چکیده:
یکی از سوره های قرآن به نام کوثر میباشد. این سوره در مکه بر پیامبر نازل شد به خاطر زخم زبانهای دشمنان دین و اسلام بود که میگفتند: پیامبر نسلش قطع شد و از این بابت دشمنان خوشحال بودند ولی خداوند برای اینکه پیامبرش را شاد نماید این سوره را بر او نازل نمود و نسل حضرت را در فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار داد. در این مقاله به تفسیر سورهی کوثر و واژهی شریف «مبارکه» که یکی از القاب حضرت زهرا علیها السلام میباشد پرداختهایم.
واژگان کلیدی:
کوثر، فاطمه زهرا علیها السلام، ، خیر کثیر، اهل بیت علیهم السلام.
مقدمه
خداوند تبارک و تعالی برای راهنمایی و هدایت خلقش پیامبران و بعد از آنان امامان را فرستاده است. یکی از پیامبران الهی که خاتم آنان میباشد رسول مکرم اسلام است که خیلی از دست امت اذیت شد و حتی خود حضرت در جمله ای میفرماید: ما اوذیت النبی الا ... هیچ پیامبری به اندازهی من اذیت نشد. با همهی این آزارها و اذیتها دست از تبلیغ دین الهی برنداشت و لذا تمامی پیامبران هم مژده دادند که دین کامل توسط پیامبر اسلام به شما معرفی میگردد که در روز عید غدیر با معرفی مولی الکونین امیرالمؤمنین علیه السلام اتمام و اکمال شد. از پیامبر فرزندانی به دنیا آمدند که در زمان حیات پیامبر از دنیا رفتند لذا دشمنان خوشحال شدند و پیامبر را با لقبی زشت «ابتر» یعنی دم بریده و بلاعقب معرفی کردند و خداوند هم سورهی کوثر را نازل نمود و مشتی بر دهان دشمنان اسلام زد و نسل حضرت را در دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار داد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
«إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ.»
ترجمه آیات
به نام اللَّه که به نیک و بد بخشنده، و به نیکان مهربان است.
محققا ما به تو خیر کثیر (فاطمه سلام الله علیها) دادیم* پس به شکرانهاش براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن. * و بدان که محققا شماتتگوى و دشمن تو ابتر و بلا عقب است.
و بعضى از مفسرین به منظور جمع بین دو دسته روایات گفتهاند: ممکن است دو نوبت نازل شده باشد یکى در مکه و بار دیگر در مدینه. (1)
کوثر
الکوثر، فوعل من الکثره و هو الشىء الّذی من شأنه الکثره والکوثر، الخیر الکثیر. (2)
«کوثر مبالغه در کثرت است و به قول زمخشرى « المفرط الکثره»، یعنى چیزى که کثرت آن فزون از حد است. به یک زن بادیهنشین که پسرش از سفر برگشته بود گفتند: «بم آبَ إبنک؟ قالت آبَ به کوثر» یعنى پسرت با چه چیز برگشت؟ گفت: با فایده فزون از حد (کشّاف) راغب گوید: «تکوثر الشىء»، یعنى شىء تا آخرین حد زیاد شد. در قاموس و اقرب آمده: «الکوثر، الکثیر من کل شىء» طبرسى رحمه الله فرموده: «کوثر چیزى است که کثرت از شأن آن است و کوثر، خیر کثیر است.» (3)
کوثر، وصف است که از کثرت گرفته شده و به معنى خیر و برکت فراوان است و به افراد سخاوتمند، کوثر گفته مىشود.
اقوال مختلف درباره کوثر
[اقوال مختلف درباره مراد از «کوثر» و بیان شواهد دال بر اینکه مراد از آن ذریه پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) یعنى فرزندان فاطمه (علیها السلام) است].
ولى مفسرین در تفسیر کوثر و اینکه کوثر چیست اختلافى عجیب کردهاند: بعضى گفتهاند: خیر کثیر است؛ و بعضى معانى دیگرى کردهاند که فهرستوار از نظر خواننده مىگذرد:
1- نهرى است در بهشت. 2- حوض خاص رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در بهشت و یا در محشر است. 3- اولاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است. 4- اصحاب و پیروان آن جناب تا روز قیامت است. 5- علماى امت او است. 6- قرآن و فضائل بسیار آن.
7- مقام نبوت است. 8- تیسیر قرآن و تخفیف شرایع و احکام است. 9- اسلام است. 10- توحید است. 11- علم و حکمت است. 12- فضائل رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است. 13- مقام محمود است. 14- نور قلب شریف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است؛ و از این قبیل اقوالى دیگر که به طورى که از بعضى از مفسرین نقل شده بالغ بر بیست و شش قول است.
صاحبان دو قول اول استدلال کردهاند به بعضى روایات، و اما باقى اقوال هیچ دلیلى ندارند به جز تحکم و بى دلیل حرف زدن، و به هر حال اینکه در آخر سوره فرمود: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» با در نظر گرفتن اینکه کلمه «ابتر» در ظاهر به معناى اجاق کور است، و نیز با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور از باب قصر قلب است، چنین به دست مىآید که منظور از کوثر، تنها و تنها کثرت ذریهاى است که خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته، (و برکتى است که در نسل آن جناب قرار داده)، و یا مراد هم خیر کثیر است و هم کثرت ذریه، چیزى که هست کثرت ذریه یکى از مصادیق خیر کثیر است، و اگر مراد مساله ذریه به استقلال و یا به طور ضمنى نبود، آوردن کلمه «ان» در جمله «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» فایدهاى نداشت، زیرا کلمه «ان» علاوه بر تحقیق، تعلیل را هم مىرساند و معنا ندارد بفرماید ما به تو حوض دادیم، چون که بدگوى تو اجاق کور است و یا بى خبر است.
و روایات هم بسیار زیاد رسیده که سوره مورد بحث در پاسخ کسى نازل شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به اجاق کورى زخم زبان زد و این زخم زبان هنگامى بود که قاسم و عبد اللَّه دو فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفتند، پس با این بیان روشن شد که سخن آن مفسر که گفته: منظور صاحب این زخم زبان از کلمه ابتر بریدگى از مردم یا انقطاع از خیر بوده و خداى تعالى در رد گفتارش فرموده او خودش منقطع از هر چیز است سخن بى وجهى است.
و چون جمله «إِنَّا أَعْطَیْناکَ ...» در مقام منت نهادن بود، با سیاق متکلم مع الغیر (ما) آمد که بر عظمت دلالت مىکند، و چون منظور از آن خوشدل ساختن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود مطلب را با واژه اعطاء که ظاهر در تملیک است بیان داشت و فرمود:
ما به تو کوثر عطا کردیم.
و این جمله از این دلالت خالى نیست که فرزندان فاطمه (علیها السلام) ذریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستند، و این خود یکى از خبرهاى غیبى قرآن کریم است، چون همانطور که مىبینیم خداى تعالى بعد از درگذشت آن حضرت برکتى در نسل آن جناب قرار داد، به طورى که در همه عالم هیچ نسلى معادل آن دیده نمىشود، آن هم با آن همه بلاها که بر سر ذریه آن جناب آوردند و گروه گروه از ایشان را کشتند. (4)
مراد از امر به صلاة و نحر بعد از منت گذاردن به اعطاء کوثر
«فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ» از ظاهر سیاق و ظاهر اینکه حرف «فاء» بر سر این جمله در آمده، استفاده مىشود که امر به نماز و نحر شتر، که متفرع بر جمله «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» شده، از باب شکر نعمت است، و چنین معنا مىدهد، حال که ما بر تو منت نهادیم و خیر کثیرت دادیم این نعمت بزرگ را با نماز و نحر شکرگزارى کن.
و مراد از «نحر» بنا بر روایاتى که از طرق شیعه و سنى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و از على (علیه السلام) رسیده، و نیز روایاتى که شیعه از امام صادق و سایر ائمه اهل بیت (علیهم السلام) روایت کرده، دست بلند کردن به طرف گردن در هنگام تکبیر گفتن براى نماز است. (5)
ولى بعضى گفتهاند: معنایش این است که نماز عید قربان بخوان، و شتر هم قربانى کن، (6) (چون کلمه نحر به معناى سر بریدن شتر به آن نحو خاص است، هم چنان که کلمه «ذبح» به معناى سر بریدن سایر حیوانات است).
فاطمه¬ی زهرا علیها السلام خیر کثیرى که به پیامبر صلی الله علیه و آله عطا شد.
شأن نزول آیه
در شأن نزول این سوره مىخوانیم: «عاص بن وائل» که از سران مشرکان بود، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را به هنگام خارج شدن از مسجدالحرام ملاقات کرد، و مدتى با حضرت صلی الله علیه و آله گفتگو نمود، گروهى از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامى که «عاص بن وائل» وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت مىکردى؟
گفت: با این مرد «ابتر»!
این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که «عبداللَّه»، پسر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از دنیا رفته بود، و عرب کسى را که پسر نداشت «ابتر» (یعنى بلاعقب) مىنامید؛ و لذا قریش این نام را بعد از فوت پسر پیامبر صلی الله علیه و آله براى حضرت انتخاب کرده بود (سوره فوق نازل شد و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را به نعمتهاى بسیار و کوثر بشارت داد و دشمنان او را ابتر خواند).
توضیح اینکه، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله دو فرزند پسر از بانوى گرامى اسلام، حضرت خدیجه علیها السلام داشتند: یکى قاسم و دیگرى طاهر که او را عبداللَّه نیز مىنامیدند و این هر دو، در مکّه از دنیا رفتند و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فاقد فرزند پسر شد. این موضوع زبان بدخواهان قریش را گشود. کلمه «ابتر» را براى حضرتش انتخاب کردند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در سال هشتم هجرى در مدینه از ماریهى قبطیه، صاحب فرزند ذکور دیگرى به نام ابراهیم شد، ولى اتفاقاً او نیز قبل از آنکه به دو سالگى برسد چشم از دنیا پوشید و وفات او قلب پیامبر صلی الله علیه و آله را آزرد.
عربها طبق سنت خود براى فرزند پسر اهمیت فوقالعادهاى قائل بودند و او را تداوم بخش برنامههاى پدر مىشمردند. بعد از این ماجرا آنها فکر مىکردند با رحلت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله برنامههاى او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند.
سورهى کوثر نازل شد و خداوند در این سوره به طور اعجابآمیزى به آنها پاسخ گفت و خبر داد که دشمنان او ابتر خواهند بود و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد. بشارتى که در این سوره داده شد از یک سو ضربهاى بود بر امیدهاى دشمنان اسلام و از سوى دیگر تسلى خاطرى براى رسولاللَّه صلی الله علیه و آله بود که بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئهى دشمنان، قلب پاکش غمگین و مکدر شده بود. (7)
کوثر یک معنى جامع و وسیع دارد و آن، خیر وسیع و فراوان است و مصادیق آن زیاد است، ولى بسیارى از بزرگان علماى شیعه وجود مبارک فاطمه¬ی زهراء علیها السلام را یکى از روشنترین مصداقهاى آن دانستهاند، چرا که شأن نزول آیه مىگوید: آنها پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را متهم مىکردند که بلاعقب است. قرآن ضمن نفى سخن آنها مىگوید: «ما به تو کوثر دادیم.» از این تعبیر استفاده مىشود که این خیر کثیر، همان فاطمه¬ی زهرا علیها السلام است، زیرا نسل و ذریّه پیامبر صلی الله علیه و آله به وسیله همین دختر گرامى در جهان انتشار یافت، نسلى که نه تنها فرزندان جسمانى پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، بلکه آیین او و تمام ارزشهاى اسلام را حفظ کردند و به آیندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم علیهم السلام که حساب مخصوص به خود دارند، بلکه هزاران نفر از فرزندان فاطمه علیها السلام در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علماى بزرگ، نویسندگان، فقها، محدّثان، مفسرانِ والامقام و فرماندهانِ بزرگی بودند که با ایثار و فداکارى در حفظ آیین اسلام کوشیدند.
در اینجا به بحث جالبى از فخررازى برخورد مىکنیم که در ضمن تفسیرهاى مختلف کوثر مىگوید: «قول سوم این است که این سوره به عنوان ردّ بر کسانى نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خرده مىگرفتند، بنابراین معناى سوره این است که: خداوند به او نسلى مىدهد که در طول زمان باقى مىماند. ببینید! چه تعداد از فرزندان حضرت زهرا علیها السلام را شهید کردند، در عین حال جهان مملو از آنهاست؛ این در حالى است که از بنىامیه (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکرى در دنیا باقى نمانده، سپس بنگر و ببین چقدر از علماى بزرگ در میان آنهاست مانند «باقر» و «صادق» و «رضا» و «نفس زکیه» (8) و ...» (9)
کوثرى که به پیامبر صلی الله علیه و آله عنایت شده است همان کثرت نسل و ذرّیه آن حضرت است، پس مراد از کوثر یا فقط کثرت ذریّه آن حضرت است و یا مراد از کوثر خیر بسیار است، که در ضمن آن کثرت نسل پیامبر صلی الله علیه و آله نیز مورد نظر است، زیرا اگر کثرت نسل پیامبر صلی الله علیه و آله ملحوظ نباشد، آیه ی اخیر («إنَّ شانئک هو الأبتر»، دشمن تو بىنسل خواهد ماند و او ابتر خواهد شد) بدون فایده خواهد بود، پس آیات قبل باید پیرامون نسل پیامبر صلی الله علیه و آله باشد، تا این سخن، ابتر بودن دشمن پیامبر صلی الله علیه و آله معنا دهد و بىفایده نباشد. (10)
مبارکه
یکی از القاب بی بی دو عالم مبارکه می باشد.
«بَرَکَتْ: فایدهى ثابت قاموس، «برکت» را زیادت، سعادت و «بروک» را ثبوت معنا کرده و گوید: «باِرکْ على محمّد و آل محمّد»، یعنى شرف و کرامت آنها را همیشگى کن. در مجمعالبیان، ذیل آیه 97 از سورهى بقره گفته: اصل برکت به معناى ثبوت است گویند: «برک بروکاً»، یعنى ثابت شد، پس برکت به معناى ثبوت فایده است در اثر نمو و رشد. مجمع آب را، «بِرْکِه» گویند که آب در آن ثابت است. در مفردات گوید: برکت، یعنى ثبوت خیر خدایى در یک چیز، و مجمع آب را، برکه گویند. مبارک چیزى است که در آن فایدهى ثابت باشد.» (11)
بِرْکِه: در لغت آبگیر را گویند، جایى که آب به مرور زمان در آن جمع مىشود. برکه: الزیاده، افزایش و زیادت معنا مىدهد. برکت، رشد و نمو و زیادتى در یک شىء را گویند.
و راغب گوید برکه به جایى اطلاق مىگردد که خیرى الهى بدون حساب و شمارش نصیب شده باشد. (12)
«مفردات» آن را به مفهوم سرچشمه و جایى معنا کرده است که خیر و رحمت الهى به گونهاى از آنجا مىجوشد و جریان مىیابد که نه مىتوان از آن جلوگیرى کرد و آن را محدود ساخت و نه مىتوان شمارش کرد و اندازهگیرى نمود. با این بیان هر چیزى که فراوانى و افزایش و زیادى محسوسى در آن دیده شود، «مبارک» است و در آن برکت وجود دارد.
واژهى «برکت» را «تاج العروس» به مفهوم نمو و نیکبختى و افزایش معنا کرده است.
ابنمنظور در ذیل کلمه «برکه» گوید به معناى رشد و زیادتى است... از زجاج نقل شده است که «مبارک» آن چیزى است که از سوى او خیر بسیار به وجود آید. (13)
از عبدالله بن سلیمان نقل شده که گوید: در انجیل درباره حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم چنین خواندیم که خداوند خطاب به حضرت عیسى علیه السلام چنین فرماید: آن حضرت زنان متعددهاى دارد، نسل و ذریه او کم است، نسل او زن با برکت و مبارکه ایست که در بهشت خانهاى دارد که در آن خانه ضجه و فریاد و رنج و زحمتى نیست، او را در آخر الزمان تکفل سرپرستى خواهد کرد به همان گونه که حضرت زکریا مادرت حضرت مریم علیها السلام را سرپرستى نمود، او داراى دو کودک و فرزندى است به شهادت خواهند رسید. (14)
چشمهسار برکات الهى
خداى جهانآفرین در وجود گرانمایهى بانوى بانوان، انواع برکات را قرار داد و نسل پرافتخار پیامبر را از او آفرید و خیر بسیارى در نسل او قرار داد.
مىدانیم که آن بانوى فرزانه، هنگامى که سر در بستر شهادت نهاد، تنها دو پسر به نام «حسن» و «حسینم از او به یادگار ماند و دو دختر به نام «زینب» و «امکلثوم»، و پس از مدتى هم رخداد غمبار عاشورا رخ داد و همهى فرزندان حسین علیهالسلام، جز چهارمین امام نور، به شهادت نایل آمدند، و از فرزندان امام حسن علیه السلام نیز طبق برخى روایات هفت تن به شهادت رسیدند و از دخت سرفرازش «زینب» نیز دو فرزند به بارگاه دوست هدیه شد و از دختر دیگر آن حضرت هم فرزندى به یادگار نماند.
و نیز مىدانیم که پس از رخداد غمبار و تکاندهندهى عاشورا، رخدادهاى ناگوار دیگرى پدید آمد و کشتارها و خونریزىها، از نسل پاک پیامبر ادامه یافت. رخداد سهمگین حره تا شهادت زید شهید و یارانش، و حادثهى «فخ» تا تار و مار و آواره ساختن علویان یکى از پى دیگرى به وقوع پیوست، اما با همهى این جنایتها و سفاکىهاى سیاهکاران اموى، نسل پاک وسرفراز پیامبر به حیات افتخارآفرین خویش ادامه داد.
پس از امویان نوبت به عباسیان رسید. آنان نیز در بیداد و شقاوت و پیکار بىرحمانه با علویان و تلاش در ریشهکن ساختن آنان، رکورد را شکستند...
............................................................ ادامه دارد...................................
نویسنده: مهدی آقابابایی
منبع :اختصاصی راسخون
http://rasekhoon.net/article/show/211269/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%DA%A9%D9%88%D8%AB%D8%B1/
.: Weblog Themes By Pichak :.