ماجرای موقوفه اَوَد، حوزه نجف، و کمیته خیریّه انگلیسی ها چیست؟
آیا انگلیسی ها به طلاب نجف پول می دادند؟
استاد منذر پاسخ می دهد
یکی از بحث های جنجالی در سایت های ضد دین که دستاویزی برای مبارزه با شیعیان و روحانیت اصیل آن شده است بحث «موقوفه اود» است. عوائد این سرزمین مبلغ هنگفتی بود که بخشی از آن توسط شیعیان غیور آن دیار، وقف مخارج حوزه نجف و کربلا شده بود اما بعد از اشغال هند توسّط انگلیسی ها، این سرمایه عظیم در دست استعمارِ پیر افتاد و مصادره شد. این حرکت که وجهه انگلستان را بیش از پیش خراب کرد، لندن را به این فکر انداخت که برای توجیه این دزدی مرکز خیریه ای در نجف تشکیل دهد و به بهانه اینکه خودش کار وقف را در دست گرفته و مخارج آن را فی سبیل الله به طلاب فقیر می دهد،(!!) خود را متولّی آن جا زند.
متأسفانه کینه توزان و معاندین روحانیت از این مسئله سوء استفاده کردند و این مرکز خیریه پوشالی که توسط انگلیسی ها به راه افتاده بود را به حوزه نجف و مرجع بزرگ شیعه شیخ انصاری(ره) ارتباط دادند و حکایتی جدید برای توهین ها و شراب پاشی های خویش ساختند. طرح خام (و نوعاً مغرضانة) موضوعِ «پخش موقوفه در عراق»، محملِ بسی خلط مبحثها و عقده گشاییها شده و برخی نویسندگان (همچون میمندی نژاد، اسماعیل رائین و محمود محمود) واقعیت و پندار را درهم آمیختهاند.
امروزه هم سایت های دگراندیش و مزدور با عناوین مختلف این مسئله را وارونه جلوه می دهند و با طراحی کامپیوتری عکس پرچم انگلیس کنار عکس علمای نجف وضمیمه کردن این بحث، آنان
را مورد طعن قرار می دهند. عکس زیر، مشتی از این خروار است:
استاد علی ابوالحسنی(منذر) که قلم خود را وقف روشنگری و دفاع از حریم تشیع کرده بود با عمق شکافی در این باب در دو مقاله علمی (به نام های موقوفه اود و جان ناآرام هند) دستِ مغرضان را رو کرد و مظلومیت مراجع عظیم شیعه - شیخ انصاری و صاحب عروه - را اثبات کرد. چه آنکه بر اساس مدارک معتبر ایشان پول مرکز خیریه انگلیسی را قبول نکردند.
و بانیان آن موقوفه قبل از اشغال انگلیسی ها، شیعیان هندی بودند. بنابراین، شایعاتی از قبیل انتساب خیریه اود به فلان فاحشه هندی! تحریف آشکار حقیقت و نوعی دسیسه بازی سیاسی است که به دلیل برخی اغراض خاص استعماری از سوی انگلیسیها مطرح شده است.
مقالة حاضر، -با نام جان ناآرام هند- ضمن بحثی گسترده پیرامون این شایعه، برخورد مدبرانه امثال شیخ انصاری و صاحب عروه با آن را معلوم میسازد.
قسمت قبلی این مقاله "با نام ریشه و روند تاریخیِ موقوفة اود" که از زاویه ای دیگر بررسی کرده را می توانید در آرشیو منذرنامه پیدا کنید
جان نا آرام هند
علی ابوالحسنی (منذر)
در شماره قبل، قسمت اول از مقالهای که پیش رو دارید تقدیم گردید و طی آن با چگونگی دست اندازی استعمار انگلیس بر هندوستان و انقراض امپراطوری اسلامی تیموریان آشنا شدید. در این شماره قسمت دوم آنرا ملاحظه خواهید نمود و با مطالعه آن ماجرای «تنخواه هند» یا درآمد موقوفات منطقه زرخیز اود و چگونگی و علل برخورد بزرگانی همچون شیخ مرتضی انصاری(ره) و صاحب عروه (ره) با این وجوهات را که در آن زمان به دست انگلیسیها جمع آوری و توزیع میشد، اجمالا درخواهید یافت.
منشا موقوفه اود، و هدف بانیان آن
دکتر هولیستردر کتاب«تشیع در هند» ضمن اشاره به موقوفه اود اظهار میدارد که درآمد آن اختصاص به برخی امور مذهبی در مکه، مدینه، کربلا و نجف داشته است. به نوشته او: «پادشاهان اود، مبلغی در حدود سی کرور و نیم روپیه یا برابر سه و نیم میلیون لیره استرلینگ برای اعضای خانواده و وابستگان خود سهام دولتی خریداری کردند. بازماندگان آنها با نرخ بهره اولیه، سالیانه مبلغی بیش از 14 لک روپیه برداشت میکنند. برخی از افرادی که این مستمری را میگیرند مبالغی از آن را به اماکن مقدس مکه، کربلا و نجف اشرف میفرستند و چون برخی از آنها وصیت نداشتهاند مستمری ایشان به این اماکن مقدس فرستاده میشود.» 1
سرآرتورهاردینگ، سفیر انگلستان در ایران (1901-1905) با اشاره به موقوفه اود مینویسد: «آخرین سلطان ایالت اود (واقع در هندوستان) که شیعی مذهب بود (واجد علی شاه) آن را برای تامین هزینه تحصیل طلاب شیعه که در کربلا و نجف درس میخواندند تخصیص داده بود؛ به این منظور که این طلاب بعدها به اخذ درجه اجتهاد در الهیات و فقه شیعی نایل شوند.»2 میس بل، دیپلمات مشهور انگلیسی در بغداد در خلال جنگ جهانی اول نیز ضمن بحث درباره موقوفه مزبور، واقف آن را سلطان غازی الدین حیدر معرفی میکند که مبلغی معادل 121 هزار روپیه در سال وقف افراد مستحق در کربلا و نجف کرده بود.3
از آنچه گفتیم کاملا روشن میشود که بانیان این موقوفه، اشخاص گوناگونی از سلسله شیعه اود می باشند و بنابراین، شایعاتی از قبیل انتساب خیریه اود به فلان فاحشه هندی! تحریف آشکار حقیقت و نوعی دسیسه بازی سیاسی است که به دلیل برخی اغراض خاص استعماری از سوی انگلیسیها مطرح شده است.4
سابقه پخش موقوفه اود در کربلا و نجف
حال که منشا موقوفه اود و هدف واقفان آن مشخص شد، ضروری است خاطرنشان سازیم که از موقوفات مزبور با عناوینی چون«تنخواه هند» نیز در بعضی کتب قدیمی یاد شده است. مرحوم میرزا محمد تنکابنی در شرح حال استادش آیت الله سید ابراهیم قزوینی مشهور به صاحب ضوابط(متوفی 1264ق/ 1848م) در کربلا، مینویسد: «هر ساله تنخواهی بسیار از موقوفات هند میفرستادند که به دستیاری ایشان به فقرا و تعمیرات مشاهد مشرفه مصروف میگشت.» 5
تنکابنی در مورد شرح حال صاحب ضوابط همچنین آورده است: «از مراتب زهد استاد اینکه، با رسیدن تنخواه هند به دست او که زیاده از بیست هزار تومان بود و با وجود رسیدن وجوه بسیار از ایران و عربستان به دست او، بسیار فقیر بود و جز گذران یومیه با نهایت قناعت چیزی نداشت و دولتی جمع ننمود.» 6
شعاع مرجعیت صاحب ضوابط از فقهای بنام شیعه در اواسط قرن 13 هجری که به یک نسل پیش از شیخ انصاری تعلق داشت تا هند گسترده بود.7 چنانکه گذشت، صاحب ضوابط با دو فقیه بزرگ هند- سید العلما و سلطان العلما- روابط صمیمانهای داشت و آنان واسطه اخذ و دریافت کمکهای نقدی سلاطین وقت اود به صاحب ضوابط به شمار می رفتند.
ج.ر. کلو درباره محمد علی شاه(1253-1258ق/1842-1837م) یکی از پادشاهان اود، چنین مینویسد: «اهتمامی دقیق به انجام خدمات اجتماعی دینی داشت. وی ساختمانی جدید برای برگزاری مراسم عزای ائمه علیهم السلام و نیز مسجدی نو بنا نهاد و با این عمل، ارادت و اخلاص خود نسبت به مذهب شیعه را آشکار ساخت. کار دیگر او افزایش مستمری علما بود. کما اینکه ثروت اود]ظاهرا مقصود، همان موقوفه اود میباشد[ زمینه تقدیم مبالغی پول به حضور مجتهدین در کربلا و نجف را فراهم می ساخت. علمای شمال هند در نامه مورخ 1839م]1255ق[ به مجتهدین عراق خبر دادند که پادشاه جدید اود نظر به علاقهای که به اماکن مقدسه و ساکنان آن دارد مایل است کانال آصفیه که شنیده است خشک شده، تعمیر و اصلاح شود. بدین منظور امر کرده است مبلغ 150 هزار روپیه به دو شهر کربلا و نجف فرستاده شود تا توسط حاکم عثمانی در عراق به مصرف مورد نظر برسد…در سال 1841م(1257ق) مجددا محمد علی شاه مبلغ 26 هزار روپیه دیگر برای انجام امور دینی به کربلا ارسال داشت… »8
سابقه کمکهای نقدی اود به نجف و کربلا از عصر صاحب ضوابط نیز فراتر میرود. به نوشته کلو: «در اواخر 1780م(1195ق) وزیر آصف الدوله- حسن رضاخان- کانالی در نجف بنا کرد تا به نجف آب برساند و مبلغ 500 هزار روپیه را نیز برای مجتهدان عراق ارسال داشت.9 این اقدام به سفارش پدر سلطان العلما آیت الله سید دلدار علی ]شاگرد برجسته وحید بهبهانی، مرجع متنفذ هند[ و به منظور تقویت فقهای اصولی در برابر گروه اخباری انجام گرفت. تفضل حسین خان کشمیری، وزیر حکومت اود در سالهای 1795-1789م، مبلغ هنگفتی را به محضر آقا سید علی طباطبایی(پدر سید مجاهد، و داماد وحید بهبهانی) تقدیم داشت که بین فقرا و علمای کربلا تقسیم کند.»10
حال در ادامه بحث ببینیم این پول چگونه به دست انگلیسیها افتاد و به چه ترتیب پخش آن در عراق را کنسول دولت بریتانیا در بغداد (محمد حسن خان کابلی و بعدها کلنل نیومارچ)11 به عهده گرفتند؟
سلطه انگلیس بر اود و سرنگونی حکومت آن
استعمار انگلیس در قالب عنوان کمپانی هند شرقی، از اوایل قرن 17 میلادی به داخل هند نفوذ کرد و با نیرنگ و تزویر و به آهستگی سلطه شوم و زیانباری را بر آن کشور زرخیز و پهناور گسترد. نقطه اوج این امر، سیاست غارتگرانهای بود که لرد دالهوزی-فرماندار انگلیسی هند- تحت عنوان «دکترین لپس» نسبت به حکومتهای محلی مستقل هند در پیش گرفت و متعاقب آن قدرت و دارایی های آنان را وقیحانه در اختیار کمپانی انگلیسی حاکم بر هند قرار داد. وی این سیاست را نخستین بار در 1264ق/1848م(همزمان با درگذشت صاحب ضوابط و دومین سال سلطنت واجد علی) به مورد اجرا گذاشت . طبق سیاست جدید، با مرگ هر شاه و امیری که وارث مستقیم نداشت، حکومت وی ضمیمه متصرفات انگلستان میگردید.
ساتارا، سمبل پور، جهانسی، ناگپور و کچار شمالی از جمله مناطقی بودند که به استناد این قانون در فاصله سالهای 1854-1848 ضمیمه متصرفات انگلیس شدند. بر مبنای همین سیاست در 1272ق/1856م به واجدعلی شاه پیشنهاد شد که به ازای دریافت سالانه 12 لک روپیه برای خود و 3 لک روپیه برای خدمتکارانش، حکومت اود را به کمپانی واگذار نماید. اما چون واجد علی شاه این پیشنهاد ننگین را نپذیرفت، انگلیسیها او را دستگیر و به کلکته تبعید کردند و حکومت وی نیز در فوریه 1856م(جمادی الثانی 1272ق) به متصرفات دولت انگلیس اضافه شد.12 دالهوزی، پس از اشغال اود چنین اعلام کرد: «مالکیت ما بر اود، یک میلیون و 300 هزار لیره استرلینگ بر درآمدهای پیشین ما در آن سرزمین افزوده است.»13 واجد علی پس از این رویداد 31 سال در کلکته (مقر اصلی کمپانی) تحت نظر دولت انگلستان قرار داشت و سرانجام به سال 1305ق/1887م در آن شهر درگذشت. مزار او، در کلکته هم اینک زیارتگاه شیعیان است.14
قیام ضد استعماری اود و سلطه مجدد انگلیس بر آن
اقدام غیر قانونی انگلیسیها به تبعید پادشاه غیور و دین مدار اود به کلکته و اشغال آن سرزمین، برای مردم اود حادثهای بس تلخ و ناگوار بود که نشان از آیندهای سیاه داشت. زمانی که سیپای (سپاهیان هندی در خدمت کمپانی) با پشتیبانی بخش عظیمی از مردم هند در سال بعد (1273ق/1857م) برضد استعمار انگلیس بپا خاستند ساکنان اود نیز همگام با آنان مردانه قیام کردند. مردم اود در همان گام نخست، پس از درهم شکستن قدرت مقاومت سرهنری لورنس و اروپاییان همراهش، برجیس قدر فرزند 11 ساله واجد علی شاه را تحت سرپرستی مادر شجاع و توانایش- حضرت محل- بر تخت قدرت نشاندند.15 قیام ضد استعماری مردم هند در سالهای 1857-1858م در تاریخ به «شورش سپاهیان» یا «نبرد استقلال» معروف است و همانگونه که مورخان انگلیسی نیز تصریح دارند، شدت آن قیام در هیچ نقطهای از هند همچون سرزمین اود وسیع و فراگیر نبود. به عنوان مثال ویلیام هوارد راسل، درباره بیگم حضرت محل مینویسد: «این زن، تمامی اود را برای حمایت از سلطنت پسرش تهییج و جنگی تمام ناشدنی را علیه بریتانیا اعلام کرد.» پیتر هاردی، مورخ معاصر انگلیسی،ضمن نقل سخن فوق از راسل، خاطرنشان میسازد که: «وقایع حومه شهر(اود) نیز از خصوصیت اسلامی آن قیام حکایت داشت. روستاهای مسلمان نشین دوآب و اهالی مجاور(علیگره) بدبختترین مردم آن ناحیه تا آن زمان بودند. چنین به نظر میآید که آنان به اشاره ای قیام کردند.»16 مورخ دیگر انگلیسی به نام دولافوز نیز تصریح دارد: «در اود، عموم مردم در شورش شرکت داشتند ولی در سایر ایالات فقط سپاهیان وارد شورش شده اما مردمان شهر و اهل قرا و قصبات برکنار می ماندند.»17 در واقع باید گفت که در منطقه اود، این تشیع بود که همچون شیری خشمگین به استعمار چنگ و دندان نشان میداد.
شهر دهلی که نبض نبرد استقلال درآنجا میزد و به عنوان مرکز مهمات هند محسوب می شد، در اواسط سپتامبر 1875 .م پس از حدود سه ماه محاصره، سرانجام با یک حمله سخت پنج روزه از سوی قوای انگلیس سقوط کرد و بهادرشاه پیر، واپسین سلطان تیموری، دستگیر و به منطقهای دور از هند تبعید شد. اما لکهنو پایتخت و کرسی نشین حکومت اود گذشته از مقاومت مردانهای که پیش از سقوط دهلی از خود نشان داد و دوبار حمله سخت قشون بریتانیا را شهر دفع کرد، پس از سقوط دهلی نیز ماهها پایداری ورزید. انگلیسیها علی رغم تلاش بسیار و با وجود از دست دادن صاحب منصبان مشهوری چون سرهنری لورنس، ژنرال نیل(مشهور به نیل وحشی) و ژنرال هاولوک در حومه لکنهو، تا اواخر مارس سال بعد نتوانستند آن شهر قهرمان خیز را از چنگ حریف قدرتمند خویش(همسر و فرزند شاه تبعیدی اود) بیرون آوردند.18 محمود محمود در مورد حجم نبرد مینویسد: «انگلیسیها متجاوز از سی هزار قشون در اطراف شهر لکهنوگرد آورده بودند و یک ماه تمام حمله متوالی مینمودند. در مقابل و به قول مورخین انگلیسی، انقلابیون یک صد و بیست هزار نفر قشون در لکهنو حاضر داشتند.»19
یک مورخ اروپایی نیز تصریح دارد: «ملکه اود یعنی مادر پادشاه اود که در واقع ریاست یاغیان را داشت، به سپاهیها اظهار نمود تا وقتی که یک نفر انگلیسی در این طرف]رودخانه[ گنگ باقی بماند به شما مواجب نخواهم داد. از آن رود، یاغیان حملههای سخت میآوردند.» 20
روشن است که آن بانوی شجاع شیعه که زینب وار بر یزیدیان عصر شوریده بود جز با همدلی و همراهی جدی مردم و روحانیت منطقه نمیتوانست چنین حماسه درخشانی از خود برجای گذارد. پیش از این در شرح حال سلطان العلما و سید محمد عباس شوشتری، شرکت فعال سلطان العلما و بستگان وی در آن قیام عام را دیدیم به نحوی که انگلیسیها پس از سرکوب قیام، بارها سلطان العلما را احضار کرده و مورد بازجویی قرار دادند. همچنین مرحوم شوشتری مفتی و قاضی بزرگ عصر حکام اود، پس از سلطه انگلیسیها بر آن سرزمین دیگر هیچ مقامی در رژیم جدید نپذیرفت و حتی حاضر نشد ارتباط خود را با سلطان تبعیدی اود قطع کند.
با این وجود انگلیسیها، با استفاده از نقاط ضعف مردم هند در«نبرد استقلال» و تکیه بر وحدت فرماندهی و تسلیحات برتر جنگی خویش و به ویژه بهرهگیری از نیروهای هندی وفادار به خود نظیر سیکها و گورخه ها، آن قیام را در سراسر هند با وحشیگری تمام به خاک و خون کشیدند. پس از آن غالب نقاط هند به طور رسمی جز قلمروی امپراتوری انگلیس و زیر نظر یک نایب السلطنه انگلیسی قرار گرفت. در چنین اوضاع سخت و ناراحت کنندهای طبعا تکلیف حکومت شیعی و ضد استعماری اود معلوم بود. با سقوط لکهنو (7شعبان 1274/23 مارس 1858)21 بیگم اود همراه فرزندش برجیس قدر به نپال رفت22 و با رفتن وی از لکهنو، سرجیمز اوترام(فاتح لکهنو، که پیشتر در مناقشات نظامی انگلستان و ایران بر سر هرات نیز شرکت داشت) فرمانده کل اود شد و مقام سرتیپی یافت. 23 بدین شکل بهترین فرصت برای انگلیسیها فرا رسید تا کینه وحشیانه خود نسبت به اسلام و تشیع را در شهر لکنهو به نمایش بگذارند. گرت پاچنسکی نویسنده آزادیخواه و ضد استعمار آلمانی، شرح گویا و جانسوزی از تجاوز و غارت ارتش انگلیس در لکهنوکه به نوشته وی مورخین آن را یک غارت بزرگ تاریخی خوانده اند به دست داده است.24 وی سخن خویش درباره شدت جنایت و غارت انگلیسیها در نبرد استقلال هند را با این جملات از فردریش انگلس(دوست معروف کارل مارکس) آغاز می کند «اگر اعمال آدمکشان خونریز و سفاک مغول و تیمور را که چون انبوه ملخهای گرسنه به شهری هجوم میبردند و همه چیز را در سر راه خود نابود میکردند با اعمال انگلیسیهای انسان دوست، متمدن و مسیحی کنار هم بگذاریم، ناچار خواهیم بود مغولان و تیموریان خونخوار را فرشتگان آسمانی بخوانیم!» شدت وحشیگری دولت بریتانیا تا آنجا بود که حتی چهل سال پس از آن فاجعه نیز کنسول وقت ایران در هند(کاشف السلطنه چایکار) که در جریان مامورت خویش در هند گذری بر شهر لکنهو داشت، از خرابی هولناک شهر و فقر شدید مردم آن سامان و تبدیل مساجد و حسینیههای بزرگ شهر به سرباز خانه و ادارات دولتی سخن میگوید.25
به هرروی انگلیسیها پس از سرکوب قیام اود، برمقدرات آن کشور و از آن جمله بر موقوفات چنگ انداختند و کنسولگری انگلیس در بغداد رسما مسولیت پخش موقوفات اود را در عراق به عهده گرفت. باید توجه داشت که در این زمان، دولت انگلیس با خلافت عثمانی از روابط صمیمانهای برخوردار بود و در مساله اختلافات دولت عثمانی با ایران و روسیه، آشکارا جانب عثمانی را میگرفت. ذکر این نکته نیز حایز اهمیت می باشد که در آن زمان مرجعیت عامه تشیع در حوزه مرکزی نجف برعهده شیخ انصاری قرار داشت.
مطامع انگلیسیها از وساطت در پخش موقوفه اود در عراق
انگلیسیها، پس از سلطه بر اود و قبضه مقدرات آن، اقدام به قطع ارسال وجوهات موقوفه مزبور به عراق نکردند. زیرا چنانکه دیدیم پخش «تنخواه هند» در کربلا و نجف سابقهای دیرین داشت. لذا قطع آن در زمان سلطه رسمی و خون آلود انگلیس بر هند به حیثیت سیاسی انگلیسیها صدمات فاحشی زده و نام آن دولت را در لیست دزدان متمدن! ثبت میکرد. علاوه براین، انگلیسیها که برای نفوذ و سلطه بر مقدرات ملل شرق(به ویژه مسلمانان) و پیشبرد اغراض استعماری خویش از تشبث به هیچ وسیلهای نمیگذرند، سعی داشتند بدین وسیله ضمن نفوذ به درون دژ استوار و مقاوم روحانیت شیعه، نام خود را در ذهن برخی ساده لوحان به عنوان قدرتی بی ضرر و حامی اسلام و مسلمین رقم بزنند.
بدیهی است عمال استعمار انگلیس زیر نقاب تداوم تحویل وجوهات موقوفه اود به علما و پخش آن در بین طلاب موذیانه به دنبال پیشبرد اغراض شوم خویش بودند. دولت بریتانیا این مساله را وسیله مغتنمی برای حفظ تماس و تقویت روابط حسنه با علمای بزرگ دین و ابزاری نیرومند جهت اعمال نفوذ در میان روحانیت میدانست.26 قصدی که به هیچ عنوان در ذهن دیپلماتهای انگلیسی وجود نداشت، اجرای منظور اصلی واقفین آن خیریه بود.
موید این امر گذشته از رفتار زشت انگلیسیها با بانیان موقوفه اود، آن است که دولت بریتانیا بنابر مصلحت خویش و در دفعات متعدد شکلی تازه به نحوه توزیع موقوفه داده و از مفاد وقفنامه تفسیری نو میکرد تا بتواند با افراد بیشتری به عنوان متصدیان پخش موقوفه در بین طلاب تماس بگیرد.27 سرانجام نیز پس از آنکه بریتانیا در اواخر جنگ جهانی اول به اشغال نظامی عراق اقدام کرد، با این بهانه که پول مزبور را «مجتهدین به فقرای طلاب نمیدهند و من به دست خود تقسیم میکنم» ادارهای بازکرده و خود مستقیما پخش وجوهات را به عهده گرفت.28 نویسنده معارف الرجال مینویسد: «… دولت اشغالگر انگلیس در سال 1333.ق خیریه هندی مشهور به موقوفه اود را مخفیانه جهت خاموش کردن آتش احساسات در قلب برخی از مسلمین که از اشغال کشورشان توسط اجنبی ناراحت بودند به کار گرفت و گفته میشود که این گونه برخی کسان با رجال انقلاب همراهی نکردند.»29 شاهد عینی دیگری میگوید: «انگلیسیها در زمان حیات مرحوم مغفور آیت الله نجفی یزدی(صاحب عروه) وقتی که پول هند را حضور آن مرحوم فرستادند، ایشان قبول نفرموده روی پاکت مرقوم داشتند: قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون. مامور خبیث انگلیس عصبانی شده اظهار داشت چهار پنج نفر از بازاریها را که با سیاست ما همراهند ملبس به عمامه نموده با همین پول جلو آورده آنان را به جای علمای صالح میاندازیم. همین کار را هم کردند. ولی ملت بین النهرین خوب ملتفت شده این اشخاص فاسد را به عموم معرفی نموده به سزای اعمال و افعال زشت خود رساندند.»30
با ملاحظه همین جهات بود که مراجع هوشیار و محتاط شیعه همچون شیخ انصاری و صاحب عروه از همان آغاز نسبت به پول مزبور که واسطه توزیع آن، کنسول انگلیس در بغداد بود حساسیت داشتند و از قبول آن امتناع کردند. این عمل در نگاه دقیق و محتاط آنها، گذشته از اینکه عملا نوعی امضای سلطه انگلیسیها بر هند و نافذ شمردن تصرف نامشروع آنان در اموال مسلمانان محسوب میشد، در حکم باز گذاشتن راه دخالت دستهای مشکوک در امور حوزههای علمیه محسوب میگشت و این چیزی بود که آن بزرگواران به درستی نسبت به آن حساس بوده و از آن پرهیز داشتند. حتی اگر اشکال نخستین را میشد با جلب مستقیم رضایت واقفین برطرف ساخت، خطر گشوده شدن راه نفوذ استعمارآن هم در شکلی ظاهرا موجه و مشروع در امور اداره حوزههای علمیه چیزی نبود که بتوان به آسانی از کنار آن گذشت.
امتناع شیخ انصاری از قبول عواید موقوفه اود
تصریح دارد.34
خان ملک ساسانی، مورخ پر اطلاع معاصر با تصریح بر این نکته که روحانیون حقیقی و طلاب متدین هرگز وجوه اوقاف هند را قبول ننمودند داستان جالبی را از روشن بینی شیخ انصاری بدین شکل نقل میکند: «مرحوم حاجی محمد صالح کُبه، وکیل و پیشکار مرحوم شیخ الطائفه حاج شیخ مرتضی انصاری که خود نیز از نیکان و اخیار بود31 برای پدرم حکایت کرده بود که روزی قنسول انگلیس در بغداد به منزل شیخ انصاری در کاظمین آمد، سلام ملکه ویکتوریا را رسانیده و خواهش کرد که از وجوه اوقاف هند قبول بفرمایند. عادت شیخ بر این بود که هر وقت میخواست تقاضایی را نپذیرد به درون آستین راست خود نگاه میکرد و جواب می داد. همین که شیخ به درون آستینش نگاه کرد ما متوجه شدیم. پس از لحظهای سر برآورد و فرمود: تکلیفم نیست.»
.......................................................................................
..................................................ادامه دارد.................................
http://monzer.ir/pages/sp08323/%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%DA%AF%D8%B4%D8%A7%DB%8C
.: Weblog Themes By Pichak :.