سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

***نسیم معرفت***

 

 

*ولایت فقیه و ادله آن

 

 

ولایت فقیه از عناوین فقهی است بعد از انقلاب اسلامی و طرح و بیان آن توسط امام خمینی رحمه الله رنگ و بوی بیشتری گرفت. از همان زمان و با توجه به دشمنی‌هایی که نسبت به انقلاب اسلامی انجام می شد طبعا دشمنی با این واژه نیز سر گرفت.

بسیاری از دشمنان با درنظر گرفتن نقطه حیاتی و کلیدی رهبریت جامعه، سعی کردند مساله ولایت فقیه را هدف گرفته و آن را به هر نحو ممکنی از جایگاه خود خارج کنند.

 

گروهی از اصل با آن مخالفت کرده و گروه دیگری در باب حیطه اختیارات ولی فقیه شبهه کردند. از این رو بحث ولایت فقیه یکی از مباحث جنجال برانگیز شد به طوری که تا کنون نیز این بحث ادامه دارد. ممکن است نسل سوم ما از جمله نسل‌هایی باشد که آشنایی کمتری با این مساله داشته باشد.

 

ما در این نوشتار و در مقالات بعدی مرتبط با همین مقاله سعی در اثبات ولایت فقیه خواهیم داشت. نوشتار ذیل برگرفته از سخنان آیه الله مصباح یزدی است:

 

قبل از آن که به تبیین ادله اثبات ولایت فقیه بپردازیم مناسب است ابتدا درباره مفهوم ولایت فقیه توضیحاتى را ارائه کنیم تا اگر احیاناً ابهام هایى در مورد آن وجود دارد برطرف گردد و با تصویرى روشن و واضح از مفهوم «ولایت فقیه» ادله آن را بررسى نماییم.

 

ولایت تکوینى و ولایت تشریعى

 

شاید نیازى به تذکر نداشته باشد که مراد از «ولایت فقیه» ولایت تکوینى نیست بلکه آن چه در صدد اثبات آن هستیم ولایت تشریعى فقیه است. ولایت تکوینى که به معناى تصّرف در عالم وجود و قانون مندى هاى آن است اساساً مربوط به خداى متعال است که خالق هستى و نظام خلقت و قوانین حاکم بر آن است.

 

 نمونه هاى کوچکى از این ولایت را گاهى خداوند به برخى از بندگان خود نیز عطا مى‌کند که بواسطه آن مى‌توانند دخل و تصرّفاتى در موجودات عالم انجام دهند. معجزات و کراماتى که از انبیا و اولیاى الهى صادر مى‌شود از همین باب است. به اعتقاد ما شیعیان، وسیع ترین حدّ ولایت تکوینى در میان بندگان، به پیامبر اسلام و امامان معصوم بعد از آن حضرت داده شده است.

 

 به هر حال در بحث ولایت فقیه صحبت از تصرّف در نظام خلقت و قانون مندى هاى مربوط به طبیعت نیست؛ گر چه ممکن است احیاناً فقیهى از چنین ویژگى نیز برخوردار بوده داراى کراماتى باشد.

 

مسأله‌اى که در ارتباط با اداره امور جامعه، هم براى پیامبر و امام معصوم و هم براى فقیه وجود دارد بحث «ولایت تشریعى» آنهاست؛ یعنى همان چیزى که در آیاتى از قبیل «اَلنَبِىُّ اَْولَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ» و در روایاتى از قبیل «مَنْ کُنْتُ مُولاَهُ فَهَذَا عَِلىٌ مَوْلاَهُ» به آن اشاره شده است.

 

 ولایت تشریعى یعنى ولایت قانونى؛ یعنى این که فردى بتواند و حق داشته باشد از طریق جعل و وضع قوانین و اجراى آنها در زندگى مردم و افراد جامعه تصرّف کند و دیگران ملزم به تسلیم در برابر او و رعایت آنها باشند.

 

معناى «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم» این است که تصمیمى را که پیامبر براى یک فرد مسلمان یا جامعه اسلامى مى‌گیرد لازم الاجراست و بر تصمیمى که خود آنها درباره مسائل فردى و شخصى خودشان گرفته باشند مقدّم است و اولویّت دارد.

 

 به عبارت دیگر، جامعه احتیاج به یک نقطه قدرتى دارد که در مسائل اجتماعى این قدرت و حق را داشته باشد که حرف آخر را بزند؛ در این آیه خداوند این نقطه مرکزى قدرت را که در رأس هرم قدرت قرار دارد مشخّص نموده است.

 

 بنابراین، ولایت فقیه به معناى قیمومیت بر مجانین و سفهانیست بلکه حقّ تصرّف و حقّ تشریع و قانون گذارى و تصمیم گیرى و اجرایى است که در مورد اداره امور جامعه و مسائل اجتماعى براى فقیه قائل مى‌شویم و از این نظر او را بر دیگران مقدّم مى‌دانیم و از آن جا که حقّ و تکلیف با یکدیگر ملازم و هم آغوشند، وقتى چنین حقّى را براى فقیه اثبات مى‌کنیم دیگران ملزم و مکلّف به رعایت این حق و اطاعت از تصمیم‌ها و دستورات و قوانین او هستند.

 

 به همین دلیل مى‌گوییم بر اساس «النبىّ اولى بالمؤمنین من انفسهم» اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) به فردى دستور بدهد که به جبهه برود اگر چه خودش شخصاً مایل نباشد باید اطاعت کند.

 

 و یا اگر با این که خمس و زکاتش را داده و هیچ حقّ مالى واجبى به گردن او نیست امّا پیامبر به او دستور بدهد که باید فلان مبلغ براى جبهه بپردازى، مکلّف است این پول را بدهد و حقّ اعتراض ندارد.

 

 مرحوم امام خمینى(اعلى الله مقامه) این مثال را زیاد در درسشان مى‌زدند که اگر حاکم اسلامى به من بگوید این عبایت را بده باید بگویم چشم و بدهم. آن هنگام که مصلحت جامعه اسلامى چنین اقتضا کرده که ولىّ فقیه چنین تشخیص داده که به عباى من نیاز دارد اگر امر کند که عبایت را بده، من باید اطاعت کنم و عبایم را بدهم.

 

این، حقیقتِ معناى ولایت فقیه است که در فرهنگ ما جا افتاده و تا این اواخر هم شبهه‌اى در مورد آن وجود نداشته و مرد و زن، پیرو جوان، روستایى و شهرى، همه و همه آن را مى‌دانسته‌اند و قبول داشته اند.

 

 شواهد متعدّدى هم در این باره وجود دارد که یکى از معروف ترین آنها قضیه تنباکو و حکم مرحوم میرزاى شیرازى است. همه شیعیانى که در آن زمان زندگى مى‌کردند چون اعتقادشان بر این بود که علما و مجتهدین جانشین امام زمان(علیه السلام) هستند و اگر جانشین امام چیزى بگوید اطاعت آن لازم است، وقتى که مرحوم میرزاى شیرازى فرمود «الیوم استعمال تنباکو حرام و مخالفت با امام زمان(علیه السلام) است» همه قلیانها را زدند و شکستند.

 

 و حتّى همسر ناصر الدین شاه نیز قلیان را از دست او گرفت و انداخت و شکست و به ذهن هیچ کس نیامد که چطور شد؟ تا دیروز که استعمال تنباکو حلال بود و اشکالى نداشت؛ مگر حلال و حرام خدا هم عوض مى‌شود و... بلکه همه، حتّى علما و مراجع و کسانى که خودشان صاحب فتوا بودند خود را ملزم به رعایت این حکم میرزاى شیرازى دانستند.

 

اکنون با توجه به این توضیحات و روشن شدن حقیقت مفهوم ولایت فقیه پس از تذکر یک نکته، به ذکر دلایلى که ولایت فقیه را اثبات مى‌کند خواهیم پرداخت.

 

ولایت فقیه؛ تقلیدى یا تحقیقى

 

از آن جهت که مسأله ولایت فقیه دنباله بحث امامت است لذا گاهى گفته مى‌شود این مسأله از «مسائل کلامى» و از مباحث مربوط به «علم کلام» است. علم کلام، در معناى خاصّ آن ، علمى است که به مباحث مربوط به اصول دین، یعنى مباحث مربوط به خدا و نبوّت و معاد مى‌پردازد .

 

 پس از اثبات نبوّت در علم کلام، این سؤال پیش مى‌آید که «بعد از پیامبر اسلام مسأله رهبرى و جامعه اسلامى چه مى‌شود؟» و بدنبال این سؤال بحث امامت مطرح مى‌گردد و شیعه برطبق ادلّه‌اى که دارد حقّ رهبرى جامعه را پس از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) با امام معصوم مى‌داند.

 

 بدنبال اثبات امامت امام معصوم این سؤال مطرح مى‌شود که «در زمانى مثل زمان ما که عملا دسترسى به امام معصوم وجود ندارد تکلیف مردم و رهبرى جامعه اسلامى چیست؟»

 

و بدنبال این سؤال است که بحث ولایت فقیه مطرح مى‌شود. از آن جا که مشهور است «تقلید در اصول دین جایز نیست» برخى تصوّر کرده‌اند که چون مسأله ولایت فقیه به ترتیبى که گفته شد از مباحث اصول دین و علم کلام است بنابراین مانند بحث اثبات وجود خدا و یا نبوّت پیامبر، این بحث هم یک مسأله‌اى است که هر کسى خودش باید برود تحقیق کند و خلاصه این که تقلیدى نیست.

 

امّا واقعیت این است که چنین تصوّرى درست نیست و در این رابطه باید بگوییم که اوّلا این گونه نیست که هر مسأله‌اى که از مسائل علم کلام و از فروعات مربوط به اصول دین باشد تقلید در آن جایز نیست و حتماً هر شخصى خودش باید با دلیل و برهان معتبر آن را اثبات کند بلکه بسیارى از مسائل کلامى وجود دارد که مردم باید در آن تقلید کنند و ببینند کسى که صاحب نظر در آن زمینه است چه مى‌گوید. مثلاً مسأله سؤال شب اوّل قبر از فروعات مربوط به بحث معاد است؛

 

 امّا این که اصولا شب اوّل قبر یعنى چه و مثلاً اگر کسى را روز دفن کنند باید صبر کنیم تا شب بشود و بگوییم شب اوّل قبرش بر پا شد؟ یا این که اگر بدنش سوخت و خاکستر شد و خاکسترش را هم باد برد یا طعمه درندگان شد و خلاصه بدنى از او باقى نماند تا دفن شود و قبرى داشته باشد آیا شب اوّل قبر نخواهد داشت؟ و یا این که کیفیت سؤال در شب اول قبر به چه صورت است و چه سؤال هایى مى‌شود؟

 

 و ده‌ها پرسش دیگر درباره شب اول قبر از چیزهایى هستند که بسیارى از ما نه تاکنون آنها را تحقیق کرده ایم و نه تخصّص لازم براى تحقیق در مورد آنها را داریم بلکه با خواندن کتاب‌ها یا شنیدن سخنان بزرگانى که به آنان اعتماد و اطمینان داریم راجع به مسأله شب اوّل قبر چیزهایى آموخته ایم و به آنها اعتقاد داریم.

 

 مسأله ولایت فقیه هم گر چه از جهتى یک مسأله کلامى و از فروعات بحث نبوّت و امامت است اما به لحاظ ماهیتى که دارد از آن دسته مسائلى است که هر شخص خودش توانایى و تخصّص لازم براى تحقیق در مورد آن را ندارد و لذا باید به گفته شخص دیگرى که متخصّص و مورد اعتماد است تکیه کند.

 

و ثانیاً، گر چه مسأله ولایت فقیه ازاین نظر که دنباله بحث امامت است یک مسأله کلامى و از فروعات مربوط به مباحث اصول دین است اما از این نظر که رعایت حکم ولىّ فقیه بر مردم واجب است، یا این که وظایف ولىّ فقیه چیست؟ حدود اختیاراتش تا چه اندازه است؟

 

 و مسائلى از این قبیل، یک بحث و مسأله فقهى به شمار مى‌رود. و به همین دلیل هم فقها در کتاب‌ها و مباحث فقهى خود آن را عنوان نموده و بحث کرده اند. و شکّى نیست که در مسائل مربوط به فقه (یا همان فروع دین) تقلید جایز و بلکه نسبت به بسیارى از افراد واجب است.

 

به هر حال، توجّه به این نکته لازم است که بحث اثبات ولایت فقیه یک بحث تخصّصى است که تحقیق در آن، ابزارها و تخصّص خاصّ خود را نیاز دارد.

 

 امّا از آن جا که افراد زیادى در مورد آن سؤال دارند و مسأله روز و اساسى جامعه ماست لذا على رغم تخصّصى بودن بحث، ما در این جا سعى مى‌کنیم برخى از ادلّه اثبات ولایت فقیه را با بیانى نسبتاً ساده ذکر نماییم. بدیهى است براى تفصیل بیش تر باید به کتاب‌ها و مجلّات و مباحث تخصّصى که در این زمینه وجود دارد مراجعه کرد.

 

 


منابع:

پایگاه آیه الله مصباح یزدی

تهیه و فرآوری: محمد حسین امین گروه حوزه علمیه تبیان.

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=205164




تاریخ : سه شنبه 94/3/19 | 7:17 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی