سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

گل تقدیم شمامتن کامل کتاب معاد استاد محسن قرائتی بر روی سایت مرکز قائمیه

***نسیم معرفت***

کلیک کنید:تفسیر آیات 10 تا 14 از سوره سجده

 

وَ قَالُوا أَ ءِذَا ضلَلْنَا فى الأَرْضِ أَ ءِنَّا لَفِى خَلْقٍ جَدِیدِبَلْ هُم بِلِقَاءِ رَبهِمْ کَفِرُونَ‏(10)  قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِى وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ‏(11) وَلَوْ تَرَى? إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ (12) وَلَوْ شِئْنَا لَآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَ?کِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ (13) فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَ?ذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ ? وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (14)

ترجمه:

10 -آنها گفتند : آیا هنگامى که ما مُردیم و در زمین گم شدیم آفرینش تازه‏ اى خواهیم یافت ؟ ! ولى آنها لقاى پروردگارشان را انکار مى‏کنند ( و مى‏خواهند با انکار معاد آزاد باشند و به هوسرانى خویش ادامه دهند).

11 -بگو : فرشته مرگ که بر شما مامور شده ( روح ) شما را مى‏گیرد ، سپس به سوى پروردگارتان باز مى‏گردید.

12 -و اگر ببینى مجرمان را هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده ، مى‏گویند : پروردگارا ! آنچه وعده کرده بودى دیدیم و شنیدیم ، ما را باز گردان تا عمل صالح بجا آوریم ، ما به قیامت ایمان داریم!

13 -اگر ما مى‏خواستیم به هر انسانى ( از روى اجبار ) هدایت لازمش را مى‏دادیم ، ولى ( ما آنها را آزاد گذارده‏ ایم ) و مقرر کرده‏ ام که دوزخ را ( از انسانهاى بى ایمان و گنهکار ) از جن و انس همگى پُر کنم.

14 -(و به آنها مى‏گویم ) بچشید ( عذاب جهنم را ) بخاطر اینکه ملاقات امروز خود را فراموش کردید ، ما نیز شما را فراموش کردیم ، و بچشید عذاب همیشگى را بخاطر اعمالى که انجام مى‏دادید .

 ندامت و تقاضاى بازگشت

این آیات با بحث گویائى در باره معاد آغاز مى‏شود ، سپس حال مجرمان را در جهان دیگر بازگو مى‏کند ، و مجموعا تکمیلى است براى بحثهاى گذشته که پیرامون مبدأ سخن مى‏گفت ، زیرا مى‏دانیم بحث از مبدأ و معاد در قرآن مجید غالبا توأم با یکدیگر است.

نخست مى‏گوید : آنها گفتند آیا هنگامى که ما مُردیم و خاک شدیم و در زمین گم شدیم ، آفرینش تازه‏ اى خواهیم یافت ؟ ! (وَ قَالُوا أَ ءِذَا ضلَلْنَا فى الأَرْضِ أَ ءِنَّا لَفِى خَلْقٍ جَدِیدِ ) .

تعبیر به گم شدن در زمین (ضلَلْنَا فى الأَرْضِ ) اشاره به این است که انسان پس از مردن خاک مى‏شود ، همانند سایر خاکها ، و هر ذره ‏اى از آن بر اثر عوامل طبیعى و غیر طبیعى به گوشه‏ اى پرتاب مى‏شود ، و دیگر چیزى از او باقى به نظر نمى‏رسد تا آن را در قیامت دو باره بازگردانند.

ولى آنها در حقیقت منکر قدرت خداوند بر این کار آنها نیستند بلکه آنها لقاى پروردگارشان را انکار مى‏کنند ( بَلْ هُم بِلِقَاءِ رَبهِمْ کَفِرُونَ).

آنها مى‏خواهند مرحله لقاى پروردگار که مرحله حساب وکتاب و ثواب و عقاب است منکر شوند و به دنبال آن آزادى عمل پیدا کنند تا هر چه مى‏خواهند انجام دهند!.

در واقع این آیه شباهت زیادى با آیات نخستین سوره قیامت دارد آنجا که مى‏گوید : أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ (3) بَلَى? قَادِرِینَ عَلَى? أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ (4) بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ (5) یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ  ( سوره قیامت - 3 - 6 ) : آیا انسان گمان مى‏کند ما استخوانهاى پراکنده او را جمع نخواهیم کرد ؟ ! ما حتى قادریم ( خطوط ) سر انگشتان او را به نظام نخستین بازگردانیم ! ولى هدف انسان این است که ایامى را که در این دنیا در پیش دارد ( با انکار قیامت ) به گناه و فجور بگذراند لذا سؤال مى‏کند روز قیامت کى خواهد بود ؟ .

بنابر این آنها از نظر استدلال لنگ نیستند ، بلکه شهوات آنها حجابى بر قلبشان افکنده ، و نیات سوئشان مانع قبول مساله معاد است ، و گرنه همان خداوندى که به یک قطعه آهن ربا  این اثر را بخشیده که ذرات بسیار کوچک آهن را که در لابلاى خروارها خاک زمین گم شده با یک گردش در میان خاکها به خود جذب مى‏کند و به سادگى آنها را جمع مى‏نماید در میان ذرات بدن یک انسان نیز چنین جاذبه متقابلى را ایجاد فرماید.

چه کسى مى‏تواند انکار کند که آب هاى موجود در جسم یک انسان ( و اکثر جسم انسان آب است ) و همچنین مواد غذائى آن هر کدام مثلا در هزار سال پیش هر جزئى از آن در گوشه‏ اى از جهان پراکنده بوده است ، هر قطره ‏اى در اقیانوسى و هر ذره‏ اى در اقلیمى ، اما آنها از طریق ابر و باران و دیگر عوامل طبیعى جمع شدند و سرانجام وجود انسانى را تشکیل دادند ، چه جاى تعجب که پس از متلاشى شدن و بازگشت به حال اول دو باره گرد هم آیند و بهم پیوندند ؟

آیه بعد پاسخ آنها را از طریق دیگرى بیان مى‏کند ، مى‏گوید : تصور نکنید شخصیت شما به همین بدن جسمانى شما است ، بلکه اساس شخصیتتان را روح شما تشکیل مى‏دهد ، و او محفوظ است بگو : فرشته مرگ که مامور شما است ( روح ) شما را مى‏گیرد ، سپس به سوى پروردگارتان باز مى‏گردید (  قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِى وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ‏ ) .

با توجه به مفهوم( یَتَوَفَّاکُم)که از ماده تَوَفِّى ( بر وزن تَصَدِّى ) به معنى بازستاندن است  بنابراین مرگ به معنى فنا و نابودى نخواهد بود ، بلکه یکنوع قبض و دریافت فرشتگان نسبت به روح آدمى است که اساسى ‏ترین بخش وجود انسان را تشکیل مى‏دهد.

درست است که قرآن از معاد جسمانى سخن مى‏گوید و بازگشت روح و جسم مادى را در معاد، قطعى مى ‏شمرد ، ولى هدف از آیه فوق بیان این حقیقت است که اساس شخصیت انسان این اجزاى مادى نیست که تمام فکر شما را به خود مشغول ساخته بلکه همان گوهر روحانى است که از سوى خدا آمده و به سوى او باز مى‏گردد .

و در یک جمع بندى مى‏توان چنین گفت که دو آیه فوق به منکران معاد چنین پاسخ مى‏دهد : که اگر مشکل شما پراکندگى اجزاى جسمانى است که خودتان قدرت خدا را قبول دارید و منکر آن نیستید ، و اگر مشکل اضمحلال و نابودى شخصیت انسان بر اثر این پراکندگى است آن نیز درست نیست چرا که پایه شخصیت انسان بر روح قرار گرفته .

این ایراد بى شباهت به شبهه معروف آکل و ماکول نیست ، همان گونه که پاسخ آن نیز در دو مورد با یکدیگر شباهت دارد.

ضمنا توجه به این نکته نیز لازم است که در پاره‏اى از آیات قرآن ،تَوَفِّى و قبض ارواح به خداوند نسبت داده شده ( اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ? فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى? عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى? إِلَى? أَجَلٍ مُّسَمًّى ? إِنَّ فِی ذَ?لِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ) : خداوند جانها را به هنگام مرگ مى‏گیرد ( زمر - 42 ) و در بعضى به مجموعه‏اى از فرشتگان ، (اَلَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُاْ السَّلَمَ مَا کُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ" سوره نحل آیه 28) ( إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنتُمْ ? قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ? قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ? فَأُولَ?ئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ? وَسَاءَتْ مَصِیرًا سوره نساء آیه 97 ): آنها که فرشتگان قبض روحشان مى‏کنند در حالى که ستم پیشه ‏اند ...

ودر آیات مورد بحث ، قبض ارواح به ملک الموت ( فرشته مرگ ) نسبت داده شده است.

ولى در میان این تعبیرات هیچگونه منافاتى نیست. ملک الموت معنى جنس را دارد و به همه فرشتگان اطلاق مى‏شود ، و یا اشاره به رئیس و بزرگتر آنها است ، و از آنجا که همه به فرمان خدا قبض روح مى‏کنند به خدا نیز نسبت داده شده است.

سپس وضع همین مجرمان کافر و منکران معاد را که در قیامت با مشاهده صحنه‏ هاى مختلف آن از گذشته خود سخت نادم و پشیمان مى‏شوند چنین مجسم کرده مى‏گوید : اگر ببینى مجرمان را هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده مى‏گویند : پروردگارا ! آنچه وعده کرده بودى دیدیم و شنیدیم ما پشیمانیم ، ما را باز گردان تا عمل صالح بجا آوریم ، ما به این جهان قیامت یقین داریم ( در تعجب فرو خواهى رفت ) ( وَلَوْ تَرَى? إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ ) .

به راستى تعجب مى‏کنى که آیا این افراد سر بزیر و نادم و پشیمان ، همان مغروران سرکش و چموش هستند که در دنیا در برابر هیچ حقیقتى سر فرود نمى‏آوردند ؟ اما اکنون که صحنه‏ هاى قیامت را مى‏بینند و به مقام شهود مى‏رسند به کلى تغییر موضع مى‏دهند تازه این تغییر موضع و بیدارى زود گذر است ، و طبق آیات دیگر قرآن اگر به این جهان باز گردند به همان روش خود ادامه مى‏دهند ("بَلْ بَدَا لَهُم مَّا کَانُواْ یُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ" انعام آیه 28 ) .

نَاکِس از ماده نَکس ( بر وزن عَکس ) به معنى وارونه شدن چیزى است و در اینجا به معنى سر به زیر افکندن است.

مقدم داشتنأَبْصَرْنَا ( دیدیم ) برسَمِعْنَا ( شنیدیم ) به خاطر آنست که در قیامت نخست انسان با صحنه‏ ها روبرو مى‏شود و بعد باز خواست الهى و فرشتگان او را مى ‏شنود.

ضمنا از آنچه گفتیم معلوم مى‏شود منظور از مجرمان در اینجا ، کافران و بخصوص منکران قیامتند .

به هر حال این نخستین بار نیست که در آیات قرآن با این مساله روبرو مى‏شویم که مجرمان به هنگام مشاهده نتائج اعمال و آثار عذاب الهى ، سخت پشیمان مى‏شوند ، و تقاضاى بازگشت به دنیا مى‏کنند ، در حالى که از نظر سنت الهى چنین بازگشتى امکان پذیر نیست ، همانگونه که بازگشت نوزاد به رحم مادر ، و میوه جدا شده از درخت به درخت ممکن نخواهد بود.

این نکته نیز قابل توجه است که تنها تقاضاى مجرمان بازگشت به دنیا براى انجام عمل صالح است ، و از این به خوبى روشن مى‏شود که تنها سرمایه نجات در قیامت اعمال صالح است، اعمالى که از قلبى پاک و آکنده از ایمان و با خلوص نیت انجام مى‏گیرد.

و از آنجا که این همه اصرار و تاکید براى پذیرش ایمان ، ممکن است این توهم را ایجاد کند که خداوند توانائى ندارد نور ایمان را در قلب آنها پرتوافکن کند ، در آیه بعد مى‏افزاید : اگر ما مى‏خواستیم به هر انسانى ( اجبارا ) هدایت لازمش را مى‏دادیم ( وَلَوْ شِئْنَا لَآتَیْنَا کُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا).

مسلما ما چنین قدرتى داریم ، ولى ایمانى که از طریق اجبار و الزام ما تحقق یابد ارزش چندانى ندارد ، اراده ما بر این تعلق گرفته است که نوع انسان را به این افتخار نائل کنیم که مختار باشد ، و راه تکامل را با پاى خویش بسپرد 

لذا در پایان آیه مى‏فرماید : من آنها را آزاد گذاردم ولى مقرر کرده‏ ام که دوزخ را از انسان هاى بى ایمان و گنهکار از جن و انس همگى پر کنم ( وَلَ?کِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ).

آرى آنها با سوء اختیار خود این راه را طى کرده ‏اند و مستحق مجازاتند ، و ما هم اراده قاطع داریم بر اینکه دوزخ را از آنان پر کنیم.

با توجه به آنچه در بالا گفتیم و با توجه به صدها آیه قرآن که انسان را موجودى مختار و صاحب اراده ، و مکلف به تکالیف و مسئول در برابر اعمال خویش ، و قابل هدایت بوسیله پیامبران و تهذیب نفس و خودسازى ، مى‏داند ، هر گونه توهم دائر بر اینکه آیه فوق دلیل بر جبر است - آنچنان که فخر رازى و امثال او پنداشته ‏اند - منتفى مى‏شود .

ممکن است جمله قاطع و کوبنده فوق اشاره به این باشد که مبادا تصور کنید ، رحمانیت و رحیمیت خداوند ، مانع از مجازات مجرمان آلوده و ستمگر است ، مبادا به آیات رحمت مغرور شوید و خود را از مجازات الهى معاف بشمرید که رحمت او جائى دارد و غضب او جائى.

او مسلما - مخصوصا با توجه به لام قسم درجمله  لَأَمْلَأَنَّ و نون تاکید در آخر آن - به این وعده خود وفا خواهد کرد ، و دوزخ را از این دوزخیان پر مى‏کند ، که اگر نکند بر خلاف حکمت است.

لذا در آیه بعد مى‏گوید : ما به این دوزخیان خواهیم گفت : بچشید عذاب جهنم را به خاطر اینکه لقاى امروز خود را فراموش کردید ، و ما نیز شما را به دست فراموشى سپردیم ! (  فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَ?ذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ ?).

و نیز بچشید عذاب همیشگى را به سبب اعمالى که انجام مى‏دادید ( وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ).

بار دیگر از این آیه استفاده مى‏شود که فراموش کردن دادگاه عدل قیامت سر چشمه اصلى بدبختی هاى آدمى است ، و در این صورت است که خود را در برابر قانون ‏شکنى ‏ها و مظالم آزاد مى‏بیند ، و نیز از این آیه به خوبى روشن مى‏شود که مجازات ابدى در برابر اعمالى است که انسان انجام مى‏دهد و نه چیز دیگر .

ضمنا منظور از فراموش کردن پروردگار نسبت به بندگانش ، بى اعتنائى و ترک حمایت و فریادرسى است و گر نه همه عالم همیشه نزد پروردگار است و فراموشى در باره او معنى ندارد.

نکته‏ ها:

1 -استقلال روح و اصالت آن

نخستین آیه از آیات فوق که دلالت بر قبض ارواح به وسیله فرشته مرگ دارد از دلائل استقلال روح آدمى است .

زیرا تعبیر به  تَوَفِّى که همان دریافت داشتن و قبض کردن است نشان مى‏دهد که روح پس از جدائى از بدن باقى مى‏ماند ، و نابود نمى‏شود ، و اصولا تعبیر از انسان در آیه فوق به روح یا نفس گواه دیگرى بر این معنى است

زیرا طبق عقیده مادیین ، روح چیزى جز خواص فیزیکی وشیمیائى سلولهاى مغزى نیست که با فناى بدن نابود مى‏شود ، درست مانند از بین رفتن حرکات عقربه ساعت بعد از نابودى آن........

...................................             ......................... ادامه دارد.................................


کلیک کنید:تفسیر آیات 10 تا 14 از سوره سجده

اصلاحات واضافات وتنظیم :  توسط سیداصغرسعادت میرقدیم

http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=8352&t=article




تاریخ : شنبه 94/5/24 | 7:33 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی