سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیامبراسلام ص و امام صادق ع از دیدگاه شخصیت ها 

گوته

گوته، شاعر پرآوازه آلمانی پس از آشنایی با دین اسلام و پیام آور این آیینِ یگانه، قطعه شعری با عنوان «نغمه محمد» درباره پیامبر اعظم (ص) سرود. این قطعه شعر از زبان نزدیک‌ترین خویشان پیامبر؛ یعنی حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها گفته می‌شود. گوته در شعرش همه مراحل و مقاطع دعوت رسول اکرم(ص) و راهنمایی‌اش در میان مردم را به زبان توصیف و تشبیه و نماد می‌آورد.

شعر گوته با محوریت معرفی شخصیت والای پیامبر از زبان دو دُردانه تاریخ اسلام و تشیع روایت می‌شود. اما همان طور که این مسئله را با خواننده‌اش در میان می‌گذارد، مسیر تاریخی پیامبر و همچنین گسترش مرزهای اسلام در جهان را نیز به عنوان بخش تاریخی متن، مورد تأکید و توجه قرار می‌دهد. پایان شعر با اعتقاد و ایمان این شاعر آلمانی به معاد و جهان ازلی و همچنین یقین وی بر پیروزی رسالت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله همراه است. شاید شیفتگی و علاقه شاعر به زندگی و مذهب پیامبر است که فردی اروپایی و غربی را با آن همه تهاجم فلسفه‌های متضاد و مختلف در پیرامون خود، به مفاهیم معنوی و والای اسلام علاقه‌مند می‌سازد. اینک قسمتی از شعر "نغمه محمد" را می‌آوریم:

نغمه محمد ص:

گوته در دورانی جوانی نمایشنامه ‏های زیادی‏ تصنیف می‏کند که یکی از این نمایشنامه‏ ها، «تراژدی محمد»نام دارد. این تراژدی ناتمام‏ می‏ماند، اما از این اثر ناتمام بخشی باقی مانده است‏ که«نغمه محمد»نام دارد. نغمه محمد در واقع‏ صحنه گفت‏گو و دیالوگی میان حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه است که آن دو ، پیامبر را به رودی‏ تشبیه می‏کنند که کوهساران سرچشمه گرفته‏ تا به اقیانوس برسد و در مسیر خود همه رودها را با خود همراه می‏کند و آنان را به سمت اقیانوس‏ رهنمون می‏شود:

علی: بنگر بدان چشمه‏ همان که از کوهساران می‏جوشد چه با طراوت و شاد و می‏ تراود به سان چشمان ستارگان،آن گاه که‏ می‏درخشند.

 فاطمه: از فراز ابرها سرشاخه‏ هایش سیراب می‏شوند برخاسته از روح ‏های پاک‏ در میان صخره‏ ها و در بوته‏ زارها

علی: به تازگی و طراوت جوانی‏ از فراز می‏لغزد بر روی صخره ‏های مَرمَرین‏ و آن گاه دوباره به سوی آسمان‏

فاطمه: و از میان صخره ‏ها و از گذرگاه قله‏ ها سنگریزه ‏های رنگین را شکار می‏کند.

علی: و با ورودی پیشواگونه و راهبر همه چشمه‏ ها را که برادر اویند با خویش همراه می‏سازد.

فاطمه: و نهرها به امتدادش‏ مشتاقانه همراه می‏شوند و او اینک به گستره دشت قدم نهاده است‏ و می‏درخشد با تلألوی نقره‏ گون‏

علی: و نهرهای جاری از کوهساران‏ با نشاط او را می‏خوانند و فریاد برمی‏آورند

علی و فاطمه(باهم): برادر! برادر، برادرانت را دریاب و با خویش برگیر...

تشبیه کردن پیامبر گرامی اسلام به رودی بزرگ‏ که راهی اقیانوس می‏شود، تصویری بسیار جذاب و جالب توجه است؛زیرا به اعتقاد خانم پروفسور آنه‏ ماری شیمل، اسلام‏شناس مشهور آلمانی هیچ‏ شاعری پیامبر را به رود بزرگ تشبیه نکرده است‏ و این تشبیه تنها در یک حدیث از امام باقر(ع)در اصول کافی آمده است:

امام باقر(ع)فرمود: مردم رطوبت را می‏ مَکند و نهر را رها می‏کنند؛ عرض شد: نهر بزرگ چیست؟ فرمود:رسول خدا و علمی که خدای عز و جل به او عطا نموده است. همانا خدای عز و جل سنت‏ های‏ تمام پیغمبران را از آدم تا برسد به خود محمد(ص) برای او گرد آورد؛ عرض شد:آن سنت‏ها چه بود؟ فرمود همه علم پیامبران و رسول خدا(ص)تمام آن‏ را به امیر المومنین(ع)تحویل داد».

برنارد شاو

جرج برنارد شاو، نویسنده معروف ایرلندی درباره پیامبر اکرم (ص) می‌گوید:

« او را باید منجی بشریت خواند. من اعتقاد دارم که اگر مردی مثل او حاکمی در عصر جدید می‌شد، برای حل مشکلاتش از صلح و دوستی استفاده می‌کرد. او عالی‌ترین مردی بود که روی زمین پا گذاشته است. او به دین دعوت کرد. یک تمدن را پایه گذاری کرد. ملتی را بنا نهاد. اخلاق را نهادینه کرد. اجتماعی زنده و قدرتمند ایجاد کرد تا آموزش‌های او را به صحنه عمل آورند و دنیای تفکر و رفتار انسانی را برای همیشه و به طور کامل منقلب کرد. نام او «محمد» است. در سال 570 بعد از میلاد، در عربستان چشم به جهان گشود. رسالت خود برای دعوت به دین راستین (اسلام) را در سال چهلم عمر خود آغاز کرد و در شصت و سومین سال عمرش با جهان وداع گفت. در مدت کوتاه 23 سال از پیامبری‌اش به پرستش خدای یگانه رهنمون شد. وی مردم را از جنگ و نزاع‌های قبیله‌ای رهانید و به اتحاد و همبستگی ملی رسانید. او در این مدت، مردم را از هرزگی و مستی به اعتدال و پرهیزکاری، از بی قانونی به زندگی نظام‌مند، و از تباهی به بالاترین معیارهای تعالی اخلاقی هدایت کرد. تاریخ بشری چنین دگرگونی کامل را از جانب یک شخص یا در مکان دیگر قبل از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یا پس از او نشناخته است. تصور همه این عجایب باور نکردنی در طی این دو دهه نخست است».

گاندی

ماهاتما گاندی رهبر فقید هند در کتاب «هند جدید» در مورد شخصیت محمد(ص)  می‌گوید:

«جالب است بدانید که بهترین کسی که امروزه بدون هیچ چون و چرایی، در قلب میلیون‌ها انسان جا گرفته، «محمد» است. از اینجا من متقاعد شده‌ام که این شمشیر نبود که در آن روزها مردم زیادی را تسلیم اسلام کرد. «محمد» سخت ساده زیست بود. مثل دیگر پیامبران متقی بود. به شدت امانتدار بود. از خودگذشتگی شدید نسبت به دوستان و پیروان، جسارت، بی‌باکی و توکل مطلق به خدا در رسالت شخصی، از ویژگی‌های محمد(ص)  بود. قبل از این ویژگی‌ها او به هیچ وجه از شمشیر برای برداشتن سدهای جلوی راه خود استفاده نمی‌کرد».

لامارتین

لامارتین مورخ مشهور می‌گوید:

« اگر بزرگی هدف، کم بودن ابزار و رسیدن به نتایج شگفت‌انگیز، سه محور سنجش هوش بشری باشد، چه کسی ادعای مقایسه بزرگ مردان تاریخ کنونی را با «محمد» دارد؟ نام‌آورترین مردمان فقط ارتش، قوانین و فرمانروایی‌ها را ایجاد کرده‌اند. اگر نگوییم آنچه بنیاد نهاده‌اند، چیزی نیست، باید گفت: چیزی بیشتر از قدرت مادی که غالباً در چشم به هم زدنی فرو می‌پاشد، ایجاد نکرده‌اند.

این مرد نه فقط ارتش ها، قوانین، فرمانروایی، مردمان و سلسله‌ها، بلکه میلیون‌ها نفر؛ یعنی یک سوم از ساکنان این جهان و حتی بیشتر از آن را حرکت داد. او پرستشگاه‌ها، خدایان، ادیان، عقاید، اندیشه‌ها و نفوس را متحوّل کرد. صبر او در پیروزی، بلند همتی او که تماماً در جهت یک عقیده بود، نه نوعی تلاش برای فرمانروایی، نمازهای بی‌نهایت او، زمزمه‌های سرّی او با خدا، مرگ او و پیروزی او بعد از مرگ، نشانه ایمانی راسخ است. محمد یک معلم مذهبی، یک مصلح اجتماعی، یک رهبر اخلاقی معنوی، تجسم بزرگ اجرایی کردن امور، دوستی با وفا، همنشینی زیبا، شوهری علاقه‌مند و پدری با محبت بود. همه را با هم داشت. مرد دیگری در تاریخ نیست که در هر کدام از این جنبه‌های مختلف زندگی، بر او برتری یابد یا با او برابری کند. فقط آن شخصیت نوع‌دوست بود که چنین کمالات باورنکردنی را در خود جمع کرده بود».

آرمسترانگ

خانم‌کارن‌آرمسترانگ، از صاحب‌نظران غیر مسلمان وِیَن است. پس از یازده سپتامبر 2002 م. در مورد زندگی پیامبر اسلام، کتابی نوشت که در ردیف پرفروش‌ترین کتاب‌های سال آمریکا و اروپا قرار گرفت. انگیزه اصلی او در نوشتن کتاب مذکور، دفاع از اسلام و روشن کردن ذهن مسیحیان غربی به پیامبر اسلام بود. او در مقدمه کتابش چنین نوشته است:

«بیشتر همّ پیامبر صرف جلوگیری از برخوردهای وحشیانه گردید؛ زیرا لغت اسلام که به معنای تسلیم بودن در برابر خداوند است، از ریشه «سلام» به معنای «صلح» گرفته شده است. محمد(ص) مرد جهاد بود، ولی یک صلح طلب واقعی هم بود؛ زیرا جان و اعتقاد نزدیک‌ترین یاران خود را در جریان صلح با مکه به گرو گذاشت تا این اتحاد بدون خونریزی به انجام رسد. او به جای خونریزی و قتل عام، در فکر مذاکره و صلح بود. آگاهی از داستان واقعی زندگی حضرت محمد(ص) در این مقطع خطرناک تاریخ بشری، لازم است و نباید اجازه داد که متعصبین خیره سر با تحریف زندگی پیامبر به نفع خود از آن استفاده کنند. انسان غربی معاصر از داستان زندگی آن حضرت، مسائل بسیار مهم‌تری را برای هدایت خود در این دنیای متغیر باید بیاموزد».

ویل دورانت

محمد، پیغمبری بزرگ و موحدی کامل بود که مانند نداشت و برای اصلاح بشر مبعوث شد.

کارل ماکس

حقیقت انکار ناپذیر این است که محمد مبعوث شد تا رسالتی را که خلاصه رسالات سابق و مافوق آنها بود، برای عالم بیاورد.

الکساندر دوما

محمد، معجزه شرق بود؛ زیرا دینش دارای آموزه‌های بزرگی بود. اخلاقش برجسته بود و رفتاری پسندیده داشت.

آلفرد گیوم

محمد، یکی از عظیم‌ترین شخصیت‌های تاریخی است که در ایمان به وجود خدای یگانه غرق شده بود.

لئو تولستوی

شکی نیست که محمد از مردان بزرگ و مصلحانی است که به حقیقت خدمت بزرگی به بشر کرده است.

واشنگتن ایرونیگ

او سریع الانتقال و دارای حافظه قوی، دیدی بلند و استعدادی سرشار بود.

ژان ژاک روسو

حضرت محمد، پیامبر اسلام، نظریه بهتری داشت و توانست سیستم سیاسی خود را به خوبی متحد سازد.

******************

جایگاه امام صادق ع از منظر دیگران

در کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم :

 شیخ صدوق، در عِلل الشرایع  نقل می‌کند : «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا وُلِدَ ابْنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَسَمُّوهُ الصَّادِقَ فَإِنَّهُ سَیَکُونُ فِی وُلْدِهِ سَمِیٌّ لَهُ یَدَّعِی الْإِمَامَةَ... وَ یُسَمَّی کَذَّابا، علل الشرائع ج : 1 ص : 234 »رسول اکرم فرمود: زمانی که فرزندم جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب متولد شد، نام او را صادق بگذارید، زیرا پنجمین فرزندش که موسوم به جعفر است، به دروغ ادعای امامت می‌کند.

در کلام امام سجاد(ع) علیه‌السلام

از امام سجاد علیه‌السلام می‌پرسند، امام بعد از تو کیست ؟

عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ أَنَّهُ قَالَ قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (ع) مَنِ الْإِمَامُ بَعْدَکَ قَالَ مُحَمَّدٌ ابْنِی یَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً وَ مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ اسْمُهُ عِنْدَ أَهْلِ السَّمَاءِ الصَّادِقُ قُلْتُ کَیْفَ صَارَ اسْمُهُ الصَّادِقَ وَ کُلُّکُمُ الصَّادِقُونَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِذَا وُلِدَ ابْنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَسَمُّوهُ الصَّادِق؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص: 269

ابی خالد کابلی می گوید که از امام سجاد ع سؤال کردم که امام بعد از شما چه کسی است؟ امام سجاد ع فرمود امام بعد از من فرزندم   محمد باقر ع است که علم را می‌شکافد و بعد از ایشان جعفر است که نامش نزد اهل آسمان  صادق می باشد. ابی خالد کابلی می گوید: پرسیدم که چگونه اسم او (امام صادق ع) صادق است در حالی که همه شما( اهل بیت علیهم السلام) صادق هستید؟ فرمود:  پدرم از پدرش نقل کرد که رسول خدا ص فرمود: وقتى فرزندم جعفر بن محمّد بن علىّ بن حسین بن علىّ بن أبى طالب متولّد شد، نام او را صادق گذارید ( زیرا که پنجمین از فرزندان او  که نامش جعفر است  از روی کذب و دروغ، ادّعاى امامت مى‌کند.)

این روایت که ذیلا ذکر می شود علت نامگذاری امام صادق ع به  (صادق ع) را بیان می کند. روایت مفصل است و ما فقط شاهد در روایت را ذکر می کنیم:
«...فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِذَا وُلِدَ ابْنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَسَمُّوهُ الصَّادِقَ فَإِنَّ الْخَامِسَ مِنْ وُلْدِهِ الَّذِی اسْمُهُ جَعْفَرٌ یَدَّعِی الْإِمَامَةَ اجْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ وَ کَذِباً عَلَیْهِ فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ جَعْفَرٌ الْکَذَّابُ الْمُفْتَرِی عَلَى اللَّهِ الْمُدَّعِی لِمَا لَیْسَ لَهُ بِأَهْلٍ  الْمُخَالِفُ عَلَى أَبِیهِ وَ الْحَاسِدُ لِأَخِیهِ ذَلِکَ الَّذِی یَکْشِفُ سِرَّ اللَّهِ عِنْدَ غَیْبَةِ وَلِیِّ اللَّهِ ثُمَّ بَکَى عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ کَأَنِّی بِجَعْفَرٍ الْکَذَّابِ وَ قَدْ حَمَلَ طَاغِیَةَ زَمَانِهِ عَلَى تَفْتِیشِ أَمْرِ وَلِیِّ اللَّهِ وَ الْمُغَیَّبِ فِی حِفْظِ اللَّهِ وَ التَّوْکِیلِ بِحَرَمِ أَبِیهِ جَهْلًا مِنْهُ بِوِلَادَتِهِ وَ حِرْصاً عَلَى قَتْلِهِ إِنْ ظَفِرَ بِهِ طَمَعاً فِی مِیرَاثِ أَبِیهِ حَتَّى یَأْخُذَ بِغَیْرِ حَقِّهِ...»

 

امام سجاد ع  فرمود: پدرم از پدرش مرا حدیث کرد که رسول خداص  فرموده: «وقتى فرزندم جعفر بن محمّد بن علىّ بن حسین بن علىّ بن أبى طالب متولّد شد، نام او را صادق گذارید که پنجمین از فرزندان او همان که نامش جعفر است گستاخانه بر خدا و از سر کذب و دروغ، ادّعاى امامت مى‌کند. پس نام او نزد خداوند جعفر کذّاب است. همو که بر خدا افتراء بسته و ادّعاى چیزى که براى او نیست را مى‌کند، مخالف پدر شده و بر برادرش حسد مى‌ورزد. این همان است که پرده الهى را هنگام غیبت ولىّ خدا پاره مى‌کند.
سپس حضرت سجّاد ع به شدّت گریست. بعد فرمود: گویا جعفر کذّاب را مى‌بینم که طاغى زمانش را وادار مى‌کند تا در امر ولىّ اللَّه و پنهان در حفظ خدا و موکّل بر حرم پدرش را تفتیش کند. به خاطر جهلى که بر ولادت او دارد و حرصى که بر قتل او دارد، تا به او دسترسى یابد به جهت طمعى که به میراث او دارد، تا آن را به ناحقّ غصب نماید.

 *مدرسه فقاهت(کلیک کنید)

 

زید بن علی بن حسین (ع) :

 

«َ قَالَ زَیْدُ بْنُ عَلِیِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فِی کُلِ زَمَانٍ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ یَحْتَجُّ اللَّهُ بِهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّةُ زَمَانِنَا ابْنُ أَخِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ لَا یَضِلُّ مَنْ تَبِعَهُ وَ لَا یَهْتَدِی مَنْ خَالَفَهُ، الأمالی (للصدوق)، النص، ص: 544 »

زید بن علی می‌گوید: در هر زمانی مردی از ما اهل بیت وجود دارد که خدا به واسطه او بر خلقش احتجاج می‌کند و حجت زمان ما، پسر برادرم جعفر بن محمد(ع) است و کسی که از او تبعیت کند، گمراه نمی‌شود و سعادتمند و اهل هدایت نمی‌شود، کسی که از او تخلف کند.


اقوال علمای اهل سنت :

 
ابن ابی لیلی


عَنْ نُوحِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: قُلْتُ لِابْنِ أَبِی لَیْلَی أَ کُنْتَ تَارِکاً قَوْلًا قُلْتَهُ أَوْ قَضَاءً قَضَیْتَهُ لِقَوْلِ أَحَدٍ قَالَ لَا إِلَّا رَجُلٍ وَاحِدٍ قُلْتُ مَنْ هُوَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع. تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج6، ص: 292.

ابی لیلی قاضی القضات بود، نوح بن درّاج می‌گوید: از او پرسیدم آیا می‌شود به خاطر گفتار دیگری، بر خلاف حکمی که داده‌ای عمل کنی گفت : تنها جعفر بن محمد است که اگر بگوید دست از حکمی که داده‌ام برمی‌دارم.


ابو حنیفه :


اصل او از کابل است او در شأن امام صادق علیه‌السلام می‌گوید :

ما رَایتُ اَحداً اَفقَهُ مِن جَعفَرِبنِ مُحَمَّد؛ تذکرة الحفاظ 1: 166.

ابوحنیفه می گفت که من کسی را داناتر از جعفربن محمد ( امام صادق ع) ندیدم.

و کلام ابو حنیفه ( که نامش نُعمان بود  و دوسال از محضر درس امام صادق ع بهره برد) معروف است که بارها می گفت «لَو لَا السَّنَتانِ لَهَلَکَ نُعمانُ. یعنی اگر آن دوسال را از محضر امام صادق ع درس نمی آموختم هلاک می شدم وچیزی از علم ودانش یاد نمی گرفتم.

التحفة الاثنی عشریة ص 8»


سفیان ثوری درباره امام صادق ع  این آیه را ذکر کرد :

*... اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ  سوره انعام آیه 124؛ غایة الأختصار : 102 ».

خداوند می‌داند که رسالت را در کجا قرار دهد.


مالک بن انس :
 


«ما رَأَت عَینی أو ما رَأَت عَینُ وَ لا سَمِعَت
أُذُنٌ وَلَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ أَفضَلُ مِن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّد فَضلا و عِلما و عِبادة وَ وَرَعا و َکانَ کَثیرُ الحَدیثِ طِیب المُجالَسةِ کَثیرُ الفَوائِدِ. تهذیب التهذیب 2: 89/156»

هیچ‌ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ کسی خطور نکرده که فردی از نظر علم، فضل تقوی و پاکی اقضل از جعفر بن محمد(ع) باشد.


جابر بن حیان :


...وَ حَقِّ سَیِّدِی‌ لَوْلَا أنَّ هَذِهِ الْکُتُبَ بِاسْمِ سَیِّدی‌- صلوات‌ الله‌ علیه‌- لَمَا وَصَلْتُ إلَی‌ حَرْفٍ مِنْ ذَلِکَ إلَی‌ الابَدِ، الامام الصادق، (لعبد الحلیم الجندی) : ص 224
جابر بن حیان پدرعلم شیمی است، در غرب بیشتر از شرق معروف است و می‌گوید : اگر شاگردی جعفر بن محمد نبود به کلمه‌ای از مطالبی که رسیده‌ام نرسیده بودم. 

*کتاب امام شناسی(کلیک کنید)


عَمرو بنِ ابی المِقدام :


کُنْتُ إِذَا نَظَرتُ إِلَى جَعْفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ، عَلِمتُ أَنَّهُ مِنْ سُلاَلَةِ النَّبِیِّیْنَ  حُِلیةُ الاولیاة 2 : 193

هرگاه به جعفر بن محمد نگاه می‌کنم متوجه می‌شوم او از سلاله پیامبران است.

*الإمام الجلیل جعفر الصادق ع(کلیک کنید)


جاحظ :


جَعفُرُ بنُ مُحَمَّد الَّذی مَلَاءَ الدُّنیا عِلمُهُ وَ فِقهُهُ؛ رسائل الجاحظ (للسندوبی) : 106

علم و فقه جعفر بن محمد دنیا را پر کرده است .


 غیر مسلمانان چه می گویند؟


حتی مسیحیان در مقابل حضرت خاشعند. از باب نمونه جناب (جوزیف الهاشم ) مسیحی که ادیب است و در لبنان زندگی می‌کند تعابیر عجییی راجع به امام دارد هر چند اصالتا مسلمان بودند ولی به خاطر حکومت عثمانی و ظلمی که به شیعه شد، شیعیان در لبنان و شام دربدر شدند و کار به جایی کشید که برخی برای زنده ماندن تغییر مذهب دادند (موتمر الامام جعفر الصادق : 150 – 155 )،

سلیمان الکتانی نویسنده مسیحی است او نیز مطالب بلندی در شأن امام صادق علیه‌السلام بیان می‌کند (موتمر الامام جعفر الصادق : 249 ) .». .....


** تذکر: برخی توضیحات واضافات واصلاحات توسط سیداصغرسعادت میرقدیم انجام گرفت

**سروده گوته در مدح پیامبر اکرم‌ (ص)(کلیک کنید)


http://www.khabaronline.ir/detail/198270/culture/religion

<




تاریخ : دوشنبه 94/10/7 | 8:32 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی