***نسیم معرفت***
به نام خدا
عشق ، دارای مفهومی بسیار روشن است ولی عمق و حقیقت عشق را نمی توان توصیف کرد و در غایت خفاء قرار دارد و فقط اهلش به مراتب استعداد وظرفیتش آن را ادراک و احساس می نماید . بحث از عشق فراتر از وسعت دامنه هستی و آفرینش است و زمانی که زمین و آسمان و کرات سماوی نبود عشق برقرار بود . عشق ریشه در ذات اَزَلی دارد و او در حِجله غیب ، جاودانه با خویش عشقبازی می کرد و پیش از وجود هر موجودی با خویش معاشقه داشت و هم عاشق بود و هم معشوق . شاعر پرآوازه عبدالرحمن جامی دراین باره چه زیبا سرود :
وقتی که شعله ای و پرتوی از عشق الهی تجلی کرد آتش به همه عوالِم زد و در این میان آدمی شایسته پذیرشِ عشق الهی گردید و عشق و عاشقی جریان پیدا کرد. عالم بر اساس عشق پایه گذاری شده است و حیات و شکوفابی آدمی به عشق است و کسی که عشق نداشته باشد مرده ای بیش نخواهد بود . همه عشق های پاک ریشه در عشق الهی دارد .
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
غزل 196 از دیوان حافظ باتصحیح عبدالرحیم خلخالی
عشق ، یک حقیقت نورانی و مقدس است که هرگاه در دل زُجاجی و آیینه ای کسی تجلی نماید ، همه وجودش را نورانی می کند و تا آدمی به عشق نرسد بهره ای از لذت واقعی نخواهد بُرد . ترانه عشق ، زیباترین ترانه ای است که در عالَم طنین انداز شد و استمرار دارد و اگر کسی گوش دلش باز و شنوا باشد به نیکی طنین دل انگیز عشق را می شنود و در عشق ، پرستش و بندگی و مُویه و لابه و ناله و زاری و سوز وگداز و سوختن و عطش و تشنگی و انتظار و خواستن و ادب و هوشیاری و آرامش است . و عاشق در پرتو یاد معشوق به آرامش می رسد : أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ«سوره رعد آیه 28»
حافظ (عَلَیهِ الرَّحمَه) ما را دعوت به سوی عشق می کند و می فرماید :
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
دست از مِسِ وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زَر شوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش(عشق) دور کرد
آن گه رسی به خویش (عشق) که بی خواب و خور شوی
گر نور عشقِ حق به دل و جانت اوفتد
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مَبَر
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
از پای تا سَرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
وجه خدا اگر شَوَدت مَنظر نظر
زین پس شکی نمانَد که صاحب نظر شوی
بنیاد هستی تو چو زیر و زَبَر شود
در دل مدار هیچ که زیر و زَبَر شوی
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
غزل 485 از دیوان حافظ با تصحیح مرحوم عبد الرحیم خلخالی
و باز حافظ (عَلَیهِ الرَّحمَه) می فرماید :
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
غزل 255از دیوان حافظ باتصحیح عبدالرحیم خلخالی
و باز حافظ (عَلَیهِ الرَّحمَه) می فرماید :
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
غزل 81 از دیوان حافظ باتصحیح عبدالرحیم خلخالی
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***************************************************************
**نصیحتِ حافظ (ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی) « نسیم معرفت»
** بسوی کمال ( شرح بر شعر « ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی)
** ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی - راسخون
.: Weblog Themes By Pichak :.