***نسیم معرفت***
*بیانات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای در روز اول ماه مبارک رمضان سال 1371 .
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه رب العالمین. والصّلاة ُ والسّلامُ على سیدنا محمّد و آله الطاهرین. و لعنةُ اللَّه على اعدائهم اجمعین. قالاللَّه الحکیم: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ (سوره بقره آیه 185) « 1 »
از جمله کارهایى که روزهدار باید از آن اجتناب کند و واضحترین مصداق روزه هم هست، خوردن و آشامیدن است؛ ولو آن چیزى که خورده یا آشامیده مىشود، خیلى کم باشد. همین اندازه که صدق خوردن کرد، اگر عمداً باشد، روزه باطل مىشود. بعضى چیزهاست که صدق خوردن نمىکند، اما همهى مراجع فتوا دادهاند که آنها هم مثل خوردن و آشامیدن، مبطل روزه است. از قبیل چه چیز؟ از قبیل سِرُمهاى غذایى که وارد بدن مىشود. این خوردن، عرفى نیست؛ اما مبطل روزه است. یا حتى آمپولهاى تقویتى که داخل رگ یا عضله تزریق مىشود، مبطل روزه است. اگرچه در مورد آمپولهاى غیر تقویتى، که مربوط به تقویت و ویتامین و ایجاد ذخیرهى غذایى و غیره نیست، اشکال نکردهاند - و ظاهراً اشکال هم ندارد - اما بعضى احتیاط کردهاند. آب دهان را فرو بردن هم اشکالى ندارد؛ اما اگر مسواک را داخل دهان کردید و به آب دهان آغشته شد، بعد همان را آوردید بیرون و دوباره داخل دهانتان کردید و آن آب را فرو بردید، این، باز مُبطل است. یعنى مسألهى خوردن و آشامیدن مسألهى دقیقى است. واضحترین مصداق روزه هم، امساک از خوردن و آشامیدن است. اگرچه موارد دیگر هم هست که انشاءاللَّه در طول ماه، مسائلش را لابد آقایان خواهند گفت.
ماه رمضان فرصت خوبى براى خودسازى است. ما همان مادهى خام هستیم که اگر روى خودمان کار کردیم و توانستیم این مادهى خام را به شکلهاى برتر تبدیل کنیم، آن کار لازم در زندگى را انجام دادهایم. هدف حیات همین است. واى به حال کسانى که روى خودشان از لحاظ علم و عمل کارى نکنندو همانطور که وارد دنیا شدند، به اضافهى پوسیدگیها و ضایعات و خرابیها و فسادها که در طول زندگى براى انسان پیش مىآید، از این دنیا بروند. مؤمن باید بهطور دائم روى خودش کار کند؛ بهطور دائم. نه اینکه خیال کنید «بهطور دائم» زیادى است یا نمىشود؛ نه. هم مىشود، هم زیادى نیست. اگر کسى مراقب خود باشد؛ مواظب باشد کارهاى ممنوع و کارهایى را که خلاف است انجام ندهد و راه خدا را با جدیت بپیماید، موفق مىشود. این، همان خودسازى دائمى استو برنامهى اسلام، متناسب با همین خودسازى بهطور دائم است. این نماز پنجگانه - پنج وقت نماز خواندن - ذکر گفتن؛ «اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینُ» را تکرار کردن؛ رکوع کردن؛ به خاک افتادن و خداى متعال را تسبیح و تحمید و تهلیل کردن براى چیست؟ براى این است که انسان بهطور دائم مشغول خودسازى باشد. منتها گرفتاریها زیاد است و همه گرفتاریم. گرفتارى زندگى؛ گرفتارى معاش؛ گرفتارى امور شخصى؛ گرفتارى اهل و اولاد، و انواع گرفتاریها مانع مىشود که ما به خودمان، آن چنان که شایسته است، برسیم. لذا یک ماه رمضان را که خداى متعال قرار داده است، فرصت مغتنمى است. این ماه را از دست ندهید. مقصودم این است که اگر نمىتوانیم بهطور دائم در حال مراقبت و ساختوساز خودمان باشیم، اقلاًّ ماه رمضان را مغتنم بشماریم .شرایط هم در ماه رمضان آماده است. یکى از بزرگترین شرایط، همین روزهاى است که شما مىگیرید. این، یکى از بزرگترین توفیقات الهى است. توفیق یعنى چه؟ توفیق یعنى اینکه خداى متعال چیزى را براى انسان، مناسب بیاورد. با واجب کردن روزه، خداى متعال زمینهى مناسبى را براى من و شما بهوجود آورده است که قدرى در این ماه به خودمان برسیم. روزه، نعمت بزرگى است. شکم خالى است و مبارزه با نفس، تا حدودى در اثناى روز، از جهات مختلف وجود دارد: هرچه را دوست دارید، نمىخورید و نمىآشامید و بسیارى از مشتهیات نفسانى را براى خودتان به مدت چند ساعت ممنوع مىکنید. این، یک مبارزه با نفس است؛ مبارزه با هواست، و مبارزه با هوا، در رأس تمام کارهاى نیک و خودسازیها قرار دارد.
ماه رمضان زمینهى بسیار خوبى است و خداى متعال این فرصت را به من و شما داده که در این ماه، چنین امکانى را براى خودسازى پیدا کنیم. علاوه بر اینکه ساعات این ماه بسیار با برکت است و خداى متعال، از لحاظ طبیعى این لحظات و ساعات را اینگونه قرار داده است، ساعات بسیار مغتنمى هم هست. یک رکعت نماز شما؛ یک کلمه ذکر «سُبحانَ اللَّه» شما؛ مختصر صدقه دادن شما، و یک صلهى رحم کوچکى که در این ماه بکنید، مزیتى چند برابر بیشتر از همین امور، وقتى در غیر ماه رمضان انجام مىشود، دارد. این، فرصت بسیار خوبى است. زمینهى خوبى است که انسان در این ماه به خودش برسد. مثل طبیبى که با فردى بیمار مواجه است و آن بیمار به امراض متعددى مبتلاست - مرض قند دارد، فشار خون دارد، چربى خون دارد، استخوان درد دارد، رماتیسم دارد، زخم معده دارد و خلاصه انواع و اقسام مرض در او هست - طبیب حاذق که امراض او را مىشناسد و راه علاجش را بلد است، با این بیمار چه کار مىکند؟ اول سعى مىکند بیماریهاى او را روى کاغذ بیاورد و ببیند به چه امراضى مبتلاست. اگر طبیب، بعضى از بیماریهاى او را نشناسد و براى علاج بیمارى دوایى بدهد که با بیمارى دیگر ناسازگار باشد، ممکن است به جاى اینکه او را علاج کند، بیچاره را به بیماریهاى دیگرى هم متبلا سازد! مثلاً نداند که بیمار زخم معده دارد؛ بعد براى علاج رماتیسم او آسپرین بدهد! خوب، آسپرین علاج رماتیسم است؛ اما براى زخم معده بسیار مضر است. اگر طبیب، این مرض را نشناسد و نداند که بیمار این مرض را هم دارد، ممکن است به جاى اینکه او را علاج کند، بیچاره را به خونریزى معده هم مبتلا سازد. پس اول باید با دقت نگاه کند؛ دلسوزانه بیماریها را پیدا کند و آنها را بنویسد؛ بعد ببیند کدام مهمتر است، کدام فوتىتر است و کدام اصولىتر است. فرض بفرمایید اگر کسى معدهى ناراحتى دارد، هر دوایى به او بدهند نمىتواند به خوبى آن را جذب کند. یا اگر رودهى خرابى دارد، هر غذاى مقوىاى بدهند و از آن بهره ببرد، نمىتواند استفاده کند. راهش این است اول آن مرضى را که از بقیهى بیماریها تأثیر منفىاش بیشتر است و اگر خوب بشود تأثیر مثبت شفایش بیشتر است، پیدا کنند.
شما طبیب خودتان بشوید، برادر عزیز! هیچکس مثل خود انسان نمىتواند بیماریهاى خودش را بشناسد. برخى بیماریها در انسان هست که اگر مثلاً شما به من بگویید «تو دچار این بیمارى هستى»، عصبانى مىشوم و بدم مىآید. بگویند: «آقا، شما مرد حسودى هستید.» مگر کسى تحمل مىکند که به او بگویند «حسود»؟ مىگوید: «حسود خودت هستى! چرا اهانت مىکنى؟ چرا بىخود مىگویى؟» از دیگرى حاضر نیستیم قبول کنیم. اما به خودمان که مراجعه مىکنیم، مىبینیم بله؛ ما متأسفانه از این بیماریها داریم. سر هرکس را انسان کلاه بگذارد؛ از هرکس که پنهان کند، با خودش که دیگر نمىتواند! پس بهترین کسى که مىتواند بیمارى ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روى کاغذ! بنویسید: «حسد.» بنویسید: «بخل.» بنویسد: «بدخواهى براى دیگران. وقتى کسى به خیرى مىرسد، ما ناراحت مىشویم!» بنویسید: «تنبلى در کار.» بنویسد: «روح بدبینى به نیکان و صالحان.» بنویسید: «بىاعتنایى به وظایف.» بنویسید: «علاقه به خود. شدیداً به خودمان علاقه داریم.»
اگر بیماریهاى ما اینهاست، اینها را روى کاغذ بیاوریم. ماه رمضان فرصتى است که یکى یکى این بیماریها را، تا آنجایى که بشود، برطرف کنیم. اگر برطرف نکنیم، این بیماریها مهلک خواهد شد؛ هلاک معنوى و واقعى. هلاک جسمى که چیزى نیست! اگر بیمارى مهلکى در ما باشد یا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه مىشویم؟ شب خوابمان نمىبرد. بهترین دکترها را پیدا مىکنیم، مىگوییم: «نکند این غدهاى که در بدن من است، در دست من است، زیر پوست من است، سرطان باشد!» از تصورش کلى وحشت مىکنیم. آخرش چه؟ آخرش مردن است. حالا نشد، یک سال دیگر است، دو سال دیگر است، ده سال دیگر است. به قول نظامى گنجوى: «اگر صد سال مانى ور یکى روز/ بباید رفت از این کاخ دل افروز.» ماندنى که نیستیم. چند صباحى، کمى اینور، کمى آنور، تمام خواهد شد. هلاکت جسمانى این است و اینقدر از آن مىترسیم. هلاکت معنوى، یعنى براى ابد دچار خذلان و عذاب الهى شدن. یعنى در زندگى جاودان ابدى، از همهى نعمتها و لذتها و چشم روشنیهایى که خداوند براى من و شما معین و مقرر کرده محروم ماندن. انسان به قیامت نگاه کند و ببیند خداى متعال به بعضى از بندگانش - همین افرادى که با آنها معاشریم و آنها را در کوچه و محله مىبینیم؛ به همکار ادارى، به دوست دوران تحصیل، یا به یک رفیق بگو بشنو - براى برخى کارها و مجاهداتى که در این دنیا داشتهاند، مقامات عالى مىدهد؛ آنها را به بهشت مىبرد؛ از عذاب دورشان مىدارد و از عقبات قیامت، نجاتشان مىدهد، و ما بهخاطر تنبلى؛ بهخاطر نرسیدن به خود و بهخاطر یک لحظه غفلت، از همهى آنها محروم ماندهایم! آن وقت است که حسرت گریبان انسان را مىگیرد: «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ. » (سوره مریم آیه39 ) « 2» کار هم دیگر از کار گذشته است و حسرت هم فایدهاى ندارد. این، هلاکت معنوى است.
برادران و خواهران! اگر به خودمان نرسیم، بدبختى است؛ روسیاهى است؛ محرومیت است؛ از چشم خدا افتادن است؛ از مقامات معنوى دور ماندن و از نعیم ابدى الهى، تهیدست ماندن است. پس باید به خودمان برسیم. ماه رمضان فرصت خوبى است. کتابهاى اخلاق هم خوشبختانه در اختیار هست. لکن آن چیزى که آدم از مجموع مىفهمد و آنچه مهم است، این است که انسان بتواند هوا و هوس خود را کنترل و مهار کند. این، اساس قضیه است.
یکى از ویژگیها که بسیار مهم است تا براى خود سازى به آن توجه کنیم و شاید جنبهى تقدمى هم داشته باشد، «اخلاص» است. اخلاص عبارت است از کار را خالص انجام دادن و اینکه کارى را مغشوش انجام ندهیم. گاهى هست که کسى عبادت نمىکند و گاهى عبادت می کند؛ اما مغشوش و ناخالص. این هم مثل آن است .خالص بودن عبادت و خالص بودن عمل، این است که براى خدا باشد. در بین مردم، متأسفانه خیلى رایج است که کارهاى خوب خودشان را بر زبان بیاورند و بگویند. کَأَنَّهُ توجه ندارند که نباید کار نیک را به زبان آورد و گفت که ما مىخواهیم این کار را بکنیم یا ما این کارها را مىکنیم. البته برخى جاها استثناست. در جاهایى، بعضى از کارها باید در عَلَن انجام گیرد. در روایات در باب صدقه، آمده است که «صدقهى سِر» این ثواب را دارد و «صدقهى عَلانیه» این ثواب را. یا مثلاً عبادات گروهى، جلوى چشم مردم انجام مىگیرد و باید انجام گیرد؛ و این از شعائر الهى است. اما بسیارى از عبادات یا اغلب عبادات، آن روابطى که بین خود انسان و خداست - ذکر، توجه، دعا، نافله، شب زندهدارى، سحرخیزى، احسان و کارهاى نیک - باید بین خود انسان و خدا بماند. مبادا انسان بهخاطر اینکه دیگران ببینند، کارى را انجام دهد! کارى که انسان بهخاطر توجه دیگران به خودش انجام دهد، از نکردن آن کار بدتر است؛ زیرا نکردن کار، یعنى انسان کارى را انجام نمىدهد. کارى که انسان براى جلب توجه دیگران نسبت به خودش انجام داده، کَأَنَّهُ انجام نداده است. البته بدتر بودنش هم از این جهت است که عمل شرکآلودى انجام داده و این عمل شرکآلود، فعل حرام است و دور کننده است. بنابراین همهمان در هرجا و در هر موقعیتى که هستیم، باید خیلى تلاش کنیم که کار را خالص انجام دهیم. اگر کار براى خدا انجام گیرد و نیت براى خدا خالص باشد، اشکالاتى که معمولاً در کارها مشاهده مىشود، پیش نخواهد آمد. ما وقتى مصالح واقعى را فداى حرف این و آن مىکنیم که بخواهیم کار را براى این و آن انجام دهیم. انسان وقتى کار را براى خدا مىخواهد انجام دهد، فقط نگاه مىکند ببیند تکلیفش چیست؟ نگاه نمىکند که یکى خوشش مىآید، یکى بدش مىآید؛ پیش چه کسى آبرو پیدا مىکند و پیش دیگرى از آبرو مىافتد. امروز در جمهورى اسلامى، در همهى شؤون، کار براى خدا سارى و جارى است.هرکس در این کشور و این نظام، هر کارى که انجام مىدهد، مىتواند آن را براى خدا انجام دهد و از آن اجر و ثواب و بهرهى معنوى را ببرد و پیش خدا خودش را روسفید کند.
من روایتى را در باب اخلاص یادداشت کردهام که برایتان مىخوانم. از پیغمبر اکرم (صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَلَیهِ) نقل شده است که فرمود: «إِنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً » هر چیزى داراى حقیقتى است و یک روح و یک معنا و یک حقیقت دارد. «وَ مَا بَلَغَ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْإِخْلَاصِ» بنده به حقیقت اخلاص و به آن معناى حقیقى اخلاص نمىرسد «حَتَّی لَا یُحِبَّ أَنْ یُحْمَدَ عَلَی شَیْءٍ مِنْ عَمَلٍ لِلَّهِ» (این خیلى سخت است؛ این، مرتبهاش از آن مراتب بسیار بالاست) مگر اینکه دوست نداشته باشد که مردم او را براى هیچ یک از کارهایى که براى خدا انجام مىدهد، ستایش کنند. مثلاً فردى است که کار را براى دیگران انجام نمىدهد: براى خاطر خدا نماز مىخواند، ختم قرآن مىگیرد، کار خیرى انجام مىدهد، احسان و کمک و صدقهاى مىدهد و مجاهدتى براى خدا مىکند. اما دوست مىدارد که مردم بگویند: «ایشان چقدر آدم خوبى است.» کارش رابراى مردم نکرده است. کار را براى خدا انجام داده و تمام شده؛ اما از مدح مردم و از اینکه مردم از او تعریف کنند، خوشش مىآید. مىفرماید این، آن مرتبهى عالى اخلاص نیست. مرتبهى عالى اخلاص این است که این را هم دوست نداشته باشد. اصلاً کارى به کار مردم نداشته باشد! مىخواهند بدانند، مىخواهد ندانند. مىخواهد خوششان بیاید، مىخواهد خوششان نیاید. نگاه کند ببیند خدا از او چه خواسته است و دقیقاً آن را انجام دهد.
من، این صفت و این روحیه را در امام (رِضوانُ اللهِ تَعالی عَلَیهِ )، در بسیارى از موارد مشاهده کردم. در موارد متعددى، بنده این خصوصیت را در ایشان دیده بودم. کارى نداشت که کسى خوشش مىآید یا خوشش نمىآید. تکلیفش را انجام مىداد. وقتىکه بار سنگین است؛ وقتىکه کار بزرگ است؛ وقتىکه کار خطرناک است، اخلاص بیشتر به کار مىآید. مثل امروز که وضع جمهورى اسلامى این چنین است. اگر ما اخلاص ورزیدیم، بندهى مُخلِص مىشویم؛ اخلاص ورزنده براى خدا، در عمل و نیت. اما فراتر از بندهى مُخلِص، بندگان مُخلَصاند....
.................. .................... ادامه دارد ...................... ...........................
تاریخ : چهارم اسفند/1371 .
-------------------------------------------
« 1 » : بقره: 185.
« 2» : مریم: 39.
« 3» : صافات؛ 127 - 128.
« 4» : صافات؛ 39 - 40.
« 5» : صافات 159 - 160.
« 6»: بِحارُالأَنوار: ج 69، صفحه 292 .
http://www.leader.ir/fa/speech/812
*********************************************************
.: Weblog Themes By Pichak :.