***نسیم معرفت***
عنوان: تفسیر سوره مبارکه سوره مبارکه هود جلسه87 +حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ وَلَا تَنقُصُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّی أَرَاکُم بِخَیْرٍ وَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ (84) وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ (85) بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ (86)
ترجمه : و بسوی «مدین» برادرشان شعیب را ( فرستادیم ) گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید ، که جز او ، معبود دیگری برای شما نیست! پیمانه و وزن را کم نکنید ( و دست به کم فروشی نزنید ) ! من ( هم اکنون ) شما را در نعمت می بینم ( ولی ) از عذاب روز فراگیر ، بر شما بیمناکم * و ای قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت ، تمام دهید! و بر اشیاء ( و اجناس ) مردم ، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید * آنچه خداوند برای شما باقی گذارده ( از سرمایه های حلال ) ، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من ، پاسدار شما ( و مأمور بر اجبارتان به ایمان ) نیستم .
گرچه در سوره مبارکه اعراف بخشی از قِصّه شُعَیب ( سَلامُ اللهِ عَلَیه ) مطرح شد اما بخش دیگری که اینجا ارائه شد با نکات خاص خود همراه است در این دوازده آیه سوره مبارکه هود که مربوط به قِصّه شُعَیب ( سَلامُ اللهِ عَلَیه ) است خلاصه برنامه های تبلیغی شعیب ( سَلامُ اللهِ عَلَیه ) به قومش ابلاغ شد پاسخی که قوم دادند آن هم بیان شد نظری که وجود مبارک شُعَیب اعلام کرد آن هم ارائه شد جمع بندی که سر انجامِ تلخ این قوم هست آنها هم بازگو میشود بخش اول که خلاصه برنامه تبلیغی وجود مبارک شعیب است که در دیروز مطرح شد یکی دعوت به توحید است که دعوت همه انبیاست توحید به مراتب خاص مخصوصاً توحید عبادی بعد از مسئله اعتقاد و توحید و پرستش مسئله اخلاقی جامعه مطرح است مشکلترین مسئله اخلاقی قوم شعیب در سرزمین مَدیَن کم فروشی بود. وجود مبارک شُعَیب (سلام الله علیه) این مطلب را با چندین تأکید تبیین کرد گاهی به صورت نهی از عیب و نقص ، گاهی به صورت امر به قِسط و عدل گاهی این را مُعَلَّل کرده است به مسائل اجتماعی گاهی مُعَلَّل کرده است به مسائل کلامی گاهی هم به آن اصول کلی دعوت کرده است گاهی هم به مسائل بین المللی عنایت کرد که همه اینها در این بخشهای اول مطرح است فرمود:وَ لَا تَنقُصُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ کسانی که مبتلا به کمفروشی بودند دو تا مشکل داشتند یکی اینکه در موقع گرفتن زیاد میگرفتند یا مثلاً اگر زیاد نمیگرفتند کمال میگرفتند :الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ *وَإِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ . موقع دادن کم میدادند موقع گرفتن با پیمانههای پُر میگرفتند . اینها مُخَفِّفند ، اینها کم دِهاند و وای هم بر اینهاست گرچه به حسب ظاهر مکیال و میزان ناظر به مواد غذایی است نظیر جو و گندم و امثال ذلک اما به قرینه آیه بعد که فرمود وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ یک پیمانه و یک وزن عمومی هم باید باشد اگر سخن از جو و گندم و برنج است مکیال و میزانشان مشخص است اما اگر سخن از عقاید است سخن از اخلاق است ، سخن از معارف است ، سخن از فقه و حقوق است ، این میزان خاصی میطلبد همان طوری که در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید میزانهای مادی مشخص است . میزان برای کالاهای مصرفی مشخص است . میزان برای شعر و قافیه و عروض در فن عروض مشخص است که این شعر به وزن فلان است و فلان قصه به این وزن است ، فلان غَزَل به این وزن است ، هوا را بخواهند بسنجند درجه دما و حرارت بدن را بخواهند بسنجند همه اینها یک میزان خاص دارد ، اما حق را بخواهند بسنجند ، امور مجرد را بخواهند بسنجند نه از باب وزن فاعِلاتُُ فاعِلاتُُ یا فَعَولُُ فَعَولُُ است نه از باب وزن جو و گندم است نه نظیر دما سنج است با هیچ کدام از این اوزان توزین نمیشود چه اینکه اعمال انسان را هم بخواهند بسنجند با این وزنها سنجیده نمیشود قهراً یک میزان دیگری میطلبد و یک وزن جدایی تا این موزونها را در آن میزان با آن وزن بسنجند . الان اگر کسی خواست یک نانی را بسنجد یک ترازویی لازم است که از این ترازو به میزان یاد میشود ، یک وزن لازم است که آن سنگِ کیلو را میگویند وزن . این نان را در یک کفهای میگذارند که با آن سنگ همسنگ باشد و هموزن باشد این را میگویند موزون . در هر توزینی این سه عنصر لازم است . میزان ، وزن و موزون . گاهی هم ممکن است خود آن میزان و ابزار خاصی که دارد با یک کفه کار را حل بکند نظیر میزانهایی که تازگی اختراع شد ولی بالأخره یک وزنی لازم است که مناسب با آن موزون باشد، آن موزون را با آن وزن در سایه آن میزان میسنجند . حالا عقاید را ، اخلاق را ، معارف را ، احکام را ، مصالح و مفاسد را ، اینها را با کدام وزن میسنجند ؟! واحد سنجش اینها نه نظیر واحد سنجش نان و گوشت است نه نظیر واحد سنجش دماست و مانند آن . ما میخواهیم اعمال اشخاص را بسنجیم ، عقاید اشخاص را بسنجیم ، اوصاف افراد را بسنجیم ، این وزن خاصی دارد ، قهرا آن وزن یک میزان و ترازوی مخصوصی هم دارد . در سوره مبارکه اعراف قبلاً این بحث گذشت آیه 8 سوره مبارکه اعراف مبسوطاً این بحث گذشت که فرمود : وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ . فرمود وزن در معاد حق است نه اَلوَزنُ حَقُُّ مثل اینکه بگوییم اَلمَوتُ حَقُُّ ، اَلسّاعَةُ حَقُُّ ، اَلجَنّةُ حَقُُ . آنجا حق یعنی ثابت . بهشت هست جهنم هست مرگ هست صراط هست کتاب هست این وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ است نه وَالوَزنُ حَقٌُُ ، نه اینکه وزنی هست . اگر آیه این بود که وَالوَزنُ حَقُُّ مثل اینکه بفرماید وَالمَوتُ حَقُُّ وَ المَعادُ حَقُُّ وَ الجَنّةُ حَقُُ وَ النّارُ حَقُُّ یعنی حقٌ یعنی ثابتٌ . اما اینجا با الف و لام است یعنی اگر خواستیم ما عقاید را ، اخلاق را ، معارف را بسنجیم با حقیقت میسنجیم ، حقیقت را در یک طرف میگذاریم نماز این شخص را ، دین این شخص را ، عقیده این شخص را ، معرفت و محبت او را هم در یک طرف میگذاریم یا سُبُک است یا سنگین وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ . این حق در مقابل باطل است . حق است یعنی صادق است اگر آیه به ما فرمود وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ در معارف هست ، در اخلاق هست ، در حقوق هست ، در فقه هست ، در احکام هست ، اینها را که با سنگ و متر و مانند آن نمیسنجند پس یک وزن عمومی دارد آن وزن عمومی حقیقت است و حقیقت و حق بودن هر چیزی هم به حسب خود اوست .
اگر ما یک وزن خاص داریم که با همه اشیا قابل همسنگ شدن است در چنین شرایطی میشود گفت وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ یعنی یک وزنی است که هر چیزی را هم میشود با آن سنجید . همه اشیاء را با سنگِ کیلو و با پارامتر و با دماسنج که نمیشود [ سنجید ] ، یک چیزی است که با آن نماز و روزه را میسنجیم . با این اوزان خاص نمیشود سنجید که این آقای محقق و پژوهشگر سنگ تمام گذاشت یا نه ؟ پس یک وزنی لازم است که با آن وزن ما بتوانیم هر چیزی را بسنجیم چون فرمود: وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ . این همان حقیقت است . قهراً یک ترازویی هم لازم است که آن ترازو در اثر داشتن این وزن بتواند به ما پاسخ بدهد که این موزون درست است یا درست نیست؟ حالا ما خواستیم نماز و روزه را بسنجیم خب یک طرف را حق باید بگذاریم ، یک طرف هم نماز و روزه آن هم در کدام شاهین و ترازو ؟ یک ترازویی بالأخره لازم است دیگر ، برای ماها انسان کامل میزان است . اینکه ما در سلام به پیشگاه حضرت امیر ( سَلامُ اللهِ عَلَیه ) عرض میکنیم «اَلسَّلامُ عََلَی میزانِ الأَعمالِ» همین است . ما عقایدمان را با اینها میسنجیم ، اعمالمان را با اینها میسنجیم ، اخلاقمان را با اینها میسنجیم ، اینها میزانُ الأَعمالاند . اینجا عمل در برابر عقیده و اخلاق نیست عمل اعم از جانِحی و جارِحی است ، هم عمل قلب را ، هم عمل زبان را ، هم عمل دست و پا را شامل میشود . قهراً آنها میشوند میزانُ الأَعمال . آیات قرآن هم که عَدیل اینهاست میشود حَقّ ، میشود وزن ، آن وقت ما خود را با آیات قرآن و سنت اهل بیت (علیهم السلام) که وزناند میسنجیم ترازو هم آنها هستند و اگر وزن و میزان یکی بود هم جای تعجب نیست چه اینکه ما در بحثهای عادی هم کم و بیش داریم . پس ما یک وزن عمومی لازم داریم که با آن وزن عمومی بتوانیم هر چیزی را بسنجیم اگر فرمود : وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ پس وزنی هم هست که برابر با کُلّ شَیء باشد این همان وزنی است که در آیه 8 سوره مبارکه اعراف آمده است : وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ و در قیامت همین وزن ظهور میکند ...
مطلب دیگر این است که :
سؤال: ... جواب: برای رفعِ جهل یا ادعا یا غرور خود مدعیان است نه برای ذات اَقدس إله خب شخص اگر بخواهند محاسبه بکنند این در قیامت میگوید حساب من را برسید ببینید که من کار خوب کردم یا نه یک عده هستند که وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (آیه 104 سوره کهف) بعد وقتی که اعمالشان سنجیده شد معلوم میشود که خیلی از کارهایشان یک پسوند و پیشوندی داشت حتماً باید به نام او باشد یا چهارتا صلواتی هم برای او بفرستند وگرنه کار انجام نمیداد خب این را از درونِ درونِ او درمیآورند میگویند این مگر نبود مگر یک پیشوندی نداشتی مگر پسوندی نداشتی مگر فلان جا گله نکردی مگر نگفتی که چرا اسم مرا نبردند مگر این بازی را در نیاوردی که چرا من اول نرفتم خُب اینها را باید دربیاورند دیگر ما هم مشکلمان این است که آن نقصهایمان یادمان میرود فقط خوبیهایمان یادمان میماند فرمود این چنین نیست أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ ( آیه 6 سوره مجادَلَه) اینها خیلی چیزها را فراموش کردند ولی خدا به حساب آورده ، شماره کرده بعد وقتی در قیامت نامه اعمال نشان میدهند میگویند لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا ما که یادمان نیست 20 سال قبل فلان جا با چه انگیزهای آن کار را کردیم اصل کار خوب یاد ماست اما آن که دلمان خواست اول اسم ما را ببرند آن دیگر از یادمان میروند آن را هم درمیآورند در ترازو میگذارند میگویند آقا تو این کار را برای خودت کردی نه برای خدا آن وقت انسان میفهمد بدهکار است اگر این چنین نباشد که خیلیها ادعا دارند که ما فلان کار را کردیم فلان کار را کردیم فلان کار را کردیم خُب پس ما یک وزن عمومی داریم و یک میزان عمومی داریم با آن موزونهای عام که وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ .
مطلب دیگر این است که «بَخس» که به معنی نقص است نقص همیشه در مقابل عیب است ولی اینجا نظیر «اَلمِسکینُ وَ الفَقیرُ اِذَا اجتَمَعا اِفتَرَقا وَ اِذَا افتَرَقا اِجتَمَعا» از این قبیل است . بیان ذلک این است که بَخس به آن نقص میگویند . ما یک نقص داریم و یک عیب اینها کاملاً از هم جدایند ، البته گاهی جامعی هست که اینها را زیر مجموعه خود میگیرد اگر یک فرشی سه در چهار باشد فرش نو و سالم باشد ولی آن اتاق آن سالن مساحتش هشت متر باشد نُه متر باشد این فرش مَعیب نیست ولی ناقص است ، فرش سه در چهار یعنی دوازده متر نمیتواند مثلاً اتاقی را که مساحتش 16 متر است 17 متر است این را پُر کند یا فرش دو در سه نمیتواند آن اتاقی را که مساحتش 10 متر است این را پُر کند این ناقص است نه مَعیب، مَعیب آن است که بعضی از جاهایش زده باشد ، سوخته باشد و نخش در رفته باشد آن را میگویند عیب ، این را میگویند نقص در فقه یکی خیار عیب میآورد یکی خیار تَبَعُّض صَفقَه میآورد اینها کاملا مرزش از هم جداست ، نقص چیز دیگری است ، عیب چیز دیگری است گاهی تحت عنوان جامع مطرح است اینجا که فرمود: وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ اگر چیزی کم بدهد بخس است کم ندهد ولی معیب بدهد باز هم بخس است بازگشت این عیب هم در حقیقت به بَخس و نقص است برای اینکه آن جای خالی را پر نکرده این که فرمود: وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ تنها ناظر به این نیست که کم ندهید مَعیب هم ندهید . هم باید کامل باشد هم باید سالم باشد ...
..................... ................... ادامه دارد ................... .......................
تنظیم : توسط استاد : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
http://boniadhad.ir/lib/quran/javadi/29/content-90.html
پایگاه اخلاق
**************************************************************
** تفسیر سوره مبارکه هود جلسه87 +حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی+پایگاه اندیشوران حوزه+تنظیم توسط : استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+کلیک کنید
.: Weblog Themes By Pichak :.