پرهیز از دنیا گرایی
* بیان عالیترین حقایق و حکمتهای پروردگار به موسی(عَلَیهِ السَّلامُ)
بسم الله الرحمن الرّحیم
در ابتدای کلام، برای تَیمُّن و تَبّرُّک، حدیثی اخلاقی مطرح میکنم :
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قالَ : سَمِعْتُ اَباعَبدِاللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) یَقُولُ : فِیمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَى «ع» یَا مُوسَى لَا تَرْکَنْ إِلَى الدُّنْیَا رُکُونَ الظَّالِمِینَ وَ رُکُونَ مَنِ اتَّخَذَهَا أَباً وَ أُمّاً . یَا مُوسَى لَوْ وَکَلْتُکَ إِلَى نَفْسِکَ لِتَنْظُرَ لَهَا إِذاً لَغَلَبَ عَلَیْکَ حُبُّ الدُّنْیَا وَ زَهْرَتُهَا یَا مُوسَى نَافِسْ فِی الْخَیْرِ أَهْلَهُ وَ اسْتَبِقْهُمْ إِلَیْهِ فَإِنَّ الْخَیْرَ کَاسْمِهِ وَ اتْرُکْ مِنَ الدُّنْیَا مَا بِکَ الْغِنَى عَنْهُ وَ لَا تَنْظُرْ عَیْنُکَ إِلَى کُلِّ مَفْتُونٍ بِهَا وَ مُوکَلٍ إِلَى نَفْسِهِ وَ اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ فِتْنَةٍ بَدْؤُهَا حُبُّ الدُّنْیَا وَ لَا تَغْبِطْ أَحَداً بِکَثْرَةِ الْمَالِ فَإِنَّ مَعَ کَثْرَةِ الْمَالِ تَکْثُرُ الذُّنُوبُ لِوَاجِبِ الْحُقُوقِ وَ لَا تَغْبِطَنَّ أَحَداً بِرِضَى النَّاسِ عَنْهُ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ رَاضٍ عَنْهُ وَ لَا تَغْبِطَنَّ مَخْلُوقاً بِطَاعَةِ النَّاسِ لَهُ فَإِنَّ طَاعَةَ النَّاسِ لَهُ وَ اتِّبَاعَهُمْ إِیَّاهُ عَلَى غَیْرِ الْحَقِّ هَلَاکٌ لَهُ وَ لِمَنِ اتَّبَعَهُ. (1)
سَنَد، مُرسل است، ولی ظاهراً در احادیثی که حکمت و اخلاق و حقایق را برای انسان بیان میکنند، معلوم نیست که ارسال ضرری داشته باشد. حاملِ حکم فقهی هم نیست که انسان دنبال حجّت باشد و بگوید نمیشود به خبر مُرسل تعبّدکرد. حقایقی است که وقتی انسان مشاهده میکند، میبیند که صحّت و اعتبار و اِتقانش در خود آن مُندرج است. پیداست که اینها یا حتماً کلمات معصوم (عَلَیهِ السَّلامُ) است یا متّخذ از کلمات آن بزرگواران است. بنابراین اِرسال در سند این حدیث، نباید کمترین شُبهه و رَیبی در اخذ به مضمون این حدیث به وجود آورد.
البته منهای این ارسال، رجال سند هم ثِقات عالی و جَلیلُ القدری هستند: «عَلِیُ بْن إِبْرَاهِیم» و «اِبراهیم بن هاشِم» که معلوم است. « اِبْن مَحْبُوب» هم که «حَسَن بن مَحبوب سَرّاد» و از ثِقات و بزرگان و عَلی قَولٍ از «اصحاب اجماع » است. «اِبْنِ أَبِی یَعْفُور» هم همان مرد بزرگواری است که از قول او این حدیث نقل شده است: « وَ اَللَّهِ لَوْ فَلَقْتَ رُمَّانَةً بِنِصْفَیْنِ، فَقُلْتَ هَذَا حَرَامٌ وَ هَذَا حَلاَلٌ، لَشَهِدْتُ أَنَّ اَلَّذِی قُلْتَ حَلاَلٌ حَلاَلٌ وَ أَنَّ اَلَّذِی قُلْتَ حَرَامٌ حَرَامٌ» و نیز همان کسی است که حضرت در جواب او دو بار فرمودند: « رَحِمَکَ اَللَّهُ» (2) بعد از وفات او، امام صادق (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ) نامهای برای «مُفَضّل» در کوفه نوشتند تا آن وکالتی را که قبلاً «عَبدّاللهِ ابْنِ أَبِی یَعْفُور» داشت، به او بدهند. در آن نامه چند مرتبه بعد از ذکر اسم «عَبدّاللهِ ابْنِ أَبِی یَعْفُور» امام میفرمایند: «صَلَواتُ اللَّه ِعَلَیهِ» (3)
قالَ : سَمِعْتُ اَباعَبدِاللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) یَقُولُ : فِیمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَى (عَلَیهِ السَّلامُ) . پیداست که پروردگار عالَم میخواهد عالیترین حقایق و حکمتها را برای پیامبر عظیم الشأن و بزرگوار خود بیان کند. در این فراز تعبیر «اَوحَی» ندارد، بلکه از لفظ « نَاجى» استفاده میشود. شاید به خاطر این است که پروردگار عالم مطلب بسیار مهمی را به صورت یک گفتگوی نجوا گونه با موسی (عَلَیهِ السَّلامُ) در میان میگذارد: «یَا مُوسَى لَا تَرْکَنْ إِلَى الدُّنْیَا رُکُونَ الظَّالِمِینَ». «رُکُون» به معنای میل قلبی و تکیهی روحی است که اگر بخواهیم آن را به فارسی امروز ترجمه کنیم، به نظر میرسد که معنای «دل دادن» مناسبتر باشد. بنابراین میشود این طور ترجمه کرد که: «به دنیا دل مده، آن چنان که ستمگران به دنیا دل دادهاند.» اگر دل دادگی به دنیا نباشد، انسان ستم نمیکند و بندگان خدا را مورد آزار قرار نمیدهد. ظلم کردن نهایت میل و رغبت به دنیا را میرساند.
« وَ رُکُونَ مَنِ اتَّخَذَهَا أَباً وَ أُمّاً». کسانی که دنیا را پدر و مادر خود اتّخاذ کردهاند- یعنی همهی فکرشان دنیاست و جز به دنیا به چیز دیگری نمیاندیشند و تمایل و رغبت نشان نمیدهند مثل کودکی هستند که به پدر و مادرش پناه میبَرَد و جز به آنها به چیز دیگری نمیاندیشد. «یَا مُوسَى لَوْ وَکَلْتُکَ إِلَى نَفْسِکَ لِتَنْظُرَ لَهَا إِذاً لَغَلَبَ عَلَیْکَ حُبُّ الدُّنْیَا وَ زَهْرَتُهَا» . «لِتَنْظُرَ لَهَا» با «لِتَنْظُرَ اِلَیها» فرق دارد. نگاه کردن به دنیا کار مذمومی نیست؛ به دنیا اندیشیدن مذموم است. ای موسی! اگر من تو را به حال خود میگذاشتم که به دنیا بیندیشی، آن گاه دوستی و زیباییهای دنیا بر تو غلبه پیدا میکرد.
این نکته را متذّکر شوم که در این حدیث و احادیث مُشابه، مراد از دنیا زمین و متعلّقات آن و آبادانی و پرداختن به امور مردم و امثال این کارها نیست؛ بلکه جلوههایی از دنیا (مال و جاه و مقام) مورد نظر است که انسان آنها را برای خود میخواهد. بنابراین هر آنچه از نِعَم الهی در روی زمین و زیباییها و لذّتها و تَعیُّشها که به نفس انسان برمیگردد و برای خود میخواهد، در تعبیرات حدیثی «دنیا» تلقّی میشود و مذموم است. پیداست که هر چه انسان بیشتر به دنیا بیندیشد و بپردازد، رغبت و شوق او بیشتر میشود و وقتی که از دنیا رو برگرداند، بتدریج محبّت دنیا هم از دل او کاسته میشود. مرادِ این روایت و امثال آن، این نیست که انسان فعّالیت و تلاش در زندگی را رها کند و برود گوشهی خانه بنشیند. برخی این گونه خیال کردند و سالها - بلکه بعضیها قرن ها - رویّه غلطی را که مُنجر به اِنعزال و اِنزوا و دوری از فعّالیتها و تلاشهای زندگی شده است، در پیش گرفتند و آن را به اسلام نسبت دادند. بنابراین مراد از دنیا، این برداشت غلط نیست.
«یَا مُوسَى نَافِسْ فِی الْخَیْرِ أَهْلَهُ وَ اسْتَبِقْهُمْ إِلَیْهِ ». در کار خیر با اهلش مُنافَست کن. مُنافَست یعنی حالت رغبتِ رقابت آلودی که انسان به چیزی پیدا میکند. «وَ اسْتَبِقْهُمْ إِلَیْهِ»، یعنی به سوی خیر از همه اهل آن سبقت بجو. «فَإِنَّ الْخَیْرَ کَاسْمِهِ» «خیر» مثل اسم خودش نیکو و پسندیده است. ظاهراً مراد کارهای نیک و عمومی و احسان به مُؤمنین و کمک به برادران و اتّحاد و عبادت پروردگار و زهد در دنیا و دیگر صفات خوب است. لفظ «خَیر» یک معنای اَفعَل تفضیلی هم دارد که نشاندهندهی بهتر بودن است. میفرماید: کارهای خیر مثل اسمش است و از هر چیز دیگر بهتر است. کارهای نیکی که انسان انجام میدهد، از هر آنچه که به ذهن بگذرد، بهتر است. اگر به عیادت مریض میروید، اگر به مؤمن احسان میکنید، اگر در کارها تَعاوُن میکنید، اگر علم میآموزید، اگر به دنیا بیاعتنایید، اگر جهاد فِی سَبیلِ اللَّه و یا امر به معروف و نهی از منکر میکنید و اگر عبادت خدا را انجام میدهید؛ همهی اینها کارهای خیر است. این کارها از همهی اموری که به ذهن انسان بگذرد، مثل مال و فرزند و جاه و مقام و دیگر ارزشهای گوناگون بهتر است. هم مرحوم مجلسی و هم صاحبِ تُحَفُ العُقُول چند احتمال میدهند که یکی از آنها همین احتمال است. احتمالات دیگر هم میدهند که ظاهراً همین احتمال مُتَیقَّن است.
« وَ اتْرُکْ مِنَ الدُّنْیَا مَا بِکَ الْغِنَى عَنْهُ» آن چیزی از دنیا که به آن نیاز نداری و جزو حاجات تو نیست و زیادی است، ترک کن. «وَ لَا تَنْظُرْ عَیْنُکَ إِلَى کُلِّ مَفْتُونٍ بِهَا ». به چند روش میشود این عبارت را خواند: «وَ لَا تَنْظُرْ عَیْنُکَ» که عین فاعل «تَنْظُرْ» باشد؛ یعنی چشمت ننگرد. یا «وَ لَا تُنْظِرْ عَیْنَکَ» یعنی به چشم خود نشان نده. و یا «لَا تَنْظُرْ عَیْنَکَ» که منصوب به نَزعِ خافِض باشد؛ یعنی «لَا تَنْظُرْ بِعَیْنِکَ» یا «لَا تَنَظَّرْ عَیْنَکَ» باشد ، به این معنا که به چشم خود عرضه نکن. «إِلَى کُلِّ مَفْتُونٍ بِهَا». کسانی را که مفتونِ به دنیا و فریفتهی آن هستند، «وَ مُوکَلٍ إِلَى نَفْسِهِ» و کسی را که به نفس خود یا به خود واگذار شده است و حمایت و توفیق الهی از او گرفته شده باشد، «وَ اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ فِتْنَةٍ بَدْؤُهَا حُبُّ الدُّنْیَا»، همهی فتنهها با دوستی دنیا آغاز میشود. واقعش هم همین است. به دنیا که نگاه میکنیم، میبینیم که در طول تاریخ ریشه همه فتنهها و گمراهیها و جاهایی که حقّ و باطل به هم مخلوط شده است، در حُبّ دنیاست. کسانی بودهاند که به خاطر حُبّ به دنیا و مقام و جاه و حبّ به اهل و رُفَقاء، کاری را شروع کردهاند و فتنهای را به وجود آوردهاند. واقعاً این موضوع یکی از آن حِکَم عجیب است. هر جای دنیا که نگاه میکنید، میبینید که همین گونه است.
«وَ لَا تَغْبِطْ أَحَداً بِکَثْرَةِ الْمَالِ». به کسانی که مال زیاد دارند غبطه نخور. این از آن دردهای مبتلا به ماست که کم و بیش در زندگی بعضی افراد ضِعافِ النُّفُوس جریان دارد و آنها به خاطر خانههای عالی و تجمّلات فراوان و مَراکِب زیاد غبطه میخورند! « فَإِنَّ مَعَ کَثْرَةِ الْمَالِ تَکْثُرُ الذُّنُوبُ لِوَاجِبِ الْحُقُوقِ». مال که زیاد شد، حقوق هم زیاد میشود و به همین خاطر گناهان هم زیاد میشوند. معلوم میشود که وقتی حقوق زیاد شد، انسان نمیتواند آن را ادا کند، و الاّ اگر میتوانست ادا کند، گناهی در کار نبود. این در صورتی است که مال از حلال کسب شده باشد. اگر از حرام بود، شکل بدتری خواهد داشت. البته یک احتمال هم وجود دارد و آن این است که اشاره حدیث به کثرت مال از طریق حرام باشد؛ یعنی انسان وقتی که مالی کسب میکند که از طریق حلال نیست، حقوق زیادی را باید پامال کرده باشد تا مال زیادی به دست آورد. « وَ لَا تَغْبِطَنَّ أَحَداً بِرِضَى النَّاسِ عَنْهُ». به حال کسی که مردم از او راضیند یا به او محبّت دارند، غبطه نخور. «حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ رَاضٍ عَنْهُ». اگر خدا از کسی راضی است، به حال او غبطه بخور؛ اما اگر مردم به کسی محبت دارند و برای او شعار میدهند و دور او جمع میشوند و به او تَحبُّب و تَقرُّب میکنند، به حال او غبطه نخور. شما چه میدانید؛ شاید خدای نکرده در باطن او خِلَل و فساد و عیبی باشد که خدا را از او ناراضی میکند. آن وقت رضای مردم به درد او نمیخورد. واقعاً رضای مردم - اگر واقعی هم باشد - چه فایدهای دارد؟ «وَ لَا تَغْبِطَنَّ مَخْلُوقاً بِطَاعَةِ النَّاسِ لَهُ». اگر دیدی مردم از کسی اطاعت میکنند و دستور و فرمان و ارادهاش را میپذیرند، باز هم جای غبطه ندارد. «فَإِنَّ طَاعَةَ النَّاسِ لَهُ وَ اتِّبَاعَهُمْ إِیَّاهُ عَلَى غَیْرِ الْحَقِّ هَلَاکٌ لَهُ وَ لِمَنِ اتَّبَعَهُ». اگر اِتِّباعِ مردم از او - نَستَجیرُ بِاللَّهِ - به حق نباشد، برای خود او و کسانی که از او مُتابَعت میکنند، مایه هلاکت است. انشاءاللَّه خدای مُتعال به حرمت معصومین ما را از تابع و متبوع شدنِ عَلَی غَیرِالحَقّ باز بدارد و آن وضعیت را برایمان پیش نیاورد.
اگر این روایت اصلاً سَنَد هم نمیداشت، حکمت های عالی آن که هیچ شک و رَیبی در آن نیست، برای ما راهگشا بود. این دستورالعملها مَعارف الهی و اسلامی هستند و جا دارد که به آنها تمسّک کنیم
.1374/06/14
**********************************************************
(1) : الکافی ،ثقة الاسلام کلینی ج 2 ص 135 ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 70 ص 74 .
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قالَ : سَمِعْتُ اَباعَبدِاللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) یَقُولُ : فِیمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَى «ع» یَا مُوسَى لَا تَرْکَنْ إِلَى الدُّنْیَا رُکُونَ الظَّالِمِینَ وَ رُکُونَ مَنِ اتَّخَذَهَا أَباً وَ أُمّاً . یَا مُوسَى لَوْ وَکَلْتُکَ إِلَى نَفْسِکَ لِتَنْظُرَ لَهَا إِذاً لَغَلَبَ عَلَیْکَ حُبُّ الدُّنْیَا وَ زَهْرَتُهَا یَا مُوسَى نَافِسْ فِی الْخَیْرِ أَهْلَهُ وَ اسْتَبِقْهُمْ إِلَیْهِ فَإِنَّ الْخَیْرَ کَاسْمِهِ وَ اتْرُکْ مِنَ الدُّنْیَا مَا بِکَ الْغِنَى عَنْهُ وَ لَا تَنْظُرْ عَیْنُکَ إِلَى کُلِّ مَفْتُونٍ بِهَا وَ مُوکَلٍ إِلَى نَفْسِهِ وَ اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ فِتْنَةٍ بَدْؤُهَا حُبُّ الدُّنْیَا وَ لَا تَغْبِطْ أَحَداً بِکَثْرَةِ الْمَالِ فَإِنَّ مَعَ کَثْرَةِ الْمَالِ تَکْثُرُ الذُّنُوبُ لِوَاجِبِ الْحُقُوقِ وَ لَا تَغْبِطَنَّ أَحَداً بِرِضَى النَّاسِ عَنْهُ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ رَاضٍ عَنْهُ وَ لَا تَغْبِطَنَّ مَخْلُوقاً بِطَاعَةِ النَّاسِ لَهُ فَإِنَّ طَاعَةَ النَّاسِ لَهُ وَ اتِّبَاعَهُمْ إِیَّاهُ عَلَى غَیْرِ الْحَقِّ هَلَاکٌ لَهُ وَ لِمَنِ اتَّبَعَهُ.
از مناجاتهاى خداى «عَزَّ وَ جَلَّ» با موسى (عَلَیهِ السَّلامُ) این بود که اى موسى : هرگز به دنیا تکیه و اعتماد مکن همانند تکیه کردن ستمگران و تکیه کردن کسى که آن را پدر و مادر خود برگزیده است (به دنیا دل مده، آن چنان که ستمگران به دنیا دل دادهاند) . اى موسى : اگر ترا به خودت واگذارم که به آن بنگرى ، محبت و رونق دنیا بر تو چیره می گردد . اى موسى : در کار خیر با اهلش مُنافَست و رقابتِ همراه با شوق و رغبت بنما و نسبت به انجام کارخیر از اهلش سبقت و پیشی بگیر (در کار خیر با اهلش مُنافَسه و مسابقه بگذار و بر آنها پیشى بگیر)، زیرا کار خیر همانند اسمش نیکو و پسندیده است و آنچه از دنیا را که بدان احتیاج ندارى رها کن و به فریب خورندگان به دنیا و کسانی که به خود واگذار شده اند منگر و بدان که سر آغاز و مَنشأ هر فتنه اى محبت دنیاست و به کسی به خاطر کثرت ثروت و مال و اموال غبطه مخور زیرا که ثروت زیاد بسبب حقوق واجبی که در جَنب و کنارش ضایع می شود و اداء نمی گردد موجب گناه هان بسیار است، و به حال کسى که مردم از او راضی و خشنودند غبطه مخور تا زمانی که بدانى خدا هم از او خشنود است و نیز به حال مخلوقى که مردم از او اطاعت می کنند غبطه مخور زیرا که اطاعت و پیروى ناحقِّ مردم از او باعث هلاکت او و پیروانش می باشد.
از مناجاتهاى خداى «عَزَّ وَ جَلَّ» با موسى (عَلَیهِ السَّلامُ) این بود که اى موسى : هرگز به دنیا تکیه و اعتماد مکن همانند تکیه کردن ستمگران و تکیه کردن کسى که آن را پدر و مادر خود برگزیده است (به دنیا دل مده، آن چنان که ستمگران به دنیا دل دادهاند) . اى موسى : اگر ترا به خودت واگذارم که به آن بنگرى ، محبت و رونق دنیا بر تو چیره می گردد . اى موسى : در کار خیر با اهلش مُنافَست و رقابتِ همراه با شوق و رغبت بنما و نسبت به انجام کارخیر از اهلش سبقت و پیشی بگیر (در کار خیر با اهلش مُنافَسه و مسابقه بگذار و بر آنها پیشى بگیر)، زیرا کار خیر همانند اسمش نیکو و پسندیده است و آنچه از دنیا را که بدان احتیاج ندارى رها کن و به فریب خورندگان به دنیا و کسانی که به خود واگذار شده اند منگر و بدان که سر آغاز و مَنشأ هر فتنه اى محبت دنیاست و به کسی به خاطر کثرت ثروت و مال و اموال غبطه مخور زیرا که ثروت زیاد بسبب حقوق واجبی که در جَنب و کنارش ضایع می شود و اداء نمی گردد موجب گناه هان بسیار است، و به حال کسى که مردم از او راضی و خشنودند غبطه مخور تا زمانی که بدانى خدا هم از او خشنود است و نیز به حال مخلوقى که مردم از او اطاعت می کنند غبطه مخور زیرا که اطاعت و پیروى ناحقِّ مردم از او باعث هلاکت او و پیروانش می باشد.
(2) : رِجالُ الکَشّی ، مُحمّدبن عُمَر کَشّى ص249 .
وَ اَللَّهِ لَوْ فَلَقْتَ رُمَّانَةً بِنِصْفَیْنِ ، فَقُلْتَ هَذَا حَرَامٌ وَ هَذَا حَلاَلٌ ، لَشَهِدْتُ أَنَّ اَلَّذِی قُلْتَ حَلاَلٌ ، حَلاَلٌ وَ أَنَّ اَلَّذِی قُلْتَ حَرَامٌ ،حَرَامٌ، . فَقَالَ رَحِمَکَ اَللَّهُ ، رَحِمَکَ اَللَّهُ .
عبدالله بن یَعفور گفت به امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ) عرض کردم به خدا قسم که اگر اناری به دو نیم کُنی و بگویی این[نیمه] حلال است و این[نیمه] حرام است گواهی می دهم که آنچه فرمودی حلال است ، حلال است و آنچه فرمودی حرام است ، حرام است. پس دوبار آن حضرت فرمود : رحمت خدا بر تو باد . رحمت خدا بر تو باد.
(3) : رِجالُ الکَشّی ، مُحمّدبن عُمَر کَشّى ص248 . ..... ..... ....
** تنظیم و ... : توسط استاد سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
*** پرهیز از دنیا گرایی+امام خامنه ای+حدیث+پایگاه اندیشوران حوزه+کلیک
تاریخ : پنج شنبه 97/11/4 | 1:30 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.