پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) به اباذر فرمودند : یا اَباذَر، مَن أحَبَّ أن یتَمَثَّلَ لَهُ الرِّجَالُ قِیاماً فَلیتَبَّوَأ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ . ای اباذر ، کسی که دوست داشته باشد که مردان (دیگران) دست به سینه در مقابل او ایستاده باشند، جایگاه او در جهنّم آماده شده است. بِحارُالأَنوار، ج 77، ص 90 .
شرح حدیث : توسط : حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی مدظلهالعالی :
در روایات اسلامی درباره حُبِّ جاه و مقام سخن بسیار است . قرآن در سوره نور به این مطلب اشاره پُر معنایی کرده میفرماید: «(تِلکَ الدَّارُ الأَخِرَةُ نَجعَلُهَا لِلَّذِینَ لَایریدُونَ عُلُوّاً فِی الأَرضِ وَ لَافَسَاداً)؛ این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار میدهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین را ندارند». (1) مضمون آیه این است که جای کسانی که علاقه به گردنکشی دارند در بهشت نیست . آخرت تعلّق به کسانی دارد که مطیعاند و در زمین فساد نمیکنند. «عُلُوّ فِی الأَرض» معنای وسیعی دارد و هرگونه جاه طلبی را شامل میشود . در حدیثی امیرمؤمنان علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) فرمود : «اِنَّ الرَّجُلَ لَیحِبُّ أنَ یَکونَ شِسْعَُ نَعلِهِ أفضَلَ مِن شِسْعِ نَعلِ صاحِبِهِ فَیَدخُلُ فِی هذِهِ الآیةِ (تِلکَ الدَّارُ)؛ اگر انسان دوست بدارد که بند کفشش از بند کفش دوستش بهتر باشد و به همین اندازه بر او برتری جوید ، مشمول این آیه شریفه است». (2) «عُلُوّ» و برتریجویی مراتبی دارد . مثلاً گاه شخص میخواهد حاکِم بر دیگران باشد و دیگران مانند بندهای خوار و ذلیل به او خدمت کنند . گاهی این اندازه که میخواهد مقدّم بر دیگران باشد که بند کفشش از بند کفش دیگران بهتر باشد . این مرحله از مراحل بسیار مشکل خصوصاً برای اهل علم و به ویژه کسانی است که در مصدر کاری قرار میگیرند ، یا در بین مردم دارای جایگاه خاصّی میشوند . جدایی از این مراحل کار آسانی نیست ، زیرا «آخِرُ ما یَخرُجُ مِن قُلُوبِ الصِّدِّیقینَ حُبُّ الجاهِ» آخرین چیزی که از دل راستگویان خارج میشود ، دوستی جاه و مقام است» . (3) اصلاحِ نفس در تمام مراحل دیگر (شهوت جنسی ، هوای نفس ، حُبّ دنیا ، حُبّ ثروت) آسانتر است . یعنی همه اینها را میشود از دل بیرون کرد امّا بیرون کردن حُبِّ جاه کاری دشوار است. نکته جالب حدیث ، عبارت «قُلُوبِ الصِّدِّیقینَ» است . معلوم میشود که در قلب صدّیق هم ممکن است حبّ جاه باشد .
در روایات اسلامی درباره حُبِّ جاه و مقام سخن بسیار است . قرآن در سوره نور به این مطلب اشاره پُر معنایی کرده میفرماید: «(تِلکَ الدَّارُ الأَخِرَةُ نَجعَلُهَا لِلَّذِینَ لَایریدُونَ عُلُوّاً فِی الأَرضِ وَ لَافَسَاداً)؛ این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار میدهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین را ندارند». (1) مضمون آیه این است که جای کسانی که علاقه به گردنکشی دارند در بهشت نیست . آخرت تعلّق به کسانی دارد که مطیعاند و در زمین فساد نمیکنند. «عُلُوّ فِی الأَرض» معنای وسیعی دارد و هرگونه جاه طلبی را شامل میشود . در حدیثی امیرمؤمنان علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) فرمود : «اِنَّ الرَّجُلَ لَیحِبُّ أنَ یَکونَ شِسْعَُ نَعلِهِ أفضَلَ مِن شِسْعِ نَعلِ صاحِبِهِ فَیَدخُلُ فِی هذِهِ الآیةِ (تِلکَ الدَّارُ)؛ اگر انسان دوست بدارد که بند کفشش از بند کفش دوستش بهتر باشد و به همین اندازه بر او برتری جوید ، مشمول این آیه شریفه است». (2) «عُلُوّ» و برتریجویی مراتبی دارد . مثلاً گاه شخص میخواهد حاکِم بر دیگران باشد و دیگران مانند بندهای خوار و ذلیل به او خدمت کنند . گاهی این اندازه که میخواهد مقدّم بر دیگران باشد که بند کفشش از بند کفش دیگران بهتر باشد . این مرحله از مراحل بسیار مشکل خصوصاً برای اهل علم و به ویژه کسانی است که در مصدر کاری قرار میگیرند ، یا در بین مردم دارای جایگاه خاصّی میشوند . جدایی از این مراحل کار آسانی نیست ، زیرا «آخِرُ ما یَخرُجُ مِن قُلُوبِ الصِّدِّیقینَ حُبُّ الجاهِ» آخرین چیزی که از دل راستگویان خارج میشود ، دوستی جاه و مقام است» . (3) اصلاحِ نفس در تمام مراحل دیگر (شهوت جنسی ، هوای نفس ، حُبّ دنیا ، حُبّ ثروت) آسانتر است . یعنی همه اینها را میشود از دل بیرون کرد امّا بیرون کردن حُبِّ جاه کاری دشوار است. نکته جالب حدیث ، عبارت «قُلُوبِ الصِّدِّیقینَ» است . معلوم میشود که در قلب صدّیق هم ممکن است حبّ جاه باشد .
اکنون این سؤال مطرح میشود که راه مبارزه با برتریجویی چیست؟
برخی در جواب این سؤال گفتهاند : برای مبارزه با این صفت مذموم بهتر است انسان در بین مردم ناشناخته بمانَد . یعنی گمنام و در یک جمله ، منزوی زندگی کند . شاید به همین دلیل جمعی از بزرگان اخلاق و آنان که در سیر و سلوک قدم برمیداشتند میکوشیدند مشهور نشوند . ولی به عقیده ما این راه اساسی برای مبارزه با برتری جویی و حُبّ جاه نیست ، زیرا چنین چیزی سلامت است ولی سعادت و تکامل نیست . اگر انسان در میان جمعیتی دارای پست و مقام باشد ولی حبّ جاه در دلش لانه نکند ، این برای او تکامل و افتخار است . اینکه از محیط ناسالم بیرون برویم تا آلوده به گناه نشویم این سلامت است ، امّا چندان مهم نیست . مهم آن است که در بین مردم باشیم ولی آلوده نشویم . به هر حال راه اوّل انزوا و گمنام بودن است و راه دوم تسلّط بر نفس که انسان در عین زیستن در قلب اجتماع بتواند خود را کنترل کند . البتّه این کار دشوار است که انسان علیوار بگوید : «لایَزیدُنی کَثرَةُ النّاسِ حَولی عِزَّةً وَ لاتَفَرُّقُهُم عَنّی وَحشَةً». (4) این مقام بسیار بزرگی است که چه مردم اطراف او جمع شوند و چه پراکنده ، برایش هر دو حالت یکسان باشد . البتّه گفتن آن آسان و رسیدن به آن مشکل است و جز با استمداد از لطف الهی و خودسازی امکانپذیر نیست .
خودستایی
زشتی این کار تا بدان پایه است که به صورت ضرب المثل درآمده که: «تَزکِیةُ المَرءِ نَفسَهُ قَبیحَةٌ؛ خودستایی زشت و ناپسند است». سرچشمه اصلی این عمل ناپسند عدم شناخت خویشتن است ، چرا که اگر انسان خود را به خوبی بشناسد حقارت خود را در برابر عظمت پروردگار و ناچیز بودن اعمالش را در برابر مسؤولیتهای سنگینی که بر عهده دارد و نعمتهای عظیمی را که خدا به او بخشیده بداند ، هرگز در جادّه خودستایی گام نخواهد گذاشت . غرور و غفلت و خودبرتربینی و تفکّرات جاهلی نیز انگیزههای دیگری برای این کار زشت است . از آنجا که خودستایی بیانگر اعتقاد انسان به کمال خویشتن است ، مایه عقب ماندگی اوست ، زیرا رمز تکامل ، اعتراف به تقصیر و قبولی وجود نقصها و ضعفهاست ؛ به همین دلیل ، اولیای خدا همیشه مُعترف به تقصیر خود در برابر وظایف الهی بودند و مردم را از خودستایی و بزرگ شمردن اعمال خود نهی میکردند. در حدیثی از امام باقر (عَلَیهِِ السَّلامُ) در تفسیر آیه 32 سوره نَجم میخوانیم که فرمود: «لایَفتَخِر أحَدُکُم بِکَثرَةِ صَلاتِهِ وَ صِیامِهِ وَ زَکاتِهِ وَ نُسُکِهِ لِأَنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ أعلَمُ بِمَنِ اتَّقَی ؛ هیچ کس از شما نباید به فزونی نماز و روزه و زکات و مَناسِک حجّ و عُمره افتخار کند ، زیرا خداوند پرهیزکاری شما را از همه بهتر میشناسد». (5)
امیرمؤمنان علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) در نامهای که برای معاویه نوشت مسائل بسیار مهمّی را ذکر کرد و فرمود : «وَ لَو لا ما نَهَی اللهُ عَنهُ مِن تَزکِیةِ المَرءِ نَفسَهُ لَذَکَرَ ذاکِرٌ فَضائِلَ جَمَّةً تَعرِفُها قُلوبُ المُؤمِنینَ وَ لاتَمَجُّها آذانُ السّامِعینَ ؛ اگر نه این بود که خداوند از خودستایی نهی کرده ، گوینده (منظور خود حضرت است) فضایل فراوانی را برمیشمرد که دلهای آگاه مؤمنان با آن آشناست و گوشهای شنوندگان از شنیدنش اِبا ندارد». (6) البتّه سرچشمهی خودستایی همان عجب و غرور و خودبینی است که تدریجاً به صورت خودستایی جلوه کرده و در مرحله نهایی سر از تکبّر و برتری جویی درمیآورَد . این عادت غلط که با نهایت تأسّف در میان بسیاری از ملل و طبقات و افراد وجود دارد سرچشمه بخش مهمّی از نابسامانیهای اجتماعی ، جنگها و استعمارها و برتری طلبیهاست . تاریخ گذشته نشان میدهد که برخی ملل دنیا بر اثر همین احساس کاذب ، خود را برتر از ملل دیگر میدانستند و به همین دلیل به خود حق میدادند که آنها را بنده و برده خویش سازند . عرب جاهلی با تمام عقب افتادگی و فقر همه جانبهای که داشت خود را «نژاد برتر» میشمرد و هر قبیلهای از قبایل عرب نیز خود را «قبیله برتر» میدانست . در عصر اخیر برتری نژاد آلمان یا صهیونیستها ، سرچشمه جنگهای جهانی و منطقهای شد . حضرت علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) در خطبه معروف هَمّام در نهج البلاغه درباره صفات ممتاز پرهیزکاران چنین میفرماید : «لایَرضَونَ مِن أَعمالِهِمُ القَلیلَ وَ لایَستَکثِرُونَ الکَثیرَ فَهُم لِأَنفُسِهِم مُتَّهَِمُونَ وَ مِن أَعمالِهِم مُشفِقُونَ إذا زُکِّیَ أحَدٌ مِنهُم خافَ مِمّا یُقالُ لَهُ فَیقُولُ : أَنَا أَعلَمُ بِنَفسی مِن غََیری وَ رَبِّی اَعلَمُ مِن نَفسی اَلَّلهُمَّ لاتُؤاخِذنی بِما یَقُولوُنَ وَ اجعَلنی أفضَلَ مِمّا یَظُنُّونَ وَ اغفِرلِی ما لایَعلَمُونَ ؛ آنان هرگز از اعمال خود راضی نیستند و هیچگاه اعمال زیاد خود را بزرگ نمیشمارند ، در همه حال خود را در برابر اَدای وظایف مُتّهم میشمرند و از اعمال خویش بیمناکند . هرگاه کسی یکی از آنان را بستاید از آنچه در حقّ آنها میگوید وحشت میکند و چنین میگوید : «من به حال خود از دیگران آگاهترم و خداوند بر من از من آگاهتر است . پروردگارا ، به این ستایش که ستایشگران در حقّ من میکنند مرا مُؤاخذه مکن و مرا از آنچه گمان میبرند برتر قرار ده و آنچه را آنها از خطاهای من نمیدانند بر من ببخشای» .
تفاوت معرّفی خویشتن و خودستایی
بی شک مدح خود کردن کار ناپسندی است ، ولی این یک قانون کلّی نیست ، گاهی اوضاع ایجاب میکند که انسان خود را به جامعه معرّفی کند تا مردم او را بشناسد و از سرمایههای وجودش استفاده کنند. در تفسیر عیاشی از امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ) روایت شده که در پاسخ این پرسش که آیا جایز است انسان خودستایی و مدح خویش کند؟ فرمود : «نَعَمْ إِذَا اضْطُرَّ إلَیهِ أَما سَمِعْتَ قَوْلَ یُوسُفَ : «اِجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ اَلْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» (7) وَ قَوْلَ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ «أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمِینٌ» ؛ (8) آری، هرگاه ناچار شود اشکال ندارد ، آیا نشنیدهای گفتار یوسف را که فرمود : مرا بر خزاین زمین قرار ده که من امین و آگاهم و همچنین گفتار بنده صالح خدا (هود) که گفت : من برای شما خیرخواه و امینم». (9) از اینجا روشن میشود اینکه در خطبه شِقشِقیَّه و بعضی دیگر از خطبههای نهج البلاغه، علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) به مدح خویشتن میپردازد و خود را محور آسیای خلافت میشمرَد و هُمای بلند پرواز اندیشهها به اوج فکر و مقام او نمیرسد و سیل علوم و دانشها از کوهسار وجودش سرازیر میشود و امثال این سخنان ، برای این است که مردم ناآگاه و بی خبر به مقام او پی ببرند و از گنجینه وجودش برای بهبود وضع جامعه استفاده کنند .
برتریجویی و حبّ جاه در روایات
در حدیثی پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فرمود : «حُبُّکَ لِلشَّئِ یُعمِی وَ یُصِمُّ» . دوست داشتن چیزی تو را کر و کور میکند». (10) و در روایتی دیگر پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فرمود : «اِنَّمَا هَلَکَ النّاسُ بِاتِّباعِ الهَوَی وَ حُبِّ الثَّناءِ . مردم بر اثر پیروی از هوای نفس و دوست داشتنِ مدح و ثنا هلاک میشوند» . (11)
پینوشتها :
1- سوره قَصَص، آیهی 83 .
2- دُرُّ المَنثُور، ج 5، ص 139 .
3 - مِصباحُ الأُنس بَینَ المَعقُولِ وَ المَشهُودِ ، ص 197 .
4 - نَهجُ البَلاغَه، نامه 36 .
5 -بِحارُالأَنوار، ج 5، ص 232.
6 - نَهجُ البَلاغَه، نامه 28 .
7 - سوره یُوسُف، آیه 55 .
8 - سوره اَعراف، آیه 68.
9 - تفسیر عَیّاشی، ج 2، ص 181، ح 40.
10 - مَن لایَحضُرُهُ الفَقیهُ، ج 4، ص 380 .
11 - اَلمَحَجَّةُ البَیضاء ، ج 6، ص 112.
منبع : کتابِ «اَنوار هدایت» (مجموعه مباحث اخلاقی)، آیتالله العُظمی ناصر مکارم شیرازی، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب (عَلَیهِِ السَّلامُ) ، چاپ اول، 1390.
https://rasekhoon.net/hadith/show/1323288/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DA%A9%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%B7%D9%84%D8%A8%DB%8C/
*************************************
تاریخ : شنبه 98/3/11 | 6:32 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.