***نسیم معرفت***
شُکر و استغفار قلبی
*** پایههای اصلی شُکر+مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام سید علی خامنه ای+ حدیث زندگی+شُکر و استغفار قلبی (شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه 19 / 10 / 1379 )
وَ عَن اَبی عَبدِ الله (عَلَیهِ السَّلامُ) اِنَّهُ قالَ مَن اَنعَمَ اللهُ عَلَیهِ نِعمَةً فَعَرَفَهَا بِقَلبِهِ وَ عَلِمَ اَنَّ المُنعِمَ عَلَیهِ اللهُ فَقَد اَدّى شُکرَها وَ اِن لَم یُحَرِّک لِسانَهُ وَ مَن عَلِمَ اَنَّ المُعاقِبَ عَلَى الذُّنوبِ اللهُ فَقَدِ استَغفَرَ وَ اِن لَم یُحَرِّک بِهِ لِسانَه.(1)
مَن اَنعَمَ اللهُ عَلَیهِ نِعمَةً فَعَرَفَهَا بِقَلبِهِ وَ عَلِمَ اَنَّ المُنعِمَ عَلَیهِ اللهُ فَقَد اَدّى شُکرَها
بنا بر این [روایت] شُکر دارای این دو پایه اصلی است: اوّل اینکه انسان بداند که این نعمت از خدا است؛ مثل قارون نگوید که «اِنَّما اوتیتُه عَلی? عِلم»؛(2) قارون خیال میکرد که او است که این ثروت را برای خود جمع کرده است؛ میگفت: توانستهام، جمع کردهام، مال خودم است. [مثلاً] کسی مقامی دارد، میگوید: بله، استعداد داشتم، زرنگ بودم، توانستهام، به دست آوردهام، به کسی هم مربوط نیست؛ این ضدّ شُکر است. شکر این است که بداند -وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ-(3) اگر استعدادی هم انسان دارد، مال خدا است؛ اگر همّتی هم به خرج داده، مُتعلِّق به ذات اَقدَس باریتَعالَی است؛ اگر امکانات جور شده است، اگر توفیقی هم پیش آمده است -توفیق، یعنی جور شدن امکانات، پیش آمدن امکانات؛ چون گاهی انسان همه هنرها را هم به خرج میدهد امّا امکانات جور نمیشود، توفیق پیش نمیآید- باز مُتعلِّق به خدا است، صُنع الله است؛ [اگر] اینها را انسان بداند -به حقیقت دانستن وَ عَن ظَهرِ القَلب(4)- همینکه انسان بداند این نعمت مال خدا است و «من» وجود ندارد، پایه اوّل شکر است. این خُیَلاء(5) است، تصوّر باطل است که انسان گمان کند که او است که با هنر خودش این موفّقیّت را، این امکان را، این پول را، این مقام را، این وجهه را، این محبوبیّت را، این علم را، به دست آورده است؛ نخیر، از خدا است. این پایه اوّل شکر.
و پایه بعد که حالا آن را قبلاً در این روایت ذکر کردهاند، [اینکه] نعمت را بشناسد؛ شناختن نعمت. بعضی انسانها -که خود ماها هم از این قبیل هستیم- از بسیاری از نِعَم الهی غافلیم، غفلت داریم. مهمترین نیازهای ما که در زندگی روزمرّه و عادیمان برآورده میشود، نعمتهای بزرگ خدا است: گرسنه میشوید، یک لُقمه نان در دهانتان میگذارید، میجَوید، فرو میدهید؛ خُب این چیز کمی نیست، خیلی از امکانات دست به دست هم دادهاند که شما میتوانید این لقمه را بجَوید و فرو بدهید؛ بعضی هستند نمیتوانند این را بگذارند [درون] دهانشان، یکی دیگر باید بگذارد دهانشان؛ بعضی هستند نمیتوانند بجَوند؛ بعضی هستند میتوانند بجَوند، نمیتوانند فرو بدهند؛ بعضی هستند فرو میدهند، نمیتوانند هضم کنند؛ بعضی هستند هضم میکنند، نمیتوانند دفع کنند. خُب، یک کار عادی روزمره معمولی که انسان یک لقمه نان را بگذارد دهانش، به دست خودش، با اشتهای خودش و اشتها هم داشته باشد و بجَود و فرو بدهد، بعد هم دفع کند؛ ببینید چقدر نعمت دست به دست هم دادهاند که این یک کار عادی روزمره حاصل شده برای انسان؛ بشناسیم این نعمتهای خدا را. وقتی انسان از یک نعمتی محروم شد، یک نعمتی از انسان سلب شد، آن وقت میفهمد که این نعمت در او بود؛ این پایه اوّل، بعد هم بدانیم که این از خدا است. کسی که اینها را بداند، شُکر کرده؛ و لو نگوید «خدایا تو را شکر!»، همه وجود او شکر است؛ دل او شاکر است، روح او شاکر است، خاضع است، و لو حالا به زبان هم نگوید. این خیلی بهتر از این است که انسان نداند که این نعمت مال خدا است، از خودش بداند، اصلاً نشناسد نعمت را و یک «الهی شُکر» هم به زبان و بیتوجّه بگوید که ارزشی ندارد. پس حقیقت شکر این است.
وَ مَن عَلِمَ اَنَّ المُعاقِبَ عَلَى الذُّنوبِ اللهُ فَقَدِ استَغفَرَ وَ اِن لَم یُحَرِّک بِهِ لِسانَه
و [بعلاوه] این هم [که بشناسد کیفردهنده را]، خودش استغفار کرده، طلب مغفرت کرده؛ استغفار حقیقی این است؛ و لو به زبان هم این اَستَغفِرُالله را نیاورد. البتّه معنایش این نیست که نباید گفت اَستَغفِرُالله، یا نباید گفت شُکراً لِلّه؛ باید گفت، چون انسان مرکز غفلتها است، هر لحظهای عوامل گوناگونی بر روح انسان اثر غفلتآور و اثر نسیانآور میگذارد و احتیاج داریم که به طور دائم این خاکسترهای غفلت را که لحظه به لحظه بر روی این گُداختگی ایمان در دلمان مینشیند پس بزنیم؛ این هم نمیشود مگر با تلقین، با گفتن، با تذکّر، با متوجّه بودن و با مراقبت؛ این همان چیزی است که به آن گفته میشود مراقبت؛ پس بنابراین گفتن اَستَغفِرُالله، گفتن شُکراً لِلّه لازم است، امّا حقیقت شُکر این نیست، حقیقت استغفار این نیست؛ حقیقت شکر و همچنین استغفار آن چیزی است که گفته شد.
1) تُحَفُالعُقُول، ص 369؛ «از امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ) نقل شده که فرمود: هر که خدایش نعمتى دهد و آن را به قلب بشناسد و بداند که نعمتبخش خدا است، شکرش را گذاشته، هر چند زبان به شُکر نگرداند، و هر که بداند کیفردهنده گناهان خدا است، آمرزش خواسته، هر چند به زبان استغفار نکند.»
2) سوره زُمَر، بخشی از آیه 49؛ «... تنها آن را به دانش خود یافتهام ...»
3) سوره نَحل، بخشی از آیه 53؛ «... هر نعمتى که دارید از خدا است ...»
4) باور قلبی داشتن
5) خودخواهی و تکبّر
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45936 .
************************************
***پرواز بدون بال (دِلنوشته)+نرگس(هانیه) گیلانی جیلدانی لشت نشایی رشتی قُمی+ پایگاه اندیشوران حوزه + http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=18206 .+ کلیک کنید .
***پرواز بدون بال (دِلنوشته)+نرگس(هانیه) ...گیلانی لَشت نشایی جیلدانی قُمی+نسیم معرفت+http://nasimemarefat.parsiblog.com/Posts/5249/ . +کلیک کنید .
http://saadatmirghadimha.rzb.ir/post/8 .
.: Weblog Themes By Pichak :.