سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی زَر و گنج به صد حِشمَت قارون باشی

در مَقامی که صَدارت به فقیران بخشند

چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی

در رَهِ منزل لَیلِی که خطرهاست در آن

شرط اول قدم آن است که مَجنُون باشی

نُقطَه عشق نمودم به تو هان سَهو مکن

ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی

تاجِ شاهی طَلَبی گوهر ذاتی بنمای

ور خود از تُخمَه جمشید و فریدون باشی

ساغَری نوش کُن و جُرعَه بر افلاک فَشان

چند و چند از غَمِ اَیّام جگرخون باشی

حافظ از فقر مَکُن ناله که گر شعر این است

هیچ خوشدل نپسندد که تو مَحزُون باشی


* دیوان حافظ  با تصحیح مرحوم عَبدُالرَّحیم خَلخالی ص 272 غَزَل 436 .


معنای شعر :


 1-  ای دل آنگاه که از شرابِ سُرخِ معرفت ، خَراب و مَست و مجنون گردیده باشی در این صورت  بدون  داشتنِ مال و  زر و گنج ،  صد حِشمت و جلال و شُکُوه  قارون را دارا  می باشی . به عبارت دیگر اگر اهل معرفت و اهل عشق باشی  مقام و منزلت تو  از صد حِشمت و جلال و جبروتِ ظاهری قارون و قارونیان بالاتر است

 2- در جایگاهی که به  محتاجان و نیازمندان (نیازمندان طریقِ معرفت و طریق عشق) ، صدرنشینیِ مجلس را عطا میکنند امیدوارم که از نظر جاه و مقام و منزلت برتر از همه باشی .

3-  در طریق رسیدن به منزل معشوقه یعنی منزل لَیلِی (لَیلا) که خطرهای بسیاری وجود دارد، شرط گامِ نخستین آن است که دیوانه و مجنون و مَست و  شیفته و شَیدا باشی . به عبارت دیگر سر آغاز طی کردن مسیر عشق ، از خود رهیدن و توجه تامّ به معشوق است .

4- نُقطه و مرکز اصلی دایره عشق را به تو نشان دادم و باید مسیر عشق را درست طی کنی (شرط اول قدم آن است که مَجنُون باشی) ، هوشیار باش و اشتباه مکن وگرنه اگر بدون هدایت و راهنماییِ «خِضرِ راه» در وادی «عِشق» وارد شوی گمراه می شوی و در ظُلُمات می اُفتی و  هنگامی که به خود بیایی ، می بینی که از این دایره ، خارج شدی و به سوی گمراهی و هلاکت پیش می روی .  به قول حافظ «عَلَیهِ الرَّحمه» : قطع این مرحله بی همرهی خِضر مکن - ظُلُمات است بترس از خطر گمراهی   .

5- کاروان رفت و تو در خوابی و بیابانِ حَیرت و سرگشتگی که همراه با صدها خطر می باشد در برابرت قرار دارد ، کی می خواهی در مسیرِ روشن و درست  حرکت کنی و گام برداری ؟ راه را از چه کسی می خواهی بپرسی تا در مسیرِ صحیح حرکت نمایی؟ وقتی دیگر نمانده است . غفلت و از دست دادن فرصت ها تا کی باید ادامه داشته باشد ؟!!!  از عُمرت و از فرصت هایت دیگر چیزی باقی نمانده است . غفلت تا کی ؟!!!    چه کار می خواهی  بکنی؟  وچه وضعی خواهی داشت؟  کی و چه وقتی باید  بیدار شوی ؟!!!  هر چه زودتر قبل از اینکه مرگ به سراغت آید مسیر درست را انتخاب کن و در راه معرفت  و عشق قدم بردار  .

6- اگر  خواهان تاجِ سلطنت و سَروَرِیِ واقعی  هستی ، جوهر و گوهرِ پاکِ فطری و باطنیِ خود را نشان بده  اگر چه حتی از ریشه و نسل و  نژاد جمشید و فریدون باشی . جاه و مقام ظاهری ارزشی ندارد . آنچه که مهم است گوهر پاک و فطرت و باطنِ سالم و اهل معرفت بودن است  . هر چقدر هم مقامِ ظاهری داشته باشی و حتی از نژاد پادشاهانی چون جمشید و فریدون باشی باید برای تحصیل سلطنت و سروری حقیقی و واقعی ، پاک طینت و پاک فطرت باشی و گوهر وجودت را باید آشکار کنی . به قول شاعر : ظاهر زیبا نمی آید به کار - حرفی از معنا اگر داری بیار 

7-  ساغَری و جامی از  شرابِ معرفت و عشق را بنوش تا آرامش یابی  و جُرعَه ای از آن را برگردون و اَفلاک بپاش تا آسمانیان و زمینیان و دیگران را هم بهره مند از شرابِ عشق و معرفت سازی ، تا کی  می خواهی از حوادث و تلخی های روزگار ، جگرخون و نگران و اندوهگین و غُصّه دار  باشی؟ بر امور ناپایدار غُصّه مخور که درمانده می شوی .

8-  ای حافظ ، از فقر و نداری و تنگدستیِ ظاهری ناله و شِکوَه مکن زیرا اگر شعر این است که تو سرودی و پیام سُخَنت  این است که در شعرت آمده است  در این صورت  هیچ خوشدل و اهل صفا و معرفتی نمی پسندد و قبول نمی کند  که تو برای این امور فانی غمگین و افسرده باشی و شایسته نیست که برای چیزهای ناپایدار و فانی شدنی  غمگین و ناراحت و نگران باشی  و به قول سعدی «عَلَیهِ الرَّحمه» :   آنچه نپاید دلبستگی را نشاید  و نیز سعدی «عَلَیهِ الرَّحمه»  در باب اول از کتابِ گلستانش می گوید :

جهان ای برادر نمانَد به کس

دل اندر جهان آفرین بند و بس

مَکُن تکیه بر مُلک دنیا و پُشت

که بسیار کس چون تو پَروَرد و کُشت

چو آهنگ رفتن کند جان پاک

چه بر تخت مُردن چه بر روی خاک


و خداوند مُتَعال در سوره «اَلرَّحمن» آیات  26 و 27 فرمودند : کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ * وَ یَبْقى‌ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ .  یعنی هر که روى زمین است ، فنا پذیر است و زنده ابدی ذات خدای با جلال و عظمت تو است .

و به قول شاعر :

هر که آمد به جهان اهل فنا خواهد بود

آنکه پاینده و باقیست خدا خواهد بود

 

پس :  آنچه نپاید دلبستگی را نشاید

  


*** توضیح  اشعارِ فوق  توسط : استاد  سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 

***********************************

 

*** عشقنامه+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=17444ه+کلیک کنید+


*** وموضوعات و عناوین اخلاقی و تربیتی و اجتماعی و اعتقادی و حدیثی و تفسیری+تفسیری+تفسیری +پایگاه اندیشوران حوزه+آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+کلیک کنید .


 

***سعادت و نحوست ایام (از نظر عقل، قرآن و سنت) - ترجمه تفسیر+https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/48797/112 .+کلیک کنید . ...

 

 

 




تاریخ : پنج شنبه 100/1/5 | 7:11 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی