{به نقل از سایت کلام چهارده معصوم علیهم السلام}
در مباحث اخلاقی به آثار اخلاق خوب و بد پرداخته می شود؟ آیا اگر آثار خوب یا بد یک عملی را بدانیم یا ندانیم تاثیری در بهره مندی از آن آثار دارد؟ در پاسخ باید گفت که خیر هیچ تاثیری در آن آثار و بهره مندی از آن آثار ندارد بلکه دانستن آثار یک عمل به ما کمک می کند تا در مقام عمل انگیزه بیشتری در عمل به آن داشته باشیم. در واقع ما انسانها بیشتر به منافع و آثار یک عمل توجه کرده و سپس با توجه به آنها انگیزه برای عمل کردن یا نکردن به آن عمل پیدا می کنیم. لذا علماء اخلاق غالبا با ذکر آثار مثبت و منفی یک عمل انگیزه ها را برای عمل به آن بیشتر می کنند.
آثار سوء ظن بسیار است که ما برخی از آنها را که غالبا از آیات و روایات اهل بیت علیهم السلام به دست آمده بیان می کنیم.
آثار سوء ظن:
1- از بین رفتن وحدت و اخوت دینی و ایمانی
وقتی بحث سوء ظن را در قرآن دنبال میکنیم به آیه 12 سوره مبارکه حجرات میرسیم. قرآن ابتدا در آیه 10 بحث اخوت و برادری بین مومنان را مطرح میکند و همه مومنان را برادر دینی یکدیگر میداند. سپس مسئله مهم اصلاح ذات البین و اهمیت اصلاح بین مومنین را مطرح میفرماید. سپس در آیه 12 میفرماید از بسیاری از ظنون پرهیز کنید چون برخی از آنها گناه است. از توالی این دو آیه اینگونه میتوان استنباط کرد که اصلاح ذات البین که در آیه ده به آن اشاره فرموده، با سوء ظن و بد گمانی امکان پذیر نیست، وقتی اصلاح ذات البین میسر نبود نتیجتا اخوت و برادری بین مومنین هم تهدید شده و از بین میرود. این مسئله به وضوح در جامعه قابل رؤیت است که کسانی که به دیگران سوء ظن دارند هیچ گاه توان اصلاح بین مومنین را ندارند که بر عکس دائما هم دیگران را به جان یکدیگر میاندازند. نمونهای از این سوء ظن و مقابله با آن در زندگی امام کاظم علیه السلام مشاهده میشود؛ از امام حسن عسکرىّ علیه السّلام نقل است که: مردى از خواصّ شیعیان امام کاظم علیه السلام در حالى که مىلرزید در خلوت به محضر آن حضرت رسید و گفت:
اى زاده رسول خدا، من از عمل منافقانه فلانى در اظهار اعتقاد به وصیّت و امامت شما در هراسم، آن حضرت فرمود: چطور؟
گفت: روزى با او در مجلس فلانى بودم، و با او مردى از بزرگان بغداد بود، پس صاحب مجلس بدو گفت: تو فکر مىکنى صاحب و رفیقت موسى بن جعفر امام است نه این خلقى (هارون الرشید) که روى این تخت نشستهاند؟
و آن شیعه شما به او گفت: من این گونه نمىگویم، بلکه مىپندارم که موسى بن جعفر امام نیست، و هر چند که اعتقاد ندارم که او غیر امام است، پس بر من و هر که آن اعتقاد ندارد لعنت خدا و فرشتگان و همه مردمان باد!.
پس صاحب مجلس به او گفت: خدا جزاى خیرت دهد، و لعنت خدا بر آنان که علیه تو نزد من سعایت و بدگویى نمودند.
امام موسى بن جعفر علیهما السّلام فرمود: این طور که تو پنداشتهاى نیست، بلکه صاحب و رفیقت داناتر از تو مىباشد، او تنها گفت: موسى غیر امام است، یعنى آن غیر امام پس موسى غیر او است، پس او امام است، پس تنها با این قول اثبات امامت مرا نموده و از دیگرى این مقام را نفى کرده، اى عبد اللَّه! کى این پندار تو از برادرت که منافق است زایل مىشود، پس آن مرد حرفهاى دوستش را فهمیده و بسیار محزون شده و گفت:
اى زاده رسول خدا، من مالى ندارم تا او را راضى کنم، ولى قسمتى از اعمال عبادى و صلوات بر شما أهل بیت را و لعنت بر دشمنانتان را به او بخشیدم!.
حضرت موسى بن جعفر علیهما السّلام فرمود: اکنون از آتش خارج شدى. (احتجاج علی اهل اللجاج، جلد 2، صفحه 394 و مستدرک الوسائل، جلد9، صفحه143)
در این روایت، راوی سریعا از حرف آن شیعه، حکم به نفاق و عدم تشیع او کرد که اثر دردناک آن سوء ظن، از بین رفتن اخوت و برادری است و ائمه علیهم السلام نهایت سعی و تلاش خود را میکردند تا با حسن برداشتها بتوانند آثار این سوء ظنها را برطرف کرده و اخوت و برادری را مخصوصا بین شیعیان زیاد کنند.علاوه بر اینکه توجیهات زیاد دیگری هم برای این مسئله میتوان ذکر کرد مثل تقیه، توریه و ... .
امروز این اثر سوء ظن خیلی دامنگیر امت اسلامی است به گونهای که به محض اینکه یک نفر یک اظهار نظری کرد فورا حمل بر معانی غلط میشود. و البته این آثار سوء این مسئله در مجامع علمی بسیار بیشتر است زیرا باعث میشود که افرادی که مورد سوء ظن واقع شدهاند هر چند بهترین دانشمندان هم باشند به انزوا کشیده شده و جوامع علمی از نعمت آنها محروم شوند که نتیجهای جز توقف رشد علم و ... ندارد.
2- کینه توزی و انزوا و گوشه گیری:
در همین زمینه امیر المومنین علیه السلام فرمودند: «من غلب علیه سوء الظن لم یترک بینه و بین خلیل صلحا» هر کسی که سوء ظن بر او غلبه کند، هر گونه صلح و صفایی بین او و دوستانش از بین میرود. (غرر الحکم صفحه 264) خلقت ذاتی انسان بر خلاف بسیاری از حیوانات به گونهای است که باید اجتماعی و گروهی زندگی کند و زندگی فردی برایش میسر نمیباشد. لذا انسان در زندگی خود به چند دسته افراد نیاز دارد؛ یکی پدر و مادر که از مهر و محبت آنها استفاده کرده و تا مدتی هم آنها سرپرستی او را بر عهده داشته باشند و زندگی او را اداره کنند. گروه دیگر، همسر و فرزندان است تا از انس و الفت آنها بهره مند شده و نیازهای خود را تأمین نماید. گروه سوم هم عبارت است از دوستان و رفقایی که بتواند به وسیله آنها در خارج از محیط خانه و یا حتی تا حدی در حیطه زندگی خانوادگی، نسبت به اموری از جمله تفریحات، رفع مشکلات و الفتهای دوستانه بهره ببرد. اما زمانی یک نفر میتواند از این سه گروه بهره مند شده و زندگی خود را به خوبی اداره کند که بتواند به اینها اعتماد کند، در حالی که اگر قرار باشد به اینها اعتماد نکند و همیشه نسبت به آنها و اعمالشان بدبین بوده و سوء ظن داشته باشد هیچگاه نمیتواند نه دوستی و نه همسری و نه ... پیدا کند. دلیلش هم واضح است چون اگر کسی دچار بیماری سوء ظن شده باشد نمیتواند به یک خانم جوان غریبه یا حتی آشنا اعتماد کرده و او را وارد زندگی خصوصی خود کند، آن هم در حدی که بر همه اسرار زندگی او آگاه باشد. اگر کسی نتواند به دیگران اعتماد کرده و همیشه سوء ظن داشته باشد هیچگاه نمیتواند دوستان و رفقای خود را که رفقاتشان همیشه بر اساس محبت و اعتماد متقابل است حفظ کند. لذا از همه جدا شده و دچار انزوا و گوشه گیری میشود.
از طرف دیگر، دوستانی هم که داشته به مرور از او جدا می شوند زیرا اولا مهر و محبت و دوستی دو طرفه است وقتی از طرف شخصی که سوء ظن دارد خدشه دار شود از طرف دیگر هم به صورت طبیعی از بین می رود. ثانیا طبیعی است هیچ کس خوشش نمی آید کار صحیحش را تفسیر به بد کنند. لذا به مرور مهروزی نسبت به دیگران جایش را به کینه توزی و دشمنی های عمیق می دهد، چون وقتی در ذهن این شخص، دیگران کارهایشان را غلط و حتی بر علیه او انجام می دهند، نسبت به آنها دشمنی و کینه می گیرد و دیگران هم وقتی اینگونه قضاوتهای او را می بینند محبت سابق خود را از دست می دهند. البته ممکن است این کینه توزی زمان زیادی ببرد چون ممکن است نسبت به کسی دوستی دیرینه داشته باشد و زمان زیادی طول بکشد تا آن عشق و علاقه و مهر و محبت جایش را به دشمنی و کینه و عداوت بدهد.
3- مبتلا شدن به گناهان دیگر
در آیه 12 سوره حجرات بعد از ذکر سوء ظن، بحث تجسس و غیبت را مطرح می کند. با توجه به نظریه تناسب بین صدر و ذیل آیات، این توالی بین تجسس و غیبت در پی سوء ظن، بیانگر این است که سوء ظن منجر به تجسس می شود زیرا وقتی نسبت به کسی یا کار وی، سوء ظن پیدا کردیم به دنبال کشف حقیقت و وقعیت می رویم که تجسس است و حرام، و در پی تجسس، بر احوال، عیوب و ... او آگاه می شویم که به مرور و با وسوسه شیطان دچار غیبت و تهمت و ... می شویم. على بن جریر مىگوید: نزد ابو جعفر- علیه السّلام- نشسته بودم که گوسفند یکى از غلامان آن حضرت، گم شد. آنها همسایه ها را متهم کردند. لذا آنها او را گرفته و به طرف امام مى کشیدند و مى گفتند: شما گوسفند ما را دزدیده اید.
امام- علیه السّلام- فرمود: واى بر شما! همسایگان مرا رها کنید، آنها گوسفند شما را به سرقت نبرده اند. گوسفند شما در خانه فلان شخص مى باشد. بروید و آن گوسفند را از خانه او بیرون آورید. پس اینها نیز رفتند و گوسفند را در آنجا یافتند. صاحب خانه را گرفتند و زدند و لباسهایش را پاره کردند در حالى که او قسم مى خورد که گوسفند را ندزدیده است. تا اینکه او را نزد امام جواد- علیه السّلام- آوردند. حضرت فرمود: شما به این مرد ظلم کرده اید؛ چون او از همه جا بى خبر است بلکه گوسفند، خودش وارد خانه او شده است. پس حضرت، آن مرد را دعا کرد و عوض پاره شدن لباسها و کتک خوردنش، مبلغى پول به او داد. (الخرائج و الجرائح جلد 1 صفحه 376 و بحار الانوار جلد 50 صفحه 47)
پر واضح است که اطرافیان امام علیه السلام با سوء ظن خود به دو نفر تهمت زدند که از گناهان کبیره است و در ضمن مرتکب حق الناس شده و باعث آزاد مومنی شدند.
در زندگی های خانوادگی امروز این مسئله رواج زیادی دارد. وقتی مادر زن یا مادر شوهر یا هر کس دیگری سوء ظن پیدا می کند به داماد یا عروس یا ... بر اساس همین احتمال و سوء ظن اقدام به تجسس و کشف مسئله می کند. بعد از اینکه به قول خودش کشف مسئله کرد (که البته در بسیاری از موارد هم به واقعیت نمی رسند) آنچه را پیدا کرده و علاوه بر آن عیوب و نواقص و اسرار دیگری که یافته را برای حل مشکل (اگر خوشبینانه نگاه کنیم و به اصطلاح خودش انسان متدینی باشد) و یا برای عقده گشایی یا آبرو ریزی و ... (در صورتی که خود را متدین نداند) به دیگران بازگو می کند که اگر واقعیت را پیدا کرده باشد، می شود غیبت و اگر واقعیت نباشد تهمت و افتراء و آبروریزی از مومن می شود. بر اساس همین، مشکلات عدیده ای برای خانواده ها ایجاد می شود که گاهی منجر به طلاق و جدایی و مفاسد بعدی آن می شود. در حالی که اگر سوء ظن خود را کنترل کرده بود و به آن محل نگذاشته بود هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد.
4- فساد عبادت:
قرآن در آیه 160 سوره انعام می فرماید: من جاء بالحسنه فله عشر امثالها و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون. اگر کسی حسنه ای بیاورد ده برابر به او پاداش می دهیم. می توانست بفرماید کسی که حسنه ای انجام دهد به او ده برابر پاداش می دهیم در حالی که فرمود کسی که حسنه ای بیاورد. این تعبیر بیانگر این است که هر کار خوبی که انجام می دهیم به قیامت و زمان پاداش نمی رسد ممکن است برخی کارهای خیر را انجام دهیم ولی به آخرت نرسد و در همین دنیا از دست بدهیم. ابو الجارود از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر کس که «سبحان اللَّه» بگوید، خداوند درختى در بهشت برایش مىکارد؛ و کسى که «الحمد للَّه» بگوید، براى او نیز خداوند درختى در بهشت مىنشاند، و کسى که «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» بگوید، با او نیز خداوند چنین کند؛ و براى کسى که «اللَّه اکبر» بگوید، خداوند همین پاداش را براى او منظور خواهد فرمود. در این هنگام مردى از قریش به حضرت عرض کرد: اى رسول خدا! پس، درختان بسیارى در بهشت خواهیم داشت، حضرت فرمود: آرى! ولى بترسید از آن آتشى که آنها را بسوزاند! زیرا خداوند متعال- در سوره محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- مىفرماید: «اى گروه مؤمنان! از خدا و رسول او اطاعت کنید و اعمال خود را باطل نسازید». (محمد / 33) پس این یک اصل مسلم است که گاهی اعمال خیر ما با کارهایی که انجام می دهیم از بین می روند.
یکی از اموری که باعث حبط و نابودی اعمال ما می شود همین سوء ظن است. دو جهت برای از بین رفتن اعمال خیر توسط سوء ظن هست:
اول: همان طور که قبلا هم گفتیم سوء ظن منجر به گناهان زیادی مثل دروغ، غیبت، و ... می شود که طبق روایات متعدد این گناهان باعث باطل شدن حسنات می شود.
دوم: سوء ظن به مردم به مرور باعث سوء ظن به خداوند می شود چون وقتی در زیاد در کار دیگران سوء ظن داشته باشیم، به مرور فکر می کنیم خداوند هم در مورد ما لطف و مرحمت و بخشش لازم را ندارد لذا به سوء ظن به خداوند کشیده می شود و طبق روایات، سوء ظن به خداوند از گناهان بسیار بزرگ و در حد شرک به خداوند است که باعث از بین رفتن ایمان و حبط همه اعمال می شود. امام باقر علیه السلام فرمودند: سوگند به آن که نیست الهى مگر او، خداوند مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى کند مگر بواسطه سوء ظن به خدا، و کوتاهى در امید داشتن به خدا، و غیبت کردن از مؤمنان.
تاریخ : دوشنبه 92/12/26 | 4:1 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.