وی افزود: از کشوری مانند عربستان که حکامی محاسبهگر دارد بسیار بعید به نظر میرسید که برای عالم بزرگ شیعی جناب شیخ النمر حکم اعدام صادر کنند و این برای ما بسیار نگرانکننده است و از حکام کشور مسلمان و برادر که خود را خادم الحرمین الشریفین مینامند قابل قبول نیست که خون عالم بزرگ شیعی را بخواهند بریزند.
براساس این خبر به نقل از سپاه نیوز؛ سرلشکر فیروزآبادی تأکید کرد: این خون در قلوب دهها میلیون شیعه و در بین مسلمانان جهان خواهد جوشید و هزینه آن برای عربستان بسیار سنگین خواهد بود.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح خاطرنشان کرد: امیدواریم در دادگاه تجدید نظر در این حکم غیرعادلانه و تفرقهانگیز تجدید نظر اساسی صورت پذیرد.
وی افزود: علمای شیعه عامل وحدت، برادری، آرامش و حکمت در میان مسلمانان هستند و قدردانی وجود آنان مایه خیرات و برکات برای مردم وطنشان است.
سرلشکر فیروزآبادی در ادامه اظهار داشت: ما دعا میکنیم که شیخ النمر به سلامت باشد و مقامات سعودی از انتساب جرایم بیمعنا به آن عالم بزرگ جلوگیری کنند. امت اسلام در آستانه ماه مبارک رمضان در انتظار اینگونه تصمیمات خداپسندانه است که فرمودهاند:«الملک یبقى مع الکفر و لا یبقى مع الظلم».
انتهای پیام/
«شیخ الشریعه»؛ مرجعی که پیکرش پس از سه دهه سالم بود

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، «شیخ فتح الله شریعت اصفهانی» فرزند ملامحمدجواد معروف به آقا شریعت و شیخ الشریعه، یکی از علما و مراجع بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری است. این روزها در دهه اول ربیعالثانی مصادف است با رحلت این عالم بزرگوار. به همین مناسبت گذری بر زندگی وی داشتهایم که خلاصه آن را در ادامه میخوانید:
«شریعت اصفهانی» در سال 1266 در اصفهان متولد شد، در دامان پُرمهر مادری م?من که هیچ گاه او را بدون وضو شیر نمیداد و پدری دلسوز که لحظهای از تربیت فرزندش غافل نمیشد، رشد کرد و پس از سپری کردن دوران بازیهای کودکانه، راهی کلاس درس شد. از کودکی به دنبال دانشهای دینی بود. در نوجوانی از حضور ملا احمد سبزواری، شیخ صادق تنکابنی و آقا نجفی چند سالی برخوردار بود و در ضمن خود به مباحثات مختلف علمی و تدریس فضلا هم مشغول بود.
ابتدا در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل مشغول بود. استعداد و پشتکار فتح الله موجب شد که بتواند با سرعت، مقدمات علوم اسلامی را فرا گرفته، در درس فقه و اصول بزرگان مدارس علمیه زانوی ادب به زمین بزند. با این حال، حضور در درس بهترین اساتید حوزه علمیه اصفهان نتوانست تشنگی دانش اندوزی او را فرونشاند، از این رو راهی حوزه علمیه مشهد مقدس شد.
آقا شریعت در سن 30 سالگی بود که عازم عراق شد و چند سال هم از محضر علامه خوانساری، فقیه کاظمینی، سید قزوینی، شیخ محمد طه و مرحوم حاج میرزا حبیبالله معروف به آیتالله رشتی و دیگر اساتید مجرب بهرهمند شد و خود ضمن تدریس فقها به درجه اعلای استنباط و اجتهاد احکام فقهی دست یافت. آقا شریعت یکی از مراجع و مدرسین بزرگ حوزه چندین ساله نجف شد و کرسی درس او بعد از فوت علامه یزدی مجمعی از آیات و فضلای متعدد در قرن اخیر بود.
شریعت اصفهانی، فقیهی اصولی، حکیمی متکلم، ادیبی مفسر، مجتهدی جامع و دانشمندی مجاهد و مبارز بود. ایشان در تمام فنون علمی حتی طب و ریاضی و طبیعی مهارت داشت.
آقا شریعت از درک و استنباط و قوه حافظه عجیبی - که از خوارق عادت بود -، به لطف خدا برخوردار بود، همچنین شیخ الشریعه در عین حال مجاهدی نستوه و خستگی ناپذیر بود. وی در کنار میرزای مجاهد در صف مجاهدین و مبارزین با استعمارگران غربی بود که در جنگهای بین الملل شرکت جست.
شیخ الشریعه در سال 1313 قمری به شوق معشوق رو به خانه معبود نهاد. او در مکه به مباحثه و گفتوگو با علمای اهل سنت پرداخت به گونهای که آنها از احاطه کامل وی به کتابهای اهل سنت در شگفت شدند. پس از بازگشت از حج پروانههای فضیلت پیرامون آن شمع شریعت گرد آمدند. در این زمان درس او از مهمترین درسهای نجف به شمار میرفت که صدها نفر در آن شرکت میکردند. این درسها عبارت بودند از: 1. دروس عالی فقه و اصول 2. رجال و درایه 3. تفسیر و علوم قرآن 4. فلسفه و کلام 5. درس خلافیات، که در این درس علت اختلاف نظریات و فتواهای فقیه بررسی میشد.
او به علاوه خطیبی توانا بود که جمعهها منبر میرفت و به موعظه میپرداخت. از دیگر امتیازات ایشان اینکه وی به تحصیل طب و ریاضیات همت گماشته و علاوه بر فرمولها و معادلات ریاضی، مطالب زیادی درباره علم پزشکی آموخته بود. گویند روزی ایشان بیمار شد و وقتی پزشک برای معالجه بر بالین او آمد شیخ الشریعه در مورد بیماریاش از کتاب قانون بوعلی سینا مطلبی گفت. پزشک تصور کرد چون شیخ نوع بیماری خود را میدانسته تنها همان قسمت کتاب را به خاطر سپرده است ولی در گفتوگوهای بعدی مشخص شد او بیشترِ مطالب قانون را آماده در ذهن دارد.
نقش شیخ شریعت در بستر انقلاب
زمانی که نیروهای انگلستان و همدستانش در جنگ جهانی اول با طرح این شعار که هدف ما رهایی کامل ملتهاست توانستند عراق و دیگر کشورهای عربی را تصرف کنند اما پس از اشغال عراق نه تنها به آنها استقلال ندادند که سعی کردند با برگزاری رفراندم فرمایشی به اشغال خود حالت قانونی دهند و آنگاه که عدهای از آزادیخواهان درخواست استقلال کردند آنها را تبعید و زندانی کردند و متعاقب این اوضاع شیخ الشریعه با ارسال تلگرافهایی به حاکمان انگلیسی و فرماندهان ارشد نظامی آنان، از آنها خواست با اعطای استقلال به عراق از خونریزی بیشتر خودداری کنند. اما آنان از این درخواست سر باز زدند و سعی کردند با سرکوب جلوی انقلاب را بگیرند.
در این هنگام آیتالله میرزا محمد تقی شیرازی با صدور فتوایی به عراقیان اجازه داد که اگر انگلیسیان از دادن حقوق آنها سرباز زدند آنان دست به اسلحه برند و حق خود را باز پس گیرند. و این گونه بود که آتش انقلاب در عراق زبانه کشید.
هنگامی که تمامی شهرهای عراق در آتش انقلاب میسوخت، ناگهان آیتالله میرزا محمد تقی شیرازی که در این زمان رهبری انقلاب را به عهده داشت به طور مرموزانهای درگذشت ولی در آن لحظات حساس آیتالله شریعت اصفهانی علم بر زمین افتاده میرزای شیرازی را برداشت و با صدور بیانیهای از مردم عراق خواست به انقلاب ادامه دهند و سپس در اجتماعی که در صحن حضرت علی - علیهالسلام - برگزار شده بود حاضر شد و در حالی که به علت کهولت و ناتوانی نمیتوانست به تنهایی راه برود، با کمک چند نفر از اطرافیان، بر فراز منبر قرار گرفت و پس از تسلیتِ از دست دادن میرزا، مجاهدان را به استقامت فرا خواند و آنگاه آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی را به عنوان نماینده خود انتخاب کرد و پرچم جهاد را به دست او سپرد.
در همین ایام ویلسون، نماینده انگلستان در عراق تصمیم گرفت با فرستادن پیام تسلیتی باب گفتوگو با شیخ را باز کند و در واقع او را به پندار خود فریب دهد اما نتوانست و انقلاب همچنان ادامه یافت. در پی این وضعیت که نیروهای انگلیسی نیز در ایران و هند مستقر بودند به طرف عراق روانه شدند تا اینکه تعداد آنها به یکصد و پنجاه هزار نفر رسید که به انواع سلاحهای پیشرفته و هواپیماهای جنگی مجهز بودند.
قدرت روز افزون نیروهای انگلستان، تمام شدن منابع مالی مجاهدان و قرار گرفتن آنان در محاصره اقتصادی و نظامی، نیز تغییر سیاست انگلستان و پیشنهاد تشکیل حکومت ملی در عراق از طرف دیگر موجب شد که بین رهبران جهاد اختلاف افتد و انقلاب متوقف شود. دولت انگلستان به طور رسمی، تغییر سیاست خود را اعلام کرد و بدین سان عراق استقلال خود را هر چند ناقص به دست آورد. عوامل فوق، در کنار سستی که به مناسبت شروع فصل کشاورزی در مردم عراق پدید آمده بود، باعث شد که نیروهای انگلستان بتوانند به طرف شهرهای مقدس پیشروی و کربلا، کوفه و آنگاه نجف را اشغال کنند. پس از اشغال نجف 17 تن از علما و از جمله شیخ حسن، فرزند شیخ الشریعه، دستگیر و برای تبعید روانه بصره شدند.
مرجعیت
پس از وفات آیتالله میرزا حبیبالله رشتی و آیتالله شیخ محمد حسین کاظمینی شماری از مردم از شیخ الشریعه تقلید میکردند، ولی پس از رحلت میرزا محمد تقی شیرازی، شیخ الشریعه یگانه مرجع جهان تشیع شد. با این حال وی رهبری دینی را چون باری سنگین بر دوش خود احساس میکرد. او در خلوت دیده شده بود که اشک ریزان با خدای خود چنین مناجات میکرد:
خدایا، در آخرین روزهای زندگیم در دنیا به ریاست مبتلا شدهام! و باید سنگینی این بار امانت را به دوش کشم! بارالها، من طاقت تحمل این امر بزرگ را ندارم ... و حال آنکه تو فردای قیامت از من س?ال خواهی کرد...
وفات
سرانجام روح پر فتوح آیتالله شریعت اصفهانی پس از عمری تلاش در راه اسلام و قرآن در دهه اول ربیع الثانی سال 1339 قمری، قفس تن را درید و آن نفس مطمئنه به سوی پروردگار پرکشید و پیکر مطهرش در جوار قبر امیر م?منان علی - علیه السلام - به خاک سپرده شد.
پس از وفات آقا شریعت با خواست خداوند متعال شهرستان قم نیز یکی از بزرگترین حوزههای علمیه جهان تشیع شد و این حوزه بزرگ جعفری از هر لحاظ شایستگی و برتری خود را (در قرن اخیر) بر سایر حوزههای جهان به اثبات رسانده است. پس از مرحوم شریعت اصفهانی زعامت و مرجعیت شیعیان تا زمان زعامت مرجعیت شیعه توسط آیتالله بروجردی، برعهده آیتالله حائری یزدی علیهالرحمه بود.
در سال 1366 قمری که آیتالله حاج آقا حسین قمی دار فانی را وداع گفت و میخواستند او را کنار شیخ الشریعه دفن کنند، هنگام حفر قبر مقداری از قبر شیخ شریعت خراب شد و حاضران با تعجب دیدند جسد آن فقیه فرزانه هنوز کاملاً تازه است چنانکه گویا روز پیش به خاک سپرده شده است.
تهیه و تنظیم: محسن تهرانی - گروه حوزه علمیه تبیان
منبع: خبرگزاری فارس (با قدری تصرف)
نگاهی دوباره به زندگی و آثار پربرکت شیخ آقابزرگ تهرانی (1)

محمد مهدی نیکبین و میثم واحدی
گرچه دیر اما غنیمت بود، زخمِ زبانی که آن عالم زد و شیخ آقا بزرگ را عمری بر سر کاری نکرده و به راهی نرفته برد.
آن عالم، دست شیعه را از علوم تهی و سهم شیعه را از تولید فرهنگ و دانش ناچیز خوانده بود که شیخ بر آن شد که بداند و بنمایاند تولیدات علمی و تولیدکنندگان علوم شیعی را.
و شیخ از تبار آنان بود که اگر خود را موظّف به تکلیفی الهی میدید نه سر از پای میشناخت و نه شب از روز.
اینگونه شد که با او بابی در فهرستنویسیِ آثار و اعلام شیعی گشوده شد و «الذریعة الی تصانیف الشیعة» و «طبقات العلماء» در منظرِ نظر اهل بصر قرار گرفت.
بدون تردید شهرت آقا بزرگ به خاطر «الذریعة» است و «الذریعة» حاصل یک احساس وظیفه و سالها پشتکار!
لذا اگر بخواهیم شخصیت شیخ آقا بزرگ را بکاویم اولاً باید م?لفههایی که در تشخیص وظیفه در او م?ثّر بوده را بشناسیم ثانیاً عوامل استقامت و پرکاری و پشتکار او را جویا شویم.
ولادت و سالهای ابتدایی تحصیل
ولادت محمد محسن شب پنجشنبه یازدهم ربیعالاول 1293 هجری قمری «1255 هـ . ش» در خاندانی که هم اهل تجارت و هم اهل علم بودند، در محلّه پامنار تهران واقع شد و بنابر آنچه که مرسوم بود به سبب همنامی با جدِّ بزرگش او را آقابزرگ صدا میکردند. پدری که تاجر و متدین بود و اهل قلم (از پدرش حاج علی م 1344 ق کتابی به نام تاریخ واقعه دخانیات و فتوای میرزای شیرازی باقی است که این کتاب هم اکنون در کتابخانه موقوفه شیخ آقابزرگ در نجف موجود است.) پدری که علاقهمند بود محمد محسن (ملقّب به آقابزرگ) طلبه شود؛ مادری که از سادات بود؛ زن عمو و دختر خالههایی که تا قبل از هفت سالگی حروف ابجد و بعضی سور قرآن را به او آموخته بودند. همه و همه، فضائی را در اطراف شیخ مهیا کرده بود که تنها میل و شوق و اختیارِ خودِ او را برای ورود به عرصه دانش دینی و طلبگی کم داشت؛ چنانکه شیخ در شرح حال خودنوشتهاش اینگونه آورده که:
«در سال 1303 [ده سالگی] حساب هندی و رقومی را هم مینوشتم و هم میخواندم، لکن شوق زیاد به درس خواندن نداشتم. میخواستم کاسب شوم اما مرحوم والد کسب را نمیخواست بلکه میخواست من طلبه علم شوم لذا مرحوم والد چندی برای امتحان مرا به دکّان بزازی اخوی مرحوم، آقا محمد ابراهیم، میفرستاد، با محبتهای برادرانه و بلکه پدرانه او از زحمتِ رفتن به دکّان عاجز شدم، بعد از کمی استعفا دادم و به شوق درس افتادم.»
اینجا بود که زمین حاصلخیز محیطش به حُسنِ اختیارِ محسن آراسته شد و گیاه روحانیت روئید. شش سال بعد در سنه 1303 هـ . ق پدرش طی مجلس جشنی و با حضور جمعی از روحانیون آن زمان، به دست مرحوم سید جمال افجهای عمامه بر سر آقابزرگ گذاشت تا این کسوت، هویت اجتماعی و علمیِ محمد محسن را تثبیت کند با اینکه او ده سال بیشتر نداشت. حاضران به او تبریک گفتند و از او خواستند تا خواندن «جامع المقدمات» را آغاز کند و زین پس او را «شیخ آقا بزرگ» خواندند.
پس از آن شیخ به مدت دوازده سال در حوزه تهران به تحصیل مشغول شد. او خود مینویسد:
«بالجمله تا حدود سنه 1307 قمری که حقیر به حد بلوغ شرعی رسیده بودم، مشغول به خواندن سیوطی و جامی شده بودم و این دو کتاب را مرحوم حاج دایی، حاج سید محمد خلیل، برای تشویقِ من خرید.»
بعد از این در شرح این دوره از زندگی خود اضافه میکند:
«در سنه 1310 قمری در قافلهای که مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری بود، به مشهد رضوی مشرّف شدیم. بعد از مراجعت از مشهد در مدرسه دانگی حجره مستقلی گرفتم و ماهی پنج قِران که وظیفه طلاب بود، قبض میکردم [= میگرفتم] و کتابخانه آن مدرسه که قریب پانصد جلد کتاب داشت دست حاج سید محمدتقی، پسر مرحوم حاج سید عزیزالله، پسرخاله حقیر، بود. در سه سفر که او به زیارت عتبات یا حج مشرّف میشد من نایب کتابدار بودم که کتابها را به طلاب میدادم و قبوضات میگرفتم و هر سه ماه تجدیدنظر میکردم.»
آقابزرگ درباره دوستان و هم درسانش چنین میگوید:
«رفقا و هم مباحثههایم در آن زمان در مدرسه پامنار، یکی آقای حاج سید عزیزالله تهرانی (امام جماعت سر چهارسوق شد) و یکی آقای حاج میرزا ابوالقاسم، پسر مرحوم حاج میرمحمد علی لاریجانی، و یکی آقا شیخ جواد، برادر کوچک حاج شیخ علی ایلکایی، بودند، که او هم در مدرسه دانگی حجره داشت و چند نفر دیگر از طلاب مازندرانی و دماوندی و غیر هم بودند.»
در سال 1313 ق. توفیق اولین سفر به عتبات نصیب شیخ آقا بزرگ گردید. در سال 1315 قمری برای دومین بار عازم عراق میشود و پس از زیارت تربت پاک سرور شهیدان حضرت امام حسین – علیه السلام - در روز نیمه شعبان، راهی نجف میگردد.
شمهای از احوالات خانوادگی و ازدواج شیخ آقابزرگ
در اینجا، نیکوست که سخنی چند از احوالات خانوادگی و ازدواج شیخ آقا بزرگ به میان آوریم. شیخ، همانطور که خود میگوید، در سال 1320 قمری بر حسب اجازه حاج والد، در حالیکه بیست و هفت سال داشت منصوره خانم صبیه دانشور متقی شیخ علی قزوینی (م 1333 قمری) را اختیار کرد که از خاندانی بافضیلت و اهل علم شمرده میشد و چندین اولاد از او به دنیا آمد. فرزند اول او محمدباقر بود که در سن بیست سالگی مریض شد و به قول شیخ «قوانین و فصول را میفهمید» که چند ماه پس از بیماری از دنیا رفت و در سامره مدفون شد.
در سال 1324 قمری پدر شیخ آقابزرگ در تهران فوت کرد و حاجیه بی بی مادرش به نجف مشرّف شد که شیخ پنج سال در خدمت او بود تا اینکه در سال 1329 قمری حاجیه بی بی در مسجد کوفه فوت کرد.
در این موقع منصوره خانم هم ناخوش بود. اطباء به شیخ گفتند که بیماری خطرناک است و باید او را از نجف ببری. ناچار تهیه سامرا دید و در آنجا صدرالحکماء شیرازی مرض او را تشخیص داد و به مدت کمی ایشان را معالجه کرد و شیخ در خدمت مرحوم آقا میرزا محمدتقی شیرازی در سامره ماند.
در اواخر سال 1335 قمری مجدداً منصوره خانم مریض شد. به کاظمین رفتند تا آن که در سال 1336 قمری آن خانم از دنیا رحلت فرمود و در رواق مطهر، طرف قبر خواجه طوسی مدفون گردید.
شیخ آقابزرگ چند جا از این خانم یاد کرده و او را با اوصافی چون نیکوکار، بزرگوار، با شرافت، باوفا، خیرخواه و وارسته ستوده است.
دومین شریک زندگانی شیخ آقابزرگ، زنی به نام «مریم خانم» دختر دانشور دینی سید احمد زواری دماوندی (1273ـ 1338 قمری) بود. این بانو که خود از خاندان سیادت و علم بود در تاریخ 1336 قمری زندگانی تازهای را با آقابزرگ تهرانی در شهر کاظمین آغاز کرد.
محقق تهرانی از ایشان صاحب چهار فرزند پسر و دو فرزند دختر شدند. یکی از فرزندانشان دکتر محمدرضا منزوی به دست دژخیمان ساواک به شهادت رسید.
شیخ در جلد 10 الذریعه ص 166 پس از بیان مطالبی درباره او چنین مینویسد:
«شرحی از مبارزه او که میگفت نفت برای ماست نوشتم تا ملتها بدانند چه بر سر مردم ایران آمده است و چه بلایی بر سر جوانان وطن آوردهاند، کشتند، زندانی کردند، به انواع شکنجهها آزردند، تبعید کردند...»
وقتی هم که شاه در آخرین سفر حاج شیخ به ایران، توسط «عَلَم» از وی تقاضا میکند که هزینه چاپ «الذریعة» را از او قبول کند و اگر اجازه دهد «الذریعة» را بنیاد پهلوی چاپ نماید، حاج شیخ نه تنها به فرستاده شاه و عَلَم جواب رد میدهد بلکه مصراً از آنها میخواهد تا هر چه زودتر محل دفن فرزندش را به او نشان دهند و قاتلین او را به کیفر برسانند.
همچنین هنگامی که یک مرتبه دیگر شاه از حاج شیخ تقاضا میکند که برای بستری شدن و پرستاری از وی در یکی از بیمارستانهای تهران به ایران سفر کند، حاج شیخ به فرستاده او جواب رد میدهد.
اگرچه شیخ آقابزرگ وجههای سیاسی نداشت اما شاگردیِ آخوند خراسانی در سالهای مشروطه نوعی جهتگیری خاص به مشرب فکری او میدهد که نمود آن ترجمه و نشر کتاب «المدنیة والاسلام» (نوشته فرید وجدی مصری) به تشویق آخوند خراسانی بود.
منبع:سایت نشریه رهنامه پژوهش
تنظیم:محسن تهرانی-گروه حوزه علمیه تبیان
مطالب مرتبط:
در کتابخانه تبیان:
کتاب:
بررسی کتاب:
«زندگی و آثار شیخ آقا بزرگ تهرانی»
زندگینامه آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانی (از: ناصر الدین انصاری قمی)
آقا بزرگ تهرانی (از: محمد صحتی سردرودی)
زندگی و آثار علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی (از: ناصر الدین انصاری قمی)
معرفی کتاب «طبقات اعلام الشیعة» (از: پرویز اذکائی)
شش نکته از هزاران – 2
نشاط علمی در زندگی طلبگی

نویسنده: علی اصغر سهرابی
قسمت قبلی را از اینجا ببینید
4. نشاط درونزا - نشاط برونزا
عوامل متعدد و متنوعی میتوانند مستقیم یا غیرمستقیم در ایجاد انگیزهی تحصیلی و نشاط علمی اثرگذار باشند و میتوان این عوامل را براساس معیارهای گوناگون، دستهبندی کرد.
یکی از مهمترین تقسیمبندیها در این زمینه که ثمرهی عملی مهمی دارد، تقسیم عوامل انگیزهبخش به دو دستهی کلی درونزا و برونزاست. برایناساس برخی از عواملی که میتوانند انگیزهی کار علمی را در ما افزایش دهند، در وجود خود ما ریشه دارند و برخی دیگر، توسط عاملی بیرونی به مدد ما میآیند. به دیگر عبارت، گاه ممکن است محیط و اتفاقات پیرامونی و نیز اطرافیان ما و رفتارهایشان در ما اثر مثبت بگذارند و گاه ممکن است نشاط علمی ما معلول توجه به بینشها، استعدادها، مهارتها و رفتارهای خود ما باشد.
اما آنچه ثمرهی این تقسیم را نمایان میکند، میزان توجه و تکیهی ما به هریک از این دودسته عامل است. اینکه در مسیر رشد علمی خود، بیشتر بر سرمایههای درونی خود تکیه و تمرکز کنیم یا به امکانات و ظرفیتهای محیط و اطرافیان؟ آیا کارآمدی این دو، به یک اندازه است یا یکی بر دیگری اولویت دارد؟ آیا میتوان یکی را اصل و دیگری را فرع قرار داد؟
روشن است کسی که خود را به عوامل بیرونی وابسته میکند و همواره برای نشاط و تحرک، معطل انگیزهبخشی این عوامل است، خود را به اموری معلق کرده است که از اختیار او خارجاند؛ اموری که اصل وجود و کم و کیفشان دست انسان نیست. پس بهطورقطع برای ساماندادن به یک حرکت مستمر و پرانرژی هرگز نمیتوان حساب جدی روی آنها باز کرد. در ثانی کسی که همیشه برای حرکت، به عوامل محیطی نیاز دارد، بهتدریج ارادهاش ضعیف میشود و کمکم توان و انگیزهی حرکت را از دست خواهد داد.
ازاینرو برای کسب انگیزهی تحصیلی و تقویت آن، باید ویژگیها و داشتههای درونی خود را اصل قرار دهیم تا به چشمهی درونزای نشاط و انگیزه در وجود خود دست یابیم و عوامل بیرونی را به عنوان فروعی که به اصل مدد میرسانند، مورد توجه قرار دهیم.
5. تشنگی
علم، آبی است گوارا برای کام تشنهی جان؛ و تا زمانیکه عطش کشف مجهولات در جان انسان هست، او را به علمآموزی فرا میخواند. ماندگارترین انگیزهها و شادابترین نشاطها در مسیر تحصیل، آن است که برآمده از این احساس نیاز واقعی انسان باشد؛ نیازی که ریشه در فطرت کمالجوی انسان دارد.
اگر طالب علم میخواهد رهروی ثابتقدم در مسیر علمآموزی باشد، باید این تشنگی را در جان خویش حفظ کرده و پرورش دهد. چه زیبا سرود آن حکیم رومی که «آب کم جو، تشنگی آور به دست»
اما برای حفظ و تشدید این عطش، چه بایدکرد؟
از آنجا که تشنگی علمی، برخاسته از فطرت انسان است، لذا راهکارهای پیشنهادی برای حفظ و تقویت آن نیز باید با جان انسان مرتبط شود و با شکوفا کردن فطرت و زدودن غبار از آینهی جان، این گرایش فطری را جلا و تجلا بخشد.
باید اذعان کرد در این زمینه نیز تقوا، یکی از مهمترین عوامل است؛ گناه، غباری است که بر صفحه پاک فطرت مینشیند و فرصت تجلی تام و تمام را از این گوهر الهی میگیرد. پس اثر مستقیمی در میزان تمایل انسان به کسب علم و خصوصاً کسب معارف الهی و دینی دارد. از جمله عوامل دیگر، میتوان به اخلاص در تحصیل علم و توجه به معارف معرفت نفس، اشاره کرد.
ناگفته نماند برای درک عوامل و راهکارهای جوانحی و باطنی کسب علم، مطالعه حدیث شریف «عنوان بصری» بسیار راهگشا است. حضرت صادق - علیه السلام - در این بیان نورانی، رهروان راه علم را اولاً به جستوجو و یافتن حقیقت عبودیت؛ به کار بستن علم و طلب فهم از خداوند دعوت میکنند. توصیههای حضرت در این حدیث شریف، در افزایش انگیزه و نشاط علمی نیز بسیار اثرگذارند.
6. دیالکتیک نشاط
اگر از ما بخواهند یک طلبه پرانگیزه و بانشاط را توصیف کنیم، اولین ویژگیهایی که از او برمیشماریم، جدیت در تحصیل؛ حضور منظم و آماده در کلاس و مباحثه، پیگیری س?الات، ثبت یافتهها و مواردی از این قبیل خواهد بود.
از طرف دیگر، اگر از ما بخواهند راهکارهای کسب نشاط و انگیزه در تحصیل را نام ببریم، اولاً خواهیم گفت: جدیت در تحصیل؛ حضور منظم و آماده در کلاس و مباحثه، پیگیری س?الات، ثبت یافتهها و...
و آنگاه که این دو نکته را کنار هم میگذاریم، دچار دور خواهیم شد. چرا که موارد پیشگفته هم مقدمه کسب نشاط علمی است و هم نتیجه آن. ما همیشه دنبال راهکارهایی برای کسب و تقویت نشاط علمی هستیم تا بتوانیم به مدد آن، برنامه تحصیلی خود را جدی و رشدآفرین پیگیری کنیم و از طرفی دیگر، خود نشاط علمی، متوقف بر پیگیری مجدانه رشته درس و بحث است.
اما چگونه میتوان از مخمصه این دور رهایی یافت و به حلقه اهل نشاط پیوست؟
به نظر میرسد کشف راه حل ساده این مسأله، کار دشواری نیست و در طرح مسأله هم، بهروشنی بدان اشاره شده است.
ابتدا باید توجه داشته باشیم نشاط و انگیزه علمی، سرمایهای است که ذره ذره جمع میشود و کسب آن، یک مرحله مجزا و مقدماتی در مسیر تحصیل نیست. بلکه باید نشاط علمی را در تعهد و عمل به برنامه علمی جاری روزانه یافت و همچون سرمایهای که در تجارت فراهم آمده، باز به کار زد و بوسیله آن، برنامه را ارتقاء کمی و کیفی داد.
با این تقریر، نباید برای حرکت، منتظر اتفاق خاصی باشیم. اتفاقی که منتظرش هستیم، در دل حرکت ما به وقوع خواهد پیوست.
منبع: ماهنامه حاشیه، شماره 12
تهیه و تنظیم: علی رضاخواه – گروه حوزه علمیه تبیان
گروه جهاد و مقاومت مشرق - «یاران ناب» مجموعه کتابهایی است که انتشارات یا زهرا(س) در حال و هوای زندگی شخصیتهای مطرح و شهید انقلاب اسلامی و آسمانیان جنگ تحمیلی به نحوی جذاب و به صورت یک صفحه متن و یک صفحه عکس رنگی به چاپ رسانده است.
دوازدهمین عنوان از این مجموعه با نام «او یک ملت بود» به زندگی شهید آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی اختصاص دارد که تدوین آن را محمدعلی صمدی بر عهده داشته است.
تاکنون کتابهای زیادی در باب شخصیت شهید بهشتی منتشر شده که بسیاری از آنها را انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی روانه بازار نشر کرده اما غالب این کتابها از قالبی سنتی و متنی سختخوان برخوردارند که جوانان امروزی با آنها ارتباط مناسبی برقرار نمیکنند. کتاب حاضر که نویسندهای جوان دارد، از این معضل جسته و اضافه کردن عکسهای رنگی و کمتر منتشر شده در کنار مطالب، آن را تا بالاترین حد، خواندنی کرده است.
نویسنده در این کتاب، 36 فراز از زندگی شهید بهشتی را به همراه وصیتنامه ایشان آورده و مقدمهای نسبتا مفصل را هم به آن افزوده است. مجموع این مطالب و عکسها، کتابی 224 صفحهای را فراهم آورده که به راحتی میتوان آن را در 2 روز، خواند.
محمدعلی صمدی در مقدمه کتاب مینویسد: این حقیر، تعلق خاطر خاصی به جماعت دانشگاهی ندارم اما بد ندیدم، پیشگفتار خود را با کلامی از خانم پرفسور «تدا اسکاچپل» جامعهشناس نسبتا سرشناس آمریکایی و نظریهپرداز انقلاب در دانشگاه هاروارد آغاز کنم. ایشان در سال 1982 در یکی از آثار خود از آیت الله دکتر بهشتی با این عبارت یاد می کند: «سازماندهنده قدرتمند و دولتساز که میتوانست امکانات مناسب را برای پیروزی انقلاب فراهم آورد.»
خواندن این کتاب در این روزها که دانایی نسل جوان از تاریخ معاصر بیشتر از هر وقت دیگری ضروری است، میتواند تا حد زیادی، فضای سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و تحرک منافقین و ضدانقلاب در سالهای آغازین انقلاب را پیش چشم خوانندگان ترسیم کند.
این کتاب که اسفندماه سال گذشته در 5000 نسخه منتشر شد، این روزها در کتابفروشیهای معتبر تهران و شهرستانها با قیمت 8500تومان قابل ابتیاع است و درصورت نیاز میشود با انتشارات یا زهرا (س) با شمارههای 66962116 و 66465375 تماس گرفت.
حالا با صفحاتی از این کتاب همراه شویم...
مقتدی صدر کیست؟

خاندان شیعی صدر اصالتا اهل ناحیه "جبلعامل" لبنان هستند که سالها پیش و در پی مشکلاتی که برای شیعیان در آن نواحی بوجود آمد، مهاجرت کرده و از آن زمان تاکنون، اصلیترین پایگاه این خاندان، شهر "نجف" در عراق است.

سقوط صدام؛ فعالیت علنی مقتدی
اما مرحله دوم از زندگی سیاسی صدر، به ورود "نیروهای اشغالگر" به خاک عراق و دوران پس از صدام مربوط میشود.

سازماندهی گسترده جریان صدر برای مقابله با نیروهای ائتلاف
نکته مهم این است، که بدنه اصلی جریان صدر و جیشالمهدی را طبقه محروم و مستضف شیعیان عراقی تشکیل میدهند.

در حال حاضر، پایگاه اصلی جریان صدر، علاوه بر قسمتهای عمده "بصره" و نجف، شهر "بغداد" و مخصوصا "شهرک صدر" است.
گفتنی است؛ شهرک صدر، محل سکونت قشر فقیر مردم بغداد است که تا پیش از سقوط رژیم بعث، نام صدام را بر خود حمل میکرد.
آغاز درگیریهای صدر با آمریکا
تمام اینها در کنار خطبههای تند و آتشین مقتدی علیه اشغالگران بود که روز به روز، به محبوبیت او اضافه میکرد.
محوریت سخنان مقتدی در خطبههای نماز جمعه، عمدتا مطالب زیر بوده است:
الف) خروج فوری نیروهای غیر عراقی از خاک این کشور
ب) تذکر به ارتش و پلیس عراق برای عدم همکاری با نیروهایی که "دشمنان اصلی آنها هستند"
ج) تشکیل دولت جدید در عراق، بدون حضور عناصر بعثی و همچنین اطرافیان علاوی (به دلیل وابستگی به عربستان)
د) دعوت شیعه و سنی به حفظ وحدت
ه) دعوت مردم به حضور در انتخابات و تاکید بر لزوم دموکراسی اسلامی


تمامی این اقدامات، باعث شد، از مقتدی در عراق به عنوان یکی از نمادهای مقاومت ملت این کشور علیه اشغالگران یاد شود.
شاید یکی از بهترین نشانههای قدرت سیاسی صدر در عراق، (حتی در زمان حضور نیروهای آمریکایی)، 13 فبریه سال 2007 رخ داد.



صرف نظر از بررسی صحت و درستی این کلام، با وجود نیرویی همچون جریان صدر در دل بغداد، که تشکیلاتش، پهلو به پهلوی یک دولت میزند، به نظر میرسد تروریستهای داعش راه بسیار سختی برای فتح بغداد خواهند داشت.

?به گزارش خبرنگار جهان نیوز، شبکه های فرقه شیرازی با هزینه میلیون ها دلاری اداره می شوند و گزارش های مختلفی از تامین مالی آنها از سوی برخی دولت های اروپایی منتشر شده است.
اما فارغ از این موضوع، فعالیت و ارتباط ماهواره ای آزادانه صادق شیرازی و عواملش در قم با این شبکه ها که رسما تفرقه افکنی بین شیعه و سنی و ایجاد چند دستگی را در دستور کار قرار دارند، تعجب برانگیز است.
در واقع روشن نیست که چرا هیچ نظارت قانونی بر این ارتباطات ماهواره ای تفرقه افکن که با هزینه های سنگین و به مدد دستگاه های پیشرفته صورت می گیرد - و استفاده از آنها نیازمند اخذ مجوز است-، اعمال نمی شود.
از سوی دیگر، یاسر الحبیب، داماد مجتبی شیرازی برادر آقای صادق شیرازی در یکی از همین شبکه های ماهواره ای، ملت عراق را به تجمع در مقابل بیت آیت الله سیستانی تحریک می کند به این بهانه که این مرجع تقلید با فتوای جهاد، مسلمانان را مقابل هم قرار داده است.
این رفتار در عین حال که اذعان ناخواسته به رویکرد اشتباه فرقه شیرازی در تفرقه افکنی بین شیعه و سنی است، در واقع حمایت رسمی از گروهک تروریستی داعش هم هست زیرا خلاف ادعای فرقه شیرازی و به تصریح اهل سنت و تشییع، داعشی ها نه شیعه هستند و نه سنی. این گروهک تروریستی در هفته های اخیر علیه هر دو مذهب مسلمان مرتکب جنایات متعددی شده اند.
رجانیوز – گروه فرهنگی: با همه فراز و فرودهای فرهنگی و اجتماعی، هنوز هم میتوان از «منبر» بعنوان تاثیرگذارترین رسانه در ایران نام برد. رسانهای ریشهدار، قدیمی و گسترده که در طول سال مخاطبین خودش را دارد و البته در مقاطعی چون ماه محرم و ماه رمضان، از مخاطبینی میلیونی بهره میبرد. با این حال میتوان مطمئن بود که بخشی از مردم هستند که به هر دلیل شاید چندان مخاطب این رسانه نبوده و خویش را در معرض پیامهای آن قرار ندهند.
برای اینکه این قشر از مردم هم به مخاطبان این رسانه تبدیل شوند، میتوان به راهکارهای متنوعی اشاره کرد که قطعاً یکی از آنها بردن «منبر» میان قشر مذکور است. اتفاقی که با تلاشهای خودجوش و مبتکرانه روحانیون جوان هر از گاهی در جای جای کشور خودش را نشان میدهد.
برای مثال چند سالی هست که تعدادی از روحانیون فرصت تبلیغی خود در ماه مبارک رمضان را صرف حضور در ایستگاههای متروی تهران میکنند و در یکی از پر رفت و آمدترین مکانهای پایتخت مشغول مشاوره و پاسخگویی به شبهات جوانان و سوالات شرعی مردم میشوند. خواندن خاطرات برخی از روحانیون حاضر در این طرح نشان میدهد که این حضور تا چه حد مغتنم و اثربخش بوده است.(اینجا را بخوانید)
یا یکی دیگر از موارد جالب حضور روحانیون در ورزشگاه آزادی در بازیهای مهم فوتبال است. تصاویر منتشر شده از این حضور نشان میداد که حتی در ورزشگاه هم که به نمادی برای فضای آلوده تبدیل شده است، میتوان به تبلیغ دین پرداخت و رابطهای خوب با جوانان ایجاد نمود.
در جدیدترین اقدام درخور تحسین هم دو روحانی با اجرای یک نمایش خیابانی در یکی از بوستانهای شهر برازجان از استان بوشهر به آسیب شناسی ماهواره و تاثیرات منفی آن برخانواده پرداختند.
در گزارشی که ناصرون از این اتفاق منتشر کرده آمده است: «در برگزاری این نمایش حجت الاسلام علی وکیل پور و حجت الاسلام تقی وکیل پور در خصوص آسیب های ماهواره و فضاهای مجازی سخن گفتند.
در طول برنامه، روایاتی از اهل بیت و انبیاء و همچنین مختصری از زندگینامه شهدا بیان شد. نماز خواندن، احترام به پدر و مادر و ارزش معنوی پدر و مادر در زندگی هر فرد در طول زندگی، حجاب و پوشش، انتخاب دوست شایسته و دوری از ارتکاب گناه و... در باب امر به معروف و نهی از منکر اشاره شد و از جمله یادآوری جهت آماده سازی در ماه میهمانی خداوند و استفاده صحیح از روزهای پایانی ماه شعبان و ماه مبارک رمضان بود.
این برنامه که با استقبال بسیار خوب رهگذران مواجه شد به مدت 2 ساعت به طول انجامید.»
چنین اقداماتی نشان از روحیه پویا و مبتکر روحانیونی دارد که به مخاطب قرار دادن مردمی که همیشه پای رسانه دینی «منبر» مینشینند اکتفا نکرده و خواهان جذب مخاطبان بیشتری هستند. حال و در آستانه ماه مبارک رمضان میتوان این اقدامات خودجوش فرهنگی را الگو قرار داد و در روزهایی که دلها آمادگی بیشتری برای ارتباط با خدا دارد، افراد بیشتری را پای منبر نشاند.

به گزارش جهان نیوزبه نقل از خبرنامه دانشجویان، در این نامه از حراست واحدهای دانشگاه آزاد خواسته شده است از هرگونه مداخله در موضوع حجاب و عفاف (حتی در صورت مشاهده تخلفات) خودداری کنند.
علت این درخواست تامل برانگیز رئیس حراست دانشگاه آزاد این است که مقوله حجاب و عفاف موضوع فرهنگی بوده و نیاز به برنامه ها و راهکارهای خاص و تخصصی فرهنگی دارد!
این نامه می افزاید: در صورت مشاهده هرگونه دخالت بی مورد دفاتر حراست در موضوع صدرالاشاره طبق مقررات با افراد خاطی برخورد انضباطی خواهد شد.
جالب اینکه در این دستورالعمل تامل برانگیز خطاب به حراست واحدهای دانشگاهی آمده است در صورت تمایل ریاست واحد یا شورای فرهنگی جهت مداخله و یا مشارکت حراست در اجرای برنامه های مرتبط با مسئله حجاب و عفاف، می بایست موضوع به صورت مکتوب با ذکر حدود اختیارات و شرح وظایف خاص به حراست واحد ابلاغ و حراست نیز پس از انجام هرگونه اقدامی گزارش عملکرد خود را برای این مرکز ارسال نماید.
متن این نامه به شرح ذیل است:
نظر به اینکه مقوله حجاب و عفاف موضوع فرهنگی بوده و نیاز به برنامه ها و راهکارهای خاص و تخصصی فرهنگی دارد لذا مقتضی است حراست واحدهای دانشگاهی از هرگونه مداخله در اجرای برنامه های مرتبط با موضوع مطروحه خودداری نموده و صرفا برابر شرح وظایف ذاتی ضمن رصد روند اجرای برنامه های معاونتهای فرهنگی در صورت مشاهده تخلفات احتمالی اشخاص نسبت به تهیه و ارسال گزارش موارد، به متولی فرهنگی واحد اقدام نمایند. بدیهی است در صورت مشاهده هرگونه دخالت بی مورد دفاتر حراست در موضوع صدرالاشاره طبق مقررات با افراد خاطی برخورد انضباطی خواهد شد.
تذکر1: در صورت تمایل ریاست واحد با شورای فرهنگی جهت مداخله و یا مشارکت حراست در اجرای برنامه های مرتبط با مسئله حجاب و عفاف می بایست موضوع به صورت مکتوب با ذکر حدود اختیارات و شرح وظایف خاص به حراست واحد ابلاغ و حراست نیز پس از انجام هرگونه اقدامی گزارش عملکرد خود را برای این مرکز ارسال نماید.
تذکر2: در صورتیکه مسئولین فرهنگی واحد در راستای اجرای برنامه های فرهنگی و انضباطی در موضوع حجاب و عفاف و همچنین برخورد با افراد خاطی اقدامی نمودند گزارش خود را به همراه مستندات به این مرکز ارسال تا جهت سلسله مراتب سازمانی ارسال گردد.

در این باره اما سوالاتی که در اذهان باقی می ماند این است که آیا با این دستور العمل عجیب دانشگاه آزاد، پروژه شکست خورده ضدانقلاب در چند روزگذشته (که به صورت زنجیره ای از شهروندان خواسته بودند در روز 1 تیر کشف حجاب نمایند) در 1 مهر ماه سال جاری از سوی حراست دانشگاه آزاد به ثمر خواهد نشست؟! آیا این دستورالعمل به نوعی شانه خالی کردن مسئولان انضباطی از مسئولیت ذاتی خود مبنی بر حراست از ارزش های اسلامی در دانشگاه ها نیست؟! آیا محول کردن وظایف حراستی به مسئولین فرهنگی دانشگاه و الزام شورای فرهنگی به درخواست مکتوب جهت مداخله حراست، گامی در جهت جنجال سازی در دانشگاه ها محسوب نمی شود؟! آیا چنین دستور العملی قابل تعمیم به سایر وظایف ذاتی حراست نیست؟! به این معنی که اگر سارقی در حال دزدی از منابع مالی اداری دانشگاه بود، حراست دانشگاه می تواند، با این عنوان که این منابع مربوط به بخش اداری مالی دانشگاه است، از این سرقت چشم پوشی کند؟!
گروه تاریخ مشرق- فقید سعید مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدتقی فلسفی (اعلی الله مقامه) نامدارترین و موفقترین خطیب دینی در تاریخ معاصر ایران به شمار میرود. او نمادی شاخص از آشنایی عمیق با معارف دینی و برداشت بهینه از آن، زمان آگاهی و سیاست ورزی بود که جمع این خصوصیات در وی موجب میشود که در زمره یکی از رجال شاخص تاریخ معاصر ایران نیز قلمداد گردد. آن بزرگوار در جریان نهضت اسلامی مردم ایران نیز، حضوری ارجمند و نمایان داشت تا جایی که امام راحل (قده) وی را «زبان گویای اسلام» و در جایی دیگر «سخنگوی دیانت اسلام» لقب دادند.
مجموعه تصاویری که پیش روی دارد و برای آغازین بار منتشر میشود بر ادوار گوناگون حیات آن خطیب نامدار مروری دارد؛ امید آنکه مقبول افتد.
.: Weblog Themes By Pichak :.