محمدعلی بن ابوطالب متخلص به حَزین و معروف به شیخ علی حزین از شاعران مشهور سده دوازدهم هجریست
پدر وی ابیطالب و نام جدش عبدالله است . خاندان او همه اهل فضیلت و علم بوده اند و او در محیط خانوادگی ای تربیت یافته که همه اعضای آن از اهل دانش بودند وی در روز دوشنبه بیست و ششم دی ماه 1070 - 27 ربیع الاخر 1103 - در اصفهان دیده به جهان گشود ولی پدرش از مردان لاهیجان بود از این سبب به لاهیجانی شهرت یافت .
حزین از میان شاعران روزگار خویش و شاید در میان تمام شاعران ایران از حیث سفرهای بسیار و دیدن گوشه و کنار ایران و هند و عراق و حجاز ، زندگیش دارای اهمیت است و حوادثی که در زندگی او روی داده در زندگی کمتر کسی از شاعران ما دیده شده است . نخستین بار به همراه پدر به شوق دیدار خویشان به گیلان رفت و عده ای از فضلا را دید و بعد از یک سال به اصفهان بازگشت . درسال 1097 - 1130 هجری - پس از مرگ پدر و مادر با مادر بزرگ و برادران ار اصفهان به شیراز رفت. در سال 1101 - 1135 هجری - هنگام هجوم محمد افغان و محاصره اصفهان در آنجا بوده و سختی ها و قحطی را گذرانده است . در این حادثه تمام افراد خانواده بر اثر بیماری درگذشتند و او تنها ماند
در سال 1111 - 1145 هجری - از بندر عباس با کشتی به بندر سورت میرود و از آنجا رهسپار جده میشود و سپس به زیارت خانه خدا مشرف میگردد .از آنجا به لارد جهرم میرود و در سال 1112 - 1146 هجری - راهی دیار هند شده و چندی در شهر های ملتان ، لاهور و ودهلی اقامت میگزیند .
در سال 1117 - 1151 هجری در سن چهل و هشت سالگی - در سن چهل و هفت سالگی شرح زندگی خویش را به رشته تحریر در آورده و سر انجام در 1145 - 1180 هجری - در بنارس هند بدرود زندگی گفت و در باغی که خود ساخته بود به خاک سپرده شد
دوران زندگی حزین مصادف با اواخر حکومت صفوی ، حمله افغانها به ایران و آغاز دوره نادرشاه بود . در این دوره ایران دچار هرج و مرج و خونریزی بوده است و هر روز از سویی به مرزهای ما حمله ور می شدند . در این آشفتگی و بحران ، شهر اصفهان ، زادگاه حزین از همه جا ویرانتر بوده و حزین این حادثه ناگوار را به تفضیل در تاریخخود شرح داده است
وی مردی بلند همت و گوشه گیر بوده ، با همه ارادتی که شاهان و امیران به وی داشته اند هرگز از آنان تقاضای کمک نکرد و با قناعت و آزادگی زیسته است . او با همه گوشه گیرییش ، مردی پرخاشجو و شجاع بود . چنانکه بارها در حوادث خونینی که روی میداد شرکت داشته و مردم را به مقاومت و ایستادگی در برابر دشمنان وادار می کرده است
حزین به شیوه روزگار خویش در هر یک از دانش های متداول عصر خود مطالعاتی داشته و در هر علمی رساله ای نگاشته است . با اینکه محیط زندگی او کاملا خشک و تعصب خیز بوده وی با اندیشه ایی روشن از این خصوصیات محیط بر کنار مانده و برای تحقیق در ادیان مختلف از جمله دین مسیح ، یهود و زرتشت ، تا آنجا که در قدرت وی بوده است کوشیده و با بزرگان هر قومی از نزدیک دیدار کرده است
آثار و سبک حزین :
از حزین لاهیجانی علاوه بر اشعار ، تالیفات بسیاری در فلسفه و کلام ، رجال و تاریخ ، اخلاق و منطق به جای مانده است که به احاظ تاریخی دو کتاب
- تاریخ حزین
- تذکرة المعاصرین
دارای اهمین فراوانی است
وی بدون تردید آخرین شعله پر فروغ سبک هندی یا اصفهانی است زیرا پس از او در این شیوه شاعری که بتوان از آن نام برد نیامده است
از صائب و کلیم و یکی دوتن دیگر که بگذریم حزین را میتوان از شاعران درجه اول سبک هندی شمرد . این نکته ایست که همه شاعران معاصر وی بدان اعتراف کرده اند و حتی بعضی او را همپایه صائب دانسته اند . نخستین امتیاز او نسبت به معاصرانش ، بخصوص شاعران سرزمین هند ، فصاحت بیان اوست .
غزل های او بر دوگونه است گاه گذر عراقی و ساده و صوفیانه است و این شعرهایی است که در شیوه مولانه و قاسم انوار سروده است و زمانی به همان طرز معمول روزگار خویش . خصوصیت اصلی که میتواند نمایشگر سبک حزین باشد علاوه بر فصاحت و روشنی بیان رنگ عاشقانه داشتن غزل های اوست . در آثار شاعران این سبک مضامین دیگر در غزل آنها راه یافته اما در دیوان حزین غزل های او بیش از هر شاعری دیگر رنگ عاشقانه دارد
قصاید او مانند دیگر معاصرانش بیشتر استقبال از انوری و خاقانی است که حقیقتا در برابر قصاید آنها بی ارج و سست بنیاد است و این سستی و ضعف خاص قصاید او نیست بلکه تمام قصیده سرایان شیوه هندی و حتی بسیاری از قصیده گویان عراقی این خصوصیت در قصایدشان وجود دارد
.
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟ با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از حزین است امروزکوه و صحرا مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
شرح حال عارف وحکیم نامدار حزین لاهیجی
آرامگاه حزین لاهیجی فروردین 1382 عکس از : محمد باقری
سنگ قبر حزین لاهیجی فروردین 1382 عکس از : محمد باقری
http://www.persian-man.ir/senior/poets/%D8%AD%D8%B2%DB%8C%D9%86-%D9%84%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AC%DB%8C/
****************************************************************************************/
سیره رسول خدا در تعامل با کودکان
رهروان ولایت ـ بازی یکی از ضروریترین ابزارهای رشد روحی و جسمی کودکان است؛ بازی با وسایل گوناگون و متناسب باعث بروز خلاقیت و استعداد کودکان میشود. در این میان نقش والدین و بزرگترها در جهتدادن به بازی کودکان و تشویق آنان به بازیهای مفید بسیار مهم و مؤثر است. پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) همواره به این مهم عنایت داشت و در فرصتهای گوناگون به بازی با کودکان میپرداختند.
نوشتار حاضر با مراجعه به منابع اسلامی در پی بیان برخی فرازهای زندگی حضرت در این موضوع است:
1. در یکی از روزها «یَعلی عامری» که از اصحاب رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بود، به منظور شرکت در ضیافتی که به آن دعوتشده بود از منزل خود خارج شد و در راه به امام حسین(علیهالسلام) برخورد کرد که به همراه کودکان مشغول بازی بودند. در این هنگام پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نیز به همراه اصحاب از منزل خارج شدند و حسین(علیهالسلام) را به همراه کودکان مشاهده کردند. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) درحالیکه آغوش خودشان را برای حسین(علیهالسلام) باز کرده بودند به سمت ایشان رفتند؛ اما حسین(علیهالسلام) به اینسو و آنسو میرفتند و رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) نیز خندهکنان به دنبال او میدویدند تا او را بگیرند.[1]
2. روزی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) مشغول بازی با حسنین(علیهماالسلام) بودند و زبان خودشان را برای آن دو بیرون میآوردند. در این هنگام مردی به نام «عُیَینَه بن بدر» که شاهد این منظره بود، از این رفتار رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) شگفتزده شد و خطاب به ایشان عرض کرد: به خدا سوگند فرزندم مرد شده و صورت او دارای محاسن گشته است، اما من تاکنون حتی برای یک بار هم او را نبوسیدهام. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) که از رفتار آن مرد ناراحت شده بود، فرمودند: کسی که رحم و عطوفت نداشته باشد، مورد مهر و عطوفت قرار نخواهد گرفت».[2]
3. نقل شده حسنین(علیهماالسلام) بر پشت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) سوار میشدند و در حالی که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) چهار دست و پا راه میرفتند و آنها به ایشان «حل حل»[3] میگفتند و حضرت نیز به آنان میفرمود: «شتر شما چه شتر خوبی است».[4]
4. در یکی از روزها که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به منظور خواندن نماز جماعت عازم مسجد بود، در راه به گروهی از کودکان برخوردند که در حال بازی کردن بودند. بچهها با دیدن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) دست از بازی کشیدند و بهسوی ایشان رفتند و به حضرت گفتند؛ «کن جملی»! شتر من باش. حضرت نیز درخواست کودکان را اجابت کردند و مشغول بازی با آنها شد و این درحالی بود که مردم در مسجد در انتظار ایشان بودند.
بلال که در مسجد همراه مردم منتظر ورود رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بود، با مشاهده? تأخیر حضرت به سمت خانه ایشان حرکت کرد؛ او در راه به رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) رسید و با دیدن صحنه? بازی کردن ایشان با کودکان خواست تا بچهها را از اطراف ایشان دور کند؛ اما حضرت مانع شدند و فرمودند: برای من دیر شدن زمان اقامه? نماز از ناراحتی کودکان بهتر است.
پس حضرت از بلال خواستند تا به خانهی ایشان برود و برای کودکان چیزی تهیه نماید تا به این ترتیب بچهها حضرت را رها کنند، بلال رفت و تعدادی گردو پیدا کرد و به محضر ایشان بازگشت. حضرت گردوها را از بلال گرفتند و به بچهها فرمودند: آیا شتران خود را به این گردوها میفروشید؟ کودکان نیز با دیدن گردوها، آنها را از دست پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) گرفتند و ایشان را رها کردند.[5]
رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) علاوه بر همبازی شدن با فرزندان و کودکان، به تماشای بازی آنان مینشستند و آنان را تشویق نیز میکردند. نقل شده: روزی حسنین(علیهماالسلام) مشغول کشتی گرفتن نزد رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بودند. در بین مسابقه، حضرت فرمود: زود باش حسن، حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) عرض کرد؛ یا رسول الله، آیا بزرگتر را بر علیه کوچکتر یاری میدهید؟ حضرت فرمودند: جبرئیل میگوید حسین زود باش و من میگویم حسن زود باش![6]
---------------------------------
پی نوشت:
[1]. ابن قولویه قمى، جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات، نجف، انتشارات مرتضوى 1356ه.ش چاپ اول؛ ص52.
[2]. محمد بن احمد؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربى1413ه.ق چاپ دوم؛ ج1ص487.
[3]. کلمه ای است برای حرکت سریع شتران.
[4]. « عن جابر بن عبداللّه قال: دخلت على النبی(ص) و هو یمشی على أربع، و الحسن و الحسین على ظهره، و هو یقول: نعم الجمل جملکما، و نعم العدلان أنتما» ابن شهر آشوب، محمد؛ مناقب آل أبی طالب(ع)، قم، انتشارات علامه 1379ه.ش؛ ج2ص387.
[5]. عوفی، سدید الدین محمد ؛ جوامع الحکایات و لوامع الروایات، تهران، نشر ابن سینا 1340ه.ش چاپ اول؛ باب دوم از قسم دوم، ص30.
[6]. «بَیْنَمَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ یَصْطَرِعَانِ عِنْدَ النَّبِیِّ ص فَقَالَ النَّبِیُّ ص هَیِّ یَا حَسَنُ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ یَا رَسُولَ اللَّهِ تُعِینُ الْکَبِیرُ عَلَى الصَّغِیرِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) جَبْرَئِیلُ یَقُولُ هَیِّ یَا حُسَیْنُ وَ أَنَا أَقُولُ هَیِّ یَا حَسَن» ابن سعد؛ الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة 1410ه.ق چاپ اول؛ خامسة1 ص285.
http://www.jonbeshnet.ir/news/56182
مرحوم میرزاکوچک خان جنگلی گیلانی
مرحوم آیت الله صادق احسانبخش نماینده سابق ولی فقیه در استان گیلان-رشت
http://ghorbanigilani.andishvaran.ir/fa/galleries.html
به نام خدا
چون درد ما زعشق است پایان نمی پذیرد
شعری ناقابل از بنده تقدیم شما
دردی که در دل ماست درمان نمی پذیرد
چون درد ما زعشق است پایان نمی پذیرد
زنهارمرو ره عشق کاین وادی خطرناک
هرکس که رفت کارش سامان نمی پذیرد
چون فیض حضرت حق دایم نثارما است
آنی ضمیر ما هم حرمان نمی پذیرد
دردفتر حقایق ثبت است آنچه خواهیم
از مابجز حقیقت جانان نمی پذیرد
بگذار تابگوییم بی پرده این سخن را
اسرار عارفان را نادان نمی پذیرد
سیداصغر سعادت میرقدیم
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از قاریان
عمل نکردن به قرآن علت عقب ماندگی امت اسلامی
سعی بکنیم که بهرهی ما فقط بهرهی فیالمجلس و بهرهی گوش و چشم نباشد؛ دل ما بهره ببرد. قرآن برای عمل کردن است. قرآن برای فهمیدن و اندیشیدن است. اینهمه در دنیای اسلام گرفتاری برای چیست؟ چرا امت اسلامی با این عظمت ضعیف است؟ چرا؟ چرا برادران مسلمان در سراسر دنیا دلهایشان و دستهایشان با هم نیست؟ چرا؟ مگر این قرآن نگفته است: «و اعتصموا بحبل اللَّه جمیعا و لاتفرّقوا»؟(1) مگر این قرآن نفرموده است که: «و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»؟(2) چرا امت اسلامی عزتی را که شایستهی اوست، امروز در دنیا ندارد؟ چرا؟ چرا ما در علم عقبیم؟ در جایگاه سیاست و تدبیر مسائل جهانی، چرا امت اسلامی عقب است؟ علت این است که به قرآن عمل نمیکنند؛ علت این است که قرآن - برخلاف ادعاهای ما - معیار و محور معرفت و عمل ما نیست. هر مقداری که به قرآن عمل کنیم، همان قدر اثرش را خواهیم دید.
ما در جمهوری اسلامی ایران سعی کردیم به تعالیم قرآن عمل کنیم؛ قدری موفق شدیم. به همان اندازه خدای متعال بالمعاینه به ما اثر این عمل کردن را نشان داد.
چرا امت اسلامی عزتی را که شایستهی اوست، امروز در دنیا ندارد؟ چرا؟ چرا ما در علم عقبیم؟ در جایگاه سیاست و تدبیر مسائل جهانی، چرا امت اسلامی عقب است؟ علت این است که به قرآن عمل نمیکنند؛ علت این است که قرآن - برخلاف ادعاهای ما - معیار و محور معرفت و عمل ما نیست. هر مقداری که به قرآن عمل کنیم، همان قدر اثرش را خواهیم دید.
ما در جمهوری اسلامی ایران سعی کردیم به تعالیم قرآن عمل کنیم؛ قدری موفق شدیم. به همان اندازه خدای متعال بالمعاینه به ما اثر این عمل کردن را نشان داد. در کار خدای متعال خلف وعده نیست: «و من اصدق من اللَّه قیلا».(3) اگر خدای متعال به مؤمنین وعدهی نصرت میدهد، وعدهی استخلاف در ارض میدهد، وعدهی عزت میدهد، این وعدهها راست است. علت اینکه ما این وعدهها را در عرصهی زندگی خودمان نمیبینیم، این است که ما به شرائط الهی عمل نمیکنیم؛ «و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم»؛(4) شما با پیمان من، به امر من عمل بکنید، من هم به آن پیمان عمل میکنم؛ خدای متعال این جوری گفته دیگر. این درس بزرگ ماست.1388/05/03
بیانات در دیدار جمعی از قاریان
http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?sid=63&npt=7&aya=8
ادب ،اخلاق، تربیت
در بحث تربیت ، هم باید به اخلاق توجه کرد وهم به آداب . اخلاق غیر از آداب است. البته گاهی ادب واخلاق وتربیت به یک معنی بکار می روند. در روایتی از رسولخدا ص آمده است که فرمود: أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی. خداوند مرا ادب نمود ونیکو ادب وپرورش کرد مرا ( تفسیر مجمع البیان ج10 ص86 وبحارالأنوارج16 ص 210 _ بحارالانوار، ج68، ص382)
اخلاق عبارت است از مدیریت وکنترل وتعدیل واصلاح قوای غریزی وروحی درون انسان که اگر مهار و کنترل ونظارت نگردد آدمی را به فساد وهلاکت می کشاند. قوه عاقله(یا مَلَکیِّه) و قوه واهِمه وقوّه خیالیّه وقوه بهیمیه(یا شهویّه) وقوه سَبُعیَّه(یا غضبیّه) ، قُوای درونی آدمی هستند که همچون مزاج های چهارگانه یعنی سوداء وصفراء وبلغم وخون است که اگر یکی بردیگری غلبه یابد آدمی دچار گرفتاری ومشکلات ویا هلاکت می گردد. اخلاق ومعنویت وتربیت روح وتذکیه نفس ، سبب اعتدال در اندرون آدمی می شود. هیچ موجودی به اندازه انسان ، نیازمند تربیت نیست. همه انبیاء ومعصومین علیهم السلام برای تربیت انسان ها مأمور بودند. خداوند تبارک وتعالی مربّی موجودات است. در سوره حمد که چندین بار در طول شبانه روز در نمازهای پنجگانه آن را قرائت می کنیم ، خداوند را به عنوان (ربّ العالمین) یاد می کنیم. بطور مکرر در نمازها می خوانیم: الحمدلله ربّ العالمین. نماز وسوره حمد تربیت کننده است. اگر بعداز چهل وپنجاه سال نماز وسوره حمد خواندن ،تربیت نشویم خسارت بسیار بزرگی است. تربیت باعث شکوفایی فطرت آدمی است. فطرت پاک همچون آیینه ای است که اگر به آن توجه نشود ، تیره وتار و ناپاک می گردد. مربّیان عزیز ما باید روی مسئله فطرت خیلی کار کنند. استاد شهید مطهری کتاب مستقلّی در باب فطرت نگاشته است . عرفاء و وسالِکین الی الله و اهل دقت به مسئله فطرت انسان در تربیت نفوس بسیار توجه داشته ودارند ولی متأسفانه ما در موضوع تربیت اساسا به آن توجه نداریم. استادِبزرگوار حضرت امام خمینی ره یعنی مرحوم آیت الله شاه آبادی به مسئله فطرت بسیار توجه داشتند. باب فطرت ، باب بسیار مبارکی است که باید به آن توجه شود. فطرت فرزندان ما پاک است وآماده تربیت هستند .باید با روش های درست ومناسب به این امر عنایت واهتمام نمود.................................
باور کردن وعدههای الهی ، نجات دهنده امت اسلام از عقبماندگی
ما دوغفلت داریم: یکی غفلت از این که قرآن وسیلهی اجتماع ما مسلمانهاست. دوم، غفلت ازباور به مفاهیم قرآنی و اعتراف به آنچه که خدای متعال به ما در قرآن کریم وعده کردهاست. وعدههای الهی را هم باید باور کنیم. اگر وعدههای الهی را باور کردیم، آن وقتراه به سوی عزت، به سوی وحدت، به سوی اقتدار در مقابل امت اسلامی باز خواهد شد، امتاسلام از عقبماندگی نجات پیدا خواهد کرد. همین آیاتی که الان این استاد محترم مصریتلاوت کردند: «ان ینصرکم اللَّه فلا غالب لکم»؛(1) اگر خدا شما را نصرت بکند، هیچقدرتی بر شما غلبه نخواهد کرد. «و ان یخذلکم فمن ذالّذی ینصرکم من بعده»؛(2) اگرخدا شما را نصرت نکند، کمک نکند، کی به شما کمک خواهد کرد؟ یک سطر درخشان است. اینرا ملتها بنویسند، پرچم کنند، بزنند جلو چشمشان، بالای سرشان. «ان ینصرکماللَّهفلا غالب لکم»(3)؛ اگر خدا شما را یاری کند، هیچ قدرتی بر شما غلبه نمیکند. چه کارکنیم که خدا ما را یاری کند؟ این یک مسئله است. چه کار کنیم که نصرت خدا شامل حالما بشود؟ این را هم خود قرآن به ما گفته: «ان تنصروااللَّه ینصرکم»(4)،«ولینصرنّاللَّه من ینصره»(5)؛ شما خدا را نصرت کنید، دین خدا را نصرت کنید، برایخدا قیام کنید، خدا شما را نصرت خواهد کرد. هر جا ملتها برای دین خدا قیام کردند،نیروشان را آوردند وسط صحنه، خدای متعال آنها را نصرت کرد. و وقتی خدا آنها را نصرتکرد، دیگر هیچ کس نتوانست بر آنها غلبه پیدا کند. ما نمونهاش را در خودمان دیدیم. ما آزمودیم، تجربه کردیم که «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا مابأنفسهم»(6). این را ما ملت ایران آزمایش کردیم؛ این را در عمل آزمودیم. در خودمانتغییر ایجاد کردیم، خدای متعال هم اوضاع ما را تغییر داد. عجیب هم این است که اگریک قدم ما برداریم، خدا ده قدم برمیدارد. ما اندکی خودمان را تغییر دادیم، خدامبالغی به ما کمک کرد، اوضاع ما را تغییر داد.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات قرآن
1390/04/14
http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?sid=63&npt=7&aya=8
وعدههای الهی, نصرت الهی
یکی از خطاهای محاسباتی این است که انسان در چهارچوب عوامل محسوس و صرفاً مادّی محدود بماند؛ یعنی عوامل معنوی را، سنّتهای الهی را، سنّتهایی که خدا از آنها خبر داده است، آن چیزهایی را که با چشم دیده نمیشود، ندیده بگیرد؛ این یکی از خطاهای بزرگ محاسباتی است. خداوند فرموده است: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم، دیگر از این واضحتر؟ اگر شما در راه خدا حرکت کنید، دین خدا را نصرت کنید، خدا شما را نصرت خواهد داد؛ این سنّت الهی است، این غیر قابل تغییر است: وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلاً؛ اگر در راه احیای دین الهی حرکت کردید و این جهت را رعایت کردید، خدا شما را نصرت خواهد داد. این را قرآن گفته است، با این صراحت که وعدهی الهی است؛ ما هم در عمل آن را تجربه کردهایم. بدانید این قطعهی تاریخ انقلاب در تاریخ ممتدّی که در طول نسلهای آینده، مورد بحث قرار خواهد گرفت، یکی از برجستهترین مقاطع تاریخی است. در دنیای مادّی، در دنیای تسلّط ابرقدرتها، در دنیای ستیزهگری همهجانبهی با اسلام و معارف اسلامی و ارزشهای اسلامی، یک نظامی بهوجود بیاید برپایهی اسلام، آن هم درست در نقطهای که بیش از همهجای دنیا تأثیر عوامل آن قدرتهای منحرف کننده نفوذ داشتند و حضور داشتند. [این] چیز عجیبی است؛ من و شما عادت کردیم. این همان «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم» است. وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛ دچار تزلزل هم نمیشوید، کما اینکه نشدیم. ملّت ایران دچار تزلزل نشد؛ این همه فشار، این همه توطئه، این همه آزار، این همه ناجوانمردی، ملّت ایران منصرف نشد. این یکی از سنّتهای الهی است.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان نظام
1393/04/16
http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1933
به نام خداوند بخشنده مهربان
دیگراناری نیست دارا هم اگر باشی
دیگر اناری نیست دارا هم اگر باشی
تصمیم دشوار است ، کبری هم اگر باشی !
دنیا برایت مثل زندان است ... مخصوصاً
در حسرت دیدار بابا هم اگر باشی
یک نصفه شمع و اینهمه پروانه !؟ ... نه سخت است
« گریه کن » و « لبخند زن » با هم اگر باشی
ای عشق ! من یک لحظه از رفتن نپرهیزم
تا آخر این راه همراهم اگر باشی
با ابر یا بی ابر ... هان خورشید خورشید است
پنهان اگر گردی و پیدا هم باشی
چیزی نخواهی یافت از پیشانی تقدیر
چون آینه گرم تماشا هم اگر باشی !
عاشق شدن که نیست کار هر کس و نا کس
یوسف نخواهد گر ... زلیخا هم اگر باشی ...
شوخی ندارد با کسی این نیل ... عاقل باش
باید عصا برداشت موسی هم اگر باشی
فرقی ندارد ... شب که شد آبی نخواهی بود
یک آسمان از ابر ... دریا هم اگر باشی
طاووس با لبخند تلخ خویش می گرید
از جان امانت نیست زیبا هم اگر باشی
با اولین زخم تبر از دست خواهی رفت
یک عمر مثل سرو بر پا هم اگر باشی
گفتند تنها باش از تن ها بلاخیزد
امّا بلا کم نیست تنها هم اگر باشی !
این زنده ها از مرده ها هم مرده تر هستند
کاری نمیآید مسیحا هم اگر باشی
وقتی « برادر » تشنه باشد هستیت آنجاست
لب تشنه خواهی رفت ... سقّا هم اگر باشی
شعر از جناب مستطاب زین العابدین آذر ارجمندلنگرودی
http://uld.parsiblog.com/
به نام خدا
شعری از بنده تقدیم شما
درچهره ما جز گُل لبخند نباشد
درچهره ما جز گُل لبخند نباشد
ازما سخنی برتو بجز قند نباشد
ازتلخی گفتار کسی سود نبرده
شیرین سخنی جو که صد دل ربوده
سیداصغرسعادت میرقدیم
بیانات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
کلیک:عزت متعلق به خدا است
در منطق قرآن، عزت واقعی و کامل متعلق به خداوند و متعلق به هر کسی است که در جبههی خدائی قرار میگیرد. در مصاف بین حق و باطل، بین جبههی خدا و جبههی شیطان، عزت متعلق به کسانی است که در جبههی خدائی قرار میگیرند. این، منطق قرآن است. در سورهی فاطر میفرماید: «من کان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعا».(1) در سورهی منافقون میفرماید: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لیکنّ المنافقین لایعلمون»؛(2) عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پیامبر و به مؤمنین است؛ اگرچه منافقان و کافردلان این را درک نمیکنند؛ نمیفهمند که عزت کجاست، مرکز عزت واقعی کجاست. در سورهی نساء، دربارهی کسانی که خود را متصل به مراکز قدرتهای شیطانی میکنند، برای اینکه حیثیتی به دست بیاورند، قدرتی به دست بیاورند، میفرماید: «أ یبتغون عندهم العزّة فانّ العزّة للّه جمیعا»؛(3) آیا دنبال عزتند این کسانی که به رقبای خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهای مادی پناه میبرند؟ عزت در نزد خداست. در سورهی مبارکهی شعراء، گزارشی از مجموعهی چالشهای پیامبران بزرگ را مطرح میفرماید - دربارهی حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعیب، حضرت موسی - مفصل دربارهی چالشهای این پیامبران بزرگ بحث میکند و گزارش الهی و وحی را به گوش مردم میرساند. در هر مقطعی که میخواهد غلبهی جبههی نبوت را بر جبههی کفر بیان بفرماید، میفرماید: «انّ فی ذلک لایة و ما کان اکثرهم مؤمنین. و انّ ربّک لهو العزیز الرّحیم»؛(4) یعنی با اینکه طرف مقابل اکثریت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود، اما جبههی توحید بر آنها پیروز شد؛ در این یک آیتی است از آیات الهی، و خدای تو عزیز و رحیم است. بعد از آنکه قرآن این گزارش را در طول سورهی مبارکهی شعراء هی تکرار میکند، تکرار میکند، در آخر سوره خطاب به پیغمبر میفرماید: «و توکّل علی العزیز الرّحیم»؛ به این خدای عزیز و رحیم که تضمین کنندهی غلبهی حق بر باطل است، توکل و تکیه کن. «الّذی یریک حین تقوم. و تقلّبک فی السّاجدین»؛ او ناظر به حال توست؛ در حال قیام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حرکت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را میبیند؛ «انّه هو السّمیع العلیم».(5) پس در منطق قرآن، عزت را باید از خداوند طلب کرد.1391/03/14
بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?sid=63&npt=7&aya=8
.: Weblog Themes By Pichak :.