
آنچه تاکنون از اقتصاد مقاومتی بیان نشده است
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه باتوجه به ابلاغ سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی و نامگذاری سال جاری با محوریت فرهنگ و اقتصاد از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ ضرورت و تاکید ایشان بر تبیین ابعاد اقتصاد مقاومتی و گفتمان سازی آن بویژه در محیطهای علمی، آموزشی و رسانهای و تبدیل آن به گفتمان فراگیر و رایج ملی؛ در گفتگویی با حجت الاسلام و المسلمین «سیدصمصام الدین قوامی» رئیس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی، به واکاوی و بررسی بخش های مختلف فرمان رهبری پرداخته است.
اقتصاد مقاومتی از دیدگاه شما دارای چه تعریفی است؟
کلمه "مقاومت" از باب "مفاعله" است که به معنای "قیام در مقابل قیام" میباشد.
بطور کلی باید گفت؛ دشمن قیام کرده تا ما را ریشهکن و مستأصل کند و در مقابل نیز قیامی به قلب دشمن میزند که او را وادار به عقب نشینی میسازد. این دو قیام در برابر هم تبدیل به مقاومت میشود. مقاومت، بدون دشمن متصور نیست؛ کسی باید باشد تا کسی را تحریم و تهدید کند و او در مقابل تهدید بایستد. در این صورت، کلمه مقاومت معنا پیدا میکند.
مقاومت در عرصه نظامی
گاهی مقاومت در عرصه نظامی مطرح است که بروز آن چیزی شبیه به حزب الله و حماس میشود که در مقابل صیهونیست قرار دارند.
مقاومت در عرصه سیاسی
گاهی مقاومت همچون مقاومت هستهای در بُعد سیاسی است. امروزه اتحادیه اروپا و 5+1 میخواهد حق ما را ضایع کند و ما نیز در برابر آن بسیج میشویم و قیام میکنیم تا آنها را از هجوم بازداریم و به یک نقطه تعادل برسیم.
مقاومت در عرصه اقتصادی(اقتصاد مقاومتی)
یک کشور را شاید از لحاظ سیاسی، نظامی و فرهنگی نتوان شکست داد لکن در بُعد اقتصادی میتوان روزنهای برای آسیب پذیری کشف کرد. اقتصاد نقطه امید کشورهای غربی است که اگر کسی را از لحاظ سیاسی، نظامی و فرهنگی نتوانند شکست دهند؛ در عرصه اقتصادی امیدوارترند چرا که اقتصاد به معنای نان و آب مردم است و میتوان جلو توسعه یک ملت را گرفت.
آیا اقتصاد مقاومتی را می توان به عنوان یک نظریه جدید در عرصه اقتصاد معرفی کرد؟
آقای «بودیانو» در جنبش غیرمتعهدها در تهران یکی از مسؤولان شرکت کننده از کشور اندونزی ـ معاون رئیس جمهور اندونزی ـ خدمت مقام معظم رهبری رسید و عرض کرد من اقتصاد دانم ولی دیدگاههای شما بسیار جالب و جدید است. خود همین نشان میدهد که این نوع اقتصاد با اقتصاد ریاضتی متفاوت است.
آیا نظریه اقتصاد مقاومتی نظریهای ثابت است یا مربوط به دوران بحران میشود؟
اقتصادمقاومتی چیزی نیست که ما به صورت انفعالی به آن رسیده باشیم، اسلام همیشه طرف مقابل دارد. اسلام هراسان همیشه وجود دارند لذا این اقتصاد، اقتصاد مقاومت است. دستورات آن دستورات مقاومتی است که در تولید، توزیع و مصرف نقش دارد. نبوغ اقتصاد اسلامی این است که هم برای تولید، هم برای توزیع و هم برای مصرف دستورات منحصر به فرد دارد.
اصلی ترین رکن اقتصاد چیست؟
اولین، اصلیترین و مهمترین رکن اقتصاد مقاومتی این باور است که ما همه چیز داریم و باید بر دارایی های خودمان تکیه کنیم. اگر این اتفاق بیفتد ما خواهیم دید که دو دریا، چندین رودخانه، معادن، نفت و گاز که از لحاظ مجموع ذخایر آنها از بالاترین ها هستیم. از لحاظ هوش بهترین هستیم، انقلاب یک سرمایه است، اهل بیت(ع) ثروتی وصف ناپذیرند. قرآن، حوزه و روحانیت، فقه و معارف دینی سرمایههایی هستند که ما از آنها بهره میبریم.
سرعت رشد بالای ما دشمنان را به وحشت انداخته که اگر جوان ایرانی بر علوم مسلط شود، حریفی نخواهند داشت و بدین ترتیب میخواهند مانع رشد و توسعه کشور شوند.
الگوی اقتصاد کشور را نیز باید مطابق با این اعتقاد تغییر داد و تکیه بر نفت که یک آرزوی همیشگی است کنار بگذاریم. محصولات نفتی همچون پتروشیمی خوب است اما تکیه باید بر صادرات غیر نفتی باشد؛ صادرات باید بیش از واردات باشد و واردات نباید به اقتصاد ضربه بزند. به عبارت دیگر، واردات میتواند مکمل صادرات باشد.
اقتصاد ریاضتی چه تفاوتی با اقتصاد مقاومتی دارد؟
اقتصاد ریاضتی ناشی از نداری است، همچون کشورهای یونان، اسپانیا، پرتقال و اخیراً ایتالیا و آمریکا که به نداری افتاده و از فرط آن به ریاضت دچار شده اند. این کشورها با بدهکاری و کسری بودجههای فراوانی روبرو شدهاند در نتیجه میگویند باید ریاضت کشید و سخت زندگی کرد تا بتوان دوام آورد.
اقتصاد مقاومتی ناشی از نداری نبوده بلکه ناشی از دارایی است و علت مقاومت، ضربات دشمن است. یعنی اگر دشمنی نباشد داراییها به اندازه ای هست که کفایت نماید و به توسعه همه جانبه کمک کند.
اقتصاد مقاومتی یعنی داشته هایمان را مدیریت کنیم، همچون مورچه ها و برخی دیگر از حیوانات. حیوانات اقتصاد مقاومتی خوبی دارند، خوب زندگی میکنند، منظم زندگی میکنند، ذخیره سازی آنها درست است، برای زمستان و تابستانشان برنامه دارند و میدانند که بدنشان چه غذاهایی نیاز دارد و به اندازه نیاز میخورند.
حضرت امیر(ع) میفرمایند: نباید دو نوع غذا بر سر سفره باشد چون معده را حیران میکند.
در اقتصاد ریاضتی دشمنی وجود ندارد به فرض مثال، هیچ اتحادیه و کشوری، اروپا را تحریم نکرده ولی مردمان این قاره درحال تحمل ریاضت اقتصادی هستند. ریاضت اقتصادی اروپا نتیجه سوء تدبیرها و پولهایی است که سران حکومت در جهت جنگافروزی و تشدید اختلافات در خاورمیانه خرج کردهاند.
اقتصاد مقاومتی تنها مختص کشورهای فقیر است؟
ماهیت اقتصاد مقاومتی مربوط به یک کشور فقیر نیست و یک کشور قوی نیز میتواند آن را اجرایی کند. شاید برخی کلمه "مقاومت" را که در "اقتصاد مقاومتی" میشنوند؛ تصور کنند این طرح راجع به کشورهای فقیر و ضعیف است. در صورتی که این طرح در کشورهای غنی نیز مصداق پیدا می کند تا به غنای اقتصادی آنها افزوده شود. محور اقتصاد مقاومتی بر غناست، نه بر فقر. از فقر پیش گیری میکند و عزت و پیشرفت را به ارمغان میآورد و کشور در مقابل هر تحریم و تهدیدی، ثبات پیدا می کند.
پس از اعمال تحریمها کدام بخش یا بخشهایی مورد آسیب قرار نگرفتند؟
امام صادق (ع) فرمودند: «کشت کنید و درخت بکارید. به خدا سوگند، مردم کاری پاکتر و نیکوتر از آن انجام نمی دهند؛ تهذیب، ج 2، ص 115». تمام بخشها بر اثر تحمیل مشکلات اقتصادی کشور آسیب دیدند جز بخش کشاورزی.
ما با وجود اینکه نفت داریم، وارد کننده بنزین نیز هستیم؛ مخصوصاً بنزین پاک را وارد میکنیم اما در کشاورزی صادر کننده هستیم. بنابراین اقتصاد مقاومتی اقتصاد اغنیاست، نه اقتصاد فقرا.
اقتصاد مقاومتی «مدیریت سرمایه» است. در این سیاست باید سرمایه خود را به سودآورترین حالت تبدیل کنیم و کمترین خسارت را متحمل شویم. در اقتصاد ریاضتی سرمایه ای درکار نیست و از نداشتن سرمایه ضربه میخوریم اما ما در اقتصاد مقاومتی سرمایهها و داشته هایمان را مدیریت میکنیم.
سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی که توسط رهبر انقلاب در سالروز قیام مردم تبریز در 29 بهمن سال 1392 ابلاغ شد چه ویژگی هایی دارد؟
اولا) بر تمامی مشکلات اقتصادی فائق میآید.
ثانیا) ایشان فرمودند دشمن با تمام صفآرایی های خود عقب نشینی میکند.
ثالثا) این سیاستها میتواند بصورت یک الگو دربیاید، یعنی نه تنها برای ما مفید باشد بلکه برای سایر ملتها نیز مفید واقع شود و یک الگوی الهام بخش باشد. از دیدگاه رهبری این سیاستها سه خصوصیت دارد: 1- این جنگ؛ یک جنگ تحمیلی اقتصادی است و اگر جنگ تحمیلی هشت سال طول کشید این جنگ ممکن است هشتاد سال طول بکشد، آن جنگ با پیروزی همراه بود و این جنگ نیز با پیروزی همراه خواهد بود. 2- موجب عقب نشینی دشمن است. 3- این سیاست ها می تواند الگویی برای دوستان ما باشد.
امکانات، منابع مالی و سرمایه های انسانی و علمی کشور چطور فعال میشود؟
اقتصاد مقاومتی به ما میگوید که 45 میلیون جوان ایرانی را فعال کنیم. فرمول فعال سازی را نیز در اختیار داریم: "جوانها مثل زه کمان هستند که صاف و مستقیم است و پیران جامعه مثل قوس کمان هستند که خمیده است". تیری که باید پرتاب شود با زه به تنهایی و با قوس به تنهایی قابل پرتاب نیست؛ بلکه تکیه اش به زه است و جهت دهی آن به قوس. این دو با هم به نتیجه میرسند.
ما باید از تجربه بزرگان استفاده کنیم و پُستها را به جوانترها بدهیم، این کار باعث فعال شدن آنها میشود. این که یک دولت تمام مسوولیتها را به عهده پیران یا فقط به عهده جوانان قرار دهد، افراط و تفریط است.
کابینه پیامبر اکرم(ص) کابینه بسیار جوانی بود، ایشان به جوانان اعتماد میکردند. حضرت امام(ره) وقتی روی کار آمدند، همکارانشان 50 سال جوانتر از خود ایشان بودند. سرلشگر ایشان آقای محسن رضایی بود که 26 سال سن داشت و امام راحل 80 سال.
رهبر معظم انقلاب در ابلاغ سیاست های کلی اقتصاد فرمودند که بحث اقتصاد مقاومتی بایستی بصورت یک گفتمان در سطح نخبگان، مسؤولان و مردم تبدیل شود. حال، چگونه می توان این سیاست کلی را به صورت یک گفتمان در بین عموم مردم رواج داد؟ مردم در تحقق این سیاست های کلی چه جایگاهی دارند؟
گاهی گفتگوها در سطح مسؤولان و نخبگان باقی میماند و این کافی نیست، مخاطب اقتصاد مقاومتی مردم هستند که بایستی این نوع اقتصاد را تحمل کرده و به پیش ببرند. تا مردم نخواهند این کار انجام نمیشود و بحث اقتصاد مقاومتی نباید تنها در همایشها محدود و منحصر گردد.
حوزههای علمیه در تبیین و تبدیل این سیاست ها به گفتمان علمی و عمومی چه جایگاهی دارند؟
حوزه علمیه در مجموعه نخبگان قرار میگیرد و یک جمع نخبه اجتهادی است. ما میتوانیم کرسی های درسی و نشست های علمی و نظریه پردازی ایجاد کنیم؛ میتوانیم این سیاست ها را در گروه اقتصاد حوزه مطرح کنیم که اخیراً بسیار فعال بوده است.
رویکرد این طرح جهادی است، جهادی به این معنی که یک تلاش مخلصانه و در راه خدا بدون ساعت کار، ابتکاری، فرصت ساز، مولد، درونگرا میباشد.
حوزه علمیه بدلیل اینکه به نوعی پدر نظام اسلامی است، این پدر نسبت به فرزندش مسئولیت دارد و باید اقتصاد را به شکل مقاومتی طراحی و به فرزند خویش بیاموزد.
حوزه برای اقتصاد، انجمن اقتصاد دارد اما مرکز تخصصی اقتصاد ندارد. در حالی که در انجمن اقتصاد نیروهای بسیار ورزیده ای حضور دارند که شاید در تدوین این سیاستها هم نقش داشته اند. درنتیجه، چون خودش را آماده نمیکند دچار انفعال میشود.
حوزه نقش ترویجی دارد و فاقد نقش تولیدی است تا بتواند یک نظریه جدید ارائه دهد. مقام معظم رهبری خودشان یک شخصیت حوزوی هستند و این نظریه را به نمایندگی از طرف حوزه علمیه ارائه دادند، یعنی حوزه میبایست این کار را انجام میداد لکن رهبری از طرف حوزه این مسوولیت را به دوش کشیدند.
نظریه اقتصاد مقاومتی را حوزه ارائه داده و یک گام جلوتر هستیم. اکنون حوزه علمیه میبایست راجع به اقتصاد مقاومتی تبلیغ و گفتمان سازی کند، از تریبونهای مختلف، مردم را نسبت به این مبحث توجیه کنند و در تریبون نماز جمعه باید به این مبحث پرداخته شود.
همانطور که کمیتههای معارف، قرآن و حدیث یا فقه و اصول راه اندازی شده اند؛ باید کمیته اقتصاد نیز تشکیل شود تا دهها پایان نامه با محوریت یاد شده سیاهه گردد.
خبر گزاری و هفته نامه حوزه میتواند ستون مشخصی را به اقتصاد مقاومتی اختصاص دهد. الان کرسی فقه مدیریت آغاز شده است، آیت الله مؤمن درس ولایت فقیه را شروع کرده اند و بسیار خوب است. در اقتصاد نیز برخی از فقها که دید حکومتی دارند؛ داوطلب شوند و مبحث اقتصاد مقاومتی را با نگاهی مجتهدانه و فقیهانه تدریس کنند. میتوان کتابهای اقتصادی علمای سلف مانند کتاب "اقتصادنا" شهید صدر و کتب دیگران را احیا و منتشر نمود.
رهبر معظم انقلاب بعنوان یک متخصص فقیه که سی و پنج سال مدیریت کرده اند و تحریمها، اقتصاد جنگ، اقتصاد سازندگی، اقتصاد اصلاحات و اقتصاد اصولگرایان را دیدهاند؛ نازله ایشان مبحث اقتصاد مقاومتی شده است.
در صدر اسلام نیز نمونه هایی از مواجهه اهلبیت(ع) با چنین موضوعی وجود داشته است؟
یکی از بندهای 24گانه اقتصاد مقاومتی سیستم بانکی است که باید مبتنی بر اقتصاد اسلامی باشد. این نظریه مبتنی بر مبانی خاصی است که دائمی بوده و علت ایجاد آن، مقابله با دشمن است.
امروزه انقلاب ما دشمنان مختلفی همچون صهیونیست یا وهابیت دارد که اقتصاد را در چنگ خود گرفتهاند تا حکمرانی کنند و به انقلاب اسلامی ایران ضربه بزنند. مقاومت همواره در اسلام وجود داشته است، همانطورکه پیامبر اکرم(ص) را در صدر اسلام تحریم کرده و به شعب ابیطالب فرستادند.
اقتصاد مارکسیزم که شکست خورد و اقتصاد لیبرالی که مرکز آن وال استریت است، در برابر این اقتصاد اسلامی قرار دارد. نظریه پردازان غربی ازجمله «فوکویاما» و «تافلر» معتقدند که انقلاب اسلامی مانند سیل در حال پیشروی است. پس فرمایش حضرت آقا مبنی بر اینکه "دانش هسته ای بهانه است، عُمده خود انقلاب اسلامی است" بسیار استراتژیک و مدبّرانه بوده است.
اسلام در بحث مصرف توصیه هایی دارد که «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ ؛ اسراء آیه 27»، پس شیاطین همیشه هستند و مقابله میکنند. «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ ؛ بقره 268»، شیطان وعده فقر میدهد. بعد میگوید اگر از من اطاعت کنید شرایطتان بهتر میشود.
امروز شیطان آمریکاست. فرهنگ دینی ما دائما بر مقابله با دشمن تکیه دارد، این که خداوند متعال در قرآن می فرماید «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُون ؛ انفال 60».
قرآن کریم در آیه 60 سوره انفال بحث از مقاومت میکند، اقتصاد مقاومتی یک نظریه پشتیبان نسبت به اقتصاد اسلامی است. باید نظریه پردازی شود و مبانی آن مشخص گردد.
آیا بدون اصلاح ساختار نظام بانکی میتوان در اقتصاد مقاومتی به نتیجه مطلوب رسید؟
مشکل سیستم بانکی رباست و راه حلش قرض الحسنه است. جایی که بحث از اقتصاد بومی است، قرآن میفرماید «هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُور ؛ زمین برای شما رام است، روی شانه های آن سوار شوید، و از معادن آن روزیتان را بیرون بیاورید و بخورید، وابسته به خودتان باشید (ملک 15)».
خداوند متعال در جایی دیگر پیرامون دریا میفرماید «وَ هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْکَ مَواخِرَ فیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون؛ ثروتها زیاد است سعی کنید به ثروت خودتان تکیه کنید(نحل 14)».
ضرورت توجه به جایگاه زن و مرد در اقتصاد مقاومتی چقدر احساس میشود؟
امروزه جنس زن به دلیل جذابیت، ارزان تر و فرمانبردارتر بودن بیشتر به کار گرفته میشود و این خیانت به کشور است. این موضوع موجب بالاتر رفتن سن ازدواج و آمار طلاق میگردد. اگر زن تحصیل کرد و از نظر مالی نیز مستقل شد، دم از جدایی می زند اما وقتی وابسته به مرد شد، دیگر به راحتی دنبال طلاق نمیرود.
در صورتی هم که زن و مرد هردو کار کنند، فرزندآوری کم میشود چون هیچ یک زمان تربیت فرزند را ندارند. بهترین راه برای فعال شدن سرمایه های انسانی این است که جابجایی درستی اتفاق بیفتد.
در بند اول اقتصاد مقاومتی فعال سازی سرمایه های انسانی آمده است: جوانی که بیکار و جویای کار است، میبیند کار او را خواهرش گرفته است. شخصی که همسرش نیز شاغل بوده، متوجه میشود که حقوق خانمش بیشتر است(!).
حتی امروزه اقشار متدین نیز به جذب نیروهایی از جنس مؤنث تمایل دارند چون فرمانبردارتر هستند، این کاملاً نقطه مقابل اقتصاد مقاومتی است.
دربند اول این طرح که فعال سازی کلیه امکانات و منابع مالی و سرمایه های انسانی آمده منظور همین است که وقتی بنده بیکار شدم افسرده و تحقیر میشوم. لذا دستور اسلام است که خانمها در رشته های مورد نیازشان تحصیل کنند.
خداوند مردها را قویتر آفریده است اما وقتی خانم میگوید من هم کار میکنم، نتیجه اش این است که نسل پیر میشود؛ چون فرزند جدیدی بوجود نمی آید. باید به دستورات اسلام پناه برد. دختری که به زحمت کارشناسی میخواند، یعنی حتماً همسرش باید کارشناس ارشد باشد، مهریه اش نیز بالا میرود و اینها نابهنجاری است.
خانمی که تا سی سالگی درس میخواند و ازدواج نمیکند؛ بدان معناست است که این سرمایه انسانی فعال نیست. سرمایه انسانی زن وقتی فعال میشود که همسری، مادری و خانه داری او فعال شود.
گفت و گو ؛حمید کرمی و علی شاکر
عوامل زمینه ساز گناه کردن چیست؟
در بررسی زمینههای گناه، میتوان به زمینههای فرهنگی و تربیتی، خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی روانی و سیاسی اشاره کرد که هر کدام با کمیت و کیفیت خاصی، زمینهساز گناه هستند.
جهل و حماقت
جهل و حماقت زمینه گناه را در انسان بوجود آورده و او را به سوی گناه میکشاند، جهل به خدا ، جهل به هدف از آفرینش ، جهل به نوامیس خلقت ، جهل به آثار گناه و جهل به مصرف کردن انرژی در راه صحیح آن. مثلاً در برنامه دانش پزشکی، یک فرد جاهل و بیسواد ، غذای آلوده به میکروب را بر اثر جهل به آن، به آسانی میخورد ولی یک دکتر میکروبشناس هرگز آن را نمیخورد، در دوران جاهلیت که گناهان گوناگون سراسر زندگی مردم را گرفته بود، بیشتر بر اثر جهل و حماقت بود. همین جهل و ناآگاهی است که متأسفانه امروزه، سبب شده تا دشمن با شبیخون فرهنگی بیرحمانهای که به عقاید و افکار ما زده، بیشتر از همه، افکار جوانان ما را مورد هدف قرار دهد. و آنان را از هویت دینی و ملی خویش تهی سازد.
حرام خواری
یکی دیگر از عوامل مهم در وقوع جرم و گناه، لقمه حرام میباشد، وقتی به بزهکاران اطراف خود مینگریم، میبینیم که بعضی از آنها تحصیل کردهاند، و دارای شناختهای علمی و دینی هم هستند، اما با وجود این، گناهان عجیب و غریبی از آنان سر میزند، حتی از یک جاهل نیز گناهکارترند. اینان که با چراغ علم به سراغ کردارهای خلاف عقل و شرع میآیند کالاهای خود را گزینشتر میبرند:
چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا
از نظر علم و دین، مسلم است که همانگونه که غذا در جسم انسان، اثر دارد و موجب حفظ جسم و تقویت آن میگردد، در روح انسان نیز اثر دارد.
خانواده
یکی از پایگاههای قوی در تربیت انسان و تحویل دادن مردان بزرگ، همچنین یکی از عوامل فساد و تباهی فرزندان و یکی از عمدهترین عوامل ناهنجاری در جامعه، خانواده است. خانواده، کانون هنجار و ناهنجاریهای فردی و اجتماعی است. از همین مرکز حیاتی و سرنوشتساز است که بدی یا نیکی در سطح جامعه منتشر میشود. بنابراین زمینههای بد خانوادگی، نقش بسزائی برای سوق دادن انسان به سوی گناه دارد. چنانکه زمینههای نیک خانوادگی، اثر بسیار خوبی در اجتناب از گناه خواهد داشت.
فقدان تربیت
یکی از عوامل ناهنجاری انسان در جامعه، رشد مادی و فیزیکی به دور از رشد تربیتی است. توسعه نامتوازن در هر مجموعهای، زشت و ملال انگیز است. مثلاً اگر در بدن انسان دستها، بیش از پا یا انگشتان یک دست، بیش از انگشتان دست دیگر رشد کند، توازن و هماهنگی بدن را به هم میریزد. و چهرهای نازیبا به نمایش میگذارد. فقدان تربیت در آدمی نیز چنین وضعیتی را جلوهگر میکند. یعنی رشد بدنی او کامل شده، اما عناصر تربیتی را در خود نگرفته است. چنین موجودی وقتی وارد اجتماع میشود، ناهمگون با جامعه است. لذا دست به اقداماتی میزند که از نظر اجتماعی بزهکار و نابهنجار و از لحاظ دینی معصیت و گناه محسوب میشود.
آلودگی محیط زندگی
تمام عوامل خارجی که در اطراف موجود زنده، از آغاز انعقاد نطفه وجود دارد و بر رشد بدنی و روحی او تأثیر میگذارند محیط نامیده میشود. بدون تردید یکی از زمینههای گناه، محیط فاسد و ناپاک است. محیط از نظر کیفی و کمی دارای اقسامی است. مانند محیط مدرسه ، خانه ، اداره، روستا، شهر، دانشگاه، و... که هر کدام به نحوی بر انسان تأثیر میگذارند. بنابراین محیط زندگی در انسان و فرزندان او اثر شگرفی دارد. لذا مسئولیتی بزرگ بر دوش پدران و مادران و حتی مربیان است تا با انتخاب محیطی خوب و سالم، با ناهنجاریها مبارزه کنند.
دوستان ناباب
دوستی از مسایل ضروری زندگی انسان است که بر سرنوشت دنیا و آخرت او تأثیر میگذارد و نیک و بد کردارهای آدمی را رقم زده و جهت میدهد. گاهی دیده میشود که همه عوامل تربیتی برای یک فرد فراهم بوده اما دوستان ناباب ، او را منحرف کرده و از هدایت و رشد بازداشتهاند. از طرف دیگر نیز به تجربه ثابت شده که به دوستان عاقل و کاردان، بزهکارانی را از ورطههای سقوط و هلاکت نجات داده و به ساحل نجات رساندهاند.
اساساً استعدادها و تواناییهای آدمی در ارتباط صمیمی، صادقانه و دوستانه با دیگر افراد شکوفا میشود. پس ضرورت دوست داشتن و معاشرت از یک سوء و پرهیز از دوستان ناباب ما را بر آن میدارد تا در « آیین دوستیابی » دقت کنیم.
فقدان بینش سیاسی اجتماعی
منظور از فقدان بینش سیاسی اجتماعی، آن است که انسان زمان خود و افراد آن را نشناسد و با چشم و گوش بسته به حیات طبیعی خویش ادامه دهد. این چنین شخصی احتمال فریب خوردنش توسط افراد حیلهباز و شیّاد، بسیار زیاد است. چه بسا از همین راه خسارتهای جبران ناپذیری بر وی و نیز اجتماع وارد آید.
تقلید کورکورانه
تقلید ؛ یعنی پیروی از افکار و اندیشهها و یا کردارهای شخصی و اجتماعی فرد یا گروهی. این تقلید، گاه آگاهانه و از سر بینش است و گاه هم کورکورانه آنچه باعث ناهنجاری میشود، دنباله روی و پیروی کورکورانه و بیقید و شرط است. ما در جامعه افرادی را میبینیم که پوشش و گفتار و رفتارشان، متناسب با یک جامعه و فرهنگ اسلامی نیست بلکه الگوبرداری از فرهنگ غربی است. این چنین افرادی به این صورت تمردّهایی را علیه ارزشهای حاکم بر روابط اجتماعی در جامعه اسلامی روا میدارند.
بنابراین تقلید به معنای عدم استقلال ، وابستگی ذلتبار به دیگران، و به دنبال آن، مُد پرستی و هرزهگرایی و زندگی پوچ و طفیلی، یکی از موضوعات زمینهساز گناه میباشد.
غفلتزدگی
یکی از عوامل ناهنجاری و سرانجام، بزهکاری از دیدگاه قرآن و روایات اهل بیت علیهالسلام غفلت است. این بیماری یکی از امراض مهم قلب و روان انسان است که سبب بیماریهای دیگر میشود چون هر نوع نابهنجاری و بزهکاری که از انسان سر میزند از اعضا و جوارح اوست. مثلاً گناه و نابهنجاری گاهی به وسیله دست بروز میکند و گاهی به سبب پا و یا زبان و یا چشم و گوش، در هر صورت همه این اعضا و جوارح به فرمان قلب اقدام به انجام کار خلاف میکنند که در دیدگاه دین ، معصیت و نافرمانی خدا و از نظر جامعهشناسی ناهنجاری و بزهکاری است.
آری، قلبی که از خدا بریده و به معاد نرسیده و از راهنمایی و روشنایی نور وحی استفاده نکرده باشدچنین قلبی، قلب غافل نام دارد، چون چنین قلبی در مقام فرماندهی اعضا و جوارح قرار دارد و منشأ انواع و اقسام علیه ارزشها میگردد که از دیدگاه دین معصیت و نافرمانی خدا و در جامعه به عنوان ناهنجاری و بزهکاری شناخته میشود.
پیروی از هوی و هوس
در درون انسان امیال و کششهایی وجود دارد که آدمی را به تحریک وا میدارد و مبنای حرکتهای فردی و اجتماعی را رقم میزند. برخی از این امیال، الهیاند و ریشه کردارهای نیکاند و بعضی هم شیطانی و از سر هوا و هوس و ریشه کردارهای زشت آن چه که به عنوان عامل ناهنجاری گناه شمرده میشود همین « نفس اماره » است. هر گاه که از هوا پرستی ، سخنی به میان میآید منظور همین نفس است.
هوا پرستی در واقع ثمره تلخ غفلتزدگی و درست در مقابل خداپرستی است. به عبارت دیگر هواپرستی پذیرش نابخردانه حکومت نفس اماره و شیطان درون است.
پس یکی از عوامل گناه و ناهنجاری در جامعه، هوس مداری بعضی از انسانهاست که امید است این دسته از انسانها با بهرهگیری از کلام نورانی وحی و مکتب حیات بخش اسلام، به بازسازی خویش بپردازند تا از این طریق چهره واقعی جامعه اسلامی نمایان شده و به جامعه آرمانی خود که حاصل اعتقادات دینی ماست، برسیم.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:
« صافّوا الشیطان با لمجاهدةِ و أغلبوهُ بالمخالفةِ تزْکُو أنفسکم و تَعْلُوا عِندالله درجاتِکم»
با شیطان به وسیله مجاهده ، مصاف دهید و با مخالفت فرمانهایش بر او غلبه یابید، نفس خود را پاکیزه کنید و درجات خود را نزد خداوند بالا ببرید».
موفق باشید
تبیان
به گزارش خبرنگار سیاسی باشگاه خبرنگاران، ششمین جلسه مشترک هیئت رئیسه و روسای کمیسیونهای مجلس خبرگان رهبری عصر امروز (چهارشنبه 4 تیر) در دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری دفتر تهران برگزار شد.
آیتالله هاشمی شاهرودی در نشست مجلس خبرگان رهبری گفت: دستورکار این جلسه در تاریخ 17 اردیبهشت ماه به هیئت رئیسه مجلس خبرگان ارائه شده و تنظیم گردیده است البته امیدوار بودیم که این جلسه در محضر آیتالله مهدوی کنی برگزار میشد اما متاسفانه با عارضهای که برای وی حاصل گردید، این امر مقدور نبود و امیدواریم که هرچه زودتر برای ایشان بهبودی حاصل شود.
وی همچنین ادامه داد: وضع مزاجی آیتالله مهدوی کنی از سایر جهات خوب است اما از لحاظ هوشیاری وی هنوز تحصن لازم را پیدا نکرده و امیدواریم هرچه زودتر لطف خداوند شامل حالشان شده و به صحت وسلامت برسند تا ما نیز از حضور پربرکتشان فیض ببریم.
آیتالله هاشمیشاهرودی با بیان این مطلب که موضوعی که مناسب دیده شده در مقدمه این جلسه در مورد آن بحث شود مسئله عراق است، تصریح کرد: مسئله پیش آمده در عراق خطرناک و پیچیده است تحلیل این حادثه تسلط گروه تروریستی داعش بر بخشهایی از عراق است.
وی ادامه داد: ظاهر قضیه مسائلی است که دیده میشود اما تحلیل درست این موضوع این است که پیروزی انتخابات عراق و شرکت چشمگیر مردم عراق در انتخابات صدمهای بود برای کسانیکه در این امور سنگ اندازی میکردند مانند آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی از کشورهای عربی منطقه که حاضر نبودند این مسائل را ببینند.
نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری افزود: انتخابات در عراق به شکل ممتاز و بی نظیری با نظارت بینالمللی و با بهترین شرایط برگزار شد آمار کرسیهای شیعه که علمای نجف نیز از آنها حمایت کرده بودند بسیار بالا بود که این مسئله صدمهای بود برای دولتهای غربی و مداخله جو که از استقلال عراق راضی نبودند و برای ایجاد ناامنی و ناهماهنگی تبلیغات گستردهای بر علیه دولت عراق انجام داده بودند.
آیتالله هاشمیشاهرودی تاکید کرد: ریشه مسئله داعش و تروریستها را نیز از قبل رقم زده بودند و قصد داشتند این مسائل را عاملی برای شکست شیعیان قرار دهند به نظر ما جریان داعش پشت پرده اصلی دارد که جریانات اصلی را ایجاد کرده است.
وی ادامه داد: در این مسئله جریانات ظاهری هستند که به تحلیل مقام معظم رهبری، پیاده نظام را تشکیل میدهند اما پشت پرده آنها سه ضلع دارد که یکی از آنها آمریکاست.
آیتالله هاشمی شاهرودی با اشاره به اینکه فتنه صورت گرفته در عراق دارای 3 ضلع است اظهار داشت: یکی از اضلاع فتنه اخیر عراق امریکاییها هستند که پس از سقوط صدام تصور میکردند دولتی همسو با آنها در عراق به روی کار میآید اما نتیجه عملا برعکس شد و افرادی در عراق روی کار آمدند که با جمهوری اسلامی ایران هماهنگ هستند.
وی ادامه داد: ضلع دوم فتنه عراق کشورهای عربی مانند قطر و عربستان و همچنین ترکیه هستند که بر محور آمریکا میچرخند و در پشت پرده این توطئه قرار دارند.
نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری ضلع سوم توطئه صورت گرفته در عراق را گروه پارتی حزب کردها دانست و بیان داشت: آقای بارزانی در راس گروه پارتی حزب کردها مدتهاست که در فکر استقلال بخش کردنشین عراق است و همچنین رویای تسلط بر مناطق نفتخیزی همچون کرکوک را در سر میپروراند.
وی ادامه داد: اکراد عراق علیرغم اینکه خودمختاری گرفتند و پس از سقوط صدام امکانات زیادی در اختیار آنها قرار گرفت اما بازهم از توطئه چینی علیه حکومت مرکزی دست برنداشتند.
آیتالله هاشمی شاهرودی با اشاره به اقدامات خصمانهای که از سوی کردهای عراق علیه حکومت مرکزی صورت میگیرد اظهار داشت: در 3 استان کردنشین عراق حکومت کردها تمهیداتی را فراهم آوردهاند که ورود به این مناطق حتی برای عراقیها بدون ویزا و در شرایط خاص هم غیرممکن است.
وی ادامه داد: کردهای عراق با کمک آمریکا و اسرائیل به تجهیز گروهکهای نظامی پیش مرگ پرداختهاند و سعی دارند تمام منطقههای کردنشین را از حکومت مرکزی مستقل کنند.
نایب رئیس مجلس خبرگان تصریح کرد: با وجود اینکه استان نفتخیز کرکوک اکثریتی غیرکرد دارد اما حزب گروه متخاصم پارتیهای کرد سعی کردند مردم کرد را به این استان منتقل کنند تا اکثریت مطلق را بدست آورند.
وی ادامه داد: با وجود مقابله حکومت مرکزی علیه زیادهخواهیهای گروههای متخاصم کرد آنها به تصرف شهر کرکوک اکتفا نکردند و سایر مناطق کردنشین به خصوص شهرهای هم مرز با استانهای ایلام و کرمانشاه ایران را که کردنشینهای شیعی هستند را هم تصرف کردند.
آیتالله هاشمی شاهرودی علت مخالفت گروه حاکم بر کردستان عراق با دولت مرکزی شیعی را مخالفت نوری مالکی با زیادهخواهیهای آنها دانست و ادامه داد: کردها چه قبل از انتخابات و چه بعد از انتخابات که با پیروزی جریانات شیعی همچون دولت قانون و اعتلاف ملی شیعیان همراه بود با حکومت شیعیان بر عراق مخالفت میکردند چرا که میدانستند دولت مرکزی شیعی در برابر زیادهخواهیهای آنها مقاومت میکند.
آیتالله هاشمی شاهرودی گروه تروریستی داعش را پیاده نظام توطئهگران عراقی دانست و بیان داشت: گروه تروریستی داعش از زمان جنگ داخلی در سوریه در مرزهای سوریه و عراق حضور داشت اما وقتی توطئهگران مقدمات را فراهم کردند این گروه تروریستی نیز وارد عمل شد و با خیانتی که از سوی استاندار موصل سر زد داعش توانست این استان را اشغال کند.
وی ادامه داد: گروه دیگری که در این توطئه نقش پیاده نظام را ایفا کرد بقایای حزب بعث بودند بالاخص شخصی کثیف به نام "عزت دوری" که در دوران صدام در دستگاه او به تملق و چاپلوسی میپرداخت.
نایب رئیس مجلس خبرگان سنیهای عراقی را به دو دسته تقسیم کرد و تصریح کرد قسمت اعظم سنیهای عراق با جریانهای شیعی هماهنگ هستند و حتی در قدرت هم سهم دارند اما قسمت کمی از سنیهای عراق نیز ضمن رابطه با کشورهای عربی منطقه اهداف زیادهخواهانه را دنبال میکنند.
وی ادامه داد: در توطئه اخیر به گونهای برنامهریزی شده بود که گروه داعش بدون مقاومت نیروهای امنیتی و نظامی وارد شهر موصل شود و این شهر را تصرف کند و عامل اصلی این توطئه استاندار موصل بود که اکنون به منطقه کردنشین عراق رفته است و در آنجا بارزانی یک کاخ مجلل را در اختیار او قرار داده است.
آیتالله هاشمی شاهرودی در ادامه بازهم به نقش بارزانی در توطئه اخیر عراق اشاره کرد و اظهار داشت: بارزانی پس از سقوط توطئه آمیز موصل در نخستین اظهار نظر خود از ضرورت تجزیه و تقسیم عراق صحبت کرد و اعلام کرد که عراق امروز عراق جدید نیست.
آیتالله هاشمی شاهرودی اظهار داشت: توطئهچینان در عراق تلاش دارند تا انتخابات مشروع و قانونی عراق عقیم بماند و مقصر اوضاع عراق حکومت شیعی معرفی شود تا بتوانند بحث اداره عراق به شکل دیگر را که همان شیوه قبل از تصویب قانون اساسی است مطرح کنند.
وی ادامه داد: گروههای توطئهگر عراقی حرف و برنامه مشترکی ندارند برخی بر لزوم تعقیب مالکی پای میفشارند و برخی هم حرفهای دیگری را مطرح میکنند اما همه آنها نسبت به تضعیف حکومت شیعی عراق که تصدی آن بر عهده نوری مالکی است اصرار دارند که البته در این بین نباید از اختلافات داخل و درون عراق که به این اوضاع دامن زده است هم غافل شد.
نایب رئیس مجلس خبرگان در ادامه با قدردانی از نقش مرجعیت شیعی عراق بیان داشت: موضعگیری به موقع و اصولی مرجعیت نجف و فتوای ایشان در باب وجوب دفاع از وحدت سرزمین عراق و لزوم پایبندی به نتایج انتخابات اخیر در این مورد بسیار کارگشا بود.
وی ادامه داد: دعوت به وحدت قومیتها و مذاهب مختلف عراق و اینکه مردم باید از سرزمینشان دفاع کنند و کشته شدگان شهید محسوب میشوند و همچنین دعوت ایشان به قرار گرفتن مدافعین مختلف عراقی در زیر چتر دولت مرکزی از موضوعاتی بودند که توسط مرجعیت مطرح شدند و بسیار موثر بودند.
وی ادامه داد: موضعگیری رهبری و علمای نجف و شیعیان عراق تأکید بر این نکته است که پارلمان عراق باید در مورد مقرر تشکیل شود که این مسئله از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است اما عدهای نسبت به بیان موضوع مخالفت میکنند از جمله کردها که میگویند تا شخص دیگری تعیین نشود ما حضور پیدا نمیکنیم که این مسئله بهانه است.
آیتالله شاهرودی گفت: زمانی که آمریکا برای عراق قانون دموکراسی آورد گمان نمیکرد که این گونه نتیجه بدهد و اکثریت شیعه به صحنه بیایند و ایران نیز نقش داشته باشد آنچه که بعد از حکومت صدام شکل گرفت خلاف توقع آمریکا و کشورهای منطقه بود که باعث شد برای مقابله به غیر از اقدامات تروریستی راهی به ذهنشان نرسد.
وی در ادامه تصریح کرد: آنچه که امروز مهم است این است که عراق وحدت خود را حفظ کند. آمریکا رژیم صهیونیستی و برخی از کشورهای عقب منطقه حق ندارند نسبت به تجزیه و یا تقسیم عراق اقدام کنند مسئله استقلال کردستان عراق غیرقابل قبول است و هرکه این گونه سخن بگوید از مشروعیت خارج میشود.
آیتالله شاهرودی اظهار داشت: بسیاری از علمای اهل سنت عراق با شیعیان همسو شدهاند علمای سنی عراق نیز این خطر را حس کردهاند حتی عشایر عراق نیز متوجه خبر دوگانگی و تجزیه عراق شدهاند.
وی گفت: وضع نظامی و امنیتی امروز حکومت عراق وضع خوبی است ارتش نیروهای امنیتی نیروهای بعث و نیروهای مردمی به حکومت پیوستهاند و توانستهاند مناطق مهم را بازپس گیرند که آمادگیهای خوبی در این قسمتها انجام شده است.
وی در ادامه تصریح کرد: مسئولین عراقی میگویند از نظر نظامی مشکلی نیست اما از نظر سیاسی فشارهای زیادی را بر ما وارد میکنند امیدواریم خداوند خود کمک کند تا حکومت مشروع در عراق تشکیل شود.
نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری در پایان خاطر نشان کرد: از مواضع هشیارانه مقام معظم رهبری و مرجعیت تشکر میکنیم و امیدواریم این مسئله به نفع دولت و ملت عراق و نظام جمهوری اسلامی ایران پایان یابد
حکم غلط خواندن قرآن در ماه رمضان از نظر آیت الله العظمی صافی
به گزارش خبرگزاری حوزه، متن استفتا ء ایشان به این شرح ذیل است :
سن بلوغ زن نه سال در رساله ذکر شده است و تکلیف بر او واجب است، در حالیکه دختر این قدر کوچک است که اگر روزه بگیرد مریض میشود بلکه نمیتواند روزه بگیرد و علامت بلوغ دیگر هم ندارد، تکلیف ایشان چیست؟
سن تکلیف دختران نه سال کامل قمری است و در عین حال قدرت شرط تکلیف است، آنچه قدرت انجامش را دارد باید انجام دهد و آنچه قدرتش را ندارد تکلیف ساقط است، مثلاً اگر قدرت گرفتن روزه ندارد، نباید روزه بگیرد و هر وقت قدرت یافت قضا آن را بجا آورد، ولی نماز و حجاب و امثال اینها را که قدرت دارد باید انجام دهد.
والله العالم
کار در شهر های بسیار گرم
س :حکم شخصی که شغل او سخت و دشوار است و در شهر بسیار گرمی کار میکند و عملاً روزهگرفتن در تابستان برای وی تقریباً غیر ممکن است، چیست؟
ج. اگر میتوانند از ساعات کار کم کنند و روزهها را بگیرند و از برکات آن محروم نشوند؛ و اگر این کار میسر نیست، هر روز صبح به قدر مسافت شرعی مسافرت کنند و روزه خود را در آنجا افطار نمایند که فقط قضای آن روزها به عهده شخص میآید و کفاره ندارد.والله العالم
غلط خواندن قرآن
س. اگر در ماه مبارک رمضان، قرآن را به طرز غلطی بخوانیم، آیا ضرری متوجه روزه میشود؟(عدم تلفظ صحیح کلمات)
ج. اگر عمداً آیات را غلط نخوانید، اشکال ندارد. والله العالم
زمزمههای شهید بهشتی زیر آوار انفجار مهیب
وی با اشاره به ماجرای انفجار حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر گفت: تحلیل بیگانگان در ضایعه از دست دادن شهید بهشتی و جمع زیادی از یاران انقلاب این بود که نظام به راه خود ادامه نخواهد داد و ساقط میشود.
متولی مدرسه علمیه باقرالعلوم(ع) گفت: همچنان که امام (ره) فرمودند انقلاب اسلامی، قائم به شخص نبود و نیست لذا در هر برهه ای به حرکت خویش ادامه می دهد.
وی با اشاره به شخصیت چند بعدی شهید بهشتی گفت: ایشان زمانی برای تبلیغ دین به خارج از کشور رفتند و بسیار موثر بودند و مورد توجه اندیشمندان دنیا قرار گرفتند.
*ذکر در زیر آوار
حجتالاسالم والمسلمین مجد، با نقل خاطرهای از حجتالاسلام باقانی از بازماندگان واقعه هفتم تیر سال 1360 گفت: شهید بهشتی در لحظات آخر عمرشان و در زیر آوار مدام در حال ذکر گفتن بودند.
این استاد حوزه در ادامه با تاکید بر اینکه، شهید بهشتی بسیار شخصیت منظمی بود گفت: بنده و تنی چند از علما مرتباً هفته ای یک بار با ایشان جلسه داشتیم و در این مدت همواره جلسه رأس ساعت 8 شروع و رأس ساعت 9 تمام می شد.
این همراه شهید بهشتی ادامه داد: ایشان طبق جدول زمانی مشخصی کار میکردند و در نظم حقیقتاً عجیب بودند و مثل ایشان نداشتیم.
*جدول زمانبندی 24 ساعت فعالیت
متولی مدرسه باقرالعلوم در ادامه ضمن اشاره به ویژگی خستکی ناپذیری شهید بهشتی گفت: در جلسه ای با حضور علما و ائمه جماعات از ایشان پرسیدیم: شما با این همه مشغله چگونه به فعالیتهای شخصی میرسید؟ فرمودند؛ بنده طبق جدول زمانی مشخصی کار میکنم و برای هر امری زمانی را اختصاص میدهم.
*راز سکوت در مقابل تهمتها
وی در ادامه به سئوال دیگر از شهید بهشتی مبنی بر اینکه چرا به شیهات و تهمت های منافقین پاسخ نمیدهند گفت: شهید بهشتی جواب داد: ما کارهای مهمتری داریم و منافقین می خواهند ما را در مسیر و چرخه پاسخ به سوالاتشان قرار دهند، تا از مسیر اصلی یعنی، حفظ و تثبیت نظام دور شویم.
وی ادامه داد: شهید بهشتی معتقد بود: اتفاقاً منافقین از این وضعیت و سکوت ما بسیار ناراحت و عصبانی میشوند.
حجتالاسلام والمسلمین مجد با اشاره به استقامت شجاعت و مدیریت شهید بهشتی خاطرنشان کرد: حقیقتاً ایشان در مدیریت عالی بودند و در ساعاتی که روزهای شنبه خدمتشان میرسیدیم با قوت تمام کارها را انجام میدادند.
این استاد حوزه با اشاره به تلمذ شهید بهشتی از محضر بزرگانی مانند: امام خمینی و مرحوم آیتالله میرزا هاشم آملی گفت: ایشان بسیار عالم بودند، چه در دروس حوزوی و چه دانشگاهی، را با بسیار بصیرت و بینش فراوان تدریس میکردند..
*مظلوم انقلاب
همراه شهید بهشتی در روزهای انقلاب گفت: در ایام تحصن در دانشگاه تهران که با حضور پرشور علما برگزار شد شبی شهید بهشتی دیر رسیدند و وقتی چیزی نیافتند، همانجا بر روی زمین خوابیدند و عبا را بر سر کشیدند.
وی افزود: شهید بهشتی حقیقتاً همانطور که امام فرمودند؛ مظلوم بودند و از این وضعیت نیز بسیار خسته شده بودند. لذا روزی در محضر امام گفت: آقا خستهام! امام فرمودند؛ گوش بده؛ صدا می آمد ‹‹درود بر خمینی››. و فرمودند؛ اگر همه مردم بگویند؛ مرگ بر خمینی بازهم کار خود را برای خدا انجام میدهم؛ و این حرف امام شهید بهشتی را قوت و قدرتی چندان بخشید.
*استقامت در موج فراگیر تهمتها
حجتالاسلام و المسلمین مجد که آشنایی نزدیکی با شهید بهشتی در مقاطع مختلف انقلاب داشت از تهمت های بسیار دشمنان و مغرضین نسبت به شهید بهشتی ناراحت بود و گفت: منافقین کوردل مدام به ایشان حمله میکردند درحالی که ایشان صادقانه و مخلصانه با مردم و انقلاب خدمت میکرد.
وی ادامه داد: آقای بهشتی بسیار انسان عالم و اندیشمند و به دور از تحجر و غرب زدگی بود؛ به این معنا که نه دچار تحجر کور بود و نه اسیر غرب زدگی و روشنفکر زدگی.
متولی مدرسه باقرالعلوم در پایان گفت: شهید بهشتی مانند سایر یاران امام خمینی (ره) عاشق خدمت و شیفته مستضعفین بودند، اما در آن برهه زمانی که اصل نظام در خطر بود بیشتر توجهشان به حفظ نظام بود.
گفتوگو: مرتضی خواجوند سریوی
http://www.hawzahnews.com/news/1973/344706/خبرگزاری حوزه

خدا را فراموش کردهایم!
به گزارش خبر گزاری حوزه، آیت الله علوی بروجردی در جمع طلاب و فضلای حوزه اظهار داشت: خداوند در آیاتی از قرآن به افرادی چنین نسبت می دهد که «نسوا الله». نسیان یعنی فراموشی خداوند. در مواردی، قرآن شیطان را منشأ برخی از فراموشیها معرفی کرده است، البته همه فراموشیها از شیطان نیست و بسیاری از فراموشیها ناشی از کهولت سن است، یعنی هرچه سن افراد بالاتر میرود، فراموشی آنها هم بیشتر می شود.
وی با اشاره به فراموش شدن خدا تصریح کرد: بسیاری از ما انسانها، خدا را فراموش میکنیم. روی همه چیز حساب می کنیم؛ اما متوجه نیستیم که خدایی هم وجود دارد که مؤثر است.
این استاد درس خارج حوزه ادامه داد: خداوند در قرآن در مقابل فراموشی انسانها نسبت به خود میفرماید: «فأنساهم أنفسهم» یعنی نه این که چون آنها خدا را فراموش کردند، خدا هم آنها را فراموش میکند؛ بلکه خداوند آنها را نسبت به خودشان به فراموشی گرفتار میکند؛ یعنی موجب میشود آنها خودشان را از یاد ببرند و به خودفراموشی که مصیبت بزرگی است، گرفتار شوند.
*خودفراموشی زمینهساز خدافراموش
وی توجه به دنیا را زمینه فراموشی خدا توصیف کرد و گفت: امام علی(ع) می خواهند تذکر بدهند، مبادا جزء کسانی باشیم که خدا را فراموش کردهاند و در نتیجه، خداوند هم آنها را به خود واگذار کرده است.
این استاد حوزه ادامه داد:گاهی از اوقات، انسان دیگران را در کار و زندگی خود مؤثر می داند و در محاسبات و برنامهریزیهای خود، همه کس و همه چیز را لحاظ میکند و خداوند را در محاسبات خود در نظر نمیگیرد.
آیت الله علوی بروجردی خاطر نشان کرد: وقتی این فراموشیها زیاد و مکرر می شود، خدا از زندگی افراد بیرون می رود و اصلاً به حساب نمیآید. در این صورت، شخص خودش را هم از یاد میبرد. فراموش می کند که وجودی محتاج و آویخته به وجود دیگری است.
وی با اشاره به وابستگی تمام ذرات عالم به یکدیگر یادآور شد: تمام هستی و نظم و نظامی که بر عالم حکمفرماست، وابسته به وجود بینیاز خداوند است که اگر یک لحظه این ارتباط و وابستگی قطع شود، همه چیز نابود میشود. کافی است در مویرگ کوچکی که در داخل مغز است، لختهای گیر کند؛ در یک لحظه، یک سمت مغز از کار می افتد و بدن فلج می شود و دیگر هم خوب نمی شود یا این که حتی موجب مرگ میگردد.
*مرگ لحظهبیداری انسان!
این استاد درس خارج حوزه، مرگ را لحظه بیداری انسان از غفلت و فراموشی برشمرد و ابراز داشت: وقتی انسان خدا را فراموش کند، خداوند او را چنان از یاد خودش می برد و مشغول زندگی و توسعه کارهای دنیاییاش می کند که وقتی حضرت عزرائیل به سراغش می آید، تازه یادش می افتد که مرگی هم وجود دارد و این بساط دائمی نبوده است.
وی در ادامه افزود: انسان تا وقتی زنده و مقتدر است، چنان غافل می شود که نه به فکر حق الناس است و نه کاری برای خدا میکند. میلیاردها ثروت اندوخته که هیچ کدام را از خود نداشته، بلکه همه را خدا به او داده است؛ اما در طول زندگیاش یک بار گرسنهای را سیر نکرده و سایه ای بر سر نیازمندی نیفکنده است. همچنین دانشمندی که از علم و دانش خود به کسی بهرهای نرسانده و کسی را هدایت نکرده است، هنگام مرگ تازه متوجه می شود.
*بزرگترین عذاب الهی
آیت الله علوی بروچردی خودفراموشی را بزرگترین عذاب الهی دانست و گفت: خودفراموشی، بزرگترین عذاب خداست و چوبی است که خدا به گنهکاران می زندو عذاب خدا تنها این نیست که ابرها پایین بیایند و آتشناک شوند،
وی زندگی را فرصتی بینظیر برای استفادههای معنوی برای انسان برشمرد و گفت: اهل کمال و معنا می گویند زندگی فرصت نادری است که در اختیار انسان قرار داده شده است: «الّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً». خداوند این حیات را به عنوان یک فرصت به ما داده و مواهب طبیعی و استعداد و توان را هم در اختیار ما قرار داده است تا از آنها استفاده کنیم.
![[تصویر: 41972_680.jpg]](http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/24/41972_680.jpg)
مقام ومنزلت علامه طباطبایی از منظر بزرگان:
«آقای طباطبایی مرد بزرگی است و حفظ ایشان با این مقام علمی لازم است.»
مقام معظم رهبری؛
«این چشمه جوشان و فیاض دانش و عرفان و تقوای اسلامی علامه طباطبایی در راه تعلیم و تربیت شاگردانی که هر یک در عالم اسلام دانشمندی برجستهاند، توقیفی کممانند داشته است... آیتالله علامه طباطبایی مجموعهای از معارف و فرهنگ اسلام بود.»
شهید مطهری؛
«این مرد واقعا یکی از خدمتگزاران بسیار بزرگ اسلام است، او به راستی مجموعه تقوا و معنویت است، در تهذیب نفس مقامات بسیار عالی طی کرده... کتاب تفسیرالمیزان ایشان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است... من میتوانم ادعا کنم که بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است...»
آیتالله جوادی آملی؛
«علام طباطبایی، عارف کامل بود، عارفی بود که خدای متعال مهمترین آرمان و آمال او بود. علامه طباطبایی عصاره شرح صدر بود... اگر استاد علامه طباطبایی را فارابی عصر بنامین سخنی به گزاف نگفتهایم.»
دکتر علی شریعتی؛
«در تهران جلسات هفتگیای تشکیل میشد با حضور پروفسور هانری کربن استاد دانشگاه سوربن و اسلامشناس معروف و متخصص منحصر به فرد فرهنگ شیعی در غرب، و شرکت آقای سیدمحمدحسین طباطبایی مدرس حکمت و مفسر قرآن در قم و دیگر فضلا و دانشمندان قدیم و جدید. طباطبایی گویی سقراط است که نشسته و گرداگردش را شاگردان گرفتهاند و کربن نیز فاضل خوش ذوقی که میکوشد تا از این اقیانوس عظیم افکار و عواطف گونهای که فرهنگ اسلام و شیعی را ساخته است، جرعههایی بنوشد.»
آیتالله حسنزاده آملی؛
«به محضر مبارک جناب آیتالله حاج شیخ محمدتقی آملی - رضوانالله تعالی علیه - مشرف شدم که سخن از علامه طباطبایی، به میان آوردم. مرحوم آقای آملی به من فرمودند: آقا اگر کسی باید در تحت تصرف و تعلیم کاملی به جایی برسد و قدمی بر دارد، من برای شما بهتر از جناب آقای طباطبایی، کسی را نمی شناسم...»
آیتالله جعفر سبحانی؛
«از نظر علمی و فرهنگی نباید مرحوم علامه طباطبایی را یک فرد به حساب بیاوریم، چرا که ایشان به تنهایی خود یک امت بود... از نظر اشاعه فرهنگ اسلامی و تحکیم آن در این عصر کار امتی را انجام داد. مرحوم علامه طباطبایی، فلسفه را از آن حالت عرضی به حالت فرشی درآورد و به اصطلاح آن را عمومیت بخشید.»
آیتالله ابراهیم امینی؛
«علامه طباطبایی از آن شخصیتهایی است که در تمام رشتههای علمی، فلسفی و اسلامی تخصص و تبحر داشته، شخصیت کمنظیری در میان علمای اسلامی است.»
آیتالله العظمی خویی؛
«او یک مغز متفکر و انسان فوقالعاده قوی و نیرومندی است»
محمد جواد مغنیه (نویسنده معروف لبنانی)؛
«از وقتی که المیزان به دست من رسیده است، کتابخانه من تعطیل شده و پیوسته روی میز مطالعه من کتاب المیزان قرار دارد.»
بهاءالدین خرمشاهی؛
«المیزان، مهمترین و جامعترین تفسیر شیعه پس از مجمع البیان طبرسی در قرون جدید است.»
دکتر حداد عادل؛
«در یکی از مسافرتهای خارجی با دانشمندی مسلمان که اهل مالزی بود برخورد نمودم، دیدم از او حوزههای علمیه ما تنها یک چیز داشت و آن تفسیر المیزان علامه طباطبایی بود که اشتیاقی نسبت بدان داشت و میگفت از بیروت تهیه نمودهام و ما در آنجا به خود میبالیدیم که دانشمندی داریم که در عصر خود جهانی شده است.»
آثار
تفسیرالمیزان؛
این کتاب حاصل بیست سال کوشش و پشتکار مرحوم علامه است. دایرهالمعارفی گرانبها و دربردارنده بحثهای فلسفی، اجتماعی، روایی، اعتقادی، تاریخی و ... با تکیه بر آیات قرآن کریم است.
بدایه الحکمه؛
کتابی است بسیار مفید و حائز اهمیت که به منظور یک دوره تدریس فشرده فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در مدرسه حقانی قم و به درخواست شهید قدوسی تدوین شد. در این کتاب همچون نهایه از متون درسی حوزه و برخی دانشگاههای کشور قرار گرفته است.
نهایه الحکمه؛
این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر و عمقی افزونتر و سطحی عالیتر تدوین شد.
اصول فلسفه و روش رئالیسم؛
بینش علامه و شناخت مقتضیات زمان و مکان باعث نگارش این اثر نفیس شد. مباحثی که در آن روز ماتریالیستها و مادیون مطرح میکردند تا با انحراف اندیشه جوانان، کویری بیحاصل از پهنه وجود آدمیان به وجود آورند موجب شد مرحوم علامه طباطبایی قلم به دست بگیرد، اثری گرانقدر و روشنی آفرین برای همیشه پدید آورد.
شیعه در اسلام؛
در این اثر گرانبها کیفیت پیدایش شیعه، انشعابات آن، اعتقادات شیعه دوازده امامی، توحید، نبوت، معاد و امامشناسی بحث شده و در پایان پیرامون تاریخ زندگی دوازده امام(ع) و ظهور امام عصر، حضرت مهدی(عج) به اختصار نکات بسیار مفیدی بیان شده است. این کتاب به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده است.
روابط اجتماعی در اسلام؛
انسان و اجتماع، انسان و رشد اجتماعی او، پایه زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام، مرز مملکت اسلامی و پیروزی دین حق در سراسر جهان عناوین این کتاب پرارج است.
عقاید و دستورهای دینی؛
تعریف دین، ارتباط با خدا و آثار آن، فطری بودن دین، تاریخ ادیان، پیامبران گذشته و انبیای اولوالعزم، دعوت رسول خدا و هجرت و جنگهای ایشان، امامت استمرار نبوت، ولایت و اهل بیت(ع) مباحثی اخلاقی برای خودسازی و جامعهسازی، مباحثی فقهی علمی و .. از مطالب این کتاب است.
بررسیهای اسلامی؛
مجموعهای است زرین از مقالات و رسالههای استاد که همچون دایرهالمعارفی گرانبها در علوم اسلامی نورافشانی میکند.
محاکمات بین دو مکاتبات؛
نظرات مرحوم علامه طباطبایی پیرامون مجموعه مکاتبات عارف فرزانه مرحوم سیداحمد کربلایی به حکیم نامدار، مرحوم محمدحسین کمپانی غروی است.
لباللباب؛
مجموعه درسهای اخلاق استاد که در سالهای 1369 و 1368 هجری قمری برای برخی از فضلای حوزه علمیه قم بیان فرمودهاند.
----------------------------------
(1) منبع: علامه سید محمدحسین طباطبایی، مجموعه مفاخر ایران زمین، جلد 9، مرکز آموزش سازمان فرهنگی، هنری شهرداری تهران، چ اول 1385
(2) منبع: هفتهنامه همشهری جوان، شماره 237

![[تصویر: 41972_680.jpg]](http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/24/41972_680.jpg)
امام راحل(ره) در پیام تسلیت خود به همین مناسبت فرمودند: «من باید از این ضایعهای که برای حوزههای علمیه و مسلمین حاصل شد و آن رحلت مرحوم علامه طباطبایی است، اظهار تاسف کنم و به شما ملت ایران بهویژه حوزههای علمیه تسلیت عرض کنم.»(1)
به گزارش ایسنا، آنچه در پی میآید گوشهای از زندگی و ابعاد شخصیتی این عالم ربانی به نقل از نزدیکان ایشان است که در سالروز وفات علامه نقل میشود:
در آخرین روز سال 1321 هجری قمری (مقارن با سال 1281 هجری شمسی) ستارهای درخشان در آسمان سلسله جلیلالقدر سادات طباطبایی تبریز هویدا شد و خداوند به سیدمحمد قاضی طباطبایی فرزند پسری هدیه داد که نامش را سیدمحمدحسین گذاشت؛ حکیم عارفی که بعدها بسیاری از انسانها، از چشمه جوشان حکمت و معرفتش جرعههای جانبخش نوشیدند. هنوز پنج سال از عمر سیدمحمدحسین نگذشته بود که مادرش را از دست داد. پدر سعی کرد غم مادر را از دل محمدحسین و دیگر فرزند کوچکترش، محمدحسن، بزداید، ولی نمیدانست که چهار سال بعد، درگذشت خود او، غم فرزندان را دوچندان خواهد کرد.
سیدمحمدحسین همانطور که روش درسی آن روزها بود، به فراگیری قرآن پرداخت و سپس از سن 9 سالگی به مدت شش سال به همراه برادرش، از ادیبی به نام شیخ محمدعلی سرائی، کتابهایی چون گلستان، بوستان، نصابالصبیان، انوار سهیلی، تاریخ عجم، منشات امیرنظام و ارشاد الحساب را فرا گرفت و علاوه بر آن، زیر نظر میرزاعلی نقی خطاط به یادگیری فنون خوشنویسی پرداخت. ایشان پس از طی دوران تحصیل در مکتبخانه، راهی مدرسه طابیه تبریز شد تا تحصیلات خود را در علوم دینی دنبال کند. در همان ایام، وقتی 23 سال بیشتر نداشت، تصمیم به ازدواج میگیرد. از یکی از بستگانش خواستگاری میکند و چون فامیل بودند، با این ازدواج موافقت میکنند. یک سال بعد از ازدواج بود که سیدمحمدحسین مزه پدر شدن را میچشد و اسم فرزند اولش را، محمد میگذارد.
سیدمحمدحسین و برادرش سیدمحمدحسن در سال 1304 هجری شمسی تحصیلات مقدماتی را در مدرسه طالبیه تبریز به پایان رساندند. اما روح پرعطش آنان هنوز سیراب نشده بود. دختر علامه طباطبایی میگوید: «یک روز حاج آقا میآید و به مادرم میگوید من دیگر در تبریز نمیتوانم ادامه تحصیل دهم و برای بهره گرفتن از استادان بهتر، باید راهی نجف شویم، اما هزینه سفر نداشتند. وقتی مادرم میبیند حاج آقا ناراحت است، جهیزیه خود را میفروشد تا هزینه سفر تامین شود.» سیدمحمدحسین که هزینه سفرش تامین شده بود، زمینهای زراعی و کارهای کشاورزیشان را به یکی از همآبادیهایشان سپرد و عازم «نجف» شد تا تحصیلات خود را تکمیل کند، البته حالا دیگر تنها نبود و هر دو برادر ازدواج کرده بودند. به این ترتیب، هر دو خانواده به همراه کربلایی قلی و سلطنت خانم (خادم و خادمهشان) عازم سفر میشوند و در خانهای کوچک در محله «عماره» نجف ساکن میشوند و زندگی جدیدی را آغاز میکنند.
اما بعد از گذشت مدتی، فرزند یک و نیم سالهشان (سیدمحمدحسین 24 ساله و همسر 19 سالهاش) به مرض سختی مبتلا میشود و از دنیا میرود.
روزی مادر داغدیده بغضش ترکید و به همسرش گفت: «آقا! یاد محمد لحظهای مرا رها نمیکند. دلم برای کودک خردسالم خیلی تنگ شده. جز چند نفر هیچکس حتی مرگ او را هم به ما تسلیت نگفت. بیا برگردیم. این جا دیار غربت است و ما هیچکس را نداریم. چطور میتوانیم این همه سال اینجا بمانیم؟» صدای در، مادر داغدیده را ساکت کرد، سید صدا زد: «آمدم» و با عجله به سمت در دوید. با باز شدن در، «سید میرزاعلی قاضی طباطبایی» وارد شد. او یکی از پسرعموهای محمدحسین بود که مدتها پیش به قصد تحصیل به نجف آمده بود. زن و شوهر از دیدن یک آشنا در دیار غربت بسیار خوشحال شدند. آقا میرزاعلی خیلی خودمانی با سید و همسرش برخورد کرد. آنها ساعاتی را با هم گذراندند و از دوران کودکی و زندگیشان در تبریز و خاطرهها گفتند. یادآوری این خاطرهها، درد و غم این زوج جوان را کاهش داد. بعد از ساعتی میرزا عصایش را برداشت و قصد رفتن کرد. سید و همسرش نیز به رسم بدرقه او را همراهی کردند. دو سه قدم مانده به در، آقا میرزا علی رو به همسر سید کرد و گفت: «دختر عمو! این بار فرزندت میماند، پسر است و نامش هم عبدالباقی است.» و با این حرف، خداحافظی کرد و رفت. چند ماه بعد بود که همسر سید، باردار شد.
![[تصویر: 41974_925.jpg]](http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/24/41974_925.jpg)
*سیدحسین بادکوبهای؛
علامه در زادگاه خود، در ریاضیات «ارشادالحساب» و در فلسفه و کلام «اشارات و کشفالمراد» را خوانده بود. اما این دو کتاب، ذوق بالای علامه را کفاف نمیداد، تا اینکه در نجف با حکیمی برخورد کرد که از بزرگان فلسفه و استادان صاحبنظر این دو رشته بود. این حکیم معروف «سیدحسین بادکوبهای» بود که توانست علامه را با حقیقت حکمت، به ویژه تفکر فلسفی، آشنا کند و باعث شود او در عرض شش سال، «منظومهی» سبزواری و «اسفار و مشاعر» ملاصدرا و دوره «شفای» بوعلی و «اخلاق» ابن مسکویه را بخواند.
« ...سیدحسین باد کوبهای پیشنهاد کرد، ریاضیات بخوانم و در همین راستا به درس مرحوم سیدابوالقاسم خوانساری که ریاضیدان زبردستی بود حاضر شدم و یک دوره حساب استدلالی، هندسه مسطحه و فضایی و جبراستدلالی را فرا گرفتم.»
*بازگشت به وطن؛
روزهایی که علامه و برادرش در نجف میگذراندند، به سختی سپری میشد. گذران زندگی برای دو برادر که حاضر نبودند از سهم امام هم استفاده کنند، سخت و طاقتفرسا بود. دیگر ماندن نه مصلحت بود و نه امکان داشت. اوضاع کشاورزی و زمینهایشان، حسابی به هم خورده بود. به همین جهت، علامه طباطبایی و برادرش بلافاصله راهی ایران و دیار آبا و اجدادیشان – شادآباد تبریز – شدند و تا 10 سال در وطن خویش ماندند. در این مدت با تلاش طاقتفرسا زمینهای رهاشده و باغهای مخروبه را آباد کردند. طی این مدت، به امور روستاها و زندگی مردم نیز رسیدگی میکردند و به کمک نیازمندان میشتافتند.
*دلتنگ آموختن؛
علامه در کنار همه این کارها و مشکلاتی که وجود داشت، مطالعه و تحقیق را رها نکرده بود و رسالههای علمی مینوشت. گاهی که یاد نجف و گنبد و بارگاه حضرت علی(ع) میافتاد، دلش برای درس و آموختن علم، حسابی تنگ میشد و نمیدانست چه باید بکند.
*هجرت به قم؛
علامه طباطبایی بالاخره تصمیمش را میگیرد: « ... همزمان با آغاز سال 1325 هجری شمسی وارد شهر قم شدیم... در ابتدا به منزل یکی از بستگان وارد شدیم، ولی به زودی در کوچه یخچال قاضی در منزل یکی از روحانیون اتاقی دو قسمتی که با نصب پرده قابل تفکیک بود اجاره کردیم. این دو اتاق قریب بیست متر مربع بود. طبقه زیر این اتاقها انبار آب شرب بود که در صورت لزوم بایستی از در آن به داخل خم میشدیم و ظرف آب را پر میکردیم، چون خانه فاقد آشپزخانه بود، پخت و پز هم در داخل اتاق انجام میگرفت.»
*«قاضی» معروف؛
اولین روزی که برای تدریس پا به کلاس حوزه گذاشت، جمعیتی حدود صد نفر منتظر او نشسته بودند. کم کم شیفتگی و علاقه طلاب به او، به حدی رسید که بعضی از آنها حجرههای مدرسه را ترک و در اطراف خانهاش اتاقی اجاره میکردند تا به او نزدیکتر باشند. هر روز یکی دو ساعت به غروب مانده به سراغش میرفتند و تا پاسی از شب حرفهایش را میشنیدند. کمکم آوازه سیدمحمدحسین قاضی بیشتر شد و همه «قاضی» معروف را شناختند. اما خود علامه برای آنکه لقب استادش، مرحوم آیتالله سیدمیرزاعلی قاضی فقط به استاد منحصر باشد و برای حفظ احترام، نام او را از خود برداشت و ترجیح داد به اسم طباطبایی خوانده شود.
*شاهکار علامه طباطبایی؛
علامه طباطبایی، در سال 1333 هجری شمسی نگارش تفسیرالمیزان اثر بزرگ خویش را آغاز کرد و 17 سال طول کشید تا آن را به پایان برساند؛ اثری جالب و دلنشین که نظیر آن تا به حال نوشته نشده است. به عقیده آیتالله العظمی خویی، علامه برای نوشتن این اثر، خود را تصفیه کرده بود. شهید مطهری هم میگوید: «همه تفسیرالمیزان با فکر نوشته شده... من معتقدم بسیاری از این مطالب از الهامات غیبی است. کمتر مشکلی در مسائل اسلامی و دینی برایم پیش آمده که کلید حل آن را در تفسیرالمیزان پیدا نکرده باشم.»
*مباحثه با پروفسور کربن؛
یکی از اثرات ماندگار علامه، مباحثات وی با پروفسور کربن استاد دانشگاه و اسلامشناس غربی بود. مباحثه بین پروفسور کربن و علامه طباطبایی از سال 1336 هجری شمسی شروع شد و بیش از 20 سال ادامه پیدا کرد که نتایج این مباحثات به چهار زبان فارسی، عربی، فرانسه و انگلیسی منتشر شده است. روزی علامه در بین صحبتهایش به پروفسور گفت: « ... در اسلام هر وقت انسان حالی پیدا کند، میتواند خدا را بخواند. چون همه مکانها بدون استثناء محل عبادت است. اما در دین مسیح این طور نیست. عبادت حتما باید در وقت معینی (روز یکشنبه) و در مکان معینی (کلیسا) انجام شود؛ در غیر این صورت باطل است. او باید تا روز یکشنبه که کلیسا باز میشود صبر کند.» پروفسور کربن جواب داد: «بلی، این اشکال در دین مسیح وجود دارد.» علامه طباطبایی ادامه داد: « همچنین در دین مسیح خدا اسماء حسنا ندارد و جز الفاظ خدا، اله و اب نام دیگری ندارد.»
*دیگر برنمیگردم؛
روزهای آخر زندگی پربار علامه طباطبایی فرا رسیده بود و بیماری او را از پای انداخته بود. وقتی ایشان را از خانه به بیمارستان منتقل میکردند، رو به خانوادهاش کرد و گفت: « من دیگر برنمیگردم». در بیمارستان هم همه کارکنان را تحت تاثیر قرار داده بود، تا جایی که رییس بیمارستان میگفت: «علامه حافظهشان را در مورد مسائل دنیوی و مادی از دست دادهاند و به مسائل مادی بیتوجهاند، اما پیوندشان با خدا و عالم معنویت مستحکمتر شده است؛ انگار از ناسوت بریده و به ملکوت پیوستهاند»
![[تصویر: 41975_547.jpg]](http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1388/8/24/41975_547.jpg)
امام خمینی(ره) در پیام تسلیت خود به همین مناسبت فرمودند: «من باید از این ضایعهای که برای حوزههای علمیه و مسلمین حاصل شد و آن رحلت مرحوم علامه طباطبایی است، اظهار تاسف کنم و به شما ملت ایران بهخصوص حوزههای علمیه تسلیت عرض کنم.»
علامه از خود دو پسر و دو دختر به یادگار گذاشته است. فرزند ارشد ایشان سیدعبدالباقی به کارهای صنعتی مشغول است و سیدنورالدین در تبریز زندگی میکند. داماد اول ایشان آیتالله قدوسی است که فرزند بزرگش در منطقه هویزه به شهادت رسید.
ویژگیهای شخصیتی علامه
علامه طباطبایی در طول زندگی پربرکت خود همواره پاسخگوی پرسشهای جوانان اطرافش بود.
آنچه در پی میآید پرسش یک جوان و پاسخ ایشان به وی است:
« محضر مبارک حضرت آیتالله العظمی جناب آقای طباطبایی، سلام علیکم و رحمتالله و برکاته.
جوانی هستم 22 ساله که تنها ممکن است شما باشید به این سوال من پاسخ گویید. در محیط و شرایطی زندگی میکنم که هوای نفس و آمال بر من تسلط فراوان دارند و مرا اسیر خود ساختهاند و سبب باز ماندن من از حرکت به سوی الله شدهاند.
درخواستی که از شما دارم این است که بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟ لطفا نصیحت نمیخواهم بلکه دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم. (23/10/1355)»
«سلام علیکم
برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در نامه مرقوم داشتهاید، لازم است همتی برآورده و توبهای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید. به این نحو که هر روز که هنگام صبح از خواب بیدار میشوید، قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش میآید رضای خدا را مراعات خواهم نمود، آن وقت در سر هر کاری که میخواهید انجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت؛ به طوری که اگر نفع اخروی نبود، انجام نخواهید داد و وقت خواب چهار، پنج دقیقه در کارهایی که روز انجام دادهاید فکر کرده و یکی یکی از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضای خدای انجام یافته شکر بکنید و هر کدام تخلف شده استغفار. این رویه سخت است و در ذائقه نفس، تلخ. ولی کلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات (حدید – حشر – صف – جمعه و تغابن) را بخوانید و پس از 20 روز، حالات خود را برای بنده بنویسید، انشاءالله موفق خواهید بود. والسلام علیکم»(2)
*اخلاق شاگردپروری؛
بهترین سیرت و خوی و خلقی که از روحیه عالیقدر علامه طباطبایی حکایت میکرد، اخلاق شاگردپروری و کادرسازی در حوزه علمیه بود و بر این کار اصرار و ولع وصفناپذیری از خود نشان میداد.
*جوابگویی به سوالات؛
استاد غلامحسین دینانی یکی از شاگردان علامه میگوید: «من که خودم یکی از شاگردانش بودم. هیچ وقت در هیچ سوالی خودم را کنترل نمیکردم، چون میدانستم ایشان آنقدر بزرگوار است که هر چه دلت خواست میتوانی بگویی. در مقابل سوال رو ترش نمیکرد و به همین جهت ما احساس آزادی میکردیم و هر چه در دل داشتیم میگفتیم. ایشان هم با کمال بردباری با ما همنفسی میکرد و کنار میآمد و جواب میداد.»
*زندگی خانوادگی؛
علامه با وجود حجم زیاد کارهایش، هیچ وقت از خانواده خود غافل نمیشد. همیشه در برنامه روزانهاش ساعتی را به خانوادهاش اختصاص میداد و آن را بهترین اوقاتش میدانست و میگفت: «این ساعت تمام ناراحتیهایم را برطرف میکند.» علامه در خانه هم مثل بقیه جاها هرگز عصبانی نمیشد و اعضای خانوادهاش صدای بلند حرف زدنش را نشنیده بودند. بچههایش را بسیار دوست داشت، با آنها مهربان و خوشرفتار بود و تا اندازهای که میتوانست وقتش را صرف بازی با آنها و سرگرم کردنشان میکرد. دخترها را تحفههای ارزنده و نعمتهای خداوندی میدانست و میگفت: «اینها امانت خدا هستند هر چه به اینها بیشتر احترام بگذاریم، خدا و پیغمبر خوشحالتر میشوند.» حتی نام آنها را هم با پسوند سادات صدا میزد و با آنها با احترام و محبت بیشتری رفتار میکرد تا در زندگی آیندهشان همسران خوب و بانشاط و مادران شایسته و لایقی باشند. وقتی دخترهایش به خانه بخت رفتند، هر هفته به انتظار دیدنشان مینشست خودش از آنها پذیرایی میکرد و حتی نمیگذاشت آنها برایش چای بیاورند. میگفت: «نه! شما مهمان هستید و سید، من نباید به شما دستور بدهم.»
*زمانشناسی؛
دختر علامه میگوید: «.. مرحوم پدرم در دوران نوشتن المیزان که عمر طولانی از ایشان برد، همواره دقتها و ظرافتهای عملی را میدانستند و رعایت میکردند. ایشان جنبههای علمی و آماری موجود آن عصر را مورد توجه قرار میدادند به طوری که حتی بخش آماری یونسکو در مکاتبات ایشان با مسئولان آن سازمان و استعلام مباحثات و یا آمارهای مختلف، با استاد همکاری میکردند و از او کمک میگرفتند.
*پشتکار بالا؛
علامه پشتکار عجیبی داشت. چندین سال برای تفسیر زحمت کشید و اصلا احساس خستگی نکرد، شب و روز نمیشناخت، از صبح زود تا ساعت 12 مشغول مطالعه و تحقیق و تالیف بود و بعد از نماز و صرف غذا و استراحت مختصر، تا غروب کار میکرد. ایشان روزی 14 ساعت کار میکرد و از روزهای سال فقط یک روز را تعطیل میکرد؛ آن هم روز عاشورا.
*توسل به اهل بیت؛
از جمله خصوصیات علامه طباطبایی، توسل فوقالعاده وی به اهل بیت(سلامالله علیهم اجمعین) است. او یکی از رموز اصلی موفقیت خود را، همین توسل به اهل بیت میدانست.
*روش تدریس؛
در تدریس، ویژگیهای منحصر به فردی داشت که آنها را میتوان به این صورت جمعبندی کرد: 1- تدریس آرام و آهسته، 2- روشن کردن اصل موضوع، 3- استدلال کردن توام با دلیل و برهان، 4- احترام گذاشتن به بزرگان ضمن انتقاد از آنان، 5- بها دادن به نظر شاگردان، 6- پیوند دادن دین و عقل
*پیش مطالعه؛
علامه طباطبایی در زندگینامه خویش میگوید: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه میخواندم نمیفهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم، پس از آن یک باره «عنایت خدایی» دامنگیرم شد و عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال حسن نمود به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریبا هجده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم، بساط معاشرت با غیراهل علم را به کلی برچیدم و در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه میپرداختم، بسیار میشد (به ویژه در بهار و تابستان) که شب را تا طلوع آفتاب به مطالعه میگذارندم و همیشه درس فردا شب را از پیش مطالعه میکردم، اگر اشکالی پیش میآمد با هر خودکشی بود حل مینمودم. وقتی که به درس حضور مییافتم از آن چه استاد میگفت قبلا روشن بودم. هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردهام.»
*تحقیق علمی در شب قدر؛
آیتالله حسنزاده آملی در رابطه با پیگیری و استمرار روحیه تحقیق در علامه طباطبایی میفرماید: «حضرت علامه طباطبایی شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیاء میکرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید.»
*صرفهجویی در وقت؛
از ویژگیهای علامه طباطبایی دقتی بود که در صرفهجویی در وقت داشت. ایشان تفسیرالمیزان را که مینوشت، چرک نویس نداشت. ابتدا بینقطه مینوشت بعد که مرور میکرد مجددا آن را نقطهگذاری میکرد، سوال شده بود « آقا چرا اول بینقطه مینویسید؟» فرموده بود: «من حساب کردهام اول که بینقطه مینویسم و بعد در مرور نقطه میگذارم، چند درصد در وقتم صرفهجویی میشود.»
*استادان برجسته؛
درک کردن استادانی همچون «آیتالله میرازی نائینی"، «آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی"، «آیتالله شیخ ضیاءالدین عراقی» و از همه بیشتر «آیتالله شیخ محمدحسین اصفهانی» معروف به «کمپانی» که به نظر علماء بزرگ، ایشان موفقترین دانشمند در فقه و اصول در قرن حاضر بود، بیتاثیر در موفقیتهای ایشان نبود.
*مدرس اخلاق؛
نجمهالسادات طباطبایی، دختر علامه، درباره خصوصیات اخلاقی پدرش میگوید: «مقید به نماز اول وقت، بیداری شبهای ماه رمضان، قرائت قرآن با صدای بلند و نظم در کارها بودند و دست رد به سینه کسی نمیزدند و این به سبب عاطفه شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود. روزی به من گفتند: « از صبح تا به حال 24 بار به خانه رفتهام و مراجعات مردم را جواب دادهام. بسیار کم حرف بودند و دیگران را هم به کم حرفی سفارش میکردند. پرحرفی را موجب کمی حافظه میدانستند. بسیار ساده صحبت میکردند، به طوری که گاهی آدم گمان میکرد ایشان یک فردی عادی و عامی است، نه یک عالم و فیلسوف.»
خط نستعلیق و شکسته علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود؛ گرچه در اواخر عمر به علت کسالت اعصاب و رعشه حاصل در دست، دست ایشان تکان داشت و خط مرتعش بود ولی جوهره خط، حکایت از استادی این فن را داشت. خودشان میگفتند: «قطعاتی از خط زمان جوانی مانده است که وقتی به آنها نگاه میکنم در تعجب میافتم که آیا این خط من است.»
مروری بر اندیشههای علامه
اسلام، دین عقلمحور؛
« ... اسلام دینی است که احکامش را بر اساس ویژگیهای انسان و در راستای ارضای غرایز و فطریات وی بنیان نهاده و در عین حال، در تنظیم و پیریزی احکام و قوانینش «عقل محور» است و احساسات و عواطف را بر آن اساس مورد توجه قرار میدهد... اسلام به جامعه بشری نمیگوید من خیر و صلاح شما را در پیروی از دعوت من و به کار بستن مواد آن میبینم، شما نیز به تشخیص من ایمان آورده و آن را بپذیرید، بلکه میگوید از هوسبازی و خرافهپرستی دست بردارید، آنچه را واقعا و حقا صلاح و خیر جامعه شما در آن است و به حسب فطرت خدادادی، خیر و صلاح بودن آن را درک میکنید و تشخیص میدهید، به کار بندید و بالاخره اسلام، اعتقاد حق و عمل حق است، نه اسم یک سلسله اعتقادات و اعمال که کورکورانه بایست به حقانیت آنها ایمان آورد...»
*دنیا برای انسان؛
اسلام میگوید: « حق این است که دنیا برای انسان خلق شده، نه انسان برای دنیا. در این صورت انسان، اول باید ذات خود را بشناسد و با نیروی تعقل و واقعبینی، صلاح خود و جامعه خود را تشخیص دهد، سپس دست به کار بزند، نه اینکه به هر جلوه فریبندهای دل بازد و خود را فراموش کند، تسلیم سیل عواطف شود و اختیار مقصد حقیقی را از دست بدهد؛ زیرا انسان جزء دستگاه عظیم آفرینش است و هیچگونه استقلالی ندارد و در نتیجه راهی را باید در پیش گیرد که سیر دستگاه آفرینش برایش نشان میدهد.»
*موفقیت علی(ع)؛
« ... علی(ع) در خلافت چهار سال و نه ماهه خود، اگرچه نتوانست اوضاع در هم ریخته اسلامی را کاملا به حال اولی که داشت برگرداند ولی از سه جهت عمده موفقیت حاصل کرد: 1- به واسطه سیرت عادله خود، قیافه جذاب و سیرت پیغمبر اسلام(ص) را به مردم، خاصه به نسل جدید نشان داد. 2- از علی(ع) در فنون متفرقه عقلی و دینی و اجتماعی نزدیک به 11 هزار جمله قصار ضبط شده و معارف اسلام را در سخنرانیهای خود با بلیغترین لهجه و روانترین بیان ایراد کرده است. وی دستور زبان عربی را وضع کرد و اساس ادبیات عربی را بنیاد نهاد. وی اولین کسی است در اسلام که در فلسفه الهی غور کرده، به سبک استدلال آزاد و برهان منطقی سخن گفت و مسائلی را که تا آن روز در میان فلاسفه جهان مورد توجه قرار نگرفته بود، طرح کرد و در این باب به حدی عنایت به خرج میداد که در بحبوحجنگها به بحث علمی میپرداخت. 3- گروه انبوهی از رجال دینی و دانشمندان اسلامی را تربیت کرد که در میان ایشان جمعی از زهاد و اهل معرفت مانند «اویس قرنی «و «کمیل بنزیاد» و «میثم تمار» و «رشید هجری» وجود دارند که در میان عرفای اسلامی مصادر عرفان شناخته شدهاند و عدهای مصادر اولیه علم فقه و کلام و تفسیر و قرائت و غیر آنها هستند.
*مقام زن؛
« ... این زن بود که مرا به اینجا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشتهام نصفش مال این خانم است... اگر زن اهمیت نداشت، خدا نسل دوازده امام را از نسل حضرت زهرا(س) قرار نمیداد. واقعا اگر زن خوب باشد میتواند عالم را گلستان کند و اگر بد باشد، عالم را جهنم میکند.»

عصر ایران؛ عبدالرحیم اباذری - در آستانه سالروز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید مظلوم آیت الله بهشتی وهفتاد و دوتن از یارانش هستیم. فرصت مناسبی است به گذشته ها برگردیم و از لابلای تاریخ برای آینده خویش ره توشه ای برداریم.
آیت الله شهید سید محمد حسینی بهشتی از جمله روحانیون روشن ضمیری است که دشمنان به گوهر وجودی اش پی بردند و با ارتکاب جنایتی بزرگ از خدمات اجتماعی وسیاسی او مانع شدند و این مجتهد سیاسی و زمان شناس را از صحنه سیاسی و اجتماعی کشور حذف کردند.
یکی از مشکلات شخصیت هایی مانند آیت الله بهشتی این بود و هست که این بزرگان چون حداقل نیم قرن از زمان خویش جلوتر هستند ،افکار و اندیشه هایشان برای بسیاری، حتی تحصیل کنندگان حوزوی و دانشگاهی قابل درک و هضم نیست و مشکل آفرین می شود. هنوز یک ماه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود ،وقتی شهید بهشتی متوجه شد بعضی از طلاب وفضلای جوان در تلاش وتکاپو هستند تا مردم را به زور به بهشت ببرند ، طی سخنانی در مسجد اعظم قم خطاب به آنان چنین گفت:
« به طلاب و فضلای حوزه هم به دنبال این بحث یک پیشنهاد دارم و آن پیشنهاد این است که به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را برمبنای معیارهای اسلامی بسازند و این خودسازی را بر مردم ما تحمیل نکنید. آگاهی بدهید، زمینه سازی کنید برای رشد اسلام ، ولی بر مردم هیچ چیز را تحمیل نکنید. انسان بالفطره خواهان آزادی است، می خواهد خودسازی داشته باشد،خودش ،خودش را بسازد،اما بر خلاف دستور قرآن مبادا مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید، که اگر تحمیل کردید آنها علیه این تحمیل تان طغیان خواهند کرد.
انسان عاشق آزادی است ، می خواهد خودش به دست خود و با انتخاب خود، خود را بسازد،"اما شاکرا واما کفورا"؛ آنقدرتحمیل راه وعقیده بر انسان ها نامطلوب است که خدا به پیامبر اکرمش خطاب می کند.(پیغمبر اصرار داشت،پافشاری می کرد،زحمت می کشید، خودش را به رنج وتعب می انداخت که مردم را به راه خدا بیاورد) که ای پیغمبر کار تو هم حد دارد.(افی انت تکره الناس حتی یکونوا مومنین ) تو می خواهی مردم را وادار کنی، مجبور کنی که آنها مومن باشند؟ اینکه راه پیغمبر نیست.
توصیه من به طلاب عزیز وبه فضلای ارجمند این است که منادی حق باشید،دعوت کننده به حق باشید،آمر به معروف وناهی از منکر با رعایت تمام معیارهای اسلامی اش باشید،اما مجبور کننده مردم در راه اسلام نباشید،چون آن مسلمانی ارزش دارد که از درون انسان ها و عشق انسان ها بجوشد و بشکفد. ندیدید مردم ما در این دوران پر ارزش انقلاب از خودشان چه خودجوشی وچه خود شکوفائی نشان دادند؟
بزرگ ترین اصل بعد از پیروزی یک انقلاب چیست؟ تداوم همان انقلاب است ،همین طور که مردم ما با آزادی به راه اسلام آمدند ورهبری عالی اسلامی ما را آزادانه پذیرفتند، بگذارید در تداوم انقلاب هم مردم آزادانه راه خدا وراه اسلام، راه حق وراه خیر و صفا و راه صدق را انتخاب کنند و ادامه دهند، این است سفارشم به طلاب وفضلای عزیز. » (روزنامه اطلاعات،پنجشنبه،15/12/1357،ش 15801 ،ص5)
این سخنان با این که روشن ومبرهن بود اما برای بسیاری از همکسوتان ایشان مفهوم نشد و بسیار گران آمد. برخی محافل و افراد تنگ نظر که همه چیز را از روزنه تنگ و تاریک خود می بینند نتوانستند معنای درست سخنان شهید بهشتی را دریابند یا منافع شان را در خطر دیدند، شروع به فضا سازی کردند . گفتند بهشتی دین تازه ای آورده است واین حرف ها بدعت در دین است وشروع به اتهام زنی های عجیب و غریب کردند.
نسل حاضر و آینده خیال نکنند که اتهام بی دینی ، ریاست طلبی ، وابستگی به اجانب،انگلیسی وآلمانی بودن و سایر تهمت ها وافترا ها را فقط گروه های ضد انقلاب ، مجاهدین خلق ، حزب توده ، فدائیان خلق و... به ایشان می زدند ، بلکه افرادی به ظاهر مقدس ، با قیافه های متدین ، اول وضو می ساختند و قصد قربت می کردند ، بعد به انگیزه دفاع از حریم دین و انقلاب ، این تهمت ها ودروغ ها را به او می بستند.
حتی یک هفته قبل از شهادت شهید آیت الله بهشتی درب مدرسه فیصیه را به روی ایشان بستند تا به تصور خودشان مانع از سخنرانی و بدعت گذاری های او بشوند! بهشتی مظلوم در حالی روز هفتم تیر 1360 ترور فیزیکی شد وبه شهادت رسید که قبل از آن ، صدها بار توسط ایادی متحجر و محافل تندرو، ترور شخصیتی شده بود.
تنها یکی از آنها ، آقای شیخ علی تهرانی بود. او در مدرسه «پریزاد و دودرب» حوزه مشهد ، تدریس فلسفه ودرس اخلاق داشت. مقالات اخلاقی او مرتب در روزنامه ها و مجلات چاپ می شد و به قول بعضی ها غوغا می کرد،اما تندروی ها ، تنگ نظری ها واحیانا حسادت هایش ، خیلی زود او را از پای در آورد و آنچه نمی بایست می شد، شد.
این گونه تندروی ها واتهام زنی ها نسبت به اشخاص مصلح واحیا گر از صدر اسلام تاکنون همیشه بوده و بعد ها نیز خواهد بود ، چنانکه هم اکنون نیز شاهد همین اتهام زنی های کذایی نسبت به اشخاص محترمی هستیم که می خواهند راه خمینی وراه بهشتی را استمرار بخشند و یا امروز خودشان بحق «بهشتی زنده» به شمار می آیند.
جالب تر، کسانی که آن روز بهشتی مظلوم را، آماج تهمت ها و تمسخر ها قرار می دادند ،امروز ماسک حمایت از «بهشتی دیروز» بر چهره انداخته و عکس آن مظلوم بر بالای سر گرفته ، این بار «بهشتی های امروز » را مورد هجمه قرار داده و زیرکانه ندای واسلاما سرمی دهند و به راستی بزرگ ترین فتنه نیز همین است و تشخیص سره از ناسره آن برای بسیاری دشوار.
راستی چه کسانی دیروز آن شهید مظلوم را «راسپوتین انقلاب» می نامیدند و هم اینک چه کسانی « بهشتی های امروز» را به انگلیسی و آمریکایی بودن متهم می سازند؟! نقاط مشترک اینان در چیست؟
در تاریخ آمده است وقتی سید جمال الدین اسد آبادی به دستور ناصرالدین شاه دستگیر و زندانی شد، یکی از شاگردانش به نام میرزا رضا کرمانی در صحن حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) طی سخنانی خطاب به زائران گفت: ای مردم ! شما آمده اید «امامزاده های مدفون در زیر خاک» را زیارت کنید واز آنها تجلیل نمایید که بسیار کار ارزشمندی است اما نمی دانید در این کشور چه ظلم وستم وجنایتی هایی در حق «امامزاده های زنده» می کنند وآنها را به بهانه های واهی به غل وزنجیر می کشند.
باید از نکته های تاریخی درس عبرت بگیریم، بخصوص هشت سال دوران حاکمیت جریان افراطی وانحرافی ، تجربه تلخی برای مردم ایران شد. مبادا به خاطر دفاع از شهید بهشتی دیروز از شهید بهشتی های امروز غفلت کنیم .

نباید اجازه داد کسانی به خود جرات داده و از شهید بهشتی دیروز خاطره نقل کنند و بعد به وسیله آن بهشتی های امروز را از صحنه خارج نمایند.
مبادا خاطره گویی از شهید بهشتی دیروز حربه ای برای سرکوب بهشتی های امروز باشد. هر دوی اینها در کنار هم برای ما ارزشمند است غفلت از یکی وتوجه به دیگری انحراف آشکار است.
اگر هوشیار و بیدار نباشیم ، زمینه آن همه فجایع ومصائب دوباره فراهم شده وشخصیت های اصیل وتاثیر گذار انقلاب و نظام باز از صحنه های نقش آفرینی به انزوا کشیده خواهند شد وبه دنبال آن انحراف، انحطاط ، انهدام ، توسری خوری ،سردرگمی و اختلاف و فضای بدبینی وامنیتی دامن همه را خواهد گرفت.
« ان الله لا یغیربقوم ما یغیروا بانفسهم» هر چه کردیم به دست خود کردیم. این ما هستیم که تصمیم می گیریم سرنوشت خود را به دست چه کسانی بسپاریم؟ به دست پر توان شخصیت هایی که مانند بهشتی ، حداقل نیم قرن از زمان خویش جلوتر هستند؟ یا تحت تاثیر القائات ووسوسه های آنهایی گرفتارمی شویم که بیش از این مدت از زمان خود عقب ترند و به قول معروف در «عصر قَجَری» زندگی می کنند؟
.: Weblog Themes By Pichak :.