امام خامنهای در حرم مطهر بنیانگذار جمهوری اسلامی:
امام تا روز آخر از بن دندان اعتقاد داشت که آمریکا "شیطان بزرگ" است
خبرگزاری تسنیم: مقام معظم رهبری تأکید کردند: امام(ره) تا آخرین روز حیات خود، همین احساس را نسبت به آمریکا داشت و ضمن آنکه تعبیر" شیطان بزرگ" را به کار میبرد، از بن دندان هم به آن اعتقاد داشت.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در اجتماع پر شکوه و کم نظیر مردم وفادار ایران در حرم مطهر بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی، مکتب امامخمینی را نقشه راه پر امید ملت ایران خواندند و با اشاره به ضرورت مقابله با تحریف شخصیت امام، تأکید کردند: بازخوانی اصول مستند مکتب امام، تنها راه مقابله با تحریف شخصیت آن بزرگوار است، اصولی مانند: اثبات اسلام ناب محمدی ونفی اسلام آمریکایی، اعتماد به صدق وعده الهی و بیاعتمادی به مستکبران، اعتماد به اراده و نیروی مردم و مخالفت باتمرکزهای دولتی، حمایت جدی از محرومان و مخالفت با اشرافیگری، حمایت از مظلومان جهان و مخالفت صریح و بیملاحظه با قلدران بینالمللی، استقلال و رد سلطهپذیری، و تأکید بر وحدت ملی.
رهبر انقلاب اسلامی در مقدمه سخنانشان در بیست و ششمین سالگرد عروج امام خمینی(رض)، با اشاره به نیمه شعبان، سالگرد میلاد حضرت ولیعصر(عج) موضوع منجی آخرالزمان را مورد اتفاق همه ادیان ابراهیمی خواندند و افزودند: همه مذاهب اسلامی این منجی را از ذریه پیامبر خاتم و به نام مهدی(عج) میشناسند که در این میان، شیعیان با ادله مسلم و قطعی، حضرت ولیعصر را با خصوصیات مشخص و معین، فرزند امام یازدهم میدانند و او را معرفی و اثبات میکنند.
حضرت آیتالله خامنهای امیدآفرینی را بزرگترین خاصیت اعتقاد به ظهور مهدی موعود(عج) برشمردند و خاطرنشان کردند: شعله فروزان این اعتقاد عمیق و نجاتبخش، شیعه را در همه دورانهای تاریکی و ظلم، به آینده امیدوار و پرتحرک میسازد.
رهبر انقلاب سپس در تبیین اهمیت موضوع اصلی سخنان امروزشان یعنی "تحریف شخصیت امام" افزودند: امام بزرگوار برخلاف برخی که سعی میکنند او را در زمان خودش محصور کنند مظهر حرکت عظیم و تاریخساز ملت ایران است و طبعاً تحریف شخصیت او، زیانهای فراوانی را در استمرار این حرکت ایجاد میکند؛ بنابراین باید در این زمینه، کاملاً هوشیار بود.
حضرت آیتالله خامنهای، مکتب "فکری، سیاسی و اجتماعی" امام خمینی را "نقشه راه ملت ایران" برای دستیابی به اهداف بزرگی همچون عدالت و پیشرفت و اقتدار برشمردند و تأکید کردند: بدون شناخت "صحیح و تحریف نشده امام" امکان تداوم این نقشه راه وجود نخواهد داشت.
رهبر انقلاب با اشاره به ابعاد برجسته فقهی، عرفانی و فلسفی امام راحل، شخصیت اصلی ایشان را تحقق مضمون آیات قرآنی دانستند که در وصف مجاهدان واقعی راه خدا تأکید میکنند که آنان بر این مسیر حق واقعی جهاد را ادا کردند.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: امام عظیمالشأن ملت ایران، در مسیر ایجاد تحولی بینظیر در "تاریخ این سرزمین و دنیای اسلام "، نظام پوسیده و غلط سلطنت موروثی را برانداخت و بعد از دوران صدر اسلام ، اولین حکومت متکی به اسلام را شکل داد و با تمام وجود، حق جهاد در راه خدا را ادا کرد.
ایشان "جهاد درونی و معنویت عمیق" را مکمل جهاد سیاسی، اجتماعی و فکری امام بزرگوار برشمردند و در تبیین ابعاد مکتب امام خاطرنشان کردند: منظومه فکریای که امکان این تحولات عظیم را ایجاد کرد مبتنی بر جهانبینی متکی بر توحید بود.
رهبر انقلاب، به روز بودن را دومین ویژگی مکتب امام خمینی(ره) برشمردند و یاد آور شدند: امام با تکیه بر منظومه منسجم فکری خود، برای مسائل مورد ابتلای جامعه ایران و جوامع بشری، راهحل میداد و ملتها، ارزش این راه حلها را احساس میکردند و به همین علت، مکتب امام در میان ملتها گسترش مییافت.
ایشان، زنده بودن، پویایی، تحرک و عملیاتی بودن را از خصوصیات دیگر مکتب امام خمینی(ره) دانستند و خاطرنشان کردند: امام مثل بعضی از تئوریسازان روشنفکر و اندیشهپردازان ذهنی نبود که در محافل، حرفهای زیبا میزنند، اما در میدان عمل کارآیی ندارند.
رهبر انقلاب، ایجاد انگیزه، تحرک و امید در ملت ایران را پیامدهای مبارک پیروی از امام و مکتب امام خواندند و خاطرنشان کردند: ملت بزرگ ایران، هنوز با تحقق اهداف خود، فاصله بسیاری دارد، اما مهم این است که ملت و جوانانش، با دلهایی پر از انگیزه و همت و امید، این راه روشن را ادامه میدهند.
ایشان، تداوم صحیح این راه شوق آفرین را به شناخت صحیح و دقیق شخصیت امام و اصول مکتب امام منوط دانستند و تأکید کردند: تحریف شخصیت امام، تحریف راه امام و تلاش برای منحرف کردن صراط مستقیم ملت ایران است و اگر راه امام(ره) گم یا فراموش شود یا خدایی نکرده عمداً به کنار گذاشته شود، ملت ایران سیلی خواهد خورد.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه استکبار جهانی و قدرتهای زورگو همچنان چشم طمع به ایران بهعنوان کشوری بزرگ، و ثروتمند و مهم در منطقه دارند، خاطرنشان کردند: قدرتمندان دغلباز دنیا هنگامی از این طمع سیریناپذیر خود دست برخواهند داشت که ملت ایران به چنان پیشرفت و قدرتی برسد که امید آنها قطع شود.
ایشان با یادآوری این نکته که مسیر پیشرفت و قدرت ملت ایران در گرو حرکت بر چارچوب اصول و مبانی مکتب فکری امام(ره) است، گفتند: با در نظر گرفتن این مسائل، خطر تحریف شخصیت امام بزرگوار(ره) اهمیت پیدا میکند و باید بهعنوان یک هشدار جدی برای مسئولان، صاحبنظران فکری انقلاب، شاگردان قدیمی امام، علاقهمندان به راه امام، و عموم جوانان و فرزانگان و دانشگاهیان و حوزویان باشد.
رهبر انقلاب اسلامی موضوع تحریف شخصیت امام(ره) را موضوعی با سابقهای طولانی و از ابتدای انقلاب اسلامی دانستند و خاطرنشان کردند: تلاش دشمن از ابتدای انقلاب و در زمان حیات امام(ره) نیز این بود تا در تبلیغات جهانی، ایشان را یک انقلابی خشک و خشن و غیرقابل انعطاف و بدون عاطفه معرفی کند.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: امام بزرگوار (ره) در مقابل قدرتهای مستکبر، دارای شخصیتی قاطع و غیرمتزلز ل بود اما در عین حال مظهر عاطفه و لطافت و محبت و دلدادگی در مقابل خدا و خلق خدا بویژه قشرهای مستضعف بود.
ایشان با اشاره به تحریف دانسته یا ندانسته شخصیت امام در داخل گفتند: در زمان حیات امام(ره) عدهای هر حرفی را که بهنظر آنها پسندیده میآمد به امام نسبت میدادند در حالیکه هیچ ارتباطی باشخصیت ایشان نداشت.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: بعد از رحلت امام(ره) این جریان ادامه داشت تا جایی که برخی امام(ره) را بهعنوان یک انسان لیبرال مسلک که هیچ قید و شرطی در رفتارهای سیاسی، فکری و فرهنگی ایشان وجود ندارد معرفی میکنند، در حالیکه این نگاه بشدت غلط و خلاف واقع است.
حضرت آیتالله خامنهای تنها راه شناخت صحیح و دقیق شخصیت امام(ره) را شناخت و بازخوانی اصول و مبانی مکتب فکری ایشان برشمردند و تأکید کردند: اگر شخصیت امام بر اساس این روش شناخته نشود ممکن است عدهای امام را بر اساس سلیقههای فکری خود معرفی کنند.
ایشان با تأکید بر اینکه محبوبیت امام(ره) در میان مردم ماندگار است و دشمن نتوانسته است این محبوبیت را از بین ببرد، خاطرنشان کردند: بر همین اساس موضوع تحریف شخصیت امامِ نافذ در دلهای مردم، خطر بزرگی است که بازخوانی اصول و مبانی فکری امام(ره) مانع از شکل گیری این خطر میشود.
رهبر انقلاب اسلامی، اصول و مبانی فکری امام(ره) را برگرفته از بیانات گوناگون ایشان در طول 15 سال نهضت اسلامی و 10 سال بعد از پیروزی انقلاب دانستند وافزودند: اگر این اصول کنار یکدیگر قرار گیرند، شاکلهای از شخصیت واقعی امام خمینی (ره) شکل خواهد گرفت.
حضرت آیتالله خامنهای قبل از تبیین 7 مورد از اصول و مبانی فکری امام(ره) چند نکته را در خصوص اصول امام بیان کردند: 1- این اصول بصورت مکرر در بیانات امام تکرار شده و جزو بیّنات امام است 2- این اصول نباید گزینشی انتخاب و بیان شوند 3- اصول امام منحصر در این هفت مورد نیست و صاحبنظران میتوانند با چارچوب تعیین شده، اصول دیگری از مکتب فکری امام را نیز استخراج کنند.
ایشان سپس به بیان اصول هفتگانه مکتب فکری امام بزرگوار(ره) پرداختند و گفتند : "اثبات اسلام ناب محمدی(ص) و نفی اسلام آمریکایی" ، یکی از این اصول است و امام(ره) همواره اسلام ناب را در مقابل اسلام آمریکایی قرار میداد.
رهبر انقلاب اسلامی در تبیین ماهیت اسلام آمریکایی به دو شاخه آن یعنی "اسلام سکولار" و "اسلام متحجر" اشاره و خاطر نشان کردند: امام(ره) همواره افرادی را که قائل به جدایی جامعه و رفتار اجتماعی انسانها از دین بودند در کنار افرادی قرار میدادند که به دین نگاه عقب افتاده و متحجرانه و غیرقابل فهم برای انسانهای نواندیش داشتند.
حضرت آیتالله خامنه با تأکید بر اینکه هر دو شاخه اسلام آمریکایی همواره مورد حمایت زورگویان جهانی و آمریکا قرار داشته است، افزودند: امروز نیز جریان منحرف داعش و القاعده و همچنین جریانهای به ظاهر اسلامی ولی بیگانه با فقه و شریعت اسلامی، مورد حمایت آمریکا و اسرائیل هستند.
ایشان گفتند: از دیدگاه امام(ره) اسلام ناب، اسلام مبتنی بر کتاب و سنت است که با دیدگاهی روشن و متناسب با شرایط زمان و مکان، شناخت نیازهای بالفعل جوامع اسلامی و بشر و در نظر گرفتن روشهای دشمن با استفاده از شیوه و متد علمی جا افتاده و تکمیل شده در حوزه های علمیه بهدست میآید.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: در مکتب فکری امام(ره)، اسلام آخوندهای درباری و اسلام داعشی از یک طرف و اسلام بیتفاوت در برابر جنایتهای رژیم صهیونیستی و آمریکا و چشم دوخته به قدرتهای بزرگ از طرف دیگر، هر دو به یک نقطه می رسند و هر دو مردود هستند.
حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: کسی که خود را پیرو امام(ره) میداند باید با اسلام متحجر واسلام سکولار مرزبندی داشته باشد.
ایشان "اتکال به کمک الهی و اعتماد به صدق وعده الهی و در مقابل بیاعتمادی به قدرتهای مستکبر و زورگوی جهانی" را دومین اصل از اصول مبانی فکری امام(ره) برشمردند وافزودند: امام بزرگوار(ره) همواره به وعده الهی و صدق آن اعتقاد داشت و در مقابل به وعدههای مستکبران و قدرتمندان جهانی، مطلقاً اعتماد نداشت.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: این ویژگی بارز امام(ره) موجب شده بود که ایشان مواضع خود را صریح و قاطع و بدون رودربایستی بیان کند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به پاسخهای امام(ره) به نامههای برخی سران مستکبر که با صراحت و قاطعیتی تمام و در عین حال با ادب واحترام نگاشته شده بودند، گفتند: امام(ره) توکل به خدا را همچون خونی در شریان ملت ایران جاری کرد و ملت نیز اهل توکل به خدا و معتقد به نصرت الهی شد.
ایشان با اشاره به بیاعتمادی مطلق امام(ره) به مستکبرین و بیاعتنایی کامل به وعدههای آنها افزودند: امروز ما این موضوع را بهطور کامل لمس کرده و متوجه شدهایم که چرا نمیتوان به وعدههای مستکبرین اعتماد کرد، زیرا آنها در جلسات خصوصی صحبتهایی را میکنند که در جلسات عمومی خلاف آن را میگویند و عمل میکنند.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه "اعتماد به خدا و بیاعتمادی به مستکبرین" از اصول مسلم مبانی فکری امام(ره) بود، خاطر نشان کردند: البته این موضوع بهمعنای قطع رابطه با دنیا نبود، زیرا ارتباط در حد معمول و محترمانه وجود داشت، ولی هیچگونه اعتمادی به مستکبران و دنبالهروهای آنها وجود نداشت.
"اعتقاد به اراده و نیروی مردم و مخالفت با تمرکزهای دولتی " سومین اصل از اصول مبانی فکری امام(ره) بود که حضرت آیتالله خامنهای به آن اشاره کردند.
ایشان با تأکید بر اینکه امام بزرگوار(ره) در مسائل مختلف اقتصادی، نظامی، سازندگی، تبلیغاتی واز همه بالاتر در مسائل انتخابات، همواره بطور واقعی به نیرو و رای مردم اعتقاد داشت و معتقدِ تکیه به مردم بود، گفتند: در طول 10 سال حیات امام(ره) بعد از انقلاب که هشت سال آن دوران جنگ تحمیلی بود، حدود 10 انتخابات برگزار شد که حتی برای یک روز هم زمان برگزاری این انتخاباتها تغییر نکرد و در وقت مقرر خود برگزار شدند زیرا امام(ره) برای رأی، افکار و تشخیص مردم به معنای واقعی کلمه، احترام قائل بود.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: حتی در مواردی ممکن بود تشخیص و انتخاب مردم با نظر امام(ره) یکسان نباشد، اما امام برای آرای مردم احترام قائل بود.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به سخنان امام(ره) که بارها مردم را ولینعمت و خود را خادم مردم معرفی میکرد، خاطرنشان کردند: این تعابیر نشاندهنده جایگاه برجسته مردم و افکار و آرا و حضور آنان در نظر امام است. البته مردم هم به این دیدگاه پاسخ مناسب دادند و هرجا که انگشت اشاره امام(ره) بود، با جان و دل در صحنه حاضر شدند.
ایشان در جمعبندی این بخش از سخنان خود تأکید کردند: میان امام(ره) و مردم رابطهای متقابل وجود داشت. امام مردم را دوست داشت و مردم هم امام را.
رهبر انقلاب اسلامی در ادامه به یکی از اصول مبانی مکتب فکری امام(ره) اشاره کردند و افزودند: در بُعد مسائل داخلی، امام طرفدار جدی حمایت از محرومان و مستضعفان بود و نابرابری اقتصادی و اشرافیگری را با شدت و تلخی رد میکرد.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه امام(ره) به معنی واقعی کلمه طرفدار عدالت اجتماعی بود، این موضوع را یکی از پر تکرارترین مطالب در بیانات امام و یکی از خطوط قطعی و روشن ایشان دانستند و گفتند: امام(ره) از یک طرف بر لزوم ریشهکن کردن فقر و محرومیتزدایی تأکید داشت و از طرف دیگر به مسئولان درخصوص خوی کاخ نشینی و اشرافی گری وتجمل گرایی هشدار میداد.
ایشان با اشاره به تاکید مکرر امام(ره) مبنی بر اعتماد مسئولان به طبقات محروم و ضعیف، افزودند: امام بزرگوار(ره) همواره میگفت، این کوخنشینان و فقرا هستند که بدون اظهار نارضایتی از مشکلات و سختیها در صحنه حاضر هستند در حالی که طبقات برخوردار، در مشکلات بیشتر ابراز نارضایتی میکنند.
رهبر انقلاب اسلامی در بیان پنجمین اصل از مبانی فکری امام(ره) خاطرنشان کردند: در بعُد خارجی، امام (ره) صریحاً در جبهه مخالفِ قلدران بینالمللی و مستکبران بود و در حمایت از مظلومان هیچ ملاحظهای نمیکرد.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه امام(ره) با مستکبرین سرآشتی نداشت، واژه "شیطان بزرگ" برای آمریکا را یک ابداع عجیب از طرف امام(ره) دانستند و خاطرنشان کردند: امتداد معرفتی و عملیِ تعبیر "شیطان بزرگ" بسیار زیاد است، زیرا وقتی به کسی لقب شیطان داده میشود، رفتار و برخورد و احساسات باید در چارچوب "شیطان صفتی" او باشد.
ایشان افزودند : امام(ره) تا آخرین روز حیات خود، همین احساس را نسبت به آمریکا داشت و ضمن آنکه تعبیر "شیطان بزرگ" را بهکار میبرد، از بن دندان هم به آن اعتقاد داشت.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: در مقابل، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، عدهای به نقش آمریکا در تغذیه عقبه رژیم طاغوت که بهدست ملت ایران ساقط شده بود، توجه نمیکردند و لذا با حضور آمریکاییها در کشور و حتی ادامه فعالیت برخی نهادهای آمریکایی موافق بودند.
حضرت آیتالله خامنهای اختلاف عمده دولت موقت با امام(ره) در سالهای اول انقلاب را همین موضوع دانستند و افزودند: آنها توجه نداشتند که اگر به آمریکا مجال دوباره داده شود، ضربه خود را به ملت خواهد زد اما امام (ره) متوجه این موضوع بود و بر همین اساس موضعگیری میکرد و دیدگاه امام در قضیه تسخیر لانه جاسوسی نیز در همین چارچوب بود.
ایشان به برخی حوادث سالهای اخیر منطقه واعتماد برخی جریانها به آمریکا و ضربه خوردن آنها از همین نقطه ، اشاره کردند و گفتند: امام(ره) در چارچوب این اصل فکری خود، همواره در مقابل آمریکا و دستگاه سیاسی و امنیتی آن موضع گرفت و متقابلاً از ملتهای مظلوم بویژه مردم فلسطین با کمال صمیمیت و قاطعیت حمایت کرد.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه در چارچوب این منطق امام(ره) میتوان قضایای امروز منطقه و جهان را تحلیل کرد، افزودند: ما امروز به همان اندازه که با رفتارهای وحشیانه و ظالمانه جریان داعش در عراق و سوریه مخالفیم، با رفتار ظالمانه پلیس فدرال آمریکا در داخل این کشور مخالفیم و هر دو رفتار را همانند یکدیگر میدانیم.
حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: ما به همان اندازه که با محاصره ظالمانه مردم مظلوم غزه مخالفیم با بمباران مردم بیپناه یمن مخالف هستیم، به همان اندازه که با سختگیری بر ضد مردم بحرین مخالفیم، با حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به مردم افغانستان و پاکستان مخالفیم.
ایشان با تأکید بر اینکه ما در چارچوب منطق صریح امام(ره) طرفدار مظلوم و مخالف ظالم هستیم، خاطرنشان کردند: به همین دلیل است که مسئله فلسطین همچنان یک مسئله اصلی برای جمهوری اسلامی ایران است و هیچگاه از دستور کار نظام خارج نخواهد شد.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: مسئله فلسطین عرصه یک مجاهدت واجب و لازم اسلامی است و هیچ حادثهای ما را از مسئله فلسطین جدا نخواهد کرد.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: ممکن است کسانی در صحنه فلسطین به وظیفه خود عمل نکنند اما آنچه مورد تأیید ما است، مردم و مجاهدان فلسطینی هستند.
"تأکید بر استقلال و نفی سلطهپذیری" ششمین اصل از مکتب امام(ره) بود که رهبر انقلاب اسلامی به آن اشاره کردند.
حضرت آیتالله خامنهای با تعریف استقلال به "آزادی در مقیاس یک ملت" این تناقض غیرقابل قبول را که برخی افراد ادعای آزادیهای فردی را دارند، اما علیه استقلال کشور و آزادیهای یک ملت حرف میزنند، مورد توجه قرار دادند و افزودند: متأسفانه برخی برای نفی استقلال تئوریسازی میکنند و از استقلال بهعنوان «انزوا» یا یک مسئله کمارزش یاد میکنند، که این خطایی بسیار مهم و خطرناک است.
ایشان با اشاره به اعتقاد راسخ امام بزرگوار به استقلال و رد سلطه، بسیاری از فعالیتهای دشمن نظیر تهدیدها و تحریمها را برای خدشه وارد کردن در این اصل خواندند و گفتند: دشمن استقلال کشور را هدف گرفته و همه باید ضمن شناخت اهداف دشمن، هوشیار باشند.
اصل «وحدت ملی و مقابله با توطئههای تفرقهافکن دشمن» آخرین اصل از اصول روشن مکتب امام خمینی بود که رهبر انقلاب اسلامی بر آن تأکید کردند.
ایشان تفرقهافکنی مذهبی و قومی را جزو سیاستهای قطعی دشمن خواندند و افزودند: امام بزرگوار ما از ابتدای پیروزی انقلاب در مقابله با این توطئه، تکیه کم نظیری بر وحدت ملی و اتحاد آحاد ملت داشتند.
رهبر انقلاب با اشاره به استمرار سیاست تفرقهافکنی، ایجاد تفرقه در دنیای اسلام را از سیاستهای اصلی استکبار و امریکا خواندند و خاطرنشان کردند: در مقابل این توطئه، نگاه جمهوری اسلامی، نگاه «امتساز» و در راستای تحقق امت اسلامی است و ایران بر همین اساس، همان روابطی را که با برادران شیعه حزبالله داشت، با برادران فلسطینی سنّی مذهب داشته است.
حضرت آیتالله خامنهای، طرح «هلال شیعی» توسط عوامل دست دوم امریکا و همچنین مماشات و یا کمک آمریکا به جریانهای تروریستی در عراق و سوریه نظیر داعش را از جمله شواهد سیاست تفرقهافکنی مذهبی استکبار برشمردند و افزودند: همه، چه سنی و چه شیعه باید توجه کنند که بازی دشمن را نخورند.
ایشان تأکید کردند: هم آن تسننی که مورد حمایت امریکاست و هم آن تشیعی که از لندن به دنیا صادر میشود، هر دو برادران شیطان و عوامل استکبار و غرب هستند.
رهبر انقلاب از همین زاویه، انتخاب شعار امسال یعنی همدلی و همزبانی و تأکید بر آن را در مقابل توطئه تفرقه افکنی دشمن خواندند و گفتند: دشمن اصل موجودیت اسلام را تهدید میکند و همه اقوام و مذاهب باید در کنار یکدیگر با تشکیل «ید واحده» اجازه ندهند دشمن به قلمرو وسیع دنیای اسلام نفوذ کند.
حضرت آیتالله خامنهای در جمع بندی این بخش از سخنانشان، مبنای جاذبه و دافعه امام(ره) را همین اصول اساسی خواندند و افزودند: اصول امام منحصر در این موارد نیست و صاحبنظران میتوانند در این خصوص جستجو و تحقیق کنند اما کسی نباید آنچه را که خود میپسندد به امام(ره) نسبت دهد، بلکه اظهارات باید بر مبنای اصولی باشد که در منابع مربوط به امام(ره) آنهم به صورت مستمر و مکرر از ایشان وجود دارد.
رهبر انقلاب در بخش پایانی بیانات خود، به یک واقعیت مهم اشاره و تأکید کردند: همه بدانند که هدف دشمن بازگشت به دوران سلطه بی قید و شرط خود بر این کشور است و اخم، لبخند، وعده و تهدیدهای او نیز برای دستیابی به همین هدف است.
ایشان، اساس دشمنی با اسلام را به دلیل مخالفت با بازگشت همین سلطهگری خواندند و خاطرنشان کردند: دشمن با اسلام مخالف است، چون اسلام نیروی مقاوم در مقابل این توطئه است، آنها با ملت ایران هم مخالفند، چون ملت مقابل آنها مثل کوه استوار ایستاده است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به اظهارات یک سیاستمدار قدیمی امریکایی مبنی بر اینکه گروههای تروریستی تکفیری برای غرب اهمیتی ندارند و باید ایران را که به دنبال ایجاد تمدن عظیم اسلامی است، دشمن خود دانست، افزودند: این سیاست، اهمیت و ضرورت امت سازی در دنیای اسلام را نشان میدهد و همه باید بدانند که دشمن تمام تلاش خود را میکند که جلوی حرکت اسلامی و پیشرفت و ترقی ملت ایران را بگیرد.
ایشان تأکید کردند: دشمن در میان ملت با هر کسی ایستادگی بیشتری بکند، بیشتر مخالف است، آنها با عناصر مؤمن و حزباللهی و سازمانها و نهادهای انقلابی بیشتر مخالفند چون می دانند که این عناصر سدهای محکم و مستحکمی در مقابل نفوذ دشمن هستند.
پیش از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی در سخنانی ضمن خیر مقدم به زائران بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، با اشاره به حوادث عراق، سوریه، یمن و بحرین و با بیان اینکه مرتجعین، منطقه را به آشوب کشانده اند، خاطرنشان کرد: جامعه اسلامی آبستن حوادث بسیار تلخی است و مسببان آن کسانی هستند که سرشار از بغض و کینه نسبت به اسلام هستند.
تولیت آستان مقدس حضرت امام خمینی(ره) افزود: گروهی خشن همه تمدن اسلامی را به نام پیامبر(ص) و دین اسلام مورد هدف قرار داده، انسانکشی راه میاندازند و با حمایت خارجیها و صهیونیستها فضای بدی علیه اسلام راه انداختهاند.
***نسیم معرفت***
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/760022
جانشین امام خمینی (ره) - خرداد 1368
روایتی تازه از جلسه انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری
متن این اظهارات به این شرح است:
به نام خدا
یک بیت شعر ناقابل از بنده تقدیم شما
*حسود آسودگی هرگزندارد
حسود آسودگی هرگزندارد
سزای او همین است تابمیرد
سیداصغر سعادت میرقدیم
***نسیم معرفت***
نقش اطاعت و بندگى در ارتباط با خدا
از جمله احادیثى که مىتوان از آن جهت اثبات ارتباط و تقرّب کامل به خداوند استفاده کرد، حدیثى است که مرحوم ابن فهد حلى، یکى از علماى بزرگ شیعه، آن را در کتاب عدة الداعى از طریق رسول خدا نقل کرده است که خداوند فرمود:
یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا غَنىٌّ لاَ أَفْتَقِرُ أَطِعْنى فى ما أَمَرْتُکَ أَجْعَلُکَ غَنِیّاً لا تَفْتَقِرُ، یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَىٌّ لا أَمُوتُ أَطِعْنى فى ما أَمَرْتُکَ أَجْعَلُکَ حَیّاً لا تَمُوتُ؛ یَا ابْنَ آدَمَ أَنا أَقُولُ لِلشَّىْءِ کُنْ فَیَکُونُ أَطِعْنى فى ما أَمَرْتُکَ أَجْعَلُکَ تَقُولُ لِلشَّىْءِ کُنْ فَیَکُونُ1؛
اى فرزند آدم، من بى نیازى هستم که نیازمند نمىشوم، مرا در آنچه بدان امر کردهام اطاعت کن تا تو را بى نیاز کنم که نیازمند نشوى.اى فرزند آدم، من زندهاى هستم که نمىمیرم، مرا در آنچه امر کردهام اطاعت کن تا تو را زندگى یى بخشم که نمیرى.اى فرزند آدم، من به هر چه بخواهم، مىگویم: «باش» پس مىشود، مرا در آنچه امر کردهام اطاعت کن تا تو را چنین سازم که به هر چه بخواهى، بگویى «باش» پس بشود.
این حدیث که از محتوا و مضامین بسیار عالى برخوردار است که در فهم و تصور اذهان عادى نمىگنجد، از جوانب گوناگون قابل بررسى است و ما فعلا از این زاویه که این حدیث
1. حلى، ابن فهد؛ عدة الداعى، ص 291.
مىتواند شاهد و مؤید مطلبى باشد که با برهان عقلى ثابت شده است و آن اینکه انسان مىتواند ارتباط آگاهانه با خداوند داشته باشد و تا آنجا به خداوند تقرب جوید که به همه گرایش هاى فطرى خویش، از جمله قدرت نامحدود، علم نامحدود، کمال و سعادت نامحدود، دست یابد و به واقع به همه خواسته هاى نامحدود خود برسد. بر اساس این روایت، اگر بندهاى از خداوند اطاعت کند، به او چنان رفعت و عظمتى مىبخشد که براى ما قابل فهم و تصور نیست و او را از مظاهرى از صفات خود برخوردار مىسازد. خداوند جلوه هایى از قدرت لایزال خود را در اختیار او مىنهد تا او مظهرى از قدرت الهى گردد. همان طور که خود غنى و بى نیاز است، او را برخوردار از صفت غنا مىسازد تا بجز خداوند به دیگران نیازمند نگردد. (چنان که ملاحظه مىشود مؤمن از غنایى که عین ذات الهى است برخوردار نمىگردد، بلکه خداوند مرتبهاى از غنا که همان غناى از ما سوى الله است و رسیدن به آن براى مخلوق میسور مىباشد، در اختیار انسان قرار مىدهد.)
در اینجا این شبهه مطرح مىگردد که وقتى ما در خود مىنگریم، نیازهاى فراوانى را براى خویش مىیابیم و به عیان در مىیابیم که نیازمند عوامل، اسباب و پدیده هاى پیرامون خود؛ نظیر هوا، خورشید و آب هستیم. تازه بجز نیازهایى که فعلا براى ما شناخته شدهاند، ما هنوز بسیارى از نیازمندى هاى خود را نشناختهایم و بشر با پیشرفت علمى و رسیدن به مراحل عالىتر بر نیازهاى جدید و ناشناختهاى واقف مىگردد. از زاویه دیگر، گرچه نیازهاى بشر بى شمار و رو به فزونى هستند، اما تأمین حتّى اندکى از آنها نیز دشوار است و گاهى تأمین یکى از نیازها و دسترسى به یکى از وسایلى که براى زندگى مادى خود بدان محتاج هستیم، سالیانى تلاش و فعالیت مىطلبد: گاهى چندین نسل براى اختراع و دست یافتن به وسیلهاى که بشر بدان محتاج است و از طریق آن بخشى از نیازهایش را تأمین مىکند، سرمایهگذارى مادى و علمى مىکند. با این وصف چگونه مىتوان پذیرفت که انسان به مقامى مىرسد که دیگر نیازى به مخلوقات و عوامل پیرامون خویش ندارد و خواسته ها و نیازهاى خویش را با اراده خود تأمین مىکند! اگر چنین باشد که انسان بتواند با اراده خویش هر کارى را انجام دهد و
دیگر محتاج عوامل و اسباب نباشد، معاذ الله، به مقام خدایى رسیده است و چنین امرى محال و اعتقاد به آن شرک و ناشى از جهل است.
پاسخ شبهه این است که دست یابى به قدرتى که در پرتوآن انسان بدون عوامل و اسباب مادى و تنها با اراده خویش به خواستهاش دست یابد، ممکن است و در عین حال انسان شبیه خداوند نمىگردد. بهترین شاهد این مدعا، وجود پیامبران الهى است که با اراده خویش کارهاى خارق العاده انجام مىدادند: با معجزه مریض را شفا مىدادند، کور زاده را بینا مىساختند، و حتّى مرده را زنده مىکردند! البته شکى نیست که پیامبران، در دنیا، تنها به پرتو و شعاع ضعیفى از قدرت بى نهایت خداوند نایل گشته و چنان نبود که آنان در مقام عمل و ارائه معجزه خویش مستقل باشند، بلکه با اذن و اجازه و اراده الهى معجزه از آنان صادر مىگشت.
مىنگرید که مشیّت و اراده الهى پشتوانه و عامل اصلى صدور کارهاى خارق العاده و ارائه معجزه از سوى پیامبران است و به علاوه، گستره توانایى و قدرت انبیاء و سایر اولیاى الهى بر انجام کارهاى خارق العاده، در دنیا، محدود بوده است و آنان بر هر کار خارق العادهاى توانا نبودهاند. از این رو، شبهه فوق از اساس باطل است و اگر ما لازمه اعتقاد به امکان انجام کارى از غیر مسیر طبیعى و بدون استفاده از عوامل و وسایل طبیعى را شرک بدانیم، العیاذ بالله، باید معتقدم گردیدم که انبیاى الهى مشرک بودهاند و خود را شریک خداوند مىپنداشتند و مردم را نیز به شرک دعوت مىکردند! چون آنها از مردم مىخواستند که معجزه آنان را مشاهده کنند و شاهد باشند که مثلاً چگونه مرده را زنده مىکنند. بنابراین، اینکه برخى از فریب خوردگان متأثر از وهابیت خیال مىکنند که نسبت اعجاز به پیامبر، امام معصوم و امام زادگان و اولیاى خدا کفر و شرک است، ناشى از جهل و عدم آشنایى آنها به قرآن است. به عنوان نمونه، خداوند در قرآن درباره حضرت عیسى مىفرماید:
وَ رَسُولا إِلى بَنىِ إِسْرَائِیلَ أَنِّى قَدْ جِئْتُکُمْ بِأَیَة مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّى أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الاَْکْمَهَ وَ الاَْبْرَصَ وَ أُحْىِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ
أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِکُمْ...1؛
و عیسى را به عنوان رسول و فرستاده به سوى بنى اسراییل (قرار داده که به آنها بگوید:) من نشانهاى از سوى پروردگارتان براى شما آورده ام: من از گِل، چیزى به شکل پرنده مىسازم و سپس در آن مىدمم و به فرمان خدا پرندهاى مىگردد؛ و به اذن خدا کور مادرزاد و پیسى را بهبودى مىبخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مىکنم و از آنچه مىخورید و در خانه هاى خود ذخیره مىکنید به شما خبر مىدهم.
نقش اطاعت خداوند در جاودانگى انسان
هم چنین در آن حدیث شریف خداوند مىفرماید اگر بندهام مرا اطاعت کند، به او حیات جاودان مىبخشم. شکى نیست که انسان بیش از هر چیز از مرگ مىترسد، چون خیال میکند که با مرگ زندگىاش به پایان مىرسد. براى او زندگى از هر چیزى عزیزتر است و تلاش ها و فعالیت هاى او در راستاى تداوم همین زندگى انجام مىپذیرد و از این جهت، بالاترین آرزوى او رسیدن به حیات ابدى است. البته ما معتقدیم که با مرگ زندگى انسان خاتمه نمىپذیرد و روح پس از مفارقت از بدن به حیات خود ادامه مىدهد، اما چنان نیست که همه ارواح از یک نوع حیات بر خوردار گردند و چنان نیست که ارواح عموم مردم پس از مرگ حتّى به مانند پیش از مرگشان فعال و تأثیرگذار باشند و کماکان به فعالیت هایى که در دنیا داشتند ادامه دهند. بلکه کسانى که در دنیا مراحل تعالى و تکامل معنوى و نفسانى را پیمودهاند و در زمره اولیاء و دوستان خدا قرار گرفتهاند و به فرموده قرآن: أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ2، حیات ابدى و اخروى آنان بالندهتر و شکوفاتر است و پس از مرگ، سطح تأثیرگذارى و فعالیت هاى روح آنها گسترش مىیابد. چون آنها با مرگ از حصار بدن، محدودیت ها، تنگناها
1. آل عمران، 49.
2. آل عمران، 169.
و موانع رها مىگردند و به مانند پرندهاى مىگردند که سنگى را که به پاهایش بسته بودند، باز مىکنند و او پر مىگشاید و پرواز مىکند.
اگر کسى اولیاء و دوستان خدا را پس از مرگشان صدا بزند، آنها مىشنوند و پاسخ مىدهند و اهل دل پاسخ آنها را مىشنوند و اگر کسى از آنان کمک و یارى بطلبد، به او کمک مىرسانند. البته این مقام و منزلت اختصاص به انبیاء و ائمه ندارد و پیروان آنها و سایر اولیاى خدا نیز از چنین منزلتى برخوردار شدهاند. مهم این است که ما توفیق شناخت آنها را پیدا کنیم که در این صورت ،کرامت ها و آثار وجودى آنان برایمان قابل درک خواهد بود. اگر خداوند توفیق شناخت اولیاى خویش را به انسان عنایت نکند و او را از این نعمت بزرگ بى بهره سازد، دیگر او قدر اولیاى خدا را نمىشناسد و از آنان قدردانى نمىکند و رفته رفته کارش به جایى مىرسد که بر اثر جهل و عدم معرفت به مقام و منزلت اولیاى خدا، کرامت هایى که از آنها نقل شده افسانه مىپندارد.
نمونهاى از کرامت هاى مرحوم میرزاى قمى (ره): از زمره اولیاء و دوستان خدا که پس از مرگ نیز کرامت هاى فراوانى از ایشان ظاهر گشته مرحوم میرزاى قمى است. فراوانند کسانى که براى رسیدن به حاجت خود به مقبره ایشان در قبرستان شیخان، در قم، رفتهاند و پس از خواندن فاتحه و سوره یس به حاجت خود رسیدهاند. این شخصیت بزرگ در نزد خداوند چنان منزلت و مقامى یافته که بى تردید آثار وجودى و کرامات ایشان فراتر از مواردى است که در زمان حیات ایشان رُخ مىداد و کراماتى که از ایشان سر زده به قدرى گسترده و فراوان است که ضبط و جمع آورى آنها بسیار دشوار مىباشد.
حضرت آیت الله بهجت، ادام الله ظله العالى، درباره یکى از کرامت هاى مرحوم میرزا در زمان حیات ایشان فرمودند: شخصى که مقابل مقبره مرحوم میرزاى قمى دفن شده از اهالى قفقاز بوده است که در زمان حیاتش با کاروانى از قفقاز ـ که در آن دوران در قلمرو ایران بوده است ـ جهت انجام مراسم حج، عازم مکه معظمه مىگردد. پس از زیارت خانه خدا و انجام مراسم حج، قدرى سوغات مىخرد و در همیانش مىگذارد و به جده مىرود و سوار بر کشتى
مىشود تا به ایران برگردد. از بد حادثه همیان و سوغات و پول هاى داخل آن وسایر وسایلش در دریا مىافتد و او هر چه تلاش مىکند، موفق نمىگردد که آنها را از آب خارج سازد. شدیداً ناراحت و افسرده مىگردد و چون دلى پاک و باصفایى داشته، خود را به نجف مىرساند و به حرم حضرت على(علیه السلام) مىرود و پس از زیارت، به حضرت عرض مىکند من همیانم را از شما مىخواهم! شب در خواب حضرت به او مىفرمایند: برو همیانت را از میرزاى قمى بگیر!
روز بعد مجدداً به حرم مىرود و به حضرت عرض مىکند: من میرزاى قمى را نمىشناسم و همیانم را از شما مىخواهم! شب دوم باز خواب مىبیند که حضرت به او مىفرمایند: به قم برو و همیانت را از میرزاى قمى بگیر! صبح که از خواب بر مىخیزد، پیش خود مىگوید: اینجا کجا و قم کجا و مجدداً به حرم مىرود و همیانش را از حضرت مىخواهد؛ اما شب سوم باز حضرت را در خواب مىبیند که به او مىفرمایند: برو همیانت را در قم از میرزاى قمى بگیر. بالاخره چارهاى جز این نمىبیند که روانه قم گردد و براى خرج سفر قدرى پول از رفقایش قرض مىکند و بالاخره به قم که مىرسد سراغ خانه مرحوم میرزاى قمى را مىگیردو بعدازظهر خود را به خانه میرزا مىرساند. معمولاً در آن ساعت مرحوم میرزاى قمى به استراحت مىپرداخته، از این رو وقتى در مىزند، خادم پشت در مىآید و مىگوید: چه کار دارى؟ آن مرد مىگوید: با میرزا کار دارم. خادم مىگوید: میرزا استراحت کرده است، برو یک ساعت دیگر بیا. مرحوم میرزا از داخل خانه صدا مىزند که من بیدارم و خادم را فرا مىخواند. وقتى خادم نزد ایشان مىرود، همیانى را به او مىدهد و مىگوید: این همیان را به آن مرد بده! آن مرد همیانش را مىگیرد و خداحافظى مىکند و متوجه نمىشود که چه کرامت بزرگى از میرزاى قمى سرزده است.
وقتى به قفقاز مىرسد، پس از آنکه دیدارها و رفت و آمد دوستان و خویشان به منزل او تمام مىشود و خانه خلوت مىگردد و او خستگى سفر را از تن بیرون مىکند، با خانوادهاش به گفتگو مىپردازد و جریان سفر و از دست دادن و مجدداً به دست آوردن همیانش را نقل
مىکند. زنش مىگوید: چگونه همیانت در جده به دریا افتاد و تو آن را در قم به دست آوردى و آیا وقتى در قم سراغ همیانت رفتى از تو نشانىِ اجناس داخل آن را نپرسیدند؟ گفت: نخیر، من به در خانه میرزا رفتم و در زدم و خادم آمد و گفت: میرزا مشغول استراحت است، ناگهان میرزا از اندرون خانه خادم را صدا زد و همیان را به او داد تا به من بدهد. زنش گفت. آخر چطور نامت را نپرسید و از کجا مىدانست که تو در خانه را زدهاى و از کجا مىدانست که چه کارى دارى و اصلا چطور همیان سر از خانه میرزاى قمى درآورده بود!
مرد تازه متوجه شد که چه کرامت بزرگى از میرزا صادر شده است و او غافل بوده! خیلى ناراحت و متأسف شد، زنش نیز او را سرزنش کرد که چطور تو چنین کرامت عظیمى را از آن مرد الهى دیدى و لااقل داخل خانه نرفتى که او را ببینى و دستش را ببوسى و همین طور همیان را گرفتى و آمدى! آن مرد تصمیم مىگیرد که زندگىاش را در قفقاز رها کند و به قم بیاید و مقیم قم و خادم خانه میرزا گردد. روزى که او به قم مىرسد، مرحوم میرزا رحلت کرده بود و مردم او را تشییع مىکردند. او نیز به جمع تشییع کنندگان ملحق مىشود و شدیداً متأثر مىگردد و مىگرید و بر سر و سینه مىزند و تصمیم مىگیرد که خادم مقبره و مجاور قبر مرحوم میرزا گردد؛ بالاخره پس از آنکه مىمیرد، او را پایین قبر مرحوم میرزا دفن مىکنند.
نمونهاى دیگر از کرامت هاى اولیاى خدا
هم چنین حضرت آیت الله بهجت، ادام الله ظله العالى، از یکى از دوستانشان نقل مىفرمودند که یکى از بزرگان به همراه مریدان و شاگردانش براى زیارت، شب هاى جمعه از تهران به قم مىآمد و به جهت آشنایى و رفاقت به منزل ایشان وارد مىشد. او براى حضرت آیت الله بهجت نقل کرده بود که شبى پس از نماز مغرب و عشا کسى در زد، رفتم در را باز کردم و دیدم آن عالم بزرگ با همراهانش پشت در هستند؛ او و همراهانش را به خانه دعوت کردم. در آن زمان، امکان تهیه غذا از بازار براى ما میسور نبود و چون جریان را به همسرم گفتم، او گفت من براى دو نفرمان غذا درست کردهام و اگر او به تنهایى آمده بود مىشد آن غذا را سه
نفرى بخوریم؛ اما غذایى که با آن بتوان بیست نفر را سیر کرد در خانه نداریم. من گفتم: به هر جهت آنها مهمان و محترمند و باید فکرى کرد و بالاخره به این نتیجه رسیدم که بهترین راه این است که جریان را به خود آقا بگویم، شاید او بتواند کارى بکند؛ چون با غذاى دو نفر که نمىشود بیست نفر را سیر کرد و اگر براى آنها شام تهیه نشود، تصور مىشود که ما کوتاهى کرده ایم.
بالاخره نزد آقا رفتم و آهسته جریان را به ایشان گفتم. ایشان گفت: هر وقت خواستید شام را بکشید مرا خبر کنید! نزد همسرم که برگشتم، او گفت: به آقا جریان را گفتى؟ گفتم: بله. او پرسید که آقا چه فرمود؟ گفتم: او فرمود که به هنگام شام مرا خبر کنید. همسرم گفت: بالاخره باید کارى کرد، غذاى دو نفر را که نمىتوان در اختیار بیست نفر قرار داد. من گفتم: حتماً آقا فکرى در سر دارد. وقتى شام آماده شد، من نزد آقا رفتم و گفتم: شام براى دو نفر حاضر است. آن عالم بزرگ به آشپزخانه آمد و گفت: پارچه سفید و خشک و تمیزى بیاورید؟ پارچهاى آوردیم. او پارچه را روى قابلمه خالى پهن کرد و دوسه بار دستش را تکان داد و ذکرى گفت و بعد فرمود: غذا را بکشید. در کمال شگفتى مشاهده کردم که قابلمه پر از غذاست، به گونهاى که همه خوردند و غذا زیاد هم آمد! آرى، نه تنها پیامبر قادر بود که با معجزه، با ران گوسفندى غذا براى بیش از چهل نفر تهیه کند و تازه غذا زیاد هم بیاید، بلکه چنین کرامتى از پیروان صادق آن حضرت نیز ساخته است و این مصداق حدیث شریف قدسى است که به توضیح و بررسى آن پرداختیم.
بى شک دست یافتن به چنین مقام عالى و بلندى که با اراده و خواست سالک و ره یافته به قرب حق حاصل مىگردد، ممکن نیست، مگر با ایمان راستین به خداوند و تمرین و ریاضت در مسیر بندگى خدا و اطاعت و رضایت به خواست او و پشت پا زدن به خواسته هاى نفسانى و نیز عمل به سنّت پیامبر و پیروى ائمه معصومین. دراین صورت، اراده انسانى به اراده الهى متصل مىگردد و با اذن و مشیت الهى، در پارهاى موارد، حصار محدودیت ها و موانع را کنار مىنهد و فراتر از عوامل طبیعى، انسان به خواستهاش دست مىیابد و به طور حتم و مسلماً
ظهور و نُمود کامل آن مقام متعالى و نامحدود در بهشت و جهان آخرت است. مؤمنان راستین و اولیاى خدا پس از چشم بر بستن از دنیا و جهان ماده و بار یافتن به رضوان الهى و جهان آخرت و رهایى از همه محدودیت ها و اسباب و عوامل محدود ساز جهان ماده، به نقطه اوج قدرت و اراده نامحدودى مىرسند که در پرتو اتصال آن دو به قدرت و اراده الهى، مؤمن ره یافته به قرب حق و رضوان خدا، به همه خواسته هاى نامحدود خویش خواهد رسید. آنجاست که او با اراده خویش نعمت هاى لایزال حق را براى خویش مهیا مىسازد و هر چه بخواهد در اختیارش قرار مىگیرد: وَ فِیهَا ما تَشْتَهِیهِ الاَْنْفُسُ وَ تَلَذُّ الاَْعْیُنُ...1؛ و در آن (بهشت) آنچه دل ها مىخواهد و چشم ها از آن لذّت مىبرد موجود است.
پس وقتى دراین حدیث شریف و سایر احادیث از مقامات متعالى و عالىاى سخن گفته مىشود که پیامبران و ائمه معصومین(علیهم السلام) که برخوردار از ولایت تکوینى بودند، بدان ها دست یافتهاند ـ البته این مقامات اختصاصى به آنها ندارد و دستیابى به آن مقامات براى سایرین نیز میسور است ـ نباید پنداشت که خداوند در این دنیا آن مقامات را به دوستانش عنایت مىکند. چنین پندارى ناشى از غفلت از حقارت، خردى و محدودیت دنیا در برابر جهان بى نهایت آخرت است. اگر نیک بنگریم، متوجه مىگردیم که زندگى دنیا در برابر زندگى ابدى انسان در آخرت، چون چشم بر هم زدنى بیش نیست و دامنه زندگى ما در دنیا، در برابر امتداد و گستره زندگى ابدى ما، کوچکتر از حدّ تصور است و به واقع این زندگى محدود در برابر زندگى بى نهایت اخروى انسان، رقمى به حساب نمىآید. با این وصف چگونه مىتوان انتظار داشت که مقامات نامحدود و خواست هاى نامحدود انسان در همین دنیا بروز و ظهور یابند؟
لقاء و مشاهده خداوند عالى ترین ثمره ارتباط با او
هم چنین در ارتباط با مقام اتصال و ارتباط با خداوند، امیرمؤمنان(علیه السلام)، در دعاى کمیل، به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
1. زخرف، 71.
فَهَبْنى یا إِلهى وَ سَیِّدى وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ وَ هَبْنى یا إِلهى صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِکَ فَکیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلى کَرامَتِکَ...؛
اى خداى من و سید و مولا و پروردگار من، گیرم بر عذاب تو صبر کردم چگونه بر فراق تو صبر کنم. خداى من، گیرم بر حرارت آتشت صبر کنم، اما چگونه چشم از لطف و کرمت بپوشم.
کسانى که مزه محبت و وصال خداوند را چشیدهاند، اگر به دیدار خداوند نایل گردند، چنان لذّتى از لقاى الهى مىبرند که حتّى تحمل عذاب جهنم نیز براى آنها آسان مىگردد. براى آنها سخت ترین دردها، فراق و دورى از خداوند است که بر ایشان از هر عذابى سختتر و کشندهتر است. (درد ورنج فراق وقتى در کام انسان مىنشیند، که لذّت وصال محبوب را چشیده باشد و از این جهت، کسى چون على(علیه السلام) که مزه وصال محبوب را چشیده، از تلخى و سوزش فراق مىنالد و شکوه مىکند.) گرچه درک این مطلب براى ما دشوار است، اما آن مطلب واقعیتى است که اولیاى خدا بدان دست یافتهاند و شاهد صدق آن، سخن حضرت است. اگر کسى جز حضرت چنین سخنانى مىگفت، شاید امکان حمل آن بر اغراق و گزافه گویى بود؛ اما کسى چنین سخنى را بیان کرده که معصوم و مقام خداوند را بیش از هر کسى شناخته است.
آرى، براى ما درد هجران و فراق دوستان قابل درک است، اما فراق خداوند را درک و فهم نمىکنیم؛ چون هر فراقى بعد از وصال رُخ مىدهد و چون ما به وصال حضرت حق نرسیده ایم، درکى از آن نداریم و از این جهت فراق او نیز براى ما قابل درک نیست. اما حضرت که به وصال و معرفت کامل خداوند رسیده، مىداند فراق خداوند چقدر دردناک است که عذاب جهنم در برابرش ناچیز به شمار مىآید. به قدرى لقاء و وصال حضرت حق براى ایشان لذّت بخش و فرح بخش است که براى رسیدن به آن، تحمّل سخت ترین عذاب هاى جهنم نیز آسان مىگردد و تنها درد و فراق و هجران حضرت حق براى ایشان قابل تحمّل نمىباشد.
عدهاى که از فهم این معانى و حتّى از تحلیل ذهنى و توجیه عقلانى آن معانى بلند ناتوانند و نه درکى از وصال دارند و نه درد هجران و فراق خدا برایشان مفهومى دارند و از تصور این معنا نیز عاجزند که انسان مىتواند در مقام معرفت حق اوج بگیرد و به جایى برسد که براى او فراق و هجران حضرت حق از هر عذابى سختتر باشد، وقتى در آیات و روایات به چنین جملاتى بر مىخورند، سعى مىکنند آنها را توجیه و تأویل کنند و گاه تأویل مبتذل و نامناسبى ارائه مىدهند؛ در صورتى که آن جملات صریح و غیر قابل تأویل است. برخى فراق خداوند را به فراق و بى بهره ماندن از نعمت هاى خدا تأویل کردهاند که این تأویل نادرستى است و مسلماً فراق از نعمت هاى الهى سختتر از تحمّل آتش جهنم نیست. هر قدر انسان به نعمتى دلبستگى و علاقه داشته باشد، در کنار برخوردارى از آن نعمت، تحمّل عذاب جهنم براى او آسان نمىگردد؛ آن هم عذابى که با خشم و غضب خداوند برافروخته مىگردد. ما که عذاب هاى دنیایى را نمىتوانیم تحمّل کنیم، چگونه مىتوانیم بر عذابى که از خشم و غضب خداوند ناشى مىگردد صبر کنیم؟ بنابراین، سخن حضرت به وضوح و به روشنى بر امکان وصال به خدا و فراق از او دلالت دارد و در آن سخن، وصال حضرت حق چنان والا و ارزشمند معرفى شده که در کنار آن تحمّل عذاب جهنم آسان مىگردد؛ اما تحمل فراق خداوند از تحمّل عذاب هاى جهنم نیز دردناکتر و دشوارتر مىباشد...............................................
...........................................ادامه دارد.........................................
**امکان ارتباط آگاهانه کامل با خداوند
http://mesbahyazdi.org/arabic/?../lib/be_soye_khod/ch09.htm
مجموعه احادیث در خصوص حضرت مهدی (عج)
چهل حدیث از امام زمان عج
حضرت مهدى(ع) در آینه کلام معصومین علیهم السلام
سخنی که پیامبر(ص) درباره ظهور مهدی(عج)
چهل حدیث منتخب گهربار از امام زمان (عج)
متن این سروده که توسط حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان دراختیار خبرآنلاین قرار گرفته به شرح زیر است:
ما را ز کورش و کی و جم اعتبار نیست
فخری به داریوش و به اسفندیار نیست
مرده است دور رستم و سیروس و کیقباد
ما را به جاهلیت آن دوره کار نیست
در سایه محمد و آل محمدیم
برتر از این برای بشر افتخار نیست
ابنای دین و سوره توحید و کوثریم
بر دل ز کفر و شرک و شرارت غبار نیست
اسلام، اعتقاد و نظام و هویت است
هر کس نداشت در دو جهان رستگار نیست
اندر دژ ولایت و حصن امامتیم
مانند این حصار به گیتی حصار نیست
ما امت عدالت و صلح و اخوتیم
در ما نفاق و شیطنتِ دیو سار نیست
از جاهلیت مجوس نگیریم رسم و راه
ما را به جز ولایت مهدی (ع) شعار نیست
اعلام «ان اکرمکم» باشد این پیام
در کیش ما به رنگ و نژاد اعتبار نیست
گر مدعی تلاش به توهین ما کند
با او بگو که از تو جز این انتظار نیست
تو باش و هفت خوان و خرافات و ترّهات
راهی که می روی ره پروردگار نیست
زنده است دین احمد (ص) و قرآن و اهل بیت (ع)
اکمل از آن طریق سوی کردگار نیست
یارب رسان امام زمان منجی جهان
فرّخ، زمان او که در آن، کار عار نیست
پر می کند ز عدل به امر خدا زمین
بهتر ز عصر دولت او روزگار نیست
آئین دین مداری و تقوی شود رواج
رسم فساد و شرب مدام و قمار نیست
مؤمن عزیز گردد و کافر شود ذلیل
مرد خدا به دوره او خوار و زار نیست
http://www.khabaronline.ir/detail/141536/culture/religion
انتظار فرج و معناى صحیح آن از منظر امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) پرداخت صحیح به مقوله انتظار را موجب قدرت اسلام در دنیا بیان کردند و از همان آغاز جرقه های انقلاب اسلامی به مسئله تبیین مهدویت در جامعه اسلامی پرداختند.
بنیانگذار انقلاب اسلامی در ابتدای انقلاب ایران وظیفه همه نهادهای مسئول در نظام را تمهید ظهور امام زمان(عج) میدانند، زمینه سازی را بالاتر از اعتقاد به انتظار بیان میکنند و این آرزو را مطرح میکنند که این فضا را باید نهادهای متولی به کشورهای دیگر هم بکشانند.
وقتی نگاه امام خمینی(ره) را به حوزه آینده مورد تعمق قرار میدهیم، بحث افق آینده جامعه و مهدویت را پیوند عمیق میدهند، فرهنگ جامعه را مبتنی بر مهدویت طراحی میکنند.
امام خمینی(ره) عبادتی را که روح مهدویت در آن نباشد، و روح جامعه سازی مهدوی در آن دیده نشود را عبادت در فضای اسلام آمریکایی معرفی می کنند و حتی انتظار برای فرج برای آن گروهها و اقشاری از جامعه که صرفا در دعا خلاصه میکنند و حتی در آن امر به معروف و نهی از منکر و جهاد نفی میشود را اسلام آمریکایی عنوان میکنند.
در ادامه این نوشتار به نگاه امام خمینی(ره) در تعریف انتظار صحیح و برداشتها و پاسخهای ایشان به مقوله انتظار فرج امام زمان(عج) میپردازیم.
تعریف انتظار از منظر امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) انتظار فرج با توجه به آیات قرآن کریم و روایات ائمه معصوم(علهیمالسلام) تعریف کردند به طوری که بعد از چندین سال از رحلتشان این تعریف مورد قبول تمام آینده پژوهان و کارشناسان عرصه معارف مهدویت است؛ انتظار یعنی امید تحقق یک هدف مقدور. این انتظار در قالب فردی و اجتماعی و تاریخی و نیز به شکل حق و باطل قابل فرض است و در واقعیت هم وجود دارد. انتظار باید انسان را به هویتهای جمعی و تاریخی پیوند بزند و در او تحول بیافریند. انتظار، مبدأ تحول است. از منظر نظام ولایت، انتظار توسعه ولایت است.
ایشان در یکی سخنرانی های خود در سالروز میلاد امام زمان (عج) به برداشت های مختلف از فرهنگ انتظار در در عصر حاضر پرداختند و انتظار صحیح را از ناصحیح جدا کردند.
برداشتهای غلط از مفهوم انتظار
بعضیها انتظار فرج را به این مىدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان- سلام اللَّه علیه- را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحى هستند که یک همچو اعتقادى دارند. اینها به تکالیف شرعى خودشان هم عمل مىکردند و امر به معروف و نهی از منکر هم مىکردند، لکن همین، دیگر غیر از این کارى ازآنها بر نمىآمد و توانایی آنها به همین مقدار بود، امام خمینی (ره) این نوع نگاه را که تنها به اندکی امر به معروف و نهی از منکر پرداخته شود را انتظار صحیح و معقول نمی دانند .
برخی انتظار فرج را مىگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه مىگذرد ، بر ملت ما چه مىگذرد؛ به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهاى خودمان را عمل مىکنیم، براى جلوگیرى از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء اللَّه، درست مىکنند؛ دیگر ما تکلیفى نداریم.
گروهی می گفتند که خوب، باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید؛ ما باید نهى از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کارى مىخواهند بکنند؛ گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.
دستهاى از این بالاتر ، مىگفتند: باید دامنزد به گناهان، مردم را به گناه دعوت کرد تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت- سلام اللَّه علیه- تشریف بیاورند. این هم یک دستهاى بودند که البته در بین این دسته، منحرفهایی هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که براى مقاصدى به این دامنمىزنند.
پاسخ امام خمینی(ره) به کسانی که معنای انتظار را نفهمیدند
امام خمینی (ره) در تفسیر برخی از پیامدهای این گونه نظریات و اشاعه در جامعه اسلامی اعلام خطر جدی کردند، در مقابله با کسانی که انتظار فرج را غلط در جامعه بیان می کنند .
ایشان پیامدهای این نوع نگاه را قانع شدن به وضع موجود و عدم کوشش برای تحقق وضعی برتر، ناامیدی و پذیرش شکست در حوزه فرد و اجتماع، مشکلتر ساختن حرکت و قیام امام زمان (عج) چرا که هر چه فساد و تباهی بیشتر شود، کار امام زمان (عج) در مبارزه با سختتر و طولانی میگردد عنوان کردند.
امام خمینی (ره) تاکید می کنند: "ما اگر دستمان مىرسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعى ماست، منتها ما نمىتوانیم. این است که حضرت عالم را پر از عدالت می کند؛ نه شما دست بردارید از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید".
توطئه دین از سیاست جداست بدترین برداشت غلط از فرهنگ انتظار است
امام خمینی (ره) رهبر بیداری اسلامی که امروز بعد از بیست و سه سال از رحلت ایشان جوامع مسلمان دنیا با پیروی از بیانات ایشان به دنبال راندن استکبار از کشورهای خودشان هستند، امام خمینی (ره) در همان سالها حایتشان از حضور قدرتهای بزرگ در تبلیغ معناى غلط از انتظار و مهدویت خبر دادند ، همان طور که به ملتها تزریق کرده بودند، به مسلمین، به دیگر اقشار جمعیتهای دنیا که سیاست کار شما نیست؛ بروید سراغ کار خودتان و آن چیزى که مربوط به سیاست است، بدهید به دست امپراتورها. خوب، آنها از خدا می خواستند که مردم غافل بشوند و سیاست را بدهند دست حکومت و به دست ظلمه، دست آمریکا، دست شوروى، دست امثال اینها و آنهایی که اذناب اینها هستند و اینها همه چیز ما را ببرند، همه چیز مسلمانها را ببرند، همه چیز مستضعفان را ببرند و ما بنشینیم بگوییم که نباید حکومت باشد، این یک حرف ابلهانه است، منتها چون دست سیاست در کار بوده، این اشخاص غافل را، اینها را بازى دادند و گفتند: شما کار به سیاست نداشته باشید، حکومت مال ما، شما هم بروید توى مسجدهایتان بایستید نماز بخوانید! چه کار دارید به این کارها ؟
لذا راه مقابله با جریان های انحرافی حرکت در مسیر صحیح فکر مهدوی است ، ارائه راه آینده شناسی عمیق امام(ره) به مراکز مختلف آینده پژوهی، فرهنگی ، مدیریتی است.
انتظار سازنده چگونه محقق خواهد شد
علم و بصیرت در دین ، در مقابل کج اندیشی ها و برداشتهای غلط، تقوا در مقابل هوی و هوس، علم و بصیرت در حوزه سیاست و اجتماع برای تشخیص دوستان و دشمنان و روشن شدن عملکرد سیاست بازان، پیروی از علمای راستین که مصداق نایبان عام امام زمانند از جمله راهکارها برای این قضیه است که امام خمینی (ره) تاکید داشتند.
مسئله انتظار نباید فقط صرف یک دعا برای امام زمان(عج) باشد،انتظاری که ما دعا بکنیم و نتوانیم یک حرکت اجتماعی وسیع را سامان بدهیم، لذا اگر بخواهیم مبتنی بر شعار امام خمینی (ره) حرکت کنیم باید جامعه زمینه ساز باشیم .
رهبر معظم انقلاب هم همین نگاه را دارند، لذا رهبری می فرمایند؛ " مبتنی بر حکومت امام زمان (عج) امروز خود را بسازید و بنا کنید." یعنی افق کجاست؟ مدیریت باید مبتنی بر مهدویت باشد.
همان طور که در روایات ائمه معصوم (علیهم السلام) داریم؛ حرکت امام زمان(عج) مانند امور دیگر، روال طبیعی دارد و قرار نیست همه امور، معجزه آسا صورت پذیرد . امام صادق(ع) «لو قد خرج قائمنا(علیهالسلام) لم بکن الا العلق و العرق و النوم علی السروج ؛ قائم ما قیام کند ، جز عرق ریختن و خواب( از فرط خستگی و مبارزه پی در پی ) بر روی زینها نیست .»
انّ اهل زمان غیبته و القائلین بامامته و المنتظرین لظهوره افضل من اهل کل زمان ... اولئک المخلصون حقّاً و شیعتنا صدقاً و الدّعا الی دین الله سرّاً و جهراً ... آنان خستگی ناپذیر، در آشکار و نهان دیگران را به دین خدا فرا میخوانند.
پی نوشت:
1- صحیفه امام ج21 17
2- همان
3- صحیفه امام ج21 ص 17
4-نعمانی ف الغیبه، باب 15، ص 285
5-طبرسی ، الاحتجاج، ج2، ص 317
http://www.alvadossadegh.com/fa/article/93-other-article-mahdi/32127-1392-01-16-06-14-56.html
حوزه واقعا باید امتیاز دهی را به اساتید واگذار نماید یعنی امکانات و زمینه هایی فراهم شود که اساتید بتوانند طلاب خود را تشویق و امتیاز بدهند و این یکی از شؤون ارتباط با طلاب است. مثلا تشویق های مالی و...می تواند از طریق اساتید صورت گیرد.
آیا ارتباط پدر و فرزندی در رابطه علمی استاد و طلبه در زمان قدیم وجود داشته است؟ و آیا در حال حاضر هم در حوزه وجود دارد؟
راجع به این سوال باید عرض کنم که این مسئله خودش یک اصل است. این مسئله سند روایی هم دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة» من و علی پدر این امت هستیم. البته پدر علمی و معرفتی و اخلاقی مراد است. با توجه به این روایت و سند معتبر در این باب، در حوزه های علمیه این می تواند یک اصل باشد. به نظر بنده، با توجه به دغدغه هایی که برخی از علما، اساتید و خود طلاب مطرح می کنند، ما می توانیم متوجه شویم که ارتباط میان استاد و شاگرد به نحو پدر و فرزندی در زمان قدیم، پر رنگ تر بوده است.البته الان هم وجود دارد اما متاسفانه برخی عوامل باعث شده که این رابطه در عصر ما کاهش یابد. اما در زمانهای گذشته چون آن عوامل و آسیب ها کمتر بوده، لذا ارتباط بیشتر بوده است. زمانی که من در مدرسه علمیه لاهیجان تحصیل می کردم، اساتیدمان را به عنوان پدران معنوی حساب می کردیم. مثلا حضرت حجت الاسلام حاج آقا حجت سعیدی پدروار به ما درس می دادند یا مرحوم ادیب لاهیجانی - که لقب ادیب را هم مرحوم شهید بهشتی به ایشان داده بود - با اینکه از نظر علمی در طراز بالا بود به ما صرف میر درس می داد این یعنی یک تواضع معنوی پدرانه. این برخوردها باعث می شود تا طلبه ها هم نشاط علمی پیدا کنند و هم توجه بیشتری به علم کنند ولی در عصر ما برخی مسائل معیشتی و اقتصادی و بحران های سیاسی و توسعه حوزه های علمیه و گسترش جمعیت طلاب، باعث شده تا اساتید مجالی پیدا نکنند و یا در این زمینه ها خیلی وقت نگذارند .بایداین اصل پدر و فرزندی حفظ شود و بالتبع رعایت این رابطه پدر وفرزندی بین استاد وشاگرد برکاتی را نیز به همراه خواهد داشت.
این آثار و برکاتِ این ارتباط ، چه چیزی می تواند باشد؟
وقتی که استادی در حد پدر معنوی بروز می کند احساس امنیت خاطری به طلبه دست می دهد و ارادتی که باید(به استاد) داشته باشد به وجود می آید. این ارادت رفاقت و صمیمیت ایجاد می کند.
این صمیمیت باعث ایجاد انس علمی و معنوی می شود و مثل ارتباط انسان با پدر نَسَبی در خانه است. اگر پدر به فرزندش لطف و محبت داشته باشد، فرزند هر جا که باشد، دلش با پدرش است. یکی دیگر از برکات دیگر این است که متعلم دوست دارد تا در کلاس حضور پیدا کند و پدر معنوی خودش را ببیند و از محضرش استفاده کند. علت قرار دادن حضور و غیاب در کلاسها به خاطر پر رنگ تر کردن حضور طلاب در کلاسهاست . الان (بااین حضور وغیاب هایی که انجام می گیرد) طلبه ها بر اساس ساعت (حضور وغیاب) در کلاس ها شرکت می کنند و نه بر اساس اینکه استاد را پدر معنوی تلقی بکنند، و تشنه علم باشند. این ارتباط پدر و فرزندی باید(در حوزه ها) اصل باشد و نه سیستم حضور و غیاب.
گفته می شود هر درسی پنج مرحله پیش مباحثه، پیش مطالعه، درس ، مطالعه و مباحثه دارد، آیا با این موافق هستید و آیا این در حال حاضر وجود دارد؟
در هر کاری، علمی یا غیر علمی اموری دخیل است، مثلا اراده و هدف و برنامه داشتن و تقوای انسان دخیل در موفقیت انسان است و همینطور عاقبت اندیشی، این مراحلی که فرمودید در حال حاضر در حوزه کم رنگ شده است.
البته من چهار سال نماینده طلاب بودم و در آنجا در رابطه با این موارد طرح های بسیاری بررسی کرده ایم، یکی از بحث ها ، مسئله آسیب شناسی است که باید جلوتر از این مباحث مطرح شود. باید اساتید و متولیان امر بررسی کنند که چه آسیب هایی باعث شد تا این کارها کمرنگ شود. اینها چیزهایی است که خود طلبه ها که انجامش نمی دهند هم قبولشان دارند، حتی طلبه خوش استعدادی که درس نمی خواند خودش قبول دارد که باید این امور رعایت شود ولی عملا انجام نمی دهد.
در قدیم این آسیب ها کمتر بوده است. طلبه ها خاطرشان خیلی جمع بود، این آرامش درونی خیلی نقش دارد. ما در بحث های معنوی می گوییم که«أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ». دربحث های علمی هم یک آرامشی نیاز است. در قدیم آن آرامش وجود داشت و طلبه ها با خاطری جمع آن مراحل را طی می کردند و واقعا اهتمام و جدیت داشتند البته تذکرات اساتید هم در این زمینه زیاد بود.
ما خودمان در آن زمان که طلبه شدیم چون در آن زمان از خیلی از مسائلی که در این زمان وجود دارد فارغ البال بودیم خوب درس می خواندیم. امنیت روحی و ذهنی وقلبی خیلی نقش دارد شما در نظر بگیرید یک خانواده ای که پول و امکانات داشته باشد اما اضطراب هم داشته باشد، زندگی برایش شیرین نیست. این اضطراب و عدم امنیت درونی باعث می شود تا زندگی هر روز برایش تلخ باشد و حتی دچار بیماری شود. حضرت ایت الله زین العابدین قربانی چهل سال پیش کتابی با عنوان بزرگترین بیماری قرن بیستم نوشت که اضطراب باشد و ما الان بالعیان می بینیم. امنیت خاطر برای یک طلبه ، سرمایه است، اگر بتوانیم برای طلاب امنتیت خاطر ایجاد کنیم بقیه چیزها کم کم درست می شود.
به عنوان مثال در زمانهای قدیم این همه قرض و وام نبود اما الان زیاد شده است. کسی که بدهکار باشد، طلبه ای که ماهی یک میلیون باید وام پرداخت کند، درس را در حاشیه قرار می دهد.
آسیب دیگر این است که شغل ها برای طلاب توسعه پیدا کرده است و این شغل ها برای طلبه ها جذابیت دارد. حتی اگر طلبه ای مشکلات مالی هم نداشته باشد به خاطر جاذبه بعضی شغلها ممکن است درس را رها یا حداقل کمرنگتر کند. در زمان های قدیم این عنوان های اجتماعی مطرح نبود.
در قدیم چون آسیب ها کمتر بود لذا اهتمام طلاب هم بیشتر بود. من یادم است که زمانی که صمدیه می خواندم متنی که قرار بود استاد، فردا تدریس نماید را به دیوار حجره می زدم و شب تا صبح مطالعه می کردم. آنقدر آن مطالب را می خواندم ومرور می کردم که همه را حفظ می شدم، چون فارغ البال بودم.
نکته قابل توجه دیگر که موجب یک نوع آسیب شده است وجود فاصله های طبقاتی بین طلاب است در زمان قدیم طلبه ها، عمدتاً در یک سطح بودند، زمانی که من در حوزه علمیه لاهیجان طلبه شدم استاد من در سطح خودم بود. خدا حفظ کند استاد قنبر مشفق را که واقعا زحمت می کشید. هم مدیر بود و هم استاد، ولی از طرفی کار کشاورزی هم می کرد منبر هم می رفت .وقتی می دیدم که مدیر مدرسه به سختی زحمت می کشد و از طرف دیگر اساتیدم هم از نظر مادی یک فاصله کمی با من دارند، _بین شاگرد ها که هیچ فاصله ای نبود_ این مسائل موجب می شد راحت تر درس می خواندیم. اما الان این فاصله هایی که وجود دارد خودش یک آسیب است.
پس تا زمانی که این علت ها مرتفع نشود آن مسائل و مشکلات همچنان وجود خواهد داشت. و راه حل هم این است که متولیان امر بیشتر توجه کنند تا آسیبها کمتر شود.
آیا قبول دارید که طلبه ها افت اخلاقی پیدا کرده اند؟ و فکر می کنید که علت این چه چیزی می تواند باشد؟
من همیشه علت یابی را یک اصل می دانم اما متاسفانه در کشور ما بیشتر معلول ها مورد توجه قرار می گیرد. مقام معظم رهبری همیشه به ریشه ها و علل توجه می نماید. درختی که زمانی باردهی زیادی داشت، و به مرورزمان باردهی اش کمتر شده، باید به علل کم باردهی آن توجه نمود نه اینکه به سراغ میوه ها برویم و فقط به کمی میوه های روی درخت توجه نمود. بلکه باید علت ها را پیدا کنیم. حوزه های علمیه هم درخت تنومندی است که ریشه های بسیار محکمی به عمر بیش از هزار سال دارد. منتها گاهی باردهی اش کم می شود. ما باید در مسائل مختلف به ریشه ها توجه نماییم، اگر ما به اینها توجه نداشته باشیم هیچ وقتی نتیجه نمی گیریم. در بعد اخلاقی گاهی انسان به وحشت می افتد. در بعد اخلاقی باید نگرانی های بیشتری داشته باشیم چون بعد اخلاقی هزاران برابر بالاتر از بعد علمی است. داستانی تاریخی است که در مورد دو عالم است. یکی تا صبح مطالعه می کرد و دیگری بیشتر عبادت می نمود و کمی هم مطالعه می کرد، اما موفقیت علمی عالم دوم بیشتر بود. تا الان در مورد مسائل اخلاقی دچار ضایعه هستیم. البته منحصر به این نیست و درمورد مسائل خانوادگی طلاب هم مشکلاتی وجود دارد.
چه راهکارهایی برای حل این مشکلات به ذهن حضرتعالی می رسد؟
من یک روایتی از جلد اول اَلکافی از امام کاظم علیه السلام برای شما می خوانم که راهکار های این مشکلات را می توان از آن استفاده کرد. حضرت می فرمایند: «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِی أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا آن تَعْرِفَ رَبَّکَ وَ الثَّانِیَةُ آن تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ وَ الثَّالِثَةُ آن تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ وَ الرَّابِعَةُ آن تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَم» یعنی من علم مردم را در چهار چیز دیدم، اول خداشناسی است، دوم اینکه چه گونه آفریده شدیم و سوم اینکه خدای تعالی چه اراده ای از آفرینش ما نموده است و چهارم اینکه چه چیزهایی انسان را از دین خارج می کند. مشکل امروزی ما را همین حدیث حل می کند. ما باید خداشناسی را عملا و با اخلاص در حوزه های علمیه ترویج کنیم، نه به وسیله بخشنامه.
به نظر حضرتعالی رسالت اصلی حوزه های علمیه چیست؟
رسالت حوزه های علمیه در سه بعد است که عبارتند از: تعلیم و تهذیب و تربیت و سومی تبلیغ به معنای اعم خودش. این رسالت ماست. یعنی ما هر برنامه ای که تنظیم می کنیم باید در این راستا باشد. استاد در هر سه محور نقش دارد. استاد اگر فقط تعلیم دهد و یا اگر فقط به امور تربیتی بپردازد و یا فقط تبلیغ کند، ناقص است. هر سه رسالت حوزه های علمیه باید متناسب با هم پیش برود. اگر امتیاز دهی فقط بر اساس علم و دانش باشد، غلط است. گاهی متولیان امر در حوزه فقط به یک بخش توجه می کنند. من وامثال بنده که در کلاس درس ، بحث فقهی ویا اصولی و... داریم باید با نکات اخلاقی به جنبه تهذبی هم بپردازیم. نتیجه این می شود که طلبه ای که این مسائل را از اساتید یاد گرفت می برد و در جامعه پراکنده می کند و نشر می دهد. ناپلئون بناپارت می گوید مادران با یک دست گهواره و با دست دیگر دنیا را تکان می دهند، نقش اساتید هم همینگونه است. همین طلبه ها که پیش اساتید درس می خوانند به جامعه می آیند و نقش هدایت گری دارند.
لطفا به ویژگیهای استاد نمونه هم اشاره بفرمائید.
در سوره آل عمران آیه 159 آمده است که «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ آن اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» این آیه کاملا منطبق با اساتید است. اصل این آیه مربوط به جنگ احد است. یاران پیامبر ص که از دستور ایشان پیروی نکرده بودند، بعدا پشیمان شدند و از پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم عذرخواهی کردند. پیامبر آنها را بخشید. از این آیه چند مورد از چیز هایی که یک استاد باید در مقابل شاگردانش داشته باشد را می توان به دست آورد.
اول نرم خویی است « َبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ» چون نرم خویی رحمت الهی است. محبت معقول یک استاد بسیار اثر گذار است. از این آیه شریفه روش ارتباط یک عالم با افراد مختلف را می توان فهمید. دومین نکته این آیه این است که استاد و رهبر دینی نباید نسبت به افراد مختلف غلیظ القلب و سنگ دل باشد و همچنین نباید خشونت کلامی داشته باشد « وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ». گاهی اوقات در زمان طلبگی با کوچکترین اشکال توسط استاد خُرد می شدیم. استاد هم خشونت گفتاری و هم خشونت رفتاری را با متعلم داشت. هر استادی نرم خو باشد و سنگدل نباشد طلبه ها را بیشتر جذب می کند. تندخویی منجر به جدایی است. عالم دینی و استاد باید اهل عفو باشد و تغافل و تجاهل کند و بگذرد.
سومین نکته ای که از این آیه شریفه به عنوان خصوصیت استاد و عالم دینی به دست می آید، استغفار در مقابل لغزشهای دیگران است. چون پیامبرص هدف بالای دعوت از مردم را دعوت به توحید در نظر می گیرد، و این عالی ترین دعوت پیامبر ص بود لذا این قبیل کارها واشتباهات آنان را می بخشد تا آنها را به سعادت واقعی برساند. اگر کشور ما ومجامع حوزوی ودانشگاهی و... بخواهد موفق باشد ،باید به روز های اول انقلاب برگردد و برادری و عطوفت و مهربانی دوباره ظهور کند. اگر ما این اصولی که در این آیه شریفه آمده است را رعایت نکنیم، اگر هزاران جلسه درس و صدها موسسه داشته باشیم، دردی را دوا نخواهد کرد.
نکات بعدی مستخرج از این آیه به عنوان خصوصیت استاد، مشورت و توکل است.
اگر حضرتعالی مطالب و توصیه هایی برای عمیق تر کردن رابطه طلاب و اساتید دارید بفرمائید
من نکاتی را به صورت تیتروار خدمت شما عرض می کنم که اعتقاد دارم رعایت آنها می تواند رابطه استاد و شاگرد را بهبود بخشد:
استاد محور اصلی در آموزش و پرورش است
اساتید پدران معنوی و علمی طلاب هستند.
شکوفایی حوزه های علمیه در گرو توجه به اساتید است.
شاگردان منعکس کننده فضائل و رذائل اساتید هستند یعنی اساتید به این نکته توجه داشته باشند که هر مطلبی رادر کلاس نگویند.
علم و اخلاق باید با هم باشد و نباید از هم جدا شوند و تفکیک بین علم و اخلاق خسارت عظیم است. نقش هدایتی اساتید باید همیشه وجود داشته باشد.
باید توجه داشته باشیم که علم نور است و این یعنی اساتید فقط به این دروس ظاهری و تعداد طلبه ها توجه نکنند، باید نورانیت حاصل گردد. دروس حوزوی ، علوم آل محمدند و این علوم نباید تاریک باشد. باید طوری باشد که طلبه فقط رسائل را نخواند باید در کنار آن نورانیت هم پیدا شود.
اساتید باید نکات اخلاقی را به صورت کوتاه و مفید بیان کنند، چون نکات اخلاقی ظرفیت طلبه را بالا می برد. من همیشه در کلاس هایم حدیث می خوانم، حدیث خواندن جزء درس است و نه جدای از درس. اگر این چیز ها نباشد طلبه باید فقط ورق بزند وباسواد شود وصِرف سواد وعلم هم دردی را دوا نمی کند وچه بسا مصداق این شعر می شود که : چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا . اگر امتی با اخلاق باشند، ظرفیت شان بالامی رود.
طلاب مهذب با مسئولیت بهتری به درس و بحث می پردازند.
حوزه های علمیه باید نقش محوری اساتید را باور کنند.
اساتید باید در مورد طلاب رفتارشناسی کنند
اساتید نباید تک بعدی باشند، شهید مطهری از تک بعدی بودن بسیار مشمئز ومتنفر بود.
رابطه استاد و شاگرد نباید رابطه صرفا علمی کلاسیک و خشک باشد، بلکه باید به صورت عاطفی و محبت آمیز باشد
اساتید حلقه و صل طلاب و متولیان هستند، متولیان باید به این حلقه توجه کنند. طلبه ها نکات خود را به اساتید می گویند و آنها به متولیان حوزه منتقل می کنند. اساتید می توانند بخشی از بار مسئولیت را از گردن متولیان بردارند.
خوراک فکری طلاب از طریق اساتید تامین می شود.
اهداف و وظایف عالیه اساتید محترم و خود طلاب در حوزه باید به صورت یک نمودار تهیه شود و در اختیار همه اساتید و طلاب قرار گیرد.
اساتید افسران فکری حوزه های علمیه هستند، بنای فکری طلاب در دست اساتید است
بر اساس آموزه های قران کریم( ولقد کرّمنا بنی آدم ...) کرامت طلاب باید توسط اساتید و... رعایت شود.
با توجه به آیه شریفه هل یستوی اللذین یعلمون و الّلذین لایعلمون، جایگاه اساتید به خوبی روشن می شود. همچنین ما در امتیاز دهی به طلاب در کلاس باید به درس خواندن طلاب توجه داشته باشیم و به طلبه ای که بیشتر درس خوانده است بیشتر توجه کنیم. راههای امتیازدهی به طلاب زیاد است یکی از آنها نمره است .حوزه واقعا باید امتیازدهی را به اساتید واگذار نماید یعنی امکانات و زمینه هایی فراهم شود که اساتید بتوانند طلاب خود را تشویق و امتیاز بدهند و به این آیه شریفه عمل کنند و این یکی از شوون ارتباط با طلاب است. مثلا تشویق های مالی و ...می تواند از طریق اساتید صورت گیرد.
رکن های اصلی حوزه عبارتند از رهبری، مراجع، علماء، جامعه مدرسین، شورای عالی و اساتید سطوح عالی . پس اساتید سطوح عالی در این حد از اهمیت هستند.
اساتید نباید شغل های گوناگون داشته باشند، این بر ارتباط استاد با طلاب تاثیر منفی می گذارد.
معاونت تهذیب باید با اساتید در ارتباط باشند و اساتید می توانند هر ماه یک بسته معنوی به طلاب بدهند .اینها خیلی تاثیر گذار است.
سنت های پسندیده بزرگان در گذشته برای طلاب در مورد علم و تهذیب و قناعت و مناعت طبع و سلوک با خانواده و برخی موارد دیگر را برای طلاب بازگو کنیم.
پرسش و پاسخ در کلاس باید وجود داشته باشد. البته من سوال را از کل افراد حاضر در کلاس می پرسم و نه از یک طلبه خاص . این باعث افزایش تمرکز طلاب می شود.
اساتید اگر بخواهند بنیه علمی و اخلاقی را تقویت کنند، کتابهای مفید و سودمند را به طلاب وشاگردان معرفی کنند.
خوش اخلاقی و وقار و تواضع اساتید در طلاب بسیار تاثیرگذار است و اساتید باید از شوخی هایی که دون شانشان است خودداری کنند.
اساتید باید به روش های مختلف انگیزه های علمی و معنوی را در طلاب ایجاد کنند.
اساتید، طلاب را سربازان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مدافعان دین و حریم اهلبیت علیهم السلام بدانند، این خیلی می تواند تاثیر گذار باشد.
اساتید، طلاب با استعداد را به مراکز حوزوی معرفی نمایند
حضور منظم اساتید در کلاس موجب تعلیم نظم به شاگردان و همچنین به حفظ ارتباط پدر و فرزندی کمک می نماید.
اساتید بزرگوار در عین حال که باید در مسائل حیاتی و مهم نظام جمهوری اسلامی و همچنین مسائل مهم جهانی موضعگیری و اظهار نظر نمایند، باید از ورود به مسائل حزبی خودداری نمایند، این مسئله یعنی ورود به مسئل حزبی وگروهی ارتباط اساتید با طلاب را خدشه دار می کند.
................................................................................................
...............................................................ادامه دارد.........................
...........................................................
حسن ختام سخنان من ( ختامه مسک فلیتنافس المتنافسون ) ذکر خیری از مرحوم حضرت آیت الله شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی است. ایشان با اینکه از نظر علوم مختلف اعم از فلسفه کلام ، ادبیات در حد بالایی بودند با این حال تواضعشان محرز بود عاطفه شان محرز و کامل بود. ایشان همیشه جلوتر از شاگردان در کلاس حضور پیدا می کردند ومی نشستند .خصوصیت دیگر ایشان دلجویی از طلاب بود به شکلهای مختلف. گاهی ایشان برای تهیه دوا و درمان طلاب هم خودشان اقدام می کردند. همیشه مشکلات طلاب را حل می کردند . یکی از دوستان ما می گفتند چشمان من دچار عارضه ای شده بود که زیاد پلک می زد ایشان سر درس متوجه این مشکل من شدند و بعد از درس ایشان علت امر را جویا شدند بعد دکتری در تهران معرفی کردند و هزینه های درمان را هم تقبل کردند تا به نتیجه رسید . خود من هم خاطره ای کوتاه از ایشان دارم .اولین روزی که من به کلاس ایشان ( درمَدرَس ساحلی فیضیه) رفتم، همین که دیدند یک طلبه جدید هست فورا ایستادند و با من صحبت کردند نام و شهر تولد مرا پرسیدند و از من دلجویی کردند .همین امر، بسیار در روحیه من مؤثر بود.
نکته دیگری هم حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی از ایشان نقل کردند که بسیار جالب است. ایشان می فرمودند زمانی آیت الله صالحی مازندرانی مریض شدند مریضی حادی هم بود و بیهوشی و جراحی در پی داشت ایشان خودشان برای من نقل کردند وقتی که سختی های مشقت باری را طی کردم و بعد از عمل جراحی به هوش آمدم در همان ابتدای به هوش آمدن به عنوان تشکر از ذات اقدس اله با تمام وجود گفتم الحمد لله رب العالمین و در طول عمرم چنین الحمد لله ای نگفته بودم و بعد فرمودند من دوست دارم یک مریضی از همان نوع صعب العلاج دچار شوم و دوباره همان مراحل سخت درمان را طی کنم و دوباره که به هوش آمدم دوباره همان جمله را تکرار کنم که: الحمد لله رب العالمین
و آخر دعوانا أن الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین/210/52/20
http://neshasteasatid.com/node/1382
** رجوع شود به :(مطالب گوناگون از استادسیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی)
به نقل از لاهیجان نیوز
(لاهیجان نیوز)
رئیس مرکز اسلامی هامبورگ آلمان :از برگزاری مراسم نکوداشت «محققیلاهیجی» بهشدت استقبال کردیم
آیتالله رضا رمضانی با اشاره به تاسیس مسجد امام علی (ع) شهر هامبورگ در آلمان توسط حجتالاسلام والمسلمین احمد محققیلاهیجی اظهار کرد: مرحوم استاد محققیلاهیجی جایگاه ویژه علمی داشت و عالم بهروز بود.
وی به آشنایی مرحوم محققیلاهیجی به زبان و علوم غیر دینی اشاره کرد و افزود: مرحوم محققیلاهیجی از هنر خطاطی و نقاشی برخوردار بود و شخصیت جامعی داشت.
رمضانی با بیان اینکه برخی از مؤمنان کشور آلمان و شهر هامبورگ از آیتالله العظمی بروجردی درخواست عالم دینی در سال 1955 میلادی کردند، تصریح کرد: آیتالله العظمی بروجردی پس از چند روز تا?مل حجتالاسلام والمسلمین احمد محققیلاهیجی را مناسب حضور در غرب تشخیص داد و معرفی کرد.
نماینده مردم گیلان در مجلس خبرگان رهبری ورود مرحوم محققیلاهیجی را ابتدا در خانه دو طبقهای در شهر هامبورگ خواند و بیان کرد: مرحوم محققیلاهیجی پس از مدتی برای ساخت مسجد در شهر هامبورگ اقدام کرد و در سال 1960 میلادی کلنگ مسجد امام علی (ع) به زمین زده شد.
وی با اشاره برخورد اخلاقی و معنوی مرحوم محققیلاهیجی با مردم، خاطرنشان کرد: حسن خلق مرحوم محققیلاهیجی از خاطرات به یاد ماندنی مردم آلمان است.
*اهتمام ویژه محققیلاهیجی به جوانان
رمضانی به جامعیت تربیتی و اهتمام ویژه نسبت به جوانان توسط مرحوم محققیلاهیجی اشاره کرد و گفت: مرحوم محققیلاهیجی مسلط به زبان آلمانی بود و بهراحتی میتوانست با مردم ارتباط برقرار کند ضمن اینکه انسانی مبتکر محسوب میشد و در فعالیتهای فرهنگی و حوزههای تربیتی استاد بود.
رئیس مرکز اسلامی هامبورگ آلمان با بیان اینکه مرحوم محققیلاهیجی دارای مخاطبان مختلفی بود، خاطرنشان کرد: اکنون تربیتیافتگان و دانشآموختگان حلقه درسی مرحوم محققیلاهیجی هر کدام دارای جایگاهی هستند و این موضوع یکی از نکتههای مهم در حوزه تبلیغی است.
وی مرحوم محققیلاهیجی را مخاطبشناس و روانشناس تبلیغی و تربیتی توصیف کرد و یادآور شد: مرحوم محققیلاهیجی عالم و مخاطبشناس بود و مردم خواستار حضور او در آلمان بودند.
رمضانی با اشاره به احداث مسجد امام علی (ع) در شهر هامبورگ آلمان، اظهار کرد: سه نقطه برای احداث مسجد مذکور در محضر آیتالله العظمی بروجردی پیشنهاد شد و ایشان با دوراندیشی که در حوزه تبلیغ خارج از کشور داشت فرمود؛ بهترین مکان برای احداث مسجد در نظر گرفته شود.
رئیس اتحادیه اروپایی علما و تئولوگهای شیعه به تامین منابع مالی احداث مسجد امام علی (ع) از طرف مردم اشاره کرد و افزود: بخش مهمی از منابع مالی احداث مسجد مذکور از طریق مرجعیت تامین شده است.
*مخالفت محققیلاهیجی در کمک شاه برای ساخت مسجد امام علی (ع)
وی با بیان اینکه شاه در رژیم گذشته پیشنهاد کمک برای ساخت مسجد امام علی (ع) در شهر هامبورگ را ارائه کرد، گفت: شاه شرط کمک مالی را حک کردن نام او بر سردر مسجد عنوان کرد و این موضوع با مخالفت شدید مرحوم محققیلاهیجی مواجه شد.
رمضانی ساخت مسجد امام علی (ع) را با پول پاک دانست و تصریح کرد: اخلاص آیتالله العظمی بروجردی در کمک به احداث مسجد امام علی (ع) در آلمان مثالزدنی است و این مسجد اکنون مانند نگینی در شهر هامبورگ میدرخشد.
امام جماعت مسجد امام علی (ع) هامبورگ آلمان با اشاره به فعالیت این مسجد در حوزههای مختلف، خاطرنشان کرد: مسجد امام علی (ع) در اروپا به مسجد آبی معروف شده است.
وی تکمیل مسجد امام علی (ع) را در زمان آیتالله دکتر بهشتی عنوان کرد و گفت: سال 2000 میلادی ساختمان آکادمی در مسجد امام علی (ع) تاسیس شده است.
رمضانی با بیان اینکه فعالیتهای مرحوم محققیلاهیجی تنها منحصر به شهر هامبورگ نبود، یادآور شد: شهرهای دیگر آلمان متوجه حضور نمایندهای از طرف مرجعیت شدند و حتی پرسشهایی از دیگر کشورهای اروپایی از مرحوم محققیلاهیجی داشتند.
رئیس مرکز اسلامی هامبورگ آلمان به برگزاری مراسم نکوداشت مرحوم محققیلاهیجی در گیلان اشاره کرد و افزود: مرحوم محققیلاهیجی شخصیتی گیلانی محسوب میشود و از جایگاه ویژهای در حوزه بینالملل برخوردار است و به این دلیل از برگزاری مراسم نکوداشت بهشدت استقبال کردیم.
وی مرحوم محققیلاهیجی را پیک معرفی اسلام و تشیع در دنیای غرب خواند و اظهار کرد: مرحوم محققیلاهیجی شیعه را ابتدا در آلمان و پس از آن در دیگر کشورها گسترش داد.
نماینده مردم گیلان در مجلس خبرگان رهبری با اشاره به رونمایی از ویژهنامه 200 صفحهای مرحوم محققیلاهیجی در مراسم نکوداشت او، بیان کرد: حجتالاسلام دکتر ترابی مدیر آکادمی مسجد امام علی (ع) ویژهنامه وزین و سنگین مذکور را تهیه کرده است.
رمضانی متذکر شد: ویژهنامه مرحوم محققیلاهیجی با اسناد و مدارک در اختیار سید مهدی مصطفوی عضو شورای راهبردی روابط بینالملل گذاشته شد ضمن اینکه فیلم فعالیتهای مرحوم محققیلاهیجی از بایگانی سیمای شهر هامبورگ در کشور آلمان تهیه شده است.
به گزارش فارس، مراسم نکوداشت حجتالاسلام والمسلمین احمد محققیلاهیجی دهم اردیبهشت ماه جاری در دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان برگزار شد.
http://lahijannews.com/?p=15002
بسم الله الرحمن الرحیم
قال اللّه الحکیم: الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ
السلام علیکم و رحمة الله
تجلیل و تکریم مجاهدان در راه خدا، مبلّغان سرافراز و انسان های آزاده، وظیفه انسانی و اخلاقی همه مردم پاک سرشت و آزاد منش می باشد.
امروز اگر مجلس بزرگداشتی به نام یکی از شخصیت های علمی و تبلیغی، در استان عالم پرور گیلان تشکیل شده است و نام آن مرد بزرگ دوباره در اذهان زنده می شود، همه به خاطر مجاهدت ها و نیّت پاک و اخلاص آن عالم فرزانه و دانشمند وارسته است.
مرحوم حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمّد محقّقی لاهیجی تغمّده الله بغفرانه، از انسان های ستوده، و عالمان وارسته ای بود که عمر شریف خود را وقف خدمت به اسلام و نشر فرهنگ غنی اهل البیت علیهم السلام در داخل و خارج کشور نمود و از فرصت های طلایی عمر خویش، برای خدمت به خدا و بندگان خدا استفاده ها کرد.
از آن روزی که استاد اعظم ما مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی قدّس سره، بنای تأسیس مسجد بزرگ امام علی علیه السلام را در هامبورگ نهادند و اراده آن مرجع بزرگ بر این تعلّق گرفت که اسلام عزیز و تشیّع راستین را در نقاط مختلف جهان تبلیغ نمایند، مرحوم حجة الاسلام و المسلمین آقای محقّقی را برای این امر بسیار با اهمیت انتخاب کرده و ایشان هم با بلاغ حسن و اخلاق پسندیده و روش فاضله حتی الامکان این کار مهمّ را به انجام رسانید.
آن فقید سعید در طول عمر خدمتگزاری به ساحت مقدّس حضرت ولیّ عصر ارواح العالمین له الفدا در آن مرکز بزرگ اسلامی، توفیقات زیادی نصیبشان گردید که تا امروز برکات حضور ایشان در آلمان و اروپا ادامه دارد.
این حقیر به روح مقدّس ایشان سلام و درود فرستاده و از حضرات علماء اعلام و دانشمندان والامقام خطّه شریف گیلان می خواهم که همچنان یاد علما و خدمتگزاران به دین و مکتب را گرامی داشته و نسل جدید را با خدمات آنان آشنا نمایند؛ «و عند ذکر الصالحین تنزل الرّحمة»
رحمت خداوند بر همه بندگان صالح خدا و سلام بر شما عزیزان و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
لطف الله صافی
10 رجب المرجب 1436
***نسیم معرفت***
به نام خدا
پانزده نکته برای مبلّغین و سخنوران
سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند
اِنَّ الْکَلامَ اِذا خَرَجَ مِنَ الْقَلْبِ دَخَلَ فِی الْقَلْبِ وَ اِذا خَرَجَ مِنَ اللِّسانِ لَمْ یَتَجاوَرِ الاَذانَ
سخنی که از جان و دل بر آید، لاجرم بر دل می نشیند و سخنی که صرفا لقلقه زبان باشد ودر حد لفظ والفاظ باشد ، از گوش های مردم تجاوز نمی کند.(یعنی از گوش به قلب سرایت نمی کند)
مجموعه ورام ، ج2 ، ص.152.
به بهانه حدیث فوق پانزده نکته به مربیان و مبلّغین و سخنوران عزیز تقدیم می دارم تا در کارشان موفق تر باشند:
1- اخلاص در سخن ، داشته باشیم. سعی شود که از روی اخلاص وخلوص نیت با مردم سخن بگوییم.
2-باتمام وجود و احساس پاک ، سخن بگوییم.
3- از تکلف گویی و سخن خشک بپرهیزیم. سعی کنیم که سخن ما روح داشته باشد.
4- فراز وفرود در هنگام سخنرانی را رعایت کنیم. به تناسب سخن ، گاهی اوج وگاهی هم فرود در بیان داشته باشیم. وبه عبارت دیگر بیان ما یکنواخت نباشد.
5-از اشعار نغز و پرمحتوی به تناسب استفاده شود.
6- در هنگام سخنرانی به تناسب از آیات وروایات استفاده شود.
7-برای تنفس وحفظ شادابی مجلس سخنرانی ، از داستان های مناسب وآموزنده استفاده گردد
8- گهگاهی برای تمرکز ذهن های مخاطبین به سخنرانی، بعضی از افراد حاضر درجلسه را (به تناسب مطلبی که مورد نظر است) با نام مورد خطاب قرار دهیم.
9- حرمت واحترام حضار مجلس ومستمعین را کاملا رعایت کنیم.
10- سعی کنیم سخنرانی ما نه خیلی کوتاه ونه خیلی طولانی باشد. اعتدال در سخنرانی مراعات شود.
11-سعی کنیم که ملاّ سفارشی نباشیم به این معنی که حتما همانگونه که صاحب مجلس سفارش کرده سخنرانی کنیم بلکه باید تشخیص داد که چه موضوعی ضرورت دارد تا براساس آن سخنرانی انجام بگیرد.
12- سعی کنیم که مقهور شخصیت های در مجلس قرار نگیریم. بعضی ها مقهور اشخاص حاضردر جلسه قرار می گیرند.مثلا چون فلان سرمایه دار یا فلان فرماندار و... در جلسه حضور دارد ، نوع خاصی سخنرانی می کنند.
13-اگر عالم بزرگ ویا دانشمند بزرگواری ویا مقام عالی در جلسه حضور دارند در حین سخنرانی به تناسب بدون افراط ویا تفریط از آنها تکریم شود.
14-نگاه به مخاطبین وحضار مجلس به طور یکسان باشد وبه سَمت وگروه وافراد خاصی خیره نشویم. در نگاه به حضار اعتدال داشته باشیم.
15-با نام و حمد وسپاس خداوند و سلام ودرود بر محمد آل محمد سخنرانی را شروع کنیم.
ارادتمند شما : سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی
روز دوشنبه
یازذهم خرداد1394
خواسته غیر طبیعی مردان از همسرشان
رابطه جنسی از پشت (مقعد،دُبُر) پرسمان دانشجویی
دوست گرامی؛ اینگونه عوارض بسته به سابقه جنسی و ویژگیهای جسمی و جنسی افراد متفاوت خواهد بود لذا احتمال همه آن عوارضی که مطرح نمودید و آسیبهایی دیگر بسته به ویژگی های فرد، وجود دارد. در ادامه کمی درباره احکام شرعی و عوارض جسمی و روانشناختی این عمل با شما سخن خواهیم گفت اما خوب است بدانید از آنجا که دوران نامزدی، زمانی بانشاط و پراحساس ولذتبخش برای طرفین است، همه شکلهای ارتباطی آن، به شکل خاطرهای شیرین برای طرفین باقی میماند و تداعی آن، انگیزه تکرار خواهد بود. مراجعینی داریم که با آغاز این نوع سکس و ارتباط جنسی در دوره نامزدی و تداعی لذت روانی این دوره با این لذت جنسی، اکنون که ماهها از ازدواجشان گذشته است و وارد زندگی مشترک شدهاند هنوز بر همان روش تمرکز دارند (البته غالبا با اصرار آقایان و اکراه بانوان) و گاه بعد از مدتها، هنوز دختر باکره مانده است! این به معنای به هم ریختن سازمان روانی و عاطفی زن است که حاصلی جز کدورت عاطفی خانواده ندارد. پس با تمام توان، در این مورد خوددار باشید و به روشهای دیگر ارتباط جنسی در این دوران فکر کنید.
حکم شرعی نزدیکی با همسر از پشت (دُبُر) عبارت است از:
آیات عظام امام خمینى، خامنه اى، صافى، مکارم و نورى: «کراهت شدید دارد». (آیت اللّه نورى، توضیح المسائل، م 452 ؛ امام خمینى و آیت اللّه صافى، توضیح المسائل مراجع، م 450 ؛ آیت اللّه مکارم، تعلیقات على العروة، احکام الحیض، السابع و آیت اللّه خامنه اى، استفتاء، س 425)
آیت اللّه سیستانى و آیت اللّه فاضل: «اگر زن راضى باشد، کراهت شدید دارد و اگر راضى نباشد، بنابر احتیاط واجب جایز نیست». (آیت اللّه فاضل، تعلیقات على العروة، احکام الحیض، السابع ؛ آیت اللّه سیستانى، توضیح المسائل مراجع، م 450)
آیات عظام بهجت، تبریزى و وحید: «بنابر احتیاط واجب، جایز نیست». (آیت اللّه وحید، منهاج الصالحین، ج 2، م 228 ؛ آیت اللّه بهجت، وسیلة النجاه، ج 1، م 268 ؛ آیت اللّه تبریزى، منهاج الصالحین، ج 1، م 228)
*** خوب است بدانید :
1. مهمترین عارضه ای که مجامعت از طریق مقعد (پشت- دُبُر) برای زن دارد این است که چون لذت حقیقی جنسی برای زن از طریق مقاربت از فرج و مجرای تناسلی حاصل می شود نه از طریق مقعد، بنابراین زن دچار سرد مزاجی و بی میلی جنسی شده و در آینده نزدیک خود را موجودی می یابد که وسیله دفع شهوت شده و خودش نباید از این عمل خدادادی لذتی ببرد.
2. زن در این نوع ارتباط دچار درد بسیار شدیدی خواهد شد که گاه تا مدتی امکان راه رفتن درست را از او خواهد گرفت ضمن اینکه این درد فراوان، هیچ لذتی از این رابطه جنسی برای او باقی نخواهد گذاشت.
3. از آنجا که ساختمان مقعد طوری است که ظرفیت پذیرش آلت مرد را ندارد (برخلاف واژن یا فرج که خاصیت ارتجاعی و لغزنده دارد) و هر لحظه امکان آسیب دیدگی ماهیچه حلقوی (اسفنگتر) دهانه مقعد و حتی پارگی آن وجود دارد. درنتیجه زن گرفتار درجاتی از بی اختیاری مدفوع شده و نیازمند جراحی و عوارض بعدی می شود. چون مرد در حال لذت جنسی فقط به فکر دفع شهوت خود است و حرکات بدون کنترل او هر لحظه می تواند به زن آسیب فیزیکی وارد کند.
4. مقعد محل ذخیره فضولات دستگاه گوارش (مدفوع) است که حاوی میکروبها فراوانی است. در اثر مالش و دخول آلت مرد این میکروبها می توانند وارد دستگاه تناسلی مرد شده خود و او را به عفونتهای خاصی مبتلا سازند. در حالی که مقاربت از راه واژن یا فرج چنین عوارضی به همراه ندارد.
5. مخاط مقعد بسیار ظریف و نازک است و احتمال پارگی و انتقال ویروس ایدز از طریق آن به داخل خون زیاد است و حتی یکی از علل شیوع ایدز در غرب از طریق جنسی، لواط و مقاربت از طریق مقعد است.
6. از آنجا که دهانه مقعد دارای ماهیچه ای حلقوی است، مانند یک کش محکم دور آلت مرد را گرفته و در لحظه خروج منی مانند یک سد عمل می کند. و در اثر این عمل احتمال پس زدن منی به عقب و فشار به کیسه های منی و غده پروستات و عوارض ناشی از آن خیلی زیاد است.
7. و نکته آخر اینکه از جمله عوارض مقاربت از راه مقعد ابتلای مرد به زود انزالی در آینده است. در نتیجه نمی تواند آنگونه که باید از همبستری با همسرش لذت ببرد و بنابراین دچار سرد مزاجی شده و مشکلات روحی پیدا خواهد کرد.
8. با توجه به این که، سیستم فیزیولوژیکی زن این چنین است که لذّت حادّ و حقیقی جنسی را معمولاً از همان مجرای طبیعی و خدادادیاش (قُبُل) احساس میکند؛ از این رو با مجامعت از همان طریق طبیعی، رابطهای دو طرفه برقرار شده و دو طرف به نحو رضایتمندی از یکدیگر لذّت میبرند؛ اما نزدیکی از «دُبُر» نمیتوان صد در صد، برآورده کنندهی حاجت روحی و جنسی زن باشد. در ادامهی این فرآیند، زن با عدم اشباع و ارضاء میل جنسی برخورد کرده و نوعی روانپریشی در ابعادِ عصب و عاطفه پیدا میکند (حالت نورزی). خاصه این که او در این حالت، فقط ابزاری جهت لذتبری یکسویهی مرد قرار گرفته و نمیتواند عکسالعمل مناسب آن هم با جهتگیری لذتبری متقابلِ جنسی داشته باشد.
9. در ادامه روند قبل، مرد همچنان به پر کردن ظرفیت جنسی خود مشغول شده و در عرض چند لحظه کوتاه به حدّ بالای کامگیری (اُرگاسمِ فعّال) میرسد و سریعاً حجم بالای شهوت را با بیرون ریختن منی، تخلیه میکند. امّا طرف مقابل، به دلیل ویژگی دیر فعّالی جنسی، هنوز در تکاپوست تا به نحوی خود را هماهنگ با مرد کرده و دستِ کم به همان اندازه که او لذّت برده، غریزه را پاسخ دهد. ولی هنوز در نیمه راه است که مرد با ریخته شدنِ سریع (و بلکه ناخواستهی) منی به بیرون، به مرحله سرد حسیّ جنسی وارد شده و نمیتواند پاسخگوی خوبی به واکنشِ جنسی زن (که هم اینک گرمِ رابطهسازی است) باشد. در نتیجه این زن است که ناکام میماند و لذا همچنان برداشتِ زن و سهم جنسی اش کمتر از مرد خواهد بود (پس، در عین رضایت، کراهت هم باقی است. چون دیگر دل زن به این حالات خوش و آرامی نمی گیرد و به هر حال، درصدی - حتی اندک - از ضربههای روحی به سیستم عصب و اُرگانیسم زن وارد میشود).
10. چون دخول از قسمتِ دُبُر، توأم با محدودیّتهای فیزیولوژیک مرد و زن است؛ از این رو، نیاز به شدّت و سختی از سوی مرد و لزوم اثرپذیری منفعلانهی زن بوده و این فشار به مقعد زن، عصبهای تناسلی مرد را تحریک کرده و موجب فعالیت کیسهی منی و در آخر، انزال زودرسِ منیِ مرد میشود. مشکلِ بعدی، از هیجان افتادنِ مرد، سستی عضلات، دوگانگی مزاجِ جنسی و حتّی سردمزاجی مرد است. به عبارتی، فقط زن آسیبپذیر نخواهد بود. مرد در دراز مدت و در اثر استمرار این حالات، به نوعی حساسیّتهای عصبهای آلت جنسی مبتلا شده و نسبت به زودانزالی منی، ناتوان شده و ادامهی این زودانزالی، میتواند نوعی سردمزاجی در مرد پدید آورد.
*** سخنی لطیف از امام احساس و عقل، امام صادق (علیه السلام): از ایشان درباره آمیزش از مقعد پرسیدند. حضرت در نهایت زیبایی فرمودند: «همسرت، عروسک و عشق زندگی توست؛ پس او را با این کار اذیت مکن.» (وسائل الشیعه، ج20،ص143)
نویسنده : عباسعلی هراتیان
*هشدار نسبت به خطرات رابطه جنسی از مقعد
http://www.moshavereh.porsemani.ir/content/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%AC%D9%86%D8%B3%D9%8A-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%B4%D8%AA-%D9%85%D9%82%D8%B9%D8%AF%D8%8C%D8%AF%D9%8F%D8%A8%D9%8F%D8%B1
.: Weblog Themes By Pichak :.