متن کامل زیارت عاشورا با ترجمه فارسی - پایگاه جامع عاشورا
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از شفقنا، آیت الله وحیدخراسانی به پرسشی درباره مستند بودن زیارت عاشورا پاسخ گفته است.متن پرسش مطرح شده و پاسخ این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:
آیا به نظر جناب عالی زیارت عاشورا معتبر بوده و سند و متن آن صحیح میباشد؟زیارت عاشورا نزد فقهاء (اعلی الله مقامه) از مسلّمات است و لذا معتبر بوده و احتیاج به سند ندارد
*********************
متن کامل زیارت عاشورا همراه با ترجمه فارسی
*- اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ و َابْنَ خِیَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ و َابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ
سلام بر تو اى ابا عبداللّه سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش سلام بر تو اى فرزند امیر مؤ منان و فرزند آقاى اوصیاء
*- اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ
سلام بر تو اى فرزند فاطمه بانوى زنان جهانیان سلام بر تو اى که خدا خونخواهیش کند و فرزند چنین کسى و اى کشته اى که انتقام کشته گانت نگرفتى
*- اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ
سلام بر تو و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر شما همگى از جانب من سلام خدا باد همیشه تا من برجایم و برجا است شب و روز
*- یا اَباعَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ
اى ابا عبداللّه براستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظیم گشت مصیبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام
*- و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ
و گران و عظیم گشت مصیبت تو در آسمانها بر همه اهل آسمانها پس خدا لعنت کند مردمى را که ریختند شالوده ستم و بیدادگرى را بر شما خاندان
*- وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ و َاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها
و خدا لعنت کند مردمى را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از آن مرتبه هائى که خداوند آن رتبه ها را به شما داده بود
*- و َلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ
و خدا لعنت کند مردمى که شما را کشتند و خدا لعنت کند آنانکه تهیه اسباب کردند براى کشندگان شما تا آنها توانستند با شما بجنگند
*- بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِیاَّئِهِم
بیزارى جویم بسوى خدا و بسوى شما از ایشان و از پیروان و دنبال روندگانشان و دوستانشان
*- یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ
اى اباعبداللّه من تسلیمم و در صلحم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قیامت
*- وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَةَ
و خدا لعنت کند خاندان زیاد و خاندان مروان را و خدا لعنت کند بنى امیه را همگى و خدا لعنت کند فرزند مرجانه (ابن زیاد) را
*- وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ
خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را و خدا لعنت کند مردمى را که اسبها را زین کردند و دهنه زدند و به راه افتادند براى پیکار با تو
*- بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ
پدر و مادرم بفدایت که براستى بزرگ شد مصیبت تو بر من پس مى خواهم از آن خدائى که گرامى داشت مقام تو را
*- وَ اَکْرَمَنى بِکَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و َآلِهِ
و گرامى داشت مرا بخاطر تو که روزیم گرداند خونخواهى تو را در رکاب آن امام یارى شده از خاندان محمد صلى اللّه علیه و آله
*- اَللّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ
خدایا قرار ده مرا نزد خودت آبرومند بوسیله حسین علیه السلام در دنیا و آخرت
*- یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللَّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ وَ اِلى امیرِالْمُؤْمِنینَ وَ اِلى فاطِمَةَ وَ اِلَى الْحَسَنِ
اى اباعبداللّه من تقرب جویم به درگاه خدا و پیشگاه رسولش و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن
*- وَ اِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ وَ بِالْبَراَّئَةِ (مِمَّنْ قاتَلَکَ وَ نَصَبَ لَکَ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِعَلَیْکُمْ وَ اَبْرَءُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ) مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِکَ وَ بَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ وَ جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَیْکُمْ وَ على اَشْیاعِکُمْ
و شما بوسیله دوستى تو و بوسیله بیزارى از کسى که با تو مقاتله کرد و جنگ با تو را برپا آرد و به بیزارى جستن از کسى که شالوده ستم و ظلم بر شما را ریخت و بیزارى جویم بسوى خدا و بسوى رسولش از کسى که پى ریزى کرد شالوده این کار را و پایه گذارى کرد بر آن بنیانش را و دنبال کرد ستم و ظلمش را بر شما و بر پیروان شما
*- بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیِّکُمْ
بیزارى جویم بدرگاه خدا و به پیشگاه شما از ایشان و تقرب جویم بسوى خدا سپس بشما بوسیله دوستیتان و دوستى دوستان شما
*- وَ بِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ وَ النّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ
و به بیزارى از دشمنانتان و برپا کنندگان (و آتش افروزان ) جنگ با شما و به بیزارى از یاران و پیروانشا
*- اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وَ وَلِىُّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ
من در صلح و سازشم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با کسى که با شما در جنگ است و دوستم با کسى که شما را دوست دارد و دشمنم با کسى که شما را دشمن دارد
*- فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیاَّئِکُمْ وَ رَزَقَنِى الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ
و درخواست کنم از خدائى که مرا گرامى داشت بوسیله معرفت شما و معرفت دوستانتان و روزیم کند بیزارى جستن از دشمنانتان را
*- اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ
به اینکه قرار دهد مرا با شما در دنیا و آخرت و پابرجا دارد براى من در پیش شما گام راست و درستى (و ثبات قدمى) در دنیا و آخرت
*- وَ اَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمامٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ (بِالْحَقِّ) مِنْکُمْ
و از او خواهم که برساند مرا به مقام پسندیده شما در پیش خدا و روزیم کند خونخواهى شما را با امام راهنماى آشکار گویاى (به حق) که از شما (خاندان ) است
*- وَ اَسْئَلُ اللَّهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ مُصیبَةً ما اَعْظَمَه
و از خدا خواهم به حق شما و بدان منزلتى که شما نزد او دارید ، که عطا کند به من بوسیله مصیبتى که از ناحیه شما به من رسیده بهترین پاداشى را که مى دهد به یک مصیبت زده از مصیبتى که دیده
*- وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ وَ فى جَمیعِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ
براستى چه مصیبت بزرگى و چه داغ گرانى بود در اسلام و در تمام آسمانها و زمین خدایا چنانم کن در اینجا که ایستاده ام از کسانى باشم که برسد بدو از ناحیه تو درود و رحمت و آمرزشى
*- اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
خدایا قرار ده زندگیم را زندگى محمد و آل محمد و مرگم را مرگ محمد و آل محمد
*- اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ وَ ابْنُ آکِلَةِ الَْآکبادِ اللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ عَلى لِسانِکَ وَ لِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
خدایا این روز روزى است که مبارک و میمون دانستند آنرا بنى امیه و پسر آن زن جگرخوار (معاویه ) آن ملعون پسر ملعون (آه لعن شده ) بر زبان تو و زبان پیامبرت که درود خدا بر او و آلش باد
*- فى کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
در هر جا و هر مکانى که توقف کرد در آن مکان پیامبرت صلى اللّه علیه و آله
*- اَللّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْیانَ وَ مُعاوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدینَ
خدایا لعنت کن ابوسفیان و معاویه و یزید بن معاویه را که لعنت بر ایشان باد از جانب تو براى همیشه
*- وَ هذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ
و این روز روزى است که شادمان شدند به این روز دودمان زیاد و دودمان مروان بخاطر کشتنشان حضرت حسین صلوات اللّه علیه ر
*- اَللّهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَ الْعَذابَ (الاَْلیمَ) اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ وَ فى مَوْقِفى هذا
خدایا پس چندین برابر کن بر آنها لعنت خود و عذاب دردناک را خدایا من تقرب جویم بسوى تو در این روز و در این جائى که هستم
*- وَ اَیّامِ حَیاتى بِالْبَراَّئَهِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ وَ بِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ اَلسَّلامُ
و در تمام دوران زندگیم به بیزارى جستن از اینها و لعنت فرستادن بر ایشان و بوسیله دوست داشتن پیامبرت و خاندان پیامبرت که بر او و بر ایشان سلام باد
پس مى گوئى صد مرتبه :
*- اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
خدایا لعنت کن نخستین ستمگرى را که بزور گرفت حق محمد و آل محمد را و آخرین کسى که او را در این زور و ستم پیروى کرد
*- اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً
خدایا لعنت کن بر گروهى که پیکار کردند با حسین علیه السلام و همراهى کردند و پیمان بستند و از هم پیروى کردند براى کشتن آن حضرت خدایا لعنت کن همه آنها را
پس مى گوئى صد مرتبه :
*- اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
سلام بر تو اى ابا عبداللّه و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد همیشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد این زیارت را خداوند آخرین بار زیارت من از شما
*- اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
سلام بر حسین و بر على بن الحسین و بر فرزندان حسین و بر اصحاب و یاران حسین
پس مى گوئى :
*- اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَ ابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَ الرّابِعَ
خدایا مخصوص گردان نخستین ستمگر را به لعنت من و آغاز کن بدان لعن اولى را و سپس دومى و سومى و چهارمى را اَ
*-اللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ
خدایا لعنت کن یزید را در مرتبه پنجم و لعنت کن عبیداللّه پسر زیاد و پسر مرجانه را و عمر بن سعد و شمر و دودمان ابوسفیان و دودمان زیاد و دودمان مروان را تا روز قیامت
پس به سجده مى روى و مى گوئى :
*- اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى
خدایا مخصوص تو است ستایش سپاسگزاران تو بر مصیبت زدگى آنها، ستایش خداى را بر بزرگى مصیبتم
*- اَللّهُمَّ الرْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ
خدایا روزیم گردان شفاعت حسین علیه السلام را در روز ورود (به صحراى قیامت ) و ثابت بدار گام راستیم را در نزد خودت با حسین علیه السلام و یاران حسین آنانکه بى دریغ دادند جان خود را در راه حسین علیه السلام.
http://www.ashoora.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=360:1388-09-20-15-11-17&catid=47:1
مرحوم آیت الله صادق احسانبخش نماینده سابق ولی فقیه در استان گیلان-رشت
http://ghorbanigilani.andishvaran.ir/fa/galleries.html
به نام خدا
مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 درحالی به پایان مهلت تعیین شده(آذر 1393) نزدیک می شود که متأسفانه دستاوردش توهین و گستاخی ویاوه سرایی مقامات کشورهای اروپایی بویژه آمریکا می باشد. برای ملت عزتمند وعاشورایی ایران قابل قبول نیست که تیم مذاکره کننده ایران(دکتر ظریف وعراقچی وروانچی و همراهانشان) منفعلانه وچه بسا ذلیلانه با دیپلماسی لبخند وبگو وبخند در میز مذاکره حاضرشوند و به دنبال هرمذاکره ای شعارشان این باشد که ما پیشرفت داشتیم وبه سوی گام نهایی پیش می رویم؟!!!! آیا تا حال در باره آنچه که بدست آوردیم در مقابل آنچه که از دست دادیم تفکر واندیشه شده است؟!!! بزرگترین سرمایه ملت ایران ،عزت واقتدارملی و افتخار به ارزش های دینی ومکتبی وانقلابی است ونیز ارزش هایی است که از طریق اهلبیت پیغمبر علیهم السلام بویژه سالارشهیدان حسین بن علی علیهمالسلام و مجاهدان را ه حق وروحانیت رنج کشیده وعلماء و فقهاء و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی ره باعنایات حضرت ولیعصرعج نصیب این کشور عزیز شده است. ملت ایران با تقدیم صدها هزار شهید ومجروح وجانباز از قبل وبعداز انقلاب بخصوص در هشت سال دفاع دلیرانه در برابر صدام وصدامیان باحمایت های شرق وغرب وحکام مرتجع عرب ، افتخارش این است که دارای استقلال واقتدار وشرف وعزت وغیرت وسرافرازی است . چنین ملتی راضی نیست که به بهانه بهبود وضع اقتصادی ایران و رفع تحریم های ظالمانه از طرف آمریکا واروپا ، اصول وارزش های دینی وانقلابی او پایمال شود. چرا وزارت خارجه(خانم افخم) و وزیرخارجه(دکترظریف) ورئیس جمهور ما(دکترحسن روحانی) در برابر توهین ها وتحقیرها ویاوه گویی های دولت مردان ومقامات خائن وجنایتکار اروپایی وآمریکایی پاسخ قاطع وکوبنده ودر خورشأن ملت انقلابی وعاشورایی ایران نمی دهند؟!!! چه رمز و رازی وجود دارد که دربرابر کستاخی های آنها نرمش نشان داده می شود و فقط به جهت اینکه مورد عتاب وخطاب ومؤاخذه قرار نگیرند چند جمله ای تشریفاتی درمقابل آنها برزبان جاری می کنند؟!!!چرا به این آیه شریفه قرآن( مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ...سوره فتح آیه 29) عمل نمی کنند؟!!! چرا این بزرگواران به سخن مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای ایمان نمی آورند که فرمودند: {به آمریکا وغرب اعتمادی نیست. ... آنها در عهدشکنی ونقض پیمان ها مسبوق به سابقه هستند.اگربه فرض بعید بهانه مسائل هسته ای حل شود ، ده ها بهانه دیگر را طراحی کرده وآماده دارند. ... تصور برخی دولتمردان دولت قبلی و همچنین برخی دولتمردان دولت فعلی این است که اگر ما در قضیه هستهای با امریکا مذاکره کنیم، موضوع حل می شود. من هم به دلیل اصرار آنها بر مذاکره درخصوص موضوع هستهای، گفتم مخالفتی ندارم . اماهمان موقع هم تاکید کردم که خوشبین نیستم. }
ملت انقلابی ایران هرگز مذاکراتی را که ثمره اش ذلت و پایمال شدن اصول وارزش های انقلابی ودینی اش باشد قبول نخواهد کرد ودربرابر آن ساکت نمی ماند. آیا تنها راه برون رفت از مشکلات اقتصادی وتحریم ها ، مذاکره با سران جنایتکار اروپایی وآمریکایی (که ازحامیان جنایتکاران بخصوص رژیم پلید صهیونیستی هستند) است؟!!! چرا همه مسائل کشور را به این مذاکرات شوم پیوند زده اید؟!!!نکند کاسه ای زیر نیم کاسه باشد؟!!! اینجانب به عنوان یک شهروند ایرانی که به فرهنگ وتمدن وارزش های قرآنی ودینی وانقلابی خود افتخار می کنم چند سفارش به رئیس جمهور محترم جناب دکتر روحانی دارم:
1- باتمام وجود پیرو مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای باشید(پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. امام خمینی)
2-با ملت ایران صادق باشید وچیز ویا چیزهایی که به سرنوشت نظام وملت وکشور مربوط می شود از آنها پنهان نکنید.(شنیدم که بعضی از نمایندگان مجلس فرمودند که بسیاری از چیزهایی که در مذاکرات می گذرد نمایندگان مجلس از آن بی خبرند)
3- با تأسی از امام خمینی ره ومقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دربرابر سران جنایتکار وستمگر اروپا وآمریکا موضعی قاطع واستوار وسدید وشدید وبدون خدشه داشته باشید واین موضع قاطع واستوار وسدید وشدید را به وزیر امور خارجه وهمکارانش ابلاغ فرمایید.
4-دربرابر اعتراض های انقلابیون بیدار وهوشمند ودلسوز عصبانی نشوید .این آیه را مکرر مرور فرمایید:( مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ...سوره فتح آیه 29)
5-همانطو که قبلا فرمودید که من رئیس جمهور همه ملت هستم نه یک حزب ویا قشر خاص براین سخن درست خود استوار باشید
6-به دغدغه های مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در باره مقوله فرهنگ توجه کامل فرمایید واز آن غفلت نشود.
7- به دغدغه های مراجع عظام در باب ترویج شعایر دینی در جامعه وحفظ آن ها بویژه در باب حجاب وعفاف که از امّهات مسائل اسلامی ودینی است عمیقا توجه شود.
8- به فرهنگ وتربیت جوانان در کشور عزیز ایران بسیار بسیار توجه وبرنامه ریزی شود.
9- به کشاورزی کشور بابرکت ایران توجه وعنایت کامل داشته باشید.
10- حکومت در جمهوری اسلامی ایران را در مسیر تحقق حکومت حضرت مهدی عج بدان وهمه کارهای خویش را در این راستا قرار بده.
برای شما وسایر دولت مردان آرزوی موفقیت وسلامتی دارم
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی
روز شنبه دهم آبان 1393
به نام خدا
ناکجاباد مذاکرات هسته ای ایران با 1+5
عجیب است که از طرف جمهوری اسلامی ایران مدام شفاف سازی و حسن نیت ورفع موانع سر راه مذاکرات هسته ای انجام می گیرد ولی از طرف مقابل زیاده خواهی وتمرد ومانع تراشی وسوء ظن و ادعاهای جدید مطرح می شود. مذاکراتی که طرف مقابل اصل را بر پیچیده تر کردن مسئله کرده ودر حقیقت به دنبال حل شدن قضیه نیست سر از ناکجاباد در می آورد !!! وسر نوشت روشنی ندارد ونخواهد داشت و هربار نیزبر ابهامات آن افزوده می گردد. با خوش وبش ها ولبخند های دیپلماتیکی که گاهی هم لازم است پیشرفتی حاصل نخواهدشد. غرب وآمریکا با نیرنگ ومکر وحقه بازی که جزو سرشتشان شده در صورتی این نمایشنامه را تمام می کنند که امتیاز اساسی ومهمی از ایران بگیرند. هیچگاه از یاد نبریم که غرب وآمریکا با اساس واصل نظام جمهوری اسلامی ایران مشکل دارند وبرای مهار ویا سقوط آن اهرم های زیادی داشته ودارند یکی از اهرم های آنها جهت مقابله با نظام اسلامی ایران حفظ ودفاع از موجودیت منحوس وپلید رژیم اشغالگر اسرائل است. تا این غده سرطانی وجود دارد ما با غرب وآمریکا مشکل خواهیم داشت.البته بادرایت وحکمت ومصلحت اندیشمندانه می توانیم خطرات این گرگ های وحشی وخونخوار را کم کنیم ولی به فرمایش امام راحل رابطه ما با آمریکا و مانند آن رابطه گرگ ومیش است ودر کلامی دیگر فرمود اگر از توطئه آنها غفلت کنید شما را نابود خواهند کرد . تا به حال به لطف خدا ومقاومت ملت ایران ورهبری امام خمینی ومقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای همه توطئه ها ونقشه های شومشان نقش برآب شد وبعد از این هم انشاء الله چنین خواهد شد. به نظر میرسد که ادامه مذاکرات هسته ای با 5+1 با خوشبینی های غیر واقعی سرانجام خوشی ندارد و کاسه تحریم ها ومانند آن با مذاکرات وادامه آن شکسته نشده ونمی شود. کاسه تحریم وماتتد آن ضمن رعایت قواعد وقوانین کار ، فقط وفقط از راه اعتماد ملی واهتمام به سرمایه های داخلی وتوجه عملی به اقتصاد مقاومتی وپیروی محض از فرامین مقام معظم رهبری ومقاومت واقتدار عزتمندانه ایران اسلامی وانقلابی شکسته می شود. اینجانب بار دیگر توجه دست اندر کاران مذاکرات هسته ای را به مطلبی که قبلا نوشته ومنتشر کرده بودم جلب می نمایم واستدعا دارم که توجه بیشتری بفرمایند. متن قبلی به قرار زیر است:
به دلائل زیرباید ضرب الاجل چند ماهه جهت مذاکرات هسته ای ایران با1+5ازسوی جمهوری اسلامی ایران تعیین شود تا طرف مقابل بیشتراز این ایران وملت ما را به بازی نگیرد:
1-ایران مذاکره را برای مذاکره نمی خواهد بلکه مذاکره را جهت دستیابی به حقوق حقیقی خود و... دنبال می نماید.
2-مذاکرات باید ثمرات داشته باشد وباگذشت سال های طولانی بویژه دردوره 6ماهه تعیین شده از سوی غرب( که جناب آقای دکترظریف باتیم خود از سوی ایران عهده دار مذاکرات می باشد )، نتیجه وثمره قابل اعتنایی در مذاکرات هسته ای ایران با1+5حاصل نشده است وکاربی ثمر لغواست ووکارلغواز عاقل وعقلاء قبیح است.
3-طرف مقابل قصدجدی برحل مناقشات هسته ای ندارد وسوء نیت وکارشکنی آنها ثابت شده است .
4- 5+1 در مذاکرات به دنبال باج گیری از ایران(جمهوری اسلامی ایران)است واین ویژگی در تمام مذاکرات هسته ای ما باآنها محرز وآشکار است.
5-خاطره تلخ تعلیق در زمان دولت آقای سیدمحمدخاتمی(دوره اصلاحات) گواه روشن است که آنها نیات شیطانی دارند واگر مداخله وبرخورد قاطع وحکیمانه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای نبود ، همه اهداف شوم خودرا به بهانه مسائل هسنه ای عملی می کردند ولی ومکروا ومکرالله والله خیر الماکرین!!!.
6-غرب به معنی عام آن ، دست از خوی استکباری واستعماری ودشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران واسلام اصیل و...برنداشته است لذا اعتماد به آنها دور از عقل وخرد وحزم واحتیاط و...است.آیا میتوان به بهانه لغو تحریم ها به هر صورتی ودر هرزمانی وبا هرضرر و زیانی به مذاکرات با 5+1 ادامه داد؟!!!!به اصطلاح اصولی دفع ضررعقلائی محتمل ،لازم است. درین مذاکراتی که تیم هسته ای ایران با5+1 به ریاست جناب دکتر ظریف ،درجریان است بنابر گفته های کارشناسان ومطلعین، نه تنها دستاورد روشنی نداشته بلکه از جهات عدیده ای دچار خسارت و...شدیم. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!!!!. دفع ضرر مسلم ، به طریق اولی لازم است.
7-ابهامات زیادی در مذاکرات کنونی وجود دارد که پاسخ های روشنی از سوی مسئولین هسته ای به ملت ایران داده نشده است.بخش عمده این ابهامات ناشی از برخوردهای منفعلانه تیم مذاکره ما می باشد.
8-اقتدار بالای سیاسی و نظامی ایران به درجه ای است که می تواند مسیرمذاکرات تحمیلی رابه نفع ایران وملت ایران رقم زند.
9-نباید فراموش کنیم که اساس مذاکرات یک مستمسکی بیش نیست. غرب مسائل هسته ای را بهانه ای قرار داده است که ازاین طریق جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار ومحدودیت و... قرار دهد. بنابراین ما باید دراین مذاکرات هسته ای تحمیلی، همانند جنگ تحمیلی با اقتدارهمه جانبه وارد صحنه کارزار شویم وبه گونه ای باید وارد میدان شویم که ابتکارعمل در دست جمهوری اسلامی ایران باشد نه اینکه خدای نخواسته تسلیم خواسته های غرب باشیم .بنابراین باید یک ضرب الاجلی برای غرب از طرف ایران تعیین شود تا بیشترازاین جولان ندهند ورجز خوانی نکنند.
10-مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای بارها وبارها فرمودند که به آمریکا وغرب اعتمادی نیست. فرمودند که آنها در عهدشکنی ونقض پیمان ها مسبوق به سابقه هستند.اگربه فرض بعید بهانه مسائل هسته ای حل شود ، ده ها بهانه دیگر را طراحی کرده وآماده دارند. لذا شرط عقل ودین واحتیاط ... این است که به منابع وسرمایه های عظیم داخلی تکیه نماییم وبا ایمان به خدای متعال باقاطعیت تمام ، مسیر فعلی مذاکرات تحمیلی هسته ای را با تعیین ضرب الاجل از سوی جمهوری اسلامی ایران عوض کنیم .امید است که ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر حسن روحانی وجناب آقای دکتر ظریف ودست اندرکاران دیگر مسائل هسته ای به این نکات ذکر شده از بنده به عنوان یک شهروند ایرانی توجه خردمندانه داشته باشند.
سید اصغرسعادت میرقدیم لاهیجانی
************************************
آیا در مذاکرات هسته ای می توان به آمریکا وغرب اعتماد کرد؟!!!
**{حضرت آیتالله خامنهای با یادآوری سخنانشان در ابتدای امسال فرمودند: تصور برخی دولتمردان دولت قبلی و همچنین برخی دولتمردان دولت فعلی این است که اگر ما در قضیه هستهای با امریکا مذاکره کنیم، موضوع حل می شود. من هم به دلیل اصرار آنها بر مذاکره درخصوص موضوع هستهای، گفتم مخالفتی ندارم اما همان موقع هم تاکید کردم که خوشبین نیستم. نقل از خبر آنلاین -خبرگزاری تحلیلی ایران}
**حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی (صبح روز چهارشنبه 22/ 5/ 93)در دیدار وزیر امور خارجه، سفیران و مسئولان نمایندگیهای ایران در خارج از کشور، دستگاه دیپلماسی کشور را مدافعان خط مقدم دفاع از اهداف، منافع ملی و سرمایه ملی ایرانیان خواندند و ضمن تبیین ویژگی های دیپلماسی ایرانی و ضرورت دیپلماسی فعال و هوشمند در دوران بسیار مهم گذر به نظم جدید جهانی سخنان مهمی را در بی فایده بودن تعامل با امریکا بیان کردند.{که حجت الأسلام سید احمد خاتمی در نماز جمعه تهران گفت که می توان این بیانات را منشور سیاست خارجی عنوان کرد}حضرت آیت الله خامنه ای بخش پایانی سخنانشان را در این دیدار به موضوع تعامل با جهان اختصاص دادند…………………………………
ایشان با تأیید سخنان دو روز قبل رئیس جمهور(درروز دوشنبه 20/ 5/ 93) در جمع سفیران و کارداران درخصوص تعامل با همه دنیا افزودند: در این میان دو استثنا وجود دارد رژیم صهیونیستی و امریکا.
حضرت آیت الله خامنه ای با بیان چند دلیل و استدلال درباره نفی تعامل با امریکا تأکید کردند: رابطه با امریکا و مذاکره با این کشور به جز در موارد خاصی برای جمهوری اسلامی نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بی منفعت برود؟!
ایشان افزودند: عده ای اینجور وانمود می کردند که اگر با امریکایی ها دور میز مذاکره بنشینیم بسیاری از مشکلات حل می شود، البته ما می دانستیم اینجور نیست اما قضایای یک سال اخیر برای چندمین بار این واقعیت را اثبات کرد.
رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: در گذشته میان مسئولان ما و مسئولان امریکا هیچ ارتباطی نبود اما در یک سال اخیر بخاطر مسائل حساس هسته ای و تجربه ای که مطرح شد انجام بشود، بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماسها، نشستها و مذاکراتی داشته باشند اما از این ارتباطات نه تنها فایده ای عاید نشد بلکه لحن امریکایی ها تندتر و اهانت آمیزتر شد و توقعات طلبکارانه بیشتری را در جلسات مذاکرات و در تریبونهای عمومی بیان کردند.
رهبر انقلاب افزودند: البته مسئولان ما در نشستها در جواب طلبکاری آنها، جوابهای قوی تر و گاهی گزنده تر دادند، اما در مجموع معلوم شد مذاکره برخلاف تصورات برخی ها، به هیچ چیز کمک نمی کند.
رهبر انقلاب در همین زمینه، افزایش تحریم ها را مورد اشاره قرار دادند و گفتند: امریکایی ها نه تنها دشمنی ها را کم نکردند بلکه تحریم ها را هم افزایش دادند! البته می گویند این تحریم ها، جدید نیست اما در واقع جدید است و مذاکره در زمینه ی تحریم هم، فایده ای نداشته است.
ایشان افزودند: البته در زمینه ادامه مذاکرات هسته ای، منع نمی کنیم و کاری که دکتر ظریف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز هم خوب پیش رفتند دنبال می شود اما این، یک تجربه ذیقیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با امریکایی ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آنها ندارد و بدون فایده است.
رهبر انقلاب در تبیین ضررهای ناشی از مذاکره با امریکایی ها افزودند: این کار ما را در افکار عمومی ملتها و دولتها به تذبذب متهم می کند و غربی ها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دو گانگی جلوه می دهند.
ایشان همچنین ضرر دیگر نشست و برخاست با امریکا را ایجاد زمینه برای طرح توقعات جدید از سوی آنها دانستند.
رهبر انقلاب در جمع بندی این بخش از سخنانشان، تعامل با رژیم صهیونیستی را موضوعاً منتفی خواندند و درباره امریکایی ها هم گفتند: تا وقتی وضع کنونی یعنی دشمنی امریکا و اظهارات خصمانه دولت و کنگره امریکا درباره ایران ادامه داردتعامل با آنها نیز هیچ وجهی ندارد.
رهبر انقلاب به افزایش نفرت ملتها از امریکا بخاطر هم دستی با جنایات صهیونیستها در غزه اشاره کردند و افزودند: هیچ کس در دنیا نیست که امریکایی ها را از مشارکت با جنایات و نسل کشی رژیم «غاصب، گرگ صفت، قاتل، کافر و ظالم صهیونیست» در غزه مبرا بداند، بنابراین امریکایی ها اکنون در موضع ضعف بیشتری قرار دارند.
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=contentShow&id=12166 پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
چرا قتل یک نفر برابر با قتل همه انسان ها است؟!!
سوره مائده ََآیه : 32
آیه و ترجمه
مِنْ أَجْلِ ذَلِک کتَبْنَا عَلى بَنى إِسرءِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فى الاَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاس جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاس جَمِیعاً وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسلُنَا بِالْبَیِّنَتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِک فى الاَرْضِ لَمُسرِفُونَ(32)
ترجمه : |
32 - بهمین جهت بر بنى اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد چنان است که گوئى همه انسانها را کشته و هر کس انسانى را از مرگ رهائى بخشد چنان است که گوئى همه مردم را زنده کرده است ، و رسولان ما با دلایل روشن بسوى بنى اسرائیل آمدند، اما بسیارى از آنها، تعدى و اسراف ، در روى زمین کردند.
تفسیر : |
پیوند انسانها
پس از ذکر داستان فرزندان آدم یک نتیجه گیرى کلى و انسانى در این آیه
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 355
است نخست مى فرماید: بخاطر همین موضوع بر بنى اسرائیل مقرر داشتیم که هر گاه کسى انسانى را بدون ارتکاب قتل ، و بدون فساد در روى زمین به قتل برساند، چنان است که گویا همه انسانها را کشته است و کسى که انسانى را از مرگ نجات دهد گویا همه انسانها را از مرگ نجات داده است .
من اجل ذلک کتبنا على بنى اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فى الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا)
در اینجا سؤ ال مهمى پیش مى آید که چگونه قتل یک انسان مساوى است با قتل همه انسانها و نجات یک نفر مساوى با نجات همه انسانها مى باشد!
مفسران در اینجا پاسخهاى زیادى داده اند . در تفسیر تبیان شش پاسخ و در مجمع البیان پنج پاسخ و در کنز العرفان چهار پاسخ به آن داده شده است ولى پاره اى از آنها از معنى آیه بسیار دور است .
آنچه مى توان در پاسخ سؤ ال فوق گفت این است که : قرآن در این آیه یک حقیقت اجتماعى و تربیتى را بازگو میکند زیرا:
اولا - کسى که دست به خون انسان بیگناهى مى آلاید در حقیقت چنین آمادگى را دارد که انسانهاى بیگناه دیگرى را که با آن مقتول از نظر انسانى و بیگناهى برابرند مورد حمله قرار دهد و بقتل برساند، او در حقیقت یک قاتل است و طعمه او انسان بیگناه ، و مى دانیم تفاوتى در میان انسانهاى بیگناه از این نظر نیست ، همچنین کسى که بخاطر نوع دوستى و عاطفه انسانى ، دیگرى را از مرگ نجات بخشد این آمادگى را دارد که این برنامه انسانى را در مورد هر بشر دیگرى انجام دهد، او علاقمند به نجات انسانهاى بیگناه است و از این نظر براى او این انسان و آن انسان تفاوت نمى کند و با توجه به اینکه قرآن
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 356
مى گوید فکانما... استفاده میشود که مرگ و حیات یک نفر اگر چه مساوى با مرگ و حیات اجتماع نیست اما شباهتى به آن دارد.
ثانیا - جامعه انسانى در حقیقت یک واحد بیش نیست و افراد آن همانند اعضاى یک پیکرند، هر لطمه اى به عضوى از اعضاى این پیکر برسد اثر آن کم و بیش در سائر اعضاء آشکار مى گردد زیرا یک جامعه بزرگ از افراد تشکیل شده و فقدان یک فرد خواه ناخواه ضربهاى به همه جامعه بزرگ انسانى است . فقدان او سبب میشود که به تناسب شعاع تاثیر وجودش در اجتماع محلى خالى بماند، و زیانى از این رهگذر دامن همه را بگیرد، همچنین احیاى یک نفس سبب احیاى سائر اعضاى این پیکر است ، زیرا هر کس به اندازه وجود خود در ساختمان مجتمع بزرگ انسانى و رفع نیازمندیهاى آن اثر دارد بعضى بیشتر و بعضى کمتر.
و اگر در بعضى از روایات مى خوانیم که مجازات چنین انسانى در قیامت مجازات کسى است که همه انسانها را کشته اشاره بهمین است نه اینکه از هر جهت مساوى یکدیگر باشند و لذا در ذیل همین روایات مى خوانیم اگر تعداد بیشترى را بکشد مجازات او همان نسبت مضاعف شود!
از این آیه اهمیت مرگ و حیات یک انسان از نظر قرآن کاملا آشکار میشود، و با توجه به اینکه این آیات در محیطى نازل گردید که خون بشر مطلقا در آن ارزشى نداشت عظمت آن آشکارتر میگردد.
قابل توجه اینکه در روایات متعددى وارد شده است که آیه اگر چه مفهوم ظاهرش مرگ و حیات مادى است اما از آن مهمتر مرگ و حیات معنوى یعنى گمراه ساختن یک نفر یا نجات او از گمراهى است . کسى از امام صادق (علیه السلام ) تفسیر این آیه را پرسید، امام فرمود:
من حرق او غرق - ثم سکت - ثم قال تاویلها الاعظم ان دعاها فاستجاب له :
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 357
یعنى منظور از کشتن و نجات از مرگ که در آیه آمده نجات از آتشسوزى یا غرقاب و مانند آن است ، سپس امام سکوت کرد و بعد فرمود: تاویل اعظم و مفهوم بزرگتر آیه این است که دیگرى را دعوت به سوى راه حق یا باطل کند و او دعوتش را بپذیرد.
سؤ ال دیگرى که در آیه باقى مى ماند این است که چرا نام بنى اسرائیل بخصوص در این آیه آمده ! با اینکه مى دانیم حکم مزبور اختصاصى به آنها ندارد.
در پاسخ میتوان گفت ذکر نام بنى اسرائیل به خاطر آن است که مسئله قتل و خونریزى مخصوصا قتلهائى که از حسد و تفوقطلبى سرچشمه میگیرد در میان آنها فراوان بوده است ، و هم اکنون نیز قربانیان بیگناهى که به دست آنها کشته میشوند رقم بزرگى را تشکیل میدهند، به همین جهت نخستین بار این حکم الهى در برنامه هاى آنها گنجانیده شد!
و در پایان آیه : اشاره به قانون شکنى بنى اسرائیل کرده میفرماید: پیامبران ما با دلائل روشن براى ارشاد آنها آمدند ولى بسیارى از آنها قوانین الهى را در هم شکستند و راه اسراف را در پیش گرفتند.
(و لقد جائتهم رسلنا بالبینات ثم ان کثیرا منهم بعد ذلک فى الارض لمسرفون ).
باید توجه داشت که : اسراف در لغت ، معنى وسیعى دارد که هر گونه تجاوز و تعدى از حد را شامل میشود اگر چه غالبا در مورد بخششها و هزینه ها و مخارج به کار میرود.
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 358
ََآیه : 33 - 34
آیه و ترجمه
إِنَّمَا جَزؤُا الَّذِینَ یحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ یَسعَوْنَ فى الاَرْضِ فَساداً أَن یُقَتَّلُوا أَوْ یُصلَّبُوا أَوْ تُقَطعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَفٍ أَوْ یُنفَوْا مِنَ الاَرْضِ ذَلِک لَهُمْ خِزْىٌ فى الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فى الاَخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ(33)
إِلا الَّذِینَ تَابُوا مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُوا عَلَیهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(34)
ترجمه : |
33 - کیفر آنها که با خدا و پیامبر به جنگ بر مى خیزند و در روى زمین دست به فساد مى زنند. (و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى برند) این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست راست و پاى چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، این رسوائى آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگى دارند.
34 - مگر آنها که قبل از دست یافتن شما بر آنان توبه کنند، بدانید (خدا توبه آنها را میپذیرد) خداوند آمرزنده و مهربان است . شان نزول در شان نزول این آیه چنین نقل کرده اند که : جمعى از مشرکان خدمت پیامبر آمدند و مسلمان شدند اما آب و هواى مدینه به آنها نساخت ، رنگ آنها زرد و بدنشان بیمار شد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى بهبودى آنها دستور داد به خارج مدینه در نقطه خوش آب و هوائى از صحرا که شتران زکات را در آنجا به چرا مى بردند بروند و ضمن استفاده از آب و هواى آنجا از شیر تازه شتران به حد کافى استفاده کنند، آنها چنین کردند و بهبودى یافتند اما به جاى تشکر از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چوپانهاى مسلمان را دست و پا بریده و چشمان آنها را
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 359
و سپس دست به کشتار آنها زدند و شتران زکوة را غارت کرده و از اسلام بیرون رفتند. پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور داد آنها را دستگیر کردند و همان کارى که با چوپانها انجام داده بودند به عنوان مجازات درباره آنها انجام یافت ، یعنى چشم آنها را کور کردند و دست و پاى آنها را بریدند و کشتند تا دیگران عبرت بگیرند و مرتکب این اعمال ضد انسانى نشوند، آیه فوق درباره این گونه اشخاص نازل گردید و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.
تفسیر : |
کیفر آنها که به جان و مال مردم حمله میبرند
این آیه در حقیقت بحثى را که در مورد قتل نفس در آیات سابق بیان شد تکمیل میکند و جزاى افراد متجاوزى را که اسلحه بروى مسلمانان میکشند و با تهدید به مرگ و حتى کشتن ، اموالشان را به غارت میبرند، با شدت هر چه تمامتر بیان میکند، و میگوید: کیفر کسانى که با خدا و پیامبر به جنگ بر میخیزند و در روى زمین دست به فساد میزنند این است که یکى از چهار مجازات در مورد آنها اجراء شود: نخست اینکه کشته شوند، دیگر اینکه به دار آویخته شوند، سوم این که دست و پاى آنها به طور مخالف (دست راست با پاى چپ ) بریده شود چهارم اینکه از زمینى که در آن زندگى دارند تبعید گردند.
(انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فى الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ).
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 360
1 - منظور از محاربه با خدا و پیامبر آنچنان که در احادیث اهل بیت وارد شده و شان نزول آیه نیز کم و بیش به آن گواهى میدهد این است که : کسى با تهدید به اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند، اعم از اینکه به صورت دزدان گردنه ها در بیرون شهرها چنین کارى کند و یا در داخل شهر، بنا بر این افراد چاقوکشى که حمله به جان و مال و نوامیس مردم میکنند نیز مشمول آن هستند.
ضمنا جالب توجه است که محاربه و ستیز با بندگان خدا در این آیه به عنوان محاربه با خدا معرفى شده و این تاکید فوق العاده اسلام را درباره حقوق انسانها و رعایت امنیت آنان ثابت مى کند.
2 - منظور از قطع دست و پا طبق آنچه در کتب فقهى اشاره شده همان مقدارى است که در مورد سرقت بیان گردیده یعنى تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا مى باشد.
3 - آیا مجازاتهاى چهارگانه فوق جنبه تخییرى دارد یعنى حکومت اسلام هر کدام از آنها را درباره هر کسى صلاح ببیند اجراء میکند، و یا متناسب با چگونگى جرم و جنایتى است که از آنها انجام گرفته ! یعنى اگر افراد محارب دست به کشتن انسانهاى بیگناهى زده اند مجازات قتل براى آنها انتخاب میشود و اگر اموال مردم را با تهدید به اسلحه ببرند انگشتان دست و پاى آنها قطع میشود و اگر هم دست به آدمکشى و هم سرقت اموال زده باشند اعدام میشوند و جسد آنها براى عبرت مردم مقدارى به دار آویخته میشود و اگر تنها اسلحه به روى مردم کشیده اند بدون اینکه خونى ریخته شود و یا سرقتى انجام گیرد به شهر دیگرى تبعید خواهند شد، شک نیست که معنى دوم به حقیقت نزدیکتر است ، و این مضمون در چند حدیث که از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام ) نقل شده وارد
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 361
گردیده است .
درست است که در پاره اى از احادیث اشاره به مخیر بودن حکومت اسلامى در این زمینه شده است ولى با توجه به احادیث سابق منظور از تخییر این نیست که حکومت اسلامى پیش خود یکى از این چهار مجازات را انتخاب نماید و چگونگى جنایت را در نظر نگیرد زیرا بسیار بعید به نظر میرسد که مسئله کشتن و به دار آویختن همردیف تبعید بوده باشد، و همه در یک سطح .
اتفاقا در بسیارى از قوانین جنائى و جزائى دنیاى امروز نیز این مطلب به وضوح دیده میشود که براى یک نوع جنایت چند مجازات را در نظر مى گیرند، مثلا در پاره اى از جرائم ، در قانون مجازات مجرم ، حبس از سه سال تا 10 سال تعیین شده و دست قاضى را در این باره باز گذاشته اند مفهوم آن این نیست که قاضى مطابق میل خود سالهاى زندان را تعیین نماید بلکه منظور این است چگونگى وقوع مجازات را که گاهى با جهات مخففه و گاهى با جهات تشدید همراه است در نظر بگیرد و کیفر مناسبى انتخاب نماید.
در این قانون مهم اسلامى که درباره محاربان وارد شده ، چون نحوه این جرم و جنایت بسیار متفاوت است و همه محاربان مسلما یکسان نیستند طرز مجازات آنها نیز متفاوت ذکر شده است .
ناگفته پیدا است شدت عمل فوقالعاده اى که اسلام در مورد محاربان به خرج داده براى حفظ خونهاى بیگناهان و جلوگیرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر و زورمند و جانى و چاقوکش و آدمکش به جان و مال و نوامیس مردم بیگناه است .
در پایان آیه میفرماید:
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 362
این مجازات و رسوائى آنها در دنیا است و تنها به این مجازات قناعت نخواهد شد بلکه در آخرت نیز کیفر سخت و عظیمى خواهند داشت .
(ذلک لهم خزى فى الدنیا و لهم فى الاخرة عذاب عظیم ).
از این جمله استفاده میشود که حتى اجراى حدود و مجازاتهاى اسلامى مانع از کیفرهاى آخرت نخواهد گردید.
سپس براى اینکه راه بازگشت را حتى به روى اینگونه جانیان خطرناک نبندد و در صورتى که در صدد اصلاح بر آیند راه جبران و تجدید نظر به روى آنها گشوده باشد میگوید: مگر کسانى که پیش از دسترسى به آنها توبه و بازگشت کنند که مشمول عفو خداوند خواهند شد و بدانید خداوند غفور و رحیم است .
(الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم ).
از این جمله استفاده میشود که تنها در صورتى مجازات و حد از آنها برداشته میشود که پیش از دستگیر شدن به میل و اراده خود از این جنایت صرفنظر کنند و پشیمان گردند - البته نیاز به تذکر ندارد که توبه آنها سبب نمیشود که اگر قتلى از آنها صادر شده یا مالى را به سرقت برده اند مجازات آن را نبینند، تنها مجازات تهدید مردم با اسلحه برداشته خواهد شد.
و به عبارت دیگر توبه او تنها تاثیر در ساقط شدن حق الله دارد و اما حق الناس بدون رضایت صاحبان حق ، ساقط نخواهد شد (دقت کنید). و نیز به تعبیر دیگر: مجازات محارب از مجازات قاتل یا سارق معمولى شدیدتر است و با توبه کردن مجازات محارب از او برداشته میشود اما مجازات سارق و غاصب یا قاتل معمولى را خواهد داشت . ممکن است سؤ ال شود: توبه یک امر باطنى است از کجا میتوان آن را اثبات کرد؟
در پاسخ مى گوئیم : طریق اثبات براى این موضوع فراوان است از جمله
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 363
اینکه دو شاهد عادل گواهى بدهند که در مجلسى توبه او را شنیده اند و بدون اینکه کسى آنها را اجبار کند به میل خود توبه نموده اند و یا اینکه برنامه و روش زندگى خود را چنان تغییر دهند که آثار توبه از آن آشکار باشد.
ََآیه : 35
آیه و ترجمه
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَهِدُوا فى سبِیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ(35)
ترجمه : |
35 - اى کسانى که ایمان آورده اید پرهیزگارى پیشه کنید و وسیله اى براى تقرب به خدا انتخاب نمائید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.
تفسیر : |
حقیقت توسل
در این آیه روى سخن به افراد با ایمان است و به آنها سه دستور براى رستگار شدن داده شده :
نخست میگوید: اى کسانى که ایمان آورده اید: تقوا و پرهیزگارى پیشه کنید.
(یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله ).
سپس دستور میدهد که وسیله اى براى تقرب به خدا انتخاب نمائید
(و ابتغوا الیه الوسیلة ).
و سرانجام دستور به جهاد در راه خدا میدهند
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 364
(و جاهدوا فى سبیله ).
و نتیجه همه آنها این است که در مسیر رستگارى قرار گیرید.
(لعلکم تفلحون ).
موضوع مهمى که در این آیه باید مورد بحث قرار گیرد دستورى است که درباره انتخاب وسیله در این آیه به افراد با ایمان داده شده است .
وسیله در اصل به معنى تقرب جستن و یا چیزى که باعث تقرب به دیگرى از روى علاقه و رغبت میشود مى باشد.
بنابراین وسیله در آیه فوق معنى بسیار وسیعى دارد و هر کار و هر چیزى را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار میشود شامل میگردد که مهمترین آنها ایمان به خدا و پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و جهاد و عبادات همچون نماز و زکات و روزه و زیارت خانه خدا و همچنین صله رحم و انفاق در راه خدا اعم از انفاقهاى پنهانى و آشکار و همچنین هر کار نیک و خیر میباشد. همانطور که على (علیه السلام ) در نهج البلاغه فرموده است :
ل ما توسل به المتوسلون الى الله سبحانه و تعالى الایمان به و برسوله و الجهاد فى سبیله فانه ذروة الاسلام ، و کلمة الاخلاص فانها الفطرة و اقام الصلاة فانها الملة ، و ایتاء الزکاة فانها فریضة واجبة و صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب و حج البیت و اعتماره فانهما ینفیان ال
فقر
و یرحضان الذنب ، و صلة الرحم فانها مثراة فى المال و منساة فى الاجل ، و صدقة السر فانها تکفر الخطیئة و صدقة العلانیة فانها تدفع میتة السوء و صنائع المعروف فانها تقى مصارع الهوان ...
یعنى : بهترین چیزى که به وسیله آن میتوان به خدا نزدیک شد ایمان به خدا و پیامبر او و جهاد در راه خدا است که قله کوهسار اسلام است ، و همچنین جمله اخلاص (لا اله الا الله ) که همان فطرت توحید است ، و بر پا داشتن نماز که آئین اسلام است ، و زکوة که فریضه واجبه است ، و روزه ماه
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 365
رمضان که سپرى است در برابر گناه و کیفرهاى الهى ، و حج و عمره که فقر و پریشانى را دور میکند و گناهان را میشوید، و صله رحم که ثروت را زیاد و عمر را طولانى مى کند، انفاقهاى پنهانى که جبران گناهان مینماید و انفاق آشکار که مرگهاى ناگوار و بد را دور میسازد و کارهاى نیک که انسان را از سقوط نجات مى دهد.
و نیز شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به پروردگار میگردد، در مفهوم وسیع توسل داخل است ، و همچنین پیروى از پیامبر و امام و گام نهادن در جاى گام آنها زیرا همه اینها موجب نزدیکى به ساحت قدس پروردگار میباشد حتى سوگند دادن خدا به مقام پیامبران و امامان و صالحان که نشانه علاقه به آنها و اهمیت دادن به مقام و مکتب آنان میباشد جزء این مفهوم وسیع است .
و آنها که آیه فوق را به بعضى از این مفاهیم اختصاص داده اند در حقیقت هیچگونه دلیلى بر این تخصیص ندارند، زیرا همانطور که گفتیم وسیله در مفهوم لغویش به معنى هر چیزى است که باعث تقرب میگردد.
لازم به تذکر است که هرگز منظور این نیست چیزى را از شخص پیامبر یا امام مستقلا تقاضا کنند، بلکه منظور این است با اعمال صالح یا پیروى از پیامبر و امام ، یا شفاعت آنان و یا سوگند دادن خداوند به مقام و مکتب آنها (که خود یکنوع احترام و اهتمام به موقعیت آنها و یک نوع عبادت است ) از خداوند چیزى را بخواهند این معنى نه بوى شرک مى دهد و نه بر خلاف آیات دیگر قرآن است و نه از عموم آیه فوق بیرون مى باشد. (دقت کنید)
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 366
قرآن و توسل
از آیات دیگر قرآن نیز به خوبى استفاده میشود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحى در پیشگاه خدا و طلب چیزى از خداوند به خاطر او، به هیچوجه ممنوع نیست و منافات با توحید ندارد، در آیه 64 سوره نساء مى خوانیم :
و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما :
اگر آنها هنگامى که به خویشتن ستم کردند (و مرتکب گناهى شدند) به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش میکردند و تو نیز براى آنها طلب عفو مى کردى ، خدا را توبه پذیر و رحیم مى یافتند.
و نیز در آیه 97 سوره یوسف مى خوانیم که : برادران یوسف از پدر تقاضا کردند که در پیشگاه خداوند براى آنها استغفار کند و یعقوب نیز این تقاضا را پذیرفت .
در آیه 114 سوره توبه نیز موضوع استغفار ابراهیم در مورد پدرش آمده که تاثیر دعاى پیامبران را درباره دیگران تایید میکند و همچنین در آیات متعدد دیگر قرآن این موضوع منعکس است .
روایات اسلامى و توسل
از روایات متعددى که از طرق شیعه و اهل تسنن در دست داریم ، نیز به خوبى استفاده میشود که توسل به آن معنى که در بالا گفتیم هیچگونه اشکالى ندارد، بلکه کار خوبى محسوب میشود، این روایات بسیار فراوان است و در کتب زیادى نقل شده و ما به عنوان نمونه به چند قسمت از آنها که در کتب
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 367
معروف اهل تسنن مى باشد اشاره مى کنیم :
1 - در کتاب وفاء الوفاء تالیف دانشمند معروف سنى سمهودى چنین میخوانیم که : مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش ، هم در عالم برزخ ، و هم در روز رستاخیز، سپس روایت معروف توسل آدم را به پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از عمر بن خطاب نقل کرده که : آدم روى اطلاعى که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به پیشگاه خداوند چنین عرض کرد:
یا رب اسئلک بحق محمد لما غفرت لى .
خداوندا به حق محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از تو تقاضا میکنم که مرا ببخشى . سپس حدیث دیگرى از جماعتى از راویان حدیث از جمله نسائى و ترمذى دانشمندان معروف اهل تسنن به عنوان شاهد براى جواز توسل به پیامبر در حال حیات نقل میکند که خلاصه اش این است : مرد نابینائى تقاضاى دعا از پیامبر براى شفاى بیماریش کرد، پیغمبر به او دستور داد که چنین دعا کند:
اللهم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبى الرحمة یا محمد انى توجهت بک الى ربى فى حاجتى لتقضى لى اللهم شفعه فى .
خداوندا من از تو به خاطر پیامبرت پیامبر رحمت تقاضا میکنم و به تو روى مى آورم اى محمد! بوسیله تو به سوى پروردگارم براى انجام حاجتم متوجه مى شوم خداوندا او را شفیع من ساز.
تفسیر نمونه جلد 4 صفحه 368
سپس در مورد جواز توسل به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بعد از وفات چنین نقل میکند که مرد حاجتمندى در زمان عثمان کنار قبر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد و نماز خواند و چنین دعا کرد.
اللهم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبینا محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نبى الرحمة ، یا محمد انى اتوجه بک الى ربک ان تقضى حاجتى .
خداوندا من از تو تقاضا میکنم و بوسیله پیامبر ما محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پیغمبر رحمت به سوى تو متوجه مى شوم ، اى محمد من بوسیله تو متوجه پروردگار تو مى شوم تا مشکلم حل شود.
بعدا اضافه میکند چیزى نگذشت که مشکل او حل شد.
در تاریخ جاهلیت عاشورا از روزهای عید رسمی و ملی بوده و در آن روزگار در چنین روزی روزه میگرفتند، لباس فاخر می پوشیدند و چراغانی و خضاب میکردند. در اسلام با تشریع روزه رمضان آن روزه فسخ شد.
عاشورا: روز تکریم انبیاء
گفته اند علت نام گذاری روز دهم به عاشورا آن است که ده نفر از پیامبران با ده کرامت در این روز مورد تکریم الهی قرار گرفتند.
روز دهم محرم هم یاد آور و اقعه شهادت امام (ع) و یارانش میباشد. این روز از عظیم ترین روزهای سوگواری به حساب میآید. می توان گفت عاشورا همان دهم محرم است، چون پیامبران برای حادثه های که در این روز واقع میشود گریسته اند، در فرهنگ دینی هم چنان باقی مانده است.
عاشورا: روزه یهود
در فرهنگ شیعی، به خاطر شهادت امام حسین(ع) در این روز، عظیم ترین روز سوگواری و ماتم به حساب می آید، زیرا بزرگترین فاجعه و ستم در مورد خاندان پیامبر انجام گرفته است؛ از این رو امام صادق(ع) فرمود: "و أمّا یوم عاشورا فیوم أصیب فیه الحسین(ع) ضریعاً بین أصحابه و أصحابه حوله صرعی عراة؛ عاشورا روزی است که حسین(ع) میان یارانش کشته شد و بر زمین افتاد. یاران او نیز پیرامون او به خاک افتاده و عریان بودند".
شیعیان امام حسین(ع) در ایام محرم، به ویژه روز عاشورا عزاداری نموده و یاد و خاطرة آن روز را زنده نگه داشته اند، از این رو این روز به نام عاشورای حسینی شهرت یافت. البته امویان بعد از شهادت امام حسین (ع) در این روز شادی می کردند. از این رو در زیارت عاشورا آمده است: "اللّهم هذا یوم تبرّکت به بنو امیّة وابن آکلة الاکباد"
در فرهنگ شیعی، روز نهم محرم روزی است که امام حسین(ع) و یارانش در محاصره نیرهای کوفه قرار گرفتند. روزی که آب را به روی اهل بیت بستند، و عصر آن روز عمر بن سعد با دستوری که از ابن زیاد دریافت کرد، آماده جنگ با حسین(ع) شد. اما به دستور امام(ع) آن شب را مهلت خواستند، تا به عبادت و راز و نیاز بپردازند.
این روز به دلیل این که بر اهل بیت سخت گذشت و شاید یکی از روزهای بسیار سخت و مصیبت بر خاندان پیامبر بود، تاسوعای حسینی نام گرفت. امام صادق(ع) فرمود: "تاسوعا روزی است که حسین(ع) و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامیان بر ضد آنان گرد آمد. ابن زیاد و عمر سعد از فراهم آمدن آن همه سوار خوشحال شدند و آن روز، حسین(ع) و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند دیگر برای او یاوری نخواهد آمد و عراقیان او را پشتیبانی نخواهند کرد".
در روایتی می خوانیم : حضرت موسی بن عمران در مناجات خود عرضه داشت : بار خدایا! چرا امت حضرت محمّد را بر دیگر امت ها برتری دادی ؟ خطاب آمد: به خاطر ده چیز. حضرت موسی عرض کرد: آن ده چیز کدام است تا به بنی اسرائیل بگویم عمل کنند؟ فرمود: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قرآن، علم و عاشورا. حضرت موسی عرض کرد: عاشورا چیست ؟ خطاب رسید: عاشورا عبارت است از گریستن یا حالت گریه به خود گرفتن و نوحه و مرثیه خواندن در عزای سبط رسول خدا
ای موسی ! هیچ بنده ای از بندگانم بر حسین و مظلومیت او گریه و ناله نمی کند مگر این که اهل بهشت خواهد بود.
ازحدیثی از حضرت رضا(ع) فهمیده می شود کار کردن تنها در روز عاشورا منع شده است , نه تاسوعا; وانگهی کار در روزعاشورا حرام نیست ; مکروه است چون خیر و برکت و یمن ندارد.
شاید علّت کراهتش این باشد که وقتی امام حسین با آن عظمتش برای حفظ اسلام و ناموس و شرف وانسانیت , جان خود و فرزندان و بستگان و در یک کلمه همه چیز را در راه خدا داده و با بدن چاک چاک و عریان روی خاک تقتیدهء کربلا افتاده است , شایسته نیست انسان در چنین روزی برای زندگی دنیوی ذخیره ای تهیه نماید,بلکه بسیار به جا است در تکایا و مساجد و مجالس عزا شرکت کرده و برای امام و خاندانش گریه نموده و حالت حزن و اندوه بگیرد.
*********************
همان طور که می دانیم در زبان عربی به روز نهمِ هر ماه تاسِع یا تاسوعا, و به روز دهم , عاشِر یاعاشورا گفته می شود, ولی چون در روز نهم و دهم ماه محرّم سال 61ه. ق حادثهء بزرگ و جان سوز کربلا پیش آمد, بعد از آن سال تنها به روز نهم و دهم محرّم , تاسوعا و عاشورا اطلاق می شود, و فلسفهء خاصی ندارد; هرچند, شاید بتوان از بعضی روایات , علّت و فلسفهء خاصی برای این نام گذاری پیدا کرد.
در روایتی می خوانیم : حضرت موسی بن عمران (ع)در مناجات خود عرضه داشت : بار خدایا! چرا امت حضرت محمّد را بر دیگر امت ها برتری دادی ؟ خطاب آمد: به خاطر ده چیز. حضرت موسی عرض کرد: آن ده چیز کدام است تا به بنی اسرائیل بگویم عمل کنند؟ فرمود: نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و جمعه وجماعت و قرآن و علم و عاشورا. حضرت موسی عرض کرد: عاشورا چیست ؟ خطاب رسید: عاشورا عبارت است از گریستن یا حالت گریه به خود گرفتن و نوحه و مرثیه خواندن در عزای سبط رسول خدا
ای موسی ! هیچ بنده ای از بندگانم بر حسین و مظلومیت او گریه و ناله نمی کند مگر این که اهل بهشت خواهد بود.(1)
1-الشیخ فخر الدین الطریحی , مجمع البحرین , ج 3ـ 4 مادهء عشر.
http://www.cloob.com/timeline/answer_7835_855721
******************************
ویوم عاشوراء بالمد والقصر وهو
عاشِر المُحَرَّم ، وهو اسم إسلامی ، وجاء
عشوراء بالمد مع حذف الألف التی بمد
العین .
وفی حدیث مناجاة موسى علیه السلام
وقد قال یا ربِّ لم فَضَّلتَ أمةَ محمد صلى الله
علیه وآله على سائر الأمم ؟ فقال الله
تعالى : فَضَّلتُهُم لعشر خصال . قال موسى :
وما تلک الخصال التی یعملونها حتى آمر
بنی إسرائیل یعملونها ؟ قال الله تعالى :
الصلاة والزکاة والصوم والحج والجهاد
والجمعة والجماعة والقرآن والعلم والعاشوراء
قال موسى : یا رب وما العاشوراء ؟ قال :
البکاء والتباکی على سبط محمد صلى الله
والمرثیة والعزاء على مصیبة ولد المصطفى ،
یا موسى ما من عبد من عبیدی فی ذلک الزمان
بکى أو تباکى وتعزى على ولد المصطفى
إلا وکانت له الجنة ثابتا فیها ، وما من
عبد أنفق من ماله فی محبة ابن بنت نبیه
طعاما وغیر ذلک درهما أو دینارا إلا
وبارکت له فی دار الدنیا الدرهم بسبعین
وکان معافا فی الجنة وغفرت له ذنوبه ،
وعزتی وجلالی ما من رجل أو امرأة
سال دمع عینیه فی یوم عاشوراء وغیره
قطرة واحدة إلا وکتب له أجر مائة شهید .
در روایتی می خوانیم : حضرت موسی بن عمران (ع)در مناجات خود عرضه داشت : بار خدایا! چرا امت حضرت محمّد را بر دیگر امت ها برتری دادی ؟ خطاب آمد: به خاطر ده چیز. حضرت موسی عرض کرد: آن ده چیز کدام است تا به بنی اسرائیل بگویم عمل کنند؟ فرمود: نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و جمعه وجماعت و قرآن و علم و عاشورا. حضرت موسی عرض کرد: عاشورا چیست ؟ خطاب رسید: عاشورا عبارت است از گریستن یا حالت گریه به خود گرفتن و نوحه و مرثیه خواندن در عزای سبط رسول خدا
ای موسی ! هیچ بنده ای از بندگانم بر حسین و مظلومیت او گریه و ناله نمی کند مگر این که اهل بهشت خواهد بود.
رجوع شود به کتاب مجمع البحرین
از الشیخ فخر الدین الطریحی
ماده عشر _عاشوراء
حکومت آل بویه در دیلمان از بنیان گذاران برپایی عزاداری حضرت سیدالشهداء (ع) هستند
در سرزمینهای اسلامی و به خصوص ایران اولین باری که عزاداری برای امام سوم شیعیان مرسوم شد در سالگشت حادثه عاشورا در زمان حکومت خاندان آل بویه بود، آل بویه از خاندان اصیل ایرانی و شیعی مذهب ساکن منطقه دیلمان ایران بودند که جد آنها ابوشجاعِ بویه پسر فنا خسرو دیلمی است و نسب آنها به بهرامگور ساسانی میرسد.
به گزارش درسیاهکل ، در سرزمینهای اسلامی و به خصوص ایران اولین باری که عزاداری برای امام سوم شیعیان مرسوم شد در سالگشت حادثه عاشورا در زمان حکومت خاندان آل بویه بود، آل بویه از خاندان اصیل ایرانی و شیعی مذهب ساکن منطقه دیلمان ایران بودند که جد آنها ابوشجاعِ بویه پسر فنا خسرو دیلمی است و نسب آنها به بهرامگور ساسانی میرسد.
تا پیش از آن عصر شیعه قدرت سیاسی را در دست نداشت و با به قدرت رسیدن آل بویه، شیعیان توانستند عزاداری علنی داشته باشد و معزالدوله دیلمی که پایهگذار آل بویه عراق، خوزستان و کرمان بود دستور داد در روز عاشورا همه بازارها تعطیل شود و مردم در بیرون از منازل عزاداری کنند.
از همین رو تاریخ نگاران معتقدند اولین دستههای عزاداری که به طور رسمی در خیابانها با مرثیه خوانی و مقتل خوانی عزاداری کردند در این دوره اتفاق افتد. این نوع عزاداری تا پایان حکومت آلبویه مرسوم بود و با برآمدن سلجوقیان از تخت حکومت تقریباً ضعیف میشود.
پس از آن عزاداری در سالروز حادثه عاشورا از حالت رسمی و عمومی به خانهها و قلوب شیعیان عقب نشینی کرد، تا اینکه حکومت قدر قدرت صفویان ظهور کرد.
در منطقه شرق آناتولی و آذربایجان و قسمتهایی از قفقاز محل زندگی ترکهایی؛ معروف به قزلباش بوده است، قزلباشها چند قبیله بودند که ائتلاف ایشان را قزلباش میگویند؛ زمانی که شاه اسماعیل به کمک قزلباشها در ایران به حکومت میرسد و دولت صفویه را تاسیس میکند برای اولین بار در تبریز مذهب شیعه را مذهب رسمی دولتش اعلام میکند و عزاداری امام حسین علیهالسلام از همان تاریخ و دوباره به عنوان یک رسم رونق خاصی می گیرد، همین قزلباشها که نیروی نظامی دولت صفویه را تشکل میدهند و همراه با اسب و شمشیر و کتل و سنج و طبل بودند در ایام عاشورا همراه مردم عزاداری میکنند ولی چون نظامی هستند زمانی که عزاداری میکنند دستههای عزاداری ایشان بیشتر حالت حماسی و نظامی دارد.
نمونههای این عزاداری در اطراف آذربایجان هنوز مرسوم است که به آن شاخ سین (شاه حسین) میگویند، شاخ سین یک گونه عزاداری است که نظم خاصی دارد و افراد در کنار هم قرار میگیرند و با نظم خاصی همراه با بدست گرفتن شمشیر و با آهنگی که با نواخته شدن طبلها ساخته میشود و با سرودن اشعار حماسی و آهنگین در «بحر رجز» مراسم را ادامه میدهند.
بعدها که صفویه بر کل ایران مسلط میشود و مذهب رسمی ایران شیعه میشود کم کم گونههای دیگری به عزاداری اضافه میشود مانند گونههای شاخ سین (شاه حسین) که عزاداری حماسی است و پس از آن زنجیر زنی نیز اضافه شد، البته برخی منشا آن را از هند و پاکستان میدانند و برخی از عربها، اما سینه زنی با نظم خاص و دستههای خاص در دوره صفویه رواج پیدا میکند و همه گیر میشود و دستهها و هیئتهای عزاداری براه میافتد و اشعار خاصی برای عزاداری در این دوره اضافه میشود.
تا قبل از این دوره، اشعار ما بیشتر عربی بودند ولی از قرن نهم به بعد اشعار فارسی و ترکی هم اضافه میشود و گونههای عزاداری، تنوع بیشتری پیدا میکند یعنی مرثیه خوانی؛ مقتل خوانی، روضه خوانی؛ زنجیر زنی؛ شاخ سین (شاه حسین) و برخی دیگر از انواع دیگر نیز افزوده میشود و تقریباً یک سنت ثابت بر جای می ماند.
پس از صفویان در دورههای زندیه و قاجار نیز برپایی مراسم دهه محرم و عاشورا همچنان پر رونق باقی می ماند، به عنوان نمونه در دوره زندیه چون شخص کریم خان مقید به آداب و مراسم مذهبی بود و به تقلید از شاهان صفوی در ماه محرم دسته جات عزاداری را برپا میکرد در دوره قاجار نیز که علمای بزرگ نفوذ فراوان داشتند و قاجاریه به تقلید از شاهان گذشته این مراسم گسترده شد، خصوصاً در عهد ناصری دهه اول محرم عزاداری و حرکت دستهها در مساجد و تکایا و برگزاری مراسم دیگر به اوج خود رسید که عامل اصلی این امور علمای بزرگ شیعه بودند که در تهران و شهرستانها این آیین را همراه با اطعام و پذیرایی از عزاداران سیدالشهداء رواج دادند.
دوران قاجار اما سرآغاز برآمدن سبک و شیوههای نوینی در مراسم عزاداری محرم و عاشورا بود، چرا که از این تاریخ نوع جدیدی از عزاداری به نام ” شبیه خوانی ” به مراسم اضافه میشود، بر این اساس در عزاداری به برپایی مراسمی جهت بازسازی حادثه عاشورا میپرداختند و عدهای مانند تئاترهای امروزی نقش افراد را بازی میکردند، البته این نوع عزاداری شعرهای خاص خود را داشت و این گونه عزاداری در دوره قاجاریه و فتحعلی شاه بیش از هر زمان دیگری رواج پیدا میکند.
بیه خوانی به خصوص در دوره فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه با برپایی تکیه و ساختمانهایی که جهت برقراری تعزیه خوانی تاسیس شده بودند رسم و رسوم و شیوه خاص خودش را پیدا کرد. در سال 1248 شمسی به دستور ناصرالدین شاه قاجار تکیه دولت با گنجایش 20 هزار تماشاگر ساخته شد.
بسیاری بر این باورند که دوره قاجار بیشترین تنوع در گونههای عزاداری را مرسوم کرد، چرا که علاوه بر شبیه خوانی و تعزیه، برپایی سقاخانه، تیغ زنی، سخنوری، مراسم دفن شهدای کربلا، مراسم تشت گذاری و… نیز در این دوره مرسوم شد.
پس از قاجاریان و با به تخت نشستن رضاشاه، دوره رکود دسته جات و هیئتهای عزاداری شروع شد، در این دوره تکیهها بسته و عزاداری ممنوع شد و این رویکرد منجر به آن شد که گونه دیگری از عزاداری در قالب هیئتهای عزاداری خانگی رشد بیشتری کنند و این جلسات به صورت هفتگی یا ماهانه برقرار شود.
در دوره پهلوی دوم اما محمدرضا شاه هر چه کرد نتوانست با قدرت و تاثیر گذاری هیئتهای مذهبی و دهه محرم مقابله کند. به گونه ای که به باور بسیاری کلید انقلاب اسلامی از دهه ” 1340 و به ویژه محرم ” 1342 در ایران زده شد. علاوه بر این راهپیمایی میلیونی در تهران و سراسر ایران در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی در سال 57 به مثابه تیر خلاصی بود به حکومت شاهنشاهی که پایان آن را حتمی کرد.
پیروز شدن انقلاب همچون دمیدن خون تازه ای در رگهای شیعیان و سنت های عاشورایی بود، از آن تاریخ تاکنون همه شیوههای مقبول و مرسوم عزاداری در نقاط مختلف ایران پیاده و اجرا می شود.
آل بویه از بنیان گذاران برپایی عزاداری حضرت سیدالشهداء (ع)
حجت الاسلام و المسلمین سید حسین گلمیرزاده، معاون فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی استان گیلان در گفتوگو با ایسنا، نقش آلبویه در زندهکردن سنتهای شیعی را بیبدیل خواند و گفت: برپایی دستههای عزاداری و سینهزنی در روز عاشورا توسط آل بویه ابداع شد.
وی افزود: حکومت آل بویه در منطقه دیلم استان گیلان می زیستند و از بنیان گذاران برپایی مذهب تشیع و عزاداری حضرت سیدالشهداء در ایران هستند.
معاون فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی استان گیلان تصریح کرد: خدمات دولت آلبویه باید پاس داشته شود چرا که اگر آلبویه نبود کتب اربعه شیعه نوشته نمیشد.
گیلان؛ محل اجرای آیینهای مذهبی توسط سادات کیان است
رضا علیزاده مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گیلان به خبرنگار ایسنا اظهارکرد: سادات علوی و آل بویه خاستگاه اولیه ایشان گیلان بوده است و گیلان محل تجمع خاندان بنی هاشم و اهل بیت(ع) بوده است و با توجه به اینکه این خاندان دل بستگی زیادی به تشیع داشتند می توان به این اشاره کرد که اوج اجرای آیین های مذهبی توسط سادات کیا در گیلان بوده است.
وی تصریح کرد: آل بویه در ترویج سنت زیارت نیز نقش بی بدیلی را ایفا کرد و بعد از مرمت و بازسازی قبور امامان مدفون شده در عراق، دستور به برپایی عزاداری داد و پس از حضور در ایران نیز این فرهنگ از منطقه دیلم به سراسر کشور گسترده شد./ایسنا
امام حسین (ع) از دیدگاه بزرگان، اندیشمندان و مستشرقین غیرمسلمان
پدید آورنده : سید حسن قریشی ، صفحه 22
1 . انگری، کابریلبه عوض اینکه واقعه کربلا، موجب ترس طرفداران حسین (ع) و علی (ع) شود، شجاعت شیعیان را برانگیخت و آنان را به گرفتن انتقام تهییج کرد . (1) 2 . ایروینگ، واشنگتن مورخ آمریکاییدر زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روی ریگ های تفدیده عراق، روح حسین فناناپذیر است ; ای پهلوان، و ای نمونه شجاعت وای شهسوار من، ای حسین! (2) 3 . بر و کلمان، کارل خاورشناس و محقق آلمانیشهادت حسین (ع) علاوه بر نتایج و اثرات سیاسی، موجب تحکیم و اشاعه مذهب شیعه گردید و این مذهب مرکز و مظهر تمایلات ضد عرب شد . (3) 4 . برون، ادوارد مورخ و دانشمند انگلیسیبه عقیده ما دسته شیعه یا طرفداران علی (ع) به قدر کافی هیجان و از خود گذشتگی نداشتند، ولی پس از حادثه کربلا قضیه دگرگون شد و تذکار زمین کربلا که به خون فرزند پیامبر آلوده بود و یادآوری عطش سخت وی و نعش نزدیکانش که اطرافش روی زمین ریخته بود، کافی بود که عواطف سست ترین مردم را به هیجان آورد و روح ها را غمگین سازد . چنانچه به رنج و خطر و حتی نسبت به مرگ بی اعتنا شوند . (4) 5 . پطروشفسکی، ایلیا پاولویچ مورخ بزرگ روسیحسین (ع) در پیکار نابرابر پس از آن که 33 زخم نیزه و 34 زخم شمشیر بر او وارد آمد از پای در آمد . هم رزمان وی نیز کشته شدند . . . (5) 6 . توندول، بورشو تامداسشهادت حسین (ع) از همان زمان که طفلی بیش نبودم، در من تاثیر عمیق و حزن آوری می بخشید . من اهمیت بر پاداشتن این خاطره بزرگ تاریخی را می دانم . این فداکاری های عالم از قبیل شهادت امام حسین (ع) سطح بشریت را ارتقاء بخشیده است و خاطره ی آن شایسته است همیشه بماند و یادآوری شود . (6) 7 . توین بی، ارنولد، جوزف فیلسوف و مورخ انگلیسیمعاویه یکی از قریشی های مقتدر نسل خودش بود . حضرت علی (ع) نتوانست با ریاکاری های سیاسی او مقابله کند لذا او و پسرش حسین (ع) نوه پیامبر مظلومانه به شهادت رسیدند . (7) 8 . جمس فردریکدرس امام حسین (ع) و هر قهرمان شهید دیگر این است که در دنیا اصول ابدی عدالت و ترحم و محبت وجود دارد که تغییرناپذیرند . همچنین می رساند که هر گاه کسی برای این صفات ابدی مقابله کند و بشر در راه آن پافشاری نماید، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند . (8) 9 . جوزف، رینو متشرق فرانسوی و مؤلف کتاب اسلام و مسلمینشیعه دین خود را با شمشیر پیش نبرده، بلکه با نیروی تبلیغ و دعوت پیشرفت کرده و اهتمام آنها به برگزاری مراسم سوگواری موجب شده که تقریبا دو ثلث مسلمانان و بلکه جماعت از هنود و مجوس و سایر مذاهب نیز با آنان در عزای حسین (ع) شرکت کنند . (9) 10 . دیکنس، چارلزاگر منظور امام حسین (ع) جنگ در راه خواسته های دنیایی خود بود، من نمی فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند . پس عقل چنین حکم می کند که او فقط به خاطر اسلام فداکاری کرد . (10) 11 . دو کبری، موریس اندیشمند فرانسویپیروان حسین به واسطه عزاداری حسین می دانند که پستی و زیر دستی استعمار و استثمار را نباید قبول کنند، زیر شعار پیشرو و آقای آنها تن ندادن زیر بار ظلم و ستم بود . (11) 12 . زیدان، جرجی نویسنده مسیحی لبنانیپس از رحلت پیامبر . . . حب جاه و مال بر فضایل اخلاقی، فایق آمد و افکار و آرای آل علی (ع) در میان چنان مردمی بی اثر ماند . چنانکه مردم کوفه به خاطر جاه و مال بیعتی را که با حسین بن علی (ع) کرده بودند، در هم شکستند و به این نیز اکتفا نکرده، او را کشتند . (12) 13 . طوماس، مان متفکر آلماناگر بین فداکاری مسیح و حسین (ع) مقایسه شود، حتما فداکاری حسین پر مغزتر و با ارزش تر جلوه خواهد نمود . زیر مسیح روزی که آماده برای فدا شدن گردید زن و فرزند نداشت و در فکر آنان نبوده که بعد از او به چه سرنوشتی دچار خواهند آمد . امام حسین (ع) زن و فرزند داشت و بعضی از آنها کودک خردسال بودند و احتیاج به پدر داشتند . (13) 14 . فریشلر، کورت مورخ بزرگ آلمانیامام حسین (ع) در فداکاری قدم را از حدود فدا کردن خود برتر نهاد و فرزندانش را هم فدا کرد . . . تصمیم ثابت حسین (ع) برای فداکاری مطلق نه ناشی از لجاجت بود نه معلول هوی و هوس و او با پیروی از عقل، مصمم شده بود که به طور کامل فداکاری کند تا این که مجبور نشود بر خلاف پر نسیب (عقیده، آرمان والا) خود به وسیله سازش کاری با یزید بن معاویه و زندگی ادامه دهد . می دانیم که حسین (ع) خود را برای کشته شدن آماده کرده بود و او که عزم داشت خویش را فدا نماید، چرا توقف نکرد تا به قتلش برسانند و چرا دایم اسب می تاخت و شمشیر می انداخت . . . . حسین (ع) دست روی دست گذاشتن و توقف برای کشته شدن را دور از مردانگی و جهاد در راه پر نسیب خود می دانست در نظر حسین (ع) در همانجا توقف کردن و گردن بر فضا دادن، تا این که دیگران نزدیک شوند . تا او را به قتل برسانند . خودکشی محسوب می شود، یک مرد دلیر و با ایمان خودکشی نمی کند . (14) 15 . کارلایل، توماس دانشمندی بزرگ انگلیسیبهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم این است که، حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند . آنان با عمل خود روشن کردند که تفوق عددی در جایی که حق و باطل روبرو می شوند اهمیت ندارد . پیروزی حسین با وجود اقلیتی که داشت موجب شگفتی من است . (15) 16 . گاندی، مهاتما رهبر انقلاب بزرگ هندوستانمن زندگی امام حسین (ع) آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده ام، بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سر مشق امام حسین (ع) پیروی کند . (16) 17 . گبن، مسیوفاجعه کربلا و مصیبتی که بر حسین بن علی (ع) وارد شده، بعد از قرن ها متمادی و اقالیم خیلی دور دست حس شفقت و همدردی خون سردترین و دل سخت ترین خواننده را تحریک نموده و منقلبش می سازد . (17) 18 . مادام، انگلیسی از نویسندگان دائرة المعارف قرن نوزدهم فرانسهبزرگ ترین دلیل بر اثبات مظلومیت امام حسین (ع) مسلمان ها قربانی دادن بچه شیر خواره اش بود که در هیچ تاریخی سابقه ندارد بچه شیرخواری را برای طلب آب (بی قیمت و قد) بیاورند و آن قوم دغا عوض دادن آب، او را طعمه تیر جفا قرار دادند . این عمل دشمن اثبات مظلومیت حسین (ع) را نمود و به همین نیروی مظلومیت بساط عزت خاندان مقتدر بنی امیه را برچید و رسوای عالمشان نمود . در اثر جانبازی های او و اهل بیت بزرگش دین محمد صلی الله علیه وآله حیات نوینی بخود گرفت . (18) 19 . ماساریک، توماس کشیش متفکر اروپاییگرچه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح مردم را متاثر می سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین (ع) یافت می شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد . گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین مانند پر کاهی است در مقابل یک کره عظیم پیکر . (19) پی نوشت: 1 . علی و حسین دو قهرمان اسلام: گابریل انکری، ترجمه فروغ شهاب، کتاب فروشی زوار، تهران، بی تا، ص 282 . 2 . درسی که حسین (ع) به انسان ها آموخت، سید عبدالکریم هاشمی نژاد، ص 451 . 3 . تاریخ ملل و دول اسلامی: کارل بروکلمان، ترجمه هادی جزایری، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران 1364، ص 108 . 4 . عظمت حسین بن علی (ع) ، تالیف ابوعبدالله زنجانی، ص 44 . 5 . اسلام در ایران، ایلیا پاولویچ پطروشفسکی، ترجمه کریم کشاورز، پیام، تهران، 1354، ص 54 . 6 . درسی که حسین (ع) به انسان ها آموخت، ص 448 . 7 . تاریخ تمدن: ارنولد توین بی، ترجمه یعقوب آژند، مولی، تهران، 1368، چاپ سوم، ص 45 . 8 . درسی که حسین به انسانها آموخت، ص 449 . 9 . پرتویی از عظمت حسین (ع) ، لطف الله صافی، 440 . 10 . درسی که حسین (ع) به انسان ها آموخت، ص 448 . 11 . همان، ص 451 . 12 . تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران، 1372، چاپ هشتم، ص 65 . 13 . تحریف شناسی عاشورا در پرتو امام شناسی، داود الهامی، مکتب اسلام، قم 1378، ص 130 . 14 . امام حسین (ع) و ایران، کورت فریشلر ترجمه ذبیح الله منصوری، جاودان، تهران، 1355، چاپ دوم، ص 444 . 15 . درسی که حسین به انسان ها آموخت، ص 448 . 16 . همان، ص 447 . 17 . تاریخ اسلام و عرب، امیر علی، ص 93 . 18 . چهره درخشان حسین بن علی (ع) ، علی ربانی خلخالی، ص 134 . 19 . درسی که حسین (ع) به انسان ها آموخت، ص 451 . |
معانی الأخبار عن سُفیانِ بنِ خالد : قالَ أبو عبدِ اللّه علیه السلام : یا سُفیانُ ، إیّاکَ و الرِّئاسةَ ، فَما طَلَبَها أحَدٌ إلاّ هَلَکَ ، فقلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، قد هَلَکْنا ، إذ لیسَ أحَدٌ مِنّا إلاّ و هُو یُحِبُّ أن یُذکَرَ و یُقصَدَ ، و یُؤخَذَ عَنهُ ! فقالَ : لیسَ حَیثُ تَذهَبُ إلَیهِ ، إنّما ذلکَ أن تَنصِبَ رجُلاً دُونَ الحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فی کُلِّ ما قالَ ، و تَدعُوَ الناسَ إلى قولِهِ .
معانى الأخبار ـ به نقل از سفیان بن خالد ـ : امام صادق علیه السلام فرمود : اى سفیان! زنهار از ریاست مدارى؛ زیرا هیچ کس در پى ریاست نرفت، مگر این که هلاک شد. عرض کردم: فدایت شوم: پس همه ما به هلاکت در افتاده ایم؛ زیرا هیچ یک از ما نیست، جز این که دوست دارد اسمش برده شود و مردم به سراغ او بیایند و از وى علم و دانش بیاموزند! حضرت فرمود: متوجّه نشدى، مقصود این است که مردى را بدون دلیل عَلَم (بُت) کنى و هر چه گفت باور نمایى و مردم را به گفته هاى او دعوت کنى.
http://www.hadithlib.com/rolls/view/2600343/%D8%AA%D9%82
اگر قرآن سَیِّدُ الکلام است ، امام حسین سید الشهداء است . اگر در صحیفه ی سجادیه درباره ی قرآن می خوانیم ( و میزانَ قسط) ، در زیارت امام حسین ع می خوانیم: (اشهد انک اَمرتَ بالقسط ) . اگر قرآن موعظه ی پروردگار است ( موعظة من ربکم ) ، امام حسین در روز عاشورا فرمود : عجله نکنید تا شما را به حق موعظه کنم ( لا تعجلوا حتی اعظکم بالحق ) . اگر قرآن مردم را به رشد هدایت می کند ( یهدی الی الرشد ) ، امام حسین نیز می فرماید : من شما را به راه رشد دعوت می کنم ( ادعوکم الی سبیل الرشاد ) .
اگر قرآن عظیم است ( والقرآن العظیم ) ، امام حسین نیز سوابق عظیمی دارد ( عظیم السوابق ) . اگر قرآن حق و یقین است ( وانه لحق الیقین ) ، در زیارت امام حسین نیز می خوانیم : آنقدر صادقانه و خالصانه عبادت کردی که به درجه ی یقین رسیدی ( حتی اتاک الیقین ) . اگر قرآن مقام شفاعت دارد ( نعم الشفیع القرآن ) ، امام حسین نیز مقام شفاعت دارد ( وارزقنی شفاعة الحسین ) . اگر در دعای چهل و دوم صحیفه ی سجادیه درباره ی قرآن می خوانیم که پرچم نجات است ( عَلَم نجاةِ) ، در زیارت امام حسین علیه السلام نیز می خواانیم که او نیز پرچم هدایت است ( انه رایة الهدی ) .
اگر قرآن شفا دهنده است ( وننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمة للمؤمنین ) ، خاک قبر امام حسین نیز شفاست ( طین قبر الحسین شفاء ) . اگر قرآن منار حکمت است ، امام حسین نیز باب حکمت الهی است ( السلام علیک یا باب حکمة رب العالمین ) . اگر قرآن امربه معروف و نهی از منکر می کند ( فالقرآن آمر و زاجر ) ، امام حسین نیز فرمود : هدف من از رفتن به کربلا امر به معروف و نهی از منکر است ( ارید ان آمر بالمعروف و اَنهی عن المنکر ) .
اگر قرآن نور است ( نورا مبینا ) ، امام حسین نیز نور است ( کُنتَ نورا فی الاصلاب الشامخة ) . اگر قرآن برای تاریخ و همه ی مردم است ( لم یجعل القرآن لزمان دون زمان و لا للناس دون الناس ) ، درباره ی امام حسین نیز می خوانیم که اثار کربلا از تاریخ محو نخواهد شد ( لا یدرس اثره و لا یُمحی اسمه ) . اگر قرآن کتاب مبارکی است ( کتاب انزلناه الیک مبارک ) ، شهادت امام حسین نیز برای اسلام سبب برکت و رشد است ( اللهم فبارک لی فی قتله ) .
اگر در قرآن هیچ انحرافی نیست ( غیر ذی عوج ) ، درباره ی امام حسین می خوانیم : لحظه ای از حق به باطل گرایش پیدا نکرد ( لم تَمِل من حق الی الباطل ) . اگر قرآن ، کریم است ( انه لقرآن کریم ) ، امام حسین نیز دارای اخلاق کریم است ( و کریم الخلائق ) . اگر قرآن عزیز است ( انه لَکتاب عزیز ) ، امام حسین فرمود : هرگز زیر بار ذلت نمی روم ( هیهات منّا الذلة ) . اگر قرآن ریسمان محکم است ( ان هذا القرآن ... العروة الوثقی ) ، امام حسین نیز کشتی نجات و ریسمان محکم است ( ان الحسین... سفینةُ النجاةِ و العروةُ الوثقی ) .
اگر قرآن بَیّنه و دلیل آشکار است ( جائکم بینة من ربکم ) ، امام حسین نیز این گونه است ( اَشهد اَنّک علی بینة من ربک ) . اگر قرآن را باید آرام و با تانی تلاوت کرد ( و رتل القرآن ترتیلا ) ، زیارت قبر حسین را نیز باید با گام های آهسته انجام داد ( و امش بمشی العبید الذلیل ) . اگر تلاوت قرآن باید با حزن باشد ( فاقروه بالحزن ) ، زیارت امام حسین نیز باید با حزن باشد ( و زره و انت کئیب شعث ) آری حسین ع قرآن ناطق وسیمایی از کلام الهی است . (منبع : سخنی از آقای قرائتی در کتاب گلبرگ های حسینی / محمد مطهر ) _قرآن وامام حسین ع در ده گفتار از استادقرائتی
http://sud-qur.blogfa.com/post-16.aspx
.: Weblog Themes By Pichak :.