آیت الله زین العابدین قربانی در واکنش به اظهارات علی مطهری
پسر جان! ندیدی در ایام فتنه رسانههای بیگانه برای کوبیدن جمهوری اسلامی چه کردند؟!!!
گیلانیان
: نماینده ولی فقیه در گیلان در واکنش به سخنان علی مطهری در مجلس گفت: «پسر جان سن یا عقل تو اجازه نمیدهد و ندیدی در ایام فتنه چه کردند و تمام رسانههای خارجی بسیج شده بودند تا راهپیمایی و سخنرانی آنها را برای کوبیدن جمهوری اسلامی نشان دهند».
آیتالله زینالعابدین قربانی عصر امروز در گردهمایی همگرایی اصولگرایان گیلان در مصلای امام خمینی (ره) این شهر با بیان اینکه مکتبها با حمایت پیروان آنها باقی میماند اظهار کرد: پیروانی که بهدنبال مقام، پول و جلال باشند آن مکتبها به فراموشی سپرده میشوند.
وی ملت ایران را پیرو مکتب قرآن عنوان کرد و افزود: اسلام نیازمند مفسر واقعی است تا معنایی را از قرآن استخراج کند که با روح مکتب پیامبر (ص) سازگار باشد.
آیت الله قربانی با اشاره به ارتحال امام (ره)، بیان کرد: امام (ره) قبل از ارتحال در جلسهای به آیتالله رسولی محلاتی فرمود؛ اگر هاشمی و مقام معظم رهبری در کنار همدیگر باشند برای انقلاب احساس خطر نمیکنم.
امام جمعه رشت به شیطنت دشمنان اشاره کرد و گفت: دشمنان تلاش کردند بین فرزندان راستین امام (ره) اختلاف ایجاد کنند.
وی با بیان اینکه امام (ره) مردم را به قانون اساسی و ولایت فقیه وصیت کرده بود، تصریح کرد: اگر دو اصل مذکور را حفظ کنیم میتوانیم به تمام آرمانهای ممکن خود برسیم.
آیت الله قربانی به پیروی بعضی از افراد در تحقق خواسته بیگانگان اشاره کرد و یادآور شد: استادزادهای که برداشتن حصر از برخی از افراد در مجلس شورای اسلامی را مطرح کرد، نشاندهنده بیبصیرتی او است.
نماینده ولی فقیه در گیلان به علی مطهری متذکر شد: «پسر جان سن یا عقل تو اجازه نمیدهد و ندیدی در ایام فتنه چه کردند و تمام رسانههای خارجی بسیج شده بودند تا راهپیمایی و سخنرانی آنها را برای کوبیدن جمهوری اسلامی نشان دهند».
وی با بیان اینکه آیا ایام فتنه را ندیدی و اکنون پیشنهاد میکنی حصر از آنها برداشته شود، خاطرنشان کرد: شیطانها اطراف خانه سران فتنه جمع شدند و این موضوع سبب شده بود عدهای روز عاشورا در خیابانها رقص کنند و شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه سر دهند.
آیت الله قربانی بر پشتیبانی از ولایت فقیه تاکید کرد و افزود: ایام فتنه نامه 43 نفری را که برای بنده فرستاده بودند امضا نکردم و در قم با دو نفر از بزرگانی که آن نامه را امضا کردند ملاقاتی داشتم تا پشتیبانی از ولایت فقیه را به آنها هشدار دهم.
امام جمعه رشت با اشاره به اینکه در ایام فتنه پای خواص خاص لغزید، اظهار کرد: دشمن ایجاد وحدت در جامعه را نمیخواهد اما 98 درصد از مردم به جمهوری اسلامی رای دادند و این به معنای بصیرت جامعه است.
وی دست خدا را بر جماعت خواند و بیان کرد: جماعتی که از اختلاف پرهیز کند در سایه قرآن، عترت، ولایت و قانون اساسی است.
*اطاعت محض از رهبری اصولگرایی است
آیت الله قربانی با تاکید براینکه اصولگرایی به معنای اطاعت محض از مقام معظم رهبری است، افزود: اصولگرایی اصطلاحی نیز در جامعه داریم.
نماینده ولی فقیه در گیلان خواستار کنار گذاشتن اختلاف بین اصولگرایان شد و تصریح کرد: اصولگرایان نباید با تعیین بعضی از شاخصها همدیگر را جذب یا دفع کنند.
وی بیشتر مردم را اصولگرای واقعی خواند و گفت: مردم قانون اساسی و التزام عملی به ولایت فقیه را قبول دارند و باید با این جماعت کار کنیم
ونیز رجوع شود به : دیار میرزا
پس از بیانیه بسیج دانشجویی دانشگاه گیلان
علی مطهری در دانشگاه گیلان سخنرانی نخواهد کرد
تاریخ انتشار : 26 آذر 1393
اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با لغو سفر خود به گیلان در دانشگاه گیلان سخنرانی نخواهد کرد.
براساس شنیده های خبرنگار دیارمیرزا همایش ملی بازشناسی نقش نهضت جنگل در تحولات فکری و اجتماعی تاریخ معاصر ایران صبح امروز با سخنرانی حجت السلام یونسی دستیار ویژه رییس جمهور در امور اقلیت ها آغاز می شود.طبق برنامه قرار بود علی مطهری نیز به عنوان یکی از سخنرانان این همایش درخصوص نهضت جنگل سخنرانی داشته باشد .
اما صبح دیروز بسیج دانشجویی دانشگاه گیلان با صدور بیانیه ای اعلام کرد که با شعارهای «دانشجو بیدار است از فتنهگر بیزار است» و «دانشجو میمیرد ذلت نمیپذیرد» و «قیام سرخ جنگل فدای فتنه سبز نمیشود» مانع از حضور علی مطهری در دانشگاه گیلان خواهد شد.
بر اساس شنیده ها علی مطهری با لغو سفر خود به گیلان در همایش دیگری که در استان یزد برگزار خواهد شد شرکت می نماید.
ایرج ندیمی، محمد مهدی رهبری املش
*********************
کلیک کنید:اندیشوران حوزوی گیلانی
حضرت آیت الله عبدالله خائفی گیلانی
پیام عظیم اربعین حسینی مبارزه با ظلم ستیزی است
گیلانیان : نماینده ولی فقیه در گیلان و امام جمعه رشت گفت: پیام دنیای تشیع در اربعین حسینی ادامه راه امام حسین(ع) برای مبارزه با استکبار و ظلم ستیزی است.
**کلیک کنید:آیا مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 عزتمندانه است؟!!!
**سید اصغر سعادت (لاهیجان نیوز)
**سید اصغر سعادت (رودسر نیوز)
**کلیک:{گیلانیان} خطه سرسبز گیلان
کالبد شکافی توافقنامه ژنو/حجت الأسلام سید محمود نبویان(لاهیجان نیوز)
*** {باسلام: رمز موفقیت هیئت ایرانی در مذاکرات هسته ای (عمّار) است. عین یعنی عقل ودرایت میم یعنی مدیریت صحیح ودرست الف یعنی استقامت وپایداری راء یعنی رعایت اصول انقلابی واسلامی. در مذاکرات هسته ای حتما باید این رمز عملی شود تا ….. سیداصغر سعادت}
اشاره:
از جمله ویژگی های برازنده یک مؤمن معتقد، عزت نفس و اظهار بی نیازی از خلق خداست. این ویژگی سهم مهمی در آبرومندی فرد و تکریم گوهر انسانی او دارد. که طبیعتا آثار ژرفی در زندگانی، رفتار و روابط او به جا خواهد گذاشت. این نوشته کوتاه قصد آن دارد تا با بازخوانی و نگاهی دوباره به این فضیلت اخلاقی و رفتاری و ذکر مطالبی در این موضوع در قالب حدیث، سیره و رفتار بزرگانی چون امام به اهمیت و ضرورت آن بپردازد.
ضرورت عزت نفس در احادیث اسلامی
تمنّا کردن از دیگران، از شخصیت و بزرگی آدمی می کاهد. بر این اساس، اسلام برای تکریم شخصیت انسانی، دستور داده است تا آنجا که می توانید دست نیاز به سوی این و آن دراز نکنید. در حقیقت، بی نیازی در پس پرده مناعت طبع قرار دارد. کسی که عزت نفس و بزرگی دارد، هیچ گاه به خاطر تأمین اندکی از نیازهای خود، رنج خواهش از دیگران را بر خود هموار نمی کند و خود را پیش دیگران خوار و کوچک نمی سازد.
عملکرد معصومان (علیهم السلام) ما در قناعت و درخواست نکردن بسیار آموزنده است. آنان هیچ گاه برای به دست آوردن چیزی از دیگران مطالبه نمی کردند و بردباری پیشه می کردند تا در زمان مناسب به خواسته مشروع خود دست پیدا کنند.
فقر و غنا به داشتن مال و منال نیست، بلکه چه بسیار فقیرانی که در حقیقت، استغنای نفس داشته و بزرگند و چه دارندگانی که هنوز هم دست نیاز به سوی این و آن دراز می کنند. اینان در واقع، خود به نوعی فقر و نیازمندی دچارند که در ظاهر دیده نمی شود. پیامبر ارجمند اسلام درخواست کردن غیر ضروری را نشانه فقر می شمارد و می فرماید: «قِلَّةُ طَلَبِ الْحَوائِجِ مِنَ النّاسِ هُوَ الغِنیَ الْحاضِرُ وَ کَثْرَةُ الحَوائِجِ اِلَی النّاسِ مَذَلَّةٌ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحاضِرُ»؛ «کم خواهش کردن از مردم، بی نیازی حاضر و زیاد خواهش کردن از مردم، خواری و فقر حاضر است.»
پیشوایان حق در سخت ترین شرایط از خود ضعف نشان ندادند و جز در مقابل خداوند، از کسی ترحم نخواستند. آنان به پیروان خود آموختند که عزت مؤمن در بی نیازی از مردم است. نبی مکرم اسلام می فرماید:
«عِزُّ الْمُؤمِنِ اسْتِغْناؤُهُ عَنِ النّاسِ»؛ «عزت مؤمن در بی نیازی او از مردم است.»
البته این سخن به معنای بی نیازی انسان ها از یکدیگر نیست، بلکه نشان دهنده آن است که آدمی در روابط اجتماعی و رفع نیازها، همواره باید حفظ عزت نفس خود را در نظر داشته باشد، همان گونه که پیامبر عزت مند اسلام در سخنی دیگر می فرماید: «اُطْلُبُوا الْحَوائِجُ بِعَزَّةِ النَّفْسِ»؛ «خواسته های خود را با حفظ عزت نفس بخواهید.»
شأن مؤمن چنین می طلبد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز در برخورد با مردم چنین رفتار می کرد که جلوه بی نیازی از دیگران در آن ها شکوفا شود. آن جا که پای عزت و کرامت در میان است، باید روحیه عزت مداری را پاس داشت و به تکاپو پرداخت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «اِسْتَغْنَوْا عَنِ النّاسِ وَ لَو بِشَوْصِ السِّواکِ» ؛ «از مردم بی نیازی بجویید، اگر چه به ترکِ خواستن چوب مسواک باشد.»
پیامبر کرامت و عزت در همین باره برای پرهیز از سؤال کردن می فرماید: «لَو یَعْلَمُونَ فِی الْمَسألَةِ ما هَشَی اَحَدٌ یَسْألُهُ شَیْئا»
«اگر مردم می دانستند در سؤال چه [زشتی ها و آبروریزی هایی] نهفته است، هرگز کسی از کسی چیزی درخواست نمی کرد.»
پیامبران در کمال مناعت طبع و استغنا از مردم قرار داشتند و می کوشیدند تا دیگران را به ساده زیستی همراه با عزت دعوت کنند. پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در سفارش به ابوذر غفاری «ره» می فرماید:
«یا اَباذرُ اِیّاکَ وَ السُّؤالَ فَاِنَّهُ ذُلٌّ حاضِرٌ وَ فَقْرُ تَتَعَجَّلُهُ وَ فِیهِ حِسابٌ طَوِیلٌ یَوْمَ الْقِیامَةِ» ؛«ای ابوذر! از سؤال کردن (اظهار نیاز و نداری) بپرهیز؛ چون این کار، ذلت نقد است و فقری است که خود به استقبال آن رفته ای و این کار در روز قیامت حساب طولانی خواهد داشت.»
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «این سخن پیامبر را بپذیرید که فرمود هر کس درِ سؤال بر خود بگشاید، خداوند درِ نیاز بر او باز کند.»
چارچوب بی نیازی از زبان معصومان (علیهم السلام)
برخی از مفاهیم اخلاقی دارای پیچیدگی هایی است و افراد قرائت های گوناگونی از آن به عمل می آورند. در این میان بهترین و شفاف ترین تعاریف، تعاریفی است که از معصومان (علیهم السلام)؛ برترین اساتید اخلاق و سترگ ترین آموزگاران انسانیت وارد شده است.
نیکوست در بیان تعریفِ «عزت نفس» اشاره به داستانی گویا در این باره بشود. شعیب از جمله افرادی بود که او را به شاگردی امام صادق (علیه السلام) می شناختند. روزی در کنار استاد بزرگوار خویش نشسته بود و با او گفت وگو می کرد. در میان بحث آن ها، مردی اجازه خواست چند لحظه ای در محضر امام باشد. وقتی نشست به امام گفت: من یکی از ارادتمندان و دوستداران شما هستم اما مدت هاست به سختی نیازمند شده ام. ابتدا خواستم با کمک بستگانم زندگی خود را اداره کنم و کار خویش را سامان بخشم، ولی نزدیک شدن به آن ها، جز دوری شان برای من ارمغانی نداشت و اظهار نیاز من سبب دوری گزیدن آنان از من شد و پاسخ منفی آنان مرا نیز از آن ها دلسرد کرد. امام با مهربانی فرمود: آن چه پروردگار از ایمان و ارادت به اولیایش به تو ارزانی داشته بهتر است از آنچه آنان در دست دارند.
شعیب که به دقت گوش می کرد گفت: پس قربانت گردم! از پروردگار بخواه که ما را از دیگران بی نیاز سازد. امام پاسخ داد: بی نیازی خوب است، ولی پروردگار خواسته که ما روزی خویش را از دست یکدیگر بستانیم و هر کس با تلاش خود مشکل دیگری را برطرف کند. پس چنین دعایی درست نیست، بلکه باید از خداوند خواست که او ما را از نیازمندی به اشرار بی نیاز سازد، نه از بی نیازی به خلق خدا!
بنابراین بر خلاف آن چه تصور می شود عزت نفس به معنای بی نیازی کامل از خلق خدا نیست؛ چرا که خداوند انسان را موجودی اجتماعی آفریده که به تنهایی و بدون کمک هم نوعان قادر به رفع همه نیازهای مادی خود نیست و در سایه جامعه باید ادامه حیات دهد.
برخی دستاوردهای عزت نفس
1. دوستی خدا
سخن از پیامدهای دوری از اظهار نیاز به دیگران است. نوشته اند روزی حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای جستن مهمان، از خانه خود بیرون رفت؛ زیرا او هیچ گاه دوست نمی داشت که سفره ای در خانه خود بگسترد، ولی مهمانی بر سر آن سفره نباشد. مدت زیادی دنبال کسی گشت که او را مهمان خود کند، ولی کسی را نیافت. ناچار به خانه بازگشت و دید مردی در خانه اوست. ابراهیم (علیه السلام) از او پرسید: تو کیستی و با اجازه چه کسی وارد خانه من شده ای؟
مرد سه بار پاسخ داد: با اجازه پروردگارم وارد این خانه شده ام. ابراهیم (علیه السلام) در این لحظه دریافت که او حضرت جبرئیل است که به اذن خدا به شکل انسانی درآمده و به خانه او وارد شده است.
جبرئیل گفت: خداوند مرا به سوی بنده ای که او را خلیل و دوست خود قرار داده فرستاده است تا او را بدان (دوستی) بشارت بدهم. ابراهیم (علیه السلام) با اشتیاق پرسید: او کیست تا من خدمتگزار او باشم. جبرئیل پاسخ داد: او تو هستی. ابراهیم (علیه السلام) با شگفتی پرسید: برای چه من خلیل شده ام؟ جبرئیل پاسخ داد: زیرا تو هرگز از کسی چیزی نمی خواهی و دست نیاز به سوی کسی دراز نمی کنی.
2. مقام منیع نزد پروردگار
ابراهیم (علیه السلام) به عنوان الگوی بزرگ عزتمندی در بین انبیا و صالحان شناخته شده است؛ چرا که رفتار او باعث رسیدن به چنین مقام منیعی در وی شده بود. اما در بین اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این صفت از کودکی بارز و نمایان بود.
آتش تب اندام پاک و مطهر امام باقر (علیه السلام) را در شعله های خود می سوزاند. او که در سنین نوجوانی به سر می برد، به شدت ضعیف و ناتوان شده بود و پیکر او توان تحمل آن بیماری را نداشت. مدام در بستر ذکر می گفت و به خود می پیچید. پدرش امام سجاد (علیه السلام) به رخسار زرد و رنجور فرزندش نگریست و به او فرمود: فرزندم! چه میل داری؟ هر چه می خواهی بگو تا برایت آماده کنم. امام باقر (علیه السلام) با ناله پاسخ داد: پدر جان! دوست دارم چیزی درخواست نکنم. همین که پروردگارم حال زارمرا می بیند، برای من کافی است و اگر خود چیزی بخواهد بر من مقدّر می کند.
امام سجاد (علیه السلام) عرق از پیشانی فرزندش سترد و فرمود: نیک باد سخنت. تو در مقام تکیه بر پروردگار خویش به جایی رسیدی که ابراهیم خلیل (علیه السلام) رسیده بود. او که از هیچ کسی چیزی نخواست، آن هنگام که خواستند او را در آتش بسوزانند و جبرئیل به کمک او شتافت، از او پرسید: ایا حاجتی داری تا برایت برآورده سازم. او پاسخ داد: از هیچ کس کمکی نمی خواهم و همین که پروردگار حال مرا می بیند برایم کافی است و هر چه او بخواهد همان می شود و او برای من بهترین پشتیبان است.
3. پیروی راستین از معصومان (علیهم السلام)
شیعه و پیرو راستین کسی است که در عمل بیشترین اطاعت و پیروی از اهل بیت را داشته باشد، نه این که صرفا در مقام اعتقاد بدان ها باور داشته باشد، چه این که اگر باور قلبی وجود داشته باشد مطمئنا به حوزه عمل نیز سرایت می کند.
روزی امام صادق (علیه السلام) چشم در چشم شاگردان خود دوخته بود و آنان را با بیان رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اصحاب با وفای او پند می داد. او فرمود: پیامبر برای محکم کردن ایمان اصحاب خود و قوی کردن پیمان شان به آنان رو کرد و فرمود: آیا با من پیمان مجدد می بندید؟ یکصدا گفتند: آری ای فرستاده خدا! با شما هم پیمان می شویم. پیامبر به آنان فرمود: پس با من چنین هم پیمان شوید که هرگز از مردم چیزی نخواهید.
مدت ها گذشت و اصحاب همواره در این اندیشه بودند که بر پیمان خود استوار بمانند و از کسی چیزی نخواهند. به اندازه ای که اگر روزی بر مرکب خود سوار بودند و تازیانه از دستشان می افتاد به کسی نمی گفتند که آن را به من بده و خود از مرکب به زیر می آمدند و آن را بر می داشتند. سپس امام صادق (علیه السلام) فرمود: پیروان راستین ما از کسی چیزی درخواست نمی کنند.
برخی راهکارهای عملی عزت نفس در سیره معصومان(علیهم السلام)
1. کار، وسیله ای برای بی نیازی
برخی نیازمندان چون طبع بلند دارند، همواره می کوشند خود را بی نیاز نشان دهند و به اصطلاح «با سیلی، صورت خود را سرخ نگه دارند». در مقابل، به افرادی بر می خوریم که با داشتن رفاه و برخورداری از امکانات مالی، همچنان دست نیاز به سوی این و آن دراز می کنند. اینان، فرومایگانی هستند که به آسانی، عزت نفس خود را از دست می دهند و دین و شخصیت خود را می فروشند.
آیین اسلام به پیروانش دستور می دهد که هیچ گاه شخصیت والای خود را به بهای ناچیز نفروشند و برای به دست آوردن نیازهای مادی خویش، به سوی این و آن دست دراز نکنند، بلکه با کارورزی و کوشش اقدام به رفع نیاز خود کنند تا مجبور به زیر پا گذاشتن عزت نفس خود نشوند. به همین دلیل کار و کوشش تا این اندازه در اسلام عزیز بر شمرده شده است. در این باره نوشته اند:
یکی از دوستداران امام صادق (علیه السلام) ایشان را دید که در روزی گرم و سوزان مشغول به کار کردن در مزرعه خویش است. جلو آمد و به امام سلام کرد و با دیدن تلاش نفس گیر امام در کار گفت: فدایت شوم! شما با این جایگاهی که نزد پروردگار خود دارید و با چنان نزدیکی که با فرستاده بر حق او پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دارید، چرا در این هوای گرم و سوزان کار می کنید؟ امام در حالی که به کار مشغول بود چنین پاسخ گفت: برای این که نیازمند دیگران نباشم و روزی خود را تهیه کنم.
در این زمینه، از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که مردی از اصحاب پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) دچار تنگ دستی و سختی شد. همسرش گفت: کاش خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) می رسیدی و از او چیزی می خواستی. مرد خدمت پیامبر آمد و چون حضرت، او را دید، فرمود: هر کس از ما سؤال کند، به او عطا کنیم و هر کس بی نیازی جوید، خداوند بی نیازش کند.
مرد با خود گفت: منظور پیامبر جز من نیست. پس به سوی همسرش بازگشت و او را از این ماجرا آگاه کرد. زن گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز بشر است و از حال تو آگاه نیست. او را آگاه ساز. مرد دوباره نزد پیامبر آمد و چون حضرت، او را دید، همان جمله را فرمود و این کار سه بار تکرار شد. در نتیجه، مرد رفت و کلنگی عاریه گرفت و راهی صحرا شد. قدری هیزم برید و آورد و به نیم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد و خوردند. فردای آن روز همین کار را کرد و هیزم بیشتری آورد و فروخت. او پیوسته کار می کرد و می اندوخت تا کلنگی خرید. باز هم اندوخت تا دو شتر و غلامی خرید و توانگر شد و حال او نیکو گشت. روزی خدمت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) آمد و گزارش داد که چگونه برای سؤال آمده بود و از پیامبر چه شنید. حضرت فرمود: من که گفتم: «هر کس از ما سؤال کند، به او عطا کنیم و هر کس بی نیازی جوید، خداوند بی نیازش کند».
2. توکل بر خدا؛ مایه عزت و بی نیازی
اگر آدمی به لطف پروردگار خویش امیدوار باشد و به او توکل نماید و خدا را به معنای واقعی «فعال ما یشاء» بداند هرگز برای رفع نیاز سراغ غیر خدا نمی رود، بلکه مخلوقات را فقط وسیله برآورده شدن نیازها بر می شمارد و حلاّل اصلی مشکلات خود را خداوند می انگارد. بدین معنا که ابتدا با دعا و توکل عرض حاجت به خدا می کند، آن گاه به خلق خدا روی می آورد.
آورده اند روزی مفضّل نزد مولای خود امام صادق (علیه السلام) آمد تا برف تنگدستی ای که وجودش را سرد کرده بود با آفتاب دعای او آب شود. ناتوان بر زمین نشست و از زندگی خود شکوه کرد. امام صادق (علیه السلام) به کنیز خود فرمود تا کیسه ای چهارصد درهمی بیاورد و به مفضّل بدهد. سپس فرمود: با این پول به زندگی ات سر و سامان بده! او که شاگردی برجسته از شاگردان امام و انسانی پارسا بود گفت: فدایت شوم! منظور من از این اظهار نیاز، این بود که در حق من دعایی بکنید. من پول نمی خواستم. امام با مهربانی فرمود: بسیار خوب، پول را بگیر دعا هم می کنم. مفضّل اطاعت کرد، سپس امام برای توجه بیشتر او به خدا فرمود: ای مفضّل! از بازگو کردن شرح حال خود نزد مردم بپرهیز تا هرگز ذلیل و خوار نشوی و در نظر آنان حقیر نگردی.
دعوت دیگران به عزتمندی
از جمله عادات ویژه امام خمینی «ره» این بود که هم خود عزیز النفس بود و هم آن را با رفتار و گفتار خویش توصیه می کرد و حاضر نمی شد کسی نزد دیگری عزت نفس و مناعت طبع خویش را لگدمال کند. گفته اند یکی از آشنایان امام عادت داشت برای افرادی که نیاز مالی داشتند نزد امام «ره» می آمد و از ایشان کمک بلاعوض می گرفت. روزی طلبه ای به او مراجعه می کند و می گوید که خانه ای در نجف خریداری کرده و سیصد دینار قرض دارد و او را واسطه قرار می دهد که نزد امام رفته و برای ایشان کمک مالی بگیرد. او یک بار نزد امام «ره» می رود و موضوع را به عرض ایشان می رساند، اما امام اعتنایی نمی کند. شب بعد مسئله را به آقا مصطفی می گوید و از ایشان می خواهد که موضوع را برای امام بازگو کند تا مشکل آن طلبه حل شود. روز بعد وقتی حاج آقا مصطفی او را می بیند می گوید: دیشب موضوع را با امام «ره» در میان گذاشتم اما ایشان از شما به خاطر این کارهایتان گله داشتند و فرمودند: فلانی زیاد واسطه این و آن می شود و می گوید فلانی سیصد دینار مقروض است، فلانی چهارصد دینار...
2. تندیس عزت مندی
حضرت امام «ره» دقت فراوانی به وضع معیشتی طلاب داشت. اگر می دید طلبه ای سر و وضع مناسبی ندارد به فرزندشان دستور می داد تا به طور محترمانه ای لباس برایش تهیه کند. اما دوست نداشت که طلبه ها عرض نیاز بکنند و عزت نفس خود را زیر پا گذارند. ایشان گاهی که برای کاری بیرون می رفت، پس از بازگشت به فرزندشان می فرمود: یک عبا برای فلان طلبه بخرید.
ایشان در حرم و خیابان مواظب بود که در اطراف خود چه می گذرد. اما روزی طلبه ای نزد حضرت امام «ره» آمد و پارگی عبای خود را نشان داد و عرض کرد: عبای من پاره است. حضرت امام «ره» فورا دنبال عبای خود گشت و آن را به او نشان داد و فرمود: ببین! عبای من هم پاره است. و با کنایه به او فهماند که یک عبا ارزش آن را ندارد که آدمی از دیگری چیزی بخواهد؛ حتی از مهربان ترین پدر دنیا.
پی نوشت ها:
1. تحف العقول، ص 9.
2. شیخ عباس قمی، انوار البهیّة، ص 221.
3. نهج السعادة، ج 8، ص 276.
4. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 71.
5. الجامع الصغیر، ج 2، ص 431.
6. وسائل الشیعه، ج 6، ص 308.
7. کافی، ج 4، ص 19.
8. الاصول من الکافی، ج 2، ص 226، ح 1.
9. بحارالانوار، ج 12، ص 13.
10. همان، ج 46، ص 67.
11. همان، ج 96، ص 158.
12. فروغ کافی، ج 5، ص 74؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 10، ح 2.
13. مشکاة الانوار، صص 184 و 185.
14. بحارالانوار، ج 47، ص 34.
15. آیت الله سید عباس خاتم یزدی به نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی «ره»، ج 5، ص 133.
16. حجة الاسلام محمد رضا ناصری به نقل از: سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی«ره»، ج 4، ص129.
پدید آورنده : ابوالفضل هادی منش ، صفحه 32.
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/3674/6074/64181
|
زندگی نامه دکتر شهید مفتح
شهید آیت الله دکتر محمد مفتح در سال 1307 ه.ش در خانواده ای روحانی در همدان به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ محمود مفتح از وعاظ بزرگ همدان بود.
استعداد فراوان و عشق زیاد شهید به تحصیل باعث شد که بزودی مراحل مختلف تحصیل را بگذراند، به نحوی که دیگر حوزه همدان برای او قابل استفاده نبود و لذا در سال 1322 در حالی که تنها 15 سال داشت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم مهاجرت کرد.
تحصیلات تکمیلی
پس از ورود به قم در حجره ای در مدرسه دارالشفاء اقامت کرد و شبانه روز به تحصیل علم پرداخت. از محضر اساتید بزرگی همچون حضرت آیت الله العظمی امام خمینی، مرحوم آیت الله علامه طباطبائی، مرحوم آیت الله داماد، مرحوم آیت الله حجت و ... استفاده کرد و بزودی دوره کامل خارج علوم مختلف حوزه را گذارند و جامع منقول و معقول گردید تا اینکه به درجه اجتهاد نائل آمد و به عنوان مدرسی در حوزه به تدریس پرداخت، به نحوی که حوزه های درسی ایشان در زمینه های مختلف به خصوص فلسفه از رونق خاصی برخوردار بود و از پراستفاده ترین حوزه های درسی برای فضلای قم محسوب می شد.
شهید مفتح در کنار تحصیل در حوزه به تحصیل علوم جدیده پرداخت و مدارج مختلف تحصیلات جدیده را نیز گذراند وی پس از مدت نسبتاً کوتاهی موفق به اخذ درجه دکتری (P.H.D) در رشته فلسفه گردید.
فعالیتهای ایشان در مسائل اجتماعی و سیاسی و آشنایی که از نزدیک با حوزه و دانشگاه و کلیه مسائل آن پیدا کرده بود سبب شد که استاد شهید از سالهای بسیارقبل، به اهمیت وحدت فیضیه و دانشگاه پی برد.
مقاله ایشان تحت عنوان ?وحدت مسجد و دانشگاه? که در سالهای حدود 1340 در نشریه مکتب اسلام قم چاپ شد خود به خوبی نشانگر نوع تفکر و تلاش عملی استاد مفتح در زمینه ایجاد این وحدت از آن سالهاست.
با شروع قیام حضرت امام خمینی(ره) شهید مفتح که یکی از شاگردان نزدیک ایشان بود، از روز اول قیام پشت سر امام مبارزات خود را اوج بیشتر داد.
منبرهایی که ایشان در شهرهای آبادان، خرمشهر، اهواز و... می رفتند بارها منجر به دستگیری و تبعید ایشان گردید ولی شهید مفتح مجدداً در مناسبت بعدی برای منبر به آن شهرها می رفتند تا بالاخره در آخرین بار ایشان دستگیر، تبعید وبه استان خوزستان ممنوع الورود شد.
...
در دانشکده الهیات
غنای علمی استاد، تبحر و تسلط ایشان به علوم جدیده و قدیم، بیان شیوا و قلم قدرتمند ایشان، دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را برآن داشت تا به طور رسمی از ایشان دعوت به عمل آورد تا به تدریس در آن محل بپردازد. شهید مفتح به شوق همکاری با استاد شهید آیت الله مطهری تدریس در دانشکده الهیات را پذیرفت و از سال 1349 در تهران اقامت گزید.
مسجد جاوید؛ سنگر مبارزه با ظلم و الحاد
شهید آیت الله دکتر مفتح با قبول امامت مسجد جاوید در سال 1352 هسته ای دیگر را در جهت تجمع نیروهای مسلمان مبارز و سنگری برای ارائه اسلام راستین و جبهه ای برای مبارزه با رژیم پهلوی ایجاد کرد. وی ابتدا اقدام به تشکیل کتابخانه ای در مسجد کرد و سپس با تشکیل کلاسهای مختلف از جمله اصول عقاید، فلسفه، اقتصاد، تفسیر قرآن، نهج البلاغه، عربی، تاریخ ادیان، جامعه شناسی و... برای دانشجویان و نیز کلاسهای دیگری در سطح دانش آموزان اقدامی مؤثر برای بالابردن سطح آگاهی های مذهبی به صورتی منظم و سیستماتیک و همچنین ایجاد زمینه برای آشنایی در جهت پیشبرد انقلاب اسلامی نمود تا این که در سوم آذر ماه 1353 با دستگیری شهید آیت الله مفتح و آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مسجد جاوید تعطیل شد . شهید مفتح حدود 2 ماه در زندان رژیم زیر شدیدترین شکنجه ها به سر برد .
مسجد قبا ؛ قلب تپنده انقلاب
حدود 2 سال پس از آزادی از زندان شهید آیت الله دکتر مفتح امامت مسجدی در نزدیکی حسینیه ارشاد را پذیرفت و آن مسجد را ?قبا? نامید و بدین صورت مسجد قبای دیگری در راستای مسجد قبا در صدر اسلام بنیاد نهاده شد تا سنتهای اصیل رسول خدا و خاندان پاکش را احیا کند.
وی این مسجد را به عنوان بزرگترین سنگر در جریان مبارزات انقلاب اسلامی درآورد. جمعیتهای چندین صدهزار نفری که در سالهای 56 و 57 در سخنرانی های ماه مبارک رمضان در مسجد گرد می آمدند، تا آن زمان بی سابقه بودو رعب و وحشت زیادی در دل رژیم منفور پهلوی ایجاد می کرد.
فعالیت در لبنان؛ اقدامی عملیدر تعمیق و گسترش انقلاب اسلامی
در جریان جنگهای داخلی لبنان که رژیم صهیونیستی اشغالگر با همکاری رژیمهای مرتجع منطقه برای سرکوبی شیعیان و فلسطینیهای مسلمان به پا خاسته مقیم لبنان برپا کرده بود، شهید آیت الله دکتر مفتح اقدام به جمع آوری اعانه به مقدار زیاد کرد و آنها را به لبنان فرستاد. او معتقد بود اساسی ترین کار برای پیشرفت هرچه بیشتر شیعیان لبنان، بالاتر بودن سطح آموزش و فرهنگ آنان است، علیهذا برای جنگ زدگان لبنان دو برنامه کوتاه مدت و درازمدت داشت. در برنامه کوتاه مدت سعی بر آن داشت تا مخارج تحصیلی کودکان شهدای لبنان را تأمین کند و در این راه موفق شد عده زیادی از بازماندگان شیعیان جنگ زده را با تأمین مخارج تحصیل و پوشاک و غذا راهی مدارس بکند. هدف وی از اجرای برنامه درازمدت این بود که یک مرکز و مجتمع آموزشی شیعی در لبنان ایجاد کند و با این اقدام دست به اساسی ترین کار در جهت از بین بردن عقب افتادگی شیعیان لبنان زد.
نماز عید فطر؛ نقطه عطفی در حرکت انقلاب
شهید مفتح در رمضان سال 1356 اقدام به تشکیل جلسات سخنرانی در مسجد قبا نمود و از کسانی که رژیم، آنها را از انجام سخنرانی منع کرده بود دعوت کرد و با این عمل قدم مؤثری را در جهت رسوا کردن رژیم برداشت.
پس از روزهای سازندگی ماه رمضان 56 شهید آیت الله دکتر مفتح اعلام کرد که نماز عید فطر را در زمینهای قیطریه خواهد خواند.
ساعت 8 صبح پنجشنبه 16 شهریور دکتر مفتح به زمینهای قیطریه آمد و مشاهده کرد که سر تا سر زمین توسط نیروهای مسلح ارتش شاهنشاهی اشغال شده است.
در اوائل راه ،ارتش شروع به شلیک تیر هوایی و گاز اشک آور به سوی جمعیت مؤمن و مبارز کرد اما مردم با روشن کردن آتش و سوزانیدن مقوا در اطراف شهید مفتح مانع از آسیب رسانی گاز به ایشان شدند.
نظامیان شاه به کمی پائین تر (خیابان دکتر شریعتی، سر راه شهید کلاهدوز) حمله کردند و دکتر مفتح را با سرنیزه و قنداق تفنگ به سختی مجروح و مضروب کردند به طوری که امکان حرکت از وی سلب شد.
شهید مفتح که صبح جمعه 17 شهریور برای مداوا و پانسمان زخمهای ناشی از تظاهرات دیروز به بیمارستان رفته بود، موقع بازگشت به منزل به وسیله ساواک دستگیر شد.
بدین ترتیب در اولین ساعات حکومت نظامی وی با تن و بدنی مجروح دستگیر و روانه زندان کمیته ضد خرابکاری شاه گردید.
بعد از 2 ماه که رژیم سابق در اثر اوجگیری انقلاب ناچار به گشودن در زندانها شد شهید آیت الله دکتر مفتح از زندان آزاد شد.
پس از انقلاب
کوشش های شبانه روزی استاد مفتح، پس از انقلاب با شدتی بیشتر دنبال شد، لیاقت و جدیت و کاردانی ایشان ناشی از ایمان و اعتقاد عمیقشان به انقلاب اسلامی بود.
وی علاوه بر عضویت در شورای انقلاب با درخواست دانشجویان دانشکده الهیات و بعد از مشورت با استاد مطهری سرپرست دانشکده الهیات شدند و علاوه بر این سرپرستی کمیته منطقه 4 تهران نیز برعهده وی بود.
دکتر مفتح در ادامه سالیان دراز کوشش و تلاش برای وحدت فیضیه و دانشگاه که اسلام بر جامعه حاکم و کشور تحت رهبریهای حضرت امام به پیش می رفت به کوشش خود در این زمینه افزود. در سالگرد شهادت آیت الله حاج سیدمصطفی خمینی اقدام به تشکیل سمینار وحدت حوزه و دانشگاه در دانشکده الهیات نمود که این اولین سمیناری بود که تحت این عنوان برگزار می شد.
شهادت
دکتر مفتح در ساعت 9 صبح روز سه شنبه 27 آذر 1358 در حیاط خلوت دانشکده الهیات دانشگاه تهران با شلیک چند گلوله از سوی ضاربین بشدت زخمی شد و معالجات در بیمارستان اثری نبخشید. ایشان حدود ساعت 2 بعد از ظهر همان روز به شهادت رسید. یادش گرامی باد.
به وبلاگ مدرسه علمیّه معصومیّه شهرضا خوش آمدید
به نام خدا
تذکر: مطلب زیر درتاریخ 16/ 12 / 1385 نگارش یافت وبعضی عنوان ها قابل تقدیم وتأخیر می باشند.
درس هایی از کربلا وقیام امام حسین علیه السلام
1-درس توحید
2-درس خلوص واخلاص
3-درس توکل
4-درس راز ونیاز با پروردگار
5-درس امربه معروف ونهی ازمنکر
6-درس فریاد حق طلبانه دربرابرستمگران
7- درس شهادت
8-درس جانبازی وفداکاری همه جانبه
9-درس ایثار وازخودگذشتگی
10- درس مقاومت وسلحشوری واستقامت وپایداری
11- درس جهاد وپیکار دربرابر تبهکاران وستمگران
12- درس همراهی با ولایت ورهبری
13-درس جلوتراز زمان اندیشدن
14- درس عدم سازش بادشمنان اسلام
15-درس جوانمردی ومردانگی(فُتُوّت ومروّت)
16- درس شهامت ورشادت
17- درس کرامت وبزرگواری
18- درس نظم وانضباط
19- درس نگهبانی ودفاع از اسلام وقرآن ودین و ولایت
20-درس زهد واقعی نه تصنّعی
21- درس ذلت ناپذیری
22- درس بصیرت وهوشیاری وبیداری
23- درس اطاعت وحمایت همه جانبه ومستمر از رهبری و ولایت
24- درس دشمن شناسی
25- درس عشق
26-درس کمک به دیگران
27- درس میهمان نوازی
28- درس عفو وبخشش
29-درس وفا و وفاداری
30- درس انفاق و جود وبخشش
31-درس احیاء وحفظ ارزش ها وشعائر دینی
32-درس تعبد وبندگی
33-درس تعهد
34-درس حق شنوی وحق گرایی
35-درس امید وامیدواری
36-درس قاطعیت دربرابر دشمن
37-درس فریادرسی از یکدیگر
38-درس رازداری وحفظ اسرار
39-درس تسلیم ناپذیری دربرابر تهدیدهای دشمنان
40-درس سپاسگزاری وشکرازخداوند
41-درس معنویت ومعنویت گرایی
42-درس رزم ورزم آوری
43-درس عفت وپاکدامنی
44-درس خودسازی وتهذیب
45-درس خودشناسی
46-درس دوری ازغفلت وجهالت
47-درس تحمل وپایداری دربرابر مشکلات ومصائب
48-درس مهرورزی ومهربانی
49-درس امانتداری
50-درس حفظ و دفاع از حریم ناموس
51-درس در صحنه بودن ودوری از انزوای جاهلانه
52-درس کمال جویی و به کمال رسیدن
53-درس واقع نگری
54-درس درمحضر خدا بودن
55-درس ادب وحیاء
56-درس حق طلبی
57-درس توبه وانابه به درگاه خداوند
58-درس عزت واستقلال وسرافرازی
59-درس آمادگی دفاعی در برابر دشمنان ومتجاوزین
60-درس دفاع ودادرسی از مظلوم
61-درس مرعوب دشمن نشدن
62-درس افشاگری از کارهای ضددینی منحرفین ودشمنان اسلام
63-درس سوءظن به دشمنان
64-درس تشخیص وجداسازی خط حق از خط انحراف(جداسازی حق وباطل)
65-درس شکستن سکوت دربرابر خلاف ها وانحرافات
66-درس دوری از بی تفاوتی
67-درس نقاب گشایی از چهره های نفاق وتزویر
68-درس خدمت به مردم
69-درس تبلیغ وارشاد
70-درس دین باوری ودین مداری
71-درس اعتقاد واعتماد وامید به وعده های الهی
72-درس تسلیم وخضوع در برابرپروردگار
73-درس درد دینی داشتن
74-درس تفکر واندیشه وخردورزی
75-درس حرّیت و آزادگی
76-درس عدم اعتماد به دشمن
77-درس عدم وابستگی به دشمن
78-درس تعظیم وتکریم نماز
79-درس شناخت ومعرفت
80-درس دست رد زدن به دشمن( تسلیم ناپذیری دربرابر خواسته های ناحق دشمن)
81-درس فریب نخوردن دربرابر تطمیع وتزویر دشمن
82-درس برنامه وهدف داشتن در کارها بویژه درامورمهم وحیاتی
83-درس آینده نگری
84-درس انصاف
85-درس عدالت
86-درس نهراسیدن از کثرت نفرات وتجهیزات دشمن
87-درس مبارزه با بدعت ها وانحرافات
88-درس آگاه به زمان بودن
89-درس دوری از عوامل انحطاط وسقوط
90-درس دوری از اختلاف وتفرقه
91-درس پرهیز از کوته نگری
92-درس فراتر از زمان ومحیط بودن
93-درس اُنس با قرآن ویاد خدا
94-درس تربیت وادب واخلاق
95-درس عفت وپاکدامنی وحفظ حریم عفاف وحجاب
96-درس وحدت واتحاد وهمدلی
97-درس دفاع از ارزش های دینی وقرآنی
98-درس مسؤلیت پذیری
99-درس انجام وظیفه یا وظائف
100-درس دفاع ازمظلوم
101-درس عدم دلبستگی به مال واموال وزخارف دنیا
102-درس پرهیز از ریاست طلبی ودنیازدگی
103-درس پرهیز از شهرت طلبی
104-درس پرهیز از ریا وریاکاری
105-درس تقرب وقرب به پروردگار
106-درس پرهیز از هواهای نفسانی وشیطانی
107-درس پرهیز از مماطله وسستی وتأخیر در انجام وظایف
108-درس شناخت وشناسایی نقشه های دشمنان
109-درس مغلوب محیط و جوّ، نشدن(پرهیز از جوّزدگی)
110-درس عرفان وسیر وسلوک حقیقی ومنطبق با اسلام وقرآن واهلبیت علیهم السلام
111-درس صداقت وراستی
112-درس تقوی وپرهیزکاری
113-درس تولِّی وتبرِّی
114-درس بصیرت درحوادث وفتنه ها
115- درس مشورت درکارها
116-درس اعتماد به نفس وخودباوری
117-درس حفظ هویت دینی وانسانی
118-درس بی تفاوت نبودن نسبت به امورمسلمین وانسان ها
119-درس احترام وتکریم به دیگران
120-درس رعایت حقوق دیگران
121-درس احترام به بزرگترهای معنوی وسِنّی
122-درس پیوند خویشاوندی(صله رَحِم)
123-درس تدبیر درامور
124-درس خوش اخلاقی
125-درس نظافت وپاکی
126-درس همدردی با مظلوم
127-درس پرهیز از حرام وحرام خوری
128-درس گشاده رویی
129- درس مقاومت در برابر مصائب ومشکلات
130-درس عبرت از سرنوشت شوم دیگران ( درس عبرت از عاقبت شوم دنیا طلبان وستمگران ومنحرفین واهل فسق وفجورو…)
131-درس وفای به عهد
132-درس رعایت حقوق مردم وحق الناس
133-درس دوراندیشی
134-درس رعایت حدود شرعی وانسانی
135-درس کنترل زبان
136-درس استفاده از فرصت ها واوقات
137-درس وقار ومتانت
138-درس ثبات در عقیده ورأی درست وحق
139- درس عزم و اراده راستین داشتن
140-درس یاد مرگ وقیامت
141-درس برخورد کریمانه
142-درس شرح صدر داشتن
143-درس رسیدگی به حال دیگران
144-درس توجه به نسل جوان وتوانمندی های جسمی وروحی آنها
145-درس عاقبت به خیری
145-درس پرهیز از افراط وتفریط
146-درس اتمام حجت
147-درس حفظ سلامت وصفای دل
148- درس بازگشتن به خویشتن خویش
149-درس رضاء به قضای الهی
150-درس انقطاع الی الله
**مقامات معنوی وعرفانی کربلا
1- مقام رضا
2- مقام شکر
3- مقام توکل
4- مقام صبر
5- مقام حمد وسپاس
6- مقام ذکر ومناجات
7- مقام عبادت وبندگی
8- مقام تسلیم
9- مقام تفکر
10-مقام توحید
11-مقام شرح صدر
16 / 12 / 1385
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی
به گزارش خبرنگار حقوقی قضایی باشگاه خبرنگاران، امر به معروف و نهی از منکر در مقیاس وسیع و عمومی خود حتی از جهاد بالاتر است و اساس جهاد را این فریضه استوار میکند اما اینکه امر به معروف و نهی از منکر چیست و ما در مقابل آن چه وظیفهای داریم در آیات و روایات به صراحت بیان شده است.
امر به معروف و نهی از منکر یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن برپا داشتن همه فرایض اسلامی است و باید در جامعه ما احیاء شود و هر فردی از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکی و صلاح و برچیده شدن زشتی و گمراهی و فساد، مسئول احساس کند.
با توجه به اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر از این پس در صفحه حقوقی قضایی، دیدگاهها و بیانات مقام معظم رهبری را در مورد این فریضه دینی مرور میکنیم.
*مفاهیم و تعالیم اسلامی را در فضای محیط کار، احیا کنیم
مقام معظم رهبری در تاریخ 4 شهریور 1371 در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی ادارات، کارخانهها و بیمارستانهای سراسر کشور، بیان کردند؛ زبان گویا، یعنی اینکه مفاهیم و تعالیم اسلامی را در فضای محیط کار احیا کنیم، طوری شود که در محیط کار اسلام حس شود. نه مثل دوران طاغوت که انسان وقتی به داخل محیطی میرفت احساس میکرد در آن محیط همه چیز ضد اسلام است. رفتار زنان، پوشش زنان، برخورد مردان، جلف گریهایی که گاهی بعضی از مردان و زنان میکردند، در آن دوران غیر اسلامی بود.
نقطه مقابل آن فضای اسلامی است، به نحوی که وقتی انسان وارد ادارهای میشود، نگاه کند ببیند آثار اسلام همه جا پیداست، وقت ظهر میشود مردم میروند نماز، زنان با پوشش مناسب میآیند. مردان و زنان ارتباط و برخوردشان در داخل اداره متین و محترمانه است.
*با عواملی که محیط را از شکل اسلامی خارج میکند، مقابله کنید
با عواملی که محیط را از شکل اسلامی خارج میکند، مقابله کنید. با گفتار، با سخنرانی، با پخش جزوات مناسب، با تذکرات بجا، با امر به معروف و نهی از منکر که وظیفه شما در داخل محیط کار و در همه جا است، با این روشها کاری کنید که فضا فضای اسلامی شود.
همه تشکیلات به خصوص مدیریتی که شما با او کار میکنید، موظفاند در این راه به شما کمک کنند و کارهای شما را تسهیل کنند.
به گزارش پارسینه، سرانجام حادثه گروگانگیری سیدنی استرالیا بعد از 16 ساعت پایان یافت، اما آنچه موجب شد تا بار دیگر این خبر به خصوص برای ایرانیان از درجه اهمیت زیادی برخوردار شود، نام گروگانگیر اصلی این ماجرا بود. هارون مونس که نام اصلی او محمدحسن منطقی است.
در سایت ویکی پدیا در همان ساعات اولیه صفحه ای مخصوص به وی راه اندازی شد. صفحه ای که در آن آمده بود: «هارون مونس (1343 بروجرد - 1393 سیدنی ) با نام قبلی محمدحسن منطقی بروجردی یک شیخ خودخوانده ایرانی بود که به استرالیا مهاجرت کرده و در شهر سیدنی زندگی میکرد. هارون مونس به عنوان عامل اصلی حادثه گروگانگیری سیدنی 2014 معرفی شد و در این گروگانگیری توسط پلیس کشته شد. او که قبلاً لباس روحانیت شیعه به تن می کرد، در وبسایتی که منسوب به اوست نوشته بود که دیگر شیعه نیست.»
اما نکته جالب اینکه 20 سال پیش به اتهام کلاهبرداری، حکم جلب این گروگانگیر در ایران صادر شده و با توجه به اینکه حتی وی از طریق اینترپل هم تحت تعقیب بود، اما بازهم استرالیا به وی پناهندگی اعطا کرده است!
از کلاهبرداری تا تجاوز و تهدید
اما این پایان جنایات هارون مونس نیست. پایگاه اینترنتی مثلث در رابطه با تخلفات وی می نویسد: فردی که در سال 74 از ایران گریخته و به استرالیا پناهنده شده و در هنگام واقعه تروریستی با قید وثیقه آزاد بوده است. او متهم به دست داشتن در قتل همسر سابقش و همچنین تعرض جنسی به 40 زن در استرالیا بود. در 15 نوامبر 2013، هارون توسط پلیس «نیوساوث ولز» به مشارکت در قتل همسر سابقش به وسیله چاقو و آتش زدن وی متهم شد.
شیخ هارون پیش از این یک بار توسط پلیس استرالیا بازداشت شده بود، چرا که پیامهایی حاوی کلمات تند و خشونتآمیز به خانواده هفت سرباز استرالیایی که در افغانستان کشته شدهاند ارسال کرده بود. شیخ هارون در پیامی به خانواده یکی از کماندوهای کشتهشده در افغانستان نوشته که «من متاسفم از اینکه شما فرزندتان را از دست دادید ولی متاسف نیستم که قاتل شهروندان بی گناه اکنون مرده است.»
شیعیان استرالیا 6 سال پیش هشدار دادند
گفتنی است اما هیچ گاه اقدامی جدی علیه شیخ هارون صورت نگرفت. تا جایی که در سال 2008 روحانی های شیعه سیدنی با اعلام اینکه وی فردی شیاد و کلاهبردار است، در این رابطه به پلیس استرالیا هشدار می دهند! (لینک خبر سال 2008)
همچنین در رابطه با شیخ هارون برخی رسانه ها نوشته اند: «وی مظنون به دست داشتن در قتل همسر سابقش بوده و در رابطه با این پرونده در زمان این گروگانگیری به قید وثیقه آزاد بوده است. به نوشته رسانه های استرالیا، مقامات به شریک زندگی شیخ هارون که امیره درودیس نام دارد و 34 ساله است، مظنون هستند که نولین هایسون پل، 30 ساله و مادر دو فرزند را کشته است. خانم پل در آوریل سال گذشته در آپارتمانش در سیدنی با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود و سپس جسدش به آتش کشیده شده بود. به گزارش رسانهها، او که همسر پیشین شیخ هارون بود در آن زمان بر سر حضانت فرزندان با او دعوای سخت حقوقی داشت. شیخ هارون هم متهم شده بود که در قتل خانم پل دست داشته است. وکیل او به رسانه ها گفته بود که پرونده علیه این دو مظنون بسیار ضعیف است و هر دوی آنها شاهد داشته اند که در زمان قتل جای دیگری بوده اند. در زمان گروگانگیری این دو متهم با سپردن وثیقه آزاد بودند.»
حمایت شیخ هارون از ابوبکر البغدادی
هارون اگرچه پیش از این لباس روحانیت شیعه را به تن میکرده، اما در متنی که برای بیعت با ابوبکر البغدادی منتشر کرده است، خود را رافضی معرفی میکند.
نکته قابل توجه درباره او و سایر تروریستهایی که این روزها در عراق و در کنار داعش می جگند این است که اکثر آنها به بهانههای مختلف از کشورشان فرار کرده و در کشورهای اروپایی پناهندگی سیاسی دریافت کرده بودند.
هارون مونس نیز از این قاعده مستثنی نبود. او در سال 1374 به دلیل کلاهبرداری از ایران گریخت و دولت استرالیا او را به عنوان پناهنده سیاسی پذیرفت و به رغم پیگیری پلیس ایران از طریق اینترپل او را تحویل تهران نداد. گفته می شود که وی در ایران دارای یک آژانس هواپیمایی بود.
او در بیانیهاش در پیوستن به داعش با استناد به آیه «أطیعوا لله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم» خلیفه خودخوانده گروهک تکفیری داعش را امام زمان خود خواند و با او اعلام بیعت کرد. وی در این بیانیه اعلام کرد: «کسانی که با خلیفه مسلمین بیعت می کنند با خداوند و رسول وی بیعت میکنند».
استرالیا از شرایط روانی گروگان گیر اطلاع داشت!
نکته جالب اینکه به نوشته خبرگزاری رویترز، ابوت نخست وزیر استرالیا در نشستی خبری که ساعاتی پس از پایان گروگانگیری برگزار کرد، با بیان اینکه سوابق این فرد به خوبی برای مقامات استرالیایی روشن بوده، گفت: «او سابقهای طولانی از جرایم خشن، گرایش به افراطگرایی و بیثباتی روانی داشت.»
وزارت خارجه کشورمان نیز ساعتی پس از انتشار خبر ایرانی بودن گروگان گیر اعلام کرد که شرایط و سوابق روانی گروگانگیر به مقامات استرالیا اطلاع داده شده و وضعیت وی برای آنها روشن بود.
اعلام آمادگی پلیس ایران جهت کامل کردن تحقیقات حادثه سیدنی
فرمانده نیروی انتظامی از آمادگی پلیس ایران برای همکاری با پلیس استرالیا جهت تکمیل کردن تحقیقات حادثه گروگان گیری سیدنی و پرونده منطقی خبر داد.
سردار اسماعیل احمدی مقدم در حاشیه گردهمایی تجلیل از پژوهشگران دانشگاه علوم انتظامی در جمع خبرنگاران در واکنش به حادثه گروگان گیری روز گذشته سیدنی، اظهار داشت: منطقی سال 75 آژانس مسافربری داشته و کلاهبرداری کرده است که پس از آن به مالزی و سپس به استرالیا فرار کرد.
وی ادامه داد: جمع آوری مدارک این فرد تا سال 79 طول کشید و ما به پلیس استرالیا این موضوع را اعلام کردیم ولی چون استرالیا با ایران قرارداد استرداد مجرمان را ندارد، وی را به ایران تحویل نداد.
فرمانده ناجا گفت: پلیس استرالیا به این نتیجه رسید که بر اساس اطلاعات گذشته ما فرد گروگان گیر همان منطقی است و آنها اثر انگشت وی را برای ما فرستادند ولی ما اثر انگشتی از منطقی نداشتیم.
اسماعیل احمدی مقدم اظهار داشت: اینترپل ایران جهت همکاری مشترک با پلیس استرالیا در این زمینه آماده است، همچنین آمادگی داریم DNA این فرد را نیز بررسی کنیم.
http://www.parsine.com/fa/news/213464/%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%86-%D9%85
به نام خدا
سراب مذاکرات هسته ای ایران با 1+5
باپایان یافتن مهلت شش ماهه مذاکرات در سوم آذر 93 رسانه ها خبردادند که مذاکرات تا دهم تیر 1394 تمدید شده است و تیم مذاکره کننده ایران علیرغم میلشان این تمدید را پذیرفته اند. روند سینوسی والتهاب آور مذاکرات هسته ای فعلا سپری شده و شرایط به حال عادی بازگشته است. سؤال بزرگی که برای همه ما مطرح می باشد این است که در پشت درهای بسته اتاق مذاکرات در ژنو چه گذشته است؟!!! ملت ومجلس ونمایندگان و روحانیت وانقلابیون و... تا چه اندازه از تبادل نظرها و متن توافق نامه ها ی گذشته وجدید در جریان هستند؟!! در مذاکرات اخیر، اقتدار ومنافع ملی وعزت انقلابی واسلامی تاچه اندازه حفظ شده است؟!!! تاچه اندازه مقامات اروپایی وآمریکایی اراده جدی برای حل وفصل مناقشه صوری وتصنّعی هسته ای ایران دارند؟!!! آنچه که تا کنون از روند مذاکرات هسته ای فهمیده می شود آن است که آنها اصل را بر عدم حل مناقشه هسته ای ایران گذاشته اند ودر هر دوره از مذاکرات با بهانه تراشی ها وکارشکنی ها وشرط وشروط های غیر مربوط ، مسیرمذاکرات را از رسیدن به مقصود درست منحرف می کنند. یکی از شرط وشروط های آنها حفظ امنیت رژیم جعلی وکودک کش اسرائل غاصب است .اگرآنها اراده جدی برای حل پرونده هسته ای ایران داشتند نباید روند پیگیری این پرونده به بیش از ده سال بیانجامد به طوری که رئیس جمهورمحترم آقای دکتر حسن روحانی در یکی از مصاحبه ها بیان داشت که طولانی شدن مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 برای همه خسته کننده شده است.! از حال وهوای مزاجی تیم مذاکره کننده ما بخصوص جناب آقای دکتر ظریف فهمیده می شود که خسته شده است وفشارها از چندطرف اورا دچارزحمت کرده است؟!!! آقایان عراقچی وتخت روانچی هم حال خوشی ندارند.!! سؤال دیگری که در باب مذاکرات هسته ای مطرح می باشد این است که آیا رفع ولغو تحریم ها و انتظار نتایج وثمرات از مذاکرات یک واقعیت است یا اینکه سرابی بیش نیست؟! آنچه که تا حال دیدیم نشان میدهد که مقامات آمریکایی واروپایی با اهداف وبرنامه های شومی که نسبت به جمهوری اسلامی ایران دارند نه تنها تحریم ها وفشارها ونقشه های شوم خود را کم نمی کنند بلکه افزایش هم می دهند واز ماهیت پلیدشان جزاین انتظاری نیست. اگر می گویند در صورتی که ایران به تعهدات خود عمل کند ما تحریم ها را برمی داریم ، ادعای توخالیی بیش نیست وهدفی جز باج خواهی وفشاربر ایران را ندارند .تیم مذاکره کننده ما متأسفانه براساس تعهدی که به آنها داده بیش ازمعاهدات ان پی تی ("ان.پی.تی" مخفف نام انگلیسی "معاهده منع گسترش هستهای" (Nuclear Non- Proliferation Treaty) است.)، عمل کرده وبا این وجود نه تنها تحریم ها و فشارها را لغو نکردند بلکه به اَشکال مختلف برطبل تحریم وفشار وتهدید می کوبند وهنوز هم زیاده خواهی میکنند . اعتماد وخوش بینی به وعده های دروغین آنها دور از درایت سیاسی وانقلابی است. اعتماد ودلخوشی به وعده های سردمداران کفر ونفاق وجنایت در واقع دلخوشی به سرابی است گه هرگز دست یافتنی نیست. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای با هوشمندی تمام فرمودند که به آنها خوش بین نیستند. اگر قرار باشد که مشکل هسته ای ایران از طریق مذاکرات حل وفصل شود باید متولیان امور هسته ای ما با عزت واقتدار ووقاراسلامی وسیاسی وانقلابی در این عرصه گام بردارند ودرغیر این صورت مشکل هسته ای حل نخواهد شد وآنها این بازی را تا هرجا که دوست داشته باشند ادامه خواهند داد.از اول انقلاب تاکنون هرجا که ما با هوشیاری وصلابت سیاسی وانقلابی در برابر مستکبرین ، ایستادیم موفق شدیم ودشمن را وادار به عقب نشینی کردیم وهرجا که ضعف وسستی از خود نشان دادیم دچار زیان وخسران شدیم ودشمن نیز گستاخ گشت.. اساسا در نزاع بین ما ومستکبرین عالم ، این ملت ایران ونظام جمهوری اسلامی ایران است که مدعی استیفای حقوق پایمال شده خود می باشدو مستکبرین عالم هیچ حقی برما ندارند. از آغاز نهضت اسلامی در ایران توسط حضرت امام خمینی ره تاکنون هزاران خسارت مادی ومعنوی از سوی آنها به ما وارد شد وهنوز هم خیانت ها وجنایت های آنها ادامه دارد. رئیس محترم جمهور جناب آقای دکتر حسن روحانی ووزیرخارجه آقای دکتر ظریف ودیگران وهمه کسانی که بعدها دراین مقام ومنصب قرار می گیرند باید با اقتدار وعزت دنبال استیفای حقوق پایمال شده ما توسط آمریکا وغرب باشند وذره ای کوتاه نیایند. در مناقشه تصنعی هسته ای ایران ،آنها با تزویر وترفند هایی نسبت به ما مدعی شدند ومتأسفانه مبنایی که آقای دکتر حسن روحانی در حل وفصل مسائل هسته ای تحت عنوان بُردبُرد گذاشتند دور از درایت بوده وسبب پررویی وزیاده خواهی مقامات آمریکایی واروپایی شده است تاجایی که آنها ادعای حق وحقوق نسبت به جمهوری اسلامی ایران دارند!!! امیدواریم که در فرصت باقیمانده تا دهم تیر 94 تیم مذاکره کننده ما با تنویرصحیح افکار عمومی ملت ایران با عزمی راسخ تر و با درایت وهوش بالا وبا صلابت وعزت اسلامی وانقلابی، از حقوق کشور وملت ایران درباب مسائل هسته ای وغیره به خوبی دفاع و آن ها رااستیفاء کنند.
سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی
چهارم آذر 1393
****************************************************************************************************
مقام معظم رهبری یک سال قبل دوهفته قبل از توافقنامه ژنو فرمودند: «این مذاکرات تجربه ظرفیّت فکرى ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربهاى که در سال 82 و 83 در زمینه تعلیق غنىسازى انجام گرفت، که آن وقت تعلیق غنىسازى را در مذاکرات با همین اروپایىها، جمهورى اسلامى براى یک مدّتى پذیرفت. خب ما دو سال عقب افتادیم، لکن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنىسازى، امید همکارى از طرف شرکاى غربى مطلقاً وجود ندارد. اگر ما آن تعلیق اختیارى را - که البتّه بهنحوى تحمیل شده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولین ما قبول کردند - آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانى بگویند خب یک ذرّه شما عقبنشینى می کردید، همه مشکلات حل می شد، پرونده هستهاى ایران عادى می شد. آن تعلیق غنىسازى این فایده را براى ما داشت که معلوم شد با عقبنشینى، با تعلیق غنىسازى، با عقب افتادن کار، با تعطیل کردن بسیارى از کارها مشکل حل نمی شود؛ طرف مقابل دنبال مطلب دیگرى است؛ این را ما فهمیدیم، لذا بعد از آن شروع کردیم غنىسازى را آغاز کردن.
بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمی کنم از این مذاکرات آن نتیجهاى را که ملّت ایران انتظار دارد، بهدست بیاید، لکن تجربهاى است و پشتوانهى تجربى ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادى ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد. ما از مسئولین خودمان که دارند در جبهه دیپلماسى فعّالیّت می کنند، کار می کنند، قرص و محکم حمایت می کنیم، امّا ملّت باید بیدار باشد، بداند چه اتّفاقى دارد مىافتد [تا] بعضى از تبلیغاتچىهاى مواجببگیر دشمن و بعضى از تبلیغاتچىهاى بىمزد و مواجب - از روى سادهلوحى - نتوانند افکار عمومى را گمراه کنند...
مذاکرات یک کارى است، یک تجربهاى است، احتمالاً یک اقدام مفیدى است؛ این کار را انجام بدهند، اگر نتیجه گرفتند که چه بهتر، امّا اگر نتیجه نگرفتند، معنایش این باشد که براى حلّ مشکلات کشور بایستى کشور روى پاى خودش بایستد. این توصیه قبلى خودمان را باز هم تکرار می کنیم: به دشمنى که لبخند می زند، اعتماد نکنید؛ این را ما به مسئولینمان، به بچّههاى خودمان، فرزندان خودمان - اینهایى که در مسئله دیپلماسى مشغول کار هستند، بچّههاى مایند، جوانهاى خود مایند - [توصیه می کنیم]؛ توصیه ما به اینها این است: مراقب باشید لبخند فریبگرانه شما را دچار اشتباه نکند، دچار خطا نکند؛ ریزهکارىهاى کار دشمن را ببینید.
توصیه هم می کنیم، هم به آحاد مردم، هم به مسئولین، هم بخصوص به شما جوانهاى عزیز که چشموگوشها را باز کنید. هر ملّتى با آگاهى، با هوشیارى، با بیدار ماندن و به خواب نرفتن، میتواند به اهداف والاى خود دست پیدا کند.»
**کلیک کنید:آیا مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 عزتمندانه است؟!!!
**سید اصغر سعادت (لاهیجان نیوز)
**سید اصغر سعادت (رودسر نیوز)
**کلیک:{گیلانیان} خطه سرسبز گیلان
کالبد شکافی توافقنامه ژنو/حجت الأسلام سید محمود نبویان(لاهیجان نیوز)
*** {باسلام: رمز موفقیت هیئت ایرانی در مذاکرات هسته ای (عمّار) است. عین یعنی عقل ودرایت میم یعنی مدیریت صحیح ودرست الف یعنی استقامت وپایداری راء یعنی رعایت اصول انقلابی واسلامی. در مذاکرات هسته ای حتما باید این رمز عملی شود تا ….. سیداصغر سعادت}
**************************************************************
به نام خدا
توصیه های ده گانه یک شهروند ایرانی به رئیس جمهورمحترم جناب دکتر روحانی
...............................................................
...................................................................
.................................................................
ملت انقلابی ایران هرگز مذاکراتی را که ثمره اش ذلت و پایمال شدن اصول وارزش های انقلابی ودینی اش باشد قبول نخواهد کرد ودربرابر آن ساکت نمی ماند. آیا تنها راه برون رفت از مشکلات اقتصادی وتحریم ها ، مذاکره با سران جنایتکار اروپایی وآمریکایی (که ازحامیان جنایتکاران بخصوص رژیم پلید صهیونیستی هستند) است؟!!! چرا همه مسائل کشور را به این مذاکرات شوم پیوند زده اید؟!!!نکند کاسه ای زیر نیم کاسه باشد؟!!! اینجانب به عنوان یک شهروند ایرانی که به فرهنگ وتمدن وارزش های قرآنی ودینی وانقلابی خود افتخار می کنم چند سفارش به رئیس جمهور محترم جناب دکتر روحانی دارم:
1- باتمام وجود پیرو مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای باشید(پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. امام خمینی)
2-با ملت ایران صادق باشید وچیز ویا چیزهایی که به سرنوشت نظام وملت وکشور مربوط می شود از آنها پنهان نکنید.(شنیدم که بعضی از نمایندگان مجلس فرمودند که بسیاری از چیزهایی که در مذاکرات می گذرد نمایندگان مجلس از آن بی خبرند)
3- با تأسی از امام خمینی ره ومقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دربرابر سران جنایتکار وستمگر اروپا وآمریکا موضعی قاطع واستوار وسدید وشدید وبدون خدشه داشته باشید واین موضع قاطع واستوار وسدید وشدید را به وزیر امور خارجه وهمکارانش ابلاغ فرمایید.
4-دربرابر اعتراض های انقلابیون بیدار وهوشمند ودلسوز عصبانی نشوید .این آیه را مکرر مرور فرمایید:( مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ...سوره فتح آیه 29)
5-همانطو رکه قبلا فرمودید که من رئیس جمهور همه ملت هستم نه یک حزب ویا قشر خاص براین سخن درست خود استوار باشید
6-به دغدغه های مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در باره مقوله فرهنگ توجه کامل فرمایید واز آن غفلت نشود.
7- به دغدغه های مراجع عظام در باب ترویج شعایر دینی در جامعه وحفظ آن ها بویژه در باب حجاب وعفاف که از امّهات مسائل اسلامی ودینی است عمیقا توجه شود.
8- به فرهنگ وتربیت جوانان در کشور عزیز ایران بسیار بسیار توجه وبرنامه ریزی شود.
9- به کشاورزی کشور بابرکت ایران توجه وعنایت کامل داشته باشید.
10- حکومت در جمهوری اسلامی ایران را در مسیر تحقق حکومت حضرت مهدی عج بدان وهمه کارهای خویش را در این راستا قرار بده.
برای شما وسایر دولت مردان آرزوی موفقیت وسلامتی دارم
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی
روز شنبه دهم آبان 1393.
**********************************************
خطبه های نماز جمعه تهران در چهاردهم آذر 1393
آمریکا هیچ طلبی از ایران ندارد
- آمریکا اموال ایران را بلوکه کرده، تحریم غیرقانونی ظالمانه راه انداخته و در حال حاضر نیز مذاکرات را طولانی میکند ولی تیم ما به راهنمایی مقام معظم رهبری تا کنون روشنگرانه برای افکار عمومی دنیا به مذاکره ادامه داده است تا همه بدانند که ایران اهل مذاکره است و از پایگاه اقتدار پاسخ میدهد.
- اساس این است که آنها طلب ندارند و ما هم اساساً حق خود را میخواهیم ولی آنها حق ما را گرفتهاند، ما از چه چیزی کوتاه بیاییم؟ مسئله برد - برد نیست. کجا خلاف قانون انجام دادیم؟ بر اساس توافقات بینالمللی حق خود را میخواهیم.
- داشتن سلاح اتمی از دیدگاه فقهی مقام معظم رهبری برای ما و همه حرام و خلاف قوانین بشری و عواطف انسانی است که مایه ایجاد نا امنی در جهان میشود.
- آنها هزاران کلاهک اتمی دارند و اسرائیل را هم به 200کلاهک مجهز کردند. و قلدرمأبانه برای ما تعیین تکلیف میکنند، عقبنشینی ما قبول ذلت در برابر پول ارزش دارد؟
- ما کوتاه نمیآییم و تنها راهی که ما را در برابر تحریمها بیمه میکند مقاومت است.
- از دولت و کسانی که در جبهه اقتصاد مقاومتی میتوانند صاحب فکر و عمل باشند و همچنین مردمی که بدون کمک هیچ کشوری جنگ را به پایان رساندند توقع میرود که در جنگ اقتصادی و روانی نیز همان عرضه را داشته باشند.
رسای اندیشه
http://rasayeandisheh.ir/fa/news/1498/%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87-
*************************
http://fararu.com/fa/news/215969/%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87-
منبع: فرارو
آیت اللّه جوادی آملییکی از مباحث اساسی جامعه شناسی بحث علل پیشرفت وانحطاط جامعه است به این معنا که چگونه یک جامعه ترقی می کند و چگونه و چرا جامعه ای سقوط می کند، ناگفته نماند مفهوم پیشرفت و انحطاط روشن است و نیاز به بیان ندارد آن چه که مهم است، آن است که تفسیری صحیح از پیشرفت و انحطاط ارائه گردد. علل و عوامل پیشرفت و انحطاط تبیین شود و روشن شود که اگر جامعه ای پیشرفت کرد چگونه می توان آن پیشرفت را حفظ کرد و از سقوط و انحطاط آن جلوگیری کرد و آن را از سقوط نجات داد. مسئله پیشرفت و انحطاط از مسائل علوم انسانی است و وقتی می توان سخن صحیح را در این رابطه بیان کرد که هم انسان شناخته شود و هم جامعه شناخته گردد و چون انسان به جهان وابسته است در صورتی می توان انسان را شناخت که جهان به خوبی شناخته گردد. وقتی انسان و جهان درست شناخته نشود انحطاط و پیشرفت جامعه نیز روشن نخواهد شد و به عبارت دیگر: تغییر پیشرفت و انحطاط جامعه به نوع جهان بینی بستگی دارد و چون جهان بینی مختلف است تفسیرها از انحطاط و پیشرفت گوناگون است. انواع جهان بینیدو نوع جهان بینی وجود دارد: 1ـ جهان بینی مادی 2ـ جهان بینی الهی جهان بینی مادی هستی را مساوی ماده می داند و عالم و آدم را مادی معرفی می کند می گوید: جهان دارای آغاز و انجام مادی است، این نظام کیهانی در مرحله ای ظهور می کند و سرانجام نابود خواهد شد و بعد از زوال جهان چیزی نیست، انسان نیز یک پدیده طبیعی و مادی است که با تولد ظهور می کند و با مرگ نابود می شود. تمام حیات آدمی و حقیقت انسان بین گهواره تا گور خلاصه می شود. وقتی جهان و انسان مادی باشد رابطه انسان و جهان نیز در همین مدار قرار می گیرد و تحلیل می شود. جهان بینی الهیدر جهان بینی الهی هستی اعم از ماده است بخشی از هستی ماده و بخشی از آن مجرد و غیر مادی است. جهان نیز محدود به عالم طبیعت نیست بلکه بخشی از جهان طبیعت و بخشی از آن ماوراء طبیعت است. جهان نابود نمی شود بلکه جنبه جاودانه ای دارد، انسان نیز دارای وجود جاودانه است. انسان یک بدنی دارد که در فاصله بین تولد و مرگ و گهواره و گور خلاصه می شود ولی جانی دارد که جنبه جاودانگی در او تأمین می کند، این روح و جان ظرف عقیده و افکار و اندیشه و ملکات نفسانی و عواطف و گرایش های اوست و چون روح حقیقت مجرد است از بین نمی رود و چون ظرف از بین نمی رود، مظروف او که عقیده و افکار و ادراکات و اوصاف نفسانی باشد نیز از بین نخواهد رفت، چنان که قواعد ریاضی و قواعد مبرهن فلسفی و قوانین کلی اخلاقی هرگز از بین نمی روند، روحی که این مسائل را ادراک می کند نیز یقیناً از بین نمی رود، زیرا وقتی صفت پایدار بود، موصوف نیز پایدار خواهد بود. از باب مثال: اگر نقشی جاوید بود لوحی که حامل این نقش است جاوید خواهد بود، اگر معنای تقوا و عدالت و ایثار از بین نمی رود، روحی که حامل این اوصاف است از بین نخواهد رفت. بر این اساس است که هیچ وقت انسان نابود نمی شود. زیرا آن چه که نابود شدنی است بدن انسان است. آن چه که بین گهواره و گور خلاصه می شود جسد و جسم انسان است. اما آن چه که هویت واقعی انسان را می سازد روح اوست و روح آدمی امری جاودانه است. و چون روح جاودانه است ارتباطش با جهان نیز جاودانه است و جهان نیز غیر از صبغه طبیعی و مادی. از صبغه ماوراء طبیعی و ملکوتی نیز برخوردار است این جنبه ماوراء طبیعی و ملکوتی عالم جاوید است. معیار پیشرفت و انحطاط در جهان بینی قرآنیقرآن در تفسیر انحطاط و ترقی سبک خاصی دارد که با جهان بینی و بینش آن هماهنگ است. از دیدگاه قرآن کسانی که بینش مادی دارند پیشرفت را از نظر اقتصادی به پیشرفت اقتصادی و رفاهی و از نظر سیاسی به سیاست بازی می دانند. از باب مثال وقتی که ادعای پیشرفت و پیروزی آل فرعون را مطرح می کند پیروزی و پیشرفت را در سیاست بازی آن می داند و گفته آن ها را چنین نقل می کند: «قد افلح الیوم من استعلی ؛(1) هر که اهل استعلا و برتری طلبی بود به فلاح و رستگاری می رسد». وقتی پیشرفت مالی و اقتصادی را مطرح می کند می فرماید: أَن تَکُونَ أُمَّةٌ هِی أَرْبی مِنْ أُمَّةٍ؛(سوره نحل آیه 92)(2) تمام تلاششان گروهی آن است که از نظر مسائل رفاهی و مالی برجسته تر از دیگران باشد» از ثروتی برخوردار باشند که برجستگی خود را با آن نشان دهند.(3) این گروه با این ویژگی ها در برابر انبیاء می ایستند و با آن ها مبارزه می کنند گرچه در مبارزه خود شکست خوردند یعنی این دسته با همه امکانات مالی و با همه مکر و فریب و تزویر سقوط کردند. قرآن می فرماید: «وکم اهلکنا قبلهم من قرن هم احسن اثاثاً و رئیاً؛(4) ما بسیاری را پیش از این هلاک کردیم که هم از نظر اثاث و لوازم خانگی از لوازم بیشتری برخوردار بودند و هم از نظر برخورداری از مال و ثروت چشمگیرتر بودند»، افرادی که در دید مردم پیشرفته بودند و با چشمگیر بودن، مردم را متوجه خودشان می کردند و به عبارت دیگر: در گذشته عده ای بودند که از نظر اثاث و لوازم زندگی از زیبائی برخوردار بودند و هم به لحاظ مالی در معرض رؤیت مردم بودند اما با وجود این هلاک شدند و این امکانات و ثروت آن ها را از سقوط و هلاکت حفظ نکرد. با این بیان روشن می شود که سعادت و پیشرفت انسانی در گرو مال و ثروت و داشتن لوازم منزل زیبا نیست. برخورداری از این امور مشکل انسان را حل نمی کند. زیرا مال و اولاد وسیله کمال و تقرب نیست چنان که فرمود: «و ما اموالکم و لا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی ؛(5) اموال و فرزندان وسیله تقرب به کمال نیست». همه آدمیان می دانند که ناقص هستند نه حیات ما، نه عمر ما، نه سلامت ما، به دست ما نیست و روزی که خطر فرا می رسد مال و فرزند انسان برای او سودی ندارد. خدا به پیامبر اسلام (ص) می فرماید: اگر مشرکین حجاز و سردمداران شرک با سیاست بازی در برابر تو صف آرایی کردند به آن ها بگو: ما اقوامی را از بین بردیم که این اقوام موجود یک عشر(یکدهم) قدرت آن ها را نداشتند «ومابلغوا معشار ما آتیناهم ؛(6) یعنی مقتدران و قدرتمندان عصر تو بدانند کسانی قبل از آن هلاک شدند که این متمکنین یکدهم قدرت آن ها را ندارند». از این سخنان استفاده می شود که نه قدرت و نه سیاست بازی و نه ثروت عامل نجات و سعادت انسان نیست. در برابر این دسته انبیاء هستند که معیار فلاح و رستگاری را تزکیه نفس می دانند «قد افلح من تزکّی ؛(7) هر که اهل تهذیب روح و تزکیه جان است رستگار است» و فرمود «قد افلح من زکّیها؛(8) کسی که خود را تزکیه و تهذیب کند به فلاح و رستگاری می رسد» دلیل این مسئله آن است که انسان فقط تن و بدن نیست بلکه آدمی جانی دارد که ظرف اندیشه و اوصاف نفسانی و عواطف است و این جان مجرد است و چون جان و روح صبغه تجرد دارد با حقایقی باید آراسته گردد که با او هماهنگی داشته باشد. بر اساس آموزه های قرآنی پیشرفت انسان معلول رشد علمی و رشد عملی است، جامعه ای که خوب بفهمد و فهمیده ها را خوب عمل کند پیشرفت می کند، رشد علمی به ایمان بر می گردد و رشد عملی به عمل صالح و در قرآن کریم ایمان و عمل صالح دو رکن پیشرفت هستند. در برابر عامل انحطاط انسان و جوامع به فقدان ایمان یا فقدان کارهای خوب است جالب است که به این نکته توجه کنیم در ناحیه پیشرفت دو رکن معتبر است ولی در ناحیه انحطاط و سقوط فقدان یکی از آن ها کافی است و آن کار بد موجب سقوط است این کار بد چه از شخص خوب صادر شود و چه از شخص بد صادر شود یعنی اگر انسان به خدا و قیامت ایمان دارد ولی چون کار بد می کند سقوط می کند و گاهی آدم بدی است که به خدا و قیامت اعتقادی ندارد او نیز سقوط می کند. با توجه به مطالب پیش گفته روشن می شود تفسیر پیشرفت و انحطاط فرد با جامعه به نوع جهان بینی افراد بستگی دارد، انسانی که دارای جهان بینی مادی است آن را به گونه ای تفسیر می کند و انسانی که دارای جهان بینی الهی است آن را به گونه دیگری تفسیر می کند. بر اساس بینش قرآنی و جهان بینی که قرآن ارائه می دهد پیشرفت جوامع و انسان ها در پیشرفت فکری و اعتقادی و علمی است که از حق سرچشمه گرفته باشد و اساس آن را اعتقادات صحیح تشکیل دهد و در عمل در چارچوب آموزه های دینی عمل کند چنین جامعه در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و علمی پیشرفت خواهد کرد. حال با توجه به این مطالب به بیان علمی پیشرفت و انحطاط جامعه پرداخته می شود. عزّت در قرآن کریمعزت از مباحثی است که قرآن کریم آن را مطرح می کند، عزّت از فضائل انسانی است و خوب و ذلّت از رذایل انسانی است و بد اما در حقیقت آن بیان ویژه خود را دارد. عزّت به صلابت و نفوذ ناپذیری است و لازمه صلابت و نفوذ ناپذیری پیروزی است، براساس آموزه های قرآن عزّت به این معنا پیش خداست که قرآن فرمود: «فانّ العزة لله جمیعاً»(9) و اگر خدا عزیز محض است اگر کسی خواست از عزت سهمی ببرد، چاره ای ندارد که با خدا رابطه داشته باشد، آن ها که با خدا رابطه دارند ـ مانند انبیاء و شاگردان آن هاـ از عزّت برخوردارند «العزّة للّه و لرسوله و للمؤمنین؛(10) پیامبر عزیز است، مؤمنان عزیزند و سرّ بهره مندی آن از عزت وابستگی آن ها به خداست» برخی به دنبال عزّت هستند اما نمی دانند که عزّت کجاست و راه آن چیست چنان چه اگر انسانی تشنه است و به دنبال آب است اول باید سرچشمه و محل وجود آب را بشناسد و در ثانی راه رسیدن به چشمه و دستیابی به آب را نیز بداند در این صورت اگر حرکت کرد و به آب رسید و از آن استفاده کرد خود را از تشنگی نجات می دهد. قرآن کریم در باره منافقان فرمود: آنان به دنبال عزّت هستند ولکن بی راه می روند زیرا عزّت واقعی پیش خداست. «ایبتغون عندهم العزّة فانّ العزّة لله جمیعاً؛(11) منافقان با کافران ارتباط برقرار می کنند آیا آن ها به راستی می خواهند از طریق این ارتباط به عزت برسند، در حالی که تمام عزت ها مخصوص خداست». زیرا عزت همواره از علم و قدرت سرچشمه می گیرد و تنها خدا علیم و قادر مطلق است ولی کفار قدرت و علمشان ناچیز است از این رو آ نها نمی توانند عزت را برای شما فراهم کنند. در آیه دیگری می فرماید: عده ای عزت را از راه گناه تعقیب می کنند نه از راه تقوا و لذا به آن ها گفته می شود از خدا پروا داشته باش، او عزت را در سایه گناه می داند «و اذا قیل له اتق الله اخذته العزّة بالاثم».(12) این آیات نشان می دهد که عزت را باید در سایه ارتباط با خدا بیابند زیرا سرچشمه عزت ها اوست نه کفار و بیگانگان و نه راه گناه بلکه باید با خدا رابطه برقرار کرد و از گناه پرهیز کرد. از این رو در سوره فاطر فرمود: «من کان یرید العزّة فلله العزّة جمیعاً الیه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصالح یرفعه و الذین یمکرون السیئات لهم عذاب شدید و مکر اولئک هو یبور؛(13) کسانی که عزت می خواهنداز خدا بطلبند، زیرا تمام عزت از آن خداست (و راه وصول آن کسب عزت در پرتو عزت الهی است) سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند و عمل صالح را بالا می برد و آن ها که نقشه های سوء می کشند عذاب شدید برای آن هاست و مکر و تلاش افسادگرانه آنان نابود می شود و به جایی نمی رسد». بر اساس این آیه سرچشمه عزت خداست و راه رسیدن به آن عقیده خوب، منطق خوب، اوصاف نفسانی است که به سوی خدا صعود می کند و تنها عقیده و سخن کافی نیست بلکه عمل هم لازم است زیرا عمل صالح عقیده پاک را تقویت می کند که به سوی خدا صعود کند و وقتی صعود کرد به مرکز عزت نزدیک می شود وقتی به مرکز عزت نزدیک شد پیشرفت می کند و چیزی او را زایل نخواهد کرد و پیامبر و مؤمنان با کلمات طیّب و عمل صالح به مرکز عزت نزدیک شدند. در مقابل اگر کسی از خدا فاصله گرفت در بخش عقیده دچار انحراف شد و در عمل به نافرمانی خدا مبتلا گردید ذلت به سراغ او خواهد آمد. در واقع آن چه که از منظر قرآن به صورت عزت و پیشرفت است اعتقاد و عمل است که مواردی که ذکر می شود مصادیق آن اعتقاد و عمل می باشد. عوامل پیشرفتعلل و عواملی که در پیشرفت انسان و جوامع انسانی مؤثر است فراوان است برخی طبیعی است و برخی فکری است و برخی اجتماعی و برخی روحی و معنوی که در دین از آن ها سخن به میان آمده است. 1ـ عوامل طبیعییکی از مسائلی که در پیشرفت جوامع مؤثر است شرایط طبیعی است که آدمی در آن زندگی می کند، اگر محیط طبیعی از سلامت و امکانات طبیعی مناسب برخوردار باشد پیشرفت می کند از این رو لازم است برای زندگی سرزمینی را انتخاب کند که از شرایط خوبی برخوردار باشد، امام صادق (ع) فرمود: سرزمینی را برای زندگی انتخاب کنید که وجود سه اصل طبیعی را در آن احراز کرده باشید «لاتطیب السکنی الّا بثلاث: الهواء الطیّب و الماء الغزیر العذب و الارض الخوّاره ؛(14) زندگی در یک شهر وروستا وقتی گوارا است که اولا مردم آن منطقه دارای هوای سالم بوده و از سلامت محیط زیست برخوردار باشند، زندگی بدون هوای سالم و پاکیزه گوارا نیست، ثانیاً آب فراوان خوشگوار داشته باشند و ثالثاً زمینی داشته باشند که نرم بوده و برای باغداری و کشاورزی و مانند آن آماده باشد». براساس این سخن آدمیان در انتخاب محل زندگی و سکونت باید به دنبال انتخاب احسن باشد و محل زیبا و مناسب را برای زندگی انتخاب کند از این رو نمی تواند جایی را که نیاکان او برای زندگی انتخاب کرده اند اما به لحاظ طبیعی و شرایط آب و هوایی برای زندگی پاکیزه مناسب نیست به دلیل زندگی نیاکان خود. تعصب داشته باشد و زندگی در همان شرائط نامناسب را ادامه دهد. اصول انسانی پیشرفتامام صادق (ع) در کنار اصول سه گانه طبیعی به سه اصل انسانی اشاره کرده است که جامعه برای بقاء و دوام نیازمند به آن سه اصل است «لایستغنی اهل کل بلد عن ثلاثة یفزع فی امر دنیاهم و آخرتهم فان عدموا ذلک کانوا همجا، فقیهٌ عالمٌ ورعٌ، و امیرٌ خیرٌ مطاعٌ و طیّبٌ بصیرٌ ثقة؛(15) هر شهری و کشوری نیاز به سرکرده است تا مردم در امور دنیوی و اخروی خود به آن ها پناه ببرند و حل مشکلات خود را از آن ها درخواست کنند به گونه ای که اگر آن جامعه فاقد این عناصر سه گانه باشد زندگی آنها انسانی نبوده و از خیر بهره ای ندارند اوّل داشتن فقهای آگاه، مدیر، مدبر، وارسته و پارسا، فقهای دین شناس دین دار. زیرا اگر دین شناس دین دار در جامعه حضور داشته باشد هم با عمل خود و هم با سخن خویش می تواند در دل های مردم نفوذ کند. دوم: فرمان روایان و مسئولین سیاسی که هم در بینش هوشمندانه مسائل را تحلیل کنند و هم خیر خواه جامعه باشند و اگر جامعه از چنین مسئولینی بهره مند باشند به طور طبیعی مردم از آن اطاعت می کنند. زیرا این دسته از مسئولین دارای پشتوانه مردمی هستند و اگر رهبران سیاسی جامعه از پشتوانه مردمی برخوردار باشند، آن جامعه شکست نخواهد خورد. جامعه هیچگاه از زر یا زور یا نیرنگ اطاعت نمی کند و اگر این عوامل بر جامعه مسلط شدند تا زمانی که سلطه هست و ترس و وحشت حاکم است ممکن است چیزی گفته نشود ولی اگر روزنه ضعیفی پیدا شد آن جامعه مخالفت خود را نشان می دهد و با عوامل زرو و زور و نیرنگ برخورد می کند. سوم: پزشک حاذقی که مورد وثوق جامعه باشد، هم از نظر فنّ پزشکی از تخصص برخوردار و هم به لحاظ امانت داری، مورد اعتماد مردم باشد. با این بیان امام صادق(ع) معنای سخن رسول اکرم (ص) روشن می شود که فرمود: «انمّا العلم ثلاثة، آیةٌ محکمة او فریضةٌ عادلة او سنةٌ قائمة؛(16) علم سه چیز است آیه محکم و فریضه عادله و سنت قائمه، در واقع علم سه رکن است. از مقایسه این سخن رسول خدا (ص) و امام صادق (ع) روشن می شود که علم تنها علم تفسیر و فقه و اصول و کلام و عرفان و حکمت نیست بلکه مراد هر علمی است که در تأمین نیاز جامعه سهم داشته باشد و همین علم است که فرا گرفتن آن بصورت واجب عینی یا کفایی واجب است و اگر امتی به این علوم آشنا شدند یعنی در بخش اعتقادات دارای عقاید خوب و محکم و مستدل بودند و در بخش اخلاقی دارای اخلاق فاضله بودند و در بخش علوم طبیعی و تجربی از بیگانه، مستغنی و بی نیاز بودند و به بیگانه نیاز نداشتند و در عمل بر اساس قسط و عدل عمل کردند آن جامعه سالم است و پیشرفت خواهد کرد. در مقابل اگر جامعه فاقد دین شناس دین دار و مسئولین خیرخواه مطاع و پزشک آگاه و حاذق و مورد اعتماد باشد و یا در امور خود از جهت علمی و غیر علمی به بیگانه نیاز داشته باشد سقوط خواهد کرد. عوامل پیشرفت و سقوط از منظر امام علی (ع)علل پیشرفت یک امت و نشانه های سقوط در بیانی از امیرالمؤمنین (ع) نیز تبیین شده است که به آن اشاره می شود حضرت فرمود: «یستدلّ علی ادبار الدول باربع تضییع الاصول، والتمسک بالغرور، تقدیم الاراذل و تأخیر الافاضل؛(17) دولت ها و جوامع زمانی به انحطاط گرایش پیدا می کنند که اصول ارزشی از بین برود و نیرنگ به عنوان اصل ارزشی مورد قبول قرار گیرد، فرومایه گان سمت ها و مسئولیتها را به عهده گیرند و کسانی که فاضلند منزوی شوند. بنابراین اگر انسان با مطالعه دریافت اصول ارزشی در جامعه تضییع شده و تباه گردیده و نیرنگ و غرور و فریب جای آن را گرفته و همچنین اگر پست های حساس جامعه در اختیار فرومایگان قرار گرفته و انسان های فاضل و شریف از تصدی آن مشاغل محرومند ، می تواند استدلال کند که آن جامعه به سوی سقوط و انحطاط می رود و اگر یافت که اصول ارزشی بر ارکان جامعه حاکم است، صداقت و امانت داری و تلاش و کوشش و عدالت و آزادی در آن جامعه برجسته است وانسان های شریف و فاضل مسئولیت های گوناگون را به عهده دارند آن جامعه پیشرفت خواهد کرد. در بیان دیگری امام علی (ع) فرمود: «یستدل علی الادبار باربع، سوء التدبیر وقبح التبذیر و قلة الاعتبار وکثرة الاعتذار؛(18) بر ادبار دولت ها به چهار چیز استدلال می شود 1ـ بدی تدبیر 2ـ زشتی اسراف و تبذیر 3ـ کمی اعتبار 4ـ بسیار مغرور شدن و یا بسیار پوزش خواستن». بر اساس این بیان اگر جامعه ای از مدیریت خوب بهره مند نباشد و گرفتار اسراف و تبذیر و ریخت و پاش مالی باشد و از حوادث درس عبرت نگیرد و برای حوادث پیش بینی نشده، چاره اندیشی وآینده نگری نداشته باشد و به دلیل خطاهایی که مرتکب می شود پیوسته پوزش بطلبد یا پیوسته در دام غرور باشد. آن جامعه و دولت سقوط خواهد کرد. ولی در مقابل آن اگر جامعه از مدیریت و برنامه ریزی خوب برخوردار باشد و از اسراف و تبذیر دوری گزیند و از حوادث و رویدادها درس عبرت بگیرد و از خطاء و اشتباه بجای عذرخواهی بعد از خطا اجتناب کند پیشرفت خواهد کرد، چنان چه همان حضرت فرمود: «حسن التدبیر و تجنّب التبذیر من حسن السیاسة؛(19) نیکویی تدبیر و دوری و اجتناب نمودن از اسراف از نیکویی سیاست است». نتیجه گیری: در این مقاله اصل مسئله پیشرفت و انحطاط مطرح شد و بیان گردید که معنای انحطاط و پیشرفت روشن است اما مهم تفسیر و بیان علل و عوامل آن است که این مسئله مهم مبتنی بر جهان بینی و بینشی است که تفسیر کننده آن را تبیین و بر آن اساس علل و عوامل آن را بیان می کند سپس بر اساس جهان بینی دینی به برخی عوامل طبیعی و انسانی پیشرفت و انحطاط اشاره شده است. پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ 20. سوره طه،آیه 64. 21. سوره نحل، آیه 92. 22. واژه اربی، از ماده ربوه به معنای برآمدگی و برجستگی است، برجستگی زمین در بیابان را (ربوه) می گویند. ربا نیز چون برآمدن مال بدون تلاش و کوشش است از همین ماده مشتق است. 23. سوره مریم، آیه 74. 24. سوره سبأ، آیه 37. 25. سوره سبأ، آیه 45. 26. سوره الاعلی، آیه 14. 27. سوره شمس، آیه 9. 28. سوره نساء، آیه 129. 29. سوره منافقین، آیه 8. 30. سوره نساء، آیه 129. 31. سوره بقره، آیه 206. 32. سوره زمر، آیه 10. 33. تحف العقول، انتشارات جامعه مدرسین، ص320. 34. همان، ص321. 35. اصول کافی، ج 1، ص32. 36. شرح غرر و درر، ج 6، ص450، شماره 10965. 37. شرح غرر و درر، ج6،ص 449. 38. همان، ج 3، ص 385. پدید آورنده : تهیه و تدوین: حجة الاسلام و المسلمین محمد رضا مصطفی پور ، http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/89/4965/42885 |
به نام خدا
سه ارتباط است که خوشبختی در دنیا وآخرت را به همراه دارد:
1- ارتباط با خداوند از راه نماز ودعا
2- ارتباط با اهل بیت علیهم السلام از طریق عشق ومحبت وتوسل به آنها
3- ارتباط با مردم بویژه با افراد صالح وسالم.
خدمت کردن به مردم عبادت است
متن از سید اصغر سعادت
.: Weblog Themes By Pichak :.