سفارش تبلیغ
صبا ویژن









روز دانشجو مبارک



پیشگفتار

با فرارسیدن 16 آذر و روز دانشجو فرصتی دوباره برای بررسی هویت تاریخی و رسالت ملی و دینی دانشجو ، فرا روی ما قرار می گیرد. ضمن بزرگداشت یاد و خاطره شهیدان دانشجو و تبریک این روز به همه دانشجویان همیشه سربلند کشورمان، نوشتار حاضر ابتدا به بررسی تاریخی 16 آذر، علل، اهداف و نقش آن در شکل گیری جنبش دانشجویی پرداخته و رسالت این جنبش را در شرایط کنونی مورد تحلیل قرار می دهد.


شکل گیری  روز دانشجو

بعد از کودتای 28 مرداد 1332، شاه که در پی شکست کودتای اول مورخ 25 مرداد 32 از طریق بغداد به رم گریخته بود، در 31 مرداد به تهران بازگشت و در صدد برآمد تا با کمک اربابان انگیسی و آمریکایی خود قدرت را بیش از پیش قبضه کند.  از این رو نخست وزیر دولت کودتا سپهبد زاهدی در نامه‏ای به آیزنهاور رییس جمهور وقت آمریکا ضمن اعلام تلاش برای بهبود وضع بین المللی ایران وتجدید مناسبات سیاسی ایران و انگلیس ، از آمریکا برای آن چه که «نجات ایران از هرج و مرج اقتصادی و مالی» می‏نامید تقاضای کمک فوری کرد.[1] در شهریور همان سال دولت امریکا موافقت خود را با پرداخت مبلغ 23/4 میلیون دلار بابت کمک‏های فنی سالانه اعلام و همچنین مبلغ 45 میلیون دلار کمک بلاعوض به ایران اعطا کرد.[2] - بعدها معلوم شد که آمریکائیها 5 میلیون دلار از این مبلغ را بابت دستمزد زاهدی و اطرافیانش در قبال کودتا پرداخته بودند - اگرچه  امریکایی‏ها هدف خود را کمک به دولت جدید ایران برای «اعاده ثبات در کشور» و « پیشرفت اقتصادی» عنوان می کردند اما واقعیت این بود که آنها ارسال کمک‏های مالی به دولت کودتا را به منظور سازماندهی دوباره ارتش و دستگاه اداری در جهت مقابله با فشار شوروی در مرزهای شمالی و مبارزه با قدرت حزب توده در داخل را ضروری می دانستند. و از سوی دیگر تسلط همه جانبه بر ایران و منابع نفتی آن را تعقیب می نمودند ؛ از این رو امریکا تنها پس از امضای قرارداد کنسرسیوم در 28 شهریور 1332 با پرداخت 3/127  میلیون دلار به عنوان وام به ایران موافقت کرد. در این راستا  رژیم شاه نیز تلاش می کرد با کمک های مالی و اطلاعاتی آمریکا (سیا) ، مخالفان را سرکوب و عمر حکومت نامشروع خود را که مورد نفرت عمومی بود ، تداوم بخشد.

درک کودتای آمریکایی 28 مرداد برای مردم آزاده و مسلمان ایران سنگین بود. ایام عزاداری ماه محرم آن سال (شهریورماه 1332)، تهران شاهد برپایی تظاهرات گسترده ای است و تظاهرکنندگان علی رغم دخالت مأموران شهربانی و واحدهای لشکر نظامی ضد شورش پایتخت همچنان به اعتراضات خویش ادامه می دادند . صبح روز عاشورا نیز پلاکاردهایی متضمن شعارهایی دراعتراض به حاکمیت پهلوی دوم، همچنین شعارنویسی بر در و دیوار شهر بر ضد رژیم مستبد و خودکامه انجام می گیرد.[3]

با آغاز سال تحصیلی و بازگشایی دانشگاه ها در مهرماه، بر اثر خیزش های مردمی و تحرکات دانشجویی، اوضاع سیاسی رو به وخامت بیشتر نهاد. دانشجویان با راه اندازی تظاهرات، پخش اعلامیه و تعطیل کلاس های درس، آشکارا خشم و نفرت خود را نسبت به دیکتاتوری حاکم ابراز داشتند.  اولین تظاهرات یک پارچه مردم علیه رژیم کودتا در روز تاریخ 16 مهر 1332 اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفداری از تظاهرکنندگان اعتصاب کردند. تظاهرات به قدری سنگین بود که کودتاچیان وارد معرکه شدند و طاق بازار را بر سر بازاریان خراب کردند و دکان‏های آنان را به وسیله مزدوران خود غارت کردند.[4] همان روز دانشجویان به برپایی تظاهرات آرام در محیط دانشگاه مبادرت کردند. متعاقب آن، فرمانداری نظامی سراسیمه و وحشت زده چند افسر را به همراه چند دستگاه کامیون پر از سربازان تفنگدار به سوی دانشگاه گسیل داشت. سربازان مسلح در جای جای دانشگاه تهران موضع گرفتند و همه جا را زیر نظر قرار دادند. دراین روز نیروهای نظامی دست به اقدام کم سابقه ای زده و در داخل محیط دانشگاه مبادرت به دستگیری شماری از دانشجویان به اتهام اخلال در امنیت عمومی و برهم زدن نظم، نمودند.آنچه روز شانزدهم مهرماه روی داد، نخستین واکنش همه جانبه دانشگاه و دانشگاهیان (استاد و دانشجو) در برابر دولت کودتا بود.[5]

در 16 آبان سال 32 دولت کودتا به رغم آگاهی از حاکم‌بودن احساسات ضد انگلیسی بر افکار عمومی، برای تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملی سازی نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکرات کرد.  و در 14 آذر 32 تصمیم دو دولت را مبنی بر «مبادله بدون تأخیر سفیر» اعلام داشت.[6] از همان روز اعلام رسمی تجدید روابط ایران و انگلیس که با وعده ورود قریب الوقوع «دنیس رایت» به عنوان کاردار سفارت انگلیس در تهران همراه بود ناآرامی‏ها و تظاهرات پراکنده‏ای در چند نقطه پایتخت از جمله بازار تهران و دانشگاه تهران به وقوع پیوست و در پس آن عده‏ای از معترضین در دانشگاه و بازار دستیگر شدند.[7] همزمان با بروز این ناآرامی‏ها، روز 17 آذر برای ورود نیکسون معاون رییس جمهور امریکا به تهران تعیین و اعلام شد.

 نیکسون در واقع به ایران می‏آمد تا تا نتیجه سرمایه گذاری بیست و یک میلیون دلاری را که سازمان جاسوسی آمریکا، سیا، در راه کودتا و سرنگونی دولت مردمی مصدق هزینه کرده بود، از نزدیک مشاهده کرده و  نتایج تحولات اخیر را که به تعبیر آیزنهاور «پیروزی سیاسی امیدبخشی را در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی نموده است» ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا و استکبار جهانی نشان دهند.

رژیم شاه برای مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نیکسون نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد؛ روز 15 آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور می‏رسد که « باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیسکون صداها خفه گردد و جنبنده‏ای نجنبد. » رژیم دراقدامی کم سابقه، نیروهای لشکر دو زرهی را به دانشگاه اعزام کرد .صبح شانزده آذر، دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه با درک و شم سیاسی خود هوشیارانه سعی داشتند کمترین بهانه ای به دست بهانه جویان ندهند اما جو کاملاً ملتهب بود. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانه‏ای به دست جلادان نیامد به داخل دانشکده‏ها هجوم می‏آورند؛ از پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم سیاسی عده زیادی و حتی استادان را دستگیر کردند و مورد ضرب و شتم و فحش و ناسزا قرار دادند.

رئیس وقت دانشگاه تهران برای اینکه جلوی ناآرامی‏ها را بگیرد، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنی باعث شد که بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عده‏ای از سربازان، دانشکده فنی را به صورت کامل محاصره کرده بودند تا کسی از میدان نگریزد. هنگامی که دانشجویان در حال خروج از دانشکده بودند به یکباره با یورش سربازان مسلح و حمله آنان با سرنیزه مواجه شدند که بر اثر آن عده ای از دانشجویان مجروح گردیدند. برخی دانشجویان در واکنش به این اقدام سبعانه نیروی نظامی، به شعار دادن روی آوردند . رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند به کلی غافل گیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. مصطفی بزرگ نیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس مهدی شریعت رضوی که ابتدا هدف قرار گرفته به سختی مجروح شده بود بر زمین می‏خزید و ناله می‏کرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده یکی از جانیان گارد شاهنشاهی با رگبار مسلسل سینه او را شکافت.[8]

 بدین گونه سه آذرخش شهید به نام‏های شریعت رضوی، قندچی و بزرگ‏نیا سینه شب را می‏شکافند و جاودانه تاریخ ایران زمین می‏شوند. شهید چمران که خود شاهد این واقعه بوده  در ر ابطه با حادثه 16 آذر می گوید: « وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بینم، صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را می لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سکوت دردناک می شنوم. دانشکده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رای العین می بینم.»[9]  درست روز بعد از واقعه 16 آذر و در جو خفقان و وحشت، نیکسون معاون رییس جمهور امریکا به ایران آمد و در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی گناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد.

بدین گونه حادثه 16 آذر 1332، بعنوان نماد استکبار ستیزی ، مبارزه با استبداد و عدالت خواهی دانشجویان در تاریخ ایران ثبت شد. از آن پس، همه ساله به رغم کوشش رژیم و ساواک، در دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههای سراسر کشور مراسم و تظاهراتی به یاد شهیدان آن روز برپا می گردید.



****کلیک کنید:روز دانشجو 2

****کلیک کنید:روز دانشجو 3

پی نوشت ها:

[1] - باری روبین ، جنگ قدرت ها در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران: آشتیانی ، 1363، ص 84.

[2] - عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران: البرز ، 1375 ، ص 222.

[3] - بررسی اجمالی جنبش دانشجویی از 28 مرداد تا  16 آذر 1332، فرصت حسینی ، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

[4] - سه یار دبستانی- روایتی از وقایع 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران ، پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[5] - بررسی اجمالی جنبش دانشجویی از 28 مرداد تا  16 آذر 1332،  پیشین.

[6] -  سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی ، پیشین.

[7] - 16 آذر تولد مرگ بر آمریکا ،  محسن حیدری ، شریف نیوز.

[8] - سه یار دبستانی، پیشین.

[9] -ر.ک: خاطرات شهید چمران.


http://www.porseman.org/showarticle.aspx?id=373

پرسمان
124




تاریخ : شنبه 93/9/15 | 6:59 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 

 

ویژگی های یک سیاستمدار مسلمان انقلابی وراه های مقابله بادشمنان.

 

یکی از ویژگی های یک سیاستمدار خوب اینکه حداقل 200 بیوگرافی از مشهورترین سیاستمداران جهان را خوانده باشد.
میگن زمانی که گاندی می خواست خودش را به جلسه ای برساند که قرار بود آنجا از حق ملتش در برابر انگلیسی ها دفاع کند دیر به قطار  می رسد و قطار در حال حرکت بوده که مجبور میشود دنبال قطار بدود بالأخره به قطار میرسد و سوار میشود اما یک لنگه کفشش از پایش می افتد کنار ریل و خودش آن یک لنگه را هم می اندازد وقتی میرسد به مقصد و وارد جلسه می شود، تمام حضار به گاندی پابرهنه میخندند و یکی از انگلیسی ها می گوید: آقای گاندی کفشهایتان؟ نکند با پای برهنه می خواهید از حقوق ملت تان دفاع کنید؟
مجددا همه حضار خنده بلند و طولانی سر دادند و گاندی با نگاهی آرام و لبخندی بر لب آنها را نظاره میکرد . وقتی خنده آنها تمام شد گاندی گفت :وقتی به علت تاخیر بدنبال قطار می دویدم تا به اینجا برسم یک لنگه کفشم از پایم در آمد و من آن یکی لنگه را نیز درآوردم و نزدیک لنگه دیگر انداختم که اگر پا برهنه ای پیدایشان کرد یک جفت کفش داشته باشد نه یک لنگه...سکوت مرگباری سالن را فراگرفت.

آری این است معنای انسانیت و معنای یک رهبر ایده آل و کاریزما، لاغر و نحیف اما سرشار از آرمان و تهعد وتلاش، برای منفعت مردم و کشورش پای برهنه و با نفس های سوخته به دنبال قطار می دود، پا برهنگی و گرسنگی را عار نمی داند اما با همت و ایمان نیرومند از حق و حیثیت ملت و مردمش جانانه دفاع می کند، جان و جهانش مردم و ملتش بود.


یکی از ویژگی های یک سیاستمدار مسلمان انقلابی در جمهوری اسلامی ایران این است که ببیند وتأمل کند که حضرت امام خمینی ره وامام خامنه ای در برابر مستکبران شرق وغرب بویژه آمریکا چه موضعی داشته  واینک یک نمونه از مواضع  مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای  در برابر آمریکا را با هم مرور می کنیم:

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای  در دیدار کارگزاران حج و مسئولان برگزارکننده مراسم دهه فجر در بهمن‌ماه سال 80  چنین فرمودند:....
 
آمریکایی‌ها باطن خود را نشان دادند. رئیس‌‏جمهور امریکا در نطق اخیرش، مثل کسى حرف مى‌زند که تشنه خون انسان‏هاست! کشورها و ملتها را تهدید و متّهم مى‌کند. همه دنیا مى‌دانند که شیطان بزرگ، امریکاست؛ این یک حرف متّکى به دلیل است. این عنوان «شیطان بزرگ» براى امریکا، یک نام‏گذارى بى‌دلیل نبود. شما به تاریخ سى، چهل سال گذشته نگاه کنید؛ بیشترین کارشکنى را نسبت به نهضتهاى مردمى و مستقل، امریکا کرده است. بیشترین ترور شخصیتهاى مؤمن پاک‏دامن را در دنیا، دستگاه جاسوسى سیاى امریکا کرده است. بیشترین حمایت را از رژیم‌هاى ضدّ مردمى در دنیا، امریکا کرده است. بیشترین فروش اسلحه و سلاحهاى مرگ‏بار را در دنیا امریکا کرده است. بیشترین چپاول و غارت را نسبت به ثروتهاى ملتها، امریکا کرده است. این‏ها شیطنت است؛ پس بزرگترین شیطا‌ن‌هاست. البته این کارها را شیطانهاى دیگرى هم در دنیا مى‌کنند، اما هیچ‏کدام به شیطنت امریکا نیستند؛   پس او حقّاً شیطان بزرگ است.

 

**************************************************************************

راه های مقابله بادشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران:


1-ایمان  واخلاص وتوکل به خداوند

2-دشمن شناسی 

 3-حکمت وتدبیر ومصلحت

4-قاطعیت واستواری

5-فریب نخوردن از حیله های رنگارنگ دشمنان

6-تسلیم نشدن در برابر خواسته های نامشروع وناحق  آنها

7-دفع نقشه های شوم آنان قبل از اقدام شان

8-آمادگی همه جانبه وهمیشگی  در برابردشمنان

9-ترویج وحفظ ارزش های اسلامی ودینی وپایبندی به آن ها

10-کارهای فرهنگی حساب شده در همه سطوح کشور

11-آگاهی بخشی به جامعه وملت نسبت به ترفندها ونقشه های دشمنان

12-پرهیز از سستی وضعف

13-توجه و اهتمام به فرامین قرآن واهلبیت  علیهم السلام

14- توجه واهتمام به فرامین بزرگان ومراجع عظام

15-پشتیبانی واطاعت ازولی فقیه ورهبری

16-ترویج وحفظ ارزش های انقلاب اسلامی ودفاع مقدس

17-ترویج وحفظ اندیشه های ناب حضرت امام خمینی (ره)

18-ترویج وحفظ ارزش های عاشوراء وغدیر

19-نترسیدن ونهراسیدن از دشمنان

20-پرهیز از خود باختگی در برابردشمنان

21-توجه به سرمایه های داخلی کشور

22-رفع مشکلات اقتصادی کشور

23-توجه جدی به اشتغال جوانان

24-استفاده از توانمندی ها و ظرفیت های داخلی کشور

25-چشم ندوختن به وعده های دشمنان وبیگانگان

26-حفظ وحدت وهمدلی

27-پرهیز از اختلافات ودشمنی ها نسبت به یکدیگر

28-کارفرهنکی صحیح وسنجیده در مدارس ودانشگاه ها

29-اتحاد حوزه ودانشگاه

30-توجه به نسل جوان ودغدغه های آنها

31-صداقت مسؤلین نسبت به مردم وملت

32-مجال وزمینه ندادن به منحرفین وفتنه گران

33-جلوگیری از نفوذ منحرفین وفتنه گران داخلی وخارجی در کارهای مهم نظام وکشور

34-پرهیز از نرمش ذلیلانه در برابر دشمنان

35-توجه به عنایات وکمک های خداوند

36-توجه به عنایات اهل بیت علیهم السلام  وحضرت ولی عصر(عج)

37-توجه وتوسل به حضرت فاطمه سلام الله علیها


متن از سید اصغرسعادت میرقدیم

***********************************************************************************

حادثه 16 آذر
  از جمله جریان‌هایی که پس از کودتای 28 مرداد 1332 در مقابل دیکتاتوری نظامی وابسته به آمریکا در ایران شکل گرفت، جنبش دانشجویی بود.
  در تاریخ معاصر ایران،  اوج فعالیت های این جنبش، در دوران مبارزه بر سر ملی شدن صنعت نفت و سقوط رضا شاه ، سال‌‌های پس از کودتای 28 مرداد 1332، به ویژه‌ فضای باز سیاسی 1342 – 1332، و دوران انقلاب 57 می باشد.
  از مقاطع مهم جنبش دانشجویی، تهاجم به دانشگاه تهران در روز دوشنبه 16 آذر 1332 و کشته شدن سه دانشجوی دانشکدة فنی به نام‌های (مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و مهدی شریعت رضوی) می‌باشد. که نقطة عطفی در تاریخ فعالیت‌های سیاسی دانشجویان علیه استبداد می‌باشد.
  پس از کودتای 28مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق با همکاری آمریکا و انگلیس، جایگزینی دیکتاتوری زاهدی دولت کودتا به سرکوبی فعالیت‌های سیاسی جامعه پرداخت و کشور را عملاً به سمت وابستگی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی به غرب سوق داد. نیروهای ملی با تشکیل «نهضت مقاومت ملی» که یک روز پس از کودتا صورت گرفت، سعی در شکستن فضای اختناق کردند. در این میان دانشجویان به عنوان بازوی اجرایی نهضت، عمل می‌کردند.
  پس از بازگشایی دانشگاه در مهرماه 1332 که همزمان با شروع دادگاه فرمایشی دکتر مصدق، شایگان و مهندس احمد رضوی بود، جنب و جوش زیادی در میان دانشجویان برای فعالیت‌های سیاسی پدید آمد. نخستین حرکت عملی در این زمینه تظاهرات 16 آذر 1332 به نشانه اعتراض به محاکمه این سه تن بود.
  دانشجویان با سر دادن شعارهایی مثل «مصدق پیروز است»، نسبت به تجدید رابطه سیاسی با انگلیس شدیداً اعتراض کردند.
  در روز 14 آذر 1332 با ورود «دنیس رایت» کاردار جدید سفارت انگلیس به ایران دانشجویان دانشکده‌های حقوق و علوم سیاسی، دندان پزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی در دانشکده‌های خود تظاهرات پر شوری علیه رژیم کودتا و مقاصد آن بر پا کردند که در روز 15 آذرماه این تظاهرات به خارج از دانشگاه کشیده شد و ماموران انتظامی در زد و خورد با دانشجویان، شماری را مجروح و گروهی را دستگیر و زندانی کردند. مجموعه این رویدادها و اعتراضات پیگیر دانشجویان پس از کودتا، که یکی از مهمترین قطب‌های متحرک و مخالف دولت را تشکیل می‌داد، رژیم را بر آن داشت که در آستانة ورود نیکسون معاون وقت رئیس جمهوری آمریکا به تهران، اقتدار خود را به آنها نشان دهد تا ورود نیکسون در کمال آرامش برگزار شود.
  از این رو در یک اقدام کم سابقه در روز 16 آذر 1332، نیروهای لشکر 2 رزمی به دانشگاه تهران اعزام شدند. نوع واحد نظامی اعزامی به دانشگاه، شیوه‌های بهانه جویی و نوع عملکرد و حتی تشویق‌های بعدی مهاجمان به دانشگاه تهران از سوی ارتش و ارتقاء درجه آنها از عواملی هستند که نشان دهندة قصد قبلی دولت کودتا برای سرکوبی دانشجویان در آستانه ورود نیکسون بود.
  دکتر چمران که خود از دانشجویان دانشکده فنی بوده و در روز حادثه در کلاس درس حضور داشته است در خاطرات خود این روز را این گونه توصیف می‌کند:
  «صبح شانزده آذر هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده وقوع حادثه‌ای را پیش بینی می‌کردند. نقشه پلید هیات حاکمه بر همه واضح بود و دانشجویان حتی الامکان سعی می‌کردند که به هیچ وجه بهانه‌ای به دست بهانه‌ جویان ندهند، از این رو دانشجویان با کمال خونسردی و احتیاط به کلاس رفتند و سربازان به راهنمایی عده‌ای کارآگاه به راه افتادند. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانه‌ای به دست آنان نیامد به داخل دانشکده‌ها هجوم آوردند. آنها نقشه کشتن و شقه کردن دانشجویان را کشیده بودند و این دستور از مقامات بالاتری به آنها داده شده بود. سرکردگان اجرای این دستور و کشتار ناجونمردانه عده‌ای از گروهبانان و سربازان «دسته جانباز» بودند که اختصاصاً برای اجرای آن مأوریت در آن روز به دانشگاه اعزام شده بودند. در ساعت 10 صبح دسته جانباز به همراه سربازان معمولی به دانشکده فنی رفتند. در این ساعت دانشجویان در سر کلاس‌های درس حاضر بودند و به خاطر شرایط ویژه دانشگاه و حضور گسترده نظامیان، از هر اقدامی که بوی اعتراض و تظاهرات دهد، اجتناب می‌کردند. هنگام حضور سربازان در دانشگاه و مقابل دانشکده فنی، دکتر سیاسی، - رئیس دانشگاه-  مهندس خلیلی -رئیس دانشکده فنی- و دکتر عابدی -معاون وی- سعی کردند که با مذاکره نیروهای نظامی را از دانشکده فنی خارج کنند ولی توفیقی به دست نیاوردند و حتی دکتر سیاسی اظهار داشت که این جا سربازان جانباز هستند و از مقامات بالاتر دستور می‌گیرند و از این جهت من قادر نیستم کاری انجام دهم. سربازان به دانشکده‌ها حمله کردند و بدیت ترتیب سه تن از دانشجویان به نام‌های (مهدی شریعت رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگ نیا) به شهادت رسیدند و 27 نفر دیگر دستگیر و عده زیادی مجروح شدند».
  انتشار خبر واقعه 16آذر و کشته و مجروح شدن دانشجویان، بسیاری از دانشگاه‌های اروپا و آمریکا، با دانشگاه تهران ابراز همدردی کردند. در مراسم برگزاری سومین روز مقتولین، دهها هزار تن از مردم تهران و شهرستان ها بر سر مزار شهیدان در امام زاده عبدالله در شهر ری حاضرشدند و ونیروهای حکومتی می خواستند جلوگیری کنند، که با شکست روبه‌رو شدند. و دانشجویان به عنوان اعتراض به جنایت‌های دولت کودتا، مدت 15 روز از شرکت در کلاس‌های درس خود داری نمودند.
  حادثه 16 آذر 1332 به عنوان یک روز «مقاومت تاریخی» در تاریخ دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس همه ساله، دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاه‌های ایران مراسمی به یاد شهیدان آن روز بر پا کردند. تا آنکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی روز 16آذر به عنوان «روز دانشجو» در تاریخ ایران گنجانده شد.
 
 
منابع:
1- افراسیابی، بهرام؛ ایران و تاریخ، تهران، نشر زرین، 1364.
2- اسماعیلی، علیرضا (و دیگران)؛ اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران (1375 – 1322ه.ش)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381، ج 1و2.
3- چمران، مصطفی؛ شانزده آذر به یاد حماسه و مقاومت دانشگاه و سه قطره خون یاران دانشجو، نهضت آزادی ایران، آذرماه 61.
4- حجازی، مسعود؛ رویدادها و داوری، تهران، انتشارات نیلوفر، 1375.
5- شرکت ، حمید؛ کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحاد ملی)، عطایی، تهران 1378.
6- شریعت رضوی، پوران؛ طرحی از یک زندگی، تهران، چاپخش، 1376.
7- متین، افشین؛ تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور 57 – 1332، ارسطو آذری (ترجمه) ، تهران، مشر شیرازه، 1378.
8- نجاتی، غلامرضا؛ تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، تهران، رسا،  ج1، 1371.  
9- نجاتی، غلامرضا، شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس بازرگان، رسا، تهران 1375.
      10 - یزدی، ابراهیم، جنبش دانشجویی در دو دهه از 1320 تا 1310،  شرکت انتشارات قلم، 1383.       
 
مقاله‌ها:
1-  مهدی، بازرگان؛ «دانشجو، دانشگاه و جنبش دانشجویی»، ماهنامه ایران فردا، سال اول، شماره 4، آذر و دی‌ماه سال 71.
2-     شاه حسینی، حسین؛ سه قطره خون، ماهنامه ایران فردا، شماره 38، آبان و آذر 1376.


http://www.pajoohe.com/25513/index.php?Page=definition&UID=28372

 

 

  **سید اصغر سعادت  (لاهیجان نیوز)

**سید اصغر سعادت   (رودسر نیوز)

**پایگاه خبری تحلیلی سیاهکل

 

**کلیک:{گیلانیان} خطه سرسبز گیلان

 

کالبد شکافی توافق‌نامه ژنو/حجت الأسلام سید محمود نبویان(لاهیجان نیوز)

***{ باسلام:  رمز موفقیت هیئت ایرانی در مذاکرات هسته ای (عمّار) است. عین یعنی عقل ودرایت میم یعنی مدیریت صحیح ودرست الف یعنی استقامت وپایداری راء یعنی رعایت اصول انقلابی واسلامی. در مذاکرات هسته ای حتما باید این رمز عملی شود تا ….. سیداصغر سعادت}




تاریخ : شنبه 93/9/15 | 6:38 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


به نام خدا

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ(1) اللَّهُ الصمَدُ(2) لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ(3) وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کفُواً أَحَدُ(4)

ترجمه :


بنام خداوند بخشنده مهربان
1 - بگو: خداوند یکتا و یگانه است .
2 - خداوندى است که همه نیازمندان قصد او مى کنند:
3 - نزاد و زاده نشد.
4 - و براى او هرگز شبیه و مانندى نبوده است .

 

 

کلیک:مَلِکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

 

 



 

مَلِکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی 

           نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی 

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم 

               همه توحید تو گویم که به توحید سزایی 

تو زن و جُفت نداری تو خور و خُفت نداری 

                 اَحَد بی زن و جُفتی مَلِک کامروایی 

نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت 

            تو جَلیلُ الجَبَروتی تو نَصیرُ الأُمَرایی 

تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی 

               تو نماینده فضلی تو سزاوار ثَنایی 

بَرِی از رنج و گدازی بَرِی از درد و نیازی 

              بَرِی از بیم و امیدی بَرِی از چون و چرایی 

بَرِی از خوردن و خُفتن بَرِی از شرک و شَبیهی 

       بَرِی از صورت و رنگی بَرِی از عیب و خطایی

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

          نتوان شِبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

نَبُد این خلق و تو بودی نَبُوَد خلق و تو باشی

           نه بجُنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی

همه عِزّی و جَلالی همه علمی و یقینی

        همه نوری و سُروری همه جودی و جزایی

همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی

        همه بیشی تو بکاهی همه کمّی تو فزایی

اَحَدُُ لَیسَ کَمِثلِه صَمَدُُ لیَسَ لَهُ ضِدّ

        لِمَنِ المُلک تو گویی که مَر آن را تو سزایی

لب و دندان سَنایی همه توحید تو گوید

          مگر از آتش دوزخ بُوَدش روی رهایی


از حکیم سنایی غزنوی




زندگی نامه حکیم سنایی غزنوی (545-473 هق)

 



حکیم سنائی در سال 473 هجری قمری در شهر غزنه واقع در افغانستان امروزی دیده به‌جهان گشود

ابوالمجد مجدود‌ بن آدم سنایی غزنوی، یا حکیم سنایی از بزرگ‌ترین شاعران قصیده‌گو و مثنوی‌سرای زبان فارسی‌ست که در سده? ششم هجری‌ می‌زیسته است

سنایی چند سالی از دوران جوانی را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذراند. می‌گویند در زمانی که در بلخ بود به کعبه رفت. بعد از اینکه از مکه بازگشت مدتی در بلخ ماند.

وی در سال 518 قمری به غزنین برگشت. یادگار پر ارزش سفرهایش مقداری از قصاید وی می‌باشد.

سنائی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی که مسعود در اسارت بود، برای او تدوین کرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و پراکنده شد و این نیز از بزرگواری سنایی حکایت می‌کند.

حکیم سنائی در سال 545 هجری قمری در زارگاه خود، غزنه چشم از جهان فروبست.

http://hamshahrionline.ir/details/100860





تاریخ : پنج شنبه 93/9/13 | 11:0 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

طرح گرافیک/ آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی

 

دو ذکر گره‌گشا به لسان آیت‌الله مجتبی تهرانی

 

خبرگزاری تسنیم:ما در بین اذکار دو ذکر داریم که اینها سرآمد اذکار هستند. و آن دو عبارت از «صلوات» و «استغفار» است. این دو ذکر کاربرد گره‏ گشایی دارند.

 

آیت الله مجتبی شهیدی کلهری مشهور به مجتبی تهرانی استاد مشهور اخلاق و مرجع تقلید و مدرس حوزه های علمیه تهران(مانند مدرسه مروی)بود. وی از محضر اساتید بزرگی همچون ادیب نیشابوری، آیت الله بروجردی، آیت الله حکیم، آیت الله گلپایگانی، علامه طباطبایی و... بهره برد.

این مرجع بزرگوار تقلید و استاد بزرگ اخلاق، پس از 40سال خدمت صادقانه در نشر معارف اسلامی و ترویج مکتب حقّ? اهل‌بیت عصمت و طهارت، در دی‌ماه سال 1391ه.ـ‌ش. دار فانی را وداع گفت. در این مجال سعی داریم تا جرعه ای از بیانات ناب اخلاقی ایشان را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.

بسم الله الرحمن الرحیم
رُوِیَ عَنْ حَسَن بن عَلیٍّ العَسکری (علیهما السّلام) قال لِشیعَتِه:
«أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات».[1]
امام حسن عسکری (صلوات الله علیه) خطاب به شیعیان خود فرمودند: زیاد به یاد خدا باشید و بسیار به یاد مرگ باشید و فراوان تلاوت قرآن کنید و بر پیامبر (صلّی الله علیه وآله و سلّم) زیاد صلوات بفرستید. پس بی‏شک هر صلوات بر پیامبر (صلّی الله علیه وآله و سلّم) ده حسنه محسوب می شود.

هم یاد خدا و هم یاد مرگ برای انسان نقش سازندگی دارد

در روایت مفصّلی، امام حسن عسکری(ع) خطاب به شیعیانشان فرمودند: «أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْت»؛ زیاد ذکر خدا بگویید، زیاد به یاد خدا باشید و بسیار به یاد مرگ باشید. باید توجّه داشت که هم یاد خدا و هم یاد مرگ برای انسان نقش سازندگی دارد. انسان آن‏گاه که ـ ‏نعوذبالله ‏ـ دست‏خوش غَفَلات و مرتکب خطایا می شود،‌ جهتش این است که خدا را فراموش کرده است و مردن را! این‏طور نیست؟!

اگر انسان به یاد خدا باشد، ‌اگر انسان به یاد موت باشد، هیچ‏وقت این‏طور متهوّرانه گناه نمی کند. لذا امام عسکری(ع) در این روایت خطاب به شیعیانشان فرمودند زیاد به یاد خدا باشید و زیاد به یاد مرگ باشید؛ چراکه هر دوی اینها، هم انسان را از گناه باز می دارد و هم از آن طرف، انسان را به سوی اطاعت خدا می‏کشاند.


دو ذکری که گره گشاست

«وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ»؛ قرآن هم زیاد تلاوت کنید. قرآن کلام الله است و این کلام الهی اثرش این است که انسان را حفظ می کند. بعد حضرت می فرماید: «وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ»؛ و زیاد بر پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درود بفرستید. زیاد صلوات بفرستید. چرا؟ «فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات». یعنی به واسطه هر یک صلوات، دَه حسنه برای انسان نگاشته می شود.


این برای انسان، یک جنبه ذخیره ای است. آنهایی که دنبال این هستند که حسنات را ذخیره کنند، ‌از بهترین ذکرها برای این کار صلوات است. ما اذکار زیادی داریم؛ ولی در بین اذکار، ذکر صلوات غیر مسأله ذخیره حسنه بودنش – که در این روایت هم اشاره شد – خودش کاربرد دارد و گره‏گشا است. ما در بین اذکار دو ذکر داریم که اینها سرآمد اذکار هستند. و آن دو عبارت از «صلوات» و «استغفار» است. این دو ذکر کاربرد گره‏ گشایی دارند.


دنبال این نباشیم که در صلوات رقم و عدد بیاوریم

حتی من این را می خواستم اشاره کنم که گاهی هم اگر سقفی برای صلوات می گذارند، خیال نکنید که رعایت آن سقف عددی‏اش، ‌مدخلیّت زیادی داشته باشد. نه!‌ این‏گونه نیست. من این را از بزرگان به یادگار دارم که دنبال این نباشیم که در صلوات رقم و عدد بیاوریم.
بله رقم‏ها و سقف‏هایی که گذاشته شده سر جای خودش درست است؛ امّا خود این ذکر صلوات فی‏نفسه گره‏گشایی دارد و سوای حسنه بودنش، از آن طرف ذکر صلوات از نظر گره گشایی‏اش در کارهای انسان اثر وضعی دارد. ذکر صلوات یک چنین کاربردی دارد.[2]

http://www.tasnimnews.com/Home/Single/578252

منبع:باشگاه خبرنگاران




تاریخ : پنج شنبه 93/9/13 | 10:15 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

دل به خدا ببند نه به دنیا

 

 

 

 

ای انسان

 

دل به خدا ببند نه به دنیا

فرمانده ای که مهمات نیروهایش را کیلومترها بردوش کشید تا مانع از پیشروی دشمن شود+تصاویر

 

 

بر طاق ایوان فریدون نبشته بود:

 

جهان ای برادر نماند به کس

       دل اندر جهان آفرین بند و بس

مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت

    که بسیار کس چون تو پرورد و کُشت

چو آهنگ رفتن کند جان پاک

     چه بر تخت مردن چه بر روی خاک


گلستان سعدی ذیل حکایت اول

http://nasimeadab.parsiblog.com%

نسیم ادب (سعادت)

 




تاریخ : سه شنبه 93/9/11 | 11:1 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

به نام خدا


شعری ناقابل از بنده تقدیم شما

 

آموخته ایم درس شهامت ازکربلا


ما مفتخر  به  حب   آل حیدریم

تازنده ایم دل به بیگانه نسپریم

آموخته ایم درس شهامت ازکربلا

درراه دین خطرها به جان می خریم

بادشمنان دست سازش نمی دهیم

ما  پیروان    راه     علی      اکبریم

تازنده ایم تن به خواری نمی دهیم

ما باحسین، فرزندزهرای اطهریم


سیداصغرسعادت میرقدیم

 

شهید محمد مهدی شریفی

                                    طلبه خبرنگار شهیدمحمد مهدی شریفی


آدرس تصویر فوق:

                       شهر مقدس قم _ مسیر پردیسان _ روبروی دانشگاه قم جنب ساختمان سینما ونوس


شادی روحش الفاتحه مع الصلوات

************************************************************************************************

 

**شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانی

            (الفاتحه+صلوات)+تصاویر

شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانی - وبگاه نسیم معرفت


*گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای

شهید سید علی سعادت میرقدیم

شادی روحش الفاتحه مع الصلوات


گل تقدیم شماشرح حال شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانی


 

 




تاریخ : سه شنبه 93/9/11 | 10:39 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
 
به نام خدا
بلوغ یک نشان بیشتر ندارد

طفل بودم که بزرگی را پرسیدم از بلوغ گفت در مسطور آمده است که سه نشان دارد یکی پانزده سالگی و دیگر احتلام و سیّم بر آمدن موی پیش اما در حقیقت یک نشان دارد وبس آنکه در بند رضای حق جلّ وعلا بیش از آن باشی که در بند حظّ نفس خویش و هر آن که درو این صفت موجود نیست به نزد محققان بالغ نشمارندش.

به صورت آدمى شد قطره آب

              که چل روزش قرار اندر رحم ماند

و گر چل ساله را عقل و ادب نیست

                به تحقیقش نشاید آدمی خواند

              **

جوانمردی ولطف است ادمیت
            همین نقش هیولانــــی مپندار
هنر بایدکه صورت می توان کرد
            به ایوانها در از شَنگَرف و زنگار
چو انسان را نباشدفضل احسان
           چه فرق از آدمـــی تا نقش دیوار
به دست آوردن دنیا هنر نیست
              یکی را گر توانی دل به دست آر

گلستان سعدی باب هفتم حکایت 11

http://nasimeadab.parsiblog.com/

وبگاه نسیم ادب(سعادت)




تاریخ : دوشنبه 93/9/10 | 2:36 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

زندگینامه ی شهید آیة الله سید حسن مدرس ره

سید حسن مدرس,زندگینامه سید حسن مدرس

زندگینامه ی شهید آیة الله سید حسن مدرس رحمت الله علیه(1)
فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیة الله سید حسن مدرس یکی از چهره‎های درخشان تاریخ تشیع بشمار می‎رود که زندگی و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیری‎های سیاسی و اجتماعی وی می‎تواند برای مشتاقان حق و حقیقت نمونه خوبی است. او موقعیت خود راسراسر در راه اعتلای اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامی و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند.

همان گونه بود که می‎گفت و همانطور گفت که می‎بود. سرانجام به موجب آنکه با عزمی راسخ چون کوهی استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه‎گری استعمارگران را افشا نمود جنایتکاران وی را به ربذه خواف تبعید نمودند و در کنج عُزلت و غریبی این عالم عامل و فقیه مجاهد را به شهادت رسانیدند.
این نوشتار اشاره‎ای کوتاه به زندگی ابرمردی است که بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش کشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیّر واداشت.اگر ما به ذکر نامش می‎پردازیم و خاطره‎اش را ارج می‎نهیم بدان علت است که وی پارسایی پایدار و بزرگواری ثابت قدم بود که لحظه‎ای با استبداد و استعمار سازش نکرد و در تمامی مدت عمرش ساده زیستن، تواضع، قناعت و به دور بودن از هر گونه رفاه طلبی را شیوه زندگی خویش ساخت و از طریق عبادت و دعا و راز و نیاز با خدا، کمالات معنوی را کسب کرد.
ولادت و تحصیلات
شهید سید حسن مدرس بر حسب اسناد تاریخی و نسب نامه‎ای که حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی (ره) تنظیم نموده از سادات طباطبایی زواره است که نسبش پس از سی و یک پشت به حضرت امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ می‎رسد. یکی از طوایفی که مدرس گل سرسبد آن به شمار می‎رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقی «سرابه» اقامت داشتند.

سیداسماعیل طباطبائی (پدر شهید مدرس) که از این طایفه محسوب می‎گشت و در روستای مزبور به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود، برای آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره‎ای قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندی را تجدید و تقویت کرده، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سید کاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبائی زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد.

ثمره این پیوند با میمنت فرزندی بود که به سال 1278 ق. چون چشمه‎ای پاک در کویر زواره جوشید. پدر وی را حسن نامید. همان کسی که مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه‎هایی نوشیدند. پدرش غالباً در «سرابه» به امور شرعی و فقهی مردم مشغول بود ولی مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر می‎بردند تا آنکه حادثه‎ای[1] موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقی ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند. این در حالی بود که میر عبدالباقی قبلاً از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهای علمی و تبلیغی مشغول بود.[2]
سید عبدالباقی بیشترین نقش را در تعلیم سید حسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه‎ای سید حسن را بر ادامه تحصیل علوم دینی تشویق و سفارش نمود زمانی که سید عبدالباقی دارفانی را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.[3] وی در سال 1298 ق. به منظورادامه تحصیل علوم دینی رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سی استاد را درک کرد.[4] ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت.

در محضر آخوند ملامحمدکاشی کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکی از اساتیدی که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا جهانگیر خان قشقایی است.[5]
مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمدباقر درچه‎ای و شیخ مرتضی ریزی و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتی یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزی را که حاوی ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلی خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل که به زبان عربی نگاشته، آورده است.

وی پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان 1311 ق. وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیة الله میرزای شیرازی در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و با عارف نامدار حاج آقا شیخ حسنعلی اصفهانی هم حجره گردید.

مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سید محمد فشارکی و شریعت اصفهانی بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمد صادق طباطبائی و شیخ عبدالکریم حائری، سید هبة الدین شهرستانی و سید مصطفی کاشانی ارتباط داشت و مباحثه‎های دروس خارج را با آیة الله حاج سید ابوالحسن و آیة الله حاج سید علی کازرونی انجام می‎داد.

سید حسن مدرس,زندگینامه سید حسن مدرس

مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار می‎پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگی خود می‎نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تأیید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر به سال 1318 ق. (در چهل سالگی) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیاری راهی اصفهان گردید.
دوران تدریس
مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه خصوصاً روستای اسفه و دیدار با فامیل و بستگان، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترک و در این شهر اقامت نمود. وی صبحها در مدرسه جدة کوچک (مدرسه شهید مدرس) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جدة بزرگ درس منطق و شرح منظومه می‎گفت و در روزهای پنجشنبه طلاب را با چشمه‎های زلال حکمت نهج‎البلاغه آشنا می‎نمود. تسلط وی به هنگام تدریس در حدّی بود که از این زمان به «مدرس» مشهور گشت.

وی همراه با تدریس با حربة‌ منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مرم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد.
زمانی پس از شکست کامل قوای دولت در درگیری با نیروهای مردمی، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتی سپرده شد. صمصام السلطنه که به عنوان فرمانده نیروهای مسلح عشایر بختیاری نقش مهمی در ماجرای مشروطیت داشت در رأس حکومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتی را که در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آنهم با ضربات شلاق طلب نمود. مدرس که در جلسه انجمن ولایتی اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود با شنیدن این خبر بشدت ناراحت شد و گفت حاکم چنین حقی را ندارد و اگر شلاق زدن حدّ شرعی است پس در صلاحیت مجتهد می‎باشد و آنها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه مردم را کتک می‎زنند.
صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارزه را صادر کرد امّا وقتی ماجرای تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید کسب و کار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حرکت کردند. این وضع کارگزاران صمصام را بشدت نگران کرد و خشم مردم، حاکم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روی ناچاری در اخذ مالیات و دیگر رفتارهای خود تجدید نظر کرد و مدرس هم در میان فریادهای پرخروش مردم که می‎گفتند «زنده باد مدرس»، به اصفهان بازگشت.
مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آنها رسیدگی می‎کرد و متولیان را تحت فشار قرار می‎داد تا در آمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیری او در مقابل کارهای خلاف و امور غیر منطقی برگروهی سودجود و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم بر ترور او گرفتند. امّا با شجاعت مدرس و رفتار شگفت‎انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذکور در اجرای نقش مکارانة خودناکام ماندند.[6]
آیة الله شهید سید حسن مدرس در سنین جوانی به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمی و فقهی مجتهدی جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله علمیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینی آثاری مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد و آیة الله العظمی مرعشی نجفی (ره) تألیفات فقهی او را ستوده و افزوده است که: از مدرس اجازه نقل حدیث داشته است.[7]
آیة الله حاج سید محمدرضا بهاء‎الدینی در مصاحبه ای اظهار داشته است مرحوم مدرس یک رجل علمی و دینی و سیاسی بود و این گونه فردی مهمتر از رجل علمی و دینی است. زیرا این مظهر ولایت است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامی تحقق کامل نمی‎یابد.[8]
مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری کنونی) آغاز نمود و تأکید کرد که کار اصلی من تدریس است و سیاست کا ر دوم من است.[9] وی در 27 تیر ماه 1304 ش. که عهده‎دار تولیت این مدرسه گشت برای اینکه طلاب علوم دینی از اوقات خود استفاده بیشتری نموده، و با جدیت افزونتری به کار درس و مباحثه بپردازند برای اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه، نظام نامه‎ای تدوین کرد و امور تحصیلی طلاب را مورد رسیدگی قرار داد و برای احیا و آبادانی روستاها و مغازه‎های موقوفه مدرسه زحمات زیادی را تحمل کرد.
عصرهای پنجشنبه اغلب در گرمای شدید تابستان به روستای اطراف ورامین رفته و خود قناتهای روستاهای این منطقه را مورد بازدید قرار می‎داد و گاه به داخل چاهها می‎رفت و در تعمیر آنها همکاری می‎کرد و از اینکه با چرخ از چاه گل بکشد هیچ ابایی نداشت. 10
در این مدرسه شخصیتهایی چون آیة الله حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، آیة الله سید مرتضی پسندیده (برادر بزرگتر حضرت امام)، شیخ محمد علی لواسانی و... تربیت شدند.11

-------------------------------------

پی نوشت:
[1] . در این مورد نگاه کنید به مقاله طفولیت مدرس، به قلم محیط طباطبائی، مجله محیط، شماره دوم، سال اول، مهر 1321.
[2] . مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، عبدالعلی باقی، ص 26.
[3] . اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج 5، ص 21.
[4] . همان مأخذ.
[5] . مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص 160 و 161.
[6] . مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج اول، ص 29 و 213، مدرس شهید نابغه ملی ایران، دکتر علی مدرسی، ص 45 و 47؛ مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص 130.
[7] . مدرس قهرمانی آزادی، حسین مکی، ج 2، به نقل از یادنامه مدرس، ص 129.
[8] . مجله حوزه، سال سوم، شماره مسلسل 16، ص 42.
[9] . یادنامه شهید مدرس، ص 74.
10مدرس مجاهدی شکست ناپدیر، ص 33.
11 مقاله شخصیت علمی و فقهی مدرس، ابوالفضل شکوری (مندرج در کتاب مدرس، ج 2).

http://www.beytoote.com/religious/bozorgan-din/seyyed2-hassan-modarres.html

منبع: andisheqom.com




تاریخ : دوشنبه 93/9/10 | 1:59 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانی - وبگاه نسیم معرفت

مدت شهادت تا سال 94_93 :  بیش از 32 سال

شهید سید علی سعادت میرقدیم

 

***نسیم معرفت***

بسم الله الرحمن الرحیم


شرح حال شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانی

مقدمه

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری قائد عظیم الشأن حضرت امام خمینی ره وبریده شدن دست اجانب واستعمارگران ودر رأس آنها آمریکای مستکبر وبرچیده شدن بساط چپاول ویغماگری شان از سرزمین ایران که دارای موقعیت خاص جغرافیایی ازجهت دریا وخشکی  در منطقه  و سرشار از منابع عظیم نفت وگاز و...می باشد ، دشمنان انقلاب واسلام برای نابودی ویا جلوگیری از رشد وگسترش وصدور انقلاب ونظام اسلامی دست به توطئه های گوناگون زدند وبرای تحقق نقشه های شوم خود از عوامل وسرسپردگان داخلی وخارجی بهره می جستند. یکی از اقدامات کینه توزانه وخطرناک آنها ، تحریک رژیم پلید حزب بعث عراق وتجهیز او برای جنگ با نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران بود. آنان با شناختی که از ماهیت پلید ومنحوس حزب بعث عراق بخصوص چهره خشن وخون آشام  صدام تکریتی داشتند ونیز به گمان اینکه نظام نوپای ایران هنوز از تثبیت واستحکام لازم ودرستی برخوردار نیست ،  رژیم سفّاک وخونریز عراق را وادار به جنگ با ایران اسلامی کردند واین جنگ نابرابر وناجوانمردانه که اکثر کشورهای غربی وشرقی پشتیبانی سیاسی ونظامی ومالی از صدام می نمودند  به مدت هشت سال به کشور عزیز ایران تحمیل شد وصدها هزار شهید ومجروح وجانباز حاصل تلخ این جنگ ویرانگر بوده است واگر امداد های الهی وهدایت های بسیار تعیین کننده ونقش آفرین حضرت امام خمینی ورشادت ها وفداکاری ها وجانبازی های ملت غیور ایران بویژه جوانان فداکار ونیروهای ایثارگر وقدرتمند سپاهی وبسیجیان جان برکف وارتشیان دلاور وآماده به خدمت نبود هرآینه فاتحه انقلاب خوانده می شد. نیروهای متجاوز رژیم بعث عراق و صدامیان گرگ صفت با غرور وسرمستی با تکیه برپیشرفته ترین تجهیزات وتسلیحاتی که اربابان غربی وشرقی به صدام بخشیده بودند ، بخش زیادی از سرزمین ومیهن عزیز ما را در جنوب وغرب کشور به تصرف درآوردند وبه هرجا که می رسیدند جز قتل عام وکشتار و ویرانی کاری نداشتند. با همه سختی ها وناگواری ها وتحریم های ظالمانه وهمه جانبه ای که بر ایران ونظام جمهوری اسلامی واردکردند با این وجود آنچنان ضربه شصت وشکست مفتضحانه ای خوردند که برای همیشه در تاریخ ثبت شده است. آری بعد از هشت سال مقاومت ودفاع مقدس ازکشور ونظام اسلامی  ، ملت ما با سرافرازی از این امتحان بزرگ وفتنه خطرناک خلاصی پیداکرد و اعجاب وشگفتی همه جهانیان را برانگیختند ودر استقامت وپایداری وشجاعت وایثار وفداکاری و... شهره  آفاق شدند و رژیم مفلوک عراق وحامیان غربی وشرقی وعربی او سرافکنده وخوار وذلیل گشتند . فاعتبروا یا اولی الأبصار

به حول وقوه الهی در سفر تبلیغی که در دهه محرم الحرام 1382 ه ش  برابر با 1424 ه ق  که به استان کرمانشاه داشتم در روستای دِه سلیمان(شاه سلیمان) از توابع وروستاهای شهر سُنقُر در منزل آقای حسینعلی بنی بیات برادر شهید حبیب الله بنی بیات ، توفیقی نصیب اینجانب شد وتوانستم زندگینامه برادرم شهید سید علی سعادت میرقدیم را به رشته تحریر درآورم. این شهید عزیز ، حق زیادی نسبت به بنده داشته ودارد وهمیشه دغدغه خاطرم بود که فرصتی وتوفیقی دست دهد تا شرح حال اورا به رشته نوشتار درآورم وخدا را شاکرم که در ایام عزاداری وسوگواری سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیهما السلام  این توفیق شامل حالم شد. امید وارم که این کار راهی جهت آشنایی وشناخت مردم بویژه اهالی روستای سادات محله لاهیجان  بخصوص اقوام وخویشان ،  به مقام شامخ این شهید بزرگوار باشد واز خداوند مسئلت دارم که این خدمت ناچیز را ذخیره ای برای آخرتم قرار دهد.

{کرمانشاه _سُنقُر _ روستای ده سلیمان(شاه سلیمان) _ منزل آقای حسینعلی بنی بیات برادر شهید حبیب الله بنی بیات)

8/  12/   1382

سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی

تولد وتحصیل

شهید سید علی سعادت میرقدیم در هفتم اردیبهشت سال 1344 ه ش در روستای سادات محله از توابع شهرستان لاهیجان دریک خانواده مذهبی پا به عرصه گیتی نهاد.  نام پدرش سید یوسف ونام مادرش  هاجر رمضانی است . مرحوم سید یوسف سعادت  دارای شش پسر وسه دختر بود که شهید سید علی سعادت سومین فرزند از ذکور(پسران) محسوب می شود.. ودوره تحصیلات ابتدایی تا کلاس چهارم را در سادات محله وکلاس پنجم را در روستای همجوار یعنی آهندان به پایان رسانید وبعد از آن دوره راهنمایی را در شهرستان لاهیجان که در چند کیلومتری سادات محله واقع است در مدرسه راهنمایی شهید مفتح معروف به مدرسه پیش ساخته( که می گفتند آلمانی ها آن را ساخته بودند) طی نمود ودر حین اشتغال به کلاس دوم نظری رشته تجربی در دبیرستان سهروردی که جنب مدرسه شهید مفتح بود(در سال تحصیلی  61_60) ، روانه  جبهه نبرد با متجاوزین رژیم بعث عراق شد.

تدیّن ودینداری

اودر خانواده ای نَشو ونما کرد که از نظر تدیّن وآداب اسلامی مورد توجه اهالی محل وروستاهای مجاور ونقاط دیگربود  ودوتا از برادرانش سالهاست که در سِلک سلسله جلیله روحانیت قرار دارند.

پدرش مرحوم سید یوسف وجدش مرحوم سید ابراهیم دارای وجاهت ومنزلت خاصی بین مردم بودند وبه جهت سیادت وصداقت وصفای درونی وخصال پسندیده ای که مردم در آنها می دیدند ، اکرام واحترامشان می کردند.   پدرش مرحوم سید یوسف با داشتن تحصیلات قدیم (درحد ششم ابتدایی) سال ها در سنگر آموزش قرآن کریم ،  به  مردم   قرآن تعلیم داد وبسیاری از دعاها واشعارزیادی از حافظ وباباطاهر وخواجه عبدالله انصاری را حفظ بود وبوِیژه بعد از نمازها  با صدای دلنشین می خواندند وسال های زیادی ما شاهد نماز شب ومناجات های او در دل شب بودیم. شهید سید علی سعادت چون در یک چنین خانواده ای پرورش یافته بود حتی قبل از ایام بلوغ ِشرعی اهل نماز وبرنامه های دینی بوده وبعد از بلوغ نیز راسخ تر از گذشته به وظایف شرعی ودینی خود می پرداخت.

خصوصیات اخلاقی

شهید سیدعلی سعادت با داشتن روحیه شاداب بسیجی،  با عموم  افراد بویژه پدرومادر وآشنایان و خویشاوندان  ودوستان ،  برخورد ومعاشرت نیکویی داشت. او نسبت به خانواده های محروم ومستمند بسیار دلسوز بود ودرحدامکان به آنها کمک می کرد. در خدمت کردن واکرام واحترام به والدین اهتمام داشت و کمک کار خوبی برای آنها بود.

قدرت بدنی وجسمانی شهید سید علی

اواز نظر قدرت بدنی وجسمانی بسیار قوی بود وبا داشتن سلامت جسمی ، دوره کاراته  را تا مراحل نهایی طی کرده وموفق به اخذ کمربند مشکی شده بود. شهید سید علی سعادت با اینکه یک رزمی کار وکاراته کار موفقی بود با این حال  انسانی متواضع وفروتن  بود واز قدرت بدنی خود  سوءاستفاده نمی کرد.

ورود به بسیج مستضعفین لاهیجان

شهید سید علی سعادت در تاریخ 1/ 1/  1358   جذب بسیج مستضعفین شهرستان لاهیجان شد وتقریبا دوسال وهفت ماه وپانزده روز در بسیج خدمت کرد واز آنجا که درسال های اول انقلاب  متأسفانه کم وبیش در همه جای کشور ایران گروه های مخالف ومعاند وجودداشته ، دراستان گیلان بویژه در شهرستان لاهیجان وسیاهکل نیز گروه های کمونیستی وفدایی خلق وحزب توده وعناصر منحرف دیگر فعالیت های زیادی داشتند که با هوشیاری وفداکاری مردم منطقه  بخصوص بسیجیان ونیروهای سپاهی ورشادت های سردارگیلان شهید حاج ابوالحسن کریمی قلع وقمع شدند. در این دوران پرآشوب ، شهید سید علی سعادت در میدان های مبارزه با این گروه های انحرافی حضور چشمگیری داشته ودر چند نوبت مورد ضرب وشتم ِ شدید قرار گرفت  که یکی از آن ها به نقل از معتمدین وموثقین ، درگیری برخی ازعناصرآشوب طلب با شهید سید علی سعادت  در  پارک ملی شهرستان لاهیجان بود  به طوری که اگر دیگران به یاری اونمی آمدند در همانجا( پارک ملی لاهیجان) به شهادت می رسید.

سطح آگاهی واطلاعات

شهید سید علی سعادت  با گذراندن اول دبیرستان  (رشته تجربی) و ورود در بسیج مستضعفین لاهیجان  وبا توجه به برنامه ها وکلاس های  فرهنگی  متنوع وخوبی که درآن زمان برای بسیجیان برگزار می شد،اطلاعات وآگاهی های فراوانی در رابطه با معارف ومسائل دینی وسیاسی کسب کرده بود و یادداشت های جالبی در باره مسائل فرهنگی ودینی بویژه در باب شهادت داشت که متأسفانه یادداشت ها ونوشته های باارزش او بعد ازشهادتش  معلوم نیست که در دست چه کسی است وچه شده است؟! او با آگاهی هایی که در باب شهادت وجهاد از طریق آیات وروایات  و تاریخ کربلا پیدا کرده بود عاشق شهادت وجانبازی وفداکاری در راه دین وانقلاب ومیهن بود وسرانجام نیز به فیض شهادت نائل گشت.

اعزام به جبهه

شهید سیدعلی سعادت  با فراگیری فنون نظامی ورزمی در تاریخ 15 / 7 / 1360  روانه جبهه غرب کشور شد و خوشبختانه به هنگام اعزام به جبهه از طرف بسیج لاهیجان ،  باایشان وچند عزیز دیگر مصاحبه ای انجام گرفت ودر چند دقیقه هدفش را از رفتن به جبهه بیان کرد. این مصاحبه چنددقیقه ای که در نواری ضبط شده است هم اکنون موجود است وشنیدن صدای گرم وشیوای او بسیار خاطره انگیز می باشد.

خاطره بازگشت از جبهه

بعد از اینکه شهید سید علی سعادت به جبهه اعزام شد چندین ماه  بجز از طریق نامه خبری از او نداشتیم. در این مدت چند نامه که در واقع وصیت نامه های او را تشکیل می داد به دست ما می رسید. در یک شبی از شب های زمستانی  ، اعضاء خانواده در یک اتاق قدیمی گِلِی که هیچ پنجره ای نداشته وفقط درب دولنگه ای آن باز وبسته می شد  دور هم جمع بودیم. آن شب دی ماه 1360 بود. هوا هم سرد بود ودرب اتاق به جهت سرما بسته بود. پدر ومادر وسایر اعضاء خانواده همه باهم مشغول صحبت بودیم. شهید سید علی سعادت در حالی که چفیه بسیجی به دور گردنش بسته بود چند بار ستون خانه را  می کوبد ویا الله می گوید ولی به علت سر وصدای داخل اتاق ما متوجه نشدیم . شهید عزیز دید که ما متوجه نشدیم  وارد بیرونی (ایوان) می شود ودر مقابل درب می ایستد و در می زند وبا گفتن یا الله به زبان فارسی( نه گیلکی) می گوید: آیا اجازه هست داخل شوم؟!!  ما همه بی خبر از آمدن ایشان به اتفاق گفتیم بفرما!! همینکه یک لنگه از درب را باز می کند وجمال زیبایش را دیدیم سراسیمه همه روی او افتادیم و سر وصورتتش را که دارای بوی خوش ومعطر بود بوسیدیم. آن شب برای ما شب زیبا وبه یاد ماندنی بوده وهست . در آن شب شهید عزیز پیش من خوابید وتا قبل از خواب رفتن  چشمانمان وتا پاسی از شب باهم صحبت کردیم وجالب اینکه شهید سید علی  درآن شب ویک و دو روزی که مرخصی داشت با ما به فارسی صحبت می کرد در حالی که گیلانی ها عموما باهم گیلکی حرف می زنند واین شاید بدان جهت بود  که در جبهه با بسیجی ها ونیروهای رزمنده به فارسی تکلم می کرد وبه همین جهت عادت کرده بود که به فارسی حرف بزند.

خاطره ای از تکه های خمپاره

شهید سید علی سعادت موقعی که به مرخصی آمده بود  ، ساکی به همراه داشت که لباس ها ولوازمش توی آن بود. در آن ساک چیزی که باعث جلب توجه من شده بود تکه هایی از خمپاره بود که بسیار تیز وبرنده بود. از او پرسیدم که اینها چیست؟!! گفت : اینها تکه های خمپاره است و عجیب اینکه با تکه ها و پاره های خمپاره به شهادت رسید.  در مدت کمی بعد از آن مرخصی  (که مجددا  به جبهه رفته بود )  در منطقه نوسود _ پاوه   به درجه شهادت نائل آمد.

خاطره ای از دوران تحصیل

در آن سال هایی که مشغول تحصیل در دوره راهنمایی بودم بنده وبرادرم شهید سید علی سعادت در مدرسه راهنمایی شهید مفتح شهرستان لاهیجان درس می خواندیم.شهید سید علی سعادت دوسال از نظر تحصیلی از من جلوتر بود وبعد ازاتمام  پایه سوم راهنمایی به دبیرستان سهروردی که جنب مدرسه شهید مفتح بود منتقل شد. در سال های دوره راهنمایی پیوسته با دوچرخه ای که در اختیار داشت بنده را به مدرسه  که در چند کیلو متری از محل ما   واقع بود می برد واز این جهت ونیز جهات عدیده دیگر حق بزرگی برمن دارد واگر بزرگواری های او نبود شاید وقفه ای جدی در تحصیل بنده پیش می آمد

نجات یک غریق

در مناطق گیلان وشهرهای آن رودخانه های زیادی در جریان است. در کنار روستای سادات محله هم رودخانه ای جریان دارد. روزی شهید سید علی سعادت در کنار رودخانه بود وناگاه دید که پسر بچه ای در حدود پنج یا شش ساله  (فرزند سید جلیل سعادت )که آشنا به شنا نبود از بالا وکناره روخانه  توی آب افتاد . شهید سید علی بلافاصله خود را به آب انداخت واورا از آب بیرون کشید وچون شکم آن بچه پر از آب شده بود لذا پاهای اوراگرفت وسرش را پایین قرارداد  وبالأخره  سبب نجات یک انسان شد.

چگونگی شهادت

بعداز عملیات محمد رسول الله( ص) در منطقه عمومی نوسود_پاوه ، به جهت اینکه تسلیحات وتجهیزات دشمن بعثی زیاد بود وگلوله های توپ وتانگ و... مثل باران می بارید وادامه عملیات برای رزمندگان ما در آن منطقه  ، دشوارشده بود،  دستور عقب نشینی  ازطرف  فرمانده عملیات یعنی شهید ربیعی  داده شد وبه هنگام عقب نشینی نیروهای رزمنده از منطقه عملیاتی ، بعضی از مجروحین روی زمین افتاده بودند و فریاد وناله می کردند. شهید سید علی سعادت که یک رزمنده توانمند وشجاعی بود وبه صورت امدادی در این عملیات کار می کرد  علیرغم اینکه گلوله ها همچون باران می بارید  ودیگران هم اورا از امداد گری در این موقعیت  نهی می کردند ولی بااین حال طاقت نیاورد که صدا وشیون وناله مجروحین به زمین افتاده را ببیند وبشنود وکمکی نکند  لذا با شهامت وشجاعت قابل تحسین  موفق شد که چندین نفر از مجروحین را نجات دهد . یکی از دوستان و هم رزمانش به نام آقای رمضان محرابی که از راه دور نظاره گر کارش بود  می گفت:  تیر وگلوله وخمپاره از هرطرف می بارید  وکسی نمی توانست  برای نجات مجروحین کاری انجام دهد  ولی این شهید عزیز بااین وجود  رفت که مجروحین را نجات دهد  ووقتی که او(شهید سید علی)  یکی از مجروحین را روی دوش خود گرفت وکمی حرکت کرد  ، خمپاره ای در نزدیکی هایش  اصابت کرد ویکی از ترکش های خمپاره به پهلوی راستش برخورد می کند وبه زمین می افتد ولی باز دوباره بلند می شود وبا اراده مستحکم  مجروح را به دوش می گیرد وهمینکه کمی حرکت می کند یکی دیگر از تکه های خمپاره به ناحیه گردن وگلوی ایشان اصابت می کند وبه روی زمین  می افتد . هم رزمش می گوید که ما از راه دور می دیدیم که این شهید عزیز مثل مرغی که سرش را بریده باشند  دست وپا می زد تا اینکه جان به جان آفرین تسلیم کرد ودر حالی شهید شد که دست راستش روی سینه اش قرار داشت ولب ها وچشم هاش باز بود.  بعداز شهادتش اورا به بیمارستان قدس پاوه منتقل کردند و دکتر محمدی که پزشک عمومی بود با حضور یکی از دوستان وهم رزمان شهید سید علی به نام آقای رمضان محرابی ،  گواهی شهادتش را صادر نمود.

خبر شهادت

در یک صبحی از ایام بهمن ماه  یعنی 22 بهمن 1360 ازطرف بسیج مستضعفین لاهیجان برای ما خبرآوردند که سید علی سعادت  مجروح شده ودر بیمارستان 22آبان لاهیجان بستری است وراهنمایی کردند که به بسیج لاهیجان مراجعه کنیم. ما که از اصل ماجرای شهادتش خبری نداشتیم به عشق دیدار عزیزی که مجروح شده روانه شهر شدیم.  با روحی نگران وچشمی گریان در یک اتاقی در طبقه بالای ساختمان بسیج جمع شدیم. مسؤل بسیج وبعضی از بسیجیان ودوستان بسیجی شهید در آن اتاق حضور داشتند. کمی که صحبت کردند ناگاه  صوت حزین قرائت قرآن از مرحوم عبدالباسط به گوش رسید ودر این خلال گفته شد که برادر بسیجی سید علی سعادت به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

خاکسپاری ومحل دفن

پیکرپاک آغشته به خونش را ازبسیج مستضعفین لاهیجان با حضور اقشار مختلف تا زادگاهش ، سادات محله لاهیجان تشییع کردند ودر قسمت شمالی و ورودی درب مسجد ولیعصر  سادات محله باهمان لباس بسیجی آغشته به خونش  به خاک سپرده شد. این شهید عزیز بدون غسل  وکفن دفن شد چون در اصل میدان معرکه جنگی به شهادت رسیده بود واز نظر شرعی کسانی که در اصل صحنه ومیدان معرکه جنگی به شهادت برسند بدون غسل وبا همان لباسی که درتن دارند دفن می شوند.

صندوق نذورات

مدتی بعداز خاکسپاری پیکر مطهر شهید سید علی سعادت ، روی مرقد شهید که در حدود یک متر بلندی داشت صندوقی جهت نذورات گذاشته شد واین کار به پیشنهاد یکی از روحانیون معروف شهرستان لاهیجان مرحوم حجت الأسلام حاج آقای کاشفی انجام گرفته بود وایشان درمراسم سوم ویا هفتم شهید سید علی سعادت در مسجد سادات محله برروی منبر اعلام کرد وگفت : بنده سید یوسف(پدر شهید سید علی سعادت) وخانواده اش وپدرش مرحوم سید ابراهیم را می شناسم ، اینها مردمان  بسیار محترمی هستند واین شهید هم چون از سادات است ودر جوانی (تقریبا هفده سال) به شهادت رسید وچنانچه گناهی هم داشت با شهادتش پاک شده  لذا شایسته است که صندوق نذوراتی برایش درست شود که مردم از اطراف واکناف به زیارتش بیایند واز او حاجت بگیرند.  به لطف خدا در مدت کوتاهی این پیشنهاد عملی شد وازهمان زمان روی مرقدش صندوقی جهت نذورات گذاشته شد وعموم مردم از جاهای مختلف وروستاهای اطراف حتی از تهران به زیارت مزارشریفش می آمدند ونذرمی کردند وحاجت می گرفتند.

تذکر: بعداز بازسازی وتجدید بنای مسجد  ولیعصرسادات محله  ، متأسفانه  بدون اطلاع وهماهنگی با خانواده شهید مخصوصا با مادراین شهید عزیز، مزار وقبر شهید سید علی سعادت از حالت قبلی دگرگون شد وقبر یک متری ایشان تخریب وصندوق نذورات هم برداشته شد و وضع فعلی  مزار این شهید  اکنون هم سطح کف ورودی درب مسجد شده است. به نظر می رسد که متولیان مسجد به هنگام باز سازی وتجدید بنای مسجد نسبت به این شهید عزیز بی مهری رواداشتند ودرمورد تخریب قبرشریفش ونیز برداشتن صندوق نذورات از روی قبرش ، کار بسیار بدی انجام دادند. خانواده شهید سید علی سعادت بویژه مادرش  خانم هاجر رمضانی که تا این تاریخ(..........) در قید حیات می باشد از وضعیت بوجود آمده در باره قبر شهید سید علی سعادت بسیار نگران وناخرسند هستند. متولیان مسجد سادات محله باید جهت تأمین خواسته  ورضایت  خانواده  شهید  بخصوص مادرش ، قبر شهید را به صورت قبلی برگردانند وصندوق نذورات را برروی آن نصب نمایند .

اهداء قبرستان توسط یکی از اهالی محل

 اهالی سادات محله لاهیجان سال های طولانی  قبرستان نداشتند وبه ناچار اموات خود را به روستاهای همجوار از جمله لیالمان می بردند واز این جهت در زحمت بودند. بزرگترها وریش سفیدان محل تبادل نظر کردند که قطعه زمینی جهت قبرستان فراهم کنند. در قسمت شرقی مسجد سادات محله زمین مناسبی برای این امر وجود داشت وبارها از صاحبش خواستند که آن را جهت قبرستان ولو با قیمت مناسب بدهد ولی او به هرجهت راضی نمی شد. مدت ها گذشت تا شهید سید علی سعادت به شهادت رسید وخبر شهادتش که در همه جای محل پیچید ، بزرگا ن محل تصمیم گرفتند که جایی برای این شهید عزیز در سادات محله فراهم شود واز سویی زمزمه آن بود که این شهید را به قبرستان لیالمان ببرند ودفن کنند واین کار هم باعث سرخوردگی وسرافکندگی مردم وبزرگتر های محل می شد لذا دوباره از صاحب زمین تقاضا کردند که زمینش را جهت قبرستان بدهد که اینبار به احترام وپاسداشت شهید سید علی سعادت راضی شد و زمینش را به عنوان قبرستان هدیه نمود  اگرچه خود شهید بزرگوار در این قبرستان دفن نشد بلکه در قسمت شمالی و ورودی درب مسجد به خاک سپرده شد

وضعیت جغرافیایی منطقه پاوه _ نوسود نودیشه در استان کرمانشاه

شهر پاوه تقریبا یک ساعت ونیم ویاکمی بیشتر از مرکز کرمانشاه فاصله دارد وبه شهر شهید چمران معروف است وغالب واکثریت مردم آن از اهل سنت می باشند. در سال 1358  این شهر به دست دموکرات ها افتاد واین گرگ های انسان نما فجایع وجنایات زیادی در مناطق پاوه وکله چنار ونودیشه ونوسود مرتکب شدند به طوری که تنها در شهر پاوه نزدیک به چهاصدنفر از مردم ونیروهای رزمنده را سربریدند . در سال 1359 که رژیم بعث عراق آتش جنگ را برضد ایران برافروخت ، مناطق مرزی مانند نوسود زیر چکمه های تجاوز سربازان عراقی قرار گرفت. منطقه نوسود نودیشه (نوسود با پسوند نودیشه معروف بود) که بعداز پاوه وشهرک نودیشه قرار دارد بسیار سردسیر وبرفی ودارای گردنه های بسیار صعب العبورمی باشد وتقریبا همه جای آن کوهستانی وغیرهموار است . قله شمشیر که مرتفع می باشد ونیز قله کمرسیاه در منطقه نوسود قراردارد وشهید سید علی سعادت در قله شمشیر در نوسود به شهادت رسید.

*آدرس نوسود : کرمانشاه _ قزانچی _ پاوه (معروف به شهر شهیدچمران) _منطقه دوآب(دراین منطقه امام زاده اسحاق قرار دارد) _ کله چنار _ شهرک نودیشه _ نوسود نودیشه ( نوسود با پسوند نودیشه معروف بود)  _  بعد از نوسود  میله مرزی وبعد از آن کوسه حجیج قرار دارد ودر نهایت به سدّ دربندی خان منتهی می شود.

سید اصغر سعادت

گل تقدیم شماگل تقدیم شماتصاویرشهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانیگل تقدیم شماگل تقدیم شما


شناخت اجمالی از زندگی شهید بزرگوار سید علی سعادت میرقدیم

نام : سید علی

نام خانوادگی : سعادت میرقدیم

نام پدر: سید یوسف ( مرحوم سید یوسف وسید ابراهیم جد بزرگوار شهید سید علی سعادت دارای وجاهت ومنزلت خاصی در بین مردم بودند

نام مادر: هاجر رمضانی

تاریخ تولد: 1344/2/7

محل تولد : سادات محله

اهلیت : از شهرستان لاهیجان - استان گیلان

محل سکونت : سادات محله  لاهیجان

شغل : دانش آموز - عضو ویژه بسیج

میزان تحصیلات :  اشتغال به دوم دبیرستان - رشته تجربی در سال 61_60

محل شهادت : قله شمشیر - واقع در نوسود نودیشه در منطقه  پاوه در جبهه غرب کشور از استان کرمانشاه

تاریخ شهادت: 19 / 11/ 1360 ( (شهید سید علی سعادت میرقدیم در حدود سه سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در حدود یکسال و شش ماه بعد از آغاز جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند) 

{شهید سید علی سعادت در تاریخ 19 / 11 /   1360  در سنّ تقریبا هفده سالگی در جبهه غرب کشور در منطقه نوسود -پاوه  از استان کرمانشاه به درجه پُرافتخار شهادت نایل گشت.  فاصله نوسود تا پاوه در حدود 45 کیلومتر است.}

تاریخ ورود به بسیج :قبل از تشکیل بسیج با نیروهای سپاهی و انقلابی همکاری و فعالیت داشتند و بعد از تشکیل بسیج از همان اوایل تاسیس آن  وارد این نهاد مقدس شد.

تاریخ اعزام به جبهه: 1360/7/15

علت شهادت : بر اثر اصابت ترکش خمپاره ها به جانب پهلو و سینه و اطراف گردن و گلو به شهادت رسید (  در پرونده شهید سید علی سعادت در سپاه لاهیجان  علت شهادت ، اصابت ترکش خمپاره به سر ذکر شده است  ولی طبق گفته برخی  از دوستان وهمرزمانش  وآنچه که شاهدان از پیکر مطهرش مشاهده کردند ترکش خمپاره به سر و گلو وسینه واطراف گردن وپا  اصابت کرده بود.)

نام عملیاتی که در آن به شهادت رسید: بعد از عملیات محمد رسول الله (ص)که عملیات مشترک مریوان ،  پاوه و نوسود بود در نوسودنودیشه  به شهادت رسید. ( نوسود  با پسوند نودیشه معروف بود)  شهید سید علی سعادت عضو لشکر 25 کربلا بود

درجه شهید :  سردار (با توجه به سنوات شهادت)

سن ومدت عمر: شانزده سال ویازده ماه ونوزده روز( تقریبا 17 سال)

مدت شهادت تا سال 94_93 :  بیش از 32 سال

وضعیت تأهل : ازدواج نکرده بود

سابقه حضور در جبهه : چهار ماه وچها روز

سابقه عضویت در بسیج تا زمان شهادت: تقریبا دوسال ونیم ( شهید سید علی سعادت عضو ویژه مثبت بسیج مستضعفین  شهرستان لاهیجان بود )

تاریخ تشکیل بسیج: به دستور حضرت امام خمینی ره در روز پنجم آذر 1358 بسیج مستضعفین تشکیل شد.

تاریخ شروع جنگ تحمیلی هشت ساله:  31 / 6 / 1359

رژیم حاکم برعراق در زمان جنگ: صدام حسین تکریتی

عامل تحریک رژیم عراق جهت جنگ با ایران: دولت مستکبر آمریکا

حامیان رژیم عراق در زمان جنگ با ایران: دولت مستکبر آمریکا وشوروی سابق  و بسیاری از کشور ها اروپایی وبرخی از حکام مرتجع عربی

تاریخ پیروزی انقلاب اسلامی : 22 بهمن 1357 .

نوع کار شهید در جبهه: شهید سید علی سعادت در خط پدافندی به صورت رزمنده امدادگر فعالیت داشت

قدرت جسمی وبدنی: شهید سید علی سعادت دوره کامل کاراته را طی کرده بود وموفق به اخذ کمربند مشکی شده بود واز نظر قدرت بدنی بسیار قوی وتوانا بود. یکی از دوستان وهمرزمانش به نام آقای رمضان محرابی می گفت  سید علی سعادت بسیار قوی بود وبدنش همانند صخره سنگ مقاوم بود

مزار ومحل دفن: در اتاق ورودی به  مسجد ولیعصر عج  در روستای سادات محله لاهیجان

صندوق نذورات :مدت کمی  بعد از خاکسپاری شهید سید علی سعادت  روی مرقد شریفش با پیشنهاد یکی ار روحانیون معروف لاهیجان صندوقی جهت نذورات  گذاشته شد وسال های طولانی مردم نذر می کردند وحاجت می گرفتند ومتأسفانه  متولیان مسجد ولیعصر سادات محله ، چند سال پیش به جهت توسعه وبازسازی مسجد  ، قبر شهید را که در حدود یک متر ارتفاع داشت وهیچ مشکلی هم در نوسازی مسجد ایجاد نمی کرد ، تخریب کردند وصندوق نذورات راهم برداشتند که این کار سبب نگرانی وناخشنودی شدید مادر شهید وخانواده شهید گردید ومتولیان مسجد ولیعصر سادات محله باید قبر شهید را به وضعیت قبلی برگردانند.

تهیه وتنظیم توسط  سید اصغر سعادت میرقدیم

گل تقدیم شماگل تقدیم شماتصاویرشهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانیگل تقدیم شماگل تقدیم شما

 

 




تاریخ : جمعه 93/9/7 | 9:44 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر




به نام خدا


 

سراب مذاکرات هسته ای ایران با 1+5

باپایان یافتن مهلت شش ماهه مذاکرات  در سوم آذر 93 رسانه ها خبردادند که مذاکرات تا دهم تیر 1394 تمدید شده است و تیم مذاکره کننده ایران علیرغم میلشان این تمدید را پذیرفته اند. روند سینوسی والتهاب آور مذاکرات هسته ای  فعلا سپری شده و شرایط به حال عادی بازگشته است. سؤال بزرگی که برای همه ما مطرح می باشد این است که در پشت درهای بسته اتاق مذاکرات در ژنو چه گذشته است؟!!! ملت ومجلس ونمایندگان و روحانیت وانقلابیون و... تا چه اندازه از تبادل نظرها و متن توافق نامه ها ی گذشته وجدید در جریان هستند؟!! در مذاکرات اخیر، اقتدار ومنافع ملی وعزت انقلابی واسلامی تاچه اندازه حفظ شده است؟!!! تاچه اندازه مقامات اروپایی وآمریکایی اراده جدی برای حل وفصل  مناقشه صوری وتصنّعی هسته ای ایران دارند؟!!!  آنچه که تا کنون از روند مذاکرات هسته ای فهمیده می شود آن است که آنها اصل را بر عدم حل مناقشه هسته ای ایران گذاشته اند ودر هر دوره از مذاکرات با بهانه تراشی ها وکارشکنی ها  وشرط وشروط های غیر مربوط ، مسیرمذاکرات را از رسیدن به مقصود درست منحرف می کنند. یکی از شرط وشروط های آنها  حفظ امنیت رژیم جعلی وکودک کش اسرائل غاصب است .اگرآنها اراده جدی برای حل پرونده هسته ای ایران داشتند نباید روند پیگیری این پرونده به بیش از ده سال بیانجامد به طوری که رئیس جمهورمحترم آقای دکتر حسن روحانی در یکی از مصاحبه ها بیان داشت که طولانی شدن مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 برای همه خسته کننده شده است.! از حال وهوای مزاجی تیم مذاکره کننده ما بخصوص جناب آقای دکتر ظریف فهمیده می شود که خسته شده است وفشارها از چندطرف اورا دچارزحمت کرده است؟!!! آقایان عراقچی وتخت روانچی هم حال خوشی ندارند.!!  سؤال دیگری که در باب مذاکرات هسته ای مطرح می باشد این است که آیا رفع ولغو تحریم ها و انتظار نتایج وثمرات از مذاکرات یک واقعیت است یا اینکه سرابی بیش نیست؟! آنچه که تا حال دیدیم نشان میدهد که مقامات آمریکایی واروپایی با اهداف وبرنامه های شومی که نسبت به جمهوری اسلامی ایران دارند نه تنها تحریم ها وفشارها ونقشه های شوم خود را کم نمی کنند بلکه افزایش هم می دهند واز ماهیت پلیدشان جزاین انتظاری نیست. اگر می گویند  در صورتی که ایران به تعهدات خود عمل کند ما تحریم ها را برمی داریم ،  ادعای توخالیی بیش نیست وهدفی جز باج خواهی وفشاربر ایران را ندارند .تیم مذاکره کننده ما متأسفانه  براساس تعهدی که به آنها داده  بیش ازمعاهدات ان پی تی ("ان.پی.تی" مخفف نام انگلیسی "معاهده منع گسترش هسته‌ای" (Nuclear Non- Proliferation Treaty) است.)، عمل کرده وبا این وجود  نه تنها تحریم ها و فشارها را لغو نکردند بلکه به اَشکال مختلف برطبل تحریم وفشار وتهدید می کوبند وهنوز هم زیاده خواهی میکنند . اعتماد وخوش بینی به وعده های دروغین آنها دور از درایت سیاسی وانقلابی است. اعتماد ودلخوشی به وعده های سردمداران کفر ونفاق وجنایت  در واقع دلخوشی به سرابی است گه هرگز دست یافتنی نیست. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای با هوشمندی تمام فرمودند که به آنها خوش بین نیستند. اگر قرار باشد که مشکل هسته ای ایران از طریق مذاکرات حل وفصل شود باید متولیان امور هسته ای ما با عزت واقتدار ووقاراسلامی وسیاسی وانقلابی در این عرصه گام بردارند ودرغیر این صورت مشکل هسته ای حل نخواهد شد وآنها این بازی را تا هرجا که دوست داشته باشند ادامه خواهند داد.از اول انقلاب تاکنون هرجا که ما با هوشیاری وصلابت سیاسی وانقلابی در برابر مستکبرین ، ایستادیم موفق شدیم ودشمن را وادار به عقب نشینی کردیم وهرجا که ضعف وسستی از خود نشان دادیم دچار زیان وخسران شدیم ودشمن نیز گستاخ گشت.. اساسا در نزاع بین ما ومستکبرین عالم ، این ملت ایران ونظام جمهوری اسلامی ایران است که مدعی استیفای حقوق پایمال شده خود می باشدو مستکبرین عالم هیچ حقی برما ندارند. از آغاز نهضت اسلامی در ایران توسط حضرت امام خمینی ره تاکنون هزاران خسارت مادی ومعنوی از سوی آنها به ما وارد شد وهنوز هم خیانت ها وجنایت های آنها ادامه دارد. رئیس محترم جمهور جناب آقای دکتر حسن روحانی ووزیرخارجه آقای دکتر ظریف ودیگران  وهمه کسانی که بعدها دراین مقام ومنصب قرار می گیرند  باید با اقتدار وعزت دنبال استیفای حقوق پایمال شده ما توسط آمریکا وغرب باشند وذره ای کوتاه نیایند. در مناقشه تصنعی هسته ای ایران ،آنها با تزویر وترفند هایی نسبت به ما مدعی شدند ومتأسفانه مبنایی که آقای دکتر حسن روحانی در حل وفصل مسائل هسته ای  تحت عنوان بُردبُرد گذاشتند دور از درایت بوده وسبب پررویی وزیاده خواهی مقامات آمریکایی واروپایی شده است تاجایی که آنها ادعای حق وحقوق نسبت به جمهوری اسلامی ایران دارند!!!  امیدواریم که در فرصت باقیمانده تا دهم تیر 94 تیم مذاکره کننده ما با تنویرصحیح افکار عمومی ملت ایران  با عزمی راسخ تر و با درایت وهوش بالا وبا صلابت وعزت اسلامی وانقلابی،  از حقوق کشور وملت ایران درباب مسائل هسته ای وغیره به خوبی  دفاع و آن ها رااستیفاء کنند.

سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی

چهارم آذر 1393

****************************************************************************************************

مقام معظم رهبری یک سال قبل دوهفته قبل از توافقنامه ژنو فرمودند: «این مذاکرات تجربه ظرفیّت فکرى ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربه‌اى که در سال 82 و 83 در زمینه‌ تعلیق غنى‌سازى انجام گرفت، که آن‌ وقت تعلیق غنى‌سازى را در مذاکرات با همین اروپایى‌ها، جمهورى اسلامى براى یک مدّتى پذیرفت. خب ما دو سال عقب افتادیم، لکن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنى‌سازى، امید همکارى از طرف شرکاى غربى مطلقاً وجود ندارد. اگر ما آن تعلیق اختیارى را - که البتّه به‌نحوى تحمیل شده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولین ما قبول کردند - آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانى بگویند خب یک ذرّه شما عقب‌نشینى می کردید، همه‌ مشکلات حل می شد، پرونده‌ هسته‌اى ایران عادى می شد. آن تعلیق غنى‌سازى این فایده را براى ما داشت که معلوم شد با عقب‌نشینى، با تعلیق غنى‌سازى، با عقب افتادن کار، با تعطیل کردن بسیارى از کارها مشکل حل نمی شود؛ طرف مقابل دنبال مطلب دیگرى است؛ این را ما فهمیدیم، لذا بعد از آن شروع کردیم غنى‌سازى را آغاز کردن.

بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمی کنم از این مذاکرات آن نتیجه‌اى را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌اى است و پشتوانه‌ى تجربى ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادى ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد. ما از مسئولین خودمان که دارند در جبهه‌ دیپلماسى فعّالیّت می کنند، کار می کنند، قرص و محکم حمایت می کنیم، امّا ملّت باید بیدار باشد، بداند چه اتّفاقى دارد مى‌افتد [تا] بعضى از تبلیغاتچى‌هاى مواجب‌بگیر دشمن و بعضى از تبلیغاتچى‌هاى بى‌مزد و مواجب - از روى ساده‌لوحى - نتوانند افکار عمومى را گمراه کنند...

مذاکرات یک کارى است، یک تجربه‌اى است، احتمالاً یک اقدام مفیدى است؛ این کار را انجام بدهند، اگر نتیجه گرفتند که چه بهتر، امّا اگر نتیجه نگرفتند، معنایش این باشد که براى حلّ مشکلات کشور بایستى کشور روى پاى خودش بایستد. این توصیه قبلى خودمان را باز هم تکرار می کنیم: به دشمنى که لبخند می زند، اعتماد نکنید؛ این را ما به مسئولینمان، به بچّه‌هاى خودمان، فرزندان خودمان - اینهایى که در مسئله‌ دیپلماسى مشغول کار هستند، بچّه‌هاى مایند، جوانهاى خود مایند - [توصیه می کنیم‌]؛ توصیه‌ ما به اینها این است: مراقب باشید لبخند فریبگرانه شما را دچار اشتباه نکند، دچار خطا نکند؛ ریزه‌کارى‌هاى کار دشمن را ببینید.

توصیه هم می کنیم، هم به آحاد مردم، هم به مسئولین، هم بخصوص به شما جوانهاى عزیز که چشم‌وگوش‌ها را باز کنید. هر ملّتى با آگاهى، با هوشیارى، با بیدار ماندن و به خواب نرفتن، میتواند به اهداف والاى خود دست پیدا کند.»

 

 

  **سید اصغر سعادت  (لاهیجان نیوز)

**سید اصغر سعادت   (رودسر نیوز)

**پایگاه خبری تحلیلی سیاهکل

 

**کلیک:{گیلانیان} خطه سرسبز گیلان

 

کالبد شکافی توافق‌نامه ژنو/حجت الأسلام سید محمود نبویان(لاهیجان نیوز)


 




تاریخ : چهارشنبه 93/9/5 | 5:55 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی