اشعار علامه طباطبایی
مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سَمَک تا به سمایش کشش لیلا برد
من به سرچشمه خورشید نه بخود بردم راه
ذرّه ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خَسی بی سروپایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد
جام صَهبا زکجا بود مگر دست که بود
که درین بزم بگردید و دل شیدا برد
خَم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که به یک جلوه ، زمن نام ونشان یک جا برد
خودت آموختیم مهر و خودت سوختیم
.................................................
همه یاران به سر راه تو بودیم ولی
خم ابرویت مرا دید و زمن یغما برد
همه دل باخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد
از ویکیپدیا، دانشنامه? آزاد
همی گویم و گفتهام بارها | بود کیش من مهر دلدارها |
پرستش به مستیست در کیش مهر | برونند زین جرگه هشیارها |
به شادی و آسایش و خواب و خور | ندارند کاری دلافگارها |
بجز اشک چشم و بجز داغ دل | نباشد به دست گرفتارها |
کشیدند در کوی دلدادگان | میان دل و کام دیوارها |
چه فرهادها مرده در کوهها | چه حلاجها رفته بر دارها |
چه دارد جهان جز دل و مهر یار | مگر تودههایی ز پندارها |
ولی رادمردان و وارستگان | نیازند هرگز به مردارها |
مهین مهرورزان که آزادهاند | بریدند از دام جان تارها |
به خون خود آغشته و رستهاند | چه گلهای رنگین به جوبارها |
بهاران که شاباش ریزد سپهر | به دامان گلشن ز رگبارها |
کشد رخت سبزه به هامون و دشت | زند بارگه گل به گلزارها |
نگارش دهد گلبن جویبار | در آیینه? آب رخسارها |
رود شاخ گل دربر نیلوفر | برقصد به صد ناز گلنارها |
درد پرده? غنچه را باد بام | هزار آورد نغز گفتارها |
به آوای نای و به آهنگ چنگ | خروشد ز سرو و سمن تارها |
به یاد خم ابروی گلرخان | بکش جام در بزم میخوارها |
گره را ز راز جهان باز کن | که آسان کند باده دشوارها |
جز افسون و افسانه نبود جهان | که بستهاست چشم خشایارها |
به اندوه آینده خود را مباز | که آینده خوابیست چون پارها |
فریب جهان را مخور زینهار | که در پای این گل بود خارها |
پیاپی بکش جام و سرگرم باش | بهل گر بگیرند بیکارها |
نقل از خبرآنلاین
یکی از اشعار با عنوان «آنچه خدا خواست همان میشود» حضرت علامه آوردهاند: «در ایام تحصیل که در نجف بودم، مدتی ارتباط با ایران به سختی برقرار بود که موجب فقد زمینه مالی و کمبود وسایل اولیه رفاه میشد. علاوه، گرمی هوا در نیمی از سال، برای ما مشکلات بیشتر فراهم میکرد. به همین جهت روزی خدمت آیتالله قاضی رسیدم و قصه دل با او گفتم، ایشان نصایحی فرمودند. آنگاه که از خدمت استاد مراجعت کردم، گویی آنچنان سبکبارم که در زندگی هیچگونه ملالی ندارم و مضمون پند ایشان را به صورت شعری درآوردم.»
دوش که غم پرده ما میدرید
خار غم اندر دل ما میخلید
در بَرِ استاد خرد پیشهام
طرح نمودم غم و اندیشهام
کاو به کف آیینه تدبیر داشت
بخت جوان و خرد پیر داشت
پیر خرد پیشه و نورانیام
برد ز دل زنگ پریشانیام
گفت که «در زندگی آزاد باش!
هان! گذران است جهان شاد باش!
رو به خودت نسبت هستی مده!
دل به چنین مستی و پستی مده!
زانچه نداری ز چه افسردهای
و زغم و اندوه دل آزردهای؟!
گر ببرد ور بدهد دست دوست
ور بِبَرد ور بنهد مُلک اوست
ور بِکِشی یا بکُشی دیو غم
کج نشود دست قضا را قلم
آنچه خدا خواست همان میشود
وانچه دلت خواست نه آن میشود
به نام خدا
رهایی از حجاب نفسانی
بگذرازخویش که جان یابی
آنچه نادیدنی است آن یابی
تاکه درچاه نفس خود مانی
دور از حقیقتی و نادانی
آشکارشود رازهای پنهانی
گرنمانی تودر حجاب نفسانی
دل مبندبه این سرای ظلمانی
تاکه قابل شوی به فیض رحمانی
راه ابلیس وطریق شیطانی
ثمری ندهد بجز هوسرانی
تهی ازخودشو تارها گردی
قابل فیض از خدا گردی
شعرازسیداصغر سعادت
من مادر هستم
نامه به آیت الله زین العابدین قربانی
پایگاه خبری تحلیلی لاهیجان هیچ گونه مسئولیتی در قبال این نامه نداشته و صرفا جهت انجام وظیفه رسانه ای خود عمل نموده است.
آیت الله زین العابدین قربانی
نماینده محترم مقام معظم رهبری در گیلان
سلام علیکم
{ درعرصه فرهنگ، بنده به معناى واقعى کلمه، احساس نگرانی مىکنم و حقیقتاً دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغههایى است که آدمى به خاطر آن، گاهى ممکن است نصفِ شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرّع کند. من چنین دغدغهاى دارم. مقام معظم رهبری22 / 4/ 73}
جناب آیت الله قربانی از آنجا که حضرتعالی آثار فراوانی در خصوص ، دین ، علم ، فرهنگ و اندیشه غربی دارید و کاملا با دغدغه های مقام معظم رهبری و دلسوزان ارزش های انقلاب آشنا می باشید در چند سطر جسارت به خرج میدهیم و از باب یادآوری چند نکته را اشاره می نماییم ؛ متاسفانه این سالها عرصه فرهنگی کشور نسبت به دیگر عرصه ها مظلوم واقع شده و علیرغم پیشرفت در سایر زمینه ها،کمترین پیشرفت ما در زمینه فرهنگی بوده است. آسیب شناسی فرهنگی نکرده ایم. متولیان فرهنگی در جای خود نبوده اند از فرهنگیان نبوده اند که دردشناس باشند و به همین دلیل دشمن از ما موفق تر بوده است، یکی از عرصه ها ی فرهنگی که مورد توجه ما می باشد سینما است که در این سالها بشدت دچار طغیان شده است تا جایی که در همین دولت اصولگرا فیلم هایی تولید میشود که ارزش های دین و دفاع مقدس ، تمدن و فرهنگ ایرانی اسلامی مهدویت ، اصل قصاص ، شهادت طلبی ، روحیه انقلابی، باورهای اصیل مردم و فتنه 88 را زیر سوال می برد و در بی شرمانه ترین حالت به ساحت مقدس امام خمینی (ره) در فیلم “فرزند صبح “و “یک خانواده محترم” توهین می شود ، همچنین زندگی اومانیستی غرب ، عشق های ضربدری ، روابط نامشروع دخترو پسر، تقابل سنت و مدرنیته و … تبلیغ می شود . این درحالی است که علی رغم اعتراضات دلسوزان انقلاب که تریبونی جز نگارش مقاله اعتراضی ندارند شاهد آن هستیم مدیران فرهنگی و وزارت ارشاد نه تنها کوچکترین توجهی به این امر خطیر ندارند بلکه با حمایت بی دریغ و با اختصاص بودجه های کلان به حمایت روشنفکران سکولار می پردازند تا این پروسه ضد فرهنگی بدون کمترین توقفی ادامه یابد. فیلم هایی همچون ” دمکراسی در روز روشن” که شهادت طلبی و قداست جبهه وجنگ را به چالش کشید ،” گشت ارشاد “تمسخر و توهین به بسیجیان ،”جدایی نادر از سیمین “که یک رئالیسم سیاه از جامعه ایرانی بود و در جشنواره صهیونیستی اسکار جایره اسکار را نصیب خود می کند و بسیاری از آثار دیگر .
اما در ادامه این قبیل تولیداتی که از سوی وزارت ارشاد صورت می گیرد و این روزها بشدت مورد اعتراض خبرگزاری های اصولگرا ، فعالان فرهنگی و حتی ائمه جمعه قرار می گیرد می توان به آثاری همچون : فیلم “یک خانواده محترم” (تولید مشترک صداوسیما و فرانسه که در به تصویر کشیدن تخریب خانواده شهدا تلاش نموده و خارج از کشور در جشنواره صهیونیستی کن به نمایش در می آید و جایزه می گیرد ) و فیلم وقیحانه “من مادر هستم (پیوست 1،2،3 ) اشاره نمود .
اما آن چیزی که ما را بر آن داشت چنین نامه ای خدمت دانشمند و محقق گرانقدر بنویسیم این است که همه این فیلمها بدون کوچکترین حساسیتی ( غیر از یک خانواده محترم که اکرانش در ایران وجود ندارد!) از سوی اداره کل ارشاد اسلامی استان گیلان در سینمای استان اکران می شود و حتی این روزها که بشدت فیلم “من مادر هستم” مورد اعتراض و تجمع در مقابل وزارت ارشاد شده قرار است در سینمای 22 بهمن واقع در سبزه میدان به اکران در آید. ( هم اکنون پوستر آن برای نمایش در روز های آینده تبلیغ میشود) .
لذا از آنجا که کتاب خواندنی “نقش سینما در زندگی و تمدن جدید” که جزء آثار ارزشمند حضرتعالی می باشد و به این معنا است که تسلط کافی در این زمینه دارید تقاضا مندیم در تریبون با برکت نماز جمعه اعتراض به این دو فیلم را مد نظر قرار داده و همچنین عملکرد تسامح و تساهل دولت مردان و قوه قضاییه را متذکر شوید .
خداوند سایه حضرتعالی را در عرصه دین و فرهنگ بر ما مستدام بدارد .
مدیر موسسه فرهنگی هنری زمان بازگشت
مصطفی براری
به گزارش علیرضا احسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل از یامجیر:
سوال – درباره ی امتحان الهی صحبت کنید .
پاسخ - ما باید این باور را در وجود خودمان تقویت کنیم که هر چه که در سر راه ما قرار می گیرد ، موضوع امتحان ماست . ما تا بحال می گفتیم بر اساس نداده های الهی امتحان می شویم ، بیایید باور کنیم که بر اساس داده های الهی هم امتحان می شویم . لا یکلف الله نفسا الا ... در سوره ی طلاق : ما به هرکس هر چه دادیم از آن امتحان می گیریم . یکبار شد که داده ی الهی را بشماریم و از نداده هایش گله نکنیم. اولین چیزی که خدا به همه ی ما داده است ، حیات است ، من زنده ام ، به من فطرت پاک داده است ، عقل داده است ، پدر و مادر خوب داده است و نعمت طهارت و پاکیزگی داده است . با تمام مشکلاتی که سر راهم بوده است ولی آلوده به گناه نشده ام . خیلی ها آلوده به گناه شده اند . به من وجود پیامبر اکرم و اهل بیت را داده ای و قرآن را به ما عطا کرده ای . لا یکلف اله نفس الا وسعها . من از این یک فرمول درست کرده ام . داده های الهی برای انسان ظرفیت درست می کند . ظرفیت برای انسان مسئولیت و تکلیف درست میکند . تکلیف برای انسان امتحان تولید می کند . امتحان زمینه ی سوالات قبل از قیامت را می دهد . پس از نداده های الهی از ما امتحان نمی گیرند . به ما نمی گویند : چرا پولی را که به تو ندادیم خرج نکردی ؟ چون نداشتم که خرج کنم . خوب حالا به تو چشم داریم ، پس از چشم سوال می کنند ، بله بپرسید . بیایید باور کنیم که این دنیا یک میدان مسابقه است . چند تا مورد برای مسابقه تعیین شده است . یکی با ماشین بنز ، یکی با یپکان ، یکی با ژیان ، یکی با موتور سیکلت ، یکی با دوچرخه ، یکی پیاده و یکی سینه خیز است . آیا این مسابقه عادلانه است ؟ یکنفر از من نمی پرسد قانون مسابقه چیست ؟ قانون مسابقه همین آیه است . از بنز سوار می خواهد با سرعت صد و پنجاه کیلومتر در ساعت برود و از پیکان سوار می خواهد که با سرعت صد کیلومتر درساعت برود و از آقای ژیان سوار میخواهد با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت برود و از موتورسوار میخواهد با سرعت شصت کیلومتر در ساعت برود و از دوچرخه سوار می خواهد با سرعت سی کیلومتر رد ساعت برود و از پیاده سوار می خواهد با سرعت پنج کیلومتر در ساعت برود و از آقای سینه خیز میخواهد با سرعت یک کیلومتر در ساعت برود . خوب حالا بقیه شرط چیست ؟ آقای سینه خیز اگر تو یک کیلومتر در ساعت رفتی و از تمام داده ای که به تو داه شده استفاده کردی ، نمره ات بیست است . آقای بنز اگر تو هم با سرعت صد و پنجاه کیلومتر در ساعت رفتی ، نمره ات بیست است . شما دو تا را بنابر این آیه قرآن یک جور پاداش می دهم . یعنی با این شرط ها مسابقه عادلانه میشود . یعنی کسی که یک کیلومتر رفته چون امکاناتش کمتر بوده ، داده هایش کمتر بوده با کسی که صد و پنجاه کیلومتر بوده ، یکسان پاداش می دهم . او بر اساس داده های خودش اطاعت از رسول کرده است . حالا شاید بگویند : شما که این ها را می گویید و شعار می دهید حتما در خانه مشکل ندارید . خیلی این طور نیست . اگر به خانه سری بزنید بچه ی بیمار ، اجازه خانه ، مشکلات جوانان همه ی این ها هست . خوب این ها نداده ها است . شما داده ها را بشمار تا تکلیفت را در مقابل آنها بدانی ، چون این از تو سوال میشود لذا به هر کس بیشتر دادند ، تکلیفش بیشتر است . در نداده ها هم یک جور امتحان است که ببینم خدا را محاکمه می کنم یا نه ؟ با امتحان سه تا باور ما باید تقویت میشود و این باور را باید تلقین کنیم که خدا نگاه میکند ، اتقو الله و قرار است در قیامت حساب و کتاب ذره ای بشود ، فمن یعمل مثقال ذرة خیره یره . و باور به اینکه شیطان یک لحظه من را ول نمی کند . با این وضعیت فقط به داده های خودم می پردازم . روایت داریم : هر کس این امتحانات را با معرفت بگذراند ، او را کلاس بالاتر می برند و الا به کلاس پایین تر می افتد . نه تنها این امتحان مایه رشد من نمیشود ، بلکه باعث سقوط من هم میشود . عزیزان من ، برای یکبار هم که شده تعدادی از داده های الهی را بشمارید . و ان تعدو نعمت الله لا تفسواها . حضرت موسی از برکه ای رد میشد و انسان علیلی را دید که چشم ، دست و زبان سالمی نداشت . موسی دید که زیر لب زمزمه می کند : ای کسی که یک لحظه لطف خودت را از من قطع نکرده ای . موسی تعجب کرد و گفت : خدایا به او چه دادی که این قدر تعجب می کند . حضرت موسی با سختی از او پرسید . او گفت : خدا همه ی چیزهای مادی را از من گرفته ولی خودش را به من داده است . خدا به من می گوید : می خواهم به تو نعمت بدهم . میگویم : اینجا که به من ندادی ، خدا می گوید : هنوز که حیات تو تمام نشده است . حیات اصلی تو آن طرف است . اگر حیات آخرت هم تمام شد و هیچی به تو ندادم ، آنوقت بگو خدایا به من ندادی و به بقیه دادی . این حیات تو سه تا اتاق دارد . اتاق اولش دنیا است و چهار دیواری است . اتاق دوم آن نیز برزخ است و چهار دیواری است . اتاق سوم قیامت است و اصلا دیوار ندارد . اگر من در اتاق اول چیزهایی به تو ندادم و به دیگران دادم ، تو باید بگویی من را با دیگران فرق گذاشتی ، هنوز اتاق دوم و سوم هم هست . اگر آنجا به تو ندادم بگو . برای خروج سالم از امتحانات سه کلمه شد . درست است که امتحان به ندادن هم میشود اما آن چیزی که برای ما تکلیف درست می کند ، داده های الهی است . من اگر تکلیف خودم را راجع به داده های الهی و نعمات الهی انجام بدهم ، نداده های را از ما سوال نمیکنند . نداده ها شما را ناسپاس نکند . نداده ها شما را به کفر و سوءظن نکشاند . با یاد این ها : خدا ، قیامت و وسوسه های شیطانی می توانیم به سوء ظن کشیده نشویم . باور کنیم که معلوم نیست امتحانات تکرار بشود . اگر امتحانات را خوب پاس کردیم به بالاتر می روییم . اگر کسی با بحث امتحان هم قانع نشد چه کار کند ؟ باز من می گویم باید در بحث امتحان حل بشود . باید پاسخ را پیدا بکنند . پیامبر از قول ادریس می گوید : من آمده ام که مردم را با گناهان هلاک کنم . در مقابل این تهدید ، ابلیس پیامبر فرمودند : علیکم بلاستغفار : استغفار زیاد کنید . آیه 23 سوره ی انفال میفرماید : تا تو در میان امت هستی و تا وقتی استغفار می کنند ، ما آنها را هلاک نمی کنیم. البته الان حضور فیزیکی حضرت نیست ولی استغفار هست . شیطان می گوید : تا مردم در دنیا از گناهانشان استغفار می کنند من نمی توانم آنها را هلاک کنم . اما شیطان دست بردار نیست و گام به گام است و گفت : این دفعه به سراغ احوالشان می روم . یعنی حالتهایی که دارند . آنهایی که نعمت زیادی دارند ، مست شان می کنم . آنهایی که نعمت کم دارند ، ناامیدشان می کنم . هم مستی و غفلت ما را از جاده خارج میکند و هم ناامیدی ما را از جاده خارج میکند . پس به سراغ احوالشان می روم و بر اساس نعمتها ، یا مست شان می کنم یا نا امیدشان می کنم . حالا سراغ اعمالشان می روم . یا قبل از عمل نمی گذارم وارد عمل بشوند یا عمل آنها را پوچ و توخالی می کنم یا عمل آنها را تخریب میکنم . با ریا و عجب تخریب می کنم و نمی گذارم عمل شان برای آنها بماند . شاید من نتوانستم شما را قانع بکنم که نسبت به خدا سوء ظن نداشته باشید چون این مکر شیطان است .
سوال - مسیر زندگی ام به سمتی باز شده که سختی های آن برایم قابل هضم است . ولی شوهرم راه من را نمی پسندد و به واجباتش عمل نمی کند . او چهل سال دارد و میگوید : هر وقت وضع مالی ام خوب شد نماز می خوانم . من باید چگونه با او برخورد بکنم ؟
پاسخ - در صورت مسئله ی سختی قرار گرفته اید . خیلی از زندگی ها این جوری است . مرد نسبت به همسرش این حالت را دارد و یا خانم نسبت به این آقا ، این وضعیت را دارد . اولا طبیعی است و اتفاق می افتد و ثانیا عرض می کنم که قطعا در این قصه باید توسل به اهل بیت داشته باشند تا با کمک آنها بتوانند کار را پیش ببرند و صدقه یادشان نرود . به حضرت حق توکل داشته باشند و مشاور هم داشته باشند چون جراحی است و یک تیم لازم دارد . یک انسانی که این جوری با خدا معامله می کند ، در واقع با خدا معامله مادی می کند . مگر نعمت های خدا فقط پول است . اگر خدا هرچه پول بخواهی به تو بدهد و سلامتی تو را بگیرد خوب است ؟ پول به تو بدهد و ایمان تو را بگیرد ، خوب است ؟ خدا به حضرت موسی فرمود : بعضی ها را که میخواهم عذاب کنم ، کاری میکنم که صبح تا شب مشغول کار دنیا بشوند و یک لحظه هم یاد خدا نیفتند . می گویند که چرا نماز نخواندی ؟ میگوید : تا دوازه شب سر کار بودم و وقت نماز خواندن پیدا نکردم . این عذاب است . اگر فرزند تو هم بزرگ شد و گفت چقدر خرج من کردی ؟ حساب کند . به مادر هم حساب نه ماه در شکم بودن و شیر دادن را حساب کند و با پدر خرج بیست سال را حساب بکند و بعد چهار تا حرف بی ربط به تو بزند ، خوب است ؟ بچه تو هم با تو مادی برخورد میکند . یا اینکه بچه ات بگوید : به من پول بده تا به حرفت گوش کنم . این رفتاری که با خدا می کنی ، همین است . گاهی میگویند زشتی عمل کسی را به او نشان بدهید . با یک عکس ، داستان و یا نمایشنامه یا خاطره خودش را ببیند و بعد اشتباه خودش را می فهمد . انشاءالله اثر می کند .
سوال – چرا وقتی می گوییم : خدا بین بنده هایش فرق می گذارد ، شما قبول نمی کنید ؟
پاسخ - دختری خانمی گفتند : خدا بین ما فرق میگذارد . گفتم : ببخشید ، آیا غذای شما که بیست ساله هستی با غذای برادر دو ساله ات ، یک اندازه است ؟ گفت : نه . گفتم : چطور مادرت بین شما فرق می گذارد ؟ گفت : ظرفیت شکم او کمتر است . گفتم : آفرین عدالت این نیست که به همه مساوی بدهند ، عدالت آن است که به هر کس به اندازه ی ظرفیتش به اوبدهند . هر کس شکر نعمت بکند ، ظرفیتش بیشتر میشود و جا برای نعمت بعدی بیشتر میشود . ما جلوی خانه ی امام رضا (ع) صف میکشیم . هر ظرفی داریم به همان اندازه به ما می دهد . اگر بیشتر از ظرفیت به ما بدهد مست می شویم . حضرت موسی دیدند بچه ها شنا میکنند . نابینایی هم آنجا آه می کشید . حضرت موسی گفت : خدایا او گناه دارد چه فرقی با آنها دارد ؟ مبیشود به او چشم بدهی ؟ خدا خطاب کرد : این ظرفیت چشم داشتن را ندارد . چشم نداشته باشد بهتر است . حضرت موسی که به اندازه خدا به اسرار آگاهی نداشت ، اصرار کرد و به دعای موسی ، چشمش بینا شد و به داخل آب پرید و تمام ضعیف ها را داخل آب می کرد . حضرت موسی گفت : خدایا او را برگران . خدا گفت : نمیشود . من که خدا هستم بیشتر می فهمم که ظرفیت چشم داشتن را ندارد و به او چشم ندادم . مردی در صف اول نماز نشسته بود و گفت : من ندارم ، فقیر هستم . پیامبر چند درهم به او داد و گفت : به نفع خودت است که فقیر باشی . با آن پول ها پارچه فروشی در جلوی مسجد راه انداخت . و کاسبی را شروع کرد . در روز دوم به نماز اول نرسید و در روزهای بعد اصلا مسجد نیامد و کاسبی میکرد . پیامبر او را دید و گفت وضعت چطور است ؟ گفت : کار مردم را راه می اندازیم . پیامبر گفت : آن چند درهمی که روز اول به تو قرض دادم را به من برگردان . همه ی برکت به خاطر آن پول بود . دوباره فقیر شد و به صف اول مسجد آمد . پیامبر گفت : دیدی به تو گفتم که ظرفیت پولدار شدن را نداری . اگر ما از خدا بیشتر می خواهیم اول ظرفیتش را پیدا کنیم . حالا می گویند : ما می خواهیم ولی ظرفیتش را نمی دهد ؟ نه این طور نیست . من الان به باشگاه ورزشی می روم تا وزنه بردار بشوم . اول به سراغ وزنه ی صد کیلویی می روم ولی مربی می گوید : باید از وزنه ی پنج کیلویی شروع کنی . پس اول من باید توی راه بیایم و از راهنما ، راه را بپرسم . دوم گام ها را بر اساس ظرفیت خودم تعریف کنم و کم کم به آن اضافه کنم . مثلا با دانشجویان مسجد می روییم . بعضی ها شروع می کنند ، روزی پنجاه رکعت نماز و طواف . می گویم : کجا می روی ؟ میگوید : باید فرصت ها را پر کنیم . بله ولی باید آرام آرام پر کرد . مسیر زندگی ما مثل نوار قلب است . گاهی بالا می رود و گاهی پایین میآید . یا مثل مار پله است بالا می روییم و نیش می خوریم و پایین می آییم . رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود ، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود . ما باید راه را پیدا کنیم و گام ها را بر اساس ظرفیت خودمان برداریم . خیلی از انسان های که فکر میکردند اگر پول گیرشان بیاید بنده ی خدا میشوند ، از خدا دور شدند . پول یک نعمت الهی است . آمار کسانیکه با پول بهشت خریدند بیشتر است یا آنهایی که جهنم خریدند؟ قدرت یک نعمت الهی است . در طول تاریخ آنهایی که قدرت پیدا کردند درست استفاده کردند ؟ چون برای استفاده ی این نعمت سراغ راهنما نرفته ام . این نعمت را در بیراهه مصرف کردم و حقش را به جا نیاوردم و تکلیفم را درباره ی این نعمت بجا نیاوردم . شهرت و قدرت و پول نعمت نسبی است و اگر درست مصرف بکنیم ، نعمت است و اگر غلط استفاده کنم ، نقمت است . حتی قرآن هم همین جور است . و ننزل من القرآن هو شفا ... همین قرآن در کسانی که در بیراه بودند مایه خسارت است . اگر خوارج نهروان قرآن نمی خواندند ، آسانتر سقوط می کردند . چون قرآن خوان شدند ، تندتر سقوط کردند . نفهمیدند که از این قرآن چه جوری استفاده کنند . هر کس نعمت بیشتری می خواهد ، باید ظرفیت بیشتری پیدا کند . هر کس ظرفیت بیشتری می خواهد باید بداند که با چه گامی هایی و با چه راهنمایی حرکت کند که جز ولایت و قرآن باشد . از این ها راه را بپرسیم و بعد این نعمت را با راهنمایی آنها در همین مسیر استفاده کنم ، بعد ببینم ظرفیت می دهند یا نه ؟
سوال – چرا می گویید : خدا بین بنده هایش فرق نمی گذارد ؟ دخترهای اطراف من گناهی نیست که نکرده باشند و بیایید ببینید که خدا چطور حاجاتشان را می دهد و زندگی خوبی دارند . خدا هوای آنها را دارد .
پاسخ - خواهر خوبم اول از خدا تشکر کن که در این فضای آلوده که می بینی ، تو آلوده نشده ای . پاکدامنی صفتی است که یوسف به خودش می بالید و می گفت : کمک خدا بود . اگر خدا در اتاق برزخ و اتاق آخرت سهم بیشتری به توداد ، باز می گویی فرق گذاشته است ؟ نعمتهای دنیا مثل خود دنیا کوچک است . به این مثال توجه کنید . بچه ها خانه سازی می کنند ، بزرگترین خانه ای که می سازند 50 سانتی متر است . اتاق خواب خانه 4 سانت است و بقیه اجزای خانه کوچکتراز این است زیرا خانه کوچک است و خالی است . حالا خانه ی بعدی 500 متر است و صد تا اتاق ، پنجاه اتاق آن پر است . خانه ی بعدی دیوار ندارد و بی نهایت است و همه جای آن پر است . حالا شما خبر داری آنها در آخرت چه دارند ؟ شما بخاطر نعمت پاکدامنی در برزخ و آخرت پاداش زیادی داری و خودت نمیدانی . تو خودت را حفظ کردی و درست است که پول نداری و درست است که هر وقت هم که سراغ امام رضا (ع) رفتی حاجت نگرفتی چون دوستت دارد و نمی خواهد در این خانه ی کوچک به تو بدهد بلکه می خواهد در خانه ی بزرگتر به تو بدهد . می خواهی با امام رضا (ع) دعوا کنی ؟ با خدا قهر کنی ؟ در عالم رویا یک نفر از امام علی (ع) سوال کرد که ما که دوستدار شما هستیم هر چه می گوییم به ما نمی دهی ولی یک مسیحی که از تو میخواهد به او میدهی . امام فرمودند : من اگر به او ندهم جای دیگری می رود ولی میدانم که اگر به تو ندهم ، باز هم پیش ما می آیی و جای دیگری هم نمی روی . این خانه ی کوچک دنیا را با آن اسباب بازی مقایسه کنید و یادتان نرود . خدا می فرماید : اینجا را دوست دارند و آخرت را فراموش کرده اند . باید دیدمان را وسیع تر کنیم . ما می گوییم که در مسیر تبدیل زندگی به بندگی باید اول آگاهی مان را نسبت به هر موضوع درست کنیم . برای این آگاهی نگاه بلند لازم داریم . اگر نگاهم دنیایی باشد فقط همین چهار دیواری دنیا را می بینم . اگر نگاهم بی نهایت باشد آگاهی من هم به بی نهایت می رود . دوم پرسش است از اهل بیت . شیطان دوتا کار می کند . اول اینکه روحیه پرسش گری را از ما می گیرد . از پیامبر روایت داریم : دو نوع حیا داریم : حیای عاقلانه و حیای احمقانه . در محضر خدا گناه نکنم ، این حیای عاقلانه است . حیای احمقانه آن است که سوال هایی که نمی دانم نمی پرسم . چقدر سوال داریم که نمی پرسیم ؟ پس پرسش کنم و اهل بیت را بشناسم . سوم اینکه روحیه پذیرش و تسلیم داشته باشم . اگر بپذیرم که خدا از من وسیع تر ، عمیق تر ، زیباتر و متناسب می بیند ، تسلیم می شوم .
................................................
سخنان حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری در برنامه سمت خدا مورخ 31 فروردین 1389
زندگینامه
دکتر علی شریعتی در سال 1312 در روستای مزینان از حوالی شهرستان سبزوار متولد شد. اجداد او همه از عالمان دین بوده اند.... پدر پدر بزرگ علی، ملاقربانعلی، معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حکیم اسرار (حاج ملاهادی سبزواری) محسوب می شد. پدرش استاد محمد تقی شریعتی (موسس کانون حقایق اسلامی که هدف آن «تجدید حیات اسلام و مسلمین» بود) و مادرش زهرا امینی زنی روستایی متواضع و حساس بود. علی حساسیتهای لطیف انسانی و اقتدار روحی و صلاحیت عقیده اش را از مادرش به ودیعه گرفته بود. علی به سال 1319 در سن هفت سالگی در دبستان ابن یمین، ثبت نام می کند، اما به دلیل بحرانی شدن اوضاع کشور ـ تبعید رضا شاه و اشغال کشور توسط متفقین ـ خانواده اش را به ده می فرستد و پس از برقراری آرامش نسبی در مشهد علی و خانواده اش به مشهد باز می گردند. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در 16 سالگی سیکل اول دبیرستان (کلاس نهم نظام قدیم) را به پایان رساند و وارد دانشسرای مقدماتی شد. در سال 31، اولین بازداشت علی که در واقع نخستین رویارویی مستقیم وی با حکومت و طرفداری همه جانبه او از حکومت ملی بود، واقع شد. در همین زمان یعنی 1331 وی که در سال آخر دانشسرا بود به پیشنهاد پدرش شروع به ترجمه کتاب ابوذر (نوشته عبدالحمید جوده السحار) می کند. در اواسط سال 1331 تحصیلات علی در دانشسرا تمام شد و پس از مدتی شروع به تدریس در مدرسه کاتب پور احمدآباد کرد. و همزمان به فعالیتهای سیاسیش ادامه داد. کتاب «مکتب واسطه» نیز در همین دوره نوشته شده است. در سال 1334 پس از تاسیس دانشکده علوم و ادبیات انسانی مشهد وارد آن دانشکده شد. در دانشکده مسئول انجمن ادبی دانشجویان بود در همین سالهاست که آثاری از اخوان ثالث مانند کتاب ارغنون (1330) و کتاب زمستان (1335) و آخر شاهنامه (1328) به چاپ رسید و او را سخت تحت تاثیر قرار داد. در این زمان فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی شریعتی در نهضت (جمعیتی که پس از کودتای 28 مرداد توسط جمعی از ملیون خراسان ایجاد شده که علی شریعتی یکی از اعضا آن جمعیت بود). آشنایی او با خانم پوران شریعت رضوی در دانشکده ادبیات منجر به ازدواج آن دو در سال 1337 می گردد. و پس از چند ماه زندگی مشترک به علت موافقت با بورسیه تحصیلی او در اوایل خرداد ماه 1338 برای ادامه تحصیل راهی فرانسه می شود. در طول دوران نحصیل در اروپا علاوه بر نهضت آزادیبخش الجزایر با دیگر نهضتهای ملی افریقا و آسیا، آشنایی پیدا کرد و به دنبال افشای شهادت پاتریس لومومبا در 1961 تظاهرات وسیعی از سوی سیاهپوستان در مقابل سفارت بلژیک در پاریس سازمان یافته بود که منجر به حمله پلیس و دستگیری عده زیادی از جمله دکتر علی شریعتی شد. دولت فرانسه که با بررسی وضع سیاسی او، تصمیم به اخراج وی گرفت اما با حمایت قاضی سوسیالیست دادگاه، مجبور می شود اجرای حکم را معوق گذارد. وی در سال 1963 با درجه دکتری یونیورسیته فارغ التحصیل شد و پس از مدتی او به همراه خانواده و سه فرزندش به ایران بازگشت و در مرز بازرگان توسط مأموران ساواک دستگیر شد.
پس از بازگشت از اروپا
پس از پنج سال تحصیل و آموختن و فعالیت سیاسی، در اروپا، بازگشت به فضای راکد و بسته جامعه ایران و آن هم تدریس در دبیرستان بسیار رنج آور بود، سال بعد (وی) پس از قبولی در امتحان به عنوان کارشناس کتب درسی به تهران منتقل می شود و با آقایان برقعی و باهنر و دکتر بهشتی که از مسئولین بررسی کتب دینی بودند، همکاری می کند. ترجمه کتاب «سلمان پاک» اثر پروفسور لوئی ماسینیون حاصل تلاش او در این دوره است. از سال 1345 او به استادیار رشته تاریخ در دانشکده مشهد استخدام می شود. موضوعات اساسی تدریس او را می توان به چند بخش تقسیم کرد: تاریخ ایران، تاریخ و تمدن اسلامی و تاریخ تمدنهای غیر اسلامی. از همان آغاز روش تدریس، برخوردش با مقررات متداول در دانشکده و رفتارش با دانشجویان، او را از دیگر استادان متمایز می کرد. چاپ کتاب اسلام شناسی و موفقیت درسهای دکتر علی شریعتی در دانشکده مشهد و ایراد سخنرانیهای او در حسینیه ارشاد در تهران موجب شد که دانشکده های دیگر ایران از او تقاضای سخنرانی کنند این سخنرانیها از نیمه دوم سال 1347 آغاز شد. مجموعه این فعالیتها مسئولین دانشگاه را بر آن داشت که ارتباط او با دانشجویان را قطع کنند و به کلاسهای وی که در واقع به جلسات سیاسی ـ فرهنگی بیشتر شباهت داشت، خاتمه دهند. در پی این کشمکشها و دستور شفاهی ساواک به دانشگاه مشهد کلاسهای درس او، از مهرماه 1350، رسماً تعطیل شد. از اواخر آبان ماه 51 بخاطر سخنرانی های ضد رژیم، زندگی مخفی وی آغاز شد و پس از چند ماه زندگی مخفی درمهرماه سال 1352 خود را به ساواک معرفی کرد که تا 18 ماه او را در سلول انفرادی زندانی کردند؛ که نهایتاً در اواخر اسفند ماه سال 53 او از زندان آزاد می شود و بدین ترتیب مهمترین فصل زندگی اجتماعی و سیاسی وی خاتمه می یابد. در این دوران که مجبور به خانه نشینی بود؛ فرصت یافت تا به فرزندانش توجه بیشتری کند. در سال 55، با فرستادن پسرش (احسان) به خارج از کشور فرصت یافت تا مقدمات برنامه هجرت خود را فراهم کند. دکتر شریعتی نهایتا در روز 26 اردیبهشت سال 1356 از ایران، به مقصد بلژیک هجرت کرد و پس از اقامتی سه روزه در بروکسل عازم انگلستان شد و در منزل یکی از بستگان نزدیک همسر خود اقامت گزید و پس از گذشت یک ماه در 29 خرداد همان سال به نحو مشکوک درگذشت و با مشورت استاد محمد تقی شریعتی و کمک دوستان و یاران او از جمله شهید دکتر چمران و امام موسی صدر در جوار حرم مطهر حضرت زینب (س) در سوریه به خاک سپرده شد.
امام جمعه بابل
آمار بالای طلاق نشانه فاصله گرفتن از اهل بیت(ع) است
به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی، در گردهمایی طلاب و فضلای بابل، در نمازخانه مدرسه عالی دارلشفاء قم، حضور مسئولین را در جلسات طلاب یک ضرورت و فرصت دانسته و گفت: حضور مسئولین در این گونه حلقه های معرفتی، تجدید قوا برای خدمت رسانی بیشتر به مردم است.
وی با اشاره به جایگاه و تأثیرگذاری روحانیت در جامعه، ابراز داشت: هیچ قشری نتوانسته همانند روحانیت هدایت گری جامعه دینی را بر عهده بگیرد و مشکلات و دغدغه های فرهنگی را برطرف کند؛ این مسئله از افتخارات حوزه است.
امام جمعه بابل تصریح کرد: روحانیت باید به خود ببالد که هدایت گری جامعه ای را برعهده دارد که مردم آن مؤمن، متعهد، ارادتمند مراجع عظام وعلما است و آنها را امین و حافظ دین و انقلاب می دانند.
وی با اشاره به برخی بی مهری ها نسبت به روحانیت، ادامه داد: گر چه روحانیت از سوی برخی افراد مورد کم لطفی و بی مهری قرارمی گیرد، اما برای تبلیغ و بیان آموزه های مکتب اهل بیت (ع) باید مشکلات را به جان خرید.
حجت الاسلام والمسلمین روحانی با انتقاد از وضعیت فرهنگی جامعه، ابراز داشت: آمار بالای "طلاق " یکی از مشکلاتی است که گریبان گیر جامعه شده و این مسئله به دلیل فاصله گرفتن خانواده ها ازآموزه های اهل بیت(ع) است.
مدیر مدرسه علمیه خاتم الانبیاء(ص) یاد آور شد: دشمنان برای از بین بردن نهاد خانوده از هیچ تلاشی فرو گذار نیستند و همیشه درحال برنامه ریزی و توطئه می باشند.
امام جمعه بابل در پایان از برگزاری گنگره " علامه محمد حسن بارفروش معروف به شیخ کبیر" در این شهرستان خبر داد و گفت: در گذشته کنگره علمای بزرگی چون علامه سید العلما و ابن شهرآشوب در این شهرستان برگزار شده است .
هوایی غیـــر دلبــــر در دلم نیست |
بعالــم جـــز غـــم او حاصلـم نیست |
به شب پـروانه ســان میسوزم از هجر |
جز این شمعی به شب در محفلم نیست شعر از استاد حسین انصاریان
نقل از پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین انصاریان |
![]() |
اعمال ماه جمادی الاخر و چهار رکعت نماز |
![]() |
اعمال ماه جمادى الاخر:سیّد ابن طاووس روایت کرده:مؤمن در این ماه هرگاه که خواهد،چهار رکعت نماز بجا آورد همراه با دو سلام که در رکعت اول پس از سوره حمد یک مرتبه آیة الکرسى و بیستوپنج مرتبه سوره قدر،و در رکعت دوم پس از سوره حمد یک مرتبه سوره الهیکم التکاثر و بیستوپنج مرتبه سوره توحید و در دو رکعت بعد،در رکعت اول پس از سوره حمد یک مرتبه سوره کافرون و بیستوپنج مرتبه سوره فلق و دو رکعت دوم پس از سوره حمد یک مرتبه سوره نصر و بیستوپنج مرتبه سوره ناس و پس از سلام،هفتاد مرتبه بگوید:
سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ
منزه است خدا و ستایش از آن اوست،معبودى جز او نیست،و خدا بزرگتر است
و هفتاد مرتبه:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
خدایا بر محمد و خاندان محمّد، درود فرست
آنگاه سه مرتبه بگوید:
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ
خدایا مردان و زنان با ایمان را بیامرز
پس سر به سجده نهاده و سه مرتبه بگوید:
یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
اى زنده،اى پاینده،اى داراى بزرگى و شکوه،اى خدا،اى بخشنده،اى مهربان،اى مهربانترین مهربانان
سپس هر حاجت که دارد از خدا بخواهد،هرکه این عمل را بجا آورد،خدا خود و مال و مال و زنال و فرزندان،و دین و دنیایش را تا سال آینده حفظ مىکند،و اگر در این سال از دنیا برود بر حال شهادت رفته است،یعنى ثواب شهیدان را دارا مىباشد.
مفاتیح الجنان
نقل از آدینه امید
.: Weblog Themes By Pichak :.