سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چندی است شبکه وهابی "نور" با اجرای پروژه ای تبلیغاتی مدعی شده که یکی از مراجع بزرگ شیعیان عراق، به مذهب اهل سنت گرویده است!
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، چندی است شبکه وهابی "نور" با اجرای پروژه ای تبلیغاتی مدعی شده که یکی از مراجع بزرگ شیعیان عراق، به مذهب اهل سنت گرویده است!

 

 

این شبکه وهابی در قالب ویژه برنامه تبلیغاتی و فضاسازی گسترده در این خصوص، از سویی با معرفی فردی به عنوان "مرجع تقلید بزرگ شیعیان" و از سوی دیگر ادعای گرویدن وی به مذهب اهل تسنن، سناریویی برای پیشبرد مأموریت ضدشیعی خود تدارک دیده است.

 

 

اما شخصی که این شبکه وهابی برای برنامه تبلیغاتی خود انتخاب کرده، مهره سوخته ای است که سابقه همکاری با سرویس های اطلاعاتی عراق و عربستان سعودی را به عنوان جاسوس دارد.

  "شیخ حسین المؤید" همان مرجع بزرگ شیعیان در عراق[!] است که در دسامبر 2013 "ترکی بن بندر" خواهرزاده پادشاه عربستان در خصوص وی دست به افشاگری زده بود.

 

شاهزاده ترکی بن بندر آل سعود، در پی اختلافاتی که با خاندان سلطنتی عربستان داشت در ضمن افشاگری علیه خاندان سعودی، پرده از راز شخصی با نام شیخ حسین المؤید برداشت که عیان می کرد مرجع مورد ادعای شبکه نور در حکومت بعثی صدام در کسوت "جاسوس" با لباس روحانیت به این رژیم خدمت می کرده و اصلا به همین منظور وارد حوزه های علمیه عراق شده بود.

 

 

طبق اسناد موجود، شیخ المؤید پس از سرنگونی رژیم بعث در عراق، خود را در اختیار سازمان اطلاعات سعودی قرار می دهد تا در خدمت امرای وهابی خویش باشد.

 ر پایه گزارش خبرگزاری رویترز (reuters)، ترکی بن بندر در افشاگری خود به این موضوع اشاره می کند: «زمانی که در وزارت کشور و در اطلاعات سعودی مشغول بودم، شعبه ای خاص به نام "شعبه روافض" وجود داشت. بودجه این گروه به اندازه بودجه تونس، اردن و یمن بود. از جمله وظایف این شعبه، اجرای توطئه هایی علیه شیعه و بدنام کردن و بد جلوه دادن آن ها از طریق کتاب های جعلی پر از دروغ و تقلب جهت پخش در ایام حج در میان حجاج بود تا به این وسیله حجاج را به قتل شیعیان تحریک کنند.»

 

 

این افشاگری از سوی شاهزاده سعودی که توسط رویترز عربی منتشر شده بود، می افزاید: «در همان زمان اشتغالم در اطلاعات، حکومت سعودی یک روحانی نمای شیعه را به خدمت گرفته بود. وی از برجسته ترین افراد سازمان اطلاعات سعودی بود و فقط یک بار هفت میلیون دلار برای بازگشایی یک شبکه، مجله و رادیوی خاص از خزانه عربستان دریافت کرد. در مقابل این پشتیبانی ها، سعودی ها از وی خواسته بودند اوامرشان را اجرا کند...»

 

 

طبق گفته ترکی بن بندر، «پس از مرگ این روحانی، دستگاه اطلاعاتی آل سعود، روحانی نماهای دیگری را به خدمت گرفت. برخی از آن ها به واسطه یک افسر سابق اطلاعات رژیم بعث عراق جذب شده اند و الآن در آن کشور به سر می برند. از جمله این افراد می توان از ... و شیخ مؤید نام برد؛ کسانی که میلیون ها دلار از حکومت سعودی دریافت می کنند اما ثمری نخواهند داشت زیرا این افراد در نزد شیعه مهره سوخته هستند و به غیر از عده ای ساده لوح، کسی از آن ها پیروی نمی کند.»

  شوی تبلیغاتی در مورد مرجع بزرگ شیعیان عراق!

نکته قابل توجه اینکه المؤید پس از ناکام ماندن در جذب شیعیان عراق، به یکباره در شبکه وهابی و عربی زبان "وصال" ظاهر می شود و به القای شبهه پرداخته و اعتقادات شیعه را باطل می داند تا زمینه را برای فتنه های سایر شبکه های وهابی خصوصا شبکه های فارسی زبان فراهم آورد.

 

 

شبکه وهابی نور به تبعیت از شبکه وصال عربی با دنبال کردن این سناریوی ضدشیعی، در برنامه ای با عنوان "در مسیر هدایت" جاسوس آل سعود را به عنوان مرجع بزرگ شیعیان عراق معرفی کرد و مدعی شد که وی به مذهب اهل سنت گرویده است.

 

 

اصرار شبکه نور بر این دروغ در حالی است که شبکه وصال عربی بعد از این اقدام رویترز، علیرغم اسناد موجود، با عقب نشینی از مدعای خود اعلام کرد که المؤید را به عنوان مرجع شیعیان عراق معرفی نکرده است.

 

 

در همین زمینه "طه الدلیمی" کارشناس ثابت و برجسته شبکه وهابی وصال، در این شبکه عنوان کرد: «شیعیان عراق چهار مرجع بیشتر ندارند... بعضی آمدند گفتند که شیخ حسین مؤید یک مرجع شیعی است که سنی شده است؛ این یک دروغ است... خودتان دروغ می گوئید و دروغ خود را بزرگ می کنید...»

 

  گویا مخاطب این کارشناس وهابی، شبکه نور و عوامل آن هستند که همچنان بر این دروغ بزرگ اصرار دارند و بی توجه به فاش شدن حقیقت ماجرا، کماکان به فریب و تحمیق مخاطبان خود ادامه می دهند.

 

اکنون شبکه نور باید پاسخگو باشد که با اجرای این سناریوی تفرقه برانگیز، سخنگوی اهل سنت ایران است -چنان که ادعا می کند- یا مجری سیاست های رژیم وهابی آل سعود؟

 

آیا جز این است که شبکه نور با اجرای این شوی تبلیغاتی، نقش مترجم شبکه های وهابی عربی زبان را برای اهل سنت ایران بازی می کند؟

 

آیا ادعای سایر اشخاصی که در شبکه مورد اشاره با عنوان "رافضی هدایت شده" در برابر دوربین حاضر می شوند، از درستی و وثاقتی به اندازه همین دروغ بزرگ برخوردار است؟!



تاریخ : دوشنبه 93/2/8 | 7:21 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 


  آیت‌الله العظمی ملکوتی را بهتر بشناسیم گفت‌وگو با حجت‌الاسلام اباذری

  آیت‌الله العظمی ملکوتی را بهتر بشناسیم  


  خبرگزاری حوزه / آیت الله ملکوتی در پی درخواست حضرات آیات محمد فاضل لنکرانی و علی مشکینی از آیت الله خامنه‌ای پس از کسب نظر موافق ایشان در خرداد ماه سال1374 به شهر قم برگشت... 

 

خبرگزاری حوزه / آیت الله ملکوتی در پی درخواست حضرات آیات محمد فاضل لنکرانی و علی مشکینی از آیت الله خامنه‌ای پس از کسب نظر موافق وی در خرداد ماه سال1374 به شهر قم برگشت. ایشان پس از ورود به قم، تدریس خارج فقه و اصول را آغاز کرده و یکی از مراجع تقلید و شخصیت‌های برجسته شیعه محسوب می‌گشت.

حجت الاسلام والمسلمین عبدالرحیم اباذری محقق و پژوهشگری است که در زمینه تاریخ شفاهی آثاری را تولید کرده است. خاطرات آیت الله ملکوتی نیز توسط ایشان تدوین شده است. اباذری کمتر اهل مصاحبه است اما وقتی پیشنهاد مصاحبه درباره آیت الله ملکوتی را می‌دهم می‌پذیرد تا آیت الله بیشتر به مردم معرفی شوند.

حجت الاسلام اباذری می‌گوید: هر وقت پیشنهاد مصاحبه خدمت ایشان می‌شد امتناع می‌کردند. بارها این کار تکرار شد و ایشان نمی‌پذیرفتند. عمده دلیل تواضع بود. می‌‌فرمود من چیزی برای گفتن ندارم. شاید حدود سه و چهار سال پیگیری‌ها و سماجت بنده باعث شد ایشان در نهایت پذیرفتند. از اول رمضان سال 1445 برابر مهر 1383 هر روز یک ساعت به اذان ظهر مانده در دفتر به حضورشان می‌رسیدم و با طرح سؤالاتی کار ضبط را انجام می‌دادم. مواردی پیش آمد که می‌فرمودند این مطلب را گفتم ولی پیش خودت بماند و منتشر نشود. بنا به مصالحی همین طور هم شد. مجموع خاطرات حدود سی و سه جلسه شد.

*درباره انگیزه‌های طلگبی آیت الله ملکوتی چیزی از ایشان شنیده بودید؟

مرحوم آیت الله ملکوتی در 15 خرداد 1303 خورشیدی در خانواده‌ای مذهبی در سراب آذربایجان شرقی به دنیا آمد. پدرش مشهدی یوسف، کشاورز بود و با علمای منطقه ارتباط داشت. همان طوری که بارها از محضرشان شنیدم پدرشان اصرار داشت ایشان درس بخوانند و باسواد شوند. چون فاصله سنی کمی با پدرشان هم داشتند، با هم در مکتب‌خانه حاضر می‌شدند و به همراه پدر، خواندن و نوشتن می‌آموختند. ایشان در شش‌سالگی حافظ سوره‌های قرآن (از اوّل تا سوره قاف) بود، سپس نزد یکی از علمای منطقه که از منسوبانش بود به تکمیل آموخته‌های خود پرداخت و در مدتی اندک، خواندن، نوشتن و قرآن مجید را فراگرفت.

*شروع طلبگی ایشان چگونه بوده است و دروس مقدمات و سطح حوزه را نزد چه کسانی آموختند؟

ایشان برای ادامه تحصیل به شهر سراب در چهار کیلومتری زادگاه می‌روند و در آن شهر کتاب‌های متداول ادبی از قبیل مقدمات، سیوطی، شرح جامی، مغنی، مطول و مقداری از منطق و اصول فقه مانند کتاب‌های حاشیه و معالم را نزد علمای آن زمان همچون میرزا رضا قلی، میرزا یعقوب، میرزا غلامعلی اصغری و میرزا حسین محدثی فرا می‌گیرند.

ایشان در هفده‌سالگی برای ادامه تحصیل به تبریز مهاجرت کرده و در مدرسه طالبیه مشغول تحصیل می‌شود. در تبریز به مدت چهار سال از اساتید خود کتاب‌های شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه را فراگرفت. اساتید او در این زمان سید مهدی انگجی، میرزا فتاح شهیدی (نماینده آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی)، حاج میرزا محمود دوزدوزانی و سید محمد بادکوبه‌ای و جمعی دیگر بودند. در طول اقامت و تحصیل مستمر در حوزه علمیه تبریز، کتاب‌هایی را که پیش‌تر خوانده بود به طلاب تدریس می‌کرد.

*گویا ایشان بعد از اتمام دوره سطح به قم مهاجرت می‌کند؟

بله. ایشان پس از به پایان رساندن دوره سطح در حوزه علمیه تبریز، در سال 1321 برای ادامه تحصیل، به حوزه علمیه قم در شهر قم مهاجرت می‌کند. در آن زمان به دلیل تلاش‌های شیخ عبدالکریم حائری بنیان‌گذار حوزه علمیه قم دانشمندان دینی در این حوزه تربیت شده و حضور داشتند. استقرار در حوزه علمیه قم، از آرزوهای ایشان بود. از آغاز ورود، مشغول تحصیل نزد اساتید موجود شد. وی در حوزه درسی فقه و اصول میرزا محمد فیض قمی، سید محمد حجت کوه کمری حاضر شد.

زمانی که امام خمینی (ره) تدریس درس فقه و اصول را شروع کردند، آیت‌الله ملکوتی مشتاقانه از درس ایشان استفاده کرد و دیگران را نیز به این کار ترغیب می‌نمود. در زمان اقامت وی در قم، آیت‌الله بروجردی که تا آن زمان بعد از مراجعت از نجف در شهر بروجرد اقامت داشت در پاسخ به دعوت جمعی از بزرگان قم از جمله امام خمینی (ره) به قم آمد و آیت‌الله ملکوتی تا زمان مهاجرت به نجف در دروس ایشان شرکت می‌کرد.

*آیت الله ملکوتی دروس عقلی را پیش کدام اساتید تحصیل کرده بود؟

ایشان از شاگردان جلسه خصوصی درس فلسفه امامخمینی(ره) بود و تا آخرین سال‌هایی که امام فلسفه تدریس می‌کرد جزء شرکت‌کنندگان در درس‌های او بود. آقای ملکوتی در علم فلسفه از میرزا مهدی مازندرانی، شیخ ابوالقاسم اصفهانی، میرزا مهدی آشتیانی و علامه طباطبایی و امام خمینی بهره برد و قسمت الهیات شرح منظومه را به طور خصوصی نزد علامه طباطبائی خواند.

*ایشان بخشی از دروس فلسفه را نزد مرحوم علامه طباطبایی به صورت خصوصی فرا گرفت. در مورد رابطه ایشان با علامه طباطبایی توضیح می‌دهید؟

آیت الله می‌فرمود؛ من وقتی در تبریز بودم اصلا اسمی از علامه طباطبایی نشنیده بودم. با اینکه در آن وقت ایشان هم در تبریز بودند. در سفری که به مشهد داشتم و مرحوم آیت الله حجت هم آنجا بود، دیدم یک سیدی هم به محل می‌آیند و آقای حجت به ایشان خیلی احترام می‌گذارند. وقتی سؤال کردم گفتند آقای طباطبایی هستند و در تبریز سکونت دارند. خیلی تعجب کردم که چطور با اینکه چند سال در تبریز بودم و با اغلب بزرگان ارتباط داشتم، اسمی از ایشان نشنیدم! بعدها فهمیدم که ایشان در تبریز کاملا منزوی بوده‌اند. ایشان از همان سفر به قم آمدند. من هم از ایشان درخواست درس کردم و ایشان قبول کردند. آقای ملکوتی می‌فرمود اولین شاگرد ایشان در فلسفه در قم بوده است و مدتی به تنهایی این درس را شرکت می‌کرده است.

*گویا یک سال به همراه برخی از دوستان به مشهد می‌رود. هدف آنها از مهاجرت به مشهد چه بوده است؟

آیت الله ملکوتی در یک دوره یک‌ساله به همراه دوستانش، همچون مرحوم آیت الله احمدی میانجی، آیت الله موسوی اردبیلی و مرحوم آیت الله حقی سرابی به مشهد رفت و در مدرسه خیرات خان سکونت گزید. در این حوزه در درس فقه و معارف دینی استادانی چون سید یونس اردبیلی و میرزا مهدی غروی اصفهانی به صورت مستمع آزاد شرکت کردند و نزد شیخ محمدرضا کرباسی، ریاضیات و هیئت را آموختند. بخشی از شرح اشارات را نیز نزد شیخ سیف الله ایسی میانجی فرا گرفت و آنگاه دوباره به قم بازگشت.

*با چه انگیزه‌ای به نجف مهاجرت می‌کنند؟ چون ایشان تحصیلات خود را نسبتا تکمیل کرده بودند.

ایشان می‌گفتند وقتی تصمیم به رفتن به نجف گرفتم با قرآن استخاره کردم. آیه «بشیرا و نذیرا» (بقره، 119) آمد. از این رو آیت‌الله ملکوتی در سال 1334 برای تکمیل درس، عازم نجف می‌شود. پس از ورود به مدت 12 سال در درس‌های خارج فقه و اصول آیت‌الله سید محسن حکیم، آیت‌الله سید عبدالهادی شیرازی، آیت‌الله سید محمود شاهرودی، آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی و آیت‌الله شیخ حسین حلی حاضر شد. در این مدت یک دوره کامل درس اصول آیت‌الله خویی را به رشته تحریر درمی‌آورد. او پس از سه دهه تحصیل و تحقیق در علوم مختلف حوزوی و علوم غریبه، به اجتهاد رسید و از بعضی استادان اجازه اجتهاد دریافت کرد. او با شخصیت‌هایی مانند: آقابزرگ تهرانی، و علامه امینی ارتباط علمی و دوستی پیدا کرد و از آنان کسب اجازه روایت داشته است.

*در مورد رابطه ایشان با علامه امینی و آقا بزرگ تهرانی اگر نکته‌ای می‌دانید بفرمایید.

در مورد ارتباطشان با مرحوم علامه امینی، خودشان می‌فرمود چون با هم همشهری به شمار می‌آمدند. علامه از روسنای «سردها» از توابع سراب بودند. در نجف نیز با هم در یک محله سکونت داشتند. فرزندانشان با هم در یک مدرسه درس می‌خواندند و هم‌بازی بودند. می‌فرمود علامه به من عنایت ویژه داشتند. به کتابخانه‌اش می‌رفتم و از کتاب‌هایش استفاده می‌کردم. در آن وقت هنوز این کتابخانه را که الان موجود است تأسیس نکرده بودند و کتاب‌ها را در خانه نگه می‌داشتند.

ایشان نقل می‌کردند: یک وقتی پسر مرحوم میر حامد حسین، صاحب کتاب «عقبات الأنوار» نامه‌ای به علامه نوشت و از وی خواست به هندوستان سفر کند و کتابخانه پدرشان را به نجف انتقال بدهد. ایشان به همین خاطر به هندوستان رفت ولی دولت هند مانع این کار شد و وقتی برگشت مدتی به خاطر مسائل خانوادگی در تهران، محله عین الدوله ساکن بود. من هم در این ایام در ایران بودم. به تهران رفتم تا ایشان را ببینم. او در این سفر دنبال ترجمه الغدیر هم بود. آن را به آقای اسلامی (یکی از ناشران) و دوستانشان سپرده بود. وقتی وارد منزل شدم دیدم آنها نیز هستند. علامه تأکید می‌کرد کار ترجمه زود انجام گیرد آیت الله ملکوتی می‌فرمود: دیدم یکی از آنها به علامه گفت ما با این کار می‌خواهیم خدمتی به شما بکنیم. دیدم علامه برافروخته شد و گفت: این کار متعلق به امیر المومنین (ع) است و شما هم فقط به آن حضرت خدمت می‌کنید. من چه‌کاره هستم! آیت الله ملکوتی اضافه می‌کردند که آن وقت‌ها چون من می‌خواستم به نجف برگردم، مرحوم علامه یک بسته برگ از نوشته‌هایش را که در همین سفر به هند از کتابخانه‌های مختلف یادداشت کرده بود به من داد تا به نجف بیاورم. من آنها را آوردم به نجف و به پسرش آقا رضا و سید عبدالعزیز طباطبایی که هر دو در کتابخانه ایشان کار می‌کردند، دادم.

آیت الله ملکوتی نقل می‌کردند که مرحوم امینی وقتی وارد حرم امیر المومنین وارد می‌شد هیچ وقت به بالاسر نمی‌رفت. در پایین پا زیارت می‌کرد و نماز می‌خواند و در روز عاشورا به همراه دو پسرش آقا هادی و آقا رضا، هر کدام مشکی برمی‌داشتند و با پای برهنه برای عزاداران حسینی آب می‌دادند.

اما در درباره مرحوم آقا بزرگ تهرانی می‌فرمودند: ایشان در مسجد طریحی نجف، نماز جماعت داشت من هم مرتب به نماز ایشان می‌رفتم، بعد از نماز فرصتی بود در معیت ایشان تا منزل، ایشان را همراهی می‌کردم. در همین مسیر مطالب علمی رجالی تاریخی بسیاری عنوان می‌کرد و من استفاده می‌نمودم. ایشان در امانت دادن کتاب خیلی دست و دل باز بود. با اینکه برای جمع‌آوری کتاب‌های کتابخانه‌اش خیلی خون دل‌ها خورده بود اما وقتی طلبه‌ای از ایشان کتاب می‌خواست بدون هیچ توقعی در اختیارش می‌گذاشت. من خودم بارها از ایشان کتاب به امانت گرفتم. مرحوم آقا بزرگ به من عنایت ویژه داشت و یک اجازه روایی با دستخط خودشان نوشتند و به من دادند و بعد تفصیلش را هم به یک آقایی در سامرا حواله کردند ولی من دیگر آن را دنبال نکردم.

*ایشان تدریس را از چه زمانی آغاز کردند؟

آیت الله ملکوتی از همان دوران ابتدایی تحصیل در سراب و تبریز، به تدریس اهتمام داشت. او در کنار تحصیل، آموخته‌های خود را به طلاّب و روحانیون دیگر تعلیم می‌داد و در طول تدریس در حوزه‌های علمیه سراب، تبریز، قم، مشهد و نجف، طلاب و روحانیون بسیاری را تعلیم و تربیت نمود و هم‌اکنون بسیاری از شخصیت‌های برجسته حوزوی و بیشتر روحانیونی که در مسئولیت‌های سیاسی و اجرایی فعالیت می‌کنند، از شاگردان او به شمار می‌آیند. آیت‌الله ملکوتی در اوایل دهه 1330 در حوزه علمیه قم، از استادان برجسته سطوح عالی به شمار می‌آمد و از این جهت، مورد توجه مراجع و طلاب و روحانیون این حوزه بود. او علاوه بر کتاب‌های رسائل، مکاسب و کفایه، کتاب شفای بوعلی را در قم برای طلاب تدریس می‌کرد و به همین جهت در حوزه نجف شهرت یافت. از این رو، با اینکه قصدش از ورود به نجف حضور در جلسات درس اساتید آن حوزه بود و می‌خواست تدریس را موقتاً کنار بگذارد، با استقبال و درخواست طلاب و روحانیون نجف مواجه شد و او را به تدریس و تعلیم علمی واداشتند. لذا وی در حوزه نجف، در مقبره میرزای شیرازی به تدریس رسائل، مکاسب، کفایه، شرح اشارات، شرح منظومه، اسفار، ریاضیات و علم هیئت پرداخت.

ملکوتی علاوه بر فقه و اصول، در فلسفه نیز صاحب نظر است و بر کتاب‌های اسفار، منظومه سبزواری و شفای بوعلی حاشیه نگاشته ‌است. نام «میرزا مسلم سرابی»، حوزه نجف را تحت الشعاع قرار داده بود. تدریس فلسفه در حوزه نجف شهره آفاق شد و این در حالی بود که در اثر مخالفت برخی محافل، تدریس فلسفه در این حوزه ممنوع بود و کرسی درس فلسفه شیخ صدرای بادکوبه‌ای و میرزا باقر زنجانی منتهی به تعطیلی و انزوا شده بود. جسارت علمی ملکوتی از یک سو و حمایت و عنایت برخی مراجع تقلید از وی از سوی دیگر، ملکوتی را به ادامه مسیر امیدوار ساخت. او موفق شد تا آخرین روز اقامت خود در آن حوزه، علاوه بر فقه، اصول و… همچنان به تدریس فلسفه ادامه دهد، به گونه‌ای که درس فلسفه او در نجف منحصر به فرد شده بود.

*گویا آیت الله در همین زمان به ایران می‌آیند. چرا ایشان در ایران ماندگار شدند؟

آیت الله ملکوتی در سال 1347 برای دیدار با بستگان و دوستان و با نیت بازگشت به نجف به ایران آمد. کمی پس از ورود به ایران روابط دولت‌های ایران و عراق تیره می‌شود و دولت عراق، اقدام به اخراج ایرانیان کرده و دیگر امکان بازگشت او به نجف نبود. این در حالی بود که کتابخانه و نوشته‌های علمی‌اش در نجف مانده بود. برای همین تصمیم گرفت در شهر قم اقامت کند. سرانجام پس از یک سال با پیگیرهای بسیار شاگردان پاکستانی‌اش، توانست کتابخانه را به قم انتقال دهد که در این نقل و انتقال، بعضی از کتاب‌های خطی و نفیس و یادداشت‌ها و تقریرات او خسارت اساسی دید. آیت‌الله ملکوتی پس از استقرار در حوزه علمیه قم، بنا به درخواست استادان و عالمان بزرگ این حوزه، به تدریس خارج فقه و اصول اقدام کرد. درس خارج فقه و اصول او تا انقلاب ایران (1357) به مدت یک دهه، همچنان به طور مستمر و پرنشاط ادامه پیدا کرد. او از استادان برجسته درس خارج در این حوزه مطرح و مورد توجه و احترام همگان گشت.

آیت‌الله ملکوتی علاوه بر فقه، اصول، در فلسفه، حدیث، رجال، درایه که از علوم رایج در حوزه‌های علمیه به شمار می‌آید و نیز در رشته‌هایی همچون ریاضیات، هیئت، تاریخ اسلام و تاریخ گذشته و معاصر ایران نیز کار کرده در هر کدام از این رشته‌ها صاحب نظر است.

 






تاریخ : دوشنبه 93/2/8 | 5:1 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

  آیت‌الله العظمی ملکوتی را بهتر بشناسیم گفت‌وگو با حجت‌الاسلام اباذری

  آیت‌الله العظمی ملکوتی را بهتر بشناسیم 

 

خبرگزاری حوزه / آیت الله ملکوتی در پی درخواست حضرات آیات محمد فاضل لنکرانی و علی مشکینی از آیت الله خامنه‌ای پس از کسب نظر موافق وی در خرداد ماه سال1374 به شهر قم برگشت. ایشان پس از ورود به قم، تدریس خارج فقه و اصول را آغاز کرده و یکی از مراجع تقلید و شخصیت‌های برجسته شیعه محسوب می‌گشت.

 

 

 

*شیوه تدریس و تحقیق آیت الله ملکوتی چگونه بود؟

روش علمی و شیوه تحقیقی آیت‌الله ملکوتی در تحقیق و تدریس، در مرحله نخست، بررسی آرا و نظرات استادان خود و نیز نقد و بررسی مبانی و اقوال استادانِ استادانش مانند میرزای نایینی، شیخ محمدحسین کمپانی، آقا ضیاء عراقی و آخوند خراسانی است.

*فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی آیت الله ملکوتی از چه زمانی آغاز می‌شود؟

با اینکه از دهه 1330 به نجف هجرت کرد و در سال‌های آغازین و سرنوشت‌ساز انقلاب ایران (1357) در حوزه علمیه قم حضور نداشت. چون از شاگردان خاص امام خمینی (ره) به شمار می‌آمد، ناگزیر مسائل انقلاب را در نجف دنبال می‌کرد. هنگامی که امام خمینی (ره) در سال 1344 به نجف تبعید شدند، وی جزو اوّلین کسانی بود که در منطقه خان نص، مکانی در میان کربلا و نجف، به استقبال امام خمینی رفت و وقتی اکثر علمای مقیم نجف جهت دیدار او به صف ایستاده بودند، چون امام خمینی (ره) با وی مواجه شد از شاگردش احوال‌پرسی کرد و بعد برای بازدید، به منزلش آمد. از آن پس، دوباره ارتباط استادی و شاگردی همچنان در میان آن دو استمرار یافت تا اینکه آیت‌الله ملکوتی در سال 1347 به ایران آمد. آیت‌الله ملکوتی در فعالیت‌های تبلیغی و اجتماعی خود، از مبانی فکری و انقلابی آیت الله خمینی (ره) الهام می‌گرفت و وقتی برای تبلیغ به شهر سراب و روستاهای اطراف آن می‌رفت، در آبان‌ماه سال 1356 که حرکت انقلاب با مرگ مرحوم مصطفی خمینی، روند تکاملی خود را آغاز کرد، آیت‌الله ملکوتی به عنوان عضو برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در عرصه‌های مختلف و سرنوشت‌ساز انقلاب حضوری پررنگ داشت و در اکثر اعلامیه‌هایی که جامعه مدرسین صادر می‌کرد اوّلین یا دومین امضاکننده بود. در بیانیه معروف و موصوف به خلع شاه از سلطنت امضای آیت‌الله ملکوتی اولین امضای در این بیانه‌است.

موضوعات بعضی از این بیانیه‌ها که در دوران محمدرضا پهلوی از سوی جامعه مدرسین صادر شد و امضای آیت‌الله ملکوتی هم در آنها به چشم می‌خورد، عبارت‌اند از:

قیام 29 بهمن مردم تبریز، فجایع شهر یزد، درباره اوضاع سیاسی ایران، اعتراض به حمله مزدوران شاه به منازل مراجع، درباره حادثه 19 اردیبهشت قم، به مناسبت تحریم جشن نیمه شعبان به عنوان اعتراض، حکومیت جنایت میدان ژاله (17 شهریور) تهران، اعتراض به تشکیل دولت نظامی ازهاری، پیام به کارکنان شرکت نفت، پشتیبانی از اعتصاب کارکنان شرکت نفت، درباره راهپیمایی تاسوعا و عاشورا، خلع شاه از سلطنت، به مناسبت سالگرد قیام خونین قم، حمایت از استادان دانشگاه‌ها، تلگرام به رئیس جمهور فرانسه برای ورود امام به پاریس، اعتراض به جنایات عمال شاه، اعتراض به روی کار آمدن شاهپور بختیار.

پس از پیروزی انقلاب ایران (1357)، آیت‌الله ملکوتی با حکم کتبی امام خمینی برای حل اختلافات شهرستان زنجان مأموریت یافت و اختلافات عمیق و حساس را که بین عالمان و برخی گروه‌های دیگر آنجا وجود داشت، حل کرد. یک بار نیز به همین منظور به استان آذربایجان شرقی و تبریز اعزام شد و این مأموریت را انجام داد.

*چرا ایشان با آن همه سوابق علمی به تبریز رفتند؟

به نظر می‌رسد همین احساس وظیفه، ایشان را به این کار وادار کرده باشد. چون هیچ دلیل دیگری نمی‌توان تصور کرد؛ به خصوص در آن شرایط حساس آذربایجان که احتمال ترور فیزیکی و حداقل ترور شخصیتی وجود داشت چنانکه همین طور نیز شد. و ایشان واقعا خودشان را فدای انقلاب اسلامی و مردم کردند. در این مورد حرف‌های بسیاری است که باید در وقت خودش مطرح بشود و هنوز وقت آن نرسیده است. امام خمینی ایشان را به عنوان نماینده ولی فقیه در آذربایجان و امام جمعه شهر تبریز برگزید. پیش از آن، دو روحانی در این سِمت در تبریز به شهادت رسیده بودند و اوضاع آذربایجان و تبریز، به خاطر فعالیت‌های وابستگان به حزب جمهوری خلق مسلمان، آشفته بود و کنترل آن بس دشوار و حتی غیرممکن به نظر می‌آمد و قبول این مسئولیت، به نوعی استقبال از مرگ بود.

*خط مشی‌ها و تدبیر ایشان برای اداره امور در تبریز چگونه بود؟

هم‌زمان با ورود آیت الله ملکوتی به تبریز، حزب جمهوری خلق مسلمان منحل و وابستگان آن دستگیر و یا به کشورهای همسایه رفتند و این مشکل در ظاهر برطرف شده بود، ولی پیامدهای آن در سطح آذربایجان و به‌ویژه در تبریز، همچنان باقی بود. عده‌ای از روحانیون که معمولاً مقلد و طرفدار آیت‌الله شریعتمداری بودند، به عضویت حزب جمهوری خلق مسلمان درآمده و از سوی حکومت به انزوا کشیده شده بودند و بعضی از آنها به اتهاماتی دستگیر و محاکمه شده، در زندان به سر می‌بردند. علاوه بر این، در همین ایام، موضع‌گیری‌هایی برخی از آقایان از روحانیون را نسبت به انقلاب دلسرد کرده و آنان را به انزوا کشانده بود. بدین ترتیب، اکثر مساجد در تبریز و حومه به علت نبود امام جماعت، به تعطیلی گراییده و این موضوع، در میان توده مردم نیز تأثیر گذاشته بود. ورود آیت الله ملکوتی تا حد زیادی توانست این اختلافات را کمرنگ کرده و از بین ببرد. آیت الله ملکوتی در مدت حضور و رفت‌وآمدهای تبلیغی ـ مذهبی در شهرهای سراب و تبریز، با جذب افراد خیرخواه و نیکوکار، اقدام به تأسیس و تجدید بنای مراکز علمی، فرهنگی و مذهبی، مانند مسجد، مدرسه علمیه، صندوق قرض الحسنه، کتابخانه و مصلا کرده‌ است.

*در مورد آثار و تألیفات ایشان نیز توضیح دهید.

ایشان همواره در کنار تحصیل و تدریس به تحقیقات نیز توجه داشتند؛ از این رو تألیفاتی از ایشان به جای مانده است. بخشی از آنها چاپ شده است و بخشی دیگر نیز به صورت خطی موجود است.

1- المحاکمات: این کتاب نقد و بررسی آراء و نظرات میرزای نایینی، آقاضیاء عراقی و کمپانی در اصول و مقایسه آنها با یکدیگر است و در سال 1371 ق. در نجف به چاپ رسید.

2- الربافی التشریع الإسلامی: این کتاب، سه جلد است که جلد اوّل، شامل سیر تاریخی ربا، نظرات ادیان و مکتب‌های اقتصادی درباره ربا و طرح و ردّ اشکالات وارده بر حرمت رباست که در سال 1392 ق. به چاپ رسیده‌ است. جلد دوم و سوم آن درباره ربای قرضی و ربای معامله‌ای، هنوز چاپ نشده‌ است.

3- ماالفرق بین الدّین و العلم و الفلسفة: این کتاب، دارای بحث‌های علمی ـ تحقیقی در ردّ مکتب مارکسیسم و فلسفه کمونیستی است که در روزهای گسترش آن در عراق، آیت‌الله ملکوتی آن را به نگارش درآورده و برای آگاهی طلاّب و دانشجویان عراقی در نجف، آن را تدریس کرده‌ است، ولی این کتاب نیز هنوز چاپ نشده ‌است.

4- الا من العام فی الاسلام: آیت‌الله ملکوتی در این کتاب به بحث مبسوط و مفصلی درباره ضرورت امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن از دیدگاه قرآن، سنت و عقل پرداخته است. این اثر در سال 1403 ق. در تبریر به چاپ رسیده‌ است.

5- المنافقون فی القرآن والسنة والتاریخ (خطی)

6- تفسیر سوره فاتحه (خطی)

7- مقتل الإمام الحسین (علیه السلام)(خطی)

8- شرح مبسوط بر کفایة الأصول (خطی)

9- تقریرات درس مرحوم آیت ‌الله حجت (خطی)

10- حاشیه بر عروة الوثقی که به چاپ رسیده‌ است.

11- حاشیه بر اسفار ملاّصدرای شیرازی (خطی)

12- حاشیه بر شفای بوعلی (خطی)

13- مناسک حج که چند بار چاپ شده‌ است.

14- توضیح المسائل که چندین بار به چاپ رسید.

15- مسجد، مسجد شد.

16- یک دوره اصول

17- وقف‌نامه

18- کتاب الطهارت

19- کتاب الصلاة

یکی از آثار این فقیه، کتاب «مسجد، مسجد شد» است. انگیزه نگارش او از این اثر، احیا و تجدید بنای مصلای بزرگ تبریز بود. این کتاب، در سال 1364 در دو جلد در تبریز به چاپ رسید. یک بخش آن از تحقیق تاریخ موقوفات در آذربایجان حکایت دارد و بخش‌های دیگر آن، درباره رویدادهای مهم تاریخی در آذربایجان و ایران است.

بیش از پنجاه هزار جلد کتاب، با موضوعات گوناگون به زبان‌های فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، لاتین و… در کتابخانه آیت‌الله ملکوتی وجود دارد. از این تعداد یک هزار جلد آن نسخه‌های خطی است که در میان آنها نسخه‌های نفیس و گران‌بها نیز دیده می‌شود.

*چرا آیت الله ملکوتی مجددا به قم آمدند؟

آیت الله ملکوتی در پی درخواست حضرات آیات محمد فاضل لنکرانی و علی مشکینی از آیت الله خامنه‌ای پس از کسب نظر موافق ایشان وی در خرداد ماه سال1374 به شهر قم برگشت. ایشان پس از ورود به قم، تدریس خارج فقه و اصول را آغاز کرده و یکی از مراجع تقلید و شخصیت‌های برجسته شیعه محسوب می‌گشت.

 




تاریخ : دوشنبه 93/2/8 | 4:58 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 نماز


قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله :الصَّلاةُ مِن شَرائِعِ الدّینِ ، وفیها مَرضاةُ الرَّبِّ عز و جل ، فَهِیَ مِنهاجُ الأَنبِیاءِ . ولِلمُصَلّی حُبُّ المَلائِکَةِ ، وهُدىً ، وإیمانٌ ، ونورُ المَعرِفَةِ ، وبَرَکَةٌ فِی الرِّزقِ .

 

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:نماز، از آیین هاى دین است و رضاى پروردگار، در آن است و آن، راه پیامبران است. براى نمازگزار ، محبّت فرشتگان، هدایت، ایمان، فروغ معرفت، و برکت در روزى است.


 



دانشنامه قرآن و حدیث ج13ص27

منابع دیگر: الخصال : ص 522 ح 11 عن ضمرة بن حبیب ، بحارالأنوار : ج 82 ص 231 ح 56 .




تاریخ : دوشنبه 93/2/8 | 10:54 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

از جنس شکوفـــه و بهاری گل ســـرخ!

بر قله ی سرخ افتخـــاری ، گل ســـرخ!

ای کاش شبیـــه عطـــــر و بوی نفست

یک شاخه به سینه ام بکاری گل سرخ!

 

این شعرراجناب آقای قاسمی

به نسیم معرفت ارسال

فرمود




تاریخ : دوشنبه 93/2/8 | 10:24 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

به نام خدا

 

 


بندگی کن تاکه سلطانت کنند 

           تن رهاکن  تاهمه جانت کنند

 

{از جلال الدین رومی=مولوی)

**************************************************

جناب هاتف اصفهانی گوید: 


      چشم دل باز کن که جان بینی

آنچه نادیدنی است آن بینی

گربه اقلیم عشق روی آری

       همه آفاق گلستان بینی


******************************

بگذرازخویش که خویشتن یابی

      آنچه نادیدنی است آن یابی

تاکه درچاه نفس خود مانی

          دور ازحقیقتی  و  نادانی

آشکارشود رازهای پنهانی

        گرنمانی تودر حجاب نفسانی

تهی ازخودشو تارها گردی

         قابل فیض از خدا گردی

 شعرازسیداصغر سعادت




تاریخ : دوشنبه 93/2/8 | 12:15 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

به نام خدا


جام شیرین شهادت نوش جان باید نمود

 


مال وجان رابهر دین جانا فدابایدنمود

           اینچنین ایثار وکار بهر خدا باید نمود

گراساس دین شوددر معرض خوف وخطر

          پایمردی تاشهادت راعیان باید نمود

باشهادت آبیاری گشت دین حق مدام

         جام شیرین شهادت نوش جان باید نمود

پرچم عشق وشهادت تا ابد هست برقرار

          در ره  قرآن  فدا  پیر وجوان باید نمود

هرشهیدی باشهادت برتو دارد این پیام

         حکم قرآن منتشراندر جهان باید نمود

 

شعر از سید اصغر سعادت




تاریخ : دوشنبه 93/2/8 | 12:14 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

آرامگاه عطار و کمال الملک در نیشابور + عکس

 

آرامگاه عطار و کمال الملک در نیشابور + عکس

تصاویری زیبا از آرامگاه عطار و کمال الملک. آرامگاه کمال‌الملک در نزدیکی آرامگاه عطار نیشابوری در خیابان عرفان در شهر نیشابور قرار دارد.

 

 تصاویری زیبا از آرامگاه عطار و کمال الملک. آرامگاه کمال الملک در نزدیکی آرامگاه عطار نیشابوری در خیابان عرفان در نیشابور قرار دارد.

آرامگاه-عطار-و-کمال الملک-در-نیشابور-+-عکس

 

آرامگاه-عطار-و-کمال الملک-در-نیشابور-+-عکس

 

آرامگاه-عطار-و-کمال الملک-در-نیشابور-+-عکس

 

آرامگاه-عطار-و-کمال الملک-در-نیشابور-+-عکس

 

آرامگاه-عطار-و-کمال الملک-در-نیشابور-+-عکس

 




تاریخ : یکشنبه 93/2/7 | 6:55 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 

یــادی از عـطار نـیـشـابـوری

 

عطار نیشابوری




تاریخ : یکشنبه 93/2/7 | 6:54 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 

 تصاویری زیبا از آرامگاه عطار و کمال الملک. آرامگاه کمال الملک در نزدیکی آرامگاه عطار نیشابوری در خیابان عرفان در نیشابور قرار دارد.

آرامگاه-عطار-و-کمال الملک-در-نیشابور-+-عکس

روز 25 فروردین ماه «بزرگداشت عطار نیشابوری»

 

 

یــادی از عـطار نـیـشـابـوری


عطار از شعرا و نویسندگان قرن ششم هجری قمری است. نام اصلی او «فرید الدین ابوحامد» بوده است. عطار در روستای «کدکن» که یکی از دهات نیشابور بود به دنیا آمد و از دوران کودکی او جزئیات خاصی در دست نیست.

پدر عطار به شغل عطاری (دارو فروشی) مشغول بوده و «فریدالدین» هم پس از مرگ پدرش به همین شغل روی آورد.

عطار علاوه بر دارو فروشی به کار طبابت هم مشغول بود و خود در این مورد می‌گوید:

 

به داروخانه پانصد شخص بودند        که در هر روز نبضم می‌نمودند


آنچه مسلم است عطار در اواسط عمر خود دچار تحولی روحی شد و به عرفان روی آورده است.

در مورد چگونگی این انقلاب روحی داستان‌هایی وجود دارد که درستی آن‌ها از نظر تاریخی معلوم نیست ولی معروف‌ترین آن‌ها این است که روزی عطار در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله چیزی برای خدا بدهید از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد.

درویش به او گفت:«ای خواجه تو چگونه می‌خواهی از دنیا بروی؟»

عطار گفت:«همانگونه که تو از دنیا می‌روی.

درویش گفت:«تو مانند من می‌توانی بمیری؟»

عطار گفت:«بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا رفت.»

عطار چون این را دید شدیداً منقلب گشت و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد.

او بعد از مشاهده حال درویش دست از کسب و کار کشید و به خدمت عارف رکن الدین رفت که در آن زمان عارف معروفی بود و به دست او توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چند سال در خدمت این عارف بود.

عطار سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماورالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد.

در مورد مرگ عطار نیز روایت‌های مختلفی وجود دارد و بعضی می‌گویند که او در حمله مغولان به شهر نیشابور به دست یک سرباز مغول کشته شد و زمان مرگ او احتمالاً بین سال‌های 627 یا 632 هجری قمری بوده است.

آرامگاه عطار در نزدیکی شهر نیشابور واقع شده است.

 

 

ویژگی های آثار
 
عطار شاعری است که شیفته عرفان و تصوف است. کلام عطار ساده گیر است. او با سوز و گداز سخن می‌گوید و اگر چه در فن شاعری به پای استادانی چون سنایی نمی‌رسد ولی سادگی گفتار او وقتی با دل سوختگی همراه می شود بسیار تأثیرگذار است.

عطار در مثنوی «منطق الطیر» با بیان رموز عرفان، سالک این راه را قدم به قدم تا مقصود می‌برد. 

عطار در سرودن  غزل‌های عرفانی نیز بسیار توانا است و اندیشه ژرف او به بهترین شکل در این اشعار نمود یافته است.

عطار برای بیان مقصود خود از همه چیز از جمله تمثیلات و حکایت‌هایی که حیوانات قهرمان آن هستند بهره جسته است و امروزه می‌توان مثنوی «منطق الطیر» را یکی از مهمترین فابل‌ها در ادب فارسی دانست.

بدون شک عطار سرمایه‌های عرفانی شعر فارسی را - که سنایی آغازگر آن است- به کمال رساند و به راستی می‌توان گفت که عطار راه را برای کسانی چون مولوی باز کرده است.

مولوی درباره عطار شعر معروفی دارد که می‌گوید:

 

هفت شهر عشق را عطار گشت      ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم

 

عطار از معدود شاعرانی است که در طول زندگی خود هرگز زبان به مدح کسی نگشود و هیچ شعری از او که در آن امیر پادشاهی را ستوده باشد یافت نمی‌شود. 

آثار عطاری نیشابوری «دیوان عطار»، «منطق الطیر»، «الهی نامه»، «مصیبت نامه»، »مختارنامه» و «تذکره الأولیا» می‌باشد.

 


در پایان حکایتی از کتاب تذکرة الأولیا که شرح و داستان‌هایی از عارفان بزرگ است، را برایتان نقل می‌کنم:

نقل است که وقتی جماعتی به سفری همی شدند  به شیخ ابوالحسن خرقانی گفتند: شیخا، راه خایف(پر خطر و ترسناک) است ما را دعا بیاموز تا اگر بلایی پدید آید  آن دفع شود.

شیخ گفت:«چون بلا روی به شما نهد از ابوالحسن یاد کنید.»

قوم را آن سخن خوش نیامد.

آخر چون برفتند راهزنان پیش آمدند و قصد ایشان کردند.

یک تن از ایشان در حال از چشم ایشان ناپدید شد.

یاران فریاد گرفتند که:«اینجا مردی بود کجا شد که دیگر او را نمی‌بینیم  و نه بار و ستور او را؟»

تا بدان سبب بدو و قماش او هیچ آفت نرسید  و دیگران برهنه و مال برده بماندند.

چون مرد را بدیدند به سلامت به تعجب بماندند.

تا او گفت سبب چه بود.

چون پیش شیخ آمدند بپرسیدند که:«برای الله را آن سر چیست؟ که ما همه خدای را خواندیم کار ما بر نیامد و این یک تن تو را خواند ازچشم ایشان ناپدید شد.»
شیخ گفت:«شما که حق را خوانید به مجاز خوانید و ابوالحسن به حقیقت. شما بوالحسن را یاد کنید بوالحسن برای شما خدای را یاد کند  کار شما برآید  که اگر به مجاز و عادت خدای را یاد کنید  سود ندارد.»

نقل از سایت kimia-مدیریت تحول وتعالی



 




تاریخ : یکشنبه 93/2/7 | 6:32 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی