سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

سه دستورالعمل عجیب از مرحوم آیت الله شاه آبادی ره 

                     استاد امام خمینی ره

 

 


یکی از بازاریان  که از شاگردان مرحوم شاه آبادی [استاد اخلاق و عرفان امام خمینی] بود، نقل می کرد که ایشان، یک شب در یکی از سخنرانی هایشان، با ناراحتی اظهار داشتند:


"چرا افرادی که در اطراف ایشان هستند، حرکتی از خود در جنبه های معنوی نشان نمی دهند؟


می فرمودند :آخر، مگر شماها نمی خواهید آدم شوید؟ اگر نمی خواهید من این قدر به زحمت نیفتم"


همین فرد می گوید:


بعد از منبر، ما چند نفر خدمت ایشان رفتیم و گفتیم که آقا ما می خواهیم آدم بشویم. چه کنیم؟


ایشان فرمودند: من به شما سه دستور می دهم، عمل کنید، و اگر نتیجه دیدید، آن وقت بیایید تا برنامه را ادامه دهیم.


سه دستور ایشان چنین بود:


1. مقید باشید نماز را در اول وقتش اقامه کنید. هر کجا باشید و دیدید صدای اذان بلند شد، دست از کارتان بکشید و نماز را اقامه کنید و حتی المقدور هم سعی کنید به جماعت خوانده شود.


2. در کاسبی تان انصاف به خرج دهید، و واقعا" اقل منفعتی را که می توانید، همان را در نظر بگیرید . در معاملات، چشم هایتان را ببندید و بین دوست و آشنا و غریبه و شهری و غیر شهری فرق نگذارید. همان اقل منفعت در نظرتان باشد.


 3. از نظر خمس ، گر چه می توانید برای ادای آن تا سال صبر کنید و امام معصوم علیه السلام به شما مهلت داده اند، اما شما ماه به ماه حق و حقوق الهی را ادا کنید.


همین فرد می افزاید: من دستورات ایشان را که از ماه رجب شنیده بودم، اجرا کردم تا به ماه رمضان رسید. قبل از ماه رمضان در بازار پاچنار می آمدم که، صدای اذان بلند شد. خود را به مسجد نایب رساندم و پشت سر مرحوم حجت الاسلام سید عباس آیت الله زاده مشغول نماز شدم.


در نماز دیدم که ایشان گاهی تشریف دارند و گاهی ندارند. در قرائت نیستند ولی در سجده و رکوع هستند. پس از نماز به ایشان عرض کردم: شما در حال نماز کجا تشریف داشتید؟ نبودید.


ایشان متحیر شد. تعجب کرد و فرمود که معذرت می خواهم. من از مسجد و منزل ناراحت شدم، لذا در نماز، گاهی می رفتم دنبال آن اوقات تلخی و بعد از مدتی، متوجه می شدم و بر می گشتم.


این اولین مشاهده ی من بود که در اثر دستورات آیه الله شاه آبادی برایم حاصل شده بود. در اثر دو ماه و نیم التزام من به این سه دستور، دید ما باز شد و برنامه را هم چنان ادامه دادم که مشاهدات بعدی من، دیگر قابل بیان نیست.  [آثار و برکات نماز اول وقت صفحه 70]

 

نقل از سایت منبرک




تاریخ : جمعه 93/2/5 | 9:45 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اَلْقَبْرُ یُنَادِی فِی کُلِّ یَوْمٍ بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ، اَنَا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلُوا اِلَیَّ اَنِیساً، وَ أَنَا بَیْتُ الظَّلَمَه فَاحْمِلُوا اِلَیَّ سِرَاجاً اَنَا بَیْتُ التُّرَابِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ فِرَاشاً، اَنَا بَیْتَ الْفَقْرِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ کَنْزاً، وَ اَنَا بَیْتُ الْحَیَّاتِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ تَرْیَاقاً، وَ اَمَّا الْاَنِیسُ فَتِلَاوَه الْقُرْآنِ، اَمَّا السِّرَاجُ فَصَلَوه اللَّیْلِ وَ اَمَّا الْفِرَاشُ فَعَمَلُ الصَّالِحِ وَ اَمَّا الْکَنْزُ فَلَا اِلَهَ اِلَّا الله وَ اَمَّا التَّرْیَاقُ فَالصَّدَقَه؛

قبر هر روز با پنج جمله، ندا می دهد: من خانه تنهایی هستم، پس انیس و همرازی به سوی من بیاورید. من خانه تاریکی هستم، پس به سوی من چراغ همراه آورید. من خانه خاکی هستم پس فرش همراه داشته باشید، من خانه فقر و نداری هستم، پس [سرمایه و] گنج همراه بیاورید و من خانه مارها هستم پس پادزهر با خود حمل کنید؛ اما همراز، تلاوت قرآن می باشد، امّا چراغ [قبر] پس نماز شب است، و اما فرش، پس عمل نیک، و گنج [عالم قبر] [کلمه توحید و گفتن] لا اِله اِلّا الله است، و پادزهر آن، صدقه است.

 

نقل از آدینه امید

 

 

*****************************************************************************************

 


پنج ندای قبر
نقل از وب سایت منبرک

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله)

 اَلْقَبْرُ یُنَادِی فِی کُلِّ یَوْمٍ بِخَمْسِ کَلِمَاتٍ، اَنَا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلُوا اِلَیَّ اَنِیساً، وَ أَنَا بَیْتُ الظَّلَمَه فَاحْمِلُوا اِلَیَّ سِرَاجاً اَنَا بَیْتُ التُّرَابِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ فِرَاشاً، اَنَا بَیْتَ الْفَقْرِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ کَنْزاً، وَ اَنَا بَیْتُ الْحَیَّاتِ فَاحْمِلُوا اِلَیَّ تَرْیَاقاً، وَ اَمَّا الْاَنِیسُ فَتِلَاوَه الْقُرْآنِ، اَمَّا السِّرَاجُ فَصَلَوه اللَّیْلِ وَ اَمَّا الْفِرَاشُ فَعَمَلُ الصَّالِحِ وَ اَمَّا الْکَنْزُ فَلَا اِلَهَ اِلَّا الله وَ اَمَّا التَّرْیَاقُ فَالصَّدَقَه؛

 

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:

 

قبر هر روز با پنج جمله، ندا می‌دهد:

1. من خانة تنهایی هستم، پس انیس و همرازی به سوی من بیاورید.

2. من خانة تاریکی هستم، پس به سوی من چراغ همراه آورید.

3. من خانه خاکی هستم پس فرش همراه داشته باشید،

4. من خانه فقر و نداری هستم، پس [سرمایه و] گنج همراه بیاورید

5.  من خانة مارها هستم پس پادزهر با خود حمل کنید؛

اما انیس ، تلاوت قرآن می‌باشد،

امّا چراغ [قبر] پس نماز شب است،

اما فرش، پس عمل نیک است ،

 اما گنج [عالم قبر] [کلمه توحید و گفتن] لا اِله اِلّا الله است،

و اما پادزهر آن، صدقه است.

 

منبع :

مجموعه ورّام، ابی الحسین ورام

 صفحه  200

 

 الدعوات،

قطب الدین الراوندى،

 

 مدرسة الامام المهدی4، قم، 1407 ق،

 صفحه 258






تاریخ : جمعه 93/2/5 | 9:43 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 


نقل از آدینه امید


همسر علامه طباطبایی در آن آخر عمرشان نزدیک یک ماه در بستر بیماری بودند. وقتى علامه دید همسرش مریض شده، اصلا اجازه نمى داد وى از بسترش بلند شده و کارى انجام دهد و در این مدت، لحظه‌اى از کنار همسرش جدا نمی‌شد، تمام کارهایش را تعطیل کرده، و به مراقبت او می‌پرداخت.

اما بعد از چندى آن همسر فداکار دار فانى را وداع گفت. این رخداد تأثیر عمیقى در روح و روان علامه گذاشت، زیرا مهر و محبت این زن باوفا همچون شیر و شکر با ایشان در آمیخته بود و زندگانى خوشى که بر اساس ‍وفا و صفا بنیان نهاده شده بود، به هم ریخت.

وقتى یکى از شاگردانش به خاطر این فاجعه پیام تسلیتى براى استادش فرستاد، ایشان در پاسخ، با آن که چندین بار حمد خدا را بجا آورده بود، نوشتند:

«با رفتن او براى همیشه خط بطلانى به زندگانى خوش و آرامى که داشتیم ، کشیده شد».

علامه طباطبایى تا سه چهار سال پس از فوت آن مرحوم، هر روز سر قبرش مى‌رفتند و بعد از آن هم که فرصت کمترى داشتند، به طور مرتب دو روز در هفته ، یعنى دوشنبه‌ها و پنج شنبه‌ها، بر سر مزارش حاضر مى‌شدند و امکان نداشت این برنامه را ترک کنند، و مى‌گفتند:بنده‌ى خدا مى بایستى حق شناس باشد؛ اگر آدم حق مردم را نتواند ادا کند، حق خدا را هم نمى تواند ادا نماید.» ( زن روز، شماره ى 892، ص 7.)

یکى از شاگردان برجسته و محترمش ، آیت الله شیخ یحیى انصارى، مى‌گفت: «وقتى همسر علامه مرحوم گردید، ایشان پولى را به من داد تا به کسى بدهم که تا یک سال هر شب جمعه براى آن مرحوم در حرم مطهر، زیارت حضرت فاطمه‌ى معصومه سلام الله علیها بخواند.»(جرعه هاى جان بخش ، ص 390)

مرحوم علامه طباطبایی همواره از همسر خود به عنوان زنی صبور و شکیبا یاد می کرد و در قدردانی از محبت های همسرش کوتاهی نمی نمود ، او در این خصوص از رفتار خوب خود ذکری به میان نمی آورد و همه خوبیها را به همسرش نسبت می داد. (مجله زن روز، ش 892. )

دختر علامه می گوید: " رفتارشان با مادرم بسیاراحترام آمیز و دوستانه بود. همیشه طوری رفتارمی کردند گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم . به قدری نسبت به هم مهربان ، فداکار و با گذشت بودند که ما گمان می کردیم هرگز با هم اختلافی ندارند . آنها واقعاً با هم مانند دو دوست بودند. (مجله زن روز، ش 892. )

علامه پس از مرگ همسر می گفت:

"مرگ حق است ، همه باید بمیریم ، من برای مرگ همسرم گریه نمی کنم. گریه من برای صفا ، کدبانوگری و محبتهای خانم است ؛ ما زندگی پر فراز و نشیبی داشته ایم . در نجف اشرف با سختیهایی مواجه می شدیم که من از حوائج زندگی و چگونگی اداره آن بی اطلاع بودم. در طول مدت زندگی ما هیچگاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دل بگویم کاش این کار را نمی کرد. » (مهر تابان، ص 25. )

 

فرمایش مرحوم آیت الله سیّد علی قاضی

علامه حسن زاده:خاطره ای از مرحوم حضرت آیت الله آقای سیدمحمدحسن الهی درباره استاد بزرگ اخلاق و عرفان، آیت الله العظمی میرزا علی آقا قاضی دارم.

بنده در گذشته به مدت بیست و پنج سال در ایام تعطیلات حوزه تهران و قم، به شهرمان آمل میرفتم و روزی چند درس و بحث برای آقایان و سروران خودم داشتم و جلسات پربرکتی بود.

چندی قبل مرحوم آقای الهی مریض شده و در بیمارستان نکویی قم بستری شده بودند، من هم در خدمتشان بودم.

ایشان پس از بهبودی، چند روزی قبل از عزیمت من به آمل به شهر تبریز رفتند. در آمل در مسجد سبزه میدان مشغول درس و بحث و اقامه نماز شدم.

روز دوم پس از نماز به منزل آمدم. پس از ناهار آماده استراحت شدم، ولی بچه ها با سر و صدا و بازی نگذاشتند، من که خسته بودم با بچه ها و مادرشان دعوا کردم، در حالی که نباید دعوا میکردم، بالاخره در محیط خانواده پدر باید با عطوفت رفتار کند.

 

پس از لحظاتی ناراحت شدم، به حدی که اشکم جاری شد. از خانه بیرون رفتم و مقدرای میوه و شیرینی برای بچه ها خریدم تا شاید دلشان را به دست آورم و از ناراحتیم کاسته شود.

جناب رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: دلی را نشکن که اگر شکسته شد قابل التیام نیست، چنانچه اگر ظرف سنگینی شکست، با لحیم اصلاح نمی شد.

 

زمین و آسمان بر من تنگ شد و احساس کردم که نمیتوانم در آمل بمانم. از آمل بیرون آمده، به قصد عزیمت به تبریز و محضر آقا سیدمحمدحسن الهی به تهران آمدم. پاسی از شب گذشته بود، به خیابان باب همایون رفته و پس از تهیه بلیط عازم تبریز شدم.

هنگام اذان صبح به تبریز رسیدم و به مدرسه طالبیه رفتم. پس از خواندن نماز صبر کردم تا مقداری از روز بگذرد.

آنگاه پس از پرس و جو به منزل آقای الهی رفتم.

وقتی در زدم خانمی پشت در آمد. خودم را معرفی کردم و پرسیدم: آقا تشریف دارند ،پس از چند لحظه آقا خودشان آمدند  و پس از خوشامدگویی مرا به منزل بردند.

پس از لحظاتی احوالپرسی اظهار داشتند: من نمیدانستم شما قم هستید یا آمل؟ لذا میخواستم نامه ای به اخوی (علامه طباطبائی) بنویسم تا نامه را به شما برسانند.

با تعجب عرض کردم: آقا چه اتفاقی افتاده که میخواستید مرا در جریان بگذاری؟

فرمودند: من خدمت آقای قاضی مشرف شدم و سفارش شما را به ایشان کردم. ولی حاج آقای آملی! (استاد خیلی مؤدب بودند و مرا حاج آقای آملی خطاب میکردند) ایشان از شما راضی نبودند.

 

با شنیدن این جمله تا لاله گوش سرخ شدم، عرض کردم: آقا چطور؟ چرا راضی نبودند؟

فرمودند: ایشان به من گفتند: آقای آملی چطور هوس این را دارد در حالی که با عائله اش اینطور رفتار میکند؟

بعد فرمود: حاج آقای آملی! داستان رفتار با عائله چیست؟

زبانم بند آمد و اشکم جاری شد و بالاخره به ایشان ماجرا را عرض کردم .

فرمود: آقا! چرا؟ اینها امانت خدا در دست ما هستند.

به قم بازگشتم و کل ماجرا را نیز خدمت آقای علامه طباطبائی عزیز عرض کردم و ایشان هم تعجب کرد و پس از سکوت زیادی فرمود: «آقای قاضی بزرگمردی بود.»

جمع پراکنده    

به کوشش : محسن برزگر

 ناشر :  اشک یاس

کتابسرای قائم / قم / تلفن : 0251-7739525

 چاپ چهارم  / 1383







تاریخ : جمعه 93/2/5 | 9:42 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

نقل از آدینه امید


حضرت استاد شیخ العرفا آیت‏ الله الاعظم علی پهلوانی تهرانی (سعادت‏ پرور):


آیت‏ الله علی پهلوانی تهرانی (سعادت‏پرور)، در سال 1305 هجری شمسی در تهران تولد یافت. خانواده مذهبی و سرشت روحانی وی را در نوجوانی به حلقه درس مرحوم شیخ محمد زاهد وارد کرد و در عنفوان جوانی بهره ‏های اخلاقی و معنوی وافری برد. سپس از محضر مرحوم آیت‏ الله حاج شیخ علی‏ اکبر برهان دروس مقدماتی حوزه را فراگرفت و راهی شهر مقدس قم شد و در محضر اساتید بزرگی چون مرحوم آیت‏ الله سلطانی و مرحوم آیت ‏الله‏ العظمی مرعشی نجفی، مکاسب و کفایه را خواند و سپس در درس خارج مرحوم حضرت آیت‏ الله‏ العظمی بروجردی و حضرت امام خمینی(ره) حاضر شد و تا مرحله اجتهاد پیش رفت . از آنجا که وی به مباحث اخلاقی- عرفانی و طی مراحل سیر و سلوک علاقه فراوانی داشت، مدت 40سال در محضر علامه طباطبایی حضور یافت.

آیت الله پهلوانی ره

آیت‏ الله پهلوانی به‏ واسطه انجام دستورات اخلاقی و درک فیوضات روحانی مرحوم علامه، به درجاتی از عرفان و معنویت دست یافت که پس از رحلت علامه طباطبایی، برخی ازشاگردان آن استاد فرزانه، با اصرار فراوان، خوشه ‏چین اخلاق و عرفان آیت‏ الله پهلوانی شدند و ایشان در طول حیات خود، شاگردان بسیاری را تربیت کرد و نفوس مستعده‏ ای را به وادی سیر و سلوک رهنمون شد.

سبک تربیتی و روش سیر و سلوکی استاد:

جناب شیخ العرفا آقا شیخ علی پهلوانی دارای سبک تربیتی و روش سیر و سلوکی گرانبهایی بود. هموکه سالیان متمادی از محضر پر فیض علامه طباطبایی استفاده برده بود و به دقایق و ظرافتهای معرفتی علامه طباطبایی پی برده بود.
در شاکله اصلی دستوراتش سیره و روش عارفان شیعه و به خصوص پیروان مکتب تربیتی اسوه مراقبان در سده های اخیر شیخ عارف کامل آیت الله العظمی آخوند ملا حسینقلی همدانی رضوان الله علیه مشهود بود.
چه اینکه آنان اعتقادی به صراط مستقیم قرآنی و سنت پیامبر اکرم و ائمه علیه السلام داشته و دارند.  استاد در مدت حیات نورانی خویش عده ای از بزرگان این مکتب عظیم تربیتی را درک کرده بود و با اصول و اندیشه ها و زندگی ملکوتی آنان آشنا بود.

ایشان اغلب شب ها برای عده ای از عاشقان راه خدا بعد از نماز مغرب و عشا جلسه داشت. و اینکه هر کس در کدام جلسه شرکت کند به عهده استاد بود که بر اساس مقدار پیشرفت در سیر و سلوک تعیین می کردند. هر طبقه به فراخور نوع افرادش در شبی تشکیل می شد و برخی از این جلسات در حدود بیست سال به طول انجامید.
در این جلسات معمولا مطالبی خوانده می شد تا شاگردان نسبت معارف توحیدی و سایر معارف دید عمیقی پیدا کنند و هم به انجام دستورات، همت و آگاهی بیشتری یابند و توفیق بیشتری برای سیر و سلوک رفیق راهشان باشد.

در ایام سال همیشه در قم بودند و به کارهای سیر و سلوکی دوستانشان رسیدگی می کردند. البته هر روز صبح تا ظهر به مباحث علمی و تحقیقات خودشان مشغول بودند و عصرها به طور کامل تا اذان مغرب برای شاگردانشان بودند و به کارهای آنها رسیدگی می کردند.
نامه های سیر وو سلوکی شاگردان را پاسخ می دادند که این نامه ها، خود هزاران نامه ارزشمند است و در دست شاگردان ایشان موجود است و دارای مطالبی گرانبها و ارزنده است.

آثار:
آثار قلمی به‏ یادگار مانده از آن سالک الی‏ الله عبارتند از: 1- مجموعه نفیس و گرانقدر شرح غزلیات حافظ باعنوان «جمال آفتاب» که به‏ عنوان کتاب برگزیده سال تاکنون چندین نوبت به‏ چاپ رسیده است. این دوره ده‏ جلدی از معدود آثار قلمی است که باتوجه به مراحل سیر و سلوک عرفانی و حالات روحانی حافظ دیوان وی را شرح کرده است.2 – قرآن و فطرت. 3 -جلوه نور: در فضایل معنوی- توحیدی حضرت فاطمه زهرا(س)4 – فروغ شهادت: تحقیقی نو در زمینه نهضت حسینی 5 – سرالاسراء: شرح و تفسیر حدیث شریف معراج. 6 – معارف ادعیه. 7 – رازدل: تقریر بیانات مرحوم علامه طباطبایی در شرح گلشن‏ راز، اثر مرحوم شبستری. 8 – پاسداران حریم عشق: مجموعه 20جلدی کلمات عرفا و…

نظر استاد در باره کشف و کرامات:
در ارتباط با کشف و کرامات، نظر استاد پهلوانی این بود که اگر عارفی توجه به کشف و کرامات داشته باشد، این خودش باعث انحراف است. عارف واقعی کسی است که به کشف کرامات دل نبندد و آن را برای خودش حدی نداند. عارف واقعی نظر و دیدش بالاتر از کسی است که یک سری ریاضت‏هایی را به نفس می‏دهد تا به جایی برسد که مثلا اسرار باطنی مردم را بفهمد. اگر اینچنین باشد، نشانه این است که آن شخص به هدف نرسیده است. سالکی که هدفش بلند است و نهایت مسیرش خداست، کشف و کرامات را دام و دانه ‏ای می‏داند که برای مرغان راه ریخته‏ اند؛ لذا ایشان در همان منطق‏ الطیرشان که از اولین کتاب‏هایی بود که در جلسات شرح می‏کردند، وقتی به داستان سیمرغ و رسیدن به قله قاف می‏رسیدند، به شرح توصیه‏ های هدهد به مرغان می‏پرداختند و می‏فرمودند: در راه- راه رسیدن به حقایق دینی و قله معرفت- کتل‏ ها، موانع و مشکلات و رهزن‏ ها هست. یکی از همین رهزن ‏ها «کشف‏ و کرامات» و توجه به این گونه امور است. از مرحوم سیدعلی قاضی نقل شده که از ایشان کشف و کرامات خواستند، فرموده بودند: «عالم همه کرامت است» یا «دنیا جزو کشف و کرامت چیزی نیست دنبال چه می‏گردید؟» مرحوم قاضی بر این گونه امور تحفظ داشتند. می‏دانید که مرحوم قاضی «طی ‏الارض» داشتند و افرادی مکرر این را دیده بودند ولی هر بار از ایشان از این موارد سوءال می‏شد، با یک لطایف الحیلی از کنارش می‏گذشتند تا کسی به این امر چندان بها ندهد و این قبیل امور را برای خودش هدف اساسی در عرفان نداند.بله، رفتن به آن مسیر، همه چیز به دنبال خودش می‏آورد، ولی اگر کسی بخواهد به خاطر کشف و کرامات به عرفان رو کند، در حقیقت‏ گویی همان امور را مورد پرستش قرار داده است. یا مثل کسی که خدا را وسیله رسیدن به مال و مقام قرار داده است. طالب عرفان باید این حجاب‏ها را کنار بگذارد. لذاست که می‏بینیم عرفای حقیقی ما به کشف و کرامات چندان بها نداده و نمی‏دهند، گرچه فعل آنها بیرون از کشف و کرامات هم نیست.

معارف توحیدی در نزد علامه :

استاد می فرمودند:
بنده پس از اینکه دستورات سیر و سلوک را به طور کامل از خدمت علامه طباطبایی استفاده کردم و مدتها گذشت و نوع شاگردان سیر و سلوکی که سالهای اول به خدمت علامه رسیده بودند، همه رفته بودند و اعلب احساس کرده بودند  که دیگر نیازی نیست به عنوان سیر و سلوک در خدمت علامه طباطبایی – رضوان خدا بر او باد- باشند.
در چنین زمانی بنده دریافتم علامه طباطبایی معارف و رازهایی آسمانی از فتوحات معنوی و کمالات انسانی دارند و از افشا کردن آن پرهیز می کنند.
با این اندیشه تلاش کردم که بدانم چگونه می توانم علامه را به سخن بیاورم و زمینه ای فراهم کنم تا ایشان رازهای توحیدی خویش را بازگویند و موفق شوم از خرمن مشاهدات توحیدی ذاتی و واردات الهی ربانی آن حضرت بهره ببرم.
چنین شد که هر روز سوالاتی را آماده می کردم و به محضر علامه طباطبایی شرفیاب می شدم و با این سئوالات علامه را به سخن در می آوردم و آنچه را می فرمودند به جان دل دریافت می کردم و مطالب ایشان را پس از آن نشست ها به دقت می نوشتم.
در همان حال سعی می کردم سخنان ارزشمند مرحوم علامه طباطبایی را با آنچه اوحدی از اهل معرفت گفته و نوشته بودند تطبیق دهم؛ چرا که علامه ابا داشت در این مسائل از اصطلاحات اهل معرفت استفاده کند.

اهمیت به سلامت جسم:

سلامت مزاج و روح و تن سالک در قاموس استاد بسیار مهم و حیاتی می نمود و با اطلاعات مفیدی که از طب قدیم داشتند، دستورات پزشکی کارسازی به شاگردانشان ارائه می کردند.
تن سالم را برای سالک الی الله مرکب راهوار طی طریق انسانیت می دانستند و توصیه می کردند که بدن خود را سالم نگه دارید تا بتوانید در سن کهولت نیز به عبادت خدا بپردازید.

حالات و فضائلات ملکوتی:

از مرحوم حاج شیخ محمود تحریری که خود از خوبان روزگار و از شاگردان اولیه ی سیر و سلوکی علامه طباطبایی بود نیز نقل شده است که خواب دیدم به من گفتند: جناب شیخ علی آقا پهلوانی، آخوند ملاحسینقلی زمان ماست.

اثر اسراف در زندگی اولیاء خدا:
شیخ علی آقا پهلوانی روزی فرمودند:
یک شب خواب دیدم که در حمامی هستم و می خواهم در خزینه حمام خود را شستشو دهم و آب خزینه کمی آلوده است.
چون از خواب برخواستم تمام کارهایم را وارسی کردم دریافتم تنها در آن روز کسی از همسایگان ما از اسارت آمده بود و رفتم به دیدن ایشان و ظاهراً چراغهای زیاد و قوی روشن کرده بودند که لزومی نداشته است و این کار درست نبوده و رفتن تأیید این کار بوده است.
جهت آلوده بودن آن آب که ما قصد شستشوی در آن را داشتیم فقط همین بوده است. این خوابها و این حالات همه دقت و توجه آن استاد فرزانه را حکایت دارد که چگونه بر اعمال و افکار خویش مراقب است.
وقتی در برابرش می نشستی می دیدی دستانش بی اختیار حرکت نمی کند. زبانش به بدگویی باز نمی شود، نسبت به کسی ذهنیتی ندارد و همه عالم ملک و ملکوتش در اختیار اوست.

سی سال حضور علامه طباطبایی - ره :

جناب حاج شیخ علی آقا در محضر علامه طباطبایی مردانه تلاش کرد و با همت و استقامت از افق نورانی معارف توحیدی علامه بهره برد.
از حاج آقا عیدی خرم آبادی نقل شده که استاد سعادت پرور فرمودند:
بنده در مدت سی سال که در خدمت علامه بودم، دوبار جلسه درس ایشان را ترک کردم و آن دوبار نیز یک بار به خاطر ازدواج یکی از دخترانم بود که مجبور شدم به تهران بروم و چاره ای نبود و یک بار نیز در زمستانی به منزل علامه طباطبایی می رفتم، برف سنگینی باریده بود و دیدم سیدی با زحمت مشغول پارو کردن برف های پشت بام منزل خویش است.
با خود فکر کردم به یقین حضرت استاد راضی است که من جلسه نروم و به این سید پیر کمک کنم. به همین دلیل آن جلسه را نرفتم و به آن سید پیر کمک دادم.

مشاهده ی حضرت صدیقه طاهره علیها السلام:
ظاهراً بعد از ماه رمضان سال 1425 قمری فرمودند:
شب بیست و چهارم ماه رمضان نصف شب گذشته بود که حضرت صدیقه طاهره فاطمه ی زهرا علیها السلام با یک هیبت و جلال و شکوهی بر من در حالی که لباس زردی به تن داشتند جلوه کردند و مطالبی فرمودند و چنین توجه دادند که جسارت به فرزندان ایشان جسارت به خود ایشان است و من برایم این نکته تداعی شد که اگر کسی خانم سیده ای را زد مثل آن است که به قنفذ (لعنه الله علیه) گفت بزن.
پس از آن مشاهدات تا یک ساعت بی قرار بودم و گریه امانم نمی داد از حالات حضرت صدیقه طاهره و آن حالی که بر من ظاهر شده بود.
پس از آن در جلسات خودشان در حالی که گریه می کردند این مشاهده را نقل می کردند و می فرمودند: من فکر کردم که این مطلب را به چه مناسبت به من فرمودند؟
شاید در میان رفقای ما کسی هست که با همسر سیده خود یا با فرزندان سید خود اینطور رفتار کرده است و می فرمودند در همه جلسات گفته ام که اگر چنین بوده است بر طرف شود.
ایشان می فرمودند: کسی که مادرش هم سید است حکم سید را دارد، به آنها هم نباید توهین و جسارت کرد چه رسد به زدن. همه این حالات و نکات را در یک حال انقلاب عجیبی می فرمودند و اشک از چشم مبارکشان می ریخت.

شهود رجبیه:

در تاریخ 16/3/85 در گفتگو با حاج آقا مجاهدی از ایشان شنیدم که شیخ عارف در یکی از جلسات فرمودند:
شبی از شب های آخر ماه رجب که گویا بیست و چهارم رجب بود، ساعت 3 نیمه شب مرا بیدا کردند و احساس کردم کسی در می زند؛ رفتم در را باز کردم و دیدم کسی نیست، فهمیدم می خواهند به من چیزی بدهند که مرا قبل از ساعت مقرر هر شب بیدار کردند.
برخاسته، وضو گرفتم و به اعمال عبادی خود مشغول شدم و در آن شب معارفی از توحید به من عطا کردند.
از جمله استاد فرمودند: مرا به ادارک اسم «حی قیوم» خداوند راه دادند و در حقیقت این توفیق ادراک معرفتی و از جمله اسمای حسنایی است که مقام جامعیت دارد و صفات فراوانی را در زیر خود دارد.
اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند آیه الکرسی سید الآیات است ظاهراً به دلیل وجود اسم «حی قیوم» در آیه الکرسی است که خداوند می فرماید: «الله لا اله الا هو الحی قیوم»

آقا تعلقات خودتان را اینجا نیاورید:
آقا شبی فرمودند: در عالم مکاشفه دیدم آمده اید اینجا و همه کفش هایتان را هم آورده لب تاقچه داخلی اطاق گذاشته اید و کفش هایتان هم خیلی براق بود.
بعد فرمودند : آقا اینها تعلقات شما است . تعلقاتتان را با خود به اینجا نیاورید.
آیت الله پهلوانی ره

تبلیغ یا تربیت شاگردان:
در مهر ماه سال 1376 عصر روزی در خدمت ایشان بودیم سئوال از رفتن به تبلیغ شد که فرمودند:
بنده پس از آنکه مدتی تبلیغ رفتم خیلی مردد شدم که وظیفه ام چیست و پس از مدتها تشخیص دادم وظیفه ام این است که در حوزه بمانم و در تربیت اخلاقی طلاب و جوانان مستعد کوشش کنم.
لذا دیگر به تبلیغ نرفتم و از حدود سی و پنج سال پیش تا بحال مشغول همین کارها هستم (منظورشان رسیدگی به امور تربیتی شاگردان بود).
پس از اینکه بحث تبلیغ تمام شد درباره پیگیری دستورات سیر و سلوک اندرز دادند و فرمودند: کار کنید . همیشه این برنامه ها نیست یک وقت این چراغ خاموش می شود و شما حسرت می خورید.


تأثیر کلام ملا علی کنی - ره :
در تاریخ 18/9/1376 در شب سه شنبه در پایان جلسه در نصیحت هایشان فرمودند:
آدم بشوید، خودتان را اصلاح کنید تا از شما حساب ببرند و بتوانید خدمتی بکنید؛ پس از آن فرمودند عموی خانواده (تردید از بنده است) از کسانی بود که در دستگاه احمد شاه قاجار کار می کرد صد سال عمر کرد و چند سال پیش فوت کرد.
ایشان می گفت: یک روز داشتم طاقچه های دارالعماره را تمیز می کردم دیدم برگه ای پیچیده در آنجا افتاده است .
برداستم و باز کردم و دیدم درباره حکایت یک سقاخانه در تهران بود که در معرض توسعه جاده قرار گرفته بوده و می خواستند خراب کنند و فتحعلی شاه قاجار از ملا علی کنی سئوال کرده بود که می توانیم آن را خراب کنیم؟
در جواب آن نامه ملا علی کنی فقط یک جمله نوشته بودند و آن :«الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل» و گویا به همین دلیل فتحعلی شاه قاجار از این کار منصرف شده بود و تا این اواخر وجود داشت.


عبرت از نوشته مزار حضرت سلمان رحمه الله:

در یکی از جلسات در شب سه شنبه ای در پایان جلسه سخن از اهمیت ذکر موت و توجه به مشکلات آن عالم نکاتی را فرمودند.
این مطالب اغلب تتمه مباحث مطرح می شد و یا به مناسبت اشعار خوانده شده در جلسه بود. در آن جلسه فرمودند:
چون جناب سلمان رضوان الله علیه رحلت فرمودند، آقا امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی ایشان را دفن کردند و بر قبر ایشان خاک ریختند آب آورده روی قبر حضرت سلمان ریختند و خاک را گل کردند سپس با انگشت خود روی قبر حضرت سلمان قدس سره از زبان سلمان این دو بیت شعر را نوشتند:

و فدت علی الکریم بغیر زاد / من الحسنات و القلب السلیم
و حمل الزاد اقبح کل شیء / اذا کان الوفود علی الکریم

بعد فرمودند: آقا امیرالمؤمنین علیه السلام حال و منزلت حضرت سلمان مشهودشان بود و به علاوه آقا امیرالمؤمنین علیه السلام اهل غلو و تملق و خلاف واقع گفتن نبودند واین اشعار را از زبان سلمان گفتند.
این خود بیانگر دشواری راه کمال و سعادت است و انسان خیلی باید در این سخنی که آقا بر مزار نورانی سلمان نوشتند توجه کند و از آن عبرت بگیرد.




عنایت ویژه به نماز آیت الله بهجت حفظه الله:
استاد حاج شیخ علی آقا پهلوانی نسبت به نماز و برنامه های مسجد حضرت آیت الله العظمی بهجت عنایت ویژه ای داشتند و به شاگردان خودشان رفتن به مسجد و نماز این عارف بزرگ را توصیه میکردند.
گویی که نور ملکوت و انوار تابناک این نماز بارانی را دریافت می کردند و عطر ملکوتی آن جماعت سراسر نور و سرور را استشمام می نمودند.
یکی از دوستان ایمانی چنین مرقوم داشتند:
در عصر روز سه شنبه هجدهم ذی الحجه 1324 قمری مطابق با 21 بهمن 1382 مصادف با روز عید غدیر به محضر استاد رسیدم.
ابتدا فرمودند: امروز در مراسم مسجد حضرت ایت الله بهجت شرکت کرده اید؟ عرض کردم: خیر! فرمودند: ضرر کردید، ضرر کردید و توصیه فرمودند: در مراسم این مسجد شرکت کنیم.

همچنین در یکی از جلسات که در محضر حضرت استاد بودیم به مناسبتی ذکری از نماز حضرت آیت الله بهجت به میان آمد که فرمودند: آقا در نماز این مرد شرکت کنید. ایشان از علمای بالله هستند. برکاتی در نماز ایشان هست، شما از دست ندهید.

از یکی از شاگردان فرزانه حضرت استاد نیز شنیدم که می فرمودند: نوع شاگردان تربیت شده ایشان برای اداراک حالات و مشاهدات حضرت آیت الله بهجت به نماز ایشان حاضر می شوند و از حالات این عارف رهیده در جهت تقویت معارف سلوکی خویش بهره می گیرند.


آخرین جلسات:
در آخرین جلساتی که با شاگردان خاص خود داشتند فرموده بودند :
مردنم را به من نشان دادند واضح واضح ، و اکنون نیز آن زمان برایم مشهود است . دیدم که انبیاء و اولیاء الهی در تشییع جنازه ام شرکت کردند و این به خاطر آن است که بنده چهل سال در وقت سحر با توجه « صد بار قل هوالله احد » خوانده و به روح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر  الهی هدیه کردم .
سرانجام در سحرگاه پنج شنبه دوازدهم شوال 1425 برابر 5 مرداد 1383 قلب مبارک ایشان از کار ایستاد و روح پر فتوحش در نزد پروردگار جای گرفت .
بدن مبارک ایشان را پس از غسل و کفن و خواندن نماز به امامت حضرت آیت الله بهجت در حرم مطهر حضرت معصومه - س-  در مسجد شهید مطهری در نزدیکی مرقد مرحوم علامه طباطبایی به خاک سپردند .

و در آخر هم نامه کاملاً عارفانه از این استاد عارف به یکی از شاگردان خود:

نامه به یکی از شاگردان:
.. محضر دوست عزیز، قربان دل به هجران مبتلایت . پروانه  بیش از آنکه بسوزنداش ، خرمن هستی خویش بسوخت. دیشب مرا با پروانه دل سوخت و عاشق دلباخته سخنانی به میان رفت. در من آتشی  افروخت  که  هنوز هم  می سوزم .  گاهی  بر می‌خواست  و به  گرد خورشید  رخسار محبوبش می گشت  و گاهی از خود  بیخود می گشت  و به زمین می افتاد . نظرش  جز به روی معشوقش نبود ، به هر طرف او را می افکندند ، باز به جانب محبوبش نظر داشت. مدتی در زیر چراغ  بیهوش می افتاد ، چون  به  هوش می آمد  باز برمی خواست و به دور محبوبش پر و بال میزد . ازاو پرسیدم که ای عاشق دلباخته جگر سوخته، چرا از دیروز که به پیش ما امده ای تا به حال به کناری خزیده  بودی  و حال چنین ؟ گفت : جلوه معشوق ما را بر این کار داشت. پرسیدم غرضت از این گردش به  دور معشوقت چیست ؟ گفت : دوست فنای ما می خواهد. پرسیدم چرا خود را یکباره به آتش نمی افکنی؟ گفت: چه کنم،من او را برای خود میخواهم، نه خود را برای او. گفتم : این نه رسم عاشقی است، گفت:چه کنم، پایبند زیبایی خود ام و معشوق مرا به خود راه نداد.پرسیدم چرا به زمین می افتی؟ گفت: ما را تاب دیداراو نیست ،هر چند به دور وجودش می گردم و التماس می کنم مرا از خود دور می کند و دستی به سینه ام می زند که برو ، تو نامحرم این بزمی،خودخواهان را در این بزم راه نباشد.عشق ازاول سرکش و خونی بودتا گریزد هر که بیرونی بودپرسیدم چه می شود که مدتی به زمین می افتی و حرکت نمی کنی ؟ گفت : گرچه من نامحرمم ، لیک ، " لن ترانی" اش هم  به من  لذت می بخشد که مدتی از خود  بیخود  می شوم. پرسیدم ، با  اینکه  ترا از خود می راند دست از دامنش نمی کشی ؟  گفت : آه آه که این نه رسم عاشقیست .پرسیدم  چرا سخن نمی گویی  و روزها همیشه مهر سکوت بر دهان زده  به کناری خزیده‌ای؟ گفت : آرزوی وصال یار ما را چنین و چنان کرده ، گله از دوست بسی بی شرمیست. دوست هجران ما خواهد . گفتم درس عشقی به من بده ، گفت: برو ، از من چه می خواهی . این سخن با شمع گو که از سرشب تا به صبح ، به پا می ایستد و می سوزد و می گرید تا نابود گردد
عاشق سوخته دل تا به بیابان فنا نرود
در  حرم   دل   نشود  خاص  الخاص


آن‌که جان داد به شمشیر تو جانانه شود
آن‌که مست تو شود  ساقی  پیمانه  شود
آن‌که از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست
عاقل آن است که از عشق تو دیوانه شود
پاسی از شب نرفته بود که او را به کناری نهادم ، باز برگشت و دیده به محبوبش دوخت.پرسیدم این چه حالت است؟ گفت: ما را انتظار دیدار دوست به این حال وا داشت چون خورشید طالع گشت او را به کناری یافتم بازبه همان حا لت آرام و خاموش و به انتظار محبوب یکی از دوستان به پیش  من آمد به او قصه شب گذشته را گفتم و او را به پیشش آوردم پس از مدتی نظر کردم دیدم او را پا ما لش کرده اند پر و بالش شکسته و بر بستر بیماریش افکنده اند از پروانه پرسیدم این چه حالت است در تو می بینم با صدای ضعیف گفت ما را از در خود راندند و لگد قهر بر سر ما زدندکه برو هر کس را به این درگاه راه نباشد مرا به حال او رأفت افتاد عصر آن روز او را به کناری یافتم در حالیکه بال و پری دراونمانده بود چون دست به اوزدم تنها خاکستری بدستم خورد

عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است               دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است.

منبع:/www.forooghetohid.ir


 




تاریخ : جمعه 93/2/5 | 9:40 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر




تاریخ : پنج شنبه 93/2/4 | 7:14 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر




تاریخ : پنج شنبه 93/2/4 | 7:12 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

صوفی‌های هندی طی یک مراسم مذهبی، با چاقو و شمشیرهای تیز، حدقه چشم خود را بیرون می‌آورند.
تذکر:هر گونه اضرار وصدمه به بدن وهرگونه ریاضت های غیر شرعی

از نظر اسلام و عقل سلیم ، ممنوع وحرام است. ریاضت های شرعی

همان تعالیم حیاتبخش اسلام وقرآن واهل بیت  پیغمبرعلیهم السلام

وپیروی از فرامین مراجع عظام است. عمل کردن به رساله های عملیه

مراجع بزرگوار تضمین کننده سعادت جامعه وکشوراست.





تاریخ : پنج شنبه 93/2/4 | 6:31 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

پنج شنبه 4/2/1393

 

حکم پوشش و حجاب

 


پوشش زنان در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) پوشش متداول و مرسوم آن زمان بوده؛ یعنی زنان بدنشان را می پوشاندند و روسری روی سر آنها بوده، ولی مقداری از گوش و گردن و قسمتی از سینه ی آنها پیدا بود که آیه نازل شد و به پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داده شد که به زنان بگو آن مقدار را نیز بپوشانند، تا زینت آنها پیدا و آشکار نباشد.

 

 


حجاب در لغت به معنای مانع، چیزی که بین دو چیز جدایی افکنَد، پوشاندن و پوشش (سِتر) است.

امروزه واژه حجاب در زبان عامه مردم و متون فقهی به معنای پوشش شرعیِ زنان به‌کار می‌رود.

حجاب، بیش از آن‌که جنبه فردی داشته باشد، رفتاری اجتماعی است، یعنی انسان عاقل مکلف، در جمع و هنگام مواجهه با دیگران، از حیث پوشش، الزامات و محدودیت‌هایی را می‌پذیرد که میزان آن در فرهنگ‌ها و ادیان و جوامع، متفاوت است.

حکم پوشش

با نزول آیه 31 سوره نور ، پس از سوره احزاب ، حجاب بر زنان واجب شد.

در این آیه به همه زنان با ایمان دستور داده شد دیدگانشان را فرو بندند، دامن‌هایشان را حفظ کنند، زینت‌های خود را جز آنچه، به‌طور طبیعی و عادی، نمایان است آشکار نسازند، روسری‌ها را بر گریبان‌های خویش فرو اندازند، زینتشان را فقط برای اشخاص معینی (مذکور در همان آیه) ظاهر کنند و پاهای خود را به گونه‌ای بر زمین نکوبند که زینت‌های پنهان آن‌ها نمایان شود.

این آیه مهم‌ترین مستند فقها برای اثبات وجوب پوشش و مشتمل‌بر حدود آن است.

مباحث حجاب در احادیث، بیشتر در حکم تفسیر و تبیین این آیه و به‌ویژه عبارت «اِلّا ما ظَهَرَ» (زینت‌های آشکار) و حکم نگاه کردن به آنهاست البته گاه به آیات دیگر هم استناد شده است، از جمله آیه 33 سوره احزاب درباره نهی از تبرّج ، آیه جلباب و آیات 30 و 31 سوره نور احادیثی نیز به جنبه‌های دیگری از احکام حجاب پرداخته‌اند، از جمله پوشش زنان سالخورده، آغاز وجوب حجاب پس از بلوغ، یا چگونگی حجاب در برابر اقسام خاصی از مردان یا کودکان نابالغ.

سوال: حجاب زنان در زمان پیامبر و قبل از آن چگونه بوده است؟

حجاب در لغت به معنای پرده، حاجب و چیزی است که میان دو چیز حایل و فاصله می شود. البته همان گونه که مفسران و محققان گفته اند؛ واژه ی حجاب به معنای پوشش زنان، اصطلاحی است که بیشتر در عصر ما پیدا شده و اصطلاح جدیدی است. آنچه در گذشته ها به ویژه در اصطلاح فقها به کار رفته واژه ی "ستر" است که به معنای پوشش است. چیزی که از تاریخ در این مسئله استفاده می شود، این است که حجاب به معنای پوشش زنان، قبل از اسلام در جهان و در ادیان مختلف با شکل های مختلف وجود داشته و اسلام دایره ی آن را اندکی محدودتر کرد.

پوشش زنان در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) پوشش متداول و مرسوم آن زمان بوده؛ یعنی زنان بدنشان را می پوشاندند و روسری روی سر آنها بوده، ولی مقداری از گوش و گردن و قسمتی از سینه ی آنها پیدا بود که آیه نازل شد و به پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داده شد که به زنان بگو آن مقدار را نیز بپوشانند، تا زینت آنها پیدا و آشکار نباشد.

س?ال: حدّ پوشش مجاز زنان و دختران نزد محارم باید چگونه باشد؟

جواب: خانمها در خانه و مقابل برادر و فرزند و سایر محارم (غیر از شوهر) باید به گونه ای لباس بپوشند که موجب تحریک و مفسده نشود. (تحریر الوسیله، ج2، ص243 م17)

چند استفتاء از آیة الله خامنه ای دام ظله:

سوال: معیار لباس شهرت چیست؟

ج: لباس شهرت لباسى است که پوشیدن آن براى شخص، به خاطر رنگ یا کیفیت دوخت یا مندرس بودن آن و علل دیگر مناسب نیست، به‌طورى که اگر آن را در برابر مردم بپوشد توجه آنان را به خود جلب نموده و انگشت نما مى‏شود.

سوال: صدایى که هنگام راه رفتن زنان از برخورد کفش آنان با زمین ایجاد مى‏شود، چه حکمى دارد؟

ج: تا زمانى که باعث جلب توجه و ترتّب مفسده نشده است، فى‌نفسه اشکال ندارد.

سوال: آیا دختران مى‏توانند لباسى که رنگ آن مایل به آبى پررنگ است بپوشند؟

ج: فى‏ نفسه اشکال ندارد به شرطى که منجر به جلب توجه دیگران و ترتّب مفسده نشود.

سوال: آیا براى زنان پوشیدن لباس‌هاى تنگى که برجستگی هاى بدن آنان را نشان مى‏دهد و یا پوشیدن لباس‌هاى بدن نما و عریان در عروسیها و مانند آن جایز است؟

ج: اگر از نگاه مردان اجنبى و ترتّب مفسده در امان و محفوظ باشند، اشکال ندارد در غیر این صورت جایز نیست.

سوال: آیا پوشیدن کفش سیاه برّاق توسط زن م?من جایز است؟

ج: اشکال ندارد مگر آن‌که رنگ و شکل آن باعث جلب توجه نامحرم و یا انگشت‌نما شدن او شود.

سوال: آیا بر زنان واجب است در لباس مانند مقنعه، شلوار و پیراهن فقط رنگ سیاه را انتخاب کنند؟

ج: حکم لباس زن از جهت رنگ و شکل و کیفیت دوخت مانند کفش است که در جواب سؤال قبل بیان شد.

آمنه اسفندیاری         

بخش احکام اسلامی تبیان

 





تاریخ : پنج شنبه 93/2/4 | 6:0 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر




تاریخ : پنج شنبه 93/2/4 | 3:57 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

چهارشنبه 93 اردیبهشت 3 :: 6:0 عصر ::  نویسنده : علیرضا احسانی نیا

نماینده مردم تهران در مجلس از قول مشاور رئیس‌جمهور گفت: شخص حجت‌الاسلام روحانی نیز از حواشی پیش‌آمده در جشن روز زن در سعد‌آباد ناراحت شده و تذکراتی در این مورد داده است.

به گزارش علیرضا احسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار ،حمید رسایی در گفت‌وگو با  فارس، در مورد جشن مجموعه حافظیه به میزبانی همسر رئیس‌جمهور به مناسبت روز زن گفت: بعد از انتشار اخبار این جشن با یکی از یاران نزدیک رئیس‌جمهور تماس گرفتم و به ایشان گفتم که بررسی‌های من نشان می‌دهد که این اخبار درست است و قصد دارم از تریبون مجلس هم آن را تذکر بدهم، لذا انصاف حکم می‌کند از درون دولت هم گزارش دقیقی در این مورد بگیرم.

وی ادامه داد: ایشان بعد از بررسی موضوع طی تماسی آنچه رخ داده بود را بر حسب گزارش‌های دریافتی‌اش به بنده گفت.
نماینده مردم تهران گفت: اکثر مواردی که ایشان گفت با آنچه بنده شنیده بودم تطبیق می‌کرد؛ به ایشان گفتم که آیا قبول دارید که برگزاری مراسم جشنی با این کیفیت شاید برای مردم عادی بلااشکال باشد ولی به نام ریاست جمهوری و همسر رئیس جمهور پذیرفتنی نیست؟
رسایی از قول مشاور رئیس‌جمهور ادامه داد: ایشان به بنده گفت که شخص حجت‌الاسلام روحانی نیز از حواشی پیش‌آمده در جشن ناراحت شده و تذکراتی در این مورد داده است، لذا من هم از تذکر خود در صحن مجلس منصرف شدم چرا که قصد من توجه دادن متولیان برنامه به اشتباه خود بود و باتوجه به تذکر رییس‌جمهور به متولیان برنامه دلیلی برای تذکر علنی نمی دیدم؛ الان هم به دلیل بی‌انصافی کسانی که به منتقدین حمله می‌کنند، این مصاحبه را انجام دادم.
وی با اشاره به اینکه مسئولین نباید از منتقدین ناراحت شوند و به آنها تهمت بزنند که پول گرفته‌اند تا انتقاد کنند، اظهار کرد: این ادبیات شایسته آقای نوبخت نیست شاید در دوره قبل کسانی برای انتقاد از دولت پول می‌گرفته‌اند و الان قیاس به نفس می‌کنند ولی امروز بیان این تذکرات از بابت تسویه حساب‌های سیاسی نیست.
رسایی با اشاره به اتفاقات مشابه در دولت احمدی‌نژاد گفت: اکثر رسانه‌‌ها و چهره‌هایی که امروز به این مراسم ایراد می‌گیرند و انتقاد می‌کنند، دیروز هم به آن مراسم‌ها انتقاد داشتند و همین نشان می‌دهد که انتقادات سیاسی نیست ولی کسانی که دیروز به‌خاطر کوچکترین مسأله‌ای تیتر می‌زدند و انتقاد می‌کردند الان توجیه‌گر شده‌اند و این یعنی سیاسی‌کاری.
نماینده تهران در مجلس گفت: در دولت قبل وقتی ما تذکری می‌دادیم همین روزنامه‌ها تیتر می‌زدند که وضع دولت آنقدر خراب شده که هوادارانش هم انتقاد می‌کنند، در حالی که تذکرات ما خطاب به این افراد چه آقای روحانی و چه آقای احمدی‌نژاد از باب امر به معروف و نهی از منکر است و اتفاقاً تذکراتی که رسانه‌ها و مردم هم به خود ما نمایندگان می‌دهند نیز از همین باب است.
وی با رد اخباری مبنی بر توزیع پنج سکه میان هر کدام از میهمانان گفت: آنچه ما شنیدیم اهدای سکه به برخی از میهمانان بود و نه اهدای سکه به همه مدعوین؛ آقای حسینیان هم در نطق خود در مجلس به این موضوع وارد نشد، زیرا که صحت نداشت و رسانه‌ها نیز نباید بر روی شایعاتی که تأیید نشده است مانور دهند.
وی با تأکید بر اینکه اصل برگزاری این جشن در کاخ سعدآباد با کیفیتی که دولت خودش در تکذیبیه تأیید کرده قابل دفاع نیست، بیان کرد: چنین جشن‌هایی ممکن است به نام اهل بیت(ع) آغاز شده و سپس به جاهای دیگر کشیده شود؛ خلق و خوی خانواده مسئولین باید در همان سطح مردم عادی باقی بماند و الا فرق ما با حکومت شاهان در چیست؟
رسایی با یادآوری اینکه برگزاری اینگونه جشن‌ها در خانواده رهبر معظم انقلاب چه اکنون و چه در زمان ریاست جمهوری‌شان سابقه نداشته است، گفت: چرا باید این رفتارها مجدداً در بین رده مسؤلان و خانواده‌های آنها باب شود.
وی گفت: آنچه من از ویژگی‌های خانواده رئیس‌جمهور شنیده‌ام، ایشان یک خانم سنتی و مذهبی است و ابتکار برگزاری چنین برنامه‌ای از سوی او بعید است اما تغییرات، کم‌کم در هر فرهنگی ایجاد می‌شود؛ در این موضوع هم باید دید چه کسی این پوست موز را زیر پای دولت گذاشته است.
نماینده مردم تهران در مجلس در پایان گفت: رئیس‌جمهور محترم نباید از انتقادات برآشفته شود که «آلة الریاسة سعة الصدر» بنابراین ضمن به خرج دادن سعه صدر در برابر منتقدان، شاید مناسب‌تر باشد که رئیس جمهور جلوی این رفتارهای خارج از چارچوب و افراطی‌ در عرصه فرهنگ را بگیرد.


 

 




تاریخ : پنج شنبه 93/2/4 | 3:16 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی