1. چرا پس از شهادت امام حسین بر در خانه ها نعل آویزان می کردند؟!!!!

 

نقل از سایت گفتگوی دینی

با تشکر از دوستان عزیزی که به این پرسش، پاسخ دادند.
بنده در منابع جستجویی انجام دادم و به نکاتی رسیدم که دوستان اشاره فرمودند. اما نکاتی را یادآور می شوم. یکی اینکه این مطلب در کتاب التعجب از کراجکی امده که وی در واقع از سر تعجب از رفتار برخی از اهل سنت دوران خودش (قرن 5 ق) این کتاب را نوشته است و از جمله به این مساله اشاره کرده است. اما بنده هر چه گشتم در منابع تاریخ اسلام نامی از بنوسرج نیافتم. حتی تاریخ مدینه دمشق نیز به چنین طائفه ای اشاره نکرده بود. البته بنده یادم هست زمانی که کودک بودم وقتی به روستا می رفتیم برخی از خانه ها بر در ورودی زین اسب آویزان می کردند و آن را خوش یمن می دانستند. به هر حال، در گذشته، مردم، بالای در خانه‏ ها، مغازه‏ ها و گرمابه‏ ها نعل اسب می‏آویختند و به این کار اعتقاد داشتند، بی‏آنکه از پیشینه‏ ی این باور غلط آگاه باشند، ریشه‏ی منحوس آن این بود که پس از شهادت امام حسین علیه ‏السلام به فرمان عمر بن سعد، گروهی برای تفاخر برسم اسب‏هایشان نعل تازه زدند و با آنها بر روی بدن‏های مطهر شهیدان تاختند و بدین‏سان سینه و پشت شهیدان زیر سم اسبان نرم شد. هنگام بازگشت اسب ‏تازان به کوفه، عده‏ای بر آن نعل ‏ها بوسه زدند و آنها را بر دیده نهادند و برای تبرک، بالای در خانه ‏هایشان آویختند.
بعدها بزرگانی چون «ابوریحان بیرونی» پرده از راز این کار نابخردانه برداشتند و مردم را آگاه کردند. متأسفانه تا حدود پنجاه سال پیش نیز این کار رایج بود و چیزی که نحس محض وپلیدی صرف بود، مایه ‏ی تیمن و پایه‏ ی تبرک تلقی می ‏شد تا اینکه با رونق یافتن حسینیه‏ ها و مسجدها و تلاش عالمان آگاه، این سنت خرافی از میان برداشته شد. [ صفحه 197و198] عزادار حقیقی، محمد شجاعی، چاپ محیی.
متن عربی: أمّا بنو السرج: فأولاد الذین أسرجت خیله لدوس جسد الحسین علیه السّلام، و وصل بعض هذه الخیل إلى مصر، فقلعت نعالها من حوافرها و سمّرت على‏ أبواب الدور لیتبرّک بها، و جرت بذلک السنّة عندهم حتّى صاروا یتعمّدون عمل نظیرها على أبواب دور أکثرهم. کراجکی، التعجب من أغلاط العامة، صص116- 117؛ عماد الدین طبری، کامل البهائی فی السقیفة، ج‏2، ص:123

 

 

اگر نور چشم شما بدلیل مطالعه زیاد و یا کار با اینترنت کم شده این آیه را زیاد بخوانید : فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً (انسان2)

اگر می خواهید پس از مطالعه آنچه را می خوانید در ذهنتان نقش ببندد، این آیه را پس از آن بخوانید: لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (انعام127)




تاریخ : جمعه 93/2/5 | 11:30 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
  1. چرا پس از شهادت امام حسین بر در خانه ها نعل آویزان می کردند؟!!!!

  2. (نقل از سایت گفتگوی دینی)

  3. یکی از آثار تبلیغات و شستشوی فرهنگی همین مورد است که همه چیز بعکس شده وجای حق وباطل عوض میشود .... بعد ازرحلت پیامبر (ص) و انحراف دین که پسر آخرین پیامبر خدا را با آن وضع فجیع کشتند در اثر تبلیغات پسر هند جگر خوار ر، روز عاشورا متبرک گشت .....



    صاحب کتاب چهره خونین ، ص 368، به نقل از آثار الباقیه ، ص 319 و کتاب التعجب ، ص46نوشته :



    ابوریحان بیرونى مى گوید: ستم هایى که به حسین بن على علیه السلام کردند در هیچ ملتى با بدترین افراد انجام ندادند. او را با شمشیر و نیزه و سنگ باران از پا درآوردند و سپس اسب بر بدنش تاختند.

    بعضى از این اسب ها به مصر رسیدند. گروهى از مردم نعل این اسب ها را کندند و براى تبرک بر در خانه هاى خود نصب کردند و این عمل در میان مردم مصر سنتى شد که بعد از آن هر کس بالاى در خانه خود نعل نصب مى کرد.




    اما در نسخه ای که نزد اینجانب است فقط آمده :

    «و فعل به [أی بالحسین (ع)] و بهم ما لم یفعل فی جمیع الامم باشرار الخلق من القتل بالعطش و السیف والاحراق و صلب الرؤوس و اجراء الخیول علی الاجساد» از امویان بر حسین بن علی و خاندان و یاران وی مصائبی در رسیده که نظیر آن مصیبتها در هیچ امتی بر شرار خلق نرسیده تا چه رسد به مردمان پاک سرشت؛ ماند کشتن با تشنگی و شمشیر و احراق و مصلوب نمودن سرها دواندن اسبها در روی اجساد.اثار الباقیه عن القرون الخالیه



    ودر باره راندن اسبها بر اجساد شریفشان:


    بنقل از لهوف وتاریخ ابی مخنف و ... آمده : بأنه بعد مقتل الحسین علیه السلام : ( نادى عمر ابن سعد فی أصحابه : من ینتدب للحسین فیوطئ الخیل ظهره ، فانتدب منهم عشرة وهم إسحاق بن حویة الذی سلب الحسین علیه السلام قمیصه ، وأخنس بن مرثد ، وحکیم بن الطفیل السنبسی ، وعمروبن صبیح الصیداوی ، ورجاء بن منقذ العبدی ، وسالم بن خیثمة الجعفی ، وواحظ بن ناعم ، وصالح بن وهب الجعفی ، وهانئ بن ثبیت الحضرمی ، واسید بن مالک ، فداسوا الحسین علیه السلام بحوافر خیلهم حتى رضوا ظهره وصدره . قال : وجاء هؤلاء العشرة حتى وقفوا على ابن زیاد فقال اسید بن مالک أحد العشرة :
    نحن رضضنا الصدر بعد الظهر * بکل یعبوب شدید الاسر




    البته ما این عمل مردم شریف مصر را که دوستدار اهل بیت بوده و هستند حمل بر نیکی میکنیم .


    همچنین بعضی نظرات دیگر هم مطرح است :

    در ایالات متحده امریکا نصب نعل اسب به عنوان نماد شانس و برکت بر سردر خانه ها یکی از رایج ترین خرافات است. البته امریکایی های خرافاتی مدام سر اینکه نعل اسب را سربالا یا سرپایین به در خانه بکوبند، جر و بحث دارند. عده ای فکر می کنند نعل اسب شانس می آورد و اگر بخواهیم آن را به جایی نصب کنیم، باید سربالا باشد. چون در این حالت تاثیرش بیشتر است. بعضی ها هم معتقدند اگر یک نعل اسب بالای تخت خواب شان بیاویزند، محال است کابوس ببینند-.
    ویرایش توسط خیر البریه : 1390/11/13 در ساعت 10:56 AM
    اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاهْدِنِی لِما اخْتُلِفَ فِیْهِ مِنَ الحَقِّ بِإذْنِکَ، إِنَّکَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

    ثمره سالها بحث و مناظره
  4. #3
    کارشناس پاسخگوی تاریخی
    تاریخ عضویت : شهریور/1388
    نوشته : 1,709 صلوات : 3,031
    مورد صلوات: 6,586 در 1,603
    حضور : 8 روز 5 ساعت 52 دقیقه
    دریافت : 3 آپلود : 0
    گالری : 0 وبلاگ :
    عماد آنلاین نیست.



    ابوریحان بیرونى مى گوید: ستم هایى که به حسین بن على علیه السلام کردند در هیچ ملتى با بدترین افراد انجام ندادند.
    او را با شمشیر و نیزه و سنگ باران از پا درآوردند و سپس اسب بر بدنش تاختند. بعضى از این اسب ها به مصر رسیدند. گروهى از مردم نعل این اسب ها را کندند و براى تبرک بر در خانه هاى خود نصب کردند و این عمل در میان مردم مصر سنتى شد که بعد از آن هر کس بالاى در خانه خود نعل نصب مى کرد. (1)
    روایت شده که خون امام حسین علیه السلام از جوشش نیفتاد تا این که مختار بن ابى عبیده ثقفى خروج کرد و به انتقام خون امام حسین علیه السلام هفتاد هزار نفر را کشت . مختار گفت : من براى امام حسین علیه السلام هفتاد هزار نفر را کشتم ، به خدا قسم اگر جمیع اهل زمین را مى کشتم جبران آن ناخنى را که از آن حضرت گرفته مى شد نمى گردد. (2)
    در تاریخ آمده : یزید (علیه لعنه) در عصر عاشورا بعد از به شهادت رساندن امام حسین (ع)و یارانش دستور داد اسب ها ( که نعل تازه شده بودند) را بر بدن شهدای کربلا تازاندند .
    یزیدیان این روز را روز برکت و پیروزی نام نهادند که در زیارت عاشورا هم به آن اشاره می شود (...یوم تبرکت بهی بن امیه و ....)و برای افتخار بر این پیروزی (قتل خاندان مطهر پیامبر )و رواج تفکر شیطانی خودنعل اسبهای خود را کندند و در سراسر شهر ها و کشورها گرداندند...شهر به شهر و کشور به کشور به نشانه ی پیروزی .
    در شامات در عراق در قسطنطنیه در روم در ایران و در سراسر جهان مدرن 1400 سال قبل...
    و این شد سبب آنکه در سرتاسر جهان از 1400 سال پیش تاکنون نعل اسب را نشانه ی برکت و شانس و پیروزی می دانند
    این خرافه به اروپا هم رسید شاید ایناعتقاد از اسپانیا به اروپا رسیده (اندلس قدیم)به اندلسی ها هم از امویان این اعتقادرسیدهامویان به عنوان تبرک نعل اسب نگه میداشتن اما اروپایی ها چون معنی تبرک رونمی دونستن میگفتن شانس میاره
    حالا امویان ایناعتقادو از کجا آورده بودن ؟
    تو عاشورا بعداین که 10 تا اسب روی پیکر امام حسین (ع) تاختتند 40 تا نعل اسب ها رو به عنوانتبرک در آوردن و بین خودشون تقسیم کردناین نعل ها رو از خونه هاشون آویزون می کردنو بعد از مدتی به عنوان یک شی با ارزش به هم می فروختند ، تا اینکه تقلبی این نعلها هم اومد و کم کم آویزون بودن یه نعل تو خونه ها یه رسم شد.
    [1] چهره ی خونین، ص 368، به نقل از آثار الباقیه، ص 319 .

    [2] ترجمه ی اثبات الوصیه، ص 311.
    ویرایش توسط عماد : 1390/11/13 در ساعت 06:13 PM
  5. #4
    کارشناس پاسخگوی تاریخی
    تاریخ عضویت : شهریور/1388
    نوشته : 1,709 صلوات : 3,031
    مورد صلوات: 6,586 در 1,603
    حضور : 8 روز 5 ساعت 52 دقیقه
    دریافت : 3 آپلود : 0
    گالری : 0 وبلاگ :
    عماد آنلاین نیست.



    همچنین برخی از منابع معتبر که این داستان را روایت کرده اند :

    آیت الله جوادی آملی : تبرک جستن به نعل اسب از موهومات بعد از حادثه کربلا است . به این جهت که این اسب ها »نعوذ بالله « آدم های خارج از دین را لگدکوب کرده اند پس با ارزش می باشند, چنان که برخی از فرقه های اسلامی دهه ی محرم را جشن می گیرند و متاسفانه فرهنگ ناشایست نعل اسب به طور ناآگاهانه در میان برخی شیعیان نیز رواج یافته است . شاید هم برخی کوبیدن نعل اسب به گمان خود برای سالم ماندن وسیله نقلیه و تندروی آن بدانند.
    -
    علامه کراجکی نکات تلخ و عبرت آموزی را بیان کرده است :
    خانواده هایی در شام پس از حادثه کربلا با عناوین تازه ای معرفی شدند. مانند:
    بنو السراویل ::فرزندان کسی بودند که لباس امام حسین را برداشته بودند
    بنو السرج::فرزندان آنانی بودند که بر پیکر امام اسب تاختند و پس از جنگ نعل اسب ها را به مردم به قیمت بالایی فروختند و مردم نعل ها بر سر در خانه خود آویختند و به آن افتخار کردند
    1.علامه کراجکی در صفحه ی 45 کتاب ((التعجب))

     



تاریخ : جمعه 93/2/5 | 11:26 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج)

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

آیا می دانستید که اعتقاد به خوش شانسی در میان برخی از مردم ریشه در واقعه عاشورا و تاختن اسب ها بر بدن مطهر حضرت امام حسین علیه السلام دارد؟

 


 

 


وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِیائِهِمْ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَةَ وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنى بِکَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ  اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ

خدا لعنت کند آن امتى که شما را کشتند و خدا لعنت کند آن مردمى را که از امراى ظلم و جور براى قتال با شما اطاعت کردند. من به سوى خدا و به سوى شما از آن ظالمان و شیعیان آنها و پیروان و دوستانشان بیزارى مى‏جویم.اى ابا عبد اللَّه من تا قیامت سلم و صلحم با هر که با شما صلح است و در جنگ و جهادم با هر که با شما در جنگ است.خدا لعنت کند آل زیاد و آل مروان را. و خدا لعنت کند بنى­امیه را تمامی و لعنت کند پسر مرجانه را و لعنت کند عمر سعد را و خدا لعنت کند شمر را. و خدا لعنت کند گروهى را که اسبها را براى جنگ با حضرتت زین و لگام کردند و بر تو بناگاه هجوم آوردند و براى جنگ با تو مهیا گشتند. پدر و مادرم فداى تو باد؛ تحمل حزن ومصیبت بر منبه واسطه ظلم و ستمى که بر شما رفته سخت دشوار است. پس از خدایى که مقام تو را گرامى داشتو مرا هم به واسطه دوستى تو عزّت بخشید از او درخواست می کنم که روزى من گرداند تا با امام منصور از اهل بیتمحمد صلى اللَّه علیه وآله خون خواه تو باشم. پروردگارا مرا به واسطه حضرت حسین نزد خود در دو عالم وجیه وآبرومند گردان.

بله ما می گوییم

 

و خدا لعنت کند گروهى را که اسبها را براى جنگ با حضرتت زین و لگام کردند و بر تو بناگاه هجوم آوردند و براى جنگ با تو مهیا گشتند

 

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنِ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً.

پروردگارا تو لعنت فرست بر اوّل ظالمى که در حق محمد و آل پاکش صلوات الله علیهم ظلم و ستم کرد. و آخرین ظالمى که از آن ظالم نخستین درظلم تبعیّت کرد. پروردگارا تو بر جماعتى که بر علیه حضرت حسین بجنگ برخاستند لعنت فرست و بر شیعیانشان  و بر هر که با آنان بیعت کرد و از آنها پیروى کرد. خدایا بر همه لعنت فرست.

 

اَللَّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِىَ وَالثَّالِثَ والرَّابِعَ اَللَّهُمِّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَابْنَ مَرْجانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ.
پروردگارا تو لعنت مرا مخصوص گردان باولین شخص ظالم و اول در حق اولین ظالم و آنگاه در حق دومین و سوّمین و چهارمین.
پروردگارا  و آنگاه لعنت فرست بر یزید پنجم آن ظالمان و باز لعنت فرست بر عبید اللَّه بن زیاد پسر مرجانه و عمر سعد و شمر وآل ابى سفیان و آل زیاد و  آل مروان تا روز قیامت.

 


 

امام حسین علیه السلام و مبارزه با بدعت گرایی

یکی از مسائلی که در عصر امام حسین علیه السلام رواج داشت، بدعت گرایی بود. امام حسین علیه السلام در نامه ای به بزرگان بصره، چنین نوشت: «من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر، دعوت می کنم؛ زیرا سنت پیامبر، از میان رفته و بدعت ها، رواج پیدا کرده است».

بدعت چیست؟

بدعت در دین، یعنی انجام عملی که در کتاب و سنت، پایه و اساسی ندارد. انجام چنین عملی، به نیت انجام عمل دینی، بدعت و حرام است؛ مانند تراویح، آمین گفتن در بین حمد و سوره، دست بسته نماز خواندن و روزه روز عاشورا که بنی امیه تشریع کردند. امام رضا علیه السلام درباره روزه عاشورا می گوید: پایه گذارش ابن مرجانه بوده است؛ آن روزی که خطاکاران خاندان ابن زیاد، به خاطر تبرک جستن از قتل امام حسین علیه السلام در آن روز، روزه گرفتند.

علامه امینی در کتاب الغدیر با ذکر اسناد و مدارک معتبر، بدعت های معاویه را جمع آوری کرده است. او می گوید: نخستین کسی که ربا را حلال شمرد، آشکارا به خرید و نوشیدن شراب اقدام کرد، اموالی را برای جعل حدیث اختصاص داد، به دین خدا اهانت کرد، ازدواج با دو خواهر را در یک زمان، اجازه داد و خطبه عید را بر خلاف دستور پیامبر صلی الله علیه و آله ، بر نماز عید مقدم داشت، معاویه بود.

آیت الله جوادی آملی می گوید:

 در گذشته، مردم بالای در خانه ها، مغازه ها و گرمابه ها، نعل اسب می آویختند و به این کار، اعتقاد داشتند؛ بی آن که از پیشینه این باور غلط آگاه باشند. ریشه منحوس آن، این بود که پس از شهادت امام حسین علیه السلام، به فرمان عمر بن سعد، گروهی برای تفاخر، بر سم اسب هایشان نعل تازه زدند و با آنها به روی بدن های مطهر شهدا تاختند. هنگام بازگشت اسب تازان به کوفه، عده ای بر آن نعل ها بوسه زدند و آنها را بر دیده نهادند و برای تبرک، بالای در خانه هایشان آویختند.

اکنون نیز برخی سنت های نادرست، در عزاداری سالار شهیدان راه یافته است و در دسته ها، علم سنگین و بی خاصیت بر دوش کشیده می شود. این کار، نه خردمندانه است و نه در قرآن و روایات، به آن توصیه شده است. در ماتم امام حسین علیه السلام اشک و آه و ناله و بر سر و سینه زدن، آگاهانه است و از آهن سنگین و سرد، کاری بر نمی آید.(1)

 

در یکی از انجمن ها دیدم یکی از کاربر ها گفت:

باسلام
واقعا دردناکه من خودم این موضوع رو به کرات دیدم وحتی متاسفانه درمنزل بعضی از اقوام نزدیکمون هم میتوان این خرافه رو دید وباز هم متاسفانه وقتی اصل موضوع رو هم توضیح میدی با جوابهای عجیب وغریبی مواجه میشی مثلا یکی از اقوام میگفت من مطمئنم این نعل تازه ساخته شده واصلا ربطی به عاشورا نداره و برای من مجربه طوریکه یک مدت این نعل رو گم کردم وزندگیم بهم ریخت
در جوابش فقط تونستم بگم باید بحال حسین (ع) و مهدی(عج)گریست باچنین شیعیانی
(2)
 

اما دوستان آسک دین چه گفتند:(3)

یکی از کارشناسان آسک دین چنین نوشت:


با سلام

یکی از آثار تبلیغات و شستشوی فرهنگی همین مورد است که همه چیز بعکس شده وجای حق وباطل عوض میشود .... بعد ازرحلت پیامبر (ص) و انحراف دین که پسر آخرین پیامبر خدا را با آن وضع فجیع کشتند در اثر تبلیغات پسر هند جگر خوار ر، روز عاشورا متبرک گشت .....



صاحب کتاب چهره خونین ، ص 368، به نقل از آثار الباقیه ، ص 319 و کتاب التعجب ، ص46نوشته :



ابوریحان بیرونى مى گوید: ستم هایى که به حسین بن على علیه السلام کردند در هیچ ملتى با بدترین افراد انجام ندادند. او را با شمشیر و نیزه و سنگ باران از پا درآوردند و سپس اسب بر بدنش تاختند.

بعضى از این اسب ها به مصر رسیدند. گروهى از مردم نعل این اسب ها را کندند و براى تبرک بر در خانه هاى خود نصب کردند و این عمل در میان مردم مصر سنتى شد که بعد از آن هر کس بالاى در خانه خود نعل نصب مى کرد.




اما در نسخه ای که نزد اینجانب است فقط آمده :

«و فعل به [أی بالحسین (ع)] و بهم ما لم یفعل فی جمیع الامم باشرار الخلق من القتل بالعطش و السیف والاحراق و صلب الرؤوس و اجراء الخیول علی الاجساد» از امویان بر حسین بن علی و خاندان و یاران وی مصائبی در رسیده که نظیر آن مصیبتها در هیچ امتی بر شرار خلق نرسیده تا چه رسد به مردمان پاک سرشت؛ ماند کشتن با تشنگی و شمشیر و احراق و مصلوب نمودن سرها دواندن اسبها در روی اجساد.اثار الباقیه عن القرون الخالیه



ودر باره راندن اسبها بر اجساد شریفشان:


بنقل از لهوف وتاریخ ابی مخنف و ... آمده : بأنه بعد مقتل الحسین علیه السلام : ( نادى عمر ابن سعد فی أصحابه : من ینتدب للحسین فیوطئ الخیل ظهره ، فانتدب منهم عشرة وهم إسحاق بن حویة الذی سلب الحسین علیه السلام قمیصه ، وأخنس بن مرثد ، وحکیم بن الطفیل السنبسی ، وعمروبن صبیح الصیداوی ، ورجاء بن منقذ العبدی ، وسالم بن خیثمة الجعفی ، وواحظ بن ناعم ، وصالح بن وهب الجعفی ، وهانئ بن ثبیت الحضرمی ، واسید بن مالک ، فداسوا الحسین علیه السلام بحوافر خیلهم حتى رضوا ظهره وصدره . قال : وجاء هؤلاء العشرة حتى وقفوا على ابن زیاد فقال اسید بن مالک أحد العشرة :
نحن رضضنا الصدر بعد الظهر * بکل یعبوب شدید الاسر




البته ما این عمل مردم شریف مصر را که دوستدار اهل بیت بوده و هستند حمل بر نیکی میکنیم .


همچنین بعضی نظرات دیگر هم مطرح است :

در ایالات متحده امریکا نصب نعل اسب به عنوان نماد شانس و برکت بر سردر خانه ها یکی از رایج ترین خرافات است. البته امریکایی های خرافاتی مدام سر اینکه نعل اسب را سربالا یا سرپایین به در خانه بکوبند، جر و بحث دارند. عده ای فکر می کنند نعل اسب شانس می آورد و اگر بخواهیم آن را به جایی نصب کنیم، باید سربالا باشد. چون در این حالت تاثیرش بیشتر است. بعضی ها هم معتقدند اگر یک نعل اسب بالای تخت خواب شان بیاویزند، محال است کابوس ببینند

 

یکی دیگر از کارشناسان افزود

ابوریحان بیرونى مى گوید: ستم هایى که به حسین بن على علیه السلام کردند در هیچ ملتى با بدترین افراد انجام ندادند.
او را با شمشیر و نیزه و سنگ باران از پا درآوردند و سپس اسب بر بدنش تاختند. بعضى از این اسب ها به مصر رسیدند. گروهى از مردم نعل این اسب ها را کندند و براى تبرک بر در خانه هاى خود نصب کردند و این عمل در میان مردم مصر سنتى شد که بعد از آن هر کس بالاى در خانه خود نعل نصب مى کرد. (1)
روایت شده که خون امام حسین علیه السلام از جوشش نیفتاد تا این که مختار بن ابى عبیده ثقفى خروج کرد و به انتقام خون امام حسین علیه السلام هفتاد هزار نفر را کشت . مختار گفت : من براى امام حسین علیه السلام هفتاد هزار نفر را کشتم ، به خدا قسم اگر جمیع اهل زمین را مى کشتم جبران آن ناخنى را که از آن حضرت گرفته مى شد نمى گردد. (2)
در تاریخ آمده : یزید (علیه لعنه) در عصر عاشورا بعد از به شهادت رساندن امام حسین (ع)و یارانش دستور داد اسب ها ( که نعل تازه شده بودند) را بر بدن شهدای کربلا تازاندند .
یزیدیان این روز را روز برکت و پیروزی نام نهادند که در زیارت عاشورا هم به آن اشاره می شود (...یوم تبرکت بهی بن امیه و ....)و برای افتخار بر این پیروزی (قتل خاندان مطهر پیامبر )و رواج تفکر شیطانی خودنعل اسبهای خود را کندند و در سراسر شهر ها و کشورها گرداندند...شهر به شهر و کشور به کشور به نشانه ی پیروزی .
در شامات در عراق در قسطنطنیه در روم در ایران و در سراسر جهان مدرن 1400 سال قبل...
و این شد سبب آنکه در سرتاسر جهان از 1400 سال پیش تاکنون نعل اسب را نشانه ی برکت و شانس و پیروزی می دانند
این خرافه به اروپا هم رسید شاید ایناعتقاد از اسپانیا به اروپا رسیده (اندلس قدیم)به اندلسی ها هم از امویان این اعتقادرسیدهامویان به عنوان تبرک نعل اسب نگه میداشتن اما اروپایی ها چون معنی تبرک رونمی دونستن میگفتن شانس میاره
حالا امویان ایناعتقادو از کجا آورده بودن ؟
تو عاشورا بعداین که 10 تا اسب روی پیکر امام حسین (ع) تاختتند 40 تا نعل اسب ها رو به عنوانتبرک در آوردن و بین خودشون تقسیم کردناین نعل ها رو از خونه هاشون آویزون می کردنو بعد از مدتی به عنوان یک شی با ارزش به هم می فروختند ، تا اینکه تقلبی این نعلها هم اومد و کم کم آویزون بودن یه نعل تو خونه ها یه رسم شد.
[1] چهره ی خونین، ص 368، به نقل از آثار الباقیه، ص 319 .

[2] ترجمه ی اثبات الوصیه، ص 311.

همچنین این کارشناس ادامه داد

همچنین برخی از منابع معتبر که این داستان را روایت کرده اند :

آیت الله جوادی آملی : تبرک جستن به نعل اسب از موهومات بعد از حادثه کربلا است . به این جهت که این اسب ها »نعوذ بالله « آدم های خارج از دین را لگدکوب کرده اند پس با ارزش می باشند, چنان که برخی از فرقه های اسلامی دهه ی محرم را جشن می گیرند و متاسفانه فرهنگ ناشایست نعل اسب به طور ناآگاهانه در میان برخی شیعیان نیز رواج یافته است . شاید هم برخی کوبیدن نعل اسب به گمان خود برای سالم ماندن وسیله نقلیه و تندروی آن بدانند.
-
علامه کراجکی نکات تلخ و عبرت آموزی را بیان کرده است :
خانواده هایی در شام پس از حادثه کربلا با عناوین تازه ای معرفی شدند. مانند:
بنو السراویل ::فرزندان کسی بودند که لباس امام حسین را برداشته بودند
بنو السرج::فرزندان آنانی بودند که بر پیکر امام اسب تاختند و پس از جنگ نعل اسب ها را به مردم به قیمت بالایی فروختند و مردم نعل ها بر سر در خانه خود آویختند و به آن افتخار کردند
1.علامه کراجکی در صفحه ی 45 کتاب ((التعجب))

  

  

اما سخن من با شما : خودتان قضاوت کنید

  

بار ها گفتم و دوباره می گم

  

حرام خوار جلوی امام زمانه اش می ایستد و توجه نمی کند و حرام زاده است سر می برد

 

 

فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ

سخنی است که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود. آن حضرت وقتی دید که کلام حقش در دل سخت تر از سنگ کوفیان اثر نمی کند علت را این سخت دلی و عدم کرنش در برابر حق را لقمه های حرامی برشمرد که شکمهای کوفیان از آن پر شده بود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ؛ شکمهایتان از حرام پر شده و بر قلبهایتان مُهر خورده است.(4)

(بحار الانوار.جلد45.صفحه 8)

حرام خواری، ویژگی دشمنان امام حسین علیه السلام

در منابع اسلامی تأکید بسیاری بر پرهیز از لقمه حرام شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «بیشترین ترس و نگرانی من بر امتم، کسب های حرام است». همچنین فرمود: «لقمه حرام، در نسل های بعد، اثر نامطلوب خود را ظاهر می کند».

یکی از ویژگی لشگریان یزید، حرام خواری بود. قرآن در دو آیه سوره مائده، حرام خواری را از صفات یهود برشمرده است. امام حسین علیه السلام چندین بار با لشگریان یزید صحبت کرد و حسب و نسب خود را معرفی کرد و از همه راه های منطقی و احساسی، برای روشن ساختن حقایق برای آنها، استفاده کرد؛ اما اثری نداشت. حضرت فرمود: «شکم های شما، از حرام پر شده است و بر دل های شما، مهر زده شده است».

کلیک کنید تا بیشتر بدانید:

 

مطالعه مقاله اثرات لقمه حرام در روایت

مطالعه مقاله تاثیر لقمه حلال و حرام

 

منابع:

[1]

http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=6011&MagazineArticleID=62810

 [2]

http://anti666.ir/forum/showthread.php?tid=2206

 [3]

. http://www.askdin.com/thread16594.html

[4]

 http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=179633


برچسب‌ها: خوش شانسی نعل اسب برای غربی ها ریشه در عاشورا دارد, خوش شانسی نعل اسب برای برخی از مردم ریشه در عاشورا

+ نوشته شده در  چهارشنبه چهارم مرداد 1391ساعت 4:52  توسط سیدعلی طباطبائی فر

 

نقل از وب سایت دل نوشته های حضرت سید الشهداء ع




تاریخ : جمعه 93/2/5 | 11:14 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

نعل اسب از خرافه پرستی تا باور قلبی

هر چند که اسب حیوانی نجیب است و باورکردنی اما نعل اسب و ارتباط آن با دنیای مابعد الطبیعه، عجیب است و باورنکردنی. اعتقاد به نعل اسب از آن دسته باورهایی است که بسیاری آن را خرافه پرستی می نامند.
در تاریخ باستان و حتی کمی نزدیک تر حیوانی با نام اسب از اهمیت خاصی میان مردم و به خصوص جنگاوران برخوردار بود، تا جایی که قوم دارنده ی اسب بیشتر، قوم برتر و پیروز شناخته می شد. ارزش گذاری بر اسب به اندازه ای بود که حتی نام بسیاری از افراد را در ایران باستان بر این اساس انتخاب می کرده اند.
از تاریخ و جهان شگفت انگیز آن دوران که بگذریم در جهان کنونی برخی نقش نعل اسب را مهم تر از اسب می دانند. نعل اسب در ظاهر تنها کلمه ای ساده می نماید و در شکل نیز کمی شبیه حرف "یو-U" انگلیسی است. همین ظاهر ساده داستان های پیچیده ای همراه خود دارد که برای برخی باورنکردنی و برخی دیگر باورکردنی می نماید.
هستند کسانی بر روی این کره ی خاکی که نعل اسب را در اقبال و سرنوشت خویش موثر می دانند. این گروه که می توان گفت تعداد آن ها قابل ملاحظه است; معتقدند نعل اسب برای آن ها شانس و خوشبختی به همراه می آورد.
جالب است بدانید، کسانی که خود را در کسوت جادوگران می دانند، از نعل اسب استفاده کرده و بر این باورند که این مهم راهی ارتباطی است به دنیای مابعدالطبیعه.

نقل از سایت ایصدا




تاریخ : جمعه 93/2/5 | 11:12 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

نعل اسب از خرافه پرستی تا باور قلبی

هر چند که اسب حیوانی نجیب است و باورکردنی اما نعل اسب و ارتباط آن با دنیای مابعد الطبیعه، عجیب است و باورنکردنی. اعتقاد به نعل اسب از آن دسته باورهایی است که بسیاری آن را خرافه پرستی می نامند.
در تاریخ باستان و حتی کمی نزدیک تر حیوانی با نام اسب از اهمیت خاصی میان مردم و به خصوص جنگاوران برخوردار بود، تا جایی که قوم دارنده ی اسب بیشتر، قوم برتر و پیروز شناخته می شد. ارزش گذاری بر اسب به اندازه ای بود که حتی نام بسیاری از افراد را در ایران باستان بر این اساس انتخاب می کرده اند.
از تاریخ و جهان شگفت انگیز آن دوران که بگذریم در جهان کنونی برخی نقش نعل اسب را مهم تر از اسب می دانند. نعل اسب در ظاهر تنها کلمه ای ساده می نماید و در شکل نیز کمی شبیه حرف "یو-U" انگلیسی است. همین ظاهر ساده داستان های پیچیده ای همراه خود دارد که برای برخی باورنکردنی و برخی دیگر باورکردنی می نماید.
هستند کسانی بر روی این کره ی خاکی که نعل اسب را در اقبال و سرنوشت خویش موثر می دانند. این گروه که می توان گفت تعداد آن ها قابل ملاحظه است; معتقدند نعل اسب برای آن ها شانس و خوشبختی به همراه می آورد.
جالب است بدانید، کسانی که خود را در کسوت جادوگران می دانند، از نعل اسب استفاده کرده و بر این باورند که این مهم راهی ارتباطی است به دنیای مابعدالطبیعه.

نقل از سایت ایصدا




تاریخ : جمعه 93/2/5 | 11:11 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 

 

 

 

خصلت های زیبای کودکان(خصلت های زیبا را از کودکان بیاموزیم):


1-فطرتشان پاک است.


2-شاداب وبانشاط وباصفا هستند.


3-باصداقت هستند.

4-لطیف وباطراوت هستند

5-روح لطیفی دارند.

6-غم واندوه ندارند.


7-کینه وعداوت ندارند.


8-خنده های دلنشین دارند.


9
-گریه هایشان هم زیبا است.


10-محبت ونیکی را دوست دارند.


11-بازیگوشی هاشان جالب وزیبا است.


12-عفو وگذشت دارند.


13-اصراربرخواسته هایشان دارند.


14-پر تحرک وچابک وچالاک هستند.


15-فضای شاد وجذاب را دوست دارند.


16-علاقه به فضای جمعی دارند.


17-با هم سن وسال های خود جوش می خورند.


18-محبت ومهربانی  دارند.


19-به کسانی که به آنها محبت کنند انس می گیرند.


20-خلاقیت  وابتکار دارند.


21-قدرت فراگیری شان بالا است.


22-خوراکشان لطیف است.


23-به دیگران نشاط وشادابی می بخشند.

 

24-برای آموزش وفراگیری آمادگی دارند.


25-دو رو ونیرنگ باز نیستند.


26-دلبستگی های آنها به اشیاء ،زود گذر است.


27-پدر ومادرشان رابالاترین پناهگاه می دانند وبه قدرت وتوانایی آنها ایمان دارند.


28
-مورد لطف ورحمت خداوند هستند.


29-محبوب ودوست داشتنی هستند.

30-کنجکاو هستند.

31-شیرین زبانی می کنند.

32-کودکان جلوه های رحمت خدا هستند

33-بواسطه آنها عذاب دفع می شود.


{درروایتی از رسولخدا ص آمده است که فرمود:اگر ملاحظه بندگان رکوع کننده واطفال شیرخواره وحیوانات چرنده نبود هرآینه(به جهت گناهان و..)عذاب بر شما ناز ل می شد. تفسیرنور الثقلین ج1ص253}

(متن از سیداصغر سعادت)

 

 




تاریخ : جمعه 93/2/5 | 7:8 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


 

قال رسول الله صلى الله علیه و آله :لَأَنَا فی فِتنَةِ السَّرّاءِ أخوَفُ عَلَیکُم مِن فِتنَةِ الضَّرّاءِ ، إنَّکُم قَدِ ابتُلیتُم بِفِتنَةِ الضَّرّاءِ فَصَبَرتُم ، وإنَّ الدُّنیا خَضِرَةٌ حُلوَةٌ  .

 .پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :من از آزمایشِ با رفاه، بیشتر بر شما مى ترسم تا آزمایش با سختى ها . شما به آزمایش سختى ها امتحان شدید و شکیبایى و تحمّل کردید ؛ امّا دنیا جذّاب و شیرین است !


منابع :مسند أبی یعلى : ج 1 ص 364 ح 776 ، حلیة الأولیاء : ج 1 ص 93 کلاهما عن مصعب بن سعد عن أبیه ، کنز العمّال : ج 3 ص 257 ح 6431 وراجع : المصنّف لابن أبی شیبة : ج 8 ص 618 عن معاذ من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام .


سایت حدیث نت



دانشنامه قرآن و حدیث ج 16ص 37



تاریخ : جمعه 93/2/5 | 5:51 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
کشتی گیری که در فینال حاضر نشد؟
نقل از سایت منبرک

 

 

 

در دوران جوانى که به ورزش ‍ کشتى مى رفت روزى براى انجام مسابقات به اتفاق هم به سالن رفتیم . مسابقات فینال بود، در میان جمعیت به تماشا نشسته بودم که چند نفر از رقیبان با هم مبارزه کردند. نوبت به عباسرسید. چند بار نام او را براى مبارزه خواندند، امّا او حاضر نشد. تا این که دست رقیب او را به عنوان برنده مسابقه بالا بردند. نگران شدم به خودم مى گفتم : یعنى عباس کجا رفته ؟ در جستجوى او بودم نگاهم به او افتاد که از درب سالن وارد مى شد. جلو رفتم و گفتم : کجا بودى؟ اسمت را خواندند، نبودى ؟

 

گفت : وقت نماز بود، نماز از هر کارى برایم مهمتر است . رفته بودم نماز جماعت

اینقدر نماز اول وقت به جماعت ، برای عباس حاجی زاده مهم بود که بعد از شهادتش وقتی وصیت نامه اش را خواندیم نوشته بود:برادران و خواهران عزیز! اگر خواستید خود سازی کنید، از نماز کمک بگیرید، البته نماز اول وقت در مسجد به خضوع و خشوع و از روی صبر.

[ستارگان خاکى ، صفحه 219]




تاریخ : جمعه 93/2/5 | 12:54 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


در جهان آفرینش که در آن زندگی می کنیم هر دسته از انسانها با نژادها و سنتهای مختلف، مقرّرات خاصی برای آداب معاشرت دارند.

ادب و انسانیت از فهم سرشار و ادراک حقایق سرچشمه می گیرد و بی ادبی از جهل و نادانی.

یکی از تفاوتهای انسان با حیوان، ادب است، زیرا انسانها در اثر درک حقایق، ادب دارند و حیوانات فاقد آن هستند و هرچهانسانیت کسی کامل تر شود، ادب و تربیت او بیشتر می شود.

پیامبر بزرگوار  اسلام فرمودند:

" اَکْرِمُوا اولادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدابَهُم " 1 .

فرزندان خود را محترمبدارید و با آداب خوب و پسندیده با آنان رفتار نمایید.

 و در ادامه می فرمایند :

" رَحِمَ اللَّهُ عبداً أعانَ ولَدَهُ علی برِّه بالإحسان إلیه، و التألّفله و تعلیمه و تأدیبه " 2

رحمت خدا بر کسی که در احسان و محبت بهفرزند خود کوشا باشد و به او آداب خوب و نیک بیاموزد.

در اوایل طلبگی خود یاد دارم که یکی از اساتید بنده این شعر زیبا را زیاد می خواند، خیلی فکر کردم تا تنوانستم همین چند بیت را بخاطر بیاورم:  

پیش ارباب خرد مایه ایمان ادب است              لاجرم پیشه مردان سخندان، ادب است
بى ادب را به سماوات بقا منزل نیست            در سماوات بقا منزل مردان، ادب است
دامن عقل و ادب گیر که در راه یقین                بر سر گنج وجود تو نگهبان، ادب است
آدمی زاده اگر بى ادب است، آدم نیست          فرق در جنس بنى آدم و حیوان، ادب است

عاقبت هرچه کند خواجه پشیمان گردد            آنچه از وی نشوی هیچ پشیمان، ادب است

کردم از عقل سؤالی که بگو ایمان چیست؟     عقل در گوش دلم گفت که ایمان، ادب است

گر به قرآن بکنی با چشم بصیرت نظری           آیه آیه همگی معنی قرآن، ادب است

گر تو خواهی که قدم بر سر ابلیس نهی         با ادب باش بیبین قاتل شیطان، ادب است

چند روزی که در این خانه تن میهمانی            با ادب باش که خاصیت میهمان، ادب است

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) می فرماید:

" ثلاثه?ٌ لیسَ معهُنَّ غُربه?ٌ: حُسنالأدب و کفّ الأذی و مجانبه?ُ الریب ".3

سه چیز است که شخص با داران بودنآنها احساس غربت نمی کند: ادب پسندیده و بی آزاری نسبت به مردم و دوری ازشک و تردید.


در پایان جا دارد فرازی از رساله حقوق حضرت امام سجاد (علیه السلام) را که در رابطه با رعایت ادب در برابر استاد است، بیان کنم:

"" حق استادت اینست که: او را محترم و بزرگ شمرده، در حضور او و رو به روی اونشسته و به حرفهای او گوش فرا دهی، صدایت بلندتر از استاد نباشد، هرگاه کسیاز او سؤالی کرد پیش از او مبادرت به جواب ننمایی، در حضور او با کسی سخننگویی، نزد او غیبت کسی نکنی، اگر پشت سر او بد گفتند دفاع کنی، عیبش رابپوشانی، فضائل او را آشکار نمائی، با دشمنانش همنشین نشوی و دوستانش رادشمن نداری، هنگامی که چنین کنی فرشتگان الهی گواهی می دهند که تو به سراغاو رفته ای و برای خدا از او علم آموخته ای، نه برای خلق خدا ""

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشتها:

1. مستدرک الوسائل، ج 15، ص 168، ابواب احکام الأولاد، باب 63، ح 3.

2. مستدرک الوسائل، ج 15، ص 169.

3. مستدرک الوسائل، ج 3، ص 625.

4. تحف العقول، ص 266.

+ نوشته شده در  جمعه پنجم اردیبهشت 1393ساعت 2:13  توسط ابراهیم زاده شرمه  |

 

نقل ازسایت  کوی عشق





تاریخ : جمعه 93/2/5 | 9:55 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

داستانی شگفت از حق الناس

نقل از سایت منبرک

 


عالم زاهد "سیّد هاشم بحرانى"  رضوان اللّه تعالى علیه نقل رمودند:

در نجف اشرف ، عطارى بود که همه روزه پس از نماز ظهر در دکانش ‍ مردم را موعظه مى نمود، و هیچ وقت دکانش خالى از جمعیّت نبود.

یک نفر از شاهزادگان هند که مقیم نجف اشرف شده بود، برایش ‍ مسافرتى پیش آمد، پس جعبه اى که در آن گوهرهایى نفیس و جواهرات پربها بود نزد آن عطار امانت گذاشت و رفت

پس از مراجعت آن امانت را مطالبه کرد، عطار منکر امانت شد، هندى در کار خود بیچاره و حیران ماند، و پناهنده به قبر مطهّر حضرت امیر المؤ منین (ع ) شد، و گفت : یا على من براى اقامت نزد قبر شما ترک وطن و آسایش نموده و تمام دارائیم را نزد فلان عطار گذاردم و حالا منکر شده و جز آن مال دیگرى ندارم ، و شاهدى هم براى اثبات آن ندارم، و غیر از حضرتت کسى نیست که به داد من برسد.

شب در عالم خواب آن حضرت به او فرمود: هنگامیکه دروازه شهر باز مى شود، بیرون برو و اول کسى را که دیدى امانت را از او مطالبه کن او به تو مى رساند.

چون بیدار شد و از شهر خارج گردید، اول کسى را که دید، پیر مرد عابد و زاهدى بود که پشته اى هیزم بر دوش داشت و مى خواست ، آن را براى مصرف اهل و عیالش بفروشد.

پس حیا کرد از او چیزى بخواهد و به حرم مطهر برگشت ، شب دیگر در خواب مانند شب گذشته به او فرمودند: و فردا همان شخص را دید و چیزى نگفت

شب سوم همان را که شبهاى پیش فرموده بودند، به او فرمودند، و روز سوم آن مرد شریف را دید و حالات خود را برایش گفت : و مطالبه امانت را از او کرد.

آن بزرگوار ساعتى فکر نمود و فرمود: فردا بعد از ظهر در دکان عطار بیا تا امانت را به تو برسانم ، فردا هنگام اجتماع خلق در دکان عطار، آن مرد عابد فرمود: امروز موعظه کردن را به من واگذار، قبول کرد.

پس فرمود: اى مردم من فلان پسر فلان هستم و من از حق النّاس ‍ سخت در هراسم و به توفیق الهى دوستى مال دنیا در دلم نیست و اهل قناعت و عزلت هستم و با این وصف پیش آمد ناگوارى برایم واقع شده که مى خواهم امروز شما را به آن باخبر کنم و شما را از سختى عذاب الهى و سوزش آتش جهنّم و بعضى از گزارشات روز جزاء و قیامت  را به شما برسانم

بدانید که : من روزى محتاج به قرض گرفتن شدم ، از یک نفر یهودى ده قِران گرفتم و شرط کردم که در مدّت بیست روز به او بازگردانم ، یعنى روزى نیم قِران به او برسانم

پس تا ده روز نصف طلب را به او رساندم و بعد او را ندیدم ، احوالش ‍ را پرسیدم ؟

گفتند: به بغداد رفته ، پس از چند شبى در خواب دیدم ، گویا قیامتبرپا شده که مرا و مردم را براى موقف حساب احضار کرده اند.

من به فضل الهى از آن موقف خلاص شده و جزء بهشتیان ، رو به بهشت حرکت کردم ، چون به صراط رسیدم ،  صداى نعره جهنّم را شنیدم ، پس آن مرد طلبکار یهودى را دیدم که مانند، شعله آتشى از جهنّم بیرون آمد و راه را بر من بست و گفت : پنج قِرآن طلبم را بده و برو.

هرچه گریه و زارى کردم و گفتم : من در مقام جستجو از تو بودم و تو را ندیدم که طلبت را بدهم . گفت : نمى گذارم ، رد شوى ، تا طلب مرا ندهى

گفتم : اینجا چیزى ندارم ، گفت : پس بگذار تا یک انگشت خودم را بر بدنت بگذارم ، پذیرفتم . چنان انگشتش را به سینه ام گذاشت که از سوزش آن به جزع افتاده و بیدار شدم

دیدم جاى انگشتش بر سینه ام زخم است و تا بحال مجروح است و هرچه مداوا کردم فائده نبخشید.

سپس سینه خود را گشود و نشان مردم داد، وقتى که مردم این منظره را دیدند، صداها به گریه و ناله بلند کردند و عطار هم سخت از عذاب روز قیامت در هراس شد، آن شخص هندى را به خانه خود برد و امانت را به او داد و معذرت خواست. [زبدة القصص جلد 1 صفحه 172]







تاریخ : جمعه 93/2/5 | 9:46 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی