سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 

عکس های یکی از مشهورترین زنان چین که شاخ در آورده!

                                   توجه توجه توجه

 این  روزها  با شنیدن  خبرهایی  از  جشن اشرافی بانوان در
تالار حافظیه کاخ سعدآباد نزدیک است که ما هم شاخ درآوریم؟!!!!!!!


امروز و با شعار «انصراف از یارانه، ریخت و پاش شاهانه» صورت گرفت
تجمع اعتراضی بانوان تهرانی به جشن اشرافی همسر روحانی در کاخ سعدآباد
 
 
تاریخ انتشار : چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 ساعت 14:38
کد مطلب: 128465
 
 
تعدادی از زنان تهرانی ظهر امروز در اعتراض به برگزاری جشن اشرافی همسر دکتر روحانی در کاخ سعدآباد، مقابل نهاد ریاست جمهوری تجمع کردند.

به گزارش ندای انقلاب، تعدادی از بانوان تهرانی به صورت خودجوش و در اعتراض به جشن اشرافی برپا شده از سوی همسر رئیس جمهور ظهر امروز در مقابل نهاد ریاست جمهوری تجمع اعتراض آمیز برگزار کردند.

بانوان تجمع‌کننده پس از اقامه نماز ظهر و عصر با سر دادن شعارهایی نظیر «دولت تدبیر و امید، تأسف، تأسف» و «انصراف از یارانه، ریخت و پاش شاهانه» اعتراض خود را به برگزاری جشن همسر رئیس‌جمهور ابراز کردند.

یکی از بانوان حاضر در این تجمع به "فارس" گفته است: ما بانوان از قسمت‌های مختلف شهر به اینجا آمده‌ایم تا اعتراض خود را به شیوع اشرافی‌گری در جامعه و در میان دولتمردان اعلام کنیم.

بانوان معترض به جشن همسر رئیس‌جمهور همچنین پلاکاردهایی با عنوان «مسئول بی‌اراده، کو زندگی ساده» و «حذف یارانه‌ها اولویت دارد یا برگزاری جشن» اعتراض خود را ابراز کردند.

به گزارش ندای انقلاب، در حالی که در نخستین روزهای سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» خبر حضور رییس جمهور در شمال کشور و پس از آن به کیش منتشر شد و باعث حیرت افکار عمومی گشت، در آخرین روز فروردین ماه سال جاری، انتشار خبر دیگری توسط رسانه ها باعث تعجب و تاسف شده است.



جشن اشرافی سعدآباد با حضور زنان مسئولان ارشد دولتی برگزار شد
عکس تزئینی است/از راست به چپ: همسر جواد ظریف، همسر اسحاق جهانگیری، همسر رییس جمهور و همسر حسین فریدون


به گزارش رجانیوز، شب میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها جشنی به مناسبت بزرگداشت مقام زن در تالار حافظیه کاخ سعدآباد برگزار شد، مراسمی که پیش از این شهیندخت مولاوردی معاون امور زنان رئیس جمهور از برگزاری آن خبر داده بود.

در این جشن زنانه و اشرافی که در فضای کاخ سعدآباد که فاصله طبقاتی زنان دولتمردان و مسئولان زن دولتی را به رخ عموم زنان جامعه می‌کشید برگزار شد و تمام مدعوین زن این ضیافت، از قبل دعوت شده و و هیچ امکانی برای ورود افراد عادی به این مراسم وجود نداشت. همچنین عالیه صاحبی همسر رییس جمهور نیز در این مراسم حضور داشت.

در این مراسم با ورود هر میهمان، تشریفات او را تا محل تحویل لوازم شخصی، لباس‌ها، تلفن همراه و دوربین عکاسی همراهی می‌کرد و جای هر فردی از پیش مشخص شده بود.


علی رغم تکذیب مسئولان دولتی، رسانه ها گزارش دادند که جشن اشرافی سعد آباد با رقاصی برخی مانکن ها برگزار شده بود


این جشن بزرگداشت مقام زن که با بی حجاب شدن میهمانان آن بیشتر شبیه یک دور همی زنانه شده بود از بخش‌های مختلفی غیر از دولت نیز میهمانانی داشت، فعالان امور زنان، بازیگر، کارگردان و نویسنده زن.

رقص لزگی 6 دختر، کنسرت موسیقی زنان و برگزاری شوی لباس زنان بخشی از ویژه برنامه‌های این ضیافت بود.

اما برپایی مراسمی به بهانه ولادت بانوی مکرمه اسلام حضرت فاطمه (س) حرمت‌ها و اقتضائاتی دارد که می‌توان آن را در فضایی بی تکلف و خارج از محیط اشرافی یک کاخ آن را برگزار کرد.

از سوی دیگر اگر قرار است جشنی برای ولادت حضرت زهرا (س) از سوی دولتمردان با حضور خدمتگزاران عرصه زنان برگزار شود بهتر است که در محیطی که عموم زنان جامعه امکان حضور در آن را داشته باشند برپا شود تا شادی برای روز زن ، انحصاری نشود.

در همین باره، جهان نیوز هم نوشته بود که آنچه پررنگ تر عنوان این مراسم بود، برگزاری شوی لباس ایرانی و اسلامی و همچنین رقص دختران نوجوان در بخشی از آن بود، طوری که به دلیل شرایط نامناسب برنامه، همسر علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی به نشانه اعتراض سالن حافظیه را ترک کرد.

گفته می شود مدیریت این مراسم را همسر حسین فریدون، برادر و دستیار ویژه رئیس جمهور، برعهده داشته است.

دیگر نکته تامل برانگیز این مراسم، حجاب مانکن‌های زن دعوت شده به مراسم بود. با وجود اینکه وضعیت پوشش مانکن‌ها هنگام ورود به ساختمان حافظیه نامناسب بود اما این پوشش در پایان مراسم و هنگام خروج از این ساختمان وضعیت زننده تری پیدا کرد؛ به طوری که مسئولین تشریفات نهاد ریاست جمهوری برای جلوگیری از جولان مانکن ها در محوطه، مجبور شدند آنان را از درب ساختمان حافظیه تا محل توقف خودروهایشان، با آژانس هدایت کنند.

گفتنی است که در پایان مراسم به هر یک از مدعوین ایرانی و خارجی، تعداد 5 سکه تمام بهار اهدا شد.

لازم به ذکر است، با و جود حضور خبرنگار رجانیوز برای پوشش این برنامه، با توجه به چهره و پوشش نامناسب بسیاری از افراد دعوت شده در این مراسم پرحاشیه، به خبرنگاران و عکاسان حتی اجازه نزدیک شدن به محیط کاخ سعد آباد نیز داده نمی شد تا این جشن خصوصی زنانه دولتی ها، انعکاسی در رسانه ها نداشته باشد.

 

 
1393-02-03 16:37:58
متن کامل اطلاعیه روابط عمومی نهاد ریاست جمهوری در خصوص جشن میلاد حضرت زهرا (س) به شرح زیر است.

بسمه تعالی

پاسداشت فرهنگ غنی اسلامی – ایرانی در سالی که توجه به اقتصاد و فرهنگ از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان راهبرد کلان نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام شده است؛ نیازمند معرفی و تبیین شعائر و نمادهای والای فرهنگ ناب محمدی (ص) است. در این میان؛ تبیین شخصت سرور بانوان دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) که مهمترین الگو برای زیست مومنان? زنان در ایران اسلامی است، از یکسو جایگاه رفیع زن در عرصه فعالیتهای اجتماعی نظام مقدس اسلامی را به تصویر می کشد و از سوی دیگر مهر بطلانی بر سیاه نمایی ها و ادعاهای دروغین نظام فرهنگی و حقوق بشر غربی، در خصوص بانوان ایران عزیز خواهد بود. چنانچه رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با جمعی از بانوان فرمودند: «برخورداری ایران اسلامی از انبوه زنان فرزانه، تحصیل کرده، خوشفکر و ممتاز؛ از نعمات الهی و جزو بزرگترین افتخارات جمهوری اسلامی است.»

امسال نیز به همین مناسبت و در امتداد سنتی هر ساله مراسم جشن ولادت زهرای اطهر (س) و روز زن؛ جشنی به میزبانی همسر رئیس جمهوری با حضور همسران سفرای کشورهای خارجی و مدیرانِ نظام اسلامی و همچنین جمع کثیری از بانوان فرهیخته ایران اسلامی برگزار شد. بویژه میهمانان خارجی فرصتی یافتند تا ضمن آشنایی با ابعاد شخصیت و زندگانی دخت گرامی پیامبر اسلام (ص)، با گوشه هایی از فرهنگ و سبک زندگی اسلامی و ایرانی آشنا شوند. چنانچه ویژگی مجالس مولودیِ مختص بانوان است؛ در این جلسه با رعایت تمام جنبه های شرع مقدس و شوونی که مجالسی از این دست دارد، تعدادی از دختران خردسال به شادمانی پرداختند ?!!!! و نمونه های از پوشش و حجاب زنان اقوام ایرانی در ادوار و مناطق مختلف به نمایش درآمد.

در کمال تعجب و تاسف، جشنی که معطر به نام صدیقه طاهره (س) و مربوط به پاسداشت شخصیت آن حضرت بود، از آسیبِ نگاههای ابزاری و سیاسی در امان نماند. و بر خلاف موازین اسلام عزیز، اخلاق محمدی (ص) و حتی اصول حرفه اطلاع رسانی؛ موجی از شایعات، افترا، اکاذیب و پیامک هایی به صورتی هماهنگ در فضای رسانه ای کشور منتشر شد. این در حالی بود که هیچیک از مطالب منتشره مستند نبود و متاسفانه افرادی نیز که به تریبونهای عمومی کشور دسترسی دارند بدون اینکه از حقیقت ماجرا مطلع باشند، و بدون تحقیق، آن را دستمایه ای برای متهم نمودن دولت به بی توجهی به فرهنگ والای دینی کردند. حال آنکه با دروغ و افترا نمی توان به بام سعادت رسید. و همچنین نمی توان خدمتگزاران مردم را از مسیر فرهنگ راستی، راستگویی، اعتدال و رونق و تعالی کشور بازداشت.

دفتر نهاد ریاست جمهوری که رعایت حرمتِ خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام را اوجب واجبات و مهمترین مصالح نظام اسلامی می داند از ذکر افتراها و مطالب کذبی که متاسفانه و به دروغ به این مراسم منتسب گردید، خودداری می کند. امیدواریم همه اهالی رسانه و عزیزانی که تریبونهای مختلف را به عنوان امانتی الهی در اختیار دارند؛ ضمن توجه بازدارنده در قبال اینگونه رفتارها تلاش خود را معطوف به حراست از مقدسات دینی و باورهای مردم مومن و عزیزمان نمایند و راه را برسوء استفاده های سیاسی و ابزاری سد نمایند.

ان شاءالله در سال فرهنگ؛ اخلاق اسلامی که مهمترین آموزه پیامبر اعظم (ص) برای جهان بشریت است، سرلوحه رفتارها قرار گیرد و چراغ راه سعادت در حیات فردی و اجتماعی گردد.

روابط عمومی نهاد ریاست جمهوری
 

 




تاریخ : چهارشنبه 93/2/3 | 5:33 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

عکس های یکی از مشهورترین زنان چین که شاخ در آورده!

یکی از مشهورترین زنان چین که شاخ در آورده!

ژانگ روی فانگ پیرزن 100 ساله ایست که یکی از مشهورترین زنان چین می‌باشد. سال گذشته بود که یک شاخ، روی پیشانی این زن روئید و نام او را بر سر زبانها انداخت.

 یکی از مشهورترین زنان چین که شاخ در آورده!

عکس های یکی از مشهورترین زنان چین که شاخ در آورده!
عکس های یکی از مشهورترین زنان چین که شاخ در آورده!
عکس های یکی از مشهورترین زنان چین که شاخ در آورده!

 یکی از مشهورترین زنان چین که شاخ در آورده!

عکس های یکی از مشهورترین زنان چین که شاخ در آورده!

مشهورترین زنان دنیا

عکس های یکی از مشهورترین زنان چین که شاخ در آورده!

 یکی از مشهورترین زنان چین که شاخ در آورده!

 

نقل از سایت IRANAGE






تاریخ : چهارشنبه 93/2/3 | 5:17 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
نزدیک به 30 سال است که مردی در چین با یک شاخ در گردنش زندگی می کند. "لی ژیبینگ" پیرمردی است که در استان "شیان" زندگی می کند و برای اولین بار در سال 1980 بود که متوجه یک جسم عجیب در گردنش شد .
به گزارش گروه خواندنی های باشگاه خبرنگاران،  برخی انسان ها در دنیا بنا به تقدیر دچار مشکلاتی می شوند که شاید تنها خودشان حامل آن روی زمین باشند. این افراد زندگی سخت و به خصوصی را در طول عمر خود دارند و معمولا سوژه خوبی برای گروه های خبری در دنیا هستند.

نزدیک به 30 سال است که مردی در چین با یک شاخ در گردنش زندگی می کند. "لی ژیبینگ" پیرمردی است که در استان "شیان" زندگی می کند و برای اولین بار در سال 1980 بود که متوجه یک جسم عجیب در گردنش شد .

سرعت رشد این شاخ بسیار کم است و او می تواند سالی دو بار به کمک دوستانش این شاخ را بریده و کوتاه ترش کند. به گفته خودش او بزرگترین آرزویش، نه در آمدن این شاخ بلکه دانستن دلیل به وجود آمدنش است.



به گفته "لی" در بلندترین زمان این شاخ می تواند به 15 سانتی متر برسد. از آنجایی که این پیرمرد حالا 62 ساله است بدنش توان کنترل همچنین جسم اضافه ای را روی بدن ندارد. او حالا دچار مشکلات پوستی و کبودی های زیاد در اطراف گردنش می شود.

دلیل این مشکل به طور کلی نامعلوم است و دانشمندان نمی توانند به طور قطع روی آن حرفی بزنند اما به گفته آن ها می توان با عمل های پیچیده این شاخ را از بدن برای همیشه جدا کرد و آزمایشات اولیه روی لی انجام گرفته است.



تاریخ : چهارشنبه 93/2/3 | 5:2 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

  تفسیر آیات 26 تا30از سوره اسراء
آیه و ترجمه
وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسکِینَ وَ ابْنَ السبِیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً(26)
إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوَنَ الشیَطِینِ وَ کانَ الشیْطنُ لِرَبِّهِ کَفُوراً(27)
وَ إِمَّا تُعْرِضنَّ عَنهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّک تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّیْسوراً(28)
وَ لا تجْعَلْ یَدَک مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِک وَ لا تَبْسطهَا کلَّ الْبَسطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً محْسوراً(29)
إِنَّ رَبَّک یَبْسط الرِّزْقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرَا بَصِیراً(30)

  ترجمه :

26 - و حق نزدیکان را بپرداز و (همچنین ) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز اسراف و تبذیر مکن .
27 - چرا که تبذیرکنندگان برادران شیاطینند، و شیطان کفران (نعمتهاى ) پروردگارش کرد
28 - و هر گاه از آنها (یعنى مستمندان ) روى برتابى و انتظار رحمت پروردگارت را داشته


تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 86 باشى (تا گشایشى در کارت پدید آید و به آنها کمک کنى ) با گفتار نرم و آمیخته لطف با آنها سخن بگو.
29 - هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش ‍ منما) و بیش از حد آنرا مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرو مانى .
30 - پروردگارت روزى را براى هر کس بخواهد گشاده یا تنگ مى دارد، او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست .

 

  تفسیر:

رعایت اعتدال در انفاق و بخشش .
در این آیات فصل دیگرى از سلسله احکام اصولى اسلام را در رابطه با اداى حق خویشاوندان و مستمندان و در راه ماندگان ، و همچنین انفاق را بطور کلى ، دور از هر گونه اسراف و تبذیر بیان مى کند.
نخست مى گوید: ((حق ذى القربى و نزدیکان را به آنها بده )) (و آت ذا القربى حقه ).
((و همچنین مستمندان و در راه ماندگان را)) (والمسکین و ابن السبیل ):
در عین حال ((هرگز دست به تبذیر نیالاى )) (و لا تبذر تبذیرا).
((تبذیر)) در اصل از ماده ((بذر)) و به معنى پاشیدن دانه مى آید، منتها این کلمه مخصوص مواردى است که انسان اموال خود را به صورت غیر منطقى و فساد، مصرف مى کند، و معادل آن در فارسى امروز ((ریخت و پاش )) است .
و به تعبیر دیگر تبذیر آنست که مال در غیر موردش مصرف شود هر چند کم باشد، و اگر در موردش صرف شود تبذیر نیست هر چند زیاد باشد.
چنانکه در تفسیر عیاشى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : که در ذیل این آیه در پاسخ سؤ ال کننده اى فرمود: من انفق شیئا فى غیر طاعة الله فهو مبذر و من انفق فى سبیل الله فهو مقتصد: ((کسى که در غیر راه اطاعت فرمان خدا مالى انفاق کند، تبذیر کننده است و کسى که در راه خدا انفاق کند میانه رو


تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 87 است )) و نیز از آنحضرت نقل شده که روزى دستور داد رطب براى خوردن حاضران بیاورند، بعضى رطب را مى خوردند و هسته آنرا به دور مى افکندند، فرمود: ((این کار را نکنید که این تبذیر است و خدا فساد را دوست نمى دارد)).
دقت در مساله اسراف و تبذیر تا آن حد است که در حدیثى مى خوانیم پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از راهى عبور مى کرد، یکى از یارانش بنام سعد مشغول وضوء گرفتن بود، و آب زیاد مى ریخت ، فرمود: چرا اسراف مى کنى اى سعد! عرض کرد: آیا در آب وضو نیز اسراف است ؟ فرمود: نعم و ان کنت على نهر جار: ((آرى هر چند در کنار نهر جارى باشى )).
در اینکه منظور از ذى القربى در اینجا همه خویشاوندان است یا خصوص خویشاوندان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) (زیرا مخاطب در آیه او است ) در میان مفسران گفتگو است .
در احادیث متعددى که در نکات ، بحث آن خواهد آمد مى خوانیم که این آیه به ذوى القرباى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تفسیر شده ، و حتى در بعضى مى خوانیم که به داستان بخشیدن سرزمین فدک به فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) نظر دارد.
ولى همانگونه که بارها گفته ایم اینگونه تفسیرها مفهوم وسیع آیات را محدود نمى کند، و در واقع بیان مصداق روشن و واضح آن است .
خطاب به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در جمله ((و آت )) دلیل بر اختصاص این حکم به او نیست ، زیرا سایر احکامى که در این سلسله آیات وارد شده ، مانند نهى از تبذیر و یا مداراى با سائل و مستمند و یا نهى از بخل و اسراف ، همه به صورت خطاب به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ذکر شده ، در حالى که مى دانیم این احکام جنبه اختصاصى ندارد، و مفهوم آن کاملا عام است .


تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 88 توجه به این نکته نیز لازم است که نهى از تبذیر بعد از دستور به اداى حق خویشاوندان و مستمند و ابن سبیل اشاره به این است که مبادا تحت تاثیر عواطف خویشاوندى و یا عاطفه نوعدوستى در مقابل مسکین و ابن السبیل قرار بگیرید و بیش از حد استحقاقشان به آنها انفاق کنید و راه اسراف را بپوئید که اسراف و تبذیر در همه جا نکوهیده است .
آیه بعد به منزله استدلال و تاکیدى بر نهى از تبذیر است ، مى فرماید: ((تبذیرکنندگان برادران شیاطین هستند)) (ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین ).
((و شیطان ، کفران نعمتهاى پروردگار کرد)) (و کان الشیطان لربه کفورا).
اما اینکه شیطان ، کفران نعمتهاى پروردگار را کرد روشن است ، زیرا خداوند نیرو و توان و هوش و استعداد فوق العاده اى به او داده بود، و او اینهمه نیروها را در غیر موردش یعنى در طریق اغوا و گمراهى مردم صرف کرد.
و اما اینکه تبذیرکنندگان برادران شیاطینند، به خاطر آنست که آنها نیز نعمتهاى خداداد را کفران مى کنند و در غیر مورد قابل استفاده صرف مى نمایند.
تعبیر به ((اخوان )) (برادران ) یا به خاطر این است که اعمالشان همردیف و هماهنگ اعمال شیاطین است ، همچون برادرانى که یکسان عمل مى کنند، و یا به خاطر آنست که قرین و همنشین شیطان در دوزخند، همانگونه که در آیه 39 از سوره زخرف بعد از آنکه قرین بودن شیطان را با انسانهاى آلوده بطور کلى بیان مى کند مى فرماید: و لن ینفعکم الیوم اذ ظلمتم انکم فى العذاب مشترکون : ((امروز اظهار برائت و تقاضاى جدائى از شیطان سودمند به حال شما نیست چرا که همگى در عذاب مشترکید)).

تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 89 و اما اینکه ((شیاطین )) در اینجا به صورت جمع ذکر شده ممکن است اشاره به چیزى باشد که از آیات سوره ((زخرف )) استفاده مى شود که هر انسانى روى از یاد خدا برتابد، شیطانى برانگیخته مى شود که قرین و همنشین او خواهد بود، نه تنها در این جهان که در آن جهان نیز همراه او است و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین ... حتى اذا جائنا قال یا لیت بینى و بینک بعد المشرقین فبئس القرین (سوره زخرف آیه 36 و 38).
و از آنجا که گاهى مسکینى به انسان رو مى آورد و امکاناتى براى پاسخ گوئى به نیاز او در اختیارش نیست ، آیه بعد طرز برخورد صریح با نیازمندان را در چنین شرائطى بیان مى کند و مى گوید ((اگر از این نیازمندان به خاطر (نداشتن امکانات و) انتظار رحمت خدا که به امید آن هستى روى برگردانى نباید این رویگرداندن توام با تحقیر و خشونت و بى احترامى باشد، بلکه باید با گفتارى نرم و سنجیده و توام با محبت با آنها برخورد کنى )) حتى اگر مى توانى وعده آینده را به آنها بدهى و ماءیوسشان نسازى (و اما تعرضن عنهم ابتغاء رحمة من ربک ترجوها فقل لهم قولا میسورا).
((میسور)) از ماده ((یسر)) به معنى راحت و آسان است ، و در اینجا مفهوم وسیعى دارد که هر گونه سخن نیک و برخورد توام با احترام و محبت را شامل مى شود.
بنابراین اگر بعضى آنرا به عبارت خاصى تفسیر کرده اند، و یا به معنى وعده دادن براى آینده ، همه از قبیل ذکر مصداق است .
در روایات مى خوانیم که بعد از نزول این آیه هنگامى که کسى چیزى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خواست و حضرت چیزى نداشت که به او بدهد مى فرمود: یرزقنا الله

تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 90 و ایاکم من فضله : ((امیدوارم خدا ما و تو را از فضلش روزى دهد)).
در سنتهاى قدیمى ما به هنگام برخورد با سائل چنین بوده و هست که هنگامى که تقاضا کننده اى به در خانه مى آمد و چیزى براى دادن موجود نبود به او مى گفتند: ((ببخش ))، اشاره به اینکه آمدن تو بر ما حقى ایجاد مى کند و از نظر اخلاقى از ما چیزى طلبکار هستى و ما تقاضا داریم که این مطالبه اخلاقى خود را بر ما ببخشى چرا که چیزى که پاداش آن باشد موجود نداریم !
و از آنجا که رعایت اعتدال در همه چیز حتى در انفاق و کمک به دیگران ، شرط است ، در آیه بعد روى این مساله تاکید کرده مى گوید: ((دست خود را بر گردن خویش بسته قرار مده )) و لا تجعل یدک مغلولة الى عنقک ).
این تعبیر کنایه لطیفى است از اینکه دست دهنده داشته باش ، و همچون بخیلان که گوئى دستهایشان به گردنشان با غل و زنجیر بسته اند و قادر به کمک و انفاق نیستند مباش .
از سوئى دیگر ((دست خود را فوق العاده گشاده مدار، و بذل و بخشش بى حساب مکن که سبب شود از کار بمانى ، و مورد ملامت این و آن قرار گیرى ، و از مردم جدا شوى )) (و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا). همانگونه که ((بسته بودن دست به گردن )) کنایه از بخل ، ((گشودن دستها به طور کامل )) آنچنانکه از جمله ((و لا تبسطها کل البسط)) استفاده مى شود کنایه از بذل و بخشش بى حساب است .
و ((تقعد)) که از ماده ((قعود)) به معنى نشستن است کنایه از توقف و از کار افتادن مى باشد.
تعبیر به ((ملوم ))، اشاره به این است که گاه بذل و بخشش زیاد نه تنها

تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 91 انسان را از فعالیت و ضروریات زندگى بازمى دارد بلکه زبان ملامت مردم را بر او مى گشاید.
((محسور)) از ماده ((حسر)) (بر وزن قصر) در اصل معنى کنار زدن لباس و برهنه ساختن قسمت زیر آن است ، به همین جهت ((حاسر)) به جنگجوئى مى گویند که زره در تن و کلاه خود بر سر نداشته باشد.
به حیواناتى که بر اثر کثرت راه رفتن خسته و وامانده مى شوند، کلمه ((حسیر)) و ((حاسر)) اطلاق شده است ، گوئى تمام گوشت تن آنها یا قدرت و نیرویشان کنار مى رود و برهنه مى شوند.
و بعدا این مفهوم توسعه یافته به هر شخص خسته و وامانده که از رسیدن به مقصد عاجز است ((محسور)) یا ((حسیر)) و ((حاسر)) گفته مى شود.
((حسرت )) به معنى غم و اندوه نیز از همین ماده گرفته شده ، چرا که این حالت به انسان معمولا در مواقعى دست مى دهد که نیروى جبران مشکلات و شکستها را از دست داده ، گوئى از توانائى و قدرت برهنه شده است .
در مورد مساله انفاق و بخشش اگر از حد بگذرد و تمام توان و نیروى انسان جذب آن گردد، طبیعى است که انسان از ادامه کار و فعالیت و سامان دادن به زندگى خود وامیماند، برهنه از نیروها و سرشار از غم مى گردد، و طبعا از ارتباط و پیوند با مردم نیز قطع خواهد شد.
در بعضى از روایات که در شان نزول این آیه نقل شده این مطلب به وضوح دیده مى شود، در روایتى مى خوانیم پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در خانه بود سؤ ال کننده اى بر در خانه آمد چون چیزى براى بخشش آماده نبود، و او تقاضاى پیراهن کرد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پیراهن خود را به او داد، و همین امر سبب شد که نتواند آن روز براى نماز به مسجد برود.
این پیش آمد زبان کفار را باز کرد، گفتند: محمد خواب مانده یا مشغول

تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 92 لهو و سرگرمى است و نمازش را بدست فراموشى سپرده است .
و به این ترتیب این کار هم ملامت و شماتت دشمن ، و هم انقطاع از دوست را در پى داشت ، و مصداق ((ملوم حسور)) شد، آیه فوق نازل گردید و به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هشدار داد که این کار تکرار نشود.
در مورد تضادى که این دستور ظاهرا با مساله ((ایثار)) دارد و پاسخ آن را در نکات آینده بحث خواهیم کرد.
بعضى نیز نقل کرده اند که گاهى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آنچه را در بیت المال داشت به نیازمند مى داد به گونه اى که اگر بعدا نیازمندى به سراغ او مى آمد، چیزى در بساط نداشت و شرمنده مى شد، و چه بسا شخص نیازمند، زبان به ملامت مى گشود و خاطر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را آزرده مى ساخت ، لذا دستور داده شد که نه همه آنچه را در بیت المال دارد انفاق کند و نه همه را نگاهدارد، تا این گونه مشکلات پیش نیاید.
در اینجا این سؤ ال مطرح مى شود که اصلا چرا بعضى از مردم محروم و نیازمند و مسکین هستند که لازم باشد ما به آنها انفاق کنیم آیا بهتر نبود خداوند خودش به آنها هر چه لازم بود مى داد تا نیازى نداشته باشند که ما به آنها انفاق کنیم .
آخرین آیه مورد بحث گوئى اشاره به پاسخ همین سؤ ال است ، مى فرماید : ((خداوند روزیش را بر هر کس بخواهد گشاده مى دارد و بر هر کس بخواهد تنگ ، چرا که او نسبت به بندگان آگاه و بینا است )) (ان ربک یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر انه کان بعباده خبیرا بصیرا).
این یک آزمون براى شما است و گرنه براى او همه چیز ممکن است ، او مى خواهد به این وسیله شما را تربیت کند، و روح سخاوت و فداکارى و از خود

تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 93 گذشتگى را در شما پرورش دهد.
به علاوه بسیارى از مردم اگر کاملا بى نیاز شوند راه طغیان و سرکشى پیش مى گیرند، و صلاح آنها این است که در حد معینى از روزى باشند، حدى که نه موجب فقر گردد نه طغیان .
از همه اینها گذشته وسعت و تنگى رزق در افراد انسان (بجز موارد استثنائى یعنى از کار افتادگان و معلولین ) بستگى به میزان تلاش و کوشش آنها دارد و اینکه مى فرماید خدا روزى را براى هر کس ‍ بخواهد تنگ و یا گشاده مى دارد، این خواستن هماهنگ با حکمت او است و حکمتش ایجاب مى کند که هر کس تلاشش بیشتر باشد سهمش فزونتر و هر کس کمتر باشد محرومتر گردد.
بعضى از مفسران در پیوند این آیه با آیات قبل ، احتمال دیگرى را پذیرفته اند و آن اینکه آیه اخیر در حکم دلیل براى نهى از افراط و تفریط در انفاق است ، مى گوید حتى خداوند با آن قدرت و توانائى که دارد در بخشش ارزاق حد اعتدال را رعایت مى کند، نه آنچنان مى بخشد که به فساد کشیده شوند، و نه آنچنان تنگ مى گیرد که به زحمت بیفتند، همه اینها براى رعایت مصلحت بندگان است .
بنابراین سزاوار است که شما هم به این اخلاق الهى متخلق شوید، طریق اعتدال در پیش گیرید، و از افراط و تفریط بپرهیزید.

 

  نکته ها:

          1 - منظور از ذى القربى در اینجا کیانند؟
کلمه ((ذى القربى )) همانگونه که گفتیم به معنى بستگان و نزدیکان است و در اینکه منظور از آن در اینجا معنى عام است یا خاص در میان مفسران بحث است .


تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 94 1 - بعضى معتقدند مخاطب ، همه مؤ منان و مسلمانان هستند، و منظور پرداختن حق خویشاوندان به آنها است .
2 - بعضى دیگر مى گویند مخاطب پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است و منظور پرداختن حق بستگان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به آنها است ، مانند خمس غنائم و سایر اشیائى که خمس ‍ به آن تعلق مى گیرد و بطور کلى حقوقشان در بیت المال .
لذا در روایات متعددى که از طرق شیعه و اهل تسنن نقل شده مى خوانیم که به هنگام نزول آیه فوق ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فاطمه (علیهاالسلام ) را خواند و سرزمین ((فدک )) را به او بخشید.
در حدیثى که از منابع اهل تسنن از ابو سعید خدرى صحابه معروف پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده مى خوانیم لما نزل قوله تعالى و آت ذا القربى حقه اعطى رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فاطمه فدکا: ((هنگامى که آیه و آت ذا القربى حقه نازل شد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سرزمین فدک را به فاطمه (علیهاالسلام ) داد.))
از بعضى از روایات استفاده مى شود که حتى امام سجاد (علیه السلام ) به هنگام اسارت


تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 95 در شام با همین آیه به شامیان استدلال فرمود و گفت : منظور از آیه ((آت ذا القربى حقه )) مائیم که خدا به پیامبرش دستور داده که حق ما ادا شود (و این چنین شما شامیان همه این حقوق را ضایع کردید).
ولى با اینهمه همانگونه که قبلا هم گفتیم این دو تفسیر با هم منافات ندارد، همه موظفند حق ذى القربى را بپردازند پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هم که رهبر جامعه اسلامى است موظف است به این وظیفه بزرگ الهى عمل کند، در حقیقت اهلبیت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از روشنترین مصداقهاى ذى القربى و شخص ‍ پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از روشنترین افراد مخاطب به این آیه است .
به همین دلیل پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) حق ذى القربى را که خمس و همچنین فدک و مانند آن بود به آنها بخشید، چرا که گرفتن زکات که در واقع از اموال عمومى محسوب مى شد براى آنها ممنوع بود.
          2 - بلاى اسراف و تبذیر
بدون شک ، نعمتها و مواهب موجود در کره زمین ، براى ساکنانش ‍ کافى است ، اما به یک شرط و آن اینکه بیهوده به هدر داده نشوند، بلکه به صورت صحیح و معقول و دور از هر گونه افراط و تفریط مورد بهره بردارى قرار گیرد، و گرنه این مواهب آنقدر زیاد و نامحدود نیست که با بهره گیرى نادرست ، آسیب نپذیرد.
و اى بسا اسراف و تبذیر در منطقه اى از زمین باعث محرومیت منطقه دیگرى شود، و یا اسراف و تبذیر انسانهاى امروز باعث محرومیت نسلهاى آینده گردد.
آن روز که ارقام و آمار، همچون امروز دست انسانها نبود، اسلام هشدار داد که در بهره گیرى از مواهب خدا در زمین ، اسراف و تبذیر روا مدارید.

تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 96 قرآن در آیات فراوانى شدیدا مسرفان را محکوم کرده است :
در جائى مى گوید: ((اسراف نکنید که خدا مسرفان را دوست ندارد)) و لاتسرفوا انه لا یحب المسرفین (انعام - 141 - اعراف 31).
در مورد دیگر ((مسرفان را اصحاب دوزخ مى شمرد)) و ان المسرفین هم اصحاب النار (غافر - 43).
و ((از اطاعت فرمان مسرفان ، نهى مى کند)) و لا تطیعوا امر المسرفین (شعراء - 151).
و مجازات الهى را در انتظار مسرفان مى شمرد مسومة عند ربک للمسرفین (ذاریات - 34).

 

next page

fehrest page

back page




تاریخ : چهارشنبه 93/2/3 | 4:55 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 

 

اسامی سایت ها


مذهبی



 




تاریخ : سه شنبه 93/2/2 | 9:32 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
**تابناک
**مشرق نیوز

 




تاریخ : سه شنبه 93/2/2 | 9:31 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر



 

اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی هنری ، ورزشی ، بین الملل http://sedayemardom.ir
اخبار داغ انتخابات و دنیای سیاست را در خبر داغ بخوانید
چکیده اخرین اخبار روز ایران با تمرکز بر انتخابات ریاست جمهوری
این سایت در حال حاضر به دو بخش اخبار دارویی - پزشکی و نیز اطلاعات دارویی جامع تقسیم بندی میشود .


پایگاه خبری تحلیلی ادوار

09126274420mahdi asadi

شگفت
سلامت نیوز

خبرگزاری فارس
خبرگزاری مهر

خبرگزاری دانشجویان ایران - ایسنا
شبکه خبر

جام جم آنلاین
برنا نیوز

سایت خبری آفتاب
خبرگزاری اسیکانیوز - باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران

روزنامه اطلاعات
پرس تی وی

فردا نیوز
روزنامه رسالت

خبرگزاری کانون دانش آموزی - پانا
خبرگزاری آنا

خبرگزاری موج
خبرگزاری دانشجو


خبرگزاری قدس

پایگاه رسمی مرکز حوزه ی علمیه

مرکز اطلاع رسانی فلسطین
روزنامه جوان

روزنامه کیهان
روزنامه ایران

سلامت
حمایت

مردم سالاری

پول نیوز

زمان
فرارو

ایلنا
خبر آنلاین

خبرگزاری رسا

خبرگزاری آریا
پایگاه خبری تحلیلی چشم انداز

مجله اینترنتی


خبرگزاری حیات

دانا نیوز
هموطن سلام

ابرار
آفرینش

ایراس

بامداد
آتی نیوز


تجلیل

رفاه نیوز


شبکه ی خبری العالم

خبر گزاری مجلس شورای اسلامی
پایگاه خبری تحلیلی بقیع

بصیرت


جهان نیوز

سیماب


روزنامه ی آرمان

تقریب
افکار نیوز

آشتی


خدمت

آسیا

خادم نیوز
روسیران


واحد مرکز خبر

شریف نیوز

پرتو نیوز

مشرق


حوادث

پرشین وی
این روزها

عصر ایران

خبر چین

همصدا

این سایت بیشر در خصوص گزارش تصویری خبری و غیر خبری از موضوعات مختلف می باشد در واقع خبرگزاری عکس میباشد.

دادنا

خبرگزاری ایمنا نخستین خبرگزاری کلان شهرهای کشور است که خبر های شهر اصفهان را پوشش می دهد و ایمنا هم مخفف خبرگزاری کلان شهر اصفهان است imna isfahan metropolis news agency






تاریخ : سه شنبه 93/2/2 | 9:28 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


تفسیر آیة الکرسی

تفسیر آیه 255از سوره بقره
آیه و ترجمه
اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَّهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ مَن ذَا الَّذِى یَشفَعُ عِندَهُ إِلا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَینَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطونَ بِشىْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلا بِمَا شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ لا یَئُودُهُ حِفْظهُمَا وَ هُوَ الْعَلىُّ الْعَظِیمُ(255)

  ترجمه :

255 - هیچ معبودى نیست جز خداوند یگانه زنده ، که قائم به ذات خویش است ، و موجودات دیگر، قائم به او هستند، هیچگاه خواب سبک و سنگینى او را فرا نمى گیرد، (و لحظهاى از تدبیر جهان هستى ، غافل نمى ماند،) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ، از آن اوست ، کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین ، شفاعت شفاعت کنندگان ، براى آنها که شایسته شفاعت اند، از مالکیت مطلقه او نمیکاهد). آنچه را در پیش روى آنها ( بندگان ) و پشت سرشان است مى داند، (و گذشته و آینده ، در پیشگاه علم او، یکسان است ). و کسى از علم او آگاه نمى گردد، جز به مقدارى که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است ، و علم و دانش محدود دیگران ، پرتوى از علم بى پایان و نامحدود اوست ). تخت (حکومت ) او، آسمانها و زمین را در بر گرفته ، و نگاهدارى آن دو ( آسمان و زمین )، او را خسته نمى کند. بلندى مقام و عظمت ، مخصوص اوست .
مقدمه :
آیة الکرسى یکى از مهمترین آیات قرآن
در اهمیت و فضیلت این آیه همین بس که از پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است که از ابى بن کعب سوال کرد و فرمود: کدام آیه برترین آیه کتاب الله است ؟ عرض کرد: الله لا اله الا هو الحى ال
قیوم ، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) دست بر سینه او زد


تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 261
و
فرمود: دانش بر تو گوارا باد، سوگند به کسى که جان محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) در دست او است این آیه داراى دو زبان و دو لب است که در پایه عرش الهى تسبیح و تقدیس خدا مى گوید.
در حدیث دیگرى از على (علیه السلام ) از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى خوانیم که فرمود: سید القرآن البقرة و سید البقرة آیة الکرسى یا على ان فیها لخمسین کلمة فى کل کلمة خمسون برکة : برگزیده قرآن سوره بقره و برگزیده بقره ، آیة الکرسى است ، در آن پنجاه کلمه است و در هر کلمه اى پنجاه برکت است .
و در حدیث دیگرى از امام باقر (علیه السلام ) آمده است : هر کس آیة الکرسى را یک بار بخواند، خداوند هزار امر ناخوش آیند از امور ناخوش آیند دنیا، و هزار امر ناخوش آیند از آخرت را از او بر طرف مى کند که آسانترین ناخوش آیند دنیا، فقر، و آسانترین ناخوش آیند آخرت ، عذاب قبر است .
روایات در فضیلت این آیه شریفه بسیار زیاد است و در کتب علماى شیعه و اهل سنت نقل شده است با دو حدیث دیگرى از رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) این بحث را پایان مى دهیم ، فرمود: اعطیت آیة الکرسى من کنز تحت العرش و لم یوتها نبى کان قبلى : آیة الکرسى از گنجى زیر عرش الهى به من داده شده است و به هیچ پیامبرى قبل از من داده نشد.
در حدیث دیگرى آمده است که دو برادر به حضور پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) رسیدند و عرض ‍ کردند براى تجارت به شام مى رویم ، به ما تعلیم دهید چه بگوییم (تا از شر اشرار مصون بمانیم ) فرمود: هنگامى که به منزلگاهى رسیدید و نماز عشا را خواندید، موقعى که یکى از شما در بستر قرار مى گیرد، تسبیح فاطمه زهرا (علیهاالسلام )

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 262
بگوید و سپس آیة الکرسى بخواند فانه محفوظ من کل شى ء حتى یصبح : مسلما او از همه چیز در امان خواهد بود تا صبح ، سپس در ذیل این حدیث آمده است که در یکى از منزلگاهها دزدان قصد هجوم به آنها را داشتند اما هر چه تلاش کردند موفق نشدند.
به یقین این همه اهمیت که به آیة الکرسى داده شده است به خاطر محتواى مهم و برجسته آن است که ضمن تفسیر آن ملاحظه خواهیم کرد.

 تفسیر:

مجموعه اى از صفات جمال و جلال او
ابتدا از ذات اقدس الهى و مساله توحید اسماء حسنى و صفات او شروع مى کند، مى فرماید: خداوند هیچ معبودى جز او نیست (الله لا اله الا هو ).
الله نام مخصوص خداوند و به معنى ذاتى است که جامع همه صفات کمال و جلال و جمال است ، او پدید آورنده جهان هستى است ، به همین دلیل هیچ معبودى شایستگى پرستش جز او ندارد، و از آنجا که در معنى الله یگانگى افتاده است ، جمله لا اله الا هو تاکیدى بر آن است .
سپس مى افزاید: خداوندى که زنده و قائم به ذات خویش است و موجودات دیگر عالم قائم به او هستند (الحى القیوم ).
حى از ماده حیات به معنى زندگى است ، و این واژه مانند هر صفت مشبهه دیگر دلالت بر دوام دارد و بدیهى است که حیات در خداوند حیات حقیقى است چرا که حیاتش عین ذات او است نه همچون موجودات زنده در عالم خلقت که حیات آنها عارضى است و لذا گاهى زنده اند و سپس مى میرند، اما در خداوند چنین نیست ، چنانکه در آیه 58 سوره فرقان مى خوانیم : و توکل على الحى الذى لا


تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 263
یموت ، توکل بر ذات زندهاى کن که هرگز نمى میرد. این از یکسو، از سوى دیگر حیات کامل ، حیاتى است که آمیخته با مرگ نباشد، بنابراین حیات حقیقى حیات او است که از ازل تا ابد ادامه دارد اما حیات انسان ، به خصوص در این جهان که آمیخته با مرگ است نمى تواند حیات حقیقى بوده باشد لذا در آیه 64 سوره عنکبوت مى خوانیم : و ما هذه الحیوة الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الاخرة لهى الحیوان زندگى این جهان بازیچه اى بیش نیست و زندگى حقیقى (از نظرى ) زندگى سراسرى دیگر است ! روى این دو جهت حیات و زندگى حقیقى مخصوص خدا است .
زنده بودن خداوند چه مفهومى دارد؟
در تعبیرات معمولى ، موجود زنده به موجودى مى گویند که داراى نمو - تغذیه - تولید مثل و جذب و دفع و احیانا داراى حس و حرکت باشد ولى باید به این نکته توجه داشت که ممکن است افراد کوته بین حیات را در مورد خداوند نیز چنین فرض کنند با این که مى دانیم او هیچ یک از این صفات را ندارد و این همان قیاسى است که بشر را درباره خداشناسى به اشتباه مى اندازد، زیرا صفات خدا را با صفات خود مقایسه مى کند.
ولى حیات به معنى وسیع و واقعى کلمه عبارت است از علم و قدرت بنابراین وجودى که داراى علم و قدرت بى پایان است حیات کامل دارد، حیات خداوند مجموعه علم و قدرت اوست و در حقیقت به واسطه علم و قدرت موجود زنده از غیر زنده تشخیص داده مى شود، اما نمو و حرکت و تغذیه و تولید مثل از آثار موجوداتى است که ناقص و محدودند و داراى کمبودهائى هستند که بوسیله تغذیه و تولید مثل و حرکت آن را تامین مى کنند، اما آن کس که کمبودى ندارد این امور هم درباره او مطرح نیست .
و اما قیوم صیغه مبالغه از ماده قیام است ، به همین دلیل به وجودى گفته

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 264
مى شود که قیام او به ذات او است ، و قیام همه موجودات به او مى باشد، و علاوه بر این قائم به تدبیر امور مخلوقات نیز مى باشد.
روشن است که قیام به معنى ایستادن است و در گفتگوهاى روزمره به هیئت مخصوصى گفته مى شود که مثلا انسان را به حالت عمودى بر زمین نشان مى دهد، و از آنجا که این معنى درباره خداوند که از جسم و صفات جسمانى منزه است مفهومى ندارد، به معنى انجام کار خلقت و تدبیر و نگهدارى است ، زیرا هنگامى که انسان مى خواهد کارى را انجام دهد بر مى خیزد، آرى او است که همه موجودات جهان را آفریده ، و تدبیر و نگاهدارى و تربیت و پرورش آنها را به عهده گرفته است و به طور دائم و بدون هیچگونه وقفه قیام به این امور دارد.
از این بیان روشن مى شود که قیوم در واقع ، ریشه و اساس تمام صفات فعل الهى است (منظور از صفات فعل ، صفاتى است که رابطه خدا را با موجودات جهان بیان مى کند) مانند آفریدگار، روزى دهنده ، زنده کننده ، هدایت کننده ، و مانند اینها، اوست که روزى مى دهد، اوست که زنده مى کند و اوست که مى میراند و اوست که هدایت مى کند بنابراین صفات خالق و رازق و هادى و محیى و ممیت ، همه در وصف قیوم جمع اند.
و از اینجا روشن مى شود اینکه بعضى مفهوم آن را محدود به قیام به امر خلقت و یا فقط امر روزى دادن و مانند آن دانسته اند در واقع اشاره به یکى از مصداقهاى قیام کرده اند در حالى که مفهوم آن گسترده است و همه آنها را شامل مى شود، زیرا همانگونه که گفتیم به معنى کسى است که قائم به ذات است و دیگران قیام به او دارند و محتاج به اویند.
در حقیقت حى ، تمام صفات الهى مانند علم و قدرت و سمیع و بصیر بودن و مانند آن را شامل مى شود و قیوم ، نیاز تمام موجودات را به او بازگو مى کند و لذا گفته اند این دو با هم اسم اعظم الهى است .

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 265
سپس در ادامه آیه مى افزاید: هیچگاه خواب سبک و سنگینى او را فرا نمى گیرد و لحظهاى از تدبیر جهان غافل نمى شود (لا تاخذه سنة و لا نوم ).
سنة از ماده وسن به گفته بسیارى از مفسران به معنى سستى مخصوصى است که در آغاز خواب روى مى دهد، یا به تعبیر دیگر به معنى خواب سبک است ، و نوم به معنى خواب ، یعنى حالتى است که قسمت عمده حواس انسان ، از کار مى افتد، در واقع ، سنه خوابى است که به چشم عارض مى شود، اما وقتى عمیق تر شد و به قلب عارض شد، نوم گفته مى شود.
جمله لا تاخذه سنة و لا نوم تاکیدى است بر حى و قیوم بودن خداوند زیرا قیام کامل مطلق به تدبیر امور عالم هستى در صورتى است که حتى یک لحظه غفلت در آن نباشد، و لذا هر چیز که با اصل قیومیت خداوند سازگار نباشد، خود به خود از ساحت مقدس او، منتفى است حتى ضعیف ترین عاملى که موجب سستى در کار او باشد مانند خواب سبک که در ذات پاک او نیست .
اما اینکه چرا سنة بر نوم ، مقدم داشته شده با اینکه قاعدتا فرد قوى تر را جلوتر ذکر مى کنند، و سپس به فرد ضعیف اشاره مى نمایند، به خاطر این است که از نظر ترتیب طبیعى نخست سنه (خواب سبک ) دست مى دهد و سپس عمیق تر شده تبدیل به نوم مى گردد.
به هر حال این جمله ، اشاره به این حقیقت است که فیض و لطف تدبیر خداوند دائمى است ، و لحظه قطع نمى گردد، و همچون بندگان نیست که بر اثر خوابهاى سبک و سنگین ، یا عوامل دیگر غافل شود.
ضمنا تعبیر به لا تاخذه (او را نمى گیرد) در مورد خواب ، تعبیر جالبى است که چگونگى تسلط خواب را بر انسان مجسم مى سازد گوئى خواب همچون موجود قوى پنجه اى است که انسان را در چنگال خود اسیر و گرفتار مى سازد، و

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 266
ناتوانى قوى ترین انسانها به هنگام بى تابى در برابر آن کاملا محسوس است .
سپس به مالکیت مطلقه خداوند اشاره کرده ، مى فرماید: براى او است آنچه در آسمانها و زمین است (له ما فى السموات و ما فى الارض ).
و این در واقع پنجمین وصف از اوصاف الهى است که در این آیه آمده ، زیرا قبل از آن اشاره به توحید و حى و قیوم بودن ، و عدم غلبه خواب بر ذات پاک او شده است .
در واقع این مالکیت ، نتیجه همان قیومیت است زیرا هنگامى که قیام به امور عالم و تدبیر آنها و همچنین خالقیت مخصوص ذات او باشد، مالکیت همه چیز نیز از آن او است .
بنابراین آنچه انسان در اختیار دارد و از آن استفاده مى کند، ملک حقیقى او نیست تنها چند روزى این امانت با شرائطى که از ناحیه مالک حقیقى تعیین شده به دست او سپرده شده و حق تصرف در آنها را دارد و به این ترتیب مالکان معمولى موظف اند شرائطى را که مالک حقیقى تعیین کرده کاملا رعایت کنند و گرنه مالکیت آنها باطل و تصرفاتشان غیر مجاز است ، این شرائط همان احکامى است که خداوند براى امور مالى و اقتصادى تعیین کرده است .
ناگفته پیدا است توجه به این صفت که همه چیز مال خدا است اثر تربیتى مهمى در انسانها دارد، زیرا هنگامى که بدانند آنچه دارند از خودشان نیست و چند روزى به عنوان عاریت یا امانت به دست آنها سپرده شده این عقیده به طور مسلم ، انسان را از تجاوز به حقوق دیگران و استثمار و استعمار و احتکار و حرص و بخل و طمع باز مى دارد.

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 267
در ششمین توصیف مى فرماید: کیست که در نزد او جز به فرمانش شفاعت کند (من ذا الذى یشفع عنده الا باذنه ).
این در واقع پاسخى است به ادعاى واهى بت پرستان که مى گفتند ما اینها (بتها) را به خاطر آن مى پرستیم که در پیشگاه خدا براى ما شفاعت کنند همان گونه که در آیه 3 سوره زمر آمده است ما نعبدهم الا لیقربونا الى الله زلفى .
در واقع با یک استفهام انکارى مى گوید هیچ کس بدون فرمان خدا نمى تواند در پیشگاه او شفاعت کند، و این جمله نیز تاکیدى است بر قیومیت خداوند و مالکیت مطلقه او نسبت به تمامى موجودات عالم ، یعنى اگر مى بینید کسانى در پیشگاه خدا شفاعت مى کنند (مانند انبیاء و اولیاء) دلیل بر آن نیست که آنها مالک چیزى هستند و استقلال در اثر دارند بلکه این مقام شفاعت را نیز خدا به آنها بخشیده ، بنابراین شفاعت آنان ، چون به فرمان خدا است دلیل دیگرى بر قیومیت و مالکیت او محسوب مى شود.
نکته :
شفاعت چیست ؟
درباره شفاعت در جلد اول تفسیر ذیل آیه 48 سوره بقره مشروحا بحث کرده ایم لذا در اینجا به اشاره اى کوتاه قناعت مى کنیم .
شفاعت عبارت است از کمک نمودن یک موجود قوى به موجود ضعیف تر تا بتواند به آسانى مراحل رشد خود را با موفقیت طى کند.
البته معمولا این کلمه (شفاعت ) در مورد شفاعت از گناهکاران به کار میرود، اما مفهوم شفاعت به معنى وسیع تر تمام عوامل و انگیزه ها و اسباب عالم هستى را شامل مى شود، مثلا زمین و آب و هوا و نور آفتاب چهار عامل هستند که دانه گیاه را در رسیدن به مرحله یک درخت یا یک گیاه کامل شفاعت و هدایت مى کند، اگر شفاعت را در آیه

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 268
فوق به این معنى وسیع بگیریم نتیجه این مى شود که وجود عوامل و اسباب مختلف عالم هستى هرگز مالکیت مطلقه خداوند را محدود نمى کند و چیزى از آن نمى کاهد زیرا تاثیر همه این اسباب به فرمان او است و در حقیقت نشانهاى از قیومیت و مالکیت او مى باشد.
اما بعضى چنین مى پندارند که عنوان شفاعت در مفاهیم مذهبى شبیه یک نوع توصیه هاى بى دلیل اجتماعى و به اصطلاح پارتى بازى است و مفهوم آن این است که افراد آنچه مى توانند گناه کنند، هنگامى که از فرق تا قدم آلوده شدند دست به دامن شفیعى زنند و بگویند:

آن دم که مردمان به شفیعى زنند دست
مائیم و دست و دامن اولاد فاطمه !

ولى نه این ایراد کنندگان منطق دین را در مساله شفاعت در یافته اند و نه آن دسته از گنهکاران جسور و بى پروا، زیرا همانطور که در بالا اشاره شد شفاعت که به وسیله بندگان خاص خدا انجام مى گیرد همانند شفاعت تکوینى است که به وسیله عوامل طبیعى صورت مى گیرد یعنى همانطور که اگر در درون یک دانه گیاه عامل حیات و سلول زنده وجود نداشته باشد تابش هزاران سال آفتاب و یا وزش نسیم و ریزش قطرات حیاتبخش ‍ باران هیچگونه تاثیرى در نمو و رشد آن نخواهد کرد، شفاعت اولیاى خدا نیز براى افراد نالایق بى اثر است ، یعنى اصولا آنها براى اینگونه اشخاص شفاعتى نخواهند داشت .
شفاعت نیازمند به یک نوع ارتباط معنوى میان شفاعت کننده و شفاعت شونده است و به این ترتیب کسى که امید شفاعت را دارد موظف است در این جهان ارتباط معنوى با شخصى که انتظار دارد از او شفاعت کند بر قرار سازد و این ارتباط در حقیقت یک نوع وسیله تربیت براى شفاعت شونده خواهد بود که او را به افکار و اعمال و مکتب شخص شفاعت کننده نزدیک مى کند و در نتیجه شایسته شفاعت مى شود و به این ترتیب شفاعت یک عامل تربیت است نه یک وسیله


تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 269
پارتى بازى و فرار از زیر بار مسئولیت و از اینجا روشن مى شود که شفاعت تغییرى در اراده پروردگار نسبت به گناهکار نمى دهد، بلکه این گناهکار است که با ارتباط معنوى با شفاعت کننده نوعى تکامل و پرورش ‍ مى یابد و به سرحدى مى رسد که شایسته عفو خدا مى گردد (دقت کنید!).
با این اشاره به دنباله تفسیر آیه باز مى گردیم .
در هفتمین توصیف مى فرماید: آنچه را پیش روى آنها (بندگان ) و پشت سر آنها است مى داند و از گذشته و آینده آنان آگاه است (یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم ).
در واقع ، این جمله دلیلى است بر آنچه در جمله قبل پیرامون شفاعت آمده بود، یعنى خداوند از گذشته و آینده شفیعان آگاه است و آنچه بر خود آنها نیز پنهان است مى داند بنابراین آنها نمیتوانند موضوع تازه اى درباره کسانى که مى خواهند از آنها شفاعت کنند به پیشگاه خدا عرضه بدارند تا توجه او را به شفاعت شدگان جلب کنند.
توضیح اینکه : در شفاعتهاى معمولى ، شفاعت کننده از یکى از دو طریق وارد مى شود، یا اطلاعاتى درباره شایستگى و لیاقت شفاعت شونده در اختیار آن شخص بزرگ مى گذارد، و از وى مى خواهد که در حکمش ‍ تجدید نظر کند، یا رابطه شفاعت شونده را با شفاعت کننده بیان مى دارد تا به خاطر علاقهاى که این شخص ‍ بزرگ به شفاعت کننده دارد، حکمش را تغییر دهد روشن است که هر یک از این دو موضوع ، فرع بر این است که شفاعت کننده اطلاعاتى داشته باشد که نزد شخصى که در پیشگاه او شفاعت مى کند وجود نداشته باشد اما اگر او احاطه کامل علمى به همه چیز و همه کس داشته باشد، هیچ کس نمى تواند نزد او براى کسى شفاعت کند، زیرا هم لیاقتهاى افراد را مى داند و هم ارتباط آنها را با یکدیگر، بنابراین تنها با اذن او شفاعت صحیح است .

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 270
اینها همه در صورتى است که ضمیر در ما بین ایدیهم و ما خلفهم به شفیعان یا شفاعت شدگان برگردد، ولى این احتمال نیز داده شده است که بازگشت ضمیر به تمام موجودات عاقل که در آسمانها و زمین قرار دارند باشد که در ضمن به جمله ((له ما فى السموات و ما فى الارض )) آمده بود، و تاکیدى است به قدرت کامله پروردگار بر همه چیز و عدم توانائى دیگران ، زیرا آن کسى که از گذشته و آینده خود بى خبر است و از غیب آسمانها و زمین آگاهى ندارد، قدرتش بسیار محدود است ، به عکس کسى که از همه چیز در هر عصر و زمان در گذشته و آینده آگاه است قدرتش بى پایان مى باشد و به همین دلیل هر کارى حتى شفاعت باید به فرمان او صورت گیرد.
و به این ترتیب میان هر دو معنى مى توان جمع کرد.
در اینکه منظور از ما بین ایدیهم و ما خلفهم چیست ؟ مفسران احتمالات متعددى داده اند، بعضى گفته اند منظور از ما بین ایدیهم ، امور دنیا است که در پیش روى انسان قرار دارد، و ما خلفهم به معنى امور آخرت است که پشت سر انسان مى باشد و بعضى به عکس معنى کرده اند.
بعضى نیز آن را اشاره به اجل انسان ، یا اعمال خیر و شر او دانسته اند و یا امورى را که مى دانند و نمى دانند.
اما با مراجعه به آیات قرآن استفاده مى شود که این دو تعبیر در بعضى از موارد در مورد مکان به کار رفته مانند آیه 17 سوره اعراف که از قول شیطان نقل مى کند لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم : من از پیش رو و پشت سر و از طرف راست و چپ به سراغ آنها مى روم واضح است که در اینجا این دو تعبیر ناظر به مکان است ، و لذا چپ و راست را نیز اضافه کرده است .
و گاه به معنى قبل و بعد زمانى است ، مانند آنچه در آیه 170 سوره آل عمران

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 271
آمده ، مى فرماید: و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم : شهیدان راه خدا به کسانى که هنوز پشت سر آنها قرار دارند و به آنان ملحق نشده اند بشارت مى دهند روشن است که در اینجا ناظر به زمان است .
ولى در آیه مورد بحث ممکن است اشاره به معنى جامعى بوده باشد که هر دو را در برگیرد، یعنى خداوند آنچه در گذشته و آینده بوده و هست و همچنین آنچه در پیش روى مردم قرار دارد و از آن آگاه است و آنچه در پشت سر آنها است و از آنان پوشیده و پنهان است ، همه را مى داند و از همه آگاه است ، و به این ترتیب پهنه زمان و مکان ، همه در پیشگاه علم او روشن است ، پس هر کار - حتى شفاعت - باید به اذن او باشد.
در هشتمین توصیف ، مى فرماید: آنها جز به مقدارى که او بخواهد احاطه به علم او ندارند و تنها بخش ‍ کوچکى از علوم را که مصلحت دانسته در اختیار دیگران گذارده است (و لا یحیطون بشى ء من علمه الا بما شاء).
و به این ترتیب علم و دانش محدود دیگران ، پرتوى از علم بى پایان او است .
این جمله نیز در حقیقت تاکیدى است بر جمله سابق ، در جهت محدود بودن علم شفیعان در برابر علم پروردگار، زیرا آنها احاطه به معلومات خداوند ندارند، و تنها به آن مقدار که او اراده کند باخبر مى شوند.
از این جمله دو نکته دیگر نیز استفاده مى شود: نخست اینکه هیچ کس از خود علمى ندارد و تمام علوم و دانشهاى بشرى از ناحیه خدا است .
او است که تدریجا پرده از اسرار حیرت انگیز جهان آفرینش بر مى دارد و حقایق جدیدى را در اختیار انسانها مى گذارد، و معلومات آنان را گسترش مى بخشد.

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 272
دیگر اینکه : خداوند ممکن است بعضى از علوم پنهان و اسرار غیب را در اختیار کسانى که مى خواهد قرار دهد، و بنابراین پاسخى است به آنها که تصور مى کنند علم غیب براى بشر غیر ممکن است ، و نیز تفسیرى است براى آیاتى که نفى علم غیب از بشر مى کند، یعنى انسان ذاتا چیزى از اسرار غیب نمى داند مگر به مقدارى که خدا بخواهد، و به او تعلیم دهد (توضیح بیشتر و مشروح تر درباره این موضوع به خواست خدا، ذیل آیات مربوط به علم غیب مخصوصا آیه 26 سوره جن خواهد آمد).
تعبیر به لا یحیطون نیز اشاره لطیفى است به حقیقت علم که آن یک نوع احاطه است .
در نهمین و دهمین توصیف ، مى فرماید: کرسى (حکومت ) او آسمانها و زمین را در بر گرفته و حفظ و نگاهدارى آسمان و زمین براى او گران نیست (وسع کرسیه السموات و الارض و لا یؤ ده حفظهما).
و در یازدهمین و دوازدهمین ، توصیف مى گوید: و او است بلند مرتبه و با عظمت (و هو العلى العظیم ).
نکته ها
1 - منظور از عرش و کرسى چیست ؟
کرسى از نظر ریشه لغوى از کرس (بر وزن ارث ) گرفته شده که به معنى اصل و اساس مى باشد و گاهى نیز به هر چیزى که بهم پیوسته و ترکیب شده است گفته مى شود و به همین جهت به تختهاى کوتاه کرسى مى گویند و نقطه مقابل آن عرش است که به معنى چیز مسقف یا خود سقف و یا تخت پایه بلند مى آید.
و از آنجا که استاد و معلم به هنگام تدریس و تعلیم بر کرسى مى نشیند گاهى کلمه کرسى کنایه از علم مى باشد و نظر به اینکه کرسى تحت اختیار و زیر نفوذ و

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 273
سیطره انسان است گاهى به صورت کنایه از حکومت و قدرت و فرمانروائى بر منطقه اى به کار مى رود.
در آیه بالا مى خوانیم که کرسى خداوند همه آسمانها و زمین را در بر مى گیرد، کرسى در اینجا به چند معنى مى تواند باشد:
الف : منطقه قلمرو حکومت - یعنى خداوند بر همه آسمانها و زمین حکومت مى کند و منطقه نفوذ او همه جا را در بر گرفته و به این ترتیب کرسى خداوند مجموعه عالم ماده اعم از زمین و ستارگان و کهکشانها و سحابیها است .
طبیعى است که عرش طبق این معنى باید مرحله اى بالاتر و عالى تر از جهان ماده بوده باشد (زیرا گفتیم عرش ‍ در لغت به معنى سقف و سایه بان و تختهاى پایه بلند است به عکس کرسى ) و در این صورت معنى عرش ‍ عالم ارواح و فرشتگان و جهان ماوراء طبیعت خواهد بود البته این در صورتى است که عرش و کرسى در مقابل هم قرار گیرند که یکى به معنى عالم ماده و طبیعت و دیگرى به معنى عالم ماوراء طبیعت است ولى چنانکه در ذیل آیه 54 سوره اعراف خواهد آمد عرش معانى دیگرى نیز دارد و مخصوصا اگر در مقابل کرسى ذکر نشود ممکن است به معنى مجموع عالم هستى بوده باشد.
ب : منطقه نفوذ علم - یعنى علم خداوند به جمیع آسمانها و زمین احاطه دارد و چیزى از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست زیرا همانطور که گفتیم کرسى گاهى کنایه از علم مى باشد. در روایات متعددى نیز روى این معنى تکیه شده است از جمله حفص بن غیاث از امام صادق (علیه السلام )، نقل مى کند که از آن حضرت پرسیدم : منظور از وسع کرسیه السموات و الارض چیست ؟
فرمود: منظور علم او است .
ج : موجودى وسیعتر از تمام آسمانها و زمین - که از هر سو آنها را احاطه

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 274
کرده است و به این ترتیب معنى آیه چنین مى شود: کرسى خداوند همه آسمانها و زمین را در بر گرفته و آنها را احاطه کرده است .
در حدیثى از امیر مومنان على (علیه السلام ) این تفسیر نقل شده آنجا که مى فرماید: الکرسى محیط بالسموات و الارض و ما بینهما و ما تحت الثرى .
کرسى احاطه به زمین و آسمانها و آنچه ما بین آنها و آنچه در زیر اعماق زمین قرار گرفته است دارد.
حتى از پارهاى از روایات استفاده مى شود که کرسى به مراتب از آسمانها و زمین وسیع تر است بطورى که مجموعه آنها در برابر کرسى همچون حلقه اى است که در وسط بیابانى قرار داشته باشد از جمله از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده که فرمود: ما السموات و الارض عند الکرسى الا کحلقة خاتم فى فلاة و ما الکرسى عند العرش الا کحلقة فى فلاة آسمانها و زمین در برابر کرسى همچون حلقه انگشترى است در وسط یک بیابان و کرسى در برابر عرش همچون حلقه اى است در وسط یک بیابان ) البته معنى اول و دوم کاملا مفهوم و روشن است ولى معنى سوم چیزى است که هنوز علم و دانش بشر نتوانسته است از آن پرده بر دارد زیرا وجود چنان عالمى که آسمانها و زمین را در بر گرفته باشد و به مراتب وسیع تر از جهان ما باشد هنوز از طرق متداول علمى اثبات نشده است ، در عین حال هیچگونه دلیلى بر نفى آن نیز در دست نیست ، بلکه همه دانشمندان معترف اند که وسعت آسمان و زمین در نظر ما با پیشرفت وسائل و ابزار مطالعات نجومى روز به روز بیشتر مى شود و هیچ کس نمى تواند ادعا کند که وسعت عالم هستى به همین اندازه است که علم امروز موفق به کشف آن شده است بلکه به احتمال قوى عوالم بیشمار دیگرى وجود دارد که از قلمرو دید وسائل امروز ما بیرون است .

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 275
ناگفته نماند که تفسیرهاى سه گانه بالا هیچ منافاتى با هم ندارد و جمله وسع کرسیه السموات و الارض ‍ مى تواند هم اشاره به نفوذ حکومت مطلقه و قدرت پروردگار در آسمانها و زمین باشد و هم نفوذ علمى او و هم جهانى وسیع تر از این جهان که آسمان و زمین را در بر گرفته است .
و در هر صورت این جمله ، جمله هاى ما قبل آیه را که درباره وسعت علم پروردگار بود تکمیل مى کند.
نتیجه این که حکومت و قدرت پروردگار همه آسمانها و زمین را فرا گرفته و کرسى علم و دانش او به همه این عوالم احاطه دارد و چیزى از قلمرو حکومت و نفوذ علمى او بیرون نیست .
در جمله و لا یوده حفظهما - یؤ ده در اصل از ریشه اود بر وزن قول به معنى ثقل و سنگینى مى باشد - یعنى حفظ آسمانها و زمین براى خداوند هیچگونه سنگینى و مشقتى ندارد. زیرا او همانند مخلوقات و بندگان خود نیست که قدرتشان محدود باشد و گاهى از نگهدارى چیزى خسته و ناتوان شوند قدرت او نامحدود است و براى یک قدرت نامحدود اصولا سنگینى و سبکى ، مشقت و آسانى مفهومى ندارد این مفاهیم همه در مورد قدرتهاى محدود صدق مى کند!
از آنچه در بالا گفتیم روشن مى شود که ضمیر یؤ ده به خداوند بر مى گردد جمله هاى سابق آیه و جمله بعد نیز گواه بر این معنى است زیرا ضمایر آنها نیز همه بازگشت به خداوند مى کند بنابراین احتمال بازگشت ضمیر به کرسى به این معنى که حفظ آسمانها و زمین براى کرسى سنگین و ثقیل نیست بسیار ضعیف به نظر مى رسد.
جمله و هو العلى العظیم در حقیقت دلیلى براى جمله هاى سابق است ، یعنى خداوندى که برتر و بالاتر از شبیه و شریک و هر گونه کمبود و عیب و نقصان است ، و خداوندى که عظیم و بزرگ است و بى نهایت است هیچ کارى براى او مشکل نیست و هیچ گاه از اداره و تدبیر جهان هستى خسته و ناتوان و غافل و بیخبر

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 276
نمى گردد و علم او به همه چیز احاطه دارد.
2 - آیا آیة الکرسى همین یک آیه است ؟
آیا آیة الکرسى فقط همین یک آیه است که در بالا گفته شد که از الله لا اله الا هو شروع مى شود، و به هو العلى العظیم ختم مى گردد، یا اینکه دو آیه بعد نیز جزء آن است ، بنابراین اگر در جایى مثل نماز لیلة الدفن دستور داده شده آیة الکرسى بخوانند، باید هر سه آیه خوانده شود.
قرائنى در دست است که نشان مى دهد، همان یک آیه است .
1 - تمام روایاتى که در فضیلت آن وارد شده و از آن تعبیر به آیة الکرسى کرده همه نشان مى دهد که یک آیه بیش نیست .
2 - تعبیر به کرسى فقط در همان آیه اول است و نامگذارى به آیة الکرسى نیز مربوط به همین آیه است .
3 - در بعضى از احادیث به همین معنى تصریح شده مانند حدیثى که در امالى شیخ از امیر مومنان على (علیه السلام ) نقل شده است که ضمن بیان فضیلت آیة الکرسى از الله لا اله الا هو شروع فرمود تا و هو العلى العظیم .
4 - در مستدرک سفینة البحار، از مجمع نقل مى کند و آیة الکرسى معروفة و هى الى قوله و هو العلى العظیم آیة الکرسى معروف است و آن تا و هو العلى العظیم است .
5 - در حدیثى از امام على بن الحسین (علیهماالسلام ) مى خوانیم که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: کسى که چهار آیه از اول سوره بقره و آیة الکرسى و دو آیه بعد از آن و سه آیه از آخر بقره را بخواند، هرگز ناخوشایندى در خودش و مالش نمى بیند و شیطان به او نزدیک نمى شود، و قرآن را فراموش ‍ نمى کند.

تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 277
از این تعبیر نیز استفاده مى شود که آیة الکرسى یک آیه است .
6 - در بعضى از روایات وارد شده که آیة الکرسى پنجاه کلمه است و در هر کلمه اى پنجاه برکت است شمارش کلمات آیه نیز نشان مى دهد که تا و هو العلى العظیم پنجاه کلمه است .
آرى در بعضى از روایات دستور داده شده است که تا هم فیها خالدون بخواند، بى آنکه عنوان آیة الکرسى ، مطرح باشد.
به هر حال آنچه از قرائن بالا استفاده مى شود این است که آیة الکرسى یک آیه بیشتر نیست .
3 - دلیل اهمیت آیة الکرسى
اهمیت فوق العاده آیة الکرسى از این نظر است که مجموعه اى از معارف اسلامى و صفات خداوند اعم از صفات ذات و فعل ، مخصوصا مساله توحید در ابعاد مختلف را در بر گرفته ، این اوصاف که به دوازده بخش ‍ بالغ مى شود و هر کدام مى تواند ناظر به یکى از مسائل تربیتى انسان باشد قابل دقت است و به گفته ابو الفتوح رازى هر یک از این صفات ، یکى از مذاهب باطله را نفى مى کند (و به این ترتیب ، دوازده تفکر باطل و نادرست به وسیله آن اصلاح مى شود).

next page

fehrest page

back page

 

 




تاریخ : سه شنبه 93/2/2 | 5:53 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 


الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ العِبادَ إذا ناموا خَرَجَت أرواحُهُم إلَى السَّماءِ ، فَما رَأَتِ الرّوحُ فِی السَّماءِ فَهُوَ الحَقُّ ، وما رَأَت فِی الهَواءِ فَهُوَ الأَضغاثُ . ألا وإنَّ الأَرواحَ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ ، فَما تَعارَفَ مِنهَا ائتَلَفَ ، وما تَناکَرَ مِنهَا اختَلَفَ ، فَإِذا کانَتِ الرّوحُ فِی السَّماءِ تَعارَفَت وتَباغَضَت ، فَإِذا تَعارَفَت فِی السَّماءِ تَعارَفَت فِی الأَرضِ ، وإذا تَباغَضَت فِی السَّماءِ تَباغَضَت فِی الأَرضِ .

  منبع :الأمالی للصدوق : ص 209 ح 232 عن معاویة بن عمّار ، روضة الواعظین : ص 540 ، بحار الأنوار : ج 61 ص 31 ح 4 .

 .امام باقر علیه السلام :بندگان ، هر گاه بخوابند ، ارواحشان به سوى آسمانْ روانه مى شود . پس آنچه روح در آسمان ببیند ، آن ، حقیقت دارد [و رؤیاى صادق است] ، و آنچه در هوا ببیند ، آن ، خواب پریشان است . بدانید که ارواح ، لشکریانى صف آرایى شده هستند . پس آنهایى که [در عالم ارواح ، در یک صف بوده و ]یکدیگر را شناخته اند ، [در این عالم] با هم اُلفت مى گیرند ، و آنهایى که یکدیگر را نشناخته اند [و هم صف نبوده اند] ، از هم جدا مى شوند . پس ارواح ، در آسمان با هم آشنا [و دوست] یا دشمن مى شوند . اگر در آسمان با یکدیگر آشنا شوند ، در زمین هم آشنا باشند ، و اگر در آسمان با هم دشمن شوند ، در زمین نیز دشمن هم باشند .

 

نقل از سایت حدیث نت        {دانشنامه قرآن وحدیث}




تاریخ : سه شنبه 93/2/2 | 9:31 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران گفت: رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده شهدا به کتاب «من زنده هستم» اشاره کردند و فرمودند: «بنده این کتاب را در 2 روز خوانده‌ام».
به گزارش مشرق، حجت‌الاسلام سید محمدعلی شهیدی‌محلاتی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در اولین جشنواره اسوه‌های صبر و مقاومت که اظهار داشت: یکی از برنامه‌های رهبر معظم انقلاب این است که ضمن دعوت از چند تن از خانواده‌های شهدا پای صحبت‌ها و روایت‌های آنها می‌نشینند؛ در یکی از دیدارها که خانم معصومه آباد به همراه مادرشان حضور داشتند، بنده هم در این جمع بودم.

وی ادامه داد: در این دیدار مادر خانم آباد معامله خود با خداوند در جوار حرم حضرت معصومه (س) و آزادی خانم آباد از اسارت عراقی‌ها را روایت کرد و رهبر معظم انقلاب نیز به کتاب «من زنده هستم» خاطرات خانم آباد اشاره کردند و فرمودند: «بنده این کتاب را در 2 روز خوانده‌ام»؛  لذا بنده هم تشویق شدم تا این کتاب را بخوانم.

حجت‌الاسلام شهیدی افزود: زنانی که در این مراسم حضور دارند، اسوه‌های صبر و مقاومت هستند، از آن جمله خانم مرضیه دباغ که زنی مقاوم و شجاع است. لذا باید بکوشیم تا فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه نهادینه و پر رنگ شود، چرا که هر چه داریم از این فرهنگ است.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران یادآور شد: در دیدار با خانواده جانبازان یکی از نمونه‌های ایثار را دیدیم؛ همسر جانباز 70 درصد آقای روغنی نمونه صبر و مقاومت است؛ این جانباز وضعیت خاصی دارد طوری که در خنثی‌کردن مین دوچم، دو دست و یک پای خود را از دست می‌دهد؛ 4 ـ 5 سال بعد این خانم با آقای روغنی ازدواج می‌کند و بسیار هم از زندگی خود راضی است.

* زنان خالقان حماسه دفاع مقدس هستند

مریم مجتهدزاده رئیس سازمان مشارکت زنان در دفاع مقدس در این مراسم بیان داشت: مکتب فاطمی مکتبی انسان‌ساز و حماسه‌ساز است. بنا به فرمایش مقام معظم رهبری این مکتب در خور عقول برجسته انسان‌های بزرگ، در اصلی‌ترین رشته تفکر است.

وی ادامه داد: حضرت فاطمه(س) این دردانه هستی تربیت کننده و هدایتگر اندیشه‌های نابی است که به شهادت، ایثار و حماسه خو گرفته‌اند. این بانو الگویی تمام‌عیار برای تمام زنان آزاده است. رهبر معظم انقلاب چه نکو فرموده‌اند «بازماندگان شهدا باید به شهدایشان افتخار کنند ولی به این کار اکتفا نکنند» و به تدبیر ایشان شهادت، گل خوش‌بو و معطری است که جز دست برگزیدگان خداوند، در میان انسان‌ها به آن نمی‌رسد.

مجتهدزاده خاطرنشان کرد: به راستی شما زنان غیور، پرورش دهندگان و نگهبانان این گلستان ابراهیمی هستید و یادشان در تاریخ گوشه گوشه این سرزمین به نیکی سروده خواهد شد که این منزلتی آسمانی است.

وی خطاب به همسران و مادران شهدا گفت: شما همسران شهدا، ایثارگران، جانبازان و آزادگان نه‌تنها میراث‌دار مکتب شهادت، بلکه خالقان این حماسه هستید و به یقین این فراقت بار مسئولیتی سنگین‌تر را برای همه شما به دنبال خواهد داشت و البته خداوند یاری دهنده کسانی است که به امید نصرت الهی، پویندگان و جویندگان صراط مستقیم بوده و هستند.
نقل از مشرق نیوز



تاریخ : سه شنبه 93/2/2 | 12:45 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی