سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 


قصیده شماره 25 - در وصف بهار

 
 

بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار

خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار

که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار

بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق

نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار

آفرینش همه تنبیه خداوند دلست

دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود

هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار

کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‌اند

نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار

خبرت هست که مرغان سحر می‌گویند

آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار

هر که امروز نبیند اثر قدرت او

غالب آنست که فرداش نبیند دیدار

تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش

حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار

کی تواند که دهد میوه الوان از چوب؟

یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار

وقت آنست که داماد گل از حجله غیب

به در آید که درختان همه کردند نثار

آدمی‌زاده اگر در طرب آید نه عجب

سرو در باغ به رقص آمده و بید و چنار

باش تا غنچه? سیراب دهن باز کند

بامدادان چو سر نافه  آهوی تتار

مژدگانی که گل از غنچه برون می‌آید

صد هزار اقچه بریزند درختان بهار

باد گیسوی درختان چمن شانه کند

بوی نسرین و قرنفل بدمد در اقطار

ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر

راست چون عارض گلبوی عرق کرده یار

باد بوی سمن آورد و گل و نرگس و بید

در دکان به چه رونق بگشاید عطار؟

خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز

نقشهایی که درو خیره بماند ابصار

ارغوان ریخته بر دکه خضراء چمن

همچنانست که بر تخته دیبا دینار

این هنوز اول آزار جهان‌افروزست

باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار

شاخها دختر دوشیزه باغ‌اند هنوز

باش تا حامله گردند به الوان ثمار

عقل حیران شود از خوشه زرین عنب

فهم عاجز شود از حقه یاقوت انار

بندهای رطب از نخل فرو آویزند

نخلبندان قضا و قدر شیرین کار

تا نه تاریک بود سایه انبوه درخت

زیر هر برگ چراغی بنهند از گلنار

سیب را هر طرفی داده طبیعت رنگی

هم بر آن گونه که گلگونه کند روی نگار

شکل امرود تو گویی که ز شیرینی و لطف

کوزه‌ای چند نباتست معلق بر بار

هیچ در به نتوان گفت چو گفتی که به است

به از این فضل و کمالش نتوان کرد اظهار

حشو انجیر چو حلواگر استاد که او

حب خشخاش کند در عسل شهد به کار

آب در پای ترنج و به و بادام روان

همچو در زیر درختان بهشتی انهار

گو نظر باز کن و خلقت نارنج ببین

ای که باور نکنی فی‌الشجرالاخضر نار

پاک و بی‌عیب خدایی که به تقدیر عزیز

ماه و خورشید مسخر کند و لیل و نهار

پادشاهی نه به دستور کند یا گنجور

نقشبندی نه به شنگرف کند یا زنگار

چشمه از سنگ برون آید و باران از میغ

انگبین از مگس نحل و در از دریا بار

نیک بسیار بگفتیم درین باب سخن

و اندکی بیش نگفتیم هنوز از بسیار

تا قیامت سخن اندر کرم و رحمت او

همه گویند و یکی گفته نیاید ز هزار

آن که باشد که نبندد کمر طاعت او

جای آنست که کافر بگشاید زنار

نعمتت بار خدایا ز عدد بیرونست

شکر انعام تو هرگز نکند شکرگزار

این همه پرده که بر کرده ما می‌پوشی

گر به تقصیر بگیری نگذاری دیار

ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟

تاب قهر تو نیاریم خدایا زنهار

فعلهایی که ز ما دیدی و نپسندیدی

به خداوندی خود پرده بپوش ای ستار

سعدیا راست روان گوی سعادت بردند

راستی کن که به منزل نرود کجرفتار

حبذا عمر گرانمایه که در لغو برفت

یارب از هر چه خطا رفت هزار استغفار

درد پنهان به تو گویم که خداوند منی

یا نگویم که تو خود مطلعی بر اسرار

http://ganjoor.net/saadi/mavaez/ghasides/sh25/




تاریخ : پنج شنبه 93/12/28 | 4:44 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 



نوروز; رستاخیز طبیعت
نوروز, نخستین روز بهار است, نخستین روز سبزترین فصل سال, سرآغاز زنده شدن زمین و شکوفایى ها و وزیدن نسیم دل انگیز بهارى, و چهچهه مرغان; همه چیز در بهار, نشان گر نشاط و طراوت است و حتى باد شفابخش بهارى نوید زندگى تازه مى دهد, و به گفته مولوى در مثنوى:
گفت: پیغمبر به اصحاب کبار
تن مپوشانید از باد بهار
آنچه با برگ درختان مى کند
با تن و جان شما آن مى کند
و به گفته سعدى:
که تواند بدهد میوه رنگین از چوب
یا که باشد که برآرد گل صد برگ از خار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
ارغوان ریخته بر درگه خضراى چمن
چشمه هایى که در او خیره بماند ابصار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعان فهم کنند این اسرار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
خبرت هست که مرغان سحر مى گویند
کآخر اى خفته سر از بالش غفلت بردار 

بهار, درس خداشناسى و معادشناسى و تحول و رشد و تکامل است, اگر انسان ها از این طبیعت زیبا, درس بیاموزند, در حقیقت اعتقاد به رستاخیز را آموخته اند, در این صورت باید سرآغاز چنان بعثتى را روز برتر نامید و آن را جشن گرفت.
اگر مراسم نوروز, بر این اساس پى ریزى گردد, و انسانها خود را همگام و همگون با محتواى دعاى آغاز سال; که بیان گر تحول و نغمه توحیدى است, سازند که:
((یا مقلب القلوب و الابصار, یا مدبر اللیل و النهار, یا محول الحول والاحوال, حول حالنا الى احسن الحال; اى خداوندى که گرداننده قلب ها و چشم ها هستى, و تدبیر کننده نظم شب و روز مى باشى, اى دگرگون کننده حال و احوال, حال ما را به نیکوترین حال تبدیل ساز.)) قطعا نوروز براى آنها پر فایده خواهد بود.
آنان که طعم توحید را چشیده اند, در ایام دل انگیز و پرنشاط آغاز بهار به پیروى از امامان(ع) آیاتى از قرآن همچون آیه زیر را تلاوت کرده و مفاهیم آن را در اعماق جانشان دریافت مى کنند که:
((ان فى خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لایات لاولى الالباب;(15) همانا در خلقت آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز, قطعا نشانه هایى براى صاحبان اندیشه است.))
هرگاه در مراسم نوروز, انسان ها به دنبال چنین مفاهیم سازنده و لذت بخشى بروند, قطعا, چنین روزى مبارک است, ولى اگر از این ایام سوء استفاده شود و به جاى مراسم سازنده, به خرافات روى آورند, مراسمى; مانند چهارشنبه سورى, سیزده بدر, و یا فال گوش ایستادن... روشن است, که باطل گرایى, و پناه بردن به امور پوچ و بى اساس, انسان را بى محتوا خواهد کرد, و آلوده نمودن نوروز به امور واهى, از خردورزى, دور است و باید خط بطلان بر چنین مراسمى کشید.
اسلام وقتى که ظهور کرد, در دوران جاهلیت مراسمى وجود داشت, اکثر آنها برخلاف عقل, منطق و وجدان بود, خط بطلان بر همه آنها کشید, ولى مراسمى نیز وجود داشت, مانند تحریم جنگ در چهار ماه (رجب, ذىقعده, ذىحجه و محرم) این رسم را که دربرگیرنده امنیت و آرامش است, امضا نمود, رسم دخترکشى را مردود دانست, ولى سنت دیه قتل انسان را که صد شتر بود, امضا کرد.
نوروز, مبارک, ستوده و مورد توجه امامان(ع) بود, و اختصاصى به ایرانیان ندارد, بلکه براى همه مسلمانان روز جشن و روز شگفت انگیزى است, مشروط بر این که با مراسم صحیح و سازنده همراه باشد, و از هرگونه باطل اندیشى و گناه, پرهیز گردد.
در این صورت حتى مى توان آن را ((عید)) نامید, بدان دلیل که امیرمومنان على(ع) فرمود: ((کل یوم لایعصى الله فیه فهو عید . هر روزى که در آن روز گناه نشود, آن روز, روز عید است.))

http://www.fzanti.blogfa.com/post/27




تاریخ : پنج شنبه 93/12/28 | 4:41 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 


سیر و سفر در اسلام

باسلام.چرا در اسلام به سیر و سفر توصیه شده؟آیا رفتن به منطقه ای دیگه برای شغل و اقامت به مدت چند سال هم نوعی مسافرت هست؟

مسافرت، دنیاى جدیدى را به روى مسافر مى گشاید، دنیایى که پیش از آن، چیزى درباره آن نمى دانست و یا هر چه داشت ساخته و پرداخته ذهن و خیال او بود، با سفر کردن این ذهنیت به عینیت و آن خیال به واقع تبدیل مى شود.
سفر; شناخت انسان را از جهان توسعه مى دهد.
سفر; انسان را از محیط بسته و محدودش به محیطى وسیعتر و گسترده تر مى برد.
سفر; به زندگى معنایى دیگر مى دهد و به آن عمق مى بخشد.
سفر; انسان را جهاندیده و با تجربه مى سازد.
سفر; معلّم و پندآموزى قوى و مؤثر است که دانشجویش مسافر و کتابش جهانِ طبیعت و صفحه آثار هستى و درسش آینده نگرى و هدفش حرکت در مسیر زندگانى بهتر است.
سفر; نشان از حس کنجکاوى انسان براى کشف و شناسایى مجهولات دارد.
سفر; از سه عنصر سلامتى، فراست و روشنایى ترکیب یافته و این کلمه رمزى است از این سه و آن سه ارمغانى است براى مسافر.
در سفر است که با اقوام و ملتها و فرهنگهاى گوناگون آشنایى بدست مى آید.
در سفر با گذشته تاریخ پیوند مى خوریم.
در سفر با قدرت و عظمت جهان که از آثار صنع صانع قدیر و عظیم و حکیم و علیم است بیشتر آشنا مى شویم.
در سفر به تواناییهاى خود و نقاط قوت و ضعف خویش، آگاهى مى یابیم.
در سفر همراهان را به خوبى مى توان شناخت.
به هر حال در هر سفرى راهى هست و راهروى و مقصدى در پیش، و توشه اى لازم و هر یک را چند و چونى است و آدابى چند، که به بیان آن مى پردازیم.
انواع سفر:
مسافرت با توجه به انگیزه ها و اهدافى که مسافر دارد تقسیمات مختلفى مى یابد و با توجه به آثار و اهداف مسافرت تقسیماتى دیگر پیدا مى کند.
بطور کلى مى توان مسافرت را به دو قسم تقسیم نمود:
1 ـ سفر ظاهرى
2 ـ سفر معنوى
مقصود از سفر ظاهرى، حرکت و جابجایى ظاهرى انسان از مکانى به مکان دیگر است و منظور از سفر معنوى; سیر و سلوک و انتقال روح انسانى است از حالات ظلمانى به حالات نورانى، و دارا شدن سنخیت لازم براى پیوند با معشوق ازل و ابد و انبیا و اولیا.
سفر ظاهرى خود تقسیماتى دارد که از این قرار است:
1 ـ سفر براى تحصیل علم و دانش «علوم الهى یا علوم بشرى».
2 ـ سفر براى کار، تحقیق وپژوهش و بررسى و مطالعه آثار گذشتگان و نیز مطالعه و بررسى بر روى اقوام و ملیتها و فرهنگهاى مختلف، و یا مطالعه در طبیعت و جهان هستى و...
3 ـ سفر براى حفظ دین و ایمان:
گاه براى فرد یا افرادى، زندگى در مکانى، موجب ضایع شدن و از بین رفتن دین و ایمان آنها مى شود، لذا تصمیم به هجرت و سفر به نقطه اى دیگر مى گیرد، جایى که این خطر یا نباشد یا کمتر باشد، نمونه روشن آن در صدر اسلام، مهاجرت مسلمانان از مکه به حبشه است.
4 ـ سفر براى تبلیغ دین.
مانند سفرهاى فضلا و روحانیون محترم به نقاط مختلف داخل یا خارج از کشور.
5 ـ سفر براى تجارت.
6 ـ سفر براى سیاحت.
7 ـ سفر براى زیارت.
اهداف سفر:
امام صادق (علیه السلام) فرموده اند: از وصایاى پیامبر عزیز اسلام (صلى الله علیه وآله) به حضرت على (علیه السلام) این بود که:
اى على، سزاوار نیست انسان خردمند سفر نماید مگر در سه مورد (و براى یکى از این سه هدف):
1 ـ براى ترمیم معاش (تأمین زندگى خویش) یعنی کار.
2 ـ توشه اندوزى براى آخرت (با انجام سفرهاى واجب و مستحب).
3 ـ براى لذت حلال (تفریح). (عن الصادق (علیه السلام) عن آبائه فى وصیّة النبىّ (صلى الله علیه وآله) لعلىّ (علیه السلام) قال: یا علىّ لاینبغی للرّجل العاقل اَن یکون طاعِناً الاّ فی ثلاث: مرّمة لمعاش أو تزود لمعاد أو لذة فی غیر محرّم. وسائل الشیعه، ج8، ص248، روایت 2; و نیز نگاه کنید به روایت1، ص249، روایت 6 و 7).
آثار و فواید مسافرت:
1 ـ صحت و تندرستى:
رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) فرمود: سفر کنید تا تندرست باشید. (وسائل الشیعه، ج8، ص250، قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): سافِروا تصِحّوا).
امام سجاد (علیه السلام) فرموده اند: به حج و عمره بروید تا بدنهاى شما سالم بماند. (همان، ص5، قال على بن الحسین (علیهما السلام): حجّوا و اعتمروا تصّح أبدانکم. و ص9، قال على بن الحسین (علیهما السلام): حجّوا واعتمروا تصحّ أجسامکم).
2 ـ پند آموزى و عبرت گیرى
با مسافرت و مطالعه و بررسى آثار بجامانده از گذشتگان، انسان به بىوفایى دنیا و زوال قدرتها و مقامها پى مى برد و نیز به عاقبت نافرجامِ ستمگران و ظالمان آگاهى مى یابد و همه اینها براى او درس عبرت و پندى آموزنده مى گردد که مبادا همان راه را برود و آنچنان به زر و زینت دنیا و پُستهاى آن دل خوش کند که گذشتگان کردند. یکى از دلایل ترغیب به سفر، در قرآن همین است:
قرآن کریم: } قُلْ سِیرُوا فِی الاْرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (نمل: 69، نکـ : آل عمران: 137، انعام: 11، نحل: 36، عنکبوت: 20، روم: 42).
3 ـ آشنایى بیشتر با عظمت و قدرت پروردگار متعال
با دیدن وسعت جهان (آنهم در کره خاکى) و زیبائیهاى گوناگون و عجایب و شگفتیهاى فراوان آن بیشتر در برابر خالق متعال سرِ خضوع و خشوع فرود مى آوریم:
سعدى گفته است:
اگر مطالعه خواهد کسى، بهشت برین را *** بیا مطالعه کن، گو، به نوبهار زمین را
شگفت نیست اگر از طین به درکند گل نسرین *** همان که صورتِ آدم کند سُلاله طین را
4 ـ آشنایى با فرهنگها و ملیت هاى مختلف
خداوند در قرآن فرموده است: ما شما را از نرى و ماده اى آفریدیم و شما را جماعت ها و قبیله ها قرار دادیم تا با یکدیگر آشنا شوید.( حجرات: 13). طبیعى است یکى از راههاى تحقّق این هدف و یا مقدمه آن، مسافرت است.
5 ـ سود مادى (ازدیاد رزق وروزى)
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «به حج و عمره بروید تا تندرست باشید و رزق شما توسعه یابد» (وسائل الشیعه، ج8، ص5 و 9).
یکى از راههاى ارتباط با اقوام دیگر، رابطه اقتصادى و تجارى است که معمولاً از طریق سفر حاصل مى گردد و عایدات و منافعى را به دو طرف معامله (افراد باشند یا ملّتها و یا دولتها) مى رساند.
در شعرى منسوب به امیرمؤمنان على بن ابى طالب (علیه السلام) چنین آمده است:
(اگر در شهرى دچار تنگى روزى شدى و امیدى به توسعه آن نداشتى، کوچ کن (وراه سفر پیش گیر) چرا که زمین پروردگار وسیع و طول و عرض آن زیاد و از مشرق تا مغرب است. دیوان منسوب به امام على (صلى الله علیه وآله)، ص36:
و اذا رأیت الرّزق ضاقَ ببلدة *** و خشیتَ فیها اَن یضیق المکسب
فارْحَل فأرض اللهِ واسعة الفضا *** طولا و عرضاً، شرقها و المغرب
به مناسبت، در همین جا چند بیت شعر دیگر که منسوب به حضرت امیر (علیه السلام) است مى آوریم:
(از وطن خویش بدنبال کسبِ کمال بیرون برو و راه غربت و سفر را در پیش گیر; زیرا که در سفر پنج فایده نهفته است:
1 ـ روحیه انسان با نشاط مى شود.
2 ـ سود مادى براى تأمین زندگى در پى دارد.
3 ـ به انسان علم و آگاهى مى بخشد.
4 ـ آداب و سنّتها را مى آموزد.
5 ـ با انسانهاى بزرگوار، دوست و آشنا و همراه مى گردد.
اگر بگویى: سفرکردن، خوارى و ذلت، و رنج و محنت به همراه دارد و
پیمودن بیابانها و به جان خریدن سختیها و دشواریها را در پیش دارد، پاسخ این
است که:
براى جوانمرد، مرگ، بهتر از ماندن و زندگى کردن در بین سخن چینان و بدگویان و حسودان است (دیوان منسوب به امام على (علیه السلام)، ص45:
تَغرَّبْ عن الأوطان فی طلبِ الْعُلى *** و سافِر ففی الأسفارِ خمس فوائد
تفرّجُ هَمٍّ وَاکْتِسابُ مَعیشة *** و علمٌ و آدابٌ و صُحْبةُ ماجد
فان قیل فی الأسفار ذلٌّ و مِحنةٌ *** و قَطْعُ الفیافى و ارتکابُ الشدائد
فموتُ الفتى خیرٌ له من قیامهِ *** بدار هَوان بین واش و حاسد
با مطالبی که بیان شد، علت اهتمام اسلام به مسافرت و سفر مشخص شد و با انواع مسافرتها نیز آشنا شدیم. و دانستیم که سفر کاری نیز می تواند به عنوان مسافرت تلقی شود.

http://akhlagh.porsemani.ir/content/%D8%B3%D9%8A%D8%B1-%D9%88-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85




تاریخ : پنج شنبه 93/12/28 | 4:26 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


اهمیت فضای مجازی وتقویت نظام جمهوری اسلامی ایران

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی

مقام معظم رهبری در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی فرمودند: «بنده یک وقتی در اوائل انقلاب، این آیه شریفه سوره نحل را خواندم: «اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم. و أَوْحی رَبُّکَ إلَی النَّحْلِ أنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بیوتاً ومِنَ الشَّجَرِ وَمِمّا یَعْرِشُون* ثُمّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسلکُی سُبُل رَبِّکِ ذُلَلاً یخْرُجُ مِنْ بُطُونَها شَراب مَخْتَلِف ألوانُهُ فِیهِ شِفاء لِلنّاسِ إنِّ فِی ذلِکَ لآیة لِقَوْمٍ یتَفَکَّرون. (نحل: 68 و 69) . گفتم بله، این جوانهای طلبه مثل زنبورهای عسل رفتند بر روی گلهای معرفتی که از بیان امام روئیده بود، نشستند تغذیه شدند، بعد راه افتادند به سرتاسر کشور، به مردم عسل دادند، به دشمنان نیش زدند؛ هم عسل، هم نیش؛ نیش و نوش با هم.از هیچ دستهای، از هیچ حزبی، از هیچ جمعیت دیگری غیر از روحانیت، این کار برنمیآمد. »

او فرمودند: «این، ابزارهای تسهیل کننده، مثل رایانه ها و ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی و سایبری هم که الان در اختیار شماست. اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوق العادهای است؛ نبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد : از فرصت این همه جوان، این همه استبصار، این همه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفادهای کردید؟

نظام اسلامی یک چنین خدمتی به ما معممین و روحانیون کرده. مگر می توانیم خودمان را کنار بگیریم؟ این که یک آقائی در یک گوشه‌ای عبایش را بکشد به کول خودش، بگوید من به کارهای کشور کار ندارم، من به نظام کار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است. روحانی باید از وجود یک چنین نظامی که پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامی است، با همه‌ی وجود استقبال کند.

مراجع تقلید کنونی، مکرر متعددی‌شان به بنده گفتند که ما تضعیف این نظام را به هر کیفیتی حرام قطعی میدانیم. خیلی‌شان از روی لطف به من پیغام میدهند یا میگویند که ما تو را مرتباً دعا میکنیم. این نشان دهنده‌ی قدرشناسی از نظام اسلامی است. حالا یک معممی یک گوشه‌ای بیاید خودش را از نظام کنار بگیرد؛ بهانه هم این است که ما فلان انتقاد را داریم. خیلی خوب، صد تا انتقاد داشته باش؛ دویست تایش به خود ما عمامه‌ای‌ها وارد است.

مگر به ما انتقاد وارد نیست؟ وجود انتقاد و عیب در یک مجموعه مگر موجب میشود که انسان این همه محسّنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبیند و ملاحظه نکند؟ در روحانیت هم همین جور است؛ عیوب الی ماشاءاللّه. بنده آخوندم، طلبه هستم، از قبل از بلوغ طلبه بودم تا الان؛ بیائید برای شما همین جا یک فهرست از بر بنویسم.

صد تا اشکال در ما هست؛ اما این صد تا اشکال موجب میشود ما از روحانیت اعراض کنیم؟ ابداً. در مقابل این صد تا اشکال، هزار تا حُسن وجود دارد. در کسر و انکسار مصالح و مفاسد است که انسان میتواند خط مستقیم را پیدا کند. حوزه‌های علمیه باید خود را سربازان نظام بدانند، برای نظام کار کنند، برای نظام دل بسوزاند، در خدمت تقویت نظام حرکت کنند؛ و این درست عکس آن چیزی است که سیاست سرویس های امنیتی انگلیس و آمریکا و اسرائیل و دیگران و دیگران دنبال میکنند. آنها تلاش می کنند بلکه بتوانند یک منفذی پیدا کنند. یک آخوندی یک گوشه‌ای حرفی میزند، که علی‌الظاهر برخلاف خواست و فهم و عقیده‌ی کلی نظام است، بزرگش میکنند؛ آن آدم را اگر کوچک هم باشد، از او یک تصویر بزرگی درست میکنند، برای اینکه فاصله‌ی بین نظام و روحانیت را برجسته کنند؛ القاء کنند که چنین فاصله‌ای وجود دارد. بنابراین حوزه‌های علمیه نمیتوانند سکولار باشند. اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است.»...............................................................


http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=21151









تاریخ : دوشنبه 93/12/25 | 6:13 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

پسر 7 ساله‌ای که اندازه گوگل می‌داند!
خبرگزاری شبستان: یک پسر 7 ساله هندی به خاطر اطلاعات عجیب و غریب و شگفتی انگیزی که دارد به اسم « گوگل» معروف شده است.

 

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان به نقل از مهر، «کائوتیلیا پاندیت» پسر 7 ساله هندی یک دانشنامه کامل است. این پسر 7 ساله در تمامی زمینه ها از جمله جغرافیا، زیست شناسی  اطلاعات کامل دارد او همچنین در آمار، اقتصاد، سیاست و تقریبا هر موضوعی که بخواهید می تواند به شما اطلاعات کاملی دهد. کائوتیلیای 7 ساله در عرض سه ماه توانست درباره 213 کشور اطلاعاتی از قبیل جمعیت، تولید ناخالص ملی، منبع درآمد، ارز، مذهب و میراث فرهنگی را یاد بگیرد و درباره اش صحبت کند.

«کائوتیلیا» ساکن روستای کوهاند واقع در هاریانا هند است. اطلاعات بی اندازه و عجیب و غریب این کودک 7 ساله باعث شده که به «گوگل» قوی ترین موتور جستجوی جهان مشهور شود. گوگل هفت ساله در حال حاضر به طور منظم به سراسر مدارس هند سفر می کند و به سوالات دانش آموزان در زمینه های مختلف به راحتی پاسخ می دهد. در یکی از آخرین برنامه هایش در مدارس، از وی سوالاتی درباره سطح زمین واتیکان و تولید ناخالص بریتانیا پرسیده شد که او توانست به راحتی این سوالات دشوار را مانند یک کارشناس پاسخ دهد.

Kautyla-Pandit-550x550.jpg

توانایی کائوتیلیا در جذب اطلاعات و قدرت حافظه تصویری اش باعث شده که لقب «گوگل» نام برازنده ای برایش باشد. یکی از شگفت انگیز ترین برنامه هایی که گوگل 7 ساله در آن حضور داشت برنامه تلویزیونی مشهور هندی به نام « چه کسی می خواهد میلیونر شود» بود. کائوتیلیا در این برنامه  که اجرای آن را «آمیتاپاچان» به عهده داشت، بسیاری از سوالات دانشمندان را به راحتی پاسخ داد سوالاتی که به گفته طراحان مردم عادی قادر به پاسخگویی آنها نبودند. رفتارهای کائوتیلیا در این مسابقه  یادآور فیلم تحسین شده « میلیونر زاغه نشین» ساخته «دنی بویل»  است. حالا کاتیلیا نیز در نقش جمال کاراکتر اصلی فیلم ظاهر شده است که می تواند به دشوارترین سوالات با وجود سن کمش پاسخ دهد.

کائوتیلیا درباره خودش می گوید: « من فکر می کنم که به اندازه کافی خوش شانس بودم که چنین والدین و معلمانی داشتم که به من توجه می کنند و باعث می شوند که من هر روز پیشرفت کنم. من هیچ دوستی در کلاس ندارم اما پدربزرگم بهترین دوست من است. من نمی دانم که چرا متفاوت هستم اما می دانم که من درباره همه چیز کنجکاو هستم. سوالاتم را همیشه در ذهنم نگه می دارم و پاسخ سوالاتم همواره در ذهنم باقی خواهد ماند.»

پدرو مادر کائوتیلیا او را هدیه خدا می دانند و می گویند: « ما متوجه استعدادهای غیر معمول و عجیب و غریب کائو شده بودیم اما هیچ وقت تصور نمی کردیم که فرزندمان تبدیل به اقیانوسی از دانش و اطلاعات شود. او تمام تعطیلات تابستان را مشغول مطالعه اطلس کشورهای دیگر بود و هر پاسخی که برای سوالاتش دریافت می کرد منجر به پیش آمدن سوال تازه ای می شد که برای پیدا کردن آن باید تلاش می کرد.»

اما گوگل 7 ساله اصلا دلش نمی خواهد یک دانشمند و یا یک فضانورد باشد او دلش می خواهد یک افسر « آی ای اس» باشد و احتمالا به آرزویش هم خواهد رسید.

http://shabestan.ir/detail/News/446643

 




تاریخ : یکشنبه 93/12/24 | 9:38 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 

 

نیکی  سبب محبت است

 

امام علی علیه السلام:

هر که به مردم نیکى کند، محبّت همیشگىِ آنان را براى خود خواهد داشت.

غرر الحکم: 8715/ خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث: ج1 ص284




تاریخ : جمعه 93/12/22 | 11:5 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
تاریخ : پنج شنبه 93/12/21 | 10:54 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 

***همایش بزرگ طلاب وفضلای استان گیلان***


باحضور نماینده ولی فقیه در استان گیلان


حضرت آیت الله زین العابدین قربانی لاهیجی


**پنج شنبه 21 / 12 /  1393

**ساعت 15 الی 18 عصر

**مکان: سالن اجتماعات دارالشفاء در قم


**ازطرف نمایندگان طلاب وفضلاء گیلان

وبرخی از فضلاء گیلانی

*****************************************************************

 

گل تقدیم شمااندیشوران حوزوی گیلانی

 

 



 

 




تاریخ : پنج شنبه 93/12/21 | 10:37 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


عید نوروز و ایام فاطمیه سلام الله علیها

استفتاء از دفتر آیت الله العظمی خامنه ای حفظه الله:

1. محاسبه دهه فاطمیه به چه نحو است؟ از روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به مدت 10 روز است؟ یا 10 روز قبل از شهادت شروع و به شهادت ختم می شود؟
2. ایام فاطمیه که در نوروز 94 مقارن شده خوردن شیرینی و آجیل با این ایام منافات دارد؟

ج1و2) ایام فاطمیه روز شهادت و یکی دو روز قبل و یکی دو روز بعد آن است؛ که مناسب است شأن و حرمت ایام عزای اهل‌بیت «علیهم السلام» مراعات گردد.

http://ebrahimzadeh.andishvaran.ir/fa/shownote.html?DataID=8427

 




تاریخ : دوشنبه 93/12/18 | 10:5 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

کمتر از خروس نباشیم!!!!!

 

کمتر از خروس نباشیم!!!!!

 


شعر:

                از ابوالیقظان توکمترنیستی

                        بانگ برخود زن که آخرکیستی؟

               درسحرگاهان خروس اندرخروش

                        حیف باشد ابن آدم درخموش

               صبحگاهان ازخروس آید به گوش

                        هان چراخوابی نمی آیی به هوش؟

 

{ابوالیقظان یعنی خروس}

 

 (شعر ازسیداصغر سعادت )

 




تاریخ : دوشنبه 93/12/18 | 9:46 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی