سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فراز و نشیب پذیرش قطعنامه‌ای که جام زهر امام(ره) شد/ امام تا دو روز بعد چیزی نخوردند
 
حاج عیسی، می‌گوید: « امام تا دو روز بعد از پذیرش قطعنامه چیزی نخوردند. وقتی بعد از دو روز وارد اتاق شدم من را در بغل گرفت، گریه کرد و گفت: شهدا به مقامی که بخواهند می‌رسند، جانبازان اجرشان را می‌گیرند، اسرا هم برمی‌گردند، من چه کنم؟»
فراز و نشیب پذیرش قطعنامه‌ای که جام زهر امام(ره) شد/ امام تا دو روز بعد چیزی نخوردند

به گزارش جهان نیوز، جنگ تحمیلی هشت ساله علیه ایران فراز و نشیب‌های فراوان سیاسی و اقتصادی و نظامی داشت که در نهایت به پذیرش قطعنامه 598 منتهی شد. دلایل پذیرش این قطعنامه و نقش مسئولین وقت در این موضوع خود یکی از چالش برانگیزترین موضوعات مربوط به دفاع مقدس است. و بارها اندیشمندان مختلف و نظریه پردازان در زمینه جنگ به تشریح علل آن پرداخته‌اند. در تاریخ 27 تیرماه 1367 ، جمهوری اسلامی ایران رسما قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل در مورد چگونگی خاتمه جنگ را پذیرفت. اما به راستی چرا این قطعنامه تصویب شد؟ محتوای آن چه بود؟ و آیا با منافع و اهداف جمهوری اسلامی ایران انطباق داشت؟

کامران غضنفری، نویسنده کتاب «راز قطعنامه» در گفت‌وگو با تسنیم، با بیان اینکه در بخش‌های مختلف این اثر نقش افراد و سازمان‌های تأثیرگذار در جنگ و نهایتاً نقش آن‌ها در پذیرش قطعنامه مورد بررسی قرار گرفته است، گفت: حضرت امام(ره) همیشه بر یک مبنا و اصل حرکت می‌کردند. در موضوع جنگ هم همین رویه در تصمیم‌گیری‌ها و سخنرانی‌های ایشان دیده می‌شود. امام(ره) همیشه از جنگ به عنوان تجاوز یاد می‌کنند، جنگ را نعمت می‌دانند و هیچ گاه زیر بار آتش‌بس‌ها نمی‌روند، اما چه می‌شود که در شهریور 67 آتش‌بس اعلام می‌شود و بعد از آن امام این جمله معروف را بیان می‌کنند؟ همه امام(ره) را انسان مدبر و مدیر کاملی می‌دانند. انسان این‌چنینی هیچ‌گاه به میل خود جام زهر، آتش بس اجباری، را نمی‌پذیرد، چه اتفاقی می‌افتد که به این قضیه منجر می‌شود؟

غضنفری افزود: در میان مسئولان بودند افرادی که بعد از پذیرش قطعنامه با رسانه‌ها به گفت‌وگو می‌نشینند و اعلام می‌کنند که تا قبل از واقعه 12 تیر ماه 67 موضوع پذیرش قطعنامه منتفی بود، اما بعد از آن تصمیم به پذیرش قطعنامه گرفتیم. برخلاف چنین ادعایی همین افراد که مسئولیت‌های اصلی در زمان جنگ داشتند، 13 اسفند 66 به صورت پنهانی پذیرش قطعنامه را توسط نمایندگان ایران به سازمان ملل اعلام می‌کنند؛ بدون اینکه به حضرت امام(ره) این ماجرا را بیان کنند.

در سالگرد پذیرش این قطعنامه در ادامه به برخی علل آن از منظر کامران غضنفری در راز قطعنامه پرداخته می‌شود:

همزمان با تصویب قطعنامه تلاش آمریکا برای افزایش تحریم اقتصادی و تسلیحاتی ایران شدت گرفت

سردار شهید احمد سوداگر(از فرماندهان دفاع مقدس) در این رابطه می‌نویسد:

"در اواخر 65 و اوایل سال 66، چندین عملیات کوچک و بزرگ منجمله کربلای 4،‌5،‌ 10 و نصر 4 توسط نیروهای ایرانی طراحی و اجرا شد. در عملیات کربلای5 شدیدترین درگیری‌های طول جنگ در پشت دروازه‌های شهر بصره و تهدید بصره توسط ایران به وقوع پیوست. در این دوران، موازنه قدرت به نفع ایران بود لذا از اسفند 65 یعنی پس از عملیات کربلای 5، تلاشی جهانی برای تهیه و تنظیم قطعنامه موسوم به 598 آغاز شد و در پایان تیرماه 66 به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید. هم زمان، تلاش آمریکا برای افزایش تحریم اقتصادی و تسلیحاتی ایران نیز شدت گرفت. در این قطعنامه، تصمیم به خاتمه دادن به منازعه ایران و عراق گرفته شد و آتش بس فوری و عقب نشینی به مرزهای بین المللی و اعزام تیم نظارت به مرزهای دو کشور مورد تاکید قرار گرفت. ... اما ایران به دلیل برخی از ملاحظات سیاسی و نظامی، ابتدا از پذیرش آن خودداری کرد و پیش شرط‌هایی را برای پذیرش آن عنوان کرد."

مواد اصلی قطعنامه 598

مواد اصلی قطعنامه 598 به این شرح می‌باشد:

1- به عنوان قدم اولیه جهت حل و فصل مناقشه از راه مذاکره، ایران و عراق یک آتش بس فوری را رعایت کرده، به تمام عملیات نظامی در زمین، دریا و هوا خاتمه داده و تمام نیروهای خود را بدون درنگ به مرزهای شناخته شده بین المللی باز گردانند.

3- مصرانه می‌خواهد اسرای جنگی آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال کنونی، بر اساس کنوانسیون سوم ژنو در 12 اوت 1949، بدون تاخیر به کشور خود بازگردانده شوند.

5- از تمام کشورهای دیگر می‌خواهد که حداکثر خویشتن داری را مبذول دارند و از هرگونه اقدامی که می‌تواند منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه شود، احتراز کنند و بدین ترتیب اجرای قطعنامه را تسهیل نمایند.

6- از دبیر کل درخواست می‌نماید که با مشورت با ایران و عراق، مسئله تفویض اختیار به هیئتی بی طرف برای تحقیق راجع به مسئولیت منازعه را بررسی کرده، در اسرع وقت به شورای امنیت گزارش دهند.

7- ایجاد خسارات وارده در خلال منازعه و نیاز به تلاش‌های بازسازی با کمک‌های مناسب بین المللی پس از خاتمه درگیری تصدیق می‌شود و در این خصوص از دبیر کل درخواست می‌کند که یک هیئت کارشناسان را برای مطالعه موضوع بازسازی و گزارش به شورای امنیت، تعیین کند.

هیچ مطلبی در مورد شروع تجاوز توسط عراق گفته نشد

همان گونه که ملاحظه می‌شود، نه هیچ مطلبی در مورد شروع تجاوز توسط عراق گفته شده، نه رژیم صدام محکوم به پرداخت خسارت به جمهوری اسلامی ایران شده، و نه هیچ ساز و کاری برای تبادل اسرا ارائه شده است.

هاشمی رفسنجانی در یادداشت 30 تیر 1366 خود در این‌باره می‌نویسد:

« به نخست وزیر و وزیر خارجه گفتم که بگویند اگر حسن نیت داشتند به جای اینکه وعده بدهند، کمیته‌ای که در آینده آغاز گر جنگ را مشخص می‌کند، را قبل از صدور قطعنامه مشخص می‌کردند. ... این قعطنامه که در آن اشاره‌ای به کشور آغازگر جنگ نشده است در چارچوب فصل هفت منشور ملل متحد تنظیم شده و اهمیت ویژه‌ای دارد. فشارهای دیپلماتیک آمریکا و سپس انگلیس، موثرترین عوامل در تصویب قطعنامه 598 بوده است.»

سردار شهید احمد سوادگر نیز در مقاله دیگری می‌نویسد:

"با نگاهی به 10 قطعنامه صادر شده از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد و بررسی حوادث قبل و بعد از صدور این قطعنامه‌ها مشخص می‌شود که در هیچ کدام از این قطعنامه‌ها تمامی شرایط مدون صدور قطعنامه توسط این شورا لحاظ نشده و تمهیدات لازم برای اجرای کامل آن‌ها اندیشیده نشده بود. از طرفی با توجه به شرایط زمانی صدور این قطعنامه‌ها، همگی آنان در زمانی صادر می‌شد که ایران در عرصه نبرد پیشرفت‌هایی به دست می آورد یا موازنه به نفع ایران رقم می‌خورد. بنابراین صدور این قطعنامه‌ها در آن زمان‌ها نه تنها کمکی به ایران و خاتمه جنگ نمی‌کرد. بلکه در جهت تضعیف طرف مظلوم جنگ و محدود کردن اقدامات دفاعی آن و حمایت و پشیتبانی تلویحی از متجاوز بوده است."

در آن زمان آمریکا تلاش می‌کرد که قطعنامه مذکور به گونه‌ای تنظیم شود که تحریم‌هایی را برای هر کدام از طرفین جنگ که با آتش بس موافقت نکند، در نظر بگیرد؛‌ اما با توجه به جمله بندی قطعنامه می‌توان گفت که هدف اصلی در این میان ایران بوده است.

وزارت خارجه اعلام کرد شورای امنیت قطعنامه غیر عادلانه‌ای تصویب کرده

روز بعد از ارسال رسمی متن قطعنامه 598 به جمهوری اسلامی ایران وزارت امور خارجه ایران با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد: "شورای امنیت سازمان ملل با عدول از وظایف خود، قطعنامه غیر عادلانه‌ای تصویب کرده که بعضا مواد آن با یکدیگر در تناقض آشکار است." آن گاه وعده داد که موضع تفصیلی وزارت امور خارجه بعدا اعلام خواهد شد. چند هفته بعد، در 22 مرداد 1366، جمهوری اسلامی ایران مواضع رسمی خود را در قبال قطعنامه 598 در 18 بند اعلام کرد. در این بیانیه ایران ضمن اعتراض به این که قطعنامه بدون کسب نظر و مشورت با ایران تدوین شده است، خروج شورا را از حالت بی‌طرفی محکوم کرد و از شورا خواست که عراق به عنوان متجاوز معرف شود.

دکتر ولایتی ( وزیر امور خارجه وقت ایران ) طی مصاحبه‌ای عدم مشورت با ایران در مورد تصویب قطعنامه 598 و عدم اعلام عراق به عنوان متجاوز و آغاز گر جنگ را از دلایل نپذیرفتن قطعنامه ذکر کرد و آن را نشان دهنده خط مشی غیرعادلانه و یک طرفه شورای امنیت دانست. وی گفت که تهران اعتقاد دارد، حضور نظامی گسترده آمریکا در خلیج فارس و اسکورت کشتی‌های کویتی، با بند پنجم قعطنامه که از کشورهای جهان خواستار خویشتن داری شده بود،‌ تناقض آشکار دارد. ولایتی تصریح کرد که ما دلیلی نمی‌بینیم تا قطعنامه‌ای را که برای تحمیل عقاید،‌ ناعادلانه و غیر منصفانه است، بپذیریم. او به طور صریح گفت:« قطعنامه شورای امنیت، مورد قبول ما نیست »

امام خمینی با پذیرش قطعنامه 598 مخالفت کردند

هاشمی رفسنجانی در همین مورد می‌نویسد:

"در تاریخ 29 تیر 1366 قطعنامه 598 صادر شد. عراق بدون درنگ آن را پذیرفت و ایران پس از بررسی محتوای قطعنامه و بیان اشکالات آن، پس از مشورت های فراوان و استفاده از راهنمایی‌های کارساز امام راحل،‌ تصمیم گرفت که قطعنامه را نه رد کند و نه بپذیرد"

به نظر می‌رسد برخلاف مواضع آقای هاشمی، شواهد حاکی از آن است که امام به مخالفت با پذیرش قطعنامه پرداخته‌اند. آقای هاشمی خود در یادداشت سوم مهر 1366 می‌نویسد: "آقای خامنه ای و احمد آقا آمدند و اطلاع دادند که امام دستور داده اند در نماز جمعه بگویند که هیچ سازش در پیش نداریم، جز با تنبیه متجاوز." به عبارتی یعنی این که امام خمینی با پذیرش قطعنامه 598 مخالفت کرده‌اند.

رئیس جمهور وقت حضرت آیت الله خامنه‌ای نیز در 30 تیر 1366 در اجتماع مردم اردبیل طی یک سخنرانی با بیان این که قطعنامه تحت نفوذ آمریکا تهیه شده است، فرمودند: "ایران هرگز این قعطنامه را که با فشار و تحت نفوذ آمریکا تهیه و تصویب شده است قبول نخواهد کرد."

برخی افراد در داخل کشور با برشمردن دلایلی، اصرار بر خاتمه جنگ و پذیرفتن قطعنامه داشتند. با بررسی ادعاهایی که آن‌ها به آن استناد می‌کردند می‌توان دریافت که عملا این عوامل تاثیرگذار نبوده است.

1. تازگی نداشتن شرارت‌های صدام  و آمریکا

باید توجه داشت که مسائلی همچون بمباران و موشکباران شهرها، استفاده گسترده رژیم صدام از سلاح‌های شیمیایی،‌ حمایت همه جانبه آمریکا از صدام و همکاری با عراق در حمله به نیروهای ایرانی، حمله به هواپیمای مسافربری ایران و .... مسائل جدیدی نبودند که صرفاً در تیرماه 67 بروز کرده باشند و امام خمینی(ره) به خاطر آن‌ها مجبور به پذیرش قطعنامه 598 شده باشد. رژیم صدام از همان سال‌های اولیه جنگ نیز با چراغ سبز غرب و شرق، شهرها و روستاهای ایران را مورد بمباران و موشکباران قرار می‌داد؛ از سلاح‌های شیمیایی به صورت گسترده استفاده می‌کرد؛ آمریکا نیز با حمایت‌های همه جانبه اطلاعاتی،‌ سیاسی، مالی، تسلیحاتی و نظامی خود از صدام، به کشتی‌های نظامی و تجاری ایران حمله می‌کرد، سکوهای نفتی ما را منهدم می‌کرد و... بنابراین، چنین مسائلی چیزهایی نبودند که امام خمینی از آن‌ها بی‌خبر بوده و نسبت به آن‌ها موضع‌گیری نکرده باشند. امام خمینی در تاریخ 16 بهمن 1365 طی پیامی به مناسبت دهه فجر فرموده بودند:

« مبارک باد بر خانواده‌های عزیز شهدا، مفقودین و اسرا و جانبازان و بر ملت ایران، که با استقامت و پایداری و پایمردی خویش، به بنیانی مرصوص مبدل گشته‌اند که نه تهدید ابر قدرت‌ها آنان را به هراس می‌افکند، و نه از محاصره‌ها و کمبودها به فغان می‌آیند؛‌ و نه از خیانت و وحشی‌گر‌ی‌های صدام دیوانه و افسار گسیخته رو به زوال، در زدن شهرها و ویران کردن خانه‌ها و مساجد و بیمارستان‌ها و مدارس، خم به ابرو می‌آورند؛ و چون گذشته به راه خود که همان راه اسلام عزیز و عزت و شرف و انسانیت است، ادامه می‌دهند و زندگی با عزت را در خیمه مقاومت صبر، بر حضور در کاخ‌های ذلت و نوکری ابرقدرت‌ها و سازش و صلح تحمیلی، ترجیح می‌دهند.»

2. ادعای بی انگیزه شدن رزمندگان

امام خمینی (ره) می‌فرمایند:

« اشتباهشان در همین است که خیال می‌کنند زیادی جمعیت و زیادی اسلحه کار را انجام می‌دهد و نمی‌دانند که این چیزی که کار را انجام می‌دهد، بازوی قوی افراد است. افراد کم با بازوی قوی و قلب مطمئن. قلب این‌هاست که پیروزی می‌آورد. پیروزی را شمشیر نمی‌آورد، پیروزی را خون می‌آورد. پیروزی را افراد و جمعیت‌های زیاد نمی‌آورد، پیروزی را قدرت ایمان می‌آورد. »

نظر امام بر این بود که در صحنه نبرد آن چیزی که تعیین کننده است؛ قدرت ایمان،‌ انگیزه و اراده افراد است. اما این که اگر بی‌انگیزگی‌ای هم وجود داشته، چه کسانی باعث بی‌انگیزه شدن برخی رزمندگان و فرماندهان جبهه‌ها شده بودند را سردار حسین همدانی ( از فرماندهان ارشد سپاه ) این چنین تفسیر کرده است:

« یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات این بود که فرمانده جنگ [ آقای هاشمی ] بعد از عملیات کربلای 5، از پایان جنگ سخن گفت و رزمندگان احساس کردند نیازی به ادامه دادن جنگ نیست. این فکر و تصمیم به جبهه‌ها هم سرازیر شده بود که [در نتیجه] جبهه را خیلی تضعیف کرد. خبر این بود که می‌خواهیم مذاکره کنیم و جنگ را تمام کنیم، به جبهه‌ها رسید و روحیه رزمندگان را به هم ریخت.»

به نظر می‌رسد شرایط به گونه‌ای است که جمع قابل توجهی از رزمندگان و فرماندهان ایرانی بر این باور هستند که آقای هاشمی رفسنجانی در حالی بحث آتش بس، پایان جنگ و مذاکرات صلح را مطرح می‌کند که درباره اطلاع ایشان از موضع امام خمینی که با این مطلب مخالف بوده و نسبت به آن حساسیت داشته و آن را باعث دلسردی رزمنگان جبهه‌ها می‌دانسته است، شک و تردیدی وجود ندارد. استناد آنان به این گفته است که وی در مصاحبه با روزنامه کیهان در سال 82 در این مورد می‌گوید: « امام مایل نبودند که اصلا بحث آتش بس، صلح و پایان جنگ مطرح شود و این را باعث دلسردی نیروها در جبهه می‌دیدند.»

طبق گزارشی که روزنامه کیهان در مورخ 5 اردیبهشت 1367 منتشر کرده اعلام داشته شده که آقای هاشمی در گفت‌وگو با تلویزیون ایتالیا، صحبت از پذیرش صلح می‌کند. وی می‌گوید: « اگر واقعاً مصلحت را در این تشخیص دهیم که باید مصالحه کرد، ما این سیاست را می‌پذیریم.»

گری سیک ( مسئول امور ایران در شورای امنیت ملی آمریکا ) در خرداد 67 طی مصاحبه‌ای با مجله نیوزویک اظهار می‌دارد: «در میان کادر رهبری ایران،‌ افرادی وجود دارند که مایلند راهی پیدا نمایند تا خودشان را از این موقعیت خلاص نمایند.»

نشریه تایمز اقتصادی چاپ انگلیس، در تاریخ 8 تیرماه 67 و پس از باز پس‌گیری جزایر مجنون و هورالهویزه توسط عراق، نوشت: «برتری نسبی ایران به خاطر روحیه قوی آن‌ها در ادامه جنگ بود و اکنون با از دست دادن آن، توازن جنگ تغییر کرده است.»

ویلیام وبستر ( رئیس سازمان سیا) در تاریخ 22 تیر 1367 با روزنامه وال استریت ژورنال مصاحبه می‌کند و به تغییراتی که در تصمیمات مسئولان ایرانی رخ داده اشاره می‌کند و می‌گوید: «به عقیده من مسئول تغییراتی که اخیراً در تاکتیک ایرانی‌ها دیده می‌شود آقای هاشمی رفسنجانی است.»

3- ادعای نرفتن مردم به جبهه

در پاسخ به این ادعا که نیروهای مردمی تمایلی به رفتن جبهه نداشتند، سردار فضلی جانشین بسیج مستضعفین (فرمانده سابق لشکر سیدالشهدا) در مورد استقبال مردم از جبهه‌ها می‌گوید: « برای اجرای عملیات کربلای چهار و عبور از رودخانه اروندرود و تصرف جزیره‌ ام‌الرصاص ،‌با کثرت رزمندگانی که در جبهه نمونه آن وجود نداشت، مشکلی نبود... کمبود نیرو نداشتیم.»

رفیق دوست: زمانی که قطعنامه را پذیرفتیم، در بهترین شرایط عِدّه و عُدّه بودیم

علیرضا افشار (مسئول اسبق ستاد مرکزی سپاه) نیز در این مورد گفت:

«آمار بسیجیان ما در طول عملیات‌ها 100 هزار نفر بود و در پشت عملیات‌ها کمتر یا بیشتر می‌شد. البته نیروی کادر سپاه و یگان‌های ارتش که علاوه بر کادر عمدتاً از سرباز استفاده می‌کردند را نیز باید به آن اضافه کرد. فکر می‌کنم با نیروهای ستادی عدد 500 هزار نفر را تشکیل می‌دادند. تعداد بسیجیان جبهه رفته ما نیز حدود یک میلیون نفر می‌شد... اما در داخل، بعضی‌ها روحیه خود را باخته بودند و فکر می‌کردند دیگر نیروهای بسیجی و رزمندگان در فراخوان‌ها اقبالی نشان نمی‌دهند.»

رئیس جمهور و رئیس شورای عالی پشتیبانی جنگ (حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای) نیز در یک مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی در تاریخ 13 آذر 1366، موفقیت مانورهای سپاهیان حضرت محمد (ص) در استان‌های کشور را خارج از تصور مسئولان دانست.

با افزایش داوطلبان حضور در جبهه، فرمانده پایگاه مقداد سپاه پاسداران در تهران، در تاریخ 28 آذر 66 اعلام کرد که در سال جاری، آمار اعزام نیروهای داوطلب به جبهه، فقط از غرب تهران، نسبت به نیروهای داوطلب اعزامی در سال گذشته، 120 درصد افزایش داشته است.

رئیس جمهور (حضرت آیت الله خامنه‌ای) نیز در هفته اول فروردین 67 در مراسم مانور سپاهیان امام حسین(ع) خراسان می‌فرمایند: « از ابتدای جنگ تا امروز، هر زمان که مسئولان جنگ به مردم حتی به اشاره‌ای نیاز جبهه‌ها را اعلام کرده‌اند، مردم با کمال شوق و رغبت، بدون اندکی درنگ به جبهه‌ها شتافته و سنگرها را پر کرده‌اند... مردم ما هر چه پیش می‌رویم، نسبت به ادامه دفاع مقدس خود مصمم‌تر می‌شوند.»

محسن رفیق دوست (وزیر سپاه در دوران جنگ) نیز در مصاحبه‌ای می‌گوید: «زمانی که قطعنامه را پذیرفتیم. در بهترین شرایط عِدّه و عُدّه بودیم.» او در جای دیگر نیز عنوان می‌کند:« ما هیچ وقت در جنگ مشکل عده و نیروی انسانی نداشتیم »

محسن رضایی نیز در این باره می‌گوید: «وقتی امام قطعنامه را پذیرفت، آنقدر مردم به سمت جبهه‌های جنگ هجوم بردند و به سمت جبهه‌ها نیرو فرستادند که ما دیگر قادر نبودیم آن‌ها را تدارک کنیم.»

مقام معظم رهبری نیز طی سخنانی در تاریخ 29 شهریور 1372 می فرمایند: «بعد از قضیه قبول قطعنامه، که دشمن فرصت طلبی می‌کرد و می‌خواست از موقعیت سواستفاده کند، شما دیدید ناگهان آن چنان جبهه‌ها پر شد که در طول جنگ کمتر سابقه داشت، یا هیچ سابقه نداشت.»

4. اعلام ناتوانی دولت برای تامین مالی ادامه جنگ

امام خمینی در بخشی از نامه مورخ 25 تیر 1367 خود خطاب به مسئولان کشور می‌نویسند: « آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و برنامه و بودجه،‌ وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند.»

مقام معظم رهبری: قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولان مقابل او گذاشتند

آقای هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود می‌نویسد:

« در تاریخ 23 تیر به خدمت امام رسیدیم و با خواندن نامه آقای رضایی از ایشان نظر خواستیم... قبلا نخست وزیر و وزیر دارایی در گزارشی به خدمت امام گفته بودند که حتی در سطح هزینه‌های موجود هم، کشور قدرت تامین هزینه جنگ را ندارد و از خط قرمز اقتصادی هم فراتر رفته‌ایم.»

مسعود روغنی زنجانی (وزیر برنامه و بودجه در دولت میرحسین موسوی) نیز در مصاحبه‌ای چنین می‌گوید:

«در جریان پذیرش قطعنامه 598، نامه‌ای که من به عنوان رئیس سازمان برنامه به امام نوشتم، در پایان جنگ تاثیرگذار بود و امام با این استدلال که دستگاه برنامه‌ریزی کشور به عنوان کارشناس اعلام می‌کند که منابع مورد نیاز برای ادامه جنگ به حداقل ممکن رسیده است جنگ را متوقف کردند.»

مقام معظم رهبری نیز طی سخنانی در تاریخ 14 خرداد 1375 در این مورد می‌فرمایند:

« قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولان آن روز امور اقتصادی کشور مقابل روی او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمی‌کشد و نمی‌تواند جنگ را با این همه هزینه ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛‌ به خاطر تهدید آمریکا نبود... اگر همه دنیا در امر جنگ دخالت می‌کردند، امام رضوان الله علیه، کسی نبود که روی برگرداند. آن [پذیرش قطعنامه] یک مسئله داخلی نبود؛‌ مسئله دیگری بود.»

براساس برخی آمارهای منتشر شده از سال 59 تا 67، میانگین سالانه سهم امور دفاعی در کل هزینه‌های دولت ایران، برابر 12 درصد بوده است. یعنی علی رغم آن که امام خمینی بارها اعلام داشته بودند که جنگ باید در راس مسائل کشور باشد، 88 درصد بودجه کل کشور در مسیری غیر ازجنگ،‌ صرف می‌شده است.

محسن رضایی نیز در این رابطه در مصاحبه‌ای می‌گوید:

«ما در چارچوب امکاناتی که به ما می‌دادند، برنامه‌ریزی می‌کردیم. گرچه امکانات کشور بسیار وسیع‌تر از چیزی بود که ما دریافت می‌کردیم. در کل دوران هشت سال جنگ،‌ ما 22 میلیارد دلار ارز خرج جنگ کردیم... در حالی که فقط در سال 1362 ، بالای بیست و چند میلیارد دلار فروش نفت داشتیم.»

امام از پذیرش قطعنامه تعبیر به نوشیدن جام زهر کرده بودند. این سخن امام سؤالات زیادی را در ذهن مردم ایجاد کرده بود. صحبت‌های فوق و تحلیل‌هایی که از تعدادی از کارشناسان و فرماندهان سابق جنگ شنیده شد بخشی از نقدهایی بود که به تحلیل از شرایط 25 سال قبل افرادی مربوط می‌شد که به دنبال پذیرش قطعنامه بودند.

زمینه سازی عده‌ای برای پذیرش آتش بس

برخی از تحلیل‌گران جنگ بر این باورند که "کسانی که از سال 61 برای کنار آمدن با امریکا و خاتمه جنگ از راه سیاسی، برنامه ریزی کرده بودند اما تا سال 67 با مقاومت امام خمینی(ره) همچنان در رسیدن به اهداف خود ناکام مانده بودند، به فکر راه حل جدیدی افتادند. راه حل جدید آن بود که مدیریت جنگ به طور کامل به دست طیفی بی اعتقاد به جنگ بیفتد."

آقای هاشمی رفسنجانی در یادداشت 30اردیبهشت 67 خود در این مورد می‌گوید:

«شب آقایان محسن رضایی و شمخانی از سپاه آمدند. درباره اقدامات جدید برای تمرکز امور جنگ و ترکیب ستاد فرماندهی قوا مذاکره شد. پیشنهاد دادند که نخست وزیر(میرحسین موسوی) رئیس ستاد شود که امکانات دولت پشتوانه کار شود... با خود نخست وزیر تلفنی در میان گذاشتم. به شرط مشخص بودن اختیارات رئیس ستاد، آمادگی دارد.»

آقایان هاشمی، محسن رضایی و علی شمخانی، میرحسین موسوی را مناسب ترین فرد برای ریاست ستاد فرماندهی کل قوا اعلام می‌کنند. این شرایط به گونه‌ای بود که او دو روز قبل از آن، از نخست وزیری استعفا کرده ولی امام با استعفای وی مخالفت فرمودند. موسوی که از مسئولیت نخست وزیری استعفا کرده بود، آیا حاضر بود مسئولیت جدید را نیز بپذیرد؟

امام خمینی(ره) با ریاست موسوی مخالفت می‌کند. آقای هاشمی رفسنجانی در یادداشت 11خرداد 67 خود می‌نویسد: «شب برای مشورت درباره ریاست ستاد، خدمت امام رفتم. ایشان با ریاست نخست وزیر با کیفیت ارائه شده موافقت نکردند.»

آقای هاشمی رفسنجانی همچنین در 4 تیر 67 می‌گوید: «جلسه سران قوا در دفتر آیت الله خامنه‌ای تشکیل شد. جریان ملاقات با امام را گفتم که دستور مقاومت تا آخرین حد را دادند. قرار شد همه امکانات برای تداوم دفاع بسیج شود و دولت وارد جنگ شود و ریاست ستاد را نخست وزیر بر عهده گیرد... عصر نخست وزیر و اعضای پیشنهادی ستادش آمدند و درباره ارکان ستاد به توافق رسیدیم. قرار شد کار را شروع کنند.»

محسن رفیق دوست(وزیر وقت سپاه) در مصاحبه‌ای چنین بیان می‌کند: «آقای هاشمی مرا خواستند و گفتند: من می‌خواهم توپ جنگ را در زمین دولت بیندازم... تو برو و در وزارتخانه‌ات بنشین. اصلا دیگر وقتی سپاه درخواستی می‌کند، چیزی نگو! بعد حکم دادند و آقای نخست وزیر را رئیس ستاد فرماندهی جنگ کردند و تعدادی از اعضای هیئت دولت نیز سمتی در ستاد فرماندهی داشتند. آقای خاتمی مسئول تبلیغات جنگ شد، آقای بهزاد نبوی را هم مسئول لجستیک جنگ کردند و همین طوری احکام را دادند که همان باعث پذیرش قطعنامه شد.»

سردار علایی در مورد سخنان هاشمی رفسنجانی در تاریخ 31 خرداد 67 در کرمانشاه و در جمع فرماندهان نظامی می‌گوید که آقای هاشمی اشاره کرد که در روز 27 خرداد به نزد امام خمینی رفته و امام همچنان بر موضع خود مبنی بر پیگیری قاطع جنگ تاکید داشتند.
امام فرمود من اگر جای شما بودم، در تنگه هرمز جلوی ناوهای آمریکا را می‌گرفتم

در سال 66، پس از آن که آمریکا از شکست ایران توسط رژیم صدام ناامید می‌شود و مشاهده می‌کند که شرایط جنگ به نفع رزمندگان اسلام است، تصمیم می‌گیرد که خود به صورت علنی به نفع عراق وارد صحنه شود. لذا دولت امریکا اعلام می‌کند که قصد دارد ناوهای جنگی خود را وارد خلیج فارس کند.

سردار محمد کرمی راد(فرمانده سابق لشگر 11 امیرالمومنین) در این باره می‌گوید: «آن‌ها(برخی مسئولان جنگ) ترسیده بودند و می‌گفتند که امریکا با ما وارد جنگ شده‌اند. اما امام به این‌ها فرمودند که من اگر جای شما بودم، در تنگه هرمز جلوی این‌ها را می‌گرفتم. اما آن‌ها نگرفتند؛ در حالی که امکان پذیر بود.»

تحریک فرماندهان سپاه به اعلام عدم توان ادامه جنگ

پس از عملیات خیبر(در اسفندماه 1362)، به موازات افزایش فشارها و دشواری‌های موجود برای دستیابی به پیروزی نظامی، برخی سپاه را تشویق و ترغیب می‌کردند که به طور رسمی به امام اعلام کند نمی‌توانیم بجنگیم.

با سپاه آن قدر برخورد کردیم که او را از موضع آیت اللهی به حجت الاسلامی کشاندیم

محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه) در تاریخ 3 مرداد 1365 در این باره در مصاحبه با راویان جنگ می‌گوید: «بعضا از ما خواسته می‌شد که اگر توانایی جنگ را نداریم، برویم و به امام بگوییم که نمی‌توانیم بجنگیم. این ایده آل و آرزوی کسانی بود که احساس می‌کردند واقعا نمی‌شود جنگید.»

«در حقیقت اینجا رزمندگان ما مورد انتقام برادران عزیز ما- برخی مسئولان کشور- قرار گرفتند که هیچ مبنایی نداشت و تجربه هم ثابت کرد که این برخوردها مبنا ندارد. البته عوامل مختلفی در شکل گیری این جریانات دخالت داشتند: یکی از این عوامل، افراد محافظه کار و میانه رویی بودند که همیشه مترصد هستند وضع را به سمتی بکشانند که خودشان فکر می‌کنند. این تیپ افراد، اصلا ایده‌آل‌شان تضعیف سپاه بود. آن‌ها می‌گفتند که ما با سپاه آن قدر برخورد کردیم که او را از موضع آیت اللهی به حجت الاسلامی کشاندیم. افرادی که این فکر را داشتند، در دادن مشاوره به مسئولانی که با سپاه برخورد داشتند، بسیار موثر بودند.»

برخی کارشناسان بر این باورند که «دلیل اینکه مسئولان جنگ نه بودجه کافی به سپاه می‌دادند و نه امکانات کافی برای عملیات در اختیار آن‌ها قرار می‌دادند؛ این بوده که با تحت فشار قرار دادن فرماندهان سپاه، آن‌ها را وادار کنند تا به نزد امام خمینی بروند و بگویند که ما نمی‌توانیم بجنگیم. آن‌ها که در سال 67 جام زهر قبول قطعنامه را به امام دادند، حداقل از سال 62 به دنبال پذیرش آتش بس بودند. لکن نه جرئت آن را داشتند که در مقابل امام چنین طرحی را مطرح کنند و نه می‌خواستند که هزینه‌های این کار به نام آن‌ها ثبت شود. به این خاطر می‌خواستند این کار به نام فرماندهان نظامی تمام شود.»

روند تحمیل قطعنامه به امام خمینی(ره)

حسین علایی جریان ملاقات روز 27 خرداد 67 آقای هاشمی رفسنجانی با امام خمینی را از زبان آقای هاشمی چنین نقل می‌کند:

«به اتفاق رئیس جمهور و احمد آقا خدمت امام رفتیم. وضع جبهه‌ها، نیروها، امکانات کشور وضع دشمن را برای امام تشریح کردیم و دو راه بسیج نیروها و امکانات برای جنگ یا پذیرش ختم جنگ را برای امام مطرح کردیم. ایشان راه اول را انتخاب کردند... به امام گفتم برای ادامه جنگ، فرماندهان از ما امکانات و وسایلی می‌خواهند که ما در شرایط فعلی کشور، بودجه لازم برای تهیه آن‌ها را نداریم. امام گفتند بروید از مردم مالیات بگیرید. به ایشان گفتم این کار را کرده‌ایم و دیگر گرفتن مالیات بیشتر از مردم برای دولت امکان ندارد و میزان آن به حداکثر خود رسیده است. امام گفتند خب استقراض کنید. پس از این مسئله به امام گفتم نیروهای مردمی به جبهه نمی‌آیند. امام گفتند من برای حل این مشکل به مردم حکم جهاد می‌دهم. گفتم در کشور ارز ندارم تا بعضی نیازهای جنگ را از خارج خریداری کنیم. امام گفتند برای آن راهی پیدا کنید. بروید نفت پیش فروش کنید.»

همه دشمنان انقلاب فهمیدند که امام را نمی‌شود ترساند

برخی معتقدند که این سخنان نشان از آن داشت که امام خمینی(ره) با پذیرش صلح و قطعنامه مخالف بوده و تاکید بر ادامه روند جنگ داشتند. برخی این مخالفت را تعبیر به جنگ طلب بودن می‌کردند که آیت‌الله خامنه‌ای در بیان روحیه حضرت امام طی سخنان دیگری در تاریخ 14 خرداد 1375 می‌فرمایند:

« جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، برای امام خیلی عزیز بود. امام بزرگوار، گاهی برای انسانی که رنج می‌برد، اشک می‌ریخت و یا در چشمانش اشک جمع می‌شد. ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی سرشار از محبت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایی، پایش نلرزید و نلغزید. از راه برنگشت و عقب نشینی نکرد. همه دشمنان انقلاب در طول این 10 سال فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمی‌شود ترساند.»

برخی اینطور پاسخ می دادند که امام بیشتر از خون‌های ریخته شده نگران این بودند که اگر با رژیم صدام کنار بیاییم و تا انتها در برابر آن‌ها نایستیم خون‌های بیشتری در آینده ریخته خواهد شد. معتقد بودند که باید از ریشه این مسئله حل شود.

علت این تفسیر را سخنان صریح امام بعد از قبول قطعنامه، درباره خون شهدا و حق خانواده شهدا می‌دانند.

موضع امام خمینی(ره) پس از قبول قطعنامه

پس از قبول قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران، پیش بینی امام خمینی مبنی بر عدم پایبندی عراق بر تعهداتش به تحقق پیوست و سه روز پس از آن یعنی در تاریخ 30 تیر 1367، صدام مجددا با قوای بسیاری به ایران حمله کرد.

محسن رفیق دوست در این باره می‌گوید: «بعد از پذیرش قطعنامه، در یک زمان کوتاهی، منافقین و ارتش عراق با همکاری یکدیگر از غرب و جنوب به ما حمله کردند که به لطف خدا شکستی که عراق از ما بعد از آتش بس خورد، افتضاح تر از شکست جنگ هشت ساله بود. لذا ما قدرت نظامی خوبی داشتیم.»

امام خمینی: اگر می‌دانستم مردم این گونه به جبهه می‌آیند، قطعنامه را قبول نمی‌کردم

بر خلاف ادعای برخی از مسئولان که از پایان جنگ با صلح احساس خوشحالی و رضایت می‌کردند، اکثر ملت مسلمان ایران آن را باعث سرشکستگی و شرمساری خود می‌دانستند. همان گونه که امام خمینی از آن تعبیر به سرکشیدن جام زهر کرد.

آقای هاشمی رفسنجانی طی مصاحبه‌ای در سال 1378 می‌گوید که خانواده شهدا و ایثارگران نیز با این گونه پایان جنگ موافق نبودند: «خیلی از خانواده‌های شهدا دلشان نمی‌خواست جنگ این گونه تمام شود. چون حداقل خواست ایثارگران این بود که مردم عراق از شر حزب بعث خلاص شوند. این جزو اهداف جنگ بود.»...........


برای ادامه مطلب http://jahannews.com/vdcipuap3t1ay32.cbct.html




تاریخ : جمعه 93/4/27 | 7:56 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

گلزار سخن سعادت




 




تاریخ : جمعه 93/4/27 | 7:2 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

دعای روز بیستم؛ تاملی در حقیقت بهشت و جهنم

  دعای روز بیستم؛ تاملی در حقیقت بهشت و جهنم  


  اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ، واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ، وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ، یا مُنَزّلِ السّکینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین. 

 

خدایا در این روز بر من درهای بهشت را بگشا، و درهای جهنم را بر من ببند، و به تلاوت قرآن توفیقم ده، ای نازل کننده آرامش بر دل های مؤمنان.

در دعای امروز چهار جهت مطرح شده است:    

1.       بهشت؛

2.       جهنم؛

3.       قرآن؛

4.       آرامش دل.

تاملی در حقیقت بهشت و جهنم

در بین همه ادیان الهی بهشت و جهنم مطرح و مورد اتفاق است؛ یعنی تمام ادیان آسمانی نسبت به اصل مبدأ و معاد مانند همند، و به خدا و روز رستاخیز عقیده دارند، گرچه ادیان پیش از اسلام دستخوش تحریف وتغییراتی شده است، اما بطور کلی این دو مطلب پذیرفته شده است، وهمه می پذیرند که جایگاه انسان های خوب وپرهیزکار بهشت، و پیروان شیطان در جهنم خواهد بود. این مورد اتفاق همه ادیان آسمانی است و اصل قضیه همان است که بیان شد، گرچه در جزئیات ممکن است تفاوتهایی در کار باشد.

در دنیایی که ستمکاران حاکم هستند و ظلم پیشه می کنند، باید فردایی باشد که حق مظلوم بدرستی ستانده شود، در دنیا حتی اگر حکومت خوبی سر کار باشد واز نظام دادرسی خوبی هم برخودار باشد، ولی باز به معنای آن نخواهد بود که حتما وبدرستی حق ستمکشیده ستانده شود، فرض کنید که قاضی عادلی است که زیر بار رشوه نمی رود، ولی او باید بر حسب ظاهر حکم کند، اما اینکه آیا واقع قضیه همین است یا خیر مطلب دیگری است، قاضی که علم غیب ندارد تا بتواند به واقع قضیه آگاه شود، او بر اساس بینه و قسم، اقامه شهود واقرار، قضایا را فیصله می دهد وحکم نهایی خود را صادر می کند، که ممکن است با واقعیت منطبق ویا غیر منطبق باشد.

سرانجام باید جایی و روزی باید باشد تا حکم به واقع داده شود، و حق واقعی ستانده وبه حق دار رسد، باید خدا و قیامتی باشد که نمود آن دادرسی، برخورداری از نعمتهای بهشت، ویا افتادن در آتش جهنم است، واین اقتضای عدل الهی است.

با این پیش درآمد وارد توضیح دعا شویم، در فراز اول دعای امروز می خوانیم:

«اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ» خدایا در این روز بر من درهای بهشت را بگشا.

بهشت و جهنم در آیات و روایات

آیات و روایات بسیاری درباره بهشت و جهنم وارد شده است که به برخی از آنها اشارتی می شود:

ایمان و عمل صالح راه رسیدن به نعمت های بهشتی 

خداوند می فرماید:« وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فیها خالِدُون‏»[1]

و کسانى را که ایمان آورده و کارهاى نیک و شایسته کرده‏اند مژده ده که ایشان را بهشت هاست که از زیر آنها جویها روان است، هر گاه میوه‏اى از آنها روزى آنان شود گویند: این همان است که پیش از این- در دنیا- روزى ما شده بود، (ولی اینها بهتر وبرتر است) و آن میوه‏هاى همانند (در خوبی وزیبایی) به ایشان دهند، و در آنجا همسرانى پاک و پاکیزه دارند، و جاودانه‏ در آن خواهند بود.

همچنین در سوره آل عمران آمده است:« وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین‏»[2]

و بشتابید به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنای آن آسمانها و زمین است که برای پرهیزگاران آماده شده است.

امام صادق(ع) می فرماید:« از شیعیان ما نیست کسی که چهار چیز را انکار کند: معراج، سؤال در قبر، آفرینش بهشت ودوزخ وشفاعت.»[3]

اصل آفرینش انسان بر این است که بهشتی باشد، ودر بهشتی که پیامبان الهی وعده اش را دادند جای گزیند. جهنمی بودن خلاف اصل وسرنوشت شومی است که انسان خود برای خود رقم می زند، امام صادق(ع) به شیعیان خود فرمود: «شما برای بهشت آفریده شدید، وبسوی آن در حرکتید»[4].

جهنم و حقیقت آن در لسان آیات و روایات

در فراز دوم دعا می خوانیم:« واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ» و درهای جهنم را بر من ببند.

جهنم نقطه مقابل بهشت است؛ مطالب پیرامون بسیار زیاد است اما اشاره ای مختصر می کنیم. 

خداوند در سوره ق می فرماید:« یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزید»[5]

 (به خاطر بیاورید) روزى را که به جهنم مى‏گوییم: «آیا پر شده‏اى؟» و او مى‏گوید: «آیا افزون بر این هم هست؟!

از خدا کمک بخواهیم این مسیر سرانجام ما نباشد.

جهنم کمین گاه طاغوتیان است خداوند در سوره نبا می فرماید:« إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً  لِلطَّاغینَ مَآباً »[6]

همانا دوزخ کمینگاه است، سرکشان- کافران لجوج و معاند- را بازگشتگاه است.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:« اول کسی که وارد بر آتش جهنم می شود امیر و حاکمی است که با عدالت رفتار نمیکند».

مخلدین در جهنم چه کسانی هستند؟

مسئله خلود وجاودانه بودن برخی در جهنم فوق حد تصور است، خداوند می فرماید: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»[7]

و کسانى که کفر ورزیدند ونشانه های ما را دروغ انگاشتند دوزخیانند و در آن جاودانه‏اند.

این جاودانگی برای برخی از جهنمیان، وبرای همه بهشتیان است، در آیات 81 و82 سوره بقره می خوانیم:

«بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ»[8]

آرى، هر که کار بدى کند و گناهش او را فراگیرد آنان دوزخیانند و در آن جاودانند، و کسانى که ایمان آورند و کارهاى نیک و شایسته کنند، آنان بهشتیانند و در آن جاودانند.

هماهنگی خلود و عدل الهی

ممکن است سؤال شود چرا برخی در جهنم مخلد وبرای همیشه در آن ماندگار خواهند بود، وچرا بهشتیان در بهشت جاویدانند؟ کسی که شصت هفتاد سال در دنیا عمر کرده است وبه فسادگری پرداخته چرا باید برای همیشه در آتش عذاب ماندگار شود؟

علت این امر آن است که آن فرد گناهکار اگر برای همیشه در دنیا باقی می ماند در پی فساد و جنایت می بود، ولی عمر او بیش از آن به وی مجال نداد، واهل بهشت هم همین گونه اند، که اگر در دنیا ماندگار می شدند برای همیشه به صلاح ونیکی مشغول بودند، واین راز خلود وجاودانگی در بهشت وجهنم است، امام صادق (ع) می فرماید: « اهل آتش مخلد در آتش می شوند به سبب نیت هایشان، چرا که قصد ونیتشان این بود که اگر همیشه باقی مانند معصیت خدا را پیوسته انجام دهند، و اهل بهشت نیز در بهشت جاویدانند، چون قصد ونیتشان این بود که اگر در دنیا ماندگار ماندند برای همیشه خدا را اطاعت کنند. به  واسطه این نیت ها است که آنان واینان برای همیشه در جایگاهشان ماندگار خواهند بود، آنگاه حضرت این آیه را خواند: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکلته‏ » بگو: «هر کس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى‏کند.»[9]

باید همیشه جهنم را یاد آورده وازعذاب سخت آن ترسید، پیش از آنکه ترس ما هیچ سودی به ما نرساند، در سوره فجر می خوانیم: « وَ جی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى‏ یَقُولُ یا لَیْتَنی‏ قَدَّمْتُ لِحَیاتی‏ فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ»[10]

و در آن روز دوزخ آورده شود- هویدا گردد- در آن روز آدمى به یاد آرد -و به خود آید-، و به یادآوردن کجا او را سود دهد؟ گوید: اى کاش براى زندگانى‏ام [کار نیک‏] پیش مى‏فرستادم. پس در آن روز، هیچ کس به [مانند] عذاب او (خداى) عذاب نکند و هیچ کس به [مانند] بندکشیدن او به بند نکشد.

آرى در آن روز انسان متذکر ومتنبه خواهد شد، اما این تذکر چه سودى براى او دارد؟ پیامبر (ص) هنگام تلاوت این ایات رنگ مبارکشان متغیر می شد.

بنابر این در فراز دوم از خداوند درخواست می کنیم درب های جهنم بر روی ما بسته بشود

تلاوت قرآن به توفیق الهی است 

در فراز سوم دعا می خوانیم:«وَ وَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ» و به خواندن وتلاوت قرآن موفقم کن.

جایگاه ویژه قرآن در بین کتاب های آسمانی

قرآن تنها کتاب آسمانی است که دچار هیچ گونه تبدیل، تغییر وتحریف نشده است و در آن کم و زیادی را پیدا نکرده است چرا که این وعده الهی است. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون‏»[11] ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم!

اسلام یک سری ویژگیهای مخصوص به خود دارد که مهمترین آن ها آن است که قرآن و کتاب آسمانی آن از تحریف مصون مانده است.

تورات و انجیل دستخوش تغییر وتحریف شده اند تا آن جا که نسبت های ناروایی به پیامبران الهی داده شده است. در بین انجیل ها تفاوت و حتی تضاد وجود دارد و انجیل های آنان یکی نیست، وامروز چهار وبلکه پنج انجیل در دست داریم، اما قرآن کریم دست نخورده و سالم باقی مانده است. این امتیازی است که فقط اسلام دارد.

دوم آنکه ما مسلمانان کعبه داریم که مسلمانان برای انجام حج تمتع ویا عمره به مکه مشرف می شوند، واین محل تجمع همه ایشان با همه فرهنگها، گویشها، اختلافات نژادی وجغرافیایی است.

سوم آنکه نسل رسول خدا (ص) محترم و باقی است، که خود یادآور رسول خدایند.

بنابر این امتیاز قرآن کریم آن است که دست نخورده باقی مانده وخواهد ماند.

گلادستون نخست وزیر پیشین انگلستان گفته بود: اگر بخواهیم بر مسلمانان چیره شویم باید قرآن را از آن ها بگیریم.

سفارش ائمه دین بر عمل به دستورات قرآن

امیرمؤمنان (ع) می فرماید:« بر شما باد که پیروی قرآن کنید و قرآن را پیشوای خود قرار دهید.»[12]

همچنین فرمودند:« مواظب باشید دیگران در عمل به قرآن از شما پیشی نگیرند»[13]

قرآن کتاب آسمانی است که برای همه زمانهاست، و هیچ گاه کهنه نمی شود؛ بحمد الله مسئله حفظ قرآن با تأکید فرمایشات مقام معظم رهبری جان گرفت وامروز در ایران صدها هزار حافظ قرآن داریم.

در روایات آمده است:« بهترین شما کسانی هستند که قرآن را یاد بگیرند و به دیگران یاد دهند»[14]. برخی از امامان ما در طول ماه مبارک چهل بار قرآن را ختم می کردند[15].

یاد خدا آرام بخش دلهاست

در فراز آخر می خوانیم:«یا مُنَزّلِ السّکینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین» ای نازل کننده آرامش بر دل های مومنین.

خداوند می فرماید:«الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»[16]

آنها کسانى هستند که ایمان آورده‏اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مى‏یابد!

بنابراین در فراز آخر بیان میداریم: ای خدایی که آرامش را به دلهای اهل ایمان می دهی، موارد درخواستی را به فضل و کرم خودت به من عطا کن: وارد شدن در بهشت، بسته شدن درب های جهنم بر ما، توفیق تلاوت قرآن کریم.

 

حجت‌الاسلام محمد امین پورامینی-نمی از یم رمضان 



[1]  . سوره بقره آیه 25.

[2]. سوره آل عمران آیه 133.

[3]. صفات الشیعة، ص 50 (لیس من شیعتنا من أنکر أربعة أشیاء: المعراج ، والمسألة فی القبر، وخلق الجنة والنار، والشفاعة).

[4]. الکافی، ج 8، ص 366؛ فضائل الشیعة، ص35 (وأنتم خیر البریة ، دیارکم لکم جنة ، وقبورکم لکم جنة ، للجنة خلقتم وفی الجنة نعیمکم، وإلى الجنة تصیرون).

[5]. سوره ق آیه 30.

[6]. سوره نبا آیه 21 – 22.

[7]. سوره بقره، آیه 39.

[8]. سوره بقره، آیات 81 -82.

   

[9]  . المحاسن، ج 2، ص 331 (عن أبی هاشم ، قال : سألت أبا عبد الله ? عن الخلود فی الجنة والنار ؟ - فقال : أنما خلد أهل النار فی النار لأن نیاتهم کانت فی الدنیا أن لو خلدوا فیها أن یعصوا الله أبدا ، وإنما خلد أهل الجنة فی الجنة لأن نیاتهم کانت فی الدنیا أن لو بقوا فیها أن یطیعوا الله أبدا ، فبالنیات خلد هؤلاء وهؤلاء ، ثم تلا قوله تعالى : " قل کل یعمل على شاکلته " أی على نیته).

 

 

 

 .........................................برای ادامه مطلب به آدرس زیر مراجعه شود:

 http://www.hawzahnews.com/news/1973/346462/%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C+




تاریخ : جمعه 93/4/27 | 12:24 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 در کنار دریای معارف هستیم و احساس تشنگی می کنیمنیم نگاهی به نهج البلاغه

  در کنار دریای معارف هستیم و احساس تشنگی می کنیم 


  نهج البلاغه کتابی است در بردارنده حقایق بلند زندگی که هر انسان طالب حقیقت به قدر سعه وجودی خود از آن بهره ها می برد؛آشنایی با این کتاب گرانقدر کلید و مفتاح ورود به این گلستان به خزان می باشد. 

 

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه به مناسبت ایام ضربت خوردن و شهادت امیر بیان علی علیه السلام در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین سید علی طباطبایی نگاهی کوتاه به معارف و مسائل این یادگار علوی پرداخته است

آشنایی اجمالی با کتاب شریف نهج‌البلاغه

مقصود ما از این گفتگو آشنایی کوتاه و مختصری با نهج‌البلاغه است. امیدواریم با این مطالب پرتوی از حقیقت نهج‌البلاغه بر دل ما شیعیان و پیروان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بیفتد تا بدانیم که نهج‌البلاغه چیست.

اگر اندکی با نهج‌البلاغه که اثری است انسانی، اجتماعی، فلسفی، تاریخی و هنری آشنا شویم می‌فهمیم که در کنار چه دریای عظیمی هستیم و احساس تشنگی می‌کنیم.

نهج‌البلاغه مجموعه سخنرانی‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار امیر مؤمنان است که مرحوم سید رضی بخش‌های برگزیده آن را تدوین کرده است. لذا در هر سه بخش؛ فرمایش مرحوم سید رضی این است در قسمت اول می‌فرماید باب المختار من خطب امیرالمؤمنین علی و در بخش دوم می‌فرماید باب المختار من کتب مولانا امیرالمؤمنین علی و در بخش سوم می‌فرماید باب المختار من حکم امیرالمؤمنین.

مرحوم سید رضی هر بخشی را از چه منظری نگاه کرده است؟

 اجازه بدهید این سؤال را این‌گونه مطرح کنیم که آیا مرحوم سید رضی از دید اجتماعی نگاه کرده است؟ متأسفانه خیر، آیا از دید فلسفی نگاه کرده است؟ خیر، آیا از دید اخلاقی مطرح کرده است؟ خیر، بیشترین نظر‌گاه و تکیه مرحوم سید رضی بر زیبایی‌های هنری است، لذا می‌گوید نهج‌البلاغه، راه شیوا گویی است، بلاغت یعنی گفتار شیوا. مرحوم سید رضی با این دید این کلمات را جمع کرده است چه در خطب چه در نامه‌ها و چه در حکمت.

سید رضی کیست و هدف او از تدوین نهج‌البلاغه چه بود؟ و آیا قبل از سید رضی کسی در جمع و تدوین کلمات امیر مؤمنان اقدام کرده بود یا سید رضی اولین کسی است که این کار را انجام داده است؟

توضیح اجمالی مطلب اول این است که سید شریف رضی در سال 359 هجری قمری در بغداد چشم به جهان گشود و پدر ایشان ابواحمد حسین بن موسی است که در سال 406 یا 408 رحلت نمود. ازاینجا معلوم می‌شود که مدت عمر آن بزرگوار 47 یا 49 سال بوده است و عمر طولانی نداشته‌اند. پدر مرحوم سید رضی در سال 369 که سید رضی حدوداً ده‌ساله بود به دستور عضد الدوله دیلمی دستگیر شد و تبعید گردید و از او دو یادگار گران‌مایه یعنی سید رضی و برادر بزرگ‌ترش مرحوم سید مرتضی علم الهدی که در آسمان علم و فقاهت همواره می‌درخشند، بجای ماند. حقیقتاً این دو بزرگوار ازلحاظ پدر و مادر و ازلحاظ نبوغ و نورانیت وجودی که داشتند جزو معدود افرادی هستند که در طول تاریخ عالم تشیع درخشیده‌اند و قداست و نورانیت و آثار آن‌ها همواره زبانزد همه بوده است.

کلام سامی ابن ابی الحدید درشان سید رضی

 ابن ابی الحدید که خود شارح نهج‌البلاغه است درباره سید رضی، جمله‌ای دارد که در شناخت سید رضی مفید است. ابن ابی الحدید می‌گوید او دانشمندی ادیب و شاعری روشنگر در شعر ازنظر تعبیرات و جمله‌بندی زیبا و ازنظر معنا عمیق و در قسمت‌های مختلف سخن و شعر قوی و نیرومند بود و به هرکدام از فنون شعر و سخن می‌پرداخت افراد را در شگفتی قرار می‌داد و درعین‌حال نویسنده‌ای بزرگ‌، مردی عفیف شریف النفس و بلندهمت و سخت پایبند به دستورات و قوانین دینی بود.[1] چون آنچه به این‌ها نورانیت داده همان مسئله تعبد آن‌هاست که متشرع واقعی بودند و اینکه قرآن کریم وعده داد که «وَ مَنْ یؤْمِنْ بِاللَّهِ یهْدِ قَلْبَهُ»[2] اگر کسی متشرع بود خداوند قلب او را هدایت می‌کند این وعده الهی ازاین‌جهت است مرحوم سید رضی و سید مرتضی از این وعده الهی برخوردار بودند.

سید رضی از تدوین نهج‌البلاغه با چه انگیزه‌ای نهج البلاغه را گردآوری کرد؟

مرحوم سید رضی در مقدمه نهج‌البلاغه به نکته‌ای اشاره می‌کند که هدف از تدوین نهج‌البلاغه را نشان می‌دهد اجمال فرمایش ایشان این است که در آغاز جوانی و طراوت زندگی دست به تدوین کتابی در خصائص و ویژگی‌های ائمه هدی زدم که مشتمل بر خبرهای جالب و سخنان برجسته آن‌ها بود. پس از گردآوردن خصائص امیر مؤمنان مشکلات و حوادث روزگار من را از اتمام بقیه کتاب بازداشت من آن کتاب را به فصل‌های مختلفی تقسیم کرده بودم و در پایان آن فصلی که متضمن سخنان جالب آن حضرت و سخنان کوتاه در مباحث و حکم و امثال و آداب بود آورده شد و برخی از دوستان آن را جالب و شگفت‌انگیز از جنبه‌های گوناگون دانستند و از من خواستند کتابی از سخنان برگزیده امیر مؤمنان از جمیع فنون و بخش‌های مختلف از خطبه‌ها نامه‌ها؛ مواعظ و ادب در آن گرد آورم زیرا می‌دانستند این کتاب متضمن شگفتی‌های بلاغت و نمونه‌های ارزنده فصاحت و جواهر سخنان عرب و نکات درخشان و سخنان دینی و دنیوی خواهد بود که در هیچ کتابی جمع‌آوری نشده و در هیچ نوشته‌ای تمام جوانب آن گردآوری نشده است زیرا امیر مؤمنان منشأ فصاحت و منبع بلاغت و پدیدآورنده آن است مجموعه بلاغت به‌وسیله او آشکار گردیده و قوانین و اصول آن از ایشان گرفته‌شده و در ادامه می‌فرماید خواسته دوستان را اجابت کرده و این کار را شروع کردم درحالی‌که یقین داشتم سود و نفع معنوی آن بسیار زیاد است و به‌زودی همه‌جا را تحت سیطره قرار خواهد داد و اجر آن ذخیره آخرت خواهد بود. منظورم این بود که علاوه بر فضائل بی‌شمار دیگر بزرگی قدر و شخصیت امیر مؤمنان را از این نظر روشن سازم که امام امیر مؤمنان تنها فردی است از میان تمام گذشتگانی که سخنی از آن‌ها به‌جای مانده است به آخرین مرحله فصاحت و بلاغت رسیده و گفتار او اقیانوسی بی‌کرانه است که سخن هیچ بلیغی به پایه آن نخواهد رسید.[3]

مرحوم سید رضی در این مقدمه همان جنبه‌های فصاحت و بلاغت امیر مؤمنان را در نظر داشته‌اند و از این زاویه دیده‌اند.

 آیا کسانی قبل از سید رضی دست به تدوین خطب امیر مؤمنان زده‌اند یا نه؟

این بخش ازاین‌جهت حائز اهمیت است که برخی افراد گاهی در یاوه‌گویی‌هایشان نسبت به نهج‌البلاغه می‌گویند: برخی از خطبه‌ها -که معارف بلند فلسفی و یا معارف عقلی دارد - را سید رضی خود انشاء کرده است و این مطلب از ناآگاهی ایشان است که ما در مقدمه جلد اول شرح نهج‌البلاغه بطلان این ادعا را بررسی کرده‌ایم آثار دیگر سید رضی هنوز موجود است و با تمام عظمتی که دارد سید رضی کجا و این خطبه‌های توحیدی کجا؟ مرحوم سید رضی در جمع‌آوری نهج‌البلاغه با یک مخزن بسیار عظیمی مواجه است و قبل از ایشان علما و بزرگان دیگری نیز کلمات امیرالمؤمنین را جمع کرده‌اند وایشان از این مخزن عظیم معنوی؛ نهج‌البلاغه را گردآوری کرده است که ما به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنیم تا معلوم شود که قبل از سید رضی بزرگانی بوده‌اند که این خطبه‌های امیر مؤمنان را جمع کرده‌اند و این نکته حائز اهمیت است قرن‌ها بر نهج‌البلاغه گذشت و نهج‌البلاغه به‌عنوان کتابی که روایات آن مرسل است مطرح بوده است ولی امروز به حول و قوه الهی و زحمتی که بزرگان کشیده‌اند امروز تقریباً کل نهج‌البلاغه با سند است و نهج‌البلاغه از ارسال بیرون آورده شده است. امروز باکارهایی که کرده‌اند و زحماتی که کشیده‌اند دیگر نهج‌البلاغه به‌عنوان یک کتاب روایی مرسل نیست و مستند است.

لطفاً به چند مورد از کسانی که قبل از سید رضی کلمات امیرالمؤمنین را جمع کرده‌اند اشاره نمایید؟

 

1-        زید بن وهب متوفای 96 هجری کتابی تحت عنوان خطب امیرالمؤمنین علی المنابر فی الجمع والاعیاد نوشته است مجموعه خطبه‌هایی که امیر مؤمنان در نماز جمعه و اعیاد ایراد فرموده‌اند جمع کرده است ایشان متوفای 96 است یعنی قرن اول است.

2-        نصر بن مزاحم کتاب خطب علی را نوشته است 

3-        اسماعیل بن مهران از محدثین قرن دوم هجری است که کتاب خطب امیرالمؤمنین را نوشته است

4-       هشام بن صائب کلبی متوفای 206 کتاب خطب علی را نوشته است.

5-       ابومخنف لوط بن یحیی محدث مشهور قرن دوم هجری مؤلف کتاب الخطبة الزهرا لامیرالمؤمنین یعنی خطبه‌های درخشان امیرالمؤمنین را نوشته است که زهرا به معنای درخشندگی است. ایشان در قرن دوم هجری زندگی می‌کرده‌اند.

6-       محمد بن عمر واقدی متوفای 208 که سید رضی برخی از خطبه‌های نهج‌البلاغه را چنانچه خود می‌گوید از روی نوشته‌ها و خط او نقل می‌کنند یعنی محمد بن عمر واقدی که او منبع و مأخذ کلمات سید رضی است.

7-       ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی محدث و مورخ مشهور متوفای 283 رسائل علی امیر المؤمنین را نوشته است.

8-       ابوالحسن علی بن محمد مدائنی متوفای 215 خطب علی و کتبه الی عماله را که نامه‌ها و خطبه‌های امیر مؤمنان برای فرماندهانشان که احتمالاً مسائل سیاسی امیرالمؤمنین باید باشد را نوشته است.

9-       حسن بن علی بن شعبه حرانی در قرن سوم کتاب تحف العقول را نوشته‌اند که معروف و موجود است و خیلی از کلمات امیرالمؤمنین در تحف العقول هست.

10-    صالح بن ابی حماد ابی الخیر از محدثین بزرگ قرن سوم و از اصحاب امام حسن عسکری (ع) هستند.

11-    حضرت عبدالعظیم حسنی کتابی مشتمل بر خطبه‌های علی ابی طالب جمع کرده‌اند.

12-    مسعدة بن صدقه از اصحاب امام صادق و امام کاظم کلمات حضرت را جمع کرده‌اند.

13-    ابراهیم بن سلیمان خزّار کوفی در قرن سوم ایشان خطبه‌های حضرت را جمع کرده‌اند.

14-    ابو عثمان جاحظ از علمای مشهور عامه متوفای 255 هجری مأة کلمه من کلمات علی همان جاحظ معروف است که صد کلمه از کلمات امیرالمؤمنین را سال‌ها قبل از سید رضی جمع‌آوری کرده است و...

این‌ها همه آثاری است که الآن ممکن است نزد ما نباشد اما سید رضی در آن زمان آن‌ها را داشته است پس بنابراین قبل از سید رضی این‌همه آثار جمع‌آوری‌شده بود وایشان در میان این‌همه آثار کلمات امیرالمؤمنین را جمع‌آوری کرده.

معارف نهج‌البلاغه را در چه محورهایی می‌توان دسته‌بندی نمود؟

اگرچه مرحوم سید رضی نهج‌البلاغه را بادید فصاحت و بلاغت جمع‌آوری کرده است اما همین نهج‌البلاغه در همین حد می‌بینیم که دارای چه عظمتی است.

1- معارف توحیدی: به‌صورت فهرست عرض می‌کنم که در نهج‌البلاغه بخش عظیمی درباره الهیات و ماوراءالطبیعه است. امور عقلی و فلسفی و مسائل توحیدی آن‌هم در حد اعلی است که در جلد اول شرح نهج‌البلاغه حقیر با عنوان معارف توحیدی شرح و بحث شده است. ابن ابی الحدید در ذیل یکی خطب توحیدی حضرت می‌فرماید: در وادی توحید امیرالمؤمنین مرد یکه‌تاز است که قبل و بعد از او هیچ‌کس چنین حرفی را نزده است.

2) سلوک و عبادت و مسائل سیر و سلوک انسانی و مسائل عبادی که در حد اعلی آمده است که مسائل اخلاقی هم شامل آن می‌شود که جلد دوم شرح نهج‌البلاغه بنده ناظر بر این بخش است.

3) حکومت و عدالت، بحث‌های سیاسی و پیرامون حکومت، امیرالمؤمنین بحث‌های حکومت و سیاست را به‌عنوان تئوری مطرح نکرده‌اند که بگویند تئوری پرداز است ایشان در حالی این مسائل را مطرح کرده است که خود حاکم مطلق عالم اسلام است و در شبانه‌روز درگیر با مسائل حکومتی بوده است. این مطالب در جلد سوم شرح نهج‌البلاغه ما با عنوان معارف اجتماعی و تبین اندیشه‌های سیاسی امیرالمؤمنین است آورده شده است.

4): اهل‌بیت و خلافت: که اگر عمری باقی باشد ادامه کار نهج‌البلاغه ما همین موضوع خواهد شد یعنی مسائلی که در رابطه با اهل‌بیت و در رابطه با خلاف فرموده‌اند مثل خطبه شقشقیه و مسائلی که در کل نهج‌البلاغه تلألؤ دارد که حضرت اهل‌بیت پیغمبر را به عالم بشریت معرفی کرده است.

5): مواعظ و حکمت: که بهترین مواعظ و حکمت‌ها در نهج‌البلاغه آمده است، مثلاً در باب دنیا و دنیاپرستی، آن حضرت، دنیا را به‌گونه‌ای تعبیر کرده‌اند که به تعبیر یکی از اساتید برای دنیا آبرویی نگذاشته است حضرت ابتدا دنیا را معرفی کرده است و دنیای ممدوح و دنیای مذموم را شناسانده است که کسی گمان نکند دنیا به معنای داشتن خانه و ماشین و این‌هاست. می‌فرماید: دنیا یعنی آنچه مربوط به من و ماست و امور اعتباری را حضرت بیان کرده‌اند.

 6): حماسه و شجاعت که عالی‌ترین دستورات فرماندهی نظامی در نهج‌البلاغه هست را می‌توان موردبررسی قرارداد چراکه عالی‌ترین خطبه‌های حماسی در نهج‌البلاغه هست.

7): ملاحم و مغیبات که ابن ابی الحدید درجاهای گوناگون به این مطلب اشاره می‌کند که حضرت اموری را که در آینده اتفاق می‌افتد را بیان کرده‌اند و اگر این بخش نهج‌البلاغه تفسیر بشود خود یک کتاب است که امیرالمؤمنین مسائلی را که در قرون آینده اتفاق افتاده را برای مردم بیان کرده‌اند.

8): قسمت دیگر دعا و مناجات است، عالی‌ترین دعاهای عارفانه و بلندترین مناجات عاشقانه در همین نهج‌البلاغه هست که خود دعاها و مناجات نهج‌البلاغه یک‌فصل بزرگی است که خود یک کتاب می‌طلبد.

9): شکایت و انتقاد از مردم زمان و درد دل‌ها و مشکلاتی که از دست مردم زمانه داشته‌اند.

 10): اصول اجتماعی

 11): اسلام و قرآن

 12): اخلاق و تهذیب نفس

 13): پیرامون شخصیت‌ها و یک سلسله مباحث دیگر که همه این‌ها در نهج‌البلاغه قابل‌بحث و بررسی است.

 اگر تفسیر موضوعی نهج‌البلاغه سامان پیدا کند هرکدام از این‌ها یک کتاب خواهد بود منتها با این ویژگی که آنچه در نهج‌البلاغه هست مستند شده است. می‌بینیم که اصل این را در توحید صدوق در کافی و آثار دیگر بزرگان که کلمات امیرالمؤمنین را جمع کرده‌اند موجود است.

شرح موضوعی نهج‌البلاغه حضرت‌عالی بر چه اساسی تنظیم‌شده است؟

در ابتدا معارفی توحیدی نهج‌البلاغه را به بحث نشسته‌ایم چراکه تا توحید درست نشود چیز دیگری درست نمی‌شود و بعدازآن مسائل اخلاقی و سیر و سلوک است؛ تا توحید درست نشود اخلاق درست نمی‌شود و تا اخلاق درست نشود جامعه درست نمی‌شود.

این خطبه‌های توحیدی و این مطالب پرمغز حضرت در چه جمعی بیان می‌شد و آیا جمعیت روزگار آن حضرت قدرت فهم این معارف عمیق را داشتند؟

سؤال دقیقی است و باید هم پرسید که نهج‌البلاغه که مجموعه سخنرانی‌ها و نامه‌ها و کلمات قصار پرمغز امیر مؤمنان است که از زمان تدوین آن تا امروز بیش از صد شرح بر آن نوشته‌شده است این سخنرانی‌های سطح بالا که علمای بزرگ و متفکران عالم اندیشه از شیعه و سنی در حاشیه و شرح و تفسیر آن کتاب‌ها نوشته‌اند و هنوز هم فهم و درک آن برای جامعه علمی دشوار است در کجا ایراد می‌شد؟ این نکته قابل‌توجهی است که انسان باید در آن درنگ کند این خطبه‌های پرمغز و کلمات در حد اعجاز را حضرت در کجا ایراد می‌فرمود؟ مکان ایراد این خطبه‌ها نوعاً در مسجد کوفه و در میانه‌سال‌های سی‌وپنج و چهل هجری یعنی حدود 1400 سال قبل مکان و زمان مشخص است، سطح فرهنگ و اندیشه مردمی که در جامعه اسلامی آن روزگار زندگی می‌کردند آن‌چنان بالابود که وقتی علی بن ابیطالب این سخنان عمیق و پرمغز را در منبر ادا می‌کرد آن‌ها می‌فهمیدند چون اگر آن‌ها نمی‌فهمیدند یقیناً امیر مؤمنان چیز دیگری می‌فرمود پس معلوم می‌شود آن‌ها می‌فهمیده‌اند الآن بعد از 1400 این‌همه شرح نوشته‌شده است هنوز باید اعتراف کنیم فهم نهج‌البلاغه برای فضلای حوزه کار سختی است، این‌که عرض می‌کنم سخنرانی نیست، بنده سالیان متمادی است در خدمت نهج‌البلاغه بوده‌ام و باید اذعان کرد که فهم نهج‌البلاغه کار آسانی نیست، آن زمان که امیرالمؤمنین این سخنرانی‌ها را داشتند مردم قدرت فهم این مطالب را داشتند که ایشان این صحبت‌ها را بیان می‌فرمودند؛ ازاینجا به این نکته پی می‌بریم که سطح درک و آگاهی جامعه از دانشگاه و کلاس نیست.

پیامبر خدا وقتی پدر و مادر عمار یعنی یاسر و سمیه بی‌سواد و بی‌فرهنگ را آن‌قدر بالا آورد که حاضر شدند درراه یک آرمان جان خود را بدهند آن‌هم در حال شکنجه، برای بالا آوردن اندیشه این دو انسان بدوی بی‌سواد وجود مبارک پیامبر کلاس درس درست نکرد و دانشگاه نساخت، به آن‌ها دانش‌های گوناگون را نیاموخت، پیامبر با این مردم چه کرد؟ پیامبر خدا؛ روح اندیشه انسانی و وجدان انسانی را در ایشان زنده کرد، چشم آن‌ها را باز کرد، بااینکه سواد خواندن و نوشتن نداشتند حکیم شدند که حقایق عالم برای آن‌ها آشکار شد. وجود مبارک امیرالمؤمنین هم در زمان حکومت خود تمام سعی‌شان این بود که وجدان انسانی انسان‌ها بیدار بشود چون لازمه درک معارف توحیدی این نیست که انسان حتماً کلاس درس و مفاهیم و اصطلاح را بگذراند توحید مربوط به جان انسان است امیر مؤمنان در جامعه اسلامی خودش چنان وجدان انسان‌ها را بیدار کرده بود که وقتی آن کلمات را به مردم می‌فرمود مردم می‌فهمیدند و این نکته قابل‌توجهی است بالا آوردن سطح فرهنگ مردم، بیدار کردن وجدان انسانی در مردم، نیازمند کلاس درس و آموزه‌های گوناگون نیست، آن‌ها در جای خودش خوب اما ممکن است در یک جامعه؛ حوزه و دانشگاه در سطح عالی مدرک‌گرایی باشند اما سطح فرهنگ مردم آن جامعه پایین باشد وجدان انسانی آن‌ها بیدار نشده باشد. پس امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه این را به ما می‌فهماند که اگر مردم بخواهند روح و وجدانشان آزاد و بیدار باشد راه دیگری دارد و آن راه انسان‌سازی است که حاکمان اسلامی باید درصدد آن باشند.

مغز و لب خطبه‌ها و سخنان حضرت را چگونه می‌توان فهمید و درک کرد؟

خطبه‌ها، نامه‌های و کلمات قصار آن حضرت دریایی است بی‌ساحل که هرچقدر انسان با نهج‌البلاغه انس پیدا کند سطح اندیشه او بالا می‌رود باید به این نکته توجه داشت که نهج‌البلاغه شرح و تفسیر قرآن است و اگر کسی از قرآن خبری نداشته باشد نمی‌تواند با نهج‌البلاغه مأنوس باشد و فهم نهج‌البلاغه منوط به فهم قرآن است و نهج‌البلاغه اولین و عالی‌ترین تفسیر قرآن کریم است. در جامعه علمی ما باید به سمت انس با نهج‌البلاغه حرکتی به وجود بیاید، ما نمی‌خواهیم این مطلب را در سطح عموم مطرح کنیم این کار شدنی نیست، اگر یک حرکت فرهنگی و علمی برای شناخت نهج‌البلاغه در حوزه و دانشگاه به وجود بیاید آنگاه متوجه می‌شویم که در کنار چه دریای عظیمی نشسته‌ایم و این گله را همواره داریم که چرا هنوز حوزه علمیه ما به این جایگاه نرسیده است که نهج‌البلاغه کتاب درسی اصلی آن باشد، الآن ده‌ها هزار دانشجو و دانش‌پژوه و طلبه مشغول درس و بحث علوم متعدد هستند اما اگر نگاه کنید چند درس معدود نهج‌البلاغه در حوزه مطرح است و این جای تأسف دارد.

پیوند امیر المومنین و شب‌های قدر بهانه‌ای است که پیرامون درک شب قدر و چگونگی بهره‌گیری از این شب‌ها را به بحث بنشینیم اما ازآنجاکه تفصیل بحث مجال دیگری می‌طلبد لطفاً راجع این موضوع به‌اختصار مطالبی بفرمایید؟

مردم چون نمی‌دانند کدام‌یک از سه شب معروف ماه مبارک رمضان، شب قدر است در این شب‌ها به عبادت و نماز و تلاوت قرآن و انس باخدا مشغول هستند و سفارش‌ها زیادی هم شده است اما بحث دیگر بحث معرفتی شب قدر است.

آیا شب قدر در حد یک مناسبت است یا یک واقعیت است؟! زندگی عمومی ما این‌طور حکایت می‌کند که شب قدر یک مناسبت است شب قدر شب مهمی است بلاتشبیه در بین مردم می‌گویند 22 بهمن روز مهمی است که در آن انقلاب پیروز شده است و این روز به‌عنوان یک مناسبت مطرح می‌شود با این نگاه شب قدر شبی است که در آن شب؛ قرآن نازل‌شده است و در حد یک مناسبت و بزرگداشت مطرح می‌شود؛ اما شب قدر معرفتی غیرازاین است و با این توضیح که شب قدر یک حقیقت عینی زندگی انسان است و گذشته از مناسبت‌ها که آن مناسبت‌ها آداب خاصی دارد؛ شب قدر یک حقیقت عینی در زندگی انسان است که انسان باید شب قدر را درک کند. از باب تشبیه یک امر معقول و شهودی به یک امر مادی و محسوس این است که شب قدر یک نقطه خاصی است که در آن شب بین زمین و آسمان و بین ملک و ملکوت و بین فرش و عرش یک اتفاق بزرگی رخ می‌دهد و در آن لحظه خاص در آسمان به‌سوی زمین باز می‌شود و یک دریافت معنوی و درونی برای انسان رخ می‌دهد.

حقیقت شب قدر یک رویداد روحی برای انسان است که در این رویداد انسان یک اتصال عجیبی با عالم معنا پیدا می‌کند، این‌یک رویداد روحی شگفت‌انگیز است شب قدر یک حقیقت عینی زندگی انسان است که درک این حقیقت مقدمات معرفتی دارد.

به هوس راست نیاید به تمنی نشود*** کاندر این راه بس خون‌جگر باید خورد

شب قدر آن پر تلألؤ ترین لحظات زندگی یک انسان عارف است که تعریف و اصطلاح و الفاظ خیلی برای بیان این حقایق کوتاه است؛ شب قدر به معنای مناسبت یک حرفی است و شب قدر به‌عنوان یک حقیقت عینی یک رویداد شگفت‌انگیز روحی برای انسان حرف دیگری است، درک اولی مؤونه‌ای ندارد نهایتاً روز قدر بیشتر می‌خوابیم و شب‌بیدار می‌مانیم اما درک دومی مقدمات خیلی مهمی دارد تا جان انسان به لحاظ طهارت و قداست به اوجی نرسد که بتواند با ملکوت ارتباط برقرار کند درک شب قدر برای انسان ممکن نیست.


 



.........................................برای ادامه مطلب به آدرس زیر مراجعه شود:

http://www.hawzahnews.com/news/1973/346364/




تاریخ : جمعه 93/4/27 | 1:31 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

توفیق تلاوت قرآن / شرح دعای روز بیستم

 

 


در دعای روز بیستم ماه رمضان می‌خوانیم: خدایا در این روز برای من درهای بهشت را بگشای و درهای آتش دوزخ را ببند و مرا توفیق تلاوت قرآن عطا فرما ای فرود آورنده وقار و سکینه بر دل‌های اهل ایمان!


تلاوت قرآن


بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّکینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین.


خدایا بگشا برایم در آن درهاى بهشت و ببند برایم درهاى آتش دوزخ را و توفیقم ده در آن براى تلاوت قرآن اى نازل‌کننده آرامش در دلهاى مؤمنان.

 

شرح دعا

منظور از ”اللهم افتح لی فیه ابواب الجنان”‌ چیست؟

در اینجا منظور از اینکه می‌گوییم خدایا درهای بهشت را بر روی من بگشای این است که خداوند ما را از گناهانی که در طول عمر خویش انجام داده‌ایم پاک سازد و حسنات و کارهای نیک ما را افزون سازد چرا که تا انسان گنه‌کار باشد و از خیرات و حسنات به دور باشد، بهشت بر او حرام خواهد بود و تنها هنگامی درب‌های بهشت روی او گشوده می‌گردد که هیچ گناهی بر او نباشد و اینکه می‌گوییم درهای بهشت را بر روی ما بگشای به این خاطر است که خداوند به ما عنایت فرماید تا طوری در دنیا زندگی کنیم که بتوانیم در آخرت از هر دری که خواستیم وارد بهشت شویم...

”‌خانه‌های خود را به تلاوت قرآن روشن کنید و آن‌ها را گورستان نکنید چنانچه یهود و نصارا کردند، در کلیساها و عبادتگاه‌های خود نماز کنند ولی خانه‌های خویش ار معطل گذارده‌اند (و در آن‌ها عبادتی انجام ندهند) زیرا که هر گاه در خانه بسیار تلاوت قرآن شود خیر و برکتش زیاد گردد”‌‌ و اهل آن به وسعت رسند و آن خانه برای اهل آسمان درخشندگی دارد چنانچه ستارگان آسمان برای اهل زمین می‌درخشند

 

منظور از ”اغلق عنی فیه ابواب النیران”‌ چیست؟

برای آنکه بفهمیم منظور از ”اغلق عنی فیه ابواب النیران”‌ ”و در این روز درهای آتش دوزخ را بر من ببند”‌ چه می‌باشد، اشاره می‌نماییم به فرموده خداوند عزوجل در قرآن کریم: ”الم یعلموا انه من یحاد الله و رسوله فان له نارجهنم خالدا فیها”‌( توبه / آیه 64) یعنی آیا نمی‌دانند که هر کس با خداوند و رسولش دشمنی نماید آتش جهنم برای اوست که در آن جاودان خواهد ماند و با توجه به این آیه شریفه در می‌یابیم ما در این روز در اصل با این دعا از خداوند می‌خواهیم ما را جزء کسانی قرار دهد که از دستورات ذات اقدسش و رسول گرامی‌اش پیروی می‌کنیم چرا که پیروی از خداوند و رسولش برابر با رستگاری در دنیا و آخرت و دوری از آتش دوزخ است...

اینکه می‌گوییم درهای بهشت را بر روی ما بگشای به این خاطر است که خداوند به ما عنایت فرماید تا طوری در دنیا زندگی کنیم که بتوانیم در آخرت از هر دری که خواستیم وارد بهشت شویم...

 

ووفقنی فیه لتلاوه القرآن یا منزل السکینه فی قلوب المومنین
تلاوت قرآن

”توصیه‌ای از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد تلاوت قرآن”‌

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: ”نوروا بیوتکم بتلاوةالقرآن و لاتتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری، صلوا فی الکنائس و البیع و عطلوا بیوتهم فان البیت اذا کثر فیه تلاوةالقرآن کثر خیره و اتسع اهله و اضاء لاهل السماء کما تضیئ نجوم السماء لاهل الدنیا”‌( اصول کافی، جلد 4)

یعنی ”خانه‌های خود را به تلاوت قرآن روشن کنید و آن‌ها را گورستان نکنید چنانچه یهود و نصارا کردند، در کلیساها و عبادتگاه‌های خود نماز کنند ولی خانه‌های خویش ار معطل گذارده‌اند (و در آن‌ها عبادتی انجام ندهند) زیرا که هر گاه در خانه بسیار تلاوت قرآن شود خیر و برکتش زیاد گردد”‌ و اهل آن به وسعت رسند و آن خانه برای اهل آسمان درخشندگی دارد چنانچه ستارگان آسمان برای اهل زمین می‌درخشند و ما نیز می‌دانیم که هر چیزی بهاری دارد و بهار قرآن ماه مبارک رمضان است چنانچه امام باقر علیه‌السلام فرمودند: ”لکل شی ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان”‌ یعنی ”هر چیزی بهاری دارد و بهار قرآن ما، ماه مبارک رمضان است”‌ پس با این حال ما نیز از خداوند در این روز می‌خواهیم که به ما توفیق عنایت فرماید تا بتوانیم کلام نورانیش را تلاوت کرده و به آن جامه عمل بپوشانیم.

نماز شب بیست و یکم ماه رمضان

هشت رکعت به هر سوره که میسّر شود

  

گروه دین تبیان

 


منبع :

سایت مفاد




تاریخ : جمعه 93/4/27 | 1:6 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
محل ضربت خوردن حضرت علی(ع) در مسجد کوفه +عکس
هنگامی که فرق مظلوم‌ترین فرد عالم شکافته شد، جبرئیل بانگ برآورد که سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری بر طرف شد و عروه الوثقی الهی گسیخته شد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، هنگامی که سه نفر از باقیمانده خوارج در مکه هم‌قسم شدند تا نقشه شوم خویش را در ماه رمضان سال 40 هجری قمری عمل کنند، زمان زیادی نگذشت، دو نفر از آن‌ها که برای قتل معاویه و عمرو بن عاص رهسپار محل مأموریت خود شدند، در اجرای نقشه خود ناکام ماندند و تنها عبدالرحمن بن ملجم مرادی در شب نوزدهم ماه رمضان فرق مظلوم‌ترین فرد عالم را شکافت.

عبدالرحمن بن ملجم مرادی همراه با شبیب بن بجره اشجعی در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در مسجد کوفه کمین کرد و هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) سر بر سجده نهاد، شمشیر زهرآگین خود را فرود آورد، در این هنگام حضرت علی(ع) در محراب مسجد افتاد و فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملّة رسول الله فزت و ربّ الکعبه»، سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم.

امام(ع) در حالی که خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود: «هذا ما وعدنا الله و رسوله»، این همان وعده‌ای است که خداوند متعال و رسولش به من داده‌اند، در این زمان چون امام توان برگزاری نماز جماعت را نداشت، به امام حسن(ع) فرمود نماز را ادامه دهد و خود نشسته نماز را اقامه کرد.

بنا به گزارش فارس، نقل شده است که جبرئیل در میان آسمان و زمین ندا داد و گفت: «تهدّمت والله ارکان الهدی وانطمست أعلام التّقی وانفصمت العروه الوثقی قُتل ابن عمّ المصطفی قُتل الوصیّ المجتبی قُتل علیّ المرتضی قَتَله أشقی الْأشقیاء»، سوگند به خدا که ارکان هدایت در هم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری بر طرف شد و عروه الوثقی الهی گسیخته شد، زیرا پسر عموی رسول خدا(ص) شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید، وی را سیاه بخت‌ترین اشقیاء به شهادت رسانید.

 

        محل ضربت خوردن مولاامیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه




تاریخ : پنج شنبه 93/4/26 | 6:33 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

شرح دعای روز نوزدهم ماه رمضان




یکی از برکاتی که در این روز می‌توان از آن بهره‌مند شد، توبه به درگاه خداوند است آن هم توبه نصوح که دیگر بازگشت به گناه وجود نداشته باشد. چرا که خداوند توبه کنندگان را دوست دارد : ”‌إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ ”‌‌(بقره ،222) یعنی ”‌خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست دارد”‌‌ و توبه آنان را در صورت اصرار نورزیدن بر گناه می‌آمرزد...



رمضان


اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِیهِ حَظِّی مِنْ بَرَکَاتِهِ                            ای خدا در این روز بهره مرا از برکاتش وافر گردان

وَ سَهِّلْ سَبِیلِی إِلَی خَیْرَاتِهِ                                  و به سوی خیراتش، مسیرم را سهل و آسان ساز 

وَ لاَ تَحْرِمْنِی قَبُولَ حَسَنَاتِهِ                                   و از حسنات مقبول آن، مرا محروم مساز،

یَا هَادِیاً إِلَی الْحَقِّ الْمُبِین                                     ای راهنمای به سوی دین حق آشکار .

 
یکی از برکاتی که در این روز می‌توان از آن بهره‌مند شد، توبه به درگاه خداوند است آن هم توبه نصوح که دیگر بازگشت به گناه وجود نداشته باشد. چرا که خداوند توبه کنندگان را دوست دارد

اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِیهِ حَظِّی مِنْ بَرَکَاتِهِ

« وفّر » به معنی « زیاد کن » خدایا روزی من کن تا از برکات ماه مبارک رمضان حظ و بهره فراوان ببرم، و برکات ماه رمضان همان قرآن خواندن و دعای ابو حمزه خواندن است و گریه کردن بر سختی مرگ و آنچه پس از مرگ در پیش رو داریم.


نمونه‌ای از حظ و بهره‌ای که از برکات این روز می‌تواند باشد :

توبه نمودن و پذیرفته شدن آن

یکی از برکاتی که در این روز می‌توان از آن بهره‌مند شد، توبه به درگاه خداوند است آن هم توبه نصوح که دیگر بازگشت به گناه وجود نداشته باشد. چرا که خداوند توبه کنندگان را دوست دارد : ”إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ ”‌(بقره ،222) یعنی ”خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست دارد”‌ و توبه آنان را در صورت اصرار نورزیدن بر گناه می‌آمرزد...

 یتیم نوازی

امیر مؤمنان حضرت علی علیه‌السلام یکی از اسوه‌های بزرگ در یتیم نوازی و رسیدگی به امور آنان بود چنانچه در حدیثی فرمودند: ”من افضل البر برالایتام" ؛ ”از برترین نیکی‌ها، نیکی به یتیمان است”‌...

خواندن قرآن کفاره گناهان و پوششی از آتش (دوزخ) و ایمنی از عذاب است


خیرات و حسنات

خداوند عزوجل در قرآن خطاب به بندگان خویش می‌فرماید: ”فاستقبوا الخیرات”‌ ؛ ”پس در کارهای خیر (از یکدیگر) سبقت بگیرید”‌ چرا که انسان در لحظه‌ای از عمر خود ممکن است تصمیم کار خیری را بگیرد و در لحظه‌ای دیگر از آن منصرف گردد و یا اینکه عمر او کفاف ندهد تا آن کار خیر را انجام دهد لذا خداوند انسان‌ها را به سبقت گرفتن در کار خیر امر می‌فرماید و ما نیز این را باید در نظر داشته باشیم که ممکن است که ماه رمضان سال آتی از عمر ما نباشد که بتوانیم کار خیری را انجام دهیم، پس امروز که از عمر ماست و هم اکنون در این ماه قرار داریم بهتر است که از این فرصت‌ها استفاده نماییم...

فراموش نکنیم بهره دو نوع است، یکی بهره حرام مثل ربا و ... و یکی هم بهره معنوی مثل ماه رمضان که محل دعا و بهره‌های معنوی می‌باشد


قرائت قرآن

قرائت قرآن یکی از مهم‌ترین اعمال در این روزهای با ارزش و مخصوصاً لیالی قدر می‌باشد چرا که خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: ”شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ”‌(بقره ،185) یعنی ”ماه رمضانی که قرآن در آن ماه نازل گردید”‌ و این آیه نشان دهنده این است که این ماه، ماه برپایی قرآن چه از نظر تلاوت و چه از نظر عمل می‌باشد چنانچه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ”علیک بقرائه القرآن فان قرائته کفاره للذنوب و ستر فی النار و امان من العذاب" ؛ ”بر تو باد قرائت قرآن زیرا که خواندن قرآن کفاره گناهان و پوششی از آتش (دوزخ) و ایمنی از عذاب است”‌

 

با رباخواران مبارزه کنید !

«حظ» به معنی بهره می‌باشد، بعضی‌ها در معاملات و قرض دادن‌هایشان بهره حرام می‌گیرند و اهل ربا هستند . 

فراموش نکنیم بهره دو نوع است، یکی بهره حرام مثل ربا و ... و یکی هم بهره معنوی مثل ماه رمضان که محل دعا و بهره‌های معنوی می‌باشد.

اگر با خبر بودی که همسایه‌ات ندارد و کمک نمی‌کردی که کافر بودی ! صرف دعا خواندن انسان را بهشتی نمی‌کند باید زیر بال و پر فقرا را گرفت؛ آن هم نه هر فقیری، بلکه فقیر آبرومند که فقیر هست و اظهار فقر نمی‌کند


وَ سَهِّلْ سَبِیلِی إِلَی خَیْرَاتِهِ

خدایا راه خیرات را برای من آسان کن، یکی از خیرات افطاری دادن هست، اگر تمکن مالی دارید افطاری بدهید، که ثواب زیادی هم دارد .

لذا از خدا بخواهید که راه خیرات را برای ما آسان بکند؛ باید از حال همسایه خود با خبر باشید؛ بعضی‌ها سحری ندارند بخورند با نان خالی روزه می‌گیرند؛ و شما مسئول هستید حتی اگر بی خبر باشید! باید تحقیق کنید و از حال همسایه فقیرتان اطلاع داشته باشید.

 

مواخذه اصحاب توسط امام معصوم (ع)

در روایت است که شخصی مورد مواخذه امام معصوم (ع) قرار گرفت که چرا تو از حال همسایه فقیرت بی خبری؟

آن شخص گفت: نمی‌دانستم

حضرت فرمودند: مواخذه‌ات می‌کنم که چرا نمی‌دانستی؛ اگر با خبر بودی که همسایه‌ات ندارد و کمک نمی‌کردی که کافر بودی !

صرف دعا خواندن انسان را بهشتی نمی‌کند باید زیر بال و پر فقرا را گرفت؛ آن هم نه هر فقیری، بلکه فقیر آبرومند که فقیر هست و اظهار فقر نمی‌کند.

در جامع السعادت آمده است که شخصی مورد غیبت قرار گرفت و آن شخص برای غیبت کننده هدیه فرستاد و تشکر کرد. باید هر روز بگوییم که خدایا کاری کن که حسناتم مورد قبول تو واقع بشود


کاری نکنیم حسنات اعمال از بین برود

وَ لاَ تَحْرِمْنِی قَبُولَ حَسَنَاتِهِ

خدایا مرا از قبول حسنات محروم نکن، خدایا اگر کار خوبی می‌کنم اهل نماز شب و دعای ابوحمزه و ... هستم حسنات آن اعمالم را به من برسان  و محرومم نکن؛ یعنی کاری نکنم که آن حسناتم از بین برود، مثلاً اگر یک غیبت کنم تمام اعمال چهل روزه من از بین می‌رود (مستدرک الوسائل ج : 7 ص : 322 ) در حدیث آمده است که اگر کسی غیبت کند عبادات چهل روزه او در نامه کسی که مورد غیبت قرار گرفته است نوشته می‌شود (ارشاد القلوب-ترجمه رضایی ج 1  278  ) .

لذا اگر کسی غیبت شما را کرد باید برای او چشم روشنی هم ببرید چون تا چهل روز هر کار خیری که بکند در نامه اعمال شما ثبت می‌شود؛ در جامع السعادت آمده است که شخصی مورد غیبت قرار گرفت و آن شخص برای غیبت کننده هدیه فرستاد و تشکر کرد. باید هر روز بگوییم که خدایا کاری کن که حسناتم مورد قبول تو واقع بشود.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ”‌من هم بشی من الخیر فلیعجله فان کل شی فیه تاخیر للشیطان فیه نظره”‌‌ ؛ ”‌هر کس قصد انجام کار خیری را دارد پس باید در آن بشتابد زیرا هر کار خیری که پس افتد به راستی شیطان را در آن نظری است”‌‌


یَا هَادِیاً إِلَی الْحَقِّ الْمُبِین

ای خدایی که راهنمایی می‌کنی به سوی حق؛ الان چقدر باید از خدا شکر گذار باشیم که ما را به دین حق هدایت نموده است و همه، شیعیان امیر المومنین علی بن ابیطالب( علیه‌السلام ) هستید. «و الَی الحقِ المُبین » در حقیقت ولایت اهل بیت (ع) هست که خداوند ما را به سوی ولایت اهل بیت هدایت نموده است.  

”‌چون قصد انجام خیری نمودی پس آن را به تأخیر مینداز زیرا همانا که خداوند بلندمرتبه چه بسیار باشد که از بنده‌ای در حال انجام خیری مطلع می‌شود و [به خاطر انجام همان کار خیر] می‌گوید به بزرگی شکوهم سوگند که تو را پس از انجام این کار خیر هرگز عذاب ننمایم”‌‌

در این روز از خداوند می‌خواهیم که خداوند ما را یاری کند تا بتوانیم کار نیکی که با آن مواجه می‌شویم جامه عمل بپوشانیم چرا که اگر خداوند انسان را یاری ننماید هرگز نمی‌تواند به کار خیری دست بزند زیرا شیطان در کمین انسان نشسته است تا او را از کارهای خیر و خداپسندانه باز دارد چنانچه امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ”من هم بشی من الخیر فلیعجله فان کل شی فیه تاخیر للشیطان فیه نظره”‌ ؛ ”هر کس قصد انجام کار خیری را دارد پس باید در آن بشتابد زیرا هر کار خیری که پس افتد به راستی شیطان را در آن نظری است”‌

گناه حجابی است که بنده بین خود و خدای خویش ایجاد می‌کند و آن حجاب این‌گونه است که انسان با انجام هر گناه لکه سیاهی بر دلش می‌نشیند و با مرور زمان و انجام گناهان بیشتر آن لکه سیاه افزون می‌گردد تا اینکه انسان با آن دل سیاه خود نمی‌تواند با خدای خویش ارتباط برقرار کند و کسی که از خدای خویش دور گردد هرگز نمی‌تواند کار نیکی را انجام دهد


ارزش کار خیر از زبان امام صادق (ع)

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ”‌اذا همت بشی من الخیر فلاتوخره فان الله عزوجل ربها اطلع علی العبد و هو علی شی من الطاعه فیقول و عزتی و جلالی لا اعذبک بعدها ابدا "؛ ”چون قصد انجام خیری نمودی پس آن را به تأخیر مینداز زیرا همانا که خداوند بلندمرتبه چه بسیار باشد که از بنده‌ای در حال انجام خیری مطلع می‌شود و [به خاطر انجام همان کار خیر] می‌گوید به بزرگی شکوهم سوگند که تو را پس از انجام این کار خیر هرگز عذاب ننمایم”‌

 

منظور از ولاتحرمنی قبول حسناته چیست؟

انسان به واسطه گناهانی که در طول عمر خویش انجام می‌دهد باعث می‌گردد که از یک سری کارهای نیک که انجام آن‌ها مقبول درگاه خداوند می‌باشد، محروم گردد. زیرا گناه حجابی است که بنده بین خود و خدای خویش ایجاد می‌کند و آن حجاب این‌گونه است که انسان با انجام هر گناه لکه سیاهی بر دلش می‌نشیند و با مرور زمان و انجام گناهان بیشتر آن لکه سیاه افزون می‌گردد تا اینکه انسان با آن دل سیاه خود نمی‌تواند با خدای خویش ارتباط برقرار کند و کسی که از خدای خویش دور گردد هرگز نمی‌تواند کار نیکی را انجام دهد. پس با این وجود ما به درگاه خداوند استغاثه نموده و او را به حق دین حقی که برای ما مقرر فرموده قسم می‌دهیم که ما را از گناهان دور ساخته و به انجام حسنات که مقبول درگاه اوست مشغول سازد.

نماز شب بیستم ماه رمضان

هشت رکعت به هر سوره که میسّر شود

 

فرآوری: زهرا اجلال

گروه دین تبیان

 



منابع :

بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی

سایت مفاد




تاریخ : پنج شنبه 93/4/26 | 12:16 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

ضربت خوردن امام علی علیه السلام

 

ضربت خوردن امام علی علیه السلام

 

 

خورشید فروزان حیات امام علی علیه السلام ، در افق روز نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در آسمان شهر کوفه به خون نشست و شمشیر مسموم نفاق و کین، فرق انسان عدالت گستری را شکافت که برترین خلق پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. آنان که می خواستند نور خدا را خاموش کنند، نمی دانستند که اراده الهی، بر مانایی علی علیه السلام استوار است و می بینیم که همچنان، کردار و گفتار امام مؤمنان، چراغ راه مردان خدا و حق جویان و یکتاپرستان جهان است.

 

 

امام علی علیه السلام ؛ تجسم عدالت


بررسی نهج البلاغه نشان می دهد که از دیدگاه امام علی علیه السلام ، عدالت در رأس ارزش های اسلامی قرار دارد و تمامی ارزش ها به عدالت بازمی گردد. در ارزیابی، مدیریت و قضاوت، عدالت، شرط اصلی است. با این حال، تجسّم عدالت، وجود مبارک خود امام علی علیه السلام بود. این معنا در سخن معروف توماس کارلایل، فیلسوف انگلیسی آمده است که گفت: «امام علی؛ ما را جز این نرسد که او را دوست بداریم و به او عشق ورزیم. در کوفه ناگهان به حیله کشته شد و شدت عدالتش موجب این جنایت گشت.» به سخن کارلایل می توان این جمله را افزود که در واقع، پافشاری امام علی علیه السلام بر اجرای احکام و پیروی از سیره پیامبر اسلام و پرهیز از انحراف در اداره حکومت، زمینه ساز توطئه بر ضد آن حضرت شد.
چشم انتظار دیدار پروردگار

 

در فرهنگ اسلامی، شهادت، هدف نیست، بلکه ابزار ایستادگی و پایداری در برابر تهاجم دشمنان دین است. هرگاه بستر ایثار و از خودگذشتگی فراهم شد، شهادت نیز پدیدار می شود. شهادت، وسیله ای است که در پیشگاه حضرت دوست، مقام و منزلت ویژه ای دارد و جایگاهی است برای ابراز تعبد و اخلاص در بندگی، و برای شهید شدن، چه کسی والاتر از امام موحدان، حضرت علی علیه السلام . انسان کاملی که به شهادت عشق می ورزید و واژه شهادت برایش نشاط آفرین بود.

 

در نامه 62 نهج البلاغه از زبان امام علی علیه السلام آمده است که من مشتاق ملاقات پروردگارم. آن حضرت، بهترین مرگ ها را کشته شدن در راه خدا می دانست و سوگند یاد کرده بود که هزار ضربه شمشیر بر من، آسان تر از مرگ در بستر در غیر بندگی خداست.


نوزده رمضان، سکوی پرواز ظاهری امام علی علیه السلام تا بی کران ها، زمان جدایی از خلق و رسیدن به محبوب واقعی بود.

 

 

از خلافت تا شهادت

 

حضرت علی علیه السلام بر آن بود تا آنجا که می شود، در پاسداری از اسلام و ارزش های آن تلاش کند و در این راه، افزون بر آیات قرآن، سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نیز به عنوان الگوی عملی مورد توجه آن حضرت قرار داشت. بنابراین، در مسئله خلافت نیز همین معنا مورد توجه قرار گرفت و دوران کوتاه رهبری سیاسی جامعه اسلامی، نماد برجسته ای شد از شیوه حکومت علوی. مدت این خلافت و پایان آن را خوارزمی، از نویسندگان اهل سنت، در کتاب مناقب خود چنین آورده است:«مدت خلافت علی علیه السلام چهار سال و ده ماه بود که به دست ابن ملجم مرادی به شمشیر مضروب شد و این حادثه شوم، قبل از ورود به دهه سوم ماه رمضان روی داد».

 

 

اوج جنایت بشری



حادثه ای که به شهادت امام علی علیه السلام انجامید، یکی از بزرگ ترین جنایت های بشری است؛ زیرا ابن ملجم مرادی، هیچ آزاری از امام ندیده بود. امیرمؤمنان علی علیه السلام برای او سرا پا مهر و محبت و خیر و برکت بود، چنان که برای دیگران.



این فاجعه، به بدنامی برنامه ریزان و عامل آن انجامید و برای امام علی علیه السلام ، حیاتی بود بالاتر از حیات دنیوی. حادثه مسجد کوفه و واکنش امام، نمایشگر اوج انسانیت و جلوه ای از نمایش عدل علوی در تاریخ بشری است. نوزدهم رمضان سال چهلم هجری، شاهد مظلومیت علی علیه السلام و اوج بندگی برترین انسان عصر پس از پیامبر بود.

 


از صحنه کارزار تا دیدار پروردگار



به طور معمول، در اسلام، جهاد آنجا معنا پیدا می کند که به مرزهای اسلامی حمله شده و جامعه اسلامی یا بخشی از آن مورد تهدید قرار گرفته باشد. جنگ هایی که در زمان پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام رخ داد، چنین بود. در عین حال، اگر جنگی شکل می گرفت و آتشی شعله ور می شد، سردار و سپهسالار آن و امیر جنگاوران و سربازان اسلام، کسی جز شیر خدا، حضرت علی علیه السلام نبود. ایشان در شب آخر عمر سراسر جهاد و تلاش خویش و در فردای فاجعه نوزدهم رمضان، خطاب به دخترش می فرماید: «دخترم! من تمام عمرم را در معرکه ها و صحنه های کارزار گذرانده و با پهلوانان و شجاعان نامی مبارزه ها کرده ام. چه بسیار یک تنه بر صفوف دشمن حمله برده و بزرگان رزم جوی عرب را به خاک و خون افکنده ام. ترسی از چنین اتفاقات ندارم، ولی امشب احساس می کنم دیدار حق فرا رسیده است».

 

 

سبک بار و بی قرار



انسان ها از مرگ گریزانند و از گرفتاری در چنگال آن هراسی همیشگی دارند. اسلام، بزرگانی را به جوامع بشری معرفی کرد که نه تنها از مرگ نمی ترسیدند، بلکه آن را به بازی می گرفتند. برجسته ترین شخص در سبک باری و در عین حال بی قراری درباره مرگ در راه خدا، امیرمؤمنان علی علیه السلام بود. صحنه های فراوانی در زندگی امام علی علیه السلام پدید آمد که شاهدی بر این معناست. برای نمونه، در جریان هجرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ، در بستر ایشان خوابید و در واقع، در آغوش خطر آرمید. در جنگ بدر، نه تنها دلاوران قریش را به خاک انداخت، بلکه پشت ترس را نیز به خاک کشاند. در جنگ احد، بیش از هفتاد زخم برداشت، ولی پایداری اش، به اسلام و مسلمانان قوّت بخشید. از همه پرمعناتر اینکه، برای تأمین هزینه ازدواجش، زره خود را فروخت؛ زیرا به تعبیر پیامبر اسلام، به آن نیاز نداشت. آن انتظار و این بی قراری، درسحرگاه نوزدهم رمضان به وصال انجامید.

 

مدعیان حق و حق کشی

 

مسجد کوفه در نوزدهم ماه رمضان سال چهلم، محلی بود که پرده از چهره مسلمان نمایان برداشته شد. خوارج باقی مانده از جنگ نهروان، نورانیت خورشید را نمی دیدند و حق و باطل را به گونه ای یکسان در تاریکی می پنداشتند و تنها خود را مسلمان می دانستند. به تعبیر امام خمینی رحمه الله ، آنهایی که حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام را در محراب عبادت کشتند، مدعی اسلام بودند و با اسم اسلام، با اسلام جنگیدند. ایشان در جای دیگر، از عده ای یاد می کند که پیشانی شان از شدت طول سجده پینه بسته بود، ولی حق را کشتند. این مسئله و شهادت امام علی علیه السلام ، گواه مظلومیت و غربت آن امام همام است.
نوزده رمضان، از منظری دیگر

فاجعه نوزده رمضان سال چهلم هجری را از زبان ابن ملجم مرادی می توان این گونه بیان کرد: علی علیه السلام وارد مسجد شد و پس از آنکه با خدای خویش راز و نیاز کرد، راه پشت بام مسجد را در پیش گرفت و با ندای بلند، آواز اذان سر داد. آن گاه با صدای محبت آمیزش مرا برای نماز بیدار کرد. سپس در محراب به نماز ایستاد. لحظات سخت و سنگینی بود. همین که علی علیه السلام سر از سجده برداشت، بلافاصله شمشیرم را بالای سر بردم و با تمام قوا آن را فرود آوردم و درست بر جایی زدم که عمر و بن عبدود در جنگ خندق بر سر علی علیه السلام ضربه زده بود. این ضربت تا سجده گاهش را شکافت و خون فواره زد، ولی علی علیه السلام فقط ندا در داد: «به خدای کعبه رستگار شدم».

 

 

از هدایت به ضلالت



امام علی علیه السلام ، مقام امامت و پیشوایی امت اسلامی را بر عهده داشت. در کتاب شریف نهج البلاغه، به جایگاه رهبری و نیز وظایف حاکم جامعه دینی اشاره شده است. مبارزه با فساد و رهبران فاسد، بهره وری از دانش، بینش و مدیریت همراه با پیشینه درخشان و دارا بودن صفاتی چون مردم دوستی، خودسازی، هوشیاری، قاطعیت، هماهنگی در گفتار و کردار و دردمندی، از جمله نکاتی است که مورد توجه امام علی علیه السلام قرار گرفته است. با این عقیده، امیرمؤمنان پس از آنکه در مسجد کوفه هدف قرار گرفت، خطاب به ابن ملجم فرمود: «آیا من برای تو امام بدی بودم که با من این گونه رفتار کردی؟ آیا بر تو مهربان نبودم؟ آیا بیش از دیگران به تو عنایت نکردم؟ آیا عطایت را زیاد نکردم؟ زیرا امید داشتم که از گمراهی رهایی یابی و به هدایت رهنمون شوی».

 

 

مدارا با اسیر



بی تردید، فتوت و مردانگی، از ویژگی های اخلاقی است که بسیار مورد توجه و تأکید قرآن و آموزه های تربیتی پیشوایان معصوم علیهم السلام قرار گرفته است. دامنه این مردانگی در مورد آن بزرگواران چنان گسترده است که حتی گاه بر سر دشمنان دین نیز سایه افکنده است. یکی از جلوه های تاریخی و ماندگار اخلاق اسلامی، مسئله برخورد امیرمؤمنان علی علیه السلام با ابن ملجم مرادی است. در تاریخ آمده است که امام علی علیه السلام فرمود: «او اسیر شماست، به او نیکی کنید. محلی را که در آن زندانی است، وسیع قرار دهید. اگر من زنده ماندم، او را خواهم کشت یا اگر مایل بودم، خواهمش بخشید. اگر مُردم، او را یک ضربت بزنید، همان گونه که بر من ضربت زده است.» این وصیت را شهریار شعر ایران زمین، این گونه به نظم آورده است:

 

به جز از علی  که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا

 

 

از زبان دشمن



بزرگی و بزرگواری امیرمؤمنان علی علیه السلام ، بدیهی و کتمان ناپذیر است و در قرآن کریم نیز آیات متعددی در این باره وجود دارد. جالب اینجاست که دشمنانش نیز این شخصیت بزرگ را ستوده اند. معاویه، دشمن سرسخت آن حضرت، پس از شنیدن خبر شهادت امام علی علیه السلام گفت: «کسی را از دست دادند که منبع دانش، برتری و نیکی بود و مقام برجسته ای داشت. نمی دانید اسلام، چه شخصیت دانشور، فضیلت گستر، پرسابقه و درخشنده ای را از دست داد.» این در حالی است که میزان دشمنی معاویه با آن حضرت، بر هیچ کس پوشیده نیست.

مطالب مرتبط - مذهبی




تاریخ : چهارشنبه 93/4/25 | 6:43 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

 

به نام خدا


نیایش


الهی زندگی بی تو دل مردگی است وبی یاد تو زیستن افسردگی است.


الهی مهربانتر از مادری،نیست بهتر از درگاه تو دری، ازبنده معاصی بینی پرده اش را ندری وآبرویش را نبری.


الهی خوشا آنان که به تو پیوستند وترا خواستند وبه درگاه تو راه یافتند وبه غیر نپرداختند وباتو عهد بستند ونگسستند.


الهی کور آن کسی است که آثار بیند وآفریدگار نبیند.


الهی ترا خدایی است وما را گدایی ،ترا سلطنت است ومارا مسکنت، ترا عزت است ومارا ذلت.


الهی خطر بسیار است وراه هم ناهموار، مارا از خطرات نگهدار.


الهی سگ وفادار است وآدمی جفا کار.


الهی آنکه ترا فراموش کند چراغ بندگیش خاموش شود.


الهی محبت تو دام است  مرا به این دام مستدام دار.


الهی محبت تو کمند است خوشا دلی که در بند این کمند است.


الهی دوصد جام بلا دهی هر که را به قرب خویش ارتقا دهی.


الهی دلهای  ما را ترسان و دیده های ما را گریان کن.


الهی رستگار است آن که به محبت تو گرفتار است.


الهی آنان که دل به تو بستند رَستند.


الهی دلبستگان تو ، سرمست تو هستند ودل به غیر تو نبستند.


الهی از ما در گذر که ما را طاقت صولت قهر تو نیست.


الهی عمری به کوری زیستیم  هنوز ندانستیم که کیستیم؟!


الهی نامه عمل تاریک ،رشته عمر باریک، شیطان لعین در کمین دریاب مرا یا ارحم الراحمین.


الهی جمال تو از هر سو پیداست آنکه نبیند نابینا ست.


الهی آنکه طاعت تو را خواهد از لذت تن بکاهد.


الهی اگر یاری تو نباشد جز خواری نبینیم فانصرنا یا خیر الناصرین.


الهی آنکه از یادت گریزان است اسیر شیطان است.


الهی ویران شود آن دلی که تو را نخواهد وحیران شود آن کسی که به انکار تو آید.


الهی به غفران ورحمت شهره ای، همه را به لطف خود نوازنده ای ،بیامرز مرا که آمرزنده ای.


الهی خوشا آنان که چشم بصیرت دارند واز نور ایمان سرشارند واز حکمت برخوردارند ودائم بیدارند ودل به تو می سپارند وبه سویت رهسپارند ، اینان در حقیقت رستگارند.


الهی آن که از تو جدا شود به نِقمت وشِقوت مبتلا شود.


الهی آن که به عشق تو گرفتار است همیشه بیدار وازغیر تو برکنار ودنیا به نزد او مردار است.


الهی دنیا سراب است واهل آن خواب،فویل لهم فی یوم الحساب.


الهی گاو و خر برتر است از آنکه نفس پروراست.


الهی بینوایان را نوا  ودردمندان را دوا و بی پناهان را پناه و بیماران را شفا وگرسنگان را غذا مرحمت فرما.


الهی بی وفایان را وفا وبی صفایان را صفا و بی حیائان را حیا و بی شرف ها را شرف وبی هدف ها را هدف مرحمت فرما.


الهی غَلَبَت عَلَینا شِقوَتُنا فَانصُرنا.


الهی منزلت کسی دارد که معرفت دارد.


الهی مارا از سه کجی نگهدار :کج فهمی ،کج خلقی ،گج دستی.


الهی در باغ دنیا بجای گلِ طاعت ،خارِ معصیت چیدیم.



الهی زشتکاریم،خود را درستکار دانیم،گمراهیم خود را هدایت یافته شمریم،جاهلیم خود را دانا خوانیم چنان کن که در این حالات نمانیم.


الهی نیرنگ های ابلیس رنگارنگ است و در اغواگری بسیار زرنگ است وهر روز باما سر جنگ است اگر یاری نکنی سرانجام ما ننگ است.


الهی پادشاه جهانی، پناه بی پناهانی، رحیم ومهربانی،  حال ما را می دانی،  درد مارا دوا کن که درمان بندگانی..


الهی سرشار نعمتیم ولی دچار غفلتیم.


الهی چنان کن که به قضای تو رضا باشیم ودر همه حال آنچه تو پسندی پذیرا باشیم.


الهی اگر دارایی زیاد دهی طغیان کنیم واگر ندهی نالان شویم چنان کن که غنا موجب فخر وفقر سبب کفر ما نشود.


الهی کوشش ما بی کشش تو موجب ملالت است ،مجاهدت ما بی عنایت تو باعث ضلالت است، عبادت ما بی لطف تو مایه خسارت است ،عنایتی نما که عنایت تو ما را کفایت است.


الهی آنکه را تو عزت دهی ذلت نبیند اگر چه در غل وزنجیر باشد وآنکه را تو ذلت دهی عزت نبیند اگر چه صد لشکر را امیر باشد.


الهی تامهلت است مارا به طاعت وادار واز معصیت نگهدار.


الهی هر که را خواهی سرافراز کنی زبان ودلش را به راز ونیاز باز کنی.


الهی هر که را خواهی زخود دور کنی چشم دلش را کور کنی.


الهی چنان کن که دامن به گناه نیالاییم وجز به یاد تو نیاساییم.


الهی جهان و آنچه در آن است از آن تست وهرچه کنی نیکوست وآنچه نیکوست از تست.


الهی در بَیدای ضلالت سرگشته ایم وبه عصیان وگناه آغشته ایم وبذر طاعتی نکشته ایم عنایتی نما که به عنایت تو چشم امید بسته ایم.


الهی چشم عنایت خود را از ما مدوز و با آتش قهر ما را مسوز.


الهی آنکه دل به تو بندد به غیر تو نپیوندد....


{ متن از سید اصغر سعادت میر قدیم }

 

 




تاریخ : چهارشنبه 93/4/25 | 3:21 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
 

باسمه تعالی 

 

شب قدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

انا انزلناه فی لیلة القدر   *  و ما ادراک ما لیلة القدر* لیلة القدر خیر من الف شهر * تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر *سلام هی حتی مطلع الفجر

به نام خداوند بخشایشگر مهربان v ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم v و تو چه می‌دانی شب قدر چیست؟! v شب قدر بهتر از هزار ماه است v فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان هر امری را نازل می‌کنند v شبی است سرشار از سلامت تا طلوع سپیده. (قرآن کریم، سوره قدر)

در طول سال، ساعات، روزها، شبها و ماهها واساساً زمانهای متفاوتی وجود دارد. اما در میان همگی این زمانها، بعضی به واسطه عنایت و توجه خداوند و اثراتی که بر این زمانها مقرر شده یا اتفاقاتی که در آنها روی داده یا می‌دهد، دارای اهمیت، شرافت و عظمت ویژه‌ای هستند. یکی از این زمانها شب قدر است. در آیین اسلام، این شب با ارزش‌ترین و برترین شب در طول سال است. اهمیت این شب تا حدی است که نه تنها آیات مختلفی از سور قرآن کریم درمورد خصوصیات این شب نازل شده، بلکه سوره‌ای مستقل نیز به این نام و در خصوص شب قدر در قرآن کریم وجود دارد.(1)

برای بیان روشنتر اهمیت این شب، می‌توان دو دسته آیات قرآنی که درباره این شب نازل شده‌اند را در نظر گرفت. دسته‌ای از این آیات به بیان عظمت و شرافت فوق‌العاده این شب می‌پردازند و دسته دیگر بیانگر اثرات این شب هستند.

از دیدگاه قرآن کریم عظمت و شرافت این شب آن قدر والاست که خداوند می‌گوید: "و تو چه می‌دانی شب قدر چیست؟"(2) با کمی دقت در آیاتی از قرآن کریم که در آنهانیز این گونه خطاب به کار رفته است، درمی‌یابیم که خداوند هنگام اشاره یا تذکر به امور بسیار پر‌اهمیت به این صورت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد خطاب قرار داده است. به عنوان مثال وقتی صحبت از قیامت و عظمت این روز به میان آمده و آگاهی و جلب توجه مردم به اتفاقات بسیار بزرگ آن روز مورد نظر بوده، از این نوع خطاب استفاده شده است.(3) در آیه شریفه سوره قدر هم اگر خداوند برترین مخلوق خود و آخرین فرستاده خویش را اینگونه مورد خطاب قرار می‌دهد، به دنبال بیان عظمت فوق‌العاده این شب است.

در آیه‌ای دیگر خداوند این شب را از (حدود) سی هزار شب که شب قدری در آنها وجود ندارد، برتر دانسته است.(4) به وضوح این مقایسه و برتری شگفت‌انگیز، به طور ملموس‌تری عظمت این شب را برایمان روشن می‌کند.

در دسته دوم از آیات قرآن کریم، خداوند به بیان خصوصیات این شب می‌پردازد. دارا بودن چنین خصوصیاتی موجب می‌شود که این شب اثرات خاص و منحصر به فردی را در میان تمامی شبهای سال داشته باشد. به عنوان نمونه این شب شبی «مبارک» خوانده شده است.(5) مبارک به معنای پرخیر و برکت است و به کار بردن این تعبیر در خصوص شب قدر به این مفهوم است که این شب بلند مرتبه، گنجایش و ظرفیت خیر کثیری را دارد. تا حدی که به تصریح آیات قرآن کریم، نزول قرآن در این شب صورت گرفته است.(6)(7) همچنین به سبب خیر و برکت فراوان در این شب رحمت و مغفرت خداوند به سوی بندگان نازل می‌شود.

از دیگر اثرات مهم شب قدر می‌توان به عدم صدور عذاب در این شب و در امان بودن بندگان از عقوبتهای الهی(8)، اشاره کرد. چرا که خداوند صراحتاً سرتاسر این شب، از لحظه آغاز تا سپیده دم آن را سرشار از "سلامت" می‌خواند.(9)

هر انسان با دقت در عظمت و شرافت اینچنین شبی و تأمل در اثرات آن و وقایعی که در آن اتفاق می‌افتد، به طور طبیعی به دنبال شناخت بیشتر و آگاهی از جوانب مختلف شب قدر خواهد بود. ما نیز در این مجال کوتاه، برآنیم تا هر چه بیشتر در حد توان ابعاد مختلف این شب را بررسی کنیم. از این رو در ادامه در خصوص معنای قدر، رویداد‌هایی که در این شب واقع می‌گردد، زمان وقوع چنین شبی و طریقه بهره‌گیری هر چه بیشتر از برکات آن بیشتر تأمل می‌کنیم.

 

معنای قدر 

اساساً قدر به معنای اندازه‌گذاری است و ظاهراً منظور قرآن کریم از گذاردن نام قدر بر این شب پرعظمت، تعیین و مشخص کردن جزئیات امور مربوط به تمامی مخلوقات در آن می‌باشد. به بیان روشنتر در این شب، حوادث و اتفاقات مانند مرگ و زندگی، سعادت و شقاوت، رزق و روزی و ... برای انسانها و حوادث طبیعی جاری شدن سیل، وقوع زمین لرزه و ... در رابطه با سایر کاینات معین و مشخص می‌گردد.(10) آیه شریفه سوره دخان هم در توصیف شب قدر، این مطلب را تأیید می‌کند. خداوند متعال در این آیه می‌فرماید: "در آن شب(11) هر حادثه‌ای که باید واقع شود خصوصیاتش مشخص و معین می‌شود."(12)

با دانستن عظمت فوق العاده و خیرات و برکات فراوان شب قدر، این سؤال به ذهن خطور می‌کند که آیا شب قدر یک شب خاصی در طول تاریخ بوده است یا امروزه نیز شب قدری وجود دارد و می‌توان از برکات چنین شبی بهره‌مند شد و آن را درک نمود؟

بجاست که پاسخ خود را در آیات مختلف قرآن کریم که به بیان ویژگیها و اتفاقات شب قدر اختصاص دارد، جستجو کنیم. با دقت در این آیات درمی‌یابیم هنگامی که قرآن کریم به وقایع شب قدر از جمله نزول ملائک و تقدیر امور در آن شب اشاره می‌کند، آنها را به صورت افعال مضارع که در زبان عربی نشان دهنده استمرار و تداوم است، بیان می‌نماید.(13) پس بدین ترتیب مشخص می‌شود که شب قدر استمرار دارد و محدود به زمانی خاص در گذشته و یا یک شب معین در یک سال به خصوص نیست، بلکه با گذر زمان به طور مستمر تکرار می‌شود و در عصر حاضر نیز چنین شبی وجود دارد و وقایع گوناگون آن (نظیر نزول ملائک، تقدیر امور و ...) نیز هم اکنون نیز به وقوع می‌پیوندد. اما با قدری تأمل بیشتر در آیات قرآن کریم جزئیات بیشتری درباره چگونگی این استمرار و بازه‌های زمانی تکرار این شب به دست می‌آید. از ظاهر کلام قرآن این گونه استفاده می‌شود که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد (این مطلب در قسمتهای بعد بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت). پس همانگونه که ماه مبارک رمضان در هر سال وجود دارد و تکرار می‌شود، شب قدر نیز هر ساله تکرار می‌گردد. بدین ترتیب این امکان وجود دارد که حتی امروزه و در هر سال نیز بتوان از برکات فراوان و مواهب گوناگون الهی در این شب، به تناسب همت و توجه خویش بهره‌مند شد.

 

در شب قدر چه روی می‌دهد؟

در گذشته گفتیم که، با مراجعه به آیات قرآن کریم روشن می‌شود که نه تنها در این شب کلیه امور مربوط به مخلوقات در سال آینده و تا فرارسیدن شب قدر بعد، از جانب خداوند تقدیر می‌گردد، بلکه ملائکه در این شب به اذن پروردگار، این امور معین و مشخص شده را به صورت فرامین الهی نازل می‌نمایند.(14)

با کمی جستجو در آیات قرآن کریم که در آنها سخن از نزول ملائک به میان آمده، می‌توان نزول ملائک را از نظر هدفی که در نزول خود دنبال می‌کنند به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته از نزول آن است که ملائک نازل می‌شوند تا امر و فرمانی از فرامین الهی را که به آنها محول می‌گردد، اجرا نمایند؛ نظیر نزول ملائک به منظور یاری مؤمنان در جنگ بدر و حنین و سایر عرصه‌ها(15)، نزول فرشتگان برای گرفتن جان افراد(16)، و یا نزول ملائک جهت اجرای عذاب الهی نظیر آنچه که در مورد قوم لوط به وقوع پیوست(17) و ...

نوع دیگر نزول فرشتگان الهی، فرود آمدن آنان به منظور ابلاغ و رساندن پیام خداوند است. به وضوح روشن است که هر پیام یک دریافت کننده و مخاطبی دارد که آن پیام برای او فرستاده شده است، در نتیجه در این نوع از نزول سر و کار ملائک از طرفی با فرستنده و از طرفی دیگر با دریافت‌کننده پیام است، به بیان دیگر ملائک الهی باید پیام خود را پس از آنکه از خداوند دریافت نمودند بر کسی عرضه کنند یا به عبارت دیگر بر مخلوقی از مخلوقات او نازل شوند. نمونه‌ای از این نزول، نزول جبرائیل امین در طول 23 سال بر رسول اکرم می‌باشد که پیامهای الهی را به طور پیوسته بر آن حضرت نازل می‌نمود.

حال باید ببینیم که نزول ملائک در شب قدر، جزو کدام یک از دو حالت فوق است. در آیه 4 سوره قدر خداوند از نزول ملائک و فرامین الهی سخن به میان آورده است. در حقیقت با رجوع به این آیه باید ببینیم که این فرامین، دستورات الهی هستند که به ملائک ابلاغ شده و ایشان مأمور به اجرای آنها هستند (نزول نوع اول)، یا نه این فرامین صرفاً به ملائکه ابلاغ شده‌اند و ملائک مسؤولیت اجرای آنها را ندارند بلکه مسؤولیتنازل کردن آن و حمل این فرامین را دارند (نزول نوع دوم). خداوند متعال هنگامی که در آیه 4 سوره قدر بحث نزول ملائک را مطرح می‌نماید، می‌فرماید که ملائک در این شب تمامی فرامین الهی را نازل می‌کنند. به عبارت دیگر ملائک در قبال این فرامین مأموریت اجرای آنها را ندارند، بلکه باید آنها را نازل کنند. پس مشخص می‌گردد که این فرامین که توسط ملائک مورد نزول قرار می‌گیرند جنبه ابلاغی دارند و نزول ملائک برای اطلاع رسانی و از نوع نزول ابلاغی (نزول نوع دوم) است.(18)

 

نزول ملائک به کدامین مقصد؟

همانگونه که اشاره شد نزول ملائک در شب قدر به صورت ابلاغی است و در این نزول ملائک حکم قاصدانی را دارند که از جانب خداوند پیامی را برای مخاطبی فرود می‌آورند. در نتیجه باید مخلوقی وجود داشته باشد که در شب قدر مورد نزول ملائک باشد و فرامین الهی به او ابلاغ شود.

با توجه به نوع نزول ملائک و محتوای پیغامی که به همراه دارند، و در نظر گرفتن این نکته که نزول آنها کاری عبث و بیهوده نیست، می‌توان نتیجه گرفت که نزول ملائک بر هر مخلوقی نمی‌تواند باشد. بلکه باید بر شخصی باشد که تناسب نزول ملائک و دریافت فرمانهای الهی شامل مقدرات موجودات را داشته باشد. به بیان دیگر او باید توانایی درک مجموعه‌ای بسیار بزرگ و عظیم و در عین حال پراهمیت از اطلاعات را دارا باشد. روشن است که نه تنها اشیاء گوناگون و گیاهان و جانوران و حتی مکانهای مقدس قادر به فهم این پیام و شایسته این نزول نیستند، بلکه انسانهای معمولی هم ظرفیت این نزول را ندارند. چرا که موضوع این ابلاغ، مقدرات امور و آن هم مقدرات همه موجودات و از جمله تک‌تک انسانها‌ست. مقدرات هر یک از انسانها در یک سال، حجم وسیعی از اطلاعات را تشکیل می‌دهد که مطلع شدن از آنها در یک شب و به صورت یکباره توسط انسان معمولی امکان پذیر نیست، چه رسد به سرنوشت و مقدرات کلیه مخلوقات عالم.

از سوی دیگر، ملائک در هنگام نزول فرامینی را همراه خود می‌آورند که در آینده باید به اجرا دربیاید. برای این که ابلاغ این فرامین توسط ملائک امری عبث و بیهوده نباشد، نزول ملائک باید اثر و نتیجه عملی همراه داشته باشد. به عبارت دیگر کسی که مورد نزول ملائک واقع می‌شود، باید در سیر انجام این فرامین نقش و وظیفه‌ای داشته باشد. حال ما با نگاهی دقیقتر به خود و اطرافیانمان آشکارا می‌یابیم که نه تنها شأن و تناسب نزول ملائک را نداریم و هیچگاه مورد نزول ملائک قرار نگرفته‌ایم و نخواهیم گرفت، بلکه هیچگاه نقشی در اجرای این فرامین که در رابطه با مقدرات افراد است هم نخواهیم داشت.

حال که معلوم شد یک انسان عادی محل نزول ملائک واقع نمی‌شود، می‌توان انتظار داشت که افراد مخصوصی وجود داشته باشند که از نقایص و کمبودها و محدودیتهای انسانهای عادی دور باشند و از جانب خداوند ظرفیتها و تواناییهای ویژه‌ای را کسب کرده باشند. در حقیقت خداوند این انسانهای برگزیده را به مقام جانشینی خود بر روی زمین نایل کرده است، و این همان مقام و منزلتی است که قرآن کریم نیز صراحتاً در آیه 30 سوره بقره عده‌ای را تحت همین عنوان معرفی می‌نماید و از آنان با عنوان خلیفة الله تعبیر می‌کند.(19) نماینده خدا بر زمین کسی است که وجودش نمایشگر خداوند است و به اذن خداوند کار خدایی می‌کند و کارها و آثار خاصی به اراده خداوند توسط او اجرا می‌شود. نظیر حضرت عیسی (علیه السلام) که به اذن پرودگار مرده را زنده می‌کرد.(20) به عبارت دیگر خلیفة الله سبب اتصال بین آسمان و زمین است. بر این اساس، مشخص است که خلیفة الله بدان سبب که نماینده خداوند و در ارتباط با او است، لزوماً توانایی درک و دریافت پیامهای الهی را دارد و از سوی دیگر او به اذن و اراده خداوند مأمور به اجرای دستورات خاص الهی است، پس نزول ملائک به چنین شخصی یقیناً اثر عملی به دنبال خواهد داشت. 

 

این افراد چه کسانی هستند؟

آنچه مسلم و مورد اتفاق مسلمانان است، این است که تنها کسی که در صدر اسلام محل نزول ملائک بوده و پیغامهای الهی را دریافت می‌کرده، وجود مقدس پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و کسی جز ایشان نیز این منصب و مقام را دارا نبود.(21) اما همانطور که در قسمت گذشته گفته شد، نزول ملائک در شب قدر و آوردن تقدیر امور، امری استمراری و کار هر ساله است. بنابراین به دوران حیات نبی اکرم محدود نمی‌شود و بر طبق آیات قرآن پس از آن حضرت نیز تداوم دارد. لذا پس از رسول خدا فرشتگان الهی باید بر شخصی نازل شوند.

بدیهی است که این شخص باید کسی باشد که بعد از پیامبر به مانند ایشان برای چنین مقام و این چنین مسؤولیتهایی از جانب خداوند انتخاب شده باشد و از ناحیه او قابلیتها و توانایی‌های لازم به او عطا شده باشد. طبعاً او ادامه‌دهنده راه پیامبر و مأمور به وظایف و کارهایی است که مسؤولیت آنها در زمان پیامبر به عهده ایشان بود و باید بعد از ایشان نیز ادامه پیدا کند. به عبارت روشنتر او جانشین پیامبر بعد از ایشان است و گذشته از این بسان پیامبر نماینده خداوند بر زمین و حلقه ارتباط عالم ملک با ملکوت است.

با مراجعه به تاریخ در می‌یابیم که بعد از پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، تاکنون جز افرادی محدود، کسی ادعایی مبنی بر این که ملائک در شب قدر بر او نازل می‌شوند، نکرده است. چرا که صحت ادعای مدعی در این زمینه با چند سؤال ساده در مورد اتفاقات آینده و جزئیات آن از سوی مردم هم‌عصر او معلوم می‌شده است. در این میان، تنها عده ای محدود را می‌توان یافت که مدعی این امر هستند. اینان در مقاطع مختلف زندگی خود قاطعانه از این ادعای خود دفاع کرده‌اند و پاسخگوی پرسش افراد در مورد اخبار و اتفاقات آینده بوده‌اند. ایشان در لحظه لحظه عمر خود، همانند پیامبر اکرم از چنان علم وسیعی برخوردار بوده‌اند و از وقایع جهان اطلاع داشته‌اند که مردم هم‌عصرشان، به وضوح به مقام علمی آنها پی‌می‌بردند و ایشان را عالمترین شخص می‌دانستند. با بررسی زندگانی ایشان شواهد بسیاری در تأیید این موضوع می‌توان یافت که ذکر آنها خود فرصت دیگری می‌طلبد.

لازم به ذکر است که اینان همان کسانی هستند که شیعیان به امامت آنها معتقدند؛ جانشینان پیامبر و نمایندگان خداوند بر روی زمین؛ علی و یازده فرزند معصوم از نسل او.

از آنچه گفته شد نتیجه می‌شود در هر عصری و از جمله در دوران حاضر باید حجت و نماینده‌ای از جانب خدا بر روی زمین وجود داشته باشد، تا در شب قدر، محل نزول ملائک باشد. بر این اساس شیعیان قائلند که پس از رسول خدا ملائک بر ائمه اطهار که جانشینان به حق آن بزرگوار و خلفای الهی بر روی زمین بودند، نازل می‌شدند و در عصر حاضر نیز هر ساله در شب قدر، فرشتگان الهی بر وجود امام عصر، امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) نازل می‌شوند.

 

شب قدر کدام یک از شبهای سال است؟

با در نظر گرفتن دو آیه از قرآن کریم و دقت در آنها و با استفاده از احادیث نبوی و کلام ائمه اطهار می‌توان دریافت که یک چنین شبی در ماه مبارک رمضان قرار دارد. چرا که خداوند در آیه 185 سوره بقره، ماه رمضان را ماهی معرفی می‌کند که قرآن در آن نازل شده است.(22) و در آیه آغازین سوره قدر نیز شب قدر را شبی می‌داند که قرآن در آن نازل گشته است.(23) پس به خوبی می‌توان نتیجه گرفت که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد و قرآن در این شب و در نتیجه در ماه رمضان نازل شده است. روایات رسیده از پیامبر اکرم و اهل بیت نیز این مطلب را تأیید می‌نماید. نهایتاً آنچه ما می‌توانیم از قرآن کریم در تعیین زمان این شب بفهمیم، محدود به وقوع یک چنین شبی در ماه مبارک رمضان است. اما روایات رسیده از معصومین در تفسیر قرآن وضعیت را روشن‌تر می‌کند. در این روایات به شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان اشاره شده است و شب بیست و سوم از بقیه محتمل‌تر شمرده شده است.

 

چه باید کرد؟

در قسمتهای پیشین اشاره شد که طبق آیه‌ای از قرآن کریم شب قدر از هزار ماه که در آن شب قدری وجود ندارد، برتر و بالاتر است.(24) ائمه اطهار (علیهم السلام) در مقام تفسیر و تبیین آیات قرآن، دلیل این برتری حیران کننده را، برتری عبادت و انجام عمل صالح برای بندگان در این شب دانسته‌اند.(25)

اگر لحظه‌ای درنگ کنیم و کمی با خود بیاندیشیم خواهیم دید که در میان 365 شب سال تنها شبی از شبها‌ست که این چنین مورد عنایت و توجه قرار گرفته و چنان اثراتی بر آن مترتب شده است. بنابراین با اندکی تأمل به این نتیجه خواهیم رسید که باید این فرصت را غنیمت شمرد چرا که در این شب پر‌خیر و برکت فرصتی بسیار استثنایی آن هم در ماه میهمانی خدا برای ما فراهم شده است که می‌توانیم با توجه و همتی که به کار می‌بندیم بهره بسیار زیادی از آن ببریم.

با رجوع به بیانات ائمه اطهار می‌توان از اعمال و عباداتی که مورد توصیه قرارگرفته‌اند، با خبر شد. از جمله این اعمال می‌توان به احیاء این شب و تفکر و تحصیل علم در باب مسایلی که انسان را به خدا نزدیکتر می‌گرداند اشاره کرد. مثلاً مناسب است در این شب مقداری با خود خلوت کنیم، عملکرد سال گذشته خود را مرور کنیم. اعمال و رفتار خود را در این سال زیر ذره‌بین قرار دهیم و ببینیم در سال گذشته کجا بوده و اکنون به کجا رسیده‌ایم؟

با پرداختن به این افکار می‌توانیم مقدمه استفاده بیشتر از این شب را مهیا کنیم. از خداوند تقدیر بهتری را در سال آینده طلب کنیم. از او بخواهیم که ما را در پیمودن مسیری که مورد پسند اوست کمک کند. همچنین از او که وعده آمرزش در این ماه و به خصوص در این شب به ما داده است در مورد کوتاهی‌های خود طلب مغفرت و آمرزش کنیم و تصمیم بگیریم او را بیش از پیش اطاعت کنیم.

همچنین زنده نگه داشتن یاد خداوند در دل، دستگیری از محرومان و مظلومان و دعای خیر برای سایرین نیز از جمله اعمال سفارش شده هستند.(26)

بدین ترتیب است که هر انسان آگاه و بیدار دل در حدی که در توان و شایسته اوست، می‌تواند هر چه بیشتر خود را مشمول عنایت و توجه خداوند قرار دهد. به این امید که بتوانیم از این فرصت استثنایی و خیرات بی‌منتهای این شب بهره و استفاده‌ای شایان ببریم.

 

  پایگاه اسلامی -شیعی      رشد

http://www.roshd.org/per/beliefs/?bel_code=83

*************************************************

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (1)
وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ (2)
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (3)
تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (4)
سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ (5)

با توجه به آیات سوره قدر می‌توان به فضیلت‌های شب قدر پی برد:
1. قرآن در آن نازل شده است.
2. عبادت و احیای آن معادل بیش از هزار ماه است.
3. خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می‏شود.
4. رحمت خاص خدا شامل حال بندگان می‏گردد.
5. فرشتگان و روح در آن شب نازل می‏گردند.

شب قدر از شب‌های مقدس و متبرک اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سوره‌ای نیز به نام «سوره قدر» نازل فرموده است. در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمی‌رسد. این شب، شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است. عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک سال انسان‌ها و روزی‌ها، عمرها و امور دیگر مشخص می‌شود. ملائکه در این شب بر زمین فرود می‌آیند، نزد امام زمان(عج) می‌روند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه می‌دارند. شب‌زنده‌داری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در این شب، بسیار توصیه و تأکید شده است.

عظمت و فضیلت این شب بر سایر شبها را از این امور می‌توان به دست آورد:

1) آمرزش گناهان: پیامبر خدا(ص) در تفسیر سوره «قدر» فرمودند:
«هر کس شب قدر را احیا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامی گناهانش آمرزیده میشود.»
2) قلب رمضان: امام صادق(ع) فرمودند:
«از کتاب خدا استفاده می‌شود که شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان لیلة القدر است.»
3) نزول قرآن: طبق روایات، مجموع قرآن در شب قدر دفعی و یکباره بر پیامبر (ص) نازل شده است. این نزول دفعی و یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی(ص) به صورت الفاظ نازل شده است.
4) برتر از هزار ماه: نزول همه‌ی ملائکه و روح در شب قدر بر زمین و سلام دادن بر بندگان خدا نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر(ع) فرمودند:
«عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.»

فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم

شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبی‌ها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.
در شب قدر که شب‌زنده‌داری می‌کنیم، خداوند نام ما را در گروه نیک‌بختان ثبت می‌کند و آتش جهنم را بر ما حرام می‌سازد. آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک‌تر شویم؟
دعاهای شبهای رمضان مجموعه‌ای است روشنی‌بخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزش‌های آن‌ها به صورت هدف‌هایی برای ما در می‌آیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدف‌های مطرح‌شده در دعاها گام برداریم.

http://roshd.ir/Default.aspx?tabid=619&SSOReturnPage=Check&Rand=0   وبگاه  رشد



تاریخ : چهارشنبه 93/4/25 | 12:46 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی