
وی با بیان اینکه در دوران قاجار جریان نفاق با منحرف کردن جریان عدالتخواهی، مشروطه را به ارمغان آورد، افزود: جریان نفاق از ابتدای نهضت امام(ره) وجود داشت و مستقیما با امام مخالفت نمی کردند.
موسس بنیاد تاریخ پژوهی ادامه داد: زمانی که امام(ره) تبعید شده بود می گفتند مگر می شود با آمریکا در افتاد؟
روحانی با اشاره به اینکه سازمان مجاهدین خلق یک جریان خطرناک بود که اگر بصیرت امام(ره) نبود همان کاری را که فراماسون ها با نهضت عدالتخواهی کردند بر سر نهضت امام(ره) می آوردند، گفت: از پیروزی انقلاب، بنی صدر، جبهه ملی و نهضت آزادی هیچکدام راه امام(ره) و اسلام ناب را قبول نداشتند و بدترین نفاق را دنبال کردند. سالم ترینشان بازرگان بود که اعتقادات خود را به زبان می آورد. در نوفل لوشاتو پیش امام(ره) رفت و گفت شاه را از ایران بیرون نکنید که امام(ره) با تندی گفت کدام انسانیست اجازه می دهد کسی را که دستش به خون مردم آلوده است را بیرون نکنیم و بازرگان سکوت کرد و به ایران بازگشت. ابراهیم یزدی بلافاصله برای اینکه این جریان به پای آنها نوشته نشود علیه بازرگان اعلامیه صادر کرد و گفت: شاه باید از ایران برود. نهضت آزادی هم در دوران جنگ ضربات زیادی را به ما زد و حرف های غربی ها را تکرار می کرد.
وی با تاکید بر اینکه امروز هم بزرگترین خطر برای نظام ما جریان نفاق است که پشت چهره شخصیت های روحانی خودش را پنهان کرده است، تصریح کرد: عدهای در کشور دیدگاه هایی دارند که با راه امام(ره) و رهبری نمی خواند؛ بنابراین حرف های خودشان را از زبان آنها می زنند و متاسفانه مسائلی که امروز مطرح می شود خنجری است از پشت به راه امام(ره).
رئیس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی تصریح کرد: نمونه دوری از راه امام(ره)، ذلت پذیری در برابر اهانت ها و گستاخی های اخیر آمریکاست، که کمتر سابقه داشت و آمریکا به خود اجازه نمی داد مستقیما در مسائل ایران دخالت کند و به عنوان مثال وقتی وزیر خارجه ما به مراسم عماد مغنیه در لبنان رفت دولت آمریکا رسما اعتراض کرد.
روحانی با بیان اینکه سومین مورد، مورد هجمه قرار دادن جریان حزب الهی و وفادارن امام(ره) با برچسب های تندرو و خشونت طلب است، تاکید کرد: اولین تاثیر این موارد جداشدن دولت از ملت است. از افتخارات ما بود که ملت و دولت یکی هستند؛ اما اینگونه موضع گیری ها در برابر منتقدین آن هم از زبان کسی که می گوید باید مردم انتقاد کنند، دور از انتظار است.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: روزی که انقلاب در آستانه پیروزی بود آمریکا فکر نمی کرد اسلام در مقابل منافع استکباری قد علم کند و بر این باور بود که اسلامی مثل عربستان در ایران حاکم می شود و دغدغه داشت که نکند پشت صحنه جریانات ایران کمونیست ها باشند و آمدن هایزر به ایران هم برای این بود که بفهمد چه کسی از آستین امام(ره) بیرون می آید.
رئیس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی با بیان اینکه آمریکایی ها روی شاپور بختیار خیلی پا فشاری و حتی امام (ره) را تهدید می کردند، گفت: آمریکایی ها در نوفل لوشاتو نزد امام(ره) آمدند و گفتند ما تا کنون در برابر ایران و حتی بیرون کردن شاه سکوت کردیم؛ ولی اگر در مقابل بختیار بایستید آمریکا برخورد دیگری می کند و امام(ره) گفتند ما هم تا کنون در برابر آمریکا کاری نکردیم و کاری نکنید که با آمریکا برخورد دیگری بکنیم. وقتی بازرگان به ریاست دولت موفقت گمارده شد تا حدی آمریکایی ها آرامش یافتند.
روحانی ادامه داد: بعد از پیروزی انقلاب دیدند امام(ره) اسلامی را حاکم کرده که با ادعای آنان مغایرت دارد. بنابراین در سرتاسر جهان هرجا اسلام سربلند کرد به شدت سرکوب کردند و اجازه ندادند در هیچ جای دیگری اسلام پا بگیرد؛ مثلا حمام خونی که در الجزایر راه انداختند، رهبران دینی را در هرجا که دیدند ترور کردند و اجازه ندادند روحانی دیگری در برابرشان بایستد.
وی با بیان اینکه فکر می کردند با فشارها می توانند اسلام را به عقب برگردانند و از پیشرفت بازدارند؛ ولی دریافتند که با این فشارها نمی توانند در مقابل سیل بنیان افکن اسلام مقاومت کنند، گفت: بنابراین اسلامی را ایجاد کردند که مایه بدنامی اسلام راستین شود و طالبان و القائده را روی کار آوردند که مایه سرشکستگی اسلام بودند.
رئیس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی تصریح کرد: امروز دو جریان به نام اسلام و در جهت ضربه زدن به اسلام راستین مطرح شده است. یکی اسلام خشونت طلب، افراطی گری، وحشی گری و ترور که تلاششان این است که تلقین کنند اسلام راستین این گونه است و جریان دیگر تفریط است. عده ای در کشور ما سربلند کرده اند و تلاششان این است که هرگونه مقاومت و سازش ناپذیری را محکوم کنند.
روحانی گفت: این که یک باره جریانی راه می افتد و با چماق افراطی سعی می کنند نیروهای انقلابی و حزب الهی را سرکوب کنند، حساب شده است؛ امام (ره) فرمودند گاهی دشمن حرف ها و نقشه های خود را از زبان خودی ها بیان می کند. در مراکز علمی باید بررسی شود که چرا یک باره چند نفر به شدت ضد افراطی می شوند و از اعتدال دم می زنند و برای آن اشک تمساح می ریزند.
وی افزود: اگر اظهار تنفر از دشمن افراطی گری است در مکتب تشیع 14 قرن است که این اتفاق می افتد و بعد از هر نماز هم لعن دشمنان اهل بیت مستحب است. اینکه امام(ره) تاکید می کند که تنها به یزید زمان حسین (ع) لعن نکنید و یزید زمان خود را هم لعن کنید برای این است که مکتب تشیع اقتضا می کند در برابر ستم ها ساکت نباشیم و موضع بگیریم.
موسس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی با بیان اینکه آقای ری شهری نامه ای به امام نوشت و در مورد نوع رابطه با آمریکا سوال کرد و امام(ره) در پاسخ گفت مواظب باشید فریبتان ندهند و مبادا ظلم های آمریکا را فراموش کنید، تصریح کرد: طبق رسالت اسلامی باید نسبت به دشمن اعلام انزجار کنیم و اهمیت این به حدی است که بانوی اول اسلام سفارش می کند مزارش پنهان بماند تا شیعیان علت آن را جویا شوند و متوجه ظلمی که به اهل بیت(ع) شده بشوند.
روحانی با اشاره به این که عده ای به اسم اعتدال سعی می کنند اسلام را دین سازش و تسلیم طلبانه نشان دهند و با اساس اسلام و قرآن برخورد می کنند، گفت: اینکه عده ای می گویند مرگ بر آمریکا نگوییم چون افراطی گری است، مقابله با قرآن است. خدا دوست ندارد کسی ناسزا بگوید مگر کسی که مورد ظلم قرار گیرد و اینکه امام(ره) می گوید مرگ بر آمریکا برگرفته از قرآن است.
وی با بیان اینکه رهبر انقلاب مطرح کردند برخی مسئولین نمی توانند پیام اقتدار مردم را درک کنند، تصریح کرد: اصل به آنجا بر می گردد که مردمی و جامعه شناس نیستند و نمی توانند واقعیت اسلام را درک کنند.
نویسنده تاریخ انقلاب اسلامی ایران با تاکید بر اینکه اسلام شناسی به عمامه و خوب حرف زدن نیست، گفت: وقتی کسی اسلام شناس و مردمی نباشد نتیجه این می شود که طوری حرف بزند که مردم خوششان بیاید و مثلا می گوید نباید زنان زیبارو را از میدان بیرون کرد. چه کسی زنان را از میدان بیرون کرده و مگر در کشور ما بسیاری زنان متدین زحمت نمی کشند.
روحانی ادامه داد: چرا رئیس جمهور مطرح می کند که نباید کسی را با شلاق به بهشت برد. اکثریت مردم به نظام رای دادند و گفتند باید احکام اسلام اجرا شود. این ها که می گویند نباید با شلاق مردم را به بهشت بیرون برد یعنی هرج و مرج در کشور حاکم باشد. این ها نگویند اسلام، بگویند ما می خواهیم اسلام نباشد و هرکس هرکاری خواست بکند. حتی آنهایی که حرف امام(ره) را نمی فهمیدند حاضر بودند برای کم شدن بی بند و باری با شاه کنار بیایند.
وی گفت: آیا کسی که این حرف ها را می زند می خواهد زمینه را برای بی حجابی فراهم کند یا احساس کرده اند در بین مردم جایگاهی ندارند و سعی می کنند با یک سلسله حرف های دگراندیش پسند برای خود اعتبار کسب کنند.
موسس مرکز اسناد انقلاب اسلامی با بیان اینکه این مسائل نگران کننده است و چیزی نیست که یک باره انجام شده باشد، تاکید کرد: از 20 سال پیش کسانی سعی کردند با قلم فرسایی غیرت، عزت و شرافت زدایی کنند. مسائلی که امروز می بینیم برنامه ریزی شده است. فهمیدند با تظاهرات نمی توانند انقلاب را از مردم بگیرند؛ بنابراین سعی کردند در نشریاتشان غیرت را به سخره بگیرند. این جریانات حساب شده است که اخلاق، اعتقادات و فرهنگ ما را از ما بگیرند.
روحانی تصریح کرد: برخی کسانی که امروز در راس کار هستند، راه امام(ره)، شهدا و اسلام را نشناخته اند. می گویند امروز دنیای عقلانیت است و نباید در مقابل کدخدای جهان ایستاد و اگر خلاف این عمل شود غیر عقلانی است.
وی با تاکید بر این جمله امام(ره) که فرمودند کسانی می توانند تا آخر خط با ما باشند که درد فقر و استضعاف و محرومیت را چشیده باشند؛ گفت: انسان های رفاه طلب و تجملاتی که زندگیشان سلطنتی است نمی توانند برای همیشه انقلابی باشند و ممکن است در ماجراهایی با جو حرکت کنند.
نویسنده تاریخ انقلاب اسلامی ایران گفت: اولین ضعف افرادی مثل هاشمی این است که جو زده می شود و طبق جو حرکت می کند. زمانی که جو حرکت مسلحانه بود، هاشمی هم جوگیر شده بود و حتی نظرات امام را نادیده می گرفت و از مجاهدین خلق دفاع می کرد. حتی به امام نامه داده بود که اگر از این ها دفاع نکنید اعتبارتان نزد مردم کم می شود.
وی اظهار کرد: امام جمعه رفسنجان به امام گفت هاشمی اصرار می کند که وجوهات شرعی را به مجاهدین خلق بدهیم و امام در پاسخ می گوید این کار جائز نیست و هاشمی اغفال شده است. هاشمی تا زمانی که ماهیت مجاهدین خلق آشکار نشده بود از آن ها دفاع کرد.
روحانی با بیان اینکه هاشمی امروز احساس می کند که جو کنار آمدن با آمریکا و جو لیبرالیستی حاکم است لذا از اعتدال حرف می زند و می گوید امام مخالف مرگ بر آمریکا بود، گفت: امام در فروردین 67 می گوید بهترین دعا برای امثال رئیس جمهور امریکا این است که خدا مرگشان بدهد و در وصیت نامه خود نیز می گوید یزید زمان خود را هم لعن کنید و این ها صحبت های هاشمی را باطل می کند.اگر امام این نظر را داشت در بیان آن درنگ نمی کرد.
رئیس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران با بیان اینکه خاطرات هاشمی آنقدر بی اعتبار شده که امروز مورد تمسخر قرار می گیرد، اظهار کرد: در چند شماره فصلنامه 15 خرداد خاطرات هاشمی را نقد کرده ام.
وی با تاکید بر اینکه ضعف دیگر هاشمی این است که با مردم یک رو نیست و سعی می کند مردم را در ناآگاهی نگه دارد که این باعث تاسف است، گفت: شب رحلت امام در جماران بودیم. لحظه فوت، امام را در تلویزیون های مدار بسته می دیدیم. بعد ازاینکه امام به ملکوت اعلی پیوست، صدای زجه و گریه مردم در جماران پیچید و همه از خانه ها بیرون آمده بودند. در این شرایط هاشمی به حاج احمد اصرار می کرد که فوت امام را اعلام نکنید و به مردم اعلام کنید که حال امام بد است و چند روز در مساجد مراسم دعا برگزار کنید تا در این فرصت رهبر آینده را تعیین کنیم؛ که حاج احمد زیر بار نرفت.
روحانی افزود: ضعف سوم هاشمی این است که به شدت قدرت طلب است و حاضر است در راه قدرت دست به هر کاری بزند. وقتی آیت الله خامنه ای به رهبری برگزیده شد، مجلس خبرگان غیر از ایشان کسی را نداشت که ارجح باشد. سیاست، بصیرت و مقام علمی مقام معظم رهبری ارجح است و همانطور که می بینیم مانند کوهی در مقابل تهدیدها ایستاده است.
نویسنده تاریخ انقلاب اسلامی ایران ادامه داد: هاشمی فکر می کرد چون با مقام معظم رهبری دوستی دیرینه دارد باید در تصمیم گیری ها شریک باشد. در هر ساعتی از شبانه روز که می خواست می توانست با رهبر انقلاب دیدار کند؛ اما هاشمی در 88 نامه ای به رهبر معظم انقلاب نوشت که رهبری را تهدید کند و بگوید اگر مرا در قدرت شریک نکنی وضعیت درست نمی شود. فکر می کرد این نامه می تواند اوضاع را به هم بریزد و رهبری ناگزیر می شود برای حل مسائل به وی رجوع کند اما دیدیم که با عنایت الهی و هوشیاری و مقاومت مردم، رهبری اجازه نداد فتنه راه به جایی ببرد.
وی گفت: چهارمین ضعف هاشمی این است که به شدت تحت تاثیر آقا زاده هاست و به علت اینکه از خانواده مرفهی بوده، روی تجمل گرایی بسیار پافشاری می کرد و در نمازجمعه مردم را به تجمل گرایی تحریص می کرد.
روحانی با بیان اینکه از خدا می خواهم و آرزو دارم که هاشمی که در طول زندگی خیلی زحمت کشیده، در مسیر ملت و اسلام ناب باشد و از مسیر ولایت دور نشود که خسران دنیا و آخرت است؛ گفت: رهبر انقلاب نمی خواهد کسانی را که اعوجاجی دارند به سقوط بکشاند و وظیفه رهبر انقلاب این است که دستانش را گرفته و نجاتش دهد و امید ما این است که هاشمی به ملت بپیوندد.
موسس مرکز اسناد انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه ناگزیریم برای انجام یک رسالت بعضی ضربه های وارده را بپذیریم؛ گفت: امام می توانست قبل از رای آوردن بنی صدر به اطرافیان بگوید که این را بین مردم پخش کنید که امام نسبت به بنی صدر نظر منفی دارد؛ اما این کار را نکرد. امام برای رای مردم احترام قائل بود و بعد از رای گیری در مراسم تنفیذ بود که گفت بنی صدر بدانند که «رأس کلّ خطیئه حبُّ الدنیا» و آن موقع بود که برخی ها نظر امام را نسبت به بنی صدر فهمیدند. بنی صدر در کتاب خاطرات خود نقل می کند که به جماران رفتم و به امام گفتم می خواهم برای ریاست جمهوری کاندید شوم و امام گفت شما صلاحیت ندارید.
وی افزود: اگر امام غیر از این عمل می کرد یک حکومت فردی بوجود می آمد که با رفتن او همه چیز از بین می رفت. امام اجازه داد مردم خودشان رای بدهند و روی پای خودشان بایستند. اگر قرار باشد به خاطر اینکه آسیب می خوریم این و آن را طرد کنیم، این حکومت استبدادی می شود. باید اجازه بدهیم افراد حرفشان را بزنند و آنجا که به اصول بر می خورد، رهبر وظیفه دارند موضع بگیرند.
روحانی تصریح کرد: به نظرم آقای روحانی از اول روش انقلابی را قبول نداشت و ندیدم قبل از انقلاب حرکت سیاسی مشخصی که در راستای مبارزات و حرکت انقلابی امام باشد، انجام دهد و برداشتم این است که این راه را قبول ندارد و دور از خردمندی می داند.
موسس مرکز اسناد انقلاب اسلامی اضافه کرد: شیوه ای که ما در انقلاب می شناسیم برای آقای روحانی مطرح نیست و به شدت به دنبال کنار آمدن با دنیا هست و به نظرم دنیا را خوب نشناخته اند چرا که حکایت گرگ و میش است و اگر کسی بخواهد عبرت بگیرد عملکرد بد آمریکا در مذاکرات کافی است.
وی گفت: اگر می خواهیم روحیه رئیس جمهور فعلی را بشناسیم کتاب جهانی شدن که از سوی موسسه تحقیقات استراتژیک در زمان ریاست روحانی بر این موسسه، منتشر شده است را بخوانید. روحانی در این کتاب صراحتاً استقلال را زیر سوال برده و می گوید اگر می خواهیم با دنیا ارتباط داشته باشیم نباید اسلام به تمام معنا در کشور ما پیاده شود.
روحانی در ادامه با بیان اینکه در این 35 سال مردم فقط به مرگ بر آمریکا دلخوش نکردند و پیشرفت های ما در زمینه های مختلف به همت و برکت اندیشمندان دیده اند، گفت: در مقابل جوسازی ها و تبلیغات عظیم آمریکا علیه ایران، با شعار مرگ بر آمریکا می توانیم به کسانی که چشم امیدشان به ایران است، نشان دهیم که همچنان در صحنه حضور داریم و عقب نشینی نکرده ایم.
نویسنده تاریخ انقلاب اسلامی ایران تاکید کرد: آمریکا در هر مقطعی تلقین می کند که ایران باخت و مثلا در جریان مذاکرات دیدیم که سعی می کند به دنیا بقبولاند که ایران تسلیم شده است. وحشت آمریکا این است که راه ایران برای آزادی خواهان جهان الگو شود. ما با شعار مرگ بر آمریکا به محرومان و مستضعفان جهان نشان می دهیم که در صحنه حضور داریم.
وی ادامه داد: وقتی که انقلاب پیروز شده امام گفت ما انقلاب را صادر می کنیم. مردم فلسطین 40 سال سعی می کردند در مقابل اشغال گران بایستند و به برکت انقلاب اسلامی دیدیم که چگونه توانستند در جنگ های 22 و 8 روزه رژیم صهیونیستی را شکست دهند.
روحانی در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان در مورد حواشی مستند «من روحانی هستم» گفت: جرم مستند «من روحانی هستم» این است که حقیقتی را در مورد آقای روحانی آن هم با احترام مطرح کرده است. فقط برای اینکه دخالت روحانی در قضیه مک فارلین را مطرح کرده است، آقایان وحشت کرده اند که مبادا به شخصیت روحانی صدمه بزند.
رئیس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی با بیان اینکه مردم چه این موضوع را بپذیرند و چه نپذیرند به عملکرد امروز افراد نگاه می کنند، اظهار کرد: دخالت روحانی در مک فارلین در خاطرات هاشمی و جاهای دیگر هم آمده است. هاشمی در خاطراتش به صراحت می گوید من، روحانی و دکتر هادی را برای مذاکره فرستادم. اگر دروغ است باید خاطرات هاشمی را هم تکذیب کنند.
وی تصریح کرد: وزیر ارشاد اعلام کرد فیلمی با دروغ ساخته شده و وظیفه دادستانی است که تعقیب کند و حالا که دادستانی می گوید بگویید کدام قسمت مستند دروغ است تا ماجرا را پیگیری کنیم؛ می گویند نمی خواهیم اقدامی کنیم.
روحانی افزود: در مورد مک فارلین هنوز حقایق کاملا بیان نشده، اما امام تا روزی که مک فارلین به ایران نیامده بود از مذاکرات پشت پرده خبر نداشت و وقتی خبردار شد که مک فارلین به ایران آمده، اجازه نداد کسی با وی ملاقات کند و دستور داد ماجرا را برای مردم بازگو کنند.
موسس مرکز اسناد انقلاب اسلامی با بیان اینکه انقلاب اسلامی ایران یک ویژگی دارد که هرکسی ناخالصی داشته باشد و با ماسک وارد صحنه شود را رسوا می کند، تاکید کرد: حکومت اسلامی حکومت صالحان است و کسانی که صالح نشدند و خودساخته نیستند وقتی به صحنه می آیند عملکرد شان، آنها را رسوا می کند. احمدی نژاد هم ویژگی های یک انسان صالح را نداشت و اگر کسی این ویژگی ها را نداشته باشد و به قدرت برسد، خدا و مردم را فراموش می کند.
وی گفت: احمدی نژاد خدمتگذار بود و تو دهنی ای که به آمریکا زد در تاریخ ایران بی سابقه بود، اما چند چیز او را به چالش کشاند. احمدی نژاد قربانی مشایی شد و مشایی توانست یک انسان فعال و مفید را فلج کند.
روحانی در بخش دیگری از سخنانش با تاکید بر اینکه دلواپسی امروز ما برای اساس اسلام است، تصریح کرد: دلواپسان احساس می کنند اصول در خطر است چرا که کسانی می خواهند آرمان های امام را کنار بزنند و اسلام آمریکایی را حاکم کنند.
رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی تاکید کرد: دست روی دست گذاشتن بی فایده است و اولین وظیفه ما انتقاد و اعتراض است که موجب دلگرمی مقام معظم رهبری است و علاوه بر آن کسانی که اشتباه می کنند و فکر می کنند همه مردم با آنها همفکر هستند، به اشتباه خود پی ببرند.
وی در پایان با بیان اینکه کسانی می خواهند تلقین کنند که دوران امام تمام شده است، گفت: خانواده های شهدا، آنهایی که عزت و شرافت دارند و نمی خواهند عزتشان مورد تعرض آمریکا قرار بگیرد و همه، امروز دلواپسیم.

به عنوان آغازین سوال مناسب است از این نقطه شروع کنیم که از چه دورانی ـ که قاعدتاً باید دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بوده باشد ـ با رهبر معظم انقلاب آشنا شدید و از همان مقطع، پایه علمی و بهطور مشخص مکانت فقهی و اصولی ایشان را در چه حد دیدید؟ بهویژه از چه زمانی متوجه «قوه اجتهاد» در ایشان شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم.حضرت مستطاب آیتالله جناب آقای خامنهای «حفظهالله تعالی» بخشی از تحصیلشان در غیر از شهر مقدس وحوزه مبارکه قم بوده است. در دورانی که به قم تشریف آوردند، مدتی در درس مرحوم آیت الله بروجردی و مدتی هم در درس حضرت امام شرکت کردند. علاوه بر این آن طور که خودشان می فرمودند، در درس خارج فقه مرحوم آیتالله حاج آقا مرتضی حائری هم شرکت میکردند.
خوب است که دراینجا عرض کنم که مرحوم آقای حاج آقا مرتضی، فقیه وارسته، بسیار متدین و از نظر علمی بسیار قوی بود، اما درس گستردهای که همه کس در آن شرکت کند نداشت، لکن همه فضلای آن روز حوزه می دانستند که آدم فاضل و عمیقی بود. جناب آقای خامنهای در درس فقهی ایشان ـ که فکر میکنم در بحث طهارت بود ـ شرکت میکردند. البته من در آن زمان با مرحوم آیتالله حائری ارتباط نزدیکی نداشتم و یا حداقل در درس ایشان شرکت نمیکردم. دوره تلمذ جناب آقای خامنهای خدمت آقای حائری، احتمالا باید مربوط به قبل از سال 1341 و 1340 بوده باشد. من هم درآن دوره قم بودم و از سال 1335 یا 1336 توفیق حضور در درس خارج حضرت امام را پیدا کردم. درس امام پس از درس مرحوم آیتالله بروجردی بر سایر دروس مقدم و جمعیتش هم زیاد بود و فضلای حوزه در درس امام شرکت میکردند.
تا سال 1342 که جریان حمله به فیضیه و دستگیری حضرت امام پیش آمد، تقریباً منحصراً فقه و اصول درس امام را میرفتیم. درآن موقع، ارتباط نزدیکی با حضرت آیتالله خامنهای(دامت برکاته) نداشتم و آشنایی ما یک آشنایی ِ فیالجمله بود. البته از این هم مطلع هستم که جناب ایشان در سفری هم برای دیدن دروس علمای نجف به عراق سفر کرده بودند، اما توقف چندانی نداشتند، چون پدر بزرگوارشان به دلایلی خواسته بودند که ایشان به ایران برگردند. ایشان پسر دوم مرحوم آیتالله آقا سید جواد حسینی خامنهای(رحمه الله) بودند و پدرشان هم نیاز داشتند که ایشان در ایران و درمحضرشان باشند، لذا ایشان تحصیلاتشان را در حوزه قم ادامه دادند وپس از مدتی و به دلیلی که عرض شد، به مشهد مراجعت کردند. در آنجا هم در درس خارج مرحوم آیتالله میلانی شرکت کردند.
علیرغم اینکه در آن دوران خودِ بنده از مراتب علمی ایشان اطلاع دقیقی نداشتم، اما بعضی از دوستان ایشان مثل مرحوم آیتالله آقا سید حسن طاهری خرمآبادی را که با آقای خامنهای مأنوس وحتی همبحث بود میشناختم وآن مرحوم و برخی از دوستان دیگر از فضل و استعداد و خوشفهمی ایشان نکاتی را نقل میکردند. روی همین سابقه ذهنی، یک بار در تابستان که به مشهد مشرف بودیم، همراه مرحوم آقای طاهری به دیدن آیتالله خامنهای رفتیم و جلسهای با ایشان داشتیم.
این دوره گذشت تا یکی دو سال
مراد بنده از ذکر این خاطره این است که بحثهای این جلسات، صرفاً بحثهای سیاسی نبودند که به علمیت اشخاص ارتباط نداشته باشند، بلکه در بین آنها بحثهای علمی و بهویژه فقهی هم مطرح میشدند، چون موضوع جلسات که به جوانب گوناگون تاسیس نظام مربوط میشد، ایجاب میکرد که مبانی فقهی موضوعات مطروحه هم مورد توجه و بحث قرار گیرند. من دراین دوره و در این جلسات بود که با مراتب فضل و دقت نظر واحاطه ایشان به مقولات علمی و فقهی آشنایی و به خود ایشان ارادت خاصی پیدا کردم.
لذا بنده خودم از همان دوره ـ که عرض کردم یکی دوسال به انقلاب مانده بودـ نسبت به آقای خامنهای این نظر را داشتم که فردی است از جنبه علمی شایسته و خوشفکر که استنباطهای قوی و در عین حال به روز از مسائل فقهی دارد. این مسئله علاوه بر شهادتهایی بود که دوستان ما قبلا در باره فضل ومقام علمی ایشان داده بودند. بااین همه، من به لحاظ ارتباطی که بعد از پیروزی انقلاب ـ به تناسب مسئولیتهایی که هر دو در نظام پیدا کردیم ـ با ایشان داشتم، بیشتر به فضل و مقام علمی ایشان پی بردم و نهایتا به دلیل همین سابقه بود که پس از رحلت حضرت امام، به رهبری ایشان رای دادم. چون درآن جلسه خود من در جایگاه هیئت رئیسه بودم، خاطراتی دارم که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.
به روابطی که پس از انقلاب با آقا داشتید، اشاره فرمودید. این ارتباطات به چه شکل بودند و چگونه گاهی صبغه علمی و پژوهشی هم پیدا میکردند؟
حضرت آیتالله خامنهای بعد از شهید رجایی رئیسجمهور شدند. بنده هم در 25 تیر 1362 عضو فقهای شورای نگهبان شدم. البته قبل از این که به شورای نگهبان بیایم، عضو شورایعالی قضایی بودم و به تناسب شغل و جلساتی که پیش میآمد با آقای خامنهای جلسات بحث و گفت وگو داشتیم.
بد نیست در اینجا اشاره کنم که من جزو پیران شورای نگهبان هستم و فقط سن آقای جنتی از من بیشتر است. به هرحال جناب آقای خامنهای در سال 60 برای ریاست جمهوری دور اول انتخاب شدند. خاطرم هست ما در روزهای انتخابات، حج مشرف بودیم و در آنجا به ایشان رأی دادیم. به هرحال جلسات و روابط ما با ایشان ادامه پیدا کرد تا مسئله تاسیس مجمع تشخیص مصلحت پیش آمد و حضرت امام مسائل اختلافی مجلس و شورای نگهبان را به مجمع تشخیص ارجاع دادند.درآن دوره، مجمع تشخیص به ریاست رئیسجمهور برگزار میشد و در این جلسات هم، قهراً انس و ارتباط بیشتری با آقای خامنهای پیدا کردیم. در این جلسات هم میزان اطلاعات فقهی اشخاص منعکس میشد، البته مباحثی بود که شاید بالذات فقهی هم نبودند، اما به مباحث فقهی کشیده میشدند و احاطه اظهارنظر کنندگان را به فقه و دقت نظر آنها نشان میدادند.
قوانینی که مجلس تصویب کرده و شورای نگهبان ایراد گرفته بود، به شورای مصلحت میآمدند و بررسی میشدند. یک سری امور هم بودند که حضرت امام بررسی آنها را به مجمع تشخیص ارجاع داده بودند، نظیر قوانین مربوط به مواد مخدر، گرانفروشی و... وقتی این مباحث را طرح میکردیم، اگر جنبه فقهی داشتند، طبعاً مباحث فقهی هم مطرح میشدند.حاصل اینکه من درآن جلسات دریافتم که جناب آقای خامنهای در این مباحث انصافاً آدم شایستهای است و در این موضوع جای شک و شبههای نیست. هر چه زمان میگذشت، درجه شایستگی ایشان بیشتر بر ما روشن میشد.
این بود تا موقعی که مسئله هیئت بازنگری قانون اساسی پیش آمد. ریاست رسمی جلسات با آیتالله مشکینی بود. آیتالله خامنهای رئیسجمهور و رئیس این مجمع بودند.
از رخداد 14 خرداد و شرایطی که درآن حضرت آقا به رهبری برگزیده شدند، چه خاطراتی دارید؟
در روز 13 خرداد سال 68، به مجلس شورای اسلامی سابق که جلسات هیئت بازنگری در آنجا تشکیل میشد رفتیم. با آقای هاشمی رفسنجانی سلام و علیک کردیم. پرسید: «آقای خامنهای نیامدهاند؟»
بنده درآن دوره غیر از این که عضو شورای بازنگری قانون اساسی بودم، عضو هیئت رئیسه خبرگان هم بودم. به من گفتند به همه خبرگان تلفن کن که فردا ساعت هشت صبح ـ روز 14 خرداد ـ همگی به تهران بیایند، منتهی نگو که حال امام وخیم شده است، بلکه بگو موضوع مهمی است و همه باید بیایند. من با تلفن دفتر امام با همه خبرگان در سراسر کشور تماس گرفتم و تقریباً تا مغرب همه آنها را پیدا و برای شرکت در جلسه فردا دعوتشان کردم.
نماز جماعت مغرب وعشا درهمان محوطه بیمارستان خوانده شد.ساعت 10:20 دقیقه شب بود. نماز عشا را خوانده بودیم و داشتیم صحبت میکردیم که مرحوم حاج احمد آقا آمد و گفت که امام از دنیا رفتهاند. قرار شد به کسی نگوییم. مردم دم در حسینیه جماران جمع شده بودند که چه کار کنیم؟ به آنها گفته شد داخل حسینیه بروید و برای شفای امام دعا کنید. قرار شد خبر رحلت امام را در اخبار ساعت هفت صبح فردا اعلام کنند. بعد به مجلس شورای اسلامی سابق رفتیم و حضرت آیت الله خامنهای وصیتنامه حضرت امام را خواندند. سراسر جلسه گریه بود. تا ظهر جلسه به این شکل برگزار شد. قرار شد غیر از اعضای خبرگان همه بروند و اعضای خبرگان بعد از ظهر و پس از صرف ناهار، تشکیل جلسه بدهند.
بعد از ظهر که جلسه برگزار شد، تقریباً اکثر اعضای خبرگان رهبری حضور داشتند. بحث شورایی یا فردی بودن رهبری مطرح شد. هر چند اعضای هیئت بازنگری به این نتیجه رسیده بودند که رهبری باید فردی باشد، هنوز اصل بازنگری شده 107 به تصویب مردم نرسیده بود. در این مورد بحث و نهایتاً رأیگیری شد و اکثریت به فردی بودن رهبری رأی دادند. حالا سئوال این بود که آن فرد چه کسی باشد؟ قبلاً هیچ صحبتی در باره این که چه کسی رهبر باشد نشده بود. بحث در این باره بیش از سه ربع ساعت طول کشید. درآن جلسه از قول حاج احمد آقا مطرح شد که وقتی آقای خامنهای به سفر کره شمالی رفته بودند، ایشان همراه امام تلویزیون تماشا میکردند. مرحوم حاج احمد آقا گفته بود ایشان برای ریاست جمهوری صلاحیت دارد و امام گفته بودند برای رهبری هم صلاحیت دارد. چند نفری هم اعلام کردند آنها هم از امام، مشابه این حرف را شنیدهاند.
به هرحال بعد از این که نام حضرت آیتالله خامنهای برده شد، ایشان با جدیت فرمودند قبول نمیکنم، نمیتوانم بپذیرم و اجازه گرفتند تا بیایند و پشت تریبون صحبت کنند. آمدند و گفتند من حاضر به قبول این منصب نیستم...و در ادامه در تبیین علت این دیدگاه خودشان، مطالب دیگری را هم فرمودند و نهایتا سخن خود را تمام کردند و رفتند و روی صندلی خود نشستند، اما کسی به این حرفها گوش نکرد و تقریبا همه ما گفتیم صلاحیت دارید و باید قبول کنید!
یادم هست آقای آذری قمی بلند شد و صحبت کرد که شما صلاحیت دارید رهبر نظام باشید و بیخود نفی صلاحیت خودتان را نکنید. آقای خامنهای بسیار مؤدبانه ـ همان طور که ذاتی ایشان است ـ گفت: «آقای آذری! خود شما اگر من حکمی بکنم عمل میکنید؟» آقای آذری گفت: «بله، حکم ولی امر است و وظیفه شرعیام است که عمل کنم».
خلاصه تعداد افرادی که معتقد بودند آقای خامنهای باید این مسئولیت را بپذیرد بسیار زیاد شد و ایشان در حال نارضایتی سکوت کرد و رأیگیری شد. گمانم آن موقع افراد خبرگان 83 یا 84 نفر بودند. در رأی دادن برای تعیین رهبری ـ که شورای نگهبان تصویب کرده و به تأیید حضرت امام هم رسیده بود ـ آمده است حتماً باید سهچهارم اعضای خبرگان حضور داشته باشند و رأی بدهند، یعنی علیالقاعده می بایست 63 نفر رأی میدادند. بندهای که منشی هیئت رئیسه بودم، شمردم و بیش از چهارپنجم رأی داده بودند، یعنی بیشتر از حد لازم قانونی. مسئله تمام شد و ایشان رهبر نظام شد.
این گذشت تا وقتی که برای تابستان به مشهد مشرف شدیم. دوران بازنگری قانون اساسی تمام شده بود. یکی از اصول قانون اساسیِ قبل از بازنگری این بود که رهبر باید مرجع باشد وخبرگان هم باید یک مرجع را به رهبری انتخاب کنند. به مشهد که رفتم زنگ زدند که زود به تهران برگردید. حالا که اصل 107 تغییر پیدا کرده و شرط مرجعیت برداشته و تبدیل به اجتهاد شده، لازم است تا دو باره در باره رهبری حضرت آیتالله خامنهای رای گیری شود. آن موقعی که برای آقای خامنهای رأیگیری کردیم ایشان مرجع نبودند، در حالی که شرط قانون اساسی ِقبل از بازنگری مرجعیت بود، بنابراین ممکن بود بعداً شک و شبههای در این زمینه مطرح شود؛ لذا یک بار دیگر باید خبرگان تشکیل میشد تا ببینیم آقای خامنهای با تغییری هم که در قانون اساسی ایجاد شده است، باز رأی میآورد یا نه. مسافرت را نیمهکاره گذاشتم و برگشتم و دو باره مجلس خبرگان تشکیل و رأیگیری انجام شد و این بار بیش از بار گذشته به ایشان رای دادند.
اتفاقا این مورد نیز از نکاتی
اولا امام دراواخر عمر شریفشان این نکته را حل کردند و در جواب آیتالله مشکینی فرمودند شرط مرجعیت لازم نیست. این جواب،تنها یک راهنمایی صرف نبود، بلکه از نظر ما با توجه به ولایت مطلقه فقیه،یک قانون به شمار میرفت. در واقع امام با این اعلام نظر خود، شرط مرجعیت را برداشتند. البته این دیدگاه حضرت امام در بازنگری، از طرق متعارف هم به قانون مبدل شد.
ثانیا بر اساس رایگیری مجددی هم که بعد از بازنگری انجام گرفت این شبهه برطرف شد، چون با عنایت به اصلاحات قانون اساسی، در باره ایشان دو باره رایگیری شد این بارآقا الحمدلله رای بیشتری آوردند.
قاعدتا بخشی از خاطرات جنابعالی از رهبر معظم انقلاب به جلس هفتگیای برمیگردد که به اتفاق عدهای ازعلما به بررسی برخی از مسائل فقهی مهم و مستحدث در محضر ایشان میپرداختید. از چگونگی شکلگیری این جلسات و روال کار آن چه خاطراتی دارید؟
هدف ما از برقراری این جلسات آشنایی بیواسطه یا معالواسطه علما و فضلای حوزه با مقام علمی و توانایی فقهی رهبر معظم انقلاب بود، چون وقتی عدهای از علما در هفته با ایشان بحث داشتند، خود به خود مراتب علمی و نظریات ایشان در حوزه هم انعکاس پیدا میکرد.
فکر میکنم قبل از چهلم رحلت حضرت امام بود که با مرحوم آقای طاهری صحبت کردم و گفتم خوب است آقا یک جلسه فقهی داشته باشند و عدهای از فضلا در آن شرکت کنند تا مراتب فقهی و علمی ایشان برای فضلا بیشتر ثابت شود و آنها هم به دیگران منتقل کنند.آقای طاهری هم این فکر راپسندیدند. خود من خدمت آقا رفتم و عرض کردم خوب است چنین جلسهای برگزار شود تا دیگران به جهات علمی جنابعالی واقف شوند و نظریات شما هم از این طریق بیشتر مطرح شود. ایشان فرمودند فکر خوبی است، ولی الان که مردم به ملاقات میآیند، سرم خیلی شلوغ است و نمیتوانم این کار را رها کنم. عرض کردم منتظر میمانیم تا چهلم امام بگذرد و شما فراغتی پیدا کنید. نهایتا بنا شد این کار انجام شود. فکر میکنم در همان جلسه هم قرار شد افراد را خود آقا انتخاب کنند. نمیدانم ما هم توصیهای کردیم یا نه، ولی هدف و غرض ما این بود که این جهتی که عرض کردم محقق شود.
ایشان جلسهای را تشکیل دادند و خودشان افراد را انتخاب کردند. این عده، فقهای شورای نگهبان بودند که فکر میکنم درآن دوره، جوانترینشان من بودم! آقای جنتی، آقای محمدی گیلانی، آقای امامی کاشانی، آقای رضوانی و بنده بودیم. از بیرون ازشورا، ازتهران آقای مهدوی کنی، از قم آقای آسید محمود هاشمی، مرحوم آقای قدیری، مرحوم آقای آسید عباس خاتم و آقای آسید جعفر کریمی را دعوت کردند. هدف ما این بود تا علمیت ایشان برای فضلایی که در این جمع هستند، روشن شود تا آنها هم به کسانی که با آنها مأنوس هستند منتقل کنند.
بنا شد دستور جلسه تعیین شود و این که در هر جلسهای چه موضوعاتی مطرح شوند و در هر جلسه، یکی از اعضای جلسه آن مسئله را از نظر استدلالی بررسی کند و جزوه بنویسد و دیگران آن جزوه را بررسی کنند. آن جزوه را به دفتر آقا میدادیم و دو نفر را تعیین کرده بودیم که آن جزوه را تکثیر کنند و در اختیار اعضا قرار بدهند تا آنها در طول هفته مطالعه و به ادله ذکرشده در جزوه مراجعه کنند و آن مطلب پس از مطالعه آنها و بعد از یک هفته به بحث گذاشته شود.
کسانی که از قم میآمدیم در ایام تحصیل، مشغول تدریس بودیم و فقط آخر هفته را وقت داشتیم، لذا جلسات یکی در شب پنجشنبه و یکی در صبح پنجشنبه تشکیل میشدند. شب پنجشنبه را جوری برگزار میکردند که امثال من، درسِ قم را در عصر گفته باشیم، نماز مغرب را هم اغلب در مسجد سر راه میخواندیم و دو ساعت از شب گذشته، به تهران و منزل آقا میرسیدیم. من معمولاً شبهای پنجشنبه به قم برمیگشتم و استراحت میکردم و فردا صبح دو باره برمیگشتم. جلسه صبح هم ساعت نه یا ده برگزار میشد.
عجیب گرفتار بودم، چون عضو مجمع تشخیص مصلحت هم بودم و باید در آن جلسه هم شرکت میکردم. آقای هاشمی جلسه را ساعت ده میگذاشت. گاهی اوقات که مجمع تشخیص جلسه داشت، جلسه منزل آقا را ساعت نه میگذاشتند و ساعت ده دقیقه به ده به مجمع میرفتم. جلسات به همان صورتی که گفتم برگزار میشدند، یعنی جزوات را در طول هفته به اعضا میدادند که مطالعه کنند و مدارک را ببینند و آماده شوند. هیچ مشخص نبود کسی که قرار است برای جلسه بعد مسئله را بررسی کند و جزوه بنویسد چه کسی است، بلکه در جلسه موافقت میشد این کار را بکنند. آقای امامی کاشانی مکرراً این کار را میکردند. آقای خزعلی یک بار مسئله هلال را بحث کردند. آقای خامنهای هم چند بار را یادم هست که مسئول نوشتن جزوه شدند. آقای هاشمی شاهرودی همین طور. من هم مکرراً این مسئولیت را پیدا کردم.
از بابت کتابهایی هم که باید مراجعه میکردیم، خود دفتر آقا کتابهای فقهی لازم را در قفسههائی در همان اتاق جلسات در دسترس ما گذاشته بودند. همه اعضای جلسه هم مطالعه کرده میآمدند و بحثهای بسیار جدیای مطرح میشدند تا نهایتاً بحث کاملاً چکشکاری میشد و ایرادات آن بر طرف میشدند.
این مجمع، یک مجمع کاملا فقهی بود. این که برخی اسمش را جلسه استفتا گذاشتهاند، درست نیست. البته اغلب موضوعات
فکر میکنم جناب آقای خامنهای دریک مورد، جزوهای در باره زکات نوشتند. هنوز آن مسودهها را دارم که حدود هزار صفحهای میشود. در باره موضوعات بحث میکردیم و ایراداتی مطرح میشدند، اشکالاتی را که افراد میگفتند بررسی میکردیم و جواب میدادیم و جزوات تکمیل میشدند.
این کیفیت کار ما در جلسهای بود که قرار بود در آن علمیت آقا بر همگان روشن شود. همه با آزادی کامل ایراداتشان را مطرح میکردند و هیچ کسی مانع از بیان عقیده کسی نمیشد. همه ما طلبه بودیم و هستیم. بنده هم که روحیاتم دستکم بر اهالی حوزه روشن است. طلبه که قرار نیست باج بدهد. درآنجا به حرف همه ایراد و اشکال میکردیم.
بنده تا سال 1374 که تصادف شدیدی که در راه قم برایم روی داد و یک ماه در بیمارستان بیهوش و 42 روزی بستری بودم، درآن جلسات شرکت میکردم. از آن به بعد دیگر نتوانستم، اما در همان فاصله پنج سال و خردهای توانستم کاملاً به دقت و علمیت جناب آقای خامنهای پی ببرم وبه این که ایشان بسیار فاضل و ملاست و میتواند در ابواب مختلف فقه به شکل مستدل و دقیق بحث کند، واقف شدم. برای تمام افرادی که اهل فضل و دقت بودند این موضوع کاملاً روشن شد.
شنیدهام بعضی از آدمهای نفهم، حرفهای بیمبنایی در باره علمیت جناب ایشان زدهاند. خیر، ایشان قطعا و بلاخدشه، مجتهد مطلق و درفقه واصول و رجال بسیار متبحر است. مقام علمی ایشان فراتر از تشکیکات یک عده مغرض است. درآن جلسات هم بسیار اهل دقتنظر بودند و بسیار هم خوب استدلال و همه مسائل رابسیار خوب درک وطبعا به همین کیفیت هم استنباط و اجتهاد میکردند.
در این باره برایتان خاطرهای را نقل میکنم. یکی از آقایانی که از شاگردان خوب مرحوم آیتالله خوئی«رحمهالله علیه» هستند، یک وقتی نامهای برایم فرستادند که مسئلهای را ازحضرت آیتالله خامنهای سئوال کردهام، اما ایشان جواب ندادهاند. حالا شما این را خدمت ایشان بدهید و جواب بگیرید. نامه را بردم و به آقا دادم. بعد از یکی دو هفته جواب نامه را دادند و یک نسخه را هم برای من فرستادند. مطالعه کردم و دیدم مسئلهای بوده که نیاز به دقت داشته است و انصافاً هم آقای خامنهای با دقت جواب داده بودند. آن آقایی هم که اشکال کرده بود بسیار اهل دقت است و اهل باج دادن علمی نیست و قانع شد آقای خامنهای میتواند خیلی خوب اجتهاد کند و نظر بدهد.
این جلسه این فایده را داشت که افرادی که از نظر علمی به آقای خامنهای نزدیک نبودند، از جایگاه علمی ایشان اطلاع پیدا کردند. برای برخی هم در واقع جلسه علمیتسنجی بود و میخواستند ببینند هم ایشان و هم افرادی که آنجا هستند چند مرده حلاجاند.
بعدها کتابی از بنده منتشر شد که چند مورد از موضوعاتی را که در آنجا حسابی بحث و چکشکاری شده بود، درآن آوردهام.
مجموعه رسائلتان را میفرمایید؟
بله، «کلمات السعیده فی مسائل الجدیده». بیشتر این مسائل در همان جلسات مطرح شدند. این کیفیت ارتباط علمیام با آقای خامنهای و اطلاع من از درجه علمیت ایشان بود.
اخیرا عدهای مدعی شدهاند که جنابعالی با مرجعیت ایشان مخالف بودهاید. چون موضوع مستقیما به جنابعالی مرتبط است، تنها خود شما میتوانید در باره آن اظهارنظر بفرمائید.
عجب! خدا عاقبت انسان را به خیر کند. حیف است آدم وقتش را بگذارد و این جور لاطائلات را جواب بدهد. شنیدم که حرفهای دیگری را هم به من نسبت دادهاند. بعضی از برادران خواستند جواب بدهم، ولی بنده فکر میکنم اصلاً ارزش پاسخ دادن ندارد. بدیهی است بنده این حرفها را تکذیب میکنم، اما بیش از این سخنی نمیگویم، چون همان طور که گفتم حیف وقت انسان است که صرف پاسخ دادن به این گونه حرفهای بیمبنا شود. حقیقتاً انسان ممکن است تا کجا سقوط کند که کلاً در اختیار اغیار قرار بگیرد؟
به نظرم مواضع و استنباطهای دقیق خود حضرت آیتالله خامنهای بهترین پاسخ به این حرفهای بیمبناست. به نظرم بیاعتنایی کنید بهتر باشد. از قول بنده هم فقط یک جمله بنویسید: «تکذیب میکنم».
خداوند همه ما را از آفت بدفهمی ولجاجت حفظ کند.
والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته.
منبع: پاسدار اسلام
فرزانگان؛ آیتالله عبدخدایی
عالمی از تبار مجاهدان راه حق و سالکان طریق عشق
خبرگزاری حوزه/ نام بلند آیت حق و وارث اولیای والا مقام و علمای گرام، حضرت استاد آیت الله شیخ غلامحسین عبد خدایی تبریزی(ره) با مرور زندگی این مرد الهی و عالم ربانی همراه تداعیگر زیباترین جلوه های عظمت و شکوه معنوی و درس آموز شیفتگان راه خداست.
او که در سال 1303 ه0ق متولد گشت و در دامان پدری مهربان و متدین به نام محمد رضا در یکی از روستاهای شبستر تبریز" به نام وایقان" به چابکی و نشاطی ملهم از طبیعت زیبای دشت و دمن بالید و قد کشید.
یک قرن حیات طیبه و نورانی
این عالم ربانی در طول حدود یک قرن از حیات طیبه اش به جان کوشید تا رهرو پاک و سالک بایسته و طلبه شایسته ای برای مسیر حق و راه انبیا و اولیای خدا باشد.
او که در محضر عالمان بزرگی زانوی تلمذ ساییده بود و در محفل علمی و معرفتی بزرگانی چون آیت الله حاج میرزاابوالحسن انگجی در تبریز و نیز آیات عظام سید محمد کاظم یزدی ، میرزا فتح الله شریعت اصفهانی، آخوند محمد کاظم خراسانی، محمد فاضل شربیانی بزرگ و علامه سید محمد حسین نائینی در نجف اشرف شرکت کرده بود، توانست از حضور باهر النور آن والامقامان عرصه علم و معرفت و معنویت کسب فیض نماید.
طی مدارج علمی و معنوی
آیت الله شیخ غلامحسین عبد خدایی تبریزی(ره) هم دوره با آیت الله حاج شیخ محمد جواد بلاغی بود و از رهگذر این تلاش علمی و ممارست روحانی و تلاش ربانی که با خلوصی تام و تمام همراه و برکات و نعمات و موهبات روحانی بسیاری را نصیب او و طلاب علوم دینی نمود توانست به درجه ی رفیع اجتهاد برسد و اجازه ی اجتهاد و نقل حدیث و روایت خویش را از حضرت آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (ره) و نیز اجازه ی اجتهاد از تعدادی از علماء و مراجع نجف اشرف کسب نمود.
هجرت به مشهد و سکنی در جوار حریم رضوی
این عالم ربانی برای انجام فریضه تحصیل در راه دین و آیین از تبریز به مشهد رهسپار شد و تحصیلات دینی و روحانی خویش را در مدرسه ی علمیه ی طالبیه ی تبریز آغاز نمود و سطوح عالیه را از خدمت آیت الله حاج میرزا ابوالحسن انگجی استفاده نمود و سپس عازم نجف اشرف شد و فقه را نزد حضرت آیت الله العظمی حاج آقا سید محمدکاظم یزدی و اصول را نزد مرحوم آخوند خراسانی و معارف الهی را نزد آیت الله العظمی شریعت اصفهانی فراگرفت.
و آنک پس از سالها تحصیل علم و تهذیب اخلاق باکوله باری از علم و معرفت به تبریز بازگشت و بار دیگر در سال 1311ه0ش عازم مشهد مقدس می شوند و تااواخر عمر در کنار مضجع شریف حضرت امام رضا (ع) روزگار می گذراند.
تألیفات و آثار ارزشمند
اصول مهذبه (خلاصة الاصول )
الدروس الدینیه (12جلد )
گوهرهای درخشان ( در اثبات حقانیت تشیع و رد اظهارات احمدکسروی )
ندای راستی ( در رد اظهارات مردوخ کردستانی )
انوار لامعه (تفسیر سوره ی اعلی )
الدرر الثمینه فی شرح سورة المبارکه الجمعه
رهبر سعادت (ترجمه وجوه اعجاز قرآنی نوشته مرحوم علامه بلاغی (ره))
انوار مشرقه و درر القیمه
نشریه خداشناسی به زبان ساده (2جلد )
ترجمه نکت اعتقادیه مرحوم شیخ مفید
بیان الحق
معتبرترین زیارتنامه ها (ترجمه ی زیارت امین 000)
خدمات فرهنگی و اجتماعی
اما این عالم ربانی در طول حیات مبارکش خدمات فرهنگی و اجتماعی بسیاری را نیز به منصه ظهور رساند و باقیات الصالحاتی بس سترگ و ارزنده برای خویش ثبت و ضبط نمود.
جمعیت دیانت اسلامی
در سال 1343ه0ق جمعیت دیانت اسلامی را در تبریز تأسیس نمود و جلسه ی تذکرات دینی را برای ارشاد مردم تشکیل داد و نشریه ای به همان نام منتشر نمود و در قیام تبریز علیه رضاخان از شخصیت های برجسته ی قیام و سخنرانان آن بود که بعدا مورد تعقیب نظام رضاخانی قرار گرفت و پس از مدتی اختفاءبه نجف اشرف مشرف شده و بعد ازمدتی تشرف سرانجام پس از تشرف به مشهد و گذشت دوران خفقان رضاخانی، اقدام به انتشار همان نشریه به اضافه ی نشریه دیگری به نام ندای حق بعد از شهریور 1320 می نمایند 0
تأسیس دبستانی برای نونهالان مسلمان
تأسیس دارالتعلیم دیانتی سال 1324 ه0ش که مجموعه دبستان بود برنامههای اصول اعتقادی در آن برگزار می گردید از جمله ملازمان آن مدرسه حضرات آیات حاج سید محمد حسینی خامنه ای، سید علی حسینی خامنه ای (رهبر معظم انقلاب)، سید احمد علم الهدی (امام جمعه مشهد مقدس )، و برخی از فرزندان ایشان بودند.
دردوران ستمشاهی و پهلوی تعدادی از مکتب خانه ها عهده دار تحصیلا ت نوجوانان و جوانان بودند و مشکلاتی هم در برداشتند، نظام شاهنشاهی اقدام به تأسیس دبستانهایی هم نمود و مردم متدین اعتماد به آنها نداشتند، از اینرو آیت الله تبریزی اقدام به تأسیس دبستانی با عنوان دارالتعلیم دیانتی نمود که مشکلات آنها را نداشته باشد و نوجوانان را با تربیت صحیح اسلامی پرورش دهد 0
بیمه طلاب علوم دینی
از دیگر خدمات ایشان راه اندازی بیمه ی بهداشت محصلین علوم دینی در سال 1347 ه0ش بود که طلاب علوم دینی طبق ضوابط و مقررا ت خود و خانواده شان می توانستند از بیمه خدمات درمانی استفاده کنند بدون آنکه وجهی بپردازند 0
مدرسه علمیه جعفریه :
ایشان در سال 1387 ه0ق برابر با 1346ه0ش اقدام به تأسیس مدرسه ی علمیه ی جعفریه مینمایند و برای این مدرسه وقفنامه ای تنظیم می نمایندکه طلاب این مدرسه باید اشتغال داشته باشند به تفسیر ، حدیث ، فقه و اصول ،عقاید اسلامی ، آن هم به میزان دلائل محکم ، این مدرسه منشأ خیرات و برکات بسیاری شده که در حال حاضر بسیاری از طلاب آن مدرسه از علمای برجسته در قم و مشهد و شهرستانها می باشند و تعدادی هم اشتغال به خدمت در نظام مقدس اسلامی هستند 0
جلسات تفسیر و عقاید
ایشان جلسات علمی و معرفتی و اخلاقی متنوعی را داشت که هر یک بنا بر مخاطبین و حضارش بار علمی و معنوی خاصی را برای اصحاب آن جلسه به همراه می آورد. از جمله این جلسات می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
جلسات عصرهای جمعه که در منزل خود ایشان برگزار می گردید و در مشهد مقدس تقریبا جلسه منحصر به فردی بود که بدان صورت منعقد می شد ، از نقاط مختلف شهر و همچنین از شهرستانهای دیگر ایران در این جلسه حضور می یافتند و استفاده می کردند
جلسات شبهای پنجشنبه که پس از تلاوت آیات مقدس قرآنی توسط تعدادی بصورت دوره ی قرآن معظم له به تفسیر و بیان اصول عقائد می پرداختند
جلسات سیار هفتگی که بصورت سیار در نقاط مختلف شهر مشهد در برخی از شبها برگزار می گردید0
بر کرسی تدریس :
مرحوم آیت الله تبریزی در منزل خود دروس رسائل و مکاسب و همچنین خارج درس اصول را برای عده ای از طلاب علوم دینی تدریس میکردند، ایشان از جهت علمی قدرت ابتکار داشت مخصوصا در منقول و معارف بویژه آنکه شاگرد مرحوم آیت الله العظمی شریعت اصفهانی (ره) هم بود ، در بیان مسائل اعتقادی استاد بود و از جوانی علیه الحادو انحراف مبارزه کرده بود در تبریز در سالهای 1343 و 1344 ه-ق یعنی 90 سال پیش از این ، جلسات تذکرات دیانتی را راه انداخته بود و هر پانزده روز یک مرتبه ، یک مجلد دینی منتشر می نمود که بیانگر معارف اسلامی بود در مشهد مقدس هم پس از شهریور 1320 ه0 ش در مقابل انحرافات احمد کسروی ایستادگی نمود و نشریه ی ندای حق را منتشر کرد، همانگونه که مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی سیستانی فرمودند: آن روزها این گونه مجلات در میان اهل علم رایج نبود که ایشان دست به چنین ابتکاری زد.
از سوی دیگر علمای نجف و سایر بلاد این ابتکار ایشان را ستودند و با فرستادن پیام و اطلاعیه از فعالیت این بزرگوار تقدیر نمودند و همچنین مرحوم آیت الله شیخ عبد الکریم حائری و مرحوم حاج آقا حسین قمی (رحمهما الله) و سایر علما در پیامهای جداگانه ای تقدیر و تشکر داشته که سواد دستخط برخی از علما از ایشان در مجله ی تذکرات دیانتی و ندای حق به چاپ رسیده از جمله آیات عظام : شیخ محمد جواد بلاغی از نجف اشرف، شیخ عبدالکریم حائری یزدی از قم، سید جواد آقا تبریزی از نجف اشرف، حاج میرزا ابوالحسن آقا ی مجتهد، شیخ محمد رضا طبسی از قم، آقا سید ابوالحسن اصفهانی، عبدالکریم اکابری، شیخ محمد حسین آقا آل کاشف الغطاء، محقق خلخالی،میرزا علی آقا مجتهد شیرازی الاصل نجفی.
برگزاری نماز جمعه :
قبل از انقلاب اسلامی در ایران سه نماز جمعه برگزار می شد که عبارتند از :
در قم توسط حضرت آیت الله العظمی اراکی (ره) در مشهد توسط حضرت آیت الله حاج شیخ غلامحسین عبد خدایی (ره) و در اصفهان توسط آیت الله حاج آقا رحیم ارباب.
آیت الله تبریزی نماز جمعه را از سال 1327 ه0ش برگزار نمودند و در شبستانی که در مسجد جامع گوهر شاد حرم مطهر رضوی به نام ایشان است اقامه فرمودند.
پس از پیروز ی انقلاب اسلامی امام راحل رضوان الله تعالی به احترام آیت الله تبریزی (ره) امام جمعه ای را منصوب ننمودند ولی پس از فوت ایشان با پیام تسلیتی نسبت به معظم له مرحوم آیت الله آقا شیخ ابوالحسن شیرازی (ره) را بعنوان اما م جمعه منصوب نمودند.
سفر به عتبات عالیات :
در اواخر سال 1334 ه0ش بود که آیت الله تبریزی عازم سفر به عتبات عالیات شدند. ایشان حاضر نبودند در این سفر از وجوهات شرعیه استفاده کنند. یکی از ارادتمندان ایشان بانی مخارج سفر شده بود ، در این سفر همسر و دو فرزند در خدمت ایشان بودند.
مسافرت آیت الله تبریزی (ره) تقریبا شش ماه طول کشید و در نجف اشرف آیات عظام شاهرودی، حکیم و خوئی (رحمهم الله) به دیدار ایشان آمدند وایشان متقابلا با آنهادیدار کردند.
مجلس ترحیم شهید نواب صفوی :
هنگام بازگشت به ایران در مشهد مقدس مجلس ختمی برای شهید نواب صفوی گرفتند ، در حالیکه در آن روزگار جوی پرخفقان بود به طوریکه حتی واعظان نمی توانستند نام شهید نواب و یاران را ذکر کنند.
این در حالی بود که سخنران ماجرای شهادت سادات علوی را بیان نمود و مجلس یکپارچه گریه و ضجه بود ولی کسی جرأت بردن نام شهدائی که مجلس به مناسبت آنها برگزار شده بود را نداشت!
نهضت روحانیت و قیام 15خرداد 42:
مرحوم آیت الله تبریزی (ره) در نهضت ملت بر علیه شاه و برنامه های او حضوری جدی و اثرگذار داشتند ، در رابطه با انجمن های ایالتی و ولایتی و محکوم کردن کارهای اسدالله علم تلگرافی به آیت الله بهبهانی (ره) مخابره کردند و همین امر هم سبب شد که بعدها دولت از مسافرت ایشان به عتبات عالیات ممانعت بعمل آورد ، سپس در اعتصاب های روحانیت سراسر کشور و دیگر فعالیتای مبارزاتی و انقلابی حضوری جدی و همه جانبه داشتند.
محبت به کودکان یتیم :
آیت الله تبریزی (ره) احساسات پاکی داشت. علاوه برکمکهائی که شخصا به طور غیر مستقیم به ضعفا و مستمندان و ایتام میکرد خودش دوست داشت دستی بر سر کودک یتیمی بکشد و کمکی به او بنماید.
با اینکه در آن هنگام تقریبا 90 سال داشت گاهی به همراه گروههای خدماتی مؤسسه ی خیریه انصارالحجه (عج الله) به منازل ایتام می رفت ؛ گاهی شبهای زمستان در کوچه های پرگل اطراف شهر به سختی توشههای آذوقه را می کشید تا وارد منزل بینوائی می شد.
البته اطرافیان کمک می کردند ولی او هم دوست داشت خودش دستی برساند و زیر کیسه ی آذوقه ای را بگیرد.
ایشان همچنین نسبت به کمک به خانواده های بی سرپرست روحانی توجه ویژه ای داشت. زیرا اگر آن روزها یک نفر روحانی از دنیا می رفت هیچ کس نبود خبری از خانواده ی او بگیرد چه رسد به اینکه کمکی به آن خانواده بنماید.
همین امر سبب شد که آیت الله تبریزی (ره)در صدد کمک رسانی به خانواده های بی سرپرست روحانی بیفتد. از این رو لیستی از اسامی آنها تهیه نمود و وجوهی به صورت نقدی به آنها پرداخت می کرد و این کار تا هنگام رحلت ایشان ادامه داشت 0
دوری از ملاقات با شاه :
هنگامی که شاه به مشهد می آمد برای ملاقات با او ازایشان دعوت می کردند. گاهی دعوتنامه دارای چند مهر بود مانند وزارت دربار ، استانداری ، سازمان امنیت و... .
در روز ملاقات مأموری جهت پیگیری می فرستادند ولی چون تاریخ آمدن شاه تقریبا مشخص بود ایشان چند روز پیش از آمدن شاه ،نماز جماعت را تعطیل می کرد و به صورت مخفیانه به منزل یکی از دوستان یا بستگان می رفت و وقتی شاه از مشهد برمی گشت ایشان همان شب به نماز جماعت می رفت و کارهای عادی خود را شروع می کرد. حتی برای جشنهای سلطنتی وتاجگذاری که در آبان سال 1346 ه0 ش انجام گرفت ایشان مشهد را ترک کرد.
روابط گرم و صمیمی با علماء :
مرحوم حاج شیخ برای عالمان احترام خاصی قائل بود و با آیات عظام حاج سید یونس اردبیلی ، سید محمد هادی میلانی ، سید علی علم الهدی ،حاج سید جلیل الدین حسینی ، سید جواد خامنه ای ، حاج شیخ مجتبی قزوینی و حاج شیخ هاشم قزوینی و میرزا جواد آقا تهرانی و میرزا حسنعلی مروارید (رحمهم الله) رابطه ای نزدیک داشت و مورد احترام همگان بود 0
جلسه ای نورانی و علمی :
آیت الله تبریزی با تعدادی از علماء مانند آیات عظام : حاج سید جواد خامنه ای ، سید علی علم الهدی ، سیدعلی اکبر خوئی، سید جلیل حسینی، حاج شیخ حبیب الله ملکی تبریزی، میرزا باقر تبریزی، محمد رضا کلباسی، محمد رضا بخارایی (رحمهم الله) و000 جلسه ی مباحثه ی دسته جمعی داشتند که به صورت سیار هر روزی در منزل یکی از ایشان برگزار می شد و به گفتگو و بحث در مسائل فقهی می پرداختند در این جلسه گاهی از اوقات از علماء و شخصیت های روحانی سایر شهرها که به زیارت مشرف می شدند شرکت فرموده و به بحث می نشستند. این جلسه داری خیرات و برکات بسیاری بود و به گرمای مودت و وحدت علمای بزرگوار می افزود.
سخنگوی نهضت آذربایجان :
در نهضت آذربایجان جهت مبارزه با برنامه های استعماری اتحاد الشکل و کلاه پهلوی در مقابل رضاخان ، آیت الله تبریزی (ره) که در آن هنگام روحانی جوانی بود سخنرانی های انقلابی به انجام می رساند و هنگامی که پهلوی مسلط به اوضاع دو نفر از رهبران نهضت به نام آیت الله انگجی وآِیت الله میرزا صادق آقا تبریزی را به سنندج تبعید کرد و هشت نفر از علماء را به سمنان، برای آیت الله تبریزی هم تصمیم به اعدام گرفته شده بود که ایشان مدت هشت ماه مخفی شد تا از گزند نظام طاغوتی محفوظ ماند؛ و در آن قیام ایشان سخنگوی آیات عظام میرزا ابوالحسن انگجی و میرزا صادق آقا تبریزی بود.
ویژگیهای علمی و اخلاقی
آیت الله حاج شیخ غلامحسین تبریزی هم از نظر علمی برجستگی داشت و هم از نظر عملی ،از نظر علمی قدرت ابتکار داشت ، مخصوصا در عقول و معارف بویژه آنکه شاگرد مرحوم آیت الله شریعت اصفهانی هم بود.
ایشان در بیان مسائل اعتقادی استاد بود و از جوانی علیه الحاد و انحراف مبارزه کرده بود 0
در تبریز در سالهای 1343و1344 ه.ق یعنی 90 سال پیش از این، جلسات تذکرات دیانتی را راه انداخته بود و هر پانزده روز یک مرتبه یک مجلد دینی منتشر می نمود که بیانگر معارف اسلامی بود. در مشهد مقدس هم پس از شهریور 1320 در مقابل انحرافات کسروی ایستادگی نمود و نشریه ندای حق را منتشر کرد. آنچنان که مرجع عالیقدر حضرت آیت الله سیستانی می فرمود : آن روزها اینگونه مجلات در میان اهل علم رایج نبود که ایشان دست به چنین ابتکاری زد 0
اصول مهذبه ایشان هم یک دوره علم اصول است که همراه با ابداعات و نظریات ابتکاری می باشد 0
خصال نیکو و رفتاری الگو
از نظر علمی هم دارای اخلاق و وارستگی ویژه ای بود ،پیوسته مراقب بود که مبادا خاطرات نفسانی به او ضربه ای وارد سازد.
ملازمان ایشان یادآوری می کنند که در مدت چهل سالی که در خدمت ایشان بودند هیچگاه حرف رکیکی از ایشان نشنیدند؛ فحش به احدی استماع نکردند ، گاه ناراحت می شد اما عصبانیت و تندی نمی کرد.
شوخ و خوش مشرب بود وداستانهای مزاح آمیز در حافظه داشت ولی در هیچکدام خلاف شرع یا خلاف نزاکت نبود0
هیچگونه ادعا و مدعائی نداشت و پیرایه ای در گفتار وکردارش نبود ،ظاهر و باطنش یکی بود 0 اگر در دعا اشکی می ریخت یا در حرم با تمام وجود گریه می کرد یا در بالای سر حضرت هنگام قرائت قرآن یا دعا سر را همراه با گریه تکان می داد ، اینها همه برخاسته از انگیزه های درونیش بود ، نیمه شب درمنزل هم وقتی کنار فرش را از گوشه اتاق پس میزد و سجاده اش را می انداخت ، و نماز شب می خواند و قرآن تلاوت می کرد همین حال را داشت 0
معاشقه و شب زنده داری با قرآن
فرزندشان می گوید: با آیات قرآنی عشق می ورزید و گاهی در سحر گاهان بلند بلند قرآن تلاوت می کرد ، ماه مبارک رمضان چند ختم قرآن می کرد 0 صبحها پس از صرف سحوری می خوابیدم ولی یادم می آید در بسیاری از اوقات که نوجوانی بودم ، هنوز در رختخواب بودم که پدر را می دیدم از خواب برخاسته است و آرام آرام قرآن تلاوت می نماید ،حافظ قرآن نبود ولی معمولا از هرآیه ای که سوال می کردم از روی قرآن کوچک خود پیدا کرده و آن را نشان می داد 0
با اینکه قرآن ایشان جیبی بود ، در قرائت نیاز زیادی به عینک نداشت ولی گاهی عینک می زد برای خستگی چشم ، استخاره می کرد و به استخاره با تسبیح بیشتر رغبت نشان می دادتا استخاره با قرآن
دعاهای ربانی و حالات عرفانی
در دعا شور وشوق فراوانی داشت ،دعا در اعماق روح و جان ایشان نفوذ داشت ،زیاد از صحیفه سجادیه استفاده می نمود بویژه از دعای مکارم الاخلاق ،دعای عالیة المضامین را زیاد قرائت می نمود دعاهای ایشان روح مخصوصی داشت ، در پایان هرمنبر پس از ذکر مصیبت به دعا می پرداخت ، عده ای شیفته دعاهای ایشان بودند و حتی سالها پس از فوت یاد می کردند و یاد می کنند.
دعاهای ایشان بیشتر برگرفته از ادعیه مبارکه ی اهل بیت عترت (ع) بویژه صحیفه ی سجادیه بود ، در دعا با خدا حرف می زد و راز دل می گفت ، دعاهای ایشان ترجمه و مخلوطی از ادعیه ی ائمه اطهار علیهم السلام بود که با زبان فارسی از اعماق جان بر می آمد در دعا اشک می ریخت و مردم را منقلب می ساخت خلوت و جلوت برای او مساوی بود چه در نیمه های شب و چه در بالای منبر و خطبه های نماز جمعه ،چه آنگاهی که تنها بود و چه آن وقتی که در حرم مطهر ودر بالای سر حضرت به خواندن دعا می پرداخت ، چه آنگاهی که متن دعا را تلاوت می کرد و چه هنگامی که برای مستمعین ترجمه دعا را با زبان مادری می گفت ، در دعا بمانند کودکی بود که با اصرار و بصورت خیلی طبیعی و بدون تکلف از خدا می خواست :
"می گفت خدایا تو به عذاب ما محتاج نیستی و ما به رحمت تو احتیاج داریم تو افرادی را می یابی که آنها را عذاب کنی ولی ما کسی نداریم که به ما رحم کند و نیز می گفت : "وعمرنی و ما کان عمرئی بذلة فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی قبل ان یسبقنی مقتک الی او یستحکم غضبک علی (صحیفه ی سجادیه – دعای مکارم الاخلاق )، به من عمر وزندگی عنایت فرما مادمی که عمر من در راه تو مصروف گردد ولی اگر قرار شد که زندگی و عمر من چراگاه و محل تاخت و تاز شیطان باشد مرا قبض روح فرما پیش از آنکه بغض تو بسراغ می آید یا غضب تو برمن استحکام یابد 0 و دعاهای او چون برگرفته از ادعیه ائمه ی اطهار (ع) بود بسیار آموزند ه و دلنشین بود 0
از هر موقعیتی هم برای دعا استفاده می کرد، درمجالس ومیهمانی ها پس از پایان سفره دعا می کرد و باهمان چند جمله آموزش می داد و مردم را متوجه خدا می کرد ، دعاهای او تصنعی و ساختگی نبود که کسی توجه نکند و بصورت وردی بشنود بلکه توجه مستمع راکاملا جلب کرد ، خودش هم حال پیدا می کرد.
مردمی که با دعاهایش «حال» می کردند
مردم مرید دعای او بودند ، از راههای دور می آمدند برای استفاده از دعاهای او ، در پایان خطبه های نماز جمعه همانطور که ایستاده بود دعا می کرد و اشک می ریخت و تمام بدنش می لرزید 0 حرم مطهر که شرفیاب می شد همانطور که وارد می شد گریه می کرد و تمام بدنش تکان می خورد ، عصرهای جمعه هم پس از امنبری که تمامش تفسیر قرآن ومعارف بود دعا می کرد و افراد را منقلب می ساخت 0
ناراحتی ها و اضطرابات خود را با دعا تسکین می بخشید و آرامش پیدا می کرد ؛گاهی مستقیما با خدا صحبت می کرد و گاهی هم پیامبر اکرم (ص) و ائمه را واسطه قرار میداد و می گفت : اللهم انی اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة و باولیائک الذین اخترتهم علی علم علی العالمین 0
اهل توسل و توکل
بسیار اهل توسل بود و به ائمه اطهار بویژه امیر المؤمنین علیه السلام عشق می ورزید و هنگامیکه نام مقدس آن حضرت را با تجلیل هر چه تمامتر می برد چشمهایش برق می زد و اشک در دیدگانش جمع می شد ولب به فضائل آن حضرت می گشود ، معمولا شبانه روزی دومرتبه حرم مشرف می شد یکدفعه پس از نماز عشاء و یکدفعه هم پیش از نماز صبح ، این تشرف ماه مبارک رمضان به سه مرتبه می رسید که دفعه ی سوم آن پس از نماز ظهر بود0
حامی حریم توحید عاشق ائمه(ع)
در عین حال ، با ارداتی که به ساحت مقدس ائمه ی اطهار (ع) داشت ،پیوسته حریم توحید را حفظ می کرد و کوچکترین غلوی در سخنانش نبود ودر این رابطه هم بسیار به آیات قرآنی استشهاد می نمود و بازگو می نمود و به خوبی توجه داشت که توسل غیر ازدعاست اولی نسبت به پیامبر اکرم (ص) وائمه ی اطهار (ع) و دومی در پیشگاه مقدس الوهیت 0
عارفی واقعی
عارف واقعی بود نه عرفان قلابی والتقاطی بلکه عرفانی که برخاسته از مکتب قرآن واهل بیت بود و می گفت : انا لا اعرف حبرا غیر حبر بالغوی 0 من هیچ دانشمند ، استاد فرزانه ای نمی شناسم مگر آن کسی که در نجف مدفون است یعنی امیر مؤمنان (ع) راستی عاشق علی بود، از هرکجا سخن را شروع میکرد به علی (ع) ختم می شد ؛ مصداق بارز روایتی است که می فرماید :
قالوا یا روح الله من نجالس ؟ قال من یذکرکم رؤیته ویزید فی علمکم منطقه و یرغبکم فی الاخره عمله : به حضرت عیسی (ع) گفتند : با چه کسی نشست و برخاست داشته باشیم ؟ فرمود : با کسی که دیدارش شما را به یاد خدا اندازد و گفتارش علم شما را بیفزاید و کردارش هم شما را ترغیب به آخرت فرماید 0
آنک پرواز به سوی نور
آن عالم ربانی بعد ازعمری پربرکت و منشأ خدمات (علمی ، فرهنگی ، اجتماعی ) بر اثر کهولت سن در 97سالگی در 24 خرداد ماه 1359 ه0ش برابر با اول شعبان المعظم 1400ه0ق ندای حق را لبیک گفت.
پس از تشییع جنازه ی با شکوهش در مشهد مقدس که با حضور علماء و فضلاء و مردم متدین مشهد واقامه ی نماز بر پیکر آن بزرگوار که توسط حضرت آیت الله العظمی حاج حسن آقا قمی (ره) انجام گردید و پیکر مطهر آن بزرگوار در قسمت شمالی رواق دار السلام حرم مطهر رضوی آرام گرفت.
0
بسم الله الرحمن الرحیم
میوه قرآن
چو آفتاب مى از مشرق پیاله برآید ز باغ عارض ساقى هزار لاله برآید
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ إِنَّ لِلَّهِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ أَلْفَ نَفْخَةٍ مِنْ رَحْمَتِهِ یُعْطِی کُلَّ عَبْدٍ مِنْهَا مَا یَشَاءُ فَمَنْ قَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ بَعْدَ الْعَصْرِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ مِائَةَ مَرَّةٍ وَهَبَ اللَّهُ لَهُ تِلْکَ الْأَلْفَ وَ مِثْلَهَا. (أمالی الصدوق، ص 606)
(از امام کاظم علیه السلام روایت است که فرمود: خدا در روز جمعه هزار مرتبه از رحمت دارد که به هر بنده اى هر چه خواهد می دهد و هر که بعد از عصر روز جمعه صد بار سور? إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ را بخواند خدا آن هزار مرتبه و مانند آن را به او می بخشد.)
یکی از اذکاری که سیدنالاستاد حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه به عنوان دستور سلوکی به شاگردان و تلامذه خود توصیه می فرمودند مدوامت بر خواندن صد مرتبه سوره قدر در شب های جمعه و عصر جمعه بود که در روایات بر قرائت سوره قدر آثار فراوانی بیان شده است و این دستور از دستور العمل های سلوکی است که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به نقل از استاد خود، مرحوم ملا حسینقلی همدانی به مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی اعلی الله مقامهم الشریف داده بودند و در جواب نام? ایشان می نویسند: شب و عصر جمعه در هر یک، صد مرتبه سوره مبارکه قدر را بخوان.
در احوال مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی نقل می کنند که در هر حال مشغول ذکری هستند و خیلی تند تند یک چیزی را می خواندند مرحوم آقای بهجت رحمة الله علیه که از ملازمان ایشان بودند می فرمودند: ما متوجه نمی شدیم که این چه ذکری است که ایشان این قدر در نشستن و بر خاستن به گفتن آن مقید است.
بعد یکی از دوستان که خیلی با آقا مأنوس بود ( مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی رضوان الله علیه ) از ایشان سؤال کرده بود: آقا، این چه ذکری است که شما این قدر تقیِّد دارید که حتی بین سلام و احوال پرسی تان آن را ترک نمی کنی؟ ایشان لبخندی زده بود و بعد از تأملی فرموده بود: خوب است انسان روزی هزار مرتبه إنا أنزلنا بخواند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در کلامی زیبا فضایل این سوره را اینگونه تشریح کرده اند: هر چیز میوه ای دارد و میوه قرآن سوره قدر است، هر چیز گنجی دارد و گنج قرآن سوره قدر است، هر چیز یاری گری دارد و یاری گر ضعیفان سوره قدر است، و هر چیز راه آسانی دارد و راه آسان برای درماندگان سوره قدر است و هر چیز عصمتی دارد و عصمت مؤمنان سوره قدر است و هر چیز هدایتی دارد و هدایت صالحان سوره قدر است، هر چیز سروری دارد و سرور قرآن سوره قدر است. هر چیز زینتی دارد و زینت قران سوره قدر است، هر چیز خیمه ای دارد و خیمه متعبّدان سوره قدر است و هر چیز بشارتی دارد و بشارت مردم سوره قدر است و برای هر چیز حجتی است و حجت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سوره قدر است پس به آن ایمان آورید. (بحارالانوار، ج89، ص331)
امام رضا علیه السلام می فرمایند: هر مؤمنی که هنگام وضو گرفتن سوره قدر را بخواند از گناهانش خارج می شود مانند آن روزی که از مادر زاده شده است. (فقه الرضا علیه السلام، ص70)
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سوره قدر را در یکی از نمازهای واجب قرائت نماید منادی ندا می دهد : ای بنده خدا گناهان گذشته تو را آمرزیده است پس اعمالت را از سر بگیر. (ثواب الاعمال، ص124)
اللهم صل علی محمد و آل محمد
نقل از پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام شیخ محمد شاهرخ همدانی(گوهر معرفت)
شلاق که سهل است تا پای جان مقابل موانع بهشت رفتن مردم می ایستیم
خبرگزاری شبستان:امام جمعه مشهد با تاکید بر اینکه شبکه های اجتماعی و ماهواره ها در ایران بایستی کنترل و ممنوع شوند، گفت: شبکه های اجتماعی ابزار عداوت با پیامبر هستند.
به گزارش خبرگزاری شبستان از مشهد، آیت الله سید احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد، ظهر امروز(9 خرداد) در خطبه های نماز جمعه مشهد، با اشاره به اینکه این جمعه در بین دو عید مبعث و میلاد امام حسین(ع) واقع شده است، اظهار کرد: روز مبعث علت حدوث اسلام و سوم شعبان سالروز مقبه اسلام است.
وی با اشاره به اینکه مبعث پیامبر با ابقاء امام حسین(ع) جهانی و نهادینه ساز شد، افزود: دفاع و پاسداری امام حسین(ع) از انقلاب پیامبر در برابر تهاجم دشمن باعث ابقاء دین پیامبر شد.
آیت الله علم الهدی اشاره ای به ایات 12 و 13 سوره انفال داشت و بیان کرد: در ایه 12 این سوره دو نکته وجود دارد و اولین نکته آنست که هر پیامبری دشمن دارد و دومین نکته انست که دشمنان پیامبران از جن و انس هستند.
وی با اشاره به اینکه در بین دشمنان پیامبر جریان ارتباطی، ابزار اجرای عداوت و دشمنی با پیامبر است، گفت: دشمنان پیامبر با همه توان و قدرتی که دارند از تحت قدرت خدا خارج نیستند و محکوم قدرت خداوند هستند.
امام جمعه مشهد پیاده نظام دشمنان پیامبر را افراد بی ایمان دانست و ابراز کرد: در واقع دشمنان پیامبر افراد بی ایمان را به سربازی خود می گیرند و افراد بی ایمان نیز تسلیم و خاضع آن ها می شوند و در این صورت دشمنان پیامبر می توانند هر کاری که بخواهند انجام دهند.
وی با اشاره به اینکه همانطور که پاسداری امام حسین علت مقبه اسلام بود امروز نیز پاسداری ما علت مبقه اسلام است، تاکید کرد: امروز رسالت حسینی به عنوان یک اصل در جامعه ولایی ما پذیرفته شده است.
آیت الله علم الهدی سپاه پاسداران را یک جریان تشکیلاتی پاسداری دانست و خاطر نشان کرد: اصل پاسداری به هر انسانی تعلق می گیرد که دنباله رو امام حسین باشد.
وی بسیج مردمی را بدنه اجرایی سپاه دانست و اذعان کرد: پاسدار برای سپاه حد و اندازه ندارد چرا که بسیج مردمی در عرصه اجرای سپاه در بدنه عملیاتی تشکیلات سپاه، پاسداری از اسلام را بر عهده دارد.
خطیب جمعه مشهد ادامه داد: باید بدانیم در عرصه نگهبانی از دین و پیروی از رسالت حسینی باید پاسدار باشیم و از اصول اسلام حفاظت کنیم.
وی حوزه فرهنگ را نقطه ضربه پذیر انقلاب و اسلام در همه دوره ها دانست و تاکید کرد: باید از این حوزه پاسداری کنیم و در همه جزئیات آن پای کار بایستیم به خصوص در امسال که سال فرهنگ نامیده شده است.
آیت الله علم الهدی با اشاره به اینکه بنده در مقام تضعیف دولت نیستم و تضعیف دولت کار درستی نیست چرا که به رئیس جمهور مردم رای داده اند و مقام معظم رهبری ایشان را به این سمت نصب کرده اند، گفت: اما این به آن معنا نیست که ما پاسداری نکنیم و پرچم پاسداری را زمین بگذاریم.
وی خاطر نشان ساخت: ما در عرصه پاسداری انقلاب در حوزه فرهنگ محکم ایستاده ایم و از هیچ عملیات روانی عقب نشینی نمی کنیم و استهزا دیگران ما را به عقب نخواهند راند.
امام جمعه مشهد با تاکید بر اینکه شبکه های اجتماعی و ماهواره ها در ایران بایستی کنترل و ممنوع شوند، ابراز کرد: در آیات 12 و 13 سوره دشمنان پیامبر با شبکه ارتباطی که بعضی به بعضی وحی و القا می کنند عداوت با پیامبر را عملیاتی می کنند و مصداق این آیه شبکه های اجتماعی است.
وی با بیان اینکه صاحب شبکه اجتماعی فیسبوک فردی صهیونیست است، افزود: ابزار عداوت با پیامبر از این قوی تر می خواهید.
آیت الله علم الهدی با اشاره به اینکه ما تعامل طرفین در شبکه های اجتماعی را می فهمیم اما کلید این شبکه ها در دست دشمن است، اظهار کرد: دولتمردان که فیلتر شبکه های اجتماعی را می خواهند بردارند، روزی می توانند این شبکه ها را درکشور آزاد کنند که دراین شبکه ها مدیریت داشته باشند و بتوانند از جریان مفید آن ها استفاده و جریان های مضر آن را در بین مردم از بین ببرند و شما که در حال حاضر چنین توانی ندارید.
وی ادامه داد: شما که هیچ گونه مدیریتی بر شبکه های اجتماعی ندارید چگونه این آفت بزرگ را در دسترس مردم قرارمی دهید.
امام جمعه مشهد بیان کرد: چندی قبل افرادی با ادبیات خاص خود عده ای بی دین را دنبال خود را انداختند و در جریان فتنه 88 و با ظهور شعارهای جمهوری ایرانی سر و کله آن ها در فتنه پیدا شد و همه مردم فهمیدند که این افراد وابسته به دشمن هستند، حالا درست نیست که مسئولان ما از ادبیات آن ها که می گویند " ما نمی خواهیم مردم را با شلاق به بهشت ببریم" استفاده کنند.
وی با اشاره به اینکه پیامبر نیز مردم را با شلاق به بهشت هدایت نکرد و انسان ها در مسیر فطری خود در مسیر بهشت قرار می گیرند، گفت: ما با نهی از منکر در مقابل کسانی که جلوی بهشت رفتن دیگران را می گیرند می ایستیم و در این مسیر شلاق که سهل است و تا پای جان می ایستیم.
آیت الله علم الهدی با بیان اینکه ادبیات برخی از افراد بی دین این بود که " زمان رسانه های تک صدایی گذشته" و منبرها را رسانه های تک صدایی معرفی می کردند، گفت: منبر جایگاه شعار پیامبر بود و تا زمان ظهور امام زمان (عج) نیز این جایگاه را حفظ خواهد کرد.
وی ادامه داد: آن هایی که می گویند منبر ها رسانه های تک صدایی هستند برای چه کسانی این حرف ها را می زنند، برای غرب که با وجود فراوانی رسانه هایشان، در راس شبکه تک صدایی همچون شبکه تایمز فردی صهیونیست را گماشته اند، این حرف ها را می زنید که از آنها راضی باشند.
علم الهدی افزود: آیا رسانه های غرب تک صدا نیستند اما منبرهای نماز جمعه که جایگاه امر به معروف و نهی از منکر است رسانه های تک صدایی هستند؟ همین ادبیات بود که باعث شد فتنه گران شناخته شوند.
خطیب جمعه مشهد گفت: برخی برای خوشامد عده افراد هوس باز و خوشگذران که پای خود را روی دوش مردم می گذراند تا به لذایذ نفسانی خود برسند؛این ادبیات را به کار می برند، در حالیکه این عده بعد از گذشت 35 سال از انقلاب جز ضرر برای این انقلاب نداشته اند.
وی افزود: اگر انقلاب امروز باقی مانده است بخاطر نیروهای جان بر کفی است که در این راه ایستادند و کسی که مسئول اجرایی این نظام می شود باید بداند که چه دسته ای را می خواهد از خود راضی کند.
مکتب اسلام مکتب شلاق نیست/حکومت اسلامی باید جاده صاف کن بهشت باشد
خبرگزاری شبستان: امام جمعه موقت تهران گفت: رسالت حکومت دینی این است که جاده بهشت را صاف کند و رسالت نظام اسلامی همین است، حکومت وظیفه دارد جاده را برای بهشتی شدن مردم هموار کند.
به گزارش خبرگزاری شبستان، حجتالاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی درآغاز خطبه نخست نمازجمعه ضمن دعوت به رعایت تقوای الهی، کار برای رضای خدا را ویژگی برتر انسان های باتقو دانست.
وی یکی از ویژگی های انسان متقی را توجه به مرزهای الهی بیان کرد و افزود: انسان متقی به مرزهای حلال و حرام توجه می کند و مرزشکنی نمی کند.
خطیب نمازجمعه تهران اضافه کرد: در این نگاه هدف در عرصه های مختلف وسیله را توجیه نمی کند و در مواضع سیاسی نیز معیار رضای خداست و این تقواست که از سیاست شیطانی و فریب جلوگیری می کند.
وی گفت: در دنیای فریب و نیرنگ استکبار، شعار مرگ بر آمریکا تا زمانی که شیطنتش ادامه پیدا کند ، ادامه خواهد داشت.
حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی، خستگی ناپذیری در انجام فرامین الهی را ویژگی دیگر اهل تقوا برشمرد و گفت: انسان باتقوا زمانی که نماز و روزه به جا می آورد و کار خیر می کند ، هیچ وقت احساس خستگی نمی کند.
خطیب جمعه تهران ادامه داد: ویژگی مهم دیگر برای انسان باتقوایی که کار را برای خدا انجام می دهد این است که اگر کار خیر و منفعت رسانی برای مردم صورت دهد، در صورتی که از او تجلیل نشد ، احساس ناراحتی و پشیمانی نمی کند، چرا که تکریم و تجلیل از طرف خدا را بسیار مهم تر از خلق خدا می داند.
وی در این حال گفت: این بدان معنا نیست که از طرف مردم نباید تجلیل شود ، بلکه مردم باید خدمتگزاران خود را در هر عرصه ای تشویق و تکریم کنند تا کار خیر حمایت شود و با انگیزه بیشتری ادامه پیدا کند.
حجت الاسلام والمسلمین سیداحمد خاتمی در ابتدای خطبه دوم نمازجمعه تهران تاکید کرد: ماه شعبان از ماه های پرفضیلت و متعلق به حضرت رسول الله (ص) است و توصیه می شود اهل ایمان روزه داری در این ماه عزیز را فرصت بدانند و برای برپایی فرایض فردی و اجتماعی بیشتر اهتمام بورزند.
وی افزود: حضرت پیامبر می فرمایند ماه شعبان ماه من است و خداوند رحمت کند کسانی را که حرمت این ماه را نگه می دارند و در حفظ شعائر الهی می کوشند.
حجت الاسلام والمسلمین سیداحمد خاتمی اظهار داشت: ماه شعبان فرصتی است تا خود را برای ماه رمضان آماده کنیم و با نشاط و انگیزه بیشتری برای بهره برداری از فضیلت ماه رمضان تلاش کنیم.
وی مناجات شعبانیه را هدیه ای الهی دانست که همه ائمه معصومین آن را قرائت می کردند و مناجات خالص توحیدی محسوب می شود.
امام جمعه موقت تهران گفت: حضرت امام حسین (ع) بزرگ پرچمدار عرصه عشق و شهادت در طول تاریخ است و همچنان این نهضت به پیام رسانی خود ادامه می دهد و تا ظلم در روی زمین است پیام عاشورا نیز وجود دارد و ملت ایران به خوبی این پیام را درک کرده اند.
وی افزود: سالروز میلاد حضرت امام حسین (ع) روز پاسدار نامیده شده که همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته است و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در همه عرصه ها به موفقیت ها و تعالی خویش ادامه می دهد.
حجت الاسلام والمسلمین سیداحمد خاتمی اظهار داشت: پس از آن سالروز میلاد حضرت ابوالفضل العباس (ع) را داریم که اسوه ولایتمداری و پیروی از امام و امامت است و همه جانبازان ما آن حضرت را الگوی خودشان در پیروی از امامت و ولایت می دانند.
خطیب نمازجمعه تهران با تبریک فرا رسیدن سالروز میلاد حضرت امام سجاد (ع) هم گفت: مناجات های آن حضرت عالی ترین درس های زندگی معنوی را تقدیم پیروان مکتب اهل بیت (ع) کرده است و ویژگی مهم این مناجات ها که در صحیفه سجادیه جمع آوری شده، این است که در عصر خفقان شکل می گیرد و صحیفه سجادیه را زبور آل محمد (ص) می گویند که نقشه راه تعالی عارفان و سالکان حقیقی مکتب اهل بیت (ع) محسوب می شود.
حجت الاسلام والمسلمین سیداحمد خاتمی نیمه شعبان سالروز میلاد حضرت امام مهدی (عج) هم روز جشن همه بشریت دانست و گفت: روزی که آن حضرت ظهور کنند جایی برای ظلم و استکبار و نفاق وجود نخواهد داشت و عدالت در همه جا گسترده می شود.
وی افزود: خوشبختانه جشن های شعبانیه شکل مردمی دارد و باید مردمی هم بماند و همه تلاش کنیم که این جشن ها با همان سنت دیرین برپا شود.
حجت الاسلام والمسلمین سیداحمد خاتمی در ادامه به فرا رسیدن سالروز 15 خرداد اشاره کرد و گفت: 15 خرداد 1342 روز تولد انقلاب اسلامی و شناسنامه این انقلاب محسوب می شود و بذر انقلاب اسلامی ایران در این روز نشانده شد ، در 19 دی 1356 و اربعین های پس از آن آبیاری شد و 22 بهمن 1357 هم به ثمر نشست.
خطیب نماز جمعه تهران در ادامه به برگزاری بین المللی قرآن کریم در تهران هم اشاره کرد و افزود : این مسابقات از بزرگترین رویدادهای قرآنی در جهان محسوب می شود و نشان می دهد شیعیان هیچ اعتقادی به تحریف قرآن ندارند و کتاب ما همان قرآنی است که اهل تسنن قرائت می کنند و کسانی که تهمت تحریف قرآن را به شیعیان می زنند ادعای ناحقی دارند و بی پایه و اساس است.
حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد خاتمی گفت: این مسابقات نشان می دهد شیعیان از پیروان واقعی قرآن کریم هستند و از همه مسئولان و شهروندان و کسانی که می توانند و فرصت دارند می خواهیم در جلسات این مسابقات حضور داشته باشند.
وی در ادامه درگذشت آیت الله زرندی عضو مجلس خبرگان رهبری از استان کرمانشاه را به مردم این استان و همه ملت ایران تسلیت گفت و برای آن مرحوم مغفرت واسعه الهی را مسئلت کرد.
امام جمعه موقت تهران با اشاره به بیست و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) گفت: روزی که امام می آمد 9 میلیون نفر در تهران از ایشان استقبال کردند و هنگام رحلت و تشییع پیکر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بیش از 10 میلیون نفر ایشان را بدرقه کردند.
حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی در خطبه دوم نماز با بیان اینکه سراسر کشور برای تجلیل باشکوه از امام عظیم الشأن آماده می شوند ، افزود: این آمادگی حامل دو پیام است ، پیام اول بیعت با مکتب امام راحل و پیام دوم بیعت با جانشین صالح امام (ره) حضرت آیت الله خامنه ای است.
وی با اشاره به ویژگیهای مکتب امام راحل گفت: مکتب امام 5 ویژگی دارد و ویژگی اول مکتب امام (ره) این است که مکتب عشق به خداست و امام می فرمود تمام مقصد ما مکتب ماست به طوری که خدا، الله، اسلام و مکتب، هدف امام بود. دوم اینکه امام برای رأی مردم ارزش قائل بود و هرگز رأی مردم را تشریفاتی نمی دانست و همچون مقام معظم رهبری رأی مردم را تأثیرگذار و سرنوشت ساز می دید و امام می فرمود «میزان رأی ملت است».
امام جمعه موقت تهران گفت: ویژگی سوم این است که مکتب امام ، مکتب استکبارستیزی و نفرت از استکبار است ، مکتبی که از قرآن نشأت گرفته و همین شعار مرگ بر آمریکای مردم ناشی از مکتب امام است، امام با این تعابیر هیمنه آمریکا را در جهان شکست و باید این آرمان امام زنده بماند.
چهارمین ویژگی مکتب امام راحل ، مکتب ولایت فقیه بود و امام می فرمود پشتیبان ولایت فقیه باشید تا کشور آسیب نبیند ، چون مردم ولایی بودند ولایی هستند و ولایی خواهند بود ، کشور آسیب ندید، ولی فقیه دیروز امام بود و ولی فقیه امروز مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای هستند.
وی گفت: کسانی در خط امام هستند که در خط ولایت باشند و این دو تفکیک ناپذیرند.
امام جمعه موقت تهران با بیان اینکه پنجمین ویژگی مکتب امام راحل مراقبت از نظام بود، افزود: اگر مردم مراقب انقلاب خود نباشند همان بلایی بر سرشان می آید که در مصر آمد و امام فرمود «من در میان شما باشم یا نباشم نگذارید انقلاب بدست نااهلان بیفتد» که الحمدالله نیفتاده است و نخواهد افتاد.
حجت الاسلام والمسلمین سیداحمد خاتمی در ادامه خطبه دوم نماز جمعه افزود: منظور رهبری از فرهنگ ، فرهنگ انقلابی و دینی و ایجاد فرهنگ دینی بر اساس اسلام و ارزشهای اسلامی و تقویت فرهنگ و باورهای اسلامی و دینی است.
وی گفت: به صراحت می گویم مجلس گناه کار ضد فرهنگی است چه با عنوان کنسرت موسیقی و چه هر عنوان دیگری اینکه جوانان را دخترها و پسرها را جمع کنیم ، دخترها آرایش کرده با حجاب کاملاً بد و پسرها بیایند و با پول بیت المال چنین مجالسی را برگزار کنیم، این کار ضد فرهنگی است.
حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی افزود: لباسی که ما پوشیده ایم لباس امر به معروف و نهی از منکر است اگر نمی توانید مجلس غیرگناه برگزار کنید، نکنید، چه اصراری بر برگزاری چنین مجالسی دارید، موضع ما، موضع مقام معظم رهبری است و موضع مقام معظم رهبری حمایت از دولتها بوده است و ما هم بر همین باوریم اما به معنای ترک امر به معروف و نهی از منکر نیست.
خطیب موقت نماز جمعه تهران گفت: مسئولان اعلام کردند که سینه ای گشاده برای شنیدن انتقادات دارند این انتقادات فقط مربوط به مسائل سیاسی یا فرهنگی نیست شامل مسائل اقتصادی هم می شود، هنگامی که برای اولین بار فساد سه هزار میلیارد تومانی مطرح شد از قوه قضاییه درخواست داشتیم که بی مهابا با فساد اقتصادی برخورد کنید و امروز هم از آنها تشکر می کنیم و امیدواریم که این روال در آینده هم ادامه داشته باشد.
وی افزود: مسئول محترمی گفته است که به زور شلاق نمی شود مردم را راهی بهشت کرد، این جمله سه معنا دارد یک معنا را ما قبول داریم و آن اینکه مکتب ما مکتب منطق و استدلال است، مکتب شلاق نیست و سیره پیامبر (ص) هم اینگونه بوده است.
حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی گفت: معنای دیگر این جمله می تواند این باشد که مردم را آزاد بگذاریم و هر کاری که می خواهند بکنند در عرصه اخلاقی ، سیاسی ، آزاد باشند ، حدود الهی را بشکنند و امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشیم و ما هم به صراحت می گوییم که این معنی ، مقصود هیچ مسئولی در نظام اسلامی نیست این معنای نادرست مورد تأیید هیچ کس نیست و به هیچ مسئولی هم نمی شود نسبت داد.
وی افزود: معنی دیگر این باشد که ما حتی موظف نیستیم که جاده بهشت را هم صاف کنیم این هم درست نیست رسالت حکومت دینی این است که جاده بهشت را صاف کند و رسالت نظام اسلامی همین است، حکومت وظیفه دارد جاده را برای بهشتی شدن مردم هموار کند این تحلیل شفاف بدون موضع گیری یک جانبه درباره این سخن و منطقی است که گفته شد.
خطیب موقت جمعه تهران با بیان اینکه حجاب مسئله روز جامعه و دغدغه قاطبه متدینان است، گفت: اول اینکه حجاب از احکام قطعی اسلام است بطوریکه بیش از ده آیه و دهها روایت درباره حجاب داریم، همه فقها می گویند، حجاب این است که خانم خودش را بپوشاند و تنها وجه الکفین بصورت ساده و نه آرایش شده مجاز است. دوم اینکه مسئله حجاب امروز از حکم فرعی گذشته است، دول غیراسلامی هر گاه می خواهند با مسلمانان مقابله کنند می گویند حجاب ، ممنوع است و هر دولت غیراسلامی که می خواهد بگوید با شما رفیق هستیم ، رفع منع می کند و حجاب آبروی اسلامی و تشیع است.
سوم اینکه ما دو پیشینه داریم یک پیشینه حجاب در قرآن و حدیث و حجاب فاطمه (س) و حجاب زینب (س) است و بی حجابی و بدحجابی که در کشور سابقه دارد و سابقه آن به قره العین بهایی می رسد ، پیشینه دوم حجاب هم دوره رضاخان قلدر است، خانمهای شیعه و مسلمان حتماً حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) را بر پیشینه ننگین دوم ترجیح می دهند چهارم اینکه در رابطه با کل مفاسد از جمله بی حجابی و بد حجابی ؛ نسخه امام صادق (ع) این است که کار اجرایی و فرهنگی توأمان انجام شود.
به گزارش واحد مرکزی خبر، خطیب نماز جمعه تهران گفت: در نظام جمهوری اسلامی یک قانون بسیار جامع با 300 ماده راجع به حجاب در سال 86 به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید که برای اجرا به 25 دستگاه ابلاغ شد اما متأسفانه این مصوبه هیچگاه اجرایی نشد.
وی افزود : به مسئولان دولتی، قضایی و مقننه پیام می دهم که ببینید مجری چه کسی است و در صورت اجرای این قانون مشکل بی حجابی و بدحجابی می تواند کم شود و از خانمها می خواهم که حریم دین را نگه دارند.
به نام خدا
به دلائل زیرباید ضرب الاجل چند ماهه جهت مذاکرات هسته ای ایران با5+1ازسوی جمهوری اسلامی ایران تعیین شود تا طرف مقابل بیشتراز این ایران وملت ما را به بازی نگیرد:
1-ایران مذاکره را برای مذاکره نمی خواهد بلکه مذاکره را جهت دستیابی به حقوق حقیقی خود و... دنبال می نماید.
2-مذاکرات باید ثمرات داشته باشد وباگذشت سال های طولانی بویژه دردوره 6ماهه تعیین شده از سوی غرب( که جناب آقای دکترظریف باتیم خود از سوی ایران عهده دار مذاکرات می باشد )، نتیجه وثمره قابل اعتنایی در مذاکرات هسته ای ایران با5+1 حاصل نشده است وکاربی ثمر لغواست ووکارلغواز عاقل وعقلاء قبیح است.
3-طرف مقابل قصدجدی برحل مناقشات هسته ای ندارد وسوء نیت وکارشکنی آنها ثابت شده است .
4- 5+1 در مذاکرات به دنبال باج گیری از ایران(جمهوری اسلامی ایران)است واین ویژگی در تمام مذاکرات هسته ای ما باآنها محرز وآشکار است.
5-خاطره تلخ تعلیق در زمان دولت آقای سیدمحمدخاتمی(دوره اصلاحات) گواه روشن است که آنها نیات شیطانی دارند واگر مداخله وبرخورد قاطع وحکیمانه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای نبود ، همه اهداف شوم خودرا به بهانه مسائل هسنه ای عملی می کردند ولی ومکروا ومکرالله والله خیر الماکرین!!!.
6-غرب به معنی عام آن ، دست از خوی استکباری واستعماری ودشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران واسلام اصیل و...برنداشته است لذا اعتماد به آنها دور از عقل وخرد وحزم واحتیاط و...است.آیا میتوان به بهانه لغو تحریم ها به هر صورتی ودر هرزمانی وبا هرضرر و زیانی به مذاکرات با 5+1 ادامه داد؟!!!!به اصطلاح اصولی دفع ضررعقلائی محتمل ،لازم است. درین مذاکراتی که تیم هسته ای ایران با5+1 به ریاست جناب دکتر ظریف ،درجریان است بنابر گفته های کارشناسان ومطلعین، نه تنها دستاورد روشنی نداشته بلکه از جهات عدیده ای دچار خسارت و...شدیم. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!!!!. دفع ضرر مسلم ، به طریق اولی لازم است.
7-ابهامات زیادی در مذاکرات کنونی وجود دارد که پاسخ های روشنی از سوی مسئولین هسته ای به ملت ایران داده نشده است.بخش عمده این ابهامات ناشی از برخوردهای منفعلانه تیم مذاکره ما می باشد.
8-اقتدار بالای سیاسی و نظامی ایران به درجه ای است که می تواند مسیرمذاکرات تحمیلی رابه نفع ایران وملت ایران رقم زند.
9-نباید فراموش کنیم که اساس مذاکرات یک مستمسکی بیش نیست. غرب مسائل هسته ای را بهانه ای قرار داده است که ازاین طریق جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار ومحدودیت و... قرار دهد. بنابراین ما باید دراین مذاکرات هسته ای تحمیلی، همانند جنگ تحمیلی با اقتدارهمه جانبه وارد صحنه کارزار شویم وبه گونه ای باید وارد میدان شویم که ابتکارعمل در دست جمهوری اسلامی ایران باشد نه اینکه خدای نخواسته تسلیم خواسته های غرب باشیم .بنابراین باید یک ضرب الاجلی برای غرب از طرف ایران تعیین شود تا بیشترازاین جولان ندهند ورجز خوانی نکنند.
10-مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای بارها وبارها فرمودند که به آمریکا وغرب اعتمادی نیست. فرمودند که آنها در عهدشکنی ونقض پیمان ها مسبوق به سابقه هستند.اگربه فرض بعید بهانه مسائل هسته ای حل شود ، ده ها بهانه دیگر را طراحی کرده وآماده دارند. لذا شرط عقل ودین واحتیاط ... این است که به منابع وسرمایه های عظیم داخلی تکیه نماییم وبا ایمان به خدای متعال باقاطعیت تمام ، مسیر فعلی مذاکرات تحمیلی هسته ای را با تعیین ضرب الاجل از سوی جمهوری اسلامی ایران عوض کنیم .امید است که ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر حسن روحانی وجناب آقای دکتر ظریف ودست اندرکاران دیگر مسائل هسته ای به این نکات ذکر شده از بنده به عنوان یک شهروند ایرانی توجه خردمندانه داشته باشند.
متن از سید اصغرسعادت میرقدیم لاهیجانی
آیا برای اعمال مان حجتی برگرفته از هدایت ولایت داریم؟/ جواد شفیعی ثابت
- یکی از موضوعاتی که در ایام ما توجه به آن لازم است این است که ببینیم بهترین نوع اتحاد، چه نوع اتحاد و وحدتی است و بدترین نوع اختلاف، چه نوع اختلاف و تفرقهای است؟
در بررسی انواع وحدت،وحدت براساس «درد مشترک» و «درک مشترک» به عنوان دو عامل وحدت مطرح میشود؛مثلا اگر مسأل? گرانی و تحریم همه را اذیت کند، همه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که این مشکل باید حل بشود. این خودش یک عامل وحدتآفرین است و البته عاملی که از درد مشترک بالاتر است، «درک مشترک» است.
اما به همه دوستان استانی و کشوری باید گفت: «وحدت ناشی از «درد» و «درک» مشترک شکننده و ناپایدار است. زیرا گروههای مختلف ممکن است برای برطرف شدن این درد راههای مختلفی بیان کنند که گاها اختلاف برانگیزتر باشد.»
در بررسی «انواع اختلافات» سه نوع اختلاف را میتوان برشمرد،اختلاف بین حق و باطل؛اختلاف بین دو گروه که هردو حقند و «اختلاف بین دو باطل حقنما» لکن با ذکرمثالی میتوان گفت «بدترین و سهمگینترین نوع اختلاف که میتواند یک جامعه را تا مرز تباهی پیش ببرد، اختلاف بین دو جریان باطل در متن یک جامعة سالم است. این اختلاف میتواند تمام سلامت آن جامعه را به مخاطره بیاندازد»؛همان داستان معروف یک فرزند و ادعای دو نفر، بر مادری او؛ اگر آن دو نفر که هیچ کدام مادر حقیقیِ یک نوزاد نباشند، ادعای مادری نمایند، چه نتیجهای پیش میآید؟در چنین موقعیتهایی اگر موضوع خیلی جدی شود و به لجبازی کشیده شود، هر دو مدّعی، برای اینکه کم نیاورند حاضرند این بچه نصف بشود، ولی از اختلاف خودشان دست بر ندارند! و اینجاست که جامعه قربانی میشود؛و این همان جائیست که این روزها جبهه دلسوزان حقیقی نظام را به صبوری عاقلانه و عامدانه کشانده است.
نکته جالب این روزهای کشور ما و استان ما این است که شما اگر بخواهید علیه هر کدام از این دو گروهِ باطل سخنی بگویید شما را به «آنطرفی بودن» و وابستگی به گروه باطل مقابل متهم میکنند و میگویند: «تو داری به نفع فلانی حرف میزنی» اگر شما علیه هر کدام از دو جبه? باطل که با هم اختلاف دارند بخواهید کاری بکنید، طبعاً به نفع دیگری کار کردهاید و این اجتناب ناپذیر است. لذا این شکنندهترین نوع اختلاف است. در تاریخ اسلام هم نمون? این اختلاف شکننده و مهلک وجود داشته است. هم طلحه و زبیر و هم خوارج دشمنان معاویه بودند، لذا طبیعتاً جنگ امام علی, امیرالمؤمنین(ع) با این دو، به نفع معاویه تمام شد. وقتی امیرالمؤمنین شرّ اینها را از سر جامعة اسلامی کم کرد، در عین حال شرّشان را از سر معاویه هم کم کرد. و این به نفع معاویه بود ولی چرا حضرت چنین فرموند؟ چارهای جز این نبود و سختی کار حضرت نیز در همین بود.
سوال مهم و قابل تامل اینجاست چرا اول امام سراغ خوارج میرودکه هم قاری قرآنند و هم جای مهر و سجود برپیشانی دارند؟! «پیچیدگی فتنة خوارج برای چه بود؟» «پیچیدگیاش به خاطر این بود که خوارج دشمنان خونی معاویه بودند. در واقع امام علی(ع) چهارهزار نفر از یاران خودش را که میتوانستند با معاویه بجنگند از میان برداشت! در واقع حضرت با چهار هزار نفر آدمِ مقدسِ نمای انقلابی که دشمن معاویه بودند جنگید. قبل از این که برود سراغ معاویه، اول اینها را کشت.»
این روزها در جبهه خودی نظام عده ای دائم میگویند ما حق هستیم اما«چگونه میتوان از این نوع اختلافها عبور کرد؟» پاسخ به همه گروهها یک جمله بیش نیست«فقط با بهترین نوع وحدت -یعنی وحدت حول ولایت – میتوان بدترین نوع اختلافات را از بین برد.»
ابتدا به خود میگویم و بعد به فعالان سیاسی و فرهنگی و مدیریتی که خط ماندگاری و همراهی و همیاری و وحدت و دوستی ما فقط تا زمانی پابرجاست که برای هر رفتار و کردار و گفتار و اعمالمان حجتی برگرفته از هدایت ولایت داشته باشیم ؛لذا کسانیکه رفتارهای غیرمنطبق با فرامین امام و رهبری داشته و دارند و تا مادامی که در مسیر ولایت قرار نگیرند قابل پذیرش نیستند و اساسا ادعاهایشان پیشرفت و عدالت و اعتدالی به همراه نخواهد داشت.
آن عاملی که به صورت قابل اتکاء در حیات بشری وحدتآفرین است «ولایت» است لذا بهترین نوع وحدت، تمسک به حبل الله است. خداوند میفرماید: «و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»(آلعمران/103) وحدت هم نتیجة اعتصام به عامل مشترک، یعنی حبل الله المتین است. و ما شیعیان میدانیم که حبل الله المتین علی بن ابیطالب(ع) است و تسلیم بودن به ولایت، زیباترین نوع وحدت را ایجاد میکند. …الهی توفیق و بصیرت و شجاعتش را عطا فرما
* بابهره گیری از سخنرانیهای اساتید
یک نظر برای “ آیا برای اعمال مان حجتی برگرفته از هدایت ولایت داریم؟/ جواد شفیعی ثابت ” ارسال شده است.
نظر بدهید
نقل از لاهیجان نیوز
زندگینامه ای کامل و جدید از شهید حاج ابوالحسن کریمی لاهیجانی
مرتضی عبدالهی
ابوالحسن کریمی در 9 مرداد 1327ش در شهر لاهیجان به دنیا آمد. پدرش حاج عباسعلی از متدینین و معتمدین بازار لاهیجان بود. ابوالحسن دوران کودکی را در خانوادهای متدین سپری نمود و با علما و محافل دینی آشنا گشت. او در انجمن قرائت و احکام که به سرپرستی «آیت الله حاج شیخ مهدی مهدوی» رئیس حوزه علمیه لاهیجان در مدرسه جامع تشکیل میشد، شرکت مینمود.
وی تحصیلاتش را در لاهیجان گذراند و در کنار آن در سال 1344 به اتفاق دوستانش اقدام به تاسیس «کانون بحث و انتقاد مذهبی جوانان» لاهیجان نمود و از این مرکز به تربیت دینی نسل جوان همت گمارد؛ جوانانی که در جریان انقلاب اسلامی از فعالترین جوانان منطقه بودند.
او تحصیلات متوسطه خود را در سال1346 در دبیرستان مهرگان لاهیجان به پایان رساند و در سال1347 در رشته ریاضی دانشگاه تهران قبول شد و با شرکت در امتحان رشته اقتصاد، تحصیلات خود را در رشته اقتصاد دانشگاه تهران ادامه داد. ایشان در مدتی کوتاه به دلیل فعالیت و تحرک بالای اجتماعی خود در محیط دانشگاه و خوابگاه، به عنوان نماینده دانشجویان از خوابگاه امیرآباد برگزیده شد. صدای اذان او در سحرهای ماه مبارک رمضان هنوز در فضای آنجا طنین انداز است.
کریمی در سال1347 به علت شرکت در تظاهرات دانشجویان به مناسبت شهادت پهلوان غلامرضا تختی برای اولین بار دستگیر شد. در اواخر سال1349 بار دیگر به علت فعالیت علیهجشنهای 2500 ساله، دستگیر و در زندان قزل قلعه تهران حبس گردید. زندان برای او فرصت مناسبی بود تا با آشنایی با روحانیون انقلابی و مبارز، توان بیشتری برای ادامه مبارزه بیابد. با آزادی از زندان در جلسات تفسیر قرآن «آیت الله سید محمود طالقانی» در مسجد هدایت تهران شرکت نمود. به دلیل علاقه به بحثهای اقتصادی به مطالعه در این زمینه پرداخت و از جلسات درس شهید مظلوم «آیت الله بهشتی» در این زمینه بهره برد. در همین زمان به درخواست «آیت الله شهید قدوسی» برای تدریس زبان انگلیسی به طلاب حوزه علمیه قم به صورت هفتگی به «مدرسه حقانی قم» میرفت و در کنار تعلیم طلاب، خود نیز به فراگیری علوم حوزوی پرداخت.
از ایشان که به زبانهای عربی و انگلیسی مسلط بود دو جلد کتاب «آموزشی زبان عربی و انگلیسی» و پنج جلد کتاب «فریاد مظلوم» که متن تعدادی از سخنرانیهای ایشان در محافل دینی و سیاسی است منتشر شده است.
وی در سال 1352 بعد از اخذ مدرک کارشناسی اقتصاد به سربازی رفت و در سال 1354 بعد از خاتمه دوره سربازی در شهر مراغه که همراه با تلاش فراوان جهت احیای ظواهر اسلامی در پادگان بود، به زادگاهش بازگشت و در لاهیجان، آستانه اشرفیه و بندرکیاشهر به تدریس کتب دبیرستان مشغول شد و از این فرصت برای آشنایی جوانان و نوجوانان با احکام اسلام و مسائل انقلاب استفاده کرد. ساواک در گزارشی مینویسد: «ابوالحسن کریمی از متعصبین مذهبی و از هواداران [امام] خمینی بوده و در کلاسهای درس ریاضی و همچنین جلسات هفتگی شبهای جمعه آستانه اشرفیه که با حضور تعدادی از دانشجویان تشکیل میگردیده شرکت و بعضاً سمپاشی و اظهارات تحریک آمیز به عمل آورده [است]»
ایشان با کمک شهید بهشتی در سال 1355 «مطبوعاتی فتح» را جنب «مسجد جامع لاهیجان» تاسیس نمود و به محور مبارزات مردم منطقه علیه رژیم و احزاب چپ و مارکسیست و محل رفت و آمد نیروهای انقلابی و پخش جزوات و اعلامیهها و نوارهای امام خمینی تبدیل شد. همچنین ایشان برای بار سوم در خرداد 1357 پس از سخنرانی شدیداللحن علیه شاه در «کانون ولی عصر» مسجد جامع آستانه اشرفیه، توسط مامورین ساواک دستگیر و به زندان عمومی رشت منتقل شد و شکنجهها و آسیبهای بسیاری به او وارد شد و سرانجام بر اثر شدت تحرکات انقلابی مردم در آبان 57 به همراه دیگر مبارزین از زندان آزاد گشت. بعد از آزادی هم در صف اول نهضت اسلامی امام خمینی در منطقه، به راهبری مردم و سخنرانی در تظاهرات و راهپیماییها پرداخت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان فرماندار لاهیجان جهت سامان دادن به امور انقلاب و مردم انتخاب شد و با مدیریت اسلامی و انقلابی خود توانست نقش برجستهای در خدمت رسانی به محرومان و روستاییان و همچنین مبارزه با عناصر نفاق و منحرف منطقه ایفا کند. این مدیر ساده زیست و فعال به دلیل حضور پررنگ و برخورد قاطع با ضد انقلاب در فرودین 1359 از سوی دادستان کل انقلاب اسلامی آیت الله قدوسی به سمت دادستانی کل انقلاب اسلامی استان گیلان انتخاب گردید و توانست با کمک مهندس شهید محمدعلی انصاری ـ استاندار وقت گیلان ـ و برخی دیگر از مسئولین انقلابی استان و با حمایت نیروهای حزب اللهی، فرصت را از دشمنان نظام جمهوری اسلامی بگیرد و امنیت و آرامش را برای مردم برقرار سازد.
در جریان اغتشاشات و درگیریهای سالهای اول انقلاب و غائله منافقین و بنی صدر و حذف، ترور و انتقامجویی از نیروهای انقلابی و پس از شهادت مهندس انصاری، شهید کریمی در پاییز 1361 با فشار گروههای منحرف از تمامی مسئولیتهایش برکنار شد و البته او که هرگز نمیخواست برای نظام هزینهای ایجاد کند و حتی در دوران مسئولیتش، مبلغی هم از نظام به عنوان حقوق دریافت نکرده بود، از این فرصت استفاده کرد تا جهت تکمیل تحصیلات دینیاش به شهر مقدس قم هجرت کند.
مخالفان که درصدد تصفیه حساب کامل با او بودند، بعد از شهادت آیت الله قدوسی به دلیل واگذاری زمینهای متروکه نواحی اطراف لاهیجان به مردم زحمتکش و ستمدیده منطقه که به دستور شورای عالی قضایی کشور صورت گرفته بود از او شکایت کردند و در سال 1364 با محاکمهای عجیب و بدون سند، به انفصال از شغل و سه سال محرومیت از مشاغل دولتی محکوم گردید. در پی این حکم تاسف برانگیز که بعد از شهادت او برای اجرا ابلاغ شد، رئیس جمهور وقت حضرت آیت الله خامنهای در پیامی فرمودند: «شنیدم دادسرای تهران اخیراً به آموزش و پرورش لاهیجان ابلاغ کرده است که شهید ابوالحسن کریمی دیگر عضو دستگاه قضایی نیست. از جهاتی چند که پوشیده نیست عمیقاً متأسف شدم. البته برای آن شهید عزیز ننگ نیست که حالا دیگر عضو قضایی نباشد، اما اگر دستگاه قضایی میتوانست کسی مثل او را داشته باشد برایش افتخار بزرگی بود.»
سرانجام پس از عمری خدمت و مجاهدت در غروب روز 13 فروردین 1365 منافقان کوردل حاج شیخ ابوالحسن کریمی را که به تنهایی از مطبوعاتی فتح به سوی منزل بازمیگشت در کنار «مسجد گلشاهی» مورد اصابت گلولههای خود قرار دادند و او در حالت سجده به زمین افتاد و به سوی جایگاه ابدی خویش پرواز کرد.
حضرت آیت الله خامنهای در پیام تسلیت شهادت او فرمودند: «دست مجرم ایادی نفاق به خون بیگناهی دیگر آلوده شد و این بار عنصر عزیز و شریفی هدف خیانت منافقین پلید و نابکار قرار گرفته که سوابق روشن انقلابی او در سالهای اختناق رژیم ستمشاهی و نیز فعالیت دلسوزانه و خستگی ناپذیر او پس از پیروزی انقلاب، بر همة مردم آن منطقه آشکار است.»
بدن مطهر این شهید عزیز را برای تدفین به سمت گلزار شهدای لاهیجان تشییع نمودند که این مراسم با حضور چند هزار نفری مردم غیور و ولایتمدار گیلان، به صحنه اعلام انزجار عمومی علیه نفاق و استکبار تبدیل شد و مردم عهدشان را با شهدا تجدید نمودند.
تمامی منابع این نوشتار در آرشیو موسسه مطالعات مبارزات اسلامی گیلان محفوظ است
یک نظر برای “ زندگی نامه ای کامل و جدید از شهید حاج ابوالحسن کریمی ” ارسال شده است.
-
به نام خدا:در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری 1384(دور اول)وقتی که آقای دکتر احمدی نژاد به مسجد امام حسن عسکری ع در قم جهت سخنرانی آمدند بنده در آن زمان نزدیکی های صفوف اول جمعیت در جایگاه سخنرانی نکاتی را به صورت مکتوب به یکی از همراهان نزدیک آقای احمدی نژاد دادم. یکی از نکات برجسته ای که توضیح هم داده بودم درباره شهیدابوالحسن کریمی بود. …(سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجانی از شهر مقدس قم)
نظر بدهید
نقل از لاهیجان نیوز
-
-
دعای سی و هفتم(اعتراف به کوتاهی در ادای شکر خدا)
باسمه تعالی
رسیدن به کمال ناتوانی از ادای سپاس خداوند مقامی بس والا است که جز مخلصین و به طور کلی از خود رستگاران نمی توانند بدان راه یابند زیرا عجز واقعی از ادای سپاس کار کسی است که خودی در میان نبیند. امام سجاد علیه السلام در این دعا با بهترین اسلوب از اعتراف به کوتاهی در ادای شکر خداوند منان سخن به میان اورده و با بهترین دلیل ها این مسئله را مستدل ساخته است.
فراز اول:
اللَّهُمَإِنَأَحَداً لَا یَبْلُغُ مِنْ شُکْرِکَ غَایَةً إِلَّا حَصَلَ عَلَیْهِ مِنْ إِحْسَانِکَ مَا یُلْزِمُهُ شُکْراً.
خدایا هیچ کس توان شکر تو را ندارد زیرا شکرگزاری بندگان احسان دیگر را از تو می طلبد تا بنده ای را سپاس گزار تو قرار دهد [و این خود نعمت دیگری است که شکرگزاری آن لازم است.]ویرایش توسط سمیع : 1393/01/15 در ساعت 22:19
-
سپاس گزاری از نعمت، برتر از اصل نعمت
اساسا امکان شکرگزاری بر درگاه خداوند برای هیچ آفریده ای فراهم نیست، زیرا شکر خود نعمتی خدادادی می باشد که عبارت است از شعور و آگاهی انسان از نعمت و منعم و اظهار سپاس از او در برابر آن نعمت، که به مراتب از نعمتی که پیش از آن خداوند متعال به انسان ارزانی داشته و انسان می خواهد بدین وسیله از آن سپاسگزاری کند بالتر است. اساسا نعمت شکر از سنخ شعور و علم و ادراک است در حالی که چه بسا نعمت پیشین مادی و قابل زوال باشد بلکه اگر نعمت پیشین از نوع علم و ادراک باشد باز هم شکر بر آن نعمت از خود آن نعمت بالاتر است زیرا بنده آن را از خود ندیده و بر کمال های غرور آور خود اضافه نکرده است تا خداوند متعال به خاطر غرور آن نعمت را از او بگیرد و او را به حال خود رها و واگذار کند.
بر این اساس توفیق شکر بر نعمت نه تنها کمتر از اصل نعمت نیست بلکه چه بسا در بسیاری از موارد مهم تر از اصل آن نعمت باشد و این نکته بسیار ظریفی است که امام سجاد علیه السلام در فراز نخست این دعا تذکر داده است.
توجه به این گونه ظرافت ها بر معرفت انسان درباره حضرت حق می افزاید و انسان در می یابد که گستره قدرت و عطایای او در چه حد است و در نتیجه عجز و ناتوانی خود را به درگاه خدا اظهار می دارد و ناتوانی در بندگی را در می یابد و به محدودیت خود بیشتر پی می برد چه بسا انسان با مشاهده حجم اعمال طاعات و عبادات فریب فراوانی ان را خورده و خیال کند که بندگی خدا را به خوبی انجام می دهد در حالی که این توهم نادرست است که انسان گمان کند عمل در برابر خداوند متعال همانند نظام اجتماعی و عرفی است که مثلا انسان دست به سینه می گذارد و با انجام یک سلسله خم و راست شدن ها و ادا کردن کلماتی در برابر بزرگی تشکر می کند در حالی که این قیاس نادرست است زیرا ان چه را که بنده در راه اطاعت و شکر خدا به کار برده قدرت بر اطاعت خدا بلکه اصل وجود خود او خدا است. بنابراین نه تنها بنده حقی بر خدا ندارد بلکه تفضل از ناحیه او است که بر او منت گذارده و او را موفق به شکرش نموده است و پس از آن به لطف و کرم خود اعمال او را پذیرفته و آن گاه در برابر اعمال او به به او پاداش عنایت نموده است.
بر این اساس تا به آداب بندگی و شناخت دقیق خدا راه نبریم نمی توانیم اطاعت خدا را به جا آوریم بلکه باید از عبادت های خود استغفار کنیم چرا که نتوانسته ایم همانند یک بنده واقعی عمل کنیم آنچه را که ما طاعت به حساب می آوریم اگر درست محاسبه بشود خود خلاف شئون بندگی است و با این حال خداوند منان بر اساس فضل و کرم خود با ما رفتار نموده و آن را قبول فرموده و در برابر آن به ما پاداش می دهد.
فراز دوم:
وَ لَا یَبْلُغُ مَبْلَغاً مِنْ طَاعَتِکَ وَ إِنِ اجْتَهَدَ إِلَّا کَانَ مُقَصِّراً دُونَ اسْتِحْقَاقِکَ بِفَضْلِک
هرگز طاعت بندگان اگر چه کوشش بسیار کنند به حدی که تو استحقاق آن را داری نخواهد بود.
تبیین رابطه بندگان با حضرت حق
رابطه بندگان با خدا از قبیل روابط مردم با یکدیگر نیست رابطه مردم با همدیگر قراردادی و اعتباری است و آداب اجتماعی یک سلسله آداب متعارف بین مردم بیش نیست ولی رابطه خدا و خلق از نوع وجود و ایجاد است یعنی هر چه هست از مبدا خلاق جهان سرچشمه گرفته و به فضل الهی در حق بندگان مربوط است
از این رو اگر عابدی در طول روزگار شب ها را با انجام عبادت و ذکر خدا بیدار بماند و روزها را زوزه بدارد و تمام این عمر خود را در جهاد در راه خدا سپری کند و در تمام عمر با شکم سیر نخوابد باز همگی را با سرمایه خداوند متعال کار کرده است
زیرا قدرت ، تصمیم، فکر، عزم و جزم همه و همه از خدا است و حضرت ربویی آنها را به او عطا کرده و تمام آنچه را عابد یاد شده به کار گرفته از رحمت خداوند نشات گرفته است و حق از آن خدا است و بنده در اطاعت خود شرمنده می باشد و راهی جز ناتوانی و اعتراف به تقصیر ندارد بلکه هر چه بیشتر اطاعت کند نعمت بیشتری را جذب کرده و مورد عنایت بیشتری قرار گرفته است و این خود مستلزم اقرار افزون به لطف و کرم او خواهد بود.
ر : -
و به قول سعدی : هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می اید مفرح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب:
از دست و زبان که برآید / کز عهده شکرش به در آید
یبنده همان به که ز تقصیر خویش / عذر به درگاه خدای اوردورنه سزاوار خداوندی اش / کس نتواند که به جای آورد.
بر این پایه آنچه در فراز های مختلف این دعا بیان شده است عبارت از واقعیت هایی درباره ارتباط بندگان و خداوند متعال است و هیچ گونه مبالغه و تعارف در کار نیست بلکه می توان گفت معصومین علیهم السلام و حضرت سجاد علیه السلام در این جا در خور شان مردم سخن گفته اند زیرا در موارد دیگر مسائل بالاتر و عمیق تر را مطرح کرده اند و با خدای خود گفت و گو کرده که برتر از درک عقل است و اختصاص به شهود و مکاشفه آن بزرگواران دارد و در هر حال، همان طور که عبادت در آن حد که برای خداوند سزاوار است به هیچ وجه میسور نیست وصف رابطه بندگی و خداوندگاری نیز به طور سزاوار امکان ندارد
از این رو امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه می فرماید: «افبلسانی هذا الکال اشکرک »[1]؛ «آیا با این زبان ناگویا تو را سپاس گوییم؟»
راستی کسانی که به حقیقت بندگی و عبودیت رسیده اند و این حقایق را چنان که باید لمس کرده اند از لذت فراوانی برخوردار بوده اند و هیچ لذتی را در حد لذت بندگی نمی دانند
لذا حضرت امام علی علیه السلام در دعای کمیل می فرماید: «ای معبود و سرور من ، گیرم که در برابر عذاب تو صبر کردم چگونه بر فراق و دوری تو صبر نمایم؟»[2] -
فراز سوم:فَأَشْکَرُ عِبَادِکَ عَاجِزٌ عَنْ شُکْرِکَ، وَ أَعْبَدُهُمْ مُقَصِّرٌ عَنْ طَاعَتِکَ
پس سپاس گزارترین بندگان از شکر تو عاجز است و عابدترین آنان در حق تو مقصر و اطاعت لایق تو را به جا نیاورده اند.
دلیل محال بودن ادای شکر حضرت حق
این فراز نتیجه دو فراز پیشین است، زیرا امام سجاد علیه السلام در فراز اول فرمود: اگر کسی از تو سپاس گزاری کند از احسان تو است و در فراز دوم فرمود: هر کس در اطاعت تو قدم بردارد به هر مقدار هم کوشش کند از فضل تو مایه گرفته است و در این فراز می فرماید: بنابراین همه سپاس گزاران و عابدان از ادای شکر و انجام عبادت تو عاجز و ناتوان اند.
امام صادق علیه السلام فرمود: به هر کس سپاس گزاری داده شده باشد به او افزونی تعمت عطا شده است.»[1]
نیز در روایت دیگر از آن حضرت آمده است که فرمود: «خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی نمود ای موسی حق سپاس گزاری مرا به جا آور عرض کرد: پروردگارا چگونه تو را سپاس گویم در حالی که سپاس را نیز تو به من ارزانی داشته ای . خداوند فرمود: ای موسی، اکنون شکر مرا به جا آوردی ، زیرا دانستی که شکر نیز از من است.»[2]
این سخن امام سجاد علیه السلام بیانگر آن است که ادای شکرانه حضرت ربوبی مستلزم تسلسل است که تحقق ان در خارج محال می باشد آری ادای شکر یک نعمت چنین محذوری را دارد چه رسد به نعمت های نامتناهی و غیر قابل شمارش الهی چنان که فرمود: « وَ ان تَعُدَّوا نعمتَ الله لا تُحصُوها»[3]؛ «اگر بخواهید نعمت خدا را به شماره در آورید نخواهید توانست.
بنابراین هر کس شکر کند مدیون نعمت بیشتر است و عابدترین و زاهد ترین و شاکر ترین بندگان خدا همیشه شرمنده احسان ازلی و ابدی خداوند متعال خواهند بود
به همین دلیل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «ما به حق معرفت تو پی نبرده ایم.»[4]
پی نوشت:[1].کافی، ج2، ص65 و 95
[2].کافی، ج2، ص98[3].ابراهیم،34[4].بحارالانوار، ج66، ص292
و
-
معنای این عبارت ان نیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در عبادت کوتاهی می نمود بلکه بدان معنا است که حتی عبادت دایم و پی گیر و شبانه روزی من که انی از ان غافل نبوده ام نمی تواند حق بندگی تو را ادا کند زیرا بنده در حد بندگی محال است بر مولای خود در مرتبه خداوندی دست یابد؛ چنانکه سیره عملی و گفتاری انبیای الهی علیهم السلام گواه آن است که پیوسته کوتاهی خود را بر درگاه حضرت ربوبی جل و علا مشاهده نموده و بدان اقرارمی نمودند.
استاد علامه طباطبایی بابی در المیزان به نام ادب مع الله گشوده [1] و سخنان انبیای الهی علیهم السلام را با خداوند متعال نقل فرموده است و هر کسی با مشاهده کلمات آنان در حیرت قرار می گیرد که چگونه این بزرگان بشریت این چنین بنده وار بر در خانه خدا خود را خوار و کوچک می دانستند.
-
فراز چهارم:
لَا یَجِبُ لِأَحَدٍ أَنْ تَغْفِرَ لَهُ بِاسْتِحْقَاقِهِ، وَ لَا أَنْ تَرْضَى عَنْهُ بِاسْتِیجَابِه
عدم امکان صدور حکم درباره خداوند
این که امام علیه السلام فرمود: هیچ گونه حکم الزامی و ایجابی از هیچ کس بر تو حاکم نیست بدان خاطر است که این مسئله مستلزم آن است که قاهری برتر از او در کار باشد و بر خداوند متعال حکم راند و آن گاه بر خداوند لازم باشد که فرمان او را اجرا کند در صورتی که هیچ حکمی و هیچ الزامی بر او در کار نیست چنانکه هیچ فردی استحقاق ندارد که خداوند از او راضی و خشنود باشد و حقی بر خدا بیابد بلکه او همه را انشا و ایجاد نموده است و از این رو هر کس به خدا نزدیکتر و معرفت او به خدای منان بیشتر باشد جانب حضرتش را آن چنان رعایت می کند که با وجود سجده و رکوع طولانی و بیداری شب ها و روزه روزها هرگز در خود حقی نمی بیند بلکه پیوسته به خضوع بندگی خود ادامه می ده
از این رو امیرمومنان علیه السلام در دعای کمیل در مناجاتی دل سوز از محبوب قلبش متضرعانه می خواهد:«پروردگارا بر ناتوانی تن و نازکی پوست و باریکی استخوانم رحم آر»[1]
در مناجات شعبانیه نیز می فرماید: «اگر شایسته رحمت تو نباشم رحمت تو شایستگی آن را دارد که با تفضل گسترده ات بر من ببخشایی.»[2]
و در فراز دیگر می فرماید:«معبودا جود و بخشش تو آرزوی مرا گشوده و گذشت تو از عمل من برتر است.»[3]
و سیدالشهدا صلوات الله علیه می فرماید: «من در حال بی نیازی نیازمندم پس چگونه در حال نیاز نیازمند نباشم؟ من در حال علم گریبان گیر نادانی هستم پس چگونه در حال نادانی جاهل نباشم؟»[4]
پی نوشت:
[1].اقبال الاعمال، ص706
[2].بحارالانوار، ج91، ص96
[3].همان
[4].بحارالانوار، ج95، ص225
و در دعای دیگر آمده است: «ای پروردگار من بر خود ستم نمودم پس مرا بیامرز و بر من رحم آر.»[1]
در این حال که این معصومان علیهم السلام اولیای بزرگ الهی هستند که در تمام عمر کاری جز در خط رضای محبوب خود انجام نداده اند و اگر عبادات آنها را بر همه افراد بشر تقسیم کنیم از عهده آن برنخواهند آمد. از این رو در زیارت جامعه کبیره خطاب به آنان می گوییم:
«شما استوارترین راه[خدا] هستید.[2]
و نیز می گوییم: «شما امامان راه یافته و هدایت یافته معصوم، گرامی، با تقوا، راستگو، برگزیده خدایید و دستورهای او را برپا می دارید.»[3]
در هر حال نه کثرت مناجات و نه طول رکوع و سجود و نه قیام شب و نه روزه روز و بلکه عصمت محض از هر گونه گناه و اشتباه کم ترین حقی را برای بندگان بر عهده حضرت رب العالمین ایجاب نمی کند تا خداوند بر بنده خود تفضل و انعام نماید بلکه هر چه از طرف خداست عظمت، عزت، و قدرت است و هر چه از طرف بنده است عجز و فقر و نیاز است.
این تذکر برای آن است که خداوند منان را بهتر بشناسیم و گمان نکنیم اگر احیانا کار نیکو انجام می دهیم لازم است دعای ما را اجابت فرماید و ما را ببخشاید و بهشت را به ما ارزانی دارد بلکه باید این دستور را پیوسته در معرض دید خود قرار دهیم که: «لا یَجِبُ لاحدٍ اَن تَغفِرَلَهُ باستحقاقه...»
پی نوشت:[1].بحارالانوار، ج95، ص97[2].من لا یحضره الفقیه، ج2، ص613هرگز در بخشودن بندگان بر تو الزامی نیست و حقی از سوی آنان بر تو نیست و خشنودی تو از آنان بر تو الزامی نمی باشد.
-
نقل از مرکز پاسخگویی به سؤلات دینی
.: Weblog Themes By Pichak :.
محور های سخنرانی مقام معظم رهبری در نماز جمعه 14خرداد 1389
رخداد عظیم و شیرین و مبارک انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران در تاریخ 22خرداد سال88با حضور باشکوه بیش از 85درصدی مردم ،اعجاب و شگفتی همه را برانگیخته بود،دوستداران نظام از این واقعه خجسته بسیار خوشحال و دشمنان خارجی و داخلی از این ماجرا خشمگین و عصبانی شدند.دشمنان اسلام و نظام جمهوری اسلامی با برنامه های از پیش طراحی شده و با استفاده از عناصر خارجی وداخلی و بسیج همه توانایی ها و امکانات و نقشه ها و نفرات و گروه ها،تمام سعی و تلاششان را به کار گرفتند تا انتخابات موفق و زیبای22خرداد سال88را بر کام ملت ایران تلخ نمایند.متاسفانه عده ای که خودشان را پیروان خط امام و انقلاب میخواندند با زمینه سازی های گسترده و ریشه ای،میدان های تاخت و تاز وفتنه و آشوب را برای دشمنان قسم خورده نظام اسلامی بوجود آوردند تا جایی که همه گروه های منحرف و آشوب گر وارد صحنه شدند و کار به جایی رسید که چندین ماه،آشوبگران و مخالفین نظام باپشتیبانی های وسیع استکبارجهانی(امریکاو اروپا واسرائیل…)با استفاده از جهالت و نادانی های سران فتنه،آرامش و امنیت کشور و ملت را بهم زدند و انتخابات آزاد و شیرین 22خرداد 88را برکام و ذائقه همه تلخ کردند و حوادث تلخ و ناگوار بعد از انتخابات که توسط سران فتنه بوجود آمد،ابعاد وسیعی به خود گرفت تاجایی که عده ای که پیوسته ادعای پیروی ازخط امام راداشتند بافاصله گرفتن و انحراف و عدول از اهداف و آرمانها وخطوط محوری و اصلی حضرت امام خمینی(ره)عملا در خط دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی قرار گرفتند و با این حال خود رااز پیروان خط امام (ره)میدانستند و میدانند غافل از اینکه تمام برنامه ها و کارهای آنها بعد از انتخابات دقیقا برخلاف راه وخط امام بوده است و متاسفانه هنوز هم این عده از خواب غفلت بیدار نشدند و نقشه های شوم در سر میپرورانند.
مقام معظم رهبری در سالهای طولانی بویژه قبل و بعد از حوادث انتخابات ریاست جمهوری88پیوسته در سخنرانی های مختلف نسبت به انحراف عده ای که خودشان را مدعیان خط امام میدانستند،تذکر و هشدار دادند و فرمودند که اینها از مسیر انقلاب و راه و خط امام(ره)فاصله گرفته و میگیرند.به جهت اهمیت این مساله و مسائل جاری در کشور که ناخواسته و یا خواسته بعد از انتخابات بوجود آمده و برای روشنگری افکار عمومی،مقام معظم رهبری در نماز جمعه 14خرداد سال89مهمترین سخنرانی را درباره توضیح و تبیین خط امام و اهداف و آرمان های انقلاب و نظام اسلامی بیان فرمودند.
مقام معظم رهبری دراجتماع عظیم مردم در حرم مطهر امام خمینی(ره)،امام راحل را برجسته ترین شاخص انقلاب معرفی فرمودند.ایشان فرمودند وجود شاخص در انقلاب ها به منظور جلوگیری از هرگونه انحراف بسیار ضروری است و مهمترین و اصلی ترین شاخص،امام و خط امام است که در رفتار و گفتار و وصیت نامه امام بزرگوار تجلی یافته است.ایشان با اشاره به ضرورت تبیین صریح شاخص های امام و عدم فراموشی یا پنهان ماندن آنها فرمودند:تبیین بد دیدگاه ها و نظریات امام(ره)یا فراموشی آنها همانند از کار افتادن قطب نمایی است که جهت صحیح را نشان نمیدهد.
مقام معظم رهبری فرمودند:افراد یا جریانهایی که معمولا در پی تغییر هویت انقلاب ها هستند،با پرچم رسمی و تابلوی مشخص جلو نمی آیند بلکه حرکت آنها پنهان و غیر آشکار است.بنابر این وجود شاخص در انقلاب ها ضروری است و راه و خط اصلی حضرت امام خمینی(ره)برای جلوگیری از هر گونه انحراف میتواند بهترین شاخص باشد.مقام معظم رهبری معتقد است که مواضع و دیدگاه های امام خمینی باید کاملا صریح وروشن بیان شود.روی این جهت فرمودند:شخصیت و هویت امام به همین مواضع صریح و قاطعانه ایشان است که دنیا را به لرزه در آورد و ملت ها را بیدار کرد و امام منهای خط امام و منهای مواضع اصلی و صریح امام،امامی بی هویت است و سلب هویت از امام(ره)،خدمت به امام خمینی نخواهد بود.ایشان فرمودند:تکیه همیشگی بر اسلام ناب محمدی(ص)و جاذبه و دافعه در دایره مکتب اسلام و یقین به وعده های الهی و محاسبات معنوی وتقوا ونگاه جهانی به انقلاب اسلامی و تکیه بر مردم و توجه به حال فعلی افراد به هنگام هرگونه قضاوت درباره آنها،از جمله شاخص های اصلی خط امام است که باید به طور صحیح تبیین شود و مورد توجه همیشگی قرارگیرد و نیز فرمودند:نباید به خاطر خوش آمد برخی افراد یا جریانها،مواضع امام را پنهان یا کمرنگ کنیم. مقام معظم رهبری با انتقاد شدید از برخی افراد که بخش هایی از مبانی اندیشه امام را انکار یا پنهان میکنند فرمودند:متاسفانه این کج اندیشی را کسانی انجام میدهند که زمانی خودشان یا مروج افکار امام و یا پیرو ایشان بودند.ایشان جوانان و مردم را به قرائت و تفکر در وصیتنامه امام خمینی توصیه اکید کردند و فرمودند:خلاصه اندیشه امام و مبانی ایشان در این وصیتنامه منعکس است.
والسلام
1389/3/21
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی.
به نام خدا: باسلام وتشکراز جناب آقای جواد شفیعی ثابت. نکته ای را به محضر شریف ایشان عرض می کنم:…اختلاف بین حق وباطل ،اختلاف در باورها وعقیده های ریشه ای وبنیانی می باشد مثل اختلاف بین علی ع ومعاویه واختلاف بین دوگروهی که هردو حق هستند ،اختلاف از جهت نظر ودیدگاه ونیز اختلاف در سلیقه دارند نه اختلاف در باورها وعقیده های دینی وبنیانی . مثلا دو فقیه عالی مقام باهم اختلاف نظر جدی وواقعی دارند ولی هردو خادم واقعی دین مبین اسلام هستند و.. واما اختلاف بین دو باطل حق نما،به 3 صورت قابل تصویر است:1-دوباطل حق نما از اساس پوچ وباطل وبی اساس وگمراه وفاسد و…باشند 2- دوباطل حق نما ،هردو از نظر اعتقاد به مکتب ودین برحق هستند وعقیده صحیح دارند ولی از جهت نظر ودیدگاه هردو تابع هوای نفس می باشند واز این جهت هردو باطل هستند ولی خود را حق ومحق جلوه می دهند. اختلاف این دو براساس هوای نفس وامیال نفسانی
وشیطانی است.3- دوباطل حق نما هردو کج اندیش باشند که منشا اختلافشان کج اندیشی وتعصب خشک طرفین است ضمنا بدانیم که قسم چهارم اختلاف هم وجود دارد که اختلاف بین کج اندیش وخوش اندیش است .باتوجه به نکته های ذکرشده عرض می شود که اختلافات در داخل کشور بخش قابل توجهی ازآن براساس اختلاف بین دوباطل حق نما در دیدگاه ونظر که تابع امیال نفسانی هسنند می باشند وبخشی از آن بین حق وباطل می باشد وبخشی نیز بین دوگروه حق که اختلاف نظر واختلاف سلیقه دارند وتابع هوای نفس نیستند. وبخشی نیز اختلاف بین کج اندیش وخوش اندیش می باشد.عمده اختلافات بر اساس هوای نفس وخواسته های نفسانی وشیطانی است اگرچه نظر چنین افرادی ممکن صحیح هم باشدولی چون ریشه در هوای نفس دارد آفت زا ومخرب است ….(متن از سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجانی از شهر مقدس قم)