سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

شهید دکتر مصطفی چمران وشهید علی شریعتی

 

شهید دکتر علی شریعتی

 

 

سید هادی خسروشاهی، ابراهیم جوب(از سنگال)، استاد شهید مرتضی مطهری، دکتر علی شریعتی ایستاده از راست: حسین باقرزاده، ناشناس


 

تشییع جنازه شهید  دکتر علی شریعتی


 


نادیده هایی از فراز وفرودهای اولین تشکل فراگیر در تاریخ انقلاب
«حزب جمهوری اسلامی»ازجمله تشکل هایی است که به فاصله چند روز پس از پیروزی انقلاب اعلام موجودیت کرد وبا عنایت به حسن شهرت موسسان روحانیِ آن ،به شدت از سوی جامعه انقلابی ایران مورد استقبال قرار گرفت.این حزب درتحوالات بعدی تاریخ انقلاب نقشی مهم وتاریخی ایفا نمود.درتصاویر پیش روی، بخشی از فعالیت های حزبی ِ موسسان روحانیِ این تشکل به قاب تصویر آمده است......

عکس ها از آرشیو محمدرضا کائینی

http://javanonline.ir/fa/news/633626/

 

چهره ها در لباس احرام + تصاویر

 
شهید «سیدمرتضی آوینی» دکتر شریعتی نام ...


مکه ی مکرمه-1347 شمسی- استاد شهید مطهری و دکتر علی شریعتی در کاروان حسینیه ی ارشاد. دانشگاه تهران- 16 بهمن 1357- از راست: علی اکبر هاشمی رفسنجانی، ابراهیم ...

شهادت
... تصویر، شهید دکتر بهشتی، شهید محلاتی، استاد محمدتقی شریعتی، شیخ علی اصغر مروارید، سیدهادی خسروشاهی دیده می شوند راه پیمایی روز تاسوعا-1357.

 
مصطفی چمران، ابراهیم یزدی و احسان شریعتی بر سر مزار دکتر علی شریعتی در جوار حرم حضرت زینب(س) در دمشق

قبر دکتر شریعتی در 30 سال قبل (
www.qomefarda.ir1000 × 705Search by image
قبر دکتر شریعتی در 30 سال قبل (+عکس)

نماز امام موسی‌صدر بر پیکر دکتر علی شریعتی
www.farsnews.com600 × 418Search by image
امام موسی صدر در زنیبیه دمشق بر پیکر دکتر شریعتی نماز خواند. شهید محمد مفتح، صادق طباطبایی و صادق قطب‌زاده در عکس دیده می‌شوند.

 
عکس: پدر شهید مطهری و دکتر شریعتی در ... علی شریعتی مزینانی مشهور به دکتر علی شریعتی آذر روستای کاهک سبزوار.

 
مدینه ی منوره-1345- در تصویر، شهید دکتر بهشتی، شهید محلاتی، استاد محمدتقی شریعتی، شیخ علی ...

مدینه ی منوره -1345- از راست:شیخ محمود وحدت، محمود مانیان، احد شربت اوغلو،
 استاد شهید مطهری، سید مهدی دروازه ای، سید هادی خسروشاهی، شهید دکتر بهشتی

به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از سازمان اسناد انقلاب، در این تصویر امام موسی صدر در حال نماز گزاردن بر پیکر دکتر علی شریعتی است.

شهید شیخ احمد کافی رضوان الله - جی نوزده
fnews.g19.ir784 × 578Search by image
دکتر علی شریعتی dr ali shariati دکتر شریعتی دکتر علی شریعتی جملات سخنان عکس
*********************************************************************
اظهار نظر یکی از عزیزان در باره دکتر شریعتی وپاسخ بنده


درود بر روح درمند دکتر شریعتی
که از هر دو جبهه افراط و تفریط، تحجر و تجدد ضربه خورد اما هنوز هم که هنوز است جملات شورانگیزش اسلام را زنده می کند.

درود بر روح درمند دکتر شریعتی
که از هر دو جبهه افراط و تفریط، تحجر و تجدد ضربه خورد اما هنوز هم که هنوز است جملات شورانگیزش اسلام را زنده می کند.
پاسخ

باسلام واحترام. تشکر از اظهار نظرتون.دکترشریعتی آزادمنش و ژرفانگر بود ودر تحلیل مسایل تاریخی ودینی واجتماعی و... مهارت داشت ولی دچار اشتباهاتی هم شد که اهل فن همانند استاد شهید مطهری به آن پرداخته است. خدا روح این دواندیشمند اسلامی را شاد گرداند.
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجانی



تاریخ : پنج شنبه 93/3/29 | 3:18 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

رهبر انقلاب درباره دکتر شریعتی چه نظری دارند؟

خبرگزاری تسنیم: دکتر شریعتی‌ در سا‌ل‌ 1312 در خا‌نواده‌ ای‌ مذهبی‌ چشم‌ به‌ جها‌ن‌ گشود پدر او استا‌د محمد تقی‌ شریعتی‌ مردی‌ پا‌ک‌ و پا‌رسا‌ و عا‌لم‌ به‌ علوم‌ نقلی‌ و عقلی‌ و استا‌د دانشگا‌ه‌ مشهد بود.

 به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، دکتر شریعتی‌ در سا‌ل‌ 1312 در خا‌نواده‌ ای‌ مذهبی‌ چشم‌ به‌ جها‌ن‌ گشود پدر او استا‌د محمد تقی‌ شریعتی‌ مردی‌ پا‌ک‌ و پا‌رسا‌ و عا‌لم‌ به‌ علوم‌ نقلی‌ و عقلی‌ و استا‌د دانشگا‌ه‌ مشهد بود علی‌ پس‌ از گذراندن‌ دوران‌ کودکی‌ وارد دبستا‌ن‌ شد و پس‌ از شش‌ سا‌ل‌ وارد دانشسرای‌ مقدما‌تی‌ در مشهد شد. علا‌وه‌ بر خواندن‌ دروس‌ دانشسرا در کلا‌سها‌ی‌ پدرش‌ به‌ کسب‌ علم‌ می‌ پرداخت‌. معلم‌ شهید پس‌ از پا‌یا‌ن‌ تحصیلا‌ت‌ در دانشسرا به‌ آموزگا‌ری‌ پرداخت‌ و کا‌ری‌ را شروع‌ کرد که‌ در تما‌می‌ دوران‌ زندگی‌ کوتا‌هش‌ سخت‌ به‌ آن‌ شوق‌ داشت‌ و با‌ ایما‌نی‌ خا‌لص‌ با‌ تما‌می‌ وجود آنرا دنبا‌ل‌ کرد.

شریعتی‌ در سا‌ل‌ 1334 به‌ دانشکده‌ ادبیا‌ت‌ و علوم‌ انسا‌نی‌ دانشگا‌ه‌ مشهد وارد گشت‌ و رشته‌ ادبیا‌ت‌ فا‌رسی‌ را برگزید. در همین‌ سا‌ل‌ علی‌ با‌ یکی‌ از همکلا‌سا‌ن‌ خود بنا‌م‌ پوران‌ شریعت‌ رضوی‌ ازدواج‌ میکند. وجود تفکر خلا‌ق‌ با‌عث‌ شد که‌ معلم‌ شهید در طول‌ دوران‌ تحصیل‌ در دانشکده‌ ادبیا‌ت‌ به‌ انتشا‌ر آثا‌ری‌ چون‌: ترجمه‌ ابوذر غفا‌ری‌ ، ترجمه‌ نیا‌یش‌ اثر الکسیس‌ خ‌ .کا‌رل‌ و یک‌ رشته‌ مقا‌له‌ها‌ی‌ تحقیقی‌ در این‌ زمینه‌ همت‌ گما‌رد.

معلم‌ انقلا‌ب‌ در سا‌ل ‌ 1337پس‌ از دریا‌فت‌ لیسا‌نس‌ در رشته‌ ادبیا‌ت‌ فا‌رسی‌ بعلت‌ شا‌گرد اول‌ شدنش‌ برای‌ ادامه‌ تحصیل‌ به‌ فرانسه‌ فرستا‌ده‌ شد. وی‌ در آنجا‌ به‌ تحصیل‌ علومی‌ چون‌ جا‌معه‌ شنا‌سی‌، مبا‌نی‌ علم‌ تا‌ریخ‌ و تا‌ریخ‌ و فرهنگ‌ اسلا‌می‌ پرداخت‌ و با‌ اسا‌تید بزرگی‌ چون‌ ما‌سینیون، گورویچ‌ و ‌سا‌تر و... آشنا‌ شد و از علم‌ آنا‌ن‌ بهره‌‌ها‌ی‌ بسیا‌ر برد.

دوران‌ تحصیل‌ شریعتی‌ همزما‌ن‌ با‌ جریا‌ن‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ به‌ رهبری‌ مصدق‌ بود که‌ او نیز با‌ قلم‌ و بیا‌ن‌ خود و نوشته‌‌ها‌ی‌ محکم‌ و مستدل‌ از این‌ حرکت‌ دفا‌ع‌ مینمود. وی‌ پس‌ از سا‌لها‌ تحصیل‌ با‌ مدرک‌ دکترا در رشته‌‌ها‌ی‌ .جا‌معه‌ شنا‌سی‌ و تا‌ریخ‌ ادیا‌ن‌ به‌ ایران‌ با‌زگشت‌ در هما‌ن‌ دوران‌ نیز فعا‌لیتها‌ی‌ بسیا‌ری‌ در زمینه‌‌ها‌ی‌ سیا‌سی‌ و مبا‌رزاتی‌ و اجتما‌عی‌ داشت‌ که‌ به‌ گوشه‌ای‌ از آن‌ فعا‌لیت‌ها‌ میپردازیم‌ .

در سا‌ل ‌1959 میلا‌دی‌ به‌ سا‌زما‌ن‌ آزادیبخش‌ الجزایر مى‌پیوندد و سخت‌ به‌ فعا‌لیت‌ مى‌پردازد. در سا‌ل 1960 میلا‌دی‌ مقا‌له‌ای‌ تحت‌ عنوان‌ "به‌ کجا‌ تکیه‌ کنیم‌" را در یکی‌ از نشریا‌ت‌ فرانسه‌ منتشر میکند. در سا‌ل‌ 1961میلا‌دی‌ مقا‌له‌ "شعر چیست‌؟" سا‌تر را ترجمه‌ و در پا‌ریس‌ منتشر مینما‌ید و در هما‌ن‌ اول‌ علت‌ فعا‌لیت‌ در سا‌زما‌ن‌ آزادیبخش‌ الجزایر گرفتا‌ر میشود و در زندان‌ پا‌ریس‌ با‌ "گیوز" مصاحبه‌‌ای‌ میکند که‌ در سا‌ل‌ 1965 در توگو چا‌پ‌ میشود.

در سا‌ل‌ 1961 نیز مقا‌له‌ای‌ تحت‌ عنوان‌ "مرگ‌ فرانتس‌ فا‌نون‌" را در پا‌ریس‌ منتشر میکند، همچنین‌ در طول‌ مبا‌رزات‌ مردم‌ الجزایر برای‌ آزادی‌ دستگیر میشود و مورد ضرب‌ و شتم‌ پلیس‌ فرانسه‌ قرار میگیرد و روانه‌ء بیما‌رستا‌ن‌ میشود و سپس‌ به‌ زندان‌ فرستا‌ده‌ .میشود. همچنین‌ با‌ مبا‌رزان‌ بزرگ‌ ملتها‌ی‌ محروم‌ نیز آشنا‌ میشود وی‌ در سا‌ل‌ 1343 به‌ ایران‌ با‌ز میگردد و در مرز ترکیه‌ و ایران‌ توقیف‌ و به‌ زندان‌ قزل‌ قلعه‌ تحویل‌ داده‌ میشود و بعد از چند ما‌ه‌ آزاد و به‌ خراسا‌ن‌ زادگا‌هش‌ میرود. در سا‌ل‌ 1344 مدتی‌ پس‌ از بیکا‌ری‌ ، اداره‌ فرهنگ‌ مشهد ، استا‌د جا‌معه‌ شنا‌سی‌ و فا‌رغ‌ التحصیل‌ خ‌دانشگا‌ه‌ سوربن‌ را بعنوان‌ دبیر انشا‌ء کلا‌س‌ چها‌رم‌ دبستا‌ن‌ در یکی‌ از روستا‌ها‌ی‌ مشهد استخدام‌ میکند، و سپس‌ در دبیرستا‌ن‌ بتدریس‌ میپردازد و با‌لا‌خره‌ به‌ عنوان‌ استا‌دیا‌ر تا‌ریخ‌ وارد دانشگا‌ه‌ مشهد میشود

در سا‌ل‌ 1348 به‌ حسینیه‌ ارشا‌د دعوت‌ میشود و بزودی‌ مسئولیت‌ امور فرهنگی‌ حسینیه‌ را بعهده‌ گرفته‌ و به‌ تدریس‌ جا‌معه‌ شنا‌سی‌ مذهبی‌،‌ .تا‌ریخ‌ شیعه‌ و معا‌رف‌ اسلا‌می‌ میپردازد در این‌ محل‌ است‌ که‌ دکتر شریعتی‌ با‌ قدرت‌ و نیروی‌ کم‌ نظیر و با‌ کنجکا‌وی‌ و تجزیه‌ و تحلیل‌ تا‌ریخ‌ ، چهره‌ ها‌ی‌ مقدس‌ و شخصیتها‌ی‌ بزرگ‌ اسلا‌م‌ را معرفی‌ نمود. استحکا‌م‌ کلا‌م‌ ، با‌فت‌ منطقی‌ جملا‌ت‌ با‌ اتکا‌ء به‌خ‌ پشتوانه‌ فنی‌ و عمیق‌ فکریش‌ هر شنونده‌ ای‌ را در کوتا‌هترین‌ مدت‌ سرا پا‌ گوش‌ میسا‌خت‌ و در نیم‌ راه‌ گفتا‌ر تحت‌ تا‌ثیر قرار میداد و سپس‌ به‌ هیجا‌ن‌ می‌ آورد

در سا‌ل‌1352، رژیم‌، حسینیه‌ء ارشا‌د که‌ پا‌یگا‌ه‌ هدایت‌ و ارشا‌د مردم‌ بود را تعطیل‌ نمود، و معلم‌ مبا‌رز را بمدت ‌ 18ما‌ه‌ روانه‌ زندان‌ میکند و درخ‌ خلوت‌ و تنها‌ ئی‌ است‌ که‌ علی‌ نگا‌هی‌ به‌ گذشته‌ خویش‌ می‌افکند و .استراتژی‌ مبا‌رزه‌ را با‌ر دیگر ورق‌ زده‌ و با‌ خدای‌ خویش‌ خلوت‌ میکند از این‌ به‌ بعد تا‌ سا‌ل‌ 1356 و هجرت‌ ، دکتر زندگی‌ سختی‌ را پشت‌ سرخ‌ گذاشت‌ . سا‌واک‌ نقشه‌ داشت‌ که‌ دکتر را به‌ هر صورت‌ ممکن‌ از پا‌ در آورد، ولی‌ شریعتی‌ که‌ از این‌ برنا‌مه‌ آگا‌ه‌ میشود ، آنرا لوث‌ میکند. در این‌ زما‌ن‌ استا‌د محمد تقی‌ شریعتی‌ را دستگیر و تحت‌ فشا‌ر و شکنجه‌ قرار داده‌ بودند تا‌ پسرش‌ را تکذیب‌ و محکوم‌ کند. اما‌ این‌ مسلما‌ن‌ راستین‌خ‌ سر با‌ز زد، دکتر شریعتی‌ در هما‌ن‌ روزها‌ و سا‌عا‌ت‌ خود را در اختیا‌ر آنها‌ میگذارد تا‌ اگر خواستند، وی‌ را از بین‌ ببرند و پدر را رها‌ کنند

در مهر ما‌ه‌ سا‌ل‌ 1353 سا‌واک‌ که‌ غا‌فلگیر شده‌ بود و از محبوبیت‌ علی‌ آگا‌ه‌ او را بدست‌ شکنجه‌ روحی‌ و جسمی‌ سپرد، و میخواستند او را وادار به‌ همکا‌ری‌ نموده‌ و برایش‌ شوی‌ تلویزیونی‌ درست‌ کنند و پا‌سخ‌ او که‌ هیچگا‌ه‌ حقیقتی‌ را به‌ خا‌طر مصلحت‌ ذبح‌ شرعی‌ نکرده‌ است‌ چنین‌ بود " و اگر ".خفه‌ام‌ کنند سا‌زش‌ نخواهم‌ کرد وحقیقت‌ را قربا‌نی‌ مصلحت‌ خویش‌ نمیکنم‌ دکتر در 25 اردیبهشت‌ ما‌ه 1356 تهران‌ را بسوی‌ اروپا‌ ترک‌ گفت‌ تا‌ دورانی‌ جدید را با‌ مطا‌لعه‌ و مبا‌رزه‌ آغا‌ز کند. سر انجا‌م‌ در روز یکشنبه 29 خرداد ما‌ه‌ 1356 با‌ قلبی‌ عا‌شق‌ ، اندیشه‌ ای‌ پا‌ک‌ ، ایما‌نی‌ محکم‌، زبا‌نی‌ قا‌طع‌، قلمی‌ توانا، روانی‌ آگا‌ه‌ و سیما‌یی‌ آرام‌ بسوی‌ آسما‌نها‌ و آرامشی‌ ابدی‌ عروج‌ کرد و عا‌شقا‌ن‌ و دوستداران‌ خود را در این‌ فقدان‌ .همیشه‌ محسوس‌ تنها‌ گذاشت‌ .

"از شگفتی‌های زمان و شاید از شگفتی‌های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی هم‌دستی با هم کرده‌اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگه‌دارند." این سخنان آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در واقع اعتراضی است به آنچه که از سوی دو طیف موافقان و مخالفان علی شریعتی نسبت به او روا داشته می شود و سعی می‌شود تا او را آن طور که می‌خواهند و نه آن چنان که بود معرفی کنند.

در آستانه 29 خردادماه سالروز درگذشت مرحوم شریعتی، بازخوانی سخنان رهبر انقلاب که شریعتی را از دوران پیش از سفر به فرانسه می‌شناخته‌اند، بهترین منبع و ماخذ برای شناخت شخصیت علمی مرحوم شریعتی از منظر رهبر انقلاب است. در زیر متن کامل یک سخنرانی ایشان در موضوع شریعتی بدون افزوده و تلخیص و بی‌هیچ توضیحی منتشر می‌شود.

متن کامل بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در سومین سالگرد دکتر شریعتی
این سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در اولین مراسم سالگرد وفات دکتر علی شریعتی پس از انقلاب ایراد شده است که در سومین سال فوت وی، در مسجد اعظم قم برگزار شده است. این سخنرانی با عنوان «شریعتی بارها به من می‌گفت مرید مطهری است» در تاریخ 4 تیرماه 1359 در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شده است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

از شما برادران طلبه به خصوص مخلصانه و برادرانه می‌گویم بیایید به گل و میوه بنشینید، ای نهال‌های انقلاب فرهنگی، ای فرزندان راستین انقلاب اسلامی و همان‌طوری‌که از برادرامان دکتر نقل کردید، ای چشمان همیشه‌ بیدار، ای روشنفکران همیشه‌ آزاد، یقینأ شما برادران و خواهران عزیز و گردانندگان این مجلس عظیم و مهم که یادبود سالگرد فقدان شریعتی عزیز در قلب حوزه‌های علمیه تشییع است که مرا به خصوص برای گویندگی این مجلس خواستید، لابد به خاطر این بوده که می‌دانستید، سوابق دوستی و برادری و الفت و انس میان ما را و حقیقت هم همین است. در سال 50 یا 51 آن وقتی که احساسات ضدشریعتی‌گران در اوج تخاصم بود و اینجا و آنجا و بحث‌ها و قلم‌زدن‌های بی‌ثمر و احیانأ زیان‌بخش و گفتن و شنیدن‌های بی‌فرجام پایان‌ناپذیر وقت عزیز جامعه و ما و انقلاب ما را می‌گرفت جوان طلبه‌ای در مدرسه فیضیه قم و یا ظاهرأ در صحن آمد پیش من گفت من از قم با شوق و علاقه‌ی وافری برای شرکت در کلاس اسلام‌شناسی حسنیه ارشاد هر هفته به تهران می‌روم و این هفته هم رفته بودم و شریعتی را استاد خود می‌دانم.

شریعتی حقیقت‌پذیر و منصف بود
اما رفتم آن‌جا در ضمن بیانات دکتر جمله‌ای گفته شد در راجع به روحانیون من احساس ناراحتی و شرم کردم و خجالت کشیدم اهانت بود و گله کرد که چرا این استاد عزیزی که ما به او علاقه داریم گاهی در حرف‌ها تعبیرات نیش‌داری بکار ببرند. من عیناً این مطلب را به مرحوم دکتر گفتم. از خصوصیات دکتر شریعتی حقیقت‌پذیری بود، برخلاف آنچه که گفته‌اند و نوشته‌اند حرف را گوش می‌کرد و اگر درست می‌یافت می‌پذیرفت و اگر کسی به خط فکری این متفکر عزیز در میانه سالهای 46 و 47 تا 52 نگاه کند، به روشنی این تغییر جهت را در چند بخش می‌بیند. دائمأ رو به بهتر شدن و تکامل‌یابی و رفع‌ عیب حرکت می‌کرد. از این گله و شکایت برادرانه ناراحت شد و گفت جبران خواهم کرد و چند سخنرانی پرشور و تغییرات واقع‌بینانه درباره حوزه‌های علمیه و روحانیت و بخصوص طلاب گوشه‌ای از این جبران بود.

در آن دیدار راجع به حوزه علمیه و طلاب تغییرات یادم نیست نقل نمی‌کنم، اما نشان می‌داد که این ذهن بیدار و این چشم نافذ دقیقأ موضع حوزه‌های علمیه و طلاب جوان را دریافت کلی جامعه ایران و انقلاب ایران احساس و لمس می‌کند. چیزی که نه قبل از او و نه متأسفانه بعد از او مدعیان پرچمداری روشنفکری نیمه اسلامی آنرا از بن دندان درک نکردند، او می‌فهمید و درک می‌کرد و راستی امروز جایش خالی است.

روشنفکری در ایران قهر کرده با دین به دنیا آمد
خط روشنفکری در ایران از حدود مشروطه شروع شد چون نمی‌خواهم تاریخچه روشنفکران را بگویم، کاری به اندکی قبل و اندکی بعد ندارم، این یک خط است آشنایی با فرهنگ بیگانه و فرهنگ غربی آشنایی با محصولات اندیشه انسان‌هایی در ماوراء این مرزها، اینها میزات خط روشنفکری میرزا ملکم خانم و افرادی از این قبیل نمونه‌هایی از این جهت‌گیری و این جریان بودند. اندکی از فرهنگ بسته داخل ایران چشم‌هایشان افق‌های دورتری را دیده بود و آن‌ها در اینجا بازگو می‌کردند، مردمانی از لحاظ هوش و درک از سطح متوسط مردم بالاتر و از لحاظ مطالعات متوجه به فرهنگ و اندیشه‌نویسی که از آن‌سوی مرزها برای ما به ارمغان می‌آمد، اینها روشنفکرها بودند. اما روشنفکری از آغاز ولادتش در ایران قهر کرده با مذهب بدنیا آمد و این یک چیز تقلیدی‌بود، چون اروپایی که آنها جریان روشنفکری را از آن تغذیه شده بودند و به عاریت گرفته بودند با مذهب قهر بود و حق داشت مذهب در اروپا یک حرکت ضدعلم، یک حرکت ضدروشن‌بینی و روشنفکری و روشن‌یابی، شما نگاه کنید در نوشته‌جات محققین روشنفکر دور و بر مشروطیت امثال تقی‌زاده‌ها و غیره، اینها که سوابق مذهبی و اسلامی هم داشتند شرط لازم و اصلی روشنفکر را روی‌گردانی از مذهب می‌دانستند. در ایران آن‌طور شد. کار به جایی رسید که روشنفکر یعنی لا مذهب- یعنی ضدمذهب، یعنی بی‌خبر از حقایق مذهب. داستان آن منجم را تداعی می‌کرد. ماجرای روشنفکران ایران در گذشته‌ها که سعدی نقل می‌کرد زیر پایش حفره‌ای بود آنرا ندید و افتاد توی چاه و سعدی می‌گوید تو که داری هفت آسمان را رصد می‌کنی، چرا جلوی پایت را نمی‌بینی، اینها دنبال زوایای فرهنگ از یونان به ارث مانده فرانسوی و اروپایی کندوکاو می‌کردند و می‌گشتند. اما به فکر آثار فرهنگی اسلامی نمی‌افتادند. آنچه را که امروز حجم عظیمی از مایه‌های روشنفکری اسلامی را تشکیل می‌دهد و در بطن اسلام بوده و در داخل این مرزها بوده و در کتاب‌ها و کتابخانه‌های ما بوده از چشم این روشنفکران غرب‌زده دور مانده بود. لذا روشنفکری با اسلام از اول ساز مخالفت ساز کرد.

نقش علامه طباطبایی در پایه‌گذاری بنای باشکوه روشنفکری اسلامی
سال‌های پیشرفت این شهریور 20 پیش آمد. آزادی‌هایی به مردم داده شد. تعدادی از روشنفکران که مایه‌هایی از مذهب داشتند یا اروپا رفتگانی که مایه‌هایی از مذهب داشتند به فکر افتادندکه اسلام را با یک دید تازه‌ای نگاه کنند و نگاه کردند و چیزهایی گوشه و کنار درآمد انجمنهای اسلامی در محوطه‌ی اروپا پی‌گذاری شد. در جریان جنبش ملی در دوران دکتر مصدق مذهب به میدان مبارزه و مقاومت وارد شد.

فدائیان اسلامی پیدا شدند و برای قرآن و برای اسلام شعار ضداستبداد و ضدرژیم سلطنت دادند. مسلمان و منصفان و روشن بیان پیدا شدند و احساس کردند که در مذهب مایه مقاومت هست و به مذهب گرویدند، بعد از 28 مرداد و شروع دوران اختناق سیاه و پهلوی در دوران اول (چون اختناق را به دوران تقسیم می‌کنیم، اختناق از 28مرداد سال 32 تا فروردین 1342 و اختناق از فروردین 1342 و ماجرای مدرسه فیضیه تا سال 56) در آن دوران اختناق اول روشنفکران مذهبی و اسلامی تدریجأ رشد و نمو کردند.

در تهران، در مشهد و در قم و در اینجا باید نقش عظیم. سازنده استاد علامه بزرگوار حضرت آیت‌الله طباطبایی صاحب تفسیر ارزنده المیزان در ایجاد موج روشنفکری اسلامی فراموش نکنید. این مفسر و محقق و فیلسوف عالی‌مقام از پایه‌گذاران بنای باشکوه روشنفکری اسلامی است. او بود اول بار در عالم تفسیر نگاه تازه به افق تازه را به مراجمان قرآن آموخت و او به حق جزء بنیان‌گذاران روشنفکری اسلامی و در نهایت جزء شالوده‌ریزان انقلاب عظیم اسلامی و قرآنی است، عمرش طولانی و توفیقش روزافزون باد.

رشد تفکر اسلامی در جامعه
تدریجأ موج روشنفکری در حوزه اندیشه در حوزه اندیشه اسلامی و گرایش به اسلام پا گرفت و قوت پیدا کرد. جمعیتهای سیاسی بر مبنای اندیشه اسلامی بوجود آمد و خود این توجه اندیشمندان و متفکران و آگاهان و همشمندان به اسلام را بیشتر کرد. و دید نوین و تازه این عناصر بود که وقتی وارد اسلام شد گنجینه انباشته و مالامال از معارف اسلامی توانست آن رگ‌های رشد روشنفکری را پیدا کند و استخراج کند. تدریجأ انقلاب اسلامی شروع شد، انقلاب اسلامی نگاه تازه متفکران را به اسلام موجب شد.

روشنفکر استاد زبردست و تیزبین و هوشمند نکته‌یاب ظریفی مثل مرحوم آل‌احمد با مشاهده ماجرای عظیم 15 خرداد 42 ناگهان متحول شد و از این رو به آن رو شد. «ما قدرالله حق قدره» خدا را درست برآورده نکرده بودند هنوز هم هستند کسانی که نکرده‌اند.

عظمت معجزه‌آسای انقلاب اسلامی
هنوز هم سیاست‌های مهاجم خارجی از آمریکایی و روسی و از جریان‌های وابسته‌ای که سر از همان سیاست‌های امپریالیستی در می‌آورد. کسان بسیاری هستند که از نیروی عظیم ایمان عامه مردم، از این تأثیر معجزه‌آسای باور قلبی عمیق این ملت به اسلام غافلند و من می‌خواهم همین‌جا توی این پرانتز در دنباله حرف‌های این برادرمان این جمله را اضافه بکنم که نه خیر این هرم شیشه‌ای نیست. شما او را به شکل شیشه ‌دیدید، نزدیک بشوید ببینید که از سنگ خارا سخت‌تر است. به همین دلیل است که نوک پیکان مهاجمان بدون استثنا کند می‌شود و به همین دلیل است تبدیل شیوه‌های هجوم هرروز و هر ساعت و به همین دلیل است سر بقای این انقلاب شکوهمند اسلامی، شما خیال می‌کنید محاصره اقتصادی چیز کوچکی است، شما خیال می‌کنید هجوم نظامی آمریکا چیز کمی است، در تاریخ دنیا یکی ازفصل‌های برجسته تاریخ در ده‌ها سال آینده ماجرای هجوم نظامی آمریکا در طبس خواهد بود. من و شما در خود ماجرا هستیم و نمی‌فهمیم چقدر این ماجرا عظمت و اهمیت دارد. شما خیال می‌کنید شرق و غرب جاسوسی فرستادنشان و توطئه‌های سیاسی و نظامی و گوناگون توطیه‌عای دیگرشان عیه ایم ملت چیز کمی است.

این انقلاب با این همه توطئه باید در همان ماههای اول متلاشی می‌شد. پس این سنگ خارا است. مادامی‌که ایمان مذهبی و باور اسلامی در دل این شمع‌های گدازنده‌ای که تازیانه پروانه‌های جان سوزند مشتعل است، هیچ سستی و انبوه نباید به ما راه پیدا کند. امروز شما در محاصره اقتصادی هستید، حداکثر فریادی که این ملت می‌کشد این است که دم گوش رفیقش می‌گوید که: آقا گرانی است این ملت انقلابی نیست، این ملت مقاوم نیست دارد تازیانه محاصره اقتصادی و به شکل گرانی و به شکل کمبود و به شکل نبودن اشتغال بر تمام جسم خودش لمس می‌کند و باز فریاد می‌زند «مرگ بر آمریکا» پس این ملت باز هم مؤمن و انقلابی است و چون مؤمن و انقلابی است این انقلاب خواهد ماند و دشمنان این انقلاب و همه تیرهای رهاشده بسوی این انقلاب سرپیکانشان کند و کج و شکسته خواهد شد و به پای این هرم خواهند افتاد.

روشنفکر مذهبی؛ در میان مردم و آمیخته به مردم
انقلاب را و اسلام را و ابوذر انقلابی را روشن‌فکر قبل از سال 42 درست نشناخته بود و نفهمیده بود؛ اما خط روشنفکری غیرمذهبی از یک طرف و روشنفکری منتهی به مذهب و معتقد به مذهب تا حدودی از یک طرف در حال پیشروی بود، ناگهان یک جریان عمیق و عظیم و تند و توفنده پدید آمده و آن روشنفکری برخاسته از ایمان و باور اسلامی بود، از سال 42 به آن‌طرف انقلاب واقعی فرهنگی آن‌روز آغاز شد، آن‌روزها و آن شب‌ها و آن ایام پرمرارت را ما در میان این فضا و این هوا گذراندیم و محیط قم را با تمام وجودمان لمس می‌کردیم و انقلاب در حال تکوین بود و مولود تازه روشنفکری مذهبی با ویژگی‌هایی که می‌گویم در حال ولادت، اولا روشنفکر غیر مذهبی و یا ضد مذهب قبل از سال 42 یک موجود مجرد و برج عاج‌نشین بود،

اما روشنفکری که در کوره مذهب و اسلام گداخته و آبدیده شد و از آن جوشید و سرزد، روشنفکری بود در میان مردم و آمیخته به مردم؛ فراموش نمی‌کنم در شب چهلم مرحوم دکتر در مشهد بود که جلسه‌ای در خانه پدر بزرگش تشکیل شده بود و از تهران عده‌ای آمده بودند، عده‌ای از همین قلم‌بدستان خوش‌نویس، خوش‌بوی پوچ بی‌محتوا بنام تسلیت آمده بودند مشهد فرصت را مغتنم شمردند و شمردیم و نشستیم گوشه‌ای به صحبت از مرحوم آل‌احمد شد، این‌ها خودشان را دور و بری‌ها و شاگردها و دوستان و همگامان او می‌دانستند و اظهار می‌کردند که ما داریم یواش شماها را می‌شناسیم بحث پیش رفت و من به این‌ها گفتم شما قدر این مجلس را بدانید زیرا تا به حال جز در محیط کلوپ‌ها و باشگاه‌ها و دفتر کار و حداکثر کلاس با مردم آشنا نشدید و انس نگرفتید و شما مردم را نمی‌فهمید، هرگز برای شما اتفاق نیفتاده که چهار زانو روی فرش و یا و یا زمینی بنشینید، این طرفتان یک روحانی باشد، این طرفتان یک بازاری باشد، این طرفتان یک کارگر باشد، این طرفتان یک اداری باشد از همه جور آدم مختلفی، با صفا، بی‌دیوار، بی‌مرز کنار هم نشسته باشند، یک احساس، یک درد، یک سوز، یک عشق، یک رنج همه آنها را تحت تاثیر گرفته باشد و شما هم در میان این‌همه قرار گرفته باشید، شما از مردم بریدید و این نکته‌ای است که خود آن روشنفکرهای بریده از مردم هم به آن رسیده بودند و من نمی‌دانم یک وقتی در همین‌جا در قم این مطلب را گفتم و یا در جای دیگر در یک سخنرانی که یکی از همین آقایان روشنفکرهای معروف در نمایش نامه‌ای نقش آقای بالای بالکن و یا ایوان را بازی می‌کند و او همان روشنفکر است که بین مردم نمی‌اید و مردم به او نیازمندند و او هم برای اینکه مفید و متمر باشد به مردم نیازمند است اما خودش را از مردم دور نگه می‌دارد. اولاً می‌ترسد، ثانیا ننگش آمد، گفتم شما این‌طوری هستید و این یک واقعیت بود و آنها هم قبول کردند.................................................

.......................................................................

http://www.tasnimnews.com/Home/Single/406312  خبرگزاری تسنیم




تاریخ : پنج شنبه 93/3/29 | 3:4 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

داستان 40 نان استاد قرائتی !

استاد قرائتی
همه ما در زندگی باید دل به حضرت سبحان بسپاریم و بر او تکیه کنیم و بر او اعتماد نماییم. زندگی طلبگی به صورتی است که اگر طلبه نتواند دل به خدا بسپارد و به رحمت او امیدوار باشد ، دچار ترس و وحشت و غم و اندوه خواهد شد.

 

عارف حقیقی هر چند که هم  توانا باشد و از مکنت مالی خوبی بهره مند باشد هرگز خود را از خداوند جهانیان بی نیاز نمی بیند و در هر حالتی چشم به رحمت خدا دارد .

بودند کسانی که به جای امید بستن به خدا ، امید به دارایی و قدرت خویش بستند و نا امید شدند و به مقصود نرسیدند . از این رو طلبه نباید هرگز خود را بی نیاز از خدا بداند و همواره باید خود را فقیر درگه آن غنی بداند.

 

استاد قرائتی این داستان زیبا و پند آموز را بیان داشتند :  

  من یک قصه دارم برای خودم بگویم. خدا همه‌ی اموات را رحمت کند. پدر من، من را فرستاد طلبه شوم. خوب پنجاه سال پیش که من طلبه شدم، من 15 سالگی طلبه شدم، الآن 65 سالم است. 50 سال پیش آخوندی خیلی شغل ضعیفی بود. هنوز هم ضعیف است. جز عده‌ای که مسئول هستند و حالا یا قاضی ، یا واعظ ، یا نویسنده هستند. 

 

 بالاترین حقوق طلبه‌های قم دویست، سیصد (هزار تومان )بیشتر نیست. باسواد ترین طلبه‌های قم که دو سه برابر خیلی‌ها (از دانشگاهیان)درس خوانده باشد، حقوقش دویست، سیصد تومان بیشتر نیست. 

 

 بله حالا یک عده وکیل می شوند، وزیر می شوند، واعظ می‌شوند، نویسنده می‌شوند، آنها دیگر نجات پیدا می‌کنند. ولی بدنه‌ی طلبه‌ها زندگی‌شان روی شمعک است. پدر من که من را فرستاد طلبه شوم، خیلی از مردم او را ترساندند. که این طلبه شد گرسنگی و بدبختی می کشد تو بازاری هستی چرا پسرت را آخوند کردی؟

 

و حتی یادم هست یک پیرمرد تاجر در مغازه آمد و به پدرم گفت: حاجی! اشتباه کردی پسرت را آخوند کردی. پس اشتباه دوم را نکن. گفت: اشتباه دوم چیست؟ گفت: اگر خواستی زنش بدهی حتماً زن سیدش بده. که مردم بگویند: زنش سید است، به خاطر سیدی زنش به او خمس بدهند. آنوقت این سر سفره‌ی خانمش بنشیند و زندگی کند .

 

من آن روز خیلی اذیت شدم. خیلی در دوران نوجوانی با خدا گفتم: خدایا یعنی آخوند باید این طور گرسنگی بخورد، که اگر خواست زن بگیرد، زن سید… زن سید ارزش است ولی نه به خاطر این که مثلاً به اسم زن من، خمس به زن من بدهند، آن وقت من سر سفره‌ی زنم….

 

از بس پدرم را ترسانده بودند، او آن زمان که من در حوزه  نجف بودم. برای من مقداری پول فرستاد و گفت: برو مکه که من خاطرم جمع باشد. تو دیگر فقیر نمی‌شوی. چون حج آدم را از فقر بیمه می‌کند. 

  چون با ماشین می‌خواستم برویم حج چهل تا نان گرفتم، حدود یک ماه در سفر بودیم. کاروان که نداشتیم. روی پای خودمان بودیم. نان را خشک می‌کردیم در کیسه‌ی شکری می گذاشتیم که رفت و برگشت نان خشک داشته باشیم.

 

 در مغازه نانوایی به نانوا گفتم: چهل تا نان برای مکه می‌خواهم. گفت: آخر شب بیا بگیر. رفتم چهل تا نان را روی دست ما گذاشت. بعد گفتم: یکی را هم بده امشب بخورم. گفت: یکی بده امشب بخورم ندارد. خوب چهل تا نان است یکی را بخور. مثل کسی که یک کامیون انگور دارد، بگوید: آقا یک نیم کلیو هم بده خودم بخورم.

 

اصلاً دیدم س?الم س?ال غلطی است. گفتم: آقا ببخشید. من چهل تا نان دستم است یکی را می‌خورم. یکی برای امشب، این فکر، فکر غلطی است. آدمی که چهل تا نان دستش است که گرسنگی نمی‌خورد. 

 

  آمدم مدرسه، بنا است نان‌ها خشک شود، حجره ام کوچک بود، حجره کناری نان‌ها را پهن کردم و به حجره خودم رفتم. خواستم غذا بخورم، دیدم نان ندارم رفتم از حجره کناری که نان ها را در آن گذاشته بودم نان بردارم دیدم صاحب حجره کناری در را قفل کرده و رفته است.

 

دویدم که بروم بیرون مدرسه از نانوایی نان بگیریم، دیدم در مدرسه را هم بسته اند. رفتم برنج بپزم، دیدیم در حجره روغن ندارم. رفتم بخوابیم دیدیم گرسنه‌ ام.

 

شصت ـ هفتاد تا حجره در مدرسه  بود، همه چراغ‌ها خاموش به جز سه تا حجره ها که چراغشان روشن بود. رفتم در آن حجره ها که ببینم نان دارند ، یکی از آن حجره ها نان داشتند . صاحب حجره سفره اش را باز کرد درون آن یک تکه نان سیاه و ذراتی که در سفره می‌ماند بود !   

 

 در عمرم شصت و پنج سال است یک شب نان گدایی خوردم. و آن شبی بود که چهل تا نان روی دست من بود. خدا می‌خواست بگوید: حواست را جمع کن! دیگر نگویی؛ کسی که چهل تا نان روی دستش است گرسنگی نمی‌خورد!

 


منابع:

پایگاه فرهنگی مذهبی کربلا

تهیه و فرآوری : مهدی صدری، گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : پنج شنبه 93/3/29 | 10:13 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
لحظه به لحظه با آخرین تحولات عراق
در حالیکه بحران عراق و حمله تروریست‌های بعثی تکفیری به این کشور وارد دهمین روز خود شده است، درگیری میان نیروهای امنیتی عراق با تروریست‌ها در مناطق مختلف ادامه دارد.
به گزارش سرویس بین‌‌الملل باشگاه خبرنگاران، در آخرین تحولات روز گذشته حملات موشکی و خمپاره‌ای تروریست ها به نزدیکی حرمین عسکریین صورت گرفت که شماری زخمی برجا گذاشت.

لحظه به لحظه رویدادهای عراق را اینجا دنبال کنید(در صورت تمایل به دیدن مشروح هر خبر، بر روی ساعت آن کلیک کنید)



01:49    راشا تودی : "آمریکا" نمی تواند بخشی از راه حل توقف خشونت تروریستها در "عراق" باشد


01:26    اوباما تا ساعاتی دیگر گزینه های آمریکا در مورد عراق را با رهبران کنگره بررسی می کند


01:23  پرواز شناسایی جنگنده های آمریکایی برفراز آسمان عراق آغاز شد

01:16   حمله به مواضع تروریست‌ها در صلاح الدین/ هلاکت 16 نفر 

01:13   یکی از فرماندهان ارتش عراق: تلعفر به طور کامل تحت کنترل ارتش درآمده است/ چند ساعت با هلاکت تمامی تروریست‌ها فاصله داریم



تاریخ : پنج شنبه 93/3/29 | 10:9 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


علت توجه امام خمینی(ره) به مناجات شعبانیه



به عنوان سؤال ابتدایی چرا امام خمینی(ره) اینقدر به قرائت مناجات شعبانیه اهتمام داشتند؟

حضرت امام مناجات شعبانیه را یکی از مناجات‌هایی می‌دانستند که تمام ائمه معصومین(ع) به واسطه آن با خدای تبارک و تعالی صحبت می‌کردند و راز و نیاز داشتند. این مناجات علاوه بر همه اصول و معارفی که دارد به نظر بنده اوج آن همان جمله‌ای است که حضرت امام بارها این مناجات را با این فقره معرفی کردند: «إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ».

این اوج این مناجات است که ایشان در این فقره از دعا و مناجات از خدای تبارک و تعالی درخواست می‌کند که خدا مقدمات رسیدن به انقطاع به او را فراهم کند چون علی‌رغم اینکه مقدمات این امور را تا حدی باید خودمان فراهم کنیم اما آن کسی که این مقدمات را به نتیجه می‌رساند و کار نهایی را انجام می‌دهد حضرت حق است که حالت انقطاع الی‌الله را در ما به وجود می‌آورد.

درست است که ما باید از معاصی، تعلقات و وابستگی‌ها دوری کنیم و وجودمان را تا جایی که ممکن است از امور مزاحم پاک کنیم. اما جناب حافظ می‌فرماید: بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار که با وجود تو کس نشنود ز من که منم، و این گونه خداوند متعال را مورد درخواست و سؤال قرار می‌دهد و از او می‌خواهد که این امر را در وجودش محقق کند.

همچنین منصور حلاج هم در آن شعر معروفش به درگاه خداوند عرضه می‌دارد:‌ «بَیْنی‌ وَ بَیْنَکَ إنّیّ یُنازِعُنی ‌ فَارْفَعْ بِلُطْفِکَ إنّیّ مِنَ الْبَیْنِ»؛ خدایا میانه من و میانه تو انیّت و انانیت من به مزاحمت و منازعه برخواسته و مانع راه من شده بیا و مرحمت کن و با لطف و عنایت خودت این انانیت را از من بگیر و مرا در خودت فانی کن.

و جناب حافظ هم در این راستا می‌گوید: میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست/ تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.

بنابراین وقتی در این فراز از دعای مناجات شعبانیه می‌خوانیم: «إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ» در واقع از خدای متعال می‌خواهیم که خدایا به من این عنایت را بکن و این بخشش را نسبت به من داشته باش که من کمال انقطاع را به سوی تو پیدا کنم.

 

* مرز «کمال انقطاع» و «انقطاع الی‌الله» کجاست

آیا در انقطاع و جداشدن انسان‌ها از امور مادی و دنیوی تفاوتی وجود دارد و چگونه می‌توان به آن انقطاعی که در مناجات شعبانیه آمده است، دست یافت؟

ممکن است انسان انقطاع الی‌الله را پیدا کند بدین معنا که از کثرات خلقی فاصله بگیرد و جدا شود اما اسم آن را باید گذاشت کمال انقطاع؛ یعنی ما در این جا دو معنا داریم؛ یکی انقطاع الی‌الله و دیگری کمال انقطاع الی‌الله. انقطاع الی‌الله یعنی اینکه انسان از کثرات خلقی فاصله بگیرد از خلق و تعلقات بِبُرد اما کمال انقطاع الی‌الله یعنی اینکه خودم هم در میان نباشم، وابسته به خودم هم نبوده باشم و این عنانیت و این حجاب خودی را که بدترین و بالاترین حجاب است را هم از بین ببرم.

و در فراز دیگری از این دعای شریف آمده است: «حتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ»؛ یعنی اینکه این چشم‌ها حجاب‌های نورانی را پاره می‌کند به معدن عظمت و جایگاه عظمت که عین عظمت است دست پیدا می‌کند. «وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ»؛ ارواح ما به عزّ قدسی تو آویزان شود و بچسبد و تعلق پیدا کند و سر تا پا عین رب شود.

حضرت امام می‌فرمودند: اینها چیزهایی است که ما نمی‌توانیم آنها را درک کنیم مثل یک چیزی که از جایی آویزان است و ما در همین حد می‌فهمیم! آیا تنها همین صورت ظاهری مدنظر است؟! امام می‌فرمودند نه تنها این نیست بلکه این یک تصور ابتدایی است که ما داریم یا برای ما حاصل می‌شود تا آن را درک کنیم. و به قول ضرب‌المثل معروف: تا نچشی ندانی. باید آن حالت در ما به وجود آید که عین تعلق و وابستگی به خدای تبارک و تعالی باشیم و بچشیم و بعد بفهمیم امام معصوم و انسان‌های کامل از خدای تبارک و تعالی چه درخواست کرده‌اند.

 

* انسان باید تمام اجزای وجودی خویش را با خط‌کش «انسان کامل» منطبق کند

بر اساس اندیشه‌ها و سلوک امام راحل برای فردی که در ابتدای راه قرار دارد چگونه می‌تواند این مسیر را آغاز کند؟

بر اساس مبانی امام رسیدن به این جایگاه فقط و فقط حرکت در مسیر انسان کامل است، انسان کامل به منزله خط‌کشی است که انسان باید تمام اجزاء وجودی خویش را با این خط‌کش تنظیم و میزان کند اگر انسان در مسیر انسان کامل قرار گرفت و صراط انسان کامل که همان صراط مستقیم الهی است را انتخاب کرد و در همان مسیر استقامت ورزید و منحرف نشد قطعا بدون تردید به این غایت و به این هدف، دست پیدا خوهد کرد و برعکس فرد اگر شخصی مسیر خود را از مسیر انسان کامل جدا کند و از او بِبُرد و بیان کند که مثلاً خودش می‌خواهد به تنهایی به حق برسد و نیازی به واسطه ندارد و سایر سخنان روشنفکر مآبانه، یقیناً این راه به انحراف خواهد کشید و راه انحرافی هم هیچ‌گاه به مقصد و هدف منتهی نمی‌شود.

بنابراین ما باید در دامان انسان کامل پرورش یابیم و در مسیر انسان کامل قدم برداریم و همان‌طور که دست انسان کامل در دست خداست و به خدا متصل است انسانی هم که در دامان انسان کامل تربیت شده باشد و در مسیر او گام بردارد مطمئنا به حق تعالی خواهد رسید.

 

*به بهانه اینکه حضرت مهدی(عج) امام زمان(ع) است نمی‌توان خود را از سایر ائمه اطهار و حقیقت محمدیه محروم کرد

با توجه به صحبت‌های جنابعالی، منظور از انسان کامل آیا کل ائمه اطهار(ع) مدنظر است یا اینکه مشخصاً امام زمان(عج) را می‌فرمایید؟

قطعاً قطب عالم امکان در زمان فعلی،‌حضرت حجت‌بن الحسن المهدی(عج) است منتها معنای این سخن آن نیست که ما سایر ائمه اطهار(ع) را از این قاعده مستثنی بدانیم چرا که هر یک از آنها امام زمان و حجت زمان خود بوده‌اند و اکنون هم می‌توان به آنها تمسک کرد و توسل داشت، در زیارت‌گاه‌های آنها چه از راه نزدیک و یا دور با آنها ارتباط برقرار کنیم و سیره عملی این بزرگواران که در کتاب‌های حدیثی و روایی، ثبت شده و به دست ما رسیده است را مدنظر قرار دهیم و عملاً هم در راستای آنچه آنها می‌پسندیدند و عمل می‌کردند قرار بگیریم آن توسل و این عمل هر دو با هم منتج به همان نتیجه‌ای خواهد شد که مورد توجه است.

بنابراین به بهانه اینکه حضرت مهدی(عج) امام زمان(ع) است نمی‌توان خود را از سایر ائمه اطهار علیهم‌السلام و حقیقت محمدیه محروم کرد و آنها را مدنظر نداشت همه آنها نور واحدی هستند که در هر زمان به هر یک توسل بجوئیم مانند این است که به همه معصومین(ع) توسل جسته‌ایم لذا از هم بریده و جدا نیستند.

*امام راحل در مواردی هم که روشن و آشکار بود باز هم حساس بوده و می‌فرمودند: غیبت نکنید

استاد! یکی از لوازم اینکه ما در این مسیر بمانیم بحث مراقبه است توجه امام خمینی(ره) به این موضوع چگونه بود؟

ارتباطات مردمی‌مان را باید طوری قرار دهیم که طبق موازین شرع باشد و حضرت امام نیز بسیار نسبت به غیبت کردن حساس بودند ما در جمع و در میان مردم که هستیم نباید حقوق مردم را نادیده بگیریم بلکه باید همواره نسبت به آبروی مردم، حرمت و حقوق آنها حساس باشیم حضرت امام تا جایی نسبت به غیبت کردن حساس بود حتی در مواردی که روشن و آشکار هم بود که اینجا نباید دیگر آن حساسیت‌ها وجود داشته باشد باز هم حساس بودند؛ یکی از علما و فقهای آن عصر میرزا جوادآقا هاشم آملی می‌فرمود: ما خدمت حضرت امام بودیم کسی وارد محدوده مفاسد اخلاقی محمدرضا پهلوی شد، امام به آن فرد رو کرد و فرمود: آقا غیبت نکنید! آن فرد گفت: شما که دیگر ایشان(محمدرضا شاه) را طاغوت و مظهر شیطان می‌دانید و با او مبارزه می‌کنید لذا برای چه می‌فرمایید غیبت نکنید این دو با هم سازگاری ندارد؟‌ امام فرمود: بله اما تو عادت می‌کنی، من عادت می‌کنم امروز می‌گوییم او این طوری است و فردا به بهانه دیگر،‌ ملکه فاسده غیبت در میان من و شما به وجود می‌آید و بعد مواردی را هم که ممنوعه است ما بر طبق عادتی که کرده‌ایم مرتکب خواهیم شد.

* میزان دقت نظر امام خمینی(ره) در رعایت احکام الهی از واجب تا مستحب

در روز 21 بهمن ماه سال 57 که حضرت امام هنگام نماز عصر می‌خواست نماز را اقامه کند به خودشان عطر زدند دختر امام به ایشان اعتراض می‌کند و می‌گوید:‌ آقاجان در این فضایی که مردم در حال جنگ و مبارزه و در حال کشته شدن هستند شما به خودتان عطر می‌زنید. امام فرمودند:‌ دخترم مستحب است حکم خدا را در همه شرایط‌ و موقعیت‌ها اجرا کنیم حالا اینکه مردم جنگ می‌کنند آیا با اینکه من هنگام نماز خواندن به خودم عطر بزنم منافات دارد؟! در این حساسیت نسبت به حقوق مردم از یک طرف، تعبد نسبت به یک امر مستحبی و ... همگی سیره و روش عبودیت امام راحل است که کم کم ما را به مقصد اصلی رهنمون می‌کند.

خاطره‌ای از حضرت امام راحل به ذهنم رسید که آن را آیت‌الله خرازی نقل کرده‌اند: آیت‌الله خرازی می‌فرمود: روزی خدمت آقا مصطفی فرزند امام خمینی(ره) بودیم که گفت: روزی وارد خانه شدم که شنیدم صدای گریه‌ پدرم از اتاقش می‌آید، از مادرم پرسیدم چرا پدر گریه می‌کند؟ مادر فرمود: نماز شب ایشان قضا شده است که گریه می‌کند.

خیلی حرف است نماز صبح ما قضا می‌شود حال طبیعی داریم اما نماز شب امام راحل قضا می‌شود آن طور! بنابراین سر تا سر زندگی ایشان عبودیت و بندگی بود.

پایگاه اطلاع رسانی استاد حسن رمضانی

 




تاریخ : چهارشنبه 93/3/28 | 11:49 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 


گریه امام خمینی (ره) به علت قضا شدن نماز شب

آیت الله حسن رمضانی: خدمت آیت الله خرازی بودم. ایشان نقل می‌کردند: آقا مصطفی خمینی برای بنده نقل نمودند که یک روز صبح رفتم منزل پدرم. دیدم ایشان دارند گریه می‌کنند... از مادرم پرسیدم چرا گریه می‌کنند؟

مادرم گفتند: دوباره نماز شبشان قضا شده است...

حضرت استاد رمضانی بعد از نقل این داستان از آقای خرازی فرمودند: این قضیه نشان می‌دهد که امام (ره) هر دفعه نماز شبشان قضا میشده، همینطور گریه می‌کردند...


پایگاه اطلاع رسانی استاد حسن رمضانی




تاریخ : چهارشنبه 93/3/28 | 11:44 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
زلزله‌ای به بزرگی 2.0 ریشتر در مقیاس امواج درونی زمین تهران را لرزاند.

به گزارش گروه علمی باشگاه خبرنگاران، به نقل از مرکز لرزه نگاری موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران؛ زمان این زمین لرزه ساعت 11:15:33 با قدرت 2.0 ریشتر در تهران ثبت شده است.

تاریخ وقوع زلزله:
چهارشنبه، 28 خرداد 1393 در 11:15:33 
(وقت محلی - تهران)
2014-06-18 06:45:33
 (UTC)
بزرگی زلزله:
2.0
نوع بزرگی:
MN
موقعیت رومرکز زلزله:35.73 شمالی و 52.03 شرقی
عمق:10 کیلومتر
عدم قطعیت مکانی:6.96+/- کیلومتر در جهت شمالی - جنوبی
8.88+/-  کیلومتر  در جهت شرقی - غربی
منطقه:
استان تهران
فاصله‌ها:
3 کیلومتری دماوند، تهران 
9 کیلومتری اب سرد، تهران 
11 کیلومتری رودهن، تهران 
منبع:
موسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهران



تاریخ : چهارشنبه 93/3/28 | 8:39 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

آفت زندگی طلبگی

آیت الله سبحانی
اینکه بگوییم طلاب در امروز باید مانند طلاب 50 سال پیش باشند صحیح نیست، زمانه عوض شده است ، زندگی 50 سال پیش مطابق همان زمان بود اما امروز نمی توان گفت که به همان سبک زندگی کنند، امکان پذیر نیست ، اسلام نیامده بشر را بر خلاف فطرت دعوت کند.

در بین آیات و روایات، فراوان از «دنیا» سخن گفته شده است، از تشبیه دنیا به امری با ظاهر زیبا اما فریبنده تا روایاتی که آن را مزرعه آخرت دانسته‌اند، و این سوال در ذهن انسان نقش می‌بندد به راستی چقدر به دنبال دنیا رفتن و طلب رفاه دنیوی نمودن مطلوب است؟ آیا مقدار این امر برای طلاب تفاوت دارد؟

 

حضرت آیت الله سبحانی در جلسه درس اخلاق خویش در موسسه امام صادق(ع) به این بحث پرداخته  و آیات و روایات پیرامون آن را تبیین نمودند.

 

ایشان فرمودند: یکی از مشکلاتی که الان گریبانگیر جامعه، بالاخص طلاب اندیشه دنیا گرایی است، الان شرایط ما را به دنیا گرایی کشیده است، وضع زندگی طلبه امروز با طلبه 50 سال پیش بسیار فرق کرده است.

 

آیا این دنیاگرایی مطلوب است یا مذموم؟

 

در ابتدا باید ببینیم مراد از دنیا چیست؟ ایشان فرمودند: اصلا دنیا یعنی چی؟ دنیا یعنی آسمان و زمین؟ آسمان و زمین که حسن و قبح ندارد؟ حسن و قبح به افعال بشر تعلق می‌گیرد، بنابر این مراد ما از دنیا در این بحث حیات دنیوی است و در مورد زندگی و حیات دنیوی آیات متفاوتی در قرآن وجود دارد که حتی در بدو نظر ممکن است تصور شود اختلافی بین آنها وجود دارد.

 

آیت الله سبحانی فرمودند: در آیات و روایاتی از دنیا تعریف شده است:

 

« إِنْ تَرَکَ خَیْراً»(1) یعنی قرآن کریم مال را «خیر» معرفی می‌نماید. یا از آیاتی که امر به انفاق می‌کنند معلوم می شود که گردآوری مال مذموم نیست:

«وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْت‏»(2)

 

و روایات مختلفی نیز به مدح دنیا می‌پردازند، مانند این که :

الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ‏ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه‏ (3)، یا روایتی که در کتاب «أسد الغابة» آمده است، که پیامبر(ص) دست کارگری را که پینه بسته بود بوسیدند، یعنی افضل خلائق دستی را که در طریق امرار معاش پینه بسته است می‌بوسد.

 

در مقابل آیاتی نیز وجود دارد که از دنیا نهی نموده و نسبت به آن هشدار داده‌اند:

«وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (4)

 

و روایاتی، مانند این که امیرالمومنین(ع) فرمودند:

«فَإِنَ‏ الدُّنْیَا لَمْ‏ تُخْلَقْ‏ لَکُمْ‏ دَارَ مُقَامٍ‏ بَلْ خُلِقَتْ لَکُمْ مَجَازاً لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الْأَعْمَالَ إِلَى دَارِ الْقَرَار» (5)

و در جای دیگر می‌فرمایند:

«إِنَّ مَثَلَ‏ الدُّنْیَا مَثَلُ‏ الْحَیَّة» (6)

 

جمع بین آیات و روایات

با توجه دقیق به آیات و روایات معلوم می‌شود که مراد از دنیای مذموم «دنیا زدگی» و «دنیاگروی» است اما طلب دنیا برای یک زندگی معمولی آبرومند مطلوب است.

 

در اسلام نه رهبانیت داریم و نه دنیاگرایی، مفسرین در تفسیر آیه شریفه « وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً» (7) گفته‌اند یعنی اسلام دین اعتدال و میانه‌روی است، یعنی بر خلاف مسیحیت که غالبا گرایش به رهبانیت دارند (البته نه مسیحیت امروزی) و یهود که گرایش به دنیا گرایی داند.

 

به دنیا باید به مانند یک ابزار نگاه کرد، نه هدف؛ امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند:

«مَنْ‏ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْه‏ (8)

 

باء، باء سببیت است، یعنی به وسیله دنیا، اما فیها به عنوان هدف است مثل عینک که وسیله برای دیدن است نه هدف.

و در روایتی دیگر می‌فرمایند:

«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ وَ لَا تَهْتِکُوا أَسْتَارَکُمْ عِنْدَ مَنْ یَعْلَمُ أَسْرَارَکُم»‏(9)

 در این روایت مجاز در مقابل حقیقت نیست ، مجاز یعنی گذرگاه اگر به استعمال در غیر معنای حقیقی، هم مجاز می گویند چون معبری است برای معنای دوم .

 

بنابراین دنیا دو بخش دارد که باید بخشی را تحصیل نموده و از بخش دیگر پرهیز کرد. اینجا باید به اندازه یک مسافر کار کرده و آذوقه برداریم.

 

ایشان در ادامه فرمودند: ما طلبه ها اسوه هستیم برای دیگران، باید زندگی ما در حد وسط باشد، نه عبای کهنه ای که نشانه تکدی باشد و نه از آن لباس‌های فاخری که برای اعیان و اشراف باشد .

 

اینکه بگوییم طلاب در امروز باید مانند طلاب 50 سال پیش باشند صحیح نیست، زمانه عوض شده است ، زندگی 50 سال پیش مطابق همان زمان بود اما امروز نمی توان گفت که به همان سبک زندگی کنند ، امکان پذیر نیست ، اسلام نیامده بشر را بر خلاف فطرت دعوت کند.

 

ما باید در نوع پوشش، وسیله نقلیه، مجالس و تمام شئون زندگی خویش حد وسط را رعایت نماییم تا برای دیگران اسوه باشیم.

 

حضرت آیت الله سبحانی در بخش پایانی سخن خویش نیز فرمودند:

خیلی دنبال وام و قرض نروید اینها خودش مشکلاتی ایجاد می کند ، تا کارد به استخوان نرسیده دنبال این امور نروید که بعدا دچار مشکلات نشوید.

 


منابع:

1-     بقره-180

2-     منافقون-10

3-     الکافی، 5، ص88

4-     انعام-32

5-     نهج البلاغه، خطبه 132

6-     همان، نامه 68

7-     بقره-143

8-     نهج البلاغه، خطبه82

9-     همان، خطبه203

تهیه و فرآوری: مسلم زمانیان، گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : چهارشنبه 93/3/28 | 12:39 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
گزارش خبرنگار مشرق از عراق؛
خبرنگار اعزامی مشرق به عراق، آخرین تحولات میدانی این کشور و بسیج عمومی برای مقابله با تروریست های داعش را گزارش می‌کند.

گروه بین‌الملل مشرق، خبرنگار اعزامی به عراق - چندین هفته خبرهایی از درگیری عناصر تروریست داعش در استان الانبار – استان همجوار با سوریه – با ارتش عراق منتشر می‌شد. درگیری‌هایی که به نظر می‌رسید با شکست تروریست‌ها در سوریه، این انگل‌ها بدنبال میزبانی دیگر می‌گردند. ‌اما پیشروی نیروهای داعش با آن ارتش مجهز و آموزش دیده عراق که ثمره یک دهه اشغال‌گری نیروهای آمریکایی بود، به قدری سریع انجام شد و به پایتخت عراق نزدیک شد که گویی مسیری از پیش هموار شده را بدون مانع خاصی گذرانده‌اند.

در برخورد با شهروندان عراقی در شهر نجف که متوجه حضور یک خبرنگار ایرانی می‌شوند، اولین چیزی که به ذهنشان می‌رسد فرمانده سپاه قدس ایران سردار قاسم سلیمانی است و با اشتیاق از او می‌پرسند؛ گویی در ذهنشان مقایسه می‌کنند خیانت‌های برخی فرماندهان ارتش عراق - که روز گذشته نوری المالکی نیز آن‌ها را به دادگاه نظامی این کشور سپرد -، با رشادت‌های سرداران ایرانی که کمر به ریشه‌کن کردن تروریسم تکفیری در منطقه بسته‌اند.

البته این همه ماجرای امروز عراق نیست. تبلیغات ضدایرانی نیز در این کشور پرشدت در حال انجام است و محل اختلاف میان عراقی‌ها بر سر همکاری یا عدم همکاری با ایران شده است.

از استقبال موصلی ها از داعش با شاخه های گل تا عراقی هایی که سراغ حاج قاسم را می گیرند+تصاویر و فیلم

تجمع زنان عراقی بر ضد داعش

از موصل می‌پرسیم؛ شهری که می‌گویند با حمله 600 داعشی سقوط کرد و ساکنان وهابی آن با گل به استقبال تکفیری‌ها رفتند. نیروهای ارتش پیش از رسیدن کاروان چند صد تروریست داعش شهر را ترک کرده بودند. پس از رسیدن کاروان داعش و استقبال از آن‌ها، اولین سزای خیانت را همان استقبال‌کنندگان چشیدند؛ ترویست‌ها دختران و زنان موصل را از مردانشان طلب کردند و آن‌ها نیز چاره ای جز پذیرفتن نداشتند.

حکایت سقوط موصل، روش منحصر به فرد داعش در حمله به شهرها را بیش از پیش برجسته می‌کند. روشی که با فرستادن ده‌ها عنصر این گروه به شهر چند هفته پیش از حمله و گرفتن بیعت از بزرگان شهر و آماده کردن زمینه ورود نیروها آغاز می‌شود و ... مالکی هم وعده داده است تا حقایق سقوط موصل را فاش کند.

شهر نجف اما همچنان جزیره امن و آرام عراق است. جوی آرام دارد و زندگی در جریان است. درباره این آرامش شهر از خبرنگار عراقی خبرگزاری رویترز می‌پرسیم، می‌گوید شهرهای شیعیان بخصوص شهرهای مقدس عراق که حفاظتشان به دست شیعیان است از گزند نیروهای داعش در امان مانده است.

مردم نجف در نقاط مختلف تجمع و تظاهرات بر ضد داعش برگزار می‌کنند و قرار است طی روزهای آینده یکی از مهمترین این تحرکات در نجف برگزار شود و آن رژه نیروهای جیش المهدی است و گفته می شود سید عمار حکیم نیز در آن سخنرانی و حضور خواهد داشت.

در عراق، دولت برای جلوگیری از شبکه سازی داعش اینترنت خطوط تلفن همراه و همچنین اینترنت شبکه کابلی و خانگی را در بسیاری از ساعات شبانه روز قطع می کند.

بسیج عمومی برای مقابله با داعش در شهر نجف ادامه دارد...

از استقبال موصلی ها از داعش با شاخه های گل تا عراقی هایی که سراغ حاج قاسم را می گیرند+تصاویر و فیلم

از استقبال موصلی ها از داعش با شاخه های گل تا عراقی هایی که سراغ حاج قاسم را می گیرند+تصاویر و فیلم

از استقبال موصلی ها از داعش با شاخه های گل تا عراقی هایی که سراغ حاج قاسم را می گیرند+تصاویر و فیلم

 




تاریخ : چهارشنبه 93/3/28 | 12:32 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
آیا فوتبال سیاسی است؟


درباره سیاسی بودن یا نبودن پرطرفدارترین ورزش دنیا نظرات کاملا متفاوتی حتی در میان خود ورزشی ها و فوتبالیست‌ها وجود دارد اما تقریبا سیاسیون همگی در این موضوع هم نظرند که فوتبال می تواند سیاسی هم باشد.
آیا فوتبال سیاسی است؟
گروه ورزشی جهان نیوز: این واقعیت وقتی جدی تر می شود که کار دو قدرت سیاسی به رقابت در مستطیل سبز بکشد و تیم های ملی آنها رودرروی هم قرار بگیرند. آنجاست که هر یک از طرفین بسته به قدرت تیم خود، دوز سیاسی بودن آن مسابقه را بالا و پایین می کند تا از این نمد یک کلاه سیاسی برای خود ببافند؛ درست مانند آنچه ایالات متحده آمریکا در جام جهانی 1998 فرانسه درباره بازی با ایران سر داشت و برای آن حسابی تدارک دیده بود که به لطف بازی دیدنی ملی پوشان ما، ورق برگشت و رئیس جمهور آمریکا را که آماده قرائت یک بیانیه سیاسی درباره نتیجه مسابقه به نفع کاخ سفید بود، خانه نشین کرد.

سخنان رهبر معظم انقلاب هم در این باره خواندنی و خاطره انگیز است. ایشان در تاریخ 13 بهمن 1377 در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در پاسخ به سوال عادل فردوسی پور درباره پیام رهبر انقلاب پس از بازی ایران- آمریکا عنوان کردند:

متأسّفانه من خیلی فرصت نمی‌کنم برنامه‌های ورزشی تلویزیون را تماشا کنم؛ خیلی به‌ندرت اتّفاق می‌افتد. از طرفی بیشتر ورزشهایی هم که پخش می‌شود، فوتبال است. من در فوتبال هیچ سررشته‌ای ندارم و در جوانی هم فوتبال بازی نمی‌کردم؛ به والیبال می‌پرداختم. در عین حال، آن شبی که بازی ایران و امریکا بود، من آن بازی را نگاه کردم. البته حقیقتش این است که آن شب هم نمی‌خواستم نگاه کنم؛ چون دیروقت بود و وقت خواب من بود؛ لیکن همین‌طور که نشسته بودم، تلویزیون را روشن کردم و ناگهان با گل ایشان مواجه شدیم و دیگر خواب از سرم رفت و نشستم تا آخر بازی را تماشا کردم.

اما علّت این که من آن پیام را دادم. این آقایان - فوتبالیستها - وقتی که پیش من آمدند، مفصّل با آنها صحبت کردم که البته گزارش آن دیدار پخش نشد و مردم از محتوای آن ملاقاتی که با این جوانان داشتم، مطّلع نشدند؛ اما حالا من چند جمله‌اش را به شما می‌گویم.

قبل از آن دیدار - شاید چند هفته، و یا یک ماه و یا بیشتر - رسانه‌های وابسته به امپراتوری رسانه‌ای خبری روی این بازی تبلیغ می‌کردند که این بازی، بازی سیاسی است! با این که همه می‌گویند فوتبال و ورزش، سیاسی نیست؛ اما در آن موقع همه تبلیغ می‌کردند که این یک بازی سیاسی است! از این کار، دو هدف مورد نظرشان بود: یکی مسأله تعامل ایرانی، امریکایی در این بازی بود - من نمی‌دانم شما چقدر مطّلع بودید؛ ولی ما که در جریان خبرهای خارجی و گفتارهای رادیوهای گوناگون دنیا قرار می‌گیریم، می‌دیدیم از این مسأله پُر است - دوم این که پیش‌بینی‌های عمده، بخصوص از طرف خودِ امریکاییها - ولو صریحاً هم اظهار نمی‌کردند - مبیّن این بود که ایران گل خواهد خورد؛ نه این که گل خواهد زد و در یک موقعیت ویژه، رئیس‌جمهور امریکا هم می‌آمد و از موضع اقتدار و بزرگ‌منشی و بزرگواری، یک پیام هم می‌داد که «بله؛ حالا گل را به شما زدیم، اما بالاخره بیایید دست دوستی هم به هم بدهیم!» بنابود آن شب پیام رئیس جمهور امریکا از تلویزیون سراسری‌شان پخش شود. این گل و بعد دنباله بازی‌ای که بچه‌های عزیزمان ادامه دادند، قضایا را صد و هشتاد درجه تغییر جهت داد و حقیقتاً مظهری شد از وضعیت ملت ایران در مقابل امریکا.

این که من در آن پیام گفتم «مظهر» است، نمی‌خواستم بگویم که این آقا به خاطر جنبه سیاسی گل‌زده؛ نه. ایشان بازی فوتبال می‌کند، ماهر است، با تکنیک آشناست، از حریفش قویتر است و گل را زده است. هرکسی هم جای ایشان بود، این گل را می‌زد؛ هرکسی هم جای او بود، آن گل را می‌خورد. بنابراین، بحث این نبود که این گل به‌خاطر مسأله سیاسی زده شده؛ اما این گل هویت سیاسی‌ای را که در دنیا به این بازی داده بودند، به‌کلّی به عکس خواست آنها عوض کرد و من از این موقعیت حداکثر استفاده را کردم. البته آنها خیلی عصبانی شدند و بعد هم همان عناصر امپراتوری خبری دنیا گفتند که فلانی فوتبال را سیاسی کرد! نگفتند که ما چند هفته است که خودمان این بازی را سیاسی می‌کنیم.



تاریخ : چهارشنبه 93/3/28 | 12:8 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی