خدا را لمس باید کرد ، !
نگو کفر است ، !!...
خدا را می توان در باوری جا داد ،
که در احساس و ایمان غوطه ور باشد ،
خدا را می توان بویید ،
و این ، احساس شیرینی است ،
نگو کفر است ، !!...
که کفر این است ،
که ما از بی کرانِ مهربانی ها ، ...
برای خود ،
خدایی لامکان و بی نشان سازیم ، !!...
خدا را در زمین و آسمان جُستن ،
ندارد سودی ، ای آدم ، !...
تو باید عاشقش باشی ،
و باید گوش بسپاری ،
به بانگ هستی و عالم ،
که در هر خانه ای آخر ، خدایی هست ، !!...
نگو کفر است ، !!...
اگر من کافرم !! باشد ، !!...
نمی خواهم خدایا ، زاهدی چون دیگران
باشم ، ...
نمی خواهم خدایم را ، ...
به قِدّیسی بدل سازم ،
که ترسی باشد از او در دل و جانم ، !!...
نگو کفر است ، !!...
که سوگند یاد کردم من ، ...
به خاک و آب و آتش بارها ای دوست ،
خدا زیباترین معشوقِ انسانهاست ،
خدا را نیست همزادی ،
که او یکتـــاترین ،
عاشق ترین ،
معبود انسانهاست ، ...
خدا را لمس باید کرد....
سعید علیزاده
*************************
به نام خدا
نقدی کوتاه بر شعر: خدا را لمس باید کرد
نقدی کوتاه از اینجانب بر شعری که در بالا آمده است:
شعری که ذکر شد از جهاتی قشنگ وخوب است واز شاعرش سپاسگزارم ولی این شعر اشکالاتی دارد که تصمیم ندارم به همه آنها بپردازم . باید بدانیم آن چیزی که در وجود ودر دل و... لمس وحس می کنیم خدا نیست بلکه جلوه های اوست. ما هر روز در نماز و یا مناسبت دیگر مثل ذکر تسبیحات حضرت فاطمه سلام الله علیها ، عبارت اللَّهُ أَکْبَرُ رو بر زبان می آوریم که معنایش آن است که : اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ یعنی خدا بالاتر هرچیزی که ما تصور وتوصیفش می کنیم.
در اصول کافی ج1 ص117 باب مَعانِی الأسماء و اِشتِقاقِها ، آمده است:
«عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقَالَ ع: اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَیِّ شَیْءٍ فَقَالَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّدْتَهُ فَقَالَ الرَّجُلُ کَیْفَ أَقُولُ قَالَ ع: قُلْ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ» شخصی نزد امام صادق علیه السلام میگوید الله اکبر (خدا بزرگتر است)، امام از ایشان میپرسند خدا از چه چیز بزرگتر است و وی در پاسخ میگوید از همه چیز! امام به آن مرد میفرمایند که خدا را محدود ساختی، آن مرد پرسید چگونه بگویم؟ امام نیز در پاسخ میفرمایند بگو: خدا بزرگتر از آن است که در وصف آید.
سعدی علیه الرحمه نیز در این رابطه شعر زیبایی دارد :
ای برتر از خیال وقیاس وگمان و وهم
وزهرچه گفته اند وشنیدیم و خوانده ایم
مجلس تمام گشت وبه آخر رسید عمر
ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
(دیباچه گلستان سعدی)
وحکیم سنایی غزنوی دراین رابطه اشعار بسیار عالی ونغزی دارد که خواندن هرروز آن شایسته وزیبنده است:پ
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
احد بی زن و جفتی ملک کامروایی
نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نماینده? فضلی تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی
احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
باید توجه داشت که خداوند از جهت ذاتش لامکان وبی نشان و... است( وبه اصطلاح عرفاء غیب االغیوب است ). ازاین جهت هیچ موجودی حتی عقل کل یعنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم هم به آن احاطه ندارد. لذا ازاین جهت اگر مثل شاعر محترم بگوییم: خدا را لمس باید کرد ، !...، این عبارت صحیح نیست و بوی کفر می دهد. ولی از جهتی دیگر می توان گفت که خدا نشان ومکان دارد وآن همان چیزی است که در بالا به آن اشاره کردم که عبارت است از جلوه ها وظهورات رحمت ولطف خداوند در عالم آفرینش است. مثلا در روایت آمده است که امام صادق ع فرمود:
«القَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلا تُسْکِنْ فِی حَرَمِ الله غیَرَ الله» { القلب حَرَمُ الله فلا تُسکِن حَرَمَ الله غیرَ الله }«قلب حرم خداست و در حرم خدا غیر او را جاى نده» (جامع الاخبار، ص518)
معنای روایت این است که جلوه های رحمت ولطف وتوجه خداوند در دل ها تجلی می کند و دل ها بالاترین ظرفیت رو برای تجلیات انوار الهی دارند به شرطی که حریم دل را از نیات شیطانی وآلودگی های نفسانی پاک نماییم. معنای روایت این نیست که ذات خداوند درحریم دل انسان حلول و ورود کند .
با توجه به نکته یاد شده اگر به قول شاعر محترم بگوییم: خدا را لمس باید کرد ، ! ، خدا را می توان بویید ،...که در هر خانه ای آخر ، خدایی هست ، !!...
این کلمات وعبارات کفر نیست چون مراد آن است که جلوه های لطف ورحمت وعنایت وجمال وجلال وعظمت وقدرت خدا را میتوان در همه جا ودر دل احساس ولمس ودرک نمود. لذا از یک جهت اگر بگوییم خدا مکان ونشان و...دارد این کفر است واز جهت دیگر کفر نیست.... ( دقت شود)
در پایان توجه شما را به اشعار دیگری از سعدی شیرین سخن شیرازی در وصف خداوند که در آغازین کتاب بوستانش آمده است جلب می نمایم:
جهان متفق بر الهیتش
فرومانده از کنه ماهیتش
بشر ماورای جلالش نیافت
بصر منتهای جمالش نیافت
نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم
نه در ذیل وصفش رسد دست فهم
در این ورطه کشتی فروشد هزار
که پیدا نشد تختهای بر کنار
چه شبها نشستم در این سیر، گم
که دهشت گرفت آستینم که قم
محیط است علم ملک بر بسیط
قیاس تو بر وی نگردد محیط
نه ادراک در کنه ذاتش رسد
نه فکرت به غور صفاتش رسد
توان در بلاغت به سحبان رسید
نه در کنه بی چون سبحان رسید
که خاصان در این ره فرس راندهاند
به لااحصی از تگ فروماندهاند
نه هر جای مرکب توان تاختن
که جاها سپر باید انداختن
وگر سالکی محرم راز گشت
ببندند بر وی در بازگشت
کسی را در این بزم ساغر دهند
که داروی بیهوشیش در دهند
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی دهم فروردین 1394 هش
12 فروردین | مردم نظام جمهوری اسلامی را انتخاب کردند
|
|
تاریخ ایرانی: روز 12 فروردین 1358، نتایج رفراندوم تغییر رژیم که روزهای 10 و 11 فروردین برگزار شد، اعلام گردید که طی آن 98/2 درصد مردم ایران به «جمهوری اسلامی» رای آری دادند. روزنامه کیهان در شماره روز 12 فروردین 58 خبر داد: «با 18 میلیون رای، رژیم ایران، جمهوری اسلامی شد.» امام خمینی هم فرمود: 12 فروردین روز نخستین حکومت الله است. در تقویم رسمی هم روز 12 فروردین به عنوان «روز جمهوری اسلامی» نامگذاری شده است.
صادق طباطبایی، که از مجریان برگزاری رفراندوم بوده است، میگوید: 12 روز از پیروزی انقلاب نگذشته بود که مرحوم حاج احمدآقا خمینی گفتند، امام میگویند رفراندوم باید هرچه زودتر برگزار شود. من با آقای دکتر صدر حاج سیدجوادی در وزارت کشور دیدار کردم و پیام امام را به ایشان دادم. وزیر کشور گفت ما الان تشکیلات سالم اداری در کشور نداریم. حتی پاسبانها نه میتوانند با لباس و اونیفورم سابق سرکار بروند و نه ابزار بیسیم و ماشین دارند، کلانتریها هم اکثر در روزهای آخر به شدت آسیب دیده است. در مراکز استانها و شهرها هم استانداران و فرمانداران هنوز مستقر و مسلط به اوضاع نشدهاند. انجام امر امام چند ماهی فرصت نیاز دارد. من مطلب را به احمد آقا طی یک تماس تلفنی اطلاع دادم. کمی بعد ایشان تلفن کرد و گفت امام میفرمایند، اگر کمی بجنبید، این کار انجام میشود. دو روز بعد احمدآقا مجددا زنگ زد و گفت امام میگویند قصه رفراندوم به کجا رسید؟ من گفتم مطلب تازهای ندارم.
ایشان گفت امام معتقدند خود شما به وزارت کشور بروید و با تجربه کار سازمانی که از انجمنهای اسلامی دارید، سامان دادن به این امور را خود برعهده بگیرد. کمی فکر کردم و گفتم من که نمیتوانم فردا صبح به دیدار وزیر بروم و بگویم صبح بخیر، آمدهام رفراندوم برگزار کنم. گفت من ترتیب کار را میدهم و مطلب را به امام منتقل کرد. امام با هوش و درایتی که داشتند متوجه شدند و ظاهرا توسط سیداحمد آقا یا کس دیگری به مهندس بازرگان و ایشان هم به آقای صدر حاج سیدجوادی - وزیر کشور- گفتند. همان شب به قم رفتم و اوضاع نامساعد را که منظور وزیر کشور بود برای ایشان شرح دادم و ضمنا گفتم آقا، حالا که دنیا شما و رهبری شما و این انقلاب به این عظمت را پذیرفته و به رسمیت شناخته است، چه نیازی به رفراندوم داریم؟ من مطمئن هستم اگر شما «جمهوری اسلامی» را به عنوان نظام سیاسی کشور اعلام کنید، هم مردم ما و هم دنیا آن را خواهند پذیرفت.
ایشان در جواب گفتند شما الان نمیفهمید. پنجاه سال دیگر خواهند گفت با سوءاستفاده از احساسات مردم، نظام مورد نظر خود را بر مردم تحمیل کردند. نه حتما باید رأیگیری شود و دقیقا تعداد مخالف و موافق معین شود. من وقتی از قم برگشتم، منزل خالهام بودم که آقای صدر تماس گرفت و مرا به وزارت کشور دعوت کرد. من به اتفاق دکتر حسن حبیبی به دیدار ایشان رفتیم و بعد از کمی گفتوگو، معاونت سیاسی و اجتماعی را به من و معاونت اداری و عمران را به ایشان واگذار کرد. از آن تاریخ هر دوی ما در وزارت کشور شروع به کار کردیم. تقریبا اواسط اسفند 57 بود که احمد آقا گفت یک سری بیا قم و رفتم و گفت آقا پایش را کرده است توی یک کفش و گفته است که باید خیلی زود رفراندوم برگزار بشود برای جمهوری اسلامی.
به ایشان گفتم خیلی خوب، اما خیلی زود یعنی چه؟ گفت امام میگوید همین روزهای آینده، گفتم قبلا توضیح دادم که این کار تشکیلات لازم دارد و نظم میخواهد، فرمانداریها، استانداریها، صندوق، جمعآوری تهیه تعرفه و ارسال، ستاد مرکزی و اینها همه به این سرعت نمیشود، گفت که نمیدانم دیگه آقا اصرار دارد که این انجام بشود.
من دوباره به قم رفتم و به ایشان گفتم آقا خود شما نظام جمهوری اسلامی را اعلام کردهاید، این کافی است و دنیا هم که مشروعیت شما را قبول کرده است، این هیچ ایرادی ندارد. ایشان گفتند شما الان را نگاه نکنید، آن چیزی که در تاریخ میماند، واقعیتهای تاریخی است. شما سعی کنید که هر چه زودتر دولت این کار را برگزار کند. آن موقع من در هیات وزیران هیچ نقشی نداشتم و گاهی اوقات در جلسات دولت به درخواست دوستان شرکت میکردم. به ایشان گفتم برگزاری یک چنین کاری خیلی تدارکات میخواهد، از وزارت کشور که باید یک ستادی تشکیل بدهد در شهرستانها و در مراکز استانها، بخشداریها، یک بسیج تشکیلاتی و عمومی باید صورت بگیرد، الان در صورتی که پاسبانها جرأت نمیکنند با لباس پاسبانی بیرون بیایند و سر چهارراهها بمانند برای نظم عمومی، چطوری میخواهید این کار برگزار بشود. ایشان گفتند نه این کار امکانپذیر است، شما بروید و کار را به سبک انجمن اسلامی در بیاورید. من آمدم تهران و آن شب مطلب را به آقای صدر حاج سیدجوادی اطلاع دادم، ایشان گفت شما اولویت کارتان را روی برگزاری رفراندوم بگذارید. گفتم بسیار خوب ولی این بدعتی نباشد برای انجام کار دائم در وزارت کشور چون من الان تهران را هنوز بلد نیستم، چطوری میتوانم معاون سیاسی و اجتماعی وزارت کشور بشوم. به هر حال فایده نکرد و من در آنجا مشغول کار شدم و این دقیقا 14 یا 15 اسفند سال 57 بود.
تشکیل ستاد برگزاری رفراندوم
در عرض کمتر از 3 روز به سبک انجمن اسلامی ما یک ستاد برگزاری رفراندوم در وزارت کشور تشکیل دادیم و به تعداد استانداریها افرادی را از انجمن اسلامی و دوستان دیگر گرد آوردیم. البته تشکیلات ستاد انتخاباتی وزارت کشور که از زمان گذشته با یک مدیریت کل اداره میشد، خدمات ستادی به ما ارایه میداد و تجربههای تشکیلاتی خود را در اختیار ستاد رفراندوم میگذارد. قرار شد 3 نفر در مرکز بمانند و بقیه به مراکز استانها اعزام بشوند، در آنجا نیز یک ستاد مرکزی به تعداد شهرستانها افرادی را با کمک ائمه جمعه که مورد اعتماد احمد آقا بودند در اختیار گرفتند. در مرکز شهرها نیز همینطور به تعداد روستاها و بخشها افراد انتخاب شدند.
تقریبا بیستم اسفند بود که ستاد رفراندوم کل کشور تشکیل شد. آن موقع تشکیلات کشوری از هم پاشیده بود، استانداریها سر و سامان نداشت. بعضی از استانداران که به تازگی به محل کار خود اعزام شده بودند، مورد اعتراض اهالی بودند. یک بار در یکی از روزنامهها نوشته بود: «آقای بازرگان آن انقلاب کجا و این انتصابات کجا؟!» در خیلی موارد تودهایها و نیروهای چپ و عناصر ضد انقلاب در ایجاد بلوا و نارضایتی نقش داشتند. استانداران هنوز مجال زیادی برای تسلط به کار پیدا نکرده بودند، در حوزههای کوچکتر فرمانداری و شهرستانها و بخشداریها نیز به همین شکل بود و سازمان منظمی که عهدهدار اجرای صحیح و بدون دغدغه رفراندوم بشود، وجود نداشت. با وظیفه سنگینی روبرو بودیم و چارهای ندیدیم که یک جلسه مشترکی با روحانیون معتمد امام در مراکز استانها بگذاریم و از آنها تقاضا کنیم که تسهیلاتی را فراهم کنند. در این زمینه با کمک حاج احمد آقا با روحانیون سرشناس مراکز استانها مانند آقای صدوقی در یزد هماهنگیهایی کردیم. آییننامه اجرائی رفراندوم تدوین و به دولت و به شورای انقلاب جهت تصویب فرستاده شد.
شورای انقلاب و تصویب قوانین رفراندوم
برنامهریزی و تصویب قوانین مربوط به رفراندوم تعیین شکل حکومت ایران برعهده شورای انقلاب بود. این رفراندوم، هم به آن دلیل که رفراندوم شکلگیری نظام بود و هم به سبب آنکه اولین رفراندوم عمومی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود، اهمیت فراوانی داشت و به همین دلیل، تصویب قوانین مربوط به آن نیز، دارای اهمیت بسیار بود.
بر اساس قانون مصوب شورای انقلاب، در هر برگ رأی، حروف رأی موافق (آری) با رنگ سبز و حروف رأی مخالف (نه) با رنگ قرمز چاپ شده بود. بخش بالای این دو قسمت که حروف آن به رنگ قرمز بود، تعرفه رفراندوم بود و رأیدهندگان، پس از دریافت برگ رفراندوم، نظر خود را به صورت مخفی برای یکی از دو حالت زیر اعلام میکردند: 1- تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون آن از تصویب ملت خواهد گذشت. (آری)، با رنگ سبز. 2- تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون آن از تصویب ملت خواهد گذشت. (نه)، با رنگ قرمز.
اظهارنظرها درباره نوع نظام سیاسی ایران
پس از مطرح شدن انجام رفراندوم، بر سر نام و عنوان نظام سیاسی ایران که باید در رفراندوم مورد سؤال قرار گیرد، اختلافاتی بروز کرد. دولت موقت سعی داشت کلمه «دموکراتیک» را به «جمهوری اسلامی» اضافه کند که با مخالفت جدی امام و نیروهای انقلابی مواجه گردید. بازرگان در مصاحبهای در تاریخ 4 بهمن 1357 به این مساله اشاره کرد. نخستوزیر صراحتا از نظریه جمهوری دموکراتیک اسلامی پشتیبانی کرد و روزنامههای وابسته و نزدیک به گرایش او، به اظهارات وی دامن زدند، مثلا کیهان با تیتر درشت نوشت: «بازرگان: به جمهوری اسلامی، صفت دمکراتیک را باید اضافه کرد.»
استدلال بازرگان این بود که نباید انتخابهای متعدد را از مردم سلب کرد و آنان را تنها بر سر دو راه قرار داد بلکه مفهوم دموکراتیک جنبه عامتری است که حتی میتوان اسلام و هر نوع نظام حکومتی دیگر را بعدها در آنجا داد. در راستای سخنان بازرگان، دیگر چهرههای دولت موقت نیز از نظریه دموکراتیک اسلامی دفاع کردند. احمد صدر حاج سیدجوادی، وزیر کشور، نیز گفت اگر بناست ما حکومت دموکراتیک داشته باشیم، چرا این دموکراسی از آغاز رعایت نشود، یعنی از نخستین قدم دوران جدید پس از نظام استبدادی، مردم در انتخابات نوع جمهوری مختار باشند و رفراندوم ما از نظر سندیت و مشروعیت دارای استحکام و قوام قانونی مطلق باشد. حاج سیدجوادی حتی از بازرگان نیز قدم جلوتر گذاشت و گفت: «مناسب آن است که فقط مفهوم جمهوری دمکراتیک باشد تا در تدوین قانون اساسی بتوانیم آن را به هر شکلی در آوریم.»
امام خمینی شدیدا با نظریه دموکراتیک اسلامی به مخالفت برخاستند و آن را نشانی از نفوذ و نماد غربزدگی به حساب آوردند. ایشان فرمودند فقط «جمهوری اسلامی»، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم. امام در پیام دیگری که در 4 فروردین 1358 پخش گردید، صراحتا اعلام کردند که شما ملت ایران در انتخاب نوع حکومت آزاد هستید. یعنی میتوانید به هر نظام مورد دلخواه رأی دهید اما خود من به جمهوری اسلامی رأی میدهم. آیتالله مطهری نیز با اضافه کردن مفهوم دموکراتیک به «جمهوری اسلامی» موافق نبود و در این باره گفت: «... در عبارت جمهوری دموکراتیک اسلامی، کلمه دموکراتیک حشو و زاید است...»
برگزاری رفراندوم در فروردین 58
دکتر صادق طباطبایی روز 17 اسفند 57 به همراه چند نفر از دستاندرکاران ستاد مرکزی رفراندوم حضور امام رسیدند. وی درباره این ملاقات میگوید: «روز دهم فروردین 58 به عنوان تاریخ برگزاری رفراندوم تعیین شد. امام تأکید داشتند هر چه سریعتر رفراندوم برگزار شود. وقتی مشکلات را عرض کردم، گفتند شما حرکت بکنید، مردم هم مردم نجیبی هستند، کمک خواهند کردند و زیاد نگران تحریکات ضد انقلاب نباشید. در جواب ایشان گفتم گاهی ناهماهنگیها مربوط به روحانیون شهرستانهاست. گفتند هر جا با اشکال مواجه شدید به من اطلاع بدهید.»
بدین ترتیب مقدمات برگزاری رفراندوم فراهم شد و در اولین ساعات روز دهم فروردین رفراندوم با شکوه هر چه تمامتر آغاز شد. حضور مشتاقانه مردم از همان ساعات اولیه نمایان بود. بسیاری از مردم برای نخستین بار در طول عمر خود بود که در رأیگیری شرکت میکردند. از اخبار و گزارشها و تصاویری که وجود دارد میزان شور و حرارت وصفناپذیر مردم، حتی اقلیتهای مذهبی کاملا پیدا است. روز اول آنچنان تراکم جمعیت زیاد بود که به برخی مناطق، به خصوص مناطق مرزی تعرفه لازم نرسید و نزدیک غروب امام اجازه داد که 24 ساعت دیگر مدت رأیگیری تمدید شود. دکتر طباطبایی در این باره میگوید: «ما یک پل ارتباطی بین مراکز استانها و شهرهای بزرگ برقرار کردیم و با هواپیما و هلیکوپتر و خیلی جاها با قاطر برگهها را به جاهایی که نرسیده بود رساندیم. باز هم گزارشهایی میرسید که گروههای ضد انقلاب چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق اقداماتی کرده بودند و برگهها را از بین برده بودند. متأسفانه علیرغم تدابیر امنیتی در گنبد و ترکمن صحرا و سقز و سنندج و مهاباد نگذاشتند رفراندوم برگزار شود. حتی به اتومبیل هیات حسن نیت و نمایندگان آقای طالقانی هم حمله کردند که خوشبختانه به آنها آسیبی نرسید. در سنندج اکیپی شامل شش پزشک و سه پرستار که برای مداوای مجروحین رفته بودند مورد حمله قرار گرفته و کشته شدند. مأموران وزارت کشور با صندوقهای سیار به بیمارستانها و زندانها هم میرفتند، از نکات جالب اینکه امیرعباس هویدا در زندان درخواست کرده بود رأی بدهد که برگه به او داده شد و او هم رأی آری به جمهوری اسلامی داد.
بلافاصله پس از اتمام ساعات رأیگیری، شمارش آراء آغاز شد. یادم است در حالی که نتایج آراء را از نقاط مختلف دریافت میکردیم، اطلاع دادند که چریکهای فدایی یا عدهای مسلح قصد دارند به ستاد انتخابات حمله کنند. عدهای از کارکنان ترسیده بودند، آقای کیارشی – معروف به پیراشکی – از دوستان انجمن اسلامی شهر آخن هم آن موقع به وزارت کشور برای دیدار با من آمده بود. من گفتم به نظر میرسد جنگ روانی باشد. ولی بالاخره حرکت مذبوحانه و بیثمری انجام دادند. علیرغم آن شمارش آراء ادامه یافت.
ساعت 1- 2/5 بعد از نیمه شب بود که نتایج جمعآوری شد. با وجود اینکه در برخی از شهرها رأیگیری انجام نشده بود و به برخی نقاط هم برگه رأی نرسیده بود، اما روی برخی اطلاعات، تخمین ما این بود که 94 درصد واجدین شرایط در رفراندوم شرکت کردهاند، البته سرشماری دقیق جمعیتی نداشتیم، اما بر اساس تعداد تعرفهها و اطلاعات دیگر جمعیتی این درصد را به دست آوردیم که خوب یک امر بیسابقهای بود... و 98/2 درصد رأی آری به جمهوری اسلامی دادند... ضمنا 412 یا 413 نفر هم خواهان جمهوری دمکراتیک خلق [بودند]...»
نتیجه این همهپرسی به این شرح اعلام شد: شرکتکنندگان: 20 میلیون و 288 هزار و 21 نفر، آرای مثبت: بیست میلیون و 147 هزار و 55 رأی و آرای منفی: 140 هزار و 966 رأی.
امام خمینی نیز در پیامی که به مناسبت برگزاری رفراندوم صادر کردند، این روز مبارک را روز امامت و روز فتح و ظفر ملت، اعلام کردند و این رفراندوم را بیسابقه خواندند. در این پیام آمده بود: «من به ملت بزرگ ایران که در طول تاریخ شاهنشاهی، که با استکبار خود آنان را خفیف شمردند و بر آنان کردند آنچه کردند، صمیمانه تبریک میگویم... صبحگاه 12 فروردین – که روز نخستین حکومت الله است – از بزرگترین اعیاد مذهبی و ملی ماست. ملت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند. روزی که کنگرههای قصر 2500 سال حکومت طاغوتی فرو ریخت و سلطه شیطانی برای همیشه رخت بر بست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست...»
منابع:
1- خاطرات سیاسی - اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، تهران: چاپ و نشر عروج، 1387، جلد سوم 2- روند برگزاری رفراندوم نظام جمهوری اسلامی، حسین کاوشی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
http://tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/125/%D9%88%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B9.%D9%88.%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7.html |
دهم فروردین ماه 1340 هجری شمسی مصادف است با رحلت مرجع بزرگ جهان تشیع، آیتالله سیدحسین طباطبایی بروجردی زعیم بزرگ حوزههای علمیه و جهان تشیع. حجتالاسلام مهدی رستمنژاد عضو هیأت علمی جامعةالمصطفی(ص) العالمیه به بیان ابعاد شخصیتی آیتالله بروجردی پرداخته است که در ذیل میخوانیم:
عواملی که در شخصیت علمی و معنوی آیتالله بروجردی دخیل بود:
1-اصالت خانوادگی؛ وی در یک خانواده روحانی با دامنی پاک و از تبار سادات بسیار عظیمالشأن پرورش یافت.
2-اساتید مؤثر در تربیت ایشان
3-تلاشهای شخصی آیتالله بروجردی؛ وی تمام عمر را در تکاپوی علمی و معنوی سپری کرد.
4-اخلاص و معنویت و مسأله پنجم که حاکم بر تمام این موارد است تأئیدات و عنایات خداوند متعال بود که مسیر را برای ایشان باز کرد.
آیتالله بروجردی حدود 9 سال را در اصفهان سپری کرد. در این دوره غیر از آنچه در محضر پدر و نزدیکانش فرا گرفت خدمت آیات عظام محمدباقر درچهای، ملا محمد کاشی، میرزا ابوالمعالی کلباسی به ویژه میرزا جهانگیر قشقایی تلمذ کرد و در سن 28 سالگی از اصفهان عازم نجف شد که البته در آن زمان به درجه اجتهاد رسیده بود و از مجتهدان به شمار میرفت.
در نجف هم خدمت صاحب «کفایه» آخوند ملامحمد کاظم خراسانی که از مراجع تراز اول بود، رفت و نظر ایشان را به خود جلب کرد تا جایی که در دل آخوند خراسانی جا باز کرد و هر وقت مرحوم آخوند میخواست تدریس کند اگر آیتالله بروجردی مطلبی داشت آن را عنوان میکرد و اگر سخنی نمیگفت آخوند خراسانی میفرمود«آقا نظری ندارند؟»
در دوران گذشته یک رسمی در حوزههای علمیه بود که اکنون نیز کم و بیش وجود دارد این است که شاگردان ممتاز برای سایر شاگردان تقریر درس میگفتند. مرحوم آیتالله بروجردی بارها به جای مرحوم آخوند خراسانی تدریس داشت.
* آغاز اولین فاز حرکت مقدان به تقلید از آیتالله بروجردی
بعد از اینکه آیتالله بروجردی هشت سال در نجف بود پدر ایشان نامهای مینویسد و اصرار دارد که فرزندش به ایران و به بروجرد بازگردد، لذا در سال 1329 هجری قمری آیتالله بروجردی به اصرار پدر به بروجرد بازگشت و تا زمان رحلت پدر بزرگوارش در آنجا ماند. بعد از وفات پدر، آیتالله بروجردی همچنان مصمم بود که به نجف بازگردد اما استاد بزرگوارش صاحب «کفایه» نیز به رحمت خدا رفت و همین موضوع باعث شد که آیتالله بروجردی اندیشه رفتن به نجف را از سر بیرون کند و در همان بروجرد بماند.
در همان ایام مرجع تقلیدی به اسم شیخ محمدرضا دزفولی در شهر دزفول بود که به آیتالله بروجردی ارادت بسیاری داشت. وقتی وی از دنیا رفت مقلدین ایشان به سوی آیتالله بروجردی گرایش پیدا کردند و این اولین فاز حرکت مقلدان به آیتالله بروجردی بود.
سالها بعد علمای قم طی نامهای از آیتالله بروجردی درخواست کردند که به قم بیاید و در نهایت آیتالله بروجردی در 14 محرم 1364 قمری به قم رفت و با رحلت سید ابوالحسن اصفهانی مرجعیت آیتالله بروجردی در جهان فراگیر شد.
* اعزام طلاب برای تبلیغ دین اسلام در کشورهای خارجی
گذشته از اینکه وجود آیتالله بروجردی گرمایی به حوزه علمیه قم بخشید و مرکزیتی در قم پیدا کرد اما چند کار اصلاحی جالبی دارد که چهره ایشان را جهانی کرد:
1-سامان دادن به وضعیت درسی طلاب
2-رسیدگی به مسائل مالی
3-گسیل داشتن نمایندگانی از طلاب به آمریکا و اروپا برای تبلیغ اسلام که برای نخستین بار بود طلاب، جهانی فکر میکردند.
4-آیتالله بروجردی با دارالتقریب بینالمذاهب اسلامی مصر پیوندی برقرار کرد که با نگارش نامهای به شیخ شلتوت رئیس دانشگاه الازهر مصر، منجر به فتوای تاریخی شیخ شلتوت شد.
همچنین خدماتی رفاهی زیادی از این مرجع تقلید بر جای مانده که از آن جمله میتوان به راه اندازی بیش از هزار مسجد، مدرسه، کتابخانه، حمام، دبستان و دبیرستان در کشورهای مختلف، سرپرستی زندانیان، ایتام و دستگیری از نیازمندان جامعه اشاره کرد.
پای درس ایشان جمع زیادی از مجتهدان تراز اول آن زمان مینشستند و این نشان میدهد درس آیتالله بروجردی یک درس معمولی نبود. همچنین درباره آثار تدوینی و کتابهای آیتالله بروجردی باید گفت که ایشان کار حدیثی عظیمی انجام داد و دارای 19 اثر بسیار بزرگ است که یکی از آنها از جمله «جامعالاحادیث شیعه» بیش از 20 جلد دارد.
* نظر آیتالله بروجردی درباره شاه
وجود آیتالله بروجردی، نوعی برخورد بود با کارهایی که دشمنان و طاغوت دنبال میکرد. قدرت عظیمی که آیتالله بروجردی داشت مانع بسیاری از کارها و فتنههایی شد که توسط شاه رخ میداد و حکومت پهلوی نمیتوانست تا زمانی که آیتالله بروجردی در قید حیات است کشف حجاب کند لذا صبر کردند تا آیتالله بروجردی از دنیا برود بنابراین هم رضاخان و هم محمدرضا شاه هر دو از وجود آیتالله بروجردی واهمه داشتند که اسناد زیادی در این خصوص وجود دارد.
آیتالله بروجردی به «اقبال» نخستوزیر رضاخان گفته بود: پدرش (رضاخان) بیسواد بود اما مقداری شعور داشت ولی این (محمدرضا) شعور هم ندارد. آیتالله بروجردی یک انسان با اقتدار صاحب نفوذ بالای مذهبی بود که با اشارهاش هزاران نفر به خیابانها میریختند. شاه و پدرش همواره ملاحظه آیتالله بروجردی را میکردند و این نکته مهمی در زندگی ایشان به شمار میرفت.
* جملهای که در آخرین لحظات عمر آیتالله بروجردی بر زبانش جاری شد
اتفاقی که در آخرین روزهای عمر گرانقدر آیتالله بروجردی رخ داد و شهید مطهری آن را در یکی از منبرهای خود عنوان کرد: زمانی که آیتالله بروجردی در اواخر عمرش در بستر بیماری بود و عدهای از بزرگان به عیادتش رفته بودند، گفت: «عمر ما گذشت و نتوانستیم کار با ارزشی انجام دهیم». یکی از حاضران گفت شما چرا؟! شما که دارای این همه آثار هستید و شاگردان زیادی تربیت کردهاید که آیتالله بروجردی در پاسخ وی حدیثی را قرائت کرد «خلصالعمل فانالناقد بصیرٌ بصیر» عمل را خالص کن چرا؟ چون کسی که ناقد است یعنی خداوند، بصیر بصیر است.
این جمله باعث شد افرادی که بر بالین آیتالله بروجردی حاضر بودند منقلب شده و اشک بریزند که آقا با این همه عظمت خدمت خالصانهای که داشت باز هم از اخلاص میگوید.
سرانجام در سال 1380 هجری قمری همزمان با دهم فروردین 1340 شمسی آیتالله بروجردی به رحمت خدا رفت و بزرگترین تشیع جنازه تا آن روز برای ایشان بود که با شکوه و عظمت انجام شد و در درب ورودی مسجد اعظم شهر مقدس قم به خاک سپرده شد و هماکنون نیز بزرگان با ارادت تمام به خدمت این عالم فرزانه مشرف میشوند.
http://www.shafaf.ir/fa/news/317495/%D9%85%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1%DB
خدا را لمس باید کرد ، !
نگو کفر است ، !!...
خدا را می توان در باوری جا داد ،
که در احساس و ایمان غوطه ور باشد ،
خدا را می توان بویید ،
و این ، احساس شیرینی است ،
نگو کفر است ، !!...
که کفر این است ،
که ما از بی کرانِ مهربانی ها ، ...
برای خود ،
خدایی لامکان و بی نشان سازیم ، !!...
خدا را در زمین و آسمان جُستن ،
ندارد سودی ، ای آدم ، !...
تو باید عاشقش باشی ،
و باید گوش بسپاری ،
به بانگ هستی و عالم ،
که در هر خانه ای آخر ، خدایی هست ، !!...
نگو کفر است ، !!...
اگر من کافرم !! باشد ، !!...
نمی خواهم خدایا ، زاهدی چون دیگران
باشم ، ...
نمی خواهم خدایم را ، ...
به قِدّیسی بدل سازم ،
که ترسی باشد از او در دل و جانم ، !!...
نگو کفر است ، !!...
که سوگند یاد کردم من ، ...
به خاک و آب و آتش بارها ای دوست ،
خدا زیباترین معشوقِ انسانهاست ،
خدا را نیست همزادی ،
که او یکتـــاترین ،
عاشق ترین ،
معبود انسانهاست ، ...
خدا را لمس باید کرد....
سعید علیزاده
*************************
به نام خدا
نقدی کوتاه بر شعر: خدا را لمس باید کرد
نقدی کوتاه از اینجانب بر شعری که در بالا آمده است:
شعری که ذکر شد از جهاتی قشنگ وخوب است واز شاعرش سپاسگزارم ولی این شعر اشکالاتی دارد که تصمیم ندارم به همه آنها بپردازم . باید بدانیم آن چیزی که در وجود ودر دل و... لمس وحس می کنیم خدا نیست بلکه جلوه های اوست. ما هر روز در نماز و یا مناسبت دیگر مثل ذکر تسبیحات حضرت فاطمه سلام الله علیها ، عبارت اللَّهُ أَکْبَرُ رو بر زبان می آوریم که معنایش آن است که : اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ یعنی خدا بالاتر هرچیزی که ما تصور وتوصیفش می کنیم.
در اصول کافی ج1 ص117 باب مَعانِی الأسماء و اِشتِقاقِها ، آمده است:
«عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقَالَ ع: اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَیِّ شَیْءٍ فَقَالَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّدْتَهُ فَقَالَ الرَّجُلُ کَیْفَ أَقُولُ قَالَ ع: قُلْ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ» شخصی نزد امام صادق علیه السلام میگوید الله اکبر (خدا بزرگتر است)، امام از ایشان میپرسند خدا از چه چیز بزرگتر است و وی در پاسخ میگوید از همه چیز! امام به آن مرد میفرمایند که خدا را محدود ساختی، آن مرد پرسید چگونه بگویم؟ امام نیز در پاسخ میفرمایند بگو: خدا بزرگتر از آن است که در وصف آید.
سعدی علیه الرحمه نیز در این رابطه شعر زیبایی دارد :
ای برتر از خیال وقیاس وگمان و وهم
وزهرچه گفته اند وشنیدیم و خوانده ایم
مجلس تمام گشت وبه آخر رسید عمر
ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
(دیباچه گلستان سعدی)
وحکیم سنایی غزنوی دراین رابطه اشعار بسیار عالی ونغزی دارد که خواندن هرروز آن شایسته وزیبنده است:پ
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
احد بی زن و جفتی ملک کامروایی
نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نماینده? فضلی تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی
احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
باید توجه داشت که خداوند از جهت ذاتش لامکان وبی نشان و... است( وبه اصطلاح عرفاء غیب االغیوب است ). ازاین جهت هیچ موجودی حتی عقل کل یعنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم هم به آن احاطه ندارد. لذا ازاین جهت اگر مثل شاعر محترم بگوییم: خدا را لمس باید کرد ، !...، این عبارت صحیح نیست و بوی کفر می دهد. ولی از جهتی دیگر می توان گفت که خدا نشان ومکان دارد وآن همان چیزی است که در بالا به آن اشاره کردم که عبارت است از جلوه ها وظهورات رحمت ولطف خداوند در عالم آفرینش است. مثلا در روایت آمده است که امام صادق ع فرمود:
«القَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلا تُسْکِنْ فِی حَرَمِ الله غیَرَ الله» { القلب حَرَمُ الله فلا تُسکِن حَرَمَ الله غیرَ الله }«قلب حرم خداست و در حرم خدا غیر او را جاى نده» (جامع الاخبار، ص518)
معنای روایت این است که جلوه های رحمت ولطف وتوجه خداوند در دل ها تجلی می کند و دل ها بالاترین ظرفیت رو برای تجلیات انوار الهی دارند به شرطی که حریم دل را از نیات شیطانی وآلودگی های نفسانی پاک نماییم. معنای روایت این نیست که ذات خداوند درحریم دل انسان حلول و ورود کند .
با توجه به نکته یاد شده اگر به قول شاعر محترم بگوییم: خدا را لمس باید کرد ، ! ، خدا را می توان بویید ،...که در هر خانه ای آخر ، خدایی هست ، !!...
این کلمات وعبارات کفر نیست چون مراد آن است که جلوه های لطف ورحمت وعنایت وجمال وجلال وعظمت وقدرت خدا را میتوان در همه جا ودر دل احساس ولمس ودرک نمود. لذا از یک جهت اگر بگوییم خدا مکان ونشان و...دارد این کفر است واز جهت دیگر کفر نیست.... ( دقت شود)
در پایان توجه شما را به اشعار دیگری از سعدی شیرین سخن شیرازی در وصف خداوند که در آغازین کتاب بوستانش آمده است جلب می نمایم:
جهان متفق بر الهیتش
فرومانده از کنه ماهیتش
بشر ماورای جلالش نیافت
بصر منتهای جمالش نیافت
نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم
نه در ذیل وصفش رسد دست فهم
در این ورطه کشتی فروشد هزار
که پیدا نشد تختهای بر کنار
چه شبها نشستم در این سیر، گم
که دهشت گرفت آستینم که قم
محیط است علم ملک بر بسیط
قیاس تو بر وی نگردد محیط
نه ادراک در کنه ذاتش رسد
نه فکرت به غور صفاتش رسد
توان در بلاغت به سحبان رسید
نه در کنه بی چون سبحان رسید
که خاصان در این ره فرس راندهاند
به لااحصی از تگ فروماندهاند
نه هر جای مرکب توان تاختن
که جاها سپر باید انداختن
وگر سالکی محرم راز گشت
ببندند بر وی در بازگشت
کسی را در این بزم ساغر دهند
که داروی بیهوشیش در دهند
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی دهم فروردین 1394 هش
" ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ
(وجود علماء و پارسایان بسیار در میان نصارا و استکبار نورزیدن آنها علت انس بیشتر آنان با مسلمین بوده است)
در این آیه خداى تعالى جهت نزدیکتر بودن نصارا را به اسلام بیان فرموده و در جهت اینکه آنان نسبت به سایر ملل انس و محبتشان به مسلمین بیشتر است، سه چیز را معرفى مى فرماید که آن سه چیز در سایر ملل نیست، یکى اینکه در بین ملت نصارا علما زیادند، دوم اینکه در بین آنها زهاد و پارسایان فراوانند، سوم اینکه ملت نصارا مردمى متکبر نیستند، و همین سه چیز است که کلید سعادت آنان و مایه آمادگى شان براى سعادت و نیکبختى است.
و همچنین اگر به عمل نیکى عادت داشته باشند آن را هم نمى توانند به آسانى ترک کنند، و این جمله معروف است که مى گویند:" عادت طبیعت دوم است"، از همین جهت، فعلى که مخالف با عادت باشد براى بار اول بسیار دشوار، و بنظر غیر ممکن مى رسد، و لذا وقتى براى اولین بار آن را انجام دهد با کمال تعجب بخود مى گوید عملى که تا کنون بنظر ما محال بود معلوم شد که محال نبوده، و اگر همین عمل تکرار شود در هر دفعه به سهولتش افزوده و به همان مقدار از دشواریش کاسته مى شود.
بنا بر این اگر انسان در درجه اول تشخیص دهد که فلان عمل صالح است، و در درجه دوم غرضهاى آلوده و نفسانى از قبیل لجاجت و عناد را هم با از بین بردن ریشه آن که تکبر و نرفتن زیر بار حق است از بین ببرد و در درجه سوم هم چشمش به کسانى بیفتد که دارند آن عمل صالح را انجام مى دهند، او هم بدون درنگ آن عمل را انجام خواهد داد، تا چه رسد به اینکه ببیند همه افراد جامعه آن را انجام مى دهند، که در این صورت در انجام آن بیشتر تشویق و کمک شده است، و بهتر به امکان آن پى برده و بدون واهمه دست به انجام آن مى زند.
از این بیان بدست آمد که جامعه وقتى براى قبول حق آماده مى شود که اولا رجال دانشمندى در آن باشند که خود به حق آگاهى یافته و آن را به دیگران تعلیم دهند، و ثانیا مردانى در آن جامعه باشند که به حق عمل کنند، تا در نتیجه افراد آن جامعه خوبى عمل به حق و امکان آن را به چشم ببینند، و ثالثا عموم افراد آن، عادت به خضوع در برابر حق را داشته باشند، و طورى نباشد که با اینکه حق بر ایشان واضح و منکشف شده مع ذلک در اثر تکبر زیر بار نروند
و لذا مى بینیم که خداى تعالى در آیه مورد بحث نزدیکى نصارا را به پذیرفتن دعوت رسول اللَّه (ص) که دعوت حق دینى بود از همین جهت دانسته که در میان نصارا در درجه اول رجال دانشمندى بنام کشیش و همچنین مردانى که به حق عمل کنند بنام رهبان وجود داشته و در درجه سوم مردمش هم متکبر و بیزار از حق نبوده اند، دانشمندانى داشته که مرتب مردم را به عظمت حق و به معارف دین آشنا مى کرده اند، زهادى داشته که گفتار دانشمندان و دستوراتشان را بکار مى بسته و به این وسیله عظمت پروردگار و اهمیت سعادت دنیوى و اخروى مردم را عملا به آنان نشان مى داده اند، و در خود آن امت هم این خصلت بوده که از قبول حق استنکاف نداشته اند، بخلاف یهود که گر چه در آنان هم احبار بوده، لیکن چون نوع مردم یهود به مرض تکبر دچار بوده اند همین رذیله آنان را به لجاجت و دشمنى واداشته، در نتیجه سد راه آمادگیشان براى پذیرفتن حق شده است، و همچنین مشرکین که نه تنها داراى آن رذیله بوده اند بلکه رجال علمى و مردان زاهد را هم نداشته اند.
http://christianity.mihanblog.com/post/277
به نام خدا
آدم های تنگ نظر ونفهم
بعضی از آدم ها اگر بتوانیم نام آدمی بر آنها بگذاریم به جهت کج اندیشی ونفهمی و بد طینتی وحسادت همیشه دنبال نقاط ضعف وبدی افراد می گردند ویا اینکه عیب وبدی ونقص و...برای افراد درست می کنند وچه بسا به جهت حقد وکینه و حسادت و تنگ نظری ونفهمی ، صد خوبی فرد وافراد را نادیده می گیرند و همچون مگس های هرزه در پی پلشتی ها وزشتی ها می باشند. این دسته از افراد متاسفانه در هر زمان وبه هر لباسی هم ظهور دارند وبا اینکه بهره ای ازخرد و اندیشه و علم ومعرفت وادب و فضل وتقوی برخوردارنیستند چه بسا خود را عاقل ودانا وپرهیزگار و... می دانند. بزرگان علم وادب و تقوی از اینگونه افراد رنج های فراوان دیده اند و گاهی هم به تناسب در برخی از کتاب ها و آثارشان از دست این ناهلان ونفهم ها بسیار نالیده اند. سیره بزرگان ما به تأسی وپیروی از قرآن کریم وسیره اهل بیت علیهم السلام عبور کریمانه از کنار بی ادبی ونفهمی نااهلان است ودر قرآن کریم هم چنین آمده است:
وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا بندگان خدای رحمان کسانی هستند که متواضعانه بر روی زمین راه می روند وهر گاه که مردم نادان ونفهم ونااهل به آن ها خطاب ورفتار جاهلانه کنند با سلام وداع به آنها پاسخ می گویند ». (فرقان- 63). (سلام بر دو قسم است:1-سلام تحیّت و خیر وسلامتی 2- سلام وداع و جدایی
در این آیه شریفه اشاره شده که بندگان متواضع خداوند در برابر رفتار وگفتار نادانان ونااهلان ، سلام وداع به آنان می کنند وبا سِلم وسلامت که حاکی از بزرگواری است از رفتار زشتشان می گذرند وعبور می کنند.
و باز در سوره فرقان آیه 72 چنین آمده است:
وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا
و کسانی که شهادت به باطل نمی دهند ( و در مجالس باطل شرکت نمی کنند ) و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند ، بزرگوارانه از آن می گذرند.
چه بخواهیم وچه نخواهیم هر جا که باشیم در طول زندگی با آدم های نفهم وکج اندیش وحسود و.. مواجه خواهیم شد لذا بهترین راه برای برخورد با این طیف از اشخاص ، بی توجهی وعدم اعتناء به رفتار وگفتار بی ادبانه آنها است. یعنی اگر او دشنام وناسزا گفت وبی ادبی کرد ما نباید دشنام وناسزا بگوییم وخدای ناکرده بی ادبی کنیم. البته ترسیم هویت وشخصیت آدم های نفهم و کج اندیش وحسود به نحو عالمانه لازم است تا دیگران مطلع گردند.
در آخرتوجه شما رو جلب می کنم به اشعاری از سعدی شیرین سخن که خود او بارها وبارها مورد بی مهری نفهم ها ونااهلان قرار گرفت:
توانم آنکه نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم کو زخود به رنج درست
بمیر تابرهی ای حسود کاین رنجی است
که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رست
سعدی
** هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است
گل است سعدی و در چشم دشمنان خار است
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
نهم فروردین 1394
در پاسخ به نفهمی وکج اندیشی یک نفهم وحسود
همایش بزرگ طلاب وفضلای استان گیلان در قم
خاطره تبلیغی عجیب وتکان دهنده
گفتگویی متفاوت با استاد شیخ حسین انصاریان در باب اهمیت تبلیغ
حکایت ورود مذهب حقه تشیع به کشور تایلند توسط دو برادر قمی + تصویر
مرحوم میرزاکوچک خان جنگلی گیلانی
مرحوم آیت الله صادق احسانبخش نماینده سابق ولی فقیه در استان گیلان-رشت
حضرت آیت الله زین العابدین قربانی لاهیجانی
http://ghorbanigilani.andishvaran.ir/fa/galleries.html
به نام خدا
باسلام وادب واحترام
سال نو را که معطر به ذکر ونام حضرت فاطمه سلام الله علیها می باشد به شما تبریک عرض می کنم
در ایام نوروز به نکات زیر توجه شود:
دعای تحویل سال
یا مُقلّبَ القلوبِ و الأبصار
ای دگرگون کننده ی قلب ها و چشم ها
یا مُدبِّرَ اللیلِ و النَّهار
ای گرداننده و تنظیم کننده ی روزها و شبها
*******
یا مُحوِّلَ الحَولِ و الأحوال
ای تغییر دهنده ی حال انسان و طبیعت
*******
حوِّل حالَنا إلى أحسنِ الحال
حال ما را به بهترین حال دگرگون فرما
1-یاد خدا
2-صله رحم
3-شستشوی سینه از کینه
4-شکرگزاری ازنعمت های الهی
5-توجه به عنایات امام زمان عج واهل بیت علیهم السلام بویژه اُمّ الائمة النُّجَباء حضرت فاطمه سلام الله علیها وتوسل به آن بزرگواران
6-دعا وصدقه دادن برای سلامتی وتعجیل در فرج امام زمان عج
7-توجه به پاکیزگی ظاهری وباطنی
8-دعا برای سلامتی ودوام عمر بابرکت ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای ومراجع عظام و...
9-هدیه وعیدی دادن به یکدیگر بویژه به کودکان
10-آشتی وصلح دادن بین افراد
11-رفتن به زیارت قبور بویژه قبور ائمه علیهم السلام وقبور امام زادگان وبزرگان وشهداء
12-ادخال سرور بارفتار وگفتار پسندیده ومطلوب
13-پرهیز از اسراف و تبذیر
14-پرهیز از سخنان وشوخی های ناشایسته
15-پرهیز از غیبت وافتراء وتهمت وسخن چینی وهرزه زبانی
16-پرهیز از هرزه خوری
17- پرهیز از غفلت
18-پوشیدن لباس تمییز وپاک
19سیر وسفر سالم ومفید
20-توجه به خانواده وبچه ها
21-تحول فکری ومعنوی پیداکردن
22-تفکر در آفرینش
23-تفکر در معاد ورستاخیز
24-کمک به نیازمندان
25-دیدار پدر ومادر واقوام وخویشان
26-استفاده درست وخوب از طبیعت سرسبز
27-توجه به قرآن کریم
.: Weblog Themes By Pichak :.