*** پولی را که داده ایم پس نمی گیریم !!+کلیک کنید .
آیت الله ناصر مکارم شیرازی نقل می کنند : ... از عجائب سخاوت ایشان (آیت الله العُظمی بروجردی) این بود که اگر پولی از ایشان به دست کسی می افتاد، هر چند اشتباهی بود، پس نمی گرفت! از جمله شنیدم"هنگامی که در بروجرد زندگی می کردند، بخشی از املاک خود را برای کاری فروخته بودند، در این موقع، شخصی نیازمند به ایشان مراجعه می کند. ایشان مبلغی را که در پاکتی گذاشته بودند که به آن نیازمند بدهند، گویا وکیل خرج ایشان، اشتباها به جای این پاکت، آن پاکت را مجموع پول ملک در آن بود، به آن نیازمند داده بود. بعدا آن مرد نیازمند، متوجه می شود که باید اشتباهی صورت گرفته باشد. پول را بر می گرداند، ولی ایشان قبول نمی کنند و می گویند «پولی را که داده ایم پس نمی گیریم!»"
روزی در بیرون منزل خودشان در قم، که مرکز ارباب رجوع بود، نشسته بودند. شخصی مقداری سهم امام (عَلَیهِ السَّلامُ) به ایشان داد. در همین موقع که پول در برابر روی ایشان بود، بادی وزید و اسکناس ها را به اطراف پخش کرد، طلابی که در آن جا بودند، پول را جمع کردند که به ایشان بدهند، قبول نکردند و فرمودند "پس نمی گیرم. به اهلش رسیده".
http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=6134+نقل از پایگاه اندیشوران حوزه .
************************************
***کتابخانه اینترنتی آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی ....+کلیک کنید
http://saadatmirghadimha.rzb.ir/post/8 .
***توسط تبریزیان+آیاطب اسلامی وجود دارد؟!+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی رشتی
روایت ارادت آیتالله بهجت به یک سرباز وظیفه شهید ارتش
«روزهای تولد و شهادت سید محمدحسن میرجعفری رودسری با روزهای ولادت و شهادت حضرت امام حسن (ع) مصادف بود. در سن 17 سالگی و در روز عید قربان از قزوین اعزام شد و پس از دو سال دوری از خانواده و شهرش به شهادت رسید.»
به گزارش ایسنا، سیدمحمدحسن میرجعفری فرزند سیدابوجعفر در سال 1340 در رودسر متولد شد. وی در تاریخ 1359/10/15 در جبهه سوسنگرد در نبرد با صدامیان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد و طی مراسم با شکوهی در گلزار شهدای شیخان به خاک سپرده شد.
عکس فوق مربوط به روز وداع با سید محمدحسن میرجعفری است. پدرش، حجتالاسلام سیدابوجعفر میرجعفری در پشت عکس نوشته است: « تولد سید محمدحسن مصادف بود با روز ولادت امام حسن (ع) و روز شهادتش هم مصادف بود با روز شهادت امام حسن (ع). در سن 17 سالگی و در روز عید قربان از قزوین اعزام شد و پس از دو سال دوری از خانواده و شهرش به شهادت رسید. امید است این قربانی را خدای متعال از ما قبول فرماید.»
یکی از همزمان شهید میرجعفری روایت میکند: «شهید میر جعفری سرباز وظیفه ارتش بود. شب شهادتش درجه(سردوشی) را از دوشش جدا میکند. دوستانش میپرسند: «چرا این کار را کردی؟» لبخند میزند و میگوید: «من فردا درجهام را از جدم حضرت رسول (ص) خواهم گرفت.»
خانواده شهید میرجعفری همسایه آیتالله بهجت بودند. ایشان به این شهید ارادت ویژهای داشتند. والدین این شهید آخرین بار که از کربلا به قم برگشتند؛ در خانه شان میزبان آیتالله بهجت بودند. آیتالله بهجت دم طاقچه منزل این شهید که عکس او در آنجا قرار داشت میایستند و میگویند: «این شهدا مقامی دارند و حیف که مردم این مقام را نمیدانند.»
حاج آقا بهجت هنگام خداحافظی مجدداََ در مقابل عکس شهید ایستادند و حرف عجیبی زدند که فیلمش توسط برادر شهید ضبط شده است. میگویند:«صبحها که حرم زیارت میروم نیت کردهام به جای محمد حسن زیارت کنم. رفتم سمت ضریح از مشبکهای حرم بگیرم به پشتم نگاه کردم دیدم او ایستاده است.»
************************************
***کتابخانه اینترنتی آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی ....+کلیک کنید
http://saadatmirghadimha.rzb.ir/post/8 .
به خدا
*** نقد بر نقد + نقد بر نقد جناب آقای دانیال نمازی توسط استاد سید اصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
ابتداء لازم است که توضیحی کوتاه در باره «نقد بر نقد» ارائه نمایم تا ذهن خوانندگان گرامی در این باب تصویر و تصوّر روشن تری داشته باشد . در تاریخ 21 خرداد 1399 جناب استاد محمد جواد فاضل لنکرانی در پاسخ به «شبهه عدم سرایت ایمان و کفر به حقوق شهروندی» که از سوی استاد سید مصطفی مُحَقِّق داماد مطرح شده بود پاسخ دادند که در شبکه اجتهاد منتشر شد و بعد از مدتی در تاریخ ششم مرداد 1399 جناب آقای دانیال نمازی به دفاع از استاد سید مصطفی محقق داماد به نقد استاد فاضل لنکرانی پاسخ دادند که این نقد نیز در شبکه اجتهاد منعکس گردید . با اشراف مطالعاتی که به مطالب این بزرگواران داشتم به نظرم رسید که شایسته است که بطور مفصل به نَقدِ نقدِ جناب آقای دانیال نمازی که نقد و نوشتارش مورد حمایت استاد محقق داماد هم قرار گرفته بود بپردازم تا روشنگری در حد لازم انجام گرفته باشد و موارد اشکال ها و خدشه ها به نوشتار آقای نمازی و همفکرانش نیز گوشزد شود تا اهل تحقیق و مطالعه نیز در این باب بهره بیشتری برده باشند . جالب اینکه آقای نمازی در پایان متن انتقادی می گوید که : («در نگارش این یادداشت (نقد خودش) از دروس و مکتوبات استادان گرام آقایان مُحقِّق داماد، سروش مَحَلّاتی، قائینی، نوبهار و جوادی نیز بهره بردهام و سپاسگزار آنان هستم. همچنین از دوست و هممباحثه عزیز، آقای علی ولایی متشکرم» ) . امیدوارم که اینگونه بحث ها که از جهاتی بسیار حائز اهمیّت است از حاشیه های غیر علمی و یا خدای ناکرده تخریبی بدور باشد تا ثمرات خوب و زیبای آن در جامعه و جوامع علمی جاگیر گردد . اِن شاء الله . لطفا مطالب مطرح شده را با دقت و حوصله تا آخِر مطالعه بفرمایید .
1-جناب آقای دانیال نمازی در نقد به استاد فاضل لنکرانی می گوید : (عمل ، جزء مُقوِّمِ مفهوم و حقیقت ایمان نیست، بلکه ایمان ، امری قلبی است، «وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»سوره تغابُن آیه 4) . به ایشان می گوییم که این نقد شما دارای اشکال است . اشتباه جنابعالی در اینجا این است که می خواهید بگویید که استاد فاضل لنکرانی در نوشتارش ، عمل را جزء منطقی که از ذاتیات شیئ که مربوط به مبحث کلیّات خَمس می باشد دانسته و لذا به ایشان اشکال می کنید و به قول خودتان پاسخ می دهید که («عمل ، جزء مُقوِّمِ مفهوم و حقیقت ایمان نیست ، بلکه ایمان ، امری قلبی است») . در حالی که وقتی در بیان استاد فاضل لنکرانی دقت و توجه شود چنین چیزی یعنی جُزئیّت عمل برای ایمان به نحو مُقوِّم فهمیده نمی شود و به فرض اینکه عمل به اَرکان جزء ایمان هم تلقّی گردد ، مراد از این جزئیّت از نوع جزء مُقوِّمِ شیئ نیست و قیاس اینجا با مَبحث کلیات خمس و ذات و ذاتیات قیاس مع الفارق و غلط است بلکه جزئیت عرفی و مُسامِحی مراد است و به عبارت دیگر می خواهد بگوید که ایمان نمی تواند جدای از عمل به ارکان مثل نماز و روزه و ... باشد . علاوه بر این مطلب ، نکته دیگری که باید متذکر شد این است که مُقوِّم بودن چیزی مثل جنس و فصل برای انسان مربوط به ماهیّات و امور ماهُوِیّ است نه امورِ وجودی و حقایق وجودی . در مَباحِث منطقی آمده است که ما می توانیم برای ماهیّاتی همچون انسان و بَقَر و غَنَم و اِبِل و کَلب و اِرنَب و شجر و حَجر دو جزء ذهنی مثل جنس قریب و بعید و فصل قریب و بعید که از مُقوِّمات ذاتند تصور کنیم ولی حقایق وجودی مثل ایمان که در قلب مؤمن جای دارد از مفاهیم ماهُوِیّ و معقولات اوّلیّه و از قبیل ماهیّاتی همچون انسان نیست تا جزءِ مُقوِّمِ ذات برای آن تصور شود و یکی از اشتباهات آقای دانیال نمازی آن است که با ذکر عبارت(«عمل ، جزء مُقوِّمِ مفهوم و حقیقت ایمان نیست، بلکه ایمان ، امری قلبی است») مفاهیم ماهُوِی یا معقولات اوّلیّه را از امور وجودی امتیاز نداده و چیزی مثل ایمان را که امر قلبی و بسیط و از امور وجودی است از جمله ماهیّات فرض کرده لذا اشکال نمود که عمل نمی تواند جزء مقوِّمِ ایمان باشد و گرنه مستلزم تکرار لغو است !!!علاوه بر این اگرچه ایمان امر قلبی باشد که هست ولی بیانگر این نیست که هیچ ارتباطی با عمل نداشته باشد و آیه «وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ . سوره تغابُن آیه 4» نیز به هیچ یک از دلالات سه گانه مطابقی و تضمنی و التزامی به نفی ارتباط ایمان و عمل و نیز اینکه ایمان صِرفاََ یک امر قلبی محض باشد ، دلالت نمی کند .
2-و اما در رابطه با عطف در بحث مذکور نیز مطلبی ذکر کردید که صحیح نیست . متنی که نوشتید چنین است : ( در بسیاری از آیات تعبیر «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» آمده و عمل ، عطف بر ایمان شدهاست و این عطف ، مُشعِر به بَینونت است و جُزئیّت عمل به نحو مُقوِّم شئی برای ایمان مستلزم تکرار لغو خواهد بود .) . این سخن شما نیز ناصواب و نادرست است . باید توجه داشت که عطف به حروف مثل واو یکی از توابع است و عطف دادن چیزی بر چیزی دیگر الزاماََ به معنای مغایرت و بَینونَت و مُباینتِ مَعطوف و مَعطوف عَلَیه از همه جهات نیست بلکه ماهیّتِ عطف دلالت بر یک نوع اشتراک در حکم و یا در اِعراب و مانند آن ها بین مَعطوف و مَعطوف عَلَیه دارد . عطفِ بینِ دو چیز الزاما به معنای مغایرت صد در صدی بین آن ها نمی تواند باشد . اینکه بگوییم : (در آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» عمل ، عطف بر ایمان شدهاست و این عطف، مُشعِر به بَینونت و مغایرت است و جزئیّت عمل به نحو مُقوِّمِ شئ برای ایمان مستلزم تکرار لغو خواهد بود ) صحیح نیست و تکرارِ لَغوی در اینجا وجود ندارد و لازم نمی آید زیرا که عطف اگر چه ممکن است بیانگر نوعی مغایرت فِی الجمله بین مَعطوف و مَعطوف عَلَیه باشد ولی جهات اشتراک به اَنحاء مختلف بین مَعطوف و مَعطوف عَلَیه را نیز می رساند . علاوه براین ، قبلا بیان کردیم که عمل برای ایمان ، جزء مُقوِّم و همانند ذاتیات (جنس و فصل) باب کلّیات خمس نیست تا موجبِ تکرار لَغوی در جمله «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» باشد بلکه در اینجا جزئیت عُرفی و مُسامِحی مراد است و به عبارت دیگر می خواهد بگوید که ایمان نمی تواند جدای از عمل به ارکان مثل نماز و روزه و ... باشد و بین این دو به نحوی از اَنحاء ربط و ارتباط وجود دارد که بعدا به طور مفصّل بیان خواهیم کرد .
3- شما در نوشتارتان آوردید که : (...در ایمان – بر خلاف فِسق – عمل ، جزئیّت و رُکنیّت ندارد.) منظور شما از عبارت «برخلاف فِسق» چیست ؟! ما از همین جمله «برخلاف فسق» به جنابعالی اشکال نقضی می کنیم و می گوییم که عبارت «برخلاف فسق» که شما آوردید مُشعر به این است که عمل ، می تواند مُقوِّمِ فسق که یک امر قلبی است باشد در حالی که فسق و ایمان ، هر دو از امور قلبی هستند . اگر طبق ادّعای شما عمل نمی تواند مقوِّم امر قلبی مثل ایمان باشد پس چرا در باره فسق که امر قلبی است ، عمل می تواند مقوِّم آن باشد ؟!! به چه وجه و دلیلی در این یعنی در فِسق ، عمل جزء مقوِّم می تواند باشد ولی در آن یعنی در ایمان نمی تواند مُقوِّم باشد ؟!!!
4- جناب آقای دانیال نمازی در نقد خود بر استاد فاضل لنکرانی آورده است : (شواهد محکمتری از آیات «دیگر» دلالت بر این معنا «افتراق ایمان از عمل صالح» دارد ؛ از جمله: آیه «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا» (124 نساء) که ظهور در امکان افتراق ایمان از عمل صالح دارد. به بیان دیگر ایمان بهعنوان شرط قبولی عمل آمده و روشن است مشروط داخل در شرط نیست و غیر هم میباشند.) . به ایشان می گوییم که این سخن و برداشت شما نیز صحیح نیست زیرا که جمله «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» دالّ و بیانگر بر استمرار و استقرار ایمان تا آخرین لحظه از حیات دُنیوی است نه اینکه بیانگر بَینونت و افتراق بین ایمان و عمل صالح باشد و به عبارت دیگر دالّ بر ایمان مُستقرّ است نه مُستَودَع و موقّتی و عاریه ای و بعلاوه باید توجه داشت که ایمان و عمل صالح مثل کلّی مُشکِّک همچون نور ذو مراتب است و هر کسی به اندازه و در حدِّ شأن خود از ایمان و عمل صالح می تواند برخوردار باشد . البته اگر فرضا ایمان و عمل را شرط و مشروط بگیریم باید توجه شود که در این صورت ایمان شرطِ عمل به نحو مطلق نیست یعنی شرط هر عملی نمی باشد و به عبارت دیگر ایمان ، شرط عملِ مطلق نیست بلکه شرطِ عملِ صالح است و نیز باید توجه داشت که ایمان و عمل صالح اگر به صورت شرط و مشروط در نظر گرفته شوند گرچه از نظر مفهومی این دو مغایر هم هستند ولی از نظر واقع و حقیقت خارجی که منشأ آثار است ، عمل صالح می تواند به نوعی ایمان باشد و ایمان نیز می تواند به نوعی عمل صالح باشد و «تقریبا» بینشان همانند کلّی طبیعی به نسبت به افرادش ، هُوَهُویّت و این همانی وجود دارد . زید که فردی از انسان است معنا و مفهومی غیر از مفهوم انسان دارد . زید یعنی یک وجود جزئی و خاصّ با تشخّصات و خصوصیّات و هَیَئات فردیّه و انسان یعنی موجودی که حیوانیّت و ناطقیّت دارد و مرکّب از جنس و فصل است ولی این دو یعنی زید و انسان مصداقا و در واقعیت خارجی که منشأ آثار هستند به نوعی یکی هستند . به عبارت دیگر ، زید در خارج از ذهن و در واقعیّت خارجی همان انسان است و انسان هم در خارج همان زید است . همچنین باید توجه نمود که بین ایمان و عمل صالح ، پیوند و روابط مختلفی می تواند وجود داشته باشد که بعدا به آن ها اشاره خواهم کرد . از جمله روابط آن است که عمل صالحی که برخاسته از ایمان است ، لازم و ملزوم هم هستند نه صِرفا شرط و مشروط تا غیریّت از آن ها فهمیده شود . بعلاوه اشتباه شما (آقای دانیال نمازی) این است که مفهوم را با مصداق و واقعیّت و حقیقت خارجی اشتباه گرفتید . توضیحش این است که ایمان و عمل صالح گرچه از نظر معنا و مفهوم مُغایر همند ولی به حمل شایع و با عنایت به خارج و مصداق خارجی و واقعیّت خارجی که منشأ آثار هستند دو چیز جدای از هم و مغائر از هم نیستند بلکه نوعی از انواع اتحاد از جمله اتحاد صدوری و ایجادی و مانند آن را دارند . در بحث مشتق در مقدمه سیزدهم (اَلثّالِث عَشَر) در کتاب کفایة الاصول مرحوم آخوند خراسانی در باره اقسام اتحاد چنین آمده است : اَلمُرادُ بِالمُشتَقِ هاهُنا لَیسَ مُطلَقَ المُشتَقّاتِ بَل خُصُوصُ ما یَجرِی مِنها عَلَی الذَّواتِ مِمّا یَکُونُ مَفهُومُهُ مُنتَزَعاََ عَنِ الذّاتِ بِمُلاحَظَةِ اتِّصافِها بِالمَبدَءِ وَ اتِّحادِها مَعَهُ بِنَحوِِ مِنَ الأِتِّحادِ کانَ بِنَحوِ الحُلُولِ اَوِ الأِنتِزاعِ اَوِ الصُّدُورِ وَ الأِیجادِ . در مانَحنُ فِیه و در بحث ما این مثال که ذکر می کنیم مناسبت دارد : .... .... ....
.... .... ..... جهت ادامه مطلب به سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی رجوع شود :
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
************************************
***کتابخانه اینترنتی آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی ....+کلیک کنید
http://saadatmirghadimha.rzb.ir/post/8 .
پیام تسلیت+درگذشت حجت الاسلام دکترسیدعباس موسویان عجب شیری آذربایجانی
بسم الله الرحن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
بازگشت همه به سوی اوست
با نهایت تألّم و حُزن اطلاع یافتیم که حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید عباس موسویان عَجب شیری آذربایجانی که از شخصیت های برجسته و صاحبنظر در رشته اقتصاد و فِقهُ الأِقتصاد و از کارشناسان فَهیم در علوم دینی و قرآنی و نیز از اعضای مؤثر و تأثیرگذار در شورای فقهی بانک مرکزی و کمیته فقهی سازمان بورس و اوراق بهادار بوده در صبح روز یکشنبه 19 مرداد1399 بر اثر ابتلا به ویروس کرونا در بیمارستان کامکار قم جان به جان آفرین تسلیم کرد . او در راه خدمت به کشور و نظام و آرمان های انقلاب اسلامی و ارزش های دینی و انقلابی و پشتیبانی عملی از ولایت فقیه و ولیّ فقیه زمان حضرت آیت الله العظمی امام سید علی خامنه ای از هیچ کوششی دریغ نمی نمود و شب و روز ، وجود با برکتش را با بیان و قلم رسای خود در طریق ترویج تعالیم حیاتبخش اسلام و قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) قرار داده بود . مرحوم دکتر سید عباس موسویان که همراهی و مصاحبت با شهید آیت الله سید اَسدالله مدنی تبریزی و تَبَعیّت مخلصانه از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی «ره» را در کارنامه درخشان زندگی خویش دارد از اول انقلاب تا کنون در سنگرهای مختلف مخصوصا در عرصه اقتصاد و بانکداری اسلامی بدون ربا و مانند آن ، فعالیت چشمگیر و تحسین برانگیز داشته و با اظهار نظرهای تخصصی و عالمانه خود گره های کور پیش روی سیستیم بانکداری در کشور را از جهت انطباق با موازین شرعی و دینی باز می کرد و هر وقتی که نیاز بود با مصاحبه های روشنگرانه خود به تبیین و تشریح اوضاع اقتصادی و رفع مشکلات بانکداری اسلامی و مانند آن می پرداخت . پرورش چنین نخبگانِ جامع الأطراف حوزوی کار آسانی نیست و به قول شاعر پرآوازه و نامدار ایران زمین حکیم سَنایی غَزنَوِی : سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب - لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن . اینجانب از عمق وجود در گذشت این عالِم فرهیخته و آگاه به زمان و خَدومِ بی ادّعا را نخست به بقیّة الله الأعظم امام عصر حضرت حجت بن الحسن العسکری (علیه السلام) و سپس به جامعه علمی کشور و حوزه های علمیه و دانشجویان و طلاب و فضلا و اساتیدِ مراکز علمی و مراجع عظام و رهبر عزیز ما حضرت آیت الله امام خامنه ای بویژه به خانواده و بیت مکرّم و معزّز و آشنایان و دوستان و اقوام و همشهری های این عزیز از دست رفته تسلیت و تعزیت عرض نموده و برای بازماندگان ، صبر و اجر جزیل و برای آن مرحوم علوّ درجات و حشر با حضرات معصومین (علیهم السلام) را از خداوند مَنّان و حَنّان مسئلت دارم . امید است که مرکزی در رابطه با اقتصاد اسلامی و بانکداری اسلامی بدون ربا با نام دکتر سیدعباس موسویان تأسیس گردد تا راهی که او تا حال در این عرصه پی گرفته بود استمرار یابد . اِن شاءَالله
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
بیستم مرداد 1399 .
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
************************************
***کتابخانه اینترنتی آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی ....+کلیک کنید
http://saadatmirghadimha.rzb.ir/post/8 .
***راویان حدیث+راویان ثِقَه+راویانِ ضعیف+معیارهای حدیث شناسی+علم رجال و حدیث+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی رشتی+http://hakim-askari.rozblog.com/post/659 .+کلیک .
*** ترانه عشق +پایگاه اندیشوران حوزه +آیت الله سید اصغر سعادت میر قدیم لاهجی+http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=12070 ..+کلیک کنید .
*** عشقنامه +از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی رشتی+http://hakim-askari.rozblog.com/post/647 ..+کلیک کنید .
***فیشهای بیانات امام خامنه ای+https://farsi.khamenei.ir/newspart-print?mid=1&npt=8 .+کلیک .
*** بیانات امام خامنه ای در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی«ره» در 14 خرداد1394 .+درباره خطر «تحریف» شخصیت امام راحل و لزوم بازخوانی مبانی و «اصول» ایشان+https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=29914 .
*** پیام های غدیر از دیدگاه امام خمینی «ره»
امام خمینی «ره» در دیداری که با مسئولین نظام به مناسبت عید غدیر در روز دوم شهریور ماه سال 1365 مطابق با 18 ذی الحجه 1406 در محل حسینیه جماران داشتند فرمودند «مسئله غدیر، مسئله اى نیست که بنفسه براى حضرت امیر (سَلامُ اللهِ عَلَیه) یک مسئله اى پیش بیاورد، حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر براى ایشان ارزش ندارد ؛ آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش ، غدیر آمده است.» + ... ... آن که مى گوید دین از سیاست جداست، تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا را کرده است، تکذیب ائمه هدى را کرده است.
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
پیام غدیر، ولایت و حکومت
امیدوارم ان شاء اللَّه، این عید مبارک به همه ملت هاى مظلوم و بخصوص به ملت شریف ما مبارک باشد. خداوند ان شاء اللَّه که با عنایات خاصه خود نظرى به این ملت بزرگ که باید گفت پرچمدار اسلام در این عصر هستند، به اینها عنایت خاصى بفرماید و آنها را از عنایات خاصه خود نصیبِ بزرگ عنایت بفرماید. من درباره شخصیت حضرت امیر (سَلامُ اللهِ عَلَیه) چه مى توانم بگویم و کى چه مى تواند بگوید؟ ابعاد مختلفه اى که این شخصیت بزرگ دارد، به گفتگوى ماها و به سنجش بشرى در نمى آید.
کسى که انسان کامل است و مظهر جمیع اسماء و صفات حق تعالى است، ابعادش به حسب اسماء حق تعالى باید هزار تا باشد و ما از عهده بیان حتى یکى اش نمى توانیم برآییم. این شخصیت که جامع تضاد است، امور متضاده در او جمع است، کسى نمى تواند در حول و حوش او سخن بگوید؛ از این جهت، من در این موضوع بهتر مى دانم که ساکت باشم. لکن مسئله اى را که بهتر است ما بگوییم، انحرافاتى است که براى ملت ها و خصوصاً، براى شیعیان این حضرت پیش آمده است در طول تاریخ و دسته ایى که این انحرافات را از اول به وجود آورده اند و توطئه هایى که بوده است در طول تاریخ و اخیراً در این ساله اى اخیر، سده هاى اخیر پیش آمده است، آنها را عرض کنم.
مسئله غدیر، مسئله اى نیست که بنفسه براى حضرت امیر (سَلامُ اللهِ عَلَیه) یک مسئله اى پیش بیاورد، حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر براى ایشان ارزش ندارد؛ آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است. خداى تبارک و تعالى که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول اللَّه (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) کسى نیست که بتواند عدالت را به آن طورى که باید انجام بدهد، آن طورى که دلخواه است انجام بدهد مأمور مى کند رسول اللَّه (ص) را که این شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهى داشته باشد، این را نصب کن. نصب حضرت امیر به خلافت این طور نیست که از مقامات معنوى حضرت باشد؛ مقامات معنوى حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود. و اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر ازش تجلیل کرده اند، نه از باب اینکه حکومت یک مسئله اى است، حکومت آن است که حضرت امیر به اِبن عبّاس مى گوید که «به قدر این کفشِ بى قیمت هم پیش من نیست» آنکه هست اقامه عدل است. آن چیزى که حضرت امیر (سَلامُ اللهِ عَلَیه) و اولاد او مى توانستند در صورتى که فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طورى که خداى تبارک و تعالى رضا دارد انجام بدهند، اینها هستند، لکن فرصت نیافتند. زنده نگه داشتن این عید نه براى این است که چراغانى بشود و قصیده خوانى بشود و مداحى بشود، اینها خوب است، اما مسأله این نیست. مسأله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم، به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشى که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته است باید روش ملتها و دست اندرکاران باشد. قضیه غدیر، قضیه جعل حکومت است، این است که قابل نصب است و الّا مقامات معنوى قابل نصب نیست یک چیزى نیست که با نصب آن مقام پیدا بشود؛ لکن آن مقامات معنوى که بوده است و آن جامعیتى که براى آن بزرگوار بوده است، اسباب این شده است که او را به حکومت نصب کنند و لهذا، مى بینیم که در عرض صوم و صلاة و امثال اینها مى آورد و ولایت مُجرى اینهاست. ولایتى که در حدیث غدیر است به معناى حکومت است، نه به معناى مقام معنوى. و حضرت امیر را همان طورى که من راجع به قرآن عرض کردم که قرآن- در روایات است این- نازل شده است به منازل مختلف، کلیاتش سَبع و الى سَبعین و الى زیادتر، تا حالا رسیده است به دست ماها به صورت یک مکتوب، حضرت امیر هم این طور است، رسول خدا (ص) هم این طور است. مراحل طى شده است، تنزل پیدا کرده است. از وجود مطلق تنزل پیدا کرده است، از وجود جامع تنزل پیدا کرده است و آمده است پایین تا رسیده است به عالم طبیعت، در عالم طبیعت این وجود مقدس و آن وجود مقدس و اولیاى بزرگ خدا. بنا بر این، اینکه حدیث غدیر را ما حساب کنیم که مى خواهد یک معنویتى را براى حضرت امیر یا یک شأنى براى حضرت امیر درست کند نیست. حضرت امیر است که غدیر را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست که اسباب این شده است که خداى تبارک و تعالى او را حاکم قرار بدهد.
حکومت عدل، ضامن اجراى احکام اسلام
مسأله، مسئله حکومت است، مسأله، مسئله سیاست است، حکومتْ عِدْلِ سیاست است، تمام معناى سیاست است. خداى تبارک و تعالى این حکومت را و این سیاست را امر کرد که پیغمبر (ص) به حضرت امیر واگذار کنند، چنانچه خود رسول خدا سیاست داشت و حکومت بدون سیاست ممکن نیست. این سیاست و این حکومتى که عجین با سیاست است، در روز عید غدیر براى حضرت امیر ثابت شد. اینکه در روایات هست که بُنِىَ الاسلامُ عَلى خَمْس این ولایت، ولایت کلى امامت نیست. آن امامتى که هیچ عملى مقبول نیست، قبول نمى شود، الّا به اعتقاد به امامت، این معنایش این حکومت نیست.
خوب، ما بسیارى از ائمه مان (عَلَیهِمُ السَّلامُ) حکومت نداشتند. ما الآن معتقدیم که حضرت امیر در یک برهه از زمان به حکومت رسید، حضرت امام حسن (عَلَیهِ السَّلامُ) هم یک مدت بسیار بسیار کمى به حکومت رسید، باقى ائمه حکومت نداشتند. آنکه خداى تبارک و تعالى جعل کرد و دنبالش هم براى ائمه هدى جعل شده است، حکومت است؛ لکن نگذاشتند که این حکومت ثمر پیدا بکند. بنا بر این، حکومت را خدا جعل کرده است براى حضرت امیر (سَلامُ اللهِ عَلَیه) این حکومت یعنى سیاست، یعنى عجین با سیاست. از اعوجاج هایى که پیدا شده است مع الأسف، این است که، یعنى اعوجاج زیاد پیدا شده اما بزرگترینش این است که دستهایى از زمان سابق از زمان خلفاى اموى و خلفاى عباسى- عَلَیهِم لَعنَةُ اللَّه- از آن زمان دستهایى پیدا شده است که بگویند که دین عَلَى حِدَه از مسائل است و سیاست عَلَى حِدَه از حکومت است. هر چه طرف پایین آمده است، این قوت گرفته است تا وقتى بازیگرهاى دنیا که دیدند باید دین را یک چیز تعبدى قرار داد. این بازیگرها آمدند و این طور کردند که ماها هم باورمان آمده بود که دین چکار دارد به سیاست، سیاست مال امپراتورها. این معنایش این است که تخطئه کنیم خدا را و رسول خدا را و امیر المؤمنین را، براى اینکه حکومت سیاست است، حکومت که دعا خواندن نیست، حکومت که نماز نیست، حکومت روزه نیست. حکومت، حکومت عدل، اسباب این مى شود که اینها اقامه بشود، اما خود حکومت یک دستگاه سیاسى است. آن که مى گوید دین از سیاست جداست، تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا را کرده است، تکذیب ائمه هدى را کرده است.
و اینکه این قدر صداى غدیر بلند شده است و این قدر براى غدیر ارج قائل شده اند- و ارج هم دارد- براى این است که با اقامه ولایت یعنى با رسیدن حکومت به دست صاحب حق، همه این مسائل حل مى شود، همه انحرافات از بین مى رود. اگر حکومت عدل بپا شود، اگر گذاشته بودند که حضرت امیر (سَلامُ اللهِ عَلَیه) حکومتى را که مى خواهد بپا کند، تمام انحرافات از بین مى رفت و محیط یک محیط صحیح و سالم مى شد که آن وقت مجال براى همه اشخاص که داراى افکار هستند، عُرَفا که داراى افکار هستند، حُکَما که داراى افکار هستند، فَقَها، همه براى آنها مجال هم پیدا بشود. از این جهت، اسلام بُنِىَ عَلى خَمْس، نه معنایش آن است که ولایت در عرض این است، ولایت اصلش مسئله حکومت است، حکومت هم این طورى است، حکومت حتى از فروع هم نیست.
آن چیزى که براى ائمه ما قبل از غدیر و قبل از همه چیزها بوده است، این یک مقامى است که مقام ولایت کلى است که آن امامت است که در روایت هست که الْحَسَنُ وَ الْحُسَین امامان قاما اوْ قَعَدا وقتى قَعَد است که امام نیست. امام به معناى حکومت نیست، آن یک امام دیگرى است و آن مسئله دیگرى است. آن مسأله، مسئله اى است که اگر او را کسى قبول نداشته باشد اگر آن ولایت کلى را قبول نداشته باشد، اگر تمام نمازها را مطابق با همین قواعد اسلامى شیعه هم بجا بیاورید باطل است، این غیر حکومت است آن در عرض اینها نیست، آن از اصول مذهب است، آنى است که اعتقاد به او لازم است و از اصول مذهب است. و انحرافى که پیدا شده است- علاوه بر همه انحرافات- همین انحراف است که ما باور کردیم که سیاست به ما چه ربط دارد. غدیر آمده است که بفهماند که سیاست به همه مربوط است، در هر عصرى باید حکومتى باشد با سیاست، منتها سیاست عادلانه که بتواند به واسطه آن سیاست اقامه صلاة کند، اقامه صوم کند، اقامه حج کند، اقامه همه معارف را بکند و راه را باز بگذارد براى اینکه صاحب افکار، یعنى آرام کند که صاحب افکار، افکارشان را با دلگرمى و با آرامش ارائه بدهند. بنا بر این، این طور نیست که ما خیال کنیم که ولایتى که در اینجا مى گویند، آن امامت است و امامت هم در عرض فروع دین است، نخیر؛ این ولایت عبارت از حکومت است، حکومت مُجرى اینهاست، در عرض هم به آن معنا نیست، مُجرى این مسائل دیگر است. این انحرافات خیلى زیاد است، نمى شود همهاش را احصاء کرد.
..... ....
.... .... جهت ادامه مطلب به لینک زیر رجوع شود :
* (صحیفه امام خمینی «ره»، ج20، ص: 111-118)
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n3418/%D8%B3%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B3_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7 .+پُرتال امام خمینی «ره»
************************************
***کتابخانه اینترنتی آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی ....+کلیک کنید
*** کرامت و معجزه ای از حضرت اَمیرُالمؤمنین عَلِیّ (عَلَیهِ السَّلامُ) .
جَعْفَرُ بْنُ اَلْحُسَیْنِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنِی اَلرِّیَاحِیُّ بِالْبَصْرَةِ عَنْ شُیُوخِهِ قَالَ : إِنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) دَخَلَ یَوْماً إِلَى مَنْزِلِهِ فَالْتَمَسَ شَیْئاً مِنَ اَلطَّعَامِ فَأَجَابَتْهُ اَلزَّهْرَاءُ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ فَقَالَتْ مَا عِنْدَنَا شَیْءٌ وَ إِنَّنِی مُنْذُ یَوْمَیْنِ أُعَلِّلُ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ [عَلَّلَهُ بِکَذا : شَغَلَهُ وَ لَها بِهِ] فَقَالَ أَعْطُونَا مِرْطاً [اَلمِرْطُ - بِالکَسرِ فَالسُّکونُ - کِساءُُ مِن صُوفِِ وَ نَحوِهِ یُؤتَزَرُ بِهِ . مِرْط : جمع آن مُرُوط : جامه ندوخته، عباى پشمى و روپوش.] نَضَعْهُ عِنْدَ بَعْضِ اَلنَّاسِ عَلَى شَیْءٍ فَأُعْطِیَ فَخَرَجَ بِهِ إِلَى یَهُودِیٍّ کَانَ فِی جِیرَانِهِ فَقَالَ لَهُ أَخَا تُبَّعِ اَلْیَهُودِ أَعْطِنَا عَلَى هَذَا اَلْمِرْطِ صَاعاً مِنْ شَعِیرٍ فَأَخْرَجَ إِلَیْهِ اَلْیَهُودِیُّ اَلشَّعِیرَ فَطَرَحَهُ فِی کُمِّهِ [اَلکُمّ یعنی آستین -خورجین -تُوبره . اَلکُمّة یعنی کُلاه دَوری و گرد] وَ مَشَى «عَلَیْهِ السَّلاَمُ» خُطُوَاتٍ فَنَادَاهُ اَلْیَهُودِیُّ أَقْسَمْتُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ إِلاَّ وَقَفْتَ لِأُشَافِهَکَ فَجَلَسَ وَ لَحِقَهُ اَلْیَهُودِیُّ فَقَالَ لَهُ إِنَّ اِبْنَ عَمِّکَ یَزْعُمُ أَنَّهُ حَبِیبُ اَللَّهِ وَ خَاصَّتُهُ وَ خَالِصَتُهُ وَ أَنَّهُ أَشْرَفُ اَلرُّسُلِ عَلَى اَللَّهِ تَعَالَى فَأَلاَّ سَأَلَ اَللَّهَ تَعَالَى [ فِی المَصدَرِ : فَقُل لَهُ : فَاسأَلِ اللهَ تَعالَى أَن یُغنِیَکَ .] أَنْ یُغْنِیَکُمْ عَنْ هَذِهِ اَلْفَاقَةِ اَلَّتِی أَنْتُمْ عَلَیْهَا فَأَمْسَکَ «عَلَیْهِ السَّلاَمُ» سَاعَةً وَ نَکَتَ بِإِصْبَعِهِ اَلْأَرْضَ [نَکَتَ نَکْتاً الأَرضَ بَقَضیبٍ أَو بِأِصبَعِهِِ : یعنی در حال تفکّر ،چوب یا انگشت خود را بر زمین کوبید و در آن اثر گذاشت] وَ قَالَ لَهُ یَا أَخَا تُبَّعِ اَلْیَهُودِ وَ اَللَّهِ إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً لَوْ أَقْسَمُوا عَلَیْهِ أَنْ یُحَوِّلَ هَذَا اَلْجِدَارَ ذَهَباً لَفَعَلَ قَالَ فَاتَّقَدَ الْجِدَارُ ذَهَباً [أَى : تََلَألَأَ : یعنی درخشید ] فَقَالَ لَهُ « عَلَیْهِ السَّلاَمُ» مَا أَعْنِیکَ إِنَّمَا ضَرَبْتُکَ مَثَلاَ فَأَسْلَمَ اَلْیَهُودِیُّ .
* : مَنابع : (بِحارُ الأَنوار ج41 ص258 و 259حدیث 19) + کََشفُ الیَقین ص 173 و 174. +اَلیَقینُ فِی إِمرَةِ أَمیرِ المُؤمِنینَ: 173 و 174 + مَناقِب اِبن شَهر آشوب ج 2 ص 74. + نَهجُ الحَیاةِ ص300.
[نقل شده که روزی مولا علی (ع) در یکی از روزهای گرم شهر مدینه وارد منزل شد و مقداری طعام و غذا طلب نمود . پس حضرت فاطمه «سَلامُ الله عَلَیها» جواب داد و گفت : مَا عِنْدَنَا شَیْءٌ وَ إِنَّنِی مُنْذُ یَوْمَیْنِ أُعَلِّلُ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ . یعنی در خانه چیزی نداریم و من دو روز است که به دلائل و عُذر و بهانه های مختلف فرزندانم حسن و حسین (عَلَیهِمَا السَّلامُ) را بگونه ای سرگرم و مشغول می کنم تا از گرسنگی ناراحتی و بیتابی نکنند . سپس آن حضرت فرمود : عبا و جامه پشمی که در منزل است به من بدهید تا نزد کسی به امانت بگذارم و مقداری خوراکی و طعام از او بگیرم . پس لباس و عبای پشمی را به علی (ع) دادند و آن بزرگوار به همین منظور از منزل خارج شد و عبای پشمی را به دست گرفته و به منزل یکی از یهودی ها که از همسایگان و در همسایگی آن حضرت بود رفت . حضرت به آن یهودی فرمود : أَخَا تُبَّعِ اَلْیَهُودِ : ای برادری که پیروِ آیین یهود هستی ( ای صاحب مقام و ریاست بر اهل یهود و ای بزرگ یهود . تُبَّع در این جمله به معنای پیرو و نیز به معنای رئیس و بزرگ و فرمانروا باشد) به اِزای این جامه و عبای پشمی که نزدت به امانت می گذارم به مقدار یک صاع (سه کیلو) جو به من بدهید . یهودی ، همان مقدار جو را آورد و در آستین یا تُوبره و خورجین و ظرفِ آن حضرت ریخت و بعد از آن همینکه آن حضرت چند قدمی جهت برگشت به منزل حرکت کرد و گام برداشت ، آن یهودی عَلِیّ (ع) صدا زد و قسم داد آن بزرگوار را که لحظه ای توقف کند و بایستد تا با او سخن بگوید . پس حضرت در همانجایی که بود نشست تا اینکه یهودی به ایشان رسید و عرض کرد : پسر عموی تو یعنی محمد (ص) گمان می کند که حَبیبُ الله و دوست خدا و از خاصّان و مُخلِصان درگاه الهی است و گمان می کند که از اَشرف رسولان و پیامبران نزد خداوند می باشد . پس چرا او با داشتن این همه مقامات معنوی از خداوند درخواست و مسئلت نمی کند که شما را از این فقر و فاقه ای که دچار هستید بی نیاز نماید ؟! پس به او بگو که از خدا بخواهد تا شما را بی نیاز کند !! آن حضرت بعد از این سخنان یهودی ، لحظه ای درنگ و اندیشه نمود و در حالی که فکر می نمود انگشت مُبارکش را روی زمین کشید و کوبید و آنگاه رو کرد به یهودی و فرمود : أَخَا تُبَّعِ اَلْیَهُودِ : ای برادری که پیروِ آیین یهود هستی ( ای صاحب مقام و ریاست بر اهل یهود و ای بزرگ یهود . تُبَّع در این جمله به معنای پیرو و نیز به معنای رئیس و بزرگ و فرمانروا باشد) به خدا سوگند که همانا برای خداوند بندگانی است که اگر خدا را قسم دهند بر اینکه این دیوار را ذَهَب و طلا کنند خداوند نیز چنین خواهد نمود . آن یهودی و یا راوی این حدیث گفت : بعد از سخن علی (ع) به ناگاه دیوار به صورت طلا ، مُتَلَألِئ و درخشان شد . پس حضرت به او فرمود : کاری به تو ندارم و برخوردی با تو نمی کنم . فقط می خواستم که از این طریق ، نمونه ای ازمُعجزات و کرامات را به تو نشان بدهم . یهودی پس از دیدن این مُعجزه و کرامت ، شهادتین گفت و اسلام آورد .
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
************************************
***کتابخانه اینترنتی آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی ....+کلیک کنید
***فتوای جدید و صریح «اَلأَزهَر» درباره توسّل/ آغازی بر اُفول سَیطره وَهّابیّت+23 تیر 1399+شبکه اجتهاد .
* آخرین اخبار+ شبکه اجتهاد +کلیک .
کمیته فتوای مَجمع تحقیقات اسلامی اَلأَزهَر در فتوایی تاریخی درباره حکم توسل به پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) برای برطرف شدن بیماری کرونا اعلام کرده است توسل به پیامبر (ص) پس از وفات ایشان بنا بر قول جمهور فقهای مالکی و شافعی و متأخِّران حَنَفی و نزد حَنبَلیها جایز است.
به گزارش شبکه اجتهاد، کمیته فتوای مجمع تحقیقات اسلامی اَلأَزهَر در پاسخ به پرسشی درباره حکم توسل به پیامبر (ص) برای برطرف شدن بیماری کرونا گفت: توسل به پیامبر (ص) پس از وفات ایشان بنا بر قول جمهور فقهای مالِکی و شافعی و متأخِّران حنفی و نزد حنبلیها جایز است به اینکه شخص بگوید خدایا به حق پیامبرت محمد (ص) یا به آبروی پیامبرت محمد (ص) از تو میخواهم چنین و چنان کنی.
اَلأَزهَر در ادامه پاسخ خود به قول اَلنَّوَوِی اشاره کرده که میگوید: شخص میتواند برای حاجات خود به پیامبر (ص) مُتوسّل شود و او را نزد خدای متعال، شفیع گرداند و «اِبنُ الحاجّ» نیز میگوید: جایز است، زیرا پیامبر (ص) شفیعی است که شفاعت او رد نمیشود و کسی را که درِ خانه اش آمده و از او کمک خواسته، نا امید نمیسازد . پس کسی که به او مُتوسِّل شود و از او حاجتی بخواهد، درخواست او را رد نمیکند.
اَلأَزهَر در ادامه پاسخ خود در بیان ادلّه جواز توسّل به پیامبر (ص) گفت: یکی از این دلایل این است که روزی مردی نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: از خدا بخواه مرا عافیت دهد . پیامبر (ص) فرمود: بگذار این دعا را به تأخیر بیندازم که برای آخرت تو بهتر است و اگر هم میخواهی برایت دعا کنم . آن مرد گفت : خیر ، برایم دعا کن . پیامبر (ص) به او فرمود وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و این دعا را بخوان : خدایا به حقِّ پیامبرت محمد (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلَی آلِهِ وَ سَلَّمَ) که پیامبر رحمت است ، رو به سوی تو میکنم و از تو [حاجت] میخواهم . ای مُحمّد ، من به واسطه تو حاجتم را از خدایم میخواهم تا برآورده شود و تو را در آن شفیع میگردانم . و آن مرد این کار را انجام داد و بهبود یافت.
اَلأَزهَر ادامه داد: و «شَوکانی» در حاشیه این حدیث گفته که : این حدیث دلیل بر جواز توسّل به رسول خدا (ص) است با این اعتقاد که فاعل فقط خدای متعال است که به هر که بخواهد حاجت و نعمت میدهد و هرچه او بخواهد میشود و هرچه نخواهد نمیشود.
صدور این فتوا درباره یکی از جنجالی ترین مسائل اعتقادی میان مذاهب اسلامی و بطور مشخص شیعه و اهل سنت را باید گام مهمی توسط اَلأَزهَر از بزرگترین مراکز تعلیمات اسلامی جهان اهل سنت دانست.رشد وَهّابیّت در جهان اسلام در طول یک قرن اخیر و سرمایه گذاریهای هنگفت برای ترویج و توسعه آن برخی از فروع اعتقادی و فقهی مذاهب اسلامی را به محور اختلاف و تفرقه تبدیل ساخت. حرکت سَلَفی و وَهّابی با ادعای جذّاب تمسّک به توحیدِ ناب و رفع شرک در عقاید مسلمین در کشورها و جوامع مختلف اسلامی توسعه یافت تا آنجا که نهایتا تبدیل به جنبشی برای تکفیر خود مسلمانان اهل سنت و قتل و کشتار آنان به اتهام شرک شد. اما مراکز میانه رو دینی در جهان اسلام که این مسیر را تهدیدی برای هویّت و اصالت خود میدیدند در طول چند سال اخیر تلاش زیادی برای مقابله با توسعه طلبیهای تفرقه افکنانه جریانهای وَهّابی و سَلَفی کردند. اَلأَزهَر مصر به عنوان یکی از قدیمی ترین مراکز دینی جهان اهل سنت در این زمینه فعالیتهای زیاد و متنوعی را سامان داد و تاکنون شخصیتها و علمای برجسته آن مواضع روشنی در برابر شبهه افکنی جریان تکفیری سَلَفِی وَهّابی اتخاذ کرده اند.
شیخ احمد کریمه استاد برجسته فقه اَلأَزهَر که به ایران نیز سفر داشته است اخیرا در نقد افکار اِبن تَیمِیّه در یکی از شبکههای تلویزیونی مصر گفت: ویژگیهای منفی اِبن تَیمِیّه بیشتر از ویژگیهای مُثبتش است. او کسی است که مردم مصر را تکفیر کرد و اَشاعِرَه و صوفیه را تکفیر کرد و علاوه بر این والدین پیامبر (ص) را نیز کافر دانست! و بدین ترتیب او کسی است که باب تکفیر را باز کرد و همین امر باعث و بانی خشونتها و خونریزیهای زیادی شد. شیخ کریمه تاکید کرد: اِبن تَیمِیَّه ، اَشاعِرَه را کافر میدانست و بنیانگذار مخالفت سَلَفِیهای وَهّابی با اَلأَزهَر بود و با 90 درصد مسلمانان جهان مخالف و دشمن بود و اگر سَلَفِیهای معاصر و مُحمَّد بن عَبدالوَهّاب نبودند، اندیشه اِبن تَیمِیَّه تا کنون مرده بود. وی ادامه داد: پیروان اِبن تَیمِیَّه او را شَیخُ الأِسلام میخوانند، اما در مقابل برخی او را شیخ ترور میدانند که گروههای تروریست و اِفراط گرا را با فتواهای خود تغذیه کرد و جنایتهای زیادی عَلَیهِ دین و انسانیّت با این فتواها رقم خورد . ... ...
************************************
***کتابخانه اینترنتی آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی ....+کلیک کنید
*** حجاب باید بهعنوان یک دغدغه انسانی مطرح شود نه تنها یک دلواپسی اسلامی/ چرا از مسأله حجاب بهرهگیری سیاسی میشود؟!!+شبکه اجتهاد+24 تیر1399+کلیک .
* آخرین اخبار+ شبکه اجتهاد +کلیک .
استاد سید مُنذِر حکیم با بیان اینکه درباره حجاب و عفاف نخستین گام ایجاد دغدغه و اهتمام نسبت به این مساله است گفت: در گام دوم باید مشخص شود بحث حجاب و عفاف برای همه انسانهاست یا تنها مختص مسلمانان است.
شبکه اجتهاد: دو واژهی «حجاب» و «عفت» در اصلِ معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به اینکه تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است.
بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیهی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد.
«پایگاه مفتاح» نیز برای بررسی این موضوع با حجتالاسلام والمسلمین سیّد مُنذِر حکیم به گفتوگو نشسته است که در ادامه نتیجه این گفتوگو را ملاحظه میکنید؛
«پایگاه مفتاح» : ما همیشه و به صورت خاص در این چند ساله بر سر عفاف و حجاب ، مسأله داشتهایم که الان هم مسألهای کاملاً به روز شده است. به عنوان اولین سؤال اساس این عفاف و حجاب چیست؟ نماد و بروز آن در جامعه چگونه است؟ این مشکلات را چگونه باید برطرف کرد و یا اینکه این مسأله اصلاً چگونه به وجود آمده است ؟ نظر شما در باب این مسأله چیست؟
حیکم: به نظر میرسد که ما به جای پاسخ جزءنگرانه و مَقطعی به سُؤالات مطرح و نامنظّمی که در ذهنهای بسیاری از افراد جامعه ما مطرح است، لازم است که یک طرح صحیح از مسأله داشته باشیم و روش علمی حلِّ مسئله را پیدا کنیم، سپس به حلّ آن بپردازیم. این روند منطقی تعامل با هر مسالهای است :
الف- عنوان صحیح و تعریف درست از مسأله و پیدا کردن نقاط کور و اشکالاتی که در آن مسأله وجود دارد.
ب- پیدا کردن روش صحیح حلِّ آن مسأله.
ج- پرداختن به هر مسأله با همان روش صحیحی که به دست میآوریم.
در خصوص مسأله عفاف و حجاب، کار مهمی که در دو سال گذشته تا الان انجام شده، این است که ما بحث را به سطح یک بحث علمی عمیق و عرفانی با توجه به فقه اهلبیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) مطرح کردهایم و هنوز مشغول بحث و بررسی ابعاد مختلف این موضوع هستیم. این کار بسیار اصولی، اساسی، زیرساختی، زیربنایی و زمانبر است و باید تمام مسئولان نظام در سطوح قابل توجه و افراد تأثیرگذار اعمّ از برنامهریزان، طرّاحانِ مسائل فرهنگی، برنامهریزان دانشگاهها، آموزش و پرورش، مُدرّسان و سخنرانان، صدا و سیما، فیلمنامه نویسان، کارگردانان و بازیگران در کنار حمایتهای قانونی قوه مُجریه و قوه قضاییه دست به دست هم دهند و در راستای بحث امنیت مطلوب جسمی و روانی در جامعه، سلامت اخلاقی و حاکمیت ارزشهای الهی در جامعه انسانی که خط قرمز ما هستند، دست به اقدامات جدّی بزنند. بنده به عنوان یک پیش درآمد و مَطلَع [نقطه آغازین] در مورد این بحث که میتواند برای کلیه صاحب نظران و مخاطبان ما در جامعه اسلامی و حتی فراتر از جامعه اسلامی با این مخاطبی که در نظر گرفتهایم، قابل توجه باشد ، این پیشنهاد را بدهم که با طرح چند سؤال کلیدی و پاسخهای راهگشا خود را وادار به تدبّر و تأمل در این بحث کنیم .
باید با طرح سؤال و ایجاد انگیزه، فرهنگ سازی را شروع کنیم. این فرهنگ سازی گاهی با القاء مطلب است که معلوم نیست مخاطب ما تا چه اندازه پذیرش آن را داشته باشد. ممکن است حتی مبانی مطالب ما را نپذیرد. لذا ما با این چند سؤالی که قصد مطرح کردن آن را داریم، میخواهیم برای برون رفت از مشکل بی حجابی و کم عفتی راهکار بیابیم.
اولین مسألهای که باید اینجا عنوان کرد و شایسته تأمل و تدبر است، این است که جامعه اسلامی و انقلابی ما که دوره چهل ساله خود را پشت سر گذاشته است با فراز و نشیبهای متلاطمی که از آغاز انقلاب، جنگ تحمیلی و تهاجم فرهنگی که جامعه ما با آن دست و پنجه نرم میکرده، روبه رو بوده است. یعنی باید اول بستر و بحث کار خودمان را روشن کنیم؛ جامعه ما چهار ویژگی مهم دارد که متأسفانه برای بسیاری مغفول مانده و موجب شده در تشخیصِ راهِ درست، دچار اشتباه شویم. حال این ویژگیهای جامعه ما چیست؟
1- جامعه ما به برکت اسلام و انقلاب اسلامی و تحولات جهانی یک جامعه نواندیش است.
2- جامعه ما یک جامعه پویا و سرزنده است.
3- جامعه ما در یک رزمایش بسیار عظیم در این چهار دهه و دهههای بعدی به نام تنازع بقا و جنگ تمدنها یک شرکت بسیار فعال و مقتدرانه دارد. نمونه آن به هم ریختن کل نقشههای استکباری داعشیان و کل مؤسسات وابسته به آن و طالبان و تمام گروهکهایی است که از حمایت جدی استکبار برخوردار هستند. جامعه ما در چنین رزمایشی شرکت کرده است.
4- جامعه ما به لحاظ نگاههای بلند و آسمانی که اسلام و اهلبیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) به ما دادند، میخواهد جامعه بشری را از بحران جنگ تمدنها به سمت تفاهم، تکامل، تعامل تمدنها به پیش ببرد. یعنی همه جوامع بشری در حال حاضر با این تفاوتی که امروزه در آنها دیده میشود به این سمت در حال حرکت است و گفتمان انقلاب اسلامی همان حرکت است که یک مجموعه مفاهیم و ارزشهای جدید را در جامعه بشری مطرح و نهادینه کرده است.
یکی از عوامل [رشد و توسعه فرهنگی در خصوص مسأله عفاف و حجاب] شکست مفتضحانه فرهنگ غربی و فرهنگهای غیر الهی است که کاستی و نقص خود را به خوبی نشان میدهد . ما در این شرایط هستیم. اگر شما بتوانید شرایط را درست تشخیص دهید، راحت میتوانید با مسأله کنار بیایید. حال اولین کاری که باید در این جامعه نواندیش و پویا انجام داد، کمک کردن به جامعه بشری است. در بحث شهادت سردار سلیمانی، همینکه یک مقام روسی میآید و به این رفتار غیر قانونی و غیر اخلاقی و خلاف حقوق بشر اعتراض میکند، یعنی در حقیقت جامعه بشری به سمت مسیر مطلوبی در حال حرکت است. در غیر این صورت و در یک شرایط دیگر بسیاری چشمشان را بر روی بسیاری فجایع میبندند و هیچ کس اعتراضی نمیکند. مثل سکوتی که خیلی از دولتها در همین مسأله جنگ نامتعادل و نابرابر یمن و همینطور تمام کشورهای خط مقاومت که برای ایجاد یک تحول و نهادینه کردن ارزشهای انسانی و اسلامی سرمایه گذاری میکنند، به خرج دادند.
اولین کاری که ما در اینجا و در این شرایط باید انجام دهیم، این است که برای جامعه خود و جامعه انسانی طرح سؤال جدی و واقعی انجام دهیم و اگر بخواهیم جامعه خود را به سمت دانش به پیش ببریم، باید سؤالات جِدّی ایجاد کنیم . همین بحث عفاف و حجاب را چگونه باید به سؤال تبدیل کنیم؟ این اولین گام برای ایجاد دغدغه و همچنین ایجاد اهتمام به این مسأله است. ممکن است شما بگویید که ما در حال طرح پرسش هستیم. اما آیا واقعا این پرسش شما یک دغدغه جدّی اجتماعی شده است؟ لذا گام اول ایجاد سؤال و دغدغه اجتماعی است .
گام دوم این است که باید مشخص شود این بحث حجاب و عفاف برای همه انسانهاست یا تنها مختص مسلمانان است؟ یعنی آیا نیاز یک انسان را در جامعه بشری برآورده میکند یا تنها نیاز مسلمانانی که خداوند این حکم را بر آنان مقرر فرموده، برآورده میکند؟ به عبارت دیگر آیا این مسأله باید یک دغدغه انسانی باشد، یا تنها یک دغدغه و دلواپسی اسلامی است؟ یعنی حتی اگر دستوری هم از جانب خداوند برای آن مسأله صادر نشده بود، آیا جامعه انسانی که امروز با نقشههای تَفنُّنی و گوناگون استکبار جهانی دست و پنجه نرم میکند و برای مَسخِ انسانیت برنامهریزی میکنند و به تعبیر امام خمینی(ره) که میفرماید «دنیا داران و دنیا طلبان با همه توان خود به جنگ خداباوران و خداگرایان و خدامحوران آمدند و در این راه از هیچ کاری فروگذاری نمیکنند؛ چون منافع و مصالح خود را در جنگ با خدا میبینند و لذا با آخرت گرایی و خداگرایی و دین محوری و تربیت ارزشها در جامعه انسانی میجنگند» نباید اقدامی انجام دهند؟
بنابراین این دغدغه و این دلواپسی باید انسانی باشد و فراتر از جامعه اسلامی به پیش رود؛ البته برای جامعه انقلابی ما که در سنگرهای تقابل با استکبار جهانی، پلّههای موفقیت را با صعود میپیماید، یک نیاز و تأکید بیشتری خواهد بود. اما ما باید جامعه جهانی را هم به این سمت سوق دهیم. چرا که ما در تعامل با جامعه هستیم و حجاب و عفاف را در جمهوری اسلامی مستقر کردیم. ولی تمام کشورهای اطراف شما و اروپای شرقی و غربی و آمریکایی فضای ناسالم و مسموم دارند و هیچ مرز ارتباطی محدودی هم با آنها وجود ندارد. لذا یکی از دغدغههای مهم، همراهی کردن این جوامع با خودمان است. پس شما یک وظیفهای فراتر از جامعه خود دارید. درست مثل مسأله جنگ؛ همه ما باید از مرز و بوم فرهنگی خود حمایت کنیم و چون این حمایت از بیرون نیز آسیب میبیند باید از درون و بیرون به دنبال یک مدافع و حامی و تقویت کننده باشیم و به هر اندازهای که در فتح این تهاجم پیش برویم، میتوانیم درون خود را پاکسازی و بهسازی کنیم.
گام سوم در مورد این مسئله که مهم است اینکه در مورد مسأله حجاب از دو جهت طرح مسأله غلط صورت گرفته است. طرح غلط مسأله حجاب به این است که ما حجاب را تنها به سطح بدنی و ظاهری و مخفی کردن مو و چادر پوشیدن خلاصه کردیم، در حالی که این حجاب برتر فرع یک مسأله مهمتر بوده و آن یک ارزش اخلاقی و رفتاری به نام عفاف است. اگر عفاف در جامعه نهادینه شد، حجاب نیز بی درنگ در کنار او خواهد آمد. اما اگر در جامعه بی عفتی نهادینه شد و رونق پیدا کرد، حتی اگر صدها برنامه در این راستا ریخته شود به موفقیت نخواهد رسید. لذا باید در نگاه به حجاب، اصالت عفاف را مطرح کرد و حجاب را در پرتو آن قرار داد و این حجاب در اینجا مختص همه اقشار خواهد بود. رابطه عفاف و اصل اخلاقی حیا برای انسان برخاسته از خردمندی و خردورزیست.
در اینجا ممکن است دیده شود که جامعه بشری به ضد این ارزشها رفته و حرکت کرده است. الان کشیشهای دنیا و بزرگان جوامع مسیحی و یهودی ثمره تلخی از این آزادیهای رایج در جوامع خود را درو میکنند و با زبان گویا و فریادی رسا [ندا] میدهند که بیایید و برای حلِّ این مشکل راه حل ارائه دهید. این تجربه تلخ آزادی بی حد و مرز و حقوق بشر ناقص و غلطی است که امری استکباریست و حافظ منافع مادی آنان است. چنین حقوق بشری با این ویژگی که دارد، راه را برای چپاول استکبار باز میکند. بی بند و باری و جنگ، اهرم اصلی استکبار جهانی برای رسیدن به منافع مادی خود است. بنابراین اگر بنا شد که ما نگاه خود را به مسأله حجاب و عفاف تصحیح کنیم، به اینجا میرسیم که ما باید رابطه حجاب را با پشتوانه آن خیلی خوب ببینیم. حال میتوانیم وضع خود را در این حالت در چهار بخش مطرح کنیم. به طور کل چهار نگاه در حجاب وجود دارد:
1- نگاه حقوقی به حجاب
2- نگاه سیاسی به حجاب
3- نگاه اجتماعی به حجاب
4- نگاه تربیتی به حجاب
در اینجا باید به بیان مسئلهای پرداخت که نیاز به حل شدن فوری دارد. اگر کسی این چهار تفکیک را متوجه شد به راحتی خواهد فهمید که چرا از مسأله حجاب بهرهگیری سیاسی میشود. ؟! استکبار جهانی از این مسأله در جهت تحقق منافع خودش بهرهگیری سیاسی میکند. با چه پشتوانهای؟ با آن نگاه غلطی که به حقوق بشر دارد و آن را نهادینه کرده است. این نگاه غلط به حقوق بشر ناشی از مغفول ماندن فلسفه تربیتی عفاف و حجاب در بستر جامعه است. حال ما برای حلّ این مسأله باید نگاه خود را به انسان و حقوق بشر تصحیح کنیم. در این نگاه موجود به حقوق بشر [که همان حقوق بشر استکباری و آمریکایی است] ، رابطه و تلازم حقوق انسان و وظایف انسان را از میان بُردیم [و بُردند] . ما حقوق بشر را ناقص معرفی میکنیم، چون وظایف انسان را تعریف نکردیم و لذا تعریف ما از آن ناقص و غلط خواهد شد. بنابراین در ابتدا باید وظایف بشر را معنا و تعریف کرد و بعد حقوق بشر را در پرتو این وظایف ببینیم. نگاه حقوقی زمانی تصحیح میشود که ما یک نگاه تربیتی و اجتماعی صحیح را برای بحث عفاف و حجاب به دست بیاوریم. اگر چنین نگاهی حاصل شود ما به آخِر خط که جلوگیری از روندِ تهاجمیِ شبیخونِ فرهنگیِ دشمنانِ بشریت است ، میرسیم.
این مسیریست که باید آن را طی کنیم. لذا ما در اینجا نقشه برونرفت از این مُعضل جامعه بشری را مطرح کردیم و اگر ما این نقشه راه را خوب باز کنیم، ترجمه صحیح کنیم، مراکز علمی و فرهنگی ما دست به دست هم دهند و وارد یک گفتمان جدی در اینجا شوند و در تمام شبکههای اجتماعی داخل و خارج کشور ترویج کنند، میتوان شاهد یک فتح بسیار عظیم و بزرگ بود. باید از سرچشمهها شروع کرد و نباید به علل آنها بیتوجه شده و به فرعیات توجه کنیم. این یک سطحی نگری است که در بعضی افراد وجود دارد. همچنین اگر ما بخواهیم که این مسأله را به صورت ریشهای حل کنیم باید به تک تک افراد جامعه مهارت تفکر و تدبر و جستجو و تحقیق را آموزش دهیم که از سطحی نگری دور شوند تا بتوان در مقابل نقشههای شوم و دَدمنشانه دشمنان بشریت که انسانها را از خردمندی و خِرَدورزی دور نگه میدارند، مقابله کنیم. برای طرح این مسأله نمیتوان زمان تعیین کرد، بلکه هر زمان آن را شروع کنیم و در جهت صحیح آن پیش برویم، موفق خواهیم شد. هر چه قدر که به توسعه در این مسیر نزدیک شویم زمان ما کمتر خواهد شد [و به مقصد و هدف در باب حجاب و عفاف نزدیک تر خواهیم شد] . در اینجا باید عناصر اقتدار فرهنگی را پیدا و تقویت کنیم و سپس آن را گسترش دهیم.
«پایگاه مفتاح» : به نظر شما در مورد این مسأله در دانشگاهها که قشر فرهیختهای هستند چه اتفاقی افتاده است؟
حیکم: من معتقدم چون نگاههای ما یک نگاههای مقطعی و جزیرهای به مسائل بوده و ما به دنبال روش حل مسأله نبودیم، تمام جوابهای ما چیزی شبیه به یک معجون است که همه چیز در آن وجود دارد. همینکه ما نتوانستیم جامعه خودمان را به گونهای پیش ببریم که تمام دستاندرکاران مهم کشور را در سطحی از سلامت، بصیرت، راز نگهداری، خود نگهداری و تقوای مطلوب قرار دهیم، در معرض آسیب قرارگرفتهایم؛ راه نفوذ در این جامعه هنوز باز است. اگر ما بخواهیم مهارت تفکر و تدبر را سامان دهیم، باید از خانواده شروع کنیم و در خانواده است که والدین و زوجین و همسران باید خانواده را به گونهای مدیریت کنند که در تمام شرایط ناگواری که برای جامعه پیش میآید، فرزندانشان در این شبیخون فرهنگی ، بسیار مقاوم و پر قدرت باشند که دشمن نتواند در آنها نفوذ کند و مغرور مال، زراندوزی، پست و مقام نشوند و بتوانند در جایگاههای خودشان ایجاد تحول کنند . اینکه آموزش دهیم افراد حق انتخاب دارند و اینکه چگونه درست انتخاب کنند و تن به انتخاب اشتباه و بدون فکر و آینده نگری نزنند ، [آموزش و توجه به این امور] چیزی است که از قلم افتاده است [و مسؤلینی که عهده دار مسائل فرهنگی و دینی و تربیتی هستند و نیز مردم نسبت به این امور غفلت دارند و اهتمام شایسته ندارند] .
اینکه من نتوانم فرزند خود را اینگونه تربیت کنم، آسیب و مشکلی است که به شخص من مربوط است. نباید از خانواده غافل شد. نباید این تربیت در خانواده را رها کرد و آن را به صداوسیما، آموزش و پرورش، دانشگاهها سپرد. البته اینگونه نیست که مطلقاً در این زمینه ناتوان و ناموفق هستیم. ما جوانهای موفقی داریم که محصول همین تربیت مناسب در خانواده است که در حال خدمت به جامعه خود هستند. اما نقش خانواده باید پررنگ تر باشد و آموزشهای بیشتری را فرا گیرد تا بتواند در تأمین درست فکر کردن و انتخاب درست، تاثیرگذار باشد. در این زمینه باید به روش ایجابی عمل کنیم. باید قانون، امنیت روانی و اجتماعی و سلامت اخلاقی را در جامعه تعریف کرده و قانونمند کنیم. به عبارت دیگر باید از پیشروی آسیبهای اجتماعی جلوگیری کنیم. روح و روان انسان نیز چون بدنش نیاز به محافظت دارد. مسئولین اجتماعی و قانونگذاران نیز باید برای جلوگیری از پیشرفت این آسیبهای اجتماعی قانونگذاری کنند و تحول در این مسأله را به وجود آورند و نگاه غلط در مورد این مسأله را تصحیح کنند.
«پایگاه مفتاح» : در حال حاضر عدهای بی حجابی را به عنوان ابزاری برای مخالفت با حکومت قرار میدهند و کمپین به راه میاندازند. آیا به نظر شما برای مقابله با اقدام آنها باید اقدامی جداگانه انجام داد یا در همان روند، این مسأله نیز خود به خود حذف خواهد شد؟
حیکم: اگر نگاه ما یک نگاه جزءنگرانه نباشد، به این نتیجه میرسیم که مسائل سیاسی همه به هم ربط دارند و مخالفان این حکومت فعال و پویا و نواندیش از هر وسیلهای برای براندازی آن استفاده میکنند. پس باید این پروژه دشمن را در براندازی نظام به صورت کامل مشاهده کرد و در این صورت جایگاه این اقدامی که اشاره کردید را میتوان در مسأله براندازی به دست آورد. اگر ما این روند را تصحیح کردیم، یکی از حربههای دشمن را دفع کردیم و باید متوجه باشیم که ما در موقعیت یک جنگ نابرابر هستیم و به هیچ وجه در حالتی رها شده نیستیم. دشمنان ما در هر صورت برای ما مسئله ساز هستند. اگر ما فلان مسئله را حل کردیم، مسئلهای جدید در مقابل آن برای ما ایجاد میکنند. پس باید یک حرکت فرهنگ ساز عمیق و گسترده برای تمام اقشار جامعه به وجود آوُرد و بصیرت افراد را بالا برد و آنگاه میتوان تمام نقشههای دشمن را بر باد داد و تأثیر آنها را از بین برد.
..... ....
... ..... .... .... ادامه دارد ... .... رجوع شود به سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی
*** حجاب باید بهعنوان یک دغدغه انسانی مطرح شود نه تنها یک دلواپسی اسلامی/ چرا از مسأله حجاب بهرهگیری سیاسی میشود؟!!+http://ijtihadnet.ir/%d8%ad%d8%ac%d8%a7%d8%a8-%d8%a8%d8%a7%db%8c%d8%af-%d8%a8%d9%87%e2%80%8c%d8 .+شبکه اجتهاد+کلیک کنید .
***ماجرای پرداخت شهریه متفاوت از سوی سید مرتضی به دو تن از شاگردان +اول مرداد1399+شبکه اجتهاد+کلیک .
* آخرین اخبار+ شبکه اجتهاد +کلیک
سید مرتضی دید دوتا طلبه خیلی با استعداد هستند، به یکی ماهی دوازده دینار شهریه داد و به یکی ماهی هشت دینار؛ آن کسی که ماهی دوازده دینار به او شهریه داد، شد شیخ محمد حسن طوسی که دو کتاب از «کتب أربعه» را نوشت.
شبکه اجتهاد: آیتالله عبدالله جوادی آملی در یکی از دروس خارج فقه خود به جایگاه حوزه علمیه نجف و نقش سید مرتضی و سید رضی در شکل گیری آن و تربیت شاگرد و استاد برای حوزه های علمیه پرداخته اند که بخشی از سخنان این مرجع تقلید به این شرح است :
این مدیریت سید مرتضی است. اگر ـ خدای ناکرده ـ محصولات نجف را از ما بگیرند، تمام حوزههای علمیه شیعه در سراسر عالم میخوابد.
سید مرتضی(رضوان الله تعالی علیه) این کار را کرده است. مرحوم بحر العلوم(رضوان الله تعالی علیه) نقل میکند که سید مرتضی که درس میگفت ضمن درس از اشکال مستشکل، از سؤال سائل میفهمید که او قابل رشد است یا نه؟ او از طلبهها که اشکال میکردند یا سؤال میکردند، میفهمید که او از نبوغ آینده برخوردار است. اگر شهریه میداد یکسان شهریه نمیداد. مرحوم بحر العلوم نقل میکند که سید مرتضی دید دوتا طلبه خیلی با استعداد هستند، به یکی ماهی دوازده دینار شهریه داد و به یکی ماهی هشت دینار؛ آن کسی که ماهی دوازده دینار به او شهریه داد، شد شیخ محمد حسن طوسی که دو کتاب از «کتب أربعه» را نوشت، و به آن کسی که ماهی هشت دینار شهریه داد، شد همین «قاضی إبن البرّاج»، اینها را او تربیت کرد، نهالفروشی نکرد. اگر یک نعمتی را ذات أقدس الهی به یک کسی داد، سید مرتضی میخواهد که این نعمت را بپروراند.
مرحوم سید مرتضی دید که این دو طلبه لایق هستند و اگر سید مرتضی نبود این آقا شیخ محمد حسن بعد از چند سال که زن و بچه گرفت و هزینه زندگی نداشت، او هم یا امام جماعت میشد یا امام جمعه میشد، دیگر شیخ حسن طوسی نمیشد که دوتا کتاب از «کتب أربعه» را بنویسد؛ «إبن البرّاج» هم همینطور است. الآن ببینید «إبن البرّاج» یک قول رسمی دارد در بین این اقوال چهارگانه در برابر بسیاری از فقها، همین «إبن برّاج»! این یک سید مرتضی میخواهد که نهالشناسی کند، نهال فروشی نکند، نگذارد طلبه خوشاستعداد جذب این شود یا جذب آن شود. حفظ این نظام بر همه ما واجب است، یا واجب عینی یا واجب کفایی؛ باید دستگاهی قضایی را تأمین کنیم، نهادهای انقلابی را تأمین کنیم و برای حوزه واجب است که این کارها را بکند، اما یک استعداد متوسط کافی است برای اینکه کسی امام جمعه بشود یا نماینده بشود یا فلان بشود، آن استعداد راقی واقع حیف است! آن فقط به درد حوزه میخورد. اساس دین حوزه است؛ همینجا رهبر میپروراند، همینجا مرجع میپروراند. اگر کسی استعداد راقی دارد، «یوم القیامه» مسئول است که بشود امام جمعه فلانجا یا فلانجا! این نعمت را خدا به او داد، ?ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم?. او باید در حوزه باشد دنبال شرایع برود، دنبال مکاسب برود، دنبال کفایه برود، به جای آنها بنشیند، مرجع بشود، رهبر بشود. این نعمتها را انسان باید بشناسد و پاس بدارد .
***ماجرای پرداخت شهریه متفاوت از سوی سید مرتضی به دو تن از شاگردان +http://ijtihadnet.ir/%d9%85%d8%a7%d8%ac%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%be%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%ae%d8%aa-%d8%b4%d9%87/ .+اول مرداد1399 +شبکه اجتهاد+کلیک کنید .
************************************
***کتابخانه اینترنتی آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی ....+کلیک کنید
http://saadatmirghadimha.rzb.ir/post/8 .
***راویان حدیث+راویان ثِقَه+راویانِ ضعیف+معیارهای حدیث شناسی+علم رجال و حدیث+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی رشتی+http://hakim-askari.rozblog.com/post/659 .+کلیک .
*** ترانه عشق +پایگاه اندیشوران حوزه +آیت الله سید اصغر سعادت میر قدیم لاهجی+http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=12070 ..+کلیک کنید .
*** عشقنامه +از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی رشتی+http://hakim-askari.rozblog.com/post/647 ..+کلیک کنید .
***فیشهای بیانات امام خامنه ای+https://farsi.khamenei.ir/newspart-print?mid=1&npt=8 .+کلیک .
*** بیانات امام خامنه ای در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی«ره» در 14 خرداد1394 .+درباره خطر «تحریف» شخصیت امام راحل و لزوم بازخوانی مبانی و «اصول» ایشان+https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=29914 .
.: Weblog Themes By Pichak :.