زندگی جهادی، نقطه درخشان و استثنایی شخصیت فاطمه(س)
حضرت فاطمه زهرا (س) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار میباشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) زندگی حضرت زهرا(س) به عنوان یک انسان بزرگوار که همانند سایر انسان ها در روی زمین زندگی می کردند سراسر درس و پیام است.
در زندگی معمولی این بزرگوار، یک نکته مهم است و آن جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف، و بین وظایف یک انسان مجاهدِ غیورِ خستگی ناپذیر در برخوردش با حوادثِ سیاسیِ مهم بعد از رحلت رسول اکرم(ص) که به مسجد میآید و سخنرانی و موضعگیری و دفاع میکند و حرف میزند؛ و یک جهادگر به?تمام?معنا و خستگیناپذیر و مِحنت پذیر و سختی تحمل کن است، از طرف دیگر.
همچنین از جهت سوم، یک عبادتگر و بپادارنده نماز در شبهای تار و قیام کننده لِله و خاضع و خاشع برای پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیای کهن الهی، با خدا راز و نیاز و عبادت میکند.
این سه بُعد را با هم جمع کردن، نقطه درخشان زندگی فاطمه زهرا(س) است. آن حضرت، این سه جهت را از هم جدا نکرد.
پس، زندگی فاطمه زهرا، اگر چه کوتاه بود و حدود بیست سال بیشتر طول نکشید؛ اما این زندگی، از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و کار انقلابی و صبر انقلابی و درس و فراگیری و آموزش به این و آن و سخنرانی و دفاع از نبوت و امامت و نظام اسلامی، دریای پهناوری از تلاش و مبارزه و کار و در نهایت هم شهادت است. این، زندگی جهادی فاطمه زهراست که بسیار عظیم و فوقالعاده و حقیقتاً بینظیر است و یقیناً در ذهن بشر چه امروز و چه در آینده یک نقطة درخشان و استثنایی است.
سالروز شهادت بانوی دو عالم بهترین فرصت است تا نگاهی به سبک زندگی فاطمی داشته باشیم و ببینیم ایشان در زندگی خویش برچه مسائلی تاکید داشتند و خود به آنها عمل می کردند آنهم به بهترین نحو ممکن که به همین علت آنحضرت را سرور زنان دوعالم میشناسیم.
عبادت خالصانه
کسی که عبادت های خالصانه ی خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ، بهترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد.
ای رسول خدا! حمد و شکر و سپاس سزاوار خداست، در برابر نعمت های بیکرانه ی او.»
خوش رویی
پاداش خوش رویی در برابر مؤمن، بهشت است و خوش رویی با دشمن ستیزه جو، انسان را از عذاب آتش باز می دارد.»
• ساده زیستی
سلمان فارسی می گوید:
روزی حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر داشت. در شگفتی ماندم و گفتم عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربفت به تن می کنند. وه که این دختر رسول خداست! نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباس های زیبا!!
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) پاسخ دادند:
ای سلمان! خداوند بزرگ، لباس های زینتی و تخت های طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.»
آن لحظه ای که زن در خانه ی خود می ماند (و به امور زندگی و تربیت فرزند می پردازد) به خدا نزدیکتر است.»
• قناعت در زندگی
ای علی! من از پروردگارم شرم دارم که چیزی از تو درخواست کنم که توان برآوردن آن را نداشته باشی.»
ای رسول خدا! علی (علیه السّلام) از طعام و غذا چیزی در خانه باقی نمی گذارد. هرچه به دست می آورد، بین فقرا و تهیدستان تقسیم می کند.»
صاحب مرکب، سزاوارتر است به سواری از مرکب خویش.»
• اطاعت از همسر
روزی امام علی (علیه السّلام) وارد منزل شدند و فرمودند:
«فاطمه جان! خلیفه و عمر در پشت در خانه، منتظر اجازه ی ورود می باشند، تا نظر شما چه باشد؟»
حضرت زهرا (علیهاالسّلام) در برابر شوهر فرمود:
علی جان! خانه، خانه ی توست و من همسر تو می باشم. هر آنچه می خواهی انجام ده.»(9)
• وصیّت به همسر
) 1. ای همسر وفادارم! اگر خواستی گریه کنی بر من گریه کن. ای بهترین راهنما! اشک ها را سرازیر کن که امروز روز جدایی است.
2. ای هم دم بتول! وصیّت می کنم تو را به فرزندانم که همدم شوق و محبّت شده اند.
3. بر من و یتیمان(من) گریه کن. کشته ی دشمنی ها را در سرزمین عراق فراموش نکن؛ در حالی که به خدا سوگند می خورند آن روز، روز جدایی است.
4. آن جاماندگان، در حالی صبح می کنند که یتیمان سرگردان(آن بیابانند)، خدای را برمی گزینند. آن روز، روز فراق و جدایی است.
• شفاعت از امّت
آنگاه که روز قیام برانگیخته شوم، از گنهکاران امّت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) شفاعت خواهم کرد.»
• یاد قیامت
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) را نگران و اندوهگین یافت و پرسید:
«حزن و اندوه تو برای چیست؟»
پاسخ شنید:
ای پدر! یاد آوردم روز محشر و توقّف مردم را در آن روز، در حالی که برهنه اند. وای از زشتی ها در پیشگاه خدای بزرگ در آن روز!»
• نماز در خانه
هر فردی سزاوارتر است به سواری از اسب خویش و اداره ی خانه و خانواده ی خویش و نماز خواندن در منزل خویش؛ مگر فردی که مردم درخواست نماز جماعت از او داشته باشند.»
• احترام مادر
در خدمت مادر باش؛ زیرا بهشت زیر پای مادران است.
• آداب غذا خوردن
به هوش باش! کسی که پس از خوردن غذا با دستی آلوده و چرب بخوابد، هیچ کس جز خودش را سرزنش نمی نماید.»
در سر سفره ی غذا، دوازده کار نیک وجود دارد که سزاوار است هر مسلمانی آنها را بشناسد.
4 مورد واجب، 4 مورد مستحب، و 4 مورد نشانه ی ادب و برگواری است.
و امّا چهار عمل واجب:
1. شناخت و معرفت پروردگار (بدانیم که نعمت ها از اوست)؛
2. راضی به نعمت های خدا بودن؛
3. گفتن «بسم الله الرّحمن الرّحیم» در آغاز غذا؛
4. سپاس گزاری خدا در پایان(و گفتن الحمدلله ربّ العالمین)؛
و چهار عمل مستحب عبارتند از:
1. وضو گرفتن قبل از غذا؛
2. نشستن به جانب چپ؛
3. در حال نشسته غذا خوردن؛
4. غذا خوردن با سه انگشت؛
و آن چهار عملی که نشانه ی ادب و بزرگواری است مانند:
1. از غذای پیش روی برداشتن؛
2. لقمه ها را کوچک برداشتن؛
3. غذا را به خوبی جویدن؛
4. کمتر در صورت دیگران نگاه کردن.
حضرت زهرا (علیهاالسّلام) نسبت به ارزش غذایی خرما فرمود:
برای مؤمن، خرما هدیه ی خوبی است.»
• حجاب و عفت زن
مردی نابینا پس از اجازه گرفتن، وارد منزل امام علی (علیه السّلام) شد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشاهده فرمود که حضرت زهرا (علیهاالسّلام) برخاست و فرمود:
«دخترم! این مرد نابیناست.»
حضرت زهرا (علیهاالسّلام) فرمودند:
پدر! اگر او مرا نمی بیند، من که او را می نگرم! اگر چه او نمی بیند؛ امّا بوی زن را استشمام می کند!
رسول خدا پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: «شهادت می دهم که تو پاره ی تن من هستی.»
حضرت زهرا (علیهاالسّلام) فرمود:
من بسیار زشت می دانم که جنازه ی زنان را پس از مرگ بر روی تابوت، سر بازگذاشته و بر روی آن پارچه ای می افکنند که حجم بدن را برای بینندگان نمایش می دهد.
مرا بر روی تابوت آن چنانی نگذار و بدن مرا بپوشان که خدا تو را از آتش جهنّم باز دارد.»
آنچه برای زنان نیکو است، اینکه، بدون ضرورت مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز او را ننگرند.»
• ایثار و از خودگذشتگی
مرد گرسنه ای در «مسجد مدینه» به پا خاست و گفت:
ای مسلمانان! از گرسنگی به تنگ آمده ام. مرا مهمان کنید.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«چه کسی این مرد را امشب مهمان می کند؟»
حضرت علی (علیه السّلام) فرمود:
«من یا رسول الله!»
کسی بعد وارد منزل شد و از حضرت فاطمه ی زهرا (علیهاالسّلام) پرسید:
«آیا غذایی در منزل داریم؟ مهمان گرسنه آورده ام.»
حضرت زهرا (علیهاالسّلام) ایثارگرانه فرمود:" در خانه ی ما غذایی نیست، مگر به اندازه ی خوراک دختر بچّه، امّا امشب، ایثار می نماییم و گرسنگی را تحمّل می کنیم و همین مقدار غذا را به مهمان می بخشیم.»
عرب تازه مسلمانی در «مسجد مدینه» از مردم کمک خواست پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) به اصحاب خود نگریست.
سلمان فارسی برخاست تا نیاز آن بیچاره را برطرف سازد؛ هر جا رفت با دست خالی برگشت.
با ناامیدی به طرف مسجد می آمد که چشمش به منزل حضرت زهرا (علیهاالسّلام) افتاد، با خود گفت:
فاطمه (علیهاالسّلام) سرچشمه ی نیکوکاری است.
درِ خانه را کوبید و داستان عرب مستمند را شرح داد.
حضرت زهرا (علیهاالسّلام) فرمود:
ای سلمان! سوگند به خداوندی که حضرت محمّد (صلی الله علیه وآله و سلم) را به پیامبری برگزید، سه روز است که غذا نخورده ایم و فرزندانم حسن و حسین (علیهم السّلام) از شدّت گرسنگی بی قراری می کردند و خسته و مانده به خواب رفته اند.
امّا من، نیکی و نیکوکاری را که در خانه ی مرا کوبیده است، رد نمی کنم.
آنگاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه ی شمعون یهودی گرو گذاشته، مقداری خرما و جو، قرض بگیرد.
سلمان فارسی می گوید:
پس از دریافت جو و خرما به طرف منزل فاطمه (علیهاالسّلام) آمده و گفتم: دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! مقداری از این غذاها را برای فرزندان گرسنه ات بردار.
پاسخ داد:ای سلمان! این کار را فقط برای خدای بزرگ انجام دادیم و هرگز از آن چیزی برنمی داریم.»
بهترین شما کسانی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر است و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند.»
اگر روزه، زبان و گوش و چشم و دست و پای روزه دار را از ارتکاب اعمال ناپسند دور نکند، روزه را می خواهد چه کند؟ و به چه دردش می خورد؟»
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از سال ها تحمّل مشکلات و سفارش به صبر و بردباری، کارگری برای حضرت زهرا (علیهاالسّلام) انتخاب و سفارش های لازم را ارائه فرمودند.
روزی مشاهده کرد که کارگر منزل در حال استراحت و حضرت فاطمه ی زهرا (علیهاالسّلام) مشغول کار کردن است. علّت را پرسیدند:
حضرت زهرا (علیهاالسّلام) پاسخ دادند:
ای رسول خدا!کار منزل را عادلانه تقسیم کردم، روزی مال من و روزی دیگر به عهده ی او است.»
اشک در چشمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حلقه زد و فرمود:
«خدا آگاه تر است که رسالت را در کدام خانواده قرار دهد.»
• خداشناسی حضرت فاطمه
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی از دخترش پرسیدند:
«فاطمه (علیهاالسّلام)! چه درخواست و حاجتی داری؟ هم اکنون فرشته ی وحی در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده است تا هر چه بخواهی تحقّق پذیرد.»
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) پاسخ دادند:
لذّتی که از خدمت حضرت حق می برم، مرا از هر خواهشی بازداشته است. حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.»
• شفاعت
اگر به آنچه به شما امر می کنیم، عمل می کنی و از آنچه شما را بر حذر می داریم، دوری می کنی از شیعیان مایی و الّا هرگز!!»
آن شخص پس از شنیدن پاسخی کلّی، مضطرب شد و با توجّه به ضعف ها و سستی های خود گفت:
وای بر من که همیشه در آتش جهنّم خواهم بود!
همسرش نگرانی و زاری او را با سخنان مطرح شده، خدمت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) بازگو نمود.
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) پاسخ دادند:
(از من) به همسرت بگو چنین نیست (که او قضاوت کرده است). شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشتند و همه ی دوستان ما و دوستانِ دوستان ما و دشمنانِ دشمنان ما همه در بهشت خواهند بود. آری، کسی که با قلب و زبان، تسلیم ما اهل بیت شده، امّا از اوامر ما سرپیچی کند و نواهی و موارد پرهیز را محترم نشمرد از شیعیان واقعی ما نخواهد بود.
گرچه این گروه نیز پس از پاک شدن از گناهان و تحمّل مشکلات روز قیامت و قرارگرفتن اندک زمانی در طبقات بالای جهنّم و چشیدن عذاب، اهل بهشت خواهند بود و ما به خاطر دوستی شان با ما نجاتشان داده و آنان را به پیشگاه خودمان انتقال خواهیم داد.»
پی نوشت ها:
1-واحد پژوهش مؤسسه فرهنگی موعود عصر(عج)، بدانید من فاطمه هستم، تهران: موعود عصر، چاپ اول
2-بحارالأنوار، ج67، ص 249؛ ج70، ص 249؛ ج71، ص 184.
3- تفسیر امام حسن عسکری(علیه السّلام)، ص 354.
4-تفسیر برهان، ج1، ص 282؛
5-کشف الغمّة، ج1، ص 473؛
6-کتاب عوالم، ج11، ص 628؛ مجمع الزّوائد، ج8، ص 108.
7-دشتی، محمّد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(علیها السّلام)، ص 149.
{نقل از انجمن پژوهشی _مذهبی کادح}
گفتاری دلنشین از آیت الله جوادی آملی در بیان ابعاد علمی و عملی شخصیت حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)
شهادت صدیقه? کبرا فاطمه زهرا (صلوات الله علیها) را به پیشگاه بقیة الله (ارواح من سواه فداه) تعزیت عرض میکنیم .
درباره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از دو محور باید سخن گفت: یک محور، مربوط به تحقیقات علمی است که برای ما ثمره علمی دارد و نتیجه اعتقادی دارد و پشتوانه مسائل اخلاقی، فقهی، حقوقی ما، هم هست. محور دوم، آن بخشی است که مستقیماً به ما مربوط است، ما باید تأسی کنیم، او را اسوه قرار بدهیم، الگو بدانیم، پیروی کنیم و مانند آن.
آن بخشی که مربوط به مسائل اعتقادی است و ثمره علمی دارد بررسی مقام منیع آن بانو (سلام الله علیها) است که او همتای قرآن کریم است، همتای نبوت است، همتای رسالت است، همتای ولایت است؛ چیزی از ولی الله مطلق کم ندارد، اینها یک نورند و مانند آن. این گونه از مباحث به هر نتیجهای که منتهی بشود برای ما ثمره اعتقادی دارد، ثمره علمی دارد، اما نتیجه عملی ندارد؛ زیرا ما نه آن توان را داریم که آن حضرت را در ولایت مطلقه [و] همتایی قرآن، الگو قرار بدهیم؛ نه چنین مأموریتی داریم. بخش دوم مربوط به سیره و سنت آن حضرت است که ما هم موظفیم بررسی کنیم و هم مأموریم پیروی کنیم.
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) همتای قرآن در مقام حدوث و بقاء
آن بخش اول به طور اجمال اینجا مطرح میشود؛ نه به طور تفصیل برای اینکه پشتوانه علمی بخش دوم خواهد بود، سرّ اینکه این بانو (سلام الله علیها) حجت بر ائمه (علیهم السلام) است و اگر علیبنابیطالب (سلام الله علیه) نبود، احدی همتای آن حضرت نبود «آدم و من دونه» این است که او [فاطمه] مثل خود قرآن کریم در مقام حدوث و بقاء شکل گرفت؛ قرآن از زمین برنخاست (از فکر کسی تدوین نشد، هیچ عالم بشری این قرآن را تدوین و تنظیم نکرد. سورش، آیاتش، معارفش [و] مفاهیمش را بررسی و انشا نکرد) مستقیماً از جهان غیب نازل شد و در طی 23 سال ماند و برای ابد جای خود را تثبیت کرد، این سه کار را قرآن کرد یعنی از زمین برنخاست [بلکه] از آسمان نازل شد اولاً و نزولش هم 23 سال طول کشید، ثانیاً و ماند که برای ابد بماند، ثالثاً. این طور نیست که _معاذالله_ قابل زوال باشد، از بین رفتنی باشد: ?لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ? . انسان کامل مخصوصاً فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هم، وقتی هویت آن حضرت را ارزیابی میکنیم میبینیم در همین مثلث خلاصه میشود: او از زمین برنخاست [بلکه] از آسمان نازل شد و تقریباً همسفر قرآن کریم بود تا قرآن آیاتش سورش نازل میشد، او هم روزانه متکامل میشد ترقی میکرد و تا قرآن به پایان رسید، عمر این بیبی هم به پایان رسید و برای ابد ماند؛ گرچه ?إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَیِّتُونَ? شامل همه انسانها هست. آن مثلث درباره قرآن روشن است؛ همه ما میدانیم که این کتابی است از ذات اقدس الهی نشئت گرفته [و] هیچ فکری او را تدوین نکرده [است] از آسمان غیب نازل شده، 23 سال به تدریج این کتاب نازل شده؛ بعد از اینکه ?الیَوْمَ أَکْمَلْتُ? و سایر آیات نازل شد این کتاب؛ نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد «الی یوم القیامة» ماندنی است. پس از آسمان نازل شد، از غیب نازل شد، اولاً در طی 23 سال به تدریج متکامل شد، ثانیاً. تا به ?الیَوْمَ أَکْمَلْتُ? و مانند آن رسید و ماند برای ابد، ثالثاً. جریان فاطمه زهرا (صلوات الله و سلامه علیها) هم همین طور است.
طلیعه آسمانی پیدایش حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)
وقتی وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) به مقام شامخ نبوت بار یافتند [و] به معراج رسیدند، در معراج غذایی میل کردند وقتی از معراج نازل شدند به زمین آمدند دیگر تماسی نداشتند، مگر اینکه آن غذا به صورت نطفه در بیاید، آن میوه آسمانی و غیبی و بهشتی. آن میوه غیبی و بهشتی وقتی در صلب مطهر رسول اکرم [صلّی الله علیه وآله وسلّم] به صورت نطفه? فاطمه (سلام الله علیها) درآمد در قرار مکین خدیجه (سلام الله علیها) مستقر شد؛ پس وجود مبارک این بانو نظیر افراد دیگر (نظیر مردها یا زنهای عادی نیست) که نطفه آنها محصول آب و غذا و میوه? زمین باشد [و] از زمین برخاسته باشد. همان طوری که قرآن نظیر کتابهای بشری نیست که محصول فکر بشر باشد، نطفه وجود مبارک فاطمه (سلام الله علیها) هم محصول آن میوه? غیب است (میوه بهشت است) از زمین برنخاست، منتها این چند سالی که طول کشید تا این نطفه مستقر بشود، این مقدمه انعقاد نطفه است. باید وحی نازل بشود، باید پیامبر به آن مقام وحییابی برسد، باید آن انقطاع وحی به عنوان آزمون فرا برسد، باید نوبت معراج فرا برسد، باید پیغمبر به معراج برود، باید در معراج آن میوه? بهشتی را میل کند بعد آن نطفه بشود تا بشود فاطمه. وقتی هم که از معراج آمدند یک سال یا کمتر طول کشید تا وجود مبارک فاطمه (سلام الله علیها) متکونه بشود، این طلیعه پیدایش و تجلی آن بانو در عالم طبیعت است.
همراهی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) با قرآن در نشئه دنیا
ضلع دوم این مثلث آن است که حالا چون 23 سال این قرآن به تدریج نازل شد؛ این پنج سال اول تقریباً مقدمه بود برای پیدایش چنین معراجی و چنان میوهای و چنین نطفهای. همراه با نزول آیات و سور و معارف قرآن کریم این بانو ترقی میکرد. اگر دو ساله بود در شعب ابیطالب، با آن آیات و مشکلاتی که نازل میشد ترقی میکرد و اگر چند سال در مکه تشریف داشتند، با آیات مکی مترقی میشدند و اگر چند سال در مدینه تشریف داشتند، با آیات مدنی مترقی میشدند.
راههای ارتباط حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) با قرآن
وجود مبارک فاطمه (سلام الله علیها) از چندین راه با قرآن رابطه داشت (گاهی مستقیم، گاهی غیر مستقیم) مستقیمش هم دو نحو بود یک نحو مستقیمش این بود که از وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء)، آیات را، تلاوت آیات را، تعلیم کتاب و حکمت را، تزکیه را (این چهار کار را) که وظیفه رسمی پیغمبر بود فرا میگرفت ?یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهَ? ، ?یُعَلِّمُهُمُ الکِتَابَ وَالحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِم? ؛ این چهار برنامه را مستقیماً از مشهد و مکتب و محضر پدر بزرگوارش استفاده میکرد و هر روز این دو شاگرد را به پیشگاه رسول گرامی میفرستاد یعنی حسن و حسین [علیهما السلام] سفیران فاطمه بودهاند. اینکه در آن قصه هست وجود مبارک امام حسن [علیه السلام] گزارش میداد بعد عرض کرد مادر امروز گویا یک بزرگواری مرا میبیند «قَلّ بیانی و کلّ لسانی لعل سیداً یرعانی» این قضیة فی واقعه نبود که یک روز گزارش داده باشد، هر روز گزارش میدادند، منتها آن روز وجود مبارک علیبنابیطالب (سلام الله علیه) از پشت در یا پرده، ناظر صحنه بود. هر روز وجود مبارک فاطمه (سلام الله علیها) حسنین [علیهما السلام] را به مشهد و به محضر و به مکتب پیغمبر میفرستاد، بعد از آنها استنطاق میکرد که امروز چه آیهای نازل شد؟ پیغمبر چه فرمود؟ آیه را چنین معنا کرد، چنان معنا کرد این آیه را با آن آیه چگونه هماهنگ کرد؟ اینها هم را گزارش میدادند. در تکمیل گزارش با پدر بزرگوارش هم مذاکره میکرد. سفیر سومی که وجود مبارک فاطمه (سلام الله علیها) داشت علیبنابیطالب بود که باب مدینه علم بود . آن هم مرتب گزارش میداد؛ امروز این آیه نازل شد [و] پیغمبر اینچنین معنا کرد، اینچنین تفسیر کرد و مانند آن. این سه راه را که یکی مستقیم و دوتا غیر مستقیم وجود مبارک بیبی (سلام الله علیها) داشت. راه دیگری که غیر مستقیم است و هر کسی میتواند آن را داشته باشد، منتها گرچه در نظام تکوین هر فیضی که به انسان عادی میرسد به وسیله آن انسان کامل است که «بیمنه رزق الوری وَبوجوده ثبتت الارض وَالسماء» ، ولی به حسب ظاهر انسان یک راه مستقیمی هم با ذات اقدس الهی دارد. آن راه را هم خدا وعده داد که ?اتَّقُوا اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ? . در سوره «انفال» بالاتر از این را وعده داد ?إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا? ؛ شما را به فرقان نائل و متبرک میکند که بالاتر از علم است. خب اینکه فرمود: تقوا پیشه کنید از یک سو، خداوند معلم شما میشود از سوی دیگر ?اتَّقُوا اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ?. این بیبی (سلام الله علیها) در اثر آن تقوای کامل شاگرد مستقیم ذات اقدس الهی بود معارفی را از آنجا فرا میگرفت و از اینکه در سوره «انفال» خدا وعده داد: ?إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً? این بیبی (سلام الله علیها) مثل أعلای تقوا بود، ذات اقدس الهی فرقان بین حق و باطل را به او عطا کرده است.
این مجموعه اینقدر ادامه داشت تا قرآن به پایان برسد. همین که در اواخر عمر مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) قرآن به پایان رسید و دیگر آیهای نازل نشد طولی هم نکشید که این پدر و آن دختر هر دو رحلت کردند. بیبی (سلام الله علیها) بیش از 75 روز یا 95 روز بعد از رحلت رسول گرامی (سلام الله علیهما) نماند. تقریباً وقتی نازل شدن قرآن تمام شد، عمر این بیبی هم تمام شد. او با قرآن نفس میکشید، با قرآن کامل میشد، با قرآن مترقی بود، با قرآن مأنوس بود، منتها قرآن آمد که بماند این بیبی هم آمد که بماند، بدنش البته رحلت کرده است و اما جان او همچنان زنده است. این بخش اول که پشتوانه مسائل بخش دوم است.
همتایی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) با قرآن در زوال ناپذیری
اما آنچه که ما موظفیم به این بانو اقتدا کنیم و وظیفه داریم، مأمور هستیم و راهش هم ممکن است آن است که این بانو (سلام الله علیها) هم در اعتقادات، هم در اخلاق، هم در حقوق، هم در فقه مطالب فراوانی را فرمودند و عمل کردند و تعلیم دادند و دستور عمل کردن را هم به ما دادند.
سرّ اینکه در پایان بخش اول به این نتیجه رسیدیم که وجود مبارک فاطمه آمد که بماند؛ نه آمد که برود؛ نظیر افراد دیگر نیست که میآیند و میروند بلکه او آمد که بماند و اگر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) درباره عالمان دین فرمود: «العلماء باقون ما بقی الدهر» مصداق کامل و بالذات این علما خود معصومیناند و چون فرمود: «نحن العلماء وَشیعتنا المتعلمون وَسائر الناس غثاء» و اگر علما شامل غیر معصوم بشود بالعرض و بالتبع است. آن عالمی که ارتباطش به اهل بیت کامل است آن میماند؛ آن عالمی که بهره ولاییاش کم است کم میماند؛ آن که بیولایت است «ذلک میت الاحیاء» مانند دیگران از بین میرود و از یاد میرود.
سوره «کوثر» گواه بر زوال ناپذیری حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
اما اینکه زهرا (سلام الله علیها) آمد که بماند تحلیل بخش پایانی سوره «کوثر» میتواند سند این بحث باشد. در جریان سوره «کوثر» یعنی ?إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ ? فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ? إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ? ، مستحضرید که غالب مفسران شیعه و سنی گفتند که عدهای از صنادید قریش، مشرکان، بدخواهان [و] معاندان براساس همان سنتهای باطلی جاهلیت گفتند: پیغمبر بعد از مردن نام او و مکتب او و یاد او از بین میرود؛ برای اینکه او که پسر ندارد . درباره دختر باورشان این بود که.
بنونا بنو أبنائنا و بناتنا ??? بنوهن أبناء الرجال الأباعد ؛
این شعر شعار رسمی جاهلیت بود میگفتند که پسران ما و نوههای پسری ما اینها فرزندان ما هستند، اما نوههای دختری ما فرزند ما نیستند؛ اینها فرزند مردان دیگرند «… و بناتنا ??? بنوهن أبناء الرجال الأباعد» اینها برای زن حرمتی قائل نبودند؛ برای فرزندهای دختر حرمتی قائل نبودند میگفتند به ما مربوط نیست و میگفتند: چون پیغمبر پسرش قبلاً مُرد و اکنون پسری ندارد و در اواخر عمر به سر میبرد و جز دختر چیزی از او نمانده است، با مردن او مکتب او و نام او و دین او سپری میشود و از بین میرود. آنها چنین شنائتی و چنین سرزنشی داشتند.
ذات اقدس الهی فرمود به اینکه تو برای همیشه میمانی برای اینکه من به تو چیزی دادم که هیچ کسی نمیتواند آن را از بین ببرد و به تو فرزندی دادم که حافظ و مجری آن چیز است. آن چیزی که به تو دادم قرآن است و آن کسی هم که حافظ قرآن، مفسر قرآن، مبیّن قرآن، معلم قرآن، مجری احکام و حدود قرآن است فرزندان همین دخترند، فرمود: ?إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ?؛ این کوثر مصادیق فراوانی دارد دین است قرآن است و ولایت است ?إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ ? فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ? إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ? ؛ یعنی آنهایی که تو را شماتت میکردند بدی تو را میخواستند، انقطاع نسل تو را میخواستند، ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آنها ابترند؛ نه تو ابتری. این ابتر این وصف چون در مقام تحدید است مفهوم دارد. اگر بگویند فلان شخص ابتر است، معنایش این نیست که دیگری ابتر نیست؛ چون مفهوم ندارد، ولی اگر در لسان تحدید باشد (در ارزیابی حد گزاری باشد) در مرزبندی باشد در تفکیک باشد، این مفهوم دارد. ?إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ?؛ یعنی تو ابتر نیستی، آنها أبترند. آنها منقطع النسلاند تو منقطع النسل نیستی نام او و نام آنها و یاد آنها از بین میرود و نام تو و یاد تو همیشه میماند.
پیامهای سوره? «کوثر»
خب، تحلیل ذیل این سوره? مبارکه? «کوثر» نشأنه? آن است چون در مقام تحدید است دوتا پیام دارد: یکی اینکه دشمنان تو منقطع میشوند و از بین میروند؛ یکی اینکه تو از بین نمیروی تو ابتر نیستی تو متصل و پیوستهای. اگر وجود مبارک پیغمبر دختر میداشت و لا غیر، بر اساس گمان باطلی و ظن جاهلی جاهلیت آن را ابتر میپنداشتند، یک. و اگر پسر میداشت پسرش نظیر پسر نوح بود باز او ابتر بود، دو. چون این پسر نه تنها سبب دوام دین پدر نمیشد، بلکه مایه انقراض دین پدر بود، سه. اگر فرزند میداشت فرزند بیتفاوت، کاری به دین نداشت، نه معاند بود، نه مخالف بود، نه مؤالف، باز هم این شخص ابتر بود. قرآن کریم فرمود: اینچنین نیست که تو فرزند طالح داشته باشی یا بیتفاوت داشته باشی، فرزند صالح داری و مصلح داری و اهل قرآن داری و همتای قرآن داری و از بین نمیرود و از همین دختر هم هست. هم به دختر بها میدهد هم او را حافظ قرآن میداند و از نسل او مجریان و مفسران قرآن به بار میآورد که باعث دوام نبوت و بقای وحی و مکتب و رسالت باشد که تو ابتر نیستی تو مستدام و مستمری [و] آنها ابترند: ?إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ?.
بنابراین این بانو توانست حافظ قرآن باشد چون خودش هم همتای با قرآن از غیب به زمین آمد اولاً. تا قرآن ادامه داشت او هم تدریجاً متکامل بود ثانیاً، وقتی قرآن منقطع شد او هم رحلت کرد ثالثاً، قرآن آمد که برای ابد بماند این بانو هم نازل شد که برای ابد بماند رابعاً ماندنش هم به همین است.
عصمت، محور حجیّت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
اینکه گاهی گفته میشود این بانو حجت بر ائمه (علیهم السلام) است؛ برای این جهت است که در حجیت، نبوّت یا رسالت یا امامت لازم نیست؛ آنچه که محور حجیت است. عصمت است اگر یک انسانی معصوم بود. ما یقین داریم حرف او فعل او تقریر او سکوت او و قیام او و قعود او حجت خداست. اینکه در زیارت «آلیس» به پیشگاه ولی عصر (ارواحنا فداه) سلام عرض میکنیم، به تک تک حالات او سلام عرض میکنیم؛ برای اینکه تک تک حالات او معصومانه است «السلام علیک حین تقوم، السلام علیکم حین تقعد، السلام علیک حین تقرأ وَتبین، حین ترکع وَتسجد»؛ آن وقتی که برمیخیزی، آن وقتی که مینشینی، آن وقتی که سخن میگویی، آن وقتی که تقریر میکنی، آن وقتی که رکوع داری، آن وقتی که سجود داری. جامع همه اینها همان است که در سوره? مبارکه? «انعام» آمده است که ?قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی? خب اگر کسی معصوم بود، حیات و مماتش این است، شئون حیات و ممات این است [و] ما به تک تک این شئون معصومانه? معصوم عرض ادب میکنیم.
معیار حجیت عصمت است؛ نه نبوت و نه رسالت و نه امامت و چون این بانو (سلام الله علیها) معصومه است، حجت خداست.
سرّ حجیت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بر ائمه
اینکه گاهی علیبنابیطالب (سلام الله علیه) به سخنان بیبی استشهاد میکند که فاطمه چنین گفته است این استدلال به قول حجتالله است ؛ اما سر اینکه او حجت بر معصوم هم هست، این است که ائمه (علیهم السلام) عالم غیباند «بما کان وبما یکون وَبما هو کائن الی یوم القیامة»؛ اما منابع علمی اینها گاهی از رسول اکرم (صلّیالله علیه وآله وسلّم) شنیدهاند، گاهی از باطن قرآن کمک میگیرند و گاهی از مصحف فاطمه [است] وقتی امام معصوم (سلام الله علیه) دارد خبر غیب میدهد؛ از او سؤال میکنند که این خبر غیب را از کجا گرفتهای. میگوید: در مصحف مادرمان [است] خب، این مصحف فاطمه چیست؟ همان است که جبرئیل (سلام الله علیه) نازل میشد و این معارف را میفرمود و وجود مبارک فاطمه (سلام الله علیها) تلقی میکرد؛ بعد به امیرالمؤمنین میفرمود [و] امیرالمؤمنین املای او را نوشته و کتابت میکرد (کاتب این بخش از وحی هم بود)، شده مصحف فاطمه. آن وحی تشریعی بود که با انقطاع عمر مبارک رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) به پایان رسید.
انقطاع وحی تشریعی و باقی بودن وحی تسدیدی
اگر در نهجالبلاغه آمده است که وجود مبارک امیرالمؤمنین درباره رحلت پیغمبر (سلام الله علیهما) فرمود: «لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت غیرک من النبوّة والانباء من أخبار السماء» آن ناظر به وحی تشریعی است، وگرنه وحی تسدیدی، تعریفی، انبائی (انحا و اقسام وحی) که «الی یوم القیامة» مخصوصاً در شبهای قدر نازل میشود، این دوام دارد. این گونه از وحیها در شبهای جمعه در لیالی قدر بر ائمه (علیهم السلام) نازل میشد و وجود مبارک ولی عصر (ارواحنا فداه) هم نازل میشود. این وحی قطع نشده است؛ اینگونه از معارف غیبی به وسیله جبرئیل (سلام الله علیه) نازل میشد، فاطمه (سلام الله علیها) تلقی میکرد و اینها را حفظ میکرد و برای امیرالمؤمنین املا میفرمود، وجود مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) اینها را مینوشت، شده مصحف فاطمه و این مصحف الآن در نزد وجود مبارک ولی عصر (ارواحنا فداه) هست. این از منابع علم غیب ائمه (علیهم السلام) است که وقتی از یک امام معصومی سؤال میکردند یا گاهی خود آنها بلا واسطه و قبل از سؤال و مستقیم میفرمودند: در مصحف جده ما (در مصحف فاطمه) چنین آمده است. این میشود حجت خدا بر خلق اجمعین، مخصوصاً در معارف غیبی نسبت به ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین).
ضرورت تأسی به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
حالا این بانو که برای همه ما اسوه است در این بخش ما موظفیم مثل آن حضرت حرکت کنیم منتها او در حد آفتاب [و] ما در حد شمع او فضای کل جهان را روشن میکند منتها ما در زندگی خاص خودمان مثل شمع نور میدهیم و فضای زندگی خود را روشن کنیم.
والاترین مصلحت، محصول خالصانهترین عبادت
این است که فرمود: «من أصعد الی الله خالص عبادته أهبط الله عزّوجلّ إلیه أفضل مصلحته» ؛ فرمود: اگر کسی عمل خالص بکند و این قدرت را داشته باشد که عمل خالص را به پیشگاه ذات اقدس الهی ببرد، ذات اقدس الهی بهترین و والاترین مصلحت او را به او عطا میکند و نازل میکند. یک وقت انسان کار خوب انجام میدهد و دیگر به این فکر نیست که من این کار خوب را حفظ بکنم. این مثل یک باغبانی است که یک نهالی را غرس کرده است و دیگر به فکر آبیاری او نیست. ممکن است او دیم یعنی آنچه که به وسیله باران در بیابانها رشد میکند، مستدام هم هست. اینها را میگویند دیم و واژه عربی هم هست. اگر کسی دیمی کار کرد گاهی محصول میگیرد، گاهی نمیگیرد و مانند آن. ما مأموریم که مثل یک باغبانی که در کنار منزلش یک گلی یا نهالی را غرس کرده؛ مثل فرزند از او نگهداری کنیم. دائماً مواظب او باشیم حدوثاً و بقائاً. پس یک وقتی کسی کار خیر انجام میدهد به این فکر نیست که آن را حفظ بکند؛ گاهی آن [کارخیر] را میگوید، گاهی آن را با منت ذکر میکند گاهی مثلاً خوشش میآید که دیگران بازگو کنند یا از آن بهرهبرداری کنند (بهرهبرداری تبلیغی و سیاسی) این شخص کار خوب کرده است و اما آن کار خوب زمینی است همین جا ماند. برخیها کار خوب انجام میدهند برای ضبط و نگهداری او هم تلاش و کوشش میکنند اما تا یک مدت محدودی. برخیها تلاش و کوشششان زیاد هست اما آن قدرت را ندارند که بالا ببرند. وجود مبارک بیبی (سلام الله علیها) نفرمود اگر کسی کار خوب بکند، خدا بهترین مصلحت را به او میدهد فرمود: کار خوب بکن، این را نگه بدار، این را هدیه بکن، برو و ببر. تا انسان بالا نرود که نمیتواند یک هدیهای را به پیشگاه ذات اقدس الهی اهدا بکند، فرمود: «من أصعد الی الله خالص عبادته أهبط الله عزّوجلّ إلیه أفضل مصلحته» اگر یک کسی کار خوب کرد و این کار را حدوثاً و بقائاً طاهر نگه داشت (آلوده نکرد) و همراه کار خوب رفت؛ چون ?إِلَیْهِ یَصْعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ? ، بالا رفتن کار هر کسی نیست؛ بالا برود و این بار را هم به همراه داشته باشد تا به «لدی الله» برسد و به خدا تقدیم بکند. اگر کسی به جایی رسید که خودش کار خیر خود را به خدا تقدیم کرد خودش بالا برد؛ نه ملائکه بالا ببرند؛ کار خیر را ملائکه میبرند گزارش میدهند بالأخره جواب را هم آنها میآورند؛ آن بردن و آوردن هر دو مع الواسطه است، بهرهاش هم کم است، ولی اگر کسی خودش آن هنر را داشته باشد که همراه ملائکه بالا برود و این کار خیر خود را به پیشگاه ذات اقدس الهی تقدیم بکند؛ خودش اصعاد کند، خودش به همراه عمل برود، آنگاه فاضلترین مصلحت او را ذات اقدس الهی نازل میکند؛ خود خدا؛ نه به فرشتهها بگوید: «أهبط الله عزّوجلّ إلیه أفضل مصلحته» خب، این دستوری است که وجود مبارک بیبی به ما داده است فرمود این کار شدنی است [و] این کار را انجام بدهید و مانند آن.
عظمت شخصیت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) ، همتایی با امیرمؤمنان علی (علیهالسلام)
بخشی که مربوط به جریان روز است و ما همه ما باید از این وضع به عنوان بزرگداشت این بیبی مخصوصاً نسل جوان استفاده کنیم این است که زنها در عالم ـ زنهای کامل برجسته، بزرگ و بزرگوار ـ خیلیاند؛ مثل اینکه مردان خیلیاند، اما کسی مثل علیبنابیطالب بشود کم است. زنهای بزرگ و بزرگوار هم زیادند، اما کسی مثل بیبی فاطمه بشود کم است. یک وقتی امام (رضوان الله علیه) میفرمود: جبرئیل برای هر پیغمبری که نازل نمیشد، برای انبیای خاص نازل میشد. این است که مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب شریف اصول کافی نقل میکند: جبرئیل بر وجود مبارک فاطمه (سلام الله علیها) نازل میشد ؛ این نشانه آن است که مقام آن حضرت نسبت به برخی از انبیا بزرگتر و برجستهتر است. این نه برای آن است که زنهای بزرگ در عالم کماند. اگر از علیبنابیطالب تجلیل بشود، این نه برای آن است که مردان بزرگ در عالم کماند. مردان بزرگ در عالم خیلیاند اما علی خیلی بزرگ است. زنهای بزرگ هم در عالم خیلیاند، اما فاطمه خیلی بزرگ است. همین ابن ابیالحدید معتزلی که به حسب ظاهر سنی است در شرح نهجالبلاغه میگوید: تاریخ قبل از طوفان در دسترس نیست. ما نمیتوانیم درباره قبل از طوفان سخنی بگوییم ولی از طوفان به بعد تاریخش مدون است (تاریخ کافران، مسیحیان، زرتشتیان، یهودیان، مسلمانها، مردان، بادین، مردان بیدین همه مشخص است) نه در بین بیدینها مردی به بزرگی علی آمد، نه در بین یهودیها، نه در بین مسیحیها، نه در بین زرتشتیها، نه در بین مسلمانها ؛ میگوید: ما علی را از منظر جهانی میبینیم، از نظر انسانی میبینیم، کاری کرد که نه مسلمان، نه یهودی، نه مسیحی، نه زرتشت، نه بیدین و نه بادین کرد. علی، علی است. در جریان علی چنین حرفی است که از طوفان نوح به بعد کسی همتای علی نیامد (در هیچ ملتی) و این علی همسنگ و همتراز با فاطمه است. اگر کسی خواست ببیند فاطمه چقدر مقام دارد، باید بگوید همتای علی است. اگر درباره این بیبی سخن مطرح است، برای آن است که او خیلی بزرگ است جبرئیل برای هر پیغمبری نازل نمیشود.
همتایی در مراتب علمی
این بیبی وقتی مقام علمی او روشن میشود که ین دوتا خطبهای که یکی در مسجد و یکی در منزل ایراد کردهاند؛ آن خطبهها را ببینند، بعد خطبههای نهجالبلاغه را ببینند. خطبههای نهجالبلاغه هم یکسان نیستند، بعضیها عرشیاند، بعضی متوسطاند. آن خطبههای عرشی نهجالبلاغه را هم ببینند، عمیقترین جملههای خطبههای عرشی نهجالبلاغه را ببینند، آنگاه میفهمد آن بخشهای عرشی خطبههای عمیق نهجالبلاغه قبل از اینکه علیبنابیطالب (سلام الله علیه) این خطبهها را بگوید و بفرماید لااقل 25 سال قبلش همین بانو فرمود. یک خطابهای دارد که قابل درک است برای خیلیها، یک خطبهای دارد که آن به این زودیها درک شدنی نیست. خطبهای که اینها میخواندند به این فکر نبودند که مردم بفهمند؛ خطبه را که برای مردم نمیخوانند؛ مثل دعا اینها یک ارتباطی با خدا داشتند [و] یک ارتباطی با جامعه و خلق. آن بخشی که به خطبه برمیگردد، به حمد برمیگردد، به توحید برمیگردد، به ثنا برمیگردد آنجا کاری با مردم ندارند؛ حالا مردم میخواهند بفهمند. یا نفهمند دعا عرفه سیدالشهداء را مردم میخواهند بفهمند، یا نفهمند اما این بیست جلد وسائلالشیعه و امثال این اینها برای مردم است [و] فهمیدنش هم سخت نیست. فهمیدن این مطالب بیست جلد وسائلالشیعه و مستدرکالوسائل و اینها چون برای بیان مردم، هدایت، راهنمایی، اخلاق، حقوق و فقه مردم است، فهمیدنی است، منتها حالا یک سی چهل سال درس میخواهد، اما آن یک درسی نیست که انسان با این ده بیست سی سال حل بشود نشانهاش این است که خیلیها رفتند و ماندند. دعاها حسابشان جداست، خطبهها حسابشان جداست، آنجایی که ائمه با خدا سخن میگویند حسابشان جداست، آنجا که با خلق خدا سخن میگویند حسابشان جداست.
منیع : سایت موسسه تحقیقاتی اسرا
? سورة یس - سورة 36 - تعداد آیات 83 ?
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
یس ?1? وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ?2? إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ?3? عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ?4? تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ ?5? لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ?6? لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ ?7? إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلالا فَهِیَ إِلَى الأذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ ?8? وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ ?9? وَسَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ ?10? إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ ?11? إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ ?12? وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلا أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ?13? إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ ?14? قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَمَا أَنْزَلَ الرَّحْمَنُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلا تَکْذِبُونَ ?15? قَالُوا رَبُّنَا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ ?16? وَمَا عَلَیْنَا إِلا الْبَلاغُ الْمُبِینُ ?17? قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ ?18? قَالُوا طَائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَئِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ?19? وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ?20? اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ ?21? وَمَا لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ?22? أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَلا یُنْقِذُونِ ?23? إِنِّی إِذًا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ ?24? إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ ?25? قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ?26? بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ ?27?
نقل از وبلاگ نیکنام عربشاهی
جفر و جامعه: جفر و جامعه نام دو کتابی است که به حضرت علی (ع) منسوب است و در آنها از طریق علم حروف تمام حوادثی را که تا پایان جهان روی خواهد داد، ذکر کرده است و امامان از اولاد او آنها را می شناختند و از روی آنها حکم می دادند. سپس به گفتة امام رضا (ع) در نامهای که برای قبول ولایت عهدی به مأمون می نویسد می گوید که «جفر و جامعه بر این دلالت دارند که ولایت به پایان نمی رسد» و همانطور شد که پیشگوئی کرده بود. مأمون آن حضرت را مسموم کرد.
و در اصول کافی دربارة جامعه روایاتی است از جمله ابن ابی عمیر از حضرت صادق (ع) روایت کند که طول جامعه هفتاد ذراع است به ذراع حضرت رسول (ص) و آن کتاب به املاء پیغمبر (ص) و به خط علی (ع) می باشد و در آن تمام احکام حلال و حرام و هرآنچه مردم بدان نیاز دارند ذکر شده است. [الذریعه/ ج5 /ص119]
ابوبصیر گوید: امام صادق(ع) فرمود: همانا جامعه نزد ماست، اما مردم چه می دانند که جامعه چیست؟
عرض کردم فدایت شوم جامعه چیست؟
فرمود: طوماری است به طول هفتاد ذراع پیامبر(ص) به املاء زبانی آن حضرت و دستخط علی(ع) ، تمام حلال و حرام و همه نیازهای دینی مردم، حتی جریمه خراش در آن موجود است. سپس با دست به بدن من زد و فرمود: به من اجازه می دهی ای ابا محمد؟
عرض کردم من از آنِ شمایم هرچه خواهی بنما، آنگاه با دست مبارک مرا نشگون گرفت و فرمود: حتی جریمة این نشگون در جامعه وجود دارد.
سپس فرمود: همانا جفر نزد ماست، مردم چه می دانند جفر چیست؟
عرض کردم: جفر چیست؟
فرمود: مخزنی است از چرم که علم انبیاء و اوصیاء و دانشمندان گذشته بنی اسرائیل در آن است. [ کافی/ ج1/ کتاب الحجه/ص344]
ابوعبیده گوید: یکی از شیعیان از حضرت صادق(ع) راجع به جفر پرسید،
حضرت فرمود: پوست گاوی است پر از علم.
عرض کرد: جامعه چیست؟
فرمود: طوماری است به طول هفتاد ذراع و عرض یک پوست مانند ران شتر فربه که تمام نیازهای مردم در آن نوشته است. [کافی/ ج1/ص 349]
بدان که علوم اعداد و حروف و اوفاق و زُبُر و بَیّنات چون دیگر علوم معداتند، تا صعود برزخی و عقلی به اصول حروف برای نفس حاصل نگردد نتیجه حاصل نمی گردد و در جفر مستحصله بدست نمی آید فلذا جفر مقام است هر چند گفته اند: الاستحصال ان تأخذ النَظیرة و تشفعه بالمرتبة؛ و چه نیکو گفته است:
مستحصله در بیان نیاید سری است که بر زبان نیاید
مستأصل از او تمام عالم تا لطف تو در میان نیاید
و حرف حق همین است و شیخ محیی الدین عربی که خود خریت در صناعت جفر است در کتاب شریف مفتاح الاسرار گوید:
[فرهنگ علوم غریبه/ محمد نیکنام عربشاهی]
ابوبصیر گوید: پرسیدم: قربانت گردم جامعه چیست؟
حضرت فرمود: طوماری است به طول هفتاد ذراع پیغمبر - صلی الله علیه و آله و سلم - و املاء زبانی آن حضرت، و دست خط علی - علیهالسلام - تمام حلال و حرام و همهی احتیاجات دین مردم، حتی جریمه خراش در آن موجود است.
سپس با دست مبارکش به بدن من زد و فرمود: به من اجازه میدهی ای ابامحمد؟
عرض کردم: من از آن شمایم هر چه خواهی بنما، آنگاه با دست مبارک مرا نشگون گرفت، و فرمود: حتی جریمه این نشگون در «جامعه» هست، و حضرت خشمگین به نظر میرسید (مانند حالتی که طبعا برای نشگون گیرنده پیدا میشود).
من عرض کردم: به خدا که علم کامل این است.
حضرت فرمود: این علم است ولی باز هم کامل نیست. آنگاه ساعتی سکوت نمود.
سپس فرمود: همانا «جفر»، نزد ما میباشد، مردم چه میدانند «جفر» چیست؟ [1] .
پی نوشت ها:
[1] امالی الصدوق: 260، بحارالأنوار: ج 26 ص 18 ح 3.
پیشوایان معصوم ما داراى علومى بودند، که از قدرت سایر افراد خارج است و از جمله منابعى که در دست آنان بود و از آنها در این زمینه استفاده مىکردند عبارت بود از:
1- جامعه 2- جفر 3- مصحف فاطمه.
جامعه چیست؟
آنچه از روایات اهلبیت علیهمالسلام استفاده مىشود؛ جامعه کتابى است بسیار مفصل که جبرئیل امین آن را بر قلب مبارک رسول خدا نازل نموده و سپس آن حضرت همهى آنها را بر امیرالمؤمنین املا فرموده و على علیهالسلام نیز آن را نوشته، که تمام وقایع جهان از اول تا آخر و احکام مورد نیاز جامعه در برمىگیرد. این کتاب به قدرى بزرگ و جامع است که طول آن هفتاد ذراع و به عرض چرمهاى معمولى مىباشد. در این زمینه توجه شما را به یک روایت از امام صادق علیهالسلام جلب مىکنم:
قال الصادق علیهالسلام: ان عندنا الجامعه، و قال ابوبصیر: جعلت فداک و ما الجامعه؟ قال: صحیفه طولها سبعون ذراعإ؛ ّّ بذراع رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و املائه و حظ على بیمینه، فیها کل حلال و حرام و کل شى یحتاج الناس الیه حتى الارش فى الخدش و ضرب بیده الى فقال: تاذن لى یا ابا محمد؟! قال: قلت جعلت فداک انما انا لک فاصنع ما شئت، قال: فغمزنى بیده و قال: حتى ارش هذا...
ابوبصیر از شاگردان امام صادق از آن حضرت سؤال کرد: فدایت شوم «جامعه»
چیست؟حضرت فرمودند: کتابى است که طول آن هفتاد ذراع به مقدار ذراع مبارک پیامبر، آن را پیامبر خدا املا فرموده و على نیز با دستش نوشته و شامل تمام حلال و حرام و احکام خدا و هر آنچه مردم به آن نیاز دارند مىباشد، حتى دیهى کوچکترین خراش نیز در آن آمده است. ابوبصیر مىگوید: در این هنگام امام علیهالسلام با دستش مرا زد و فرمود: مرا اجازه مىدهى؟ گفتم: من در اختیار شما هستم، آنگاه با دست خود مرا مختصر فشارى داد و اظهار داشت. در «جامعه» حتى دیه این کار نیز آمده است. (1)
جفر چیست؟
در روایات آمده است که «جفر» ظرفى است از پوست به وسعت پوست گاو که پر از علم خاص است و آن در پیش ائمهى اطهار علیهمالسلام مىباشد و شامل دو بخش است:جفر سفید و جفر سرخ.
جفر سفید شامل آن بخش ودایع خاص امامت است که از تورات، انجیل، زبور، صحف ابراهیم و سایر علوم انبیا و اولیا تشکیل گردیده است.
و اما جفر سرخ شامل سلاحهاى مخصوص پیامبر مىباشد که با آنها در راه خدا جهاد نموده و از اسلام و مسلمین دفاع فرموده است. از قبیل: شمشیر، زره و غیر آنها... (2)
1ـ اصول کافى، ج 1، ص 239، ح 1- بصائر الدرجات، ص 152، ح 3- بحارالانوار، ج 26، ص 38 ح 70.
2ـ براى اطلاع بیشتر مىتوانید به کتابهاى: اصول کافى جلد اول از صفحه 238 تا 242 - بحارالانوار جلد 26 از صفحه 18 تا 66 - بصائر الدرجات از صفحهى 142 تا 161 و سایر کتابهاى معتبر مراجعه فرمایید.
بیان صحیفه , جفر , جامعه و مصحف فاطمه علیها السلام
حماد بن عیسى گوید: شنیدم از امام صادق علیه السلام که فرمود: زنادقه در سال صدوبیست هشت ظهور کنند من این مطلب را در مصحف فاطمه علیهاالسلام دیدم، عرض کردم: مصحف فاطمه علیه السلام چیست؟ فرمود: چون خدایتعالى پیغمبرش صلى الله علیه و آله را قبض روح فرمود، فاطمه علیه السلام را از وفات آنحضرت اندوهى گرفت که جز خداى عزوجل مقدارش را نداند، بدانجهت خدا فرشتهاى برایش فرستاد که او را دلدارى دهد و با او سخن گوید، فاطمه از این داستان بامیرالمؤمنین علیه السلام شکایت کرد (یعنى گزارش داد و یا شکایتش از نظر ننوشتن سخنان فرشته بود) على علیه السلام فرمود: چون آمدن فرشته را احساس کردى و صدایش را شنیدى، بمن بگو، پس فاطمه بامیرالمؤمنین علیه السلام خبر داد و آنحضرت هر چه مىشنید مىنوشت، تا آنکه از آن سخنان مصحفى ساخت، اما در آن مصحف چیزى از حلال و حرام نیست، بلکه در آن علم به پیش آمدهاى آینده است.
توضیح علامه مجلسى (ره) گوید: من فکر مىکنم که مقصود از زنادقه امثال ابن ابىالعوجاء و ابن مقفع باشند که با امام صادق علیه السلام مجادله و مناظره مىکردند و سال 128 هجرى بیست سال قبل از وفات امام صادق علیهالسلام است که زمان طغیان و بسیارى این طایفه بود و با آنکه مراد خلفاى بنى عباسند که کتب زنادقه را در آنسال ترویج دادند.
حسین بن ابىالعلا گوید شنیدم امام صادق علیه السلام میفرمود همانا جفر سفید نزد من است، عرض کردم: در آن چیست؟ فرمود: زبور داود و تورات موسى و انجیل عیسى و صحف ابراهیم و حلال و حرام و صحف فاطمه، و معتقد نیستم که در مصحف چیزى از قرآن باشد: در آنست آنچه مردم بما احتیاج دارند و ما بکسى احتیاج نداریم حتى مجازات یک تازیانه و نصف تازیانه و14 تازیانه و جریمه خراش در آن هست و جفر سرخ هم نزد من است، عرضکردم: در جفر سرخ چیست؟ فرمود: اسلحه است و آن تنها براى خونخواهى گشوده میشود و صاحب شمشیر (امام قائم علیه السلام) آنرا براى کشتن باز میکند.
ابن ابىیعفور بحضرتش عرضکرد: اصلحک الله. پسران حسن او را میشناسند؟ فرمود: آرى بخدا میشناسند، چنانکه روز و شب را میشناسند و تشخیص میدهند که این روز است و این شب ولى حسد و دنیا طلبى ایشان را بر سرپیچى و انکار وامیدارد و اگر ایشان حق را از راه حق جویند، بر ایشان بهتر است (اکنون که براى خونخواهى سیدالشهداء و رفع منکرات با بنى عباس مىجنگند، هدفشان حق است و مقدس ولى چون این مبارزه باذن امام علیهالسلام نیست، براى ایشان خیرى ندارد و حقى را از راه باطل بدست مىآورند و گناه انکار و سرپیچى از ما بگردنشان مىماند).
امام صادق علیه السلام فرمود: همانا در جفرى که (پیشوایان زیدیه) یاد میکنند (و مدعى هستند که نزد آنهاست) چیزهائى است که ایشانرا ناپسند آید، زیرا آنها بحق قائل نیستند، در صورتیکه حق در آن جفر است (در آن نوشته است که از ایشان کسى بامامت نمىرسد و اجازه خروج و جنگیدن ندارد) و باز اگر راست مىگویند، قضاوتهاى على علیه السلام و احکام میراثى را که فرموده است (و در جفر نوشته است) بیرون آورند، راجع بمیراث خالهها و عمهها از ایشان بپرسید (اگر توانستند جواب گویند و باز اگر راست مى گویند) مصحف فاطمه علیهاالسلام ایشان را تکذیب میکند و سلاح پبغمبر صلى الله علیه و آله نیز همراه آنست، بیرون آوردند (وصیت فاطمه علیهاالسلام ایشان را تکذیب میکند و سلاح پیغمبر صلى الله علیه و آله نزد ماست نه نزد ایشان).
خداى عزوجل فرماید(3سوره 46) (((اگر راست میگوئید، کتابى پیش از این قرآن یا اثرى از علم براى من بیاورید.)))
توضیح آیه شریفه در سیاق احتیاج بر کفار است و در قرآن بکلمه (((ایتونى است))) که امام علیه السلام نقل بمعنى نموده و (((فأتوا))) فرموده است، خدایتعالى میفرماید: (((کافران از آنچه بیمشان دادهاند روى گردانند، بگو اگر راست گوئید، آنچه را جز خدا مىخوانید، از زمین چه آفریدهاند یا مگر در آفرینش آسمانها شرکت داشتهاند، اگر راست گوئید، از کتابهاى آسمانى پیش از قرآن یکى را بیاورید یا اثرى از علم (که حجت باشد) بیاورید.
استشهاد امام علیه السلام به آیه شریفه از این نظر است که پیشوایان طایفه زیدیة براى اثبات ادعاى خود یا باید دلیلى از کتاب آسمانى بیاورند و یا اثرى از علم مانند گفتار انبیا و اوصیا و یا برهانى عقلى بیاورند و ایشان هیچیک را ندادند.
ابوعبیده گوید: یکى از شیعیان از حضرت صادق علیه السلام راجع بجفر پرسید، حضرت فرمود: جفر پوست گاویست پر از علم، عرضکرد: جامعه چیست؟ فرمود: طوماریست بطول هفتاد ذراع و عرض یک پوست مانند پوست ران شتر فربه که تمام احتیاجات مردم در آن نوشته است، (یعنى نوشتهها در آنست نه آنکه روى خود آن پوست نوشته باشد مرآت) همه قضایا حتى جریمه خراش در آنجا هست، عرضکرد:
مصحف فاطمه چیست؟ حضرت مدتى سکوت کرد و سپس فرمود: شما از آنچه میخواهید و نمیخواهید بحث میکنید (یعنى بعضى از پرسشهایت بقصد فهمیدن نیست یا بدردت نمیخورد) همانا فاطمه بعد از پیغمبر صلى الله علیه و آله هفتاد و پنج روز در دنیا بود و از فراق پدر اندوه بسیارى داشت و جبرئیل علیه السلام میامد و او را در مرگ پدر تسلیت میداد و خوشدل میساخت و از احوال و مقام پدرش خبر میداد و سرگذشت اولادش را پس از او برایش میگفت و على علیه السلام اینها را مىنوشت و آن نوشتهها مصحف فاطمه علیهاالسلام است.
امام صادق علیه السلام مىفرمود: همانا نزد ما نوشتجاتى است که با وجود آنها نیازى بمردم نداریم (که از آنهإ؛غغ چیزى بپرسیم) ولى مردم بما احتیاج دارند، نزد ما کتابیست با ملاء پیغمبر صلى الله علیه و آله و خط على علیه السلام، دفتریست که هر حلال و حرامى در آنست، شما راجع بکارى نزد ما میآیید (و کسب تکلیف میکنید) سپس ما میفهمیم که شما به آن عمل میکنید یا عمل نمىکنید.
عبدالملک بن اعین بامام صادق علیه السلام فرمود: طایفه زیدیه و معتزله گرد محمد بن عبدالله (بن حسن بنفس زکیه) را گرفتهاند آیا براى او سلطنتى هست؟ فرمود: بخدا که نزد من دو کتابست که نام تمام انبیا و سلاطینى که در زمین فرمانروائى میکنند، در آنها ثبت است، بخدا که در هیچیک از آنها نام محمدبن عبدالله نیست.
فضیل بن سکرة گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم، فرمود اى فضیل مىدانى اندکى پیش چه مطالعه میکردم؟، عرضکردم: نه، فرمود: کتاب فاطمه علیهاالسلام را مطالعه میکردم، تمام سلاطینى که در زمین فرمانروائى مىکنند، بنام خود و نام پدرانشان در آن نوشته است و من براى فرزندان حسن چیزى در آن ندیدم (گویا مقصود همان اولاد امام حسن در زمان امامست وگرنه در صحبت نسب سلاطین مصر فاطمى خدشه میشود مرآت -) اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
نقل از سایت نور الزهراء س
پرسش و پاسخ : مصحف فاطمه(س) و جامعه و جفر
ـآموزش جفر توسط مهدی معنوی - علم جفرو معنویت
جفر و جامعه - ویکی فقه
سلام راجع به کتاب جفر وجامعه وکتاب مکاتیب الرسول توضیح ...
سلام ... دو تا سوال داشتم: 1) در اختیار داشتن جفر و جامعه در مورد ...
علم جفر، پی بردن به رموز عالم - عقیق
در جفر جامعه و چگونگى آن - مؤسسه جهانى سبطین (ع)
جفر و جامعه
جَفر و جامعه، عنوان دو کتاب حدیثی به املای پیامبر اکرم و نگارش حضرت علی علیهالسلام، که بعدها سبب به وجود آمدن علم جفر شد.
منظور از واژه جفر[ویرایش]
جفر، واژهای عربی است که در فرهنگهای لغت بر گونهای خاص از برّه یا بزغاله ، [1] [2] [3] [4] چاهی با دهانه گشاد که سنگ چین نشده [5] [6] [7] [8] [9] [10] نوزاد انسان [11] [12] و بچه شتر [13] [14] اطلاق شده است.
استعمال واژه جفر در معنای پوست گوسفند یا گاو ــ که مُفاد بسیاری از روایات حاکی از آن است [15] [16] [17] [18] [19] یا از باب حذف مضاف و توسع در لغت است یا از این باب که واژه جفر برای گونهای خاص از پوست گوسفند یا گاو، عَلَم(اسمخاص) گشته است. [20]
جفر و جامعه در روایات[ویرایش]
در پارهای روایات وجود کتابی به نام «کتاب جفر» نزد امامان شیعه گزارش شده [21] [22] که محتوای آن ذکر حوادث آینده تا روز قیامت است. [23]
در برخی گزارشها نام این کتاب در کنار کتاب جامعه یاد شده است. [24]
بنا بر روایتی از امام کاظم علیهالسلام، جز نبی و وصی نبی ، کسی نمیتواند در آن بنگرد و نگریستن در آن از امتیازات اوصیای پیامبر است. [25]
← جفر ابیض و احمر
افزون بر کتاب جفر، در برخی روایات شیعه بر وجود دو جفر دیگر به نامهای « جفر ابیض = سفید» و « جفر احمر = سرخ» نزد امامان تأکید شده است. [26] [27] [28] [29] [30] [31] [32]
امام صادق علیهالسلام در روایتی [33] این پندار را که این دو جفر، پوستهاییاند که بر روی آنها مطالبی نوشته شده، نفی و تأکید کرده که جفر ابیض و احمر تنها دو انبان چرمیناند که در اولی شماری کتاب و در دومی شمشیر رسول خدا قرار داشته است.
بنا بر احتمالی، که بعید به نظر میرسد، احمر و ابیض صفت احکامی است که در این دو جفر آمده که برخی برای جنگ و قتال و خونریزی و برخی دیگر برای مسالمت و سازش است. [34]
بر اساس برخی روایات که محتوای این دو جفر را گزارش کردهاند [35] [36] [37] و از مقایسه آنها با روایتهای کتاب جامعه، روشن میشود که در جفر ابیض علاوه بر برخی کتابهای آسمانی پیشین و مصحف فاطمه ، کتاب جامعه. نیز وجود داشته است.
اکرم احمد برکات عاملی ، [38] با استناد به روایتی از امام صادق علیهالسلام، [39] از جفری دیگر نیز یاد کرده که از چرم گاو بوده است.
وی با بررسی روایات به این نتیجه میرسد که این جفر، انبانی چرمین و بزرگ بوده است که جفر ابیض و احمر را درون آن نهاده بودند. [40] [41]
← جفر و جامعه نزد امام عصر(عج)
مفاد برخی از روایات اهل بیت علیهمالسلام حاکی است که این کتابها و شمشیر رسول خدا میان امامان شیعه دست به دست میگشته و اکنون نیز نزد امام حجت بن الحسن علیهالسلام است. [42] [43]
بر اساس برخی روایات شیعه ، شمشیر رسول خدا و این کتابها نزد هر کس باشد، نشانه امامت اوست، [44] [45] [46] [47] [48] مانند تابوت بنیاسرائیل که نزد هر کس بود، نشانه نبوت و رسالت او بود. [49]
امامان شیعه نیز در روایاتی، با به کارگیری تعابیری مثل «عندی» یا «عندنا»، بر این امر تأکید کردهاند. [50] [51] [52] [53]
نوشتن اخبار آینده بر روی جفره توسط پیامبر[ویرایش]
صفار قمی [54] آغاز جفر را در روایتی منسوب به امام موسیالکاظم علیهالسلام اینگونه آورده است که در روزهای پایانی عمر پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، همه اخبار گذشته و آینده تا روز قیامت و تأویل همه آیات و نام اوصیا از خاندان آن حضرت و آنچه بر ایشان میگذرد و نیز توصیه یکایک ایشان و شیعیانشان به صبر ، بر آن حضرت وحی شد و پیامبر به امر خدا آنها را بر علی علیهالسلام املا فرمود و آن حضرت نیز با مرکّب سبز رنگی که جبرائیل از بهشت آورده بود، این مطالب را بر روی پوست یک جَفْره (برّه یا بزغاله ماده)، که آماده شده بود، نوشت.
در پایان این روایت تصریح شده است که اوصیای پیامبر همه اخبار مَلاحِم را از این نوشته برگرفتهاند. [55] [56]
.: Weblog Themes By Pichak :.