
اما در میان راه متوقف شد. غیرتش به جوش آمد. عده ای خناس در حال آزار و اذیت دختر جوان بودند. دخترک وحشت زده استمداد می طلبید.
علی پهلوان و خوش عیار ماهها با بیماری دست و پنجه نرم کرد. طی این ایام آنقدر زخم زبان شنید که زخمهای جانکاهش را فراموش کرد. روزهای پایانی عمر کوتاهش نامه ای خطاب به رهبری نوشت تا تسکین و التیام زخم هایش باشد. زخم هائی که این روزهای آخر نه بر جسم که روح و قلبش را جریحه دار کرده بود. وقتی که مذهبی های تسبیح به دست و جانماز آب کشیده او را نصیحت می کردند؛ " جوان مگر مملکت قانون ندارد تو چرا درگیر شدی؟... رهبر هم راضی نبود جانت را به خطر بیاندازی.... و الخ" و چه خوش گفت که از زاهدان خشک مجو پیچ تاب و عشق.
اما علی جان داد چون نخواست و نمی توانست بی غیرت باشد. ابرو در هم کشید و جان بر کف نهاد چرا که دفاع از ناموس را فتوای اخلاق و حکم دین می دانست و خونش را نیز در راه دفاع از غیرت و مردانگی اهدا کرد. *علی عزیز شهید غیرت است نه شهید امر به معروف.*
اهل ظاهر شاید در آن لحظه به بیش از تذکر لسانی فهم نمی کردند. اینکه به حکم امر به معروف اگر ضرر جانی داشت نباید خطر کرد. عافیت اندیشی فقط یک انسان را فدا نمی کند؛ غیرت را به خاک می کشد.
ماجرا اینجا
هنوز فراموش نکردیم که مدتی پیش در همین حوالی یک نفر چاقو خورد و دهها نفر در حال تماشا کردن و فیلم گرفتن بودند. علی بر هم زننده صحنه های کم غیرتی است. جوان لوطی و قلندرمنش ما جانش را جانانه در راه دفاع از ناموس و احیای غیرت داد. چنین روح بزرگی تنها و تنها از یک جوان هیئتی و زهرائی ممکن است. کسی که اشک چشم و خونآب مژگانش به چشمه خون دلش پیوند خورد و رخش را لعل گونه نمود. طره گیسوی لوطی خوش نشان شهر ما به خون سر گلگون شد تا شهوت پرستان شکم گنده و فراتر از آن زورگویان عالم بدانند حفاظت از ناموس جان و خاک این کشور به دست جوانمردانی است که رگ غیرت زهرائیشان برجسته است.
ژنده پیل و پهلوان این داستان، در ایامی شهاب آسمان غیرت شد که شیعه، عزادار و شب و روزش به گریه و ندبه است. خون علی عزیز و با هیبت و خوش عیار ما نشانه است. رد این خون بر خاک، نشان و رایت و بیرق بلند شده مردمی است که زهرائیند. اهل ندبه و رهروان شب، ضجه ها و مناجات این ایامشان اینگونه است؛ که " ای کاش در میانه کوچه بودم...." و معرکه افلاکی علی عزیز لبیکی از همین بیان به بانوی فخیمه و محتشمه و معظمه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود؛ هر چند در هوای عشق جانان جان و دل دادن کم است....
خبر فوری/طلبه ناهی از منکر علی خلیلی شهید شد
حجت الاسلام علی خلیلی جانباز ناهی از منکر ساعت 19 امروز(یکشنبه) بر اثر بیماری طولانی پس از جراحات وارده، دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نایل شد.
به گزارش ظهور12 به نقل از بلاغ،حجت الاسلام قاسمی فر از دوستان نزدیک وی، در گفتگو با مهر با اعلام این خبر گفت: هنوز زمان و مکان تشییع پیکر این شهید اعلام نشده است.
حجت الاسلام شهید علی خلیلی از مربیان موسسه بهشت تهران 25 تیر ماه سال 1390 در حین بازگشت از هیئت به همراه چند نفر از دانش آموزان خود، به واسطه امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
وی توسط یک نفر از افراد شرور منطقه از ناحیه گردن و قسمت شاهرگ دچار جراحت شد و بیش از 15 دقیقه در خون خود میغلتید.
شهید خلیلی به قول مادرش از حریم ناموس شیعه دفاع کرد ولی ضاربش رو به حکم قوه قضاییه آزاد کردن [که چند وقت پیش دوباره چاقو کشی کرده بود]
نامه شهید "علی خلیلی" 15 روز قبل از شهادتش به رهبر معظم انقلاب
متن زیر نامه شهید علی خلیلی می باشد که 15 روز قبل از شهادتش خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته است.
سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد. اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛
دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند… هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…
من نگران مسائل خطرناک تر هستم… من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم.
اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام. بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!
ولی آن شب اگر من جلو نمی رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم اصلا نمی رسید…
یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!
من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟ آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب است.
آقاجان!
بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و نهی از منکر تشریح نفرمودید؟
مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟
یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟؟یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟؟
رهبرم!
جان من و هزاران چون من فدای غربتت. بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید.
آقا جان!
من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد.
بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی
واقعیتهای درگیری شهید خلیلی با اراذل شرق تهران

ناهی امر به معروف و نهی از منکر میگوید که من امر به معروف و نهی از منکر نکردم بلکه برای دفاع از ناموس و «لبخند آقا» (مقام معظم رهبری) آن کار را انجام دادم.
شهید علی خلیلی ناهی امر به معروف نهی از منکر قبل از نائل شدن به درجه رفیع شهادت در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، در مورد درگیری خود با اشراری که سال 90 قصد تجاوز به یک خانم را داشتند، گفت: نیمه شعبان دو سال پیش به نظرم ساعت دوازده شب بود که میخواستیم دو نفر از دوستانم را به خانهشان در خاک سفید برسانم که دیدیم پنج، شش نفر در حال اذیت دو خانم هستند و به زور میخواستند وی را سوار ماشین کنند.
وی افزود: دوستان من به دلیل پائین بودن سنشان جلو نرفتند اما من به آن افراد تذکر دادم و گلاویز شدیم و یکباره چاقویی که نمیدانم از کدام سو، نثار ما شد.
شهید خلیلی با بیان اینکه چاقو به ناحیه گردنم و شاهرگ خورده بود، اظهار کرد: من همان جا افتادم و آن افراد نیز فرار کردند اما یکی از همراهان من که موتور سواری بلد بود آنها را دنبال کرد و شماره پلاکشان را برداشت.
وی میگوید که من نیم ساعت در خیابان افتاده بودم و ماشینی که دو سرنشین داشت و عازم شمال بود من رو سوار کردند و به اورژانس فلکه سوم تهرانپارس بردند؛ ساعت دوازده و نیم بود که پزشکان گفتند که اگر تا نیم ساعت دیگر مریضتان را به یک بیمارستان مجهز نرسانید وی جان به جان آفرین تسلیم میکند.
«دوستان من را به بیست و شش بیمارستان دیگر هم بردند اما هیچ بیمارستانی من را به دلیل اینکه حالم وخیم بود پذیرش نمیکرد تا اینکه بالاخره ساعت پنج در بیمارستان عرفان عملم کردند».
وی با بیان اینکه ضارب نیز به دلیل در اختیار داشتن شماره پلاک اتومبیلش به زندان افتاد گفت که مدت زیادی گذشت و ما چهار الی پنج ماه بعد به دادگاه رفتیم که سردار نقدی نیز حضور داشتند و من دیدم وکیلی گرفتهاند و خود ایشان پیگیر کارها بودند.
این ناهی امر به معروف و نهی از منکر افزود: در دادگاه یکی از آن افراد به سه سال زندان و بقیه نیز که همدست بودند به شصت الی هفتاد ضربه محکوم شدند اما همه آنها به قید وثیقه آزاد هستند.
شهید خلیلی به نقش مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت وقت نیز اشاره کرد و اظهار داشت: البته ناگفته نماند دکتر دستجردی نیز تشریف آوردن و هزینه بیمارستان را حساب کردند.
وی معتقد است که اسم کارش را امر به معروف نمیگذارد بلکه آن اقدام را دفاع از ناموس میداند و به گفته وی دفاع از ناموس بر هر مسلمانی واجب است.
شهید خلیلی در پایان با تاکید بر اینکه جز خدا هیچ کسی پشت آدم نیست، خاطرنشان کرد: من آن موقع هم که رفتم با آن افراد درگیر شدم به کسی امید ندوخته بودم به خاطر لبخند آقا رفتم و دفاع کردم.
پیکر شهید ناهی از منکر سهشنبه 5 فروردین تشییع میشود
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، پیکر شهید ناهی از منکر حجت الاسلام علی خلیلی فردا سه شنبه 5 فروردین ساعت 9:30 صبح از مسجد فاطمه زهرا(س) در نارمک به سمت مسجد النبی(ص) تشیع خواهد شد؛ همچنین ساعت 11 صبح در مسجد النبی نارمک آیت الله صدیقی نماز را بر پیکر شهید علی خلیلی خواهد خواند و پس از آن پیکر شهید به سمت بهشت زهرا تشییع و در قطعه شهدا به خاک سپرده میشود.
به گزارش فارس، 25 تیر ماه سال 1390 حادثهای دردناک در یکی از محلات شرق تهران رقم خورد.
در این حادثه جوان 19 سالهای به نام علی خلیلی در حین بازگشت از هیئت در حالی که همراه چند نفر از شاگردان یک مدرسه بود به واسطه امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
خلیلی توسط یک نفر از افراد شرور منطقه از ناحیه گردن و قسمت شاهرگ دچار جراحت شد و بیش از 15 دقیقه در خون خود میغلتید.
در این حادثه تعدادی از مراکز اورژانس بیمارستانی از پذیرش علی خلیلی امتناع کردند تا اینکه یکی از بیمارستانهای خصوصی در ازای واریز مبلغ 6 میلیون تومان حاضر به پذیرش وی شد.
سرانجام علی خلیلی که به دلیل شدت خونریزی به حالت اغما رفته بود بستری شد اما پزشکان امید زیادی به مداوای وی نداشتند.
علی خلیلی پس از مرخص شدن از بیمارستان در منزل بستری شد اما هر از گاهی به دلیل مشکلات ناشی از حادثه رخ داده به بیمارستان منتقل شده و بستری می شد.
وی بهمن ماه امسال نیز مجدداً در بیمارستان بستری شد و پس از یک ماه به خانه منتقل شد اما سرانجام امروز عصر و در بیمارستان بعثت دعوت حق را لبیک گفته و جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیدار اباعبدالله الحسین و یارانش شتافت.
خبرگزاری فارس این ضایعه دردناک را به خانواده خلیلی تسلیت گفته و برای آن مرحوم علو درجات و برای خانواده و بستگانش صبر مسئلت مینماید.
10 - احترام مؤ من |
|
(نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه)
تولد: 1252 قمری محل تولد: قریه چهارده آستانه اشرفیهوفات: 1334 قمری مزار: حرم مطهر امام علی علیه السلامعمر: 82 سالاساتید: بزرگانی چون: شیخ مرتضی انصاری، سیدحسین کوه کمره ای، میرزا حبیب اللّه رشتی، شیخ علی خلیلی تهرانی، ملامحمد نصیرالدین مدرس چهار دهی و... .شاگردان: حضرات آیات: آقاضیاءالدین عراقی، محمدجواد بلاغی، شیخ آقابزرگ تهرانی، سیدشهاب الدین مرعشی نجفی، میرزاحسن علیاری تبریزی و... .آثار: وسیلةالنجاة، شرح قواعد الاحکام، شرح زیارت جامعه کبیره، شرح صحیفه سجادیه، رساله در توحید و... .تولد: فقیه ارجمند، آیةاللّه میرزا محمدعلی مدرس چهار دهی از عالمان وارسته و اساتید برجسته حوزه علمیه نجف اشرف در قرن چهارده قمری به شمار می آید.وی در خاندانی از اهل علم و فضل، در قریه »چهار ده« از توابع آستانه اشرفیه در استان سر سبز گیلان دیده به جهان گشود. دوران کودکی را تحت تعالیم پدر و محبت های مادر سپری و رشد نمود. تحصیل: میرزا محمدعلی مقدمات علوم دینی را ابتدا در محضر پدر عالمش آیةاللّه ملامحمد نصیرالدین چهار دهی که از عالمان موجه و متقی گیلان بود فراگرفت، سپس راهی مدرسه صالحیه در قزوین شد و تحصیلاتش را در محضر اساتید آن دیار ادامه داد. این دانشور جوان چندی بعد، با کوله باری از عشق و امید عازم عتبات عالیات شد تا از برکات مشاهد مشرفه و از خرمن فضل و دانش فرزانگان آن دیار خوشه چینی کند. ایشان مدت دو سال در کربلا به تحصیل پرداخت، آنگاه به نجف اشرف، بزرگترین دانشگاه فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام در آن عصر رفت و از محضر اساتید پرآوازه آن حوزه قویم بهره های علمی و اخلاقی فراوان برد. از افتخارات ایشان این است که سال آخر عمر پربرکت شیخ اعظم مرتضی انصاری رحمةاللّه علیه را درک کرد و نام خویش را در شمار شاگردان برجسته و نامدار شیخ به ثبت رسانید. بر مسند تدریس: جناب مدرس چهار دهی اکثر ساعات شبانه روز، به تدریس و مطالعه مشغول بود و درس ایشان در میان فضلا و طلاب، مشتاقان فراوانی داشت. جلسات درس او یکی از پرجمعیت ترین حوزه درسی نجف به شمار می رفت، و برای این که موجب کم رونق شدن سایر دروس نشود و از طرفی طلاب و فضلا بتوانند از محضر دیگر اساتید بهره مند گردند، در ساعات خلوتی چون بین الطلوعین و بعد از نماز ظهروعصر اقدام به تدریس می کرد، که این امر، حاکی از تواضع و اخلاص ایشان بود. این استاد عالی قدر با این که مراحل عالی علم و معرفت را طی کرده بود و در معقول و منقول از چهره های ارزشمند و کم نظیر حوزه علمیه نجف به شمار می رفت، برخلاف سیره معمول و متداول بزرگان که به تدریس خارج فقه و اصول می پردازند، تا آخر عمر به تدریس سطح همت ورزید. مرتضی مدرسی چهار دهی، از نوادگان ایشان، در کتاب سیمای بزرگان می نویسد: »آقا میرزا محمدعلی، در زمان تحصیل خود متوجه شد که اکثر طلاب علوم دینی بدون تکمیل دروس سطح و استعداد لازم علمی، در درس های خارج شرکت می کنند و عمرشان هدر می رود و از طرف دیگر، اساتید عالی مقام نجف اشرف هم، حاضر نبودند کتب درسی حوزه را تدریس نمایند... لذا میرزای چهار دهی بعد از تکمیل مراتب علمی، نذر شرعی نمود که تدریس خود را منحصر به کتب درسی حوزه نموده و هرگز اقدام به تدریس خارج نکند، و بر همین اساس، تا آخرین ساعات زندگانی خود، وفای به نذر شرعی خود نمود و بیشتر کتب درسی، شامل فقه، اصول، کلام، ریاضیات و... تدریس می کرد و به همین جهت به »مدرس« شهرت یافت...« این استاد فرزانه، 60 سال، صاحب کرسی تدریس بود و شاگردان بسیاری به عالم اسلام تحویل داد. بسیاری از آیات و مشاهیر علما، از ایشان اجازه اجتهاد، روایت و امور حسبیه گرفتند. از نگاه صاحب نظران: شیخ آقابزرگ تهرانی در طبقات اعلام الشیعه در تجلیل از استاد بزرگوارش می نویسد: »طلاب و محصلین، استقبال بی نظیر از درس او نمودند و از حسن خلق او و سعه صدرش و اخلاص و رعایت حال طلاب بهره مند می شدند... من ندیدم در دوران تحصیل خود، در سطوح و بعد از آن کسی را، شاگردانی به اندازه او داشته باشد... از ابتدای ورودم به نجف در سال 1313 قمری در درس مکاسب وی شرکت کردم و از حضرتش اجازه روایت گرفتم.« آیةاللّه العظمی مرعشی نجفی رحمةاللّه علیه نیز درباره آن استاد ارجمند چنین فرموده است: »استاد مکرم ما، علامه شیخ میرزا محمدعلی مدرسی چهار دهی گیلانی رضوان اللّه علیه، فقیه، حکیم، محدث، ریاضی دان، مفسر، رجالی، عابد زاهد و مؤلف تألیفات بسیار بوده است و در تواضع این مرد با عظمت علمی و الهی همین بس که در ماه مبارک رمضان با آن عظمت و مقام والای علمی، مجالس عمومی تجوید و قرائت قرآن تشکیل می داد تا همگان از کلام الهی مستفیض شوند«. ویژگی های اخلاقی: علامه چهار دهی، علاوه بر تدریس و تألیف، بخشی از اوقات عمر شریف خود را به عبادت و راز و نیاز با پروردگار خویش اختصاص داده بود و سه وعده در صبح، ظهر و مغرب در رواق بالا سر حضرت امیر علیه السلام نماز جماعت اقامه می کرد و بسیاری از زهاد و عباد، علما و فضلا به ایشان اقتدا می کردند. ساعات زیادی در حرم مطهر مشغول خواندن نوافل، ادعیه و زیارات جامعه کبیره، امین اللّه و نماز جعفر طیار بود و هر ساله چندین بار برای زیارت حرم ملکوتی حضرت سیدالشهدا علیه السلام با پای پیاده به کربلا مشرف می شد. هم چنین عنایت ویژه ای به مساجد سهله و حنانه داشت و شب های چهارشنبه به مسجد سهله مشرف می شد. اسوه پارسایی: از خصوصیات بارز زندگی علامه چهار دهی، پارسایی و ساده زیستی بود. آن بزرگوار با این که از علمای بزرگ و مدرسین صاحب نام بود، به علت فقر مالی، تا سن چهل سالگی ازدواج نکرد، تا این که یکی از تجار مهم و معروف رشت به نام حاج حسن، جهت پرداخت وجوهات به حضور میرزای شیرازی رسید و به توصیه میرزا، تمام آن پول ها را به نجف برده و به علامه چهار دهی تقدیم کرد؛ و وقتی متوجه شد ایشان ازدواج نکرده؛ یگانه دختر خود را نیز به عقد وی درآورد. از آن به بعد، تاجر مزبور هر ساله مبالغ هنگفتی پول و کالا برای میرزا به نجف می فرستاد و چنین تصور می کرد که باید زندگی میرزا کاملا متحول شده باشد تا این که در یکی از سال ها برای زیارت و دیدار با داماد معروفش به نجف رفت، اما در کمال ناباوری مشاهده کرد در منزل دامادش، بساطی نیست و جناب میرزا همه آن پول ها و هدایا را بین فقرا و طلاب نیازمند تقسیم می کرده است. با کودکان: این علامه بزرگوار انس و علاقه خاصی به کودکان داشت و همیشه آب نبات هایی را در جیب خود داشت و هر وقت در کوچه های نجف با کودکان مواجه می شد آنان را صدا می زد به آنها آب نبات می داد و اصول دین یاد آنها می داد به طوری که وقتی کودکان، از دور ایشان را می دیدند، دور وی جمع می شدند و می گفتند: اللّه جل جلاله ربی، محمد رسول اللّه نبیی و علی بن ابی طالب امامی« تا از ایشان آب نبات بگیرند. استخاره یا کرامت: یکی از شاگردان آن فقیه وارسته می گوید: در یکی از روزهای گرم تابستان موقع ظهر، درب خانه ام به شدت کوبیده شد، وقتی درب را باز کردم دیدم یکی از دوستان طلبه است، پرسیدم چه شده؟ گفت: از گرسنگی به تنگ آمده ام، از شما می خواهم مراقب زن و بچه ام باشید تا به ایران بروم بلکه خداوند گشایشی در زندگی ام ایجاد کند. گفتم: آیا با کسی مشورت کرده ای؟ گفت: نه، گفتم: همین الان به حرم مطهر امیرالمومنین علیه السلام مشرف شو، استادمان میرزا محمدعلی در آنجا مشغول عبادت است، در این باره استخاره کن، هر چه آمد عمل کن. او پذیرفت و رفت. ادامه در پس از ساعتی با خوشحالی برگشت گفت: نزد آقا میرزا محمدعلی رفتم و استخار خواستم، ایشان قرآن را باز کرده و رو به من کرد و گفت: »آقا شیخ، از حضرت امیر علیه السلام خجالت نمی کشی که می خواهی زن و بچه ات را بی سرپرست در نجف رها کنی و برای شکم چرانی به ایران بروی؟ صبر کن، به زودی فرجی حاصل خواهد شد«. خودش هم یک کمکی به من کرد. و بعد از مدتی آن طلبه از تنگی معیشت رهایی یافت. رحلت: علامه چهار دهی، پس از عمری تلاش علمی و خدمت به اسلام، در آخر محرم الحرام 1334 قمری دار فانی را وداع گفت و به دیدار معبود شتافت. پیکر آن بزرگ مرد علم و عمل، پس از تشییع، در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به خاک سپرده شد. از مرحوم آیةاللّه سیدمحمد لاهیجانی نقل شده: در زمان اقامتم در نجف اشرف، یکی از علمای رشت از دنیا رفت و قرار شد او را در مقبره مرحوم چهار دهی دفن نمایند. وقتی قبر شکافته شد، بدن تر و تازه و صورت شاداب و محاسن خضاب شده آیةاللّه چهاردهی بعد از بیست سال از رحلتش نمایان شد و همگان آن را دیدند، و این نشانه عظمت روحی و معنوی آن بزرگوار است. اعلی اللّه مقامه الشریف منبع: گلشن ابرار/7 |
تصویر برخی از آثار علامه چها ردهی:
شرح صحیفه سجادیه علیه السلام ، تالیف میرزا محمد علی مدرسی چهاردهی رحمه الله علیه
کتاب شریف از تالیفات میرزا محمد علی مدرسی چهاردهی رحمه الله علیه می باشد. این مجموعه در اسلوب و طریقه خودش، از عالىترین اسلوبهاى ادبیات عرب و بالاترین مقاصد دین مبین و دقیقترین اسرار خداشناسى و پیغمبرشناسى و صحیحترین روش براى آموختن علوم اجتماعى و اخلاق و آداب اسلامى است.
یکصد و بیست درس زندگى از سیره حضرت محمد (ص )
مؤ لف : حمید رضا کفاش
6 - آموختن علم و دانش |
|
برگزاری مراسم فاطمیه (س) در روستای تجن گوکه شهرستان آستانه اشرفیه
مراسم فاطمیه (س) در مسجد جامع روستای تجن گوکه با سخنرانی حجت الاسلام یوسف صابری روحانی مستقر این روستا برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل تبلیغات اسلامی گیلان، حجت الاسلام یوسف صابری در این مراسم گفت : فاطمه زهرا(علیهاالسلام) فجر درخشانى است که از دامان او، خورشید امامت و ولایت درخشیده است؛ آسمان بلند و رفیعى است که در آغوش آن، ستاره هاى فروزان ولایت قرار گرفته است. .
روحانی مستقر روستای تجن گوکه در ادامه اظهار کرد: واقعا دختر پیامبر اکرم (ص)، معمای ناگشودهی ذهن بشر و معارف بشری است که تاکنون کسی نتوانسته به حقیقت او پی ببرد.
وی در پایان افزود: فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرشته نجات انسان ها در طول تاریخ است. براى همین هم هست که ائمّه معصومین (علیهم السّلام) اینقدر براى آن بزرگوار تکریم و حرمت قائلند و نسبت به او اظهار خشوع می کنند.
گفتنی است، این مراسم 14 فروردین 92 در مسجد جامع روستای تجن گوکه برگزار شد.
یکشنبه 18 فروردین 1392 - 10:18
م
میدان گیل شهر قشنگ لاهیجان
.: Weblog Themes By Pichak :.