یکصد و بیست درس زندگى از سیره حضرت محمد (ص )
مؤ لف : حمید رضا کفاش
65 - رفتار با مردم |
حضرت فرمود: با مردم آن گونه رفتار کن که دوست دارى با تو آن گونه رفتار کنند، و از رفتار با آنها که خوشایند تو نیست ، بپرهیز.(66) |
66 - رفع مشکلات |
|
67 - روزه |
|
68 - ریا |
هر کس امید دیدار پروردگار خود دارد، باید کار شایسته کند و در پرستش پروردگار خویش ، کسى از شریک نگیرد. |
69 - ریزش گناهان |
|
70 - ساده زیستى |
زندگى من ، زندگى ساده است . من حاضرم شما را طلاق بدهم و طبق دستور قرآن که زن مطلقه را باید مجهز کرد، حاضرم چیزى هم به شما بدهم . اگر به زندگى ساده من مى سازید، بسازید، و اگر مى خواهید رهایتان کنم ، زهایتان بکنم . البته همه شان گفتند: خیر، ما به زندگى ساده مى سازیم . (73) |
71 - سر آغاز دانش |
|
72 - سلام |
|
73 - سلام به کودکان |
|
74 - سه حکمت |
|
75 - شیوه معاشرت |
|
76 - صله رحم |
یا رسول الله ! فامیل من تصمیم گرفته اند بر من حمله کنند و از من ببرند و دشنامم دهند، آیا من حق دارم آنها را ترک گویم ؟ فرمودند: در آن صورت خداوند همه شما را ترک مى کند. عرض کرد: پس چه کنم ؟ فرمودند: بپیوند با هر که از تو ببرد، و عطا کن به هر که محرومت کند، و در گذر از هر که به تو ستم نماید، زیرا چون چنین کنى ، خدا تو را بر آنها یارى دهد. (79) |
77 - عاطفه |
رسول اکرم صلى الله علیه و آله با شنیدن این ماجرا، آن چنان گریه کرد که اشک دیدگانش خشک شد. (80) |
78 - عالم بى عمل |
|
79 - عطر |
اگر عطر براى آن حضرت تعارف مى آوردند، خود را به آن معطر مى ساخت و مى فرمود: بویش پاکیزه و حمل کردنش آسان است . و بیش از آن مقدارى که براى خوراک خرج مى کرد، به عطر پول مى داد.(83) |
80 - عطوفت با همسر |
|
81 - عفو |
|
82 - عفو و گذشت |
هان ! قریشیان ! چه مى گویید؟ فکر مى کنید با شما چه خواهم کرد؟ قریشیان یکصدا فریاد زدند: نیکى ... تو برادرى بزرگوار و فرزند برادرى کریم و بزرگوارى . حضرت فرمود: حرف برادرم یوسف علیه السلام را تکرار مى کنم : امروز متاءثر و شرمسار مى باشید. من شما را عفو کردم ، خدا هم گناه شما را ببخشد که مهربانترین مهربانان است . بروید، شما آزاد هستید. (86) |
83 - غذاى حرام |
سپس مرغ همسایه را گرفته و فرستادند، به خیال آنکه بعد پولش را بدهند. آن حضرت باز هم میل نکرد و فرمود: و ما اراها من شبهة یصوننى ربى عنها علیه السلام : آنها متوجه نبودند که این غذا شبه دارد، ولى مرا پروردگارم حفظ فرمود. آنگاه یهودیان گفتند: لهذا شان عظیم : این طفل داراى شاءن و مقام عالى است . (87) |
84 - غذا دادن به کودکان |
|
85 - غش در معامله |
|
86 - غیبت |
|
87 - فرزند شهید |
من پرسیدم : اى رسول خدا، پدر و مادرم فدایت باد. چرا گریه مى کنى ؟ مگر درباره جعفر و همراهانش به شما خبرى رسیده است ؟ فرمود: آرى ، آنها امروز به شهادت رسیدند.(91) |
تاریخ : دوشنبه 93/1/4 | 9:32 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.