سفارش تبلیغ
صبا ویژن

/ شرح دعای روز بیست و دوم

دعا جوشن کبیر رمضان


اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ                        در دعاهایمان از خدا بخواهیم با فضل با ما برخورد کند نه با عدل الهی!

 وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ                                    ای خدا در این روز به روی من درهای فضل و کرمت را بگشا

وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ                         و بر من برکاتت را نازل فرما

وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ                          و بر موجبات رضا و خوشنودیت موفقم بدار 

 یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین                                 و در وسط بهشت هایت مرا مسکن ده

 اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ                       ای پذیرنده دعای مضطر پریشان.

دعا با صدای امیر رضا عرب

 

خدایا درهای فضلت را به روی من باز کن ؛ الان خداوند با فضل خود با ما معامله می کند و اگر بخواهد با عدلش با ما برخورد کند کار همه ما خراب است. در  دعا می خوانیم « اَللّهم عاِملنا بِفَضلِک وَ لا تُعامِلنا بِعَدلِک » [شرح اصول کافی ، ملا صالح مازندرانی  ج 10ص 191]

 

منظور از ابواب چیست؟

در این دعا از خداوند خواستاریم که دربهای فضل و کرم خود را بر روی ما بگشاید، حال می خواهیم بدانیم که منظور از ابواب (دربها) چیست؟ اگر به ظاهر آن نظر اندازیم می بینیم که ابواب همان موانعی هستند که برای واردشدن به مکان های مورد نظر نیاز به فتح و گشودن آنها داریم که برای فتح و گشودن آنها نیز نیاز به مفتاح و کلید داریم آن هم کلیدی که مخصوص درب مورد نظر باشد چرا که اگر کلید هر درب در جای خود قرار نگیرد آن درب گشوده نمی شود مگر اینکه شاه کلید داشته باشیم که آن کلیدی است که تمام دربها را می گشاید...

فضل خداوند به بندگانش همان هدایت به صراط مستقیم است هدایتی که در بهای رحمت و بخشش خداوند را بر روی بندگانش می گشاید که ما نیز در این روز از خداوند می خواهیم که ابواب فضل و رحمتش را بر روی ما بگشاید...

 

و اگر به بطن آن نظر کنیم منظور از ابواب (دربها) همان دربها و ورودی هایی است که بر اساس رضا و خشنودی خداوند و یا خشم و غضب او باز می گردد، به فرض مثال: هنگامی که بنده ای گناه و معصیتی از پروردگار خویش انجام می دهد آنگاه است که آن معصیت و گناه سبب گردیده است تا یکی از درب های خشم و غضب الهی بر روی او باز گردد که کلید بازشدن این درب انجام آن گناه می باشد...

 

منظور از فضل الهی چیست؟

برای آنکه مختصرا از فضل الهی صحبت به میان آوریم اشاره می نماییم به دو آیه از قرآن کریم ”وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیطَانَ إِلَّا قَلِیل”‌ (نساء /83) یعنی ”و اگر فضل و رحمت الهی شامل حال شما نبود همانا جز اندکی همه از شیطان پیروی می کردید”‌.” فَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ”‌ (بقره/64) یعنی ”پس اگر فضل و رحمت خداوند شامل حال شما نبود البته در شمار زیانکاران عالم بودید”‌ همانطوری که در آیه اول مشاهده می نماییم خداوند (عزوجل) می فرماید: اگر فضل و رحمت خداوند شامل حال شما نبود جز اندکی همه از شیطان پیروی می نمودید، و این را می دانیم که پیروی از شیطان برابر است با ضلالت و گمراهی و ورود به خشم و غضب الهی و فضل خداوند، توفیق و عنایتش به بندگان و راهنمایی آنان به سوی عبادت و اطاعتش می باشد ”یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ”‌ (یونس/25) یعنی ”(خداوند) هرکه را بخواهد به راه مستقیم هدایت می نماید”‌ به طوری که در قرآن می فرماید: ”وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ”‌ (بقره/168) یعنی ”و از وسوسه های شیطانی پیروی نکنید، به درستی که او برای شما دشمنی آشکار است”‌ و در آیه دوم که می فرماید: اگر فضل و رحمت خداوند بر بندگانش نبود و آنها را هدایت نمی نمود به حقیقت که آنان از شیطان پیروی نموده و مورد غضب الهی واقع می شدند و دوزخ بر آنان واجب می گشت و در حالی که از زیانکاران شده بودند چرا که ”ان الانسان لفی خسر”‌ (عصر/2) یعنی ”به درستی که انسان در خسران و زیان است”‌ پس فضل خداوند به بندگانش همان هدایت به صراط مستقیم است هدایتی که در بهای رحمت و بخشش خداوند را بر روی بندگانش می گشاید که ما نیز در این روز از خداوند می خواهیم که ابواب فضل و رحمتش را بر روی ما بگشاید...

برکات مادی شامل جمیع نعمتهایی است که انسان از آنها به عنوان مایحتاج زندگی خود استفاده می نماید مثل (آب، میوه جات، سبزیجات و...) و برکات معنوی شامل نعمتهایی است که انسان از آنها به عنوان راه و وسیله ای برای تقرب به ذات اقدس الهی استفاده می کند مثل (توبه، استغفار، ذکر، دعا و...) که ما نیز از خداوند در این روز می خواهیم که برکاتش را بر سر ما بباراند...


برکات الهی

و انزل علی فیه برکاتک ”و در این روز بر من برکاتت را نازل فرما”‌

 در اول دعا از خداوند درخواست نمودیم که دربهای فضل و رحمتش را بر روی ما بگشاید، زیرا هنگامی که دربهای فضل و رحمت او بر روی بندگان گشوده شود آنگاه است که برکات و رحمات الهی بر سر بندگان فرود می آید که اگر بخواهیم به آن برکات اشاره نماییم آنها را به دو دسته تقسیم می کنیم: 1- برکات مادی 2- برکات معنوی، که برکات مادی شامل جمیع نعمتهایی است که انسان از آنها به عنوان مایحتاج زندگی خود استفاده می نماید مثل (آب، میوه جات، سبزیجات و...) و برکات معنوی شامل نعمتهایی است که انسان از آنها به عنوان راه و وسیله ای برای تقرب به ذات اقدس الهی استفاده می کند مثل (توبه، استغفار، ذکر، دعا و...) که ما نیز از خداوند در این روز می خواهیم که برکاتش را بر سر ما بباراند...


”آنچه که موجب رضایت الهی است”‌

وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ

خدایا من را به اموری که مورد رضای توست موفق بدار، اهل دعا و دستگیری از دیگران باشم. کاری بکنم که خدا از من راضی بشود.

خداوند در قرآن می فرماید: ”‌إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ...”‌‌ (بقره/186) یعنی ”‌هنگامی که بندگان من از تو در مورد من سئوال می کنند، بگو که من نزدیک (آنها هستم) و اجابت می کنم دعای کسانی را که مرا می خوانند و از من درخواست می کنند.”‌‌ پس ما نیز در این روز از خداوند خواستاریم که ما را از خشم و غضب خود دور ساخته و به بهشت برینش که سرچشمه رضایت اوست، داخل سازد


با توجه به آیات و روایات رضایت خداوند در این است که بنده مومن از دستورات خداوند و رسولش اطاعت نموده و در انجام آنها قصور نورزد ”وَ اَطیعوالله وَ الرَّسول لَعَلَّکُم تُرحَمون”‌ (آل عمران/132) یعنی ”و از حکم خدا و رسول او فرمان برید، باشد که مشمول رحمت و لطف خداوند گردید”‌ و به صورت جامع تر انجام واجبات و ترک محرمات الهی است که موجبات رضایت الهی را از بندگان خویش فراهم می سازد. تا به درجه ”رضی الله عنهم و رضوانه ذلک الفوزالعظیم”‌ یعنی ”خداوند از آنان راضی است و آنان از پروردگار خویش که این رستگاری عظیم است”‌ دست یابند که ما نیز از خداوند در این روز خواستاریم که ما را موفق بدارد تا اینکه به رضا و خشنودی او دست یابیم...

 وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ

خدایا من را در وسط بهشت ساکن کن، شاید وسط بهشت محل سکونت اولیاء الهی است که آن را از خدا درخواست می کنیم

همان طور که می دانیم خداوند در قرآن می فرماید: ”إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ...”‌ (بقره/186) یعنی ”هنگامی که بندگان من از تو در مورد من سئوال می کنند، بگو که من نزدیک (آنها هستم) و اجابت می کنم دعای کسانی را که مرا می خوانند و از من درخواست می کنند.”‌ پس ما نیز در این روز از خداوند خواستاریم که ما را از خشم و غضب خود دور ساخته و به بهشت برینش که سرچشمه رضایت اوست، داخل سازد.

یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین

 ای خدایی که دعای مضطرین را اجابت می کنی، دعاهای امروز را در حق من مستجاب کن.

 

نماز شب بیست و سوم ماه رمضان

هشت رکعت نماز به هر سوره ای که میسر بود

فرآوری : زهرا اجلال

گروه دین تبیان

 


منابع :

بیانات آیت الله مجتهدی طهرانی

سایت مفاد

سایت ایکنا




تاریخ : یکشنبه 93/4/29 | 12:1 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
چرا هاشمی آشکارا از این فتنه‌گر هتاک حمایت می‌کند؟ +عکس

 
این حمایت و دلجویی ویژه و بالانشینی خزعلی در محفل هاشمی بدون معنا و بی‌دلیل نیست. چرا آقای هاشمی‌رفسنجانی تا این اندازه آشکار و مشخص از فرد هتاک به آیت‌الله مهدوی‌کنی حمایت می‌کند؟
چرا هاشمی آشکارا از این فتنه‌گر هتاک حمایت می‌کند؟ +عکس

به گزارش جهان، وطن امروز نوشت:
آقای هاشمی‌رفسنجانی به صورت معناداری مهدی خزعلی را تفقد کرده است. یعنی این پیر سیاست به گونه‌ای با این نوباوه فتنه برخورد می‌کند که چندان عادی نمی‌نماید. زمانی که مهدی خزعلی به علت نوشته‌ای سخیف و موهن بازداشت شد، هاشمی‌رفسنجانی به او تلفن کرد و آنگونه که سایت مهدی خزعلی منتشر کرده از او خواست تا رسیدن به اهداف عالیه صبر کند. هاشمی بلافاصله پس از آزادی خزعلی، او را به کاخ مرمر برد و از او دلجویی کرد. او هنگامی که با خزعلی روبه‌رو شد از آزادی او ابراز خشنودی کرد. با خزعلی آنقدر راحت است که خوش و بش هم کردند و هاشمی به شوخی به او گفت: «چند روز صبر می‌کردی و بعد دوباره شروع می‌کردی. از دست عزرائیل فرار کردی و حالا در کاخ هستی!»

سه‌شنبه‌شب در مراسمی که هاشمی برای برخی اهالی رسانه و برخی سیاسیون وابسته و نزدیک به خود تدارک دیده بود، خزعلی را در بالای جمع نشاندند تا نشان بدهند جایگاه مهدی خزعلی هتاک نزد هاشمی رفسنجانی تا چه اندازه است.

اکنون سؤال این است که چرا مهدی خزعلی در محفل هاشمی بالانشین می‌شود؟ شاید راز این بالانشینی در دلیل بازداشت مهدی خزعلی باشد.

http://www.jahannews.com/images/docs/files/000370/nf00370798-2.jpg


پس از عارضه قلبی آیت‌الله مهدوی‌کنی که موجب وخامت حال این روحانی مبارز و عالیقدر شد، وی به کما رفت؛ تقریبا اکثر چهره‌های دینی یا نمایندگان آنها و نمایندگان بیشتر گرایشات سیاسی به عیادت این روحانی باسابقه و رئیس باسابقه‌ترین تشکل سیاسی روحانیت رفتند. کسی که سابقه مبارزاتی بسیار روشن و محکمی دارد و در مناصب مهم اجرایی جمهوری اسلامی بوده است. تشکل آیت‌الله مهدوی‌کنی تقریبا مهم‌ترین تشکل سیاسی روحانیت در ایران است و به همین دلیل این روحانی خوشنام همواره هم مورد احترام رقبا بود و هم مبدأ شیخوخیت تصمیم‌گیری‌های مهم اصولگرایان. مشی و منش آقای مهدوی‌کنی باعث شده بود این روحانی باسابقه تقریبا مورد احترام همه سلایق بوده و شخصیتی جامع‌الاطراف باشد و به همین دلیل اعتماد اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان مجلس خبرگان را برای حضور در جایگاه ریاست مجلس خبرگان کسب کرد.

اما پس از عارضه قلبی این روحانی عالیقدر که مورد احترام و اعتماد امام (ره) و رهبری بوده‌اند و در حالی که همه برای سلامتی او دست به دعا برداشته‌اند، ناگهان مهدی خزعلی به واسطه مختصات روانی ناآرام خود، تهمت‌ها و اهانت‌های بی‌شرمانه‌ای علیه آیت‌الله مهدوی‌کنی منتشر کرد و همین نوشته موهن و زشت باعث بازداشت وی شد اما همانطور که گفته شد پس از بازداشت خزعلی، او به صورت ویژه مورد تفقد هاشمی قرار گرفت. خزعلی پیش‌تر نیز به دلایل اقدامات ضد امنیتی بازداشت شده بود اما حمایت‌های رفسنجانی از او این بار بسیار ویژه و متفاوت بود.

این حمایت و دلجویی ویژه و بالانشینی خزعلی در محفل هاشمی بدون معنا و بی‌دلیل نیست. چرا آقای هاشمی‌رفسنجانی تا این اندازه آشکار و مشخص از فرد هتاک به آیت‌الله مهدوی‌کنی حمایت می‌کند؟ چرا فردی که مشکلات و اقدامات ضد امنیتی داشته است اکنون تا این اندازه نزد آقای هاشمی محبوب می‌شود؟

http://www.jahannews.com/images/docs/files/000370/nf00370798-1.jpg


آقای هاشمی لابد می‌دانند باید حرمت آیت‌الله مهدوی‌کنی حفظ شود. هنوز چند روزی از حمله قلبی آیت‌الله مهدوی‌کنی نگذشته بود که حامیان آقای هاشمی طرح جانشینی هاشمی به جای آیت‌الله مهدوی‌کنی در مجلس خبرگان را مطرح کردند و اکنون آیت‌الله مهدوی‌کنی، رئیس مجلس خبرگان رهبری هنوز در قید حیاتند که آشکارا و به صورت معنادار از فرد توهین‌کننده به وی تفقد و حمایت می‌شود. حرمت آیت‌الله مهدوی‌کنی رعایت نشد و متاسفانه بیشتر از توهین‌های یک عنصر دسته چندم، این رفتار آقای هاشمی است که موجب بی‌حرمتی به آیت‌الله مهدوی‌کنی شده است.

آقای هاشمی که خود از اعضای مجلس خبرگان رهبری و رئیس سابق این مجلس بوده است قاعدتا باید بیشتر از دیگران نسبت به حفظ حرمت و شأن رئیس این مجلس آن هم یک روحانی در تراز آیت‌الله مهدوی‌کنی مقید باشد. این رفتار آقای هاشمی که پیگیر احوالات فرد هتاک به رئیس مجلس خبرگان رهبری است و پس از آزادی، او را در بالای محفل خود می‌نشاند؛ ثبت و در زمان خود رسیدگی خواهد شد. قطعا خود هاشمی هم این را می‌داند.

http://jahannews.com/vdcb9gbfwrhbzzp.uiur.html

*****************************************************


************************************

      

 




تاریخ : شنبه 93/4/28 | 11:6 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
ماجرای شفای مرحوم آیت‌الله علی صافی در حرم رضوی
 
فرزند آیت الله علی صافی گلپایگانی با بیان ماجرای شفا یافتن بیماری پدر توسط امام رضا(ع) گفت: پدر در کوچکترین امور و حتی در امور سیاسی و اجتماعی اخلاقیات را به طور کامل رعایت ‌می کردند و بر اخلاقیات تأکید و مراقبه زیادی داشتند.
ماجرای شفای مرحوم آیت‌الله علی صافی در حرم رضوی
به گزارش جهان به نقل از مهر، مصطفی صافی گلپایگانی فرزند آیت الله علی صافی گلپایگانی در برنامه ضیافت شبکه قرآن و معارف سیما بیان داشت: مرحوم والد در سال 1291 متولد شدند و حدود 18 سالگی نیز بعد از تکمیل مقدمات تحصیل نزد پدر و دایی بزرگوارشان به قم رفتند که آن زمان مصادف بود با زمان آیت الله حائری و ابتلائات و سختی‌های زمان رضاخان.

وی ادامه داد: در سن 21 سالگی بود که ایشان در امتحانی سخت شرکت کردند و توانستند به صورت رسمی مدرس فقه و اصول حوزه شوند. خودشان تعریف می‌کردند که برای شرکت در این امتحان به نزد آیت‌الله حائری در حرم رسیدم و ایشان با بزرگواری مرا به نشستن در مکانی دعوت کردند تا پاسخگویم باشند و بعد که موضوع امتحان را گفتم گفتند امتحان سختی است اما شما شرکت کنید و من نیز شرکت کردم و پذیرفته شدم.

فرزند آیت‌الله گلپایگانی اظهار داشت: مرحوم والد نسبت به استادان خود همیشه به بزرگی و تکریم یاد می‌کردند و اگر کوچکترین حرفی در رابطه با این بزرگواران زده می‌شد به شدت برآشفته می‌شدند و از حریم روحانیت دفاع می‌نمودند.

وی تأکید کرد: در رابطه با شخصیت ایشان باید بگویم که به تمام معنا شخصیت جامعی بودند به طوری که در عین صلابت و شجاعت بسیار مهربان و ساده‌زیست بودند و عنایت زیادی به دوستان و خویشان و مؤمنان داشتند یکی از موضوعاتی هم که به شدت بر آن تأکید داشتند صله رحم بود و آن چنان بر این امر اصرار داشتند که اگر کسی وی را نمی‌شناخت فکر می‌کرد که پدر در این زمینه افراط می‌کردند.

وی اضافه کرد: یکی از موضوعاتی که پدر نسبت به آن هرگز پروایی نداشتند بحث امر به معروف و نهی از منکر بود. نه تنها در این موضوع بلکه در هیچ موضوع دیگری نیز به جز از خدا از کس دیگر نمی‌ترسیدند و با شجاعت در برابر مظاهر فساد و منکر می‌ایستادند.

فرزند آیت‌الله گلپایگانی تصریح کرد: مکارم اخلاق ایشان در حد بسیار بالایی بود و در تمامی جوانب حتی امور سیاسی و اجتماعی این اخلاقیات را رعایت می‌کردند. به یاد دارم که زمانی که قرار بود مسجد قطب را تجدید بنا کنند به مدیر کار می‌گفتند روزها دیرتر کار را شروع کنید دلیلش را که می‌پرسیدیم می فرمودند به این خاطر که بعضی از کارگرها که دیر وقت سرکار رسیده‌اند کاری برایشان نمانده است بروید آنها را بیاورید و پول بیشتری هم به آنها بدهید.

وی گفت: پدر نسبت به تشرف به مکان‌های زیارتی به شدت مقید بودند که تمامی اعمال را همان طور که وارد شده است به‌جا آوردند به طوری که حتی سال‌های اواخر عمرشان که بر روی ویلچر هم می‌نشستند به حرم می‌آمدند و وقتی به حرم می‌رسیدیم بلند می‌شدند ضریح را می‌بوسیدند و همان طور که وارد شده بود اعمال را به جا می‌آوردند.

وی ادامه داد: پدر بر روی اعمال و دعاهای دیگر نیز همین تأکیدات را داشتند و می‌گفتند باید همان طور که وارد شده است دعا را بخوانیم چرا در دعای کمیل چند بار یا رب یا رب می‌گویند.

مصطفی صافی گلپایگانی بیان داشت: یک بار که به مشهد رفته بودیم یکی ‌از گوش‌های پدر که چند سال پیش مشکل پیدا کرده بود دوباره دچار عفونت شده بود به همین دلیل خون و عفونت زیادی از این گوش خارج می‌شد و پدر به این خاطر که نکند حرم نجس شود به داخل حرم نمی رفت و از همان بیرون دعا و زیارت را می‌خواند.

وی افزود: هربار که پدر از حرم بازمی‌گشت ما باندها را باز می‌کردیم و عوض می نمودیم یکبار که ایشان از حرم برگشتند و ما طبق معمول خواستیم باندها را باز کنیم دیدیم هیچ اثری از خون و عفونت نیست و پنبه کاملا تمیز است به پدر که گفتیم گفتند از امام رضا(ع) عجیب نیست زیرا من این بار که به حرم رفتم و نتوانستم داخل حرم بروم دلم شکست رو به آقا کردم و گفتم آقا جان می‌گویند شما به سگ هم نگاه می‌کنید آیا ما از سگ نیز کمتریم؟!

وی گفت: یک بار که به حرم امام رضا مشرف شدیم تا حرم تاکسی گرفتیم و راننده پرسید کجا می‌روید من گفتم مگر غیر از حرم جایی هست؟ همان لحظه پدر این شعر را سرودند که مرا به غیر حرم این دیار کاری نیست/ به جز زیارت مولای خویش یاری نیست* خدا کند بپذیرد من ضعیف ذلیل/ که جز به لطف و عنایتش امیدواری نیست.

وی در پایان سخنانش تصریح کرد: پدر اشعار بسیار زیادی علاوه بر مجموعه شعرهایشان برای حضرات معصومین(ع) داشتند که این اشعار طبق مناسبت‌ها و مراسم بود که یکی از اشعارشان نیز در رابطه با وضع مردم فلسطین و ظلم صهیونیسم و پیش ‌بینی آینده بود که این شعر را در سال 1349 و در زمانی که در مشکین‌شهر تبعید بودند سروده بودند که یکی از طلاب مشکین‌شهر نیز آنرا می‌خواند و ساواک هم دستگیرش کرد.

http://jahannews.com/vdcg3q9wxak9uz4.rpra.html



تاریخ : شنبه 93/4/28 | 10:45 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


با توجه به نقش حساس و فعال روحانیون در هدایت بخش قابل توجهی از توده های مردم، لزوم آشنایی جدی آنان با تاریخ ایران و تمدن اسلامی احساس می شود. سخن این مقاله شرح این نیاز است.
چرا طلاب درس تاریخ ایران و تمدن اسلامی نمی خوانند؟

به گزارش بولتن نیوز، چند روز پیش رهبری در دیدار با اساتید دانشگاه ها، باز هم بحث پیشرفت علمی را مطرح کردند و گفتند: «حرکت علمی کشور موضوعی اساسی برای آینده کشور و جامعه و حتی برای دنیای اسلام است» «ایشان افزودند: پس از سال‌ها تأکید بر اهمیت کار علمی، اکنون حرکت علمی کشور به موفقیت‌های بزرگی دست یافته و در بُعد جهانی نیز شناخته شده است و در واقع می‌توان گفت از نهضت علمی جمهوری اسلامی ایران، در دنیا، رونمایی شده است... مهمترین نگرانی این است که نهضت علمی کشور که پس از سال‌ها زحمت و مجاهدت و حرکت در مسیری سخت، به نیمه راه رسیده است، دچار وقفه یا توقف شود... هرگونه توقف در این مسیر و یا کُند شدن شتاب موتور علمی کشور، با عقب‌گرد همراه خواهد بود... اگر این نهضت و حرکت علمی متوقف شود، بازگرداندن آن، بسیار مشکل خواهد بود بنابراین همه باید با تمام توان، به پیشرفت علمی کشور کمک کنند».

بنده به شخصه فکر می کنم این دیدگاه با این همه تأکید روی پیشرفت علمی با آنچه که اخیرا از یکی از اساتید حوزه در باره پیشرفت مطرح شد، منافات دارد، آنجا که آن استاد گفتند: اگر قرار بود مشکل اصلی ما، اقتصاد و مادیات باشد، که در این صورت اگر انقلاب نمی‌کردیم، بهتر بود؛ چراکه در آن زمان نه تحریمی دامن‌گیر ملت ایران بود و نه مشکل انرژی هسته‌ای داشتیم و الآن در وضعیت پیشرفته‌تری بودیم، زیرا از همان زمان قراردادهایی برای صنعت هسته‌ای منعقد شده و در حال اجرا بود».

البته بنده هم به این نکته توجه دارم که این سخن توجیه پذیر است، اما به قول طلبه ها، ثمره بحث آنجا ظاهر می شود که سر یک دوراهی پرسشی قرار بگیریم که ما به هر حال با داشتن یک کشور پیشرفته بهتر می توانیم برابر دشمن بایستیم و مقاومت کنیم یا بدون آن. این فکر شبیه آن است که ما با تقویت آخرت گرایی به صورت افراطی، مشی صوفیانه را در پیش گرفته و به بهانه تهذیب نفس و تقویت معنویت، از مادیت غافل باشیم. صوفیه در آنجا نیز مشابه همین توصیه ها را داشتند و قرنها مردم کشور ما را با راهنمایی به سوی خانقاه از دنیایشان بازداشتند و کاروان تمدنی ما را به عقب انداختند. 

 این تفاوت را عرض کردم تا آن را بهانه نکته دیگری قرار دهم و آن این که ساعتی وقت گذاشتم تا عناوین درس های طلاب را در سطوح درسی مختلف ببینم. در سایت حوزه قم، و سایت اطلاع رسانی حوزه (http://www.hawzah.net/FA/articleview.html?ArticleID=6340) و همچنین ویکی پدیا که ذیل مدخل طلبه شرح جالبی در باره مراتب دروس طلبگی داده بود.

متاسفانه و به رغم آن که در رشته تخصصی تاریخ، اندکی توجه به مباحث تمدن اسلامی و ایران شده ـ و البته تعداد شاغلین به این تخصص در میان مجموع طلاب، انگشت شمار است ـ عموم طلبه های شیعه و سنی کشور درسی به عنوان تاریخ ایران و تاریخ تمدن اسلامی نمی خوانند.

این دو درس، اهمیت زیادی دارد. طلبه‌ای که در تمام سالها ذهنش مشغول عربیت و اسلامیت و فقه و اصول و احیانا تفسیر و فلسفه است، چرا نباید بداند در کدام کشور زندگی می کند؟ تاریخ این کشور چه فراز ونشیب هایی را طی کرده است؟ این کشور چه همسایگانی داشته و چه تهدید هایی در طول تاریخ برابر وی از ناحیه شرق و غرب مطرح بوده است؟

بدیهی است که او باید بداند که اقوامی که در این کشور زندگی می کنند چه پیشینه ای دارند، ویژگی های آنان چیست، ایران چگونه از مجموع آنها پدید آمده و زبان فارسی و ترکی و لری و کردی و دیگر گویش های مهم این کشور، چه ارتباط و سنخیتی با هم دارند. تکیه کردن صرف روی فرهنگ عربی، به رغم اهمیت آن، بدون آشنایی با زبان فارسی و ملی و تاریخ ایران، دقیقا نمی تواند طلبه را در مسیری که باید قرار دهد.

البته بنده تاکید می کنم که مراجع تقلید ما در طول تاریخ، همواره برای ایران اهمیت قائل بودند و این نکته را به خصوص ما در تاریخ مشروطه و پس از آن ملاحظه می کنیم. اما باید اعتراف کنم که بهتر است در این زمینه، برای طلاب شیعه و سنی، درس تاریخ ایران بین دو تا چهار واحد درسی، تدریس شود تا آنان با کشور خود آشنا شوند.

درس مهم دیگر که در ارتباط با پیشرفت علمی است، درس تمدن اسلامی است. ایران سهم زیادی در تمدن اسلامی داشته و از نظر تولید فکری و فرهنگی، ایران بزرگ، سهمش از بسیاری از مناطق دیگر بیشتر است. طبعا همین تمدن اسلامی، گرفتار ناهمواری هایی شده که امروزه آثار سوء آن را شاهد هستیم. همین که هر روز باید روی پیشرفت علمی تکیه کنیم، معنایش این است که عقب مانده هستیم. این که ما هنوز گرفتار گرایشهای جاهلانه قومی و قبیله ای هستیم، این که اندیشه های ضد علمی همچنان در میان برخی از تریبون داران ما نیرومند است، این که ما همچنان برای پیشرفت علمی سهمی قائل نیستیم یا آن را درجه چندم می دانیم، تأثیر مستقیم این امر است که طلبه، از آغاز با درس تمدن اسلامی، و فراز و نشیب آنها آشنا نبوده یا دست کم آشنایی علمی نداشته است. متاسفانه در حوزه علمیه، درس تاریخ، تا همین چند سال قبل و برای بسیاری حتی تا به امروز، امری مطالعه کردنی است نه تدریس و تحقیق کردنی. این بحث البته مربوط به این یادداشت نیست.

حاصل سخن آن که اگر شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوب کرده است که هر دانشجوی دانشگاه، دو واحد درس تمدن اسلامی بگذارند، چرا نباید در حوزه علمیه هم، درس تمدن اسلامی برای طلاب الزام آور شود تا آنان با اصل تمدن اسلامی، سهم ایران در آن، دشواری ها و عقب ماندگی ها و مسائل دیگر مربوط به آن آشنا شوند.

این نکته که رهبری طی سالهای اخیر روی پیشرفت علمی تاکید دارند، و این که روحانیون باید به طور جدی تر وارد امر تمدن و پیشرفت شده و مردم را تشویق به آمختن علوم تجربی و ریاضی کنند، همه اینها می تواند این سابقه را که دیگران روحانیون را متهم می کردند که نقش ضد تمدنی و ضد علمی دارند، خنثی کند. این اتهامات مربوط به زمانی است که همزمان با افتتاح مدارس جدیده، گفته می شد که روحانیون مردم را از فرستادن فرزندانشان به آنان باز می داشتند. وضعیتی که امروزه در مورد طالبان در افغانستان و دیگر گروه های سلفی گفته می شود.

امیدوارم بزودی شاهد باشیم که در برنامه های درسی طلاب در مراکز علمی شیعه و سنی در کشور، درسهای دست کم دو واحد درسی تاریخ ایران و تاریخ تمدن اسلامی را داشته باشیم و تأثیر مثبت آن را در تقویت نگاه دین به امر تمدن از یک طرف و حفظ مصالح ملی از طرف دیگر ملاحظه کنیم.

بنده حتی تاکید دارم که روحانیونی که اهل منبر و تریبون هستند، همواره بخشی از محتوای منبر خویش، به تقویت حس علم دوستی مردم اختصاص داده، در باره ابعاد پیشرفت، عوامل عقب ماندگی، و اهمیت نقش علم در خودکفایی ملی اختصاص دهند.
http://www.bultannews.com/fa/news/211470/
********************************

 

مصباح یزدی گفت: اشخاصی که می‌گویند عده‌ای دین را نمی‌شناسند و متوهم هستند، اینها دین خود را با الهام از فرهنگ غربی تفسیر می‌کنند و شناخت آنها نسبت به دین، به گونه‌ای نیست که امام(ره) آن را معرفی کرد.


به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در دیدار با اعضای شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی که به مناسبت سالگرد شهدای مؤتلفه اسلامی انجام شد، با اشاره به اینکه "دغدغه افراد برای رفع آسیب‌ها و خطراتی که نظام اسلامی را تهدید می‌کند، مقدس است"، افزود: اما اینکه انسان در برابر این خطرها، تهدیدات، کج‌اندیشی‌ها و کج‌رفتاری‌ها، باید چه کند و وظیفه فردی، گروهی و اجتماعی او چیست، بحث دیگری است که فهمیدن آن ساده نیست و آیه یا روایت متواتری در این زمینه برای شناخت جزئیات رفتار در چنین شرایطی هم نداریم.


وی با اشاره به اینکه "در این زمینه دو گونه نگاه جزئی و فراگیر به این مسائل و خطرات وجود دارد"، تصریح کرد: در نگاه جزئی به مشکلات و تهدیدها، هرکس با توجه به نوع تفکر و محیطی که با آن سروکار دارد، برداشت می‌کند، به عنوان نمونه یک طلبه، مخالفت با احکام شرع را تهدید تلقی می‌کند؛ یک نظامی، تهدیدهای نظامی که متوجه کشور است را مدنظر قرار می‌دهد؛ یک سیاستمدار نحوه تعامل و آشتی با دنیا یا مقابله با آن را مورد توجه قرار می‌دهد. هنرمندان نیز توجه‌شان بیشتر به هنر است.


مصباح یزدی ادامه داد: جزئی نگری برای اصلاح جامعه کافی نیست. در این نوع نگاه هرکس جزئی از تهدیدات را مدنظر قرار می‌دهد و گاه این اجزا ظاهرا هیچ ارتباطی با هم ندارند، در حالیکه جامعه، به مثابه یک پیکر واحد است که همه بخش‌ها ولو ظاهرا به هم ربطی نداشته باشند، اما از یک مرکز مدیریت می‌شوند. لذا نیاز به یک نگاه فراگیر به معنای تدبیر در امور جامعه، هماهنگی بخش‌های مختلف و نظارت بر اجرای قوانین نیاز است که می‌توان عنوان این نگاه فراگیر را سیاست گذاشت.


این عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه "با جزئی‌نگری نسبت به مسائل، می‌توان لیستی از مشکلات را در اجزاء مختلف تهیه کرد"، یادآور شد: از طرفی همه این اجزا به نحوی در سیاست دخالت دارند و از طرف دیگر سیاست‌های کلی بخش‌های مختلف کشور را که وظایف خود را در آن اجزا بر عهده دارند، جهت‌دهی می‌کند.


وی گرانی را یکی از مشکلاتی عنوان کرد که در همه دنیا حتی آمریکا نیز مطرح است و هر دولتی در کشور ما نیز که بر سر کار بیاید، قصد سامان دادن به مسائل اقتصادی را دارد. هرچند لازمه تشکیل نظام اسلامی، تأمین مسائل اقتصادی جامعه است، اما باید توجه داشت که مهمترین معضل و مسأله در کشور ما، اقتصاد و مادیات نیست، بلکه همان هدفی است که به خاطر آن، انقلاب شد.


مصباح افزود: اگر قرار بود مشکل اصلی ما، اقتصاد و مادیات باشد، که در این صورت اگر انقلاب نمی‌کردیم، بهتر بود؛ چراکه در آن زمان نه تحریمی دامن‌گیر ملت ایران بود و نه مشکل انرژی هسته‌ای داشتیم و الآن در وضعیت پیشرفته‌تری بودیم، زیرا از همان زمان قراردادهایی برای صنعت هسته‌ای منعقد شده و در حال اجرا بود.


رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به اینکه "انقلاب اسلامی، انقلابی با ماهیت فرهنگی بود، نه اقتصادی"، خاطرنشان کرد: فرهنگ همان باورها و ارزش‌هایی است که زیربنای رفتارهای آدمی است و هر آسیبی که تاکنون به ما رسیده، از همین ناحیه بوده است.


وی با بیان اینکه "وجود جوان‌های پاکی که جان خود را برای پیروزی و حفظ انقلاب فدا کردند، محصول کارهای فرهنگی بوده است، نه اقتصادی"، اظهار کرد: تکیه کلام امام(ره)، از روز اول نهضت، اسلام بود و اگر زمانی هم بر می‌آشفت، به خاطر این بود که برای اسلام احساس خطر می‌کرد و این نگاه تا آخرین لحظات عمر امام(ره) ادامه داشت، اما برخی مسئولان کم‌کم اسلام را فراموش کردند، به نحوی که وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی، قید اسلامی را قیدی تشریفاتی تلقی کرده بود و بزرگترین دستاورد فرهنگی وزارت متبوع خود را آزادی می‌دانست که متأسفانه نمونه‌ای از چنین سخنانی را در وزیر فعلی و همکارانشان نیز شاهد هستیم.


مصباح یزدی ادامه داد: این اظهارات بر گرفته از تفکر سکولاریسم است. سکولاریسم، همان مسأله‌ای است که در زمان اصلاحات در سخنرانی هایشان بیان کرده، ترویج کردند و کتاب‌ها درباره آن نوشتند و البته هنوز هم می‌گویند و برخی سخنان دولتمردان فعلی نیز نشخوار سخنان اصلاح‌طلبان است.


این عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اینکه "این عده باور ندارند که اسلام عامل سعادت دنیا و آخرت است و محتوای اسلام، فرهنگی است"، اظهار کرد: برخی از افراد همواره شعار داده و دائم از لفظ «مقام معظم رهبری» دم می‌زنند، اما در عمق دل، اصلا ولایت‌فقیه را قبول ندارند، بلکه عمیقاً باور دارند تنها راه نجات بشریت، ایدئولوژی لیبرال و دموکراسی لیبرال است، هرچند در این قالب، دین هم محدود به نماز، روزه، سینه‌زنی و روضه‌خوانی می‌تواند وجود داشته باشد.


وی همچنین اظهار کرد: اگر دین منحصر در نماز و روزه و سینه‌زنی بود، پس چرا انقلاب شد؟ مگر روضه‌خوانی از درون کاخ بصورت مستقیم پخش نمی‌شد؟ مگر در زمان شاه قرآن منتشر نمی‌شد؟ مگر حتی در ماه‌های رمضان از سحر تا صبح صدای مناجات‌ها بلند نبود؟ اگر اسلام همین بود، چرا امام(ره) نسبت به اسلام احساس خطر کرد؟


این استاد حوزه علمیه افزود: اینکه شخصی بگوید عده‌ای دین را نمی‌شناسند و متوهم هستند، در همین مسأله ریشه دارد. چون این عده، دین خود را با الهام از فرهنگ غربی تفسیر می‌کنند و شناخت آنها نسبت به دین، به گونه‌ای نیست که امام(ره) آن را معرفی کرد. بله، ما دینی را که آن‌ها می‌گویند، نمی‌شناسیم، ما دینی را می‌شناسیم که امام(ره) به ما یاد داده است و برای آن انقلاب شده و خون‌های زیادی به خاطر آن فدا شده است.


وی خاطرنشان کرد: اگر باور داریم که تنها عامل سعادت ما، دین است و باید به نظام اسلامی نگاهی فراگیر داشت و نه جزئی، اولین قدمی که باید برداشته شود، شناخت اسلام و تلاش برای اجرای آن در جامعه است. یعنی در وهله اول باید آن دینی که امام(ره) برای آن احساس خطر کرد، را به خوبی شناخت و فرهنگ اسلام را زنده کرد. البته اصل این وظیفه بر عهده روحانیت و دین شناس‌های واقعی است که دین را به همان معنایی که امام(ره) فهمیده بود، بشناسند و به میدان بیایند وگرنه دین‌شناسان قلابی به میدان آمده و دین را هرگونه می‌خواهند به مردم می‌فهمانند.


رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به گذشت بیش از 35 سال از انقلاب اسلامی، بر لزوم آسیب‌شناسی فرهنگی در این زمینه تأکید کرد و گفت: بسیاری از کسانی که در طول نهضت، منبرها رفته و سخنرانی‌ها کردند، قلم زده و مقاله‌ها نوشتند، زندان رفته و شکنجه‌ها شدند، عقب‌گرد کرده‌اند! حتی به یاد دارم اولین کسانی را که سعی می‌کردند در سخنرانی‌هایشان در مسجد اعظم قم یا تهران، حتی با استناد به آیات قرآن، عنوان امام را برای امام خمینی(ره) ترویج کنند و امروز برخی از آنها برگشته‌اند. کسانی که برای جهاد و شهادت، سخنرانی‌های پرشور داشتند، امروز عقب‌گرد کرده‌اند. بنابراین یک گروه پویا و زنده باید به آسیب‌شناسی پرداخته و عواملی را که سبب شده تا وضع به اینجا برسد، شناسایی کند و راهکاری برای مقابله با این آسیب‌ها و قرار گرفتن در مسیر صحیح ارائه کند.


مصباح یزدی در ادامه افزود: بعد از گذشت 35 سال از انقلاب اسلامی، عده‌ای فرهنگ را همان ساز و تنبور می‌دانند و پیشرفت در هنر را ساخت فیلم‌هایی می‌دانند که بتوانند در جشنواره‌های غربی پذیرفته شوند، ولو این‌که فیلمسازان آن و محتوای فیلم‌ها، ضد اسلام و انقلاب اسلامی باشد.


وی افزود: اکثریت دولتمردان وقتی از توسعه نام می‌برند، آرمانشان آمریکا، هرچند یکی از ایالت‌های سطح پایین آن است. یعنی آروزی نهایی آن‌ها این است که بتوان از امکانات و تجهیزات آنها استفاده کرد و آنها ما را جزء خود بدانند. چنین تفکری است که سبب شده رفتار دولتمردان به جایی برسد که می‌بینید.


عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه "با چند منبر رفتن و سخنرانی نمی‌توان فکر چنین افرادی را عوض کرد"، افزود: اگر قرار بود با سخنرانی و نوشتن مقاله، تفکرشان عوض شود، بهترین نمونه، سخنرانی‌های موجود امام(ره) و صحیفه امام است که نه تنها بر آن‌ها اثر نمی‌گذارد، بلکه سعی دارند تا ریشه تفکرات امام را بزنند، همان‌گونه که بصورت تلویحی و با گفتن اینکه برخی مسائل که در اول انقلاب صورت گرفت، درست نبود یا انقلابی بودن به معنای بالا رفتن از دیوار نیست، برخی تصمیمات و مواضع امام(ره) را اشتباه می‌دانند و مثلا تسخیر لانه جاسوسی را کاری بسیار اشتباه می‌دانستند و مواضع امام(ره) در این قضیه را زیر سوال می‌برند.


مصباح یزدی ادامه داد: وقتی افرادی مبانی دینی خود را سال‌ها در حوزه‌های علمیه شناخته‌اند و با چند سال حضور در آمریکا یا انگلیس، این‌چنین تغییر کرده‌اند، چگونه می‌توان انتظار داشت که با چند سخنرانی تفکرشان عوض شود؟ البته آن‌ها دشمن قسم‌خورده اسلام نیستند اما فکرشان عوض شده و اتفاقاً دشمن هم وقتی زمینه را مساعد دیده، روی فکر آن‌ها کار کرده است. بنابراین دین را به گونه‌ای تفسیر می‌کنند که در راستای تفکرشان است.


این استاد حوزه علمیه با اشاره به اینکه "گاه بسیاری از مغالطات هم صورت می‌گیرد تا این تفکر در جامعه حاکم شود و این امور در زمان اصلاحات نیز رواج داشت"، افزود: وقتی رهبری تا این اندازه بر مسأله فرهنگ تأکید کرده و امسال را به این نام، نامگذاری می‌کنند، عده‌ای فرهنگ را همان خواست مردم بیان می‌کنند که دولت باید برای تحقق آنها بکوشد. گاه نیز گفته می‌شود مگر اسلام مخالف توسعه است؟ مگر اسلام مخالف آزادی است؟ و سخنانی از این قبیل. در حالیکه اسلام مخالف آزادی و توسعه نیست، اما عملی که آنها انجام می‌دهند، کاملا مخالف اسلام است. این به خاطر نوع نگاه سکولار است که بر اساس این نگاه، تفکر امام(ره)، تفکری ارتجاعی و عقب‌مانده تلقی می‌شود.


وی با اشاره به اینکه "باید راهی پیدا کرد تا تفکر صحیح اسلام در مسئولان حاصل شود"، اظهار کرد: باید دنبال برنامه‌ریزی برای آینده بوده و کادرسازی کرد. حداقل برنامه‌ریزی شود تا در آینده این سیر نزولی و دور شدن از ارزش‌های اسلام، استمرار پیدا نکند.


این عضو مجلس خبرگان رهبری در ادامه با یادآوری ذکاوت و بصیرت آیت‌الله شهید بهشتی به نقل خاطره‌ای از او پرداخت و گفت: ایشان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به دنبال کادرسازی نیروهای انقلابی بود که بعد از سرنگونی رژیم شاهنشاهی بتوانند مناصب کلیدی را در دست بگیرند و بر اساس اسلام حرکت کنند. حتی سال‌ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، کارهای علمی و تحقیقی برای حکومت اسلامی انجام می‌داد. بنابراین ما هم باید از هم‌اکنون شرایط آینده را رصد کرده و برای آن برنامه‌ریزی و کادرسازی کنیم.


بر اساس این گزارش، این دیدار 26 خردادماه در سالن تشریفات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد.http://isna.ir/fa/print/93032815439/




تاریخ : شنبه 93/4/28 | 2:37 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
 
 
شهریار
 

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

     که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

      به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

      چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

     به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

       که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

         چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

        که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

       چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

        متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

        که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

      چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

       که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم

       که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

         به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

    غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا




تاریخ : شنبه 93/4/28 | 1:2 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
معنای «شب قدر» در کلام آیت الله جوادی آملی
در شب قدر، سخن از «لَیلَهُ القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر است» که انسان یک شبه ره هشتاد ساله می رود، این راه دشوار نیست. اگر دشوار بود ما را امر نمی کردند، دعوت نمی کردند. دشواری مال کسی است که کوله بار خود را بر دوش دارد. اگر بار خودبینی را به زمین بگذارد، سبک می شود. وقتی سبک شد، پروازش آسان است! این پرکشیدن با سنگین بال و سنگین بار بودن ممکن نیست...
گروه مذهبی: در شب قدر چه چیزهایی باید از خدا بخواهیم؟ معنای دقیق شب قدر چیست؟ آیا شب قدر صرفا به معنای قرآن به سر گرفتن و «یک یا الله» گفتن است؟ چه کار انجام دهیم که مورد لطف خاصه خداوند قرار بگیریم؟

شب قدر آن است که انسان طیّارگونه دست هزارها نفر را بگیرد و به بهشت ببردبه گزارش بولتن، بدون شک پرسش های بالا، بخشی از پرسش هایی است که این شب ها در ذهن بسیاری از ماها خطور می کند. برای جواب دادن به این سوالات، بهتر از هر همه، کسی است که خود این راه را رفته باشد و با پیچیدگی های آن به خوبی آشنا باشد. بدون تردید، یکی از آن راه رفته ها کسی است به نام «آیت الله جوادی آملی». آیت الله جوادی آملی درباره معنای شب قدر و اعمالی که انسان باید انجام دهد، در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان چنین فرموده اند:



در شب قدر، سخن از «لَیلَهُ القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر است» که انسان یک شبه ره هشتاد ساله می رود، این راه دشوار نیست. اگر دشوار بود ما را امر نمی کردند، دعوت نمی کردند. دشواری مال کسی است که کوله بار خود را بر دوش دارد. اگر بار خودبینی را به زمین بگذارد، سبک می شود. وقتی سبک شد، پروازش آسان است! این پرکشیدن با سنگین بال و سنگین بار بودن ممکن نیست.

اگر قرآن به سر می گذاریم، هدف تنها این نباشد که خدا گناهان ما را بیامرزد، ما را به جهنم نبرد، ما را به بهشت ببرد. اینها ریخت و پاش سفره شب قدر است. وقتی یک دوستی سفره ای پهن می کند، مائده الهی و مَأدبة الهی می چیند، مهمان های خود را به بهترین وجه پذیرایی می کند. وقتی مهمان ها برخاستند، سفره برچیده می شود، آن ریزه های سفره را می ریزند؛ مرغ ها آن ریزه های سفره را می چینند.

ریزه سفره شب قدر این است که کسی نسوزد، به جهنم نرود. اینها شب قدر نیست. شب قدر آن است که انسان طیّارگونه دست هزارها نفر را بگیرد و به بهشت ببرد. در دنیا رفتار او، گفتار او، سیرت او، سریرت او، سنّت او آموزنده باشد. هزارها نفر را زنده کند و در آخرت هم هزارها نفر را به همراه خود به بهشت ببرد. اگر ما بتوانیم در کنار سفره الهی و دولت قرآن بنشینیم، چرا در ته صفوف و صَفُّ النِعال قرار بگیریم به دنبال آن ریزه های سفره تکان ها باشیم که از سفره تکانده شده چیزی به ما برسد؟!

به ما گفتند: هر کسی به اندازه قدر خود شب قدر را درک می کند و قدر هر کسی هم به اندازه قدر همت اوست. اگر ما به اندازه همت مان دولت قرآن را و دولت قدر را می توانیم ادراک کنیم، چرا همت نطلبیم ما قبل از اینکه از خدا مظروف بخواهیم، ظرف و ظرفیت هم طلب بکنیم. هرگز نمی توان گفت: چون ما ظرفیت مان اینقدر بود، خدا به ما اینقدر داد. این سخن نیمی از ثواب است، نه هر ثوابی و همه ثواب.

سخن صائب، ثواب، منزه از خطا، مبرّای از اشتباه آن است که هم ظرف بخواهیم ، هم مظروف.
یعنی خدا دوتا فیض دارد: با یک فیض ظرفیت می دهد با فیض دیگر این ظرف را پُرِ از مظروف می کند و به تعبیر اهل معرفت اگر هر فیضی به اندازه ظرفیت باشد که ما اِبداع نخواهیم داشت. ما هم از خدا قابلیت طلب بکنیم، هم مقبول را بخواهیم. هم ظرف طلب بکنیم، هم مظروف طلب بکنیم. این همت اگر در ما زنده شد؛ هرگز نمی گوییم لیاقت ما همین مقدار بود. از ما خواستن و از ذات أقدس إله اِجابت کردن!

بنابراین دولت قرآن دولتی است که لِیلهُ القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر است. ریزه های این سفره، ریخت و پاش این مائده همان است که کسی نسوزد، حوائج اش برطرف بشود، بیماران شِفا پیدا کنند، دُیون تَادیه بشود، مشکلات معیشت و تورّم و مسکن و ازدواج حلّ بشود.‎ شب قدر یعنی شبی که خِیر مِنْ ألفِ شَهر. اگر وَ مَا أدراکَ مَا لِیلَهُ القَدر، اگر فهمیدن او مشکل است، پیدا کردن اش هم مشکل تر. منتها اگر کسی با مفهوم اُنس گرفت، درک این معانی برای او مشکل است. اگر کوله بار خودبینی و خودخواهی و دنیا طلبی بر دوش او بسته است، طی این راه برای او مشکل است. اینها را که بگذارد کنار، هم فهمیدنش آسان است، هم پرکشیدنش.

پاورقی:
بخشی از سخنرانی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در مراسم احیای شب نوزدهم ماه مبارک رمضان
قم؛ حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) ، شماره سخنرانی 591




تاریخ : شنبه 93/4/28 | 12:50 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

ها عَلیٌّ بَشَرٌ کَیْفَ بَشَر – شعر و ترجمه

 

شعر ها علی بشر کیف بشر

 

ها على بشر کیف بشر * ربه فیه تجلى و ظهر

بدان که على بشر است، اما چگونه بشرى است؟بشرى است که آثار قدرت پروردگارش در وجود او آشکار و نمایان شده است.

علة الکون و لولاه لما * کان للعالم عین و اثر

آن حضرت علت غائى آفرینش است که اگر او نبود براى عالم واقعیت و اثرى نبود. (خداوند بخاطر او عالم را بوجود آورده است)


و له ابدع ما تعقله * من عقول و نفوس و صور

و آنچه را که تو از عالم عقول و نفوس و صور (عوالم سه گانه خلقت که در طول هم قرار گرفته و عبارتند از عالم عقل و مثال و ماده) تعقل و اندیشه کنى براى وجود او ابداع شده‏اند.

فلک فى فلک فیه نجوم * صدف فى صدف فیه درر

فلکى است در داخل فلکى و داراى ستارگان است و صدفى است در داخل صدفى و داراى گوهرهاى درخشانى است (آن حضرت محاط در اوصاف پیغمبر اکرم است و ائمه دیگر هم از وجود او پدید آمده ‏اند)

ما رمى رمیة الا و کفى * ما غزا غزوة الا و ظفر

تیرى نینداخت جز اینکه آن تیر براى هلاک دشمن کافى شد و به جنگى وارد نشد جز اینکه از آن پیروز در آمد.

اغمد السیف متى قابله * کل من جرد سیفا و شهر

تمام شمشیر کشان زمان مقابله با او (براى اینکه عرض اندام نکنند از ترس وى) شمشیر خود را غلاف میکردند.

اسد الله اذا صال و صاح‏ * ابو الایتام اذا جاد و بر

زمانی که حمله میکرد و صیحه میزد شیر خدا بود و در موقع بخشش و احسان پدر یتیمان بود.

حبه مبدء خلد و نعم‏ * بغضه منشاء نار و سقر

محبت و دوستى آن حضرت سر چشمه بهشت و نعمتهاى بهشت است و دشمنى او منشاء آتش دوزخ و جهنم است.

هو فى الکل امام الکل‏ * من ابو بکر و من کان عمر؟

او در تمام عالم پیشواى همه پس از رسول اکرم صلى الله علیه و آله است. ابو بکر و عمر کیستند که با او لاف برابرى زنند؟

لیس من اذنب یوما بامام‏ * کیف من اشرک دهرا و کفر؟

کسى که یک روز هم مرتکب گناه شود شایسته امامت نیست پس چگونه شایسته آن مقام باشد کسى که یک عمر در شرک و کفر بوده است (امام باید معصوم و منتخب از جانب خدا باشد).

کل من مات و لم یعرفه‏ * موته موت حمار و بقر

هر کسى که مرد و او را نشناخت مرگ او مانند مرگ خر و گاو است (مانند زمان جاهلیت مرده و این سخن اشاره است ‏به حدیث من مات و لم یعرف امام زمانه....).

خصمه ابغضه الله و لو * حمد الله و اثنى و شکر

دشمن آن حضرت مبغوض خدا است اگر چه خدا را ستایش کند و ثنا گوید و سپاسگزار باشد.

خله بشره الله و لو * شرب الخمر و غنى و فجر

دوست و محب او را  خداوند مژده بهشت داده اگر چه شرب خمر کرده و آواز خوانده و مرتکب فجور باشد. (البته این مطلب احتیاج به توضیح دارد و چنین نیست که هر کسى به هواى دوستى آن حضرت هر گونه فسق و فجورى را مرتکب شود و بعد هم در انتظار بهشت‏باشد، دوستى باید دو جانبه باشد. کسى که على علیه السلام را دوست دارد باید دید آیا آنجناب هم او را دوست دارد یا نه و مسلماً على علیه السلام کسى را که بر خلاف احکام خدا رفتار کند دوست نخواهد داشت‏. بنابراین محب حقیقى آنحضرت مرتکب فسق و فجور نشود و اگر هم در اثر نادانى چنین اعمالى را انجام دهد خداوند توفیق توبه به او میدهد و در نتیجه از کرده خود نادم و تائب گردد و خداوند غفور و رحیم نیز او را مورد آمرزش قرار دهد.)

من له صاحبة کالزهراء * او سلیل کشبیر و شبر؟

جز على کیست که زوجه ‏اى چون زهرا علیها السلام یا فرزندانى مانند حسنین علیهما السلام داشته باشد؟

عنه دیوان علوم و حکم‏ * فیه طومار عظات و عبر

دیوان علوم و حکمت ها از آن حضرت است و طومار موعظه‏ها و پندها در نزد اوست.

بو تراب و کنوز العالم‏ * عنده نحو سفال و مدر

آن جناب بو تراب بود (لقب ایشان) و (اعتنائى بدنیا نداشت‏ بطوریکه) گنجهاى عالم (شمش‏هاى طلا) در نزد او به منزله سفال و کلوخ بود.

و هو النور و اما الشرکاء * کظلام و دخان و شرر

و او نور خالص است و اما شرکاى خلافت او مانند ظلمت و دود و شرر می باشند.

ایها الخصم تذکر سندا * متنه صح بنص و خبر

ای دشمن (که مخالف امامت او هستى) بیاد آر سند آن روایتى را (در غدیر خم) که متن آن بنابه روایات و اخبار شما هم صحیح است.

اذ اتى احمد فى خم غدیر * بعلى و على الرحل نبر

موقعی که در غدیر خم پیغمبر صلى الله علیه و آله على را آورد بر جهاز شتران (بجای منبر) بالا رفت.

قال من کنت انا مولاه‏ * فعلى له مولا و مفر

و فرمود من بر هر کس که از نفس او اولى بتصرف هستم، این على بر او اولى بتصرف و پناهگاه است.

قبل تعیین وصى و وزیر * هل ترى فات نبى و هجر؟

هیچ پیغمبرى را دیده‏اى که پیش از تعیین وصى و جانشین وفات یابد و یا هجرت کند؟

من اتى فیه نصوص بخصوص‏ * هل باجماع عوام ینکر؟

کسى که در شأن او نص‏ها و روایات مخصوصى آمده باشد آیا میتوان با اجماع مشتى عوام الناس، منکر او شد؟

آیة الله و هل یجحد من‏ * خصه الله بآى و سور؟

على علیه السلام آیت عظماى خدا است. آیا انکار کرده می شود کسى که خداوند براى او آیه‏ها و سوره‏هایى اختصاص داده است؟

وده اوجب ما فى القران‏ * اوجب الله علینا و امر

دوستى آن حضرت واجب‏ترین امرى است که در قرآن آمده و خداوند او را به ما واجب فرموده است.

مدعى حب على و عداه‏ * مثل من انکر حقا و اقر

کسی که ادعاى دوستى آن حضرت و مخالفین او را دارد مانند کسى است که حقى را انکار کند و هم بدان اقرار نماید.


سروده: ملا مهرعلى خویى


نقل از وبگاه موعود اُممhttp://moudeomam.com/14masum/emam-ali/4319-hazrate-ali3931.html 

******************************************



ملا مهر علی خوئی تبریزی) متخلص به (فَدَوی):
از شعرا و اُدباء متأخرین ایران در تبریز بود و زندگانی آزاد و وارسته ای داشت، ملا مهر علی در اوایل سلطنت قاجاریه در تبریز زندگی می نمود، تولد او در خوی بود سپس به تبریز آمده و در این شهر شهرت پیدا کرد. سال ولادت او را باید 182 تخمین زد، او در اشعار فارسی و ترکی خود (فدوی) تخلص می کرد. ملا مهر علی زندگی فقیرانه ای داشت و از حیث لباس و خوراک مراعات ظاهر و آداب روحانیت را نمی کرده و طبعاً مردی تند خو و تیز زبان بوده است و در اواخر عمر خود موفق به تشکیل خانواده می گردد سال 1262 ه در تبریز فوت می کند. و از او فرزندی به نام (فضل علی) باقی می ماند.

 

http://rasekhoon.net/article/show/189157/%D8%B4%D8%B1/  سایت راسخون




تاریخ : شنبه 93/4/28 | 12:25 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

عواملی که انسان را عاقبت بخیر می کند!

 


مدت کوتاه زندگی انسان در دنیا را با زندگی آخرتش، که بی کرانه و بی نهایت است و پایانی برای آن نیست، نمی توان مقایسه نمود. از این رو، تحمل سختی ها و مشکلات در دوره کوتاه زندگی دنیا اگر فرجامی نیکو داشته و همراه با سعادت اخروی باشد، از آن تعبیر به عاقبت به خیری می شود.

به بیان دیگر: عاقبت به معنای فرجام، پایان و نتیجه کارکردها است،و عاقبت به خیری یعنی مجموعه فعالیت ها و کارکردهایی که پایان آن خیر و خوشبختی را برای انسان به دنبال دارد.

 

 


عاقبت
عاقبت به خیر شدن چیست؟

عاقبت به خیری یعنی اتصال به فیض و رحمت مطلق و بی نهایت و نیل به نقطه ای از قرب الهی که رضایت و خشنودی خدا از انسان و انسان از خدا را به دنبال داشته باشد، و طبیعت مطلق گرای انسان با رسیدن به مقصدو مطلق حقیقی، اشباع شود و به آرامش مطلق، دست پیدا کند.

 

آنچه عامل عاقبت به خیری می شود

بزرگترین عامل عاقبت به خیری این است که انسان ضعف های خود را جبران کند و جلو گناهان را در زندگی خویش بگیرد چرا که اصلی ترین عامل بدبختی و عاقبت به شرّی گناهان است. قرآن کریم می فرماید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السؤای ان کذبوا بآیات اللّه؛ سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند (و آن را مسخره گرفتند).»

به این جهت در قرآن کریم اصلی ترین عامل عاقبت به خیری را تقوا می داند.

1ـ تقوا

«و العاقبة للتقوی؛ عاقبت(نیک) از آن (اهل) تقواست» «و العاقبة للمتقین؛ عاقبت و پایان کار از آن پروا پیشگان است.»

2ـ تحکیم و تثبیت عقاید

تلقین و تکرار عقاید و پایبندی به آن می تواند در عاقبت به خیری نقش تعیین کننده داشته باشد، به این جهت در زمان غیبت امام زمان(عج) سفارش شده که این دعاها را که مجموعه عقائد در آن آمده جهت عاقبت به خیری بخوانید.

 

دعایی برای حفاظت از دین

امام صادق(علیه السلام) به زراره فرمود: در عصر غیبت که عصر امتحان شیعیان و دوران سختی است برای محافظت دین، پیوسته این دعا خوانده شود:

«اللّهم عرّفنی نفسک فانّک ان لم تعرّفنی نفسک لم اعرف نبیّک اللّهم عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجتک اللّهم عرّفنی حجّتک فانّک ان لم تعرّفنی حجتک ظللت عن دینی، اللّهم لاتمتنی میتة جاهلیّةً و لا تزغ قلبی بعد اذ هدیتنی؛ خدایا خود را به من بشناسان، پس براستی اگر خود را نشناساندی رسولت را نشناخته ام، خدایا رسولت را به من بشناسان، زیرا اگر رسولت را معرّفی نکردی، حجتت را نخواهم شناخت. خدایا حجّتت را به من بشناسان زیرا اگر حجّتت را نشناسانی از دینم گمراه شده ام، خدایا به مرگ جاهلیّت ما را ممیران و دلم را بعد از هدایت گمراه مکن» این دعا هم درخواست عاقبت به خیری و هم در عاقبت به خیری مؤثر است.

سفارش شده این دعا را هر صبح و شام بخوانید: «اللهمّ مقلّب القلوب و الابصار، ثبّت قلبی علی دینک ولاتزغ قلبی بعد اذ هدیتنی وهب لی من لدنک رحمة...؛ ای خدایی که دلها و دیده ها را زیر و رو می کنی، قلب مرا بر دینت ثابت و استوار بدار و دلم را بعد از هدایت منحرف مگردان.

بزرگترین عامل عاقبت به خیری این است که انسان ضعف های خود را جبران کند و جلو گناهان را در زندگی خویش بگیرد چرا که اصلی ترین عامل بدبختی و عاقبت به شرّی گناهان است. قرآن کریم می فرماید: ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السؤای ان کذبوا بآیات اللّه؛ سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند (و آن را مسخره گرفتند)

 

3ـ دعای «رضیت باللّه ربّا و بالاسلام دینا و بمحمّدٍ صلّی اللّه علیه و آله نبیّا و بعلیٍّ اماماً و بالحسن و الحسین... و الخلف الصالح علیهم السّلام ائمّةً و سادةً و قادةً...؛ رضایت دادم که خداوند پروردگار من است و اسلام به عنوان دین من، و محمد نبی من، و علی و حسن و حسین (ونه فرزندش) از جمله خلف صالح امام من، سلام بر آنها باد به عنوان پیشوایان و بزرگان و رهبران.»

به جهت همین تثبیت عقاید است که در دعاها مرتب اقرار به وحدانیّت خدا، و رسالت و امامت و معاد تکرار می شود از این جا می توان به یک قائده بسیار مهمّی از دعا پی برد، و آن این است که دعاها اگر مستجاب هم نشود، علاوه بر ثواب و یاد خدا و آرامش یافتن، در تثبیت عقائد و تلقین و تحکیم آن نقش تعیین کننده ای دارد.

4ـ مداومت بر تسبیحات فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به عنوان مهمترین ذکر الهی.

5 ـ شیخ عباس قمی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت نوشت برای فردی که اگر خواسته باشی که عاقبت به خیر شوی و قبض روح گردی در حالی که در حال انجام برترین عمل باشی:(به چند چیز توجه کن)- حق خدا را بزرگ شماری از این که نعمتهای او را در معصیت او صرف کنی و یا به حلم او مغرور شوی.

- گرامی دار کسانی را که ما (اهل بیت(علیه السلام)) را یاد می کنند و یا ادّعای دوستی و محبت ما را دارند، باز آنان را گرامی دار خواه راست بگویند یا دروغ زیرا نیّت (خیر) تو به تو سود می رساند، و دروغ آنان باعث زیان آنهامی شود...»

و هم چنین، مداومت بر دعای یازدهم صحیفه سجادیّه کامله «یا من ذکره شرف للذّاکرین...» خواندن آیه «ربّنا لاتزع قلوبنا..» تا آخر، سوره قد افلح المؤمنون را در هر جمعه خواندن، و خواندن هفت مرتبه «بسم اللّه الرحمن الرحیم لاحول ولاقوّة الّا باللّه العظیم.» عامل عاقبت به خیری می شود البته به یقین مراد صرف خواندن نیست بلکه توجه به مضامین و عمل نمودن به معانی آن عامل عاقبت به خیری می شود.

نیکی به والدین

6ـ خدمت به دیگران مخصوصاً والدین

شخصی نزد خاتم الانبیاء آمد و عرض کرد من گناه بزرگی را مرتکب شده ام و آن این بود که دخترم را زنده به گور کردم. از شما می خواهم عملی را یادم بدهید تا خدای متعال گناه مرا ببخشد(و عاقبت به خیر شوم) پیامبر فرمود:مادر داری؟ عرض کرد: مادر ندارم فرمود: خاله داری؟ گفت: آری. فرمود برو به خاله ات نیکی کن. بعد فرمود: اگر مادرش بود بهتر بود چون نیکی به مادر اثرش در پاک شدن از چنین گناهی یقیناً بیشتر است.

 

ای کاش مادر داشت

از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده است که مردی نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد، عرض کرد: عمل زشتی نیست که انجام نداده باشم آیا راه توبه برای من باز است؟ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «فهل من والدیک احدٌ حیٌّ قال: ابی قال: فاذهب فبرّه قال: فلمّا ولّی قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) لو کانت امّه: آیا از والدینت کسی زنده است؟ عرض کرد: پدرم (زنده است) فرمود: برو به پدرت نیکی کن (تا خداوند تو را ببخشد و عاقبت به خیر گردی) راوی می گوید، وقتی آن مرد رفت، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «ای کاش مادر داشت».

 

بوسیدن پای پدر سبب سعادت دنیا و آخرت

مرحوم آیة اللّه مرعشی نجفی می گوید: زمانی که در نجف بودیم، روزی هنگام ظهر، مادرم به من گفت: برو پدرت را صدا بزن تا برای صرف نهار بیاید، من به طبقه بالا رفتم و دیدم پدر در حال مطالعه خوابش برده است. نمی دانستم چه کنم؟ از طرفی باید امر مادر را اطاعت می کردم و از طرفی می ترسیدم با بیدار کردن پدر، باعث رنجش خاطر او گردم. خم شدم و لبهایم را کف پای پدر گذاشتم و چندین بوسه بر آن زدم، تا این که بر اثر قلقلک پا، پدرم از خواب بیدار شد و دید من هستم، وقتی این ادب و احترام را از من دید، گفت: شهاب الدین تو هستی؟ عرض کردم: بلی آقا، دو دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «پسرم خداوند عزّتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت(علیه السلام) قرار دهد» و من هرچه دارم از برکت همان دعای پدرم است که در حق من نمود و به مرحله اجابت رسید.

علی(علیه السلام) می فرماید: مکروه تحمد عاقبته خیرٌ من محبوب تذمّ معبّته؛ ناپسندیده ای که سرانجامش پسندیده باشد، بهتر از پسندیده ای است که پایانش ناپسند باشد

خیر و برکت بر اثر خدمت به والدین

استاد مرتضی مطهری می گوید: «گهگاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم می اندیشم، احساس می کنم، یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگی ام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوانی بوده است که به والدین خود به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری کرده ام. علاوه بر توجّه معنوی و عاطفی، تا آنجا که توانایی ام اجازه داد...از نظر هزینه زندگی به آنان کمک و مساعدت کرده ام...»

 

نتیجه:

عوامل و ابزاری که فرجام امور را به خیر و سعادت ختم می کند، عبارتند از:

ایمان پاک و خالص، رعایت تقوا و انجام عمل صالح؛ همة کارها رنگ خدایی داشته باشد و جهت جلب رضایت او و با توکل و استعانت جستن از او انجام گیرد؛ صبر و استقامت ورزیدن در برابر سختی ها و مشکلات (فعلیکم بالصبر فهو محمود العاقبه؛ صبوری پیشه کنید که سرانجام نیک پسندیده در صبوری است؛ لازمة عاقبت به خیری، عاقبت اندیشی است.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: هر زمان مصمم شدی کاری انجام دهی، در عاقبت و نتیجة آن اندیشه کن. پس اگر پایان کار خیر و خوبی بود یا مقدمة لازم و راه درستی برای رسیدن به خیر بود، دنبال کن و اگر شرّ و گمراهی بود، از آن اجتناب ورز.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: دور اندیش ترین مردم کسی است که صبر کردن و اندیشیدن به پایان امور و نتایج کارکردها، شعار و برنامه او باشد.

تذکر: از نگاه انسانُ طاهر بین، ممکن است فرد بدبخت و سیه روزی که چند صباحی از مسیر معصیت و بی تقوایی، به نوایی رسیده، خوشبخت نامیده شود و به انسان عادل و با تقوا و غیرتمند و شجاع، محروم و بدبخت گفته شود ولی نتیجه نهایی را از کلام حضرت علی علیه السلام می شنویم :

علی(علیه السلام) می فرماید: مکروه تحمد عاقبته خیرٌ من محبوب تذمّ معبّته؛ ناپسندیده ای که سرانجامش پسندیده باشد، بهتر از پسندیده ای است که پایانش ناپسند باشد.

فرآوری : زهرا اجلال

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

 


منابع :

سایت حوزه

سایت اندیشه قم

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=202938

 




تاریخ : شنبه 93/4/28 | 12:23 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
عواملی که انسان را عاقبت بخیر می کند!
مسعود ورزیده
عاقبت به معنای فرجام، پایان و نتیجه کارکردها است،و عاقبت به خیری یعنی مجموعه فعالیت ها و کارکردهایی که پایان آن خیر و خوشبختی را برای انسان به دنبال داردعاقبت
 کلید واژه : عاقبت به خیر شدن چیست؟
 ناشر : سایت حوزه

عواملی که انسان را عاقبت بخیر می کند!
مدت کوتاه زندگی انسان در دنیا را با زندگی آخرتش، که بی کرانه و بی نهایت است و پایانی برای آن نیست، نمی توان مقایسه نمود. از این رو، تحمل سختی ها و مشکلات در دوره کوتاه زندگی دنیا اگر فرجامی نیکو داشته و همراه با سعادت اخروی باشد، از آن تعبیر به عاقبت به خیری می شود.
به بیان دیگر: عاقبت به معنای فرجام، پایان و نتیجه کارکردها است،و عاقبت به خیری یعنی مجموعه فعالیت ها و کارکردهایی که پایان آن خیر و خوشبختی را برای انسان به دنبال داردعاقبت
عاقبت به خیر شدن چیست؟
عاقبت به خیری یعنی اتصال به فیض و رحمت مطلق و بی نهایت و نیل به نقطه ای از قرب الهی که رضایت و خشنودی خدا از انسان و انسان از خدا را به دنبال داشته باشد، و طبیعت مطلق گرای انسان با رسیدن به مقصدو مطلق حقیقی، اشباع شود و به آرامش مطلق، دست پیدا کند.
آنچه عامل عاقبت به خیری می شود
بزرگترین عامل عاقبت به خیری این است که انسان ضعف های خود را جبران کند و جلو گناهان را در زندگی خویش بگیرد چرا که اصلی ترین عامل بدبختی و عاقبت به شرّی گناهان است. قرآن کریم می فرماید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السؤای ان کذبوا بآیات اللّه؛ سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند (و آن را مسخره گرفتند).»
به این جهت در قرآن کریم اصلی ترین عامل عاقبت به خیری را تقوا می داند.
1ـ تقوا
«و العاقبة للتقوی؛ عاقبت(نیک) از آن (اهل) تقواست» «و العاقبة للمتقین؛ عاقبت و پایان کار از آن پروا پیشگان است.»
2ـ تحکیم و تثبیت عقاید
تلقین و تکرار عقاید و پایبندی به آن می تواند در عاقبت به خیری نقش تعیین کننده داشته باشد، به این جهت در زمان غیبت امام زمان(عج) سفارش شده که این دعاها را که مجموعه عقائد در آن آمده جهت عاقبت به خیری بخوانید.
دعایی برای حفاظت از دین
امام صادق(علیه السلام) به زراره فرمود: در عصر غیبت که عصر امتحان شیعیان و دوران سختی است برای محافظت دین، پیوسته این دعا خوانده شود:
«اللّهم عرّفنی نفسک فانّک ان لم تعرّفنی نفسک لم اعرف نبیّک اللّهم عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجتک اللّهم عرّفنی حجّتک فانّک ان لم تعرّفنی حجتک ظللت عن دینی، اللّهم لاتمتنی میتة جاهلیّةً و لا تزغ قلبی بعد اذ هدیتنی؛ خدایا خود را به من بشناسان، پس براستی اگر خود را نشناساندی رسولت را نشناخته ام، خدایا رسولت را به من بشناسان، زیرا اگر رسولت را معرّفی نکردی، حجتت را نخواهم شناخت. خدایا حجّتت را به من بشناسان زیرا اگر حجّتت را نشناسانی از دینم گمراه شده ام، خدایا به مرگ جاهلیّت ما را ممیران و دلم را بعد از هدایت گمراه مکن» این دعا هم درخواست عاقبت به خیری و هم در عاقبت به خیری مؤثر است.
2ـ سفارش شده این دعا را هر صبح و شام بخوانید: «اللهمّ مقلّب القلوب و الابصار، ثبّت قلبی علی دینک ولاتزغ قلبی بعد اذ هدیتنی وهب لی من لدنک رحمة...؛ ای خدایی که دلها و دیده ها را زیر و رو می کنی، قلب مرا بر دینت ثابت و استوار بدار و دلم را بعد از هدایت منحرف مگردان.
بزرگترین عامل عاقبت به خیری این است که انسان ضعف های خود را جبران کند و جلو گناهان را در زندگی خویش بگیرد چرا که اصلی ترین عامل بدبختی و عاقبت به شرّی گناهان است. قرآن کریم می فرماید: ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السؤای ان کذبوا بآیات اللّه؛ سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند (و آن را مسخره گرفتند)
3ـ دعای «رضیت باللّه ربّا و بالاسلام دینا و بمحمّدٍ صلّی اللّه علیه و آله نبیّا و بعلیٍّ اماماً و بالحسن و الحسین... و الخلف الصالح علیهم السّلام ائمّةً و سادةً و قادةً...؛ رضایت دادم که خداوند پروردگار من است و اسلام به عنوان دین من، و محمد نبی من، و علی و حسن و حسین (ونه فرزندش) از جمله خلف صالح امام من، سلام بر آنها باد به عنوان پیشوایان و بزرگان و رهبران.»
به جهت همین تثبیت عقاید است که در دعاها مرتب اقرار به وحدانیّت خدا، و رسالت و امامت و معاد تکرار می شود از این جا می توان به یک قائده بسیار مهمّی از دعا پی برد، و آن این است که دعاها اگر مستجاب هم نشود، علاوه بر ثواب و یاد خدا و آرامش یافتن، در تثبیت عقائد و تلقین و تحکیم آن نقش تعیین کننده ای دارد.
4ـ مداومت بر تسبیحات فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به عنوان مهمترین ذکر الهی.
5 ـ شیخ عباس قمی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت نوشت برای فردی که اگر خواسته باشی که عاقبت به خیر شوی و قبض روح گردی در حالی که در حال انجام برترین عمل باشی:(به چند چیز توجه کن)- حق خدا را بزرگ شماری از این که نعمتهای او را در معصیت او صرف کنی و یا به حلم او مغرور شوی.
- گرامی دار کسانی را که ما (اهل بیت(علیه السلام)) را یاد می کنند و یا ادّعای دوستی و محبت ما را دارند، باز آنان را گرامی دار خواه راست بگویند یا دروغ زیرا نیّت (خیر) تو به تو سود می رساند، و دروغ آنان باعث زیان آنهامی شود...»
و هم چنین، مداومت بر دعای یازدهم صحیفه سجادیّه کامله «یا من ذکره شرف للذّاکرین...» خواندن آیه «ربّنا لاتزع قلوبنا..» تا آخر، سوره قد افلح المؤمنون را در هر جمعه خواندن، و خواندن هفت مرتبه «بسم اللّه الرحمن الرحیم لاحول ولاقوّة الّا باللّه العظیم.» عامل عاقبت به خیری می شود البته به یقین مراد صرف خواندن نیست بلکه توجه به مضامین و عمل نمودن به معانی آن عامل عاقبت به خیری می شود.
نیکی به والدین
6ـ خدمت به دیگران مخصوصاً والدین
شخصی نزد خاتم الانبیاء آمد و عرض کرد من گناه بزرگی را مرتکب شده ام و آن این بود که دخترم را زنده به گور کردم. از شما می خواهم عملی را یادم بدهید تا خدای متعال گناه مرا ببخشد(و عاقبت به خیر شوم) پیامبر فرمود:مادر داری؟ عرض کرد: مادر ندارم فرمود: خاله داری؟ گفت: آری. فرمود برو به خاله ات نیکی کن. بعد فرمود: اگر مادرش بود بهتر بود چون نیکی به مادر اثرش در پاک شدن از چنین گناهی یقیناً بیشتر است.
ای کاش مادر داشت
از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده است که مردی نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد، عرض کرد: عمل زشتی نیست که انجام نداده باشم آیا راه توبه برای من باز است؟ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «فهل من والدیک احدٌ حیٌّ قال: ابی قال: فاذهب فبرّه قال: فلمّا ولّی قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) لو کانت امّه: آیا از والدینت کسی زنده است؟ عرض کرد: پدرم (زنده است) فرمود: برو به پدرت نیکی کن (تا خداوند تو را ببخشد و عاقبت به خیر گردی) راوی می گوید، وقتی آن مرد رفت، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «ای کاش مادر داشت».
بوسیدن پای پدر سبب سعادت دنیا و آخرت
مرحوم آیة اللّه مرعشی نجفی می گوید: زمانی که در نجف بودیم، روزی هنگام ظهر، مادرم به من گفت: برو پدرت را صدا بزن تا برای صرف نهار بیاید، من به طبقه بالا رفتم و دیدم پدر در حال مطالعه خوابش برده است. نمی دانستم چه کنم؟ از طرفی باید امر مادر را اطاعت می کردم و از طرفی می ترسیدم با بیدار کردن پدر، باعث رنجش خاطر او گردم. خم شدم و لبهایم را کف پای پدر گذاشتم و چندین بوسه بر آن زدم، تا این که بر اثر قلقلک پا، پدرم از خواب بیدار شد و دید من هستم، وقتی این ادب و احترام را از من دید، گفت: شهاب الدین تو هستی؟ عرض کردم: بلی آقا، دو دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «پسرم خداوند عزّتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت(علیه السلام) قرار دهد» و من هرچه دارم از برکت همان دعای پدرم است که در حق من نمود و به مرحله اجابت رسید.
علی(علیه السلام) می فرماید: مکروه تحمد عاقبته خیرٌ من محبوب تذمّ معبّته؛ ناپسندیده ای که سرانجامش پسندیده باشد، بهتر از پسندیده ای است که پایانش ناپسند باشد
خیر و برکت بر اثر خدمت به والدین
استاد مرتضی مطهری می گوید: «گهگاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم می اندیشم، احساس می کنم، یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگی ام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوانی بوده است که به والدین خود به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری کرده ام. علاوه بر توجّه معنوی و عاطفی، تا آنجا که توانایی ام اجازه داد...از نظر هزینه زندگی به آنان کمک و مساعدت کرده ام...»
نتیجه:
عوامل و ابزاری که فرجام امور را به خیر و سعادت ختم می کند، عبارتند از:
ایمان پاک و خالص، رعایت تقوا و انجام عمل صالح؛ همة کارها رنگ خدایی داشته باشد و جهت جلب رضایت او و با توکل و استعانت جستن از او انجام گیرد؛ صبر و استقامت ورزیدن در برابر سختی ها و مشکلات (فعلیکم بالصبر فهو محمود العاقبه؛ صبوری پیشه کنید که سرانجام نیک پسندیده در صبوری است؛ لازمة عاقبت به خیری، عاقبت اندیشی است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: هر زمان مصمم شدی کاری انجام دهی، در عاقبت و نتیجة آن اندیشه کن. پس اگر پایان کار خیر و خوبی بود یا مقدمة لازم و راه درستی برای رسیدن به خیر بود، دنبال کن و اگر شرّ و گمراهی بود، از آن اجتناب ورز.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: دور اندیش ترین مردم کسی است که صبر کردن و اندیشیدن به پایان امور و نتایج کارکردها، شعار و برنامه او باشد.
تذکر: از نگاه انسانُ طاهر بین، ممکن است فرد بدبخت و سیه روزی که چند صباحی از مسیر معصیت و بی تقوایی، به نوایی رسیده، خوشبخت نامیده شود و به انسان عادل و با تقوا و غیرتمند و شجاع، محروم و بدبخت گفته شود ولی نتیجه نهایی را از کلام حضرت علی علیه السلام می شنویم :
علی(علیه السلام) می فرماید: مکروه تحمد عاقبته خیرٌ من محبوب تُذمّ مغبّته؛(تصنیف غررالحکم ص283) ناپسندیده ای که سرانجامش پسندیده باشد، بهتر از پسندیده ای است که پایانش ناپسند باشد.
سایت حوزه




تاریخ : شنبه 93/4/28 | 12:18 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

چگونه خداوند از ما راضی می‌شود ؟!

دعای روز بیست و یکم

جلوه و جمال والای رمضان در شعر

 

اَللّهُمَّ اجْعَلْ لى فیهِ اِلى مَرْضاتِکَ دَلیلاً                     خدایا برایم در این ماه دلیلى به موجبات خوشنودى خود مقرر فرما

وَلا تَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فیهِ عَلَىَّ سَبیلاً                           و راهى براى تسلط شیطان بر من باقى مگذار

وَاجْعَلِ الْجَنَّةَ لى مَنْزِلاً وَمَقیلاً                                    و بهشت را منزل و آسایشگاهم قرار ده

یا  قاضِىَ حَواَّئِجِ الطّالِبینَ                                           اى برآرنده حاجات جویندگان

خداوندی که چه گونه بودن و تلاش برای الهی شدن انسان را ازو خواسته، «راه» وصال و «راهنما» را هم مشخص کرده است

شرح دعا

در دعای توسل 14 حجت خدا را قسم می­دهیم و از آنان استمداد می­جوییم. ائمه هدی چراغ راه بشریتند و دلیل و راهنمای همه. در دعای امروز از خدای خویش می­خواهیم راهنمایی برای کسب رضایت در پیش راهمان قرار دهد. خداوندی که چه گونه بودن و تلاش برای الهی شدن انسان را ازو خواسته، «راه» وصال و «راهنما» را هم مشخص کرده است.

حدیثی داریم که می‌فرماید : شما همچون مریض هستید و خداوند طبیب شما است

 

رضایت خداوند در گرو رضایت بندگان است !

در این دعا از خداوند می‌خواهیم که ؛ خدایا کاری کن که از من توفیقات و کارهایی سر زند که تو از من راضی باشی .حدیث داریم اگر می‌خواهید بدانید که خدا از شما راضی است یا نه اول ببینید در دلتان از خداوند راضی هستید یا خیر ؟!

اگر به یه کسی چیزی داده و به من نداده بدانیم و یقین داشته باشیم که به صلاحمان است که چنین می‌کند .همان طور که دکتر صلاح هرکس را می‌داند و به او می‌دهد ، خداوند هم صلاح ما را می‌داند که می‌دهد یا نمی‌دهد

 

اگر شما از خدا کاملاً راضی بودید بداند که خدا هم از شما راضی است . متأسفانه اکثر ما آدما از خدا ناراضی هستیم و در زندگی چون و چرا برای خداوند می‌آوریم.چرا خدا به من نداد به او نداد !چرا چرا چرا ...
حدیث داریم اگر می‌خواهید بدانید که خدا از شما راضی است یا نه اول ببینید در دلتان از خداوند راضی هستید یا خیر ؟!

 

حدیثی داریم که می‌فرماید : شما همچون مریض هستید و خداوند طبیب شما است .دکتر چیکار می‌کند؟! برای هرکسی نسخه‌ی خاص حال و اوضاع بیمارش را می‌دهد و مریض حق اعتراض ندارد چرا که می‌داند دکتر بهتر و بیشتر از او به اوضاع آگاه است و می‌داند که چه باید بکند .ما هم باید پیش خداوند همین جور باشیم ؛ اگر به یه کسی چیزی داده و به من نداده بدانیم و یقین داشته باشیم که به صلاحمان است که چنین می‌کند .همان طور که دکتر صلاح هرکس را می‌داند و به او می‌دهد ، خداوند هم صلاح ما را می‌داند که می‌دهد یا نمی‌دهد .

نماز شب بیست ودوم ماه رمضان

هشت رکعت به هر سوره که میسّر شود

گروه دین تبیان

 

 


منبع :

بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی




تاریخ : شنبه 93/4/28 | 12:15 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی