شتاب زدگی


 

شتاب زدگی و پشیمانی

عجله و شتاب، مسئله ای است که انسان ها در طول تاریخ با آن دست به گریبان بوده اند که تلخ کامی ها و شکست های فراوان را برایشان در پی داشته است.

عشق آتشین به یک موضوع بدون تحقیق و مطالعه، افکار سطحی و محدود، گاهی نیز سیطره هوا و هوس بر انسان و خوش بینی بیش از حد به یک امر، از عوامل شتابزدگی در کارهاست. از آنجا که بررسی های سطحی و مقدماتی، برای پی بردن به حقیقت یک مسئله و درک سود و زیان آن کافی نیست، معمولاً عجله و دستپاچگی در کارها موجب پشیمانی است، ولی تأنی و اندیشه، موفقیت را به دنبال دارد. سعدی شیرین سخن چنین می گوید:

به چشم خویش دیدم در بیابان که آهسته سبق برد از شتابان
سمند بادپا از تک فرو ماند شتربان همچنان آهسته می راند

شاعری دیگر گفته است:

رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

اسدی

پیام متن:

شتاب زدگی، معمولاً پشیمانی را در پی دارد.

شتاب سبب لغزش ها

تأنی و آرامش در هر کاری نیکوست، ولی شتابزدگی خصلتی نکوهیده است. عجله در کارها انسان را از فکر دقیق بازمی دارد و او را به سوی لغزش ها می کشاند. در عرف جامعه ما مشهور است که عجله کار شیطان است و اینکه عجله را، کاری شیطانی دانسته اند، بدان جهت است که عجله، آدمی را به انحراف وامی دارد؛ همان گونه که شیطان موجب خطاکاری انسان می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «درنگ از (صفات) خداست و شتاب کاری از (صفات) شیطان.» امام صادق علیه السلام می فرماید: «با آرامش و درنگ، سلامت (از خطا و لغزش) همراه است و با شتاب زدگی، پشیمانی».

آن تأنی باشد از یزدان یقین هست تعجیلت ز شیطان لعین
کار شیطان است تعجیل و شتاب خوی رحمان است صبر و احتساب

مولوی

در قرآن نیز خداوند با لفظ «لا تستعجلون» انسان را از شتاب بازمی دارد. امام علی علیه السلام می فرماید: «با شتاب زدگی، لغزش ها زیاد می شود.» همچنین نقل شده است: «عجله، خوی کم خردان بی تجربت است و بار شتاب زدگی، پشیمانی است».

توسن خود تند مساز آنچنان کس نتوان باز کشیدن عنان
هر که به تعجیل برآورد دست سنگ جفا پایه قدرش شکست

نظامی گنجه ای

پیام متن:

تأنی در کارها و پرهیز از عجله، موجب سلامت انسان از لغزش هاست.

شتاب سبب شرمندگی و اندوه

همان گونه که می دانیم شتاب در کارهای روزمره باعث می شود ما مرتکب اشتباه های بسیاری شویم. به ویژه اگر این خطاها به تصمیم گیری درباره دیگران مربوط باشد، کدورت و ناراحتی بین افراد پدید می آید و آنان را از یکدیگر رنجیده و ناراحت می کند. بی جهت نیست که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «مردم را در حقیقت، شتاب زدگی به هلاکت افکنده است. اگر مردم آرام و از شتاب کاری به دور بودند، هیچ کس هلاک نمی شد.» امام علی علیه السلام نیز فرموده است: «شتاب کردن پیش از توانایی یافتن بر کاری، موجب اندوه است».

فردوسی گوید:

مکن در مهمی که داری شتاب ز راه تأنی عنان برمتاب
که اندر تأنی زیان کس ندید ز تعجیل بسیار خجلت کشید

پیام متن:

شتاب زدگی سبب هلاکت آدمی و مایه اندوه و رنج است.

عجله و ریختن آبروی دیگران

شتاب در کارها پسندیده نیست و بهتر است تا آنجا که می توانیم، در کارها و تصمیم های خود از عجله به دور باشیم، به ویژه اگر این کار به دیگران مربوط و آبروی آنها نیز مطرح باشد. بسیاری از افراد در مورد دیگران قضاوت های زود و عجولانه می کنند و در نتیجه، خود را گرفتار گناه می سازند. آنان به سبب عجله در قضاوت، از ا ندیشه در عاقبت گفتار و رفتار خویش باز می مانند. از یک سو سبب ارتکاب گناهان کبیره ای همچون غیبت و تهمت و... می شوند و از سوی دیگر، سلامت آبروی دیگران را به خطر می اندازند. امام علی علیه السلام می فرماید:

ای بنده خدا! در عیب جویی هیچ کس به خاطر گناهش شتاب مکن؛ زیرا ممکن است آمرزیده شده باشد. در مورد خودت نیز از گناه کوچکی هم که کرده ای، ایمن مباش چرا که شاید برای همان، عذاب شوی.

ایشان در سخن ارزشمند دیگری می فرماید:

آدم شتاب کار دچار اشتباه می شود، هرچند به مطلوب برسد. کسی که با آرامش کار کند، تیرش به هدف می خورد، گرچه هلاک شود.

پیام متن:

پرهیز از قضاوت عجولانه در مورد دیگران.

شتاب در استجابت دعا

اگر خصلت شتاب زدگی در وجود انسان کنترل نشود، نتیجه ای جز پشمانی و اندوه نخواهد داشت و او را از مسیر اصلی زندگی دور خواهد ساخت، به ویژه اگر این حالت هنگام ارتباط انسان با خدا هم رعایت نشود. قضاوت های سریع و بی اساس درباره خداوند، سبب سستی و کوتاهی در اعمال شایسته و نیک می شود و او را از درگاه الهی ناامید می کند. در حالی که اگر آدمی اندکی در کارهای خداوند حکیم تأمل کند، می بیند که قضاوت های او بی جهت بوده است. امام علی علیه السلام می فرماید: «از شتاب کردن در کارها پیش از فرارسیدن زمان آنها دوری کن.» شتاب در استجابت دعا، ممکن است انسان را نسبت به پروردگارش بدبین کند.

پیام متن:

شتاب ورزی در استجابت دعا، موجب بدبینی انسان به خداوند و کوتاهی در انجام دادنِ دعای مستمر می شود.

شتاب موجب محدودیت از روزی حلال

گاه مسیر و هدف زندگی انسان، به دلیل عجله و شتاب تغییر می کند و در راهی گام می نهد که در خور شأن او نیست.

روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام داخل مسجد شد و به شخصی فرمود: اسب مرا بگیر، نگه دار تا من برگردم. همین که آن جناب وارد مسجد شد، مرد لجام اسب را برداشت و رفت. علی علیه السلام پس از پایان کار خود بیرون آمد. دو درهم در دست داشت و می خواست به آن مرد بدهد، ولی دید اسب ایستاده و لجام بر سر او نیست. دو درهم را به غلام خود داد تا از بازار لجامی بخرد. غلام در بازار همان شخص را دید که لجام را به دو درهم فروخته بود. آن را خرید و خدمت حضرت آورد. علی علیه السلام فرمود: بنده به واسطه عجله و ترک صبر، روزی خود را حرام می کند و بیشتر از آنچه مقدر شده است، به او نخواهد رسید.

پیام متن:

از پی آمدهای ناشایست شتاب زدگی، محرومیت از رزق حلال است.

سرانجام عجله

شخصی کودک شیرخوار خود را در خانه در بسترش خوابانید و بیرون رفت. او سگی داشت که از خانه حفاظت می کرد. آن شخص پس از ساعتی به خانه بازگشت. وقتی کنار در خانه رسید، دید سگش با شوق و شور به پیش می آید، ولی پوزه اش خون آلود است. گمان بد به سگش برد که به کودکش حمله کرده و او را دریده است. عصبانی شد و با شتاب تفنگ خود را درآورد و چندین تیر به آن سگ شلیک کرد و او را کشت. بعد به خانه بازگشت، ولی دید کودکش سالم است. پس از تحقیق دریافت که درنده ای به سراغ کودک او آمده بود، ولی سگ او برای حفظ جان کودک صاحب خانه، به آن درنده حمله کرده و او را از خانه رانده است و به همین جهت، پوزه اش خون آلود شده بود. آن مرد پس از پی بردن به حقیقت امر، از عمل شتاب زده خود، بسیار متأثر شد.

از این رو، برخی متفکران گفته اند: «شتاب همیشه هم پسندیده نیست، بعضی مواقع حتی باید ایست کرد».

پیام متن:

شتاب در عمل، جز حسرت و پشیمانی چیزی به همراه ندارد.

شتاب در کار خیر

شتاب زدگی در کارها، همیشه ناپسند نیست، بلکه گاهی هم باید عجله به خرج داد. از جمله در انجام دادن کار خیر که در این گونه موارد شتاب نیک است، نه تأنی و درنگ. منظور از عجله در کارهای نیک، همان سرعت در عمل به آن و پرهیز از اهمال کاری و تأخیرهای بیجا و امروز و فردا کردن است که ای بسا همین سستی در کار خیر، سلب توفیق در انجام دادن آن را به همراه داشته باشد. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «خداوند کار نیکی را دوست دارد که در آن شتاب شود.» امام صادق علیه السلام نیز فرموده است: «کسی که تصمیم به کار خیری گرفت، باید عجله کند؛ زیرا هر کاری را که در آن تأخیر کند، شیطان در آن حیله ای می کند».

از آن حضرت در روایتی دیگر نقل است: «پدرم می فرمود: هرگاه آهنگ کاری خوب کردی، بشتاب؛ زیرا نمی دانی که چه پیش خواهد آمد.» پیشوای ششم، در حدیثی فرمود:

هرگاه مردی دست نیاز به سوی من دراز کند، در رفع نیاز و مشکل او شتاب می کنم؛ زیرا بیم آن می رود که کار از کار بگذرد و اقدام من در کمک به او دیگر به کارش نیاید.

پیام متن:

گاهی شتاب و عجله لازم است، از جمله: در انجام دادن کارهای نیک و شایسته.

پرهیز از شتاب در گفتار

اگر انسان، با شتاب پا را از حدود خویش فراتر نهد، دچار لغزش می شود که یکی از مصداق های آن شتاب در گفتار است. زبان انسان منشأ راستی ها و کژی ها و نشان دهنده شخصیت و تیپ اجتماعی اوست و اگر استفاده از آن به همراه شتاب باشد، چه بسا زیان های جبران ناپذیری نصیب انسان شود. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «آدمی در زیر زبان خویش پنهان است».

سعدی گفته است:

اول اندیشه وانگهی گفتار پای بست آمده است و پس دیوار

یکی از دانشمندان نیز چنین گفته است: «سخن تیری است که در کمان توست. اگر شکار خوب می خواهی، باید درست هدف بگیری».

پیام متن:

1. گفتار آدمی نمودار شخصیت اوست.

2. شتبازدگی در گفتار، ممکن است شخصیت آدمی را از بین ببرد.

صبر برای رسیدن به مقصود

صبر و حوصله در رسیدن به مقصود، از عوامل مهم کامیابی هاست. بی گمان، برای هر کاری و رسیدن به هر هدفی باید راه تأنی و آرامش را در پیش گرفت؛ زیرا هیچ امری با شتاب زدگی به سامان نرسیده است.

به تعبیر حکیم سنایی غزنوی:

سال ها باید که تا یک کودکی از روی طبع عارفی گردد نکو یا شاعری شیرین سخن
سال ها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن

امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید:

تا آنجا که می توانی و تحمل داری، از کسی خواهشی نداشته باش؛ زیرا در هر روز، روزی و خیری تازه هست و بدان که اصرار در خواهش ها، وقار و ارزش آدمی را از بین می برد. پس شکیبایی ورز تا خدا دری به روی تو گشاید که شایسته ورود باشد. چه بسا که فراز و نشیب روزگار، گونه ای از تأدیبات الهی باشد که خدا می خواهد بدان ها بنده را تأدیب کند. بهره ها و نعمت ها اوقاتی دارند، پس در میوه ای که هنوز نرسیده، شتاب مکن؛ که به وقت خود، از آن بهره خواهی برد.

پیام متن:

صبر در راه رسیدن به هدف، از عوامل راهیابی به هدف است.

مجله:طوبی-مرداد 1385، شماره 8.

نویسنده : حسین جعفری ، صفحه 41.

http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3280/4377/35678/

پایگاه اطلاع رسانی حوزه




تاریخ : یکشنبه 93/10/14 | 8:4 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

خواص میوه بِه در طب سنتی - آکا

به (سفرجل)

به درخت کوچکی است که پوست ساقه و تنه آن قهو های بوده و در اکثر نقاط اروپا ، نواحی مدیترانه ، آسیا و آفریقای شمالی می روید .برگهای آن پوشیده از کرک و صاف است . گلهای آن درشت ، برنگ سفید و یا صورتی و دارای پنج گلبرگ می باشد . میوه رسیده زردرنگ ، گرد و یا بشکل گلابی است و در سطح آن پوشیده از کرک بوده و دریا طعمی مطبوع ، شیرین و یا کمی ترش است .

خواص : به Quince
نام علمی Cydonia

[categoriy],خواص به ,خواص دارویی به ,فواید به

خواص سبزیجات,خواص به ,خواص دارویی به ,فواید به ,خاصیت به ,به در طب سنتی ,فواید درمانی به ,مضرات به ,فوائد به , به ,طب سنتی ,خواص به ,خواص به جات , خواص به در طب سنتی ,فواید به در طب سنتی

خواص داروئی میوه به :

از نظر طب قدیم ایران به شیرین کیم گرم و تر و ترش و سرد و خشک است . روغن به سرد ، تر و

قابض و به دانه سرد و تر است .

1)به تقویت کنده قلب است .

2)ادرار آور است.

3)نرم کننده سینه است .

4)مقوی معده و دستگاه هاضمه است .

5)قابض است .

6)خونریزی را بند می آرود .

7)به ترش مسهل است .

8)به ترش برای تنگی نفس مفید است .

9)به ترش استفراغ را بند می آورد .

10)اسهال های ساده و اسهال خونی را درمان می کند .

11)به بهترین و مفید ترین میوه برای مسلولین است .

12)خونریزی از رحم را متوقف می کند .

13)اثر مفید روی بواسیر درد .

14)برای هضم غذا مفید است .

خواص به دانه

1- لعاب به دانه را روی زخم ها و سوختگی ها بگذارید تا باعث شفای سریع آنها شود .

2-ضد تب است .

3-اسهال خونی و ساده را درمان می کند .

4- برای درمان جراحات گلو موثر است .

5-سرفه را برطرف می کند .

6- برای درمان تورم های داخلی بدن مفید است .

7-برای التیام ترک پوست دست وبدن ، نوک پستان ، لب و بواسیر لعاب به دانه را روی موضع

بمالید .

8-برای درمان خشکی زبان و دهان مفید است .

9-آفتاب زدگی را با مالیدن لعاب به دانه بر روی پوست درمان کنید .

10-جویدن به دانه برای تقویت نیروی جنسی مفید است .

خواص دم کرده گل و شکوفه به

1-سردرد را برطرف می کند.

2- مقوی معده است .

3-سینه را صاف و تقویت می کند.

4-سرفه کودکان را برطرف می سازد .

5-برای درمان بی خوابی دم کرده گل را با آّب بهار نارنج مخلوط کرده و قبل از رفتن به رختخواب

بنوشید .

خواص روغن به

1)برای برطرف کردن زنگ زدن در گوش مفید است

2)سرگیجه را برطف می کند

3)برای مداوای زخم های دهان مفید است .

4)خونریزی ریوی را درمان می کند .

5)اسهال مزمن را برطرف می کند.

6)دوست  کبد است و روم  کبد را رفع می کند .

7)زخم روده ها را درمان می کند .



خواص برگ وشاخه های به

1)جوشانده برگ درخت به ورم چشم را مداوا می کند .

2)زخم ها را با جوشانده برگ به بشوئید .

3)قابض است .

4)ضماد برگ درخت به برای ورم چشم مفید است .

خواص به از نظر قرآن و احادیث

عقل را زیاد ، قلب ضعیف را نیرومند و معده را تمیز میکند بر نیروی دل می افزاید و ترسو را شجاع و فرزند را نیکو میکند و کسی که آن را بخورد خداوند تا چهل روز حکمت را به زبان او جاری میکند و همّ ( نگرانی ) را میبرد بخیل را بخشنده میکند و کسی که سه روز ناشتا آن را بخورد ذهنش صاف میشود و بر حلم و علم او می افزاید و از کید شیطان و لشکریان او حفظ مینماید.

خواص به در طب سنتی - آکا

http://tandorosti.akairan.com/health/vegetable-health/10174.html




تاریخ : شنبه 93/10/13 | 7:57 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

به نام خدا


قال علی علیه السلام:



 أَکْلُ السَّفَرْجَلِ قُوَّةٌ لِلْقَلْبِ الضَّعِیفِ وَ هُوَ یُطَیِّبُ الْمَعِدَةَ وَ یُذَکِّی الْفُؤَادَ وَ یُشَجِّعُ الْجَبَانَ وَ یُحَسِّنُ الْوَلَد

 

خوردن بِه،  قلبِ ضعیف را قوی،  و معده را پاک،  ودل را صفا وجلا وتقویت   وترسو را شجاع و فرزند را زیبا مى ‏کند.


تحف العقول ص101




تاریخ : شنبه 93/10/13 | 7:53 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

شایعه» و آسیب های ناشی از آن از منظر قرآن

 شایعه در برابر دیگر آسیب های اجتماعی از قدرت تخریب بیشتری برخوردار است. بدبینی افراد به یکدیگر، بی اعتمادی مردم به مسوولان، رکود اقتصادی، احساس ناامنی، یأس و ناامیدی، زمینه سازی برای دخالت بیگانگان، تحریم اقتصادی، سیاسی، نظامی و…، تنها بخشی از آسیب هایی است که شایعه بر پیکر اجتماع فرود می آورد.
به گزارش شفقنا، محمد بهرامی در شماره ی 37 پژوهش های قرآنی نوشت: نمونه ها و شواهد عینی بسیاری برای نقش تخریب گری شایعه وجود دارد که یکی از نمونه های بارز آن در عرصه اجتماعی و سیاسی، قدرت تخریب شایعه ای است که در دوران حکومت دکتر مصدق ساخته و پرداخته شد. وقتی کودتا در 25مرداد 1332 با هوشیاری دولت مصدق خنثی شد و برخی از کودتاچیان دستگیر شدند، عوامل سازمان سیا، شایعه دخالت دولت مصدق در کودتا را ساخته و پخش کردند. آنها به کمک عوامل وابسته مطبوعاتی و بنگاه های خبری، هدف این کودتا را زیر فشار گذاشتن شاه و ناگزیر ساختن او به فرار معرفی کردند. مردم در اعتراض به دولت مصدق در 28مرداد دست به تظاهرات زدند، باقیمانده کودتاچیان نیز از پادگان ها و مخفی گاه ها بیرون آمدند و با ادوات نظامی مردم را به شورش و حمله به مراکز دولتی یاری و همراهی کردند. شهر، مؤسسات و ادارات دولتی به سرعت در اختیار کودتاچیان قرار گرفت، سران حکومت دستگیر شدند، خانه مصدق غارت و تخریب شد و دولت سرنگون شد.
از جهت گستره و وسعت میدان تخریب نیز، شایعه از دیگر آسیب های نیرومند است. تمامی خانواده ها، مدارس، دانشگاه ها، ادارات، کارخانجات، بازار و… یا دست کم بسیاری از این مراکز درگیر شایعات هستند. شماری شایعه زدایی می کنند و تعداد بیشتری شایعه پراکنی و شایعه سازی را دنبال می کنند.
بنابراین، شایسته است این آسیب اجتماعی از منظر قرآن به بحث و بررسی نهاده شود و عوامل، زمینه ها، بسترها، و راه های مبارزه با شایعه تبیین و تحلیل شود.

تعریف شایعه
پژوهشگران بسیاری تعریف شایعه را به بحث و بررسی نشسته اند. برای نمونه، ال پرت و پستمن از نخستین پیشگامان پژوهش در تعریف شایعه می گویند:
«شایعه موضوع خاصی است که برای باور همگان مطرح می شود و از فردی به فرد دیگری منتقل می گردد و معمولاً این انتقال به طور شفاهی صورت می گیرد بدون آن که شواهد مطمئنی در میان باشد.»1
نپ از دیگر پژوهشگران شایعه در تعریف شایعه می نویسد:
«شایعه موضوعی است که برای باور همگان مطرح می شود بدون آ ن که به طور رسمی تأیید گردد».2
تی شیبوتانی نیز می گوید:
«شایعه خبری است که در نتیجه مباحثات گروهی به صورت بازسازی شده ای درآمده است.»3
مجموعه تعاریف شایعه، هرچند کامل و جامع نیست، اما دست کم مارا با شماری از ویژگی های شایعه آشنا می سازد:
1. شایعه خبری است درباره شخص یا حادثه ای که در زمان حاضر وجود دارد یا در این زمان اتفاق افتاده است. بنابراین شایعه، افسانه نیست.
2. شایعه با هدف باور کردن دیگران مطرح می شود و مانند جوک و لطیفه نیست.
3. شایعه یک کار جمعی است.
4. شایعه خبری تأیید نشده است.
5. شایعه درباره افراد، مؤسسات، ادارات و نهادهای اجتماعی و… است که مردم نسبت به آنها حساس هستند.
6. شایعه ممکن است از یک دروغ، تهمت و بهتان پدید آمده باشد.

نمونه هایی از شایعات در قرآن
از شایعه در آیات قرآن سخن بسیار رفته است. پیامبران با انبوهی از شایعات رودرو بودند. این شایعات که از سوی دشمن آگاه و دوستان نادان ساخته و پخش می شد مشکلات بی شماری برای پیامبران می آفرید. گاه شایعه ساحر بودن رواج می گرفت و گاه شایعه قدرت طلبی، گمراه گری، دیوانگی و…
سرعت پخش شایعه گاه به اندازه ای زیاد بود که در همان آغازین روزهای دعوت پیامبران، گروهی بسیار، شایعه دیوانگی، قدرت طلبی و گمراهی آنان را شنیده بودند؛ برخی این شایعه را باور کرده و عده ای این شایعات را نمی پذیرفتند.
قوم نوح، شایعه گمراهی، قدرت طلبی، ریاست خواهی و دیوانگی نوح را رواج می دانند:
«قال الملأ من قومه إنّا لنراک فی ضلال مبین» اعراف/60
مهتران قومش گفتند: تو را آشکارا در گمراهی می بینم.
«ما هذا إلاّ بشر مثلکم یرید أن یتفضّل علیکم» مؤمنون/24
این مرد، انسانی است همانند شما، می خواهد بر شما برتری جوید.
«إن هو إلاّ رجل به جنّة» مؤمنون/25
او مرد دیوانه ای بیش نیست.
«و قالوا مجنون و ازدجر» قمر/9
و گفتند: دیوانه است. و به دشنامش راندند.
قوم هود، شایعه سفاهت و دروغگویی حضرت هود را ساخته و پخش کردند:
«قال الملأ الذین کفروا من قومه إنّا لنراک فی سفاهة و إنّا لنظنّک من الکاذبین» اعراف/66
مهتران قوم او که کافر شده بودند، گفتند: می بینیم که به بی خردی گرفتار شده ای و پنداریم که از دروغگویان باشی.
شایعه شوم بودن صالح و طرفداران او نیز شایعه ای بود که ساخته و پرداخته قوم آن حضرت بود:
«قالوا اطّیرنا بک و بمن معک» نمل/47
ما تو را و یارانت را به فال بد گرفته ایم.
ساحر بودن، مسحور شدن، دروغگویی و جنون موسی در شمار شایعاتی است که فرعون، قبطیان و نبطیان برای موسی درست کردند:
«قالوا ما هذا إلاّ سحر مفتری و ما سمعنا بهذا فی آبائنا الأولین» قصص/36
گفتند: این جادویی است بر ساخته، ما از نیاکان مان چنین چیزهایی نشنیده ایم.
«قالوا هذا سحر مبین» نمل/13
گفتند: این جادویی آشکار است.
«إنّ هذا لساحر علیم» شعراء/34
گفت: این مرد، جادوگری داناست.
«فقال له فرعون إنّی لأظنّک یا موسی مسحوراً» اسراء/101
و فرعون به او گفت: ای موسی، پندارم که تو را جادو کرده باشند.
«فقالوا ساحر کذّاب» غافر/24
و گفتند: که او جادوگری دروغگوست.
«و قال ساحر أو مجنون» ذاریات/39
و فرعون گفت: جادوگری است یا دیوانه ای.
قوم شعیب بر اساس یک شایعه که معلوم نیست نخستین سازنده آن چه کسی بوده، حضرت شعیب را دروغگو، افسون شده و نادان می خواندند:
«قالوا إنّما أنت من المسحّرین. و ما أنت إلاّ بشر مثلنا و إن نظنّک لمن الکاذبین» شعراء/185ـ186
گفتند: جز این نیست که تو را جادو کرده اند تو نیز بشری همانند ما هستی و می پنداریم که دروغ می گویی.
در تاریخ اسلام نیز شایعات بسیاری، پیامبر و مسلمانان را درگیر ساخته و بخشی از جامعه اسلامی را گرفتار تردید، دو دلی، سستی، اضطراب و دلهره کرده است. شایعاتی که در عصر پیامبر رواج یافت از نظر محتوا مانند شایعاتی است که پیش از این دیگر پیامبران الهی را آزرده می ساخت:
«کذلک ما أتی الذین من قبلهم من رسول إلاّ قالوا ساحر أو مجنون. أ تواصوا به بل هم قوم طاغون» (ذاریات/53?54)
بدین سان بر آنهایی که از این پیش بودند پیامبری مبعوث نشد؛ جز آنکه گفتند: جادوگری است، یا دیوانه ای است. آیا بدین کار یکدیگر را وصیت کرده بودند؟ نه خود مردمی طاغی بودند.
شایعات عصر پیامبر را به چند گروه می توان تقسیم کرد:

الف. شایعاتی که شخصیت پیامبر را نشانه گرفته بود. این گروه خود بر چهار گونه بود:

1. شایعه ساحر و شاعر بودن پیامبر
درآغاز فراخوان پیامبر، یک یا چند نفر شایعه ساحر، کاهن، شاعر و… بودن را ساختند و دیگران با شنیدن این شایعات آنها را به سرعت میان مردم پخش کردند.4 این شایعات به گونه ای رواج یافت که کفرپیشگان خود نیز باور کردند و پیامبر را ساحر، شاعر و مجنون خواندند و قرآن را سحر، شعر و اباطیل معرفی کردند:
«و قال الکافرون هذا ساحر کذّاب» ص/4
«بل هو شاعر» انبیاء/5
«إنّک لمجنون» حجر/6
«و یقولون أئنّا لتارکوا آلهتنا لشاعر مجنون» صافات/36

2. شایعه خیانت
در میان غنایم جنگ بدر، مخمل سرخی وجود داشت، این مخمل مفقود شد، شماری این شایعه را ساختند که خود پیامبر این مخمل را برداشته است. این شایعه در میان مردم رواج یافت و پس از آن آیه شریفه زیر نازل گردید:
«و ما کان لنبی أن یغلّ و من یغلل یأت بما غلّ یوم القیامة ثم توفّی کلّ نفس ما کسبت و هم لایظلمون» آل عمران/4161
هیچ پیامبر را شایسته نیست که خیانت کند و هر که به چیزی خیانت کند، آن را در روز قیامت با خود آورد. سپس جزای عمل هر کس به تمامی داده خواهد شد و بر کسی ستمی نرود.
شمار دیگری از قرآن پژوهان و تفسیرگران، سبب نزول دیگری برای این آیه می آورند که بر اساس آن، گروهی ازنگهبانان تنگه در جنگ احد چنین شایع کردند که هر کس از غنایم چیزی برای خود نگیرد نباید امیدی به دریافت غنایم از پیامبر داشته باشد. وقتی پیامبر این شایعه را شنید در پاسخ گفت: «گمان می کنید که من به شما خیانت می کنم و سهم شما را از غنایم نمی دهم».5

3. شایعه عادل نبودن
شایعه دیگری که شخصیت پیامبر را نشانه گرفته بود شایعه بی عدالتی آن حضرت بود. منافقان پس از جنگ حنین این گونه شایعه کردند که پیامبر در تقسیم غنائم به عدالت رفتار نمی کند6:
«و منهم من یلمزک فی الصدقات فإن اُعطوا منها رضوا و إن لم یعطوا منها إذاهم یسخطون» توبه/58
و بعضی از ایشان تو را در تقسیم صدقات به بیداد متهم می کنند، اگر به آنها عطا کنند خشنود می شوند و اگر عطا نکنند خشم می گیرند.

4. شایعه زودباوری و سادگی
این شایعه توسط منافقان ساخته و پخش شد.
«و منهم الذین یؤذون النبی و یقولون هو أذن» توبه/61
بعضی از ایشان پیامبر را می آزارند و می گویند که او به سخن هر کس گوش می دهد.7

ب. شایعاتی که خانواده پیامبر را اذیت و آزار می داد؛ مانند شایعه بی وفایی عایشه. عایشه در این باره می گوید: هرگاه پیامبر قصد سفر داشت یکی از همسران خویش را به قید قرعه با خود می برد. در جنگ بنی مصطلق قرعه به نام من خورد و من همراه آن حضرت رفتم. در بازگشت از این غزوه برای رفع حاجتی از سپاه جدا شدم وقتی به سپاه پیوستم گردنبندم را نیافتم، برای یافتن گردنبند دوباره از سپاه فاصله گرفتم. وقتی گردنبند را یافتم و به قرارگاه بازگشتم سپاه رفته بود. همراهان من به تصور اینکه من درون هودج هستم، هودجم را بر شتر نهاده بودند و سپاه حرکت کرده بود. به ناچار شب در همان قرارگاه خوابیدم. صبح روز بعد صفوان بن معطل که در عقبه سپاه حرکت می کرد مرا دید او شترش را در اختیار من قرار داد و خود در جلوی شتر به راه افتاد. وقتی به مدینه رسیدیم مردم درباره اهل افک سخن می گفتند. نزد پیامبر رفتم اما ایشان آن محبت همیشگی را به من نشان ندادند من که به سختی بیمار شده بودم مدتی استراحت کردم و پس از بهبود نسبی شایعه را از خدمتکارم شنیدم، سخت ناراحت شدم و… پیامبر از صحابه نظرخواهی کرد و وقتی یاران و انصار پیامبر از پاکدامنی من گفتند پیامبر بر منبر رفت و قذف کننده (دهندهٌ نسبت ناروا) را سرزنش کرد بدون اینکه نام او را ببرد. در این هنگام یک نفر از قبیله اوس گفت: اگر قاذف از قبیله ما باشد او را می کشیم و اگر از قبیله خزرج باشد اگر شما اجازه دهی او را خواهیم کشت. یک نفر از قبیله خزرج ازاین سخن آشفته شد و مشاجره میان اوس و خزرج بالا گرفت تا آنجا که این دو قبیله در آستانه جنگ قرار گرفتند… شایعه همچنان ادامه داشت تا آن که آیات زیر از سوره نور فرود آمد:
«إن الذین جاءوا بالإفک عصبة منکم لاتحسبوه شرّاً لکم بل هو خیر لکم… إن الذین یرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فی الدنیا و الآخرة و لهم عذاب عظیم» (نور/11ـ23)8
این سبب نزول در نگاه برخی از مفسران شیعه مورد قبول نیست، به باور این عده سبب نزول این آیات، قذف ماریه قبطیه توسط عایشه است. وقتی ابراهیم از دنیا رفت، پیامبر بسیار اندوهگین شد. عایشه به پیامبر گفت: ابراهیم که فرزند شما نیست که این گونه غمگین شدی، او پسر جریح است. این سخن عایشه، پیامبر را بسیار خشمگین ساخت و آن حضرت امام علی(ع) را برای کشتن جریح فرستادند. وقتی جریح خشم امام و شمشیر برافراشته را دید فرار کرد. امام علی(ع) او را تعقیب کرد، جریح بالای درخت رفت، امام نیز او را دنبال کرد، جریح از ترس پایین پرید و به زمین خورد، لباس جریح بالا رفت و نادرستی و بی پایگی شایعه روشن گشت. امام نزد پیامبر بازگشت و نتیجه را گزارش داد و پیامبر به اشتباه خویش پی برد.9

ج. شایعاتی که درباره شهادت پیامبر، شکست سپاه اسلام و شهادت برخی از صحابه پیامبر بود؛ مانند:

1. شایعه شهادت پیامبر در جنگ احد
در این جنگ، مصعب بن عمیر، پرچمدار سپاه اسلام به دست ابن قمیئه از جنگجویان بنام قریش به شهادت رسید. ابن قمیئه به گمان اینکه پرچمدار پیامبر است شایعه کشتن شدن پیامبر را ساخت. سپاه کفر وقتی شایعه را شنیدند یکصدا فریاد «قتل محمد» سر می دادند:10
«و ما محمّد إلاّ رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضرّ الله شیئاً و سیجزی الله الشاکرین. و ما کان لنفس أن تموت إلاّ بإذن الله کتاباً مؤجّلاً و من یرد ثواب الدنیا نؤته منها…» آل عمران/144ـ146
جز این نیست که محمد پیامبری است که پیش از او پیامبرانی دیگر بوده اند. آیا اگر بمیرد یا کشته شود، شما به آیین پیشین خود باز می گردید؟ هر کس که بازگردد هیچ زیانی به خدا نخواهد رسانید. خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. هیچ کس جز به فرمان خدا نمی میرد؛ مدت مکتوب است. هر کس خواهان ثواب این جهانی باشد به او می دهیم….

2. شایعه شکست سپاه اسلام درجنگ تبوک
دو گروه از شرکت در جنگ تبوک سرباز زدند:
یک. شماری از مؤمنان: «یا أیها الّذین آمنوا ما لکم إذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثّاقلتم إلی الأرض أ رضیتم بالحیوة الدنیا من الآخرة» توبه/38
دو. منافقان: گروه دوم که با بهانه های واهی از همراهی سپاه اسلام سرباز زدند، در مدینه شایعه شکست سپاه اسلام و شهادت پیامبر را پخش کردند. به مناسبت بروز این شایعه آیه زیر فرود آمد:
«إن تصبک حسنة تسؤهم و إن تصبک مصیبة یقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل»
(توبه/50) 11

شایعه سازان
دشمنان، منافقان، رقیبان انتخاباتی، تجاری، اقتصادی و… سهم بسیار زیادی در شایعه سازی بر عهده دارند و بخش عمده ای از شایعات از سوی این گروه ساخته و پرداخته می شود. نمونه های بسیاری از این دست را امروزه در حاکمیت ها، شرکت ها، مؤسسات و مراکز گوناگون جهانی می توان دید.12 در شایعات عصر پیامبر نیز نشانه های روشنی از حضور دشمنان، منافقان و رقبا، در ساخت شایعه دیده می شود. منافقان مدینه گاه شایعه تمرکز دشمن در نزدیکی مسلمانان و آمادگی ایشان را برای حمله را می ساختند و گاه از شکست، فرار، اسارت و شهادت پیامبر و سپاه اسلام خبر می دادند:
«لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة»
احزاب/60
ارجاف، در لغت به معنای پخش گزارش های ساختگی به منظور ایجاد وحشت، دلهره و اضطراب است.12
در شایعه ساحر بودن پیامبر و شهادت پیامبر، ابوجهل و کفار مکه و ابن قمیئه به عنوان دشمن، ایفای نقش می کنند و شایعه توسط ایشان ساخته می شود. در شایعه قذف، خیانت پیامبر، شکست مسلمانان در جنگ بدر و… عبدالله بن ابی و پیروان او به عنوان منافقان مدینه شایعه سازی کردند و حمه دختر جحش و خواهر زینب به عنوان رقیب به آنها کمک کرد و شایعه ارتباط ماریه قبطیه با جریح توسط عایشه به عنوان هوو ساخته شد.
تحلیل و بررسی شایعات صدر اسلام نشان از نقش عمده منافقان در شایعه سازی و حضور کم رنگ دشمنان دارد. مشرکان و کافران در رویارویی با مسلمانان، تنها به اذیت و آزار مسلمانان و کشتن ایشان فکر می کنند، اما منافقان که درمیان مسلمانان زیست می کنند و خود را با آنها همراه نشان می دهند، ناگزیر از انتخاب شیوه ای متفاوت هستند. آنها بیشتر با اهرم شایعه به مخالفت و دشمنی با مسلمانان می پردازند و انتخاب دیگر شیوه ها را ناپسند و نشانگر دشمنی آشکار خویش با مسلمانان می دانند.

شایعه پراکنان
خودنمایی، دلواپسی، گوشه گیری، پرحرفی، تنهایی، تردید و دودلی، دشمنی و… از ویژگی های برجسته شایعه پراکنان است. عبدالله بن ابی و منافقان، بسیار نگران و مضطربند. عبدالله بن ابی با آمدن پیامبر موقعیت و جایگاه خود را از دست داده است. ازاین جهت او نیاز به خودنمایی دارد، شاید دیگران مانند گذشته به او روی آورند و وی را از تنهایی و نگرانی و اندوه درآورند. به این جهت او و دیگر منافقان جنگ روانی حساب شده ای علیه مسلمانان به راه انداخته و با ساختن و پراکندن شایعه و ایجاد اختلاف میان مسلمانان در پی رسیدن به اهداف خود هستند. تنها عبدالله بن ابی در جنگ بنی مصطلق دوبار فتنه کرد؛ یک بار میان انصار و مهاجرین اختلاف افکند و سخنانی در نکوهش مهاجرین گفت و بار دیگر دربارهٌ رابطه عایشه با صفوان.
در نبرد احد نیز شایعه پراکنان در برابر مسلمانان خودنمایی می کنند و با فرافکنی از اضطراب و نگرانی خود می کاهند. مسلمانان نیز که از درستی و نادرستی شایعه بی خبرند و گرفتار شک و تردید هستند برای رهایی از رنجی که از عدم قطعیت گریبانگیر ایشان شده است شایعه را پخش می کنند.

بستر شایعه
شایعه به سراغ چه نوع رویدادها، حقایق و کدامین مردمان می رود؟ این پرسش درشمار نخستین پرسش هایی است که درباره شایعه مطرح می شود. بستر شناسی شایعات نشان می دهد شایعات موفق، ماندگار و تأثیرگذار، شایعاتی هستند که بر اثر ابهام یک خبر یا یک حادثه، بدبینی به یک یا چند نفر یا یک واقعه، پنهان کاری و محرمانه نگه داشتن فعالیت ها، وضعیت نگران کننده و سوء تفاهم ها به وجود می آید. برای نمونه کالبد شکافی شایعه قذف نشان می دهد این شایعه بستر بسیار مناسبی داشته است و شایعه سازان بستر شناسان بسیار خوبی بوده اند. وقتی سپاه اسلام به مدینه می رسد پیامبر و سپاه اسلام متوجه غیبت عایشه می شوند، پس از چند ساعت (تقریباً به هنگام طلوع آفتاب و شاید هم دیرتر) عایشه همراه صفوان به ورودی شهر می رسند.14 این صحنه کاملاً مبهم است؛ هم عایشه زمینه مناسبی برای انگ خوردن دارد و هم صفوان. عایشه زنی است بسیار جوان که با همسرش بیش از 40 سال اختلاف سن دارد. چنین اختلاف سنی در بسیاری یا دست کم در برخی موارد به بی وفایی همسر می انجامد. صفوان مردی است جوان، که همسر او از وی به پیامبر شکایت می برد: صفوان به من اجازه روزه گرفتن نمی دهد وقتی پیامبر از صفوان می پرسند چرا اجازه نمی دهی؟ او در پاسخ از جوانی خود و نیازش به روابط جنسی می گوید.14
افزون بر این، زمان غیبت عایشه و صفوان نیز زمانی است که پنهان کاری را ممکن می سازد. وقتی عایشه و صفوان پس از چند ساعت به مدینه می رسند نتیجه آن است که آنها طول شب را در تنهایی با یکدیگر بوده اند. بدبینی مردم به این دو نفر نیز بسترساز مهم دیگری برای تأثیرگذاری شایعه و رواج سریع آن است؛ اگر مردم خوش بین بودند و به تعبیر آیه قرآن گمان خیر درباره آنها می دادند، شایعه در نطفه خفه می شد و هیچ گاه میان مردم پخش نمی شد: «لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیراً»(نور/12)
در شایعه شهادت پیامبر نیز آنچه بستر را برای ساخت و پخش شایعه فراهم می آورد، یکی وجود حقیقتی بود که اتفاق افتاد و دیگری احساس خطر مسلمانان و شادمانی کفار مکه بود. در احد، حقیقتی اتفاق افتاده بود؛ بر اساس برخی روایات، ابن قمیئه ضربتی سخت بر پیامبر فرود آورد و بر اساس تعدادی از روایات، پرچمدار سپاه اسلام به شهادت رسیده بود.16 این حقیقت برای کفار شادمانی آورد و برای مسلمانان نگرانی و اضطراب و دلهره17. ابن قمیئه می دانست که پرچمدار اسلام را کشته است اما تصور می کرد این پرچمدار همان پیامبر است18 و بر اساس برخی روایات تصور می کرد زخمی که بر پیامبر وارد ساخته او را از پا در می آورد.19 به این جهت وقتی شایعه شهادت پیامبر کلید خورد کفار بسیار خرسند شدند و مسلمانان، بسیار نگران و مضطرب.
بسترساز مهم دیگری که در این شایعه چهره می نماید، احساس خطر و نگرانی بسیار شدید سپاه اسلام است. این احساس، شماری از سپاهیان اسلام را ناگزیر از پخش شایعه و نقل آن برای دیگر مسلمانان می کرد. زمزمه پناهندگی به عبدالله بن ابی، تسلیم، بازگشت به دین گذشته20 و فرار از جنگ21 نشانگرهایی است که از احساس خطر بسیار شدید مسلمانان حکایت دارد.
بسترشناسی شایعه ساحر بودن پیامبر نیز نشان می دهد بستر این شایعه بسیار مناسب است. پیامبر تأثیر شگرفی بر کفار و مشرکان دارد. وقتی آن حضرت آیات قرآن را می خواند عظمت آیات قرآن به گونه ای است که بزرگان مکه نیز تسلیم حق می شوند. وقتی عده ای مانند ابوجهل این تأثیرگذاری را می بینند، شایعه ساحر بودن پیامبر را می سازند و مردمی که تأثیر شگفت آور سخنان پیامبر را دیده و شنیده اند این شایعه را باور کرده به سرعت به دیگران منتقل می کنند، تا آنجا که شماری از بزرگان کفر، از رو در رویی با پیامبر فرار می کنند و گروهی دیگر برای نشنیدن سخنان پیامبر در گوش های خود پنبه می کنند.
در شایعه خیانت پیامبر نیز بستر شایعه بسیار در خور توجه است. غنایم جنگ در اختیار پیامبر است. مخمل سرخی که در میان غنایم بوده مفقود شده، گم شدن مخمل در هاله ای از ابهام است، منافقان و شماری دیگر به همه بدبین هستند، کسی پاسخ گو نیست و اطلاع رسانی صورت نگرفته است. با این زمینه ها ناگهان منافقان شایعه خیانت پیامبر را می سازند و آن را به سرعت پخش می کنند.
در شایعه سادگی پیامبر نیز تسامح و مدارای پیامبر برای منافقان در هاله ای از ابهام است، منافقان عینک بدبینی بر دیدگان خود زده اند. در نتیجه آنها شایعه سادگی پیامبر را می سازند و به دیگران این گونه القا می کنند که هرچه به پیامبر بگویید او باور می کند.

زمینه های اصلی شایعه
مسائل جنسی، مالی، بیماری، مرگ، روابط پنهانی افراد و حکومت ها و… ازمهم ترین زمینه های شایعه به شمار می آید.
در قذف همسر پیامبر، زمینه اصلی شایعه ارتباط جنسی است؛ هر چند احتمال می رود شایعه عبدالله بن ابی در آغاز چندان تند و تیز و زننده نبوده است، به خصوص با نظر داشت این موضوع که دربازگشت از همین غزوه، و پیش از قذف عایشه، عبدالله فتنه دیگری درست کرده بود و از سوی پسرش و عده ای تهدید شده بود. بنابراین او جرأت ساخت شایعه ای که به روشنی دلالت بر روابط نامشروع عایشه با صفوان داشته باشد ندارد. بنابراین به نظر می رسد جمله عبدالله در مورد عایشه تند و صریح و رکیک نبوده است؛ اما دیگران با آب و تاب دادن به آن و کم رنگ کردن برخی قسمت ها و افزایش برخی کلمات و برجسته ساختن آنها، شایعه را بسیار تند و تیز کرده قالب شعاری به آن داده باشند. شاهد این مدعا آنکه عایشه به هنگام ورود به مدینه متوجه پچ پچ مردم و سخنان ایشان شد، اما از آن چیز زننده ای استفاده نکرد و پس از چند روز متوجه شایعه زشت و ناروا شد.
در شایعه شهادت پیامبر، زمینه اصلی شایعه، زخمی شدن پیامبر یا شهادت پرچمدار اسلام است. در این شایعه نیز جمله ابن قمیئه کشته شدن پیامبر را نمی رساند؛ به خصوص آن شایعه که با فعل مجهول «قتل محمّد» بیان شده است. اگر شایعه همان جمله ابن قمیئه بود مناسب بود به صورت معلوم به کار رود و ابن قمیئه فعل را به خود نسبت دهد. بنابراین، ابن قمیئه از زخمی شدن پیامبر و یا کشته شدن پرچمدار اسلام خبر داده است و دیگران این خبر را آب و تاب داده و در نهایت به شکل شعار «قتل محمّد» در آورده اند.
در شایعه خیانت پیامبر، زمینه اصلی شایعه، مسائل مالی و ناسازگاری گفتار و رفتار پیامبر است، چنان که در شایعه سادگی پیامبر و ساحر، مجنون و شاعر بودن آن حضرت، زمینه اصلی شایعات اثبات بیماری پیامبراست.

عوامل اصلی شایعه پراکنی
عوامل اصلی پخش شایعه که بسیاری از شایعه پراکنان به آن جهت شایعه پراکنی می کنند عبارتند از:

1. گزارش بودن
شایعه از آن جهت که خبر است و موضوعی غیرعادی و غیرمنتظره را منتقل می کند مخاطبان و شنوندگان را جذب می کند. تا خبر نباشد شایعه شکل نمی گیرد و تا شایعه شکل نگیرد خواننده یا شنونده آن را برای دیگران نقل نمی کنند. ارتباط عایشه با صفوان، شهادت پیامبر، ساحر بودن آن حضرت، خیانت و سادگی پیامبر از اخبار داغ و مهیج است. هر کس این شایعات را می شنود به سرعت به دیگران می رساند. گویا وظیفه ای اخلاقی و دینی در پخش چنین شایعاتی دارد. چنان که اخبار جهان سیاست بویژه در زمان ما این گونه است. مثلاً شایعه ترور کندی رئیس جمهور امریکا خبری بسیار داغ بود به گونه ای که در کمتر از نیم ساعت پس از ترور کندی 68? و تا یک ساعت و نیم بعد از آن 92?مردم امریکا از حادثه با خبر شدند.22

2. رهایی از فشار
وقتی افراد، شایعات ناگوار را می شنوند فشار عصبی زیادی را تحمل می کنند، فشاری که از عدم قطعیت و ناآگاهی به وجود می آید. دراین موارد شنونده با پخش شایعه در پی رهایی از این فشار عصبی و نگرانی پدید آمده از شایعه است. او به این وسیله می خواهد دیگران را در نگرانی خود سهیم کند. اگر شایعه نادرست است دیگران نادرستی شایعه را اثبات کنند و اگر درست است همگی چاره ای بیندیشند. بنابراین وقتی بسیاری از اهل مدینه از ارتباط عایشه و صفوان می گویند این شایعه پراکنی از بی ایمانی و دشمنی ایشان با پیامبر حکایت ندارد، بلکه شمار درخور توجهی ازمردم در پی کاهش نگرانی، اضطراب و رنج حاصل از بی خبری خویش هستند. برای نمونه وقتی همسر خالد بن زید انصاری قذف عایشه را با همسر خود در میان می گذارد، احتمال بی وفایی عایشه را نمی دهد. بنابراین تنها در پی خالی کردن خود و رهایی ا ز فشار عصبی است که این شایعه بر او وارده کرده است.
وقتی سپاه اسلام در جنگ احد ازشهادت پیامبر سخن می گویند در صدد تضعیف خود و تقویت دشمن نیستند. آنها با پخش شایعه نگرانی خود را به دیگران منتقل می کنند و منتظر تکذیب یا تأیید و تکلیف خود هستند. بر این اساس وقتی برخی از سپاه اسلام برای عده ای دیگر شایعه شهادت پیامبر را نقل می کنند آن عده می گویند اگر راست است ما نیز باید مانند او با دشمن جهاد کنیم تا شهادت را در آغوش گیریم و برخی دیگر از تسلیم به دشمن و پناه بردن به عبدالله بن ابی سخن می گویند.

3. خشنود ساختن دیگران
بسیاری شایعات را برای خوشایند دیگران نقل می کنند. «بسیاری از شایعات تنها بدین دلیل که سرگرم کننده و جالب هستند پخش می شوند و کسانی که آنها را پراکنده می کنند اعتقادی به محتویات آنها ندارند، اما مطمئن هستند بر روی کسانی که دورشان جمع می شوند تا خبرها را بشنوند اثر می گذارد.»23 در نگاه این گروه، شایعه در مقایسه با جوک و لطیفه از کارآیی بهتری برخوردار است؛ در شایعات انبوهی از اطلاعات درست و نادرست وجود دارد که همه افراد خواهان شنیدن آنها هستند. عده ای ازاهل مدینه برای سرگرمی به پخش شایعه اقدام می کنند و برخی از کفار مکه سخن گفتن درباره ساحر بودن پیامبر و سحر بودن قرآن را نقل مجالس خویش ساخته اند.

4. برون رفت از سکوت
یکی از عوامل دیگر پخش شایعه شکستن سکوت حاکم بر مجالس است؛ وقتی خویشاوندان یا دوستان درکنار یکدیگر قرار می گیرند و چیزی برای گفتن ندارند با پخش شایعات خود را سرگرم می کنند. بنابراین می توان پخش شایعاتی همانند ساحر بودن پیامبر، خیانت آن حضرت، بی وفایی عایشه و… را به عامل برون رفت از سکوت نسبت داد.
دشمنی، مخالفت، نفاق، حسد و… شمار دیگری از عوامل پخش شایعه است.

اهداف شایعه
بسیاری از شایعات بی هدف ساخته و پخش می گردد. اما شماری از شایعات هدفدار است. تضعیف روحیه دشمن، بالا بردن روحیه نیروهای خودی، سنجش واکنش دشمن، برآورد واکنش نیروهای خودی، حذف رقیب اقتصادی، سیاسی و انتخاباتی، بیان واقعیات، ایجاد تفرقه و دوگانگی در صف دشمن، ترور شخصیت افراد، کسب اطلاعات درست، وادار کردن مردم به شورش و قیام، اعلام فساد مسئولین و مدیران… در شمار اهداف شایعات قرار دارد.
در شایعه های قذف، شهادت پیامبر، ساحر خواندن آن حضرت، خیانت، بی عدالتی و سادگی پیامبر، شایعه سازان و برخی از شایعه پراکنان اهداف خاصی را دنبال می کنند.

اهداف شایعه قذف
برخی از اهداف عبدالله بن ابی، حمه ومنافقان از شایعه قذف عبارت است از:

.............................ادامه ادرد.........

 

http://shafaqna.com/persian/

http://www.shafaqna.com/persian/other-services/quran/item/38754-%D8%B4%D8%A7%D9%8A%D8%B9




تاریخ : جمعه 93/10/12 | 7:29 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 


بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

شایعه و شایعه سازی - 

درسهایی از قران+استاد قرائتی


بحث امشب ما درباره شایعه سازی است که خیلی مسئله مهمی است، مسئله ای که در موضوعات سیاسی و در جنگ روانی بسیار از آن استفاده می کنند. قرآن بسیاری مسائل را درباره شایعه سازی مطرح کرده است و یک بحث خیلی مهم است. خیلی مفید است و دوست دارم که شما برادران این آیه ها را خوب یاد بگیرید و یادداشت بفرمائید و بعد هم منتقل کنید. اگر یک امت مسلمان درباره شایعه سازی اطلاعاتی داشته باشد و بداند که چه مسئله مهمی است از نظر قرآن و اسلام و چه خطرات و آثاری دارد دیگر هیچ شایعه ای در میان ملت مسلمان و امت مسلمان گل نمی کند. و این امت یک حالت نشکن پیدا می کند، یعنی هر کاری میکنند، ولوله، دلهره، اضطراب در میان ملت بیافتد، تأثیری ندارد. اگر خواستیم امت ما، امت نشکن بشود باید مسئله شایعه سازی را عمیقاً بررسی کنیم، آیه هم در قرآن زیاد است. اصل کلمه شایعه از شیاع است، شیاع یعنی تقویت کردن. یعنی حرفی را اینقدر می گوئیم، تا این حرف در جامعه تقویت می شود. این که می گویند شیعه یعنی گروهی که یکنفر را تقویت می کنند، می گویند شیعه آن شخص است، شایعه، شیاع، شیعه همه اش یکی است یعنی حرفی که تقویت بشود. 1- خبری که شایعه شده در زمان ما باید دفتر امام تصدیق کند شایعه سازی مسئله ای اجتماعی، اخلاقی و بسیار مهم است. مسئله شایعه در ارتش خیلی مهم است. در مسائل سیاسی خیلی مهم است. در روابط اقتصادی خیلی مهم است و در مجموع مسئله بسیار مورد توجهی است. آیات: در سوره نساء می فرماید: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلاً» (نساء/86)(خداوند از مردم گله می کند) می گوید یک عده از مردم هستند یک چیز را سریع شایعه سازی می کنند. تا چیزی را شنیدند زود پخش می کنند و این ها بد مردمی هستند. خداوند در مقام انتقاد می گوید: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ» زمانیکه برای مردم پیامی آمد، سریع شایعه می کنند. حالا این خبر چه خبری باشد که آدم خوشحال بشود، امنیت در آن باشد، خبر امنیتی باشد که مردم دشمن شکست خورد، ما پیروز شدیم، یک خبری آورد که مردم امنیت و غرور پیدا کردند «أَوِ الْخَوْفِ» یا یک خبری آمد که مردم ترسیدند. مردم بد مردمی هستند چون یک گروهی هستند که همین که زمانی که برای این ها پیام و امری آمد، چه از جنبه امنیت و چه از جنبه خطر، این ها فوراً پخش می کند. «أَذاعُوا بِهِ» یعنی فوراً پخش می کنند. عرب ها به رادیو و تلویزیون می گویند «اضاعه ی» یعنی وسیله پخش. خوب چه کنیم؟ پخش نکنیم، نه! باید هر چه شنیدی هیچ نگویی! باید در جامعه و امت اسلامی و حکومت اسلامی یک منبع خبری باشد. یک فیلتری باشد که  خبرها در آن برود و مرکز نقادی بشود. حق و باطلش جدا باشد، حقش را بگویند و باطلش را نگویند. «وَ لَوْ رَدُّوهُ» باید خبری را که آمد به یک مرکزی رد کنند. «إِلَی الرَّسُولِ» اگر خبر را به پیغمبر بگویند، مثلاً در زمان ما خبری که می آید، ببینیم دفتر امام تصدیق می کند یا نه! «وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ» خبر را خودشان پخش نمی کنند. هر کسی خبر را شنید مراجعه کند به رسول یا اولی الامری که از میان مردم است «لَعَلِمَهُ» آن وقت رسول و اولی الامر خبر را نشر می دهد. «لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» استنباط یعنی چه؟ استنباط از نبط است. یعنی دل زمین را بشکاف تا به آب برسی! به بیرون کشیدن آب از زمین می گویند: «نبط» استنباط یعنی شکم مطالب را بشکاف تا حق را از آن بیرون بیاوری. این که می گویند فلانی استنباط می کند یعنی مدام حرف ها را پس می زند تا حرف حق را از وسط حرف ها در بیاورد. همینطور که ما خاک را کنار می زنیم تا تا به آب برسیم. در این آیه سه نکته است: 2- قرآن می گوید برای تصدیق خبر به رسول و اولی الامر مراجعه کنند سطر اول آیه شکایت می کند: می گوید زمانی که برای مردم یک خبری آمد، چه خبر خوفی و چه خبر امنی، فوری قبل از تحقیق پخش می کنند و این مردم بد مردمی هستند که شایعه را پخش می کنند. بعد قرآن شروع می کند راه نشان می دهد. همیشه قرآن وقتی انتقاد می کند می گوید این راه غلط است، باید یک راه سالمی هم نشان بدهد. اگر راه اول غلط است راه صحیح چیست؟ راه صحیح این است که: «لو رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ» باید خبر را به سوی رسول ببرند. یکی از آن ها نزد رسول و اولی الامر برود و خبر را بدهد و بگوید: یا رسول! یا امام صادق! مایک چنین خبری شنیدیم، حق است یا باطل؟ «لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُم» دانستند کسانی که قدرت استنباط و شناخت خبر حق از خبر باطل را دارند. آنهایی که قدرت شناخت دارند، استنباط می کنند. ضمناً این آیه یک پلاکارد و یک دستورالعمل برای اخبار رادیو و تلویزیون هم هست که هر خبری و هر خبرگزاری اگر خبری را اعلام کرد، باید یک گروهی باشند که این اخبار را بسنجند. خبرها را با قرینه ها و با تحقیق ها بررسی کنند. هر خبری حق است بگویند و هر خبری باطل است، نگویند. و این باعث می شود که کمتر نیاز به تکذیب داشته باشند. این آیه دستورالعمل رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی را معین می کند. دستورالعمل فرد فرد ما را معین می کند. باید یک گروه خبری کارشناس و خبرشناس مطمئن در مرکز باشند و خبرنگارها همه خبرها را به این مرکز وارد کنند، و آنها این خبرها را استنباط کنند و بعد از اینکه حق روشن شد، برای ملت ما پخش کنند و ملت هم گوشششان به گروه خبرشناس باشد، این راه کار سوره نساء آیه 83 است. این که می گویند قرآن کتابی است که درسهای اجتماعی دارد، به خاطر همین دستورالعمل هاست. 3- پخش کننده شایعه فاسق و پیرو شیطانند گاهی اوقات ما در سخنرانی می گوئیم: در قرآن مسائل اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی هست. حالا اگر کسی گفت در مورد همه مسائل که شما می گویی قرآن آیه دارد، یکی از درسهای اجتماعی قرآن چیست؟ می گوئیم یکی از درسهای اجتماعی سیاسی و اخلاقی قرآن این است که در جامعه اخبار باید تحقیق شود و زود پخش نشود و جالب این است که می گوید: خبر پخش کن ها اگر خبر دروغ پخش کنند، شیطان هستند. «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلاً» اگر لطف خدا بالای سرتان نباشد شما پیرو شیطان هستید. معلوم می شود هر کس خبری را پخش کند، پیرو شیطان است یا خود شیطان است. در آیه دوم درباره پخش شایعات می فرماید: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6)(این هم یکی از آیات اخلاقی است) یک قصه برایتان بگویم. پیغمبر اکرم (ص) یک نفر را در یک منطقه ای فرستاد که از پولدارها به نفع طبقه محروم و مستضعف زکات بگیرد. البته معنی مستضعف گدا نیست. حدود بیست و چند مرتبه در قرآن مستضعف آمده که بیش تر برای آنهایی است که از نظر فکری ضعیف هستند یا آنهایی که قوی هستند و ضعیف نگه داشته اند. و کلمه مستضعف به معنای فقیر یکی دوبار بیشتر بکار نرفته است و 20 مرتبه دیگر در قرآن کلمه مستضعف به معنای فقیر نسیت، کسانی هستند که از نظر فکر ضعیف هستند و نه اینکه ضعیف هستند، بلکه فکر این ها را خرد کرده اند یا جلو رشد فکر این ها را گرفته اند. این فرد که رفت زکات جمع کند، مردم دیدند نماینده رسول خداست که برای گرفتن مالیات اسلامی و زکات می آید، به استقبال ایشان آمدند. این ترسید و خیال کرد می آیند او را بزنند و فرار کرد و به پیغمبر گفت مردم بسیج شده اند می خواهند به اسلام حمله کنند. پیغمبر فکری کرد و فوری آیه نازل شد که ای محمد! این کسیکه گفت مردم بسیج شدند، این آدم فاسق است و اگر برای شما یک آدم فاسق خبر آورد تحقیق کنید و زود به شایعه ها اعتناء نکنید. بعد می گوید: «أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَه یٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمین» (حجرات/6)چه بسا یک کارهایی می کنید، تصمیمی می گیرید، عجله می کنید، بعد معلوم می شود خبر از ریشه دروغ بوده است. «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6)در جمهوری و حکومت اسلامی و امت اسلامی باید خبرنگارش فاسق نباشد و اگر فاسقی خبر آورد قبل از تحقیق به هیچ کس خبر را نگوئیم. 4- عذاب مؤمنین در پخش شایعه بیشتر است آیه سوم برای شایعه ساز است. آیه در سوره نور است. همین سوره ای که اسلام سفارش کرده است که دختر خانم هایاد بگیرند. چون آیاتش بیشتر مربوط به عفت است، سوره نور آیه 19 می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَه یُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَه یِ» (نور/19)براستی که کسانیکه دوست دارند شایعه بیاندازند. . . یعنی کار غلطی شده است، یک کسی خلافی کرده است، می گوید فهمیدی یا نه؟ به تو بگویم؟ نه نمی گویم؟ یک جوری می گوید که طرف را تشنه کند، بعد طرف بگوید: بگو ببینم قصه چیست؟ چون گاهی اوقات طرف سبحان الله می گوید و با سبحان الله خود طرف تحریک می کند که حرف هایش را بزند. مثلاً شما نزد من می آیید و می گوئید: یک خبری دارم، ولی خوب وضع بد شده است و مردم الآن فلان شده اند. می گویم: عجب! سبحان الله! سبحان الله می گویم تا شما وادار شوید این حرف ها را بزنید. با گوشه با چشم و با ابرو و با تلفن و با نامه تحریک به گفتن می کنند. خلاصه دوست دارد که فساد و فحشاء را پخش کند. «فِی الَّذینَ آمَنُوا» درباره مومنین، صبر می کند تا یک خلافی صورت بگیرد، بعد عکس آن را بر می دارد. مثلاً صد کار خیر کرده و یک کار خلاف هم در این میان کرده است. فوری سعی می کند از آن چند دقیقه ای که کارخلاف را کرد، تصویر بردارد و همان را پخش کند. خوب این درست نیست. البته کار خلاف بد است و هر کس هم هر چقدر مهم باشد، اگر گناه کند، عذابش بیشتر است. اگر معلم گناه بکند دو برابر عذاب دارد. اگر آخوند گناه کند، چند برابر عذاب دارد. قرآن به زنان پیغمبر می گوید: «یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَه یٍ مُبَیِّنَه یٍ یُضاعَفْ لَها الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ» (احزاب/30)ای زنان پیغمبر! اگر شما گناه بکنید، عذابتان دو برابر است، شما زن پیغمبرید، عنوان اجتماعی و دینی دارید، هر کس قیافه مذهبی و اسلامی و اجتماعی داشته باشد عذاب و گناهش بیشتر است. ولی من هم نباید سعی کنم که اگر یک عیبی از کسی دیدم، فوراً عیب ها را پخش کنم. قرآن در ادامه می گوید: «لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ» برای این ها عذاب است دردناک است. «فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَه یِ» هم دردنیا و هم در آخرت ما اینها را عذاب می کنیم. این هم مربوط به شایعه سازی است. حالا غیبت را برایتان شرح بدهم. اگر کسی ازمسلمانی غیبت کند. . . ابتدا بد نیست به شما بگویم، گناه دو قسم است: گناه کبیره و گناه صغیره. گناه کبیره یعنی گناه بزرگ و گناه صغیره یعنی کوچک، هر گناهی را که قرآن می گوید: «عَذابٌ أَلیمٌ» و وعده عذاب داده است، گناه کبیره است. پس کسی که شایعه کند و کسی که گناه مردم را پخش کند، برای این عذاب الیم است. چون قرآن وعده عذاب داده است وگناه کبیره است. برای چنین کسی هم در دنیا و هم در آخرت عذاب است. حدیث داریم؛ می فرماید هر کس کسی را مسخره و تحقیر کند، توهین، تحقیر، مسخره، استهزاء نماید، هر کس سر به سر کسی بگذارد نمی میرد مگر اینکه خودش به همان مرض دچار شود. کسی وسواس داشت و هرگاه می خواست بگوید: «وَ لاَ الضَّالِّین» تا می گفت: (والاالض) به دلش نمی چسبد و هی می گفت: (غیر المغضوب علیهم ولاالض) (ولاالض) (ولاالض) یکی هم وقتی اینرا می دید از پشت سرش می گفت: (مرض) ! (مرض) ! جلویی در (ولاالض) گیر می کرد و پشت سری مسخره اش می کرد و می گفت: (مرض) گفته شده که خودش هم به همین بلا دچار شد. نمونه زیاد داریم افرادی که سر بسر کسی گذاشته اند و چوبش را خورده اند. ظاهراً در اصول کافی است که کسی سر به سر مسلمانی بگذارد، نمی میرد مگر اینکه به همان بلا دچار بشود. و لذا عذاب در دنیای او این است که مسخره اش می کنند و در آخرت هم که حسابش جداست. 5- افشاگری فاسق بلامانع، پخش گناه ممنوع اما اگر کسی فاسق بود، طوری نیست. مثلاً اگر کسی جنایتکار است نسبت به افراد جنایتکار طوری نیست. خدا به پیغمبر می فرماید: «وَ لِتَسْتَبینَ سَبیلُ الْمُجْرِمینَ» (انعام/55)تو که پیغمبر هستی یکی از کارهایت افشاگری است. یعنیبرنامه درسهایی از قرآن سال‏95 . ج2، ص: 5 راه مجرمین را باید برای مردم تشریح کنی. اگر کسی مجرم است، طوری نیست. مثلاً یکی روبروی مردم آبجو می خورد، حالا اگر شما رفتی گفتی فلانی آبجو می خورد، این اشکالی ندارد. یا اگر کسی شما را کتک زد و بشما ظلم کرد و شما رفتی و گفتی: ایها الناس فلانی بمن ظلم کرده است. . . اگر مظلوم فریاد بزند و شکایت ظالم را بکند، طوری نیست. کسی هم که علنی خلاف بکند، بگوید طوری نیست. اما کسی که خلاف و گناهی مخفی کرده، شما با خبر شدی، دلیلی ندارد که شما پخش کنید. یک حدیث هم داریم می گوید: «من اضاع فاحشه ی کان کمن اتاها» پیغمبر فرمود: کسی که میان دخترها و پسر ها، میان مردم بازاری و کشاورز گناهی را پخش کند، هر کس گناه کسی را پخش کند، مثل کسی است که خودش این کار را کرده است. اگر بنده گناهی کردم شما رفتی و پخش کردی، مثل این می ماند که خودت این کار را کرده ای. پس بعضی ها خیال می کنند آدم خوبی هستند، اما روزی چندین گناهان افراد را اینطرف و آنطرف پخش می کنند. 6- چیزی را که نمی دانی پخش نکن آیه چهارم: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» (اسراء/36) ای انسان! چیزی را که که نمی دانی نگو. همین دکترهای ما اگر به این آیه عمل کنند روزی چند میلیون به ثروت ایران اضافه می شود. مریضی را نزد تو آورده اند، مرض را تشخیص نمی دهی، با کمال شهامت بگو نمی دانم. (انقلاب فرهنگی این است) یعنی شما که دکتر شدی اهل صفا و صمیمت هستی، سعی کن از صفا و صداقت بیرون نروی. صاف بگو مریض عزیز! ای برادر! خواهر من! مرض تو را تشخیص ندادم. بیا پولت را بگیر و نزد فلانی برو. «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» (اسراء/36)اگر از تو چیزی پرسیدند، راست بگو. چنان بگو سرم نمی شود که طرف جگرش حال بیاید. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» هر چیزی را که نمی دانی، پخش نکن. خدا روز قیامت از گوش و چشم سؤال می کند. از من می پرسد: گوشت را در اختیار چه کسی قرار دادی؟ چشم و دلت را در اختیار چه کسی قراردادی؟ شخصی گوشه خانه اش کاری داشت و به آنجا می رفت، از گوشه خانه خانه همسایه ها را نگاه می کرد و می دید که نوازنده ها می زدند و می رقصیدند و عیش و نوشی داشتند. او کنار خانه که مشغول بود کارش را ادامه می داد، که صدای نوازنده ها را هم بشنود. بعد خدمت امام رسید، گفت: آقا من خانه خودم این بازی ها نیست، اما خانه همسایه است، من هم که می روم پای دیوار، کاری دارم، بالاخره یکقدری طولش می دهم و صداهایشان را می شنوم. امام این آیه را برایش خواند و گفت: مگر قرآن نخوانده ای؟ گوش و چشم و دل روز قیامت مورد سؤال هستند. از گوش می پرسند: چه گوش دادی؟ از چشم می پرسند: چه دیدی؟ و از دل می پرسند. 7- کیفر شایعه سازان تبعید و اعلام است گناه شایعه سازی چیست؟ گناه شایعه سازی خیلی جالب است. سوره احزاب آیه 60 تا 62 کیفر آدم هایی است که دربرنامه درسهایی از قرآن سال‏95 . ج2، ص: 6 جامعه شایعه پخش می کنند و اگر یکی دو تا از این شایعه سازها به کیفر برسند در جامعه ما دیگر کسی جرأت شایعه سازی ندارد. قرآن می گوید: «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ» ان شاءالله در حکومت اسلامی به این دستورات عمل بشود. خیلی جالب است، چون این مسئله که امروز می گویند: «جنگ روانی» از اثر همین شایعه سازی ها است. «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَه یِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فی ها إِلاَّ قَلیلاً» (احزاب/60)اگر منافقان و افرادی که در قلبشان مرض است دست بر ندارند. آدم هایی که ریگی در کفششان است، با امت اسلام خرده حساب دارند و کسانی که «الْمُرْجِفُونَ» یعنی در جامعه دلهره به وجود می آورند، (کلمه ی مرجفون از رجف است. رجف به معنی دلهره است. اینکه می گویند اینقدر اراجیف نباف، یعنی کلماتی که در جامعه دلهره بوجود می آورند) «الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَه یِ» چون افرادی در مدینه می آمدند و شایعه پخش می کردند. مثل اینکه در اول انقلاب می گفتند: شاه می خواهد بیاید. قرار است که حمله شروع بشود. بختیار چه کرده است؟ «الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَه یِ» کسانی که اخباری را پخش می کنند و در شهر دلهره بوجود می آورند «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» یعنی تو را بر ایشان مسلط می کنیم. یعنی دماغ آن ها را بخاک می مالیم. ای پیغمبر به این شایعه سازان و به این ها که جنگ روانی و دلهره در ملت بوجود می آوردند، بگو دماغشان را بخاک می مالیم و بر آن ها پیروز می شویم. «ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها» این ها دیگر حق مجاورت و همسایگی تو را در مدینه ندارند. باید تبعید شوند. پس ببینید در جمهوری اسلامی شایعه سازان حکم شرعیشان چیست. قرآن می گوید: حق ندارند در مدینه در مجاورت تو باشند، «إِلاَّ قَلیلاً» مگر دو سه روزی! «ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فی ها إِلاَّ قَلیلاً» حق ندارند همسایه تو باشند مگر برای یک زمان کم. دیگر چه؟ «مَلْعُونینَ» یعنی این ها هر کجا که پیدا شدند، مورد لعنت هستند. «مَلْعُونینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتیلاً» (احزاب/61)باید جوانان انقلابی این ها را دستگیر کنند. «وَ قُتِّلُوا» افراد شایعه ساز باید تحت عنوان «مفسدفی الارض» کشته شوند «وَ قُتِّلُوا تَقْتیلاً» با یک گلوله هم کشته نشوند، باید با زجر کشته بشوند. چون خطر جنگ روانی از جنگ اسلحه ای کمتر نیست. چون در جنگ نظامی فقط آنهایی که در جبهه و جنگ هستند، متوجه خطر آن می شوند ولی در جنگ روانی مریض در بیمارستان، پیرزن و کودک هم ناراحت می شوند. کسانی که با شایعه سازی میان امت دلهره بوجود می آورند: 1- «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» یعنی تو را بر ایشان مسلط می کنیم. 2- «ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها» حق مجاورت در این شهر با تو را ندارند مگر برای دو یا سه روز! باید از اینجا بیرون بروند. 3- «مَلْعُونینَ» این ها مورد لعنت هستند. 4- «أُخِذُوا» گرفتار بشوند. 5- «وَ قُتِّلُوا تَقْتیلاً» باید کشته شوند. بعد می گوید «سُنَّه یَ اللَّهِ» این مربوط به امت مسلمان نیست، بلکه در تمام امت ها و در تمام دین ها و مکتب ها، اگر هرکس میان امت دلهره بوجود بیاورد باید گرفتار بشود. «سُنَّه یَ اللَّهِ» یعنی برنامه و سنت خداست. «سُنَّه یَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّه یِ اللَّهِ تَبْدیلاً» (احزاب/62)آیه «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» را مجمع البیان درباره پاکسازی هم معنا می کند. درمجمع البیان، جلد هشتم داریم «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» و اینطور معنا کرده است. «لنسلطنک علیهم ای أمرناک بقتلهم حتی تقتلهم و تخلی عنهم المدینه ی» (بحارالأنوار، ج 22، ص 50) «تخلی عنهم المدینه ی» یعنی باید مدینه را از وجود افراد شایعه ساز پاکسازی کنی. قرآن هم که می گوید: «مَلْعُونینَ» خدا شایعه پراکن را لعنت کند و در قرآن می دانیم که خداوند هیچ وقت آدم مومن را لعنت نمی کند. پس وقتی شایعه ساز را لعنت می کند، معلوم می شود که شایعه ساز مومن نیست. نمی شود کسی بگوید: من مومن هستم، بعد هرچه که شنید نقل کند. 8- گاهی درباره افراد شایعه می کنند گاهی درباره جامعه حالا چگونه با شایعه سازی مبارزه کنیم. آیه شایعه سازی زیاد است. مثلاً «وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثیمٍ» (جاثیه/7)حالا این را هم به شما بگویم که شایعه دو نوع است: یک موقع به جامعه شایعه می بندند. یک موقع به شخصیت و فرد شایعه می بندند. یک موقع نسبت به یک امتی شایعه پخش می کنند. مثلاً می گویند: می دانی یا نه؟ فلان شخص استعفاء داده است یا فلانی در جنگ احد کشته شده است؟ شایعه پخش کردند که پیغمبر کشته شده است تا مردم بترسند و از جنگ فرار کنند. یک شایعه پخش می کنند که از نظر اقتصادی یا از نظر نظامی دلهره بیفتد. قرآن می گوید: می آمدند می گفتند و مسلمان ها حرکت نکنید. «اِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ» (آل عمران/173)دشمنان خیلی هستند. کشتی آمده تا در خلیج شایعه بیاندازد. «فَاخْشَوْهُمْ» اینها نمی ترسیدند. یک عده از مسلمانان در مکه در فشار قرار گرفتند. پیغمبر گفت: حالا که در فشار هستید به حبشه بروید. مسلمان ها به حبشه رفتند. این ها (کفار) دو سه کارگاه (جاسوس) به حبشه فرستادند. درحبشه شایعه پخش کردند که کفار مکه همه مسلمان شده اند، تا مسلمانهایی که فرار کرده اند به خیال اینکه مسلمان شده اند، همه برگردند. تا وقتی برگشتند این ها را بگیرند. این هم یک شایعه پراکنی بود. گاهی هم با فاشیستی و زور متهم می کنند. گاهی هم شایعه نسبت به شخص است، فلانی مرتجع است. کسانی که می گویند فلانی مرتجع است، شایعه است. می خواهند شما از او چیز یاد نگیری. چون مادام که آدم دستش در دست بابایش باشد، کسی نمی تواند کاری به او داشته باشد. می خواهند دستت را از دست بابا بیرون بکشند تا هر جا خواستند تو را ببرند و لذا می خواهند دستت را از در دست اسلامشناس بیرن بکشند، وقتی دستت را از دست اسلامشناس بیرن کشیدند با دو نوار و سخنرانی و مقاله و پوستر و عکس هر جا خواستند گولمان می زنند، فکرمان را می خرند. برای اینکه کسی نگوید: آهای مردم! این جزوه نویسنده اش بی سواد است، و این دلیل حرف من است. این مطلب هم غلط است، این آیه را هم اشتباه گفته است و کج نوشته است و اشتباه معنا کرده است. برای اینکه اگر بیایی پیش من، من مشت او را باز می کنم و رسوایش می کنم. از اول می گوید: این آخوند مرتجع است که تو پیش من نیایی. یا می گویند: فلانی وهابی است و ولایتش ضعیف است یا می گویند فلانی ارتباط با خارج دارد یا به فلانی نسبت جنسی می دهند. حضرت مریم را نسبت جنسی به او دادند و گفتند: «ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ» (مریم/28)مریم پدرت که آدم بدی نبود تو چرا چنین کردی؟ چون حضرت مریم بی شوهر بچه دار شد به او نسبت زنا دادند. به یوسف نسبت زنا دادند. قارون به یک زن فاحشه پول داد و گفت: برو در جامعه و بگو حضرت موسی با من کار بدکرده است. نسبت کار بد به موسی دادند، نسبت کار بد به یوسف دادند، نسبت دزدی به یوسف دادند. گفتند: «قالُوا إِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها یُوسُفُ فی نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِها» (یوسف/77)یک پارچه قیمتی گم شد و گفتند: پیغمبر دزدیده است. آیه نازل شد که خجالت بکشید، برنامه دروغ اندازی برنامه تازه ای نیست. حالا به شخصیت ها از خود امام گرفته تا بازوی امام و مشاورین امام و رهبرانقلاب هر چه بتوانند تهمت می زنند و این تهمت ها برای این است که مردم علاقه شان از این ها کم بشود. از این ها که علاقه شان کم شد، بعد قدرت مرکزی را تضعیف کنند. رهبر انقلاب را با ترور شخصیت ها تضعیف کنند و این یک برنامه ایست که در جامعه ما وجود دارد. شما در این درس فهمیدید که شایعه ساز را باید گرفت و کشت! منتها از هوس ها و فکرهای شوم دوری بکنیم و هر چه شنیدیم تحقیق کنیم. عیب های شخصی را بپوشانیم. شایعه سازان حرفه ای را معرفی کنیم. خبرها را به منابع خبرشناس ارجاع بدهیم و هر چه شنیدیم با عقلمان بسنجیم و کیفرهای شایعه سازان اگر اجرا بشود دماغ شایعه سازان بخاک مالیده می شود. دیگر دشمنان جنگ روانی و جنگ سرد در جامعه نمی توانند بوجود بیاورند. هم نسبت به شخصیت ها و هم نسبت به امت اسلامی برای مبارزه با شایعه سازان همه ما مسئول هستیم. تا جلسه بعد هم شما را بخدا می سپارم. «والسلام علیکم و رحمه ی الله و برکاته»

http://qaraati.noornet.net/fa/quranlessonview.html?ItemID=4067

برنامه درسهایی از قرآن سال 59 .





تاریخ : جمعه 93/10/12 | 7:9 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
تاریخ : پنج شنبه 93/10/11 | 8:21 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ

فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً

وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا".



 

تفاوت  نبوت و امامت
در نظر برخی مانند فخر رازی و شیخ محمد عبده مقام امامت همان مقام نبوت بوده و فرقی بین آن دو نیست. در مقابل عده کثیری معتقد به تفاوت میان آن دو بوده و بر اساس آیه 124 سوره بقره: «انی جاعلک للناس اماما» به برتر بودن مقام امامت از مقام نبوت حکم کرده‏اند. از آن جمله: علامه طباطبایی، شیخ طوسی، طبرسی و دیگران. زیرا از نظر اینها به لحاظ تاریخی، مقام امامت آن وقت به حضرت ابراهیم اعطا گردید که ایشان در آن زمان مقام نبوت را داشتند.

 

این مطلب به ویژه با توجه به لحن آیه که امامت را مبتنی بر امتحانات و آزمایشات سخت در دوران نبوت حضرت ابراهیم مبتنی کرده است به خوبی فهمیده می‏شود. آیه در مقام اعطای نشان و درجه عالی‏تری است که با درجات پیشین تفاوت ماهوی و حقیقی را داراست. و اگر جز این باشد لغویت در حکم  تازه، لازم می‏آید. بنابراین مقام امامت مقامی است که در رتبه بالاتری از مقام نبوت قرار گرفته است.

حالا تفاوت میان این دو و اینکه آن رتبه بالاتر چیست؟ نظریات ذیل را در میان علماء می‏توان مشاهده کرد:

بعضی گفته ‏اند: تنها فرق امام با نبی در این است که به نبی وحی می‏شود اما بر امام وحی صورت نمی‏گیرد. به نظر می‏رسد این فرق درست نباشد زیرا علی‏ القاعده بایستی درجه بالاتر، ویژگیهای درجه پایین‏تر را در خود حفظ کند نه اینکه تنزل بکند.

در نظر برخی، از جمله علامه طباطبایی، نبی تنها دارای هدایت تشریعی و به اصطلاح ارائه کننده طریق است. اما امام افزون بر آن، دارای هدایت تکوینی هم هست. یعنی امام از نظر تأثیر باطنی و نفوذ روحانی که اثر وجودیش در قلب انسان می‏تابد او را هدایت می‏کند. و لذا مقام امامت یکنوع ولایت بر اعمال مردم است از نظر باطن، که توأم با هدایت می‏باشد. (ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 372 تا ص 382).

برخی هم چون استاد مطهری(ره) گفته ‏اند: فرق نبوت و امامت در این است که نبوت راهنمایی، ابلاغ و اخبار است. ولی امامت، رهبری یعنی علاوه بر رهبری اجتماعی، رهبری معنوی به سوی خدا هم هست. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3،ص 318).

برخی دیگر مانند استاد سبحانی معتقدند: نبی تنها مأمور به ابلاغ رسالت و دادن نویدها و بیم‏ها به مردم است ، اما امام علاوه بر آن پیشوایی است که شخصا دارای سمَت امر و نهی و تکلیف و دستورات است. و جامعه بشری را با مدیریت صحیح به حد کمال رساند.(سبحانی، جعفر، منشور جاوید، انتشارات توحید، ج 5، ص 252)


فرق بین رسول و نبی چیست؟ ما معمولاً برای معادل عربی رسول در زبان فارسی لفظ پیغمبر، پیامبر و پیمبر به کار می‏بریم، ولی لفظی که مترادف با نبی باشد نداریم و به ناچار لفظ پیامبر که هم معنی رسول است را به کار می‏بریم و حال آنکه قرآن دو تعبیر به کار می‏برد یکی رسول و دیگری نبی، این گونه استعمال موجب شده میان اندیشمندان مسلمان بحث شود که آیا رسول و نبی با هم تفاوت دارند یا نه و اگر تفاوت ندارند پس علت استعمال دو لفظ نبی و رسول در قرآن خصوصا در احادیث چیست؟ این استعمال می‏تواند سبب جعل دو اصطلاح متفاوت از هم باشد یانه؟

برای روشن شدن بحث نکاتی را متذکر می‏شویم:
نخست اینکه این دو از نظر مفهوم، تفاوت چندانی ندارند زیرا واژه نبی یا به معنای فرد دارای خبر مهم است و یا به معنای فرد دارای مقام بلند، و واژه رسول هم یا به معنای فرد دارای پیام است یا به معنای واسطه در انجام کار، پس از جهت مفهوم هیچکدام اعم یا اخص از دیگری نیستند.

ثانیا، از اختلاف موارد استعمال لفظ نبی و رسول در قرآن خصوصا با توجه به روایات شریفه راجع به انبیا و رسل می‏توان فهمید که نبی از نظر مصداق اعم از رسول است یعنی همه فرستادگان خدا نبی بوده‏اند ولی رسول نبوده‏اند همین اختلاف در کاربرد سبب شده است که علما نبی را غیر از رسول از نظر اصطلاح بدانند.

ثالثا در میان علما در بیان وجه تمایز میان دو اصطلاح نبی و رسول، تفاوت‏هایی دیده می‏شود که در ذیل به آنها اشاره می‏گردد:

به نظر علامه طباطبایی نبی آن کسی است که خواب می‏بیند و در خواب به او وحی می‏شود و لی رسول آن کسی است که ملک وحی بر او نازل می‏شود و او ملک را می‏بیند و با او سخن می‏گوید.

علامه این نظر را اولاً از آیه 95 سوره اسراء مستفاد می‏داند «قل لو کان فی الارض ملائکه یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملکا رسولاً ؛ بگو اگر ملائکه در زمین مثل شما آرام آرام راه بروند ما از آسمان ملکی به عنوان رسول بر آنان نازل می‏کردیم».

و ثانیا از حدیث ذیل استفاده می‏کند:
در کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که: خداوند عزوجل ابراهیم را بنده خود قرار داد قبل از آنکه او را پیغمبر کند و او را پیغمبر خود قرار داد پیش از آنکه رسول خود کند (دقت کنید) و او را رسول خود قرار داد پیش از آنکه خلیل خود قرار دهد...(نک: ترجمه المیزان، ج 1، ص 382 و ج 14، ص 582).

به نظر برخی مانند استاد مصباح نبی به هر فرستاده و پیکی گفته می‏شود ولی رسول بر پیک مخصوص اطلاق می‏شود.

ایشان این تفاوت را از نگرش به موارد متفاوت استعمال نبی و رسول در قرآن و حدیثی که می گوید 313 نفر از انبیا فقط دارای رسالت خاصی بوده‏اند، استفاده می‏نمایند. (محمد تقی مصباح، راهنماشناسی، ج 2، ص16ـ13)

فرقهای ذیل هم میان نبی و رسول گفته شده که توسط علما به چالش و نقد کشیده شده‏اند.

الف ـ رسول کسی است که مبعوث به شرع جدیدی شده باشد و نبی اعم از او کسی است که شرع سابق را تبلیغ کند.

ب ـ رسول کسی است که دارای کتاب باشد و نبی آن کسی است که کتاب نداشته باشد.

ج ـ رسول کسی است که دارای کتاب باشد ولی فی ‏الجمله نسخ شده باشد و نبی کسی است که چنین نباشد.

د ـ رسول کسی است که به او وحی می‏شود و مأمور به ابلاغ هم باشد ولکن نبی کسی است که از طرف خدا به او وحی شده خواه مأمور رساندن محتوای وحی به مردم باشد یا نباشد.

http://www.beytoote.com/religious/tenet/prophecy2-imamate.html




تاریخ : پنج شنبه 93/10/11 | 7:53 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

استاد حوزه تشریح کرد
  علت تاسیس نظام وکالتی از سوی امام حسن عسکری(ع)
حوزه/ عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: امامان معصوم(ع) با ایجاد نظام وکالتی، اهداف والایی چون؛ حراست از نظام تشیع، دفع افکار انحرافی از بین شیعیان، ایجاد آمادگی در جامعه شیعی برای آغاز غیبت صغری، دنبال می کردند که بسیاری از این اهداف درغیر نظام وکالت قابل دست یابی نبود.

خبرگزاری «حوزه»، آیت الله محسن فقیهی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم  در گفت گو با خبرگزاری «حوزه» فعالیت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و توصیه های اخلاقی و عرفانی امام حسن عسکری (ع) به شیعیان را تشریح کرد.

امام حسن عسکری(ع)، در طول دوران امامت شش ساله خود با سه خلیفه عباسی (المعتز، المهتدی و المعتمد) هم عصر بود و از سخت ترین دوران حیات آن امام معصوم (ع)و شیعیان به حساب می آمد. خلفای عباسی از هرگونه اعمال فشار و محدودیت نسبت ‏به ‏امامان دریغ نمی کردند و این فشارها در عصر امام جواد(ع) و امام هادی(ع) و خصوصا امام حسن عسکری(ع) در سامراء به اوج خود رسید.

فشار و اختناق بر امام حسن عسکری(ع) فوق العاده شدید بود. حکومت عباسی به قدری از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعی امام نگران بودند تا جایی که امام(ره) را وادار کردند هر هفته روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود. و به همین مقدار هم بسنده نکردند، بلکه «معتز» امام را زندانی کرد و حتی به سعید حاجب‏، دستور داد که امام را به طرف کوفه ببرد و در راه او را به قتل برساند. اما به فضل الهی خود او به قتل رسید. پس از او «مهتدی‏» نیز امام را حبس کرد و تصمیم به قتل حضرت داشت که خداوند مهلت نداد و او هم به قتل رسید. اما امام عسکری(ع)، با وجود همه این فشارها، کنترلها و مراقبت های بی وقفه حکومت عباسی فعالیت های سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی چشم گیری انجام دادند که به صورت خلاصه عرض می کنم:

الف- در دفاع از آیین اسلام و پاسخ به شبهات مخالفان، و در تبیین و ترویج اسلام ناب خدمات بزرگی انجام دادند.گرچه امام(ع) همیشه در فشار و خفقان بود، اما شاگردانی تربیت کردند که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات نقش مؤثری داشتند.

شیخ طوسی، شاگردان حضرت را بیش از صد نفر ثبت کرده است  که در میان آنان چهره‏های برجسته ای مانند: ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، ابو عمرو عثمان بن سعید عمری، احمد بن اسحاق اشعری قمی، علی بن جعفر، عبد الله بن جعفر حمیری و محمد بن حسن صفار به چشم می‏خورند.

ب- با تعیین نمایندگان ‏و اعزام پیک ها و ارسال پیامها، یک شبکه ارتباطی مهمی با شیعیان مناطق مختلف  ایجاد کردند.

ج- علی رغم تمامی کنترل ها و مراقبتهای شدید، هیچ  وقت دست از فعالیتهای سری سیاسی، حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، تقویت رجال سیاسی و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات بر نداشتند.

چرا امام  حسن عسکری(ع) نظام وکالتی را تاسیس کردند؟

نظام وکالت به قبل از دوران امامت امام عسکری(ع) باز می گردد. در حقیقت از زمانی که روابط امامان معصوم(ع) با مردم  توسط دستگاه حکومتی  مورد کنترل قرار گرفت و آن  بزرگواران را زندانی کردند، روش نوین ارتباط وکالتی و نمایندگی توسط امامان معصوم(ع) ایجاد شد.

پس از شهادت امام هادی(ع)، امام حسن عسکری(ع) نیز نظام وکالتی را همچنان ادامه داد، اما با توجه به گسترش و پراکندگی شیعیان در شهرهای گوناگونی مانند،کوفه، مدائن، یمن، بغداد، ری، آذربایجان، نیشابور، قم، سامرا، بصره و گرگان، امام(ع) برای حفظ شیعیان این مناطق، شبکه ارتباطی قویتری ایجاد کرد؛ زیرا گستردگی و پراکندگی مراکز تجمعِ شیعیان، ایجاب می کرد تا با یک سازمان ارتباطی منطقی، شیعیان را با حوزه امامت پیوند دهد و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی رهبری کنند، لذا نمایندگانی، از چهره های درخشان و شخصیت های برجسته شیعه را در بلاد مختلف  منصوب کرد تا اینکه توانست از این طریق با شیعیان ارتباط منظم و دقیقی برقرار کند؛ از جمله این نمایندگان: ابراهیم بن عبده، نماینده امام در نیشابور و احمدبن اسحاق بن عبدالله قمی اشعری در قم بودند.

البته امامان معصوم(ع) با ایجاد نظام وکالتی، اهداف والایی چون؛ حراست از نظام تشیع، گسترش آموزه های شیعه در قالب کلام و حدیث، دفع افکار انحرافی از بین شیعیان، ایجاد آمادگی در جامعه شیعی برای آغاز غیبت صغری، وصول واجبات مالی شیعیان و رساندن آنها به امامان معصوم(ع) را دنبال می کردند که بسیاری از این اهداف در غیر نظام وکالت قابل دست یابی نبود.

روش های تبلیغی امام حسن عسکری(ع) باتوجه به خفقان حاکم

وظیفه اصلی و خطیر تمام امامان شیعه(ع)، رهبری و هدایت امت پیامبر(ص) است. البته شرایط و مقتضیات زمان هر امامی، می تواند با امام دیگر متفاوت باشد. لذا امام حسن عسکری(ع) با توجه به کنترل بی‌وقفة حکومت و جوّ خفقان آن زمان، فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و علمی خود را بسیار هوشیارانه و با تدابیر امنیتی خاص انجام می‌دادند.

ازمهم ‌ترین فعالیت‌های علمی و تبلیغی امام حسن عسکری(ع): شبهه‌زدایی و تربیت شاگردانی بود که هر یک سهم عظیمی در گسترش معارف ناب تشیع و رفع شبهات داشتند.

و از دیگر شیوه‌های مهم در سیرة تبلیغی امام عسکری(ع): بیان و احیای سنّت‌های متروک، مبارزه با گروه‌های منحرف و جریان‌های فکری کژاندیش، تشویق نویسندگان و صاحبان فکر و قلم بود، مثلا وقتی یونس آل‌یقطین کتاب «یوم و لیله» را نگاشت، امام عسکری(ع) از مؤلفش قدردانی نمود و ‌فرمود: خداوند در برابر هر حرف آن، نوری در قیامت به او عطا می‌کند. بر اثر همین تشویق‌های امام بود که 16 تن از شاگردان حضرت دست به تالیف برده و 118 عنوان کتاب را به ثمر نشاندند. برای نمونه، علی‌‌بن‌حسن فضال، 36 کتاب، محمّدبن‌حسن صفار، 35 کتاب، عبدالله‌بن‌جعفر حمیری، 19 کتاب، احمد‌بن‌ابراهیم، 7 کتاب و هارون‌بن‌مسلم، 6 کتاب برای پیروان امام به یادگار گذاشتند.

برخورد امام حسن عسکری(ع) با فرقه های کلامی و مکاتب انحرافی

امام حسن عسکری(ع)، در عصری زندگی می کرد که گروه های مختلفی از غُلات، صوفیه و ثنویه، بسیار فعال بودند به نحوی که هرکدام به انداز? خود، انحرافی عظیم، در دین ایجاد می کردند؛ به حدی که برخی از شیعیان، در امامت امام حسن عسکری(ع) دچار تردید شدند، تا آنجا که امام(ع) فرموند: «مَا مُنِیَ أَحَدٌ مِنْ آبَائِی بِمِثْلِ مَا مُنِیتُ بِهِ مِنْ شَکِّ هَذِهِ الْعِصَابَةِ فِیَّ فَإِنْ کَانَ هَذَا الْأَمْرُ أَمْراً اعْتَقَدْتُمُوهُ وَ دِنْتُمْ بِهِ إِلَى وَقْتٍ ثُمَّ یَنْقَطِعُ فَلِلشَّکِّ مَوْضِعٌ وَ إِنْ کَانَ مُتَّصِلًا مَا اتَّصَلَتْ أُمُورُ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى هَذَا الشَّک ؛ هیچ یک از پدرانم، آن گونه که من گرفتار تردیدِ گروهی ازشیعیان خود شدم، مورد تردید واقع نشدند. اگر این موضوع امامت که شما به آن معتقد و پایبندید موقت و منقطع بود، جای شک و تردید داشت، و اگر امامت امری پیوسته و مستمر است که چنین است و تا زمانی که امور الهی جریان دارد پا برجاست، دیگر این شک و تردید چه معنایی دارد؟.

 از این رو حضرت، برای عبور از این بحران و برخورد با این گونه انحرافات برنامه های منسجمی مانند، تلاش های وسیع علمی، پرورش شاگردان، معرفی جانشین، توجیه و راهنمایی بزرگان، روشنگری و افشاگری را، در جهت مبارزه با غلات، صوفیان و ثنویه در رأس کارهای خود قرار دادند.

مثلاً: وقتی متوجه شد که اسحاق کندی در عراق، کتابی درباره تناقضات قرآن نوشته و درباره قرآن شبهه ایجاد کرده، به بعضی از شاگردان او، فرمودند: آیا در میان شما فرد فاضلی نیست که پاسخ کندی را بدهد؟ یکی گفت: او استاد ماست، ما چگونه به او انتقاد کنیم؟ امام فرمودند: اگر من نکته ای به تو بگویم، به اسحاق کندی منتقل می کنی؟ گفت: آری، آن گاه امام، دلایلی در ردّ شبهه افکنی های اسحاق به شاگرد او آموخت و حتی شیوه بحث و برخورد با او را هم بیان کرد. وقتی اسحاق آن حرف ها را شنید، به اشتباه خود پی برد و تمام نوشته ها را سوزاند.

به هر حال، امام نیز بنا به وظیفه خویش، به شبهه زدایی و تبیین عقاید حق و راستین می پرداختند. و با ازبین بردن تردید، ذهن مسلمانان را به سوی حقیقت رهنمون می ساخت و می کوشید با جلوگیری از فرقه سازی و یا گسترش آن، وحدت را درمیان مسلمانان حفظ و تقویت کنند. و با حفظ اصول اساسی دین (توحید، نبوت، معاد و قرآن و کعبه) هیچوقت به مطالب و مسائل اختلافی و جزیی دامن نمی زدند. و با درایت خود توانست امت را به ویژه شیعیان را به صورت جمعی حفظ کند و روز به روز برقدرت و شمار آنان بیفزاید.

بهترین توصیه اخلاقی و عرفانی امام حسن عسکری(ع) برای شیعیان

وصایای و رهنمودهای امام عسکری (ع) به شیعیان، تماما ضامن رشد و تکامل و پیشرفت  همه بشریت است، برای نمونه متن کامل یک نمونه وصایای امام حسن عسکری(ع) که به ابن بابویه قمی (پدر شیخ صدوق) مرقوم داشته اند و درمناقب ابن شهر آشوب ذکر شده است را عرض می کنم .

بسم الله الرحمن الرحیم

 حمد و سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است، و عاقبت نیک برای پرهیزکاران می باشد، و بهشت برای یکتا پرستان، و آتش دوزخ برای منکران است، و عدوانی جز بر ستگمران نیست، و معبودی جز خدای یکتا وجود ندارد، که برترین آفریدگار است، درود بر بهترین خلقش محمد(ص) و عترت پاکش.

اما بعد اوصیک یا شَیخیِ و مْعًتَمُدی و فَقیهی اَبُالْحُسُنِ عُلیِ بًنِ الحْسًینِ قُمی…؛ سفارش می کنم تو را ای شیخ و مورد اعتماد و فقیه من، ابوالحسن، علی بن الحسین قمی، خداوند تو را بر آنچه مورد خشنودی او است موفق بدارد، و در پرتو رحمتش فرزندان شایسته در نسل تو قرار دهد.(سفارش می کنم تو را) به تقوا و پرهیزکاری و برپا داری نماز و دادن زکات، زیرا نماز از کسی که زکات نمی دهد قبول نمی شود، و تو را سفارش می کنم به بخشیدن لغزش های دیگران، فرو بردن خشم هنگام غضب، صله رحم، ایثار و همکاری با برادران دینی، و کوشش در تأمین نیازهای آن ها در هنگام سختی و آسانی، تعقل و خردمندی در زمان جهل و نادانی.

دین شناسی و استواری در امور، و فراگیری قرآن و پیوند معنوی با آن، خوش اخلاقی و امر به معروف و نهی از منکر که خداوند می فرماید:

"لا خَیْرَ فِی کَثِیر مِنْ نَجْواهُمْ اِلا مَنْ اَمَرَ بصَدَقهٍ اَوْ مَعْروُفٍ، اَوْ اِصْلاحٍ بَیْنَ الناس؛

از بسیاری از درِ گوشی(و جلسات محرمانه) آنها(منافقان و منکران) خیر و سودی نیسیت، مگر کسی که(به این وسیله) امر به کمک به دیگران یا کار نیک یا اصلاح در میان مردم کند، و هر کس برای خشنودی خداوند چنین کند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد. و دوری از همه زشتی ها. و بر تو باد به نماز شب، همانا پیامبر(ص) به  حضرت علی(ع) چنین وصیت کرد:"یا علیٌ عَلَیْکَ بِصَلوهِ اللَیلِ، عَلَیْکَ بِصَلوهِ اللَیلِ و مَنْ اسْتَخَفَ بِصَلوهِ اللَیلِ فَلَیْسَ مِنا؛

ای علی بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، و کسی که نماز شب را سبک بشمرد از ما نیست. به سفارش ما عمل کن، و آنچه را به تو امر کردم، به همه شیعیانم امر کن تا به آن عمل کنند. و بر تو باد به صبر انتظار فرج(امام مهدی(ع) همانا پیامبر(ص) فرموند: بهترین اعمال امت من، انتظار فرج است، و همواره شیعیان ما در اندوه هستند، تا پسر من آشکار گردد، همان که پیامبر(ص) در مورد او چنین مژده داد: او سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد کند، ای شیخ من! و ای مورد اعتماد من ابوالحسن! صبر کن و همه شیعیانم را به صبر و استقامت امر کن؛"اِنَ الْاَرْضَ لِلهِ یُورِثُها مِنْ عِبادِهِ، وَالْعاقِبَهُ لِلْمُتَقینَ؛ همانا سراسر زمین از آن خدا است، و آن را به هر کس بخواهد(و شایسته بداند) واگذار می کند، و سرانجام(نیک) برای پرهیزکاران است.

و سلام بر تو و همه شیعیان ما، و رحمت و برکات خدا بر آنها، و خدای برای ما کافی و نگهبان، و مولای نیک و یاور نیکو می باشد.

http://hawzahnews.com/detail/News/341762




تاریخ : چهارشنبه 93/10/10 | 1:23 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ

فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً

وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا".

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام را به امام عصر عج و محبان اهلبیت علیهم اسلام

تسلیت عرض می نماییم.




تاریخ : چهارشنبه 93/10/10 | 1:16 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر




تاریخ : چهارشنبه 93/10/10 | 12:58 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی