سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زندگینامه امام جعفر صادق(ع)


امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الأول سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و کلینى، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. لیکن ابن طلحه روایت نخست را صحیح ‏تر میداند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان که ذراع براى ما نقل کرده، روایت نخست، سال 80 هجرى، صحیح است. وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روایتى نیمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است. با این حساب مى‏توان عمر آن حضرت را 68 یا 65 سال گفت که از این مقدار 12 سال و چند روزى و یا 15 سال با جدش امام زین العابدین (ع) معاصر بوده و 19سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار میآید و نیز بقیه مدتى است که سلطنت هشام بن عبد الملک، و خلافت ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید عبد الملک، ملقب به ناقص، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ادامه داشته است.

کنیه مادر امام (ع) را ام فروه گفته ‏اند. برخى نیز کنیه او را ام القاسم نوشته و اسم او را قریبه یا فاطمه ذکر کرده ‏اند. کنیه آن حضرت ابو عبد الله بوده است و این کنیه از دیگر کنیه ‏هاى وى معروف‏تر و مشهورتر است. محمد بن طلحه گوید: برخى کنیه آن حضرت را ابو اسماعیل دانسته ‏اند. ابن شهر آشوب نیز در کتاب مناقب می ‏گوید: آن حضرت مکنى به ابو عبد الله و ابو اسماعیل و کنیه خاص وى ابو موسى بوده است.

لقب امام صادق (ع)
آن حضرت القاب چندى داشت که مشهورترین آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا که وى در بیان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند.

فضایل امام جعفر صادق (ع)

مناقب آن حضرت بسیار است که به اختصار از آنها یاد می ‏کنیم. فضایل امام صادق بیش از آن است که بتوان ذکر کرد. جمله ای از مالک بن انس امام مشهور اهل سنت است که: «بهتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و در هیچ قلبی خطور نکرده است.» از ابوحنیفه نیز این جمله مشهور است که گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد» یعنی: «از جعفر بن محمد، فقیه تر ندیدم.» و اگر از زبان خود آن حضرت بشنویم ضریس می گوید: امام صادق در این آیة شریفة: کل شیء هالک الا وجهه، یعنی: «هر چیز فانی است جز وجه خدای متعال،» فرمود: «نحن الوجه الذی یوتی الله منهم» یعنی «ماییم آیینه ای که خداوند از آن آیینه شناخته می شود.» بنابراین امام صادق (ع) فرموده است او آیینه ذات حق تعالی است.

شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده‏ اند به اندازه ‏اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقل ها را از امام صادق روایت کرده ‏اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده ‏اند از دیگران سود نبرده ‏اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده ‏اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مى‏رسد.

بیشترین حجم روایات، احادیثی است که از امام صادق (ع) نقل شده است، اهمیت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به میزانی است که شیعه به ایشان منسوب شده است: ”شیعه جعفری“. کمتر مسئله دینی (اْعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) به دو دلیل است:

یکی اینکه از دیگر ائمه عمر بیشتری نصیب ایشان شد و ایشان با شصت و پنج سال عمر شیخ الائمه محسوب می شود (148 – 83 هجری)، و دیگری که به مراتب مهمتر از اولی است، شرائط زمانی خاص حیات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت عباسیان است. امام با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی به بسط و اشاعه معارف دینی همت می گمارد. گسترش زائدالوصف سرزمین اسلامی و مواجهه اسلام و تشیع با افکار، ادیان، مذاهب و عقاید گوناگون اقتضای جهادی فرهنگی داشت و امام صادق (ع) به بهترین وجهی به تبیین، تقویت و تعمیق “هویت مذهبی تشیع” پرداخت. از عصر جعفری است که شیعه در عرصه های گوناگون کلام، اخلاق، فقه، تفسیر و… صاحب هویت مستقل می شود. عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به استفاده از جلسه درس او می یابند. مناظرات عالمانه او با ارباب دیگر ادیان و عقاید نشانی از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهمیت این جهاد فرهنگی امام صادق (ع) کمتر از قیام خونین سید الشهداء (ع) نیست.



امام و فقه اسلامی


ـ فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زیرا قسمت عمده احکام فقه اسلامی بر طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و آن اندازه که از آن حضرت نقل شده است از هیچ یک از (ائمه) اهل بیت علیهم السلام نقل نگردیده است. اصحاب حدیث اسامی راویان ثقه که از او روایت کرده اند به 4000 شخص بالغ دانسته اند.

ـ در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان شوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش ظهور کردند. در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافته و روبه رشد نهاده است. و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.

ـ حضرت صادق (ع) در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین ومحدثان و راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعیان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ی آن عصر بودند بلکه او تنها از یک طریق که اعلاء و اوثق طرق بود نقل می کرد و آن همان از طریق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علی بن الحسین (ع) و او از پدرش حسین بن علی (ع) و او از پدرش علی بن ابیطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و این ائمه بزرگوار در مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند خود منبع فیاض مستقیم احکام الهی هستند.

مزار شریف امام صادق در بقیع

آثار امام صادق (ع):

غالب آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، کتابت مستقیم خود ایشان نیست و غالبا املای امام (ع) یا بازنوشت بعدی مجالس ایشان است. بعضی از آثار نیز منصوب است و قطعی الصدور نیست.

1- از آثار مکتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشی (غیر از نجاشی رجالی) است. نجاشی صاحب رجال معتقد است که تنها تصنیفی که امام به دست خود نوشته اند همین اثر است.

2- رساله ای که شیخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روایت کرده است شامل مباحث فقه و کلام.

3- کتاب معروف به توحید مفضل، در مباحث خداشناسی و رد دهریه که املاء امام (ع) و کتاب مفضل بن عمر جعفی است.

4- کتاب الاهلیلجه که آن نیز روایت مفضل بن عمر است و همانند توحید مفضل در خداشناسی و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است.

5- مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه که منسوب به امام صادق (ع) و بعضی از محققان شیعه از جمله مجلسی،‌ صاحب وسایل (حرعاملی) و صاحب ریاض العلما، صدور آن را از ناحیه حضرت رد کرده اند.

6- رساله ای از امام (ع) خطاب به اصحاب که کلینی در اول روضه کافی به سندش از اسماعیل بن جابر ابی عبدالله نقل کرده است.

7- رساله ای در باب غنائم و وجوب خمس که در تحف العقول مندرج است.

8- بعضی رسائل که جابربن حیان کوفی از امام (ع) نقل کرده است.

9- کلمات القصار که بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند که تماما در تحف العقول آمده است.

10- چندین فقره از وصایای حضرت خطاب به فرزندش امام موسی کاظم (ع) سفیان شوری،‌ عبدالله بن جندب، ابی جعفر نعمان احول، عنوان بصری،‌ که در حلیه الاولیاء و تحف العقول ثبت گردیده است.


http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=331634




تاریخ : پنج شنبه 93/10/18 | 7:26 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

http://img7.irna.ir/1393/13930921/81423990/81423990-6137440.jpg

حجت الاسلام هادی حبیبی ستوا امام جمعه محترم  رضوانشهر

خطبه اول:سلام علیکم ورحمةالله.بسم الله الرحمن الرحیم؛الحمدلله الذی لایبلغ مدحته القائلون...قال الله العظیم فی محکم کتابه:وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ماهُوَشِفاءٌوَرَحْمَةٌلِلْمُؤْمِنِینَ وَلایَزِیدُالظَّالِمِینَ إِلاخَسارا.اسراء/82.عبادالله اوصیکم ونفسی بتقوی الله.خودم وهمه برادران وخواهران نمازگزارروزجمعه راسفارش می کنم به تقوای الهی ودوری ازگناهان.سیره وروش انسانهای باتقوااین است که اگروسوسه ای ازجانب شیطان متوجه آنهاشدبه یادخدامی افتدوبصیرت پیدامی کنندومی فهمندکه شیطان درصدددگرگون کردن چهره حقیقت است.لذاخداونددرقرآن کریم خطاب به مؤمنان می فرماید:اگرازجانب شیطان وسوسه ای به شمارسیدبه خداپناه ببرید.وَإِمّایَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْبِاللهِ...اعراف/200  .قرآن


http://falshbaner.persiangig.com/image/nazar/45.gif

 

یادخداست وکسی که پیوسته یادخدامی کندوبااومأنوس است درحصارمحکم الهی ودرحمایت اوست.پیامبر(ص)فرمود: فادرسواالقرآن فأنه کلام الرحمان وحرزمن الشیطان.قرآن رابیاموزیدزیراقرآن سخن خدای مهربان ومایه حفظ ازشیطان است.انس باقرآن وجودانسان راازانواع انحرافات وامراض پاک میکندوزمینه رابرای جادادن فضایل آماده میکند.آثاروبرکات انس باکلام الهی:1.مؤمنانی که ازتلاوت آیات وحی لذّت می برندطبق وعده خدانورانیّت پیدامی کنندوایمانشان کامل می ‎شود.مؤمنان،تنهاکسانی هستند که هرگاه نام خدابرده شود،دل هاشان ترسان می گرددوهنگامی که آیات اوبرآنهاخوانده میشود،ایمانشان زیادتر می گرددوتنهابرپروردگارشان توکّل دارند،إِنَّمَاالْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ‌ اللَّـهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْوَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى?رَ‌بِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ.انفال/2....2.رسول خدا(ص)فرمود:خانه های خودراباتلاوت قرآن،نورانی کنیدوخانه‎هایتان رامانندقبرستان قرارندهید؛ همان‎طورکه یهودونصاراچنان کردندکه درمعابدوکنیسه هانمازمی خواندندوخانه های خودراتعطیل نمودند؛چون هرگاه درخانه ای قرآن زیادتلاوت شود،خیرش زیادمی گرددوآن خانواده بهره مندمی شودوبرای اهل آسمان نورمی دهند همچنان که ستارگان آسمان برای اهل زمین،نورافشانی می کنند.عدة الداعی، ص 286....3.شخصی که بصیرنباشدوراه وچاه رادرپیچ وخم حوادث تشخیص ندهد،هرگز نمی تواندبه سرمنزل مقصود برسد.برای همین،زندگی باآیات قرآن برای همه انسان هاآگاهی بخش وبصیرت افزاست ومانندچراغ راه،روشنی بخش است.خداوند می‎فرماید:قُلْ إِنَّماأَتَّبِعُ مایوحی إِلَی مِنْ رَبِّی هذابَصائِرُمِنْ رَبِّکُمْ.اعراف/203؛ بگو:من تنهاازچیزی پیروی می کنم که برمن وحی می شود.این وسیله بینایی ازطرف پروردگارتان ومایه هدایت ورحمت است برای جمعیّتی که ایمان می آورند.4.نجات ازفتنه ها:زندگی آدمی همواره مملوازدردها، رنجها،دشواری هاوفتنه هاست که آدمی رادرحل ورفع آن حیران می کندآنجاکه دست هیچ درمانگروروانشناسی به آن نمی رسدوچاره ساز آن نیست درچنین شرایطی پیامبرکه طبیب دردهای بشریت ودرجستجوی دردهای اوست تاآن رامرهم نهد:«طبیب دوار بطبه»می فرماید:«اذاالتبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن فانه شافع مشفع...فیه مصابیح الهدی ومنارالحکمة.آنگاه که فتنه هاچون پاره های شب تاربرشماپوشیده شدبه قرآن تمسک کنیدکه آن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته می شود...درآن چراغهای هدایت ونشانه های حکمت است...  5.دوای دردها:همان گونه که تن آدمی دردمند می گردد و نیازمند مداواست،قلب وروح آدمی هم دچاردرد، مرض وآسیب می شود.قرآن درباره منافقان می فرماید:«فی قلوبهم مرض»در قلبهایشان مریضی است»دردهای روحی،بسیارعمیق تراست وعدم مداوای آن اثرات جبران ناپذیری می گذارد.قرآن مایه«شفا»ی دردهامعرفی شده.وننزل من القرءان ماهوشفاءورحمةللمومنین ولایزیدالظالمین الاخسارا.. تکبروخودبرتربینی،حسدوظلم وتجاوزوفتنه گری، سرکشی، طغیان و شرک و بسیاری ازدردهای امروز جوامع بشری، ریشه در دور افتادن از تعالیم قرآن و دین دارد که متاسفانه بسیاری از مسلمین نیز با وجود داشتن نسخه شفابخش، گرفتار پاره ای از این دردها هستند. پیامبراکرم(ص)می فرماید:من لم یستشف بالقرآن فلاشفاه الله،هرکس به قرآن شفانجویدخداشفایش ندهد.القرآن دواء"قرآن دواست.البته شفابخشی قرآن فقط مربوط به دردهای روحی نیست روایاتی داریم که قرآن دربهبوددردهای جسمی نقش وتاثیردارد:درفضیلت تلاوت سوره فلق وناس آمده«روزی پیامبرشدیداًبیمارشد؛جبرئیل امین ومیکائیل نزدحضرت آمدند.جبرئیل نزدسرآن حضرت ومیکائیل نزدپای اونشستند،جبرئیل سوره فلق ومیکائیل سوره ناس راتلاوت کرد وپیامبررابه این وسیله درپناه خداقراردادوپیامبربااین تلاوت شفاپیداکردوسالم گردید.ازامام صادق(ع)روایت شده:مردی درمحضررسول اکرم ازدردسینه خود شکایت کرد.حضرت فرمود.به قرآن کریم شفابجوی.زیراخدای عزوجل می فرماید:وشفاءلمافی الصدور؛وشفایی است برای(دردهایی)که درسینه هاست.البته شفابخشی قرآن هم ماننددعاکردن دارای شرایط ومصالحی است که گاه عدم وجودآن شرایط یاعدم مصلحت الهی دراستجابت دعاموجب به تأخیرافتادن درمان بادعامی گردد. تلاوت آیات وانس باآن برخیروبرکت مادی انسان می افزاید.پیامبرفرمود:فان البیت اذااکثرفیه تلاوةالقرآن کثرخیره واتسع اهله...؛آنگاه که درخانه ای تلاوت قرآن بسیارشودخیروبرکتش زیادشودواهل آن به گشایش ووسعت(اززندگی)می رسند. درروایات بررابطه تلاوت سوره هاباوسعت رزق و روزی، دفع فقر و پریشانی و رفع قرض و بدهکاری تأکید شده.پیامبردرباره نقش تلاوت مستمرسوره واقعه دررفع فقروتنگدستی می فرمایند:من قرأسورةالواقعةفی کل لیلةلم تصبه فاقةابدا؛کسی که هرشب سوره واقعه راقرائت کند هیچ گاه فقروتنگدستی به اونرسد.درباره خواندن سوره انفال،سوره طه،سوره فتح و..به منظورگشایش روزی و دفع فقر روایت داریم.امام زین العابدین(ع)به مردی برخورد نمودند که درب خانه ای نشسته بود. فرمود: ای مرد! چرا این جا نشسته ای؟ چرا در خانه این مرد جبار و ستمگر نشسته ای؟ گفت: از جهت فقر و بلا و مصیبتی که به من وارد شده است. آن حضرت فرمود: بلند شو تا تو را راهنمایی کنم به درب خانه ای که از این جا بهتر باشد و به سوی خدایی که از این مرد برتر باشد. پس حضرت دست آن مرد را گرفت و او را داخل مسجد برد و فرمود: دو رکعت نماز به طرف قبله بخوان و بعد از آن دست های خود را به طرف آسمان بلند کن و حمد و ثنای خدا را بخوان و درود بر پیامبر(ص) فرست سپس آخر سوره حشر و 6آیه اول سوره حدید و دو آیه17 و 25آل عمران را بخوان. آنگاه از خداوند طلب روزی و بی نیازی از مردم کن که حتماً تو را بی نیاز می کند.سوره کوثر.خطبه دوم: نَحمَدُهُوَنَستعینُهُ وَنَستَغفِرُهُ وَنَتوبُ اِلَیه؛اَللّهُمَ صَلِّ وَسَلِموزدوبارک عَلی حبیب اله العالمین ابی القاسم المصطفیمُحَمَدٍوَصَلِّ عَلی عَلیٍ امیرالمُؤمِنین وَصَلِّعَلیفاطِمَة سیِدَة نساءِالعالَمین وَصَلِّ عَلی سِبطَیِ الرَحمَةوَامامیالهُدی اَلحَسَنِ وَالحُسَین سَیِدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَهِ وَصَلِّ عَلیعَلیِ ابنِ الحُسَین وَمُحمَدِبن علیٍ وَجَعفرِبن مُحَمدٍوَموسی ابنجَعفَروعَلیاِبن موسی وَمُحَمَدِابن عَلیٍ وَعَلی اِبن مُحَمَدٍوَالحَسَنِ ابن عَلیواَلحُجَةالقآئِمِ المُنتَظرالمَهدی روحی وَارواحُ العالَمینَ لِترابِمَقدَمِه الفِداء؛عبادالله اوصیکم ونفسی بتقوی الله.خودم وهمه برادران وخواهران ایمانی راسفارش می کنم به تقوای الهی ودوری ازگناهان.هفته وحدت؛ومیلادسراسرنورحضرت رسول اکرم به روایت اهل سنت هست که خدمت همه برادران وخواهران شیعه وسنی تبریک عرض می کنم امیدوارم مشمول عنایت حضرت رسول اکرم فراربگیریم.برنامه هایی درهفته وحدت برگزارمی شود...درزمانی به سرمی بریم که دشمنان مادربعضی ازکشورهای اسلامی ازاهرم تفرقه دربین مسلمانان استفاده می کنندوباایجادگروه های مختلف ازجمله تکفیری هادربخشی ازجوامع اسلامی شکاف وشقاق ایجادکرده اند‏‏‏‏دیده بان بصیرعالم ولی امرمسلمین امام خامنه ای مسائل اساسى ومهم جهان اسلام رادرموقعیت کنونی"اسلام ناب، وحدت وفلسطین"بیان فرمودندوازاندیشمندان وصاحب‏نظران وآحاد امت اسلام اعم ازشیعه وسنى خواستندروى این محورها،افکارواندیشه‏هارامعطوف داشته وبادرک عمیق ازشرایط زمان به‏ویژه شناخت ابعاد مختلف توطئه‏ها و فتنه‏ها و مکرهاى مرموز دشمنان قسم‏خورده اسلام،به دنبال تقویت اتحاد و انسجام مسلمانان درهمه جای عالم باشند.وتحمل ضعفهاوکاستى‏هاى یکدیگر،اصرارورزند.درمصاحبه بااین سان گروه های تکفیری اینهامی گوینداولویت اول مامرتدین هستندنه فلسطین....حماسه نهم دى که مردم عزیزمادرشهرستان ماهم حضوربسیارخوبی داشتنداکثرشهرهاحضورمردم همینگونه بودواین پیام داردکه هیچگاه ازخاطره مردم عزیزمانخواهدرفت ویک روزتاریخی بسیارمهم ویوم الله است. حضورمعنادارمردم حول محورولایت که باعث ناکام ماندن بیگانگان شد ودرحقیقت پیروزى مردم درجنگ نرم بود.حماسه نهم دى مشابه پیروزى درجنگ تحمیلى بود،پیروزى در جنگ تحمیلى، پیروزى در جنگ سخت وپیروزى درفتنه 88،پیروزى درجنگ نرم بود.آنهایی که به‏دنبال راه‏کارهایى براى فراموشى فتنه 88 هستند،راه به جایی نمی برندچون مردم همیشه درصحنه ماخیانت هارابه چشم خودشان دیدندمردم خودشان خیانت سران فتنه وفتنه گران رادیدندواین بایددرس عبرتی برای فتنه‏گران وسران فتنه باشد.درماجرای فتنه88مشاهده کردیم نقش امام خامنه ای ومراجع عظام تقلیددرحفظ ثبات،آرامش وامنیت کشوربسیاربرجسته بود.تمسک به ولایت فقیه درزمان فتنه که هنوزهم فتنه ادامه داردآنهابرنامه دارنددشمن بیکارننشسته.فتنه گران تابع آنهاهستندازبعضی ازشخصیت هاهم که وجاهت هم دارنداستفاده می کنندشخصیت هایی که متاسفانه دردوران فتنه ساکت شدندهنوزهم سکوت می کنندباپنج دقیقه صحبت می توانندمشکل راحل بکنند.گاهی اوقات هواهای نفسانی نمی گذاردلجاجت هانمی گذاردهروقت امثال بنده بگویندکه من بایدهمیشه درراس باشم مامشکل داریم مشکل ماازمن هست منیت هامی شود.تمسک به ولایت فقیه وهمراهى وحمایت ازرهبرى آگاه کلیدحل مشکلات وتهدیدهای دشمنان است....رزمایش محمد رسول‏الله(ص)به‏لحاظ حجم نیرووحضورنیروهاى چهارگانه و فرماندهى ستاد ارتش بعد از انقلاب بى‏سابقه است. در محدوده‏اى به وسعت دو میلیون و 200 هزار کیلومتر مربع از سواحل مکران تا مدار 10 درجه شمالى اقیانوس هند و هم‏چنین در برخى مناطق استان‏هاى هرمزگان و سیستان و بلوچستان آغاز شد.این رزمایش نشان دادارتش ازقابلیت بالایى درحراست ازمرزهاى کشوربرخوردار است. تاکتیک‏هاى پیشرفته و تجهیزات جدید توسط نیروهاى کارآمد در این رزمایش به‏خوبى تست شد و مسؤولان قرارگاه خاتم‏الانبیا و ستاد کل نیروهاى مسلح نیز از نزدیک آن‏ها را نظاره کردند.دشمنان ازپیشرفت پدافندهوایى نظام ودستاوردهاى نوین دفاعى ونظامى جمهورى اسلامى دربهت وحیرت هستندکه مصداق بارزآن درسالم نشان دادن هواپیماى فوق سرى RQ 170 وهشدارهاى پى درپى به پهپادهاى جاسوسى است.درروزدوم رزمایش به هواپیماى فوق پیشرفته آمریکایى u2 هشدارهایى داده شدکه مجبوربه عقب نشینی ازمرزهاى هوایى کشورشد.واین اقتدارنظام رانشان مى‏دهد.شانزدهم دى‏ماه،سالروزحماسه خونین هویزه است که دانشجویان پیروخط امام به فرماندهى دانشجوى شهید،سیدحسین علم الهدى حماسه آفرینان این صحنه هستند.این عزیزان درسال 59، عملیاتى را در هویزه و سوسنگرد آغاز کردند و پیروزى‏هاى مهمى به‏دست آوردند.درحالى که تجهیزات نظامى دراختیارنداشتند،تاآخرین قطره خون به دفاع ازسرزمین ایران اسلامى پرداختند،مظلومانه به شهادت رسیدند و حماسه هویزه را آفریدند.به همین مناسبت شانزدهم دى،روز«شهداى دانشجو»نام گرفت.نکته آخر:بعضی ازافراددرشهرستان ماجلسه می گذارند،مامخالف نیستیم ولی مطالبی آنجامطرح شدحرفهایی زدند؛ازجمله:ارتباط مابامسئولان عالی اجرایی استان خیلی خوب است؛رضوانشهری هاباماهستندماوضعیت خوبی دراینجاداریم..فلان دولت بدترین دولتهابعدازانقلاب بوده و.....مفهوم این حرفهااین است که ماجزوبهترین هاهستیم ومردم کشته مرده ماهستند.ماهم که ازدل مردم خبرنداریم.هرکسی مشکلی داردماالآن کمترین جمعیت مجردی که درکشورداریم ده میلیون نفرهستند.اگرواقعابادولت تدبیروامیدهمراه هستیدراه حل ارائه کنیدوبرای گشایش امورتلاش کنیدبنده به عنوان یک دلسوزعرض می کنم متهم کردن دولت های دیگر؛وشعاردادن راه برون رفت ازمشکلات نیست.ازکجامعلوم دولت بعدی نیایددولت موردعلاقه شمارازیرسوال نبرد.مهم عملکرددولت هاست.شماوهمه گروه هایی که جلسه می گذاریدراه حل پیداکنیداین جوانهای بیکاری که درداخل خانه هاهستندوهرکدام ازماهاکه اینجاهستیم به نوعی درگیربیکاری جوانان هستیم.آقایانی که خودشان رامنتسب می کنندبه دولت بایدبه دنبال راه حل اساسی برای برون رفت ازمشکلات باشندنه اینکه من متهم بکنم آقای زیدرااوهم متهم بکندآقای عمرورا.همه دولت هایی که بعدازانقلاب آمدندهرکدام به سهم خودشان زحمت کشیدندهیچکس نمی تواندبگویدکه دولت هاهیچ کاری نکردنداین حرف غلطی است.مردم ناظرخیلی خوبی هستندقشنگ دارنداعمال ماوشمارارصدمی کنند.مابه عنوان مسئول نوکرمردم هستیم خادم مردم هستیم کسانی که مسئول اجرایی هستندبایدتمام شبانه روزشان رابه مردم خدمت بکنندهرروزبایدیکی ازمشکلات مردم حل بشودبه این دولت وآن دولت انگ زدن راه حل نیست.سوره توحید

http://rezvangi.mihanblog.com/post/3157




تاریخ : پنج شنبه 93/10/18 | 6:46 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


شهید سید علی سعادت میرقدیم لاهیجانی - وبگاه نسیم معرفت

مدت شهادت تا سال 94_93 :  بیش از 32 سال

* درباره ی شهید آنقدر از اسلام و اولیاء اسلام روایات وارد شده است بر فضل شهید که انسان متحیر می شود. در روایتی از رسول اکرم(ص) نقل شده است که برای شهید هفت خصلت است که اولی آن عبارتست از اینکه اولین قطره ای که از خون او بر زمین برزید، تمام گناهی که کرده است آمرزیده می شود و مهم این آخرین خصلتی است که می فرماید که بر حسب این روایت که شهید نظر می کند به وجه الله و این نظر به وجه الله راحت است برای هر نبی و هر شهید.

این آخر چیزی است برای انسان، آخرین کمالی است که برای انسان است. در این روایتی که در کافی نقل شده است، در این روایت انبیاء را مقارن شهدا قرار داده است که در جلوه ای که حق تعالی می کند بر انبیائ، همان جلوه را بر شهدا می کند. شهید هم ینظر الی وجه الله حجاب را شکسته است همانطور که انبیاء حجاب را شکسته بودند و آخر منزلی است که برای انسان ممکن است باشد. مژده داده اند که برای شهدا، این آخر منزلی که برای انبیاء هست، شهدا هم بر حسب حدود وجودی خودشان به این آخر منزل می رسند.

اینطور مطلبی که برای شهید گفته شده است برای کم کسی هست. آنها را قرینه ی انبیاء قرار داده اند. در روایتی هست که هر خوبی بالاتر از او هم خوبی هست تا برسد به قتل در راه خدا، شهادت در راه خدا بالاتر از او دیگر خوبی در کار نیست.

* ما باید این توجه را هیچوقت از خود بیرون نکنیم، از مغز خود بیرون نکنیم که ما بندگان خدا هستیم و در راه او و در سبیل او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد سعادت است.

* ما از هیچ چیز نمی ترسیم وقتی که با خدا باشیم. برای اینکه اگر کشته بشیویم و با خدا باشیم سعادتمندیم و اگر بکشیم هم سعادتمندیم.

* از خدا بخواهید که شمما را توفیق بدهد، توفیق شهادت بدهد، توفیق عزت بدهد. شهادت عزت شماست.

* ملت ما شهادت را فوز عظیم می داند.

* ما شهادت را یک فوز عظیم می دانیم و ملت ما هم شهادت را به جان و دل قبول می کند.

* شما پیروزید برای اینکه شهادت را در آغوش می گیرید آنهایی که از شهادت و از مردن می ترسند، آنها شکست خورده اند.

* آنها که شهید شدند، به خدمت خودشان و رسالت خودشان و به اجر خدمت خودشان رسیدند.

* در روایتی هست که هر خوبی بالاتر از او هم خوبی هست تا برسد به قتل در راه خدا، شهادت در راه خدا بالاتر از او دیگر خوبی در کار نیست.

* چه سعادتمند بودند این شهیدان که دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نمودند و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند.

* باکی از این نداریم که شهادت نصیب عزیزان ما شده است. این یک شیوه ی مرضیه ای است که در شیعه ی امیرالمؤمنین از اول پیدایش اسام تاکنون بوده .

* ملت ما اکنون به شهادت و فداکاری خو گرفته است و از هیچ دشمن و هیچ قدرتی و هیچ توطئه ای هراس ندارد.

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=32568

****************************************************

سخنان حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای درباره شهداء

امام خمینی (ره) :

* هراس ، آن دارد که شهادت، مکتب او نیست.
* شهادت رمز پیروزی است.
* ملتی که شهادت را آرزو دارد پیروز است.
* شما چه در دنیا پیروز بشوید یا به شهادت برسید  ، پیروزمندید. 
* شهادت عزت ابدی است .
* شهادت فخر اولیا بوده است و فخر ما.
* شهادت در راه اسلام برای همه ما افتخار است.
* شهادت برای ما فیض عظیمی است.
* این حس شهادت خواهی [و] فداکاری بود که یک ملتی ،که هیچ نداشت، بر طاغوت غلبه پیدا کرد.
* یک ملتی که زن و مردش برای جان فشانی حاضرند ،و طلب شهادت می کنند، هیچ قدرتی با آن نمی تواند مقابله کند .
* خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلاست.
* ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است.
* یک همچو ملتی که آرزوی شهادت می کند، این ملت دیگر خوف ندارد.                 
* ملت ما خون داده است تا جمهوری اسلامی وجود پیدا کند.
* ملت ما عاشق شهادت بود، با عشق به شهادت پیش رفت این نهضت.
* ما از خدا هستیم همه ،هم? عالم از خداست، جلو? خداست؛ و همه عالم به سوی او بر خواهد گشت.پس چه  بهتر که برگشتش اختیاری باشد و انتخابی، و انسان انتخاب کند شهادت را در راه خدا ،و انسان اختیار کند  موت را برای خدا، و شهادت را برای اسلام .



مقام معظم رهبری:
   
بازماندگان و عزیزان شهدا باید همواره شکرگزار خداوند باشند.

    پیام شهداى هفدهم شهریور حفظ اسلام، قرآن و حدیث است.

    خاطره‏ى شهدا را باید در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.

    رسم شهادت و سنت الهى قتل فى‏سبیل‏اللَّه، با نظام اسلامى زنده شد.

    زنده نگه داشتن یاد شهداى انقلاب باعث تداوم حرکت انقلاب است.

    شهادت، بالاترین پاداش و مزد جهاد فى‏سبیل‏اللَّه است.

    شهادت، مرگ انسانهاى زیرک و هوشیار است.

    شهادت، نشانه‏ى استوارى است.

    شهادت، یعنى وارد شدن در حریم خلوت الهى.

    شهداى ما مظهر عقلانیت دینى و مدافع حقانیت و عدالت بودند.

    عزت امروز اسلام و مسلمین ثمره خون شهدا است.

    عظمت ما به خاطر شهادت جوانان و فرزندان این ملت است.

    یاد شهدا باید همیشه در فضاى جامعه زنده باشد.

    شهادت، مرگ تاجرانه است

http://shohada-daneshamooz.rozblog.com/post/8#

 




تاریخ : چهارشنبه 93/10/17 | 7:22 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
تاریخ : چهارشنبه 93/10/17 | 7:11 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

کلیک:شهید محمدرضا شفیعی

 

وقتی بعد از شانزده سال جنازه ی محمد رضا را سالم از خاک درآورده بودند صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران
برود . پیکر پاک محمد رضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا
شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود . حتی روی جسد پودر
مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان
های جسد هم از بین می رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود .
وقتی گروه تفحص جنازه ی محمد رضا را دریافت می کردند
سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می کرده و گفته: ما
چه افرادی را کشتیم !
مادر شهید می گوید موقع دفن محمد رضا، حاج حسین کاجی به من
گفت : ‏« شما می دانید چرا بدن او سالم است؟ ‏» گفتم : ‏« از بس
ایشان خوب و با خدا بود . ‏»
ولی حاج حسین گفت : ‏« راز سالم ماندن ایشان در چهار چیز است :
هیچ وقت نماز شب ایشان ترک نمی شد؛ مداومت بر غسل جمعه
داشت؛ دائما با وضو بود و اینکه هر وقت زیارت عاشورا خوانده
می شد، ما با چفیه هایمان اشکمان را پاک می کردیم ولی ایشان با
دست اشکهایش را می گرفت و به بدنش می مالید و جالب اینکه
جمعه وقتی برای ما آب می آوردند، ایشان آب را نمیخورد و آن را
برای غسل نگه می داشت . ‏»
شهید شفیعی در سال 81 در گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.
شادی روح همه شهدا  صلوات

http://gardashe.parsiblog.com/

خاکی های آسمانی




تاریخ : چهارشنبه 93/10/17 | 6:57 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

پرسش
لطفاً تفاوت بین فلسفه، عرفان، عقل و حکمت را بیان نمایید.
پاسخ اجمالی

فلسفه به معنای خاص کلمه، تلاشی است ذهنی و عقلی و استدلالی برای درک واقعیت های جهان هستی.


حکمت در معنایی که آن را متمایز از فلسفه بدانیم امری فراتر از فلسفه بوده و سرمنشأی الاهی و لدنی دارد و در قرآن نیز به عنوان عطیه ای الاهی محسوب شده است که پیامبران، امامان و اولیا در طول تاریخ از آن برخوردار بوده و آن را اشاعه داده اند.


عرفان در اصطلاح، به معرفت شهودی خداوند که از طریق تهذیب نفس و صفای باطن حاصل می شود، گفته می شود. در مورد اطلاقات عقل به پاسخ تفصیلی مراجعه کنید.

پاسخ تفصیلی

برای این که بحث از نظم منطقی لازم برخوردار باشد، ابتدا در مورد حکمت و فلسفه و بعد در مورد عرفان توضیحاتی خواهیم داد و در پایان اصطلاح عقل و اطلاقات مختلف و مراتب آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد؛ چرا که مراد به کار گیرندگان این واژه و اصطلاح در فلسفه و حکمت و عرفان یکسان نبوده و هر گروهی از متفکران و مردم بر اساس دیدگاه خود واژه عقل را به کار برده اند.


فلسفه


بر اساس دیدگاه های مختلف،برای فلسفه تعاریف مختلفی شده است، بنابراین نمی توان در این مورد، صرفاً به یکی از تعاریف ادعایی اکتفا کرد. ضمن این که نخست باید دید هر فلسفه ای چه نوع دیدگاهی را در مورد خود معرفت و راه رسیدن به این معرفت و غایت معرفت پیش روی گرفته است. به عنوان مثال اگر فلسفه را علم به حقایق اشیاء تعریف کنیم باید دید که از چه طریقی می توان به حقایق اشیاء رسید. آیا با پرداختن به استدلال های فلسفی می توان به حقایق اشیاء رسید؟ به عبارتی، آیا با فلسفه می توان به مقامی دست یافت که پیامبر(ص)، رسیدن به آن مقام را از پروردگار درخواست کرده بود [1] ؟! بدیهی است اگر محتوای یک علم فقط مباحث ذهنی و عقلی و استدلالی و ماهوی باشد نمی توان این تعریف را که فلسفه علم به حقایق اشیاء است ،در مورد آن پذیرفت. بنابراین اگر دقت لازم را داشته باشیم در نهایت تنها با مطالعه یک فلسفه است که پی خواهیم برد چه تعریفی باید از «فلسفه» در این نظام فکری خاص داشته باشیم. و این که در این فلسفه حقیقتاً به چه غایتی رسیده ایم.


واژه فلسفه (philosophy) یا فیلوسوفیا از دو بخش تشکیل شده است : فیلو به معنی دوستداری و سوفیا به معنی دانایی . گفته شده است اولین کسی که این کلمه را به کار برد، فیثاغورث بوده . وقتی از او سئوال کردند که آیا تو فرد دانایی هستی؟ جواب داد : نه، اما دوستدار دانایی(فیلوسوفر) هستم . بنابراین واژه فلسفه دراولین روز های پیدایش به معنای عشق ورزیدن به دانایی بوده است .


بااین حال فلسفه یونانی که منجر به فلسفه غرب و تمدن غرب شده است سیر تاریخی خاص خود را داشته و آنچه از مجموع این تلاش فکری بر می آید این است که مرادشان از فلسفه همانا  اهمیت دادن به حجیت عقل جزئی بوده که قائم مقام وحی و ادراکات معنوی وجود الاهی بشر شده و غایت عالم و آدم را در عقلانیت به معنای غربی آن جستجو می کند. بنابراین فلسفه به معنای خاص کلمه تلاشی است ذهنی و عقلی و استدلالی برای درک واقعیت های جهان هستی.


اگر چنین تعریفی از فلسفه داشته باشیم- در عین حال که جایگاه خود را به عنوان تلاشی برای فهم منطقی پدیده ها دارد روشن است که برای نیل به حقیقت عالم (خدا) و تشبه به او آنچنانکه برخی در تعریف فلسفه مدعی آن بوده اند [2] عاجز خواهد بود چرا که برای نیل به حقایق عالم شیوه معرفتی والاتری مورد نیاز است که فراتر از ذهن است. همین امر باعث شده که برخی از نامیدن نظام معرفتی خود با عنوان فلسفه ابا داشته و از واژه حکمت استفاده کنند که اصطلاحی است قرآنی.


حکمت


قبل از ورود به بحث حکمت خاطر نشان می کنیم که فلسفه همچنانکه گذشت لفظ عامی است که برای نظام های فکری و معرفتی مختلفی در طول تاریخ بکار رفته بنابراین گاه حکمت الاهی نیز از دید مطالعه کنندگان آن همچون نوعی از فلسفه شناخته شده است هرچند که خواستگاه آن امری ورای ذهن استدلالی بوده است.


حال گوئیم : حکمت در معنایی که آن را متمایز از فلسفه بدانیم سرمنشائی الاهی و لدنّی دارد و در قرآن نیز به عنوان عطیه ای الاهی محسوب شده است [3] که امامان و انبیاء و اولیاء و انسان های والادر طول تاریخ از آن برخوردار بوده و آن را اشاعه داده اند. همچنین در بین افرادی که معروف به فلاسفه شده اند نیز گاه برخی از آنان بهره ای از حکمت (به معنایی که ذکر شد) داشته اند که اساسًا آن را به طریقی غیر از استدلال فلسفی حاصل کرده اند.


از جمله شیخ شهاب الدین سهروردی که آثار خود را حکمت نامیده، معتقد است که حقیقت کتاب او را تنها کسانی به راستی می توانند درک کنند که به هدایت شیخی روحانی که خلیفه خداوند بر روی زمین است، به علم اشراق دست یافته باشند [4] . وی در این مورد می نویسد : «البته روا نبود که کسی بدون مراجعه به شخصی که به مقام خلیفة اللهی رسیده و دانش این کتاب نزد وی است، طمع بندد که به اسرار این کتاب واقف گردد» [5] .


همچنین در مورد اطلاق اسم حکیم می نویسد:


«اسم الحکیم لا یطلق الا على من له مشاهدة للامور العلویة و ذوق مع هذه الأشیاء و تألّه‏» [6] ؛ اسم حکیم تنها بر کسی صادق است که دارای مقام مشاهده امور عِلوی (والا) و ذوق و تالّه و .... باشد.


بنابراین تمایز فلسفه و حکمت در معنای دقیق این دو اصطلاح از ابتدا در جهان اسلام مطرح بوده از این روی، بسیاری از بزرگان ،حکمت الاهی و معرفت قرآنی و معرفت در مکتب ائمه را امری جدای از فلسفه به معنای یونانی آن دانسته اند. از این دیدگاه اساساً فلسفه ذاتی یونانی داشته و فاصله ای بسیار با حکمت دارد.


بنابراین بطور خلاصه در مورد نسبت فلسفه باحکمت گوئیم : حکمت غیر از فلسفه است هرچند که گاه با بیانی فلسفی ارائه شده و شرح و بسط پیدا کرده است.


عرفان


عرفان در مقایسه با فلسفه و حکمت تعریف روشنی داشته و در عین نایاب بودن حقیقت نهائی آن، می توان به سادگی طوری حدود آن را فهم نمود که حد اقل تمایز آن با فلسفه مشخص باشد چرا که عرفان آشکارا مربوط به دریافتهایی شهودی و حضوری  بوده و ارتباطی به تعلیمات مدرسه ای و بحث های استدلالی ندارد.


توضیح بیشتر در مورد عرفان اینکه؛ عرفان در اصطلاح به معرفت شهودی خداوند که از طریق تهذیب نفس و صفای باطن حاصل می گردد، گفته می شود.


عرفان را دارای دو بعد نظری و عملی دانسته اند: الف: عرفان نظری شامل منظومه ای از دریافت های باطنی از طریق کشف و شهود پیرامون جهان هستی است، که توسط افراد واجد شرایط ادراک شده و با شیوه ای نظام مند و بطور نظری تدوین شده است. ب: عرفان عملی شامل به کار بستن دستور العمل های لازم در راستای مبارزه با هوای نفس و رسیدن به مقامات معنوی و کمال توحید است، که توسط استاد طریقت بیان می گردد. در صورتی که سالک راه حقیقت، رهنمود های پیر طریقت را به کار بندد و در مسیر الاهی با اخلاص کامل گام بردارد، به سرمنزل حقائق رهنمون می گردد [7] .


اطلاقات عقل


عقل، خرد ، دانایی و....، یکی از عام ترین الفاظی  است که در اذهان مردم می تواند به گستره مراتب عالم هستی - از اعلی علیین تا اسفل سافلین - معنا داشته یاشد. حق تعالی دانای کل و مبداء عقل کل است و همه انسانها نیز خود را عاقل می دانند و حتی به حیله گری یا عقل معاش در معنای مذموم هم اصطلاح عقل اطلاق شده است. بنابراین باید در شناخت کاربردهای این اصطلاح توجه لازم را داشته باشیم؛ از طرفی اگر از دیدگاه معرفت دینی، عقل را گوهره ای می دانیم که محبوبترین مخلوق خداست [8] و خداوند آن را در  کسانی که دوستشان دارد به کمال رسانده است [9] بنابراین باید برای درک حقیقت آن و برخورداری از این گوهر وجودی و تمییز مراتب و ارزش گزاری این مراتب دقت خاصی داشته باشیم. چرا که اگر هر واژه ای در جایگاه و ارزش حقیقی خود استعمال شود بسیاری از جهالت ها مجال گسترش نخواهند یافت.


در اینجا برای نشان دادن جایگاه شبهه بر انگیز واژه عقل به روایتی اشاره می کنیم:


«قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِی کَانَ فِی مُعَاوِیَةَ فَقَالَ تِلْکَ النَّکْرَاءُ تِلْکَ الشَّیْطَنَةُ وَ هِیَ شَبِیهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَیْسَتْ بِالْعَقْلِ» ؛راوی گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: عقل چیست؟ حضرت فرمود: آنچه به وسیله آن خداوند پرستیده می شود و بهشت به دست می آید. راوی گوید: گفتم ، پس آن چیزی که در معاویه بودچیست؟ فرمود : آن نکراء (در لغت به معنای رأی و اندیشه) و شیطنت است که شبیه عقل است اما عقل نیست.


می دانیم که در صدر اسلام دشمن نامدار دین خدا شخصی به نام ابو الحکم (صاحب حکمت) بود (ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیرة مخزومی) که به قول مولوی، اهل مباحث عقلی بوده است [10] با این حال پیامبر او را ابو جهل نامید تا حقیقتِ عقل و به اصطلاح حکمت  او را که عین جهالت و ظلمت بود با این لقب آشکار کند و در طول تاریخ هم به این نام مشهور شد:


عقل فرعون ذکی فیلسوف


کور بود از تو نیابید او وقوف


بولهب هم از تو نااهلی شده


بوالحکم هم از تو بو جهلی شده [11]


بعد از این مقدمه مهم، درمورد اطلاقات عقل در علوم مختلف گوئیم:

در علم کلام  عقل به معنای معقولات و قضایایی است که فهم عملی و عمومی بشر آنها را پذیرفته باشد و به نوعی، مقبولات عمومی را گویند. درباب برهان از علم منطق(منطق ارسطوئی) ، عقل به معنای معقولات یقینی است که از مقدمات باب برهان است. و در علم النفس (روان شناسی)  قوه درک کلیات را عقل می‌گویند.

اما در فلسفه اولی، عقل اصطلاحی خاص بوده و یکی از تقسیمات اولیه وجود است که ارتباطی به ذهن استدلالی ندارد. در اینجا عقل غیر از معنای معروف بوده و به مجردات تام اطلاق شده است یعنی  موجوداتی که هیچ ماده‌ای نداشته و هیچ تعلقی به امور مادی ندارند و در اصطلاح به آنها «مفارقات» یا موجودات نورانی نیز می‌گویند. بنابراین اطلاق عقل بر چنین موجودی ربطی به عقل به معنای قوه درک کننده مفاهیم کلی ندارد [12] .


برخی عقل را به عقل نظری و عملی تقسیم کرده اند چرا که محصولات عقل گاهی در حوزه هست و نیست و گاهی در حوزه باید و نباید است. از اولی به عقل نظری و از دومی به عقل عملی تعبیر شده است. عقل عملی خود دو مرتبه دارد: اول، آنچه فقط به تدبیر امور زندگی دنیوی می پردازد، که همان عقل مصلحت اندیش (فردی یا جمعی) است؛ این همان عقل بدلی است که از آن به عقل حسابگر و عقل جزئی نیز تعبیر شده که در آن ارضای تمایلات شهوانی مورد توجه است. دوم، عقل ایمانی که شهوات و تمایلات باطل را به بند می کشد [13] . عقل ایمانی خود درجاتی دارد به تناسب درجات ایمان که در اولیا و انبیاء الاهی عالی ترین حد آن به ظهور رسیده است که شامل درک مستقیم حقایق عالم هستی می باشد و  همه پیامبران الاهی برای شکوفا کردن مراتب این نوع از عقل مبعوث شده اند که همچون دفینه هایی در خاک فطرت انسانی پنهان مانده است؛ همچنانکه علی (ع) در این مورد فرموده اند:


«وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول‏» [14] ؛خداوند پیامبران را بر انگیخت تا دفینه های پنهان عقول را برای آنان آشکار کنند. اگر مراد از عقل، عقل فلسفی به معنای یونانی آن می بود بایستی بشر در اوج تمدن غربی به کمال غائی پیامبران رسیده باشد حال آنکه درست عکس این معنا را در جهان شاهدیم.


برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به نمایه های زیر مراجعه کنید:


سؤال 175 (سایت: 937) عقل حسابگر، دل؛ ایمان و عشق.


سؤال 7168 (سایت: 7501) ملاک حقانیت یک اندیشه و تفکر.


سؤال 227 (سایت: 1866) عقل و گستره فعالیت آن.




[1] «عن النبىّ صلى الله علیه و آله: أرنا الأشیاء کما هی» سید حیدر آملی، جامع الاسرار، ص 8، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368.

[2] «فلسفه عبارت است از شبیه شدن به خدا به اندازه توان انسان و برای تحصیل سعادت ابدی»به نقل از جرجانی و« فلسفه، آگاهی بر حقایق تمام اشیا است، به قدری که برای انسان ممکن است بر آن ها آگاهی یابد . » به نقل از ابن سینا، فرهنگ فلسفی .

[3] «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ» البقره، 269.

[4] لازم به ذکر است که فهم کتب حکمت الاهی در نظر محصلین این کتابها کاری دور از دسترس به نظر نمی رسد ولی منظور ظاهر الفاظ این آثار نبوده و به حقیقت معانی اشاره دارد.

[5] مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج2،ص259، موسسه انتشارات و تحقیقات فرهنگی.

[6] مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج1،ص296، موسسه انتشارات و تحقیقات فرهنگی.

[7] حسینی نسب، سید رضا، عرفان اسلامی در آئنه شعر و ادب.

[8] «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکَ وَ لَا أَکْمَلْتُکَ إِلَّا فِیمَنْ أُحِبُّ أَمَا إِنِّی إِیَّاکَ آمُرُ وَ إِیَّاکَ أَنْهَى وَ إِیَّاکَ أُعَاقِبُ وَ إِیَّاکَ أُثِیبُ» الکافی، ج1، ص 11.

[9] َ همان.

[10] آن زمان که بحث عقلی ساز بود

این عمر با بوالحکم هم راز بود(مثنوی مولوی).

[11] مثنوی معنوی.

[12] مصباح یزدی، محمد تقی، اموزش فلسفه، ج2، ص 164 ، سازمان چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1377.

[13] ترخان، قاسم ، شخصیت و قیام امام حسین، ص 156، قم، چلچراغ، 1388.

[14] نهج البلاغة، ص43، انتشارات دار الهجرة.

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa9747

 




تاریخ : سه شنبه 93/10/16 | 7:42 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر



شهید عباس جعفر ملک

نام:

عباس جعفر ملک

تاریخ تولد:

1335/04/22

 

مکان تولد:

کاشان

تاریخ شهادت:

1360/08/24

مکان شهادت:

سوسنگرد

محل مزار:

بهشت زهرا -قطعه24 -ردیف109 -شماره21

رشته:

پرستاری

دانشکده:

پزشکی

زندگینامه

 شهید عباس جعفر ملک بزرگترین فرزندخانواده بودند.دوران کودکی رادرشهرری گذراندند.  درسال 1342 دوره ابتدایی را آغاز ودرسال 1346 دوران ابتدایی رابه پایان رساند . .در دوران کودکی در مسجد محل (نبئی )اذان و تکبیر می گفت و یکمرتبه نیز از پیش نماز مسجد کتاب نهج البلاغه جایزه گرفت و معمولا در نماز جماعت شرکت می کردند. از دوران ابتدایی به آموختن قرآن و احادیث پرداختند ودرجلساتی که در محل تشکیل میشد بطور فعال شرکت می کردند ودرانجام واجبات نیز کوتاهی نمی کردند وهمیشه به انجام فرائض می پرداختند . درزمان شهید دوران راهنمایی وجودیعنی مطابق نظام قدیم بود یعنی در سال 1346 که دوران ابتدایی رابه پایان رساندنددر سال 1347دوران دبیرستان راآغاز نمودند. دروس دبیرستان را در دبیرستانهای محمدیان ،ابن سیناودکترعمیدگذراند وسال 1347 آغاز تحصیلات دبیرستان سال 1355 موفق به اخذ دیپلم (رشته ریاضی )شدند درسال 56 در کنکور شرکت کردند ودر رشته پرستاری قبول شدند البته پرونده شهید در دانشگاه (شهید بهشتی) موجود است. تازمانی که در دبیرستان تحصیل میکردند شغل بخصوص نداشتند پس از تعطیل شدن دانشگاهها به دلیل انقلاب فرهنگی  مدتی در جهاد فعالیت کردند وباشروع جنگ تحصیلی بعنوان امدادیار راهی به جبهه های جنگ اعزام شدند در مدتی که دانشجو بودند در مکانی مشغول بکار شدند وهمراه درس کار می کردند .  دردوران انقلاب درراهپیمائیها و تظاهرات شرکت فعال داشتند ومخصوصادرمحیط دانشگاه که جوانقلاب در آنجا بیشتر احساس میشد ومرکز تظاهرات وراهپیمائیها بود. شهید جعفرملک سه مرتبه در جبهه حضور یافتند ودرسومین مرتبه به شهادت رسیدند آخرین مرتبه ای که به جبهه اعزام شدندآبان ماه سال 60 بودوپس از13 روز درتاریخ 60/8/24 اثر برخورد ترکش خمپاره به سر به شهادت رسیدند.(قبل از عملیات طریق القدس)

فرازی از وصیتنامه

انسان گاهی در بودنش از خود گذشته و به خدا می رسدو اکنون که می نویسیم این چنین است، امید آنکه دیگر به این دنیای زبون بازنگردیم. آری دیری است که فهمیده ام که اینجا جای ماندن نیست و باید بروم و دیری است که به من آموخته اند که باید رفت و نباید ماند ولی می ترسم و راستی هم جای ترس دارد. آری می ترسم که با تمام تلاشم وقتی می روم شهید نباشم، زیرا که شهید شهد تاریخ است و شهید اسطوره وجود است.

شهید این کلمه چهار حرفی که هر حرفش را باید از لابلای یکی از دفاتر پر مخاطره «بودن» جستجو کرد و به هم پیوند داد و برای پیدا نمودن و پیوند دادن این چهار حرف باید عمری تمامی اوراق هستی را به هم پیوند زد تا بتوان پیدا کرد. شهید نیستم؛ زیرا که علی این انسان شامل مجموعه تضادها و در مجموع توحید را در سردفتر شهیدان می یابم. شهید نیستم زیرا بلال این انسان منهای خود شهید است. شهید نیستم زیرا خمینی این شاهد را شهید می دانم.

عزیزان بدانید که دنیا جایی نیست مگر برای امتحان. پس بکوشید تا با دستی پر از این صحنه امتحان بیرون روید، زیرا هر عملی به جز با این منظور بیهوده است. به راستی که تنها وسیله قبولی در این امتحان بزرگ دو چیز است : تزکیه و تعلیم تا با بکارگیری این دو اصل اساسی زندگی دنیا را در راه خدا و با موفقیت به پایان بریم. به امید اینکه خدایمان بیامرزد.

http://kaums.ac.ir/Default.aspx?PageID=457&NewsID=5052

دفتر امورایثارگران

**************************************


 




زندگی جنگ است، جنگ علیه کفر، فقر، بیسوادی، جهل و نادانی، خرافات و تعصبات خشک و منحط و هوای نفس که مهمترین آنهاست. انسان هر چه بجنگد و جلوتر برود تکامل پیدا می‌کند، نقاط ضعف او به نقاط قوت تبدیل می‌شود و سستی از بدن او بیرون رفته و لاابالی نخواهد بود. انسان باید بنده فکر صحیح و عقل خود باشد، نه هوای نفس و احساسات. وقتی یک فکر صحیح است که به راه راست هدایت شده باشد.

فرازی از وصیت‌نامه شهید عباس جعفرملک



شهید عباس جعفرملک

شهید عباس جعفر ملک 

تاریخ تولد : 1335    

تاریخ شهادت :  24/8/1360   

 سن:25سال 

مزار: قطعه24 -ردیف109 -شماره21  

زندگینامه

 شهید عباس جعفر ملک بزرگترین فرزندخانواده بودند.دوران کودکی رادرشهرری گذراندند.  درسال 1342 دوره ابتدایی را آغاز ودرسال 1346 دوران ابتدایی رابه پایان رساند . .در دوران کودکی در مسجد محل (نبئی )اذان و تکبیر می گفت و یکمرتبه نیز از پیش نماز مسجد کتاب نهج البلاغه جایزه گرفت و معمولا در نماز جماعت شرکت می کردند. از دوران ابتدایی به آموختن قرآن و احادیث پرداختند ودرجلساتی که در محل تشکیل میشد بطور فعال شرکت می کردند ودرانجام واجبات نیز کوتاهی نمی کردند وهمیشه به انجام فرائض می پرداختند . درزمان شهید دوران راهنمایی وجودیعنی مطابق نظام قدیم بود یعنی در سال 1346 که دوران ابتدایی رابه پایان رساندنددر سال 1347دوران دبیرستان راآغاز نمودند. دروس دبیرستان را در دبیرستانهای محمدیان ،ابن سیناودکترعمیدگذراند وسال 1347 آغاز تحصیلات دبیرستان سال 1355 موفق به اخذ دیپلم (رشته ریاضی )شدند درسال 56 در کنکور شرکت کردند ودر رشته پرستاری قبول شدند البته پرونده شهید در دانشگاه (شهید بهشتی) موجود است. تازمانی که در دبیرستان تحصیل میکردند شغل بخصوص نداشتند پس از تعطیل شدن دانشگاهها به دلیل انقلاب فرهنگی  مدتی در جهاد فعالیت کردند وباشروع جنگ تحصیلی بعنوان امدادیار راهی به جبهه های جنگ اعزام شدند در مدتی که دانشجو بودند در مکانی مشغول بکار شدند وهمراه درس کار می کردند .  دردوران انقلاب درراهپیمائیها و تظاهرات شرکت فعال داشتند ومخصوصادرمحیط دانشگاه که جوانقلاب در آنجا بیشتر احساس میشد ومرکز تظاهرات وراهپیمائیها بود. شهید جعفرملک سه مرتبه در جبهه حضور یافتند ودرسومین مرتبه به شهادت رسیدند آخرین مرتبه ای که به جبهه اعزام شدندآبان ماه سال 60 بودوپس از13 روز درتاریخ 24/8/60 اثر برخورد ترکش خمپاره به سر به شهادت رسیدند.(قبل از عملیات طریق القدس)

فرازی از وصیتنامه  

انسان گاهی در بودنش از خود گذشته و به خدا می رسد و اکنون که می نویسیم این چنین است، امید آنکه دیگر به این دنیای زبون بازنگردیم. آری دیری است که فهمیده ام که اینجا جای ماندن نیست و باید بروم و دیری است که به من آموخته اند که باید رفت و نباید ماند ولی می ترسم و راستی هم جای ترس دارد. آری می ترسم که با تمام تلاشم وقتی می روم شهید نباشم، زیرا که شهید شهد تاریخ است و شهید اسطوره وجود است.

شهید این کلمه چهار حرفی که هر حرفش را باید از لابلای یکی از دفاتر پر مخاطره «بودن» جستجو کرد و به هم پیوند داد و برای پیدا نمودن و پیوند دادن این چهار حرف باید عمری تمامی اوراق هستی را به هم پیوند زد تا بتوان پیدا کرد. شهید نیستم؛ زیرا که علی این انسان شامل مجموعه تضادها و در مجموع توحید را در سردفتر شهیدان می یابم. شهید نیستم زیرا بلال این انسان منهای خود شهید است. شهید نیستم زیرا خمینی این شاهد را شهید می دانم.

عزیزان بدانید که دنیا جایی نیست مگر برای امتحان. پس بکوشید تا با دستی پر از این صحنه امتحان بیرون روید، زیرا هر عملی به جز با این منظور بیهوده است. به راستی که تنها وسیله قبولی در این امتحان بزرگ دو چیز است : تزکیه و تعلیم تا با بکارگیری این دو اصل اساسی زندگی دنیا را در راه خدا و با موفقیت به پایان بریم. به امید اینکه خدایمان بیامرزد

http://mangol.mytehran.ir/Default.aspx?tabid=108647

*************************



خاطرات شهدای دانشجو



خاطره‌ای از شهید   عباس  جعفرملک

: خانواده محترم شهید :عباس جعفرملک خواهشمندیم جهت توفیق هر چه بیشتر مادر بزرگداشت شهدای دانشگاه سوالات ذیل رابطور خوانا ودقیق پاسخ دهید وبه آدرس :تهران اوین – جنب بیمارستان آیت الله طالقانی بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی علوم پزشکی شهید بهشتی –قسمت امور شهدا ارسال فرمائید . 1-تاریخ ومحل ولادت شهید راذکر بفرمائید .22/4/1335 هجری شمسی –محل ولادت کاشان 2-شهید چندمین فرزند خانواده بوده است .بزرگترین فرزند خانواده بودند.(البته دو فرزند بودند که در کودکی فوت کردند) 3-دوران کودکی رادرچه محلی گذرانده است .در شهر ری (جنوب تهران ). 4-خصوصیات این دوره راذکر فرمایید . 5-سال ورود به دبستان ،نام دبستان وتاریخ اتمام دوره ابتدائی راذکر فرمائید. درسال 1342 دوره ابتدایی را آغاز کردند ودرسال 1346 دوران ابتدایی رابه پایان رساند . 6-خاطره قابل ذکر از این دوران رامرقوم فرمائید .در دوران کودکی در مسجد محل (نبنی )اذان و تکبیر می گفت و یکمر تبه نیز از پیشنماز مسجد کتاب نهج البلاغه جایزه گرفت و معمولا در نماز جماعت شرکت می کردند. 7- ازچه تاریخی به آموختن قرآن و قرائت نماز وسایراحکام دینی همت گماشت. مدت ومحل آنرا ذکر نمائید .از دوران ابتدایی به آموختن قرآن و احادیث پرداختند ودرجلساتی که در محل تشکیل میشد بطور فعال شرکت می کردند ودرانجام واجبات نیز کوتاهی نمی کردند وهمیشه به انجام فرائض می پرداختند . 8- دوران راهنمایی رااز چه سالی آغاز در کدام مدرسه راهنمایی ودر چه سالی به اتمام رسانید ؟درزمان شهید دوران راهنمایی وجود نداشت یعنی مطابق نظام قدیم بود یعنی در سال 1346 که دوران ابتدایی رابه پایان رساندنددر سال 1347دوران دبیرستان راآغاز نمودند. 9-خاطره قابل ذکر ازاین دوران ومیزان پیشرفت علمی دراین دوران را مرقوم فرمایید ؟------ 10- آیا بغیر از تحصیل ،شغل ویا تخصص دیگری داشته اند ؟تازمانی که در دبیرستان تحصیل میکردند شغل بخصوص نداشتند پس از تعطیل شدن دانشگاهها نیز مدتی در جهاد فعالیت می کردند وباشروع جنگ تحصیلی بعنوان امداد یا راهی به جبهه های جنگ اعزام میشدند در مدتی که دانشجو بودند در مکانی مشغول بکار شدند وهمراه درس کار می کردند . 11-دوران دبیرستان رادرکدام دبیرستان ،از چه تاریخی موفق به اتمام این دوره شدند. دورس دبیرستان را در دبیرستانهای محمدیان –ابن سینا و دکتر عمید گذراند وسال 1347 آغاز تحصیلات دبیرستان سال 1355 موفق بهذ اخذ دیپلم (رشته ریاضی )شدند. البته بعلت بیماری که داشتند و دربیمارستان بستری بودند در سال مردود شدند. 12-شرح فعالیتهای انقلابی اعم از محل تحصیل ،مسجد ومحله راذکر فرمائید . دردوران انقلاب درراهپیمائیها و تظاهرات شرکت فعال داشتند ومخصوصادرمحیط دانشگاه که جوانقلاب در آنجا بیشتراحساس میشد ومرکز تظاهرات وراهپیمائیها بود. 13-آیا خدمت سربازی رفته بودند .درچه تاریخی ؟خیر 14-سال شرکت درکنکوروورود به دانشگاه ورشته مربوطه راذکر فرمائید ؟احتمالا درسال 56 در کنکور شرکت کردند ودر رشته پرستاری قبول شدند البته پرونده شهید در دانشگاه (شهید بهشتی )موجود است . 15-تعداددفعات حضور در جبهه وچگونگی آنراذکر فرمائید .سه مرتبه در جبهه حضور یافتند ودرسومین مرتبه به شهادت رسیدند همچنین در کمک به زلزله زدگان چند مرتبه در مناطق زلزله زده حضور پیدا کردند وازطریق جهادسازندگی وبعنوان 16-اگر قبل از شهادت در جبهه مجروح شده بودند توضیح دهید .فقط یک مرتبه جراحت کوچکی برداشتند . 17-اگر عضو ارگانهای انقلابی بوده اند توضیح دهید.درسال 1355 درجهاد سازندگی فعالیت داشتند ودر اردوهانی که برای تشکیل میشد فعالیت میکردند . 18-آیا ایشان ازدواج نموده بودند.تاریخ ازدواج و تعدادفرزندان راذکر فرمائید .خیر 19-آخرین تاریخ عزیمت به جبهه ،تاریخ و نحوه شهادت را توضیح دهید. (محل شهادت –نام عملیات)آخرین مرتبه ای که به جبهه اعزام شدند تقریبا 12 ماه سال 60 بود و پس از13 روز درتاریخ 24/8/60 اثر برخورد ترکش خمپاره به سر به شهادت رسیدند.(قبل از عملیات طریق القدس) 20-محل دفن شهید بهمراه قطعه ،ردیف وشماره راذکر بفرمائید ؟بهشت زهرا قطعه 24 ردیف 121 (قطعه کنار مزار شهدای هفتادودو تن )شماره19 21-لطفادرصورت امکان از عکسهای شخصی شهید برای ما ارسال فرمایید . همچنین خواهشمندیم جهت بایگانی نمودن اطلاعات عمومی خانواده شهید به سوالات ذیل پاسخ دهید . 1-نام پدر ،مادر ،سن و شغل هر کدام راذکرفرمایید.علی جعفر ملک-کارگر بازنشسنه (داروخانه ممتاز )-60ساله ------مادر :عذرا مقدم خانه دار –57 ساله 2-تعداد فرزندان خانواده وشغل هرکدام راذکر فرمایید؟به غیر از شهید 4 نفر به نامهای غلامحسین جعفر ملک که اکنون دارای سه فرزند می باشند . فاطمه جعفر ملک که دارای دوفرزند وخانه دار میباشد .محمد رضا جعفر ملک دانشجو وزهرا جعفر ملک دانش آموز می باشند . 3-بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی از چه طریقی میتواند جهت تجلیل هرچه بیشتر شهدای عزیز دانشگاهی عمل کند .از طریق برگزاری مراسم شهدا بمناسبتهای مختلف ایام واعیاد ومراسم عزاداری و… همچنین یادآوری حماسه های شهدا در جبهه های جنگ –تشکیل نمایشگاه از وصیت ها وعکسهای شهدا . 4-واحد فرهنگی جهاد دانشگاهی چگونه میتواند درحل مسائل مختلف شما فعالیت نماید .لطفا توضیح دهید . 5-پیشنهادات خود رادرهر چه پر بارترکردن وگسترده تر نمودن فعالیتهای تبلیغی ویژه شهدای دانشجو بیان فرمائید . 6-لطفا جهت تماس تلفن خویش رامرقوم فرمائید . 591270 منزل علی جعفر ملک باتشکر فراوان از جهاددانشگاهی دانشگاه شهید بهشتی که در برزگداشت ویاد بود شهدا ی عزیز رادر دلها زنده نگه می‌دارند.

http://old.nahad.ir/Shahedan/detail.php?Kode_N=350&type=2




تاریخ : دوشنبه 93/10/15 | 12:3 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 
-

آیت الله العظمی مکارم شیرازی:
 
آیت الله انصاری شیرازی مظهر تقوا بود خبرگزاری حوزه/ حضرت آیت الله مکارم شیرازی با صدور پیامی با تسلیت ارتحال آیت الله شیرازی گفتند: این عالم ربانى، مظهر قدس و تقوا و ورع بود و با نهایت تواضع خدمات علمى و تبلیغى خود را در حوزه علمیه قم انجام مى‌داد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» متن پیام تسلیت  این مرجع تقلیی بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله وانا إلیه راجعون

فقدان اسفناک عالم وارسته و روحانى برجسته آیت الله حاج شیخ یحیى انصارى(قدّس‌سرّه) مایه نهایت تأسف گردید.

این عالم ربانى و مجاهد نستوه که سال‌ها از نزدیک ایشان را مى‌شناختم، مظهر قدس و تقوا و ورع بود و با نهایت تواضع خدمات علمى و تبلیغى خود را در حوزه علمیه قم انجام مى‌داد. تمام کسانى که با این عالم با تقوا آشنا بوده‌اند، خاطرات خوب و با ارزشى از وى دارند.

آن فقید سعید پس از یک دوره درد و رنج به رحمت ایزدى پیوست و یاد و خاطره او در اذهان باقى ماند.

خداوند ایشان را غریق رحمت گرداند و بر درجاتش بیفزاید.

اینجانب به حوزه علمیه قم و همه بازماندگان ایشان مخصوصاً فرزندان و دامادهایش و شاگردان آن مرحوم تسلیت عرض مى‌کنم و صبر و اجر فراوان براى همگى از خداوند منّان مسألت دارم.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

ناصر مکارم شیرازى

******************************************



پیکر آیت‌ الله انصاری شیرازی در حرم حضرت معصومه(س) آرام گرفت
حوزه/ مراسم تشییع پیکر مرحوم آیت الله انصاری شیرازی از اساتید اخلاق حوزه علمیه قم پیش از ظهر امروز برگزارشد.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، مراسم تشییع  پیکر آیت الله انصاری شیرازی پیش از ظهر امروز با حضور مراجع تقلید، علما، اساتید، دبیر و اعضای شورای عالی، مدیر حوزه های علمیه، اعضای جامعه مدرسین، اعضای خبرگان رهبری،نمایندگان بیوت مراجع، برخی از ائمه جمعه و جماعات، نمایندگان ولی فقیه، طلاب و مردم ولایتمدار و عالم دوست قم برگزارشد.

بر اساس این گزارش: پیکر  این عالم وارسته  و استاد اخلاق حوزه علمیه قم از  مسجد امام حسن عسکری(ع) در میان حزن و اندوه مردم ولایتمدار و بر دوش آنان تا حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) تشییع شد و بعداز طواف دور مضجع شریف بانوی کرامت، نماز میت توسط آیت الله العظمی مکارم شیرازی اقامه گردید و سپس پیکر مطهر  درحرم حضرت معصومه(س) برای ابد آرام گرفت.

این گزارش می افزاید: مراسم بزرگداشت آیت الله انصاری شیرازی امشب بعد از نماز مغرب و عشا از سوی جامعه مدرسین، شورای عالی و مرکز مدیریت حوزه های علمیه در مسجد اعظم قم برگزار می گردد.

خاطرنشان می شود:آیت الله انصاری شیرازی پس  از یک دوره طولانی بیماری، نیمه شب 14دی ماه بر اثر ایست قلبی، در بیت خود دعوت حق را لبیک گفته و به دیار باقی شتافت.

در پی درگذشت این  عالم فرزانه، مراجع معظم تقلید، علما، سران سه قوه و مراکز و نهاد های حوزوی در پیام مهای جداگانه ای ارتحال آیت الله  انصاری شیرازی را تسلیت گفتند.

 




تاریخ : دوشنبه 93/10/15 | 10:48 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

 

به نام خدا

اینجانب در سال های بعداز 1372 ه ش در قم از طریق نوارهای درسی از محضر حکیم وفیلسوف عالیقدر حضرت آیت الله یحیی انصاری شیرازی ، منظومه مرحوم حاج ملا هادی سبزواری را در بخش منطق وحکمت (فلسفه) فراگرفتم . بااینکه از نزدیک ملاقاتی باایشان نداشتم ولی حالات معنوی وعرفانی ولطافت روح این حکیم وعارف وعالم ربانی وصمدانی را کاملا احساس می کردم وحقیقتا از وجود بابرکت این نمونه واسوه اخلاق بهره بردم. فقدان ظاهری این شخصیت بزرگ وکم نظیر برای تشنگان وادی حکمت وعرفان ومعرفت بسیار مایه تألم وتأثر واندوه است.

روحش شاد وراهش مستدام باد    .

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجانی

*****************************************


***حکیم وفیلسوف عالیقدر حضرت آیت الله یحیی انصاری شیرازی

 

آیت‌الله انصاری شیرازی دار فانی را وداع گفت/ زندگینامه

قم - آیت‌الله یحیی انصاری شیرازی یکی از استادان برجسته عرفان و فلسفه دار فانی را وداع گفت.

به گزارش خبرنگار مهر، این استاد برجسته حوزه پس از یک دوره طولانی که در بستر بیماری بود، شامگاه شنبه به دعوت حق لبیک گفت.

این استاد برجسته عرفان و فلسفه مورد عنایت خاص حضرت امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید و شخصیت‌های حوزوی بود.

استاد حسن رمضانی در توصیف آیت‌الله انصاری شیرازی می‌گوید: ایشان یک شخصیت کهن و ریشه‌دار در حوزه علمیه است و تفاوت است بین ایشان با کسی که یک دوره شرح منظومه را خوانده و می‌خواهد آن را تدریس کند. آیت‌الله انصاری شیرازی شخصیتی است که یک عمر در راه حکمت و عرفان تلاش کرده و در علوم و معارف استخوان خرد کرده است.

این استاد برجسته حوزه یکی از دوازده نفری است که پس از رحلت آیت‌الله العظمی بروجردی، مرجعیت امام خمینی(ره) را در سال 1342 تائید کرد.

مجمع عالی حکمت اسلامی در سال 1389 از مقام علمی آیت‌الله یحیی انصاری شیرازی تجلیل کرد.

آیت‌الله‌ یحیی‌ انصاری‌ شیرازی‌ در سال‌ 1306 هجری‌ شمسی‌ در نودایجان‌ داراب، از توابع‌ شیراز دیده‌ به‌ جهان‌ گشود. پدر او مرحوم‌ شیخ‌ محمد فخر انصاری‌ فرزند شیخ‌ ذکریای‌ نصیر الاسلام‌ انصاری‌ از سران‌ و مبارزان‌ مشروطه‌ بود و خانواده‌ او از علاقمندان‌ به‌ خاندان‌ پاک‌ پیامبر(ص) و از ارادتمندان‌ به‌ ساحت‌ روحانیت‌ شیعه‌ بودند. بر اساس‌ اسناد موجود نسب‌ خاندان‌ ایشان‌ به‌ جابر بن‌ عبدالله انصاری‌ می‌رسد.

آیت‌ الله‌ انصاری‌ شیرازی‌ دوران‌ کودکی‌ خود را در میان‌ این‌ خانواده‌ گذراند و از همان‌ ایام‌ به‌ اخلاق‌ اسلامی‌ آراسته‌ شد.

دوران‌ تحصیل‌

آیت‌ الله‌ یحیی‌ انصاری‌ شیرازی‌ پس‌ از اتمام‌ مکتب خانه‌ و دو سال‌ تحصیل‌ در دبستان، تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ را در زادگاه‌ خود ـ نودایجان‌ داراب‌ ـ آغاز کرد. مقدمات‌ را نزد استادان‌ آن‌ دیار همچون‌ آیت‌ الله‌ شیخ‌ عبدالکریم‌ انصاری‌ مدرس‌ حوزه‌ علمیه‌ داراب‌ و از شاگردان‌ مرحوم‌ آیت‌ الله حاج‌ میرزا ابراهیم‌ شیرازی‌ که‌ او نیز از شاگردان‌ مرحوم‌ آیت‌ الله میرزای‌ شیرازی‌ بود، فرا گرفت‌ در سال‌ 1325 برای‌ ادامه‌ تحصیل، به‌ شیراز آمد و از مدرسان‌ و استادان‌ بزرگ‌ آن‌ دیار بهره‌های‌ بسیار برد.

حوزه‌ علمیه‌ شیراز در آن‌ روزگار از عنایات‌ مرجع‌ بزرگی‌ به‌ نام‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ سید نورالدین‌ شیرازی‌ بهره‌مند بود و عالمان‌ بسیاری‌ در آن‌ به‌ تدریس‌ و تألیف‌ می‌پرداختند. او در این‌ سالها به‌ تدریس‌ منطق‌ و ادبیات‌ نیز می‌پرداخت.

استاد انصاری‌ شیرازی‌ در سال‌ 1331 به‌ قم‌ مهاجرت‌ کرد. در قم‌ نیز به‌ تکمیل‌ دروس‌ سطح‌ پرداخت‌ و سپس‌ در درس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ علمای‌ بزرگ‌ آن‌ روزگار شرکت‌ کرد. در این‌ میان‌ به‌ تحصیل‌ فلسفه‌ و علوم‌ عقلی‌ نیز پرداخت‌ و از استادانی‌ همچون‌ علامه‌ سید محمد حسین‌ طباطبایی‌(ره) و برادر ایشان‌ مرحوم‌ استاد سیدمحمد حسن‌ طباطبایی‌ بهره‌ برد.

او همگام‌ با تحصیل، به‌ تدریس‌ آنچه‌ آموخته‌ بود نیز پرداخت. همچنین‌ وی‌ در طول‌ سالهای‌ تحصیل‌ خود همواره‌ در درسهای‌ اخلاق‌ شرکت‌ می‌جست‌ و به‌ تهذیب‌ نفس‌ ـ به‌ عنوان‌ مهم‌ترین‌ دغدغه‌ درسی‌ خود ـ اهمیت‌ بسیار می‌داد.

استادان‌ و دوستان‌

آیت‌ الله‌ انصاری‌ شیرازی‌ در سه‌ حوزه‌ علمیه‌ نودایجان‌ داراب، شیراز و قم‌ به‌ محضر عالمان‌ و استادان‌ بسیاری‌ شرفیاب‌ شد. او دروس‌ مقدماتی‌ را در نودایجان‌ داراب‌ نزد استادان‌ آن‌ دیار فرا گرفت‌ از جمله‌ کتاب‌ تبصره‌ علامه‌ را نزد عموی‌ پدر خود حاج‌ شیخ‌ ابوالحسن‌ انصاری‌ شیرازی، امام‌ جماعت‌ مسجد وکیل‌ شیراز آموخت. کتب‌ جامع‌ المقدمات، سیوطی‌ و حاشیه‌ را نیز از محضر آیه‌الله حاج‌ شیخ‌ عبدالکریم‌ انصاری‌ بهره‌ گرفت‌ با ورود به‌ شیراز از محضر آیت‌ الله‌ العظمی‌ سید نور الدین‌ شیرازی‌ و آیت‌ الله سید عبدالعلی‌ آیت‌ اللهی‌ بهره‌ برد.

وی، مطول‌ و مغنی‌ را خدمت‌ آقای‌ حاج‌ عالم‌ و مرحوم‌ حاج‌ حکیم‌ و شرح‌ لمعه‌ را نزد حاج‌ آقای‌ اردکانی‌ فرا گرفت.

در قم‌ نیز، کفایه‌ و مکاسب‌ را نزد آیت‌ الله آقای‌ حاج‌ سید محمدباقر سلطانی‌ و رسائل‌ را از محضر آیت‌ الله مجاهدی‌ تبریزی، شرح‌ منظومه‌ را نزد آیت‌ الله منتظری‌ و شرح‌ تجرید را در محضر آیه‌الله حاج‌ شیخ‌ فکور یزدی‌ آموخت. سپس‌ به‌ درس‌ خارج‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌(ره) رفت‌ و همزمان‌ در درس‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ بروجردی‌(ره)؛ آیت‌ الله‌ شیخ‌ مرتضی‌ حائری‌(ره) و آیت‌ الله اراکی‌(ره) شرکت‌ جست.

وی، علوم‌ عقلی‌ مانند اسفار اربعه، شفا، تمهید القوائد را نیز نزد علامه‌ سید محمد حسین‌ طباطبایی‌(ره) آموخت‌ و به‌ توصیه‌ ایشان، شرح‌ فصوص‌ قیصری‌ را نزد مرحوم‌ سید محمد حسن‌ الهی‌ (برادر علامه‌ طباطبایی) فرا گرفت. ایشان‌ مدت‌ سی‌ سال‌ از محضر علامه‌ طباطبایی‌ استفاده‌ کرد و از شاگردان‌ خصوصی‌ این‌ استاد به‌ شمار می‌رفت.

آیت‌ الله‌ انصاری‌ شیرازی‌ در طی‌ این‌ سالها با بسیاری‌ از طلاب‌ و فضلاء رابطه‌ دوستی‌ داشته‌ که‌ برخی‌ همچون‌ حضرات‌ آیات‌ جوادی‌ آملی، حسن‌ زاده‌ آملی، امینی‌ و حجج‌ اسلام‌ آقایان‌ دکتر احمدی، سید حسن‌ لنگرودی، صائمی‌ زنجانی‌ و سید عباس‌ ابوترابی‌ از این‌ جمله‌اند.

فعالیتهای‌ علمی‌ و فرهنگی‌

وی تلاش های‌ فرهنگی‌ بسیاری‌ را به‌ جامعه‌ شیعه‌ ارزانی‌ داشته‌ است. او با تربیت‌ شاگردان‌ عالم، مبارز و با اخلاق، هماره‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ را یاری‌ می‌داده‌ است. او تدریس‌ علوم‌ دینی‌ را از آغازین‌ سالهای‌ طلبگی‌ شروع‌ کرده‌ است‌ و تا کنون‌ به‌ تدریس‌ دروس‌ بسیاری‌ از جمله‌ تدریس‌ کتابهای‌ لمعه، رسائل، مکاسب، کشف‌ المراد، شرح‌ تجرید، شرح‌ منظومه‌ سبزواری، شرح‌ اشارات، اسفار، شرح‌ فصوص‌ قیصری، تمهید القواعد و مصباح‌ الانس، توفیق‌ یافته‌ است. همچنین‌ کتاب‌ شرح‌ منازل‌السائرین‌ را که‌ از کتب‌ اخلاقی‌ به‌ شمار می‌رود، تدریس‌ فرموده‌ و به‌ تدریس‌ مجلداتی‌ از بحار الانوار که‌ در آن‌ به‌ بحث‌ معاد پرداخته‌ شده، اشتغال‌ داشته‌ است.

آیت‌ الله‌ انصاری‌ شیرازی‌ کتاب‌های‌ بسیار در زمینه‌های‌ گوناگون‌ نگاشته‌ است‌ که‌ از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ به‌ «شرح‌ شرح‌ منظومه‌ «در چهار جلد و «مجموعه‌ اشعار و قصائد و غزلیات» اشاره‌ کرد. ایشان‌ جزوات‌ و دست‌ نوشته‌های‌ بسیاری‌ دارند که‌ به‌ چاپ‌ نرسیده‌ است.

فعالیتهای‌ سیاسی‌

آیت‌ الله‌ انصاری‌ شیرازی‌ در طول‌ سالیان‌ مبارزه‌ با رژیم‌ پهلوی، همواره‌ در خط‌ مقدم‌ حضور داشته‌ است. او که‌ علاقه‌ شدیدی‌ به‌ امام‌ خمینی‌(ره) داشت، از وی‌ به‌ عنوان‌ کسی‌ که‌ بر شیعه‌ و اسلام‌ عزت‌ داده‌ و آن‌ را زنده‌ کرد، یاد می‌کند و یکی‌ از مروجان‌ جدی‌ اندیشه‌ مرجعیت‌ امام‌ خمینی‌(ره) در آن‌ روزگار بود. او پس‌ از حادثه‌ مدرسه‌ فیضیه، به‌ سخنرانی‌ پرداخت‌ و ضمن‌ افشای‌ ماهیت‌ پلید رژیم‌ شاه‌ بر عزم‌ امام‌(ره) و ملت‌ برای‌ مبارزه‌ تا پیروزی‌ نهایی‌ تأکید کرد و به‌ دشمنان‌ مردم‌ هشدار داد که‌ دست‌ از اعمال‌ خود بردارند و به‌ محاصره‌ و زندان‌ امام‌(ره) ادامه‌ ندهند وگرنه‌ خشم‌ ملت‌ را نمی‌توانند خاموش‌ سازند.

سخنان‌ روشنگر این عالم برجسته در شهرهای‌ گوناگون‌ باعث‌ شد که‌ رژیم‌ به‌ تعقیب‌ و تهدید او دست‌ بزند و او را به‌ شهرهای‌ نائین‌ و کوهدشت‌ تبعید کند. اما این‌ مجاهد نستوه‌ در آنجا نیز دست‌ از مبارزه‌ بر نداشت. صراحت‌ و راستگویی‌ او حتی‌ در بازجوییها نیز به‌ چشم‌ می‌خورد، به‌ گونه‌ای‌ که‌ در پاسخ‌ به‌ پرسشهای‌ ساواک‌ با صراحت‌ اعلام‌ می‌کرد که‌ بر ضد رژیم‌ سخن‌ گفته‌ و مردم‌ را شورانده‌ است. این‌ مسأله‌ بازجویان‌ را به‌ اعجاب‌ و شگفت‌ی واداشته‌ بود.

بخشی‌ از مبارزه‌های‌ او به‌ همکاری‌ با جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ مربوط‌ می‌شد؛ به‌ گونه‌ای‌ که‌ امضای‌ او در بسیاری‌ از اعلامیه‌ها، از جمله‌ نامه‌ اعلام‌ مرجعیت‌ امام‌ خمینی‌(ره) به‌ چشم‌ می‌خورد.

وی پس‌ از پیروزی‌ شکوهمند انقلاب‌ اسلامی‌ نیز همواره‌ مدافع‌ انقلاب‌ و آرمان های آن‌ بود و از حمایت‌ و پشتیبانی‌ امام‌ خمینی‌(ره) و رهبر معظم‌ انقلاب، حضرت‌ آیت‌ الله‌ خامنه‌ای‌ دریغ‌ نورزید و همواره‌ جوانان‌ را به‌ حراست‌ از راه‌ انقلاب‌ و مبارزه‌ با التقاط‌ و انحراف‌ دعوت‌ کرد.

زندگی‌ ساده‌ و طلبگی‌ وی زبانزد خاص و عام بوده و سطح‌ زندگی‌ او گاه‌ از سطح‌ زندگی‌ عموم‌ مردم‌ نیز پایین‌تر بود، ایشان از هر گونه‌ شهرت‌طلبی‌ و مشهور بودن‌ پرهیز داشت و حتی‌ از مصاحبه‌ درباره‌ علامه‌ طباطبایی‌(ره) که‌ خود شاگرد مشهور او بود سرباز زده‌‌ تا مبادا دچار هوای‌ نفس‌ و شهرت‌ خواهی‌ شود.

http://www.mehrnews.com/news/2455289/%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%86

 






تاریخ : دوشنبه 93/10/15 | 10:38 صبح | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر
تاریخ : یکشنبه 93/10/14 | 5:11 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی