زندگی نامه حضرت آیة الله العظمى آقاى حاج شیخ محمد تقى بهجت (رحمه الله)
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
حافظ
ولادت
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیة الله العظمى آقاى حاج شیخ محمد تقى بهجت (رحمه الله) در اواخر سال 1334 ه ق در شهر فومن واقع در استان «گیلان» به دنیا آمد و هنوز شانزده ماه از عمرش نگذشته بود که مادر را از دست داد .
تحصیلات ابتدایى حوزه را در مکتب خانه فومن به پایان رساند و پس از تحصیلات ادبیات عرب در سال 1348 ه ق هنگامى که تقریبا 14 سال از عمر شریفش مى گذشت، براى تکمیل دروس حوزوى عازم (عراق) شد و حدود 4 سال درکربلا معلى اقامت نمود و علاوه بر تحصیل علوم رسمى از محضر استادان بزرگ آن سامان، از جمله مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم خویى (غیر از آیت الله العظمى خویى معروف) بهره برد و در سال 1352 ه ق براى ارائه تحصیل به «نجف اشرف» رهسپار گردید و سطح عالى علوم و حوزه را در محضر آیات عظام از جمله حاج شیخ مرتضى طالقانى (ره) به پایان رساند و پس از درک محضر آیات عظام: حاج آقاى ضیاء عراقى و میرزاى نائیینى (رحمةالله) در حوزه درسى آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروى اصفهانى وارد شد.
افزون بر این ایشان از محضر آیات عظام حاج سید ابوالحسن اصفهانى و حاج شیخ محمد کاظم شیرازى (رحمةالله) صاحب حاشیه بر مکاسب – و در حوزه علوم عقلى، کتاب (الاشارات والتنبیهات) و (اسفار) رانزد آیت الله سید حسین بادکوبهاى (ره) فراگرفت و در زمان تلمذ به تدریس سطوح عالى پرداخت و در تالیف کتاب (سفینةالبحار) با محدث کبیر حاج شیخ عباس قمى (ره) همکارى نمود و در زمینه تهذیب نفس در زادگاهش (فومن) از کودکى محضر عالم بزرگوار (سعیدى) و درکربلا از برخى علماى دیگر بهره برد، تااینکه در نجف اشرف در سن 17 – 18 سالگى با آیت حق علامه قاضى (ره) آشنا شد و گمشده خویش را در وجود ایشان یافت و در سلک شاگردان اخلاقى – عرفانى ایشان درآمد و سرانجام در سال 1364 هق موافق با 1324 هش قلبى صیقل یافته از معنویت و سینه اى مالامال ازعشق به حضرت حق و با کوله بارى از علم و کمال به سرزمین خویش هجرت نمود و در زادگاهش تشکیل خانواده داد و در حالى که آماده بازگشت به نجف اشرف بود هنگام عبور موقت در قم در زمانى که هنوز چندین ماه از مهاجرت آیت الله بروجردى (ره) به قم نگذشته بود موقتا مقیم شد و خبر رحلت اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف را یکى پس از دیگرى مى شنود و درشهر مقدس قم رحلت اقامت مى افکند .
در قم در درس آیات عظام حجةالاسلام والمسلمین کوه کمره اى و آیت الله العظمى بروجردى شرکت نمود.
معظم له پس از ورود به قم به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و به تربیت شاگردانى بسیار همّت گماشت .
محل تدریس درس خارج ایشان ابتدا در حجرات مدارس و بعد در منزل شخصى خود و در سال های بعد تا پایان زندگی در مسجد فاطمیه واقع در گذرخان تشکیل مى گردید و محل اقامه نماز جماعت و مراجعات عمومى ایشان نیز همین مسجد بود.
تالیفات معظم له ، عبارتند از :
یک دوره کامل اصول ، حاشیه بر مکاسب شیخ انصارى (ره) و تکمیل آن تا آخر مباحث مربوط به مکاسب و متاجر، دوره کامل طهارت ، دوره کامل کتاب صلاة ، دوره کامل کتاب زکات ، دوره کامل کتاب خمس و حج ، حاشیه بر کتاب ذخیرة العباد مرحوم شیخ محمد حسین غروى ،جامع المسائل در پنج جلد(تقریبا یک دوره فقه فارسى)، حاشیه بر مناسک شیخ انصارى (ره) و…
تحصیلات
تحصیلات ابتدایی را در مکتب خانه فومن به پایان برد، و پس از آن در همان شهر به تحصیل علوم دینی پرداخت.
به هر حال، روح کمال جو و جان تشنه او تاب نیآ ورد و پس از طی دوران مقدماتی تحصیلات دینی در شهر فومن، به سال 1348 ه.ق. هنگامی که تقریباً 14 سال از عمر شریفش می گذشت به عراق مشرّف شد و در کربلای معلّی اقامت گزید.
بنا به گفته یکی از شاگردان نزدیک ایشان، معظّم له خود به مناسبتی فرمودند:
« بیش از یک سال از اقامتم در کربلا گذشته بود که مکلّف شدم. »
آری، دست تربیت حضرت ربّ سبحانه هماره بندگان شایسته را از اوان کودکی و نوجوانی تحت نظر جهان بین خود گرفته و فیوضاتش را شامل حال آنان گردانیده و پیوسته می پاید، تا در بزرگی مشعل راهبری راه پویان طریق الی الله را به دستشان بسپارد.
بدین سان، آیت الله بهجت حدود چهار سال در کربلای معلّی می ماند و از فیوضات سید الشهداء علیه السلام استفاده نموده و به تهذیب نفس می پردازد و در طی این مدت بخش معظمی از کتابهای فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن دیار مطهّر میخواند.
در سال 1352ه.ق. برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مشرّف می گردد و قسمتهای پایانی سطح را در محضر آیات عظام از آن جمله مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضی طالقانی به پایان می رساند. با این همه، همّت او تنها مصروف علوم دینی نبوده، بلکه عشق به کمالات والای انسانی هماره جان ناآرام او را به جستجوی مردان الهی و اولیاء برجسته وا می داشته است.
یکی از شاگردان آیت الله بهجت می گوید: در سالهای متمادی که در درس ایشان شرکت می جویم هرگز نشنیده ام که جز در موارد نادر درباره خود مطلبی فرموده باشد. از جمله سخنانی که از زبان مبارکش درباره خود فرمود، این است که در ضمن سخنی به مناسبت تجلیل از مقام معنوی استاد خود حضرت آیت الله نائینی(ره) فرمود:
« من در ایام نوجانی در نماز جماعت ایشان شرکت می نمودم، و از حالات ایشان چیزهایی را درک می کردم. »
استادان بر جسته فقه و اصول
آیت الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درک محضر استادان بزرگی چون آیات عظام: آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره)، آقا ضیاء عراقی(ره)، و میرزای نائینی(ره)، به حوزه گرانقدر و پر محتوای آیتِ حقّ حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (ره)، معروف به کمپانی وارد شد و در محضر آن علامه کبیر به تکمیل نظریات فقهی و اصولی خویش پرداخت، و به یاری استعداد درخشان و تأییدات الهی از تفکرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علامه کمپانی، که دارای فکری سریع و جوّال و متحرک و همراه با تیز بینی بوده، بهره ها برد.
آیت الله محمد تقی مصباح درباره استفاده آیت الله بهجت از استادان خود می گوید:
« در فقه بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد کاظم شیرازی- که شاگردان مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی و از استادان بسیار برجسته نجف اشرف بود- استفاده کرده، و در اصول از مرحوم آقای نائینی، و سپس بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی فایده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهانی بیشتر بود و هم استفاده های جنبی دیگر. »
سیر و سلوک وعرفان
آیت الله بهجت، در ضمن تحصیل و پیش از دوران بلوغ، به تهذیب نفس و استکما ل معنوی همّت گمارده، و در کربلا در تفحّص استاد و مربی اخلاقی بر آمده و به وجود آقای قاضی که در نجف بوده پی می برد. و پس از مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خویش آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی استفاده های اخلاقی می نماید.
آیت الله مصباح در این باره می گوید:
« پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلی تحت تأثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی بودند، چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل می کردند، و بعد نمونه هایش را ما در رفتار خود ایشان می دیدیم. پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیت معنوی ایشان تأثیر بسزایی داشته است. »
همچنین در درسهای اخلاقی آقا سید عبدالغفار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده می نموده، تا اینکه در سلک شاگردان حضرت آیت الله سید علی قاضی(ره) در آمده و در صدد کسب معرفت از ایشان بر می آید، و در سن 18 سالگی به محضر پر فیض عارف کامل حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی بار می یابد، و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار می گیرد و در عنفوان جوانی چندان مراحل عرفان را سپری می کند که غبطه دیگران را بر می انگیزد.
آیه الله مصباح می گوید:
« ایشان از مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی مستقیماً در جهت اخلاقی و معنوی بهره برده و سالها شاگردی ایشان را کرده بودند. آیت الله قاضی از کسانی بودند که مُمَحَّضِ در تربیت افراد از جهات معنوی و عرفانی بودند، مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد تقی آملی و مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی و عده زیادی از بزرگان و حتی مراجع در جنبه های اخلاقی و عرفانی از وجود آقای قاضی بهره برده بودند. آیت الله بهجت از اشخاص دیگری نیز گهگاه نکاتی نقل می کردند مثل مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضی طالقانی و دیگران…
خود آقای بهجت نقل می کردند: شخصی در آن زمان در صدد بر آمده بود که ببیند چه کسانی سحر ماه مبارک رمضان در حرم حضرت امیر علیه السلام در قنوت نماز وترشان دعای ابو حمزه ثمالی می خوانند، آن طور که خاطرم هست اگر اشتباه نکنم کسانی را که مقید بودند این عمل را هر شب در حرم حضرت امیر علیه السلام انجام بدهند شمرده بود و بیش از هفتاد نفر شده بودند.
به هر حال، بزرگانی که تقید به جهات عبادی و معنوی داشتند در آن عصرها زیاد بودند. متأسفانه در عصر ما کمتر این نمونه ها را مشاهده می کنیم. البته علم غیب نداریم، شاید آن کسانی که پیشتر در حرمها این عبادتها را انجام می دادند حالا در خانه هایشان انجام می دهند، ولی می شود اطمینان پیدا کرد که تقید به اعمال عبادی و معنوی سیر نزولی داشته و این بسیار جای تأسف است. »
یکی دیگر از شاگردان آقا ( حجّة الاسلام و المسلمین آقای تهرانی ) جریان فوق را به صورت ذیل از حضرت آیت الله بهجت نقل میکند:
« شخصی در آن زمان شنیده بود که در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امیر علیه السلام در قنوت نماز وترشان دعای ابو حمزه ثمالی را می خواندند، آن شخص تصمیم گرفته بود ببیند در زمان خودش چند نفر این کار را انجام می دهند، رفته بود و شمارش کرده و دیده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقلیل پیدا کرده و مجموعاً پنجاه نفر (آن طور که بنده «تهرانی» به یاد دارم) در حرم ( اعّم از نزدیک ضریح مطهّر، و رواقهای اطراف) دعای ابوحمزه را در دعای نماز وتر خود قرائت می کنند. »
فلسفه
آیت الله بهجت، اشارات ابن سینا و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آیت الله سید حسن بادکوبه ای فرا گرفته است.
مرجعیت
با اینکه ایشان فقیهی شناخته شده اند و بیش از سی سال است که اشتغال به تدریس خارج فقه واصول دارند، ولی هماره از پذیرش مرجعیت سرباز زده اند.
آقای مصباح درباره علت پذیرش مرجعیت از سوی ایشان و نیز پیرامون عدم تغییر وضعیت آیت الله بهجت بعد از مرجعیت می گوید:
« بعد از مرجعیت منزل آایت الله بهجت هیچ تغییری نکرده است، ملاقات و پذیرایی از بازدید کنندگان در منزل امکان ندارد لذا در اعیاد و ایام سوگواری، در مسجد فاطمیه از ملاقات کنندگان پذیرایی می شود. اصولاً قبول مرجعیت ایشان به نظر من یکی از کرامات ایشان است، یعنی شرایط زندگی ایشان آن هم در سن هشتاد سالگی به هیچ وجه ایجاب نمی کرد که زیر بار چنین مسؤلیتی برود، و کسانی که با ایشان آشنایی داشتند هیچ وقت حدس نمی زدند که امکان داشته باشد آقا یک وقتی حاضر بشوند پرچم مرجعیت را به دوش بکشند و مسولیتش را قبول بکنند. و بدون شک جز احساس یک وظیفه متعین چیزی باعث نشد که ایشان این مسؤلیت را بپذیرند. و باید گفت که رفتار ایشان در این زمان با این وارستگی و پارسایی، حجت را بر دیگران تمام می کند که می شود در عین مرجعیت با سادگی زندگی کرد، بدون اینکه تغییری در لباس، خوراک، مسکن، خانه و شرایط زندگی پیش بیاید. »
تا اینکه بعد از فوت مرحوم آقای سید احمد خوانساری(ره) جلد اول و دوم کتاب «ذخیره العباد» (جامع المسائل کنونی) را به قلم خود تصحیح و در اختیار خواص گذاشتند، و پیش از فوت مرجع عالیقدر حضرت آیه الله العظمی اراکی(ره) اجازه نشر رساله عملیه خویش را دادند، سرانجام وقتی جامعه مدرسین با انتشار اطلاعیه ای هفت نفر از آن جمله حضرت آیه الله العظمی بهجت را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد و عده ای از علمای دیگر از جمله آیت الله مشکینی و آیت الله جوادی آملی و … مرجعیت ایشان را اعلام کردند، به دنبال در خواستهای مصرانه و مکرر راضی شدند تا رساله عملیه ایشان در تیراژ وسیع به چاپ برسد، با این حال از نوشتن نام خویش بر روی جلد کتاب دریغ ورزیدند.
در همین ارتباط یکی از مرتبطین ایشان می گوید: ایشان پیش از در گذشت آیت الله العظمی اراکی چون مطلع شدند جامعه مدرسین نظر به معرفی ایشان را دارند پیغام دادند که راضی نیستم اسمی از بنده برده شود.
و بعد از فوت مرحوم اراکی و پیام جامعه مدرسین و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: « فتاوای بنده را در اختیار کسی قرار ندهید. از ایشان توضیح خواسته شد فرمودند: صبر کنید، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر کسی ماند و از دیگران تقلید نکرد و فقط خواست از ما تقلید کند آن وقت فتاوی را منتشر کنید » چندین ماه پس از این رخداد رساله ایشان توسط بعضی از اهل لبنان به چاپ رسید.
تدریس
آیت الله بهجت در همان ایام که در درس آیات عظام اصفهانی، کمپانی و شیرازی حضور می یافت، ضمن تهذیب نفس و تعلم، به تعلیم هم می پرداخت و سطوح عالیه را در نجف اشرف تدریس می کرد. پس از هجرت به قم نیز پیوسته این روال را ادامه می دادند. در رابطه با تدریس خارج فقه توسط ایشان نیز در مجموع می توا ن گفت که ایشان بیش از چهل سال است که به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به واسطه شهرت گریزی غالباً در منزل تدریس کرده است، و فضلای گرانقدری سالیان دراز از محضر پر فیض ایشان بهره برده اند.
شیوه تدریس
آیت الله مصباح در مورد روش تدریس ایشان می گوید:
« ایشان در بیان مطالب سعی می کردند ابتدا مسأله را از روی کتاب شیخ انصاری قدس سره مطرح کنند، و بعد هر کجا مطلب قابل توجهی از دیگران مخصوصاً از صاحب جواهر قدس سره در طهارت، و از مرحوم حاج آقا رضا همدانی و دیگران مطالب برجسته ای داشتند آن را نقل می کردند، و بعد هر جا خود ایشان نظر خاصی داشتند آن را بیان می کردند. این شیوه از یک طرف باعث این می شد که انسان از نظر استادان بزرگ در یک موضوع آگاه بشود و در عین حال صرفه جویی در وقت می شد. استادان دیگر هم برای تدریس شیوه های جالبی داشتند که شاید برای مبتدی مفیدتر بود که هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح می کردند، ولی خوب این باعث می شد که وقت بیشتری گرفته بشود و احیاناً مطالبی تکرار بشود.
در ضمن تدریس، در میان نکته هایی که از خود ایشان ما استفاده می کردیم و طبعاً بعضی از این نکته ها چیزهایی بود که ایشان از استادانشان شفاهاً دریافت کرده بودند، به مطالب بسیار ارزنده و عمیق و دارای دقتهای کم نظیری بر می خوردیم. »
آیت الله مسعودی که خود سالها از درس آیت الله العظمی بهجت بهره برده اند درباره ویژگی تدریس ایشان می گوید:
« سبک درس ایشان سبک خاصی است. معمولاً آقایان مراجع و بزرگان در درس خارج یک مسأله ای را مطرح می کنند و اقوال دیگران را یکی یکی ذکر می کنند، سپس یکی را نقد می کنند و دیگری را تأیید، و سرانجام یکی از آن نظرات را می پذیرند، یا نظریه دیگری را انتخاب می کنند. ولی ایشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمی کنند بلکه ابتدا مسأله را مطرح می کنند و بعد روند استدلالش را بیان می کنند. اگر شاگرد آراء علماء را دیده و مطالعه کرده باشد، می فهمد که دلیلی را که استاد ذکر می کند چه کسی گفته است، و اشکال یا تأییدی را که می کند می فهمد به سخن چه کسی اشکال یا قول چه کسی را تأیید می کند. لذا هر کس بخواهد در درس ایشان شرکت کند باید مبانی و نظرات آقایان دیگر را دیده باشد. »
آیت الله محمد حسین احمدی فقیه یزدی درباره شیوه درس ایشان می گوید:
« نوعاً ایشان چند مسئله اصلی یا فرعی را که عنوان می فرمودند بعد از توجه به ظرافتهای حدیث و روایت و یا آیه شریفه ای که دلالت بر موضوع بحث داشت، مقایسه ای بین موضوع بحث و سایر بحثهای مشابه می نمودند و دقت عقلی و فکری خاصی در تعادل آن دو انجام می دادند، آنگاه نتیجه می گرفتند که انصافاً نتیجه علمی و جدید بود. و حقیقتاً مطلبی را که ذکر می کردند ناشی از اوج و عظمت دید و فکرشان بود که از ائمه علیهم السلام و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحیح نیز هم این گونه بحث و تجزیه و تحلیل کردن است. »
بسم اللّه الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
با دریغ و افسوس فراوان خبر یافتیم که عالم ربانى، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر حضرت آیةاللّه آقاى حاج شیخ محمدتقى بهجت قدساللّهنفسه الزکیه دار فانى را وداع گفته و به جوار رحمت حق پیوسته است.
براى اینجانب و همه ارادتمندان آن مرد بزرگ، این مصیبتى سنگین و ضایعهاى جبران ناپذیر است: ثلم فى الاسلام ثلمة لایسدها شىِ. آن بزرگوار که از برجستگان مراجع تقلید معاصر به شمار مىرفتند، معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه فیوضات معنوى بىپایان نیز بودند. دل نورانى و مصفاى آن پارساى پرهیزگار، آیینه روشن و صیقل یافته الهام الهى، و کلام معطر او راهنماى اندیشه و عمل رهجویان و سالکان بود. اینجانب تسلیت صمیمانه خود را به پیشگاه حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه تقدیم مىدارم و به حضرات علماى اعلام و مراجع عظام و شاگردان و ارادتمندان و مستفیضان از نَفَس گرم او و بویژه به خاندان مکرّم و آقازادگان ارجمند ایشان تسلیت عرض مىکنم و براى خود و دیگر داغداران از خداوند متعال درخواست تسلا و براى روح مطهر آن بزرگوار طلب رحمت و مغفرت مىکنم.
والسلام علیه و رحمةاللّه
سیدعلى خامنهاى – 27اردیبهشت1388-22جمادى الاول1430
{نقل از وب سایت خاشعون}
—
پدید آورنده : محمدتقی ادهم نژاد ، (نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه)
تولد و تحصیلات
آن فقید سعید، به سال 1305 (ه . ش) در یکی از دهات شهرستان آستانه اشرفیه و در خانواده ای متدین و کشاورز متولد شد . تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در لاهیجان به انجام رساند . پدرش یکی از خرده مالکان منطقه بود و در عین داشتن ثروت، از نعمت ایمان و عشق به اهلبیت نیز برخوردار و ملجاء و پناهگاه محرومان منطقه بود . در منزل این مرد بزرگ - در اغلب ایام سال - مجالس روضه خوانی منعقد و بهترین وعاظ منطقه در آنجا رفت و آمد داشتند . مرحوم واصف با تشویق پدر و روحانیون منطقه، بعد از اتمام تحصیلات متوسطه، وارد حوزه علمیه قم گردید .
در ابتدای ورود به حوزه علمیه قم با مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی رحمه الله آشنا شد و در کنار ایشان مقدمات را نزد مرحوم آیت الله شیخ علیرضا ممجد و آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی از مدرسین به نام حوزه علمیه قم به تلمذ و مباحثه پرداختند .
حضرت آیت الله حاج شیخ محمد واصف، بعد از طی کردن سطوح متوسطه، خارج فقه و اصول را در محضر آیات بزرگواری; همچون:
1 . حضرت آیت الله بروجردی رحمه الله
2 . حضرت امام خمینی رحمه الله
3 . حضرت آیت الله سید مرتضی لنگرودی رحمه الله
4 . حضرت آیت الله محقق داماد رحمه الله
5 . حضرت آیت الله گلپایگانی رحمه الله
6 . حضرت آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله
7 . حضرت آیت الله میرزا هاشم آملی رحمه الله
8 . حضرت آیت الله بهجت (دامت برکاته)
9 . علامه سید محمد حسین طباطبائی رحمه الله
تلمذ و سپری نمود .
وی از برخی از اعلام یاد شده، مجوز اجتهاد کم نظیری دریافت نموده است (1) .
آیت الله واصف از منظر بزرگان
درباره اوصاف و کمالات این دانشمند فرزانه، از سوی بزرگان و شخصیتهای دینی اظهار نظرهای مختلفی شده است که برخی از آنها را ذیلا می آوریم:
× حضرت آیت الله العظمی حاج میرزا هاشم آملی قدس سره بارها در مجامع عمومی و خصوصی به طلاب و فضلا می فرمودند:
«آقای واصف; مغزی متفکر است و خوب است از افکار بلند ایشان، طلاب، محصلین و فضلا استفاده نمایند . (2) »
× حضرت آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی (دامت برکاته) در مورد ایشان می فرماید:
«درباره مرحوم حجة الحق جناب آقای واصف، همین قدر بس که من ایشان را از پنجاه سال پیش در حالی که یک طلبه نوجوانی بود، در حوزه علمیه قم شناختم . ایشان و فرزند مرحوم حضرت امام رحمه الله جناب حاج آقا مصطفی رحمه الله با هم رفیق و دوست بودند و به خاطر دوستی که با ایشان داشت - و مرحوم حاج آقا مصطفی پیش من درس می خواند - سبب شد که ایشان هم پای درس منطق شمسیه ما بیاید . پس از درس هم رابطه دوستی ما برقرار بود . من در مدت دوستی ام با ایشان چیزی که لمس کردم یک جهان استعداد بود، خصوصا استعداد ادبی و ذوق شعری! هر موضوعی را که برای ایشان معین می کردیم یک قصیده کامل و تمام می سرود و بعدها دوره کامل کفایة الاصول را به نظم درآورد . او آدم بسیار صدیق و پاکی بود و به اهلبیت علیهم السلام علاقه مند بود .
آقای صادقی (واعظ قم) از قول آیت الله سبحانی گفتند: «آقای واصف; شیخ بهائی عصر ما بود، ولی قدرش ناشناخته ماند . (4) »
× حضرت آیت الله حاج سید محمد مهدی مرتضوی لنگرودی، از علماء قم (سلمه الله) درباره آن مرحوم می فرماید:
«. . . معظم له در علوم و معارف دینیه مانند علم صرف، نحو، منطق، معانی و بیان، بدیع، عروض، حساب، هندسه، جغرافیا، اصول و فقه ورود کامل داشت و در اغلب; بلکه تمام این علوم، تالیف و یا تصنیف داشت و می توان گفت که این مرد علم و دانش، از نوابغ عصر خویش به شمار می رفت . . . . (5) »
× مرحوم آیت الله واصف با همه اشتغالات علمی و تراکم کارهای عام المنفعه از حال و روزگار طلاب و همنوعان خود غافل نبود، در این باره حضرت آیت الله حاج شیخ زین العابدین قربانی، نماینده ولی فقیه در استان گیلان و امام جمعه رشت که مدتی در محضر معظم له تلمذ می نمود، می فرمایند:
«در ایام تحصیل در حوزه علمیه قم، به قدری از لحاظ مالی در مضیقه بودم که ناچار تصمیم گرفتم از حوزه بیرون روم و در کارخانه ای اشتغال به کار داشته باشم . استادم حضرت آیت الله واصف، ضمن اطلاع از این وضعیت من، از محل صوم و صلاة کمکم نمود و من توانستم با حمایت ایشان به تحصیلاتم ادامه دهم . (6) »
آثار و خدمات اجتماعی
1 . تاسیس بیمارستان حضرت ولی عصر: ایشان در زمان آیت الله بروجردی با همکاری و همیاری مردم منطقه، موفق شد بیمارستان صاحب الزمان را در یکی از روستاهای محروم آستانه اشرفیه، با همه امکانات لازم، احداث نماید . حتی برخی از مراجع بزرگوار قم در این امر خیر، او را تشویق و مساعدت نمودند . اما قبل از آغاز فعالیت، این بیمارستان به دستور شاه خائن مصادره و به طور کلی تخریب شد و در همان مکان بیمارستانی به نام «بیمارستان شاه » تاسیس گردید! علت این اقدام شاه; کاهش قدرت و محبوبیت روحانیت نزد مردم بود .
2 . فعالیت در آلمان: آیت الله واصف گیلانی در سال 1350 (ه . ش) به عنوان نماینده حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی به کشور آلمان اعزام شد و در شهرهای فرانکفورت و اشتوتکارت، پاسخ گویی به نیازهای علمی، معنوی و دینی مسلمانان و خصوصا ایرانیان آنجا را به عهده گرفت . او با همکاری برخی از تجار مسلمان ایرانی و غیرایرانی برای وحدت و انسجام مسلمانان و نیز ارتقای سطح دینی و معنوی آنان، گامهای مؤثری برداشت .
برای ساختن مسجدی در فرانکفورت اقدامات جدی صورت گرفت، ولی متاسفانه با ایجاد موانعی از سوی شهرداری آنجا، ساخت مسجد متوقف شد .
وی به علت برخورداری از قدرت جاذبه اجتماعی، محبوبیت زیادی کسب کرد به طوری که جلسات علمی، حتی مجالس روضه در منازل مسلمانان و شیعیان مقیم آلمان، از رونق خاصی برخوردار بود . معظم له در مدت اقامت خود در آلمان که بیش از دو سال طول کشید موفق به انتشار بیش از 100 جزوه علمی و دینی در ابعاد مختلف گردید .
3 . ساختن مسجد: آن فقید سعید، در ماه رمضان یکسال، برای تبلیغ به روستایی محروم در اطراف اصفهان می رود و در آنجا متوجه فقر فرهنگی و مادی مردم منطقه می شود; لذا با همت عالی و اراده پولادین، اقدام به ساختن مسجدی زیبا و بزرگ در آنجا می کند . تا یک سال در آن منطقه محروم اقامت می گزیند و به تعلیم احکام و مسایل اسلامی برای مردم آن سامان می پردازد . وی در این راه، زحمات زیادی متحمل می گردد .
*در طول عمر گرانقدرش دویست جلد اثر نفیس و ارزشمند از خود به یادگار گذاشت . مجموعه آثار ایشان به چهارگونه تقسیم می شود:
1 . تالیفات و تصنیفات;
2 . دیوانهای مختلف شعر در موضوعات متنوع; شامل چندین دیوان اشعار بی نقطه، چندین دیوان اشعار بی الف، اشعار لب نچسب (هنگام خواندن لبها به هم نمی رسد)، مدایح، مراثی، . . . ;
3 . ارجوزها و رسالات گوناگون;
4 . ترجمه آثار بزرگان و تقریرات درسی .
حافظه قوی و ذوق هنری وی، باعث گردید تا در سن 21 سالگی، منطق را به نظم درآورد و به نام «کفایة المیزان » خدمت آیت الله بروجردی تقدیم نموده و مورد تشویق و تحسین فراوان وی قرار گیرد . اشعار او در پنج زبان فارسی، عربی، ترکی، گیلکی و کردی نگاشته شده است .
با کمال تاسف باید یادآوری کرد که بسیاری از دیوانها و تالیفات، خصوصا اشعار بی نقطه و بی الف وی، در اثر آتش سوزی منزل مرحوم آیت الله مهدوی در لاهیجان - در سال 1367 شمسی - از بین رفت .
برخی از ویژگیهای اخلاقی معظم له
الف . اخلاص در تبلیغ:
وی با این معلومات گسترده و اشتغالات علمی، هیچ گاه تبلیغ و منبر را فراموش نکرد و اکثر اوقات عمرش را در همان روستای کوچک که زادگاه وی و پدران و اجدادش بود به وعظ و ارشاد مردم مشغول بود . ایشان در پاسخ به کسانی که به وی گفته بودند: «در شان شما نیست منبر بروید» فرموده بودند: «من که کسی نیستم، بسیاری از فقهاء و بزرگان شیعه به منبر رفتن شان مباهات می کردند .» و نیز در پاسخ به کسانی که می گفتند: «لااقل در شهر منبر بروید» می فرمودند: «ادای تکلیف شهر و روستا نمی شناسد . »
ب . دفاع از مرزهای عقیدتی:
در سالیانی که کتاب «شهید جاوید» چاپ و برخی از مطالب موهن آن، اعتراض گروهی از علماء را برانگیخته بود; آیت الله واصف به دور از هیاهو، دست به قلم برد و سه جلد کتاب درباره زندگانی حضرت سید الشهداء علیه السلام نگاشت . به ویژه یک جلد آن، تحت عنوان «فی هامش علم الامام » که به علم امام اختصاص یافته بود، مورد استقبال گسترده حوزویان و دانشجویان قرار گرفت و تحسین و تشویق آنان را برانگیخت .
با توجه به اوج فعالیتهای کمونیستی حزب توده - سالهای 1328 و 29 ه . ش - که با تبلیغات گسترده خود، در شمال ایران، موجب شده بود تا مردم و خصوصا جوانان بسیاری جذب این حزب شوند; آیت الله واصف که خود را مرزبان و حافظ مرزهای فکری و عقیدتی می دانست، سکوت در برابر عقاید الحادآمیز حزب توده را روا ندانست و به مقابله با آنان پرداخت . او علاوه بر آگاهی بخشیدن به مردم در منابر، برای قشر جوان و تحصیل کرده کتابی تحت عنوان «احراق لانه های فساد» تالیف کرد که این کتاب نیز با استقبال کم نظیری مواجه شد; زیرا در این کتاب با شواهد و استدلالهای عقلی و منطقی، اندیشه های حزب توده به خوبی نقد و ابطال و اهداف پلید و استعماری پدیدآورندگان آن با قلمی شیوا و محکم تبیین شده بود .
همچنین ایشان مجوز نشریه ای به نام «راه نجات » را در دهه بیست شمسی اخذ کرد، ولی به علت مخالفت عوامل دولتی; عدم حمایت و استقبال حوزه و حوزویان، هزینه زیاد و امکانات مالی اندک، این نشریه بعد از دو شماره تعطیل گردید .
او در چاپخانه «نشر اسلام » در بحبوحه قیام حضرت امام راحل رحمه الله با وجود مراقبت و نظارت شدید دستگاه امنیتی ساواک، به چاپ و نشر اعلامیه های حضرت امام و سایر بزرگان اقدام می ورزید .
آیت الله واصف، عشق و علاقه توصیف ناپذیری نسبت به خاندان عصمت و طهارت داشت . دکتر جعفر واصف در این باره می فرماید: «در سفر آلمان یک شب بنده به همراه ایشان به مناسبت شب قدر به مسجد هامبورگ (مسجد آیت الله بروجردی) رفتیم، جمعیت فراوانی در آنجا حضور داشتند . سخنران که یکی از شخصیتهای نظام بود مشغول سخنرانی شد و خیلی خوب سخنرانی کرد . پس از جلسه دیدم آیت الله والد با ناراحتی فرمود: من به این سخنران گفتم خوب سخنرانی کردید، ولی سخنی از مظلومیت علی علیه السلام به میان نیاوردید! چرا باید علی علیه السلام در شبی که متعلق به اوست مظلوم واقع شود؟»
حساسیت آیت الله واصف به این نکته نشانه ارادت و علاقه عمیق وی به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله است (8) .
د . عشق به امام خمینی رحمه الله:
وی به امام راحل عشق می ورزید و همواره صلابت، استواری، غیرت، دین مداری، تقوا، هوشمندی، زیرکی و مبارزه بی امان و مقدس او را می ستود . او درباره امام اشعار زیادی سروده است که اگر این سروده ها جمع آوری گردد، دیوان بزرگ و قطوری تدوین می شود .
نمونه ای از اشعار بی نقطه وی درباره امام رحمه الله چنین است:
هرکس که در دل مهر روح الله دارد
مهر رسول الله (ص) را همراه دارد
..................
آیت الله واصف، پس از عمری تلاش و مجاهدت خستگی ناپذیر در راه خدمت به اسلام و به جا گذاردن آثار حسنه و تحمل مشقات و رنجهای فراوان، در سحرگاه روز چهارشنبه 2 آبان 1375 (ه . ش) دار فانی را وداع و در روز پنجشنبه پیکر پاکش از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام در قم تا حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام تشییع و حضرت آیت الله بهجت (دامت برکاته) بر او نماز گذارد، سپس در قبرستان ابوحسین قم بخاک سپرده شد .
«عاش سعیدا و مات حمیدا»
10) ( جناب حجت الاسلام ابراهیم ادهم نژاد)بیش از 210 اثر از این مؤلف را فهرست و تنظیم و گردآوری نموده است .
رئیس اسبق دیوان عالی کشور :
آیت الله محمد محمدی گیلانی
- تاریخ انتشار 8 مهر 1390 - 17:07
- کد مطلب 3355
- موضوعات مرتبط
عضو تالار مشاهیر گیلانیان : آیت الله محمد محمدی دعویسرایی مشهور به گیلانی در سال 1307 در روستای دعوی سرا از توابع شهرستان رودسر در استان گیلان در میان خانوادهای متدین و دوستدار خاندان پاک پیامبر به دنیا آمد. پدر او محمدجعفر نام داشت و در همان روستا زندگی میکرد و از راه کشاورزی روزگار میگذرانید.
دوران تحصیل، استادان و دوستان
آیت الله محمدی گیلانی در شش سالگی به مکتب خانه رفت و قرآن مجید و کتابهای معمول در ادبیات فارسی را فرا گرفت. سپس با تأسیس نخستین دبستان دولتی در نزدیکی روستای دعویسرا در سال 1315 به دبستان رفت و در کلاس سوم دبستان پذیرفته شد. با به پایان بردن دورة دبستان و شروع جنگ جهانی دوم در سال 1320 مجبور به ترک مدرسه شده، به خدمت پدر رفت و چند سال به کشاورزی مشغول شد. در سال 1323 همزمان با تأسیس حوزه علمیه رودسر توسط مرحوم حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج سید محمد هادی روحانی به حوزه علمیه رودسر رفت و جامع المقدمات را فرا گرفت. آنگاه در سال 1325 به حوزه علمیه قم مشرف شد و به تکمیل دروس ادبیات و فراگیری دروس دوره سطح پرداخت.
با پایان یافتن دوره سطح، به درس خارج آیتالله العظمی بروجردی(ره) راه یافت و در مدت دوازده سال کتاب صلوة را در محضر ایشان به اتمام رساند. به موازات آن در درس اصول فقه امام خمینی(ره) نیز حضور پیدا کرد و از آن بهرههای بسیار برد. در طول این مدت در درس اسفار و شفای علامه سید محمدحسین طباطبایی نیز به مدت هفت سال شرکت نموده است. او در سالهای تحصیل خود با استادان و فضلای بسیاری رابطة دوستی داشته که برخی از اعضای جامعه مدرسین از آن جملهاند.
فعالیتهای علمی و فرهنگی
آیتالله محمدی گیلانی در سالهای عمر خود تا به امروز خدمات فرهنگی بسیاری را به انجام رسانده است. او بسیاری از کتب دورة سطح در فقه و اصول و حکمت و تفسیر را بارها تدریس کرده است و هم اکنون نیز در تهران به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال دارد. از این رهگذر شاگردان بسیاری تربیت و به عالم اسلام تقدیم شدهاند.
آیتالله محمدی گیلانی تا به امروز کتابهای بسیاری تألیف کرده که برخی به شرح زیر است: 1ـ قضا و قضاوت در اسلام؛ 2ـ حقوق کیفری در اسلام ؛ 3ـ شرح زیارت اربعین؛ 4ـ شرح مناجات شعبانیه؛ 5ـ المعاد فی الکتاب و السنه؛ 6ـ الامامه و الخلافه فی الکتاب و السنه؛ 7 ـ شرح زیارت امین الله ؛ 8 ـ تکملة شوارق الالهام؛ 9 ـ حدیث الطلب و الارادة ؛ 10 ـ قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر ؛ 11 ـ درسهای اخلاق اسلامی ؛ 12 ـ امام راحل و فقه سنتی ؛ 13 ـ خلق جدید پایانناپذیر (ترجمه رساله «قوه و فعل» علامه طباطبائی) ؛ 14 ـ ترجمه کتاب شفاء؛
15 ـ اسم مستأثر در وصیت امام و زعیم اکبر؛ 16 ـ سروش قلم (مجموعه مقالات) ؛ 17 ـ شرح زیارت وارث ؛ 18 ـ در سایه حکمت (ترجمه و شرح گزیدهای از سخنان حکمتآمیز امیر مؤمنان علی علیه السلام).
؛ همچنین از وی مقالات بسیاری با عناوینی چون وجوه شرعی در نظام اسلامی، بیمه و موسیقی در مجله فقه اهل بیت به چاپ رسیده است.
فعالیتهای سیاسی
آیتالله محمدی گیلانی از فعالان سیاسی در پیش از انقلاب و پس از آن بوده است. او با حضور در جلسات جامعه مدرسین و امضای اعلامیهها و نامههای آن و نیز سخنرانیها و افشاگریها سهم بسزایی در پیروزی انقلاب داشته است. پس از انقلاب نیز به دستور امام تشکیل دادگاه انقلاب را بر عهده گرفت و پس از تشکیل شورای عالی قضایی به عضویت این شورای در آمد.
برخی از مسئولیتهای وی پس از انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
ـ حاکم شرع و ریاست دادگاههای انقلاب اسلامی به امر رهبر کبیر انقلاب اسلامی.
ـ عضو فقها و دبیر شورای نگهبان.
ـ نماینده حضرت امام (ره) در دانشگاهها و ریاست شورای مرکزی نمایندگان حضرت امام(ره) در دانشگاهها.
ـ رئیس هیأت عفو حضرت امام(ره).
ـ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام.
ـ عضو شورای بازنگری قانون اساسی.
ـ نماینده مردم تهران در سه دوره مجلس خبرگان رهبری.
ـ رئیس دیوان عالی کشور.
آیت الله زین العابدین قربانی لاهیجی
***نسیم معرفت**
عضو تالار مشاهیر گیلانیان : حضرت آیت الله زین العابدین قربانی، فرزند غلامحسن، در سال 1312 در یکی از روستاهای آستانه اشرفیه دیده به جهان گشودند. تا سن 14 سالگی در کنار کار کشاورزی، قرآن و فارسی تا کلاس سوم قدیم و کتاب هایی مثل: سیدالانشاء، جودی و امثال اینها را در مکتب آن زمان آموختند سپس برای تحصیل علوم دینی به لاهیجان عزیمت نمودند و در مدرسه جامع این شهر به تحصیل پرداختند.
پس از طی دروس حوزوی تا سیوطی و مغنی در سال 1328 عازم قم شدند و تحصیلاتش را در محضر اساتید معروف حوزه ادامه دادند.
مدارج علمی و اساتید:
معظم له پس از طی تحصیلات مقدماتی و گذشتن از معالم ، قوانین را نزد امام موسی صدر و لمعه را نزد آیات نوری و ستوده ، دروس رسایل و مکاسب را از محضر آیت الله مشکینی ، منظومه و حکمت را در محضر آقا رضا صدر، برادر امام موسی صدر و دیگر اساتید حوزه آموختند و جلد اول کفایه را در خدمت آیت الله سلطانی و جلد دوم را در خدمت آیت الله مجاهدی تبریزی به پایان رساندند.
در ادامه تحصیل به دروس خارج حضرت آیت الله بروجردی (رحمت الله علیه) شرفیاب شدند و در این ایام رساله¬ای درباره (صلوة احتیاط) نوشتند و امتحان درس خارج را با نمره عالی قبول شدند.
دروس فلسفه، تفسیر و قسمتی از شفاء و چند جلد از کتاب اسفار را در محضر آیت الله علامه طباطبایی در مدرسه حجتیه و سلماسی آموختند و بقیه مجلدات را در محضر اساتید دیگر خواندند و مدت 8 سال از محضر درس فقه و اصول حضرت امام (ره) بهره بردند. از این رو حضرت ایشان از آیت الله بروجردی، حضرت امام و علامه طباطبائی بیش از همه تأثیر پذیرفتند .
امور تبلیغی:
معظم له از سال 1336 به موازات تحصیل گه گاهی در جلساتی که بمناسبت هایی در بیت علماء برگزار می¬شد به همراه بزرگانی چون: آیت الله مشکینی، آیت الله محمدی گیلانی و دیگران به منبر می رفتند.
حضرت آیت الله قربانی بعد ها کار وعظ و خطابه را در مسجد هدایت تهران ، زمانی که آیت الله طالقانی اقامه نماز می کردند پی گرفتند و در سال 1338 در مسجد بالا بازار، میانه چال و مسجد آیت الله رضوی کاشان و استان ها و شهرستان های دیگر از قبیل : مازندران، گیلان و خوانسار ادامه دادند.
وعظ و خطابه حضرت آیت الله قربانی گاهی منشأ آثار خیر و زمانی هم باعث گرفتاری های وی می شد و تحت تعقیب (ساواک) قرار می¬گرفتند.
آغاز به کار نویسندگی:
حضرت ایشان از سالهای 1336 در کنار تحصیل و وعظ و خطابه به امر نویسندگی روی آوردند و با نوشتن مقالاتی در روزنامه¬ها و موسسات علمی در قم و تهران رسماً پا به عرصه نویسندگی گذاشتند.
در تهران به روزنامه¬های: ندای حق، وظیفه و غیره مقاله می¬دادند و در چند مؤسسه علمی قم به عنوان نویسنده آزاد یا عضو هیأت تحریریه شروع به فعالیت کردند.
در مجله مکتب اسلام که حضرات آیات عظام مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، حسین نوری همدانی و چند نفر دیگر عضو هیأت تحریریه بودند جذب این مجله شدند و به عضویت هیأت تحریریه درآمدند و سال ها در این مجله قلم زدند که بسیاری از آن مقالات بعدها تکمیل شد و به صورت کتاب درآمد که بعنوان نمونه می¬توان از کتاب های ارزشمندی چون : اسلام و حقوق بشر ، علل پسیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین ، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی نام برد.
همچنین در آن زمان مکتب اسلام مجله¬ی دیگری به نام «مسایل نسل جوان» منتشر می¬کرد که حضرت ایشان چند سال سلسله مقالاتی را در این مجله به چاپ رساندند.
«مؤسسه در راه حق» که به آیت الله سید محسن خرازی تعلق داشت یکی دیگر از موسساتی بود که حضرت ایشان به اتفاق چند نفر از آقایان نشریه¬ای را با همین نام بطور ماهانه منتظر می کردند و یا بعضی از کتاب ها را در این موسسه ترجمه می کردند.
همچنین مؤسسه دیگری نیز به نام «معارف جعفری» وجود داشت که مرتب به این مؤسسه مقاله می دادند.
حضرت آیت الله قربانی به موازات امر نویسندگی به اتفاق آقایان: شبستری، حسین حقانی، علی حجتی کرمانی، عباسعلی عمید زنجانی و به سرپرستی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جلسات هفتگی خودشان پس از تعیین موضوعات مبتلا به جامعه اقدام به تحقیق می کردند و نتیجه تحقیقات را در قالب سلسله کتاب هایی تحت عنوان «از اسلام چه می¬دانیم» به چاپ می¬رساندند .
عناوین کتاب های اول و دوم این گروه «زن و انتخابات» و «بلاهای اجتماعی قرن ما» بود که اثر مطلوبی در زمان خود بر جای گذاشت اما کتاب سوم گروه به نام «اصول عقاید شیعه» با حوادث سال 42 حوزه مواجه شد که به تبع آن بعضی از دوستان وی زندانی و برخی تبعید و گروهی نیز از جمله خود آیت الله قربانی فراری شدند و جمع ایشان متلاشی شد.
در کتاب «اصول عقاید شیعه» موضوع مورد تحقیق حضرت ایشان «معاد» بود که علیرغم متلاشی شدن جمع محققین ایشان موضوع را ادامه دادند که ماحصل این تحقیق به صورت کتابی به نام «بسوی جهان ابدی» درآمد و بارها تجدید چاپ و منتشر شد.
حضرت آیت الله قربانی در کنار این همه مشغله گاهی کتابهایی را نیز ترجمه و منتشر می کردند که از جمله کتاب «اسلام و صلح جهانی» است. اصل این کتاب به نام «السلام العالمی و الاسلام» نوشته سید قطب بود که به اتفاق استاد سید هادی خسروشاهی ترجمه کردند .
تألیفات:
تحقیقات و تألیفات حضرت ایشان بدون وقفه ادامه دارد و تا کنون 45 اثر از ایشان به چاپ رسید که 5 کتاب معظم له در دانشگاه ها و حوزه های علمیه جزء کتابهای درسی به شمار می رود و چندین اثر دیگر نیز آماده چاپ دارند که مقدمات چاپ چند اثر فراهم شده است و به زودی زیر چاپ خواهد رفت .
مهمترین اثری که حضرت آیت ا… قربانی برای تحقیق و تدوین آن حدود 14 سال زمان صرف کرده اند کتاب «تفسیر جامع آیات الاحکام» است که در 12 جلد به چاپ رسید و امروزه در (دانشگاه علوم اسلامی قم) که از کشورهای مختلف دنیا دانشجو دارد جزء کتاب درسی است و در دانشگاه های دیگر هم بعضی از مباحث آن تدریس می شود.
هنگامی که حضرت آیت الله قربانی نماینده مردم آستانه اشرفیه در مجلس شورای اسلامی بودند، وهابی های وطنی با انتشار کتاب (بت شکن) قصد بی اعتبار کردن اصول کافی را داشتند که معظم له در پاسخ به آنان کتاب (علم حدیث) را نوشتند و این کتاب نیز در حوزه علمیه قم تدریس می شود و در ردیف کتابهای درسی الزهرای قم قرار دارد.
حضرت ایشان علاقه¬ی ویژه¬ای به قرآن و نهج البلاغه دارند بهمین دلیل ایامی که در لاهیجان مقیم بودند روزهای دوشنبه برای مسئولان شهرستان کلاس درس نهج البلاغه دایر کردند و طی حدود 1000 جلسه نهج البلاغه را شرح کردند که یکی از اثرات ارزشمند این کلاس ها کتاب «اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی از نگاه امام علی (ع)» در حدود 500 صفحه است و در واقع این کتاب شرح نامه 31 نهج البلاغه است که به زیور طبع آراسته شد .
این کتاب در مدرسه (حقانی) قم به عنوان محور درس (اخلاق علوی) تدریس می شود و اخیراً نیز یکی از اساتید زبان انگلیسی دانشگاه با اجازه ناشر، این کتاب را به انگلیسی ترجمه کرده است و در بعضی از دانشگاه ها برای تدریس متون انگلیسی از این کتاب استفاده می کنند.
معظم له سرانجام به این فکر افتادند که نخستین خطبه نهج البلاغه را که از دیر باز ده ها نفر بر آن شرح نوشته اند و از نظر علمی یکی از مشکل ترین خطبه های نهج البلاغه است شرح نمایند.
از آن جائی که حضرت ایشان قبلا درسش را گفته بودند ، آقازاده فاضل و روحانی ایشان، دکتر محمد علی قربانی نوارهای مربوطه را پیاده، فصل بندی و تعیین منابع نمودند و با نام (جهان بینی امام علی علیه السلام) به چاپ رسانیدند.
یکی دیگر از درس های نهج البلاغه، نامه امام علی (ع) به مالک اشتر است که این شرح با نام (منشور مملکت داری، در نامه امام علی (ع) به مالک اشتر) اخیرا منتشر گردید .
دلیل تلاش شبانه روزی معظم له در زمینه ترویج قرآن و نهج البلاغه این است که معتقدند: از آن جایی که بهترین کار برای توجه دادن جامعه به اسلام و انقلاب اسلامی بالا بردن سطح فکر و دانش افراد جامعه است بنابراین باید نسبت به قابل فهم عمومی کردن منابع معرفتی ما که به ترتیب اهمیت: قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، متون احادیث و ابواب مختلف می¬باشد، اقدام نمود.
حضرت آیت الله قربانی طی اقامت خود در لاهیجان بموازات کلاس های تفسیر نهج البلاغه درس تفسیر قرآن را نیز در دستور کار خود داشتند و هفته¬ای یک روز در حسینیه هدایت تفسیر قرآن می¬گفتند.
این مهم را با سوره مبارکه کهف شروع و بسیاری از سوره های قرآن را هم تفسیر کردند و زمانی هم که مکلف به پذیرفتن عنوان نماینده ولی فقیه در گیلان شدند و به رشت آمدند، جلسات تفسیر قرآن را در شب های ماه مبارک ادامه دادند و ماحصل این جلسات هر شب از صدا و سیمای مرکز گیلان، شبکه باران به مدت نیم ساعت پخش شد.
البته ایشان تاکنون سوره های: رعد، کهف، یاسین، بقره، لقمان ، احزاب و قسمت های مهم سوره (آل عمران) را تفسیر کرده اند و تعدادی از این تفاسیر آماده چاپ است.
حضرت آیت الله قربانی به دلیل مشغله فراوان و کهولت سن نمی- توانند جلسات تفسیر را استمرار ببخشند فلذا به تناسب حال و قال و در فرصت های مناسب به این مهم و تدریس درس خارج فقه می پردازند.
فعالیت های سیاسی:
حضرت آیت الله قربانی در سال های 31 و 32 با مرحوم سید مجتبی نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام که در آن زمان گاهی به مدرسه فیضیه قم می رفتند و با طلاب به گفتگو می نشستند و هر از گاهی نیز در نماز جماعت مرحوم آیت الله اراکی و زنجانی شرکت می کردند، آشنا شدند و با شنیدن سخنرانی ها و خواندن (کتاب حکومت اسلامی) ایشان تحت تأثیر قرار گرفتند و در جلسات فدائیان اسلام در قم و تهران شرکت می – کردند و به این طریق جذب فدائیان اسلامی شدند و فعالیت های سیاسی خود را از این سال ها آغاز کردند.
رابطه ایشان با فدائیان اسلام به حدی بود که مرحوم سید محمد واحدی، مرد شماره سه فدائیان اسلام کتاب (سیوطی) را نزد ایشان آموختند و حتی به اتفاق سفری به کاشان کردند و در باغ (فین) سخنرانی نمودند.
در سال 1334 که این جوانمردان به شهادت رسیدند حضرت آیت الله قربانی که از ارادتمندان مرحوم نواب صفوی بود ، محزون و افسرده مدتی در اختفاء به سر بردند و به مدت 40 روز به مشهد رفتند که آشنایی معظم له با مقام معظم رهبری در همین ایام حزن و اندوه اتفاق افتاد.
حضرت آیت الله قربانی می گویند (در طول حیات حضرت آیت الله العظمی بروجردی، امام یک عالم ربانی، یک فقیه صمدانی و یک استاد بزرگوار حوزه علمیه قم بودند و به احترام آیت الله بروجردی کار سیاسی نمی کردند زیرا ایشان را ولی فقیه و خود را تابع می دانستند. وقتی در سال 40 حضرت آیت الله بروجردی از دنیا رفتند مرجعیت در میان آقایان تقسیم شد و شاه بدون توجه به موقعیت علمی و فقهی علمای قم تلگرافی به نجف کرد که آن مسائل سیاسی پیش آمد، امام مبارزه سیاسی خود را رسماً آغاز کرد وشاگردان امام نیز چون تحت تأثیر امام بودند پیرو استاد شدند و با وعظ و خطابه در منابر اقدام به روشنگری نمودند.
حضرت آیت الله قربانی در این زمان علاوه بر روشنگری هر از گاهی مأمور رساندن اطلاعیه های امام به شهرستان ها، از جمله استان گیلان می شدند تا آن اطلاعیه ها به دست آقایان علما از جمله حضرات آیات: ضیابری، بحرالعلوم و لاکانی و دیگران برسد .
بنابراین جرقه مبارزات انقلابی توسط مرحوم نواب صفوی در حضرت آیت الله قربانی زده شد و در زمان حضرت امام (رضوان الله علیه) تبلور یافت.
معظم له در سال 42 گرفتار ساواک شدند و مورد اذیت و آزار و اهانت بسیار قرار گرفتند و زندانی شدند. بعد از اینکه از زندان ساواک خلاصی پیدا کردند حدود 5 سال ممنوع المنبر و ممنوع الخروج از کشور شدند.
حضرت آیت الله قربانی در مورد این ایام سخت و سیاه می گوید:
(دوران بسیار سختی بود. خدا رحمت کند مرحوم شهید بهشتی و شهید مطهری و خدا حفظ کند آقای هاشمی رفسنجانی را که در آن دوران سیاه که زندگی مادی ما مختل شده بود، بنده را مورد عنایت قرار می دادند)
در این سالها ایشان بنا به پیشنهاد شهید بزرگوار مطهری به تهران رفتند و در مسجد ابوالفضل واقع در خیابان ستارخان فعلی که در نزدیکی منزل آقایان باهنر و موسوی اردبیلی قرار داشت به اقامه نماز پرداختند ولی همچنان ممنوع المنبر بودند و به جای ایشان آقایان: ناطق نوری، مطهری و معزی به منبر می رفتند.
چون روزهای پنج شنبه هر هفته در این مسجد جلسه ای با آقایان: مهدوی کنی و هاشمی رفسنجانی پیرامون نهج البلاغه دایر کرده بودند، ساواک متوجه موضوع شد و هیأت امنا را وادار کرد تا عذر ایشان را بخواهد که معظم له دوباره به لاهیجان مراجعت کردند.
حضرت آیت الله قربانی در سال 50 دوباره گرفتار زندان ساواک شدند و در زندان تصمیم به ترجمه برخی از مجلدات کتاب (الغدیر) گرفتند و جلدهای پنجم، نهم و دهم الغدیر را در زندان ترجمه کردند. چون در انجام این مهم از کمک های بعضی از افسران خودی سود جستند همیشه از آنان به نیکی یاد می کنند.
این بار آزادی حضرت آیت الله قربانی از زندان مصادف با دوران سخت انقلابیون بود و معظم له در راستای کمک و همکاری با انقلابیون همیشه در تهران، قم و لاهیجان در تردد بودند که الحمدالله آن محرومیت ها و شداید و سختی های به صبح پیروزی منتهی شد.
زندگی خصوصی:
حضرت آیت الله قربانی در مورد زندگی خصوصی خود می گویند: (خداوند ده فرزند شامل 3 دختر و 7 پسر به من عطا فرموده است که پسران من جز یکی، همه دکتر یا مهندس هستند و دختران من نیز همه لیسانس یا فو ق لیسانس هستند و دونفرشان استاد دانشگاه هستند. داماد های من هم همه بچه های خوب و تحصیلکرده هستند. یکی، متخصص پوست و دیگری در وزارت امور خارجه و سومی نیز مهندس است.
بچه های من نوعاً تحصیلکرده هستند ؛ بعضی ها تحصیلات علمی دارند که یکی از آنها دکتر محمدعلی است که حدود 18 سال است درس خارج خوانده و دکترایش را نیز گرفته است. این پسرم صاحب قلم و تألیفات است.
پسرهای دیگر من یکی معاوندانشگاه، یکی دندانپزشک و یکی هم پزشک عمومی است. عروسهای من هم الحمدالله همینطور هستند. یک عروسم دکتر بیهوشی است.
معظم له می گویند : محیط خانه من بحمدالله محیط آرامی است. با فرزندان و نوهها و اعضای خانواده رفتاری دوستانه و براساس مهر و محبت و احترام متقابل دارم.)
معظماله در خصوص همسرشان میگویند: من موفقیت و زندگی خصوصی و علمیخودم را مدیون همسرم هستم که اگر همراهی او در کارهای علمی من نبود این پیشرفترا نداشتم. البته همسرم فرزند مرحوم آیتالله کوشالی است که پدر ایشان مردی متقی و دینباور بود. واقعاً خدا ترس بود. من کمتر روحانیای به پاکی ایشان دیدم.
حضرت آیتالله قربانی علیرغم موقعیت های علمی ، سیاسی و اجتماعی شدیداً بهخانواده خود توجه داشته و دارند و در همه امور با آنان به شور مشورت مینشینند.................................................................................................................................................................
حضرت آیتا… قربانی هماکنون در هفته دو شب درس خارج فقه برای جمعی ازروحانیون و فضلاء دارند و یک روز در دانشگاه مبانی فقه و حقوق اسلامیکارشناسی ارشد را تدریس میکنند و از هر فراغتی که بدست بیاورند در صددتکمیل تألیفات نیمه تمام و تهیه مقالات جهت دانشنامهها و دایرة المعارفهاییمثل: دانشنامه امام علی(ع)، دانشنامه فاطمی(ع)، دانشنامه قرآن و غیره که در قمتدوین میشود، استفاده مینمایند.
تألیفات حضرت آیتا… قربانی
1 ـ بسوی جهان ابدی
2 ـ تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی
3 ـ اسلام و حقوق بشر
4 ـ علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین
5 ـ زبربنای صلح جهانی
6 ـ جبر و اختیار و ترجمه رساله خلق الاعمال ملاصدرا
7 ـ فلسفه آفرینش انسان
8 ـ بزرگترین بیماری قرن بیستم
9 ـ بلاهای اجتماعی قرن ما
10 ـ نقش سینما در زندگی و تمدن جدید
11 ـ اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی
12 ـ علم حدیث
13 ـ در سایه قلم
14 ـ تفسیر جامع آیاتالاحکام در 12 مجلد چاپ شده است
15 ـ ترجمه جلد 9 و 10 کتاب نفیسالغدیر، در زندان شهربانی رشت
16 ـ اصول دین در پرتو کلام معصومین(ع)
17 ـ حکومت اسلامی و ولایت فقیه
18 ـ جهانبینی امام علی(ع) در خطبه اول نهجالبلاغه
19 – منشور مملکت داری در نامه امام علی به مالک اشتر
تصحیح، تعلیق و مقدمه کتابههای:
1 ـ گوهر مراد
2 ـ اربعین حدیث
3 ـ پیشینه تاریخی و فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن
4 ـ مناجات شعبانیه
5 ـ زیارت امیناله
6 ـ قرآن و سنن الهی
7 ـ یادنامه حکیم فیاض لاهیجی
8 ـ دیوان و تذکره حزین لاهیجی
و…
نویسنده سفیر سبز _ پایگاه اطلاع رسانی دفتر نماینده مقام معظم رهبری در گیلان
حضرت آیة الله حاج شیخ صادق احسان بخش نماینده امام و مقام معظم رهبری در استان گیلان و امام جمعه شهرستان رشت بود که علاوه بر خدمات اجتماعی، فرهنگی، علمی و سیاسی، نشان مدال 70 درصدی جانبازی را با کمال افتخار بر سینه داشت .
مروری هر چند کوتاه و گذرا در زندگانی این خطیب محترم (1) و محیی آثار الصادقین، (2) می تواند برای همه جویندگان علم و کمال، خصوصا مبلغان فداکار که در اقصی نقاط میهن اسلامی مان با عشق و علاقه مشغول انجام وظیفه خطیر تبلیغی و دینی هستند، مفید و سودمند باشد .
تولد و دوران کودکی
حضرت آیة الله احسان بخش در دهستان «لیفشاگرد» از توابع «تولمات » ، در 17 کیلومتری غرب شهرستان رشت، در میان خانواده ای متدین و کشاورز دیده به جهان گشود .
پدرش مردی متدین، شب زنده دار و علاقه مند به روحانیت بود که در امر کشاورزی و دامداری، پرورش کرم ابریشم و تا حدودی سماکی فعالیت می کرد . آیة الله احسان بخش درباره اوصاف پدر بزرگوارش چنین می نویسد: «یکی از کسانی که در شکل گیری و رشد شخصیت علمی و اخلاقی من نقش مؤثر داشت، والد بزرگوارم بود . او یک مرد روستایی بود . تا حدودی سواد خواندن و نوشتن داشت . دعا و قرآن را به خوبی آموخته بود . به روحانیت عقیده ای بس وافر داشت . قرآن و زیارت عاشورا را در هر روز صبح با صدای جذاب و گیرا می خواند و مقید بود که شبها با اهل خانواده در منزل، نماز جماعت بر پا کند و مرا با تشویق وادار ساخت که با صدای بلند و رسا هر شب اذان بگویم و در دوران خفقان رضا خانی صبحهای چهارشنبه هر هفته در منزل، مجلس روضه خوانی منعقد می ساخت و سه نفر از بهترین روحانیون به نامهای شیخ محمد علی تولمی، شیخ جواد کلده ای و سید علی مصباح را که دو نفر اخیر بعدها توسط عمال رضاخان عمامه شان را برداشتند و آنان را به روستا تبعید نمودند، دعوت می کردند و این روضه تا ظهر ادامه داشت و همراه با صرف ناهار بود . آنان علاوه بر روضه خوانی، احکام و مسائل روزمره را به اهل خانواده مان تعلیم می دادند .» (3)
آیة الله احسان بخش قرآن و خواندن و نوشتن را در مکتب خانه شیخ عزت الله به خوبی فرا گرفت، و توانست دوره ابتدایی را در تولم شهر به اتمام برساند . و آن گاه برای ادامه تحصیل رهسپار شهرستان رشت گردید .
تحصیل علوم اسلامی
آیة الله احسان بخش، درباره چگونگی ورود به حوزه علمیه این گونه می نویسد:
«پدرم مبتلا به یک بیماری سختی شد که امید نجات و شفای آن نمی رفت، ولی وی با توسل از این بیماری هولناک نجات یافت . در شهریور سال 1323 شمسی به مدت 4 ماه به زیارت عتبات عالیات مشرف [شد] و پس از ورود به نجف اشرف، به زیارت حضرت آیة الله حاج سید ابوالحسن اصفهانی بزرگ، مرجع تقلید شیعیان رفت و ضمن پرداخت وجوهات شرعی با آن بزرگوار ملاقات نمود و این برخورد روحانی و معنوی که دارای کشش و جاذبه ای بس عمیق بود، یک انقلاب و دگرگونی عجیبی را در او باعث شد; به طوری که پس از ورود به ایران، مرا به خواندن درس طلبگی تشویق نمود و من هم با علاقه مندی آن را پذیرفتم . آن گاه پدرم مرا به مدرسه مهدویه رشت خدمت حضرت آیة الله حاج سید مهدی رودباری رحمه الله معرفی نمود و من در همان روز که روز چهارشنبه 14 جمادی الثانی 1324 شمسی بود، مشغول تحصیل مقدمات علوم دینی شدم .» (4)
علاقه و هوش سرشار و استعداد ذاتی و حافظه قوی او باعث شد که مراحل مقدماتی را نزد برجسته ترین اساتید آن روز که همگی شایستگی مرجعیت و تدریس دروس خارج فقه و اصول را در حوزه های بزرگی چون نجف داشتند و هر کدام از استوانه های علمی و معنوی به شمار می آمدند، به خوبی آموخت . اساتید ایشان عبارت اند از: حضرات آیات شیخ علی علم الهدی، سید حسن بحرالعلوم، شیخ محمد کاظم صادقی، سید مهدی رودباری، شیخ محمد وحید خورگامی و ... . وی در این باره می نویسد: «درسها را در نزد اساتید نامبرده رشت که امروز در تعجب هستم که این شخصیتها چگونه این کتابهای ابتدایی (مقدمات) را تدریس می کردند، فرا گرفتم .» (5)
خاطره ای از آیة الله بهجت: حضرت آیة الله احسان بخش ضمن ستودن موقعیت علمی و معنوی و سیاسی اساتید برجسته خویش در حوزه علمیه رشت، خاطره جالبی را از آیة الله بهجت نقل می نمایند: «در سال 1325 شمسی، حضرت آیة الله بهجت دامت برکاته) که از نجف اشرف برای صله ارحام به گیلان آمده و چند ماهی را در فومن اقامت نمودند، روزی به رشت تشریف آورده و وارد مدرسه مهدویه گردید، در حالی که بنده با مرحوم شیخ عنایت نصرالهی شرح جامی را مباحثه می کردیم . ایشان از ما پرسیدند که این کتاب را در نزد چه کسی می خوانید؟ ما گفتیم: در نزد آیت الله شیخ محمد کاظم صادقی!
سری تکان داد و گفت: کسی که شایستگی تدریس خارج و لیاقت مرجعیت را دارد، حال امروز برای شما شرح جامی می گوید . قدر این نعمت بزرگ الهی را داشته باشید . (6)
ورود به حوزه قم
معظم له پس از سه سال تحصیل و به اتمام رساندن مقدمات علوم دینی در سال 1327 شمسی وارد حوزه علمیه قم شد و دروس متوسطه و عالی را نزد اساتیدی مثل شهید صدوقی، لاکانی، مرعشی نجفی، شیخ مهدی مازندرانی، بتولی گیلانی، فقیهی گیلانی، سلطانی طباطبایی، مجاهدی تبریزی، علامه طباطبایی، اشراقی، میرزا ابوالفضل زاهدی قمی، فکور یزدی، آقا رضا صدر فرا گرفت . در سال 1331 شمسی با اتمام سطوح عالیه و موفقیت در امتحانات، وارد درس خارج فقه و اصول حضرات آیات عظام بروجردی، امام خمینی و سید مرتضی مرتضوی لنگرودی گردید که تا سال 1340 شمسی ادامه داشت و با موفقیت توانست مبانی علمی اش را استوار سازد .
علوم دانشگاهی
آیة الله احسان بخش از جمله دانش آموختگان برجسته حوزوی است که علاوه بر تکمیل معلومات حوزوی برای فراگیری دانش جدید وارد دانشگاه گردید و موفق به اخذ سه لیسانس از دانشگاه تهران شد .
او از افراد معدودی بود که بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی، جذب ادارات دولتی نشد . ایشان خود در این باره می نویسد: «پس از فراغت از دانشکده باز چون گذشته در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل شدم . من و آیة الله دکتر سید عبدالله ضیائی لنگرودی رحمه الله روزی به محضر حضرت آیة الله سید احمد خوانساری [مشرف] شدیم و نظر ایشان را درباره استخدام و جذب یک روحانی تحصیل کرده در ادارات و دستگاههای دولتی در زمانی که تبلیغات بهائیت و دیگر گروههای الحادی در کشور بیداد می کرد، استفسار نمودیم . ایشان این آیه شریفه قرآن را خواندند و ساکت شدند:
«ولاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار» (7)
ایشان استخدام در دستگاههای دولتی [آن زمان] را تکیه به ظالم می دانستند و لذا من و دکتر ضیائی از جذب و استخدام در ادارات و دستگاههای دولتی منصرف شدیم .» (8)
چند خاطره
آیة الله احسان بخش خاطرات ارزشمندی (9) از اساتید برجسته خویش دارد که در اینجا چند خاطره از اساتید برجسته او که بنا به گفته خودش در شکل گیری و رشد شخصیت اخلاقی، اجتماعی و سیاسی وی تاثیر گذار بوده است، ذیلا نقل می شود:
1 . آینده نگری استاد درباره سلطه آمریکا
وی می گوید: «در سال 1329 شمسی از قم به دیدن استادم حضرت آیة الله علم الهدی به رشت رفتم . وی از مایه علمی و سیاسی خوبی برخوردار بود . از اوضاع قم، تحصن طلاب حوزه در مدرسه فیضیه و اعتراض آنان در جلوگیری از جنازه رضاخان و نیز جریانات مربوط به ملی شدن صنعت نفت را با حرارت خاصی برایش شرح دادم و چون خودم طلبه فعالی بوده و در این قضایا حضور پرشوری داشتم، دوست داشتم نظر این عالم فرزانه را بدانم . ایشان با شنیدن حرفهایم، خنده ای کرد و گفت: پسرم! تو برو درس بخوان تا ملا شوی! کلاهی که بر سر ما در ایام تحصیل گذاشتند، بر سر شما نگذارند .
بعد ادامه داد و گفت: سیاست انگلیس در جهان به بن بست رسیده است و سیاست چرچیلی منفور عام و خاص شده است . قدرت جدید کمونیست شوروی، آلمان را شکست داده و فرانسه توان خود را از دست داده است . باید نیروی جدیدی در منطقه حکومت کند و آن آمریکاست . امریکا وارث انگلستان می شود و این سر و صدا که الان در مملکت می شنوی، بسیاری از آنها سخنگویان آمریکا هستند و من ملی شدن صنعت نفت را آغاز ورود و سلطه آمریکاییها بر منطقه خاورمیانه خصوصا ایران می دانم . و آن گاه جریانات تلخی از مشروطیت و عوض شدن مسیرش نقل کردند ... که من از درایت، هوشمندی و آینده نگری در اوضاع سیاسی این روحانی والامقام درحیرتم .» (10)
2 . آشنایی با حضرت امام
آیة الله احسان بخش از ارادتمندان و شاگردان حضرت امام و نماینده ایشان در گیلان از سال 1340 شمسی به شمار می رفت .
وی می نویسد: «من شاید جزو نخستین شاگردان امام بودم که از ایشان اجازه دریافت نمودم و این دستخط از حیث تاریخ جلوتر از دستخطهایی باشد که به دیگر فضلاء داده اند . از حضرت امام کمتر دیده شده است که دستخط نمایندگی با آن سعه صدر و در آن روزهای حساس به شاگردانش بدهد، ولی چون مرا کاملا می شناخت، این شاگرد خویش را به دستخط مبارک مفتخر ساخت . حضرت امام در درس اصول، مبانی اصولی آقای نائینی را نقد می کردند . و ما هم از آن مبانی مطلع نبودیم . دانستن حرفهای اصولی نائینی بر من واجب بود; لذا برای رسیدن به این مقصود به درس سایر آقایان رفتم، ولی به نتیجه ای نرسیدم . تا اینکه در درس آیة الله خوانساری به من گفته شد: اگر دنبال فهمیدن سخنان آیة الله نائینی هستی، باید به درس شاگرد برجسته اش، آیة الله سید مرتضی لنگرودی شرکت کنی .
وقتی به درس آقای لنگرودی آمدم، دیدم به هدفم رسیده ام . او سخنان اصولی استادش را خوب تفسیر می کرد و آن گاه با این تفسیر، نقد درسهای امام مرا جذب می نمود .
من در حوزه از درسهای جنجالی و پر نشاط مثل درس امام همواره استقبال می کردم . بعد از رحلت آقای بروجردی، مبلغ مرجعیت امام در گیلان بودم و همواره مورد عنایت آن حضرت بودم; به طوری که هیچ گاه در طول عمر مبارک ایشان با تعیین وقت قبلی به محضرشان شرفیاب نمی شدم . از سال 1340 شمسی عکس حضرت امام در دفتر مدرسه ام تا پیروزی انقلاب نصب بود . امام از حیث اخلاق و سیاست، معلمی سازنده برایم بود .» (11)
هجرت به رشت
دل کندن از شهر و حوزه قم برای کسانی که با آن مانوس گشته اند و با همه وجود دوستش می دارند، کاری بس دشوار و مشکل است . آیة الله احسان بخش درباره چگونگی ترک حوزه و هجرت به رشت، این گونه می نویسد: «روزی از درس اصول حضرت امام برگشتم که مرحوم آیة الله ضیابری (یکی از علمای ذی نفوذ رشت) را دیدم . از من پرسید: تا کی می خواهی در قم بمانی و آب و هوای حوزه را بخوری؟ خسته نشده ای؟ گفتم: فعلا مشغول درس و بحث هستم . فرمود: بیا رشت! آخه تو هم نسبت به جوانهای این مملکت دینی داری و چه بهتر حالا که جوان هستی، دینت را نسبت به آنان اداء کنی . تو شرعا مسئولی .
از سخنان وی قدری تکان خوردم و به خود آمدم . سخنان گرم ایشان بر دلم نشست . قدری فکر کردم، دیدم ما نباید شهریه بگیریم و عمر تلف کنیم . انتظارات و توقعات ایشان بجاست . تصمیم گرفتم به رشت بروم و علی رغم علاقه مندی من به حوزه و مخالفت برخی از اساتید قم و رشت که نگران آینده من بودند، در سال 1340 شمسی به رشت رفتم .»
طرح هجرت
یکی از سنتهای پسندیده آیة الله احسانبخش، دعوت طلاب و فضلاء گیلانی قبل از ماههای محرم و رمضان در مهدیه رشت بود که یکبار ضمن بیان اوضاع استان، فرمود: «به خاطر دارم در اوایل طلبگی من در رشت، در این شهر بیش از 30 مجتهد سکونت داشت و خیلی از روستاهای گیلان یک یا چند مجتهد در آن سکونت داشت . روحانیت در سابق وقتی به حد کافی از نظر علمی اشباع می شدند، بیشتر آنان برای اداء تکلیف الهی خویش به شهرها و روستاها برمی گشتند و حالا قضیه برعکس شده است، علماء برجسته شهرها به حوزه می روند و لذا الان در برخی از مناطق گیلان ما، مردم به خاطر نداشتن روحانی، از دراویش استفاده می کنند . به خدا همه ما و مدرسان و مسئولان حوزه مسئولیم! .»
مدارس دین و دانش
آیة الله احسانبخش در قم با مدرسه دین و دانش به مدیریت آیت الله شهید دکتر بهشتی آشنایی کامل داشت . ایشان به تبعیت از این سبک نوین، در سال 1340 شمسی مدرسه ابتدایی و دبیرستان دین و دانش و بعد از مدت کوتاهی مدرسه راهنمایی دین و دانش را با حمایت آیة الله ضیابری در رشت تاسیس کردند . برنامه های این مدارس کاملا ابتکاری بود و مورد استقبال شدید مردم متدین رشت واقع شد . .......
مسئولیتها و فعالیتها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
آیة الله احسانبخش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در تامین امنیت شهرها و خدمات رسانی به مردم استان، پاک سازی ادارات و سازمانها از لوث وجود عناصر ضدانقلاب، خنثی سازی توطئه ها و فتنه های منافقین که از همه جا به جنگلهای گیلان و مازندران روآورده بودند، نقش بسیار ارزشمندی داشت . مردم گیلان هیچ گاه یاد و خاطره این روحانی فداکار و مدافع واقعی امام و انقلاب را فراموش نخواهند کرد .
مگر مردم شهر انزلی در زمانی که ضدانقلابها و نیروهای چپ و لیبرال، شهر را به تصرف کامل خویش درآورده بودند و وحشیانه اقدام به آتش زدن اموال آنها می کردند، فراموش خواهند کرد که چگونه آیت الله احسانبخش به همراه یگان نیروی دریایی به کمک آنان شتافت و محاصره را شکست و ضدانقلاب را با خفت و خواری از شهر بیرون راند .
مگر مردم مسلمان شیعه و سنی طالش که بر اثر دستهای ناپاک و تفرقه انگیز ضدانقلاب به مقابله باهمدیگر برخاسته بودند، فراموش خواهند کرد که معظم له به میان آنان رفت و با سخنرانیهای آتشین خود، وحدت و همدلی و برادری را بین آنان استوار ساخت و آنان را از تفرقه و درگیری برحذر داشت .
آیة الله احسانبخش، دانشگاه گیلان را که به تصرف ضدانقلاب و منافقین درآمده بود با تظاهرات باشکوه مردم رشت و استان و با همکاری استاندار شهید، برادر انصاری و دادستان انقلاب اسلامی، شهید کریمی و برخی از چهره های سرشناس روحانی استان، طی یک درگیری خونین از تصرف آنان خارج ساخت و با حرکت به سوی خیابانهای شهر تمام مراکز تبلیغی و مطبوعاتی آنان را نابود و منهدم ساخت .......................
ت .
جریان ترور
منافقین که از سوی آیة الله احسانبخش لطمات جبران ناپذیری را دریافت کرده بودند و به خوبی واقف بودند که نبض حرکت انقلاب در خطه گیلان در وجود ایشان است، در صدد انتقام جویی برآمدند و ناجوانمردانه وی را در روز پنج شنبه 26 فروردین سال 1361 شمسی بعد از اقامه نماز ظهر و عصر در مسجد کاسه فروشان ترور کردند که ایشان به سختی مجروح گردید و جمعی از نمازگزاران مسجد نیز مجروح گردیدند . خبر ترور فورا به بیت امام گزارش شد و به دستور حضرت امام، وی برای معالجه به بیمارستان شهید مصطفی خمینی منتقل گردید . وی تا سال رحلت (1380 شمسی) بارها در ایران و خارج به خاطر عوارض ناشی از ترور، 14 بار عمل جراحی گردید . اما منافق معدوم که با ضربات محافظان وی از پای در آمد، در بازدید از بدنش معلوم شد که پر از تله های انفجاری، 12 لول دینامیت و 4 عدد نارنجک بوده و قصد شهادت معظم له را داشته است که وی به مشیت الهی زنده ماند .
وی علی رغم معلولیت، دست از فعالیت شبانه روزی خویش برنداشت و اکتفاء به آمار و ارقام مسئولان نمی کرد . او بارها با لباس مبدل در اقصی نقاط گیلان حضور می یافت و مشکلات مردم را از نزدیک مشاهده و برای حل آن، مسئولان استان را بسیج می کرد .
فعالیتهای علمی و فرهنگی
آیة الله احسانبخش علاوه بر تدریس طلاب در مدرسه رشت، اقدام به ساختن دومدرسه علمیه پسرانه و دخترانه با امکانات رفاهی به صورت مجزا نمود و علاوه بر آن همواره در روز، بیش از 5 ساعت تعهد داشت که مطالعه نماید . مجموع این مطالعات منجر به چاپ بیش از 57 اثر علمی، دینی و سیاسی گردید که مهم ترین اثر چاپ شده ایشان «مجموعه 35 جلدی آثار الصادقین » است که احادیث بیش از 360 اثر نفیس شیعه و سنی با 50 هزار حدیث به همراه ترجمه را به صورت الفبایی در بر دارد .
آیة الله صافی گلپایگانی ارزش این اثر نفیس را در ردیف آثار شیخ طوسی قلمداد فرمودند .
و اما در کنار خدمات علمی، وی مبادرت به ساختن دهها باب مدرسه، مسجد، کتابخانه، پل، جاده، پمپ بنزین، دارالایتام و منازل برای فقراء نمود که مهم ترین آثار باقیات الصالحات ایشان احداث مصلای بزرگ امام خمینی رحمه الله در زمینی به مساحت 4 هکتار در شهر رشت است که دهها باب مجتمع مسکونی، تجاری، صنعتی، چندین هکتار زمین مزروعی به عنوان پشتوانه این اثر بزرگ وقف گردیده است .
گفتنی است که 95 درصد عملیات مصلی در زمان حیات ایشان به اتمام رسیده بود .
حضور در دفاع مقدس
معظم له می نویسد: «در طول دفاع مقدس تقریبا هیچ عملیاتی نبود که من در آن حضور نداشته باشم .» و حتی در برخی از موارد در خطوط مقدم جبهه به دیدن رزمندگان اسلام می رفت و به آنان روحیه می داد و نیز نقش ایشان در جمع آوری کمکهای مردمی در پشت جبهه بسیار حائز اهمیت بود . مردم قهرمان ایران هیچ گاه کاروانهای بزرگ (1000، 1250، 1500 کامیون) کمکهای مردمی استان گیلان به جبهه های جنگ را از یاد نخواهد برد که طرح و راه اندازی و جمع آوری این کاروانها، از ابتکارات آیة الله احسانبخش بود .
آخرین آرزو
آیة الله احسانبخش هیچ گاه از خط ولایت وامام و رهبری خارج نشد و با تمام وجود به سردار قافله ایمان و انقلاب عشق می ورزید . دوستان و نزدیکان وی نقل می کنند: که معظم له بر اثر عوارض ناشی از ترور کلیه هایش از کار افتاده بود و هفته ای پنج بار دیالیز می شد . بارها در جمع دوستانش فرموده بود: من رفتنی ام و آرزویی ندارم، الا اینکه دلم می خواهد مقام معظم رهبری را در استان گیلان زیارت کنم . این تنها آرزوی من است .» خداوند آرزوی دیرینه این مرید وفادار را برآورده ساخت و مقام معظم رهبری در اردیبهشت سال 1380 شمسی به دیدار مردم گیلان رفت و یک سال و اندی بعد از تشریف فرمائی، معظم له با قلبی آرام و مطمئن به لقاء الله پیوست .
رحلت
سرانجام این مبلغ سخت کوش اسلام، در شب 14 خرداد 1380 شمسی، در سالگرد رحلت استاد و مرادش امام خمینی رحمه الله به ملکوت اعلی پیوست، در پی رحلت این عالم ربانی، 3 روز در استان گیلان عزای عمومی اعلام شد . مقام معظم رهبری و سران سه قوه و شخصیتهای کشوری و لشکری پیامهای تسلیت صادر کردند و پیکر پاک این روحانی خدوم و خستگی ناپذیر با تشیع جنازه کم نظیر مردم استان و با نماز آیة الله محمدی گیلانی، در جوار مصلای بزرگ امام خمینی رحمه الله رشت به خاک سپرده شد ........................................
متن پیام مقام معظم رهبری
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت عالم خدمتگزار و پرتلاش، مرحوم حجة الاسلام والمسلمین آقای احسانبخش رحمه الله موجب تاسف و تاثر اینجانب گردید . این روحانی بزرگوار و پرتوان محور مجاهدتها و تلاشهای مردم غیور و مؤمن رشت و استان گیلان و منشا خدمات فراوانی در سراسر آن منطقه بود و تحرک شبانه روزی و خستگی ناپذیر او، نمونه ای کم نظیر محسوب می شد . حضور او در جبهه های دفاع مقدس و پشتیبانی بی دریغ او از رزمندگان دلاور گیلان از یادگارهای فراموش نشدنی آن دوران پرافتخار است و آثار ماندگار او در رشت و سایر شهرهای گیلان موجب نام نیک همیشگی اوست . فقدان این روحانی خدوم برای مردم و جامعه روحانیت استان، ضایعه بزرگی محسوب می شود .
این جانب این حادثه تاسف بار را به عموم مردم عزیز استان گیلان به خصوص به روحانیون محترم و ارادتمندان آن مرحوم و بالاخص به خانواده گرامی، فرزندان و بازماندگان مکرم ایشان، تسلیت عرض می کنم و علو درجات آن مرحوم را از خداوند مسئلت می نمایم .
والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته
سید علی خامنه ای
14/3/80
{از جناب حجت الاسلام آقای محمدتقی ادهم نژاد ، }به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه
از عبادت نی توان الله شد
می توان موسی کلیم الله شد
{شعر ار جلال الدین مولوی}
حکمت 324 :
خدا ترس در خلوتگاهها (اخلاقى، اعتقادى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] اتَّقُوا مَعَاصِیَ اللَّهِ فِى الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِمُ .
و درود خدا بر او ، فرمود: از نافرمانى خدا در خلوت ها بپرهیزید، زیرا همان که گواه است، داورى مى کند.
{نهج البلاغه مرحوم استاد محمد دشتی}
حکمت 50 :
راه جذب دلها (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَیْهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : دل هاى مردم گریزان است ، به کسى روى آورند که خوشرویى کند .
{نهج البلاغه مرحوم استاد محمد دشتی}
همت بلندار که مردان روزگار
ازهمت بلند به جایی رسیده اند
جناب آخوند ملا حسینقلى بعد از بیست و دو سال سیر و سلوک نتیجه گرفت و به مقصود رسید و خود آن جناب گفت در عدم وصول به مراد بودم ، دیدم کبوترى بر زمین نشست و پاره نانى بسیار خشکیده را به منقار گرفت و هر چه نوک مى زد خورد نمى شد، پرواز کرد و برفت و نان را ترک گفت . پس از چندى بازگشت به سراغ آن تکه نان آمد باز چند بار آن را نوک زد و شکسته نشد، باز برگشت و بعد از چندى آمد و بالاخره آن تکه نان را با منقارش خرد کرد و بخورد، از این عمل کبوتر ملهم شدم که اراده و همت مى باید.
{نقل از علامه حسن زاده آملی}
( نقل از وب سایت مربوط به شرح حال وآثارو سخنان علامه حسن زاده آملی)
عصرایران - آن چه در زیر می آید ،دستورالعمل های عرفانی و اخلاقی حضرت آیت الله بهجت(ره) است که در مناسبت های مختلف و بنا به درخواست مراجعین نقل شده است :
1. دستورالعمل اول
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/56 ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».
ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستیم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العلماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم »
2. دستور العمل دوم
کوچک و بزرگ باید بدانیم: راه یگانه برای سعادت دنیا و آخرت، بندگی خدای بزرگ است؛ و بندگی، در ترک معصیت است در اعتقادیات و عملیات.
آنچه را که دانستیم، عمل نماییم و آنچه را که ندانستیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانی و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ این عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خدای بزرگ، اولی به توفیق و یاری خواهد بود.
3. دستور العمل سوم
گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
بارها گفته ام و بار دگر می گویم: « کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند، باید احتیاط کند. »
4. دستور العمل چهارم
جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند؛ بر این مطالبه، اشکالاتی وارد است، از آن جمله:
1. نصیحت در جزئیات است، و موعظه، اعمّ است از کلیات و جزئیات؛ ناشناسها همدیگر را نصیحت نمی کنند.
2. « من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم »؛ « [ من عمل بما علم] کفی ما لم یعلم » ؛ ( والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ).
آنچه می دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید؛ طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید، و گرنه روشن بودید.
3. همه می دانند که « رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارک شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمی توانند بگویند:
« ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم. »
4. کسانی که به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار، بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار، نکنید؛ و این، از بهترین راه های وصول به مقاصد عالیه است؛ « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم »؛
مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.
5. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات وغیرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
« جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الاخرة عمله. »
6. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است:
( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. )
عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.
بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از اینکه معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در کتب و رسائل عملیه، متبین شده اند. دوری از علما و صلحا، سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهای بَخس و غیر مبارک، همه اینها مجرب و دیده شده است.
از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به
« عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت » قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمی شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمی شد.
« و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت، و إلیه انیب ».
5. دستور العمل پنجم
کسی که به خالق و مخلوق، متیقن و معتقد باشد، و با انبیاء و اوصیاء صلوات الله علیهم، جمیعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسل اعتقادی و عملی به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حرکت و سکون نماید، و در عبادات، «قلب» را از غیر خدا، خالی نماید، و فارق القلب، نماز را که همه چیز تابع آن است انجام دهد، و با مشکوکها، تابع امام عصر عجل الله له الفرج باشد، و هر که را امام، مخالف خود می داند با او مخالف باشد، و هر که را موافق می داند با او موافق، [و] لعن نماید ملعون او را، و ترحم نماید بر مرحوم او و لو علی سبیل الاجمالی؛ هیچ کمالی را فاقد نخواهد بود و هیچ وِزر و بالی را واجد نخواهد بود.
6. دستور العمل ششم
هیچ ذکری، بالاتر از «ذکر عملی» نیست؛ هیچ ذکر عملی، بالاتر از « ترک معصیت در اعتقادیات و عملیات نیست. »
و ظاهر این است که ترک معصیت به قول مطلق، بدون « مراقبه دائمیه »، صورت نمی گیرد.
7. دستور العمل هفتم
من کلام علی علیه السلام:
« إعلم أن کل شیء من عملک تبع لصلاتک: بدان که هر چیزی از عمل تو تابع نماز توست »؛
علیکم بالمحافظة علی الصلوات الخمس فی اوائل أوقاتها و بالإقبال بالکل إلیه تعالی فیها، لا تفوتکم السعادة إن شاء الله تعالی: بر شما باد به محافظت بر نمازهای پنج گانه در اولین وقتهای آنها؛ و بر شما باد به روی نمودن و توجّه با تمام وجود بسوی خدای تعالی؛ { در این صورت } سعادت را از دست نخواهید داد إن شاء الله تعالی.
وفقنا الله و ایاکم لمراضیه و جنبنا سخطه بمحمد و آله الطاهرین صلوات علیهم أجمعین.
8. دستور العمل هشتم
جماعتی هستند که وعظ و خطابه و سخنرانی را که مقدمه عملیات مناسبه می باشند، با آنها معامله ذی المقدمه می کنند، کأنه دستور این است که « بگویند و بشنوند، برای اینکه بگویند و بشنوند! » و این اشتباه است.
تعلیم و تعلم، برای عمل، مناسب است و استقلال ندارند. برای تفهیم این مطلب و ترغیب به آن فرموده اند: « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم » با عمل بگویید و از عمل یاد بگیرید و عملاً شنوایی داشته باشید.
بعضی می خواهند معلم را تعلیم نمایند، حتی کیفیت تعلیم را از متعلمین یاد بگیرند.
بعضی « التماس دعا » دارند، می گوییم « برای چه؟ » درد را بیان می کنند، دوا را معرفی می کنیم، به جای تشکر و به کار انداختن، باز می گویند: « دعا کنید! »
دور است آنچه می گوییم و آنچه می خواهند؛ شرطیت دعا را با نفسیت آن مخلوط می کنند. ما از عهده تکلیف، خارج نمی شویم، بلکه باید از عمل، نتیجه بگیریم و محال است عمل، بی نتیجه باشد و نتیجه، از غیر عمل، حاصل شود؛ این طور نباشد:
پی مصلحت، مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!
خدا کند قوال نباشیم، فعّال باشیم؛ [مبادا] حرکت عملیه بدون علم بکنیم [و] توقف با علم بکنیم.
آنچه می دانیم بکنیم، در آنچه نمی دانیم، توقف و احتیاط کنیم تا بدانیم؛ قطعاً این راه پشیمانی ندارد.
به همدیگر نگاه نکنیم، بلکه نگاه به « دفتر شرع » نماییم و عمل و ترک را مطابق با آن نماییم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
9. دستور العمل نهم
آقایانی که طالب مواعظ هستند، از ایشان سؤال می شود: آیا به مواعظی که تا حال شنیده اید، عمل کرده اید، یا نه؟
آیا می دانید که: « هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید. »؟
آیا اگر عمل به معلومات - اختیاراً ـ ننماید، شایسته است توقع زیادتی معلومات؟
آیا باید دعوت به حق، از طریق لسان باشد؟ آیا نفرموده: « با اعمال خودتان، دعوت به حق بنماید »؟
آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم، یا آنکه یاد بگیریم؟
آیا جواب این سؤالها از قرآن کریم:
( والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا )، و از کلام معصوم:« من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم یعلم » و « من عمل بما علم، کفی ما لم یعلم »، [ روشن نمی شود؟]
خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می دانیم، زیر پا نگذاریم و در آنچه نمی دانیم، توقف و احتیاط نمائیم تا معلوم شود.
نباشیم از آنها که گفته اند:
پی مصلحت مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!
10. دستور العمل دهم
همه می دانیم که رضای خداوند اجّل، با آنکه غنی بالذات [است] و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آنها ندارد، در این است [ که]:
بندگان، همیشه در مقام تقرب به او باشند، پس می دانیم که برای حاجت بندگان به تقرب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرب، [ خداوند] محبت به یاد او و ادامه یاد او دارد.
پس می دانیم به درجه اشتغال به یاد او، انتفاع ما از تقرب به او، خواهد بود؛ و در طاعت و خدمت او، هر قدر کوشا باشیم به همان درجه، متقرب و منتفع به قرب خواهیم بود؛ و فرق بین ما و سلمان سلام الله علیه، در درجه طاعت و یاد او که مؤثر در درجه قرب ما است، خواهد بود.
و آنچه می دانیم که اعمالی در دنیا محل ابتلاء ما خواهد شد، باید بدانیم؛ که آنها هر کدام مورد رضای خداست، ایضاً خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است.
پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت، باید باشد، تا به آخرین درجه قرب مستعد خودمان برسیم، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی، به مقامات عالیه رسیدند و ما بی جهت، عقب ماندیم، پشیمان خواهیم شد.
وقفنا الله لترک الاشتغال بغیر رضاه بمحمد و آله صلوات الله علیهم اجمعین.
11. دستور العمل یازدهم
بسمه تعالی
مخفی نیست بر اولی الألباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات، شناختن محرّک است که حرکت، احتیاج به او دارد، و شناختن ما منه الحرکه و ما إلیه الحرکه و ما له الحرکه، یعنی بدایت و نهایت و غرض، که آن به آن، ممکنات، متحرک به سوی مقصد می باشند.
فرق بین عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است؛ و تفاوت منازل آنها در عاقبت، به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتدا.
پس، اگر محرک را شناختیم و از نظم متحرکات، حسن تدبیر و حکمت محرّک را دانستیم، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیه اوست، خوشا به حال شناسنده، اگر چه بالاترین شهید باشد؛ و وای به حال ناشناس، اگر چه فرعون زمان باشد.
در عواقب این حرکات، جاهل می گوید: « ای کاش خلق نمی شدم »، عالم می گوید: « کاش هفتاد مرتبه، حرکت به مقصد نمایم و باز بر گردم و حرکت نمایم و شهید حق بشوم ».
مبادا از زندگی خودمان، پشیمان شده بر گردیم؛ صریحاً می گویم: ـ مثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی، حیات او محسوب و نصف دیگر، ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خویش و عدم نفع.
خداشناس، مطیع خدا می شود و سر و کار با او دارد؛ و آنچه می داند موافق رضای اوست، عمل می نماید؛ و در آنچه نمی داند، توقف می نماید تا بداند؛ و آن به آن، استعلام می نماید و عمل می نماید، یا توقف می نماید؛ عملش، از روی دلیل؛ و توقفش، از روی عدم دلیل.
آیا ممکن است بدون اینکه با سلاح{باشیم بر} اطاعت خدای قادر باشیم، وقافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر، به مقصد برسد؟ آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غیر او باشد؟ پس قوت نافعه باقیه نیست مکر برای خداییان وضعفی نیست مگر برای غیر آنها.
حال اگر در این مرحله، صاحب یقین شدیم، باید برای عملی نمودن این صفات و احوال، بدانیم که این حرکت محققه از اول تا به آخر، مخالفت با محرّک دواعی باطله است، که اگر اعتنا به آنها نکنیم، کافی است در سعادت اتصال به رضای مبدأ اعلی:
« أفضل زاد الراحل إلیک عزم إرادة ».
والحمدلله اولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
امام زمان:
*هر بلایی که به ما می رسد، در اثر دوری از اهل بیت (علیهم السلام) و روایات مأثوره از ایشان است.
*نجات برای کسی است که اهل بیت (علیهم السلام) را در همه جا مورد تخاطب و حاضر ببیند.
(کتاب برگی ازدفتر آفتاب شرح حال آیت الله بهجت . رضاباقی زاده ص 188و....).
.: Weblog Themes By Pichak :.