درس هایی از قرآن استاد قرائتی{خانه تکانی دل}
5- مراعات دیگران و خانواده، در خانه تکانی دل
در نظافت خانه باید سعی کنیم چیزی شکسته نشود، در تطهیر دل هم باید سعی کنیم صدمه وارد نشود. چون بعضیها میخواهند خودسازی کنند مثلاً ذکری، وردی، دعایی، چیزی میخوانند، مثل مردهایی که روضه میروند و زنشان در خانه میترسد. تنها است. یا نمیدانم مرد از این دعا به آن دعا میرود. از این مسجد به آن مسجد میرود، به قدری این مرد مذهبی میشود که دیگر زن و بچه را رها میکند. مواظب باشیم در شستشوی خانه چیزی نشکند، مواظب باشیم در عبادت ...
یا اینقدر درس میخواند که رنگش همینطور زرد، از سلامتی میافتد از بس درس خوانده است. چه کسی گفته تو اینقدر درس بخوانی که رنگت زرد شود و اینطور شود. در تطهیر خانه سعی میکنید شیشه نشکند. در تطهیر دل هم سعی کنید، سلامتیمان را از دست ندهیم. در خانه تکانی مواظب باشید، غبار خانهی شما به خانهی همسایهها نرود. در خودسازی هم مزاحم دیگران نباشید.
یکجایی عزاداری نکنید که راهبندان شود. یکجایی روضهخوانی نکنید که کوچه بند بیاید. یک جوری قرآن نخوانید که همسایهها از خواب بیدار شوند. شما فقط اذان را حق داری با صدای بلند بخوانی. غیر از اذان کس دیگر حق ندارد بلندگویش را روشن کند. در خانه تکانی، غبارت خانهی همسایه نرود، در عبادت و تحصیل و تعلیم هم مزاحم دیگران نشوی.
اگر کسی خانهاش را نتکاند و کثیف باشد، نزد ما بیارزش است. در نظافت دل هم اگر کسی کینهای باشد، عقدهای باشد، حسود باشد، بخیل باشد، ترسو باشد، یعنی همینطور که خانهی کثیف افراد را متنفر میکند، عیبها هم آدمها را متنفر میکند.
نظافت همیشه خوب است، منتهی وقتی مهمان میآید بهتر است. خودسازی هم همیشه خوب است، منتهی در جوانی بهتر است. یک شعری است میگویند: «در جوانی پاک بودن شیوهی پیغمبری است» خانه تکانی همیشه خوب است، منتهی وقتی مهمان میآید، مهمتر است. خودسازی هم همیشه خوب است، منتهی در جوانی بهتر است.
گاهی یک تخریب و یک آلودگی انسان را وادار به یک بازنگری کلی میکند. یک حادثهای رخ میدهد، مثلاً یک جایی خراب میشود، بنا میآوریم بسازد، بعد میگوید: نه بابا این... یا یک دندانت مشکل دارد، پیش دندان پزشک میروی، میگوید: نه آقا آن دندان کناریاش هم هست. آن هم هست، آن هم هست. ای بابا! یعنی گاهی وقتها آدم از یک چیز جزئی به کلی میرسد. در عیبهای معنوی هم همینطور است. انسان گاهی وقتها یک فکری میکند، که مثلاً نه آقا شما برو پیش مرجع تقلیدت، فکر میکنی... بعضی حاجیهایی که مکه میآیند، فقط خمس کفنشان را میدهند. لباس احرامی! تو بررسی کن چقدر داری؟ یک اصلاح کلی باید بکنیم.
در نظافت خانه انسانها کمک همدیگر میکنند. در خودسازی هم باید افراد عاقل، عالم، مشورت و کمک هم کنند.
6- محاسبه اعمال هر روز، پیش از خوابیدن
اگر ما روزانه خانه تکانی کنیم خاکها جمع نمیشود، آلودگیها زیاد نمیشود. اگر هر شبی که میخوابیم حدیث داریم، هر شبی که میخواهی بخوابی، یک نگاه کن که از صبح تا حالا چه کردی؟ امروز صبح ساعت هفت، هشت، نه! یک نگاهی کن اگر خلافی کردی، بگو: خدایا معذرت میخواهم. اگر شب به شب یک تکانی به خودت دادی، این گناهها انبار نمیشود. اگر آدم هر روز یک جارو برقی به خانهاش بکشد، یک جارو دستی این خاکروبهها جمع نمیشود.
در خانه تکانی گاهی اشیای گمشده پیدا میشود. در خودسازی هم گاهی چشمههای حکمت روی آدم باز میشود. میگوید: چرا من برای خدا کار نمیکنم؟ چرا برای مردم کار میکنم؟ چرا هدفم به جای رضای خدا، رضای مردم است؟ بعد وقتی میرود رضای خدا را جلب کند، میگوید: نه، من دیگر برای مردم کار نمیکنم، هدف من خدا است. من برای خدا غذا پختم. حالا شوهر من قدردانی بکند یا نکند. من برای خدا مهمانی کردم، حالا فامیل شوهر خوششان آمد یا بدشان آمد، اگر با خدا معامله کند، روایاتی داریم که اگر چهل روز برای خدا کار کنید، خداوند یک چیزهایی، گنجی، در شما به وجود میآورد. یعنی چشمههای حکمت از قلب بر زبان جاری میشود. یکبار دیگر میگویم. در خانه تکانی، گاهی آدم یک گمشدهای را پیدا میکند، اوه... النگوی من پیدا شد. چقدر گشتم دنبالش! در خانه تکانی گاهی یک چیزی پیدا میشود. در خودسازی هم شما اول میگویی: من آلوده هستم. چرا آلودهام؟ دائم دلم میخواهد، این راضی باشد، او راضی باشد. حالا به جای اینکه این و آن را راضی کنیم، من برای خدا کار میکنم. میروی برای خدا کار کنی، میگوید: اگر چهل روز کارهایت برای خدا بود، خداوند چشمههای حکمت را از قلبت به زبانت جاری میکند. یعنی یک گمشدهای پیدا میشود. چاهی حفاری میشود.
در خانه تکانی اشیای ظریف را توجه داریم که نشکند و با دقت! در تربیت هم افرادی ظریف هستند. بعضی آدمها اگر دو بار، سه بار یک چیزی بگویی، میبُرَد. باید مواظب باشیم، بچه را چقدر نصیحت کنیم؟ پنج دقیقه، دو دقیقه، یک ساعت که تحمل موعظه شنیدن ندارد. همینطور که در خانه تکانی چیزهای ظریف را حواست جمع است، در تعلیم و تربیت و خودسازی هم آدمهای ظریف را باید مواظب باشیم.
نگو: پا شو تو که تجدید شدی! پاشو تو که نمره نیاوردی! پاشو تو که گوشت را سوزاندی. هی نیش میزند. خوب این میبرد. حدیث داریم سرزنش پشت سر هم، طرف قیچی میشود.
خانه تکانی زمان میخواهد، خودسازی هم زمان میخواهد. گاهی چند روز یک زن خانه را میتکاند، باید مدتها انسان با خودش کلنجار برود تا این، آقا این خانم وسواسی است. وسواسی یک بیماری است. یک بار نمیشود وسواس را کم کند. ذره ذره کم کند.
میگوید: من صبح برای نماز صبح حال ندارم، بیدار شوم. خوب این نماز صبح قضا شدن یک عیب است، یک نقص است، یک گناه است. ساعت کوک کنیم. نیم ساعت زودتر بخوابیم. به هر حال باید تمرین کنیم تا ما این عیب را از خودمان برطرف کنیم. خوب حالا اینها بس است.
7- درمان قلب مریض برای رسیدن به قلب منیب و سلیم
امیدوارم که همینطور که فرشها را تکان میدهیم، خانهمان را تکان میدهیم. دلمان را هم تکان بدهیم. کینهی کسی در دل ما نباشد. در قرآن سه تا قلب داریم. یک قلب سلیم داریم. «إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» (شعرا/89) قلب سالم یعنی قلب پاک، نه کینه دارند. نه عقده دارند. نه تکبر دارد. نه حسود است. نه بخیل است. یک قلب را میگوید: «وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنیبٍ» (ق/33) قلب سلیم در قرآن هست، قلب منیب هم هست. قلب مریض هم هست. قلب مریض هم شما نمیدانید. «فی قُلُوبِهِمْ مَرَض» (بقره/10) سه تا قلب داریم. قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض!
شما الآن در آرایش آشپزخانه، در آرایش اتاق، اگر در خانه دخترت آرایش نکند، خانه را زیبا نکند، میگویی: خانم ببین جای تو اینجا نیست، اینجا است. همینطور که به ظاهر خانه دقت میکنیم، به ظاهر نماز هم دقت کنیم.
من چند روز پیش یک جایی صحبت میکردم، که نمازتان را درست کنید. نماز میخواند ولی غلط میخواند. شما اگر گفتی: «عالم» اینطور که من میگویم، «عالم» یعنی سواد دارد. اما اگر گفتی «آلم»، یعنی مرض دارد. «اللهم صل» یعنی درود بفرست. «اللهم سل» با «سین»، یعنی خدایا او را بکش. مثل شماره تلفن است. شماره 21 یک استان است، 31، 41 یک استان دیگر است. مثل آمپول است. آمپول در رگ خوب میکند، در گوشت درد میآید. مثل سوییچ ماشین است که کم و زیاد شود قفل باز نمیشود. نماز را باید درست کنیم. حرفهایم را که زدم یک نفر بلند شد، گفت: آدم تحصیل کردهای هم بود. منتهی همه به او خندیدند، جلسه هم جلسهی فرهیختگان بود. منتهی خوب او بلند شد گفت: آقا خدا که میداند ما چه میخواهیم بگوییم، حالا شما آخوندها گیر میدهید، سین بگو، صاد بگو! خدا که میداند. اصل دل است که دارد با خدا حرف میزند. این عبارتها مهم نیست. به او گفتم: من اگر چای را در آفتابه کنم بدهم میخوری؟ اصل چای است، از آفتابه بخور! همه جلسه خندیدند. ما باید هم پوستمان خوب باشد و هم مغزمان. شما پوست تخمه را بکاری سبز نمیشود. مغز تخمه را هم بکاری، سبز نمیشود. هم باید باطن خوب باشد. به بعضیها میگویی: خانم تو که باطنت خوب است، ظاهرت را هم خوب کن. میگوید: اصل باطن است. هم اصل باطن است، هم اصل ظاهر است. ظاهر و باطن باید هردو خوب باشد. هم کمیت، هم کیفیت. کمیت باید خوب باشد، زیاد باشد. «واذکروا الله کثیرا» زیاد باشد. کیفیت هم میگوید: «فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/2)
چون در آستانهی شهادت حضرت زهرا هستیم، یک جمله هم راجع به حضرت زهرا بگویم.
ما راهمان راه استدلال است. در قرآن چقدر گفته «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُم» (بقره/111) استدلال، دلیل بیاور. بیخودی تعصب نداشته باش. دلیل بیاور. بعد از دلیل و معجزه، آخرین مرحله مباهله است. که بیایید با هم نفرین کنیم. هر نفرینی گیرا شد، معلوم میشود نفرین کننده راهش حق است. با مسیحیها بنا شد که پیغمبر نفرین کند. بنا شد که مسیحیها نیروهایشان را بیاورند، پیغمبر هم نیروهایش را بیاورد، با هم نفرین کنند. شما که با استدلال قانع نشدید. با معجزه هم قانع نشدید. ببینیم چه کسی نفسش گیرا است. این را مباهله میگویند. پیغمبر وقتی میخواست مباهله کند، زهرا را با خودش برد. یعنی چه؟ یعنی پیغمبر دعا کند با آمین زهرا، تکلیف یکسره شود. زهرا کسی است که دعای پیغمبر با آمین او مستجاب میشود. این خیلی مسألهی مهمی است.
8- حضرت زهرا(س)، عطیهی الهی به رسول خدا
دربارهی حضرت زهرا چند مسأله هست. آیهای که همه شما حفظ هستید. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/1) در اینکه کوثر چیه، 26 تا حدس زدند. کوثر علم است. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» یعنی علم زیاد به تو دادم. کوثر یعنی خیر زیاد. «إِنَّا أَعْطَیْنا» یعنی ما امت تو را گسترش دادیم. صدها میلیون نفر هم بعداً مسلمان میشود. 26 مصداق را برای کوثر نقل کردند. اما در همه 26 تا یکی درست است. از کجا میگویید مراد از کوثر زهرا است. برای اینکه آخر آیه میگوید: «إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْترُ» (کوثر/3) دشمنت بیعقبه است. این معلوم میشود یک کسی به پیغمبر گفته بیعقبه هستی. تو که پسر نداری. چون پیغمبر یکی، دو تا پسر داشت، در دو، سه سالگی مردند. پسرهای پیغمبر مردند. از پیغمبر یک دختر مانده بود، زهرا(س). در عرب هم میگفتند: دختر جزء آدم حساب نمیشود. بنابراین پسر که نداشت. دختر هم جزء انسان نیست. میمیرد و خاموش میشود. ابتر است. ابتر یعنی عقبه ندارد. میگوید: «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ» ما به تو کوثر دادیم. آخرش میگوید: دشمنت بیعقبه است. «إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتر» دشمنت، بیعقبه است. معلوم میشود کوثر زهرا است. از جملهی بعد، آدم میفهمد جملهِ قبل... آخر گاهی وقتها یک کلمه، یک کلمه دیگر را معنا میکند. مثلاً شما میگویی: شیر دیدم. خوب شیر دیدم، چند معنا دارد. اما اگر گفتی در حمام شیر دیدم، معلوم میشود یک آدم شجاع را دیدی. چون شیر جنگل در حمام نمیآید. آدم بگوید: در حمام شیر دیدم، این پیداست یک مرد شجاعی است که شما میگویی: شیر دیدم. اما اگر بگویی: شیر چایی، کلمهی چای شیر را هم معنا میکند، که این شیر خوردنی بوده است. آخر سوره که میگوید: دشمنت ابتر است. کلمهی دشمنت ابتر است، پیداست یک...
جالب این است که باقی انبیاء، خودشان از خودشان دفاع میکردند. مثلاً به پیغمبر میگفتند: «إِنَّا لَنَراکَ فی سَفاهَة» (اعراف/66) تو سفیه هستی، خل هستی. از خودش دفاع میکرد، «لَیْسَ بىِ سَفَاهَة» (اعراف/67) نخیر من خل نیستم. به پیغمبر دیگر گفتند: «إِنَّا لَنَراکَ فی ضَلال» (اعراف/60) منحرف هستی. فرمود: «لَیْسَ بىِ ضَلَالَة» (اعراف/61) نخیر من منحرف نیستم. به پیغمبر ما هرچه میگفتند پیغمبر از خودش دفاع نمیکرد. خدا از پیغمبر دفاع میکند. به پیغمبر گفتند: مجنون، آیه نازل شد، تو مجنون نیستی. کاهن، تو کاهن نیستی. شاعر، «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْر» (یس/69) ابتر، «إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْترُ» به انبیای دیگر که نیش میزدند، خود پیغمبر از خودش دفاع میکرد. ولی تمام نیشهایی که به پیغمبر ما زدند، ساحر، شاعر، کاهن، میگفتند: «یُعَلِّمُهُ بَشَر» (نحل/103) یک آدمی است پشت پرده این حرفها را به پیغمبر یاد میدهد. خدا میگوید: «الرَّحْمَانُ، عَلَّمَ الْقُرْءَانَ» (الرحمن/1 و2) خدای رحمان معلمش است. نه یک بشر، انبیای دیگر از خودشان دفاع میکردند. پیغمبر اسلام، خدا از او دفاع میکرد آن هم چطور.
از کوثر چند چیز میفهمیم. یکی میفهمیم نسل پیغمبر تا آخر تاریخ هست. چون اگر قطع شود که دشمنان درست گفتند. دشمنان گفتند: نسل پیغمبر قطع میشود. «ابتر» یعنی نسلش قطع شده است. خدا میگوید: دشمنت ابتر است، یعنی نسل پیغمبر قطع نمیشود. از این جمله معلوم میشود نسل پیغمبر تا آخر تاریخ هست.
از این معلوم میشود که دشمن پیغمبر تا آخر نابود است. چون اگر دشمنان پیغمبر موفق شوند که خدا گفته: ابتر است. شما بی عقبه هستید. این یک وعدهای است که خدا داده است. که دشمن ما سرنگون میشود. حالا اسرائیل هر کاری میخواهد بکند، بکند. اسرائیل ابتر میشود. آمریکا ابتر میشود. تمام طرحهایی که برای امام کشیدند، همه ابتر شد. شاه میگفت: یک نفر نباید عکس امام را داشته باشد. اگر در یک خانه عکس امام را میدیدند، صاحبخانه را میگرفتند. هیچ مرجع تقلیدی به اندازهی امام عکسش چاپ نشد. روی دویست تومانی، روی پانصد تومانی، روی هزار تومانی، روی دو هزار تومانی، روی پنج هزار تومانی، شاه گفت: هیچکس عکسش را چاپ نکند. خدا گفت: حالا که تو میگویی: هیچکس، بیش از هر آیت الله العظمایی عکسش چاپ شود. با خدا که نمیشود کشتی گرفت.
زلیخا درها را بست هیچکس نفهمد. همه دنیا فهمیدند. با خدا کشتی نگیرید. قرآن وعده داده دشمنان اسلام ابتر هستند. چقدر پول خرج کردند؟ چقدر پول خرج کردند که جمهوری اسلامی را بشکنند؟ نشد... الآن رئیس جمهور آمریکا هر رئیس جمهوری را خواسته باشد احضار کند دو بعد از نصف شب به این شیوخ عرب بگوید: فلان دقیقه باید آمریکا باشید. فوری حاضر میشوند. تنها استخوان در گلوی آمریکا جمهوری اسلامی است. به همین خاطر هم هی میگویند: باید نسل ایرانی را کم کرد. اولاد کم در بعضی کشورهای دیگر هم تبلیغ شد. برای کشورهای دیگر دو تا طرح آوردند که مردم بچهدار نشوند. برای جمهوری اسلامی هجده طرح پیاده کردند که نسل ایران کم شود. آنوقت ایرانیها متأسفانه بعضیهایشان مشکل اعتقادی دارند. میگوییم: آقا یک بچه کم است. من یک بچه را نمیتوانم اداره کنم. آنوقت سه تا بچه را چطور اداره کنم؟ یعنی خدایا من اگر یکی داشته باشم، تو قدرت داری. اگر سه تا داشته باشم، تو قدرت نداری. این معنایش این است که ایمان به خدا ما ضعیف است. آنوقت متوجه نیستیم که اگر خدا بخواهد حال ما را بگیرد، این بچه به یک مشکلاتی میرسد که پول پنج بچه را خرج او میکنیم. ولی اگر گوش به حرف خدا میدادیم، پنج بچه هم داشتیم خدا به سلامتی همه را... یک بچههایی یک مشکلاتی دارند که پول پنج بچه خرجش میشود. این به خاطر این است که خدا میگوید: تو بندگیات را بکن. قرآن بخوانم. قرآن میگوید: «إِذْ کُنْتُمْ قَلیلاً» شما کم بودید. «فَکَثَّرَکُم» (اعراف/86) آمار شما را بالا بردیم. خدا منت میگذارد که آمار مسلمانها زیاد است. تو در مقابل خدا میگویی اولاد کمتر.
به تربیتش نمیرسیم. دروغ! دروغ! دروغ! یک آمار علمی یک استاد دانشگاه بیاورد، ما خدمتش برسیم. که بگوید که آقا آمار گرفتیم کسانی که دو تا بچه دارند، تربیتشان بیش از کسانی است که چهار تا دارند. آدمهایی هستند یازده بچه دارند، یازده تا گل هستند. من سراغ دارم زنی را که هجده بچه زاییده همه هم خوب هستند. آدمی هم داریم که یک بچه دارد، جانور است. هیچ دلیل علمی نداریم که کسی که بچهاش کم است، به تربیتش میرسد. کوثر، خدا منت میگذارد به پیغمبر که من به تو خیر زیاد دادم. اولاد خوب کوثر است.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
موضوع: خانه تکانی دلها در ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
تاریخ پخش: 22/12/92
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزانی که پای تلویزیون هستند، بحث را شب جمعهای میبینند که در آستانهی شهادت حضرت زهرا هستیم. البته برای حضرت زهرا را دو تاریخ شهادت گفتند. چرا حضرت زهرا دو تا شهادت دارد، فاطمیهی اول و فاطمیهی دوم. «سبعین» یعنی هفتاد روز پس از رحلت پیامبر(ص) یا «تسعین» یعنی نود روز! در روایات کلمهای است که هم به «سبعین» میخورد و هم به «تسعین».
بعضی از علما فاطمیهی اول را عزاداری میکنند، بعضی فاطمیهی دوم را. شهادت رسمی در کشور ما یکی بیشتر نیست. در آستانهی عید نوروز هم هستیم. که وقت خانه تکانی است. دیشب دو عزیزی در ستاد نماز آمدند و راجع به خانه تکانی حرفهایی زدند، من خیلی خوشم آمد حرفها را نوشتم و بین خانه تکانی معنوی و خانه تکانی مادی بیست نکته است. از خانه تکانی بگویم که در آستانهی نوروز هستیم و بعد هم راجع به حضرت زهرا صحبت کنیم. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
1- مقایسه خانه دل با خانه گِل
موضوع، خانهی دل و خانهی گِل. در خانه تکانی، حساسیت هست که در عید خانهتکانی کنند. هرچه مادی هست فتوکپیاش هم است. یعنی اگر هجرت مادی هست که از شهری به شهری و از کشوری به کشوری هجرت میکنند، مهاجرت میکنیم. قرآن میگوید: از عیبهای خودت هم هجرت کن. «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ» (مدثر/5) رُجز یعنی پلیدی. یعنی از پلیدیها هجرت کن.
اگر رزق مادی هست، خوراک. رزق معنوی هم هست، «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام» حج هم یک رزق است. علم هم یک رزق است. روزی فقط این نیست که وارد معده میشود. آن فکر خوبی هم که وارد مغز میشود آن هم روزی است. من چند سال پیش یک وقتی این بحث را داشتم. لباس ظاهری اگر داریم که «وَ ثِیَابَکَ فَطَهِّرْ» (مدثر/4) لباس معنوی هم داریم. «و لباس التقوی» رزق مادی، رزق معنوی. لباس مادی، لباس معنوی. حالا امروز بحث شبیه این است. خانه تکانی دل، خانه تکانی گل.
2- نظافت روزانه، هفتگی و سالانه در امور مادی و معنوی
خانه یک نظافتی هرروز دارد. مثل اینکه آدم دستی روی تلویزیون میکشد. استکان و نعلبکی میشوید. یکی روزانه است. گاهی هفتگی میشوید. مثل اینکه شیلنگ میگیرد درخت را آب بدهد. هفتهای است. گاهی هم سالانه میشود که قالی میتکاند. پس همینطور که نظافت مادی روزانه داریم و هفتهای داریم و سالانه، دل هم باید خانهتکانی شود. یک عبادت روزانه داریم، رابطه با خدا. یک عبادت هفتگی داریم، نماز جمعه. یک عبادت سالانه داریم شب قدر. یعنی همینطور که نظافت خانه روزانه و هفتهای و سالانه، پاکی و تطهیر دل هم برنامهی روزانه نماز، هفتهای جمعه، سالانه شب قدر.
در نظافت هم میشوییم و هم میچینیم. اول فرش و پتو و هرچه آلوده هست، میشوییم و بعد از شستن چیدن است. در معنوی هم گفتند، اول تخلیه یعنی عیبهایت را خالی کن. خودت را از عیب خالی کن. بعد تحلیه! یعنی هم باید عیب را برطرف کرد و هم باید صفات انسانی را....
کسی خانهاش را میشوید که میفهمد خانهاش کثیف است، یعنی احساس میکند این فرش آلوده است، میشوید. کسی هم به فکر خودسازی میافتد که احساس کند عیب دارد. آخر بعضیها میگویند: ما عیب نداریم. راحت دروغ میگوید. ولی نمیداند که دروغگویی بد است. راحت غیبت میکند ولی توجه ندارد که غیبت بد است. ما اگر این فرش را توجه نداشته باشیم کثیف است نمیشوییم. توجه میکنیم کثیف است، میشوییم. کسانی به فکر تقوا و تعلیم و تربیت و خودسازی خودشان هستند که عیب هایشان را بفهمند. چرا من حسود هستم؟ او دارد، میگویم: «الْحَمْدُ لِلَّه»! چرا نیش میزنیم؟ آدمهای حسود تا میبینند یک نفر دارد، از کجا آورده است؟ اینها دزدی است. چون نمیتواند تحمل کند که فلانی یک وضع خوبی دارد، فوری میگوید: برو بابا، کلاهبرداری کردند، اختلاس کردند. آیا اگر کسی ماشین و خانهاش خوب است، شما میگویی دزد است؟ نمیشود بگویی.
3- توجه به عیبهای خود، زمینه اصلاح عیوب
شما حجابت کامل است. حالا اگر یک دختری و خانمی را دیدی، بد حجاب است. کم حجاب است. این حجابش یک نقصی دارد. شما میتوانی به او بیدین بگویی؟ نمیشود به اینها بیدین گفت. متدین هستند. حالا یک عیبی دارد، با یک عیب که نمیشود بیدین گفت. اگر یک کسی صورتش را تیغ میزند، ریشش را میتراشد، نمیشود گفت: بیدین. میگوییم: آقا در اصلاحش یک نقصی دارد. ولی نمیشود گفت: بیدین. اشکال ما این است که گاهی وقتها عیب ظاهری را میبینیم. یک لک به عمامهی من باشد، میفهمم. همه هم تذکر میدهند. اما هزار تا عیب در قلب من است توجه به این عیبها نمیکنیم. و لذا حدیث داریم. هرکس را که خدا دوستش دارد، یادش میدهد که تو این عیبها را داری، برطرف کن. حدیث است، علامت اینکه خدا یک نفر را دوست دارد، این است که به او میگوید: تو این عیبها را داری، سعی کن عیبهایت برطرف شود. من به او سلام نمیکنم، خوب این یک عیب است دیگر سلام کن. نه آخر من بزرگتر هستم. من خانم بزرگ هستم. من مادر شوهر هستم. من مادر عروس هستم. خیلی خوب هرکس میخواهی باش. اما پیغمبر که نیستی. تازه پیغمبر به بچهها سلام میکرد. این سلام کردن عیبش است. او باید اول دیدن من بیاید. عیب است؟ او باید دیدن من بیاید. تو دیدن او برو! خدا هیچوقت به پیغمبر نگفت: به مردم بگو تو بیا حالیت کنم!! پیغمبر میگفت: یا تو به خانهی ما بیا. یا ما به خانهی تو میآییم. «إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فی ضَلالٍ مُبینٍ» (سبأ/24) یکی از من، یا شما صاف میرود و دیگری، یا کج میرود، بنشینیم گفتگو کنیم. کوتاه بیایید. او باید خانهی ما بیاید. او باید از ما عذرخواهی کند. او باید سلام کند. جامعهی ما مریض است. ببخشید! بعضی خواص هم اخیراً مریض شدند. حالا اینجا اسم ببرم غیبت است. یک دانه درشتی نامه زد که این دست خط است. شما نامهی دست خط آوردی؟ برو تایپ کن بیاور. این تکبر است. بابا نامه رسمی و دولتی نیست که من تایپ کنم. یک تقاضایی کردم، یک نفر دیگر را یک نامه دادند، حجتالاسلام و المسلمین آقای فلان. چرا مردم ادب ندارند؟ خوب من غیر از حجتالاسلام و المسلمین دکتر هم هستم. دکترش را این زیر ننوشته است. برو هروقت مؤدب شدی بیا. اینها بیماری نیست، اینها سرطان است. بیماری نیست، سرطان اخلاقی است.
من بارها این را گفتم. اجازه بدهید باز هم بگویم. میدانید دویست، سیصد میلیارد تومان پول در نهضت سواد آموزی آتش میگیرد. برای اینکه این خانم بزرگ که سواد نداشت، حاضر نشد کنار عروسش بنشیند، درس بخواند. من پیش عروسم درس بخوانم! میگوییم نه نخوان! ما یک معلم میگیریم بیاید درس به تو بدهد. آنوقت این معلمی که از بیرون میگیریم، دویست، سیصد میلیارد تومان باید بدهیم. ما اخلاقمان اینطور است. من یکبار با این پیراهن عروسی رفتم، دو بار بروم؟ آقا ببخشید باطل شد. ما مشکل اخلاقی داریم. این خانه تکانی دل خیلی مهم است. فرش را میفهمیم عیب دارد ولی عیبهایی را که خودمان داریم نمیفهمیم عیب داریم. یک عیبی که خیلیها دارند، من هم دارم. هروقت با مردم حرف میزنم حواسم جمع است. احوال شما، خوب چه خبر؟ قشنگ دو ساعت، سه ساعت اختلاط میکنیم. تا میخواهیم نماز بخوانیم، سه دقیقه، «اللَّهُ أَکْبَر»حواس ما پرت میشود! سه دقیقه با خدا حواس ما پرت است. ده ساعت با غیر خدا حواسمان را جمع میکنیم این بیماری است.
تا حالا کسی گفته که آقای قرائتی دعا کن سر نماز حواسم جمع باشد؟ میگوید: آقای قرائتی دعا کن یک بچه دارم خدا شفایش بدهد. البته خدا بچه را هم شفا بدهد. ولی آن شفای بچه را میفهمیم اینکه چرا در عمرت دو رکعت نماز با توجه نخواندی؟ این مهم است.
چرا وقتی یک کسی نعمت دارد، نمیگوید «الْحَمْدُ لِلَّه»؟ میگوید: دزدی کرده است. از کجا میدانی؟ خانه تکانی!
4- خانه تکانی دل، مایه آرامش خود و دیگران
از نظافت خانه، هم خودمان لذت میبریم هم دیگران. خانهتکانی که شد، وقتی خستگی برطرف میشود، آدم خانهاش تمیز میشود و هم خودش، هم هرکس وارد خانه میشود. اگر عیبمان را برطرف کنیم، هم خودمان خوشحال میشویم و هم هرکس با ما برخورد میکند. میگوید: چه آدم پاکی، چه آدم صافی.
برای نظافت خانه باید در و پنجرهها را بست. چون گرد و خاک از این پنجرهها بیرون میآید. پنجرهی دل ما هم گوش است. این حرف را شنیدی؟ غیبت میشنوی، مثلاً فلانی را دوست داری. غیبتش را که میشنوی، چهارده درجه، ده درجه میشود. یک نفر دیگر یک غیبت میکند، نه درجه میشود. پنج نفر غیبت میکنند، علاقهی آن مسلمان از دلت میرود. دروازهی اتاق را میبندیم خاک نیاید. دروازهی دل هم چشم و گوش است.
خانه تکانی ربطی به مساحت خانه ندارد. چه خانهی کوچک، چه خانهی بزرگ، خانه تکانی میخواهد، خودسازی هم کاری ندارد که بچه یا بزرگ، پدربزرگ یا مادر بزرگ باشی. نظافت هرچیزی با چیزی است. شما هیچوقت تلویزیونت را با آب و صابون نمیشویی، با سنگ پا! تلویزیون را با کهنه پاک میکنی. هر عیبی هم دوایی دارد. دوای این عیب این است که رابطهات را با دوست بد قطع کنی! شما وقتی تلفنت را به این میدهی، او با تو تماس میگیرد، باید از اول، اصلاً تلفنت را قطع کن. موبایلت را دیگر با خودت نبر. چون وقتی موبایل داری برایت اس ام اس میآید. در اس ام اس یک حرفهایی میزند. دوای این ارتباطات این است که انسان موبایلش را خاموش کند. تلویزیون را یکطور باید پاک کرد. قالی را باید با دسته بیل پاک کرد. قالی را دَمَر میکنند، لگد و دسته بیل! حالا با دسته بیل سراغ تلویزیون بروی، خوب میشکند. همینطور که هر غباری و هر آلودگی را به نحوی، هر عیبی را هم به کسی....
کسی بخل دارد. دوایش خمس و زکات و انفاق است. کسی غافل است، دوایش تذکر است. در حدیث داریم: «ظُهُورَکُمْ ثَقِیلَةٌ مِنْ أَوْزَارِکُم» (وسایل الشیعه/ج10/ص313) کمرهای شما از گناه پر شده است. خوب چطور بار گناهی که روی کمر من است؟ میگوید: «فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُم»کسی که گناهکار است، دوای گناهکار این است که سجدههایش را طول بدهد. «بِطُولِ سُجُودِکُم»کسی که سر به خاک بگذارد، «سُبْحَانَ اللَّه» «سُبْحَانَ اللَّه»سجدهاش را طول بدهد، آن سجدهی طولانی بار گناه را کم میکند. امام میفرماید: بار گناه دوایش طول سجده است.
ادامه دارد
ایام فاطمیه(س)
ایام فاطمیه یا ایام شهادت فاطمه زهرا ایام فاطمیه جمعاً 6 روز میباشد، 3 روز در ماه جمادیالاول و 3 روز در ماه جمادیالثانی. فاطمیه اول از 13 تا 15 جمادیالاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادیالثانی میباشد که شیعیان به عزاداری برای فاطمه دختر پیامبر اسلام میپردازند.[1]
محتویات
تاریخ ایام فاطمیه
شیعیان پیرامون تاریخ درگذشت حضرت فاطمه (س) دو روایت متفاوت شامل هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) و دیگری نود و پنج روز را مورد وثوق میدانند. از آنجا که درگذشت حضرت محمد (ص)در بیست و هشتم صفر بودهاست به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخ سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل را «فاطمیه اول» میدانند. بنا به روایت نود و پنج روز، تاریخ شهادت فاطمه را در سوم تا پنجم جمادیالثانی دانسته و آنرا «فاطمیه دوم» مینامند.
در فرهنگ عامه، به دهه دوم جمادیالاول، از دهم تا بیستم آن ماه که بر اساس روایت 75 روز شهادت فاطمه (سلام الله علیها) در میان آن روزها واقع شدهاست،
«دهه اول فاطمیه» و به دهه اول جمادیالثانی، از اول تا دهم جمادیالثانی که بنا به روایت 95 روز، شهادت فاطمه در میان این روزها اتفاق افتاده «دهه دوم فاطمیه» میگویند.در فرهنگ عامه شیعیان عراق به جای دو دهه سه دهه برگزار میشود، که «دهه اول فاطمیه» 40 روز بعد از درگذشت محمد میباشد، که مورخ هشتم ربیعالثانی است. البته این تقسیم بندی در شهرهایی مانند قم و تهران نیز وجود دارد.
علت اختلاف تاریخ
در نوشتههای عربی قدیم از نقطه استفاده نمیشده است و کلیه? حروف دارای نقطه نبودند، بههمین خاطر "هفتاد" و "نود" در زبان عربی مانند هم نوشته میشده است، که برای تاریخ نویسان دورههای بعد قابل تشخیص از هم نبودهاست.
حکمت این اختلاف تاریخی
حجت الاسلام ادیب یزدی، از واعظان مشهور تهران، در خاطره ای گفت: "یادم می آید یک روز در محضر رهبر انقلاب بودم یکی از آقایان سوال کرد درباره شهادت حضرت فاطمه(س) بالاخره 75 روز بعد از رحلت صحیح است یا 95؟ رهبر فرمودند: «برای شما چه فرقی می کند کدامیک صحیح باشد خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری و بیان فضائل ایشان را بکنند»".[2]
وقایع منجر به شهادت
شیعیان معتقدند در اثر صدمات و جراحات وارده که در حین رویداد خانه فاطمه اتفاق افتاد و منجر به شکستگی پهلو و سقط جنین وی گردید فاطمه به شهادت رسیده است. در عین حال شیعیان بر این نظر دارند که فاطمه بین 75 تا 95 روز پس از وفات محمد (ص) درگذشته است.[3][4][5][6][7][8][9] بگفته? روایاتی که در منابعی مانند یعقوبی آمدهاست، زنان قریش و همسران محمد به دیدن فاطمه) میآیند. اما فاطمه به اسما بیوه جعفر ابن ابی طالب، میگوید که از ورود آنان جلوگیری کنند. زیرا فاطمه در وضع بسیار بدی بود و در اثر بیماری بسیار نحیف شده بود.
تدفین
به گفته دانشنامه اسلام اکثریت منابع اولیه تدفین فاطمه را شبانه، مخفی و بدون حضور ابوبکر و عمر میدانند.
دنیس صوفی معتقد است به دلیل تواتر روایتهای ناراحتی فاطمه از ابوبکر، به نظر میرسد مراسم کفن و دفن فاطمه به خواسته خود او در شب انجام شده تا ابو بکر به عنوان رئیس جامعه نتواند با مراسم تشییع او کاری داشته باشد.[10]بدلیل اینکه فاطمه میخواست تا کسی حتی پس از وفات او را نبیند گفت تا مخفیانه دفن شود
منابع
- پرش به بالا ↑ «ایام فاطمیه از چه تاریخی شروع ودر چه تاریخی تمام میشود؟». مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی. بازبینیشده در 25. بهمن 1389.
- پرش به بالا ↑ «سایت خبرآنلاین».
- پرش به بالا ↑ آیتالله بروجردی
- پرش به بالا ↑ آیتالله روحانی
- پرش به بالا ↑ آیتالله شاهرودی
- پرش به بالا ↑ شبکه قرآن
- پرش به بالا ↑ وبگاه حوزه علمیه قم
- پرش به بالا ↑ وبگاه حوزه علمیه قم
- پرش به بالا ↑ آیةالله حسین وحید خراسانی?فاطمه-حلقه وصل رسالت و امامت ?مدرسة المام باقر العلوم?چاپ اول 1391?صفحه 73 و 74
- پرش به بالا ↑ Denise L. Soufi, "The Image of Fatima in Classical Muslim Thought," PhD dissertation, Princeton, 1997, p.126
«اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بَعلها و بنیها و السرّ المستودع فیها بعدد ما احاط به علمُک»
اشاره:
بحث از زندگانی و سیره ی معصومین(ع) به ویژه حضرت صدّیقه ی کبری، فاطمه ی زهراء(سلام الله علیها) دارای آثار و برکاتی است که از جمله آنان تفکر و اندیشه، عبرت آموزی، تقویت ایمان، الگو گرفتن، درس وحدت، ریشه یابی و حل مشکلات، احیای دین و ایمان، ارتباط با بزرگان و درس دین داری و تقوا می باشد.
جایگاه و مقامات دختر مکرّم پیامبر اعظم(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س) نزد پروردگار از نزول "آیـــه ی تطهیر*، آیه ی مباهله**، آیه ی مودّت***و سوره ی الکوثر" به دست می آید. شخصیتی که بر طبق آیه ی تطهیر از هرگونه ناپاکی، منزّه هست و بر طبق سوره کوثر، منبع و مصداق خیر کثیر(ارزش فراوان) و بر طبق داستان مباهله، حضور درکنار پدر بزرگوارش پیامبر مکرّم حضرت محّمد مصطفی(ص)، شوهرش، حضرت علیّ مرتضی(علیه السلام) فرزندان ارجمندش، حَسَنین(علیهما السلام) اتمام حجت الهی به رهبر مسیحیان و مخالفان شد.
از برکات و آثار وجودی آن حضرت، بیش از هزار سال می گذرد و میلیون ها انسان در هر شبانه روز با استمداد از شخصیت معنوی آن بزرگوار به پیشگاه خداوند، توسل می جویند. امید است خوانندگان عزیز، در این مقاله کوتاه با گوشه هایی از شخصیت و برکات وجودی آن دردانه ی پیامبر(ص) و بانوی عصمت و طهارت و کرامت(س) آشنا شوند.
1 ـ میلاد کوثر
بزرگانی همانند شیخ کلینی، شیخ طوسی، ابن شهرآشوب، شیخ طبَرسی، اربلّی، سیّد ابن طاووس و علامه مجلسی(رضوان الله علیهم) ولادت آن بزرگوار را روز جمعه، بیستم جمادی الثانی در سال پنجم بعثت(در سنّ 45 سالگی پیامبرصلّی الله علیه وآله) از پدری که اشرف مخلوقات و خاتم پیامبران بود و مادری پاک دامن به نام خدیجة بنت خُویلِد(س) در شهر مکّه ی مکرّمه می دانند. (1 )
داستان بارداری حضرت، بسیار قابل توجه و آموزنده است. روایت شده رسول خدا(ص) روزی با اصحاب خود از جمله حضرت علیّ بن ابی طالب(ع)، عمار بن یاسر، حمزة و عباس بن عبد المطّلب نشسته بودند که جبرئیل امین، بر پیامبر(ص) نازل و ندا داد:« ای محمّد، پروردگارت جلّ و علا، سلامَت می رساند و می فرماید: چهل روز از خدیجه، دوری گزین».
به این ترتیب، پیامبر(ص) روزها، روزه بود و شب ها در منزل فاطمه بنت اسد(مادر امام علیّ علیه السلام) تا صبح عبادت می کرد. پس از چهل شبانه روز، فرشته ی وحی، طبقی از طعام بهشتی برای پیامبر(ص) آورد و گفت:« پروردگار می فرماید: امشب با این طعام ها افطار کن و شب نزد خدیجه برو و با او نزدیک شو، که خداوند می خواهد در این شب، از نسل تو و خدیجه، فرزندی پاک بیافریند». آری وجود مقدس حضرت فاطمه(س) این چنین منعقد شد.
2 ـ اسامی ، القاب و کنیه ها
برای حضرت زهرا(س) بیش از صد اسم، لقب و کنیه گفته شده که مهم ترین آن ها عبارتند از: فاطمة، بتول، مبارکة، محدثّة، راضیّة، مرضیّة، طاهرة، صدّیقة، سیّدة، حوریّة، نوریّة، شهیدة، محبوبة، عفیفة، حبیبة، صفیّة، عالمة، معصومة، مظلومة، منصورة، جمیلة، مطهّرة، حکیمة، عقیلة، عابدة، باکیة، صابرة، امینة، امّ الائمة، امّ ابیها، امّ الخیرة، امّ الفضائل، امّ المومنین، امّ العلوم، و... .
رسول خدا(ص) : «انّ ابنَتی فاطمة[س] ملأ اللّه قلبها وجوارحها ایماناً الى مشاشها ففرغت لطاعة اللّه». یعنی؛ خداوند دل و جوارح دخترم فاطمه[س] را عمیقاً سرشار از ایمان ساخته است و او همواره در اطاعت و فرمان برداری خداوند به سر می برد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انّما سِمّیت ابنتی فاطمة لأنّ اللّه فطَمَها وفَطم مُحبّیها من النّار». یعنی؛ همانا دخترم «فاطمه» نامیده شده، زیرا خداوند او و دوست دارانش را از آتش جهنّم می رهاند. (2 )
3 ـ تربیت، فضایل و کمالات انسانی
رسول خدا(ص) فرمود: «فاطمة[س] سیّدة نساء العالَمین». یعنی؛ [دخترم] فاطمه، بهتر بانوان جهانیان است. (3 )هم چنین فرمود: «فاطمة أعزّ البریّة علیّ». یعنی؛ فاطمه[س] عزیزترین آفریدگان خداوند نزد من است. همین طور فرمود: «انّها بَضعة منّی او شَجعة منّی». یعنی؛ فاطمة[س] پاره تنِ من و بخشی از وجودم می باشد. (4 )
در شأن و فضایل و کمالات حضرت فاطمه زهرا(س) از پیامبر اکرم(ص) سخنان فراوانی نقل شده است که علاقه مندان به آثار و منابعی مانند فضایل الخمسة من الصحاح الستّة تــــالیف مرحوم آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی[ ج3، المقصد الثالث] و منابع روائی دیگر مراجعه نمایند.حضرت صدّیقه ی کبری در نگاه ائمه معصومین(ع)، صحابه، محبّان و دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی نیز از شخصیت و جایگاه بلند مرتبه ای برخوردار است که به چند نمونه اشاره می شود:
امام جعفر بن محمّدٍ الصادق(ع) فرمود: «انّما سُمّیت فاطمة لأن الخلق فُطموا عن معرفتها». یعنی؛ همانا فاطمه نامیده شده است، زیرا مردم مخلوقات از درک و فهم مقام او ناتوانند. (5 )
امّ سلمة می گوید: «هرگاه فاطمه(س) خدمت رسول خدا(ص) می رسید، حضرت پیامبر(ص) به پا بر می خواست و دخترش را می بوسید و به او خوش آمد می گفت و دستش را می گرفت و در جای خود می نشاند... راز خود را با او در میان می گذاشت و در انجام کارها با او مشورت می کرد». (6 )
ابن صبّاغ مالکی می نویسد: «فاطمه دختر کسی است که سوره اِسراء[بنی اسرائیل]، در شأن او نازل شده است، وی همسنگ خورشید و ماه و دخت برترین انسان، میلادش پاکیزه و به اتفاق دانشمندان، بانوی بانوان است». (7 )
4- ویژگی ها و کمالات انسانی آن حضرت
الف: دانش و معرفت
آن علیا مخدّره یکی از راویان حدیث و حاملان آن بوده است، به طوری که «مُصحَف فاطمة» یکی آثار منسوب به آن حضرت هست که متأسفانه باقی نمانده است! ولی گفته می شود در اختیار حضرات ائمه ی اهل بیت(ع) بوده که به یکی پس از دیگری منتقل شده و هم اکنون در اختیار منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عجّل الله فرجه) می باشد.در خطبه هایی که حضرت فاطمه ی زهرا(س) بعد از رحلت جان سوز پدر بزرگوارش نبیّ مکرّم(ص) در جمع صحابه در مسجد النبیّ(ص) و در خانه ی خود ایراد فرمود، بهترین دلیل بر علم و دانش و معرفت ایشان می باشد. (8 )
ب ـ فضایل اخلاقی
صفات و کمالات اخلاقی مانند: نجابت، مروّت، سخاوت، شجاعت، بخشش، جمال و اندام موزون، نرم خویی، سعه صدر، صبر و بردباری، مهربانی، متانت، عفّت و پاک دامنی، خویشتن داری، حق گویی، حفظ اسرار، وفای به عهد و پیمان، صداقت و راست گویی، ایثار، تقوا وعبودیت، صراحت لهجه و فصاحت کلام، قناعت پیشگی، ساده زیستی، مناعت طبع، دوری از تجمّل، غرور، حِرص، غیبت، تهمت، دروغ و... بخشی از دنیای شخصیت ممتاز آن یگانه ی دوران و جگر گوشه پیامبر(ص) هست که این گونه صفات و کمالات اخلاقی و معنوی، فقط در بانوان آسمانی و ملکوتی یافت می شود.
ج ـ ایمان، خداشناسی بندگی
رسول خدا(ص) فرمود: «انّ ابنَتی فاطمة[س] ملأ اللّه قلبها وجوارحها ایماناً الى مشاشها ففرغت لطاعة اللّه». یعنی؛ خداوند دل و جوارح دخترم فاطمه[س] را عمیقاً سرشار از ایمان ساخته است و او همواره در اطاعت و فرمان برداری خداوند به سر می برد. (9 )
حضرت زهرا(س) فرزندانی را تربیت نمود که هر کدام با ایفای نقش بی نظیر خود، درس عزّت و سربلندی، عشق و وفاداری، تقوا و عبودیت، صبر و شکیبائی، شجاعت و کرامت، جهاد و مبارزه، مهر و عاطفه، ایثار وگذشت، جان فشانی در راه خدا و اسلام، صلح و مدارا و... را از خود به یادگار گذاشتند و برای مسلمانان اسوه و الگو شدند.
حسن بصری می گوید: در میان امت اسلامی، فردی نیایش گرِ و اهل عبادت از فاطمه سراغ ندارم. وی به قدری به عبادت (ذکر و رکوع و سجود و دعا) می ایستاد که پاهای مبارکش متورّم می شد و از ترس خدا در نماز نفسَش به شماره می افتاد. (10 )
د ـ جهاد و مبارزه پی گیر برای خدا
آن حضرت پس از ظهور اسلام در کنار پدر بزرگوار، مادر مکرّمه اش و بنی هاشم در حالی که کودکی دو ساله بود، به مدت سه سال در محاصره شِعب ابی طالب شرکت داشت و انواع سختی ها و مشکلات و دشواری های زندگی را با اخلاص تحمل نمود. (11 ) حدود یک سال بعد، مادر فداکار و مهربان خود را هم از دست داد.
آن بزرگوار پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه، به همراه چند تن از بانوان مسلمان، سختی های زیادی را نیز متحمل شد و در محله ی «قبا» به پدر ملحق گردید.در جنگ های بَدر، اُحد، أحزاب، خیبر، تبوک، فتح مکه و... همانند سایر بانوان مسلمان حضور داشت و نقش و وظیفه ی انسانی و اسلامی به جنگ جویان مسلمان و درمان آن ها و سایر خدمات را ایفاء نمود.
5 ـ ازدواج و تربیت نسل پیامبر(ص)
در سال دوم هجرت که آرامش نسبی در بین مسلمانان مدینه بر قرارشده بود، بزرگان قریش مکرر برای ازدواج با ایشان، از پیامبر اکرم(ص) خواستگاری کردند ولی نه تنها حضرت زهرا(س) نمی پذیرفت، بلکه پیامبر(ص) نیز می فرمود: «در باره ی ازدواج او منتظر فرمان خدا هستم». تا اینکه امام علیّ بن ابی طالب(ع) در حالی که بیست و یک سال سنّ داشت به خواستگاری صدیقه ی کبری (س) آمد و مورد پذیرش پیامبر(ص) و دخترش واقع شد و این ازدواج آسمانی با کمترین هزینه و ساده ترین شکل انجام شد که همواره برای انسان های دوست دار کمال و عشق و معنویت، الگو و درس آموز بوده، هست و خواهد بود. (12 )
ثمره ی این پیوند نیک و پسندیده (هم کُفو بودن) ولادت فرزندانی همانند سبط اکبر، حضرت امام حسن(ع)، سیّد الشهداء، حضرت امام حسین(ع)، حضرت زینب کبری(س)، امّ کلثوم و محسن شهید(سقط شده) می باشد که تا قیامت افرادی مانند آن ها، زائیده نشده و نخواهد شد. (13 )حضرت زهرا(س) فرزندانی را تربیت نمود که هر کدام با ایفای نقش بی نظیر خود، درس عزّت و سربلندی، عشق و وفاداری، تقوا و عبودیت، صبر و شکیبائی، شجاعت و کرامت، جهاد و مبارزه، مهر و عاطفه، ایثار وگذشت، جان فشانی در راه خدا و اسلام، صلح و مدارا و... را از خود به یادگار گذاشتند و برای مسلمانان اسوه و الگو شدند.
6 ـ بیماری، وصیّت و شهادت
حضرت زهرا(س) بعد رحلت جان گداز پدر بزرگوارشان، حضرت محمّد بن عبدالله(ص) چند ماهی بیشتر زندگی نکرد و در این مدت نیز به قدری اشک می ریخت که ایشان را یکی از «بکّائین» شمرده اند و هیچ گاه خندان دیده نشد.(14 ) علت گریه های آن مخدرّه هم نگرانی از انحراف مسیر امت مسلمان از صراط مستقیم الهی(مسیر امامت راستین) بود که بد بختی و مشکلات مادی و معنوی از نتائج آن بـود.
روزی امّ سلمه(یکی از همسران پیامبر) بر ایشان وارد و عرض کرد: «ای دختر پیامبر(ص) چگونه صبح کردی؟». حضرت فرمود:« با غم و اندوه گذراندم!. پدرم را از دست دادم. خلافت و امامت پسر عم و شوهرم غصب شد و بر خلاف دستور خدا و رسول خدا(ص)، امامت را از او گرفتند، زیرا از او کینه داشتند، چون پدرانشان را در جنگ بدر و احد کشته بود». (15 )
گریه های فراوان او باعث ناراحتی و اعتراض مردم شد. آن بانوی نمونه اسلام، روزها دست حسینین(ع) را می گرفت و بر سر قبر مطهّر رسول خدا(ص) می رفت و پس از گریه و ندبه به نزد قبور سایر شهداء و سربازان فداکار می رفت و اشک می ریخت. حضرت امام علیّ(ع) سایه بانی برای محافظتِ ایشان از سوزش حرارت آفتاب، ساخت که به «بیت الأحزان» معروف شد. (16 )
امام جعفر صادق(ع) فرمود: «در اثر ضرباتی که قنفذ، بر پیکر نازنین حضرت زهرای مرضیّه(س) وارد ساخت، سقط جنین کرد و به آن علت، پیوسته رنجور و ضعیف می گشت تا اینکه در بستر افتاد و امیر المؤمنین(ع) و اسماء بنت عمیس پرستاری ایشان را می کردند». (17 )یک روز گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادتش رفتند و عرض کردند: ای دختر رسول خدا(ص) حال شما چطور است؟ فرمود: «به خدا سوگند، به دنیای شما علاقه ای ندارم. از مردانتان دل گیرم... . وای به عقیده ی سست و رأی متزلزل آن ها، چه کار بدی کردند و مستوجب غضب خدا گشتند!. در عذابِ دوزخ مخلّد شدند... . وای به حالشان، چگونه خلافت را از علیّ(ع) گرفتند. به خدا سوگند علت کنار گذاشتن او جز این نبود که از شمشیر برّان و دلاوری ایشان در راه خدا ناراحت بودند. به خدا سوگند، اگر خلافت را از او نگرفته بودند مردم را با کمال راحتی به سوی سعادت و خوشبختی هدایتشان می کرد... . کار این مردم بسی شگفت انگیز است!؟ چرا چنین کردند؟... به خدا ســـوگند نالایقی را به جای فرد لایقی قرار دادند!؟... نمی دانند که به جای اصلاح، ایجاد فساد کردند... . اکنون آماده حوادث ناگوار و منتظر شمشیرهای برنده و هرج و مرج دائم و دیکتاتوری ستم کاران باشید. بیت المال شما را غارت خواهند کرد و منابع شما را به جیب خواهند ریخت... آیا می توانیم شما را به هدایت مجبور کنیم، در حالی که خودتان از آن کراهت دارید!؟...». (18 )
آن علیا مخدّره یکی از راویان حدیث و حاملان آن بوده است، به طوری که «مُصحَف فاطمة» یکی آثار منسوب به آن حضرت هست که متأسفانه باقی نمانده است! ولی گفته می شود در اختیار حضرات ائمه ی اهل بیت(ع) بوده که به یکی پس از دیگری منتقل شده و هم اکنون در اختیار منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عجّل الله فرجه) می باشد.
در روایت وارد شده است که حضرت امام علیّ علیه السلام از حضرت زهراء (س) پرسید: «چرا این قدر گریه می کنی؟». عرض کرد: «برای گرفتاری آینده ی تو گریه می کنم...». فرمود: «گریه نکن به خدا سوگند، این گونه امور نزد من مهم نیست...». (19 ) پس از حدود چهل روز حزن و اندوه و بیماری سخت حضرت زهرای اطهر(س)، کسالت ایشان بیشتر شد. یک روز به همسرش امام علی علیه السلام عرض کرد:«ای پسر عموی مهربان، آثار و علائم مرگ را در خودم مشاهده می کنم. گمان می کنم به زودی به پدرم ملحق می شوم، می خواهم وصیّت کنم». امام علیّ(ع) فرمود:« هر چه می خواهی بگو که به آن ها عمل خواهم کردم».
حضرت صدیقه ی کبری(س) وصیت های خود را به شرح زیر بیان داشت: «1 ـ ای پسر عمو، مردها بدون همسر نمی توانند زندگی کنند... خواهشمندم بعد از من با اُمامة(دختر خواهرم، زینب) ازدواج کن، زیرا نسبت به کودکان من مهربان است.2 ـ برای من تابوتی تهیه کن که در موقع حمل جنازه ام، حجم بدنم پیدا نباشد... .3 ـ مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار. اجازه نده اشخاصی که حقّم را غصب کرده اند و اذیّت و آزاری نمودند، بر من نماز بخوانند و یا به تشییع جنازه ام حاضر شوند...». (20 )
پس از رحلت جان سوز و حزن انگیزِ یگانه دختر رسول ختمی مرتبت(ص) که اسماء بِنت عُمیس تنها شاهد و گزارش گر آن می باشد، می گوید: «امام علی(ع) گریه و ناله از کودکان، زنان و علاقه مندان بلند شد و مردم از مرد و زن برای عرض تسلیت به خانه ی آن حضرت می آمدند و خواستار مشارکت در مراسم غسل و کفن و تشییع حضرت زهرای اطهر(س) بودند که امام علیّ(ع) بنا به وصیت آن حضرت، شبانه مراسم غسل و کفن را انجام داد و با حضور تعدادی از اصحاب و یاران مانند عباس، فضل، مقداد، سلمان، ابوذر، عمّار، بُریده، عقیل، حُذیفه، ابن مسعود و حسنیین(ع) پیکر پاک و مطهّر آن بزرگوار و دختر شهیده و مظلومه پیامبر خدا(ص) را در تاریکی شب، آهسته و آرام در سکوتِ مطلق شهر مدینه در مکانی مجهول(نا مشخص) به خاک سپردند. امام علیّ(ع) پس از توقف کوتاهی در کنار قبر و تهیه ی صورت هفت یا چهل قبر تازه به خاطر ترس از دشمنان، با اندوهی فراوان به خانه بازگشت. صبح که اصحاب برای شرکت در مراسم آماده می شدند، متوجه شدند که شبانه مراسم خاک سپاری دختر عزیز پیامبر(ص)انجام شده است!... ».(21 )
در باره تاریخ دقیق شهادت حضرت صدیقه ی کبری(س) در بین تاریخ نویسان اختلاف وجود دارد. برخی مانند کلینی(صاحب اصول الکافی)، طبری(صاحب دلائل الامامة)، کفعمی(صاحب مصباح)، سید مرتضی(صاحب عیون المعجزات)، سید ابن طاووس(صاحب اقبال الأعمال) و محدّث قمی(صاحب منتهی الآمال) تاریخ رحلت و شهادت را سیزدهم جمادی الاُولی می دانند.
دلیل عمده این قول هم روایتی از امام صادق علیه السلام است که فرمود: «فاطمه[س] بعد از رحلت پیامبر[ص] هفتاد و پنج روز زنده بود». برخی دیگر از نویسندگان به علت روایت امام باقر علیه السلام که نقل شده، حضرت زهرا(س) بعد از رسول خدا(ص) نود و پنج روز زندگی کرد، می گویند؛ آن بزرگوار در سوّم جمادی الثانی سال یازدهم هجری به ملکوت اعلی پیوست.(22 )
7ـ معرفی برخی از منابع مفید
جهت مراجعه و تحقیق بیشتر علاقه مندان و عزیزان، تعدادی از منابع مفید(عربی و فارسی) را تقدیم می کنم. امیدوارم مورد استفاده واقع شود:
1. أعلام الهدایة؛ فاطمة الزهرا(س)« سیّدة النساء»، [جلد 3] لجنة التحقیق فی المجمع العالمی لأهل البیت(ع)، 1422ق- 1430ق .
2. پیشوایان هدایت؛ صدّیقه ی کبری حضرت فاطمه ی زهرا(س) [جلد 3]، گروه مؤلفان مجمع جهانی اهل بیت(ع)، مترجم: عباس جلالی، 1385 ش.
3. حیاة سیّدة النساء؛ فاطمة الزهراء(س)؛ دراسة و تحلیل، باقر شریف القرشی(ره)، تحقیق: مهدی باقر القرشی، 1430 ق.
4. مسند فاطمة الزهراء(س)، جلال الدین السیوطی، المطبعة العزیزیة، 1406 ق .
5. وفاة الصدیقة الزهراء(س)، السیّد عبدالرزاق المقرّم(ره)، المطبعة الحیدریة، 1370ق .
6. فاطمه زهرا(س)، بانوی نمونه اسلام، ابراهیم امینی، انتشارات شفق، 1384ش.
7. درس نامه ی حضرت فاطمه زهرا(س) از ولادت تا شهادت، مجید جعفر پور، نشر بیت الأحزان، 1390ش.
8. بیت الأحزان، شیخ عباس القمّی(ره)، ترجمه: سید محمود زرندی، 1386ش.
9. زهرا(س)؛ برترین بانوی جهان، ناصر مکارم شیرازی، نشر سرور، 1386ش.
10. فاطمه زهرا(س) مظلومه تاریخ، علی اصغر رضوانی، انتشارات صبح امید یاران، 1389ش.
11. الکلمة الغرّاء فی تفضیل الزهراء(س)، سید عبدالحسین شرف الدین العاملی(ره)، ترجمه: محسن بیدارفر، انتشارات الزهراء، 1362ش.
12. زندگانی فاطمه ی زهرا(س)، سید جعفر شهیدی(ره)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
13. فرهنگ سخنان حضرت زهرا(س)، محمد دشتی(ره)، عصر ظهور، قم، 1390ش.
14. تحقیقی در باره زندگانی اُمّ أبیها، صدیقه ی کبری فاطمه زهرا(س)، محمدکاظم القزوینی(ره)، ترجمه: سید محمد صالحی، نشر مهر،1390ش.
15. زندگانی حضرت زهرا(س)، احمد احمدی بیرجندی، آستان قدس رضوی(به نشر)، 1390ش.
16. فاطمة الزهراء(س)؛ وتر فی غِمد، سلیمان کتّانی، تحقیق المجمع العالمی لأهل البیت(ع)، 1432ق.
17. فدک فی التاریخ، الشهید السید محمدباقر الصدر(ره)، ترجمه: محمود عابدی، کتابخانه بزرگ اسلامی، 1360ش.
18. فاطمة الزهراء(س)؛ قدوة و اُسوة، سید محمدتقی المدرسی، موسسة الوفاء، 1402ق.
19. فاطمة الزهراء(س) امّ الامامة و سیدة النساء، محمدحسن النائینی(ره)، موسسة الوفاء، 1404ق.
20. زندگانی حضرت فاطمه زهرا(س) و دختران آن حضرت، سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات اسلامیة، 1398ق.
در پایان، ضمن عرض تسلیت شهادت بانوی کرامت حضرت صدّیقه ی زهرا(س)، یگانه دخت خاتم الأنبیاء، حضرت محمّدِ مصطفی(ص) به عموم شیعیان جهان و شیفتگان و محبّان آن بزرگوار، از خداوند بزرگ می خواهیم، توفیق شناخت بیشتر آن حضرت و الگو گیری از راه و رسم و سیره و زندگی ایشان را به همه، به ویژه بانوان عزیز مسلمان عنایت فرماید. ان شاء الله.
«سلام الله علیها یوم وُلدت و یوم اُستشهدت و یوم تُبعث حیّا»
پی نوشت:
*سوره ی احزاب آیه ی 33.
**سوره ی آل عمران آیه ی61.
***سوره ی شوری آیه ی 23.
1- کلینی، اُصول الکافی 1: 457؛ طوسی، مصباح المتهجد3: 773؛ اربلّی، کشف الغمة...2:75؛ طبرسی، اِعلام الوری بأعلام الهدی: 90؛ طبری(ابن رستم)، دلائل الإمامة :10؛ سید ابن طاووس، اقبال الأعمال : 263؛ ابن شهر آشوب، المناقب... 3: 357؛ مجلسی، بحار الأنوار... 43:7
2- کلینی، اصول الکافی 1: 461؛ ابن شهر آشوب، المناقب...3: 357؛ مجلسی، بحار الأنوار... 43: 16؛ درس نامه ی حضرت فاطمه(س) از ولادت تا شهادت، مجید جعفر پور 30.
3- حاکم النیشابوری، المستدرک علی الصحیحین 3: 170؛ ابو نُعیم الإصفهانی، حلیة الأولیاء... 2: 39.
4- طوسی، الأمالی، مجلس 1 ح3؛ اهل البیت(ع) من کتاب أعیان الشیعة...، سید محسن امین العاملی، تحقیق: المجمع العالمی لأهل البیت(ع) 1: 491.
5- مجلسی، بحار الأنوار... 43: 19.
6- المجمع العالمی لأهل البیت(ع)، أعلام الهدایة؛ فاطمة الزهراء(س)«سیّدة النساء» 3: 36.
7- ابن صبّاغ المالکی، الفصول المهمّة فی معرفة الأئمة(ع) 121.
8- ابن المغازلی، المناقب... 264؛ اربلّی، کشف الغمة...2: 176؛ طبری، دلائل الامامة 65؛آغا بزرگ الطهرانی، الذریعة... 21: 4248. ( کتاب هائی با عنوان"مسند فاطمة الزهراء(س)" از سوی نویسندگان شیعی و سنّی نوشته شده که علاقه مندان می توانند به جدیدترین آن ها به قلم استاد شیخ عزیز الله عطاردی مراجعه نمایند).
9- مجلسی، بحار الأنوار... 43: 56.
10- همان 43: 84 ؛ دیلمی، أعلام الدین فی صفات المومنین : 247.
11- طبری(محمد بن جریر)، تاریخ الاُمم و الملوک 1: 426.
12- شیخ صدوق، الخصال: 640؛ الأمالی : 474؛ مجلسی، بحار الأنوار... 43: 111.
13- اربلّی، کشف الغمة... 1: 472؛ خطیب البغدادی، تاریخ بغداد 1: 316.
14- ابن سعد، الطبقات الکبری 2: 85؛ طبرسی ، الإحتجاج... 1: 149.
15- مجلسی، بحار الأنوار... 42: 156؛ یوسفی غروی(محمدهادی)، موسوعة التاریخ الإسلامی 4: 143.
16- همان 43: 157.
17- طبری، دلائل الإمامة 45؛ مجلسی، بحار الأنوار... 43: 170
18- طبرسی، الإحتجاج 1: 147؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة 16: 233؛ مجلسی، بحار الأنوار 43: 161.
19- مجلسی، بحار الأنوار 43: 218.
20- ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب(ع) 3: 362؛ طبری، دلائل الامامة 42؛ مجلسی، بحار الأنوار... 43: 214؛ یوسفی غروی(محمدهادی)، موسوعة التاریخ الإسلامی 4: 150.
21- مجلسی، بحار الأنوار... 43: 183.
22- کلینی، اُصول الکافی 1: 241؛ امینی(ابراهیم)، فاطمه زهراء(س)؛ بانوی نمونه اسلام: 197.
به گزارش علیرضااحسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل از اداره کل روابط عمومی قوه قضاییه،آیت الله صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه در جلسه امروز مسئولان عالی قضایی با اشاره به دغدغههای فرهنگی مقام معظم رهبری و توجه به لزوم تبیین و ارزیابی این دغدغهها از سوی تمامی مسئولان و اصحاب فرهنگ در کشور گفت: آنچنان که مقام معظم رهبری نیز همواره تأکید دارند مسئله فرهنگ در کشور ما مسئلهای اساسی استچرا که انقلاب ما ریشه های کاملاً فرهنگی و معنوی دارد و نمیتوان از آن به عنوان انقلابی ظاهری و تنها با هدف براندازی حکومت طاغوت نام برد.
-
{نقل از سایت مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی}
یا الله
سلام علیکم
سند از دید ایت الله شیرازی
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.ph...notepad&id=107
سند از دید ایت الله روحانی
سؤال: نظر شما در رابطه با اعتبار حدیث کساء معروف در مفاتیح الجنان چیست؟ البته در اصل ماجرای کساء ، شیعه و سنی متفق هستند؛ ولی سوال بنده در رابطه با حدیث کساء مشهور در بین ما شیعیان است.
جواب: آنچه در مفاتیح است، چون اصل آن( همان گونه که تذکر داده اید) متفق علیه بین فریقین است، اثر عملی غیر از فضائل ذکرشده ندارد و در آن امور هم به مقتضای تسامح در ادله مستحبات، احتیاج به اعتبار سند نیست. بنابراین بحث در آن مورد بی اثر است.
http://www.rohani.ir/estefta/ans.php...subid=1&merg=1 -
گ : -
<><><آشنایی با حدیث کساء><><>
حدیث کساء از احادیث مشهور بین خاصه و عامه که در کتب فریقین به طرق و اسانید مختلف بیان شده است و مبدأ اصطلاحاتی همچون اصحاب کساء، آل عباء پنج تن آل عبا و... گردیده است. اصل حدیث ـ به مقدار مسلم و مورد اتفاق در تمامی آثار شیعه و سنی ـ چنین است که روزی پیامبر اکرم و حضرت امیر و فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهم السلام در منزل حضرت فاطمه یا ام سلمه گرد هم آمدند، پیامبر بالاپوشی بر سر خود و آن چهار تن دیگر افکند، و در آن حال چنین دعا کرد: «خدایا اینان اهل بیت و ویژگان منند، پس هر پلیدی را از ایشان بزدای و آنان را (از هر عیب و گناه) پاک و مطهر بدار» پس از آن جبرئیل فرود آمد، و آیه تطهیر: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب، 33) را فرود آورد. قسمت هایی از متون این حدیث شریف که در کتب معتبره و صحاح و تفاسیر عامه روایت شده، در مقاله اهل بیت دائره المعارف تشیع (2/605ـ 607) بیان شده است، و خلاصه آنها بنا به تحقیق استاد سید مرتضی عسکری چنین است: «روزی پیامبر اکرم (ص) در حجره ام سلمه ـ یکی از همسران با فضیلت رسول خدا (ص) ـ حضور داشت، چون رحمت خاص الهی را در حال فرود آمدن دید: فرمود: فرا خوانید، فراخوانید. گفتند: چه کسی را ای رسول خدا؟ فرمود : اهل بیت مرا، علی و فاطمه و حسن و حسین را. و چون ایشان اطراف پیامبر جمع شدند. بالاپوشی از موی سیاه که نقش جهاز شتر بر آن بود (مرط مرحل) بر خود و ایشان افکند سپس گفت: «اللهم هؤلاء آلی فصل علی محمد و آل محمد» پس خداوند آیه تطهیر را نازل فرمود (حدیث الکساء عند اهل السنه) .
-
بین شیعه امامیه متن خاصی از حدیث کساء به روایت از حضرت زهرا (ع) منقول است که در مجالس و محافل به قصد تبرک و توسل برای قضای حاجات و رفع مشکلات و شفای بیماران و دفع ناملایمات خوانده می شود و آثار شگفتی از آن به تجربه رسیده است، خلاصه آن متن بدین ترتیب است که: «رسول اکرم به دیدار دخترش فاطمه (س) آمد، بالاپوشی خواست و به روی خود افکند، امام حسن و امام حسین و امیرمؤمنان علیهم السلام یکی پس از دیگری از در وارد شده، عطر مخصوص رسول خدای را استشمام نموده، به سویش دویده، رخصت طلبیده، در زیر آن بالاپوش قرار گرفتند، آن گاه حضرت فاطمه نیز به آن جمع پیوست، و پیامبر برای آنان دعا کرد، پیک وحی فرود آمد، و آیه تطهیر را آورد، و از سوی خداوند تأکید نمود که خداوند جهان و هر چه در آن است را به طفیل وجود این خمسه طیبه آفریده است».
گروهی از دانشمندان شیعه رساله های مستقلی درباره اسناد حدیث کساء و اثبات اعتبار آن پرداخته اند که از جمله آنهاست: 1) سند حدیث کساء، از آیه الله مرعشی نجفی، چاپ 1356 ق؛ 2) آیه التطهیر فی الخمسه اهل الکساء، از محیی الدین موسوی غریفی، چاپ 1377 ق؛ 3) حدیث الکساء عند اهل السنه، از سید مرتضی عسکری، چاپ اول 1395 ق، و چاپ دوم با افزودن منابع شیعی، 1402 ق؛ 4) سند حدیث شریف کساء، از علی اکبر مهدی پور، چاپ 1410 ق. همچنین شرحهایی بر متن معروف حدیث کساء نوشته شده که از آن جمله است: 1) التحفه الکسائیه، از شیخ بافقی یزدی (م 1310 ق) ؛ 2) کشف الغطاء عن حدیث الکساء، از شیخ علی آل عبدالغفار کشمیری (م 1345 ق) . و نیز دهها تن از شعرای نامدار عرب و فارس و ترک و لر و اردو، حدیث کساء را به نظم درآورده اند.مشایخ فریدنی - دایرة المعارف تشیع، ج 6، ص 187
منبع : اندیشه قم
حدیث شریف کساء و آثار شگفت
حدیث شریف کساء که توسط بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده و جابر مستقیما از ایشان روایت میکند از گنجینه های ارزشمند شیعه چه در بعد اعتقادی و چه در بعد معنوی است از همین رو یکی از طرق حل مشکلات و سختی های شیعه در طول تاریخ خواندن و توسل پیدا نمودن به این حدیث شریف است.
فاضل ارجمند حضرت ایة الله حاج سید علی موحد ابطحی در همین راستا کتابی ارزشمند تالیف نموده اند که علاوه بر اثبات صحت این حدیث شریف، عنایات و کراماتی که از خواندن این حدیث شریف به وقوع پیوسته را نیز نقل نموده اند که در این تایپیک به مرور این داستانها را ذکر میکنیم.
-
عنایت اهل بیت به جلسه حدیث شریف کساء
جناب حجت الاسلام معمار منتظرین ، بیش از 21 سال است که به لطف خدا و عنایات حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها صبحهای پنجشنبه در منزلشان جلسه حدیث کساء برپاست. ایشان در باب برپا داشتن حدیث کساء بسیار اصرار داشته و نکات ارزشمندی از راز و رمز این حدیث را در صحبتهای خود بیان می کنند. از جمله نکاتی که ایشان از حدیث کساء برداشت کرده اند آن است که در این حدیث حضرت فاطمه سلام الله علیها بی واسطه از گفتگوی خداوند با ملائکه و جبرئیل نقل حدیث می کنند و این امر نشان دهنده مقام والای حضرت زهرا سلام الله علیها است. از جمله خاطرات چشم گیری که ایشان درباره آثار شگفت حدیث کساء نقل می کنند این خاطره است :
یکی از دوستان ما که اهل زواره اصفهان بود برایم نقل کرد که دختری داشتم که سالها در جامعه الزهرای قم درس خوانده بود و مدرک کارشناسی الهیات داشت. خیلی دوست داشتم که همسری سید و با تقوا و از خانواده ای معتبر برای او پیدا شود. خواستگاران بسیاری هم برای دخترمان می آمد ولی هیچ یک از آنها این شرایط را نداشتند. نذر کردم که چهارده شب متوالی حدیث کساء را برای برآورده شدن این خواسته قرائت کنم. در چهاردهمین شب ، خانواده ای از تهران تماس گرفتند و خواستند که برای خواستگاری به منزل ما بیایند. آن شب خجالت کشیدم از خانواده داماد بپرسم آیا از سادات هستند یا نه ؟ به هر روی قراری گذاشته شد و آن خانواده همراه پدربزرگ داماد به خانه ما در زواره آمدند. در میان صحبتها پدربزرگ داماد گفت : خدمت رسیدیم تا دختر شما را برای آقا سید احمد کسائیان خواستگاری کنیم. همین یک جمله دربردارنده نشانه هایی بود از اینکه توسل به حدیث کساء مورد قبول قرار گرفته است. یکی آنکه آن خانواده از سادات بودند و مهمتر از آن نام خانوادگی آنان کسائیان بود و تماس آنها با خانواده هم در چهاردهمین شب نذر انجام گرفته بود.
به هر روی این ازدواج سر گرفت. پس از چندی دخترم برای ادامه زندگی به تهران رفت.. چند ماه گذشت. دخترم با خانواده تماس گرفت و گفت در این چند ماه هر چه دنبال کار گشته ام کاری پیدا نکرده ام ؛ من با داشتن مدرک کارشناسی الهیات از اینکه در خانه بنشینم خسته شده ام... من بار دیگر به حدیث کساء متوسل شدم. پس از چند روز دخترم تماس گرفت و گفت که مساله اشتغالم نیز با اوضاع کنونی اشتغال در شهر تهران درست شد. داستان از این قرار بود که فردای روزی که من حدیث کساء را به منظور حل مشکل دخترم خواندم ، دخترم به مجلس زنانه ای که در همسایگی او بوده می رود. دخترم می گفت مجلس خیلی سرد و بی حال بود و من که قبلا سابقه تبلیغ در اهواز داشتم و خداوند هم نفس گرمی به من داده بود از صاحبخانه برای خواندن روضه اجازه گرفتم. او هم اجازه داد و با روضه خوانی و صحبتهای من مجلس گرم شد. صحبتهای من با استقبال شرکت کنندگان روبرو شد. پس از پایان جلسه صاحب مجلس از من پرسید شما کجا ساکن هستید ؟ گفتم من همسایه شما هستم و به تازگی به تهران آمده ام و از جامعه الزهرای قم لیسانس الهیات گرفته ام. صاحبخانه از شغل من پرسید. در جواب گفتم در این چند ماه که به تهران آمده ام هنوز موفق به پیدا کردن شغل مناسبی نشده ام. در اینجا صاحبخانه که خود مدیر دبیرستان دخترانه ای بود از من خواست به عنوان معلم تربیتی در آنجا مشغول به کار شوم. جالب آنکه نام آن دبیرستان دخترانه نیز دبیرستان کساء بود.
جناب آقای دکتر نوری مطلق در ارتباط با آثار و برکات حدیث کساء در زندگی شان چنین نقل کرده اند :
بیش از چهار سال است که شب پانزدهم هر ماه در منزل جلسه قرائت حدیث کساء برگزار می کنیم. علت انتخاب شب پانزدهم آن است که مرحوم پدرمان که از فضلای حوزه علمیه بودند به بزرگداشت یاد و خاطره اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام عنایت ویژه ای داشتند. به ویژه به مناسبت میلاد مسعود امام زمان عجل الله فرجه در نیمه شعبان مراسم باشکوهی برگزار می کردند. ما هم پس از رحلت ایشان آن برنامه را ادامه داده و خواندن حدیث کساء را در شب پانزدهم هر ماه قرار دادیم. از آغاز این برنامه تاکنون جلسه حدیث کساء در هر وضعیتی برقرار بوده است ، هر چند از نظر مالی در مضیقه قرار داشتیم. مواردی اتفاق افتاده که برای برپایی جلسه مجبور به قرض گرفتن شدیم ، ولی هیچ گاه برای ادای قرض به زحمت نیفتادیم و به برکت این جلسه هزینه ها به راحتی پرداخت شده است. در این مراسم سعی بر این بوده است که از شرکت کنندگان با مختصر شامی پذیرایی شود. در این چهار سال بارها اتفاق افتاده که مشکلات بزرگی که حل آنها از راه های معمولی برای ما و دیگر شرکت کنندگان جلسه ناممکن بوده حول و حوش برقراری جلسه حدیث کساء برطرف شده است و ما این عنایت را از لطف و توجه اهل بیت علیهم السلام به جلسه حدیث کساء می دانیم.
اما آنچه به طور خاص در زمینه آثار و برکات حدیث شریف کساء واقع شده آن است که : دو سال قبل ( سال 1382 ) برای جلسه ماه ذی قعده از برخی دوستان ، همسایگان و بستگان برای شرکت در جلسه دعوت کردیم ، اما کسانی که از آنها دعوت به عمل آمده بود هر یک به دلیلی موفق نشدند در جلسه شرکت کنند و به همین دلیل آن مجلس با جمع بسیار مختصر و به صورت بسیار غریبانه ای برگزار شد. این موضوع مرا غمگین ساخت و دلم شکست و از خداوند متعال و حضرات معصومین ، به ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها خواستم که عنایتی خاص به این جلسه داشته باشند که موجب دلگرمی ما شود. در آن جلسه همگی از حضرت حق ، توفیق زیارت کربلا را طلب کردیم. خدا شاهد است ماه بعد ( ذی حجه 1382 ) همه افرادی که در جلسه قبل حضور داشتند ، از پیر و جوان و کودک و زن و مرد بی آنکه با یکدیگر هماهنگی کرده باشند در کربلا بودند و این امر با وضعیت بحرانی عراق در آن زمان نمی توانست چیزی جز عنایت حضرات معصومین علیهم السلام باشد. نکته جالب دیگر آنکه در همان ایام سامرا بسیار ناامن بود و به کسی اجازه نمی دادند به زیارت امام هادی و امام عسکری علیهما السلام مشرف شود. حتی یکبار تا چند کیلومتری سامرا هم رفتیم ولی ما را بازگرداندند. شب پانزدهم ماه ذی حجه که شب میلاد امام هادی علیه السلام بود مراسم قرائت حدیث کساء را با همان جمع و با توجه به مشکلات و شلوغی های بین الحرمین و ممانعتهایی که به عمل می آمد برگزار و از آن امام همام توفیق زیارتشان را طلب کردیم. بحمدالله صبح روز پانزدهم ماه روز تولد امام هادی علیه السلام ، با همان جمع در قالب کاروانی عازم سامرا شدیم و توفیق زیارت امام هادی و امام عسکری علیهما السلام را پیدا کردیم و بعد از ظهر به کربلا بازگشتیم. پس از آن سایر افراد به ایران بازگشتند ، ولی ما و خانواده توفیق یافتیم عید غدیر را نیز در نجف باشیم و پس از آن به ایران بازگردیم.
پس از این عنایت ، دوستان ، بستگان و همسایگان با توجه بیشتری در این جلسه شرکت می کنند.
امید آنکه مجالس اهل بیت علیهم السلام هر روز رونق بیشتری یابد و همه ما توفیق پیروی از راه آن بزرگواران را پیدا کنیم.
داستان دوم: حل مشکل ازدواج و اشتغال!
-
و{نقل سایت از مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی}
یا الله
سلام علیکم
سند از دید ایت الله شیرازی
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.ph...notepad&id=107
سند از دید ایت الله روحانی
سؤال: نظر شما در رابطه با اعتبار حدیث کساء معروف در مفاتیح الجنان چیست؟ البته در اصل ماجرای کساء ، شیعه و سنی متفق هستند؛ ولی سوال بنده در رابطه با حدیث کساء مشهور در بین ما شیعیان است.
جواب: آنچه در مفاتیح است، چون اصل آن( همان گونه که تذکر داده اید) متفق علیه بین فریقین است، اثر عملی غیر از فضائل ذکرشده ندارد و در آن امور هم به مقتضای تسامح در ادله مستحبات، احتیاج به اعتبار سند نیست. بنابراین بحث در آن مورد بی اثر است.
http://www.rohani.ir/estefta/ans.php...subid=1&merg=1
و
حدیث کساء ، سند ، آثار و فضائل
و
http://www.askdin.com/showthread.php?t=2394goto=newpost -
<><><آشنایی با حدیث کساء><><>
حدیث کساء از احادیث مشهور بین خاصه و عامه که در کتب فریقین به طرق و اسانید مختلف بیان شده است و مبدأ اصطلاحاتی همچون اصحاب کساء، آل عباء پنج تن آل عبا و... گردیده است. اصل حدیث ـ به مقدار مسلم و مورد اتفاق در تمامی آثار شیعه و سنی ـ چنین است که روزی پیامبر اکرم و حضرت امیر و فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهم السلام در منزل حضرت فاطمه یا ام سلمه گرد هم آمدند، پیامبر بالاپوشی بر سر خود و آن چهار تن دیگر افکند، و در آن حال چنین دعا کرد: «خدایا اینان اهل بیت و ویژگان منند، پس هر پلیدی را از ایشان بزدای و آنان را (از هر عیب و گناه) پاک و مطهر بدار» پس از آن جبرئیل فرود آمد، و آیه تطهیر: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب، 33) را فرود آورد. قسمت هایی از متون این حدیث شریف که در کتب معتبره و صحاح و تفاسیر عامه روایت شده، در مقاله اهل بیت دائره المعارف تشیع (2/605ـ 607) بیان شده است، و خلاصه آنها بنا به تحقیق استاد سید مرتضی عسکری چنین است: «روزی پیامبر اکرم (ص) در حجره ام سلمه ـ یکی از همسران با فضیلت رسول خدا (ص) ـ حضور داشت، چون رحمت خاص الهی را در حال فرود آمدن دید: فرمود: فرا خوانید، فراخوانید. گفتند: چه کسی را ای رسول خدا؟ فرمود : اهل بیت مرا، علی و فاطمه و حسن و حسین را. و چون ایشان اطراف پیامبر جمع شدند. بالاپوشی از موی سیاه که نقش جهاز شتر بر آن بود (مرط مرحل) بر خود و ایشان افکند سپس گفت: «اللهم هؤلاء آلی فصل علی محمد و آل محمد» پس خداوند آیه تطهیر را نازل فرمود (حدیث الکساء عند اهل السنه) .
مطالب اخلاقی-احادیث موضوعی-نرم افزار مذهبی کــــــــــــــــلـیـــــ ـــــــــــک کـــــــــــنیــــــــد-دانلود نرم افزارهای مذهبی جاوا و آندروید ساخته شده توسط seyed yasin
بین شیعه امامیه متن خاصی از حدیث کساء به روایت از حضرت زهرا (ع) منقول است که در مجالس و محافل به قصد تبرک و توسل برای قضای حاجات و رفع مشکلات و شفای بیماران و دفع ناملایمات خوانده می شود و آثار شگفتی از آن به تجربه رسیده است، خلاصه آن متن بدین ترتیب است که: «رسول اکرم به دیدار دخترش فاطمه (س) آمد، بالاپوشی خواست و به روی خود افکند، امام حسن و امام حسین و امیرمؤمنان علیهم السلام یکی پس از دیگری از در وارد شده، عطر مخصوص رسول خدای را استشمام نموده، به سویش دویده، رخصت طلبیده، در زیر آن بالاپوش قرار گرفتند، آن گاه حضرت فاطمه نیز به آن جمع پیوست، و پیامبر برای آنان دعا کرد، پیک وحی فرود آمد، و آیه تطهیر را آورد، و از سوی خداوند تأکید نمود که خداوند جهان و هر چه در آن است را به طفیل وجود این خمسه طیبه آفریده است».
گروهی از دانشمندان شیعه رساله های مستقلی درباره اسناد حدیث کساء و اثبات اعتبار آن پرداخته اند که از جمله آنهاست: 1) سند حدیث کساء، از آیه الله مرعشی نجفی، چاپ 1356 ق؛ 2) آیه التطهیر فی الخمسه اهل الکساء، از محیی الدین موسوی غریفی، چاپ 1377 ق؛ 3) حدیث الکساء عند اهل السنه، از سید مرتضی عسکری، چاپ اول 1395 ق، و چاپ دوم با افزودن منابع شیعی، 1402 ق؛ 4) سند حدیث شریف کساء، از علی اکبر مهدی پور، چاپ 1410 ق. همچنین شرحهایی بر متن معروف حدیث کساء نوشته شده که از آن جمله است: 1) التحفه الکسائیه، از شیخ بافقی یزدی (م 1310 ق) ؛ 2) کشف الغطاء عن حدیث الکساء، از شیخ علی آل عبدالغفار کشمیری (م 1345 ق) . و نیز دهها تن از شعرای نامدار عرب و فارس و ترک و لر و اردو، حدیث کساء را به نظم درآورده اند.مشایخ فریدنی - دایرة المعارف تشیع، ج 6، ص 187
منبع : اندیشه قمو
-
آثار شگفت انگیز حدیث کسا
حدیث شریف کساء و آثار شگفت
حدیث شریف کساء که توسط بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده و جابر مستقیما از ایشان روایت میکند از گنجینه های ارزشمند شیعه چه در بعد اعتقادی و چه در بعد معنوی است از همین رو یکی از طرق حل مشکلات و سختی های شیعه در طول تاریخ خواندن و توسل پیدا نمودن به این حدیث شریف است.
فاضل ارجمند حضرت ایة الله حاج سید علی موحد ابطحی در همین راستا کتابی ارزشمند تالیف نموده اند که علاوه بر اثبات صحت این حدیث شریف، عنایات و کراماتی که از خواندن این حدیث شریف به وقوع پیوسته را نیز نقل نموده اند که در این تایپیک به مرور این داستانها را ذکر میکنیم.
-
1390/04/12, 21:26 #36
عنایت اهل بیت به جلسه حدیث شریف کساء
جناب آقای دکتر نوری مطلق در ارتباط با آثار و برکات حدیث کساء در زندگی شان چنین نقل کرده اند :
بیش از چهار سال است که شب پانزدهم هر ماه در منزل جلسه قرائت حدیث کساء برگزار می کنیم. علت انتخاب شب پانزدهم آن است که مرحوم پدرمان که از فضلای حوزه علمیه بودند به بزرگداشت یاد و خاطره اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام عنایت ویژه ای داشتند. به ویژه به مناسبت میلاد مسعود امام زمان عجل الله فرجه در نیمه شعبان مراسم باشکوهی برگزار می کردند. ما هم پس از رحلت ایشان آن برنامه را ادامه داده و خواندن حدیث کساء را در شب پانزدهم هر ماه قرار دادیم. از آغاز این برنامه تاکنون جلسه حدیث کساء در هر وضعیتی برقرار بوده است ، هر چند از نظر مالی در مضیقه قرار داشتیم. مواردی اتفاق افتاده که برای برپایی جلسه مجبور به قرض گرفتن شدیم ، ولی هیچ گاه برای ادای قرض به زحمت نیفتادیم و به برکت این جلسه هزینه ها به راحتی پرداخت شده است. در این مراسم سعی بر این بوده است که از شرکت کنندگان با مختصر شامی پذیرایی شود. در این چهار سال بارها اتفاق افتاده که مشکلات بزرگی که حل آنها از راه های معمولی برای ما و دیگر شرکت کنندگان جلسه ناممکن بوده حول و حوش برقراری جلسه حدیث کساء برطرف شده است و ما این عنایت را از لطف و توجه اهل بیت علیهم السلام به جلسه حدیث کساء می دانیم.
اما آنچه به طور خاص در زمینه آثار و برکات حدیث شریف کساء واقع شده آن است که : دو سال قبل ( سال 1382 ) برای جلسه ماه ذی قعده از برخی دوستان ، همسایگان و بستگان برای شرکت در جلسه دعوت کردیم ، اما کسانی که از آنها دعوت به عمل آمده بود هر یک به دلیلی موفق نشدند در جلسه شرکت کنند و به همین دلیل آن مجلس با جمع بسیار مختصر و به صورت بسیار غریبانه ای برگزار شد. این موضوع مرا غمگین ساخت و دلم شکست و از خداوند متعال و حضرات معصومین ، به ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها خواستم که عنایتی خاص به این جلسه داشته باشند که موجب دلگرمی ما شود. در آن جلسه همگی از حضرت حق ، توفیق زیارت کربلا را طلب کردیم. خدا شاهد است ماه بعد ( ذی حجه 1382 ) همه افرادی که در جلسه قبل حضور داشتند ، از پیر و جوان و کودک و زن و مرد بی آنکه با یکدیگر هماهنگی کرده باشند در کربلا بودند و این امر با وضعیت بحرانی عراق در آن زمان نمی توانست چیزی جز عنایت حضرات معصومین علیهم السلام باشد. نکته جالب دیگر آنکه در همان ایام سامرا بسیار ناامن بود و به کسی اجازه نمی دادند به زیارت امام هادی و امام عسکری علیهما السلام مشرف شود. حتی یکبار تا چند کیلومتری سامرا هم رفتیم ولی ما را بازگرداندند. شب پانزدهم ماه ذی حجه که شب میلاد امام هادی علیه السلام بود مراسم قرائت حدیث کساء را با همان جمع و با توجه به مشکلات و شلوغی های بین الحرمین و ممانعتهایی که به عمل می آمد برگزار و از آن امام همام توفیق زیارتشان را طلب کردیم. بحمدالله صبح روز پانزدهم ماه روز تولد امام هادی علیه السلام ، با همان جمع در قالب کاروانی عازم سامرا شدیم و توفیق زیارت امام هادی و امام عسکری علیهما السلام را پیدا کردیم و بعد از ظهر به کربلا بازگشتیم. پس از آن سایر افراد به ایران بازگشتند ، ولی ما و خانواده توفیق یافتیم عید غدیر را نیز در نجف باشیم و پس از آن به ایران بازگردیم.
پس از این عنایت ، دوستان ، بستگان و همسایگان با توجه بیشتری در این جلسه شرکت می کنند.
امید آنکه مجالس اهل بیت علیهم السلام هر روز رونق بیشتری یابد و همه ما توفیق پیروی از راه آن بزرگواران را پیدا کنیم.
داستان دوم: حل مشکل ازدواج و اشتغال! -
جناب حجت الاسلام معمار منتظرین ، بیش از 21 سال است که به لطف خدا و عنایات حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها صبحهای پنجشنبه در منزلشان جلسه حدیث کساء برپاست. ایشان در باب برپا داشتن حدیث کساء بسیار اصرار داشته و نکات ارزشمندی از راز و رمز این حدیث را در صحبتهای خود بیان می کنند. از جمله نکاتی که ایشان از حدیث کساء برداشت کرده اند آن است که در این حدیث حضرت فاطمه سلام الله علیها بی واسطه از گفتگوی خداوند با ملائکه و جبرئیل نقل حدیث می کنند و این امر نشان دهنده مقام والای حضرت زهرا سلام الله علیها است. از جمله خاطرات چشم گیری که ایشان درباره آثار شگفت حدیث کساء نقل می کنند این خاطره است :
یکی از دوستان ما که اهل زواره اصفهان بود برایم نقل کرد که دختری داشتم که سالها در جامعه الزهرای قم درس خوانده بود و مدرک کارشناسی الهیات داشت. خیلی دوست داشتم که همسری سید و با تقوا و از خانواده ای معتبر برای او پیدا شود. خواستگاران بسیاری هم برای دخترمان می آمد ولی هیچ یک از آنها این شرایط را نداشتند. نذر کردم که چهارده شب متوالی حدیث کساء را برای برآورده شدن این خواسته قرائت کنم. در چهاردهمین شب ، خانواده ای از تهران تماس گرفتند و خواستند که برای خواستگاری به منزل ما بیایند. آن شب خجالت کشیدم از خانواده داماد بپرسم آیا از سادات هستند یا نه ؟ به هر روی قراری گذاشته شد و آن خانواده همراه پدربزرگ داماد به خانه ما در زواره آمدند. در میان صحبتها پدربزرگ داماد گفت : خدمت رسیدیم تا دختر شما را برای آقا سید احمد کسائیان خواستگاری کنیم. همین یک جمله دربردارنده نشانه هایی بود از اینکه توسل به حدیث کساء مورد قبول قرار گرفته است. یکی آنکه آن خانواده از سادات بودند و مهمتر از آن نام خانوادگی آنان کسائیان بود و تماس آنها با خانواده هم در چهاردهمین شب نذر انجام گرفته بود.
به هر روی این ازدواج سر گرفت. پس از چندی دخترم برای ادامه زندگی به تهران رفت.. چند ماه گذشت. دخترم با خانواده تماس گرفت و گفت در این چند ماه هر چه دنبال کار گشته ام کاری پیدا نکرده ام ؛ من با داشتن مدرک کارشناسی الهیات از اینکه در خانه بنشینم خسته شده ام... من بار دیگر به حدیث کساء متوسل شدم. پس از چند روز دخترم تماس گرفت و گفت که مساله اشتغالم نیز با اوضاع کنونی اشتغال در شهر تهران درست شد. داستان از این قرار بود که فردای روزی که من حدیث کساء را به منظور حل مشکل دخترم خواندم ، دخترم به مجلس زنانه ای که در همسایگی او بوده می رود. دخترم می گفت مجلس خیلی سرد و بی حال بود و من که قبلا سابقه تبلیغ در اهواز داشتم و خداوند هم نفس گرمی به من داده بود از صاحبخانه برای خواندن روضه اجازه گرفتم. او هم اجازه داد و با روضه خوانی و صحبتهای من مجلس گرم شد. صحبتهای من با استقبال شرکت کنندگان روبرو شد. پس از پایان جلسه صاحب مجلس از من پرسید شما کجا ساکن هستید ؟ گفتم من همسایه شما هستم و به تازگی به تهران آمده ام و از جامعه الزهرای قم لیسانس الهیات گرفته ام. صاحبخانه از شغل من پرسید. در جواب گفتم در این چند ماه که به تهران آمده ام هنوز موفق به پیدا کردن شغل مناسبی نشده ام. در اینجا صاحبخانه که خود مدیر دبیرستان دخترانه ای بود از من خواست به عنوان معلم تربیتی در آنجا مشغول به کار شوم. جالب آنکه نام آن دبیرستان دخترانه نیز دبیرستان کساء بود.
-
پژوهشی در باب حدیث کساء
معرفت: برهان فضیلت
مسائل امام¬شناسی چنان نیست که تنها یک مسألة¬ اعتقادیِ جدا افتاده از سایر معارف و ساحَت ایمانی انسان باشد؛ بل که امری است متّصل به شبکة¬ معرفت دینی، که به تمام اجزای آن می¬پیوندد، هویَّت ایمانی را فرا می¬برد و تمامیَّت عرصة¬ شناختیِ انسان را تحت سیطرة اندیشة¬ والای ولایت الهی ارتقا می¬بخشد.
معرفت به مسایل امام¬شناسی با تکوین سعة¬ وجودی انسان و سعادت ابدی وی پیوند دارد. این معرفت، باید با تکیه بر وحی و برهان سَلیم، در روح آدمی ریشه دوانَد و در جان وی جوانه زَنـَد. از رهگذر معرفت به موضوعات متعدّدِ امام شناسی، آدمی بایست به سرمنزل اطاعت رسد و در نهایت به مقام و مرتبتِ فرازمندِ «تسلیم» و به سوی اسلام محض ره پوید. جنس معرفت به مسایل امام¬شناسی، از جنس دانستنی¬های عقلِ جُزوی -اَندیش نیست که تنها در اَنبانِ شناخت ذهنی آدمی جمع می گردد؛ بَل از جنس دانش و بینشی است که به نور می¬پیوندد و صاحب آن را به روشن-بینی و بصیرت معنوی می¬رساند؛ تمام شؤون حیاتش را درمی¬نوردد و ساحت اندیشگی و رفتاری را در پرتو خود فروغ می¬بخشد. درک فضایل رسول اعظم صَلَّی الله عَلَیْه وَ آله وَ سَلَّمَ و اهل بیت علیهم السَّـلام و وقوف بر مرتبتِ إلاهیِ آنان، موجب جَـلای دیده و صفای جان و سبب سیر در مسالک معنوی و صعود بر مدارج کمالات است. این معرفتِ رهایی¬¬بخش، دل مؤمن را از تیرگیِ گناهان و کَژ اندیشی¬ها می¬شوید و به سرچشمة¬ پاکی و سلامت روح رهنمون می¬شود. امیرمؤمنان علی علیه السَّـلام فرموده است: «المعرفة برهان الفضل»(2)
خدای متعال ما را به مودّت اهل بیت علیهم السلام دستور داده است. مودت؛ دوست صدیق و جان¬نثاری پایدار را می¬گویند.(3) معرفت به فضایل و مناقب آنان و مودّت بدان بزرگواران در طول حب الهی است و اهل معرفت بدان وسیله در منازل سلوک دینی گام می¬نهند و مراتب صعود را به سوی پروردگار طی می¬کنند. این روشن ضمیران، هرچند در میان مردمان می¬زیند، اما پیش از آن و بیش از آن خود را در محضر حضرت احدیت جلّت عظمته می¬بینند و در پرتو نور ولایت، آن اولیای معصوم الهی و ائمه¬ اطهار علیهم السلام را شاهد کردار و گفتار، پنهان و آشکار خود می¬دانند( ) و بدان سبب همواره در شکوه حضور الهی، در میانه¬ خوف و رجاء می¬زیند. از امام صادق علیهالسَّلام نقل شده است که فرمودند:
«العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله»(4)
اهل معرفت به ظاهر با مردم¬اند؛ ولی قلبشان متوجه خدای متعال است.
اهل ولایت از تهاجم نمی¬هراسند
هدایت یافتگان مکتب وحی و امامت، از زلال علوم برهانی معلمان آسمانی بهره¬مندند و از اغوی و کژتابی¬های معلمانی که خود در تار اندود اوهام گرفتارند و دیگران را نیز به گرداب گمگشتگی و ضلالت دعوت می¬کنند، دوری می¬گزینند، چه آنان در حصن امان ولایت ¬پناه یافته¬اند.
اهل معرفت ولایت هرگز از تهاجم فرهنگی کهنسال و دیرینه¬ مخالفان ولایت و دشمنان خداوند و عمال آنان متأثر نمی¬شوند؛ بلکه در پرتو انوار تابناک ولایت، سنت حسنه¬ معرفت اهل بیت علیهم السلام را با انقیاد و اطاعت از ایشان زینت داده و خود را از عوارض چرکین تهاجم فرهنگی می-پالایند و به سوی کمال معرفت رشد می¬کنند.
«قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ»(5)
ترجمه: رشد از قهقرا بازشناسانده شد؛ پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، به تحقیق به ریسمان محکم چنگ زده است که پارگی برای آن نیست و خدا شنوای دانا است.
آموختگان در مکتب ولایت
اهل معرفت ولایت این سلوک را از امامان معصوم خود آموخته¬اند؛ چنان¬که امیرمؤمنان علی علیهالسَّلام فرموده است:
«قلت: یا رسولَ الله فنَحنُ أفْضل أم المَلائکة؟ فقالَ: یَا عَلی! نَحنُ أفْضَلُ خَیْرِ خلیقة الله عَلَی بَسیطِ الأرْض و خیرة ملائکة الله المقربین؛ و کیف لاتکون خیراً منهم و قد سبقناهم الی معرفة الله و إلی توحیده؛ فبنا عرفوا الله و بنا عبدوا الله و بنا إهتدوا السبیل إلی معرفة الله.»(6)
«پرسیدم: ای رسول خدا، ما برتریم یا فرشتگان؟ فرمودند: ای علی ما برتر از آفریده¬های خدا بر گستره¬ زمین و از برگزیدگان فرشتگان مقرب درگاه خداوندیم؛ چرا برتر از آنان نباشیم، در حالی که به شناخت خدای تعالی و معرفت وحدانیّتش پیشی گرفتیم؛ آنان به واسطه¬ ما خدا را شناختند و به واسطه¬ ما خدا را بندگی و عبادت کردند و به واسطه¬ ما به راه شناخت خدا هدایت شدند.»
به اهل معرفت آشکار است که ارشاد و هدایت آن اصفیاء به معارف الهی و برگزیدگان در وفای به پیمان فطرت، مردمان را نیز به وفاداری به پیمان فطرت رهنمون ساخته و نعمتهای فراموش شدة خدا را در دلها زنده می-سازد. بر اثر انس دل به فضایل و معرفت آل محمد علیهم السَّلام صعود به مدارج کمال و شجره¬ طیبه¬ شرح صدر به درک حقایق و واقعیت¬ها به بار می¬نشیند و راه تعالی به مقامات عالی معرفت هموار می¬شود و صبر بر مشکلات مادی و گذشت از علقه¬های دنیوی آسان می¬گردد. امام صادق علیهالسَّلام راه¬یافتگان به اوج کمال معرفت را علوی نامیدند و فرمودند:
«المؤمنُ علویٌّ لأنَّه عَلاَ فِی الْمَعْرِفَة»(7)
یعنی: مؤمن علوی (عالی¬رتبه) است؛ زیرا او در معرفت به مقام عالی راه یافته است.»
بنابر¬این، انوار تابناک ولایت، تمام وجود مؤمن را فرا می¬گیرد و از درخشش فضایل اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السَّلام روح و روانش صفا و آرامش می¬یابد و توان تمییز حق از باطل و صواب از ناصواب در دلش متبلور می-گردد و به هر چیز با فراست می¬نگرد. امام رضا علیهالسَّلام می¬فرماید:
«إتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله»(8)
یعنی: «از فراست مؤمن بپرهیزید؛ که همانا او با نور خدا می¬نگرد».
مؤمن، با این فراست هرگز آخرتش را با زندگی زودگذر معامله نمی¬کند و در فرصت کوتاه عمر محدود خود، از پرداختن به اموری که تباه کنندة¬ عمر و سرمایة¬ آخرت است، پرهیز می¬کند؛ زیرا با نور معرفت ولایت همه¬ برنامه¬ زندگی¬اش هدفمند گشته و ملاک انتخابش سود آخرت می¬شود؛ در اوج صفا و نورانیت دل، ولایت و فضایل اهل بیت صلوات الله علیهم و برائت از دشمنان آن ها در قلب او همواره افزون می¬گردد و از کج¬اندیشی و الهامات شیطانی در امان می¬ماند و هرگز به خود اجازه¬ ابراز آنچه سوژه و بهانه تبلیغی به دشمنان آل محمد صلوات الله علیهم است، نمی¬دهد و دل و جان عاشقان ولایت و تربیت شدگان مکتب قرآن و عترت را جریحه¬دار نمی¬سازد.
در قلب اهل ولایت، دشمن جایگاهی ندارد
امام باقر علیهالسَّلام در تفسیر آیه¬ کریمه¬:« ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِهِ»(9) از امیرمؤمنان علی علیهالسَّلام نقل می¬کند که فرمود:
« لایجتمع حبّنا و حبّ عدوّنا فی جوف إنسان، إنّ الله لم یجعل لرجل من قلبین فی جوفه، فیحبّ هذا و یبغض هذا، فأمّا محبّنا فیخلّص الحبّ لنا کما یخلّص الذَّهَب بالنَّار لا کَدِرَ فیه، فَمَنْ أرَادَ أ¬نْ یعلم حبّنا فلیمتحن قلبه، فإن شارکه فی حبّنا حبّ عدوّنا فلیس منّا و لسنا منه و الله عدوّهم و جبرئیل و میکائیل «والله عدوّ للکافرین» (10).
«محبّت ما خاندان(=آل محمد)، با محبّت دشمنان ما در درون انسانی هرگز جمع نمی¬گردد؛ خداوند برایش در درون او دو قلب قرار نداده است که یکی را دوست بدارد و با دیگری دشمنی بورزد. دوست ما دوستی خود را در حق ما خالص می¬گرداند، چنان که آتش طلا را خالص می¬سازد. پس هر کس بخواهد بداند دوست ما است، دلش را آزمایش کند؛ اگر در دوستی ما، دشمن ما را شریک سازد، نه او از ما است و نه ما از اوییم و خداوند و نیز جبرئیل و میکائیل دشمن اویند و خداوند دشمن کافران است».
آنان که از زلال کوثر قرآن کریم و آموزه¬های حیات¬بخش ائمه¬ اطهار علیهم السَّلام بهره¬ای دارند، باید به نیکی مقام ارجمند آن بزرگواران را دریابند و برای احیای امر الهی در جوامع بشری، جایگاه والا و معارف بلند و روشن آنان را در تیره¬گون دنیای امروز بگسترند و آوای رستگاری آنان را به جان¬های آماده بفهمانند.
ایفای وظیفه در برابر مزدوران فرهنگی
معرّفی فضائل ائمة¬ هُدی علیهم السَّـلام آن گاه بیشتر ضروری می¬نماید که بدین نکته¬ حسرت¬بار توجه کنیم که در ادوار مختلف تاریخ اسلام پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عشیره¬ مدارانِ اُمَوی و سایر زورمندان زَرپرست که از همه¬ هستی و حیات انسانی، جز ظاهر نتوانستند ببینند و جز بنا نهادن کاخ¬های تمتُّع و هوس آرمانی نداشتند و آموزه¬های جاودان را تاب نیاورده و حتی گوشه¬هایی ناچیز از فضایل آنان را خطری ریشه¬کن در برابر خواسته¬های دنیوی خود می¬دیدند. از این رو، تا آنجا که در توان داشتند با تبلیغات پردامنه در اذهان مردمان بی¬خبر، بر تصویر ملکوتی آنان چنگ انداختند و به انکار تمام فضایل آنان کمر بستند و به مدد زر و زور خویش، مزدورانی فرهنگی را بر این کار گماشتند و اوراق تاریخ را به ناروا آلودند. این اقدام ضدّ خرد و ایمان آنان تنها بدین میزان محدود نماند و تمام عرصه¬های معارف دینی، از توحید نبوّت و امامت و معاد تا فروع احکام دینی، را تحریف کردند و در آینه¬ زنگار بستة¬ خود کژتاب کردند.
برای زدودن این تحریفات، مجاهدتی علمی بایسته است و وظیفه¬ عالمان دینی است که بر آن همّت گمارند. ما در این نوشتار تنها به بررسی یکی از بی¬شمار فضایل آن بزرگواران که در جریان حدیث کساء و نزول آیه¬ تطهیر بدان اشاره شده است، می¬پردازیم؛ واقعه¬ای که از جمله حوادث روشنگری است که اندیشه و شیوه¬ی رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم را برای تداوم هدایت و رهبری مسلمانان و جامعه¬ اسلامی نشان می¬دهد.
یکی از وظایف مهم تربیت شدگانِ قرآن و عترت، شناخت درست مقام و فضیلت اهل بیت صلوات ¬الله¬ علیهم و شناخت موارد تهاجم فرهنگی علیه آن اصفیای پروردگار و فضایل آنها است. تهاجم فرهنگی بر قرآن و عترت تازگی ندارد و دیرینه و کهنسال است که البته اختصاص به مورد خاص ندارد. بلکه در تمامی مسائل اعتقادی توحید، نبوت، معاد و امامت و نیز در فروع دین جریان دارد. بررسی هر کدام این موارد فرصتی طولانی را می¬طلبد که این مختصر گنجایش تمام آن را ندارد. بل که موضوع پژوهش و تحقیق این نوشته، فضیلتی از فضایل اهل بیت صلوات الله علیهم، حدیث کساء و نزول آیه¬ تطهیر است.
اهمیت حدیث کساء
رویداد نزول آیه¬ تطهیر و صدور حدیث کساء از استثنایی¬ترین حوادث روشنگر و رکنی از ارکان هدایت و رهبری در تاریخ زندگی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. آنچه انسان را به حقیقت این واقعیت عقیدتی( ) نزدیک می¬کند، دقت و تأمل بی¬هیچ گونه پیش داوری در متن واقعه¬ کساء و آیه¬ تطهیر و احادیثی است که در تبیین آن از ائمه¬ اطهار صلوات الله علیهم وارد شده است. فضای خاص این رویداد و اجتماع پنج تن اصحاب کساء در زیر کساء و نزول آیه¬ کریمه به روشنی اثبات می¬کند که ارتباطی ناگسستنی بین آن دو است که دل¬های آزاد اندیشان را تا روز واپسین به عظمت و اهمیت این واقعه در معرفی پیشوایان آینده¬ جامعه¬ اسلامی و تحکیم بنیان رهبریت اسلام و مسلمین معطوف داشته و با برجسته¬ترین خصایص و فضایل اهل بیت علیهم السلام آشنا می¬گرداند.
بین نزول آیه¬ تطهیر و اجتماع اصحاب کساء پیوندی ناگسستنی وجود دارد؛ چنان¬که در اکثر روایات وارده در تفسیر آیه¬ تطهیر بیان شده است.( ) نقل تاریخی کامل رویداد کساء مهم نیست؛ بلکه مهم تحلیل اعتقادی آن است که دو نتیجه¬ با عظمت دارد و از احادیث متواتر وارده در تفسیر این حدیث از طریق شیعه و سنی روشن می¬شود:
1) آیه¬ تطهیر رکنی از ارکان رهبری امت اسلامی است.
2) خدای تبارک و تعالی هیچ ¬یک از انبیاء و اولیای خود را، به جز اصحاب کساء به چنین عنوان ملکوتی معرفی نفرموده است.
در اهمّیت و جَلالت این واقعه همین بس که به اتّفاق محدِّثان و مفَسِّران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ماه¬ها بعد از این رویداد خود شخصاً به تبلیغ آن می¬پرداخت و هر سپیده ¬دم به در خانه¬ فاطمه¬ زهرا علیها السَّلام رفته و می¬فرمود:
«السَّلامُ علیکُم أهلَ البَیتِ وَ رَحْمة الله وَ بَرَکَاتُهُ، « إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»(11)
«سلام و رحمت خدا و برکات او بر شما ای اهل بیت؛ همانا خدا می¬خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و به کمال پاکی پاک گرداند.»
رابطه حدیث کساء با نزول آیه¬ تطهیر
عَن اُمّ سَلَمَة زَوْجَة النَّبی صلی الله علیه و آله و سلم:
«أن رسول الله کان فی بیتها على منامة لها علیه کساء خیبری فجاءت فاطمة ببرمة فیها حریرة فقال رسول الله ادعی زوجک و ابنیه حسنا و حسینا فدعتهم فبینما هم یأکلون إذ نزلت على النبی هذه الآیة إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.
قالت: فأخذ رسول الله بفضل الکساء فغشاهم إیاه؛ ثم قال: اللهم هؤلاء أهل بیتی و خاصتی فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا. قالها النبی صلی الله علیه و اله ثلاث مرات. فأدخلت رأسی فی الکساء فقلت: یا رسول الله و أنا معکم فقال إنک إلى خیر.»(12)
اُمّ ¬سَلَمَه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گوید:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خانه¬اش بر خوابگاهش زیر کسای خیبری بود که فاطمه علیها السَّـلام دیگ کوچکی که در آن حریره بود، برای پدرش آورد؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: شوهر و دو پسرت حسن و حسین را فرابخوان. فاطمه علیهاالسَّـلام آنان را فراخواند. بعد از اجتماع همگی به خوردن آن مشغول شدند که در این هنگام آیه¬ « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» بر پیامبر نازل شد. اُمّ سَلَمَه ادامه می¬دهد: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم زیادی کساء را گرفت و با آن آنان را پوشاند. بعد دست خود را از زیر آن بیرون آوردند و به سوی آسمان اشاره کردند و فرمودند: «خدایا اینان اهل بیت من و خاصّان من¬اند؛ پس از آنان آلودگی را دور کن و هر چه کاملتر پاکشان گردان.» این دعا را پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سه بار تکرار فرمود. من سرم را به درون کساء بردم و گفتم: یا رسول الله من نیز با شمایم؟ فرمودند: تو به سوی خیری.»
به روایت عَمرَه¬ همدانیه، اُمّ¬سَلَمَه ¬گفت:
پیامبر در پاسخ من فرمود: تو از زنان صالح من هستی؛ ولی اگر می¬فرمود: بلی، برای من از هر آن چه خورشید بر آن می¬تابد و فرو می¬نشیند، بهتر بود.(13)
تواتر حدیث کساء
خبر متواتر آن است که شمار بسیاری از افراد به گونه¬ای آن را هماهنگ نقل کنند که هماهنگی و اتفاق نظر آنان به دروغ ممکن نباشد.(14) حدیث کساء از جمله¬ احادیثی است که متواتر نقل شده است. در هر عصری، افراد زیادی از بزرگان شیعه و اعاظم اهل سنت با استناد به مدارک کافی اجتماع پنج تن اصحاب کساء را در زیر کساء و دعای پیامبر را در حق آنان و آمدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به در خانه¬ فاطمه¬ زهرا علیها السلام را نقل کرده¬اند.
بعد از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم تبلیغ این رویداد توسط امیرالمؤمنین علی علیهالسَّلام و امام حسن مجتبی علیهالسَّلام و امام حسین علیهالسَّلام و بنابر روایت جابر بن عبدالله، فاطمه¬ زهرا علیها السلام که از اصحاب کساء است و نیز از سایر ائمه¬ اطهار علیهم السلام متواتر نقل شده است و به هر حال در نزد اعاظم شیعه و حتی بسیاری از علمای اهل سنت تواتر این حدیث ثابت و تردید ¬ناپذیر است.
تأکید بزرگان بر تواتر حدیث کساء
دانشمندان بزرگ شیعه نیز به تواتر این حدیث تصریح داشته¬اند؛ از جمله:
1) علامه¬ حلی رحمة الله علیه می¬نویسد:
به اجماع مفسران و جمهور [علمای عامه] مثل احمد بن حنبل و دیگران، آیه¬ تطهیر در شأن رسول خدا، علی و فاطمه ، حسنین صلوات الله علیهم نازل شده است.(15)
2) شیخ مفید رحمة الله علیه در بحث با فردی به نام کرابیسی می¬گوید:
مخالف و موافق نقل کرده¬اند که این آیه در خانه¬ ام¬سلمه سلام الله علیه نازل شده و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در آن خانه بود و علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام با او بودند. آنان را با کسای خیبری پوشانیدند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل بیتی» [خدایا اینان اهل بیت من¬اند]. در آن حال خداوند آیه¬ تطهیر را نازل کرد و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آیه را بر آنان خواند. ام¬سلمه سلام الله علیها عرض کرد: یا رسول الله، آیا من از اهل بیت تو نیستم؟ آن بزرگوار فرمودند: تو به سوی نیکی هستی. ولی نفرمودند که تو از اهل بیت من هستی. حتی اصحاب حدیث روایت کرده¬اند: درباره¬ آیه¬ تطهیر از عمر پرسیدند؛ گفت: از عایشه سؤال کنید. عایشه نیز گفت: آن آیه در خانه¬ ام¬ سلمه نازل شده، از او بپرسید؛ بهتر از من می-داند.(16)
3) محدث خبیر، مرحوم حاج شیخ عباس قمی می¬گوید:
از این که جابربن عبدالله انصاری حضرت حسین علیهالسَّلام را به خامس اصحاب کساء توصیف کرده، معلوم می¬شود که این لقب از القاب معروفه¬ آن حضرت بوده و حدیث اجتماع خمسه¬ طیبه علیهم السلام تحت کساء از احادیث متواتر است که شیعه و سنّی آن را روایت کرده¬اند.(17)
4) صاحب تفسیر کنز¬الدقائق بعد از نقل روایات بسیار در تفسیر آیه¬ کریمه می¬نویسد:
تخصیص اهل بیت به آل محمد صلوات الله علیهم از طریق خاصه و عامه متواتر است و روشن شد که دلیل آن اجماع نیست، بل که احادیث متواتر است.(18)
5) مفسِّر عالی¬قدر، شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیر این آیه می¬نویسد:
و این خطاب مردان را باشد، نه خطاب با زنان. و نیز اخبار متواتره که مخالف و موافق روایت کرده¬اند از ابوسعید خدری که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: این در حق پنج کس آمده است: من، علی، فاطمه، حسن و حسین»(19).
6) علاّمه سیّد شرف¬الدّین می¬نویسد:
بدون شک اهل بیتی را که خدای متعال از آنان آلودگی¬ها را دور کرده و به نص آیه¬ تطهیر، هر چه کامل¬تر پاکشان کرده، جز پنج تن اصحاب کساء نیستند و این به روشنی افضلیت آنها را بر هر آنچه روی زمین و زیر سایه¬ آسمان است، اثبات می¬کند؛ زیرا آنان عبارت¬اند از: برادرش علی بن ابی¬طالب علیهالسَّلام که به نص قرآن در آیه¬ مباهله، نفس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است؛ فاطمه علیها السلام پاره¬ تنش که خدا به غضب او غضب می-کند و به رضای او راضی می¬شود و دو ریحانه¬اش حسنین علیهما السلام سید جوانان اهل بهشت¬اند. با این دلایل محکم و روشن معلوم می¬شود که آن پنج تن مشمول آیه¬ تطهیرند و کسی از فرزندان آدم در این فضیلت با آنان شریک نشده و احدی در این عالم زیر کساء به آنان ملحق نگشته است. در این خصوص کلام رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کافی است که فرمودند: «أنزلت هذه الآیة فی خمسة: فیّ و فی علی و الحسن و الحسین و فاطمة» [این آیه درباره¬ پنج نفر نازل شده است: من، علی، فاطمه، حسن و حسین ] و به اجماع اهل قبله از تمام مذاهب اسلامی آیه¬ تطهیر در خانه¬ ام¬سلمه نازل شده است و پس از آن با اجتماع و قرار دادن خود، علی، فاطمه و حسنین در زیر یک پوشش و دعا در حق آنان، ایشان را از همه¬ اُمّت برگزید.(20)
5) آیة ¬الله صافی گلپایگانی در این باره می¬نویسد:
بر حسب احادیث متواتر و مشهور میان شیعه و سنی، آیه¬ تطهیر در مورد اجتماع پنج تن شخصیت ممتاز عالم آفرینش در زیر کساء و دعا و صلوات پیغمبر که بر آنها دفعات متعدد در منزل پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و در خانه¬ فاطمه علیها السلام و در حجره¬ ام¬ سلمه و بعض اماکن دیگر اتفاق افتاده، نازل شده است.(21)
تشکیک در سند حدیث کساء
چنان که آمد تواتر حدیث کساء مورد اتفاق شیعه و سنی است؛ جز نزد عده¬ای که برای حفظ شأن خلفای خود از جاعلان حدیث درباره بنی¬امیه تقلید می¬کنند. اما نویسنده¬ کتاب در پژوهش سند این حدیث می¬نویسد:
این رویداد از نظر سند هیچ¬گونه خدشه¬ای را نمی¬پذیرد و محدثان بزرگ، آن را در کتب معتبره¬ خود نقل کرده¬اند و این حدیث اصطلاحاً مستفیض است.(22)صدر و ذیل این گفتار ناسازگار است؛ زیرا حدیث مستفیض از اقسام خبر واحد است و مترتب بر خبر واحد جز ظنّ نیست و ظنّ در معرض خدشه است. مستفیض خواندن حدیث کساء تازگی ندارد و نعمت الله صالحی نجف¬آبادی در مقاله¬ای در سال 1338ش چنین ادّعایی را مطرح کرده است:
« بنابر آن چه گفتم که قصّه¬ کساء در خلوت اتفاق افتاده، سند حدیث کساء متواتر نیست؛ زیرا ناقلان اصلی آن منحصر به اصحاب کساء و ام¬سلمه (و بنابر احتمالی عمرو بن ابی¬سلمه) است و کسی را ندیده¬ام که در میان اصحاب کساء این قصه را از رسول خدا و فاطمه نقل کرده باشد».( ) از این رو باید گفت راویان اصلی حدیث کساء چهار تن هستند: امام علی، امام حسن، امام حسین و اُمّ¬سَلَمه؛ چنین حدیثی را در اصطلاح «مستفیض» می¬گویند.(23)
کج اندیشی، موجب جرأت دشمن
بطلان این گفتار و کج اندیشی در آن از جهاتی چند آشکار است:
الف) ادعای مقاله نسبتی بی¬ادبانه به صدیقه¬ طاهره علیها السلام و ام¬سلمه بانوی بزرگوار پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم است و مستفیض خواندن حدیث با توضیح وی معنایی جز خدشه در عصمت امامان و نفی آن ندارد؛ زیرا بر آشنایان به علم درایة الحدیث و دانش رجال الحدیث (حتی مبتدیان آنان) پوشیده نیست که تقسیم اخبار و احادیث معصومان علیهم السلام به متواتر و واحد و بخش بندیِ خبر واحد به مستفیض و غیر آن به اعتبار راویان از معصومان است تا صحت احادیث و وثاقت راویان معلوم گردد، نه صحت نقل خودِ معصوم. ساحت مقدّس آن برگزیدگان از این اصطلاحات منزّه است؛ زیرا اگر این اصطلاحات آنان را نیز فرا¬گیرد، ارکان دین خدا بی¬اعتبار می¬شود و برای دشمنان اهل بیت ابزار نقد می¬گردد؛ چرا که او می¬تواند مدعی شود بالاتفاق کسی به غیر از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از وحی و نزول قرآن خبر ندارد با سرایت دادن آن اصطلاح و ابلاغ آن توسط رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از مصادیق خبر واحد می¬گردد. بدلیل عصمت و مقام نبوت و رسالت آن حضرت توهم تسری آن اصطلاح آشکارا باطل است و همچنین است درباره امامان معصوم علیهم السلام؛ در حالی که امامان بعد از امام حسین علیهالسَّلام احادیث بسیاری را از پیامبر و امیرالمؤمنین و فاطمه¬ زهرا صلوات الله علیهم نقل کرده¬اند که همه¬ آنها خبر واحد و مرسل به شمار آمده و ظنی یا حتی بی¬اعتبار خواهند شد. درباره¬ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هیچ¬کس، چه شیعه و چه سنی، این نسبت را روا نمی¬دارد. شاید علماء اهل سنت، که مطابق مذهبشان منکر عصمت امامان شیعه¬اند، جریان این اصطلاحات را درباره¬ آن بزرگواران جایز بدانند، اما شیعیان چون ¬در مکتب قرآن و عترت تربیت شده اند ، چنین نسبتی را هرگز جایز نمی¬دانند؛ چرا که آشکارا با عقاید و باورهایشان تَضاد دارد.
ب) حتی خود کسانی که این خبر را مستفیض قلمداد کرده¬اند، اقرارداشته-اند که این حدیث انکار ناپذیر است. البته صالحی نجف¬آبادی در جزوه¬ای که دربارة حقیقت توبه است، می¬نویسد:
«[این حدیث] متواتر است؛ اگر چه قضیه کساء در خلوت واقع شده، بعداً مردم دیگر این قضیه را از حضرات معصومین یعنی خود اصحاب کساء و هم چنین از ام¬سلمه شنیده و برای دیگران نقل کردند و ناقلان آن به قدری زیاد هستند که از نقل آنان یقین حاصل می¬شود.(24)
مؤلّفِ¬«پژوهشی در حدیث کساء» از دیدگاه های
نعمت الله صالحی نجف¬آبادی اثر پـذیـرفته است!!
صالحی نجف¬آبادی بعد از ادّعای مستفیض بودنِ حدیث کساء، در همان مقاله می¬نویسد:
«ولی ناگفته نماند که قراین زیادی در کار هست که کسی که به تاریخ آشنا باشد، در وقوع این قضیه هیچ¬گونه تردیدی نمی¬کند و این قضیه بعداً به قدری معروف شد که آن روز را روز کساء گفتند و رسول خدا و علی و فاطمه و حسنین به اصحاب کساء ملقب گشتند. این بود اصل و ریشه داستان کساء».(25)
نویسنده¬ «پژوهشی درباره¬ حدیث کساء» همان مطلب را با اِعمال تغییراتی مختصر در عبارت و باز پس از ادّعای مستفیض بودن روایت می¬آورد:
« به هر حال، قراین بسیاری وجود دارد که اگر کسی با تاریخ اسلام آشنا باشد، نمی¬تواند در وقوع این رویداد تردید کند. این رویداد در جامعه¬ اسلامی به قدری معروف شد که روز وقوع آن روز کساء نامیده شد و پنج تن پاکی که مشمول عنایت الهی در آن روز شدند، به «اصحاب کساء» ملقب گردیدند.(26)
این نکته نشان می¬دهد که نویسنده بر اساس استدلال صالحی نجف¬آبادی حدیث کساء را مستفیض می¬داند و به هر حال، مستفیض خواندن حدیث کساء جز انکار عصمت اصحاب کساء بر هیچ پایه¬ای استوار نخواهد بود؛ اَعاذَنا الله من زلل الاقدام.
دلایل اختصاص عنوان اهل بیت به خاندان وحی
به صراحت احادیث بیانگر رویداد کساء، نزول آیه¬ مبارکه¬ تطهیر بعد از اجتماع رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و علی امیرالمؤمنین و فاطمه و حسنین صلوات الله علیهم اجمعین در خانه ¬اُمّ سَلَمه میباشد و عنوان «اهل البیت» به آن خاندان وحی تفسیر شده است.
نزول آیه¬ کریمه تطهیر بیانگر طهارت و عصمت «اهل بیت» در مرتبه¬ای والاتر از عصمت سایر اولیای الهی است و نزول آن در استمرار دین پیامبر اسلام نقش تعیین کننده دارد. حکمت، صدق و امانت¬داری آن حضرت که به گواهی قرآن کریم: «وَ مَا یَنطِقُ عَن الْهَوَی إن هُوَ إلاَّ وَحْیٌ یوُحَی»(27) گفتارش جز وحی و امر الهی نمیباشد، ایجاب می¬کند که مصادیق اهل بیت علیهم السلام را به درستی و کامل نشان دهد. به همین سبب است که می-بینیم اولین مبلغ فضیلت رویداد کساء و نزول آیه¬ تطهیر در تبیین عصمت اهل بیت صلوات الله علیهم خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میباشد که با تجمیع مخاطبین آیه¬ شریفه در زیر کسا و بعد از خواندن آیه تطهیر، با دعا کردن در حق آنان:
«اللهم هؤلاء اهل بیتی فأذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیراً»(28)
به طور شفاف آشکار ساخت کسی جز آن پنج تن در عصر نزول آیه، مفهوم شریف « اهل بیت» بر او صدق نمی کند. این امر ناشی از یک محبت غریزی به خانواده نیست؛ بلکه محبت و علاقهاش به علی و فاطمه و اولاد پاک آنها در حیطه رسالت آن بزرگوار بوده؛ چنان که امام زین العابدین علیهالسَّلام در این زمینه میفرماید:
«و حارب فی رضاک اسرته و قطع فی احیاء دینک رحمه و اقصی الادنین علی حجودهم و قرب الاقصین علی استجابتهم لک و والی فیک الابعدین و عادی فیک الاقربین.»(29)
«و در زنده نگه داشتن دین تو از خویشانش برید و بیگانگان را به پذیرفتن دین تو به خود نزدیک نمود و در راه تو با دورترینها دوستی کرد و برای رضای تو با نزدیکترین خویشانش دشمنی کرد».
بنابر این، «اهل بیت» که در این آیه خدای متعال به طهارت و منزّه بودن آنان از هرگونه پلیدی گواهی داده، جز خاندان و عترت هدایتگر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمیباشند.
(نقل از سایت استاد جعفر فاضل)
.: Weblog Themes By Pichak :.