***نسیم معرفت***
بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یَأَیهَا النَّاس اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِى خَلَقَکم مِّن نَّفْسٍ وَحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهَا زَوْجَهَا وَ بَث مِنهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِى تَساءَلُونَ بِهِ وَ الاَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً
ای مردم! از ( مخالفت ) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را ( نیز ) از جنس او خلق کرد و از آن دو ، مردان و زنان فراوانی ( در روی زمین ) منتشر ساخت. و از خدایی بپرهیزید که ( همگی به عظمت او معترفید و ) هنگامی که چیزی از یکدیگر می خواهید ، نام او را می برید! ( و نیز ) ( از قطع رابطه با ) خویشاوندان خود ، پرهیز کنید! زیرا خداوند ، مراقب شماست.(آیه 1 از سوره نساء)
نکته هایی از آیه 1 از سوره نساء
2 . ادای حقوق یکدیگر ، تقسیم عادلانه ارث ؛ حمایت از یتیمان ، رعایت حقوق دیگران و غیره از مسائلی است که در این سوره به آنها اشاره شده است و اینها اموری هستند که بدون پشتوانه ی تقوا و پرهیزکاری به جایی نمی رسند ، لذا این سوره که مملو از مسائل مختلف اجتماعی می باشد با دعوت به تقوا آغاز می شود : « یاأیّها النّاس اتّقواربّکم » ( ای مردم ! از پروردگارتان بپرهیزید. )
3 . و به خاطرهمین عمومیّت موضوع است که از واژه ی ( ربّ ) استفاده شده است.
4 . در این آیه به صفت آفرینندگی خداوند اشاره می کند که همه ی بشر را از یک مرد و زن خلق کرد. و این سخن ریشه در وحدت اجتماعی دارد. « الّذی خلقکم من نفس واحدة » ( کسی که همه ی شما را از یک نفس واحد پدید آورد. )
طبق این سخن امتیازات و افتخاراتی که برخی برای خود درست کرده اند از قبیل امتیازات نژادی ، زبانی ، منطقه ای و مانند آن که امروزه منشأ هزار گونه گرفتاری در جامعه هاست ، همه نادرست است و نباید در یک جامعه وجود داشته باشد.
5 . منظور از نفس واحدة در این آیه حضرت آدم علیه السلام است که به عنوان پدر همه ی انسانها معرفی شده است و احتمال این که منظور ، وحدت نوعی بشر باشد از ظاهر آیه به دور نیست.
6 . بعضی از مفسّران درباره « و خلق منها روجها » چنین تعبیر کرده اند که همسر آدم ( حوّا ) از یکی از دنده های آدم آفریده شده و ضمیر ( ها ) در « منها » به آن بر میگردد. (1 )
در فصل دوم از « سفر تکوین » تورات نیز به این معنی تصریح شده است. (2 )
ولی با توجه به سایر آیات قرآن هر گونه ابهامی از این تفسیر برداشته می شود و معلوم می شود که منظور از این عبارت این است که : خداوند همسر آدم را از جنس او ( جنس بشر ) آفرید.
( در آیه 21 سوره « روم » می خوانیم: « و من آیاته أن خلق من أنفسکم أزواجا لتسکنوا إلیها » : « از نشانه های قدرت خدا این است که همسران شما را از جنس شما آفرید تا به وسیله آنها آرامش بیابید. »
و در آیه 72 سوره « نحل » می خوانیم : « و الله جعل لکم من أنفسکم أزواجا » : « خداوند همسران شما را از جنس شما آفرید. » )
معنی این آیات این است که خداوند همسران شما را از جنس شما قرار داد ، نه از اعضای بدن شما.
7 . طبق روایتی که از امام باقر علیه السلام در « تفسیر عیاشی » نقل شده ، خلقت حوّا همسر آدم از یکی از دنده های آدم ، شدیدا تکذیب شده و تصریح گردیده که حوّا از باقی مانده خاک آدم آفریده شده است. (3)
8 . از جمله « و بثّ منهما رجالا کثیرا و نساءا » چنین تعبیر شده که نسل فرزندان آدم و همسرش تنها از طریق همین دو نفر تکثیر شده اند و هیچ کس دیگری در آن دخالت نداشته. با توجه به این آیه فرزندان آدم ( خواهران و برادران ) با یکدیگر ازدواج کرده اند ، زیرا اگر آنها با یکیدگر ازدواج نکرده باشند آوردن ( منهما ) معنایی ندارد.
این موضوع چندان عجیب نیست زیرا در آن زمان چنین ازدواج هایی مباح بوده و هنوز حکم تحریم ازدواج خواهر و برادر نازل نشده بود.
9 . از عبارت « و اتّقوا الله الّذی تساءلون به » ( از خدایی بپرهیزید که در نظر شما عظمت دارد و به هنگامی که می خواهید چیزی از دیگری طلب کنید نام او را می برید. ) چنین برداشت می شود که درخواست از دیگران مربوط به همان روابط اجتماعی می شود و بسیاری از ما در چنین حالاتی نام خداوند را بر زبان جاری می سازیم و تعهّدی که در مقابل عظمت خالق خود داریم را به یکدیگر گوشزد می کنیم. خداوند در چنین ارتباطاتی بنده را سفارش به تقوای الهی می کند. زیرا تقوا نقش بسزایی در ساختن زیر بنای یک جامعه سالم دارد.
10 . در ادامه می فرماید: « و الأرحام » ( و از قطع پیوند با خویشاوندان خود بپرهیزید. ) در اینجا کلمه « الأرحام » عطف بر « الله » است. و به همین دلیل در قرائت معروف منصوب خوانده شده است. بنابراین معنی آن چنین می شود: « و اتّقوا الأرحام ».
می توانیم از ذکر « أرحام » پس از تقوای خداوند چنین برداشت کنیم که خداوند به صله رحم اهمیت بسیاری داده است تا آنجا که سفارش به این امر را بعد از نام خود آورده است.
از طرفی اشاره به مطلبی دارد که در آغاز آیه ذکر شده و آن این است که شما همه از یک پدر و مادرید و در حقیقت تمام فرزندان آدم خویشاوندان یکدگرند و این پیوند و ارتباط ایجاب میکند که شما نسبت به تمام انسان ها از هر نژاد و هر قبیله ای همانند بستگان خود محبّت بورزید.
11 . در آخر آیه فرموده: « أنّ الله کان علیکم رقیبا » ( خداوند همواره مراقب شماست. )
« رقیب » در اصل به کسی می گویند که از محل مرتفعی به اوضاع نظارت کند. و سپس به معنی حافظ و نگهبان چیزی آمده است ؛ زیرا نگهبانی از لوازم نظارت است. بلندی محل رقیب ممکن است از نظر ظاهری بوده باشد که بر مکان مرتفعی قرار گیرد و نظارت کند و ممکن است از نظر معنوی بوده باشد.
تعبیر به فعل ماضی « کان » در این جمله برای تأکید است.
**نکته های فوق الذکر برگرفته از تفسیر نمونه ذیل آیه 1 از سوره نساء می باشد.
**********************
(1) . « من لا یحضره الفقیه » ، ج 3 ، ص 380 ، و ج 4 ، ص 326 ـ انتشارات جامعه مدرّسین .
« وسائل الشیعه » ، ج 26 ، ص 287 و 288 ، چاپ آل البیت.
« بحار الأنوار » ، ج 11 ، ص 100 و ج 46 ، ص 352 ، و ج 56 ، ص 93 و ...
(2) . در « سفر پیدایش » باب دوم شماره 21 و 22 می خوانیم: « و خداوند خدا خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دنده هایش را گرفت و گوشت در جانش پر کرد * و خداوند خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد. »
(3) . تفسیر عیاشی ، ج 1 ، ص 216 ، چاپخانه علمیه تهران.
« من لا یحضره الفقیه » ، ج 3 ، ص 379 و 380 و ج 4 ، ص 326 و 327 . انتشارات جامعه مدرسین.
« بحار الأنوار » ، ج 11 ، ص 116 و 220 و 221 و 222 .
http://www.askquran.ir/thread7846-3.html
***نسیم معرفت***
تفسیر دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان
چگونه رضایت خداوند را جلب کنیم ؟
ارزش هر طاعت به مقبولیت آن است. تا نماز ما قبول نشود ارتقا نمییابد و بالا نمیرود تا روزه ما پذیرفته نشود اثرگذار نیست قبول اعمال به نیت و اخلاص و تقید و عبودیت در برابر خداست.
سی روز روزه گرفتیم و نماز به پا داشتیم امروز از او میخواهیم روزهمان را مقرون به شکر و قبول قرار دهد آن گونه که او و رسولش از آن راضی باشند.
آری، خداوند روزهای را ارزش مینهد و میپذیرد که آمیزهای از پرهیز و ایمان باشد. در این حال شکر و سپاس الهی نسبت به عبادت بنده، همان مهر قبول اوست. او آن هنگام طاعت را قبول میکند که «خداپسند» باشد الگو گیری از سنتهای او اطاعت و رضایت خدا را به همراه دارد.
طاعت و عبادتی که آلوده به گناه ومعصیت وریا وریا کاری باشد ارزشی ندارد . دهانی که به روزه بسته شده اما به غیبت و تهمت همواره گشوده است، مُهر روزه را هم شکسته!
شنیدهایم زنی زبان به غیبت گشود در حالی که روزه بود، پیامبر فرمود: برو بخور! دیگر روزه نیستی!{البته اگر شخص روزه دار خدای ناکرده غیبت وپشت سرگویی کند از نظر حکم فقهی وشرعی ، روزه اش صحیح است اگرچه ارزش باطنی و واقعی ندارد (سیداصغرسعادت}
از خدا میطلبیم دل و زبانمان را از گناه دور بدارد و روزه ما را مقبول و مورد رضایت خود پیامبر و اهلبیتش (علیهم السلام) قرار دهد. و مُهر «شکر» و «قبول» آنها را بر آن ثبت کند.
رضایت و خشنودی خدا در چیست و چگونه خداوند از انسان راضی میشود؟
رضایت و خشنودی خدا امری نسبی است، به این معنا که خداوند مجموعه قوانینی را برای تکامل و پیشرفت بشریت و سعادت و خوشبختی آنان فرستاده است، آن قوانین تشریعی که به صورت وحی و کتاب آسمانی و تفسیر و تفصیل آن توسط اولیای الهی و معصوم در اختیار انسان قرار گرفته، مجموعهای از بایدها و نبایدها را تشکیل میدهد، انسان کامل کسی است که با اطاعت کلیه قوانین الهی، رضایت و خشنودی خدا را کسب کرده باشد، از سویی می دانیم همه انسانها از لحاظ معرفت و شناخت، ایمان و معنویت، اطاعت و تسلیم پذیری عملی فرمان الهی یکسان نیستند، خداوند از چهارده معصوم(ع) راضی و خشنود است، چنان که از سلمان و ابوذر و مقداد نیز راضی وخشنود است. اما میزان و نسبت رضایت مندی خداوند به میزان عمل آنان از لحاظ کمیت و کیفیت و اخلاص و معرفت آنان بستگی دارد.
از سویی میدانیم برخی اعمال از ویژگیهای برتر و ممتازی برخوردارند، به گونهای که میتوان آنها را به عنوان اصول و ریشه های جلب رضایت و خشنودی خداوند دانست. باید به قرآن که زبان خداوند است، مراجعه نمود و از زبان او کشف کرد که انجام چه کارهایی موجب جلب رضایت حضرتش می گردد. رضایت و خشنودی خدا در بیش از سی آیه بیان شده است.
به برخی از آیات که تقریباً در بر دارنده محتوای بقیه آیات و بیان کننده همه ویژگیهایی است که رضایت خداوند را جلب میکند اشاره میشود.
رضوان و رضایت خدا شامل کسانی میگردد که:
1 - ایمان به خدا و قیامت داشته باشند.
2 - خانه و وطن خویش را برای حفظ دینشان رها کنند و هجرت نمایند.
3 - با مال و جان خویش در راه خدا جهاد نمایند.
4 - پیوسته پیرو ولایت و رهبری باشند.
5- رضایت خدا را در صدق و راستی (گفتار و عمل) باید جست و جو کرد.
عملی که موجب رضایت خداوند از حضرت اسماعیل(ع) شد
قرآن در مورد حضرت اسماعیل(ع) میفرماید: اسماعیل همواره مورد رضایت و خشنودی پروردگارش بود، چه این که او خوش قول و صادق الوعد بوده و پیوسته خانوادهاش را به نماز و زکات توصیه مینمود.
در سوره توبه میفرماید: رضایت و خشنودی خدا شامل حال مردان و زنان مؤمنی میگردد که:
1 - در برابر مسلمانان احساس مسئولیت میکنند و یار و یاور یکدیگرند و همدیگر را تأیید و تقویت میکنند.
2 - پیوسته امر به معروف و نهی از منکر میکنند.
3 - در اقامه نماز و بر افراشته شدن فرهنگ و محتوای آن تلاش میکنند.
4 - زکات مال خویش را میپردازند و از دستگیری فقرا و مستمندان غفلت ندارند.
5 - پیرو خدا و پیامبر ص هستند.
رضایت و خشنودی خدا در حزب اللهی شدن است
حزب اللهی شو تا خدا از تو راضی گردد و از مواهب و الطاف خویش تو را بهرهمند سازد تا تو نیز از او خوشحال و خشنود گردی. در دو آیه از حزب اللَّه و در یک آیه از حزب الشیطان سخن به میان آمده است. در سوره مجادله دو حزب مذکور و ویژگیهای طرفداران آنها بیان شده و با هم مقایسه گشته است.
خداوند، رضایت و خشنودی خویش را از حزب اللَّه در این سوره بیان کرده است. به بیان دیگر: خداوند به رغم میل غوغاسالاران دور از فرهنگ قرآن روزگار ما، جامعه را به دو طیف خودی و غیر خودی یا حزب اللَّه و حزب الشیطان تقسیم نموده و به مؤمنان هشدار داده است که جمع میان محبت خدا و محبت دشمنان خدا در یک دل ممکن نیست. باید از میان آن دو یکی را برگزید:
لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(سوره مجادله آیه 22)
گروهی را که به خدا و روز واپسین ایمان دارند نمی یابی که با کسانی که با خدا و رسولش دشمنی دارند دوستی نمایند ، هر چند پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا خویشانشان باشند. آنها هستند که خداوند ایمان را در دل هایشان ثابت و مقرر کرده و با روحی از جانب خود ( با نور خاصی یا معارف قرآنی یا توفیق غیبی ) آنها را تأیید نموده ، و آنها را ( در آخرت ) به بهشت ها و باغ هایی که از زیر ( ساختمان ها و درختان ) آنها نهرها جاری است وارد می کند که در آنجا جاودانه اند ، خدا از آنها خشنود و آنها از خدا خشنودند ، آنها حزب خدا هستند ، آگاه باش که حتما حزب خدا همان رستگارانند.
هیچ گروهی را نمییابی که ایمان به خدا و قیامت داشته باشد و در عین حال با دشمنان خدا و رسول اظهار دوستی نماید، هر چند آنان پدران، فرزندان، برادران یا خویشان آنها باشند.
محبت به پدران و فرزندان و اقوام، بسیار خوب است و نشانه زنده بودن عواطف انسانی است، اما هنگامی که این محبت رو در روی محبت خدا قرار میگیرد، ارزش خود را از دست میدهد.
زمانی خداوند از شما رضایت دارد و از عملکرد شما خشنود میگردد که حب و بغضها و دوستی و دشمنیها را برای خدا خالص کنید. امام صادق(ع) میفرماید: کسی که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمنی میکند و برای خدا میبخشد، ایمانش کامل است.
چشیدن طعم ایمان
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله:ثلاثٌ مَن کُنَّ فیه ذاقَ طَعْمَ الإیمانِ : مَن کانَ لا شیءَ أحبُّ إلَیهِ مِن اللّه ِ و رسولِهِ ، و من کان لَأنْ یُحرقَ بالنّار أحبَّ إلیهِ مِن أنْ یَرْتَدَّ عن دِینِهِ ، و من کانَ یُحبُّ للّه ِ و یُبغضُ للّه ِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :سه چیز است که هر کس داشته باشد طعم ایمان را چشیده است: کسى که هیچ چیزى را بیشتر از خدا و پیامبر او دوست نداشته باشد و کسى که اگر او را با آتش بسوزانند برایش بهتر است تا اینکه از دینش دست شوید و کسى که براى خدا دوستى و دشمنى ورزد.
در سوره ممتحنه میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ(آیه اول سوره ممتحنه)
ای کسانی که ایمان آورده اید، دشمن من و دشمن خود را به دوستی اختیار، مکنید شما با آنان طرح دوستی می افکنید و حال آنکه ایشان به سخن حقی که بر شما آمده است ایمان ندارند و بدان سبب که به خدا، پروردگار خویش ایمان آورده بودید، پیامبر و شما را بیرون راندند گاه که برای جهاد در راه من و طلب رضای من بیرون می روید، در نهان با آنها دوستی می کنید، و من به هر چه پنهان می دارید یا آشکار می سازید آگاه ترم و هر که چنین کند، از راه راست منحرف گشته است
اگر شما مسلمانان برای رضای خدا و خشنودی او هجرت کردید و جهاد نمودید، پس با دشمنان خدا و دشمنان خودتان هرگز طرح دوستی نریزید.
حزب اللهی کیست و چه ویژگیهایی دارد؟
وقتی دانستیم، خشنودی خدا در حزب اللهی شدن است، باید بدانیم حزب اللهی شدن نیازمند چه صفاتی است و حزب اللهی کیست؟ حزب اللهی را از راه اعتقادات و عملکردها و وضع ظاهرشان باید شناخت. آنها کسانی هستند که:
لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا
سوره فتح.آیه 18.
به راستى خدا هنگامى که مؤمنان زیر آن درخت با تو بیعت مىکردند از آنان خشنود شد و آنچه در دلهایشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پیروزى نزدیکى به آنها پاداش داد.
کلیک کنید:سوره فتح؛ بیعت رضوان
یکی از اقدامات ماندگاری که در ایام صلح حدیبیه انجام شد و در آیه 10 سوره فتح نیز به آن اشاره شده، بیعت رضوان است. خداوند در این آیه شریفه می فرماید: «اِنَّ الَّذینَ یُبَایِعُونَکَ اِنَّما یُبَایِعُونَ الله َ یَدُاللهِ فَوقَ ایدیِهِم فَمَن نَّکَثَ فَانَّمَا یَنکُثُ عَلَی نَفسِهِ وَمَن اوفَی بِمَا عَاهَدَ عَلَیهُ الله َ فَسَیُوتِیهِ اجراًعَظِیماً؛ در حقیقت کسانی که با تو بیعت می کنند جز این نیست که با خدا بیعت می کنند دست خدا بالای دست های آنان است پس هر که پیمان شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان می شکند و هر که بر آن چه با خدا عهد بسته، وفادار بماند به زودی خدا پاداشی بزرگ به او می بخشد.»
ماجرای این بیعت که زیر درخت انجام شد و به همین دلیل به آن بیعت شجره هم گفته می شود، از این قرار است که، در ماه ذی القعده سال ششم هجری پیامبر اکرم(ص) به قصد عمره به سوی مکه حرکت و همه مسلمانان را تشویق به شرکت در این سفر کردند.
هنگامی که پیامبر(ص) به عسفان در نزدیکی مکه رسیدند با خبر شدند که قریش تصمیم گرفته اند از ورود آن حضرت به مکه جلوگیری کنند. همین که پیامبر اکرم(ص) به حدیبیه رسیدند (حدیبیه روستایی است در حدود بیست کیلومتری مکه) دستور توقف دادند. به حضرت عرض شد در این جا آبی وجود ندارد، پیامبر(ص) از طریق اعجاز از چاهی که در آن جا بود آب برای یارانشان فراهم کردند.
این ممانعت مشرکان، موجب تبادل سفیرانی میان قریش و پیامبر اکرم(ص) شد تا شاید مشکل به نحوی حل شود. سرانجام عروة ابن مسعود ثقفی که مرد زیرکی بود از سوی قریش به محضر پیامبر اکرم(ص) آمد.
پیامبر (ص) به او فرمودند: من به قصد جنگ نیامده ام و تنها هدفم زیارت خانه خداست. در این میان پیامبر اکرم(ص) عثمان بن عفان را که از خویشاوندان ابوسفیان بود، نزد قریش فرستادند. عثمان به مکه رفت و چیزی نگذشت که در میان مسلمانان شایع شد او را کشته اند، در این مرحله پیامبر اکرم(ص) تصمیم به شدت عمل گرفتند و زیر درختی که در آن جا بود با یارانشان تجدید بیعت کردند که به «بیعت رضوان» معروف شد.
ولی چیزی نگذشت که عثمان سالم بازگشت و به دنبال او، قریش سهیل ابن عمرو را برای مصالحه به محضر پیامبر اکرم(ص) فرستادند، ولی تاکید کردند که امسال به هیچ وجه ورود ایشان به مکه ممکن نیست. بعد از گفت وگوهای زیاد، پیمان صلحی منعقد شد که در تاریخ به «صلح حدیبیه» معروف شده و قرآن کریم از آن به عنوان «فتح مبین» یاد کرده است.
بعد از انعقاد صلح میان پیامبر (ص) و مشرکان، پیامبر اکرم(ص) دستور دادند شترهای قربانی را که به همراه آورده بودند، همان جا قربانی کنند، سرهای خود را بتراشند و از احرام بیرون آیند.
مسلمانان دستور پیامبر اکرم(ص) را دقیقا اجرا و از همان جا آهنگ مدینه کردند. اما کوهی از غم و اندوه بر قلب آن ها سنگینی می کرد، زیرا ظاهر قضیه شکست بود ولی آن ها خبر نداشتند که در «صلح حدیبیه» چه پیروزی هایی برای مسلمانان و آینده اسلام نهفته است. در همین هنگام بود که سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظیمی را به پیامبر گرامی اسلام(ص) داد.
ودر سوره مجادله نیزازجمله ویژگی های حزب اللهی ها را چنین بیان می دارد:
1 - خدا خط ایمان را بر صفحه دلشان نوشته است.( أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ سوره مجادله آیه 1)
2 - توسط روح مورد تأیید و تقویت قرار گرفتهاند.(وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ سوره مجادله آیه 1)
از ویژگی های بارز و ممتاز حزب اللهیان، ولایت پذیری آنان است. قران بعد از بیان آیه ولایت میفرماید: وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ و هر که ولایت خدا و رسول او و کسانى را که ایمان آورده اند بپذیرد [از حزب خداست]، و بى تردید حزب خدا پیروزند
دروغ میگویند کسانی که میپندارند جزو حزب اللَّه هستند، اما فعالیتهای آنان خلاف جهت ولایت و رهبری امت سامان مییابد.
سپس اوصاف یاران همراه و همگام پیامبر(ص) را تحت عنوان( وَالَّذِینَ مَعَهُ) در پنج وصف ذکر میکند :
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا
محمّد فرستاده خداست ، و کسانی که همراه اویند در برابر کفّار نیرومند و سرسخت و در میان خودشان مهربانند ، آنها را همواره در حال رکوع و سجود می بینی که پیوسته فضل و بخشش خداوند و خشنودی او را می طلبند ، نشانه ( عبادت و خشوع ) آنها در اثر سجده در رخسارشان پیداست این صفت آنهاست در تورات ( موسی ) ، و صفت آنها در انجیل ( عیسی ) همانند زرعی است که ( خداوند ) جوانه های آن را ( از اطرافش ) برآورده و تقویت کرده تا کلفت و ستبر شده و بر ساقه های خود ایستاده به طوری که کشاورزها را به اعجاب وامی دارد ، ( خدا چنین کرده ) تا به وسیله آنها کفّار را به خشم و غیظ آورد. خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده و عمل های شایسته انجام داده اند آمرزش و پاداشی بزرگ را وعده داده است.(سوره فتح آیه 29)
1 - در برابر کفار، شدید و استوار چون سدی محکم میایستند.
2 - میان خود و نسبت به برادران دینی خود رحیم و مهربانند.
3 - پیوسته آنان را در حال عبادت، رکوع و سجود میبینی.
4- همواره فضل خدا و خشنودی او را میطلبند و مخلصند.
5 - سیما و ظاهر آنان چون باطنشان با کفار و فاسقان تفاوت دارد. سیمای ظاهری آنان به خوبی نشان میدهد متدین، با نماز و خاضع و مرتبط با خدا هستند.
خشنودی خدا جز با یاد خدا به دست نمیآید
آخرین سخن این که تا انسان به مقام عبودیت و بندگی محض نرسد و از این راه نفس مطمئنه را تحصیل نکند، نمیتواند به رتبه راضیة و مرضیة، که مقام رضا و خشنودی متقابل خدا و بنده است، نایل گردد. تحصیل آن نیز با ذکر عملی خداوند میسر است: أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ. (الرعد – 28)
نمازشب سى ام ماه مبارک رمضان: دوازده رکعت; در هر رکعت سوره حمد، و بیست مرتبه سوره توحید را بخواند و پس از پایان نماز، صد مرتبه صلوات بفرستد.
یادآورى: این نمازها هر دو رکعت به یک سلام است. اگر تمام آنها را نتواند بجا آورد، هر مقدار که مى تواند بجا آورد، خوب است.
**تذکر: برخی موارد به علاوه اصلاحات ، عبارات ومطالبی در متن فوق توسط سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی اضافه گردید
فرآوری : زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منابع :
سایت مفاد
سایت عرفان
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=178117
**کلیک کنید:(آثار وبرکات دوری از گناه)
**شرح دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان توسط آیت الله محمدعلی گرامی قمی ومرحوم آیت الله احمد مجتهدی تهرانی**شرح دعای روز اوشرح دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان توسط استاد حجت الأسلام جواد محدثی( تفسیر دعاهای روز های ماه مبارک رمضان
***نسیم معرفت***
تفسیردعای روز بیست ونهم ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَةِ ای خدا در این روز مرا به رحمت خود بپوشان
وَ ارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ وَ الْعِصْمَةَ و توفیق و حفظ از گناهان را روزی من فرما
وَ طَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهَمَةِ و دلم را از تاریکیهای شکها و اوهام باطل پاک دار
یَا رَحِیماً بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِین ای مهربان بر بندگان مؤمن خود.
آفتی برای دینداری
کسی که مال عیب دار را به دیگری میفروشد و عیب آن را مخفی میکند، مسلمان نیست.
اللَّهُمَّ غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَةِ
ای خدا من را به رحمت خودت بپوشان؛ «غِشّ» ( به کسر ویا به فتح غین ) در لغت به معنی مخفی کردن وفریب ونیرنگ وحیله و خیانت وحقد وکینه آمده است؛ اگر کسی عیب جنس را بپوشاند در اصطلاح میگویند: غِشّ در معامله کرده است و در حدیثی از رسولخدا ص آمده است که: « لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً » [من لایحضره الفقیه ج : 3 ص : 273 ؛ قَالَ لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً ] کسی که آب در شیر میریزد به مردم میفروشد مسلمان نیست؛ کسی که مال عیب دار را به دیگری میفروشد و عیب آن را مخفی میکند، مسلمان نیست و چنین آدمی خیر هم نمیبیند. اگر رحمت الهی شامل حال ما بشود خیر زیادی به ما میرسد.
وَ ارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ وَ الْعِصْمَةَ
خدایا به من توفیق بده؛ تا موفق به نماز شب بشوم؛ توفیق خواندن دعای ابو حمزه را عنایت کن و ... !
سه خصلت مؤمن
امام جواد(علیهالسلام) فرمودند: مؤمن به سه خصلت محتاج است که اولین آنها توفیق است .
دوم، مؤمن به واعظ درونی محتاج است تا همیشه حواس او جمع باشد و از احوال دنیا عبرت آموزی کند؛ همیشه به خودتان بگویید که تا کی از خدا غافل هستی!
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این چند روزه دریابی
[سعدی شیرازی (ره) ]
سوم- « قبولُ ممَن یَنصحه» هر کس که تو را نصیحت میکند از او بپذیر[مستدرک الوسائل ج : 8 ص : 329] ؛ هر چند که خود آن شخص اهل عمل نباشد؛ مثلاً اگر شخصی سیگار میکشد و به شما میگوید: من سیگاری هستم ولی تو سیگاری نشو این نصیحت را از او قبول بکنید.
قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - :
الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.
امام محمد تقی جواد الائمه - علیه السلام - فرمود: مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: توفیق از طرف خداوند متعال، واعظی از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسی که او را نصیحت نماید.
بحارالأنوار، ج 72، ص 65، ح 3»
هفت خصلتی که پیامبر اسلام ص به ابوذر غفاری توصیه فرمود
بزرگان دین و عالمان وارسته هم چون صدوق ، دیلمى ، علامه ى مجلسى با اسناد حدیثى خود از ابوذر غفارى روایت کرده اند که گفت :
أوصَانِى رَسولُ اللهِ بِسبع : أوصانِى أن أنظُرَ إلى مَن هُوَ دونِى وَلاَ أنظر إلى مَن هُو فَوقِى ، وَأوصَانِى بِحُبِّ المَساکِینِ والدُنُوِّ مِنهُم ، وأوصانِى أن أقولَ الحقَّ وَإن کَانَ مُرّاً ، وَأوصَانِى أن أصِل رَحِمى وَإن أدبرت ، وأوصانى أن لاَ أخافُ فِى الله لَومَةَ لائِم ، وَأوصَانِى أن أستَکثِرُ مِن قَولِ لاَ حَولَ وَلاَ قُوّةَ إلاَّ بِاللهِ العَلِىِّ العظیمِ ; فَإنّها مِن کَنوز الجَنّة(1) .
پیامبر خدا مرا به هفت خصلت سفارش کرد : مرا سفارش کرد که ( در امور مادى و مال و منال ) به پست تر و پایین تر از خودم نگاه کنم و از نظر به بالاتر از خود بپرهیزم ; و مرا سفارش کرد به بینوایان و تهیدستان عشق ورزم و به آنان نزدیک باشم ; و مرا سفارش کرد که حق را گویم گرچه تلخ باشد ; و مرا سفارش کرد که صله ى رحم کنم گرچه رحم من به من پشت کرده باشد ; و مرا سفارش کرد که در راه خدا و براى دین از ملامت ملامت کننده نترسم و مرا سفارش کرد که زیاد « لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظیم » گویم ; زیرا این ذکر از گنج هاى بهشت است .
ـ خصال : 2 / 345 ، حدیث 12 ; بحار الانوار : 74 / 75 ، باب 4 ، حدیث 2 .
وَ طَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهَمَةِ
خدایا قلب من را از آلودگیهای شک پاکیزه کن؛ یعنی من گرفتار شک نباشم؛ بعضیها دچار شک هستند و وسوسه خَنّاس به سراغ ایشان میآید و از مبداء تا معاد انسان را در شک میاندازد؛ خدایا من را از این گرفتاری نجاتم بده .
دستوری برای نجات از شک
کسانی که گرفتار وسوسه هستند و در همه مسائل شک میکنند روزی صد مرتبه ذکر شریف « لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ » را بگویند. [کافی ج : 2 ص : 532 ]
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به سلمان میفرمایند : اَکثِر مِن قولِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ این ذکر را زیاد بگو < فاِنَها کَنزٌ مِن کُنوزِ الجَنة> این ذکر از گنجهای بهشت است [وسائل الشیعة ج: 9 ص: 442]
یَا رَحِیماً بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِین
ای خدایی که نسبت به بندههای مؤمنت اهل ترحم و مهربانی هستی این دعاهای مرا را اجابت کن.
شب بیست و نهم: دو رکعت; در هر رکعت سوره حمد، و بیست مرتبه سوره توحید را بخواند.
نمازهاى شب هاى ماه مبارک رمضان
**تذکر: برخی موارد به علاوه اصلاحات ، عبارات ومطالبی در متن فوق توسط سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی اضافه گردید
فرآوری : زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منابع :
بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی
سایت مفاد
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=178037
**کلیک کنید:(آثار وبرکات دوری از گناه)
**شرح دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان
توسط آیت الله محمدعلی گرامی قمی
ومرحوم آیت الله احمد مجتهدی تهرانی
**شرح دعای روز اوشرح دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان
توسط استاد حجت الأسلام جواد محدثی
تفسیر دعاهای روز های ماه مبارک رمضان
تفسیر دعاهای روز های ماه مبارک رمضان
***نسیم معرفت***
دعاهای تمام روزهای ماه مبارک رمضان
تفسیر دعاهای روز های ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز اول ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز دوم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز سوم ماه مبارک رمضان
**تفسیردعای روز چهارم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز ششم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز نهم ماه مبارک رمضان
**تفسیردعای روز دهم ماه مبارک رمضان
**فسیر دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
**تفسیردعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان
**تفسیردعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
**تفسیردعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان
**تفسیردعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز هیجدهم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز بیست ویکم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز بیست وسوم ماه مبارک رمضان
**تفسیردعای روز بیست وچهارم ماه مبارک رمضان
**تفسیردعای روز بیست وپنجم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز بیست وششم ماه مبارک رمضان
**تفسیردعای روز بیست وهفتم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز بیست وهشتم ماه مبارک رمضان
**تفسیردعای روز بیست ونهم ماه مبارک رمضان
**تفسیر دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان
***نسیم معرفت***
***نسیم معرفت***
تفسیر دعای روز بیست وهشتم ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّی فِیهِ مِنَ النَّوَافِلِ وَ أَکْرِمْنِی فِیهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ وَ قَرِّبْ فِیهِ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسَائِلِ یَا مَنْ لاَ یَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّین
خدایا، در این روز به اعمال نافله و مستحبات، مرا بهره وافر عطا فرما و به حاضر و آماده ساختن مسائل در حقم کرم فرما و وسیله مرا بین وسایل و اسباب به سوى حضرتت نزدیک ساز، اى خدایى که سماجت و الحاح واصرار بندگان تو را باز نخواهد داشت.
اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّی فِیهِ مِنَ النَّوَافِلِ
نمازهای نافله
در شبانه روز برای نمازهای یومیه، نمازهای نافله وجود دارد که انسان به وسیله آنها میتواند به خداوند (عزوجل) بیش از پیش تقرب جوید چرا که نمازهای نافله، نمازهای اضافه بر نمازهای واجب در شبانه روز میباشند که ضعفهای نمازگزار در نمازهای واجب را از نظر توجه و حضور قلب در نماز به سوی خالق یکتا جبران مینمایند.
کیفیت نمازهای نافله
نمازهای نافله غیر از روز جمعه سی و چهار رکعت است که هشت رکعت آن نافله ظهر و هشت رکعت آن نافله عصر و چهار رکعت آن نافله مغرب و دو رکعت آن نافله عشا و یازده رکعت نافله شب (که هشت رکعت آن به عنوان نافله شب و دو رکعت شفع و یک رکعت وِتر بوده) و دو رکعت نافله صبح میباشد که در روز جمعه نافله ظهر و عصر هر کدام ده رکعت میشود.
وقت نمازهای نافله
وقت نافله نماز صبح: نافله صبح قبل از نماز صبح باید خوانده شود که زمان آن بعد از گذشتن نصف شب به مقدار خواندن یازده رکعت نافله شب بوده که احتیاط آن است که قبل از فجر اول خوانده نشود مگر آنکه بعد از نافله شب بلافاصله خوانده شود که در این صورت مانعی ندارد.
وقت نافله نماز ظهر: نافله ظهر پیش از نماز ظهر باید خوانده شود که وقت فضیلت آن، از اول ظهر تا موقعی است که آن مقدار از سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا میشود به اندازه دو هفتم آن شود.
وقت نافله نماز عصر: نافله عصر پیش از نماز عصر خوانده میشود که وقت فضیلت آن تا موقعی است که آن مقدار از سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا میشود به چهار هفتم آن برسد.
وقت نماز نافله مغرب: نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا هنگامی که سرخی طرف مغرب که بعد از غروب کردن آفتاب در آسمان پیدا میشود، از بین برود.
وقت نماز نافله عشا: نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا میباشد که تا نصف شب میتوان خواند ولی بهتر است بلافاصله بعد از نماز عشا خوانده شود.
وقت نافله شب: نافله شب را از نصف شب تا اذان صبح میتوان خواند و بهتر است نزدیک اذان صبح خوانده شود.
اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّی فِیهِ مِنَ النَّوَافِلِ
منظور از وَفِّرْ حَظِّی فِیهِ مِنَ النَّوَافِلِ چیست؟
همانطور که میدانیم در انجام هر کاری مخصوصاً کارهای نیک و صالح باید از طرف خداوند برای هر بندهای توفیق حاصل شود تا بتواند آن را انجام دهد، لذا در این روز برای آنکه بتوانیم نمازهای نافله را بجا آورده و از حظ و بهره معنوی آن به طور وافر بهرهمند گردیم از خداوند خواستاریم که ما را در این روز از این موهبت بزرگ محروم نگرداند.
وَ أَکْرِمْنِی فِیهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ
منظور ازبِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ چیست؟
هر یک از ما ممکن است که امروز و لحظهای که در آن نفس میکشیم و پلک میزنیم آخرین لحظات عمر ما باشد و باید بار سفر از این دنیای وانفسا بسته و به عالم آخرت که جاودان و همیشگی است سفر کنیم و آگاهیم که خداوند از ما و از هرچه که در این دنیا با هر مسئولیتی و سمتی انجام دادهایم سوال و بازخواست خواهد نمود. ” وَإِن تُبْدُواْ مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللّهُ” سوره بقره آیه 284 ”هرچه که در آشکار و نهان (انجام دادهاید) خداوند از شما محاسبه خواهد نمود” و هر کسی نتیجه اعمال خود را میبیند ”فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ ”(زلزله ،8و7) یعنی ”کسی که به مقدار ذرهای کار نیک انجام داده باشد پاداشش را میبیند و کسی که به مقدار ذرهای کار زشتی انجام داده باشد کیفر آن را میبیند که با توجه به آیات و توضیح بالا در مییابیم منظور از ” بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ” همان آمادگی قبل از مرگ برای پاسخگویی به بازخواستهایی است که از طرف ذات اقدس از انسان میگردد، چرا که همه مسئولیم و داشتن مسئولیت در دنیا بسیار سنگین است و انسان را در عالم آخرت گرفتار بازخواست بیشتری مینماید، که ما از خداوند خواستاریم که در این روز ما را برای حاضر نمودن خود برای چنین روزی یاری نماید.
{وَ أَکْرِمْنِی فِیهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ . کرامت، در آنست که انسان به خواسته هایش برسد. «مسائل» انسان، اگر برآورده نشود، و اهداف انسانى بشر، اگر تحقّق نیابد، نوعى وازدگى و سستى و تهاون پیش مى آید. آنچه را «مى خواهیم»، باید در طلبش بکوشیم، تا به آن برسیم. از خداوند خواسته ایم که با احضار آن خواسته ها، ما را مورد اکرام و گرامیداشت قرار دهد و ما را در رسیدن به نیازها و خواسته هایمان توفیق دهد.در اینجا «وسیله» هم لازم است.
راه به سوى خدا، به اندازه شمار همه افراد است:
(اَلطُّرُقُ اِلَى اللّه ِ بِعَدَدِ نُفُوسِ الخَلائِق)
ولى از کدام راه باید رفت که زودتر رسید؟!
کدام وسیله، ما را به خدا، نزدیک تر مى کند؟
«شهادت، یک راه میان بر است که انسان را به خدا مى رساند». پس، شهادت هم، یک «وسیله» است براى «قرب».
قرب به خدا، هدف است.
از طریق عمل صالح و تقوا مى توان به خدا رسید. نیز، از طریق ایثار و گذشتن از مال و جان!
بیراهه رفتنها، دور افتادنها، از قافله عقب ماندنها، به خواب رفتنها، همه آفت سلوک است. باید راه راست رفت. نزدیکترین راه، «صراط مستقیم» است. همچنان که نزدیک ترین فاصله میان دو نقطه را «خط مستقیم» گویند.
«کاروان رفته و ما، مانده ز راه
گرد این قافله را مى بینیم
«وادى ایمن» و منزلگه دوست
گرچه دور است، ولى
این قدر هست که بانگ جرسى مى آید.
راه باید افتاد!...»[2]
امّا اینگونه نیست که هرکس به راه افتد، برسد!.
به قول خواجه عبداللّه انصارى، در تفسیر ادبى آیه «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم»:[3]
«نه هرکه «راه» را دید، در راه برفت. و نه هرکه رفت، به مقصد رسید!
بسا کس که شنید و ندید، و بسا کس که دید و نشناخت،
و بسا کس که شناخت و...نیافت!}
(از استاد جواد محدثی)
وَ قَرِّبْ فِیهِ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسَائِلِ یَا مَنْ لاَ یَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّین
منظور ازوَسِیلَتِیچه میباشد؟
همان طور که میدانیم در آخرت از تک تک اعضای بدن انسان، سوال خواهد شد که آیا در مسیر طاعت الهی بودهاند یا نه که با توجه به آن در مییابیم شاید منظور از ”وَسِیلَتِی” در این دعا همان اعضا و جوارح انسان باشد که از خداوند میخواهیم که وسایل (اعضا و جوارح) ما را نزدیک خود سازد. یعنی اعضا و جوارح ما را تابع و فرمان بردار ذات اقدسش گرداند نه تابع شیطان ملعون و رانده شده از درگاهش، که اطاعت و فرمانبرداری از ذات اقدس خداوند مساوی با سعادت جاودانی است، اما نافرمانی از ذات اقدس او شقاوت ابدی است. که ما نیز در این روز از خداوند خواستاریم تمام اعضا و جوارح ما را تابع دستوراتش نموده و از شیطان ملعون دور سازد.
وَ قَرِّبْ فِیهِ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسَائِلِ
خدایا در بین وسائل، آن وسیله ای که من را زودتر به تو می رساند به من نزدیک کن
«وسیله» چیست؟
«وسیله» بهمعنى «تقرّب جستن» و یا چیزى است که باعث تقرب مىشود و یا عبارت است از نتیجه اى که از تقرب حاصل مىگردد.
و به این ترتیب، «وسیله» مفهوم بسیار وسیعى دارد که هر کار نیک و شایسته اى را شامل مىشود، و هر صفت برجسته، در مفهوم آن درج است؛ چرا که همه اینها موجب قرب پروردگار است.
در جمله هاى بسیار پر مغزى، که از على علیه السلام در خطبه 110 «نهج البلاغه» نقل شده، مىخوانیم: «بهترین وسیله اى که بندگان با آن به درگاه خدا تقرب مىجویند، ایمان به خدا، برپا داشتن نماز، اداء زکات، روزه ماه رمضان، حج و عمره، صله رحم، انفاق و بخشش در راه خدا در نهان و آشکار، و تمام اعمال نیکى است که انسان را از سقوط و پستى نجات مىدهد».
همچنین شفاعت پیامبران و بندگان صالح خدا و مقربان درگاه او- که طبق صریح آیات قرآن در پیشگاه او پذیرفته مىشود- یکى دیگر از وسائل تقرب به او است.( از آیت الله محمدعلی گرامی قمی)
نمازشب بیست و هشتم ماه رمضان: شش رکعت; در هر رکعت سوره حمد، و صد مرتبه آیة الکرسى، صد مرتبه سوره توحید و صد مرتبه سوره کوثر را بخواند و پس از پایان نماز، صد مرتبه صلوات بفرستد.
نمازهاى شب هاى ماه مبارک رمضان
**تذکر: برخی موارد به علاوه اصلاحات ، عبارات ومطالبی در متن فوق توسط سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی اضافه گردید
فرآوری : زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منبع :سایت مفاد
بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=177795
**کلیک کنید:(آثار وبرکات دوری از گناه)
**شرح دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان
توسط آیت الله محمدعلی گرامی قمی
ومرحوم آیت الله احمد مجتهدی تهرانی
**شرح دعای روز اوشرح دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان
توسط استاد حجت الأسلام جواد محدثی
تفسیر دعاهای روز های ماه مبارک رمضان
***نسیم معرفت***
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر آیه 78 از سوره اَلنَّحل
وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطونِ أُمَّهَتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السمْعَ وَ الأَبْصرَ وَ الأَفْئِدَةَلَعَلَّکُمْ تَشکُرُونَ(78)
ترجمه:
78 -و خداوند شما را از شکم مادران خارج نمود در حالى که هیچ نمىدانستید ، اما براى شما گوش و چشم و عقل قرار داد ، تا شکر نعمت او را بجا آورید.
انواع نعمتهاى مادى و معنوى
بار دیگر قرآن به عنوان یک درس توحید و خداشناسى به مساله نعمت هاى گوناگون پروردگار باز مىگردد ، و در این بخش از نعمتها نخست به نعمت علم و دانش و ابزار شناخت اشاره کرده ، مىگوید : خداوند شما را از شکم مادران بیرون فرستاد در حالى که هیچ نمىدانستید ( وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطونِ أُمَّهَتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شیْئاً) .
البته در آن محیط محدود و تاریک و وابسته ، این جهل و بىخبرى قابل تحمل بود ، ولى به هنگامى که در فراخناى این عالم پهناور گام گذاردید ، دیگر ادامه آن جهل امکان پذیر نبود ، لذا ابزار درک حقایق و شناخت موجودات ، یعنى گوش و چشم و عقل در اختیار شما گذارد ( وَ جَعَلَ لَکُمُ السمْعَ وَ الأَبْصرَ وَ الأَفْئِدَةَ). تا این نعمتهاى بزرگ را درک کنید ، و حس شکرگزارى شما در برابر بخشنده اینهمه موهبت تحریک گردد شاید شکر او را بجاى آورید (لَعَلَّکُمْ تَشکُرُونَ).
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد :
1 -انسان در آغاز هیچ علمى نداشت
این آیه به وضوح مىگوید انسان در آغاز تولد ، مطلقا علمى نداشته ، بنابر این هر چه کسب کرده بعد از تولد و بوسیله ابزارى که خدا در اختیارش قرار داده بوده است.
در اینجا این سؤال پیش مىآید که چگونه قرآن مىگوید به هنگام خارج شدن از محیط جنین هیچ چیز نمىدانستید در حالى که ما داراى یک سلسله علوم فطرى هستیم ، مانند آگاهى از توحید و خداشناسى و همچنین مسائل بدیهى ( مثل عدم اجتماع نقیضین و یا اینکه مثلا کل از جزء بزرگتر است و یا در مسائل اجتماعى و اخلاقى مانند حُسن عدالت و قبح ظلم ، و امثال اینها ) همه اینها علومى هستند که در نهاد ما از آغاز قرار داشته و با ما از مادر متولد شده است ، پس چگونه قرآن مىگوید در آغاز تولد هیچ نمىدانستید .
آیا حتى علم ما به وجود خویشتن که علم حضورى محسوب مىشود نیز وجود نداشت و از طریق سمع و بصر و افئده ( گوش و چشم و عقل ) بدست آمد ؟ در پاسخ این سؤال مىگوئیم : بدون شک حتى این علوم بدیهى و ضرورى و فطرى در آن لحظه به صورت فعلیت در انسان نبود ، تنها استعداد و قوه آن در نهاد آدمى وجود داشت ، و به تعبیر دیگر ، ما ، در لحظه تولد از همه چیز غافل بودیم حتى از خویشتن خویش ، ولى درک بسیارى از حقایق به صورت بالقوه در ما نهفته بود ، کم کم چشم ما قدرت بینائى پیدا کرد و گوش قدرت شنوائى ، و عقل قدرت درک و تجزیه و تحلیل یافت و ما از این مواهب سه گانه الهى ( گوش و چشم و عقل ) بهرهمند شدیم ، نخست تصورات بسیارى از اشیاء را از طریق حس درک کردیم ، و آنرا به عقل سپردیم سپس از آنها مفاهیم کلى ، و کلى تر ، ساختیم و از طریق تعمیم و تجرید به حقایق عقلى دست یافتیم.
قدرت تفکر ما به جائى مىرسد که از خویشتن ( به عنوان یک علم حضورى آگاه مىشویم ) سپس علوم و دانشهائى که بصورت بالقوه در نهاد ما بود ، جان مىگیرد و فعلیت پیدا مىکند ، و ما این علوم بدیهى و ضرورى را پایه اى قرار مىدهیم براى شناخت علوم نظرى و غیر بدیهى .
بنابر این عمومیت و کلیت آیه که مىگوید : در آغاز تولد هیچ نمىدانستید تخصیص و استثنائى بر نداشته است.
2 -نعمت ابزار شناخت
بدون شک هرگز عالم خارج به درون وجود ما راه نمىیابد ، بلکه تصویر و ترسیم و اَشکالى از آن با وسائلى در روح ما نقش مىبندد ، و به این ترتیب همیشه شناخت ما نسبت به جهان خارج به وسیله ابزارى صورت مىگیرد که از همه مهمتر سمع و بصر ( چشم و گوش ) است .
این ابزار آنچه را از خارج دریافته اند به ذهن و فکر ما منتقل مىسازند و ما با نیروى عقل و اندیشه آنرا در مىیابیم و به تجزیه و تحلیل آن مىپردازیم : به همین دلیل در آیه فوق ، پس از بیان عدم آگاهى مطلق انسان به هنگام گام نهادن در این جهان ، مىفرماید : خداوند چشم و گوش و دل را در اختیارتان گذاشت ( تا حقایق هستى را دریابید).
و اگر مىبینیم نخست از گوش نام مىبرد و سپس از چشم ، با اینکه چشم ظاهرا دایره فعالیت وسیعترى دارد شاید به خاطر آنست که در نوزاد نخست فعالیت گوش شروع مىشود و بعد از مدتى چشمها قدرت دید را پیدا مىکنند ، زیرا چشم در عالم رحم مادر که تاریکى مطلق بر آن حکومت مىکند در آغاز تولد آمادگى براى پذیرش اشعه نور ندارد .
و به همین دلیل بعد از تولد غالبا بسته است ، تدریجا به نور عادت مىکند ، و قدرت دید در آن زنده مىشود ، در حالى که گوش انسان به اعتقاد بعضى حتى در عالم جنین کم و بیش قدرت شنوائى دارد و آهنگ قلب مادر را مىشنود و به آن عادت مىکند ! از این گذشته انسان با چشم ، تنها امور حسى را مىبیند در حالى که گوش وسیله اى است براى تعلیم و تربیت در همه زمینه ها ، زیرا از طریق شنیدن کلمات به همه حقایق اعم از آنچه در دائره حس است و آنچه بیرون از دائره حس آشنا مىگردد ، در حالى که چشم این وسعت عمل را ندارد ، درست است که انسان با خواندن کلمات از طریق چشم مىتواند به این مسائل آشنا شود اما مىدانیم خواندن و سواد در مورد همه انسانها جنبه عمومى ندارد ، در حالى که شنیدن کلمات عمومى است .
اما اینکه چرا سمع به صورت مفرد ذکر شده و ابصار ( جمع بصر ) به صورت جمع ؟ دلیل آنرا در جلد اول ذیل آیه 7 سوره بقره بیان کردهایم.
{-در آیه فوق مانند بسیارى دیگر از آیات قرآن ، قلب و بصر به صورت جمع ( قلوب و ابصار ) آمده ولى سمع همه جا در قرآن به صورت مفرد ذکر شده است این تفاوت حتما نکتهاى دارد ، نکته آن چیست ؟ پاسخ : درست است که کلمه سمع در قرآن همه جا بصورت مفرد آمده و بصورت جمع ( اسماع ) نیامده است ولى قلب و بصر گاهى بصورت جمع مانند آیه فوق و گاهى بصورت مفرد مانند آیه 23 سوره جاثیه آمده است : ( وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً ) .
عالم بزرگوار مرحوم شیخ طوسى در تفسیر تبیان از یکى از ادباى معروف چنین نقل مىکند که : علت مفرد آمدن سمع ممکن است یکى از دو چیز باشد : نخست : اینکه سمع گاهى بعنوان اسم جمع بکار میرود و مىدانیم که در اسم جمع معنى جمع افتاده و نیازى به جمع بستن ندارد.
دیگر : اینکه سمع مىتواند معنى مصدرى داشته باشد و مىدانیم مصدر دلالت بر کم و زیاد هر دو مىکند و نیازى به جمع بستن ندارد.
بعلاوه مىتوان وجه ذوقى و علمى دیگرى براى این تفاوت گفت و آن اینکه : تنوع ادراکات قلبى و مشاهدات با چشم نسبت به مسموعات فوق العاده بیشتر است و بخاطر این تفاوت قلوب و ابصار بصورت جمع ذکر شده ولى سمع بصورت مفرد آمده است.
در فیزیک جدید نیز مىخوانیم امواج صوتى قابل استماع ،تعداد نسبتا محدودى است و از چندین ده هزار تجاوز نمىکند .
در حالیکه امواج نورها و رنگهائى که قابل رؤیت هستند از میلیونها مىگذرد ( دقت کنید).}
این نکته نیز قابل توجه است که فؤاد گرچه به معنى قلب ( عقل ) آمده است ، ولى این تفاوت را با قلب دارد ، که در معنى فؤاد ، جوشش و افروختگى و یا به تعبیر دیگر تجزیه و تحلیل و ابتکار افتاده است.
راغب در مفردات مىگوید : الفُؤاد کَالقلب لکن یُقال له فُؤاد اذا اعتُبِر فیه معنى التَفَؤُّد اى التَّوَقُّد : فؤاد مانند قلب است ، و لکن این کلمه در جائى گفته مىشود که افروختگى و پختگى در آن منظور باشد ( و مسلما این موضوع پس از تجربه کافى به انسان دست مىدهد ، و به هر حال گرچه ابزار شناخت منحصر به این دو ، یا این سه ، نیست ) ولى مسلما مهمترین ابزار همینها است . زیرا علم انسان یا از طریق تجربه حاصل مىشود یا استدلالات عقلى اما تجربه بدون استفاده از چشم و گوش امکان ندارد ، و اما استدلالات عقلى از طریق فؤاد یعنى عقل صورت مىگیرد.
3 -تا شکر او را بجاى آورید (لَعَلَّکُمْ تَشکُرُونَ)
از آنجا که نعمت ابزار شناخت برترین نعمتى است که به انسان داده شده است ، چرا که نه تنها با چشم و گوش ، آثار خدا را در پهنه هستى مىنگرد و سخنان رهبران الهى را مىشنود و با دل درک و تجزیه و تحلیل مىکند ، بلکه در زندگى مادى او نیز هر گونه پیشرفت و ترقى و تکامل مرهون این سه وسیله است ، لذا بلافاصله بعد از آن با جمله (لَعَلَّکُمْ تَشکُرُونَ) اهمیت این سه موضوع را یادآور مىشود ، یعنى این وسائل را به شما داد تا عالم و آگاه شوید و سپس شکر اینهمه آگاهى و علم و دانش که بزرگترین امتیاز شما از حیوانات است بجاى آورید ، و بدون شک هیچ انسانى قادر بر اداى شکر این سه نعمت بزرگ نیست جز اینکه عذر تقصیر به درگاه خدا آورد ! .
تفسیر نمونه ج : 11ص :335
http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=8301&t=article
***نسیم معرفت***
تفسیردعای روز بیست وهفتم ماه مبارک رمضان
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ خدایا روزی کن مرا در آن فضیلت شب قدر را
وصَیّرْ أموری فیهِ مِنَ العُسْرِ الی الیُسْرِ و بگردان در آن کارهای مرا از سختی به آسانی
وَاقْبَلْ مَعاذیری و بپذیر عذرهایم را
وَحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ و بریز از من گناه و بار گران (گناهان) را
یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین ای مهربان به بندگان شایسته خویش
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ
فضیلت شب قدر
خداوند متعال در قرآن میفرماید: ” لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ”(قدر ،3) یعنی ”شب قدر از هزار ماه (بیش از 80 سال) بهتر و والاتر است” چرا که در شب قدر قرآن نازل گردید ”إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ”(قدر ،1) یعنی ”ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم” و در این شب سرنوشت انسانها رقم میخورد و فرشتگان در این شب به زمین تنزل میکنند ”تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ”(قدر ،4) یعنی ”ملائکه و روح به اذن ذات اقدس پروردگار از (برای) هر امر و فرمانی در (این شب) نازل میگردند” و این شب تا صبحگاه سلامت و رحمت است ”سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ”(قدر ،6) ”این شب تا صبحگاه رحمت و تحیت و سلامت است” که ما نیز در این روز از خداوند خواستاریم آن فضیلتی را که شب قدر دارد و با توجه به آیات بالا بیان گردید نصیب ما گرداند.
وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الی الیُسْرِ
کلیک کنید:تلازم سختی و آسایش از نظر قرآن کریم
قرآن کریم برای بیان تلازم سختی و آسایش میفرماید: «فان مع العسر یسرا* ان مع العسر یسرا؛ پس حتما با سختی آسانی است* حتما با سختی آسایشی قرین است» (انشراح/ 5-6). قرآن نمی فرماید که بعد از سختی آسانی ای است؛ تعبیر قرآن این است که با سختی، آسانی است؛ یعنی آسانی در شکم سختی نهان است و همراه آن می باشد و به قول مولوی (ضد اندر ضد پنهان مندرج):
زندگی در مردن و در محنت است *** آب حیوان در درون ظلمت است
اینجا نکته لطیفی است که فهم آن به نقل تمام آیات سوره انشراح بستگی دارد: «بسم الله الرحمن الرحیم* الم نشرح لک صدرک* و وضعنا عنک وزرک* الذی انقض ظهرک* و رفعنا لک ذکرک* فان مع العسر یسرا* ان مع العسر یسرا* فاذا فرغت فانصب* و الی ربک فارغب؛ بنام خداوند بخشنده مهربان* آیا به تو سعه صدر ندادیم؟* و بار گرانت را از (دوش) تو برنداشتیم* (بارى) که (گویى) پشت تو را شکست* آوازه ات را بلند ساختیم* پس حتما با سختی آسایشی همراه است* حتما با سختی آسایشی قرین است* پس زمانی که آسوده شدی به کوشش بپرداز* و به سوی پروردگار خویشتن متوجه شو» (انشراح/ 1-8).
روی سخن با شخص پیامبر اکرم (ص) است. این سوره خاص آن حضرت است. این سوره با لحنی پر از عطوفت، خاص شریف پیامبر اکرم را که گویی از ناملایمات آزرده گشته بود نوازش می دهد. گوشزد می کند که چگونه خدا بار سنگین وی را از دوشش برداشته و سختیش را مبدل به آسانی کرده است. آنگاه به شیوه علوم تجربی از یک جریان واقع شده و مشهود استنتاج کرده و می گوید: پس با سختی آسایشی است؛ یعنی از این که در گذشته باری بر دوش تو بود و ما آن را برداشتیم و نامت را بلند ساختیم و به تو بردباری و قدرت تحمل دادیم، چنین نتیجه بگیر که حتما با هر سختی آسانی ای هست. پس برای تثبیت نتیجه و اطمینان دادن به قطعی بودن آن تکرار می کند که آری با سختی آسانی ای است.
نکته جالب اینست که بعد از نتیجه گرفتن این فرمول کلی، خط مشی آینده را نیز بر همین اساس تعیین می فرماید و می گوید: پس وقتی که فراغت یافتی به کوشش بپرداز؛ یعنی چون آسانی در شکم تعب و رنج قرار داده شده است، پس هر وقت فراغت یافتی خود را مجددا به زحمت بینداز و کوشش را از سر بگیر. این خصوصیت مربوط به موجودات زنده بالاخص انسان است که سختیها و گرفتاریها مقدمه کمال ها و پیشرفت ها است. ضربه ها جمادات را نابود می سازد و از قدرت آنان می کاهد ولی موجودات زنده را تحریک می کند و نیرومند می سازد (بس زیادتها که اندر نقصها است). مصیبتها و شدائد برای تکامل بشر ضرورت دارند. اگر محنت ها و رنجها نباشند بشر تباه می گردد. قرآن کریم می فرماید: «لقد خلقنا الانسان فی کبد؛ همانا انسان را در سختی آفریدیم» (بلد/ 4). آدمی باید مشقتها را تحمل کند و سختیها بکشد تا هستی لایق خود را بیابد. تضاد و کشمکش شلاق تکامل است. موجودات زنده با این شلاق راه خود را به سوی کمال می پیمایند. این قانون در جهان نباتات، حیوانات و بالاخص انسان صادق است.
هگل، فیلسوف معروف آلمانی قرن نوزدهم سخنی دارد که از این نظر قابل توجه است. می گوید: «نزاع و شر، امور منفی ناشی از خیال نیستند، بلکه امور کاملا واقعی هستند و در نظر حکمت، پله های خیر و تکامل می باشند. تنازع، قانون پیشرفت است........».(عدل الهی-استاد شهید مرتضی مطهری- صفحه 197-194)
منظور از (مِنَ العُسْرِ الی الیُسْرِ) چه میباشد؟
منظور از ”مِنَ العُسْرِ الی الیُسْرِ” ”از سختی به سوی آسایش و راحتی” میتواند همان وعده خداوند باشد که دو بار در یک سوره مکرر میفرماید: ”إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا”(انشراح ،6) یعنی ”به درستی که همراه هر سختی آسانی میباشد” یعنی انسان هنگامی که سختی بر کار او باشد به حتم در کنار آن آسایش و راحتی خواهد داشت و منظور از راحت بودن عسر و سختی کار شاید صبری باشد که خداوند در تحمل آن کار به انسان میدهد تا به راحتی و آسایش دست یابد، چرا که خداوند نیز برای بندگانش سختی نمیخواهد بلکه آسایش و راحتی را برای آنان میخواهد .چنانچه در قرآن میفرماید: ”یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ”(بقره ،185) یعنی ”خداوند برای شما آسانی و آسایش میخواهد و برای شما سختی و مشقت نمیخواهد” چرا که خداوند به انسانها به خاطر ضعیف بودنشان در خلقت تخفیف دهد چنانچه میفرماید: ”یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا”(نساء ،28) یعنی ”خداوند میخواهد بر شما آسان گیرد”
وَاقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین
رابطه پذیرش عذر و بخشش گناهان
همانطور که در قسمت قبل دعا توضیح داده شد خداوند برای انسانها آسایش و راحتی میخواهد و سختی و مشقت نمیخواهد پس باید یقین داشته باشیم که اولاً خداوند عذرهای ما را میپذیرد، اما باید این نکته را رعایت کرد و آن این است که هنگامی که از روی جهالت و نادانی گناهی را انجام دادیم سریعاً به سوی خداوند بازگشته و به درگاهش توبه کنیم ”إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولَئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً " سوره نساء آیه 17؛ ”یعنی :پذیرش توبه از سوی خدا ، تنها برای کسانی است که کار بدی را از روی جهالت انجام می دهند ، سپس زود توبه می کنند. خداوند ، توبه چنین اشخاصی را می پذیرد و خدا دانا و حکیم است. ” که اگر این عمل را انجام دهیم خداوند نیز توبه ما را پذیرفته و گناهان ما را میآمرزد ”فَأُولَئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ” ؛ ”پس خداوند توبه آنان را میپذیرد” و باید این را بدانیم که هیچ کس جز خداوند نمیتواند گناهان ما را بیامرزد . ”وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ”(آل عمران ،135) یعنی ”و چه کسی غیر از خداوند گناهان ما را میآمرزد” و هنگامی که خداوند عذر بنده خویش را بپذیرد به یقین گناه او را میآمرزد چرا که وقتی بنده به درگاه خداوند تضرع نموده و بگوید: خدایا من به خود ظلم کرده ام مرا بیامرز خداوند هم به لطف ورحمت خویش اورا می آمرزد. در سوره قصص آیه 16 در رابطه با حضرت موسی ع بعد از اینکه در مقام دفاع از یک مظلوم ، فرد ستمگر یعنی قبطی را کشت(که البته درواقع قصد کشتنش را نداشته بلکه مُشتی به وی زد وکشته شد: فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ سوره قصص آیه 15) چنین آمده است. ”قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ یعنی موسی گفت : پروردگارا ، من با کشتن آن قبطی ، خود را در خطر هلاکت افکندم و به خویشتن ستم کردم; از تو می خواهم آن را بر من بپوشانی و پیامدش را از من بگردانی و مرا از شرّ فرعونیان برهانی . پس خداوند چنین کرد ، زیرا او بسی پرده پوش و مهربان است .
ما نیز در این روز از خداوند خواستاریم که به حق آن نظر رحمتی که بر بندگان صالح خود دارد عذر ما را پذیرفته و گناهانمان را بیامرزد.
نمازشب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان: چهار رکعت; در هر رکعت سوره حمد، و سوره ملک را بخواند و اگر نتوانست، بیست و پنج مرتبه سوره توحید را بخواند.
نمازهاى شب هاى ماه مبارک رمضان
**تذکر: برخی موارد به علاوه اصلاحات ، عبارات ومطالبی در متن فوق توسط سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی اضافه گردید
فرآوری : زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منابع :
سایت مفاد
بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=177749
**کلیک کنید:(آثار وبرکات دوری از گناه)
**شرح دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان
توسط آیت الله محمدعلی گرامی قمی
ومرحوم آیت الله احمد مجتهدی تهرانی
**شرح دعای روز اوشرح دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان
توسط استاد حجت الأسلام جواد محدثی
تفسیر دعاهای روز های ماه مبارک رمضان
***نسیم معرفت***
تفسیر دعای روز بیست وششم ماه مبارک رمضان
چرا از نماز شب محرومیم؟
اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً خدایا سعی وعمل مرا دراین روز موردسپاس و قدردانی خودت قرارده
و ذَنْبی فیهِ مَغْفوراً و گناه مرا در این روز بیامرز
و عَملی فیهِ مَقْبولاً و کردارم را در را قبول فرما
و عَیبی فیهِ مَسْتوراً و عیبم را بپوشان
یا أسْمَعِ السّامعین ای شنواترین شنوایان
«اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً»
در این بخش از دعا میخوانیم، خدایا سعی و تلاش ما در ماه رمضان را بپذیر! واژه «مشکوراً» به معنای «تشکر کن» است و مقصود آن در این دعا «بپذیر» و «قبول کن» است.
مرحوم آیت الله احمد مجتهدی تهرانی می فرماید: آدم زحمت میکشد و روزه میگیرد، گرسنه و تشنه میشود؛ اما غذا و آب نمیخورد و کم خوابی ماه رمضان را تحمل میکند و اگر خدا تلاشهای ما را قبول نکند، کاری از ما ساخته نیست. اگر زحمتی و رنجی کشیده شود و حاصلی در پی نداشته باشد، اتفاق ناگواری افتاده است.
گاهی ما باید غصهی این مطلب را بخوریم که نکند اعمال ما را آفت بزند. مثلاً یک غیبت میتواند تمام زحمات ما را هدر دهد. اگر غیبت کنید 40 روز اعمال خوب شما در نامه اعمال شخص غیبت شونده نوشته میشود و اگر عمل خوبی نداشته باشید، گناهان آن شخص در نامه اعمال شما نوشته میشود. این روایت از معصوم (ع) است.
قُل هَل نُنَبّئُکُم بالاَخسَرینَ اَعمالا ً " ، " اَلّذینَ ضَلََّ سَعیُهُم فی الحَیوةِ الدُّنیا وَ هُم یَحسَبونَ اَنَّهُم یُحسِنوُنَ صُنعاَ«آیا به شما خبر دهم که زیانکارترین افراد چه کسانیاند؟ آنان که در زندگی دنیا، تلاششان گم شده و نابود میشود و در عین حال، خیال میکنند که نیکو عمل میکنند!» (کهف ،104)
این خطاب الهی به همه ماست. به آنانی که میروند و نمیرسند، عمل میکنند و نتیجه نمیگیرند. میجویند و نمییابند. رنج میبرند و گنج نمیبرند .تلاششان بیفایده است و سعیشان بدون شکر! و این خسران است.
اگر عمل انسان و سعی و تلاش او مورد رضایت خدا قرار بگیرد و پروردگار به عین عنایت در آن بنگرد و از او بخرد، چنین عملی «سعی مشکور» است یعنی سعی که سپاس الهی و تشکر را به همراه دارد.
اما سعی مشکور آن است که آمیزههایی از خلوص و صدق داشته باشد. «صِبغة الله»(یعنی رنگ خدایی) در آن باشد در سوره بقره آیه 138 چنین آمده است:صِبْغَةَ اللَّهِ ? وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ? وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ. یعنی رنگ خدائی (بپذیرند، رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگی از رنگ خدائی بهتر است ؟ و ما تنها عبادت او را میکنیم. ایمان و عمل صالح، طلب آخرت و در زمره ابرار بودن و... از جمله شرایط رسیدن به سعی مشکور است.
آری، هرکس «آخرت» را بجوید و بطلبد و برای آن تلاش و سعی شایسته بنماید و دارای ایمان هم باشد، چنین کسانی سعیشان «مشکور» است.{ وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً}(اسراء.آیه19)
از خداوند میخواهیم روزه ما و اعمال الهی ما را سعی مشکور برشمارد و گناهان ما را مورد بخشایش قرار دهد .
«و ذَنْبی فیهِ مَغْفوراً و عَملی فیهِ مَقْبولاً »
در این فراز از دعای روز بیستوششم ماه رمضان ازخدا میخواهیم تا گناهان ما را بیامرزد و اعمالمان را قبول کند! از خدا میخواهیم تا گناهانی که پیش از ماه رمضان انجام دادهایم را ببخشد؛ چون ماه رمضان، فصل درآمد معنوی و کسب ثواب است، حتی خوابیدن و نفس کشیدن در این ماه عبادت محسوب میشود.
در ماه رمضان این همه درآمد وجود دارد و آیا امکان ندارد با این همه درآمد کسب شده، انسان جان خودش را از گرو دربیاورد؟
پیامبر اسلام در خطبه شعبانیه میفرماید: «پشتتان از گناه سنگین شده و به گرو رفته است و در ماه رمضان بدنتان را از گرو در بیاورید».
دلیل سختی نماز صبح و نماز شب خواندن چیست ؟
برخی هنگام نماز صبح نمیتوانند به خاطر سنگینی بلند شوند که از آثار گناه است. شخصی به امام حسن عسگری (ع) گفت که هر شب قصد میکنم تا نماز شب بخوانم؛ اما نمیشود. امام فرمود: «گناه تو را زنجیر کرده است.» دلیل اینکه کسی دلش میخواهد نماز شب بخواند اما نمیتواند، انجام گناه است و با استغفار میتواند آن را رفع کند.
بیدار شدن در هنگام سحر و استفاده کردن از برکات
شعری هست که میگوید : «هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد» هر کسی که هنگام سحر خواب است، نمیداند که کیست و باید خود را پیدا کند. امیر مؤمنان (علیه السلام) در روایتى مى فرماید : عَجِبْتُ لِمَنْ یَنْشُدُ ضالَّتَهُ وَقَدْ اَضَلَّ نَفْسَهُ فَلا یَطْلُبُها یعنی: در شگفتم از کسى که گمشده خود را مى جوید ; امّا خویشتن را گم کرده و آن را نمى جوید( غرر الحکم : 233 ، حدیث 4658 .)
«وعَیبی فیهِ مَسْتوراً» یا أسْمَعِ السّامعین »
کلیک کن: (عیبجویی نکن)
عیب پوشی نقطه مقابل تجسس و عیب جویی است و در فضیلت و شرافت آن همین بس که یکی از اوصاف خدای سبحان است. (خداوند ستار العیوب میباشد).[ نراقی، مهدی؛ علم اخلاق اسلامی، (جامع السعادات) ترجمه جلال الدین مجتبوی، تهران، حکمت، 1366، دوم، ص 360]
ریشه و اساس پیدایش این صفت مذموم در دل انسان از دیدگاه علم اخلاق می تواند موارد زیر باشد:
1- عیب جویی نتیجه عداوت و حسد است به این معنا که اگر کسی کینه و دشمنی دیگری را در دل داشته باشد به دنبال عیوب او میافتد تا آنها را پیدا کند و رسوایش سازد.
2- تجسس ممکن است در برخی موارد از آثار طغیان قوه شهوت باشد به این معنا که شخص بدون اینکه کینه و حسد نسبت به دیگران داشته باشد دنبال لغزشها و عیوب آنها میافتد.[ حقانی زنجانی، حسین؛ پژوهشی در ارزشهای اخلاقی، تهران، دانشگاه الزهرا، 1383، اول، ص 117] به طوری که در این قوه نوعی پستی و زبونی پدید میآید که فرد بیمار از آشکار شدن زشتیها و عیوب دیگران، شاد میشود.[ علم اخلاق اسلامی، پیشین، ص 363.]
3- بدگمانی، عامل دیگری بر عیب جویی و بدگویی است.[ پژوهشی در ارزشهای اخلاقی، پیشین، ص 129]
باید به خودمان بپردازیم و ببینیم که خودمان چه کار کردهایم؛ آیا هیچ عیبی نداریم؟ گُل بیعیب خداست و ممکن نیست که ما عیب نداشته باشیم. در روایت آمده که «چه میشود انسان را، یک خار کوچک را در چشم رفیقش میبیند؛ اما شاخهای که در چشم خودش رفته را نمیبیند.»
این روایت کنایه از این است که انسان عیبهای بزرگ خود را نمیبیند؛ اما عیب کوچک مردم را میبیند.
این حدیث از معصوم (ع) است که خوش به حال کسی که عیب خودش را میبیند و به عیب کس دیگری کاری ندارد.
خدایا کاری کن تا عیب من مستور ومخفی باشد و کسی از عیبم مطلع نباشد! خدا «سَتّارُالعُیُوب» است و نگذاشته تا کسی از گناهان ما اطلاع پیدا کند. حدیث است اگر گناه بو داشت دو نفر کنار هم نمینشستند. اگر عیب آدم عیان میشد کسی جنازه کسی را دفن نمیکرد.
در پایان دعا میگویم ای خدایی که از همه شنوندهها شنواتری! خدا همه چیز را میشنود. اگر یواش هر حرف بزنیم خدا باز هم میشنود. حضرت موسی (ع) به خدا گفت که خدایا، اگر نزدیکی من یواش صحبت کنم و اگر دوری بلند صحبت کنم؛ خدا فرمود: أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِی«من همنشین کسی هستم که یاد من باشد.» { حدیث أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِی ، از احادیث قدسی می باشد} خدا شنواترین است؛ پس میگوییم، ای خدایی که از همه شنوایان شنواتری، این دعاها را درباره ما مستجاب کن!
نماز شب بیست و ششم ماه مبارک رمضان: هشت رکعت; در هر رکعت سوره حمد، و صد مرتبه سوره توحید را بخواند.
نمازهاى شب هاى ماه مبارک رمضان
**تذکر: برخی موارد به علاوه اصلاحات ، عبارات ومطالبی در متن فوق توسط سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی اضافه گردید
فرآوری : زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منابع :
سایت مفاد
بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=177557
منابع :
سایت مفاد
بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=177550
**کلیک کنید:(آثار وبرکات دوری از گناه)
**شرح دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان
توسط آیت الله محمدعلی گرامی قمی
ومرحوم آیت الله احمد مجتهدی تهرانی
**شرح دعای روز اوشرح دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان
توسط استاد حجت الأسلام جواد محدثی
تفسیر دعاهای روز های ماه مبارک رمضان
***نسیم معرفت***
تفسیردعای روز بیست وپنجم ماه مبارک رمضان
دوستدار مؤمن اهل بهشت است
امام باقر (ع) فرمودهاند: اگر دیدی اهل طاعت را دوست داری، اهل بهشت و اگر اهل گناه را دوست داری، اهل جهنم هستی.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مُحِبّاً لِأَوْلِیَائِکَ وَ مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِیَائِکَ یَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِیِّین
اى خدا، مرا در این روز محب دوستانت و عدو دشمنانت قرار ده و در راه و روش به طریقه و سنت خاتم پیغمبرانت بدار، اى عصمت بخش دلهاى پیغمبران.
تَوَلِّی و تَبَرِّی در اسلام
در فرهنگ شیعه «تولی» و «تبری» از اصول مذهب محسوب می شوند و این بدین معنا است که هر کس وظیفه دارد به مفاد «تولی» و «تبری» عمل کند و اگر نکند مرتکب گناه شده است .
مفهوم تولی و تبری
- «تبری» یعنی دشمن داشتن دشمنان علی (ع) و فرزندان معصوم آن بزرگوار و منظور از دوست داشتن حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و فرزندان معصوم آن وجود مقدس تنها محبت و ارادت خاص قلبی نیست بلکه هدف آن است ضمن داشتن محبت قلبی معتقد باشیم هر 12 نفر امام هستند و هر یک سه مقام مشخص دارند:
الف) مقام مرجعیت و ولایت دینی
ب) مقام ولایت قضایی
ج) مقام ولایت سیاسی و اجتماعی (1)
« تولی و تبری » دو اصطلاح قرآنی است که از دیدگاه شیعه از جمله فروع دین و از واجبات اسلام شمرده میشود. این دو واژه، به ترتیب، به معنای دوستی با دوستان خدا و نزدیکی به اهل حق، و دشمنی با دشمنان خدا و دوری از اهل باطل است.
تولی در 57 سوره از قرآن و 233 بار، و تبری در 20 سوره و 30 بار به کار رفته است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:« استوارترین دستگیره ایمان، دوستی و دشمنی برای خدا، ارتباط با دوستان خدا و گسستن از دشمنان اوست.»
امام صادق علیه السلام فرمود:«دوستی با دوستان خدا و اطاعت از آنها، و نیز بیزاری از کسانی که به آل محمد ظلم و هتک حرمت کردهاند واجب است؛
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مُحِبّاً لِأَوْلِیَائِکَ وَ مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکَ
حدیث است که به حقیقت ایمان نمیرسید مگر آنکه نزدیکترین خویشان خود را برای خدا دوست نداشته باشید، چون متدین نیست و دورترین افراد را برای اینکه متدین است، دوست داشته باشید.
امام باقر (ع) به شخصی فرمودند؛ «اگر اراده کردی که بفهمی بهشتی و یا جهنمی هستی، به قلبت مراجعه کن، اگر دیدی اهل طاعت را دوست داری، اهل بهشت و اگر اهل گناه را دوست داری، اهل جهنم هستی و انسان در قیامت با کسی که او را دوست دارد، محشور میشود.»
اولیاء الله
کلیک کنید(ویژگیهاى اولیاء اللّه)
اولیاءاللّه ترکیبى اضافى است و مراد از آن کسانى هستند که از دوستى و قرب الهى برخوردارند. ولىّ خدا شدن لازمه ایمان به خداست، بنابراین هر مؤمنى از اولیاء اللّه است؛ ولى درجات اولیاء اللّه به مقدار درجه ایمانشان متفاوت است.[69] گرچه دارندگان هر یک از مراتب ایمان* از اولیاء اللّه هستند؛ ولى مراد از اولیاء اللّه در قرآن، کسانى هستند که به درجه عالى ایمان و عبودیت رسیدهاند.[70] آنان کاملانى هستند که از لباس بشریت بیرون آمده، و از قدس جبروت گذشته و در قدس لاهوت وارد شدهاند و آنها موحّدان حقیقىاند و در حدیث قدسى در مورد ایشان آمده است: اولیاى مرا کسى جز من نمىشناسد.[71]البته این گروه نیز خود داراى مراتبى هستند، زیرا کمال ولایت پایانى نداشته، مراتب اولیاء اللّه نامتناهى است.[72] برخى نیز ولىّ اللّه را کسى دانستهاند که فرشته با او سخن گوید یا کارهاى نیک به او الهام شود.[73] رسیدن به درجه عالى ایمان و عبودیت و برخوردارى از این مرتبه ولایت*، موجب مىشود انسان نوعى ولایت تکوینى بر عالم پیدا کرده، بتواند در آن تصرّف کند، چنان که سرپرستى دیگر انسانها وتدبیر امور آنان را نیز خداوند به چنین انسانهایى واگذار مىکند.
در قرآن کریم لفظ اولیاء الله فقط در دو مورد بهکار رفته است: در آیات 62 ـ 64 یونس/10، برخى از ویژگیهاى اولیاء اللّه بیان شده و در آیه6جمعه/62 خطاب به یهودیان* آمده است: اگر گمان مىکنید تنها شما اولیاى خدا هستید پس مرگ را آرزو کنید ... . در برخى از روایات عنوان اولیاءاللّه بر اهل* بیت(علیهم السلام)، پیروان ایشان[74]، و ابرار[75] تطبیق شده است.
قرآن براى اولیاء اللّه، ویژگیهاى گوناگونى برشمرده است. از ویژگیهایى که ذکر مىشود دو مورد نخست، مقدمه قرار گرفتن در زمره اولیاء اللّه و سایر موارد از آثار و نتایج مقام و مرتبه ایشان است؛ نیز مجموع این ویژگیها از مختصات اولیاءاللّه است، بنابراین وجود برخى از آنها در غیر ایشان نیز امکانپذیر است.
1. ایمان:
یکى از ویژگیهاى اولیاء الله برخوردارى از ایمان است: «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللّهِ ... * اَلَّذینَ ءامَنوا...» . (یونس/10،63) مقصود از ایمان اولیاء اللّه، مرتبه اولیه ایمان نیست، بلکه مراد، ایمان کامل و درجه عالى ایمان است، زیرا اولیاءاللّه، پیش از برخوردارى از چنین ایمانى داراى تقوایى مستمرّ بودند «و کانوا یَتَّقون» (یونس/10،63)، افزون بر اینکه از آیه 62 یونس/10 با توجه به نفى هرگونه ترس و اندوهى از اولیاء الله استفاده مىشود که ایمان آنان آن مرتبه از ایمان است که آنها را به عبودیت و مملوکیت محض مىرساند، به گونهاى که درمىیابند مالکیت ویژه خداست و آنها نمىتوانند مالک چیزى باشند تا براى آن ترسیده یا از فقدان آن اندوهگین شوند.[76]2. تقوا:
اولیاء اللّه از تقواى مستمر برخوردارند: «و کانوا یَتَّقون...» . (یونس/10،63) برخى گفتهاند: تقوا سه مرتبه دارد: دورى از شرک، اجتناب از هرگونه گناه و معصیتى، اعم از فعلوترک، و تبتّل و انقطاع کامل به خدا و دورىاز هر چیزى که باطن انسان را از خدا بازدارد و مقصود از تقوا* در آیه فوق مرتبه سوم است. البته این مرتبه شامل دو مرتبه پیش از خود نیز مىشود.[77]برخى مراد از ایمان در این آیه را کمال حال قوه نظریه و مراد از تقوا را کمال حال قوه عملیه دانستهاند.[78]
3. دورى از ترس و اندوه از غیر خدا:
در دل اولیاى الهى هیچگونه خوف و حزنى از غیر خدا نیست: «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللّهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم ولاهُمیَحزَنون » . (یونس/10،62) انسان از چیزى که ممکن است به او آسیبى برساند مىهراسد و براى از دست دادن چیزى که آن را دوست دارد یا تحقّق چیزى که آن را نمىپسندد اندوهگین مىشود و این در صورتى است که براى خود نسبت به چیزى که براى آن مىترسد یا براى از دست دادن آن اندوهگین مىشود، مالکیت یا حقّى قائل باشد، لیکن اولیاء الله به سبب بهرهمندى از توحید کامل، خداوند را مالک مطلق همه چیز مىدانند، به گونهاى که هیچکس در مالکیت چیزى شریک خداوند نیست، بنابراین، اولیاى الهى براى خود نسبت به چیزى مالکیت یا حقّى قائل نیستند تا بر اثر آن بترسند یا اندوهگین شوند.[79] گفته شده: لازمه ترسیدن از چیزى یا اندوهگین شدن براى چیزى، تصور آن چیز است. در حالى که اولیاء الله به سبب استغراق در نور جلال الهى از غیر خدا غافلاند، بنابراین وجود ترس* و اندوه در آنها غیر ممکن است.[80] برخى نیز گفتهاند: چون اولیاء الله در ذات الهى فانى گشتهاند، دیگر براى آنها غایتى بالاتر از آنچه بدان رسیدهاند وجود ندارد تا بر اثر آن بترسند یا اندوهگین شوند.[81] برخى از مفسّران نبودن ترس و اندوه در اولیاء الله را مربوط به آخرت دانستهاند[82]؛ ولى آیه 62 یونس/10 مطلق است و دنیا را نیز شامل مىشود و مقید کردن آن به آخرت هیچ دلیلى ندارد.[83] بر اساس آیات دیگرى، اولیاء اللّه از پروردگار مىترسند؛ مانند: «اِنّا نَخافُ مِن رَبِّنا» (انسان/ 76، 10) و «اِنَّما یَخشَى اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَمـؤُا» (فاطر/ 35، 28)، بنابراین نبودن ترس در ایشان نسبت به غیر خداست؛ اما ترس از خدا از صفات اولیاء الله است، چنان که اندوه براى از دست دادن کرامت الهى نیز از ویژگیهاى آنان است.[84] نبودن ترس و اندوه از غیر خداوند در اولیاءالله باعث مىشود که امنیت و آرامش واقعى بر وجود آنها حکمفرما شود.[85]4. بشارت:
به اولیاء الله در زندگى دنیا و در آخرت بشارت داده مىشود: «لَهُمُ البُشرى فِىالحَیوةِ الدُّنیا و فِى الأخِرَةِ» . (یونس/10،64) در برخى روایات مراد از بشارت* در دنیا، رؤیاى نیکو دانسته شده است که مؤمن براى خودش مىبیند یا دیگران براى او مىبینند و مراد از بشارت در آخرت، بشارت فرشتگان به مؤمن هنگام خروج وى از قبر و در قیامت دانسته شده که پى در پى او رابه بهشت بشارت مىدهند.[86] بر اساس روایات دیگرى، هنگام مرگ مؤمن، رسولخدا(صلى الله علیه وآله) و امیرمؤمنان(علیه السلام)نزد وى حاضر شده، او را به همنشینى با خودشان و سکونت در بهشت، بشارت مىدهند.[87]5. فوز عظیم:
اولیاء الله به سعادت*، کامیابى و پیروزى بزرگى مىرسند: «ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیم» . (یونس/10،64) آرامش کامل در دنیا، برخوردارى از بشارتهاى الهى در دنیا و آخرت، دوستى با خدا و در نهایت وارد شدن در بهشت و همنشینى با پیامبر(صلى الله علیه وآله)و اهل بیت(علیهم السلام) از مصادیق فوز عظیمى است که اولیاء اللّه از آن برخوردارند.6. آرزوى مرگ:
قرآن خطاب به یهودیان مىگوید: اگر گمان مىکنید تنها شما اولیاى الهى هستید پس آرزوى مرگ کنید، اگر در این ادعا صادقید: «قُل یـاَیُّهَا الَّذینَ هادوا اِن زَعَمتُم اَنَّکُم اَولِیاءُ لِلّهِ مِن دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا المَوتَ اِن کُنتُم صـدِقین» . (جمعه/62،6) یهودیان ادعا داشتند که فرزندان و دوستان خدا بود (مائده/5،18)، جهان آخرت ویژه آنهاست (بقره/2،94) و هیچکس وارد بهشت نمىشود، مگر آنکه یهودى باشد (بقره/2،111)، بنابراین اگر یهودیان در این ادعاى خود راستگو بودند باید آرزوى مرگ* مىکردند، زیرا انسان اگر ولىّ کسى باشد ملاقات با او را دوست دارد و کسى که یقین دارد ولىّ خدا بوده، بهشت مخصوص اوست و بین او و رسیدن به لقاى الهى و بهشت کرامت چیزى جز مرگ فاصله نیست، آرزوى مرگ مىکند.[88] امیرمؤمنان، على(علیه السلام)فرموده است: به خدا سوگند اُنس على بنابىطالب به مرگ بیشتر از انس طفل به سینه مادر خویش است.[89] در روایت دیگرى نیز آمده است که اولیاء اللّه آرزوىمرگدارند.[90]افزون بر قرآن، در روایات نیز به برخى از ویژگیهاى اولیاء اللّه اشاره شده است؛ مانند اینکه دیدار آنان انسان را به یاد خدا مىاندازد و دوستى آنان با دیگران براى خدا و دشمنیشان نیز براى خداست، مساجد را با ذکر خدا آباد مىکنند، به مردم خوبى مىآموزند و آنان را به اطاعت خدا فرامىخوانند، در آخرت انبیا و شهدا به مقام آنان غبطه مىخورند و....[91]
همانطور که در آیات و روایات موجود میباشد اولیاء خداوند همان یاران و بندگان مخلص خداوند هستند که هیچ گاه از فرمان خداوند و رسولش سرپیچی ننمودند، شاید سوال شود اولیاء شامل چه کسانی میشود؟ که در جواب باید گفته شود که انبیاء، ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و شهدای در راه خدا و تمام عبادلله المخلصین جزو اولیای خداوند میباشند اما از نظر رتبه و مقام با هم متفاوتند، به طور مثال: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) یکی از اولیای خداوند میباشد، اما رتبه و مقام ایشان در پیشگاه ذات اقدس احدیت مقام نبوت و رساندن رسالت است به طوری که خداوند (عزوجل) در قرآن خطاب به رسول مکرم اسلام میفرماید: ”قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ”یعنی ”بگو (ای پیغمبر) اگر خدا را دوست میدارید، مرا پیروی کنید که خدا شما را دوست میدارد و گناه شما را میبخشد که خداوند آمرزنده و مهربان است” چرا که ”لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً سوره احزاب آیه 21” یعنی ”قطعاً برای شما در (اقتدا) به رسول خدا سرمشقی نیکو است” و این را هم میدانیم که تمام انبیای الهی از اولیاءالله میباشند اما از نظر رتبه خداوند در قرآن میفرماید: ”تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ سوره بقره آیه 253” یعنی از این فرستادگان، برخى را (که ذکرشان گذشت) بر برخى برترى دادیم، از آنان کسى هست که خدا با وى سخن گفت (مانند موسى)، و برخى را چندین درجه بالا برد، (مانند پیامبران اولوا العزم)
اولیاء الشیطان یا اعداء الله
برای آنکه بدانیم اعداء الله چه کسانی هستند باید اشاره کنیم به شیطان رانده شده از درگاه حق که از زمان خلقت حضرت آدم ابوالبشر(علیهالسلام) شیطان تنها کسی بود که به نافرمانی از ذات اقدس الهی اراده نموده و با تکبر و غرور خود به سرمنشأ دشمنی با خداوند ، معروف گردید، اما این نکته لازم است که در اینجا بیان گردد و آن این است که ذات اقدس ربوبیت دارای مقامی است که هیچ موجودی نمیتواند در برابر او به دشمنی برخیزد بلکه خداوند برای امتحان و رتبه بندی مخلوقاتش آن هم برای آنکه خود مخلوقات درک کنند که ظرفیت آنان در چه حد است و در چه رتبه و مقامی باید قرار بگیرند امتحان را قرار داد و کسانی که از این امتحانات که به دستورات و قضا و قدر الهی میباشد با موفقیت بگذرند آن هنگام است که نزد خداوند اجر و قربی دارند ولی اگر خلاف آن صورت پذیرد آنگاه است که نزد خداوند جایگاهی نخواهند داشت و یکی از کسانی که در امتحان همه چیز خود را از دست داد ابلیس یا همان شیطان معروف است که همه جا سَرَک میکشد و در قرآن از او به دشمن بزرگ انسان تعبیر گردیده است : ” یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی الأَرْضِ حَلاَلاً طَیِّباً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ سوره بقره آیه 168 یعنی ”اى مردم، از آنچه در این زمین است (از انواع خوردنىها و موجودات دیگر) حلال و پاکیزه بخورید و برخوردار شوید، و پیروى از گامهاى شیطان نکنید، که او براى شما دشمنى آشکار است ” که خداوند (عزوجل) امر فرموده است که از او یعنی شیطان تبعیت نکنید ”وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِو (از) وسوسههای شیطان پیروی نکنید” چرا که او ”یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ سوره بقره آیه 257یعنی خارج میکند ایشان را از نور به سوی تاریکی” و چون وسوسههای شیطانی بر خلاف سعادت و رستگاری انسانهاست و خداوند میخواهد تمام انسانها مسیر سعادت و رستگاری را بپیمایند، پس در اینجاست که شیطان به عنوان دشمن خداوند ، معروف است و همانطور که میدانیم شیطان هم برای خود یاران و پیروانی دارد که به وسیله آنها وسوسهها و خُطَوات خود را به نسل آدم ابوالبشر و جنیان تلقین میکند .و خداوند در قرآن میفرماید: ”وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِمْ سوره اَنعام آیه 121 یعنی ”به درستی که شیاطین (جن و انس) سخت به دوستان و پیروان خود وسوسه کنند تا با شما به جدال و منازعه برخیزند”
مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِیَائِکَ یَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِیِّین
سنت شکنیهای آخرالزمان
در این قسمت از این دعا از خداوند خواستاریم که ما را توفیق دهد تا از راه و روش پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) که به سنت تعبیر گردیده است پیروی کنیم چرا که امروزه مشاهده میشود چقدر سنتهای پیامبر گرامی اسلام مظلوم واقع شده است و کسی اهمیت زیادی بر این سنتها قائل نیست، شاید گفته شود که مثالی بیاورد تا روشن گردد، ما هم میگوییم مثال بارز آن ازدواج است که صراحتاً پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ” النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی: ازدواج سنت من است پس هر کس از آن دوری گزیند و روی گردان شود، از من نیست” اما امروزه میبینیم که غلوهای بعضیها خود را مدرنیته و متجدد و... نشان داده و سنتی را که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بر اساس خواست خداوند پایه گذاردهاند با وسوسههای شیطانی زیر پا گذاشته و با سخت گیریهای بیجا و غیر عقلانی آن سنت نیکو را مانند یک هیولای وحشتناک جلوه گر نمودهاند.
آن هم سنتی را که امام زینالعابدین علیهالسلام هنگامی که بر سفره طعام بودند استخوانی را که اندکی گوشت داشت برداشتند و فرمودند: ”پس از توافق دختر و پسر برای ازدواج، این امر به اندازه پاک کردن باقیمانده گوشت از این استخوان است” یعنی به قدری ازدواج باید آسان صورت پذیرد که هیچ دختر و پسری بدون همسر نباشند. اما متأسفانه با این سنت شکنیها، بلاهای خانمان سوزی که بر سر جوانان میآید مشاهده میگردد که ما در این روز از خداوند خواستاریم که ما را پیرو واقعی سنتهای رسول اکرم اسلام قرار دهد.
نمازشب بیست و پنجم ماه رمضان: هشت رکعت نماز; در هر رکعت سوره حمد، و ده مرتبه سوره توحید را بخواند.
نمازهاى شب هاى ماه مبارک رمضان
**تذکر: برخی موارد به علاوه اصلاحات ، عبارات ومطالبی در متن فوق توسط سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی اضافه گردید
فرآوری : زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منابع :
سایت مفاد
بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=177550
**کلیک کنید:(آثار وبرکات دوری از گناه)
**شرح دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان
توسط آیت الله محمدعلی گرامی قمی
ومرحوم آیت الله احمد مجتهدی تهرانی
**شرح دعای روز اوشرح دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان
***نسیم معرفت***
فحاشی ممنوع
فحش عبارت است از اینکه انسان امور بد و زشت را به واسطه کلمات صریح و در بعضی موارد رکیک و زننده بیان نماید و بیشتر اوقات به وسیله الفاظ مربوط به مسایل جنسی (آمیزش) و آلات و متعلّقات آن به کار می رود و افراد لا ابالی و بی شرم و حیا آن عبارات را صریحا بر زبان جاری می کنند . فحاشی و بد زبانی در سال های اخیر بین گروه های مختلف سنی بیداد میکند به طرزی که بدون به زبان آوردن چند کلمه ناسزا نمی توانند صحبت کنند. شوخی و جدی هم ندارد بحث علمی سیاسی و فرهنگی و ورزشی هم فرقی نمی کند موضوع صحبت هر چه باشد ناسزا و فحش هم مطابق بحث به میان می آید و این موضوع وقتی قباحت خود را بیشتر نشان میدهد که ما در یک جامعه مسلمان زندگی میکنیم که کتاب خدا و سخن پیشوایان دینمان ما را به شدت از این امر بر حذر داشته اند.و در نکوهش آن همین بس که کسانی که از فحاشی و بد گویی ابایی ندارند از انسانیت هم چیزی برای آنان نمانده است چرا که این بی حیایی و بی شرمی یک شخص را می رساند که هر لغوی به زبان می آورد .
نکته ای در مورد حیا و کرامت پروردگار عالم
«وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ»1 ؛ای مؤمنان دشنام ندهید کسانی را که غیر خدا را می خوانند تا آن ها هم دشنام دهند خدا را از روی دشمنی و جهالت .
یکی از اصحاب پیامبر گفته است :
خـداوند با حیا و کریم است عفّت می ورزد و نه تنها الفاظ رکیک را در کلامش نمی آورد بلکه در این امور به کنایه سخن می گوید ، این ادب و عفّت کلام در قرآن و کلام الهی مخـصوص به امور زناشویی نیست بلکه حتی از قضاء حاجـت و بول و غایط هم به کنایه تعبیر می کند و این رمز گونه صحبت کردن به مراتب از صریح و بی پرده سخن گفتن شایسته تراست .
اما تعبیرهای که مثل حیوان بودن یا پائین تر از حیوان «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاّ کَالاَْنْع امِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً سوره فرقان» 2: و غیره در قرآن کریم آمده برای بیان واقعیت است ؛ یعنی فردی که گناهکار است و غرق در مادیات بدون گوش شنوای حق و تعقل در آن و بدون صفات و آداب انسانی ، در واقع حیوان است و همچون حیوان زندگی می کند .
فحش و ناسزا در کلام نورانی خاندان رسالت (علیهم السلام)
منشاء فحاشی و بدگویی را به جرأت می توان پستی و خباثت نفس معرفی نمود به گونه ای که در کلام معصومین علیهم السلام ریشه این صفت را در آغاز شکل گیری انسان یعنی نطـفه جـستجـو می کنند به گونه ای که رسول مکرم اسلام می فرمایند :
«إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجـَنَّةَ عَلَی کُلِّ فَحَّاشٍ بَذِیٍّ قَلِیلِ الْحَیاءِ لَا یُبَالِی مَا قَالَ وَلَا مَا قِیلَ لَهُ فَإِنَّکَ إِنْ فَتَّشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلَّا لِغَیَّةٍ أَوْ شِرْ کِشَیْطَان» ؛ خـداوند بهشت را بر هر فحّاش بی آبرو و کم شرمی که باکی از آنچه گوید و آنچه به او گویند ندارد حرام کرده است ، زیرا اگر درباره او کنجکاوی و بازرسی کنی یا از زناست یا شیطان در نطفه او با پدرش شریک شده است ... 3
انسان به خـودی خود و در شرایطی که از انسانیت خود دور نشده است از به زبان آوردن الفاظ زشت و رکیک امتناع می کند اما کم کم با دور شدن از مدار انسانیت و نزدیکی به محدوده خـصایص حیوانی ذکر چنین الفاظی برایش عادی می شود و گاهی به عادت تبدیل می شود ، که به بیان امیر المؤمنین علی (علیه السلام) : سُنَّةُ اللِّئامِ قُبْحُ الْکَلامِ ؛ سنت و منش انسان های پست بدگویی و بد زبانی است.4
منشا فحش و ناسزا در کلام انسان گرایش او به پستی و انحراف از مسیر انسانی است و دور شدن از انسانیت و تبعات آن چیزی است که به هیچ عنوان مورد رضایت و پسند پروردگار عالم نیست .
پیامبر اعظم اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) می فرماید : ِیَّاکُمْ وَالْفُحْشَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَا یُحِبُّ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ ؛ از فحش بر حذر باشید زیرا خدای تعالی ناسزا و بدگویی را دوست ندارد .
و می فرماید : «الْجنَّةُ حرامٌ علی کُلِّ فاحِشٍ انْ یدخُل ها» ؛ دخول در بهشت بر فحّاش حرام است. 5
و می فرماید : «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْحَیِیَّ الْحَلِیم ... أَلَا وَإِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْبَذِیَّ ...» ؛ خـداوند بنده با حیای بردبار و ... را دوست دارد ، و فحش گوی بی شرم و ... را دشمن دارد .6
اثرات مخرب فحش در زندگی انسان
1 ـ فحش دادن موجب از بین رفتن علاقه بین برادران دینی و ایجاد دشمنی و کینه توزی بین آنها می شود و چه بسا به خاطر یک حرف زشت برای همیشه رابطه دو دوست و یا حتی دو برادر قطـع و حتی محبت بین آنها به کینه مبدل شود ، علاوه بر اینکه به گفته ضرب المثل مشهور زخم شمشیر التیام می پذیرد ولی زخم زبان التیام ندارد و بسا که تا آخر عمر این حرف در ذهن طرف باقی بماند .
پـیامبر مکرم اسلام حضرت محمد ابن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) در وصیتی که به مردی از بنی تمیم دارند می فرمایند :
لاَ تَسُبُّوا النّاسَ فَتَکْتَسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَیْنَهُمْ ؛ به مردم دشنام مدهید زیرا باعث میشود که از آن ها کسب عداوت و دشمنی کنید .7
در جای دیگر امام علیه السلام می فرماید : سُوْءُ الْمَنْطِقِ یُُزْرِی بِالْقَدرِ وَیُفْسِدُ الاُخُوَّةَ ؛ بدگویی و هرزه گویی قدر و منزلت انسان را پایین می آورد و اخوت (برادری و دوستی) را از بین می برد .8
و همچنین در وصیت مولای متقیان علی (علیه السلام) آمده است که :
وَ لَا تَتَکَلَّمُوا بِالْفُحْشِ فَإِنَّهُ لَا یَلِیقُ بِنَا وَلَا بِشِیعَتِنَا وَإِنَّ الْفَاحِشَ لَا یَکُونُ صَدِیقاً ؛ در کلامتان از فحش استفاده نکنید چرا که فحش و بدزبانی زیبنده ما خاندان و شیعیان ما نیست و انسان فحاش شایستگی و لیاقت دوستی را ندارد. 9
2 ـ به بیان معصومین و ائمه دین (علیهم صلوات الله اجمعین) فحش و ناسزا گویی انسان را از اسلام دور و به نفاق وکفر نزدیک می کند .
لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند : إِنَّ الْفُحْشَ و التَّفَحُّشَ لَیْسَا مِن الاِسْلامِ فِی شیْءٍ ؛ هرزه گویی و بد زبانی از صفات اسلام نیست (با اسلام سازگار نیست) 10
و فرمود : الَبذَاءُ وَالَبیَانُ شُعبَتَانِ مِنَ النِّفَاقِ ؛ هرزه گوئی و پـرده دری دو شعبه از شعبه های نفاق و دوروئی است (و روایت شده است که مراد از بیان [ در اینجا : ] کشف و اظهار چیزی است که کشف و اظهار آن جائز نیست .) 11
3 ـ وبال و نتیجـه بد زبانی در همین دنیا دامنگیر صاحبش می شود و او در همین دنیا گرفتار می شود چرا که فحاشی وبدگویی برکت را از زندگی انسان می برد ، امام معصوم علیهم السلام می فرماید :
مَنْ فَحُشَ عَلَی أَخـِیهِ الْمُسْلِمِ نَزَعَ اللَّهُ مِنْهُ بَرَکَةَ رِزْقِهِ وَوَکَلَهُ إِلَی نَفْسِهِ وَأَفْسَدَ عَلَیْهِ مَعِیشَتَهُ ؛
کسی که به برادر دینی اش فحش دهد خداوند برکت را از روزی او برمی دارد و او را به حال خود رها می نماید وزندگانی را بر او تنگ می گیرد .12
در جای دیگر علی (علیه السلام) میفرماید : مَن سََََاءَ لَفْظُهُ سَاءَ حَظُّهُ ؛ کسی که کلامش زشت و نکوهیده باشد بهره اش از زندگی بد خواهد بود .13
4 ـ خـداوند متعال انسان های بدگو و فحش دهنده رادر آخرت به عذابهای دردناکی مبتلا خواهد نمود همانگونه که پیامبر اعظم می فرمایند : أَرْبَعَةٌ یَزِیدُ عَذَابُهُمْ عَلَی عَذَابِ أَهْلِ النَّارِ إِلَی أَنْ قَالَ وَرَجُلٌ یَسْتَلِذُّ الرَّفَثَ وَالْفُحْشَ فَیَسِیلُ مِنْ فِیهِ قَیْحٌ وَدَمٌ ؛ چهار نفرند که عذاب آنها سبب زیاد شدن عذاب دوزخیان می شود ... و یکی از آنها مردی است که بافحش (بدزبانی) دنبال لذت جویی است که پیوسته چرک از دهان او در جهنم روان و سبب زیاد شدن عذاب دوزخیان می شود . 14
و امام صادق علیه السلام فرمودند : الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ وَالْجَفَاءُ فِی النَّار ؛ بد زبانی از جفا کاری است ، و جفا کاری در آتش است . 15
و در جای دیگر فرمودند : مَنْ خَافَ النَّاسُ لِسَانَهُ فَهُوَ فِی النَّار ؛ هر که مردم از زبان او بترسند در آتش خواهد بود . 16
1- سوره انعام آیه 108.
2- سوره فرقان آیه 44.
3- بحار الانوار ج60 ص 207.
4- غررالحکم ص223.
5- بحارالانوار ج76 ص110.
6- بحارالانوار ج93 ص156 .
7- الکافی ج2 ص360.
8- غررالحکم ص223.
9- مستدرک الوسائل ج12 ص82.
10- مجموعة ورام ج1 ص110.
11- همان .
12- الکافی ج2 ص326.
13- غررالحکم ص223.
14- مستدرک الوسائل ج12 ص82
15- بحارالا نوار ج1 ص149.
16- الکافی ج2 ص327
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=138744
.: Weblog Themes By Pichak :.