***نسیم معرفت***
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ حَجَّ دَهْرَهُ ثُمَّ لَمْ یَـزُرِالْحُسَـیْن بْنَ عَلِىٍّ علیه السلام
لَکانَ تارِکا حَقّا مِنْ حُقُوقِ رَسُولِ اللّه صلى الله علیه و آله
لاِ?َّنّ حَقَّ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَریضَةٌ مِنَ اللّه تَعالى واجِبَةٌ عَلى کُلِّ مُسْلِمٍ
اگر یکى از شما تمـام عمرش را احرام حج بندد، امّا امام حسین (علیه السلام) را زیارت نکند،
هر آینه حقّى از حقوق رسول خدا (صلى الله علیه و آله) را ترک کرده است، چرا که حق حسین (علیه السلام) فریضه اى است الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.
وسائل الشیعه، ج10، ص333
استاد حسن زاده لیله کوهی لنگرودی
***نسیم معرفت***
"خاموشیِ" استاد حسن زاده لیله کوهی...
حجت الاسلام محسن حسن زاده لیله کوهی از شاعران حوزوی، درسال 1350 در شهرستان لنگرود به دنیا آمد و بعد از اخذ دیپلم برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی کامپیوتر راهی تهران شد.وی پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه شهید بهشتی به قم رفت و بعد از اتمام مقدمات و سطح در مدّت 5 سال وچند ماه ، در درس خارج از محضر برخی از بزرگان بهره مند شد و به طور همزمان به تدریس در مدارس علمیه این شهر پرداخت و بعد از مدتی بار دیگر
برای تحصیلات در رشته فقه و مبانی حقوق به تهران بازگشت و همزمان به تدریس فقه و اصول و ادبیات و طبّ اسلامی و ریاضیات، مدیریت زمان، فقه الحدیث و ... پرداخت.
از جمله فعالیت های او می توان به ریاست انجمن ادبی کوثر حرم مطهّر حضرت معصومه(س) ،انجمن ادبی حوزه هنری سازمان تبلیغات قم و عضویت هیأت مدیره و تدریس در انجمن شعر و قصه اشاره کرد.
http://rezvangi.mihanblog.com/post/3358
در پنجمین نشست حکایت شعر سه شنبه اول آذر ماه در سالن شماره 2 تالار اندیشه آثار حجت الاسلام محسن حسن زاده لیله کوهی مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری و به نقل از روابط عمومی مرکز آفرینش های ادبی حجت الاسلام محسن حسن زاده لیله کوهی درسال 1350 در شهرستان لنگرود به دنیا آمد و پس از اخذ دیپلم برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی کامپیوتر راهی تهران شد. او پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه شهید بهشتی به قم رفت و پس از اتمام مقدمات و سطح در مدّت 5 سال وچند ماه ، در درس خارج از محضر برخی از بزرگان بهره مند شد و به طور همزمان به تدریس در مدارس علمیه این شهر پرداخت و پس از مدتی بار دیگر برای تحصیلات در رشته فقه و مبانی حقوق به تهران بازگشت و همزمان به تدریس فقه و اصول و ادبیات و طبّ اسلامی و ریاضیات، مدیریت زمان، فقه الحدیث و ... پرداخت.
از جمله فعالیت های او می توان به ریاست انجمن ادبی کوثر حرم مطهّر حضرت معصومه(س) ،انجمن ادبی حوزه هنری سازمان تبلیغات قم و عضویت هیأت مدیره و تدریس در انجمن شعر و قصه اشاره کرد. کیمیای هستی ، بالهای بخون نشسته ، فریادهای خسته از جمله آثار لیله کوهی ست.
در این نشست حمیدرضا شکارسری ومحمد سعید میرزایی به عنوان منتقد حضور خواهند داشت.حمیدرضا شکارسری از جمله شاعرانی ست که آثاری چون باز جمعه ای گذشت ، از سکوت به حرف و حماسه کلمات و چند اثر موفق دیگر در کارنامه خود دارد. درها برای بسته شدن آفریده شد، مرد بی مورد، سکوت جرم قوافی نیست نیز از جمله آثار محمد سعید میرزایی ست.
از یادمان رفت کم کم فریاد همسنگری ها
باور کنید، ای به خفّت در خویشتن بستری ها!
لبخندهای دروغین پایان این ماجرا نیست
عفریته ای در کمین است در پشت این دلبری ها
آهسته تر گام بردار، ای از خیال و هوس گرم!
با بوی شیطان عجین است قصر بلور پری ها
دنیایتان مست می شد از نعره ی زخمهایم
می خفت اگر روزگاری آشوبِ خنیاگری ها
مردان کسل، شیهه ها سرد، نشخوار و نان در هم آمیخت
من ماندم و توسنی مست، سرگرم جنگاوری ها
هر کودکی را ببینی بر گرده ی گردبادی
روزی که اینجا بپیچد طوفان عصیانگری ها
گفتند خاموش باشم از درد چیزی نگویم
فریاد کردن گناه است در شهر کاکل زری ها
( استاد حسن زاده لیله کوهی )
http://jannatolbaghi.ir.domains.blog.ir/?page=5
http://www.hhnews.ir/fa/news/1662/%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1%D9%85%D8%AD%D8%B3
به مناسبت ولادت امام زمان (عج) سروده حجت الاسلام لیله کوهی منتشر شد.حجت الاسلام محسن حسن زاده لیله کوهی از شاعران حوزوی، درسال 1350 در شهرستان لنگرود به دنیا آمد و بعد از اخذ دیپلم برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی کامپیوتر راهی تهران شد.وی پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه شهید بهشتی به قم رفت و بعد از اتمام مقدمات و سطح در مدّت 5 سال وچند ماه ، در درس خارج از محضر برخی از بزرگان بهره مند شد و به طور همزمان به تدریس در مدارس علمیه این شهر پرداخت و بعد از مدتی بار دیگر
برای تحصیلات در رشته فقه و مبانی حقوق به تهران بازگشت و همزمان به تدریس فقه و اصول و ادبیات و طبّ اسلامی و ریاضیات، مدیریت زمان، فقه الحدیث و ... پرداخت.
از جمله فعالیت های او می توان به ریاست انجمن ادبی کوثر حرم مطهّر حضرت معصومه(س) ،انجمن ادبی حوزه هنری سازمان تبلیغات قم و عضویت هیأت مدیره و تدریس در انجمن شعر و قصه اشاره کرد.
***نسیم معرفت***
شبکههای ماهوارهای امالفساد دنیای امروز هستند
.................. ..............................
حجت الاسلام محمدعلی محسن زاده مسوول نمایندگی ولی فقیه در سپاه قدس گیلان به آسیب شبکههای ماهوارهای در جامعه اشاره کرد وگفت : شبکههای ماهوارهای امالفساد دنیای امروز محسوب میشوند و بیغیرتی را در جامعه ترویج میکنند.
http://diyarmirza.ir/1393/08/%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB/
http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13930829001064
***نسیم معرفت***
یکی از وظایف مهم روحانیت پاسخ به شبهات دینی است
رشت - ایرنا -حضرت آیت الله قربانی نماینده ولی فقیه در استان گیلان و امام جمعه رشت گفت : یکی از وظایف مهم روحانیت پاسخ به شبهات دینی است .
به گزارش خبرنگار ایرنا، آیت الله زین العابدین قربانی در دیدار با طلاب و روحانیون عضو سازمان بسیج سپاه قدس استان گیلان اظهارداشت : یکی دیگر از وظایف مهم روحانیت پاسخگویی به شبهات است که نیازمند مطالعه و تحقیق و داشتن اطلاعات درست است.
وی افزود: 20 هزار شُبهه به حوزه های علمیه قم رسیده که این شبهات بصورت کتاب در آمده است که باید عالمان روحانی به آنها پاسخ دهند .
امام جمعه رشت ادامه داد: روحانیت مسوولیت سنگینی بر عهده دارد تا در راه تبلیغ واقعیت های اسلام و انقلاب اسلامی تلاش کند و از عواملی که به اسلام و انقلاب آسیب می زنند و موجب تضعیف آن می شوند، جلوگیری نمایند.
وی افزود : روحانیت در مقابل مذاهب انحرافی ، رفتارهای ضداخلاقی و منش های ناهنجار جامعه مسوولیت دارد و نمی تواند بی تفاوت باشد.
امام جمعه رشت خاطرنشان کرد: در مکتب اسلام همه عملا و قولا مسوول هستند که اسلام را ترویج کنند...
نماینده ولی فقیه در گیلان یادآورشد: روحانیت علاوه بر وظیفه عمومی ، تامین غذای معنوی و فکری جامعه را برعهده دارد و باید نیازهای فکری، تاریخی ،تفسیری و تببین حقایق دین برگرفته از قرآن و سنت و عقل را برطرف نماید.
آیت الله قربانی به طلاب و روحانیون بسیجی توصیه کرد: در عین مسوولیت و تکلیف سنگین اجتماعی باید از مطالعه و تحقیق غافل نباشید و بر دانش و اطلاعات خود بیافزایید و پیشرفت های فکری و فرهنگی را نباید فراموش کرد.
نماینده ولی فقیه در استان گیلان اظهارداشت:جامعه ما به ائمه جمعه دانشمند، شخصیت های علمی، روحانی ، نمایندگان خبرگان رهبری نیاز دارد که باید نسل های جوان بتدریج خود را برای اینگونه شغل های آماده کنند.
وی به مکتب ها و گروه های انحرافی و رشد گروه های تکفیری و سلفی در جهان اسلام اشاره کرد و گفت: از 83کشور جهان به داعش پیوسته اند که روحانیت باید با اندیشه به جنگ داعش برود و با اینگونه افکار افراطی مقابله کند.
آیت الله قربانی با اشاره به اینکه بسیج همواره در خط مقدم قرار دارد، افزود: اگر فداکاری و ایثارگری جوانان بسیجی کشور نبود امروز کشور ما این همه عظمت و ابهت در جهان نداشت.
وی تصریح کرد: قلب جوانان پاک است و روحانیت باید اطلاعات و خوراک فکری درستی به آنها بدهد و با از بین بردن فکرهای انحرافی در جامعه میکروب زدایی کند.
وی افزود: ماهواره ها امروز وظیفه منحرف کردن فکر جوانان را دارند که روحانیت باید این جوانان را با مبانی دین آشنا کرده و به عنوان سرباز جان برکف امام حسین (ع) در خدمت اسلام و جامعه باشند.
در این دیدار همچنین مسوول نمایندگی ولی فقیه در سپاه قدس گیلان گفت: 23پایگاه برادران و 9پایگاه خواهران بسیجی در حوزه های علمیه گیلان فعال هستند که سه هزار نفر از این افراد در قالب بسیج سازماندهی شده اند.
حجت الاسلام محمدعلی محسن زاده افزود: قشر طلاب هم در گیلان تشکیل شده که مسایل طلاب بسیجی را پیگیری و راهکارها را جمع بندی می کنند.
وی اظهار داشت: بسیج طلاب گیلان درحال بررسی عمده ترین مشکلات و معضلات فرهگی استان است تا پس از جمع بندی آن را به نماینده ولی فقیه و به مسوولان ارایه خواهد داد.
وی خاطرنشان کرد: 825هزار نفر تحت عنوان صالحین توسط بسیج تحت آموزش های معرفتی ، بصیرتی و احکام قرار دارند که این آموزش ها عمدتا مسجدمحور هستند.
محسن زاده گفت:164شهید روحانی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در گیلان وجود دارد که موضوع روحانیون ایثارگر و شناسایی شهدای روحانی قبل از انقلاب در گیلان نیز در دستور کار است.
................................ ....................................
***نسیم معرفت***
http://guilan.irib.ir/-/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%88%D9
پرسش وپاسخ (پاسخ به برخی سؤالات وشبهات)
**متاریدینگ ترکیبی از چندین فرقه انحرافی است
متاریدینگ چیست ؟
متاریدینگ توسط شخصی به نام حسن فراهانی که ادعا میکند که روشی نو و خارق العاده برای مطالعه و حفظ قرآن کریم است و با ترکیب برخی از فنون تندخوانی و افکار و روشهای رایج در معنویتهای کاذب، اخیرا در مراکز فرهنگی و دانشگاهی کشور تبلیغ میشود.
متاریدینگ افکار و فنون معنویتهای کاذب را با روشهای کارآمدی از تندخوانی و نیز احادیث و روایاتی که تفسیر به رأی شدهاند، آمیخته و مخاطب را با پوششی از دین و تأثیراتی از روشهای استاندار تندخوانی، با افکار و روشهای رایج در معنویت های کاذب سرگرم میسازد.
در ابتدای این نشست، برخی از حاضران که تجربه شرکت در جلسات انحرافی متاریدینگ را داشتند، به بیان تجربیات خود پرداختند.
...........................................
............................................................ادامه دارد..........................
رجوع شودبه:
کلیک:پرسش وپاسخ (پاسخ به برخی سؤالات وشبهات)
http://nasimemarefat.parsiblog.com/Posts/3518/
***نسیم معرفت***
بیانات مقام معظم رهبرى در جمع علما و روحانیون استان گیلان
11/2/ 1380
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام على سیدنا و نبینا ابى القاسم المصطفى محمد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیما بقیه الله فى الارضین.
جلسه با علماى محترم و طلاب و فضلاى عزیز این استان, براى بنده فرصت مغتنمى است.
یقینا جمعى که این جا تشریف دارند و بقیه ى فضلاى این استان و طلاب وابسته ى به این استان در قم و شهرهاى دیگر, جزو مجموعه هاى فعال روحانیون و طلابند; آن چنان که ما در طول دوران اقامت در قم و مشهد, شاهد این معنا در طلاب گیلانى بودیم.
امروز هم بحمدالله فضلا و علماى محترم و جلیل القدر گیلانى در مناطق مختلف تشریف دارند و در این جا هم جمعى از آقایان حضور دارند, که بیش از چهل سال است من بعضى از آنها را مى شناسم و به آنها اخلاص مى ورزم. یکى از نقاطى که براى این استان مایه ى افتخار است, همین است.
آن قدر که بر روى این استان و نیز استان مازندران علیه دین کار شد ـ آن مقدارى که روى این دو استان, علیه دین و مقدسات دینى و عقاید و تعبد دینى فعالیت و اقدام تهتک آمیز انجام گرفت, در کمتر استان کشور این اتفاق افتاده است ـ باید دیگر کسى رغبت نمى کرد طلبه شود; اما همیشه طلاب این دو استان, هم از لحاظ کمیت جزو کمیتهاى درجه ى یک و بالا بوده اند ـ بیشتر در قم, تا حدودى هم در مشهد ـ هم فعالتر و پر تحرک تر بودند; این نشاندهنده ى عمق ایمان این مردم است. على رغم آن همه تبلیغات, پدران و مادران روستایى و شهرى, دلبستگى شان به امر دین آن چنان بود که فرزندان خودشان را در کسوت روحانیت ملبس کردند و آنها را براى تحصیل به حوزه ها فرستادند.
البته ما در این جاگله ى مختصرى بکنیم: بازگشت این سرمایه, به قدر و تناسب سرمایه گذارى نبود. است فرمودند هزار و صد نفر از طلاب و فضلاى گیلانى در قم اند. چه تعداد از این هزار و صدنفر, دیگر احتیاج ندارند یا اراده ى این را ندارند که تحصیل کنند؟ یقینا کم نیستند; اینها باید برگردند; این سرمایه گذارى باید برگردد; این گله ى من از همه ى فضلا و طلابى است که در قم متمرکز شده اند.
در گذشته شهرستانها علماى بزرگى داشتند; در همین شهر شما علماى بزرگى بودند; البته من از نزدیک اغلب آنها را نمى شناختم. بعضى مثل مرحوم آقاى ضیابرى را زیارت کرده بودم; اما بقیه را دورا دور مى شناختم; اینها علماى بزرگى بودند; بعضى تحصیلکرده هاى نجف و بعضى در قم درس خوانده بودند. این شهرها ـ چه این جا, چه شهرهاى دیگر این استان ـ مثل بقیه ى مراکز گوناگون, مملو از علما و مجتهدان بود. امروز تعداد مجتهدان ما کمتر از آن زمان نیست. یکى از اشکالات عمده, تمرکز فضلاى ما در حوزه ى علمیه است; این را باید برطرف کنند. البته این کار ما نیست; از ما فقط گفتن و تذکر دادن و احیانا ملامت کردن است. حوزه باید اقدام کند و در خود استانها و شهرستانها, مقدمات آمدن فضلا و علما را فراهم نماید. مردم شما, مردم بسیار خوبى هستند; داراى عقاید عمیق دینى اند و آزمایش خودشان را داده اند.
رژیم گذشته این جا را به سمت فساد مى کشاند ـ به خاطر دریا و بقیه ى چیزها ـ آنها نمى خواستند در این جابویى از دین وجود داشته باشد; روى جوانها هم اثر گذاشته بودند; قصدشان این بود که دین را در این مناطق بکلى ریشه کن کنند; اما نتیجه نگرفتند.
لشکر قدس گیلان ـ یکى از لشکرهاى خط شکن فعال پررزمنده ى پر سردار پر شهید ـ متعلق به این منطقه بود. من نمى خواهم در مناقب گیلان عرایضى بکنم; لیکن مى خواهم بگویم که این مردم, مردم باارزشى اند; منطقه, منطقه ى مهم و با ارزشى است و بعد از این هم مهمتر خواهد شد. خصوصیت مرزى این جا باز هم ان شاءالله احیاء خواهد شد و محل رفت و آمد خواهد بود. حضور علماى فعال, بیدار, سرزنده و نوآور در این جا ضرورى است; همه ى فضلاى این استان باید به این نکته توجه کنند.
و اما آن نکته یى که من باید به شما جوانها عرض کنم: امروز تبلیغ دین با شیوه ى معمول و سنتى روحانیت, همان اعتبار و تاءثیرى را دارد که چهل, پنجاه سال پیش داشت. هیچ کس گمان نکند که اهمیت منبر, مساءله گویى و جلسات گوناگون روحانیون, امروز کمتر از دیروز است; نه, بنده با وسایل ارتباطات جمعى آشنا هستم, تلویزیون و بقیه ى چیزها را مى شناسم و تاءثیرات آنها را مى دانم; اما معتقدم جلسه یى که یک روحانى بنشیند و عده یى روبه روى او قرار گیرند و او با آنها حرف بزند, همچنان جایش در کل تبلیغات مدرن امروزى خالى است; ما این را نداریم; این با تلویزیون هم امکانپذیر نیست. وقتى شما در جلسه یى مى نشینید و با پنجاه نفر, صد نفر یا دویست نفر حرف مى زنید, این فرق مى کند با این که پشت دوربین تلویزیون بنشینید و همان تعداد مخاطب, شما را از شیشه ى تلویزیون ببینند; این دو مقوله است. بنابراین جاى منبر و محافل سنتى ما, از لحاظ اهمیت و تاءثیر تبلیغى, همچنان محفوظ است.
در این جا دو نکته وجود دارد که باید به آن توجه کنید: یک نکته, شکلى است; یک نکته, محتوایى است. نکته ى شکلى این است که امروز علم ارتباطات, یک علم بسیار پیچیده و راقى است.
شناختن چگونگى ارتباطگیرى با دلها و مغزهاى مردم از طرق مختلف ـ یعنى همین تبلیغات ـ یک علم است; در مهمترین و مدرنترین دانشگاههاى دنیا روى این دارد کار مى شود و جزو رشته هاى بسیار مهم تحصیلى است. نوع روزنامه نگارى, چگونگى روزنامه نگارى, نوع اداره ى رادیو و تلویزیون و از این قبیل چیزها, یک علم است. موازین رایج تبلیغات, تحت چارچوبهاى علمى, ضابطه مند مى شود; والا آیا روزنامه نوشتن این است که انسان تکه کاغذى را بردارد و روى آن چیزى بنویسد و بعد هم در ده هزار نسخه بین مردم پخش کند؟ این که چیز جدیدى نیست; همیشه بوده, باز هم خواهد بود; اما همین را ضابطه مند کرده اند: شما چگونه شانزده صفحه را آرایش بدهید; چه طور نیم تاى صفحه ى اول را تنظیم کنید و آرایش بدهید; از چه کلماتى استفاده کنید و چه حروفى به کار ببرید تا براى بیننده جاذبه اش بیشتر باشد و او دستش را دراز کند و این روزنامه را از جلوى پیشخوان روزنامه فروش بردارد و بخرد, بعد رغبت کند و آن را بخواند و سپس این خواندن در مغز او اثر بگذارد; اینها زیر ضابطه رفته است.
ما از صد سال پیش تا امروز چه قدر موازین منبر را زیر ضابطه برده ایم؟ این یک خلا است. اگر کسى هنرمند بود و مثل مرحوم آقاى فلسفى ذاتا هنر منبر و سخنورى داشت, کارش پیش مى رود و حرفش اثر مى گذارد; اما اگر کسى این نبوغ و استعداد ذاتى را نداشت, یا باید از شیوه هاى کاذب جاذبه دار استفاده کند, یا باید محکوم بى جاذبگى شود, یا بعد از اندکى صحبت کردن, حرفهایش از دهن بیفتد و رغبت کسى را برنینگیزد; در حالى که سینه اش پر از معلومات است; همه ى اینها ایراد است.
ما مى توانیم شیوه ى انحصارى اختصاصى بسیار موثر تبلیغ را ـ یعنى همین منبر و مواجهه ى روبه رو و جلسه ى تفسیر قرآن و بیان مسائل دینى را ـ تحت ضابطه در آوریم. چرا این را به شما مى گویم؟ شما که نباید این کار را بکنید. من این را مى گویم تا فضاى ذهنى شما به اهمیت این قضیه توجه پیدا کند; بخواهید و بکوشید تا بشود. این موضوع مربوط به قالب و شکل.
نکته ى دیگر در مورد محتواست. ما مى خواهیم چه چیزى به مردم بدهیم؟ آنچه که مورد نیاز مخاطب ماست, چیست؟ اصلا مخاطب ما کیست؟ روى این نکته باید توجه کرد. در همین شهر رشت و استان گیلان, مرحوم آقا محمدعلى کرمانشاهى ـ پسر مرحوم محقق بهبهانى ـ یک کتاب فقهى مفصل تاءلیف کرد که الان وجود دارد. حدود دویست سال پیش به گیلان آمد و مردم به او اقبال و اظهار ارادت کردند. آقاى محمدعلى کرمانشاهى روى منبر مى رفت و با مردم حرف مى زد; اما اگر شما همان منبر مرحوم آقامحمدعلى را ـ که فقیه عالى قدر بلند مرتبه و پسر مرحوم وحید بهبهانى است ـ بتوانید از کتم غیب بیرون بیاورید و عینا روى کاغذ بنویسید و بالاى منبر بخوانید; چنانچه او پانصد نفر یا هزار نفر را در آن روز جذب کرد, شما پنج نفر را هم جذب نمى کنید! در حالى که محتوا و مطلب و مقصود, یک چیز است. امروز شما به چیز دیگرى نیاز دارید. مرحوم شیخ جعفر شوشترى به مدرسه ى سپهسالار تهران آمد و در ماه رمضان منبر رفت; مردم پاى منبرش غش کردند! الان کتابهاى شیخ جعفر شوشترى ـ همان منبرهایش ـ در دسترس است; شما یکى از آن منبرها را حفظ کنید و بیایید بخوانید; اگر غیر از خمیازه در مستمعتان, چیز دیگرى دیدید; غش که هیچ!
چه مى خواهید بگویید؟ امروز چه کسى مخاطب شماست؟ من به شما عرض بکنم عزیزان! امروز مخاطب شما جوانانند; روى آنها باید کار کنید; ((علیکم بالاحداث)). نمى گویم غیر جوانها را رها کنید, یا آنها به آموختن احتیاج ندارند; اما مى گویم شما روى جوانها کار کنید, سر ریزش به غیر جوانها هم مى رسد و براى آنها خیلى کافى است.
اولا ببینید جوان چه مى خواهد و سوال ذهن و استفهام او چیست. باید روى محتواها کار کرد. ما باید استفهامهاى ذهن جوان را بشناسیم تا پاسخ بجا واقع شود; والا ممکن است شبهاتى در ذهنش باشد, ولى شما روى منبر چیز دیگرى بگویید. او وقتى نگاه کرد و دید حرف شما متوجه ذهن او نیست, اصلا به آن توجهى نمى کند; اما وقتى دید شما دارید همان استفهام و جهالت ذهن او را مى شکافید و آن را مى زدایید, شوق پیدا مى کند; امروز مىآید, فردا هم مىآید و تحت تاءثیر قرار مى گیرد.پس اول باید فهمید که سوال او چیست و مشکلش کجاست.
ثانیا در پاسخ مشکل او حتما بایستى عالمانه سخن گفت. رژیم پهلوى در طول تبلیغات متوالى خود, به قشر دانشگاهى و قشر دور از روحانیت و ـ به قول آن روزها ـ قشر متجددان این طور تفهیم کرده بود که کسانى که عمامه سرشان است, در دستگاهشان از علم و سواد خبرى نیست! شما این برداشت را در کنار تفکر روحانى در حوزه هاى علمیه بگذارید, که وقتى مى گویند ((علما)), اصلا این کلمه به علماى حوزه ى علمیه منصرف مى شود. ببینید بین این دو برداشت, چه قدر تقابل وجود دارد. آیا ممکن بود اینها با هم کنار بیایند؟ او خودش را نمونه و نماد عالم مى داند, اما این اصلا او را اهل علم نمى داند!
البته نمى شد آن دانشگاهى را ملامت کرد; او که نمى دانست شما چه درسى دارید مى خوانید. این ظرافتها و دقتهاى علمى, این پیچ و خمهاى ماهرانه ى رسیدگى به یک مساءله ى فقهى یا اصولى, از دسترس او دور بود; اینها مربوط به حوزه هاى درس ماست; او که اینها را ملتفت نمى شد. اگر کسى فلسفه یى بلد بود و دو کلمه بر زبان مىآورد, براى او جاذبه داشت; اما از فقه و مبانى فقهى و متد فقاهت و امثال اینها سر در نمىآورد. با علماى خیلى عمیق هم روبه رو نمى شد; احیانا ممکن بود در خانه ى خود یا در منزل پدرى یا در مجلس روضه, پاى یک منبر هم بنشیند که منبرى آن خیلى عمیق و اهل علم نبود; لذا آن نظریه تاءیید مى شد.
شروع نهضت اسلامى و ورود فضلاى جوان به محیطهاى دانشگاهى, بکلى این تصور را به هم ریخت, دیدند نه, اینها اهل علمند و اهل فکرند, اهل منطق و استدلالند. بسیارى از مبانى تفکرات فلسفى که در دانشگاهها به صورت مسلم در آمده بود ـ مبانى مارکسیستى, اصول دیالکتیک و امثال اینها ـ یک طلبه ى فاضل جوان مىآمد و آنها را مثل پنبه ى حلاجى به باد هوا مى داد; فهمیدند نخیر, این جا مرکز علم است.
عده ى زیادى از دانشجویان شایق شدند که بیایند در حوزه ها درس بخوانند و آمدند . به حوزه ى قم فراوان آمدند, به حوزه ى مشهد آمدند, حوزه هاى دیگر هم رفتند, لذا وجهه ى علمى پیدا شد. تا چه موقع این وجهه باقى مى ماند؟ تا آن وقتى که این نسل همواره در مقابل سوالهاى خود پاسخ عالمانه بشنود. عزیزان من! ما به این احتیاج داریم; بى مایه فطیر است. طلبه ى جوان و فاضل, هم باید درس خودش را خوب بخواند, هم باید مطالعات اسلامى را عمق بدهد; تفسیر را عمیقا مطالعه کند, خودش را با فلسفه آشنا کند و از تاریخ مطالب زیادى بداند.
اگر این دو نکته ـ آن نکته ى شکلى و این نکته ى محتوایى ـ مورد توجه قرار بگیرد, شما بدانید روحانیت و جامعه ى علمى و مذهبى همچنان در قله ى تاءثیرگذارى عمیق تبلیغاتى خواهد بود و خواهد ماند. البته تلویزیون و اینترنت و ماهواره و غیره, تبلیغات گذراى خودشان را خواهند داشت; اما تبلیغات عمیق متعلق به این مجموعه (روحانیت) خواهد ماند; امروز این وظیفه است; هم وظیفه ى بنده, هم وظیفه شما, هم وظیفه ى آقاى احسانبخش, و هم وظیفه ى بقیه ى علماست; باید براى این کار برنامه ریزى شود.
برخلاف آنچه که بعضى از تبلیغات, هوشمندانه مى گویند و بعضى از ذهنها و حنجره هاى ساده لوح, ناهوشمندانه آن را تکرار مى کنند که روحانیت منسوخ شده و از چشمها افتاده و مردم به روحانیت اعتماد ندارند, درست نقطه ى مقابل این حقیقت در ایران وجود دارد; مردم از اعماق دل و از بن دندان به روحانیت معتقدند. البته بدیهى است که هرکس وقتى کالاى مورد علاقه ى خودش را دنبال مى کند, آن جایى مى رود که مى داند این کالا هست; آن جایى که نمى داند این کالاهست یا نه, مراجعه نمى کند; یا اگر مراجعه کرد و دید نیست, دیگر دفعه ى دوم مراجعه نمى کند.
مردم به روحانیت عقیده و علاقه دارند; این نکته یى است که دستهاى توطئه گر علیه انقلاب اسلامى بخوبى آن را مى دانند; اما بعضى از ساده لوحهاى خودمان آن را نمى دانند. من در بعضى از محافل و مجالس مى بینم که از دهن بعضى از روحانیون در مىآید که بله, مردم به روحانیت عقیده و علاقه یى ندارند; نه, این همان حرفى است که دشمنان مى گویند; آنها مى خواهند این گونه باشد; آنها مى خواهند شما این طورى فکر کنید; آنها مى خواهند به جوان این گونه القاء کنند; اما نه, این طور نیست; قضیه بعکس است; مردم به روحانیت معتقدند و دشمن هم این را مى داند; براى همین است که امروز علیه روحانیت, علیه نام روحانیت, علیه اتحاد روحانیت, علیه فعالیتهاى عمیق روحانیت, توطئه هاى بسیار عمیقى وجود دارد. براى کوبیدن شخصیتهاى روحانى برنامه ریزى ویژه مى شود. اگر ببینند روحانى عالم عمیق دلسوز عاقل خدمتگزارى که مى تواند اثر گذار باشد, در جایى وجود دارد, دستهاى خزنده براى ضربه زدن به سمت او روانه مى شود; این, هم در سطوح بالا و هم در سطوح متوسط دیده مى شود.
آنها مى دانند که روحانى, به حیث روحانى پاى پرچم اسلام ایستاده است; و اگر از اسلام صدمه مى بینند و با اسلام بدند و اسلام جلوى منافع آنها را گرفته است, باید این دستى را که به طور طبیعى به این پرچم گره خورده است, قطع کنند. برنامه هایى در این زمینه وجود دارد; باید هوشمندانه نگاه کرد, تشخیص داد و شناخت. البته اگر یک وقت فرصت پیدا کنند, علیه چهره هاى بزرگ و درخشان روحانى صریحا تبلیغات مى کنند; اگر نتوانستند, به صورت خزنده کار مى کنند.
آنچه که من به شما عزیزان تاءکید و توصیه مى کنم, اولا تلاش علمى است; ثانیا تلاش تبلیغى سازمان یافته است; ثالثا به کسانى که در حوزه ى قم متمکن و ساکنند, توصیه مى کنم که اگر لطمه یى به کار خودشان مشاهده نمى کنند ـ که البته نباید لطمه هم ببینند ـ به سمت مناطقى بروند که محتاج روحانى است و اهمیت ندهند که آن جا, جاى کوچک یا جاى بزرگى است; یا روستا و شهر است. در گذشته گاهى علماى بزرگ و مجتهدانى بودند که در یک ده زندگى مى کردند. بنده شنیده ام که دربعضى از مناطق, بیش از یکى دو مجتهد بزرگ در یک ده زندگى مى کردند; نه در زمان خیلى قدیم ـ مثلا پانصد سال پیش ـ مربوط به همین چند ده سال قبل است. هر جا که عالمى باشد, هرجا که چراغى روشن باشد, پروانه ها به طرف او مىآیند و از وجود او استفاده مى شود.
امروز, روزگار حساسى است; دوره ى انقلاب, دوره ى حساسى است. ما در این دوره داریم تاریخ خودمان را از گذرگاه بسیار دشوار و حساسى عبور مى دهیم. در این حرکت و گذر, یا با توفیق همراه خواهیم بود ـ که به فضل الهى این طور خواهد بود و تا حالا آنچه که دیده شده, این را تاءیید مى کند که عبور, عبور موفقى بوده است; یعنى هیچ سیلى نتوانسته بنیان شامخ اسلام را نه در ایران, بلکه در کل دنیاى اسلام ویران کند ـ یا ممکن است خداى نکرده طوردیگرىعمل کنیم,کهآنگاه نتیجه عکس خواهدبود.
همین حدیثى که جناب آقاى احسانبخش خواندند, حدیث بسیار خوب و تعبیر درستى است: مرزبان در مقابل شیطان; ((قاتلوا الذین یلونکم من الکفار)). این ((یل الشیطان)) که ایشان خواندند, یعنى جبهه ى مقابلتان, جبهه ى شیطان است. البته با گفتن شیطان, ذهن ما نباید همیشه به سراغ ابلیس برود; بعضى از شیطانها هستند که ملعنت و شیطنت و خطرشان براى ما از شیاطین دیگر بیشتر است.
شیطانهاى گوناگونى وجود دارند: یک شیطان در درون خود ماست که از آن باید به خدا پناه ببریم. ما باید اول در مقابل این شیطان صف آرایى کنیم; این را نباید از یاد ببریم. اگر در جنگ با این شیطان مغلوب شدیم, در هیچ جاى دیگر رو فتح و پیروزى را نخواهیم دید; بنابراین اول باید این شیطان را مغلوب کنیم و پشتش را به خاک برسانیم; بعد هم با شیطانهاى فراوان دیگر مبارزه کنیم. آمریکا شیطان است; صهیونیستها شیطانند; ضد انقلابها شیطانند; کمپانیهاى غارتگر جهانى شیطانند; سیاستهاى مخرب جهان شیطانند; شما در مقابل همه ى این شیطانها مرزبانید. این مرزبانى, فقط شجاعت نمى خواهد; هوشیارى و بیدارى و تحلیل سیاسى هم لازم دارد.
بعضیها هستند که به خاطر نداشتن فهم سیاسى و تحلیل سیاسى, در جهنم مى افتند; البته یک عده هم به خاطر اغراضشان به جهنم مى افتند; اما بعضیها خیلى غرض هم ندارند, ولى به خاطر نفهمیدن و نداشتن بصیرت, در جهنم واقع مى شوند; لذا امیرالمومنین (ع) در جنگ صفین فرمود: ((الا ... لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر)). این دو کلمه در کنار هم ـ بصیرت و پایدارى ـ چه زیباست ! اگر این دو با هم بودند, این پرچم برافراشته خواهد ماند; یک نمونه اش عمار یاسر بود و نمونه هاى فراوان دیگرى نیز وجود دارد. امروز بصیرت ـ به تعبیر عرف رایج ـ همان تحلیل سیاسى و فهم سیاسى است. باید بفهمیم دشمن کجاست, دوست کجاست; دشمن کیست, دوست کیست؟ خیلى از شماها در دوران جنگ تحمیلى به جبهه رفته اید. گاهى انسان در واحدى نشسته, صداى توپخانه مىآید; آدمهایى که ناواردند, اصلا نمى دانند صدا از کدام طرف است و دشمن کجاست. اگر این آدم ناوارد را پشت توپخانه بگذارند و بگویند آتش کن, یک وقت مى بینید که روى جبهه ى خودى آتش ریخت! مى داند که عراق در غرب ایران است; اما آیا دشمن همیشه در غرب بود؟ گاهى در جنوب و گاهى در شمال بود; باید انسان بداند دشمن کجاست. وقتى که دانستید, راحت آتش مى ریزید و به هدف مى زنید; اما وقتى که نشناختید, آتشتان روى سر خودیها مى ریزد. یک عده به خاطر عدم بصیرت و عدم فهم و عدم تشخیص, با برخى از اغراض و ضعفهاى اخلاقى تواءم شود; که اگر شد, واویلاست! وظیفه, سنگین و کار, بزرگ است; اما در مقابل بحمدالله شما توانا و جوان و متراکمید; متفرق و پراکنده نیستید. حوزه هاى علمیه محل تجمع و تراکم و مرکز اشعاع اند; بایستى نور خودشان را به همه ى مراکزى که به آن احتیاج دارند, بپاشند.
پروردگارا! مقام گذشتگان و بزرگان و علما و اساتید ما را ـ آنهایى که دست ما را گرفتند, آنهایى که این راه را به ما نشان دادند, آنهایى که ما را در پیمودن این راه کمک کردند ـ همطراز مقام انبیا و اولیا قرار بده; آنها را همنشین محبوبان و صدیقین خودت قرار بده. پروردگارا! مقام امام بزرگوار را روز به روز متعالى کن.
پروردگارا! شهداى عزیز و شهداى روحانى ما را با اولیایشان محشور کن و ما را در این راه ثابت قدم بدار. پروردگارا! آنچه گفتیم و شنیدیم , براى خودت و در راه خودت و در راه خودت قرار بده و به فضل و کرمت آن را قبول بفرما.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
نگاهی به زندگی آیت الله حاج شیخ علی پناه اشتهاردی
***نسیم معرفت***
هفتم محرم الحرام 1340 هجری قمری، مصادف با 1296 هجری شمسی، در حالی که پدر و مادر، عزادار سالار شهیدان بودند و آماده عزاداری تاسوعا و عاشورای حسینی می شدند، خداوند متعال به پاس دلباختگی به اهل بیت علیهم السلام، فرزندی ولایت مدار نصیب خانواده اشتهاردی کرد، که وی را علی پناه نام نهادند، تا پیرو اهل بیت و در پناه مولا علی علیه السلام، عالم وارسته و مخلص روزگار خویش گردد. علی پناه، کودک نه ماهه بود که از سایه مهر پدر محروم شد و از همان کودکی در کنار مادر مهربان و با مشکلات معیشتی فراوان، زندگی را سپری کرد.
از آنجایی که پدرش ارث چندانی از خود باقی نگذاشته بود. او، خواهر و برادرش با بهره گیری از تلاش و دسترنج مادر زندگی را گذراندند. مادر علی آقا با وجود فقر و محرومیت، وی را جهت فراگیری قرآن کریم به بانویی پرهیزگار به نام «آسیه» سپرد و او قرآن را از محضر آن بانو فرا گرفت و علاوه بر آن بعضی از کتاب های ادعیه، مانند «زاد المعاد» علامه مجلسی و برخی کتاب های دیگر از مصائب اهل بیت و حضرت سید الشهداء را تا سن یازده سالگی آموخت، در این سن، مختصری از ادبیات، اشعار، ریاضیات و منطق را نیز فرا گرفت و پس از سپری کردن آن دوران سخت، مادرش وی را برای فراگیری علوم عربی و دانش حوزوی به عالم وارسته حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یحیی تقوی سپرد، و نزد آن عالم کتاب های مقدمات، لمعه و شرح لمعه، قانون و غیره را آموخت و سپس به دلیل اینکه امکان ادامه زندگی و تحصیل در اشتهارد وجود نداشت ،جهت امرار معاش و تدریس، عازم قریه سلیمان از توابع اشتهارد شد، که در آنجا به مدت سه سال و نیم که کودکان آن دیار قرآن و معارف یاد می داد. ایشان ارادت خاصی نسبت به استاد خویش شیخ یحیی تقوی داشت. پس از گذشت این دوران آیت الله اشتهاردی جهت ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه قم شد، ولی به دلیل اختناق دوران ستمشاهی به ناچار دوباره به اشتهارد باز گشت و دوباره پای درس استاد ارجمند حاج شیخ یحیی تقوی حاضر گردید. پس از مدتی در سال
1320 ه ش با اذن مادر بزرگوارش دوباره برای ادامه تحصیل عازم شهر مقدس قم گردید و با تکمیل سطوح عالی حوزه علمیه به عنوان طلبه ای کوشا جدی و فاضل به تحصیل درس خارج حوزه علمیه پرداخت و به مقام رفیع اجتهاد نایل آمد.
برخی از اساتید پایه سطح ایشان عبارتند از: آیت الله العظمی مرعشی نجفی، آیت الله العظمی شیخ مرتضی حائری، آیت الله العظمی گلپایگانی، آیت الله قائینی، آیت الله حائری کرمانی، سید احمد خوانساری و حضرت امام خمینی (ره).
ایشان درس اخلاق را نزد امام راحل و درس فلسفه را نیز نزد علامه طباطبایی گذارند .
برخی از اساتید خارج ایشان نیز عبارتند از: حاج آقا حسین بروجردی، امام خمینی، حاج شیخ محمد علی اراکی، حجت کوه کمره ای، محمد تقی خوانساری و آیت الله صدر.
ایشان به مدت بیش از پنجاه سال شرح لمعه را تدریس می کرد و با اینکه می توانست در سطوح عالی، خارج فقه و اصول تدریس نماید، اما سالیان درازی به تدریس شرح لمعه مشغول شد، که این خود حکایت از اخلاص و مبارزه با نفس ایشان دارد. تواضع علمی و دلبستگی وی به امام راحل و مقام معظم رهبری و ولایت فقیه، او را سالیانی در دفتر شورای استفتائات حضرت امام در بیت حضرت امام حاضر کرد و بعد از آن در دفتر مقام معظم رهبری به صورت فعال، متواضعانه، مخلصانه و عالمانه به پاسخگویی سئوالات شرعی و دینی اقشار مختلف مردم مشغول بود. او شاگردی مخلص و مریدی ملازم با امام بود و ارتباطات او با حضرت امام(ره) از بدو ورود به حوزه علمیه آغاز شد و در قیام 15 خرداد 42 و دوران شکل گیری انقلاب اسلامی و پس از آن، به ویژه در عرصه دفاع مقدس نیز ادامه داشت و حضور مخلصانه او در لشکر 17 علی بن ابی طالب از خاطرات به یادماندنی رزمندگان اسلام در دفاع مقدس است.
ایشان سال ها امام جماعت حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها و مدرسه مبارکه فیضه بود. وی به خاطر اینکه به عنوان خادم و ماندگار به ساحت علم باقی بماند، بسیاری از کتاب های خویش را برای استفاده طلاب و دیگر اقشار جامعه به کتابخانه ها وقف و هدیه نمود، که اکثر آثار ایشان به عربی است و آثار او در سه بخش عبارتنداز: 1.تقریرات، 2. تألیفات، 3. تعلیقات (مشارکت در تحقیقات).
وی در بخش تقریر، دروس بسیاری از اساتید حوزه را تقریر کرده است، که عبارتند از:
1. تقریرات دروس خارج آیت الله العظمی بروجردی، مانند تقریرات کتاب الصلوة، صلوة الجمعه، کتاب الضمان، کتاب الغصب، ارث الزوجه، منجّزات المریض، مشتقات، حجیت و اجماع.
2. تقریرات دروس حضرت امام خمینی (ره).
3. تقریرات دروس آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی، مانند صوم.
4. تقریرات دروس دیگر اساتید.
در بخش تألیفات مهم ترین آثار ایشان عبارتنداز: 1. مدارک العروة الوثقی، که به عنوان موسوعه عظیم فقهی در 30 مجلد در انتشارات اسوه به چاپ رسیده است. اصل این کتاب بیش از شصت سال است که تدوین شده و در دهه بیست به صورت خطی بوده، ولی در دهه سی و در زمان آیت الله بروجردی برخی از مباحث آن به چاپ رسیده است.
2. کتاب تعلیمات اخلاقی، که به صورت (فارسی و عربی) است و در سال 1392 قمری به چاپ رسیده است.
3. کتاب هفت ساله چرا صدا در آورد، (این کتاب پاسخ شبهات وهابیت علیه تشیع است).
4. کتاب و رساله ای در بیان و اثبات حکومت انبیاء و ائمه علیهم السلام.
5. رساله ای در وظایف مجلس خبرگان.
6. رساله ای در وظایف مجلس شورای اسلامی.
7. رساله ای با عنوان غربگرایی چرا؟
8. رساله ای در بیان و معرفی برخی دستاوردهای انقلاب اسلامی.
9. کتاب اربعون حدیث که چهل حدیث از چهارده معصوم علیه السلام است .
10. مباحث اخلاقی در کتاب اخلاق کارگزاران، که مجموعه ای از مباحث اخلاقی ایشان در نشریه افق حوزه به چاپ رسیده است.
بخش تعلیقات (مشارکت در تحقیقات)؛ ایشان تلاش و کوشش زیادی در این زمینه نموده و به کتاب های زیادی تعلیقه زده است که برخی از آنها عبارتند از:
1. تعلیقه علی العروة الوثقی (مخطوط بوده و بخشی از آن به چاپ رسیده است).
2. تعلیقه علی وسیلة النجاة، (مخطوط بوده وبخشی از آن به چاپ رسیده است).
3. تعلیقه، تحقیق و تصحیح کتاب «ایقاع الفوائد فی حل اشکالات القواعد»، (که متن از علامه حلی و شرح آن از فرزندش فخر المحققین) است، که در چهار مجلد و با نگارش مقدمه ای، با عنوان «کلمة حول الفقه» به چاپ رسیده است.
4. تعلیقه، تحقیق و تصحیح کتاب «روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه»،( متن کتاب از شیخ صدوق و شرح آن از علامه محمد تقی مجلسی) است که در چهار ده جلد به چاپ رسیده است.
5. تعلیقه، تحقیق و تصحیح وتفسیر شریف: «القرآن و العقل» اثر حاج آقا نور الدین اراکی که با اشراف و هدایت علامه طباطبایی در سه جلد به چاپ رسیده که چاپ و نام این کتاب به امر آیت الله العظمی اراکی بوده است.
6. تعلیقه، تحقیق و تصحیح کتاب «مجمع الفائدة و البرهان و شرح الارشاد»، که متن از علامه حلی و شرح آن از محقق اردبیلی است.
که این کتاب نیز مانند «روضة المتقین» مجموعاً، چهارده جلد به چاپ رسیده است.
7. تعلیقه، تحقیق و تصحیح کتاب« کشف الرموز»، اثری که متن آن از محقق حلی و شرح آن از یکی از شاگردان محقق است. که این کتاب در دو مجلد به چاپ رسیده است.
8. کتاب لغات القرآن.
9. کشکول زمان که به زبان فارسی است.
سرانجام این عالم متقی و ربانی در روز سه شنبه مورخه 18/4/87 پنجم رجب المرجب پس از اقامه نماز جماعت مغرب در مدرسه مبارکه فیضیه و در حال ذکر تسبیح حضرت زهرا و دعای «یامن ارجوه لکل خیر» و در حالی که مؤذن اذان نماز عشاء را گفته بود، این مرد خدایی و مجسمه اخلاص، تقوا و تواضع پس از آنکه سجده شکر را بجا آورد و در حال برخاستن برای نماز عشاء بود، به زمین افتاد و براثر ایست قلبی میان نماز مغرب و عشاء به دیدار پروردگار خویش شتافت. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در بخشی از پیام خود می فرماید: «ایشان از بندگان صالح خداوند و عالمی مهذب و پاک و برخوردار از سجایای اخلاقی و صلاح و سواد عملی بودند و نه تنها درس اخلاق ایشان در حوزه علمیه، که شیوه زندگی و رفتار ایشان نیز آموزنده تقوا و پارسایی محسوب می گشت».
پیکر پاک او پس از تشییع با شکوه توسط طلاب، فضلا و حضرات آیات عظام و عموم مؤمنین، در جوار کریمه اهل بیت به خاک سپرده شد.
***نسیم معرفت***
پیام تسلیت در پی درگذشت آیتالله اشتهاردی
بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و تأثر خبر درگذشت عالم پارسا و پرهیزگار مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ علیپناه اشتهاردی را دریافت کردم. ایشان از بندگان صالح خداوند و عالمی مهذّب و پاک و برخوردار از سجایای اخلاقی و صلاح و سداد عملی بودند و نه تنها درس اخلاق ایشان در حوزهی علمیه، که شیوهی زندگی و رفتار ایشان نیز آموزندهی تقوا و پارسائی محسوب میگشت.
اینجانب فقدان آن عالم ربانی را به علمای اعلام و مراجع عظام و به عموم فضلا و طلاب و ارادتمندان و شاگردان آن مرحوم تسلیت میگویم و رحمت و غفران و فضل الهی را برای وی از خداوند متعال مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
19/تیر/1387.
http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=3510
تولد و خاندان
على پناه فرزند یوسف، در هفتم محرم سال 1340قمرى (1301شمسى) در خانواده اى متدین و ساده زیست در یکى از محله هاى اشتهارد متولد شد.شغل پدرش آرایشگر (سلمانى) و مادرش خانه دار و تبار هر دو از مردمان مؤمن و ساده زیستى بودند که از راه کار و کارگرى زندگى خود را اداره مى کردند.
على پناه نه ماهه بود که پدر را از دست داد و مادرش مسئولیت تربیت او و دیگر فرزندانش را بر عهده گرفت. مادر براى گذراندن امور زندگى و امرار معاش روزانه با آسیاى دستى براى مردم آرد تهیه و با دستمزد آن مخارج خود و بچه هایش را تأمین مى کرد.
تحصیلات ابتدایى و مقدماتى
او در شش سالگى به مکتب خانه محله فارچى آباد زادگاهش رفت و در دو سال قرآن خواندن را آموخت. سپس تحصیلات ابتدایى را تا 11 سالگى ادامه داد و با تشویق روحانى محل حاج شیخ یحیى تقوى به فراگیرى مقدمات دروس حوزوى روى آورد. ادبیات عرب، منطق، «معالم الاصول»، «مطوَّل» و پس از آن مقدارى از کتابهاى شرح لمعه و قوانین را نزد او خواند و براى ادامه تحصیل به قم هجرت کرد.
آقاى اشتهاردى در خاطرات خود مى گوید:
«…قبل از بلوغ کار مى کردم، آقاى حاج شیخ یحیى تقوى در مسجد فارچى آباد چال محله براى چند نفرى فارسى و هم عربى درس مى گفت. من نیز میل داشتم درس بخوانم. حاج شیخ یحیى فرمود: بیا و به درسها گوش بده. من کتاب نداشتم، به من کتاب داد. عصرها در آن مسجد برایم درس مى گفت. چندین سال خدمت ایشان درس خواندم. با آقاى سید جمال هاشمى و حاج بابا سلطانى و حاج هبه الله شاه بیک از ابتدا تا مقدارى از شرح لمعه را همدرس بودیم. تا شانزده سالگى ضمن کار ادبیات و مقدارى از شرح «لمعه» و «قوانین» را در اشتهارد نزد حاج شیخ یحیى خواندم. او از شرح «امثله» تا «کفایه الاصول» را درس مى داد. مردم براى خواندن نماز لیله الدّفن (وحشت) به او پولى مى دادند و او پول را به من مى داد و من نماز وحشت را مى خواندم. من نمى خواستم در اشتهارد بمانم. روزى به مسجد چال محله رفتم و از خدا خواستم وسیله مهاجرتم را فراهم کند. چندى نگذشت به محل بقعه بى بى سکینه در سلمیان شهریار رفتم و در آنجا براى عده اى از نوجوانان پسرى که مى خواستند باسواد شوند کلاس درس باز کردم و ماهى 9 تومان حق التعلیم دریافت کردم و مخارج من نیز با آنان بود. پس از سه سال و نیم تدریس با تشویق عده اى از خیرخواهان راهى قم شدم و به مدرسه فیضیه رفتم. آن زمان آقاى صاحب الدارى مدیر و مسئول مدرسه فیضیه بود. نزدش رفتم تا براى درس خواندن و حجره گرفتن ثبت نام کنم. شناسنامه ام را خواست. زیرا از سوى وزیر فرهنگ رژیم پهلوى اعلام شده بود که کسانى که خدمت نظام نکرده اند نباید پذیرفته شوند شناسنامه ام را به او دادم. پس از نگاه کردن به شناسنامه گفت: شما مشمول (سرباز) هستید و ما مشمول نمى پذیریم. سه روز در قم ماندم. سپس به تهران رفتم. در تهران کسى نزدم آمد و گفت: شاگرد مى خواهم. پیش او رفتم تا شاگردى کنم. مدتى کار کردم چون مشترى هاى او بیشتر زن ها بودند، از خدا خواستم کار دیگرى پیدا کنم. دوباره به اشتهارد بازگشتم و دروس حوزوى را نزد حاج شیخ یحیى ادامه دادم تا پهلوى اول (رضاخان) فرار کرد پس از آن با سفارش برخى از بزرگان و اجازه مادرم به قم رفتم. براى گرفتن حجره در مدرسه فیضیه دروس (مغنى، مطوّل، شرایع، منطق و شرح لمعه) خوانده شده را امتحان دادم. کتاب تهذیب المنطق را براى امتحان نزد امام خمینى که از ممتحنین بود خواندم. در اثناى خواندن جمله اى را نتوانستم بخوانم. امام فرمود: دوباره از اول تا آخر بخوان. براى بار دوم خواندم. پس از قبولى، در مدرسه فیضیه حجره گرفتم و مشغول تحصیل شدم. همه درسهایى را که در اشتهارد خوانده بودم، تدریس کردم و بقیه شرح «لمعه» را نزد آیت الله نجفى مرعشى شروع کردم و تا آخر، همه متون درس را نزد دیگر استادان خواندم…»
تحصیلات سطوح و خارج
.................................... ..........................ادامه دارد.........................
**زندگینامه آیت الله علی پناه اشتهاردی
***نسیم معرفت***
حضرت آیتالله محمدعلی امینیان گیلانی
*حوزه علمیه اهل بیت آستانه اشرفیه
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از آستانخبر، آیتالله محمدعلی امینیان بابیان اینکه دستهای کوچک نظارهگر دستهای بزرگ است افزود: اگر کارهایمان بر پایه اخلاص و قصد خلوص باشد موردعنایت ولی زمان خواهد بود و از برکات آن بهرهمند خواهیم شد.
عضو شورای عالی حوزههای علمیه استان گیلان با تأکید بر انجاموظیفه در امور حوزههای علمیه خاطرنشان کرد: چه افتخاری بالاتر از اینکه دست ولی امر مسلمین بالای سر ملت ایران است و با عنایت الهی کارهای کشور بهخوبی به انجام میرسد.
نماینده گیلان در خبرگان رهبری با تقدیر از کارهای خوب و چشمگیری که در حوزههای علمیه کشور بهویژه در گیلان انجامگرفته است اظهار کرد: از تلاشهای حجتالاسلام لاکانی و دبیرخانه حوزههای علمیه گیلان که زحمات زیادی را برای مدارس علمیه استان تحمل میکنند تشکر مینماییم.
در این دیدار دبیر حوزههای علمیه گیلان...... گفت: آیات عظام فرحانی و نواب برای بررسی مشکلات و گرهگشایی و رفع تنگناهای موجود به گیلان تشریف آوردند.
حجتالاسلام لاکانی افزود: یکی از برنامههای اساسی ما این است در شهرهای که حوزه علمیه ندارند سفیران هدایت را در آنجا داشته باشیم.
آیتالله سید عبدالفتاح نواب با ابراز خرسندی از دیدار با آیتالله امینیان گفت: شورای عالی حوزههای علمیه کشور در برنامههای کاری خود سفر به تمام استانها را سرلوحه کار خود قرار داده است.
مسئول دبیرخانه و نماینده شورای حوزههای علمیه کشور افزود: تاکنون حوزههای علمیه بیش از 20 استان کشور حضور یافته را از نزدیک با مسائل و چالشهای حوزه علمیه کشور آشنا و بازدید قراردادیم و در نشستهایی آنها را موردبررسی قراردادیم.
در ادامه حجت الاسلام رضا بابایی رئیس دفتر آیتالله امینیان گزارشی از حوزههای علمیه آستانهاشرفیه ارائه داده گفت: حوزه علمیه اهلبیت در آستانه اشرفیه با 12 استاد ثابت که 9 استاد آن کد دارمیباشند وبا 64 طلبه تا پایان سطح یک به فراگیری علوم دینی مشغول میباشند که امیدواریم در سال جدید آن را به دو برابر افزایش دهیم.
افزود: حوزه علمیه اهلبیت آستانه اشرفیه با داشتن معاونت اجرایی، پژوهشی، تبلیغاتی و ...یکی از حوزههای برتر گیلان است و برای طلاب این حوزه همه امکانات رفاهی فراهم گردیده است.
لازم به یادآوری است که آستانهاشرفیه دارای دو حوزه علمیه برادران (جلالیه، اهلبیت) و یک حوزه خواهران هست.
http://www.dana.ir/News/191964.html
نگاهی به زندگی آیت الله حاج شیخ علی پناه اشتهاردی
***نسیم معرفت***
هفتم محرم الحرام 1340 هجری قمری، مصادف با 1296 هجری شمسی، در حالی که پدر و مادر، عزادار سالار شهیدان بودند و آماده عزاداری تاسوعا و عاشورای حسینی می شدند، خداوند متعال به پاس دلباختگی به اهل بیت علیهم السلام، فرزندی ولایت مدار نصیب خانواده اشتهاردی کرد، که وی را علی پناه نام نهادند، تا پیرو اهل بیت و در پناه مولا علی علیه السلام، عالم وارسته و مخلص روزگار خویش گردد. علی پناه، کودک نه ماهه بود که از سایه مهر پدر محروم شد و از همان کودکی در کنار مادر مهربان و با مشکلات معیشتی فراوان، زندگی را سپری کرد.
از آنجایی که پدرش ارث چندانی از خود باقی نگذاشته بود. او، خواهر و برادرش با بهره گیری از تلاش و دسترنج مادر زندگی را گذراندند. مادر علی آقا با وجود فقر و محرومیت، وی را جهت فراگیری قرآن کریم به بانویی پرهیزگار به نام «آسیه» سپرد و او قرآن را از محضر آن بانو فرا گرفت و علاوه بر آن بعضی از کتاب های ادعیه، مانند «زاد المعاد» علامه مجلسی و برخی کتاب های دیگر از مصائب اهل بیت و حضرت سید الشهداء را تا سن یازده سالگی آموخت، در این سن، مختصری از ادبیات، اشعار، ریاضیات و منطق را نیز فرا گرفت و پس از سپری کردن آن دوران سخت، مادرش وی را برای فراگیری علوم عربی و دانش حوزوی به عالم وارسته حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یحیی تقوی سپرد، و نزد آن عالم کتاب های مقدمات، لمعه و شرح لمعه، قانون و غیره را آموخت و سپس به دلیل اینکه امکان ادامه زندگی و تحصیل در اشتهارد وجود نداشت ،جهت امرار معاش و تدریس، عازم قریه سلیمان از توابع اشتهارد شد، که در آنجا به مدت سه سال و نیم که کودکان آن دیار قرآن و معارف یاد می داد. ایشان ارادت خاصی نسبت به استاد خویش شیخ یحیی تقوی داشت. پس از گذشت این دوران آیت الله اشتهاردی جهت ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه قم شد، ولی به دلیل اختناق دوران ستمشاهی به ناچار دوباره به اشتهارد باز گشت و دوباره پای درس استاد ارجمند حاج شیخ یحیی تقوی حاضر گردید. پس از مدتی در سال
1320 ه ش با اذن مادر بزرگوارش دوباره برای ادامه تحصیل عازم شهر مقدس قم گردید و با تکمیل سطوح عالی حوزه علمیه به عنوان طلبه ای کوشا جدی و فاضل به تحصیل درس خارج حوزه علمیه پرداخت و به مقام رفیع اجتهاد نایل آمد.
برخی از اساتید پایه سطح ایشان عبارتند از: آیت الله العظمی مرعشی نجفی، آیت الله العظمی شیخ مرتضی حائری، آیت الله العظمی گلپایگانی، آیت الله قائینی، آیت الله حائری کرمانی، سید احمد خوانساری و حضرت امام خمینی (ره).
ایشان درس اخلاق را نزد امام راحل و درس فلسفه را نیز نزد علامه طباطبایی گذارند .
برخی از اساتید خارج ایشان نیز عبارتند از: حاج آقا حسین بروجردی، امام خمینی، حاج شیخ محمد علی اراکی، حجت کوه کمره ای، محمد تقی خوانساری و آیت الله صدر.
ایشان به مدت بیش از پنجاه سال شرح لمعه را تدریس می کرد و با اینکه می توانست در سطوح عالی، خارج فقه و اصول تدریس نماید، اما سالیان درازی به تدریس شرح لمعه مشغول شد، که این خود حکایت از اخلاص و مبارزه با نفس ایشان دارد. تواضع علمی و دلبستگی وی به امام راحل و مقام معظم رهبری و ولایت فقیه، او را سالیانی در دفتر شورای استفتائات حضرت امام در بیت حضرت امام حاضر کرد و بعد از آن در دفتر مقام معظم رهبری به صورت فعال، متواضعانه، مخلصانه و عالمانه به پاسخگویی سئوالات شرعی و دینی اقشار مختلف مردم مشغول بود. او شاگردی مخلص و مریدی ملازم با امام بود و ارتباطات او با حضرت امام(ره) از بدو ورود به حوزه علمیه آغاز شد و در قیام 15 خرداد 42 و دوران شکل گیری انقلاب اسلامی و پس از آن، به ویژه در عرصه دفاع مقدس نیز ادامه داشت و حضور مخلصانه او در لشکر 17 علی بن ابی طالب از خاطرات به یادماندنی رزمندگان اسلام در دفاع مقدس است.
ایشان سال ها امام جماعت حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها و مدرسه مبارکه فیضه بود. وی به خاطر اینکه به عنوان خادم و ماندگار به ساحت علم باقی بماند، بسیاری از کتاب های خویش را برای استفاده طلاب و دیگر اقشار جامعه به کتابخانه ها وقف و هدیه نمود، که اکثر آثار ایشان به عربی است و آثار او در سه بخش عبارتنداز: 1.تقریرات، 2. تألیفات، 3. تعلیقات (مشارکت در تحقیقات).
وی در بخش تقریر، دروس بسیاری از اساتید حوزه را تقریر کرده است، که عبارتند از:
1. تقریرات دروس خارج آیت الله العظمی بروجردی، مانند تقریرات کتاب الصلوة، صلوة الجمعه، کتاب الضمان، کتاب الغصب، ارث الزوجه، منجّزات المریض، مشتقات، حجیت و اجماع.
2. تقریرات دروس حضرت امام خمینی (ره).
3. تقریرات دروس آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی، مانند صوم.
4. تقریرات دروس دیگر اساتید.
در بخش تألیفات مهم ترین آثار ایشان عبارتنداز: 1. مدارک العروة الوثقی، که به عنوان موسوعه عظیم فقهی در 30 مجلد در انتشارات اسوه به چاپ رسیده است. اصل این کتاب بیش از شصت سال است که تدوین شده و در دهه بیست به صورت خطی بوده، ولی در دهه سی و در زمان آیت الله بروجردی برخی از مباحث آن به چاپ رسیده است.
2. کتاب تعلیمات اخلاقی، که به صورت (فارسی و عربی) است و در سال 1392 قمری به چاپ رسیده است.
3. کتاب هفت ساله چرا صدا در آورد، (این کتاب پاسخ شبهات وهابیت علیه تشیع است).
4. کتاب و رساله ای در بیان و اثبات حکومت انبیاء و ائمه علیهم السلام.
5. رساله ای در وظایف مجلس خبرگان.
6. رساله ای در وظایف مجلس شورای اسلامی.
7. رساله ای با عنوان غربگرایی چرا؟
8. رساله ای در بیان و معرفی برخی دستاوردهای انقلاب اسلامی.
9. کتاب اربعون حدیث که چهل حدیث از چهارده معصوم علیه السلام است .
10. مباحث اخلاقی در کتاب اخلاق کارگزاران، که مجموعه ای از مباحث اخلاقی ایشان در نشریه افق حوزه به چاپ رسیده است.
بخش تعلیقات (مشارکت در تحقیقات)؛ ایشان تلاش و کوشش زیادی در این زمینه نموده و به کتاب های زیادی تعلیقه زده است که برخی از آنها عبارتند از:
1. تعلیقه علی العروة الوثقی (مخطوط بوده و بخشی از آن به چاپ رسیده است).
2. تعلیقه علی وسیلة النجاة، (مخطوط بوده وبخشی از آن به چاپ رسیده است).
3. تعلیقه، تحقیق و تصحیح کتاب «ایقاع الفوائد فی حل اشکالات القواعد»، (که متن از علامه حلی و شرح آن از فرزندش فخر المحققین) است، که در چهار مجلد و با نگارش مقدمه ای، با عنوان «کلمة حول الفقه» به چاپ رسیده است.
4. تعلیقه، تحقیق و تصحیح کتاب «روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه»،( متن کتاب از شیخ صدوق و شرح آن از علامه محمد تقی مجلسی) است که در چهار ده جلد به چاپ رسیده است.
5. تعلیقه، تحقیق و تصحیح وتفسیر شریف: «القرآن و العقل» اثر حاج آقا نور الدین اراکی که با اشراف و هدایت علامه طباطبایی در سه جلد به چاپ رسیده که چاپ و نام این کتاب به امر آیت الله العظمی اراکی بوده است.
6. تعلیقه، تحقیق و تصحیح کتاب «مجمع الفائدة و البرهان و شرح الارشاد»، که متن از علامه حلی و شرح آن از محقق اردبیلی است.
که این کتاب نیز مانند «روضة المتقین» مجموعاً، چهارده جلد به چاپ رسیده است.
7. تعلیقه، تحقیق و تصحیح کتاب« کشف الرموز»، اثری که متن آن از محقق حلی و شرح آن از یکی از شاگردان محقق است. که این کتاب در دو مجلد به چاپ رسیده است.
8. کتاب لغات القرآن.
9. کشکول زمان که به زبان فارسی است.
سرانجام این عالم متقی و ربانی در روز سه شنبه مورخه 18/4/87 پنجم رجب المرجب پس از اقامه نماز جماعت مغرب در مدرسه مبارکه فیضیه و در حال ذکر تسبیح حضرت زهرا و دعای «یامن ارجوه لکل خیر» و در حالی که مؤذن اذان نماز عشاء را گفته بود، این مرد خدایی و مجسمه اخلاص، تقوا و تواضع پس از آنکه سجده شکر را بجا آورد و در حال برخاستن برای نماز عشاء بود، به زمین افتاد و براثر ایست قلبی میان نماز مغرب و عشاء به دیدار پروردگار خویش شتافت. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در بخشی از پیام خود می فرماید: «ایشان از بندگان صالح خداوند و عالمی مهذب و پاک و برخوردار از سجایای اخلاقی و صلاح و سواد عملی بودند و نه تنها درس اخلاق ایشان در حوزه علمیه، که شیوه زندگی و رفتار ایشان نیز آموزنده تقوا و پارسایی محسوب می گشت».
پیکر پاک او پس از تشییع با شکوه توسط طلاب، فضلا و حضرات آیات عظام و عموم مؤمنین، در جوار کریمه اهل بیت به خاک سپرده شد.
***نسیم معرفت***
پیام تسلیت در پی درگذشت آیتالله اشتهاردی
بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و تأثر خبر درگذشت عالم پارسا و پرهیزگار مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ علیپناه اشتهاردی را دریافت کردم. ایشان از بندگان صالح خداوند و عالمی مهذّب و پاک و برخوردار از سجایای اخلاقی و صلاح و سداد عملی بودند و نه تنها درس اخلاق ایشان در حوزهی علمیه، که شیوهی زندگی و رفتار ایشان نیز آموزندهی تقوا و پارسائی محسوب میگشت.
اینجانب فقدان آن عالم ربانی را به علمای اعلام و مراجع عظام و به عموم فضلا و طلاب و ارادتمندان و شاگردان آن مرحوم تسلیت میگویم و رحمت و غفران و فضل الهی را برای وی از خداوند متعال مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
19/تیر/1387.
تولد و خاندان
على پناه فرزند یوسف، در هفتم محرم سال 1340قمرى (1301شمسى) در خانواده اى متدین و ساده زیست در یکى از محله هاى اشتهارد متولد شد.شغل پدرش آرایشگر (سلمانى) و مادرش خانه دار و تبار هر دو از مردمان مؤمن و ساده زیستى بودند که از راه کار و کارگرى زندگى خود را اداره مى کردند.
على پناه نه ماهه بود که پدر را از دست داد و مادرش مسئولیت تربیت او و دیگر فرزندانش را بر عهده گرفت. مادر براى گذراندن امور زندگى و امرار معاش روزانه با آسیاى دستى براى مردم آرد تهیه و با دستمزد آن مخارج خود و بچه هایش را تأمین مى کرد.
تحصیلات ابتدایى و مقدماتى
او در شش سالگى به مکتب خانه محله فارچى آباد زادگاهش رفت و در دو سال قرآن خواندن را آموخت. سپس تحصیلات ابتدایى را تا 11 سالگى ادامه داد و با تشویق روحانى محل حاج شیخ یحیى تقوى به فراگیرى مقدمات دروس حوزوى روى آورد. ادبیات عرب، منطق، «معالم الاصول»، «مطوَّل» و پس از آن مقدارى از کتابهاى شرح لمعه و قوانین را نزد او خواند و براى ادامه تحصیل به قم هجرت کرد.
آقاى اشتهاردى در خاطرات خود مى گوید:
«…قبل از بلوغ کار مى کردم، آقاى حاج شیخ یحیى تقوى در مسجد فارچى آباد چال محله براى چند نفرى فارسى و هم عربى درس مى گفت. من نیز میل داشتم درس بخوانم. حاج شیخ یحیى فرمود: بیا و به درسها گوش بده. من کتاب نداشتم، به من کتاب داد. عصرها در آن مسجد برایم درس مى گفت. چندین سال خدمت ایشان درس خواندم. با آقاى سید جمال هاشمى و حاج بابا سلطانى و حاج هبه الله شاه بیک از ابتدا تا مقدارى از شرح لمعه را همدرس بودیم. تا شانزده سالگى ضمن کار ادبیات و مقدارى از شرح «لمعه» و «قوانین» را در اشتهارد نزد حاج شیخ یحیى خواندم. او از شرح «امثله» تا «کفایه الاصول» را درس مى داد. مردم براى خواندن نماز لیله الدّفن (وحشت) به او پولى مى دادند و او پول را به من مى داد و من نماز وحشت را مى خواندم. من نمى خواستم در اشتهارد بمانم. روزى به مسجد چال محله رفتم و از خدا خواستم وسیله مهاجرتم را فراهم کند. چندى نگذشت به محل بقعه بى بى سکینه در سلمیان شهریار رفتم و در آنجا براى عده اى از نوجوانان پسرى که مى خواستند باسواد شوند کلاس درس باز کردم و ماهى 9 تومان حق التعلیم دریافت کردم و مخارج من نیز با آنان بود. پس از سه سال و نیم تدریس با تشویق عده اى از خیرخواهان راهى قم شدم و به مدرسه فیضیه رفتم. آن زمان آقاى صاحب الدارى مدیر و مسئول مدرسه فیضیه بود. نزدش رفتم تا براى درس خواندن و حجره گرفتن ثبت نام کنم. شناسنامه ام را خواست. زیرا از سوى وزیر فرهنگ رژیم پهلوى اعلام شده بود که کسانى که خدمت نظام نکرده اند نباید پذیرفته شوند شناسنامه ام را به او دادم. پس از نگاه کردن به شناسنامه گفت: شما مشمول (سرباز) هستید و ما مشمول نمى پذیریم. سه روز در قم ماندم. سپس به تهران رفتم. در تهران کسى نزدم آمد و گفت: شاگرد مى خواهم. پیش او رفتم تا شاگردى کنم. مدتى کار کردم چون مشترى هاى او بیشتر زن ها بودند، از خدا خواستم کار دیگرى پیدا کنم. دوباره به اشتهارد بازگشتم و دروس حوزوى را نزد حاج شیخ یحیى ادامه دادم تا پهلوى اول (رضاخان) فرار کرد پس از آن با سفارش برخى از بزرگان و اجازه مادرم به قم رفتم. براى گرفتن حجره در مدرسه فیضیه دروس (مغنى، مطوّل، شرایع، منطق و شرح لمعه) خوانده شده را امتحان دادم. کتاب تهذیب المنطق را براى امتحان نزد امام خمینى که از ممتحنین بود خواندم. در اثناى خواندن جمله اى را نتوانستم بخوانم. امام فرمود: دوباره از اول تا آخر بخوان. براى بار دوم خواندم. پس از قبولى، در مدرسه فیضیه حجره گرفتم و مشغول تحصیل شدم. همه درسهایى را که در اشتهارد خوانده بودم، تدریس کردم و بقیه شرح «لمعه» را نزد آیت الله نجفى مرعشى شروع کردم و تا آخر، همه متون درس را نزد دیگر استادان خواندم…»
تحصیلات سطوح و خارج
.................................... ..........................ادامه دارد.........................
**زندگینامه آیت الله علی پناه اشتهاردی
***نسیم معرفت***
از راست به چپ به ترتیب : حضرت آیت الله العظمی خائفی ومرحوم ابوالشهداءعالم مجاهدحجت الاسلام والمسلمین قائمی(ره) وحجت الاسلام هادی حبیبی امام جمعه رضوانشهر گیلان
*نام وفامیلی برادر عزیزی که در جمع علماءبزرگوار است نمی دانم
سمت راست تصویر:حجت الاسلام حبیبی امام جمعه رضوانشهر گیلان
وسمت چپ :مرحوم ابوالشهداءعالم مجاهدحجت الاسلام والمسلمین قائمی(ره) رودسری
.: Weblog Themes By Pichak :.