هشتم دی ولادت باسعادت حجت الأسلام استاد قرائتی
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
با لطف و اراده خداوند متعال ، در سال 1357 انقلاب اسلامى مردم ایران به رهبرى امام خمینى قدّس سرّه پیروز شد. در همان روزها آیة اللّه شهید مطهرى با تلاش و پیگیرى ، مرا به رادیو تلویزیون فرستادند و بحمداللّه تا این تاریخ ، حدود بیست و دو سال است که بدون وقفه و در هر هفته با مردم عزیز گفتگو داشته ام و حدود دو هزار برنامه از من ضبط شده است .
در این دوران ، قدیمى ترین دوستى که مرا یارى کرد، دانشمند عزیز جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج سید جواد بهشتى بود که در اکثر برنامه ها مشاور وهمکارم بود.
ایشان در تابستان 77 چند صد نوار مرا در اختیار آقاى حسین رعیت پور وآقازاده خودشان آقاى مصطفى بهشتى و
دو نفر از صبیّه هاى بنده (زهرا و زینب قرائتى ) قرار داد تا خاطرات ، طنزها و تمثیلاتى را که در لابلاى برنامه ها، از خودم یا دیگران بوده ، استخراج نمایند.
این عزیزان کار خود را انجام دادند و جناب آقاى بهشتى نوشته ها را بازنویسى و پس از تلفیق با برخى خاطراتى که حجة الاسلام والمسلمین محمّد موحدى نژاد جمع آورى نموده بودند، جهت چاپ در اختیار ((مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن )) قرار دادند.
این خاطرات ، کوتاه ، شیرین و آموزنده است ، ولى امیدوارم جرقه هایى که در این خاطرات است ، کلید یک جریان فکرى و تربیتى قرار گیرد.
والسلام
محسن قرائتى
دعاى پدر
خداوند به پدرم فرزندى عطا نکرده بود و سنّ او از چهل سال مى گذشت که همسر دوّمى انتخاب کرد، بازهم بچه دار نشد. او به فرزندار شدن خود امیدوار بود و ماءیوس نبود تا اینکه خداوند سفر حجى را قسمت او کرد. ایشان در طواف و نماز به سایرین کمک مى کرد و از آنان مى خواست در کنار کعبه براى فرزنددار شدنش دعا کنند و آنان در کنار کعبه دعا مى کردند. مرحوم پدرم مى گفت : من همانجا از خداوند خواستم نسل من مبلّغ دین باشد. به هر حال از سفر حج که برگشت ، خداوند دوازده فرزند به او داد؛ یک فرزند از همسر اوّل و یازده فرزند از مادرم که همسر دوّم او بود.
با لطف الهى در سن چهارده سالگى به حوزه علمیه رفتم ، یک سال در کاشان ، هفده سال در قم ، یک سال در نجف و یک سال نیز در حوزه مشهد بودم و پس از پیروزى انقلاب در سال 57 مقیم تهران شدم .
توفیقاتم را از خداوند مى دانم که پس از اشک پدرم در کنار کعبه و دعاى مردم نصیب من فرموده است ، همان گونه که نشر سخنانم از صدا وسیما را مرهون رهبرى امام خمینى قدّس سرّه و خون شهدا و تلاش و پیگیرى علامه بزرگوار شهید مطهرى مى دانم و تمام نواقص و ضعف ها را از خود دانسته و از خداوند طلب مغفرت نموده و از مردم عزیز معذرت مى خواهم .
اثر متلک
پدرم شالى دور سرش مى پیچید. مى گفت : روزى در بازار کاشان زنى مسئله اى شرعى از من پرسید من گفتم : بلد نیستم . زن گفت : اگر بلد نیستى پس این شال را بردار و کنار بینداز. خیلى به من برخورد و تصمیم گرفتم یک دوره رساله عملیه را خوب بخوانم و چنین کردم بطورى که پس از چند سال مسئله گو شدم .
خاطره تلخ
هفت ساله بودم که به یکى از مساجد کاشان رفتم ، در صف اوّل نمازجماعت ایستاده بودم که پیرمردى مرا گرفت و مثل گربه به عقب پرتاب کرد و گفت : بچه صف اوّل نمى ایستد! و این در حالى بود که با بى احترامى هم جایى را غصب کرد و هم ذهن کودکى را نسبت به نماز و مسجد منکدر کرد.
پس از گذشت سالها هنوز آن خاطره تلخ در ذهنم مانده است .
معلّم بد اخلاق
یادم نمى رود در کودکى وقتى معلّم سرکلاس مى آمد، مشق ها را چنان خط مى زد که گاهى کاغذ پاره مى شد و ما همین طور مات و مبهوت نگاه مى کردیم که آقا! ما تا نصف شب مشق نوشتیه ام و شما اصلاً نگاه نکردى که من چه نوشته ام ؟ آن قدر معلّم ما بداخلاق بود که اگر یک روز لبخند مى زد تعجّب مى کردیم .
کتک مبارک
مرحوم پدرم اصرار زیادى داشت که من محصل حوزه علیمه و روحانى شوم و من مخالف بودم و به دبیرستان رفتم .
روزى گزارش چند نفر از همکلاسى هایم را به مدیر دادم که اینها در مسیر راه اذیت مى کنند، مدیر هم آنها را تنبیه کرد. آنها هم در تلافى با هم همفکر شدند و کتک مفصّلى را در مسیر برگشت به من زدند که سر و صورتم سیاه شد و بى حال روى زمین افتادم و به سختى خود را به منزل رساندم . پدرم گفت : محسن چى شده ؟ گفتم : هیچى ، مى خواهم بروم حوزه علیمه وطلبه شوم .
راستى چه خوب شد آن کتک را خوردم !
جریمه خود
بعضى از روزها به حضور در نماز جماعت در اوّل وقت موفّق نمى شدم ، تصمیم گرفتم هرروز که از نماز اوّل وقت غافل شدم مبلغى را به عنوان جریمه بپردازم . پس از مدّتى حضورم مرتّب شده بود به خود گفتم : تو براى جریمه ناراحتى یا براى از دست رفتن پاداش نماز جماعت ؟!
ضمانت
بچه بودم با دوستانم مى رفتیم به روستاهاى اطراف کاشان میوه هاى درختان را مى خوردیم و وقتى صاحبش مى آمد فرار مى کردیم ، فکر مى کردم چون به سن تکلیف نرسیده ام مسئولیّتى ندارم . سالها گذشت تا اینکه در حوزه آموختم که تعرّض به مال مردم ضمانت دارد، گرچه در زمان کودکى باشد.
با لباس روحانیّت به همان روستا رفتم و صاحب باغ را پیدا کردم و داستان را برایش تعریف کرده و حلالیت طلبیدم . صاحب باغ از این حرکت خیلى خوشحال شد و علاوه بر حلال کردن ، ما را به خانه اش مهمان کرد.
ریاست بر آفتابه ها
نوجوان بودم و عازم سفر مشهد، به قهوه خانه اى رسیدیم . مردم وارد دستشویى شدند. یک نفر چندتا آفتابه را کنار هم چیده و چوب بلندى در دست گرفته بود و هرکس مى آمد آفتابه اى را بردارد به دست او مى زد و مى گفت : این را برندار، آن را بردار. من گفتم : این آقا چرا اینطورى مى کند؟ گفتند: این بنده خدا دنبال پست و مقام مى گردد و جایى گیرش نیامده ، بر آفتابه ها ریاست مى کند!
پاداش نیّت خوب
روزى به پدرم گفتم : مى خواهى من چه کاره بشوم ؟ گفت : خوب درس بخوان ، دوست دارم مرجع تقلید و عالم ربّانى مثل آیت الله بروجردى بشوى .(1) گفتم : شما ثواب پدر آقاى بروجردى را بردى . چون به این نیّت مرا به قم فرستادى .
درخت بدون میوه
کنار خانه قدیمى ما باغى بود، به پدرم گفتم : این همه درخت ، یکى میوه نمى دهد! گفت : این همه انسان در این خانه زندگى مى کند، یکى نماز شب نمى خواند.
اثر کار معلّم
یادم نمى رود روزهایى که مدرسه مى رفتم ، وقتى مدرسه تعطیل مى شد بچه ها با سیخى ، میخى ، چوبى دیوارهاى مردم را خط مى کشیدند. فکر کردم که این اثر کار معلّم است . وقتى معلّم مشق شاگرد را خط مى کشد، آنهم طورى که گاهى ورقه پاره مى شود، بچه هم خارج از مدرسه به دیوار مردم خط مى کشد.
اما اگر معلّم در مقابل زحمت دانش آموز احسنت مى گفت و او را تشویق مى کرد، او نیز چنین نمى کرد.
نصیحت پدرم
چهارده ساله بودم که طلبه شده و عازم شدم . پدرم آمد پاى ماشین و به من گفت : محسن ((اُستُر ذَهبَک و ذِهابک و مَذهبک )) یعنى پول و رفت و آمد و مذهبت را مخفى نگهدار. گفتم : مذهب را براى چه ؟ امروز که زمان تقیّه نیست ! گفت : منظورم این است که هیچ وقت براى نماز مقیّد به یک مسجد نشو، چون که اگر روزگارى به دلیلى خواستى آن مسجد را ترک کنى مى گویند: خط ها دوتا شده ، یا آقا مسئله اى پیدا کرده و یا این طلبه ... و اگر وارد مسجد دیگرى شوى مى گویند: جاسوس است .
فرزندم ! مثل امّت باش و به همه مساجد برو و مقیّد به جا و مکان و لباس و شخص خاصّى مباش .
به شما حجره مى دهیم
سال هاى اوّل طلبگى ام در قم ، خواستم در مدرسه علمیه آیة اللّه گلپایگانى قدّس سرّه حجره بگیرم ودرس بخوانم . گفتند: به کسانى که لباس روحانیت نپوشیده اند حجره نمى دهند. خودم خدمت معظم له رسیدم ، ایشان نیز فرمود: شما که لباس ندارید معلوم است کم درس خوانده اید. به ایشان عرض کردم گرچه به من حجره ندهید، ولى اجازه بدهید یک مثال بزنم ! اجازه فرمودند:
عرض کردم : مى گویند فردى در کاشان به حمام رفت ، وقتى لباسهایش را بیرون آورد همه به او گفتند: اَه ، اَه ، چه آدم کثیفى ! وقتى این برخورد را دید دوباره لباسهایش را پوشید خواست از حمام بیرون برود، مردم گفتند: کجا مى روى ؟ گفت : مى روم حمّام تا بیایم حمّام ! (چون اگر کسى تمیز باشد که حمّام نمى آید) حال حکایت شماست که مى گوئید برو درس بخوان بعد بیا اینجا درس بخوان ، روحانى شو بعد بیا اینجا روحانى شو. وقتى این مثال را زدم معظم له قدّس سرّه خیلى خندید و فرمود: به شما حجره مى دهیم ، شما اینجا بمانید.
مى خواهم 33 پل را بشمارم
سال اوّل طلبگى را پشت سر گذاشته بودم که خدمت یکى از مراجع رسیده عرض کردم : آقا من پنجاه تومان دارم مى خواهم بروم اصفهان . فرمودند: مى خواهى چه کنى ؟ گفتم : مى خواهم بروم سى وسه پل را بشمارم وببینم 33 پل است یا 32 تا، مى خواهم جاهاى دیدنى شهر را ببینم ، ولى پولم سهم امام است آیا شما اجازه مى دهید؟ ایشان فرمودند: چند ماه است درس مى خوانى ؟ گفتم : 9 ماه . فرمود: در این 9 ماه جایى نرفته اى گفتم : خیر فرمود: اجازه مى دهم برو به سلامت .
فریب استاد
مدرسه اى در قم بدست مبارک آیت العظمى گلپایگانى افتتاح شده بود و من از اوّلین طلبه هایى بودم که براى ثبت نام مراجعه کردم . مرحوم آیت اللّه شهید بهشتى ممتحن بود، وقتى نوبت به من رسید من سریع خواندم . مرحوم بهشتى گفت : اى ناقلا! تند مى خوانى تا غلطهایت را نفهمم .
دانشمند بد سلیقه
سالهاى اوّل طلبگى ام به خانه عالمى رفتم ، پرسید: چه مى خوانى ؟ گفتم : ادبیات عرب گفت : بگو ببینم اشترتنّ چه صیغه اى است ؟ یک کلمه قلمبه از ما پرسید که نفهمیدیم چیست ، بعد پرسید: اگر خواهرزن کسى پسر دائى خواهرش را شیر بدهد آیا به او محرم مى شود یا نه ؟! پیش خود گفتم : علم تنها کارساز نیست ، آدم باید فرهنگ داشته باشد. این استاد علم دارد، امّا فرهنگ نه .
شرایط ازدواج
مى خواستم ازدواج کنم ، ولى پدرم مى گفت : هر موقع درس خارج رفتى زن بگیر. دیدم به هیچ صورت قانع نمى شود، اثاثیه را از قم برداشتم و به کاشان نزد پدرم آمدم . او گفت : چرا آمدى ؟ گفتم : درس نمى خوانم ! شما حاضر نمى شوى من ازدواج کنم .
خلاصه هر چه به خیال خویش مرا نصیحت کرد اثر نگذاشت . بعضى از آقایان را دید که مرا براى درس خواندن نصیحت کنند، من هم بعضى دیگر را دیدم که او را براى موافقت به ازدواج من نصیحت کنند.
تا اینکه یک روز به پدرم گفتم : یا به من بگو ایمانت مثل یوسف است ، یا بگو گناه کنم یا بگو ازدواج کنم . سرانجام موفّق شدم .
جشن دامادى
براى جشن دامادى ام اطرافیان گفتند: براى تزئین مجلس و آویزان کردن در مجلس جشن که آن زمان رسم محّلى بود، از تجّار فرش مقدارى فرش درخواست کنیم .
اوّل تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم ، امّا بعد به خود گفتم : چرا براى چند ساعت جشن ، سَرم را پیش این و آن خَم کنم ، مگر جشن بدون آویزان کردن قالى نمى شود؟ و خلاصه این کار را نکردم .
خنده پدرم
روزهاى اوّل ازدواجم بود، با همسرم آمدم قم و خانه اى اجاره کردیم . یک اطاق 12 مترى داشتیم ، ولى یک فرش 6 مترى . پدرم آمد به منزل ما احوال پرسى ، گفتم : اگر ما یک فرش 12 مترى مى داشتیم و این اطاق فرش مى شد زندگى ما کامل مى شد. پدرم خندید! گفتم : چرا مى خندید؟ گفت : من 80 سال است مى دوم زندگى ام کامل نشده ، خوشا به حال تو که با یک فرش زندگى ات کامل مى شود.
تشکّر از خانواده
با اینکه منزل ما رفت و آمد مهمان زیاد بود، ولى حاجیه خانم گفت : شما آقاى مطهرى را دعوت کنید. علّت را پرسیدم ؟ گفت : چون تنها مهمانى که موقع رفتن به نزدیک درب آشپزخانه آمده و از من تشکّر کرد ایشان است ، بقیه مهمان ها از شما تشکّر مى کنند.
توسّل
خاطره اى دارم که با چند مقدّمه بیان مى کنم :
1- زمانى وضعیّت مردم سامرا خیلى بد، گرفتار ضعف و فقر بودند به صورتى که ضرب المثل شده بود که فلانى مثل فقراى سامرا است . آنها حمام نداشته و در رودخانه استحمام مى کردند و تقریبا صددرصد اهل سنّت بودند.
2- آیه اللّه بروجردى قدّس سرّه تصمیم گرفت حمام بزرگ و در کنار آن حسینه اى را براى شیعیان بسازند تا زیارت امام هادى علیه السلام نیز از مظلومیت بیرون بیاید.
3- به پیروى از آن سیاست براى رونق زیارت امام هادى علیه السلام ، آیة اللّه العظمى خوانسارى که در تهران بودند- به عدّه اى از طلبه ها پیغام داده و سفارش کردند که ماه رمضان آن سال روزها بخوابند و شبها در حرم امام هادى علیه السلام احیا بگیرند.
4- آیة اللّه العظمى شیرازى هم در راستاى این سیاست ، عدّه اى از نیروهاى حوزه را به سامرا فرستادند. به هر حال توفیقى بود که یک ماه رمضان من در آن مراسم بودم .
در آن زمان فقر شدیدى به یکى از طلاب فشار آورده وبه امام هادى علیه السلام پناه آورده بود و کنار صحن آن حضرت ایستاد و عرض کرد: من مهمان شما هستم و محتاج و...
مى گوید: کمى ایستادم یک وقت آیة اللّه العظمى شیرازى از حرم بیرون آمد در صورتى که برخلاف رویه همیشگى که عبا به سر کشیده به طرف درب صحن مى رفتند، به طرف من آمده و مقدارى پول به من داده و فرمودند: این کار به سفارش امام هادى علیه السلام است . شما دفعه اوّلتان است که گرفتار شده اید و به این درب پناه آورده اید، ولى من بارها اینجا به پناه آمده و نتیجه گرفته ام .
این داستان در ذهنم بود تا اینکه ازدواج کرده و با همسرم به مشهد مقدس رفتیم ، چند روزى گذشت ، پولم تمام شد. خواستم سجّاده نماز را بفروشم ، خانم مانع شد. خواستم تسبیحم را بفروشم ، به قیمت کمى مى خریدند. (مخفى نماند که من پول دو عدد نان بیشتر نمى خواستم .) به حرم امام رضا علیه السلام رفتم تا زیارتنامه بخوانم ، کسى به من مراجعه نکرد. ماءیوس شدم ، یک وقت به یاد داستان سامرا که قبلاً گذشت افتادم ، آمدم کنار صحن امام رضا علیه السلام عرض کردم :
یا امام رضا! من مهمان شما و محتاج ، به شما پناه آورده ام ، شما اهل کرامت و بخشش هستید؛ ((عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم ))
بعد از چند دقیقه یکى از سادات که از دوستانم بود از راه رسید و گفت : آقاى قرائتى ! شما کجا هستید، من نیم ساعت است که به دنبال شما مى گردم ؟ گفتم : براى چى ؟ گفت : روز آخر سفرم است و مقدارى پول زیاد آورده ام ، گفتم بیایم به شما قرض بدهم که ممکن است احتیاج پیدا کنید.
گفتم : فلانى ! همه اینها حرف است ، امام رضا علیه السلام شما را براى من فرستاده است .
جشن عمّامه گذارى
رسم است که طلاب علوم دینى و حوزه علمیه ، براى عمّامه گذارى جشن مى گیرند. مقدارى سهم امام داشتم و موقع عمّامه گذاریم بود، رفتم خدمت آیة اللّه العظمى گلپایگانى قدّس سرّه عرض کردم اجازه بدهید از این سهم امام براى جشن عمّامه گذارى استفاده کنم ؟ ایشان فرمودند: ما که براى عمّامه گذارى جشن نگرفتیم ، مُلاّ نشدیم ؟!
توکّل بر خدا
مى خواستم در قم براى طلبه ها کلاس بگذارم ، کسى نبود تبلیغ کند و خودم هم معتقد بودم که این کلاس براى آنها مفید است . لذا مطلبى را روى کاغذ نوشتم و چند کپى از آن گرفته و آمدم درب فیضیه به دیوار بچسبانم . آقایى که من شاگرد او محسوب مى شدم دلش براى من سوخت ، با اصرار اطلاعیه را از من گرفت که بچسباند، طلبه ها دیدند آمدند همه را گرفتند و چسباندند. و بحمداللّه کلاس برگزار گردید.
تبلیغ ناموفّق
اوائل طلبگى ام به روستایى جهت تبلیغ اعزام شدم ، آنها مقیّد بودند مبلّغ باید خوب و خوش صدا مصیبت بخواند و چون من نمى توانستم ، عذر مرا خواستند و من نیز آنجا را ترک کردم .
به دارایى خود تکیه نکنیم
در سنین جوانى و اوائل طلبگى خواستم از نجف اشرف به مکه بروم . توصیه شد که براى بین راه و آنجا مقدارى نان خشک کنم ، به نانوائى 40 نان سفارش دادم . شب که خواستم تحویل بگیرم به ذهنم رسید یک نان هم براى استفاده امشب بگیرم ، گفتم : کسى که 40 نان دارد گرسنگى نمى خورد.
خلاصه نانها را آوردم وچون حجره خودم کوچک و حجره دوستم بزرگ بود، نانها را در حجره او براى خشک شدن پهن کردم . شب که خواستم شام بخورم دیدم نان در حجره ندارم ، به حجره دوستم رفتم تا از آنجا نان بردارم ، دیدم او درب را بسته و رفته است ، خلاصه درب حجره ها را زدم تا چند تکّه نانِ خشک بدست آوردم .
آن شب که 40 نان داشتم ، به گدائى افتادم .
غفلت ما، آرزوى دشمن
قبل از انقلاب و در اوائل طلبگى ام ، با کمال تعجّب یک روز مرحوم آیة اللّه شیخ بهاءالدین محلاتى یکى از مراجع وقت و از معدود روحانیونى که حکومت طاغوت از او حساب مى برد به دیدن و احوالپرس من آمد، هنگام مراجعت باز با کمال تعجّب به من فرمود: شما بروید خدمت مراجع و بگویید: آنقدر به فقه و اصول مشغول شده اید! پس با این آیه قرآن مى خواهید چکار کنید که مى فرماید: ((ودّ الذین کفروا لو تغفلون عن اسلحتکم وامتعتکم ....))( کفّاردوست دارند شما از اسلحه و مسائل روزمرّه زندگى خود غافل باشید.
جایزه
یکروز در منزل دیدم خانم دستگیره هاى زیادى دوخته که با آن ظرف هاى داغ غذا را بر مى دارند که دستشان نسوزد، آنها را برداشته و به جلسه درس براى جایزه آوردم . وقتى خواستم جایزه بدهم به طرف گفتم : یکى از این سه مورد جایزه را انتخاب کن : 1- یک دوره تفسیر المیزان که 20 جلد است و چندین هزار تومان قیمت دارد.
2- مقدارى پول .
3- چیزى که به آتش و گرماى دنیا نسوزى .
گفت : مورد سوّم . من هم دستگیره ها را بیرون آورده به او دادم . همه خندیدند.
استاد و شاگرد
استادى داشتم که مدّتى خدمت او درس مى خواندم ، یک روز به هنگام درس ، درب اطاق باز شد. استاد بلند شد درب را بست وبرگشت و درس را ادامه داد.
گفتیم : آقا مى گفتى ما مى بستیم ، فرمود: خوب نیست استاد به شاگردش دستور بدهد!
خدا مى داند هر چه نزدش خواندم فراموش کرده ام ، امّا این برخورد همچنان در ذهنم باقى مانده است .
اخلاق ، ماندگارتر از درس
به عیادت یکى از مراجع رفتم ، ایشان بلند شده عمامه اش را به سرگذاشت و نشست ، علّت را پرسیدم . فرمود: به احترام شما. من تقاضا کردم راحت باشد و استراحت کند، ایشان قبول کرده و فرمود: حال که اجازه مى دهى من هم برمى دارم .
من تمام درسهایى که در محضرش خوانده بودم فراموش کردم ، ولى این خاطره براى من مانده که به احترام من بلند شد و عمامه اش را به سر گذاشت .
از امام حسین چه بخواهم ؟
در بعضى شب هاى جمعه که در نجف بودم توفیقى بود که به کربلا مى رفتم واز آنجا که دعا زیر گنبد امام حسین علیه السلام مستجاب است ، از استادم پرسیدم : چه دعا و درخواستى از خدا در آنجا داشته باشم ؟
ایشان فرمودند: دعا کن هر چه مفید نیست ، علاقه اش از دل تو بیرون رود. بسیارند کسانى که علاقمند به مطالعه یا کارى هستند که علم یا کار بى فایده است .
در دعا نیز مى خوانیم : ((اعوذ بک مِن عِلم لاینفع )) خداوندا! از علم بدون منفعت به تو پناه مى برم .
وظیفه کدام است
وقتى دوره سطح را در حوزه تمام کردم ، متحیّر مانده بودم که چه برنامه اى براى خودم داشته باشم . دوستانم به درس خارج فقه رفتند، امّا من سرگردان بودم . بالاخره تصمیم گرفتم جوان هاى محل را به خانه ام دعوت کنم وبراى آنان اصول دین بگویم . تخته سیاهى تهیه کردم ومقدارى هم میوه وشیرینى خریدم وشروع به دعوت کردم .
بعد دیدم کار خوبى است ولى یک دست صدا ندارد، طلبه ها مشغول درس هستند و جوانها رها و مفاسد بسیار، در فکر بودم که آیا کار من درست است یا کار دوستان ، من درس را رها کرده ام به سراغ جوانها رفته ام و آنها جوانها را رها کرده به سراغ درس رفته اند. تا اینکه یکى از فضلاى محترم روزى به من گفت : در خواب دیدم که به من گفتند: لباست را بپوش تا خدمت امام زمان علیه السلام برسى . به محضر آقا رسیدم ، امّا زبانم گرفت ، به شدّت ناراحت شدم تا اینکه زبانم باز شد. از آقا سؤ ال کردم : الا ن وظیفه چیست ؟ فرمودند: وظیفه شما این است که هر کدام تعدادى از جوانها را جمع کنید و به آنها دین بیاموزید.
امیدوار شدم و به کارم ادامه دادم .
قرارداد با امام رضا علیه السلام
یک سال براى زیارت به مشهد مقدّس رفتم . در حرم با حضرت رضا علیه السلام قرار گذاشتم که یک سال مجّانى براى جوانها واقشار مختلف کلاس برگزار کرده و در عوض امام رضا علیه السلام نیز از خدا بخواهد من در کارم اخلاص داشته باشم .
مشغول تدریس شدم ، سال داشت سپرى مى شد که روزى همراه با جمعیّت حاضر در کلاس از کلاس بیرون مى آمدم ، طلبه اى همین طور که جلو من راه مى رفت نگاهى به عقب کرد، مرا دید و به راه خود ادامه داد! من پیش خود گفتم : یا نگاه نکن یا اینکه من استاد تو هستم ، تعارف کن که بفرمایید جلو! (اللّه اکبر)
به یاد قراردادم با امام رضا علیه السلام افتادم ، فهمیدم اخلاص ندارم ، خیلى ناراحت شدم . با خود گفتم : قرآن مى فرماید: ((لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً))( آنان نه مزد مى خواهند و نه انتظار تشکر. من کار مجّانى انجام دادم ، ولى توقّع داشتم از من احترام کنند!
خدمت آیة اللّه میرزا جواد آقا تهرانى داستانم را تا به آخر تعریف کرده و از ایشان چاره جوئى کردم . یک وقت دیدم این پیرمرد بزرگوار شروع کرد به بلند، بلند گریه کردن ، نگران شدم که باعث اذیّت ایشان نیز شدم ، لذا عذرخواهى کرده و علّت را پرسیدم ایشان فرمود: برو در حرم خدمت امام رضا علیه السلام و از حضرت تشکّر کن که الا ن فهمیدى که مشرک هستى واخلاص ندارى ، من مى ترسم در آخر عمر با ریش سفید در سنّ نود سالگى مشرک بوده و خود متوجّه نباشم .
توّسل به امام رضا علیه السلام
سال هاى قبل از انقلاب که تازه براى جوانان کلاس شروع کرده و در کاشان جلسه داشتم ، به قصد زیارت امام رضا علیه السلام به مشهد رفتم ، در حرم به امام عرض کردم : چه خوب بود من این چند روزى که اینجا هستم جلسه و کلاسى مى داشتم و لذا گفتم : من یک زیارت جامعه و امین اللّه مى خوانم اگر موفّق شدم که چه بهتر والاّ برمى گردم کاشان و جلساتم را در آنجا ادامه مى دهم .
در همین حال یکى از روحانیون آشنا پیش من آمد و گفت : آقاى قرائتى ! دبیران تعلیمات دینى جلسه اى تشکیل داده اند بیا ما نیز شرکت کنیم . با هم رفتیم ، دیدم جلسه اى است با عظمت که افرادى مثل آیة اللّه خامنه اى ، شهیدان مطهرى و باهنر و بهشتى نیز تشریف داشتند. من اصرار کردم تا اجازه دهند پنج دقیقه اى صحبت کنم ، اجازه دادند و آقاى دکتر صادقى وقتش را به من واگذار کرد. من نیز مطالب انتخابى همراه با مثال را بیان کردم . خیلى پسندیدند (مخفى نماند در موقع سخنرانى من ، آنقدر شهید مطهرى خندید که نزدیک بود صندلى اش بیافتد!) مرحوم شهید بهشتى فرمود: من خیلى وقت بود که فکر مى کردم آیا مى شود دین را همراه با مَثل و خنده به مردم منتقل کرد که امروز دیدم .
در پایان جلسه رهبر معظم انقلاب که در آن زمان امامت یکى از مساجد مهم مشهد را به عهده داشتند، مرا به منزل دعوت کردند. و پس از پذیرائى ، اطاقى به من دادند و بعد مرا به مسجد خودشان بردند که البتّه مسجد ایشان زنده ، پر طراوت و خیلى هم جوان داشت ، فرمود: آقاى قرائتى ! شما هر چند وقت که مشهد هستید در اینجا بمانید و براى مردم و جوانان کلاس داشته باشید.
کلاسهاى آن زمان ما در مشهد سبب آشنایى ما با شهید مطهرى نیز شد که بعد از انقلاب ایشان نزد امام خمینى قدّس سرّه از کلاسهاى ما تعریف کرده و پیشنهاد کردند من به تلویزیون بروم . حضرت امام به وسیله ایشان مرا به صدا و سیما معرّفى و من کارم را از اوّل انقلاب در آنجا شروع کردم .
شوق آموختن
افتخارى داشتم در قم چند ماه میزبان شهید علامه مطهرى بودم و زمانى که مى خواستند از قم به تهران برگردند من نیز همراه ایشان مى آمدم تا در مسیر راه از نظر علمى از ایشان استفاده کنم . یک روز ایشان فرمود: بعضى ها عقیده دارند امام زمان علیه السلام آمده و کارها را درست مى کند، این حرف درستى نیست .
آرى ، آنها که شب به انتظار طلوع خورشید مى نشینند معنایش این نیست که در تاریکى بنشینند و به فکر روشنایى نباشند و اگر زمستان است و تابستان در پیش ، به این معنا نیست که در سرما بسر برده و به فکر گرم کردن خود نباشیم .
احترام بزرگان و اساتید
در زمان مرجعیّت آیة اللّه العظمى بروجردى قدّس سرّه مردم محّله اى در رابطه با خراب کردن حمام عمومى از ایشان استفتائى داشتند. وساطت این کار به اینجانب واگذار شد، به منزل ایشان مراجعه کردم ، گفتند: تشریف ندارند.
گفتم : بعد از ایشان چه کسى جواب مسائل و مراجعات را مى دهند؟ گفتند: حاج آقا روح اللّه (امام خمینى ). با پرس وجو منزل ایشان را پیدا کردم و در خدمتشان طرح موضوع و مسئله کردم . ایشان فرمود: تا آیة اللّه العظمى بروجردى باشد، من جواب نمى دهم ! (و این نشانه ادب نسبت به بزرگترها و اساتید است )
روان گویى ، نه سست گویى
به یاد دارم یک جمله را دو شخصیّت به من سفارش کردند: یکى آیة اللّه حاج آقا مرتضى حائرى قدّس سرّه و دیگرى آیة اللّه شهید دکتر بهشتى ، آنان فرمودند: قرائتى ! نگو من معلّم بچه ها هستم سست و آبکى صحبت کنى ، روان بگو ولى سست گویى نکن ! به شکلى این نسل را بساز و براى آنها سخن بگو که اگر دیگران آمدند بتوانند بقیه راه را ادامه دهند و آنها را بسازند.
قرآن مى فرماید: ((و قولوا قولاً سدیداً))( محکم و با استدلال سخن بگوئید.
زیبایى معارف اهل بیت
در یکى از سخنرانى هایم در خارج از کشور، فرازى از دعاى ابوحمزه را تحت عنوان ((عوامل سقوط جامعه )) توضیح مى دادم . بعد از جلسه دکترى آمد و خیلى تعریف کرده و گفت : من خیلى لذّت بردم وخوشحال هستم . دلیلش را پرسیدم ؟ گفت : براى من بسیار تعجّب آور و شگفت انگیز است که امام سجاد علیه السلام در یک سطر و جمله دعا، عوامل سقوط جامعه را بر شمرده است ، آنجا که مى فرماید: ((الّلهم انّى اعوذبک من الکسل و الفشل و الهّم و الجبن و...))
خوابم نماینده امام نیست !
تا دیر وقت در جایى مهمان بودم ، موقع خوابیدن به صاحبخانه گفتم : موقع نماز صبح مرا بیدار کن . گفت : عجب شما که نماینده امام هستى ، گفتم : آقا! خودم نماینده امام هستم ، ولى خوابم که نماینده امام نیست !
تخته سیاه سیاسى
خاطرم هست که امام قدّس سرّه به من فرمود: این هم یک سیاستى است که یک عدّه جوان و نوجوان را پاى تخته سیاه مى نشانى وبعد به هر کس هر چه مى خواهى مى گویى .
چه کسى را انتخاب کنیم ؟
انتخاباتى در پیش بود واز من براى مصاحبه مستقیم تلویزیونى دعوت کردند. فکر کردم چى بگویم ، دیدم روز راءى گیرى مصادف با 13 رجب روز تولّد امیرالمؤ منین علیه السلام است . لذا خطاب به مردم گفتم :
خداوند از صندوق کعبه على علیه السلام را بیرون آورد، شما از صندوق انتخابات در حکومت اسلامى و الهى چه کسى را بیرون خواهى آورد و او چقدر به على علیه السلام و اخلاق و افکارش شباهت دارد. بعد این شعر را خواندم :
این خانه را باید خدا در اصل معمارى کند |
آدم بنایش بر نهد جبرئیل هم یارى کند |
آید خلیل اللّه در او یک چند حجارى کند |
او را اولوالعزمى دگر منقوش و گچکارى کند |
اینسان خدا از خانه اش چندى نگهدارى کند |
تا ساعتى از دوستى یک میهماندارى کند .......................ادامه دارد: به لینک زیر رجوع شود |
http://rahmat14.blogfa.com/post/468
آیت الله شبستری:
به گزارش خبرنگار خبرگزاری در تبریز، آیت الله محسن مجتهدشبستری، نماینده ولی فقیه در آذربایجانشرقی امروز در دیدار کارکنان و مدیر کل اوقاف و امور خیریه استان، با تبریک به مناسبت فرا رسیدن ماه ربیع و هفته وقف، اظهار داشت: مال دنیا، اولاد و تمام علایق مادی وسیله زینت حیات دنیا هستند و البته زود گذر، ولی آنچه بهتر است باقیات صالحات بوده که در بین مردم معروف به وقف است.
نماینده خبرگان رهبری با بیان اینکه صدقه در اسلام مطلوب و مورد تاکید است و غضب الهی را خاموش می کند، خاطر نشان کرد: بهترین صدقه ها عبارت است از صدقه جاریه که همان وقف است و حتی با مرگ پرونده آن بسته نشده و موجب خیر و برکت برای واقف و مردم است.
وی با تقدیر از تلاشهای سازمان اوقاف و امور خیریه در احیای موقوفات گفت: اداره اوقاف گزارش عملکرد خود را به اطلاع مردم برسانند، چراکه اگر مردم نتیجه کارها را ببینند با اعتماد و اطمینان با اداره اوقاف و امور خیریه همکاری خواهند کرد و چه بهتر که مصاحبه ای با رسانه های ملی داشته باشید و حقایق و حسنات وقف را به اطلاع مردم برسانید تا موجب احیای امر وقف شود.
آیت الله شبستری با تأکید بر ترویج فرهنگ وقف در جامعه افزود: در حال حاضر دشمن با ترفند های مختلف، سعی در تحریف فرهنگ شیعه دارد و انتظار می رود سازمان هایی همچون اوقاف با برنامه ریزی صحیح و انتشار کتاب ها و فیلم هایی در راستای فرهنگ سازی در مقابل این هجمه دشمن رویارویی کنند.
امام جمعه تبریز ادامه داد: ترویج فرهنگ وقف با رویکرد های سابق دیگر جوابگو نیست، به عبارت بهتر ترویج فرهنگ وقف در فضای مجازی و ارتباط سازنده با رسانه های جمعی باید مورد توجه این سازمان باشدف ضمن اینکه باید با عمل به نیات واقفان و همچنین تفسیر به روز از نیات واقفان خیراندیش در راستای نیازهای روز جامعه گام برداشت.
وی با اشاره به ضرورت و اهمیت احیای موقوفات بزرگی همچون موقوفه ربع رشیدی و قائم مقام فراهانی در آذربایجانشرقی خاطرنشان کرد: بخش اعظمی از این موقوفات از دست رفته است و خود همین امر باعث به ایجاد عدم اعتماد بین مردم شده است.
آیت الله شبستری در بخش دیگری از سخنان خود با تأکید بر مبارزه با خرافات در دین، یادآور شد: برخی همچون سیدصادق شیرازی شیعه لندنی را تبلیغ و ترویج می کنند و در راستای منافع آمریکا و انگلیس قدم بر می دارند؛ باید در مقابل شیعه لندنی تشیع واقعی را تبلیغ کرد و با انتشار کتب مفید در مقابل خرافات وارد شده به اسلام ایستاد.
http://www.rasanews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=237269
هشتم دی ولادت باسعادت حجت الأسلام استاد قرائتی
کلیک:زندگینامه حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن قرائتی
حدیث(1) امام صادق (ع) فرمودند:
اُصُولُ الکُفر ثَلاثَهٌ الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُ
ریشه های کفر سه چیز است: حرص و خود بزرگ بینی و حسد ورزیدنی
(جهاد با نفس، ح 474)
حدیث(2) امام صادق (ع) فرمودند:
مَن طَلَبَ الرِّئَاسَةَ هَلَکَ
کسی که طالب ریاست باشد هلاک می شودی
(جهاد با نفس، ح 498)
حدیث(3) امام صادق (ع) فرمودند:
ِانَّ الفُحشَ وَ البَذاءَ وَ السَّلاطَةَ مِنَ النِّفاق
همانا دشنام دادن و هرزه گویی و زبان درازی ناشی از نفاق و دورویی استی
(جهاد با نفس، ح 678)
حدیث(4) امام صادق (ع) فرمودند:
اَلعَدلُ اَحلَی مِنَ الشَّهدِ وِ اَلیَنُ مِنَ الزُّبدِ وِ اَطیِبُ ریحاً مِنَ المِسکِ
عدل شیرین تر از عسل و نرم تر از کف و خوشبوتر از مشک است
(جهاد با نفس، ح 342)
حدیث(5) امام صادق (ع) فرمودند:
مَن أذنَبَ ذَنباً وَ هُوَ ضَاحِکٌ دَخَلَ النَّارَ وَ هُوَ باک
هر کس مرتکب گناهی شود در حالی که خندان است (در روز قیامت) با چشم گریان به آتش دوزخ در افتد
(جهاد با نفس، ح 376)
حدیث(6) امام صادق (ع) فرمودند:
مَا زُویَ الرّفقُ عَن أهل بَیت إلّا زُویَ عَنهُمُ الخَیرُی
سازگاری و مدارا از اهل هیچ خانه ای باز داشته نشده جز اینکه آنان از خیر و خوبی محروم و بی بهره گشته است
(جهاد با نفس، ح 279)
حدیث(7) امام صادق (ع) فرمودند:
قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): مَن تَرَکَ مَعصِیَة ً للهِ مَخَافَةَ اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أرضَاهُ یَومَ القِیَامَةِ
رسول خدا فرمود: کسی که معصیت الهی را از خوف خدای تبارک و تعالی ترک کند خداوند او را در روز قیامت خوشنود می سازد
(جهاد با نفس، ح 222)
حدیث(8) امام صادق (ع) فرمودند:
مَا مِن قَبض ٍ وَلا بَسط ٍ إلّا وَلِلّهِ فِیهِ مَشِیئَةٌ وَقَضَاءٌ وَابتِلَاءٌ
هیچ تنگنا و گشایشی نیست، مگر آنکه مشیت و قضا و امتحان الهی در آن نهفته است
(اصول کافی، ج1، ص152، ح2)
حدیث(9) امام صادق (ع) فرمودند:
یَقولُ اللهُ عزَّوجل إذا عَصَانِی مَن یَعرفُنی سَلَّطتُ عَلَیهِ مَن لَا یَعرفُنی
خداوند عزوجل فرمود هرگاه کسی که مرا می شناسد نافرمانی ام کند کسی را که مرا نمی شناسد بر او مسلّط می گردانم
(جهاد با نفس، ح 382)
حدیث(10) امام صادق (ع) فرمودند:
مَن لَم یَملِک غَضَبَهُ لَم یَملِک عَقلَهُ
کسی که مالک خشم خود نباشد مالک عقل خود نیست
(جهاد با نفس، ح 530)
حدیث(11) امام صادق (ع) فرمودند:
انّ جَارَ الله آمَنَ مَحفُوظ وَ عَدُوه خائِف مَخذُول
پناهنده به خدا آسوده و محفوظ است ، و دشمنش ترسان و بی یاور
(تحف العقول ، ص 229)
حدیث (12) امام صادق (ع) فرمودند:
عَن یَزیدَ الصّائِغِ قالَ: قُلتُ لِاَبی عَبدِاللهِ (ع) : رَجُلٌ عَلَی هذا الاَمرِ اِن حَدَثَ کَذَبَ وَ اِن وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِن اَوتُمِنَ خانَ؛ ما مَنزِلَتُهُ؟ قال: هیَ اَدنی المنازِل مِن الکُفرِ وَ لَیسَ بِکافِر
یزید بن صائغ گوید: به امام جعفر صادق عرض کردم که : مردی هست که شیعه است ولی اگر سخن گوید دروغ می گوید و اگر وعده دهد به وعده اش وفا نمی کند و اگر امینش شمرند خیانت می کند؛ چنین کسی چه مقام و منزلتی دارد؟ حضرت فرمود: منزلت او نزدیکترین منزلها به کفر است ولی کافر نیست
(جهاد با نفس، ح 479)
حدیث (13) امام صادق (ع) فرمودند:
اتَّقوا اللهَ وَ لا یَحسُد بَعضُکُم بَعضا
از خدا بترسید و کسی از شما بر دیگری حسد نوَرزد
(جهاد با نفس، ح 543)
حدیث (14) امام صادق (ع) فرمودند:
کَفی بالحِلم ناصِراً و قالَ: إذا لَم تَکُن حَلیماً فَتَحَلَّم
بردباری به عنوان یاری کننده کافی است و فرمودند: اگر بردبار نیستی خود را به برداباری وادار
(جهاد با نفس، ح 261)
حدیث (15) امام صادق (ع) فرمودند:
فَزَکاةُ العَینِ انَّظَرُ بِالعِبَرِ وَالغَضُّ عَنِ الشَّهَواتِ وَ ما یضاهیه
زکات چشم به دیده عبرت نگریستن و چشم پوشی از شهوات و مانند آن است
(مصباح الشریعه، باب 21)
حدیث (16) امام صادق (ع) فرمودند:
مُجالَسَةُ الصّالِحینَ داعیةٌ إلَی الصَّلاحِ
همنشینی با صالحان، (انسان را) به سوی صلاح رهنمون میشود
(بحارالأنوار، ج78،ص 304)
حدیث (17) امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
إِذا کانَ یومُ النَّیرُوزِ فاغتَسِل وَ البَس أَنظَفَ ثِیابِک وَ تَطَیب بِأَطیبِ طِیبِک وَ تَکونُ ذلِک الیومَ صَائِماً
چون روز عید نوروز فرا رسید، غسل کن، پاکیزهترین جامهی خود را بپوش، با بهترین عطر، خود را خوشبو کن و آن روز را روزه بدار
(وسائل الشیعة: ج 8، ص 172، ح 10338)
حدیث (18) امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
بَکَتِ السَّماءُ عَلَی الحُسَینِ أربَعینَ یَوماً بِالدَّمِ
آسمان چهل روز بر حسین (ع)، خون گریه کرد
(مناقب آل أبی طالب، ج3، ص212)
حدیث (19) امام صادق (ع) فرمودند:
إنَّ مِن حَقِیقَةِ الإیمانِ أن تُؤثِرَ الحَقَّ وَ إن ضَرَّک عَلَی الباطِلِ و إن نَفَعَک
از نشانههای ایمان حقیقی آن است که حق را بر باطل ترجیح دهى، هر چند حق به زیان تو و باطل به سود تو باشد
(بحار الأنوار، ج 70، ص 106)
حدیث (20) امام صادق (ع) فرمودند:
العَقلُ دَلیلُ المُؤمِن
عقل راهنمای مؤمن است
(جهاد با نفس، ح 86)
حدیث (21) امام صادق (ع) فرمودند:
مَن کَثُرَ اشتِباکُهُ فِی الدُّنیا کانَ أشَدُّ لِحَسرَتِهِ عِندَ فِراقِها
کسی که زیاد با دنیا گره خورده باشد حسرت و اندوهش هنگام جدایی از آن زیادتر خواهد بود
(جهاد با نفس، ح 639)
حدیث (22) امام صادق(ع) فرمودند:
لَستُ اُحِبُّ أن أریَ الشّابَّ مِنکُم إلّا غادِیاً فی حالَینِ: إمّا عالِماً أو مُتَعَلِّماً
دوست ندارم جوانی از شما را جز بر دو گونه ببینم: دانشمند یا دانشجو
(أمالی طوسی، ص 304)
حدیث (23) امام صادق (ع) فرمودند:
مَن ساءَ خُلُقُهُ عَذَّبَ نَفسَه
هر کس اخلاقش بد شد، خود را در عذاب قرار داده است
(جهاد با نفس، ح 662)
حدیث (24) امام صادق (ع) فرمودند:
اَلا اُحَدِّثُک بِمَکارِمِ الاَخلاقِ؟ الصَّفحُ عَنِ النّاسِ وَ مُواساةُ الرَّجُلِ اَخاهُ فى مالِهِ وَ ذِکرُ اللّهِ کثیراِ
آیا به شما بگویم که مکارم اخلاق چیست؟ گذشت کردن از مردم، کمک مالى به برادر (دینى) خود و بسیار به یاد خدا بودن.
(معانى الأخبار، ص 191، ح 2)
حدیث (25) امام صادق (ع) فرمودند:
لا یستَیقِنُ القَلبُ اَنَّ الحَقَّ باطِلٌ اَبَدا وَ لا یستَیقِنُ اَنَّ الباطِلَ حَقٌّ اَبَدا
هرگز دل به باطل بودن حق و به حق بودن باطل یقین نمی کند
(تفسیر العیاشى، ج 2، ص 53، ح 39)
حدیث (26) امام صادق (ع) فرمودند:
حُسنُ الظَّنِّ باللهِ أن لَا تَرجُوَ إلاَّ اللهَ وَ لَا تَخَافَ إلَّا ذَنبَکَ.
گمان نیکو به خدا داشتن این است که امید به هیچکس جز او نداشته باشی و از هیچ چیز جز گناهت نترسی.
حدیث (27) امام صادق (ع) فرمودند:
مَن اَحسَنَ خُلقَهُ اَحَبَّهُ الاخیارُ وَ جانَبَهُ الفُجّارُ
انسان خوش اخلاق، از دوستى مردمان خوب برخوردار است و از تعرّض آدمهاى نابکار در امان است .
(مستدرک الوسائل، ج 8 ، ص 449)
(جهاد با نفس، ح 143)
حدیث (28) امام صادق (ع) فرمودند:
مَن لَم یملِک غَضَبَهُ لَم یملِک عَقلَهُ.
هر آنکه بر غضب خود چیره نشود، بر عقل خود اختیاری ندارد.
( کافی، ج 2، ص 303 )
...............................ادامه دارد
به لینک زیر مراجعه شود
Quran- MP3-Deutschمفاتیح - آموزش قرآن
http://www.myquran.de/component/content/article?id=1031:islam-quran-muslim-ira
به نام خدا
سراب مذاکرات هسته ای ایران با 1+5
باپایان یافتن مهلت شش ماهه مذاکرات در سوم آذر 93 رسانه ها خبردادند که مذاکرات تا دهم تیر 1394 تمدید شده است و تیم مذاکره کننده ایران علیرغم میلشان این تمدید را پذیرفته اند. روند سینوسی والتهاب آور مذاکرات هسته ای فعلا سپری شده و شرایط به حال عادی بازگشته است. سؤال بزرگی که برای همه ما مطرح می باشد این است که در پشت درهای بسته اتاق مذاکرات در ژنو چه گذشته است؟!!! ملت ومجلس ونمایندگان و روحانیت وانقلابیون و... تا چه اندازه از تبادل نظرها و متن توافق نامه ها ی گذشته وجدید در جریان هستند؟!! در مذاکرات اخیر، اقتدار ومنافع ملی وعزت انقلابی واسلامی تاچه اندازه حفظ شده است؟!!! تاچه اندازه مقامات اروپایی وآمریکایی اراده جدی برای حل وفصل مناقشه صوری وتصنّعی هسته ای ایران دارند؟!!! آنچه که تا کنون از روند مذاکرات هسته ای فهمیده می شود آن است که آنها اصل را بر عدم حل مناقشه هسته ای ایران گذاشته اند ودر هر دوره از مذاکرات با بهانه تراشی ها وکارشکنی ها وشرط وشروط های غیر مربوط ، مسیرمذاکرات را از رسیدن به مقصود درست منحرف می کنند. یکی از شرط وشروط های آنها حفظ امنیت رژیم جعلی وکودک کش اسرائل غاصب است .اگرآنها اراده جدی برای حل پرونده هسته ای ایران داشتند نباید روند پیگیری این پرونده به بیش از ده سال بیانجامد به طوری که رئیس جمهورمحترم آقای دکتر حسن روحانی در یکی از مصاحبه ها بیان داشت که طولانی شدن مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 برای همه خسته کننده شده است.! از حال وهوای مزاجی تیم مذاکره کننده ما بخصوص جناب آقای دکتر ظریف فهمیده می شود که خسته شده است وفشارها از چندطرف اورا دچارزحمت کرده است؟!!! آقایان عراقچی وتخت روانچی هم حال خوشی ندارند.!! سؤال دیگری که در باب مذاکرات هسته ای مطرح می باشد این است که آیا رفع ولغو تحریم ها و انتظار نتایج وثمرات از مذاکرات یک واقعیت است یا اینکه سرابی بیش نیست؟! آنچه که تا حال دیدیم نشان میدهد که مقامات آمریکایی واروپایی با اهداف وبرنامه های شومی که نسبت به جمهوری اسلامی ایران دارند نه تنها تحریم ها وفشارها ونقشه های شوم خود را کم نمی کنند بلکه افزایش هم می دهند واز ماهیت پلیدشان جزاین انتظاری نیست. اگر می گویند در صورتی که ایران به تعهدات خود عمل کند ما تحریم ها را برمی داریم ، ادعای توخالیی بیش نیست وهدفی جز باج خواهی وفشاربر ایران را ندارند .تیم مذاکره کننده ما متأسفانه براساس تعهدی که به آنها داده بیش ازمعاهدات ان پی تی ("ان.پی.تی" مخفف نام انگلیسی "معاهده منع گسترش هستهای" (Nuclear Non- Proliferation Treaty) است.)، عمل کرده وبا این وجود نه تنها تحریم ها و فشارها را لغو نکردند بلکه به اَشکال مختلف برطبل تحریم وفشار وتهدید می کوبند وهنوز هم زیاده خواهی میکنند . اعتماد وخوش بینی به وعده های دروغین آنها دور از درایت سیاسی وانقلابی است. اعتماد ودلخوشی به وعده های سردمداران کفر ونفاق وجنایت در واقع دلخوشی به سرابی است گه هرگز دست یافتنی نیست. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای با هوشمندی تمام فرمودند که به آنها خوش بین نیستند. اگر قرار باشد که مشکل هسته ای ایران از طریق مذاکرات حل وفصل شود باید متولیان امور هسته ای ما با عزت واقتدار ووقاراسلامی وسیاسی وانقلابی در این عرصه گام بردارند ودرغیر این صورت مشکل هسته ای حل نخواهد شد وآنها این بازی را تا هرجا که دوست داشته باشند ادامه خواهند داد.از اول انقلاب تاکنون هرجا که ما با هوشیاری وصلابت سیاسی وانقلابی در برابر مستکبرین ، ایستادیم موفق شدیم ودشمن را وادار به عقب نشینی کردیم وهرجا که ضعف وسستی از خود نشان دادیم دچار زیان وخسران شدیم ودشمن نیز گستاخ گشت.. اساسا در نزاع بین ما ومستکبرین عالم ، این ملت ایران ونظام جمهوری اسلامی ایران است که مدعی استیفای حقوق پایمال شده خود می باشدو مستکبرین عالم هیچ حقی برما ندارند. از آغاز نهضت اسلامی در ایران توسط حضرت امام خمینی ره تاکنون هزاران خسارت مادی ومعنوی از سوی آنها به ما وارد شد وهنوز هم خیانت ها وجنایت های آنها ادامه دارد. رئیس محترم جمهور جناب آقای دکتر حسن روحانی ووزیرخارجه آقای دکتر ظریف ودیگران وهمه کسانی که بعدها دراین مقام ومنصب قرار می گیرند باید با اقتدار وعزت دنبال استیفای حقوق پایمال شده ما توسط آمریکا وغرب باشند وذره ای کوتاه نیایند. در مناقشه تصنعی هسته ای ایران ،آنها با تزویر وترفند هایی نسبت به ما مدعی شدند ومتأسفانه مبنایی که آقای دکتر حسن روحانی در حل وفصل مسائل هسته ای تحت عنوان بُردبُرد گذاشتند دور از درایت بوده وسبب پررویی وزیاده خواهی مقامات آمریکایی واروپایی شده است تاجایی که آنها ادعای حق وحقوق نسبت به جمهوری اسلامی ایران دارند!!! امیدواریم که در فرصت باقیمانده تا دهم تیر 94 تیم مذاکره کننده ما با تنویرصحیح افکار عمومی ملت ایران با عزمی راسخ تر و با درایت وهوش بالا وبا صلابت وعزت اسلامی وانقلابی، از حقوق کشور وملت ایران درباب مسائل هسته ای وغیره به خوبی دفاع و آن ها رااستیفاء کنند.
سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی
چهارم آذر 1393
****************************************************************************************************
مقام معظم رهبری یک سال قبل دوهفته قبل از توافقنامه ژنو فرمودند: «این مذاکرات تجربه ظرفیّت فکرى ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربهاى که در سال 82 و 83 در زمینه تعلیق غنىسازى انجام گرفت، که آن وقت تعلیق غنىسازى را در مذاکرات با همین اروپایىها، جمهورى اسلامى براى یک مدّتى پذیرفت. خب ما دو سال عقب افتادیم، لکن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنىسازى، امید همکارى از طرف شرکاى غربى مطلقاً وجود ندارد. اگر ما آن تعلیق اختیارى را - که البتّه بهنحوى تحمیل شده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولین ما قبول کردند - آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانى بگویند خب یک ذرّه شما عقبنشینى می کردید، همه مشکلات حل می شد، پرونده هستهاى ایران عادى می شد. آن تعلیق غنىسازى این فایده را براى ما داشت که معلوم شد با عقبنشینى، با تعلیق غنىسازى، با عقب افتادن کار، با تعطیل کردن بسیارى از کارها مشکل حل نمی شود؛ طرف مقابل دنبال مطلب دیگرى است؛ این را ما فهمیدیم، لذا بعد از آن شروع کردیم غنىسازى را آغاز کردن.
بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمی کنم از این مذاکرات آن نتیجهاى را که ملّت ایران انتظار دارد، بهدست بیاید، لکن تجربهاى است و پشتوانهى تجربى ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادى ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد. ما از مسئولین خودمان که دارند در جبهه دیپلماسى فعّالیّت می کنند، کار می کنند، قرص و محکم حمایت می کنیم، امّا ملّت باید بیدار باشد، بداند چه اتّفاقى دارد مىافتد [تا] بعضى از تبلیغاتچىهاى مواجببگیر دشمن و بعضى از تبلیغاتچىهاى بىمزد و مواجب - از روى سادهلوحى - نتوانند افکار عمومى را گمراه کنند...
مذاکرات یک کارى است، یک تجربهاى است، احتمالاً یک اقدام مفیدى است؛ این کار را انجام بدهند، اگر نتیجه گرفتند که چه بهتر، امّا اگر نتیجه نگرفتند، معنایش این باشد که براى حلّ مشکلات کشور بایستى کشور روى پاى خودش بایستد. این توصیه قبلى خودمان را باز هم تکرار می کنیم: به دشمنى که لبخند می زند، اعتماد نکنید؛ این را ما به مسئولینمان، به بچّههاى خودمان، فرزندان خودمان - اینهایى که در مسئله دیپلماسى مشغول کار هستند، بچّههاى مایند، جوانهاى خود مایند - [توصیه می کنیم]؛ توصیه ما به اینها این است: مراقب باشید لبخند فریبگرانه شما را دچار اشتباه نکند، دچار خطا نکند؛ ریزهکارىهاى کار دشمن را ببینید.
توصیه هم می کنیم، هم به آحاد مردم، هم به مسئولین، هم بخصوص به شما جوانهاى عزیز که چشموگوشها را باز کنید. هر ملّتى با آگاهى، با هوشیارى، با بیدار ماندن و به خواب نرفتن، میتواند به اهداف والاى خود دست پیدا کند.»
**کلیک کنید:آیا مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 عزتمندانه است؟!!!
**سید اصغر سعادت (لاهیجان نیوز)
**سید اصغر سعادت (رودسر نیوز)
**پایگاه خبری تحلیلی 8دی نیوز
**در سـیاهکل
**کلیک:{گیلانیان} خطه سرسبز گیلان
کالبد شکافی توافقنامه ژنو/حجت الأسلام سید محمود نبویان(لاهیجان نیوز)
*** {باسلام: رمز موفقیت هیئت ایرانی در مذاکرات هسته ای (عمّار) است. عین یعنی عقل ودرایت میم یعنی مدیریت صحیح ودرست الف یعنی استقامت وپایداری راء یعنی رعایت اصول انقلابی واسلامی. در مذاکرات هسته ای حتما باید این رمز عملی شود تا ….. سیداصغر سعادت}
**************************************************************
به نام خدا
توصیه های ده گانه یک شهروند ایرانی به رئیس جمهورمحترم جناب دکتر روحانی
...............................................................
...................................................................
.................................................................
ملت انقلابی ایران هرگز مذاکراتی را که ثمره اش ذلت و پایمال شدن اصول وارزش های انقلابی ودینی اش باشد قبول نخواهد کرد ودربرابر آن ساکت نمی ماند. آیا تنها راه برون رفت از مشکلات اقتصادی وتحریم ها ، مذاکره با سران جنایتکار اروپایی وآمریکایی (که ازحامیان جنایتکاران بخصوص رژیم پلید صهیونیستی هستند) است؟!!! چرا همه مسائل کشور را به این مذاکرات شوم پیوند زده اید؟!!!نکند کاسه ای زیر نیم کاسه باشد؟!!! اینجانب به عنوان یک شهروند ایرانی که به فرهنگ وتمدن وارزش های قرآنی ودینی وانقلابی خود افتخار می کنم چند سفارش به رئیس جمهور محترم جناب دکتر روحانی دارم:
1- باتمام وجود پیرو مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای باشید(پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. امام خمینی)
2-با ملت ایران صادق باشید وچیز ویا چیزهایی که به سرنوشت نظام وملت وکشور مربوط می شود از آنها پنهان نکنید.(شنیدم که بعضی از نمایندگان مجلس فرمودند که بسیاری از چیزهایی که در مذاکرات می گذرد نمایندگان مجلس از آن بی خبرند)
3- با تأسی از امام خمینی ره ومقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دربرابر سران جنایتکار وستمگر اروپا وآمریکا موضعی قاطع واستوار وسدید وشدید وبدون خدشه داشته باشید واین موضع قاطع واستوار وسدید وشدید را به وزیر امور خارجه وهمکارانش ابلاغ فرمایید.
4-دربرابر اعتراض های انقلابیون بیدار وهوشمند ودلسوز عصبانی نشوید .این آیه را مکرر مرور فرمایید:( مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ...سوره فتح آیه 29)
5-همانطو رکه قبلا فرمودید که من رئیس جمهور همه ملت هستم نه یک حزب ویا قشر خاص براین سخن درست خود استوار باشید
6-به دغدغه های مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در باره مقوله فرهنگ توجه کامل فرمایید واز آن غفلت نشود.
7- به دغدغه های مراجع عظام در باب ترویج شعایر دینی در جامعه وحفظ آن ها بویژه در باب حجاب وعفاف که از امّهات مسائل اسلامی ودینی است عمیقا توجه شود.
8- به فرهنگ وتربیت جوانان در کشور عزیز ایران بسیار بسیار توجه وبرنامه ریزی شود.
9- به کشاورزی کشور بابرکت ایران توجه وعنایت کامل داشته باشید.
10- حکومت در جمهوری اسلامی ایران را در مسیر تحقق حکومت حضرت مهدی عج بدان وهمه کارهای خویش را در این راستا قرار بده.
برای شما وسایر دولت مردان آرزوی موفقیت وسلامتی دارم
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی
روز شنبه دهم آبان 1393.
**********************************************
خطبه های نماز جمعه تهران در چهاردهم آذر 1393
آمریکا هیچ طلبی از ایران ندارد
- آمریکا اموال ایران را بلوکه کرده، تحریم غیرقانونی ظالمانه راه انداخته و در حال حاضر نیز مذاکرات را طولانی میکند ولی تیم ما به راهنمایی مقام معظم رهبری تا کنون روشنگرانه برای افکار عمومی دنیا به مذاکره ادامه داده است تا همه بدانند که ایران اهل مذاکره است و از پایگاه اقتدار پاسخ میدهد.
- اساس این است که آنها طلب ندارند و ما هم اساساً حق خود را میخواهیم ولی آنها حق ما را گرفتهاند، ما از چه چیزی کوتاه بیاییم؟ مسئله برد - برد نیست. کجا خلاف قانون انجام دادیم؟ بر اساس توافقات بینالمللی حق خود را میخواهیم.
- داشتن سلاح اتمی از دیدگاه فقهی مقام معظم رهبری برای ما و همه حرام و خلاف قوانین بشری و عواطف انسانی است که مایه ایجاد نا امنی در جهان میشود.
- آنها هزاران کلاهک اتمی دارند و اسرائیل را هم به 200کلاهک مجهز کردند. و قلدرمأبانه برای ما تعیین تکلیف میکنند، عقبنشینی ما قبول ذلت در برابر پول ارزش دارد؟
- ما کوتاه نمیآییم و تنها راهی که ما را در برابر تحریمها بیمه میکند مقاومت است.
- از دولت و کسانی که در جبهه اقتصاد مقاومتی میتوانند صاحب فکر و عمل باشند و همچنین مردمی که بدون کمک هیچ کشوری جنگ را به پایان رساندند توقع میرود که در جنگ اقتصادی و روانی نیز همان عرضه را داشته باشند.
رسای اندیشه
http://rasayeandisheh.ir/fa/news/1498/%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87-
*************************
http://fararu.com/fa/news/215969/%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87-
منبع: فرارو
پرسش و پاسخ : سرنوشت حضرت عیسی (ع)
همچنین در قرآن می فرماید:«به یاد آر آن گاه را که خداوند فرمود: ای عیسی، من تو را به قرب خود بالا میبرم و از معاشرت کافران پاک میگردانم».
این آیات شریفه، مؤید این هستند که حضرت عیسی علیهالسلام کشته نشد، بلکه به آسمان رفت. یهودیان مدعی قتل عیسی علیهالسلام بودند و مسیحیان نیز گمان میکردند یهود، عیسی علیهالسلام را با دار زدن، کشتهاند و پس از قتل، خداوند او را از میان قبر به سوی آسمان برده است. ناگفته نماند بر اساس آنچه از ظاهر آیات قرآن برمیآید، حضرت عیسی علیهالسلام در نزد خداوندِ متعال زنده است و نخواهد مرد تا همه اهل کتاب به او ایمان آورند.
مسیح قرآن
به عقیده ما مسلمانان، کتاب مقدس مسیحیان، انجیل با گذشت زمان گرفتار آسیبها و انحرافهای بسیار شد. گواه این مدعا وجود انجیلهای متعددی است که شمار آن از 114 نسخه و روایت فراتر میرود. چهرهای که انجیلهای کنونی از حضرت مسیح ارائه میکنند چهره واقعی آن حضرت نیست و تصویری آلوده به پندارهای غلط و تهمتهای ناروای بسیار است که شایسته ساحت قدسی آن حضرت نمیباشد. اما مسیحی که خدا در قرآن معرفی میکند مردی پرهیزکار، یگانه پرست و فروتن است که سخن بیهوده نمیگوید و مدعی امر نامعقولی نیست. از خدایی و اتحاد و حلول حرف نمیزند. خداوند او را به آسمانها میبرد و از ریشخند و اهانت مردم مصون است؛ چون «روح اللّه» و «کلمة اللّه» و مخزن اسرار و حکمتهای الهی و تربیت یافته اوست و خداوند بندگان صالح و مؤمن خود را خوار نمیکند.
عقیده به معراج
تنها مسلمانان نیستند که عقیده به معراج دارند. این عقیده در میان پیروان ادیان دیگر نیز وجود دارد و درباره حضرت عیسی علیهالسلام نیز دیده میشود؛ چنان که درانجیلمرقس باب 6، انجیل لوقا باب 24 و انجیل یوحنا باب 21 میخوانیم که عیسی به آسمانها صعود نمود (و به معراج همیشگی رفت).
عروج عیسی
درباره عروج حضرت عیسی علیهالسلام سخنان بسیار گفتهاند: بسیاری از مورخان معتقدند: یهودا اسخر یوطی، یکی از حواریون، فریب دنیا را خورد و محل اختفای حضرت عیسی را به یهودیان نشان داد. اما مسلماً یهودیان نتوانستند حضرت را دستگیر کنند و زمانی که وارد آن مکان شدند، خداوند او را به آسمان بالا برد و شخص دیگری که شبیه او بود به دار آویخته شد و او هر چه فریاد زد که من عیسی نیستم، نپذیرفتند. بعضی گفتهاند او همان اسخریوطی بوده و بعضی گفتهاند او همان مأموری بود که وارد آن مکان شد و هر چه گشت عیسی را نیافت و وقتی بیرون آمد شبیه او شد و دیگران که بیرون بودند او را دستگیر کرده، به دار آویختند. اما در روایتی از امام باقر علیهالسلام آمده است: «حضرت عیسی به حواریون گفت: خدای تعالی به من وحی کرده است که مرا در این ساعت نزد خود خواهد برد. کدام یک از شما حاضرید جان خود را فدا کنید و در بهشت با من باشید؟ جوانی از بین آنان برخاست و اعلام آمادگی کرد. پس خدا او را شبیه عیسی کرد و یهود او را دستگیر کرد و به دار آویخت».[1]
شما می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد سؤالتان به لینک های زیر مراجعه نمایید ان شاء الله مفید فائده واقع شود.
آشنایی با آیین مسیحیت (1)
روح پاکیها(میلاد حضرت عیسی مسیح علیهالسلام)
مسیحیت
میلاد حضرت مسیح علیهالسلام عید کریسمس
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
زندگینامه | خاطرات :: آلبوم تصاویر |
|
|
زندگینامه حجة الاسلام والمسلمین قرائتی | |
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب محسن قرائتى فرزند علینقى، در سال 1324 هجرى در کاشان بدنیا آمدم. مرحوم جدم، در زمان رضاخان که با تمام قدرت با اسلام و مظاهر آن مبارزه مى شد، جلسات قرآن را در خانه هاى مردم کاشان تشکیل مى داد و بخشى از عمر خود را در این راه صرف نمود. لذا فامیلی ما قرائتى شد. پس از او، مرحوم پدرم با تشکیل این جلسات در خانه ها، مساجد و تکایا راه پدرش را ادامه داد و به استاد قرائت قرآن معروف شد. آن مرحوم از بازاریانى بود که حدود چهل سال با شنیدن صداى اذان، مغازه خود را مى بست و به سوى مسجد و نماز اول وقت مى شتافت. فردى بود که با آموزش قرآن و برگزارى مجالس دینى، احیاى بعضى از مساجد مخروبه و متروکه، و تلاش در این راه، براى دیگران الگو شده بود و در عوض خداوند به او روحى مطمئن و حکمت و عرفان جوشیده از درون، عطا فرموده بود. چیزى که ذهن و فکر او را مشغول مىکرد، این بود که تا حدود سن چهل سالگى صاحب فرزندى نشده بود، تا این که با همه مشکلات موجود در آن زمان، با عنایت و لطف خداوند بزرگ، موفق به زیارت خانه خدا و اعمال حج گردید. شاید بتوان گفت این هم در شرایط موجود زندگىاش، اجرى از جانب پروردگارش نسبت به تلاش و کوششهاى قرآنى و دینىاش بود. او در همان سفر در کنار خانه خدا چنین دعا مىکند:اى خدایى که فرموده اى: «ادعونى استجب لکم» (بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را»! اى خالق یکتا! فرزندى به من عطا فرما که مبلغ قرآن و دین تو باشد. این دعا به اجابت رسید و خداوند او را صاحب فرزندانى نمود که برخى از آنان به لباس مقدس روحانیت در آمدند. گفتنى است که من در سنین نوجوانى که شناخت و اطلاعات کافى نداشتم با پیشنهاد مرحوم پدرم براى ورود به حوزه، موافق نبودم ولى با اصرار و تشویق او در سن چهارده سالگى وارد حوزه شدم. یک سال در کاشان زیر نظر استاد آیت الله صبورى دامت برکاته مشغول درس شدم. هر شب نیز به طور مرتب در جلسه تفسیر قرآن مرحوم آیت الله حاج شیخ على آقا نجفىقدس سره که بعد از نماز مغرب و عشا برقرار مىشد شرکت مىکردم. این جلسه دل مرا به تفسیر قرآن جذب نمود. از آن زمان به بعد با قرآن انس پیدا کردم و تا به حال الحمدلله ادامه دارد. با اطمینان مىگویم که بیشترین مطالعه من درباره قرآن و تفسیر بوده و چون قرآن و کلام خدا نور است، تا به حال در راه تبلیغ درمانده نشده ام. حتى زمانى هم که براى ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه قم شدم، در کنار (لمعه) کتاب درسى رسمى حوزه، تفسیر «مجمع البیان» را با برخى از دوستان، مطالعه و مباحثه مىکردم. همین که دروس سطح و مقدارى از درس خارج را در حوزه گذراندم، به فکر افتادم که خلاصه مطالعات و مباحثات تفسیرى خود را یادداشت کنم و این کار را تا پایان چند جزء ادامه دادم. در آن ایام شنیدم که آیت الله مکارم شیرازى - دامت برکاته - با جمعى از فضلا تصمیم دارند تفسیر بنویسند. من نوشته هاى تفسیرى خود را ارائه دادم و ایشان هم پسندیده و من به جمع آنان پیوستم. حدود پانزده سال طول کشید تا تفسیر نمونه در 27 جلد به اتمام رسید و تا به حال بارها تجدید چاپ و به چند زبان ترجمه شده است. تقریبا نیمى از تفسیر نمونه تمام شده بود که انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى به پیروزى رسید و من به پیشنهاد علامه شهید مطهرىقدس سره و مؤافقت امام خمینى (ره ) براى اجراى برنامه درس هایى از قرآن، به تلویزیون رفتم. در این بین به فکر افتادم درس تفسیرى را در سطح فهم عموم شروع کنم. براى این کار با گرفتن دو همکار، علاوه بر تفسیر نمونه، از ده تفسیر دیگر یادداشت بردارى کردیم و برنامه تفسیر خود را با عنوان «آینه وحى» در رادیو آغاز کرده و تاکنون پیش رفته ام. بارها از طرف دوستان و دیگران، پیشنهاد شد که آنچه را در رادیو مىگویم، به صورت کتاب منتشر کرده و در دسترس عموم به خصوص عزیزان فرهنگى قرار دهم. با این تصمیم و نیت چند جزء از یادداشتهاى تفسیرى خود را در حضور دو نفر از فقهاى قرآن شناس و محقق که از اساتید حوزه علمیه قم هستند خواندم و با تأیید و اصلاح آن دو بزرگوار، به سبک و برداشتهاى تفسیرى خود اطمینان بیشترى پیدا کردم. پس از آن چند نفر از فضلا کار بازنویسى و تدوین آن را انجام دادند و تحت عنوان «تفسیر نور» منتشر گردید. این تفسیر داراى امتیازاتى است، که در مقدمه جلد اول ذکر شده است. برگردم به گذشته خود. سال دوم طلبگى به قم آمده، در مدرسه مرحوم آیتالله العظمى گلپایگانى قدس سره و مدرسه خان مشغول به تحصیل شدم. سپس براى ادامه تحصیل به نجف اشرف هجرت کرده، رسائل و مکاسب را در آن جا به پایان رساندم و دوباره به قم مراجعت کردم. پس از امتحان کفایه، چند سالى هم در درس خارج شرکت کرده و در مجموع شانزده سال در کاشان، قم، مشهد و نجف بودم تا درسهاى سطح حوزه را تمام کردم. همواره در این اندیشه بودم که قرآن و اسلام براى همه اصناف و طبقات مردم است و کودکان و نوجوانان هم از همین مردماند. ما پزشک اطفال داریم ولى روحانى اطفال نداریم، لذا تصمیم گرفتم در این راه به قصد خدمت به نسل جوان و آینده سازان، اسلام و معارف قرآنى را با زبان ساده و روان به آنها منتقل نمایم. از این رو به کاشان برگشتم و ضمن دعوت نوجوانان، برنامه تبلیغى خود را با حضور هفت نفر آغاز کردم و به علت علاقه و استقبال نوجوانان، کلاسها را ادامه دادم، هر هفته از قم به کاشان مىرفتم؛ با این اندیشه که قرآن دهها داستان و قصه دارد و پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله با همین داستانها، سلمان و ابوذرها را تربیت فرموده، کلاسم را با تلفیقى از اصول عقاید، احکام و داستانهاى قرآنى اداره کردم، و به ارائه مطالب زنده و تازه روى تخته سیاه پرداختم. نحوه کلاسدارى و قدرت تشبیه و تمثیل من، به جذابیت جلسات و استقبال از آنها، به شکل چشمگیرى افزود. جلسات کاشان، چند سال ادامه داشت و برکاتى را نیز به همراه داشت. البته چون این کار بىسابقه بود که یک روحانى به جاى منبر پاى تخته سیاه برود و براى کودکان و نوجوانان جلسه و کلاس داشته باشد؛ گاهى مورد بىمهرى برخى افراد قرار مىگرفتم، ولى چون به کار خود اعتقاد و ایمان داشتم، در طول این مدت آنى نسبت به کار خود با شک و تردید نگاه نکردم، به صورتى که الان هم پس از گذشت حدود 35 سال از آغاز این حرکت خوب و مثبت، اگر بخواهم آن را از ابتدا شروع کنم، از همان جاى قبلى، آغاز خواهم کرد. به دنبال جلسات کاشان، در قم نیز کار مشابهى را با جوانان و نوجوانان شروع کردم. در جلسات قم، فرزند آیتالله مشکینى دامت برکاته شرکت مىکرد و یادداشتهاى کلاس را به رؤیت و اطلاع ایشان مىرسانید. یک روز آن بزرگوار به کلاس درس آمد و از نزدیک اینجانب را مورد عنایت و تفقد قرار داده و فرمود: آقاى قرائتى! حاضر هستى با من یک معامله کنى؟ ثواب جلساتى که شما براى نسل جوان دارید از من، و ثواب درسهایى که من در حوزه مىدهم از شما و بعد هم در جلسه درس خود از کار و نحوه کلاس و روش جدید، تجلیل و تعریف نمودند. گفتنى است که آن روزها ایشان براى حدود هزار طلبه، درس مکاسب و تفسیر مىفرمودند و من براى بیست نفر جوان جلسه اصول عقاید داشتم. بعد از این برخورد، به کار و راهى که انتخاب کرده بودم، عشق و علاقه بیشترى پیدا کردم و بعد از آن هم گروه گروه طلبه ها آمدند تا از نزدیک روش کلاسدارى مرا مشاهده کنند. با این گونه تشویق ها و استقبال ها به ذوق آمده و تصمیم گرفتم مطالب را دسته بندى، منظم و یاداشت کنم. البته در زمان طاغوت هم از طرف تلویزیون به پیشنهاد بعضى مرا براى اجراى برنامه و کلاس دعوت کردند، ولى به دلیل این که نخواستم بازوى دستگاه طاغوت باشم، قبول نکردم. به علت عشق زیادى که به کار داشتم، تقریبا به تمام شهرهاى ایران مسافرت نموده، کلاسى برقرار مىکردم. در اوائل کار به جلسات دبیران تعلیمات دینى راه یافتم. در یکى از سمینارها که مقام معظم رهبرى دامت برکاته و شهید دکتر بهشتىقدس سره تشریف داشتند، در آن جلسه برنامه اجرا کردم و از طرف مقام معظم رهبرى دامت برکاته مورد تفقد قرار گرفتم. ایشان مرا به منزل خود دعوت کردند و بعد از تشویق، مسجد امام حسن علیه السلام را که در آن اقامه جماعت داشتند و آن روزها از مساجد فعال و موفق و مبارز پرور علیه طاغوت در مشهد بود، براى کلاسدارى در اختیارم گذاشتند. در سفر تبلیغى به اهواز هم، با علامه شهید مطهرىقدس سره آشنا شدم. ایشان روش کلاسدارى مرا دیده و بسیار پسندید. من از اول، معلم قرآن بودم و با اسلوب جدیدى که داشتم، نسل نو را با قرآن آشنا مىکرد. در زمانى که امام خمینىقدس سره فریاد الهى - سیاسى خود را علیه طاغوت بلند کردند، من دروس مرحله اول حوزه را مىخواندم و شرایط سنى لازم براى شرکت در بعضى از برنامه ها را نداشتم البته در آن زمان به دیدار بعضى علماى زندانى و تبعیدى در محل زندان و تبعید مىرفتم و در زمینه حمایتهاى جانبى، اطلاع رسانى و تشویق مردم به مسائل انقلاب بىتأثیر نبودم. در همان زمان، عوامل رژیم و ساواک، براى دستگیرى من چندمرتبه شبانه به خانه پدرم در کاشان و منزل خودم در قم حمله ور گشتند، ولى موفق نشدند. چند ماهى هم زندگى مخفى داشتم تا انقلاب اسلامى ایران با امدادهاى الهى و رهبرى حضرت امام خمینىقدس سره و پشتیبانى ملت مؤمن و غیور و شجاع به پیروزى رسید و دوران جدیدى از فعالیتهاى فرهنگى با احساس مسؤولیت بیشترى آغاز شد. بعد از پیروزى انقلاب، با پیشنهاد علامه شهید مطهرى قدس سره و مؤافقت امام خمینىقدس سره براى اجراى برنامه، به تلویزیون معرفى شدم، روزى که به آن تشکیلات وارد شدم، بیشتر کارکنان نمىدانستند، قبله کدام طرف است و... در آن جا با بهانه گیرى و وسواس زیاد مرا آزمایش کردند و زمانى که در این جهت موفق یافتند، پیشنهاد کردند که بدون لباس روحانیت برنامه اجرا کنم و به طور علنى گفتند: ما به جز دو روحانى (حضرت امام و آیة الله طالقانى) به دیگران اجازه حضور در این تشکیلات را نمىدهیم. من هم با این پیشنهاد موافقت نکرده و اعلام داشتم: برخورد شما را به اطلاع حضرت امام قدس سره خواهم رساند. بعد از این اخطار، آنان قبول کردند که با لباس روحانى اجراى برنامه کنم. به هر حال سالهاست است که این برنامه تلویزیونى - که از باقیات الصالحات علامه شهید مطهرىقدس سره و حمایتهاى امام عزیزقدس سره است - برگزار مىشود و بر اساس نظر سنجىهاى خود صدا و سیما از برنامه هاى مؤفق بوده است. امام خمینىقدس سره به واسطه ى همان برنامه تلویزیونى، به اینجانب لطف و عنایت خاصى داشت و هر بار که خدمت ایشان مىرسیدم مورد لطف و محبت ایشان قرار مىگرفتم. برنامه درسهایى از قرآن، که بنا بود از طرف مدیریت آن زمان تلویزیون تعطیل شود، ایشان به وسیله یکى از اعضاى دفتر خود، به رئیس صدا و سیما اعلام فرمودند که این برنامه ها مفید بوده و باید باشد و چون من بابت اجراى برنامه ها حق الزحمه اى دریافت نمىکردم، آن امام بزرگوار چند بار مبلغ قابل توجهى برایم فرستاد که بخدمتشان شرفیاب شده و اعلام کردم من فعلاً نیاز ندارم ولى ایشان مىفرمود: این از بیت المال نیست و نزد شما باشد و بعد از این آشنایى بود که آن رهبر فرزانه حکم نمایندگى خود را در سازمان نهضت سوادآموزى به من اعطا فرمود. حکم نمایندگى امام خمینى (ره)، در سازمان نهضت سوادآموزى:
جناب حجةالاسلام آقاى حاج شیخ محسن قرائتى دامت افاضاته:بسم الله الرحمن الرحیم نظر به اهمیت امر سوادآموزى و گسترش فرهنگ و معارف اسلامى و با توجه به تجربیاتى که در این باب دارید، جنابعالى را به سمت نماینده خود در سازمان نهضت سوادآموزى تعیین مىنمایم. امید است با هماهنگى هر چه بیشتر با مسؤولان محترم این سازمان و وزارت آموزش و پرورش مسؤولیت سنگین خویش را بهتر انجام دهید. بدیهى است که کمک و مساعدت دستاندرکاران امر نهضت و وزارت آموزش و پرورش و استفاده از تمامى امکانات موجود پیروزى شما را بر عفریت بىسوادى که یکى از میراث هاى شوم نظام طاغوتى است سریعتر مىنماید. از خداى تعالى موفقیت شما را در این راه مسئلت دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
روح الله الموسوى الخمینى اردیبهشت ماه 1361 |
هشتم دی ولادت باسعادت حجت الأسلام استاد قرائتی
استاد قرائتی و آیت الله سیدهادی خسرو شاهی
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز کشور در گردهمایی مبلغات گلستان
حجت الاسلام محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز کشور در گردهمایی بزرگ مبلغات با محوریت آسیب شناسی خرافات و موهومات در جلسات بانوان در سالن ولایت سازمان تبلیغات اسلامی گلستان سخنرانی کرد .
اخبار دانشگاه
زندگینامه حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن قرائتی
روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران: حجتالاسلام والمسلمین قرائتی چهره ای است که اغلب او را با اجرای برنامه درس هایی از قران می شناسیم. شخصیتی که همواره دغدغه انتقال مفاهیم دینی به جامعه را دارد و معتقد به احیای سنت های فراموش شده در جامعه اسلامی است. در این مقاله تلاش شده زوایای گوناگونی از مراحل زندگی و تحصیلی ایشان برای خوانندگان روشن شود.
برگزاری مراسم بزرگداشت حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در روز سه شنبه 14 تیرماه همزمان با ولادت امام حسین (ع)، بهانه خوبی است که با شخصیت علمی و قرآنی ایشان بیشتر آشنا شویم.
حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی در هشتم دی ماه 1324 در شهر کاشان دیده به جهان گشود. پدرش، شیخ علینقی قرائتی، از بازاریان خوشنام و مذهبی شهر بود. شهرت قرائتی از این جهت به این خانواده داده شده بود که پدر شیخ علینقی قرائتی در دوره رضاشاه با برگزاری مراسم قرائت قرآن در خانه ها به احیای سنت ها و مفاهیم دینی همت می گماشت. حاج شیخ علینقی نیز با وجود اشتغال در بازار، سیره پدر را پی گرفت و علاوه بر آموزش قرآن، در احیای مساجد و تکایای مخروبه فعال بود. از همین رو وی علاقه مند بود محسن نیز به تحصیل علوم دینی بپردازد.
براین اساس محسن قرائتی در سن چهارده سالگی به اصرار پدر وارد حوزه علمیه کاشان به ریاست آیت الله حاج شیخ جعفر صبوری قمی شد. وی علاوه بر تحصیل مقدمات، در جلسات تفسیر قرآن توسط آیت الله حاج شیخ علی آقا نجفی شرکت می کرد. جلساتی که موجب پیوند وی با قرآن شد. یک سال بعد (1339) برای تکمیل تحصیلات خود به قم عزیمت کرد. در این شهر در مدارس دینی آیت الله گلپایگانی و خان مشغول تحصیل شد. در مدت تحصیل، چندی به نجف اشرف رفت و به تحصیل رسائل و مکاسب پرداخت. مدتی هم در حوزه علمیه مشهد به فراگیری علوم دینی مشغول شد. پس از طی دروس سطح عالی در درس خارج فقه حاضر شد.
حجت الاسلام محسن قرائتی از دوره تحصیل لمعه به مطالعه تفسیر مجمع البیان همت گماشت. از همان زمان، مطالعات و مباحثات تفسیری خود را یادداشت می کرد. افرادی چون آیت الله قربانعلی دری نجف آبادی و شهید نورالله طباطبایی نژاد وی را در مباحثات تفسیری همراهی می کردند. توشه او در مطالعات تفسیر موجب شد چون از تصمیم آیت الله ناصر مکارم شیرازی برای نگارش تفسیر به زبان فارسی آگاهی یافت، داوطلب همکاری در گروه نویسندگان آن شود. این همکاری به مدت پانزده سال ادامه یافت و حاصل آن تفسیر نمونه است. بعدها حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن قرائتی با تجربه ای که از نگارش تفسیر نمونه به دست آورده بود، به تدوین تفسیر نور همت گماشت. تفسیری که با هدف فهم عامه نوشته شده است.
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن قرائتی پس از پایان تحصیل علوم دینی، به وعظ و تبلیغ مشغول شد. او اما در روش تبلیغ ابداعاتی به عمل آورد. بدین گونه که وی به جای استفاده از منبر و روش سنتی تبلیغ، بسان معلمان از گچ و تخته سیاه بهره برد. این شیوه مورد توجه و تشویق عالمان برجسته ای چون آیت الله علی مشکینی و شهید مطهری قرار گرفت. از همین رو پس از پیروزی انقلاب اسلامی به توصیه و پیشنهاد استاد مطهری به اجرای برنامه (درس هایی از قرآن) در تلویزیون پرداخت. برنامه ای که بیش از سی سال به صورت هفتگی تداوم مستمر داشته است. اجرای موفق این برنامه و اقبال عامه مردم به آن موجب شد امام خمینی (ره) در سال 1361 وی را به نمایندگی خود به سمت سرپرستی سازمان نهضت سوادآموزی منصوب کند. سازمانی که در طول حیات خود به موفقیت شایانی دست یافته و جایزه های بین المللی فراوانی کسب کرده است.
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن قرائتی همواره دغدغه انتقال مفاهیم دینی به جامعه را داشته و معتقد به احیای سنت های فراموش شده در جامعه اسلامی است. از همین رو در سال 1369 با پشتیبانی مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای، به تاسیس ستاد اقامه نماز و در سال 1383 به ایجاد ستاد احیای زکات همت گماشت.
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن قرائتی همچنان خود را یک معلم قرآن می داند و در مراکز دینی مختلف از جمله حوزه علمیه قم به انتقال تجربیات خود در امر وعظ و تبلیغ می پردازد.
منبع: زندگی نامه حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن قرائتی، نوشته محمدرضا جعفرآقایی، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، دی ماه 1389.
تاریخ خبر: 29/3/1390 .
http://publicrelations.tums.ac.ir/news/detail.asp?newsID=25317
درسنامه رزق حلال (11) خبرگزاری حوزه/ انسان باید حساب سالانه برای اموال خود قرار داده و حق خاندان رسالت را از مال خود جدا کند و به صاحبان آن بپردازد تا رزقی حلال و طیب برای او باقی بماند. |
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه، یازدهمین جلسه از درسنامه رزق حلال، نوشته حجت الاسلام علی اصغر ملک احمدی، جایگاه خمس در روزی حلال و تفاوت آن با مالیات را منتشر میکند.
خداوند متعال می فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»
بدانید هر گونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، و براى پیامبر، و براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه(از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه(باایمان و بىایمان) [ روز جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آوردهاید؛ و خداوند بر هر چیزى تواناست.(سوره انفال، 41)
امام زمان علیه السلام در توقیع شریف می فرماید: «حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیِّ بْنُ أَبِی الْحُسَیْنِ الْأَسَدِیُّ عَنْ أَبِیهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ وَرَدَ عَلَیَّ تَوْقِیعٌ مِنَ الشَّیْخِ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ ابْتِدَاءً لَمْ یَتَقَدَّمْهُ سُؤَالٌ بسم الله الرحمن الرحیم لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ عَلَى مَنِ اسْتَحَلَّ مِنْ مَالِنَا دِرْهَماً»
ابو على بن ابى الحسین اسدى از پدرش روایت کرده است که گفت: دستخطى از طرف شیخ ابو جعفر بن عثمان عَمرى بدون سابقه و درخواست و تقدیم سؤال به من رسید به این مضمون بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لعنت خدا، فرشتگان و همه مردم بر کسى که از مال ما یک درهم بر خود حلال شمارد. (کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص: 522)
نپرداختن خمس، هلاکت را به همراه دارد
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: هَلَکَ النَّاسُ فِی بُطُونِهِمْ وَ فُرُوجِهِمْ لِأَنَّهُمْ لَایُؤَدُّونَ إِلَیْنَا حَقَّنَا»
مردم به خاطر اینکه حق ما را نمی دهند غذا و آمیزش آنان ناپاک شده و سبب هلاکت آنان می شود.
(علل الشرائع، ج2، ص: 377)
امام باقر علیه السلام فرمود: «وَ لَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ یَشْتَرِیَ مِنَ الْخُمُسِ شَیْئاً حَتَّى یَصِلَ إِلَیْنَا حَقُّنَا»
برای هیچ کس حلال نیست مال خمس نداده را خریداری کند، مگر اینکه مال ما را به ما برساند. (الکافی، ج1، ص: (545)
* نکاتی پیرامون خمس
به بیان قرآن کریم، شیطان مانع پرداخت خمس میشود و وعده فقر می دهد «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ». (بقره، 268)
مثلاً می گوید: مالت کم می شود؛ ولی خداوند، وعده فضل و زیادی می دهد و می فرماید: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ» و هر چیزى را (در راه او) انفاق کنید، عوض آن را مىدهد و جاى آن را پر مىکند. (سبأ آیه 39)
اگر افرادی از مردم خمس نمی دهند، دیگران جز تبلیغ این مسأله وظیفه ای ندارند؛ در روز قیامت هر کس پاسخگوی رفتار خود بوده و به حساب هرکس جداگانه رسیدگی می شود.
خمس عبادت است و در عبادت، تعبد و مراعات دستور ضروری است. گیرنده خمس امام معصوم(ع) است و امام هم فقیه عادل را جانشین خود کرده است.
دستور دین است که خمس را به فقیه عادلی که اهل دین باشد، بپردازند؛ حال اگر خمس گیرنده، شرائط فقیه عادل را نداشت می توان به فقیه عادل دیگری مراجعه کرد، نه اینکه شخص در پرداخت خمس تکلیفی نداشته باشد.
مسلمان باید طبق تکالیف الهی عمل کرده و از عمل طبق سلیق? شخصی در پرداخت خمس احتراز کند.
تفاوت خمس و مالیات
علاوه بر آنکه خمس یک فریضه الهی است، با مالیات کاملاً متفاوت است، مالیات بابت امکانات و تسهیلاتی مانند امنتیت، رعایت نظم، تامین رفاه جامعه و حقوق شهروندی و ... به هر دولتی چه ظالم یا غیرظالم پرداخت میشود، اما در خمس بخشی از مازاد درآمد به امام معصوم(ع) جهت پاسداری از ارزشهای دینی پرداخت میگردد.
با یان توضیح میتوان تفاوتهای ذیل را در این دو مقوله شاهد بود
پرداختن خمس و زکات، نیاز به قصد قربت داشته و بدون آن صحیح نیست؛ برخلاف مالیات که قصد قربت لازم ندارد.
خمس، زیر نظر فقیه جامع شرائط مصرف می شود، برخلاف مالیات که این چنین نیست و صرف هزینههای دولت در قبال خدمات میشود.
انسان در خمس و زکات، خود به حساب خویش رسیدگی می کند، به خلاف مالیات که بازرس و مأمور دولت به حساب رسیدگی می کند.
خمس از مازاد درآمد گرفته می شود، به خلاف مالیات که از اصل درآمد گرفته می شود.
*آثار پرداخت خمس
پرداخت خمس مزایای بسیاری دارد که به برخی از آن ها اشاره می شود:
*سبب پاکی نسل می شود
امام باقر و امام صادق علیهما السلام می فرمایند: «لِتَطِیبَ وِلَادَتُهُمْ» پرداختن خمس، مال را پاک و موجب نسل پاک می شود. (الکافی، ج1، ص: 547)
*مایه تقویت دین است .
حضرت رضا(ع) می فرمایند: الخمسُ عُونا عَلی دینِنا خمس حق ما اهل بیت (ع) و پشتوانه مکتب و راه ماست. همان ج 9 ص 538
* سبب کمک به ائمه و یاران آنها می شود.
امام رضا علیه السلام می فرمایند: «وَ إِنَّ الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَى دِینِنَا وَ عَلَى عِیَالاتِنَا وَ عَلَى مَوَالِینَا ...» و به راستى، خمس، کمک ما بر دین ما است و بر عیالات ما و بر دوستان ما. (الکافی، ج1، ص: 548)
*طهارت مال
با پرداخت خمس، بقیه اموال پاک می گردد؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند: «یُؤدِّی خُمُسَنا و یَطیبُ له» هرکسی خمس ما را بدهد باقی در آمدش برای او پاک است. (بحار، ج 93، ص 193)
*حفظ آبروی دین
آبرو و دین مسلمان در برابر مخالفان محفوظ می ماند؛ امام رضا علیه السلام می فرمایند: «وَ مَا نَبْذُلُهُ وَ نَشْتَرِی مِنْ أَعْرَاضِنَا مِمَّنْ نَخَافُ سَطْوَتَهُ» به وسیله خمس، ما آبروی خود و طرفدارانمان را در برابر تهدیدات مخالفان حفظ می کنیم. (الکافی، ج1، ص: 548)
*کفاره گناهان
کفاره گناهان و ذخیره آخرت است. «وَ تَمْحِیصُ ذُنُوبِکُمْ وَ مَا تَمْهَدُونَ لِأَنْفُسِکُمْ لِیَوْمِ فَاقَتِکُمْ» زیرا پرداخت خمس، مایه پاک شدن گناهان شما و ذخیرهاى براى روز بینوایی شماست. (الکافی، ج1، ص: 548)
کلید رزق است. «فَإِنَّ إِخْرَاجَهُ مِفْتَاحُ رِزْقِکُمْ» (الکافی، ج1، ص: 548)
«وَ إِنَّ الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَى دِینِنَا وَ عَلَى عِیَالاتِنَا» (الکافی، ج1، ص: 548)
همان گونه که در روایات متعدد ذکر شد، عدم پرداخت خمس موجب می شود که انسان شرعا نتواند در اموال خود تصرف نماید. بنابراین انسان باید حساب سالانه برای اموال خود قرار داده و حق خاندان رسالت را از مال خود جدا کند و به صاحبان آن بپردازد تا رزقی حلال و طیب برای او باقی بماند.
http://hawzahnews.com/detail/News/341413
.: Weblog Themes By Pichak :.