مزار شهید حجت الاسلام سید یونس رودباری در روستای آغوزین رودبار استان گیلان
نقل از رنک ایمان_گیلان
شهید حجت الاسلام سیدیونس حسینی رودباری
داود قاسمپور
مدتی است که سید یونس رودباری را به اشتباه «شهید 15 خرداد» می دانند در حالی که این شهید بزرگوار دو ماه قبل از واقعه 15 خرداد یعنی در جریان حمله رژیم به مدرسه فیضیه در 2 فرورین 1342ش به شهادت رسید و این واقعه زخمی های زیادی را در پی داشت ولی تنها شهید این واقعه سیدیونس رودباری بود.
سیدیونس حسینی رودباری در 11/7/1311 در شهرستان رودبار در استان گیلان به دنیا آمد. پدرش میرمحمدعلی به شغل کشاورزی اشتغال داشت. او در مکتبخانهی زادگاهش زیر نظر میرزا بلال طالقانی به فراگرفتن قرآن پرداخت. استعداد سرشار وی در فراگیری دروس مکتب توجه حجتالاسلام سیدرحمان سیاهپوش قزوینی را که در ایام محرم و صفر و ماه مبارک رمضان به رودبار میآمد و در روستای آغوزبن به منبر میرفت، به خود جلب کرد و به تقاضای او بود که برای ادامهی تحصیل به قزوین رفت.
وی دو سال در یکی از حوزههای علمیهی قزوین به تحصیل علوم دینی همت گماشت. پس از دو سال فراگیری دروس مقدمات دینی نزد اساتید و مدرسین دروس دینی برای ادامهی تحصیل عازم مشهد مقدس شد تا در حوزههای علمیهی آنجا به تحصیلات خود ادامه دهد و از محضر درس استادان آن حوزهها استفاده نماید. نزدیک به دو سال در مشهد الرضا(ع) تحصیل خود را دنبال نمود. او در مشهد با نهضت اسلامی امام خمینی (ره) آشنا شد و به فعالیت سیاسی علیه نظام شاهنشاهی پرداخت. گستردگی فعالیت سیاسی او در این راستا باعث شد که توسط ساواک دستگیر و مورد شکنجه قرار بگیرد. شدت شکنجه به اندازهای بود که ایشان برای مدتی حتی از نوشتن نیز محروم ماند. هنوز کاملاً بهبود نیافته بود که دوباره توسط ساواک دستگیر و این بار، به چابهار تبعید شد (ربانی خلخالی، 222). پس از پایان اقامت اجباری او در بندر چابهار که سه ماه به طول انجامید به زادگاه خویش برگشت. سپس جهت ادامهی تحصیل، به قم عزیمت نمود و در مدرسهی فیضیه به تحصیل پرداخت.
او در مدرسهی فیضیهی قم زیر نظر استادان بزرگی چون حضرت امام خمینی (ره) به کسب مراتب معنوی و تحصیل علوم دینی پرداخت و با توجه به روشنگریها و افشاگریهای بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، فعالانه به مبارزه علیه رژیم ستمشاهی برخاست و به همین علت چندین بار توسط ساواک دستگیر، زندانی و شکنجه شد (آرشیو مرکز، اتوبیوگرافی). مبارزات او تا قیام خونین خرداد سال 1342 و حملهی کماندوهای شاه به مدرسهی فیضیه، ادامه یافت و در روز حملهی گارد به فیضیه با نیروهای گارد درگیر شد و در همان روز زخمی و پس از تحمل رنج فراوان سه روز بعد در رودبار به شهادت رسید(روحبخش، 34ـ 38).
حضرت امام خمینی (ره) در دیدار پدر سیدیونس وقتی او را در حال گریه دید گفت: این گریه مال شما نیست گریه برای من است که بهترین عزیزم را از دست دادم. من سیدیونس را از فرزندم بیشتر دوست داشتم. چهل روز از مرگ و ضرب و جرح عزیزان ما گذشت، چهل روز است بازماندگان کشتگان مدرسهی فیضیه بر عزیزان خود سوگواری میکنند و دیروز پدر قدخمیدهی مرحوم سیدیونس رودباری که آثار عظمت مصیبت، چهرهاش را در هم شکسته بود، به ملاقات من آمد. با چه زبان میشود مادرهای فرزند مرده و پدرهای غمدیده را تسلیت داد؟ باید به پیغمبر اسلام (صلیالله علیه و آله) و امام عصر (عجلالله تعالی فرجه) عرض تسلیت کرد. جرم ما حمایت از اسلام و استقلال ایران است». (قیام 15 خرداد به…، ج 2، 198ـ 200)
مزار شهید حجت الاسلام سید یونس رودباری در روستای آغوزین رودبار استان گیلان
منابع
1- بزرگداشت شهید قیام پانزده خرداد در رودبار، روزنامهی اطلاعات، 6 خرداد 1388، شمارهی 24479
2- روحبخش، رحیم، «روضهی فیضیه مروری بر زمینهها و پیامدهای فاجعهی حمله به مدرسهی فیضیه در فروردین 1342»، نشریهی زمانه، فروردین و اردیبهشت 1382، شمارهی 7 و 8
3- ربانی خلخالی، شهدای روحانیت در یکصد سال اخیر، ج 1، قم، مکتبالحسین، 1402ق
4- صحیفهی امام خمینی، ج، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378
5- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378
داستان غم انگیز فرقه سازی و تشعب در امت محمدی صا
خبرگزاری شبستان: بروز اختلافهای فکری و عقیدتی در امت محمدی (ص) داستانی غمانگیز و قصه ای طولانی دارد.
به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از پنجره، شیطان از سویی، نفس اماره از سوی دیگر، تمایلات قدرتطلبانه و دشمنیهای ریشهدار با اساس مکتب، از طرفی دیگر در پدید آمدن این «تشعب» نقش داشته و دارند.
گاهی رؤسای منحرف مذاهب فاسد، با علم و عمد، فرقه ساختهاند تا آسیاب دشمن را بچرخانند.
گاهی سرانگشت سیاستهای بیگانه و عوامل نفوذی استعمار، در داخل کشورهای اسلامی و در میان مسلمانان، به مذهبسازی و فرقهبازی و تفرقههای مسلکی پرداختهاند. نمونه آن، فرقه گمراه و فتنهانگیز «قادیانی» در بلاد هند بود که توسط غلام احمد قادیانی ـ که سرسپرده استعمار انگلیس بود ـ پدید آمد و همچنین فرقه مزدور «بهائیت» در ایران که با سرانگشت همان سیاست بریتانیا ساخته شد.
رسول خدا (صلاللهعلیهوآلهوسلم) سخن از 73 فرقه گفته بود و اینکه تنها یک فرقه اهل نجاتند. لیکن هر فرقه ای خود را «فرقه ناجیه» میدانست و میداند و دیگران را گمراه و اهل جهنم. حافظ میگوید:
جنگ هفتاد و دو ملت، همه را عذر بنه _چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند
امت موسی (علیه السلام) هم پس از آن حضرت، به 72 فرقه تقسیم شدند.
همیشه تاریخ، کسانی بهعنوان بدعتگزار بوده اند و همیشه پدیده شوم بدعت مایه نزاعهای مذهبی، تکفیرها و تشتتها شده است.
برای مقابله با این بدعتها، تفرقهها و نزاعها، راه حلی وجود دارد که پیامبر خدا (صلالله علیه وآله وسلم) آن را ترسیم کرده است و آن عبارت از «مرجعیت اهل بیت» در شناخت دین و تکلیف. این است شاخص روشن برای تشخیص حق و باطل.
این مرزبانی مقدس در عصر غیبت هم بهصورت یک وظیفه، بر دوش عالمان راستین نهاده شده است.
پیامبر در حدیث معروفی که با عبارتهای مختلف بیان شده، فرموده است: «همواره در هر نسلی، در هر قرن و عصری، مردی و مردانی از اهل بیت رسالت در دفاع از حق و نفی بدعتها و زدودن تحریفها و پیرایهها از پیکره دین قیام میکنند». (فِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ فِی کُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا)
اگر بهائیت، یک دین ساختگی و بدعتی آشکار و دست پرورده سیاست بیگانه است، گروهها و احزاب بینام و نشان و فرقههای بی تیتر و تابلو و جریانهای پشت صحنه هم وجود داشته و دارند که نوعی بدعت پنهانی را رقم میزنند.
تکلیف و رسالت علمای راستین، مرزبانی از عقیدهها، حفاظت از ایمانها و مبارزه با تزویرها و عوامفریبیهاست؛ تکلیفی سخت و سنگین و ارزشمند.
سیاستبازان مذهبساز، به «معادلات سیاسی» دلخوشند و ربانیون هم به «معادلات تکلیفی» متعهدند.
زیرساخت عمده مذاهب ساختگی و جریانهای افراطی، بدعت است.
بدعت، هم در شالوده و بنیان مذهبسازی جای میگیرد هم در پیکره و نقشه این بنا، هم در مصالح و ابزارش، هم در نمای بیرونیاش، هم در نقاشی و آب و رنگش و هم در کاربریاش!
جهل به رنگ علم درمیآید و عده ای را جذب میکند و تعصب، در شکل اعتقاد رخ میدهد و گروهی را میفریبد و هواپرستی و لجاجت نیز پوشش ایمان مییابد و اهل ایمان را از راه به در میکند. آنچه این راه را روشن میسازد، «بصیرت دینی» است
آیا در ظهور حضرت ولی عصر(ع) بدا حاصل می شود؟ ا
خبرگزاری یکی از ضروریات عقاید شیعه که هیچ مکتبی در عالم این عقیده را ندارد، مساله بدا است. خداوند بعضی از مقدرات را به خواست الهی تغییر می دهد که مبتنی بر باز بودن دست خداست.
خبرگزاری شبستان: برای تحقّق بخشیدن به انقلاب بزرگ مصلح جهانی، مردانی بسیار بزرگ و مصمّم و بسیار نیرومند و شکست ناپذیر، فوق العاده پاک و بلند نظر، کاملاً آماده و دارای بینش عمیق لازم است و خودسازی برای چنین هدفی مستلزم بکار بستن عمیق ترین برنامه های اخلاقی و فکری و اجتماعی است، بر این اساس آیا ویژگی های انسان های منتظر را به دست آورده ایم؟ پاسخ به این سوال را حجت الاسلام مسعود عالی بیان می کنند:
با توجه به علائم ظهور، این واقعه عظیم را باید نزدیک بدانیم، امام صادق(ع) در روایتی خطاب به یکی از یارانشان می فرمایند: صبح و شب منتظر ظهور صاحبت باش، همچنین در آخر دعای عهد می خوانیم "انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا" آنهایی که معتقد نیستند ظهور را بعید می بینند.
این در حالی است که امام علی(ع) در روایتی می فرمایند: ظهور ولی عصر ناگهانی زخ می دهد و ناگهان شخصی از ما اهل بیت فرج را تحقق می بخشد.
حتی بعضی از بزرگان اعتقاد دارند ظهور اصغر رخ داده و ظهور اکبر رخ خواهد داد مانند غیبت صغری و غیبت کبری، همچنین خورشید ظاهری زمانی که می خواهد غروب کند، اول سرخی می آید بعد تاریکی می آید در زمان طلوع نیز کم کم هوا گرگ و میش می شود سپیده می زند بعد خورشید می آید یک مطلع الفجر و طلیعه صبح اتفاق می افتد در مورد ظهور حضرت هم گفته شده که به تدریج رخ می دهد اول اصغر است بعد اکبر.
حال باید دیدکه ظهور اصغر چه علامت هایی دارد، امام علی(ع) در روایتی فرموده اند: یکی از علائم ظهور اصغر این است که ابتدا نام حضرت ولی عصر بر روی زبان ها فراگیر می شود بعد خودشان ظهور می کنند الان همینطور است این گسترش یافتن نام و یاد حضرت میان جهانیان فراگیر شده است، در فضای مجازی مساله منجی به طور جدی در میان ادیان چه مثبت و چه منفی مطرح است.
یکی دیگر از نشانه های ظهور اصغر این است که در روایات متعدد نقل شده که قبل از ظهور نهضتی در ایران رخ می دهد که زمینه ساز ظهور می شود، همچنین پیامبر اکرم(ص) فرمود گروهی از مشرق خروج کرده و زمینه سازی ظهور می کنند که انقلاب مردم ایران را می توان نشانی از آن دید.
سوالی که پیش می آید مگر نه اینکه ظهور نزدیک است و 5 نشانه حتمی باید رخ دهد این علائم که هنوز رخ نداده پس چطور قیام نزدیک است؟ در جواب نکته ای وجود دارد که بسیار کم گفته می شود؛ یکی از ضروریات عقاید شیعه که هیچ مکتبی در عالم این عقیده را ندارد مساله بدا است خداوند بعضی از مقدرات را به خواست الهی تغییر می دهد که مبتنی بر باز بودن دست خداست.
بنابراین یکی از مواردی که امکان بدا درآن است این علائم حتمی ظهور حضرت است ممکن است هیچ کدام از علائم رخ ندهد ولی ظهور اتفاق بیفتد.
این سوال پیش می آید که پس شاید در ظهور حضرت نیز بدا حاصل شود که باید گفت ظهور حضرت از وعده های خداست و خدا خلف وعده نمی کند اما علائم که وعده نیست بنابراین این مساله طبق معارف اسلامی مساله جدی است.
از وظایف منتظر این است که ظهور را نزدیک بدانیم البته باید توجه داشته باشیم که سخن گفتن از امام را نقل مجلس ندانیم زیرا نزدیک بودن ظهور به آدم امید می دهد و حرکت که عقب نمانیم از قافله حضرت.
براین اساس فضای روحی خود را امام زمانی کنیم، فرهنگ معارف مهدوی را در میان خانواده و جامعه ترویج کنیم کاری که باید خیلی زودتر می کردیم و کوتاهی کردیم ما که فرهنگ غنی مهدوی را داریم باید در جامعه به جوانان انتقال می دادیم به طور مثال جوانی که در وقتش و در زمان جنگ تحمیلی نتوانست حرکتی انجام دهد الان زمینه سازی کند برای حرکتی بزرگتر.
فقط باید جوان را وارد صحنه کرد به او بگوییم صحنه ای دیگر در پیش است او را آماده البته این مساله به عهده فرهنگ سازان جامعه است به هر حال فضای روحی خود را اماده کنیم یکی از کارها خواندن کتاب در این زمینه است.
از بهترین کتاب ها "مکیال المکارم" است که به توصیه خود حضرت نوشته شده، کتاب دوم "روزگار رهایی" نوشته علی اکبر مهدی پور، "سیمای آفتاب" نوشته حبیب الله طاهری، "عصر ظهور" نوشته علی تورانی، این کتاب ها تکرار هم نیست هر کدام بعدی از مهدویت را باز کرده است، کتاب دیگر "چشم به راه مهدی" است که جمعی از نویسندگان حوزه آن را نوشتند، "خورشید مغرب" و "عصر زندگی" از محمود حکیمی و "دیدار یار" از علی کرمی.
البته لازم است متذکر شوم ارتباط عملی خود را نیز با حضرت محکم کنید، صبح و شب سلامی خدمت حضرت بدهید اول صبح و اول شب در زیارت آل یاسین است اگر حال بیشتری دارید صبح دعای عهد و غروب زیارت آل یاسین را بخوانید، از آیت الله بهجت پرسیدند چطور خدمت امام عصر مشرف شویم گفتند راه رسیدن خدمت آقا یاد دائم حضرت است که اگر اهل همت باشید از نفس کشیدن برایتان لذت بخش تر می باشد.
برای اینکه تمرین عملی داشته باشید 5 - 6 روز تصمیم بگیریم هر 20 دقیقه یک بار در دلمان یک صلوات با عجل فرجهم هدیه کنیم به حضرت، اگر این حرکت را انجام دهید ملکه ذهنتان می شود، او روح کلی عالم وجود و واسطه فیض است اگر کسی ارتباط دائم با حضرت را برقرار کند به حس حظور می رسد دیگر اگر چشمش آلوده شود به خودش می گوید مگر با این چشمت نمی خواهی حضرت را ببیننی و تا زبان می خواهد هرزگی کند می گوید مگر این زبان نمی خواهد با ولی زمانش صحبت کند.
اگر حضور حضرت حس شود نه به عنوان رقیب بلکه به عنوان رفیق، آن وقت است که آدم خجالت می کشد که گناه کند، بر این اساس نیازها و حاجات خود را از ریز و درشت از حضرت بخواهید حتی حاجاتی که وسیله اش هم فراهم است، آنقدر به خاطر حاجات ریز و درشت به در خانه آقا بروید تا خودش را بخواهید.

رجعت بانوان پرهیزکاری که قبل از ظهور ولی عصر(ع) رحلت کرده اند ا
خبرگزاری شبستان: گروهی از یاوران امام زمان(عج) بانوان پرهیزکارى هستند که پیش از ظهور رحلت کردهاند. به ایشان گفته مىشود امام تو ظاهر گشته، اگر مایلى مىتوانى حضور داشته باشى. آنان نیز زنده می شوند.
خبرگزاری شبستان: با آفرینش زن برگ زرّینى به برگ هاى زرّین عالم وجود افزوده شد؛ چرا که زن مظهر جمال و جلال خداوند بود که باید شناخته مىشد. این نور الهى از آغاز آفرینش تاکنون دوران هاى تلخ و شیرینى سپرى کرده است. گاه همراه با حرکت انبیاى الهى گام در گام پیامبران خدا گذارده و دوشادوش مردان صالح، از پیامبر زمان خود حمایت کرده است؛ امروز نیز بانوان همانند بسیارى از مردم به آینده مىاندیشید؛ به یک انقلاب جهانى و یک حکومت موعود، که چگونه در برابر قدرت هاى بزرگ غلبه پیدا مىکند! آیا برنامه هاى او چیست؟ چه کسانى با او همکارى مىکنند و زنان در آن زمان چه نقشى دارند؟ دشمنانش چه کسانىاند وراز ورمز موفقیتش در گرو چیست؟
در این مجال به نقش زنان در حکومت امام زمان برگرفته از کتاب "نقش زنان در حکومت امام زمان" نوشته آیت الله طبسیمی پردازیم.
در روایتی امام صادق(ع) از 13 زن که در زمان ظهور به زمین رجعت می کنند، فقط نام 9 نفر را یاد مىکند. در کتاب خصایص فاطمى به نام نسیبه، دختر کعب مازینه، و در کتاب منتخب البصائر به نام وتیره وأحبشیه اشاره شده است.
جز این سه نفر، نام دیگرى به میان نیامده است.
زنان سرافراز
اینک به اختصار به شرح حال برخى از زنان نامبرده اشاره مىکنیم.
1 . صیانه ماشطه
او یکى از همان سیزده بانویى است که در دولت حضرت مهدى(ع) زنده شده، به دنیا باز مىگردد. وى همسر حزقیل، پسر عموى فرعون، وشغلش آرایشگرى دختر فرعون بود. او همانند شوهرش به پیامبر زمان خود، حضرت موسى، ایمان آورده بود امّا همچنان ایمان خود را پنهان مىکرد.
نوشتهاند: روزى وى مشغول آرایش دختر فرعون بود که شانه از دستش افتاد وبى اختیار نام خدا را بر زبان جارى ساخت. دختر فرعون گفت: آیا نام پدر مرا بر زبان آوردى؟ گفت: نه، بلکه نام کسى را بر زبان آوردم که پدر تو را آفریده است. دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو کرد وفرعون صیانه را احضار کرد وگفت: مگر به خدایىِ من اعتراف ندارى؟ گفت: هرگز! من از خداى حقیقى دست نمىکشم وتو را پرستش نمىکنم.
فرعون دستور داد تا تنور مسى برافروزند وهمه بچههاى آن زن را در حضورش در آتش افکنند. چون نوبت به طفل شیرخوارش رسید صیانه مىخواست به ظاهر از دین برائت جوید که کودک شیرخوارش به زبان آمد وگفت: مادر صبر کن که تو بر حق هستى! فرعونیان آن زن وبچه شیرخوارش را در آتش افکنده، سوزاندند وخداوند در اثر صبر وتحمل آن زن در راه دین، او را در دولت امام مهدى زنده مىگرداند تا هم به آن حضرت خدمت کند وهم انتقام خود را از فرعونیان بگیرد.
2 . سمیه، مادر عمار یاسر
وى هفتمین نفرى بود که به اسلام گروید وبدین سبب دشمن سخت به خشم آمد وبدترین شکنجهها را بر او روا داشت.
او وشوهرش یاسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند واو نخست آنها را اجبار کرد که پیامبر خدا را دشنام دهند، امّا آنها حاضر به چنین کارى نشدند. او نیز زره آهنى به سمیه ویاسر پوشانید وآنها را در آفتاب سوزان نگه داشت. پیامبر که گاه از کنارشان عبور مىکرد آنها را به صبر ومقاومت سفارش مىنمود ومىفرمود: (صبراً یا آل یاسر فان موعدکم الجنة): اى خاندان یاسر، صبر پیشه سازید که وعده گاه شما بهشت است. سرانجام ابوجهل بر هر یک ضربتى وارد ساخت وایشان را به شهادت رساند.
خداوند این زن را به پاداش صبر ومجاهدتى که در راه اعتلاى اسلام نشان داد وبدترین شکنجه را از دشمن خدا تحمل کرد، در ایام ظهور مهدى آل محمد(ص) زنده خواهد نمود تا تحقق وعده الهى را ببیند ودر لشکر ولىّ خدا به یاوران آن حضرت خدمت کند.
3. نسیبه، دختر کعب مازنیه
او معروف به ام عماره واز زنان فداکار صدر اسلام است که در برخى از جنگهاى پیامبر اسلام(ص) شرکت جسته ومجروحان جنگى را مداوا کرده است. او در جنگ احد بهترین نقش را ایفا کرد. با دیدن صحنه فرار مسلمانان وتنها گذاشتن پیامبر به دفاع از جان شریف پیامبر پرداخت ودر این راه بدنش زخمهاى فراوان برداشت.
پیامبر عزیز این فداکارى را ستود وبه فرزندش عماره چنین فرمود: امروز مقام مادر تو از مردان جنگى والاتر است.
پس از فروکش کردن جنگ، نسیبه با سیزده زخم سنگین به همراه دیگر مسلمانان به خانه برگشت وبه استراحت پرداخت. با شنیدن فرمان پیامبر(ص) که فقط مجروحان جنگ باید به تعقیب دشمن بشتابند، نسیبه از جاى برخاست وآماده رفتن شد، امّا به علت شدت خونریزى نتوانست شرکت کند. همین که پیامبر از تعقیب دشمن برگشت، پیش از آنکه به خانه برود، عبدالله بن کعب مازنى را براى احوالپرسى نسیبه وسلامتى وى به نزد او فرستاد وچون از سلامتى وى آگاه گشت شادمان موضوع را به پیامبر خبر داد.
نسیبه از کسانى است که براى یارى امام مهدى(ع) زنده خواهد شد.
4. امّ ایمن
از زنان پرهیزکار وخدمتکار حضرت رسول(ص) است. پیامبر به او مادر خطاب مىکرد ومىفرمود: (هذه بقیة اهل بیتى): این زن، باقى ماندهاى از خاندان من است. وى همواره در کنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداواى مجروحان مىپرداخت.
ام ایمن از شیفتگان خاندان امامت بود که در ماجراى فدک، حضرت زهرا(س) او را به عنوان شاهد معرفى کرد. وى پنج یا شش ماه پس از پیامبر از دنیا رفت.
خداوند به برکت مهدى آل محمد(ع) به هنگام ظهور، او را زنده مىگرداند تا در لشکر گاه امام به خدمت گماشته شود.
5. امّ خالد
در روایت دو بانو بدین نام مشهور شدهاند: ام خالد احمسیه وام خالد جهنّیه. شاید مقصود ام خالد مقطوعة الید (دست بریده) باشد که یوسف بن عمر، پس از به شهادت رساندن زید بن على بن الحسین در کوفه، دست او را به جرم شیعه بودن قطع کرد. در کتاب رجال کشّى درباره شخصیت ومقام این زن فداکار از امام صادق(ع) مطلبى ذکر گردیده که حایز اهمیت است. ابو بصیر گوید: در خدمت امام صادق نشسته بودیم که ام خالد مقطوعهالید از راه رسید. حضرت فرمود: اى ابابصیر، آیا میل دارى که کلام ام خالد را بشنوى؟ من عرض کردم: آرى اى فرزند رسول خدا، با شنیدن آن شادمان مىگردم.... در همان موقع ام خالد به خدمت امام آمد وسخن گفت. دیدم وى در کمال فصاحت وبلاغت صحبت مىکند. سپس حضرت پیرامون موضوع ولایت وبرائت از دشمنان با او سخن گفت.
6. زبیده
مشخصات کاملى از او نقل نشده است. احتمال دارد زبیده زن هارون الرشید باشد که شیخ صدوق(ره) دربارهاش گفته است: وى یکى از هواداران وپیروان اهل بیت است. هنگامى که هارون دانست از شیعیان است قسم خورد که طلاقش دهد. زبیده کارهاى خدماتى بسیارى داشت که یکى آبرسانى به عرفات است. همچنین نوشتهاند وى یکصد کنیز داشت که پیوسته مشغول حفظ قرآن بودند وهمیشه از محل سکونت او صداى تلاوت قرآن شنیده شد. زبیده در سال 216 ق. رحلت کرد.
7 . حبّابه والبیّه
از زنان والامقامى است که دوره زندگى هشت امام معصوم را درک کرد وپیوسته مورد لطف وعنایت ایشان قرار داشت. در یک یا دو نوبت به وسیله امام زین العابدین وامام(ع) جوانىاش به او بازگردانده شد. اولین ملاقات وى با امیرمؤمنان(ع) بود که از آن حضرت دلیلى بر امامت درخواست کرد. حضرت در حضور وى سنگى را برداشت وبر آن مهر خود را نقش کرد واثر آن مهر در سنگ جاى گرفت وبه او فرمود: پس از من هر که توانست در این سنگ چنین اثرى بر جاى بگذارد او امام است. از این رو حبابه پس از شهادت هر امامى نزد امام دیگر مىرفت وآنان مهر خود را بر همان سنگ مىزدند واثر آن نقش مىبست. نوبت که به امام رضا(ع) رسید حضرت نیز چنین کرد. حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا(ع)زنده بود وپس از آن بدرود حیات گفت.
روایت شده است که وقتى حبابه به خدمت امام زین العابدین رسید یکصد وسیزده سال از عمرش سپرى شده بود. حضرت با انگشت سبابه خود اشارهاى نمود وجوانىاش بازگشت.
همچنین نوشتهاند: صورت حبابه از زیادى سجود سوخته واز عبادت همانند چوب خشکیدهاى شده بود.
8. قنواء
دختر رشید هجرى، یکى از شیعیان وپیروان على(ع) و خود از یاران با وفاى حضرت امام جعفر صادق(ع) است. وى دختر بزرگمردى است که در راه محبت ودوستى امیرمؤمنان به طرز دلخراشى به شهادت رسید. از گفتار شیخ مفید برمىآید که قنواء به هنگام ورود پدرش نزد عبیدالله بن زیاد شاهد قطع دو دست ودو پاى پدر خود بوده وبه کمک دیگران بدن نیمه جان پدر را از دارالاماره بیرون آورده وبه خانه منتقل کرده است. روزى قنواء به پدرش گفت: پدر جان، چرا این همه خود را به رنج و مشقت عبادت مىاندازى! پدر در جواب گفت: دخترم، پس از ما گروهى خواهند آمد که بینش دینى وشدت ایمانشان از ما، که این همه خود را به زحمت عبادت انداختهایم، بیشتر است.
د: بانوان منتظِر
چهارمین گروه یاوران امام زمان بانوان پرهیزکارى هستند که پیش از ظهور بقیةالله رحلت کردهاند. به ایشان گفته مىشود امام تو ظاهر گشته است، اگر مایلى مىتوانى حضور داشته باشى. آنان نیز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.
رجعت زنان مربوط به گروه خاصى نیست وهر بانویى خود را با خواستهها و شرایط زندگى در حکومت مهدى آل محمد(ع) تطبیق دهد ممکن است در آینده از رحمت خداوندى بهرهمند گشته، براى یارى امام زنده شود. یکى از آن شرایط خواندن دعاى عهد است که در فرد، نوعى آمادگى براى پذیرش حکومت آخرین ذخیره الهى ایجاد مىکند. به فرموده امام صادق(ع): هر که چهل صبح دعاى عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد واگر هم پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود خداوند او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد... .
انتظار فرج
یکى از شرایط حضور در حکومت بقیةالله وتوفیق دیدار با آن حضرت انتظار فرج است؛ یعنى آمادگى کامل براى پذیرش حکومت حق وآراستن به آنچه که مهدى(ع) مىگوید ومىخواهد. انتظار فرج یعنى نفى هر گونه سلطه از بیگانگان ومبارزه با افکار انحرافى وفساد اخلاق ودر یک کلام، انتظار فرج یعنى بیزارى از دشمنان خدا وپیامبر ومعصومین قدس سرهما .
بى سبب نیست که انتظار از بهترین اعمال شمرده شده است، بلکه فرد منتظرِ دولت مهدى همانند کسى است که در پیش روى رسول خدا شهید گشته ودر خون خود غلتیده است واگر بر همان حالت انتظار از دنیا برود بسان کسى باشد که در خیمه مهدى فاطمه(س)مىباشد.
ابو بصیر از امام صادق روایت کرده که آن حضرت روزى فرمود: آیا شما را خبر ندهم به چیزى که خداوند عملى را بدون آن از بندگانش قبول نمىکند؟ گفتیم: آرى. فرمود: شهادت بر وحدانیت خدا و رسالت پیامبر(ص) واقرار به آنچه که خداوند فرموده، از دوستى ما و بیزارى از دشمنان و اطاعت و پیروى از ما. نیز داشتن ورع و پرهیزکارى وانتظار کشیدن براى قائم(ع). آنگاه فرمود: به درستى که براى ما دولتى است، خداوند آن را هر زمانى که اراده کند برقرار مىسازد. سپس افزود: هر کس که دوست دارد از یاران قائم(ع) ما باشد باید در انتظار به سر برد وخود را به ورع ومحاسن اخلاق بیاراید، واگر در همان حال بمیرد براى او اجرى همانند کسى است که آن حضرت را درک کرده باشد.
مرحوم آیت الله ملکوتی در کنار مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
به گزارش مشرق، در پی درگذشت آیت الله ملکوتی، رهبر معظم انقلاب اسلامی با صدور پیام تسلیت، فقدان این عالم جلیل القدر را به خاندان و شاگردان و ارادتمندان ایشان و همچنین به عموم مردم آذربایجان تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
رحلت عالم جلیل مرحوم آیةالله آقای حاج شیخ مسلم ملکوتی رضوانالله علیه را که از علمای مبرّز حوزههای علمیه بوده و مفتخر به سوابق طولانی مجاهدات و خدمات به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی میباشند، به خاندان مکرم و معزّز و شاگردان و ارادتمندان ایشان و به عموم مردم عزیز آذربایجان و نیز به مراجع عظام و علمای اعلام حوزهی علمیهی قم تسلیت عرض میکنم.
حضور همیشگی این عالم مجاهد در فعالیتهای سیاسی جامعهی مدرسین قم در دوران اختناق و سپس خدمات ایشان در سنگر امامت جمعهی تبریز قهرمان و همراهی و همگامی با رزمندگان دفاع مقدس، سوابق ثبت شدهئی است که از حافظهی تاریخ انقلاب و از دیوان کرامالکاتبین محو نخواهد شد انشاءالله. از خداوند متعال رحمت و مغفرت و علو درجات ایشان را مسألت میکنم.
سیدعلی خامنهای
4 اردیبهشت
شمه ای از حیات پربار آیتالله العظمی ملکوتی(ره)
*شمه ای از حیات پربار حضرت آیت الله ملکوتی(ره)
حضرت آیتالله ملکوتی علاوه بر فقه و اصول، در فلسفه نیز صاحب نظر بود و بر کتابهای اسفار، منظومه سبزواری و شفای بوعلی حاشیه نگاشته است.
حضرت آیت الله مسلم ملکوتی، هفتم شهریور سال 1302 هجری شمسی، مطابق با 17 محرم 1342 هجری قمری در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش مشهدی یوسف، کشاورزی متدین بود و با علمای منطقه ارتباط مستمر داشت؛ وی که به آموزش علم و خواندن و نوشتن علاقهمند بود به مکتبخانه میرفت و فرزندش مسلم را نیز با خود به آنجا میبرد.
تحصیلات
از پنج سالگی نزد پدرش به آموختن روخوانی و حفظ قرآن پرداخت، در شش سالگی حافظ سورههای قرآن (از اوّل تا سوره قاف) بود، سپس نزد یکی از علمای منطقه به تکمیل آموختههای خود پرداخت و در مدتی اندک خواندن، نوشتن و قرآن مجید را فرا گرفت. برای ادامه تحصیل به شهر سراب در چهار کیلومتری زادگاهش رفته و در آن شهر کتابهای متداول ادبی از قبیل مقدمات، سیوطی، شرح جامی، مغنی، مطول و مقداری از منطق و اصول فقه مانند کتابهای حاشیه و معالم را نزد علمای آن زمان همچون میرزا رضاقلی، میرزا یعقوب، میرزا غلامعلی اصغری و میرزا حسین محدثی فرا گرفت.
در هفده سالگی برای ادامه تحصیل به تبریز مهاجرت کرد و در مدرسه طالبیه مشغول تحصیل شد. در تبریز به مدت چهار سال از علمای آن عصر، کتابهای شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه را فرا گرفت. اساتید او در این زمان سیدمهدی انگجی، میرزا فتاح شهیدی (نماینده آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی)، حاج میرزا محمود دوزدوزانی و سیدمحمد بادکوبهای و جمعی دیگر بودند؛ در طول اقامت و تحصیل مستمر در حوزه علمیه تبریز، کتابهایی را که پیشتر خوانده بود به طلاب تدریس میکرد.
مهاجرت به قم
در سال 1321 پس از به پایان رساندن دوره سطح در حوزه علمیه تبریز، برای ادامه تحصیل و بهرهگیری از علماء حوزه علمیه قم، به شهر قم مهاجرت کرد. در آن زمان به دلیل تلاشهای شیخ عبدالکریم حائری بنیانگذار حوزه علمیه قم علمایی در این حوزه تربیت شده و حضور داشتند.
استقرار درحوزه علمیه قم، نهایت آرزوی ایشان بود، وی از حوزه درسی فقه و اصول شیخ عبدالنبی نمازی، فیض، سیدمحمد حجتکوه کمری بهره برده در زمره طلاب ممتاز درس آنان محسوب میشد.
معظم له همچنین از شاگردان برجسته امام خمینی و مورد علاقه و توجه وی بود، در حوزه? درس علوم عقلی وی حضوری مداوم داشت و تا آخرین سالهایی که امام خمینی فلسفه تدریس میکرد جزو شرکتکنندگان در درسهای او بود. زمانی که امام خمینی تدریس خارج را شروع کرد، آیتالله ملکوتی مشتاقانه از درس امام استفاده کرد و دیگران را نیز به این کار ترغیب مینمود.
در زمان اقامت در قم، آیتالله العظمی بروجردی(ره) که تا آن زمان بعد از مراجعت از نجف اشرف در شهر بروجرد اقامت میکرد در پاسخ به دعوت جمعی از بزرگان قم از جمله امام خمینی به قم آمد و آیتالله ملکوتی تا زمان مهاجرت به نجف در دروس او شرکت میکرد.
ایشان در کلاس علم فلسفه از محضر آیتالله میرزا مهدی مازندرانی، آیتالله شیخ ابوالقاسم اصفهانی، آیتالله میرزا مهدی آشتیانی و آیتالله علامه طباطبائی و امام خمینی بهره برد و الهیات شرح منظومه را به طور خصوصی نزد علامه طباطبائی خواند.
حضرت آیتالله ملکوتی در یک دوره یک ساله به همراه دوستانش، همچون احمدی میانجی، موسوی اردبیلی و حقی سرابی به مشهد مقدس رفت و در مدرسه خیراتخان سکونت گزید. در این حوزه در درس فقه و معارف دینی استادانی چون سیدیونس اردبیلی و میرزا مهدی غروی اصفهانی شرکت جست و نزد آیتالله شیخ محمدرضا کرباسی، ریاضیات و هیئت را آموخت. بخشی از شرح اشارات را نیز نزد آیتالله شیخ سیفالله ایسی میانجی فراگرفت و آنگاه دوباره به قم بازگشت.
ایشان در کنار تحصیلات مداوم خود همیشه به عنوان مدرس و محقق مشغول تربیت طلبهها در علوم مختلف بود و قبل از رفتن به نجف در حوزة علمیة قم از اساتید فلسفه، کلام، فقه واصول به شمار میآمد. مجالس درس وی از مجالس پرجمعیت و حوزه تدریسش از حوزههای گرم و پربار حوزه علمیه قم بود
ادامه مطالب رجوع به خبرگزاری حوزه
خواب یکی از نعمت های حیاتی انسان ها است
(خواب به اندازه در همه حال شیرین است!!!!)
سوره فرقان آیه 47
وَ هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الَّیْلَ لِبَاساً وَ النَّوْمَ سبَاتاً وَ جَعَلَ النهَارَ نُشوراً(47)
او کسى است که شب را براى شما لباس قرار داد و روز را مایه حرکت و حیات .
تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 114 بعد اشاره به نعمت خواب مى کند: او خواب را براى شما مایه راحت قرار داد (و النوم سباتا).
سبات در لغت از ماده سبت (بر وزن وقت ) به معنى قطع نمودن است ، سپس به معنى تعطیل کردن کار به منظور استراحت آمده ، و اینکه روز شنبه را در لغت عرب یوم السبت مى نامند به خاطر آنست که نامگذارى آن از برنامه یهود گرفته شده چرا که روز شنبه ، روز تعطیلى آنها بود.
در حقیقت این تعبیر اشاره اى به تعطیل تمام فعالیتهاى جسمانى به هنگام خواب است ، زیرا مى دانیم در موقع خواب ، قسمت مهمى از کارهاى بدن به کلى تعطیل مى شوند، و قسمت دیگر همچون کار قلب و دستگاه تنفس ، برنامه عادى خود را بسیار کم کرده و به صورت آرامتر ادامه مى دهند تا رفع خستگى و تجدید قوا شود.
خواب به موقع و به اندازه ، تجدید کننده تمام نیروهاى بدن است و نشاط آفرین و مایه قدرت ، و بهترین وسیله براى آرامش اعصاب است به عکس ، قطع خواب مخصوصا براى یک مدت طولانى ، بسیار زیانبار و حتى مرگ آفرین است و به همین دلیل یکى از مهمترین شکنجه ها براى شکنجه گران قطع برنامه خواب است که مقاومت انسان را به سرعت در هم مى شکند.
در پایان آیه به نعمت روز اشاره کرده ، مى فرماید: و خداوند روز را مایه حرکت و حیات قرار داد (و جعل النهار نشورا).
واژه نشور در اصل از نشر به معنى گستردن ، در مقابل پیچیدن است این تعبیر ممکن است اشاره به گسترش روح به هنگام بیدارى در سراسر بدن باشد که بى شباهت به زنده شدن بعد از مرگ نیست ، و یا اشاره به گسترش انسانها در صحنه اجتماع و حرکت براى کارهاى مختلف زندگى در روى زمین .
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم که همه روز صبحگاهان
تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 115
این جمله را مى فرمود: الحمد لله الذى احیانا بعد ما اماتنا و الیه النشور: ستایش مخصوص خداوندى است که ما را بعد از مرگ زنده کرد و حیات نوین بخشید، و سرانجام به سوى او محشور خواهیم شد.
و براستى روشنائى روز از نظر روح و جسم انسان ، حرکت آفرین است همانگونه که تاریکى ، خواب آور و آرامبخش است .
در جهان طبیعت نیز به هنگام درخشش اولین اشعه خورشید جنب و جوش عظیمى همه موجودات زنده را فرا مى گیرد، رستاخیزى در میان آنها بر پا مى شود و هر یک به دنبال برنامه خویش به حرکت در مى آیند، و حتى گیاهان نیز در برابر نور به سرعت تنفس و تغذیه و رشد و نمو مى کنند، در حالى که با غروب آفتاب گوئى شیپور خاموشى در سراسر جهان طبیعت زده مى شود، پرندگان به لانه ها باز مى گردند و موجودات زنده به استراحت و خواب مى پردازند، حتى گیاهان در نوعى خواب فرو مى روند...............................................................
|
مرکز تخصصی قرآنی
(به سایت گروه قرآنی امام رضا شهرک رضوی بسطام خوش آمدید)
رئیسجمهوری روسیه ضمن هشدار در خصوص موتورهای جستجوی گوگل، اینترنت را "پروژه سیا" خواند.
به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری فرانسه، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه در سخنرانی خود در جمع گروهی از روزنامهنگاران جوان به آنها اطمینان داد که اینترنت از آغاز توسط سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) کنترل میشده است و جاسوسی آن تا به امروز ادامه دارد.
وی افزود: این زندگی است و این نحوه کنترل اینترنت از سوی آمریکاییها است. میدانیم که این مساله از آغاز اینترنت به عنوان یک پروژه سیا آغاز شده و همچنان ادامه دارد.
وی در سخنرانی تلویزیونی خود در پاسخ به سوالاتی که از سوی یک وبلاگ حامی کرملین مطرح شده بود، هشدار داد که اطلاعاتی که وارد گوگل میشود به تمامی سرورهایی که در آمریکا هستند نفوذ میکند و همه چیز آنجا کنترل میشود.
وی افزود که موتور جستجوگر یاندکس که به شدت در روسیه از آن استفاده میشود نیز شدیدا کنترل میشود.
وی افزود: بخشی از یاندکس خارج از کشور ثبت شده و فقط برای مالیات مورد استفاده قرار نمیگیرد بلکه برای سایر امور نیز به از آن استفاده میشود.
وی افزود: این موتور جستجو متعلق به سرمایهگذاران بینالمللی است و من نسبت به کنترل کشورهای خارجی در اینترنت نگرانم. ما باید برای منافع خود بجنگیم. این روند در حال وقوع است و ما آن را از جانب دولت حمایت میکنیم.
تابناک

شخصی از آیت الله بهجت سوال می کند ، که " برای رفع تنگدستی، چه عملی مفید است؟"
آیت الله بهجت در پاسخ ، این داستان را نقل می فرمایند:
از آقا سید عبدالهادی شیرازی-رحمه الله- که ماشاءالله، واقعاً عالم حسابی بود، نقل کرده اند که در کوچکی بعد از فوت پدرم(میرزای بزرگ) تکفّل خانواده به عهده ی من بود.
میگوید: شبی پدرم ؛ میرزای شیرازی را در خواب دیدم. از من پرسیدند: آقا سید عبدالهادی، حال شما چطور است؟ میگوید در جواب گفتم: خوب نیست.
فرمود: به بچه ها و اهل خانه سفارش کنید که نماز اول وقت بخوانند، تنگدستی شما رفع میشود.
[ پاسخ های آیت الله بهجت به رازهای دین ؛ صفحه 35]
نقل از سایت منبرک
گروه جامعه «تیتر یک»؛ خرافه یا حقیقت مسئله این است! افزایش رزق و روزی ، خوش یُمن بودن ، شانس آوردن در کارهای روزمره و زندگی، بخت و اقبال همه مواردی که خواه یا ناخواه انسان برای رسیدن به آن دست به اعمالی می زند! اما رسیدن به سعادت و خوشبختی و افزایش ثروت و مکنت به چه قیمتی و به چه شیوه ای !؟
از زمانهای دور رسم شده است که برای آمدن برکت به منزل و محل کارمان نعل اسبی بر ورودی این مکان ها نصب کنیم ، حال این نعل برای آوردن برکت بر زندگی ما چه می کند و فلسفه آن از کجا نشأت گرفته است را برای شما بازگو خواهیم کرد،که در ادامه میخوانید:
نعل اسب خوش شانس آمریکایی!
در اروپا و آمریکا نعل اسب را به عنوان وسیله ای برای شانس آوردن استفاده می کنند! به گفته برخی کارشناسان این موضوع از اسپانیای قدیم (اندلس) وارد اروپا و بعد وارد آمریکا شده است! و سرزمین اندلس نیزدر دوران حکومت مسلمانان رسم آویختن نعل اسب را به عنوان برکت و خیرداشتن مورد استفاده قرار می دادند ، به گفته مورخان مردمان اندلس نیز این رسم را از امویان کسب کرده بودند! اکنون رسم نعل اسب زدن امویان را برای شما بازگو خواهیم کرد.
امویان و 40 نعل اسب تازه!
هم? ماجرای نعل اسب از آنجا آغاز می شود که در واقعه عاشورا در برابر فرمانى که ابن زیاد صادر کرده بود، «ابن سعد» مأمور بود پس از شهادت امام حسین علیهالسلام بدن مبارکش را زیر سمّ اسبان قرار دهد؛ وى که به خاطر تقرّب به ابن زیاد و در خیال خامش براى رسیدن به حکومت رى از هیچ جنایتى خوددارى نمىکرد، در میان اصحابش فریاد زد:
«مَنْ یَنْتَدِبُ لِلْحُسَیْن علیه السلام فَیُوطِیَ الْخَیْلَ صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ؛ کیست که داوطلبانه بر پیکر حسین اسب بتازد تا سینه و پشت وى را زیر سم اسبان پایمال کند؟!»
شمر که قساوت فوقالعادهاى داشت با شنیدن این فرمان، پیشقدم شد و بر بدن پاک زاده زهرا علیهاالسلام اسب تاخت. ده نفر دیگر نیز از وى تعبیت کردند و با کوبیدن نعل تازه بر سمان اسبانشان بر پیکیر امام حسین (ع) و یارانش تاختند که عبارت بودند از:
1? اسحاق بن حُویّة. 2? هانى بن ثُبیت حضرمى. 3? واحظ بن ناعم. 4? اسید بن مالک. 5? حکیم بن طفیل طائى. 6? اخنس بن مَرثَد. 7? عمرو بن صُبیح. 8? رجاء بن مُنقِذ عبدى. 9? صالح بن وهب. 10? سالم بن خثیمه.
بعد از این ماجرا این افراد در انتظار دریافت پاداش زیادی به خاطر عملشان بودند که برخلاف انتظارشان ابن زیاد دستور داد به آنان جایزه ناچیزى دادند، و این افراد هم 40 نعل اسب را کنده و با قیمت زیادی به مردم فروختند؛ و به گفته آیت الله جوادی آملی : به این جهت که این اسب ها «نعوذ بالله » آدم های خارج از دین را لگدکوب کرده اند پس با ارزش می باشند و تبرک جستن به نعل اسب از موهومات بعد از حادثه کربلا شد!
سندی دیگر در برکت داشتن نعل اسب!
علامه کراجکی نکات تلخ و عبرت آموزی را بیان کرده است :
خانواده هایی در شام پس از حادثه کربلا با عناوین تازه ای معرفی شدند. مانند:
بنو السراویل ::فرزندان کسی بودند که لباس امام حسین را برداشته بودند
بنو السرج::فرزندان آنانی بودند که بر پیکر امام اسب تاختند و پس از جنگ نعل اسب ها را به مردم به قیمت بالایی فروختند و مردم نعل ها بر سر در خانه خود آویختند و به آن افتخار کردند
1?علامه کراجکی در صفحه ی 45 کتاب ((التعجب))
بنابراین گزارش متأسفانه بصورت کاملاً ناآگاهانه بیشتر مردم عزیز ما از این حقیقت بی اطلاع هستند همانطور که هنگام تهیه تصاویر ذیل خبرنگار «کمال مهر» با پرسش از نصب کنندگان نعل ها در ورودی این مکانها متوجه شد که اطلاع خاصی از این موضوع ندارندو فقط جهت برکت و خوش شانسی نصب کرده اند که با گفتن ماجرای آن اقدام به کندن این نعل ها نمودند!
برای افزایش رزق و روزی چه کنیم؟
اوّل:
از معاویة بن عمّار نقل شده:از امام صادق علیه السّلام درخواست کردم تا براى رزق دعایى تعلیم من فرماید، آن حضرت این دعا را به من آموخت،و من براى زیاد شدن رزق،چیزى بهتر از این ندیدم.
اَللّهُمَّ ارْزُقْنى مِنْ فَضْلِکَ الْواسِعِ الْحَلالِ الطَّیِّبِ رِزْقاً واسِعاً حَلالاً طَیِّباً بَلاغاً لِلدُّنْیا وَالاْخِرَةِ صَبّاً صَبّاً هَنیَّئاً مَری ئاً مِنْ غَیْرِ کَدٍّ وَلا مَنٍّ مِنْ اَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ اِلا سَعَةً مِنْ فَضْلِکَ الْواسِعِ فَاِنَّکَ قُلْتَ وَاسْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ فَمِنْ فَضْلِکَ اَسْئَلُ وَ مِنْ عَطِیَّتِکَ اَسْئَلُ وَ مِنْ یَدِکَ الْمَلاْ اَسْئَلُ
خداى نصیبم کن از فضل گستردهات،حلال پاکیزه روزى فراخ حلال پاکرساى براى دنیا و آخرت،ریزانریزان گوارا لذیذ بدون زحمت و بدون منّت از احدى از بندگانت،جز وسعتى از فضل واسعت،زیرا تو فرمودى:«از فضل خدا بخواهید»پس از فضل تو مىخواهم،و از عطاى تو درخواست مىنمایم،و از دست پر تو مىطلبم.
دوم:
از امام باقر علیه السّلام روایت شده: به زید شحّام فرمود:براى درخواست روزى،در سجده نماز واجب بگو:
یا خَیْرَ الْمَسْئُولینَ وَ یا خَیْرَ الْمُعْطینَ اُرْزُقْنى وَارْزُقْ عِیالى مِنْ فَضْلِکَ فَاِنَّکَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ
اى بهترین درخواستشده، و اى بهترین عطا کننده،مرا و عیالم را از فضلت روزى بخش،به درستى که تو صاحب فضل بزرگى هستى
سوم:
از ابو بصیر نقل شده:از حاجت خود به حضرت امام صادق علیه السّلام شکایت کردم،و از آن جناب خواستم،براى روزق دعایى تعلیم من کن،حضرت این دعا را به من آموخت از زمانى که آن را خواندم،دیگر محتاج نشدم،فرمود: در نماز شب در حال سجده بگو:
یا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ یا خَیْرَ مَسْئُولٍ وَ یا اَوْسَعَ مَنْ اَعْطى وَ یا خَیْرَ مُرْتَجىً اُرْزُقْنى وَ اَوسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِکَ وَ سَبِّبْ لى رِزْقاً مِنْ قِبَلِکَ اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْئٍ قَدیرٌ
اى بهترین خواندهشده،و اى بهترین درخواستشده،و اى وسعتبخشترین کسىکه عطا کرد،و اى بهترین امیدشده،روزىام ده و بر من از روزىات وسعت ده،و سببسازى کن برایم روزى را از جانب خودت،به درستى که تو بر هرچیز توانایى.
مؤلف گوید:شیخ طوسى در کتاب«مصباح»این دعا را در سجده آخر رکعت،هشتم نافله شب ذکر فرموده.
چهارم:
روایت شده:رسول خدا صلى اللّه علیه و آله این دعا را براى طلب روزى تعلیم فرمود:
یا رازِقَ الْمُقِلّینَ وَ یا راحِمَ الْمَساکینَ وَ یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ وَ یا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتینَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ وَارْزُقْنى وَ عافِنى وَ اکْفِنى ما اَهَمَّنى
اى روزىدهنده نیازمندان،و اى رحم کننده بر مسکینان،و اى سرپرست مؤمنان،و اى صاحب نیروى استوار،بر محمّد و اهل بیتش درود فرست،روزىام ده،و سلامتى کاملم بخش،و مرا از آنچه به اندیشهام برده کفایت کن.
پنجم:
ابو بصیر این دعا را براى طلب روزى از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده:و آن حضرت فرموده:این دعالى على بن الحسین علیه السّلام است که خدا را به آن مىخواند:
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ حُسْنَ الْمَعیشَةِ مَعیشَةً اَتَقَوّى بِها عَلى جَمیعِ حَوآئِجى وَ اَتَوَصَّلُ بِها فِى الْحَیوةِ اِلى آخِرَتى مِنْ غَیْرِ اَنْ تُتْرِفَنى فیها فَاَطْغى اَوْ تُقَتِّرَ بِها عَلَىَّ فَاَشْقى اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ حَلالِ رِزْقِکَ وَ اَفْضِلْ عَلَىَّ مِنْ سَیْبِ فَضْلِکَ نِعْمَةً مِنْکَ سابِغَةً وَ عَطآءً غَیْرَ مَمْنُونٍ ثُمَّ لاتَشْغَلْنى عَنْ شُکْرِ نِعْمَتِکَ بِاِکْثارٍ مِنْها تُلْهینى بَهْجَتُهُ وَ تَفْتِنُنى زَهَراتُ زَهْوَتِهِ وَلا بِاِقْلالٍ عَلَىَّ مِنْها یَقْصُرُ بِعَمَلى کَدُّهُ وَ یَمْلاَُ صَدْرى هَمُّهُ اَعْطِنى مِنْ ذلِکَ یا اِلهى غِنىً عَنْ شِرارِ خَلْقِکَ وَ بَلاغاً اَنالُ بِهِ رِضْوانَکَ وَ اَعُوذُ بِکَ یا اِلهى مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَ شَرِّ ما فیها وَ لاتَجْعَلْ عَلَىَّ الدُّنْیا سِجْناً وَلافِراقَها عَلَىَّ حُزْناً اَخْرِجْنى مِنْ فِتْنَتِها مَرْضِیّاً عَنّى مَقْبُولاً فیها عَمَلى اِلى دارِ الْحَیَوانِ وَ مَساکِنِ الاَْخْیارِ،
خدایا نیکى معیشت را از تو مىخواهم،معیشتى که به آن بر تمام خواستههایم نیرو گیرم،و به آن در زندگى به آخرتم برسم،بىآنکه در فراوانى نعمتم قرار دهى،تا طغیان کنم، یا به آن بر من تنگ گیرى تا بدبخت شوم،از روزى حلالت بر من فراخى ده،و بر من از ریزش فضلت، از نزد خود نعمت کامل و عطاى بىمنّت عنایت کن،و مرا به فراوانى آن،از شکر نعمتت غافل مکن،که زیبایىاش سرگرمم سازد،و خوشرنگىهاى شگفتانگیزش دلم را برباید،و نه با کمدادنش به من،که از زحمت در به دستآوردنش،عملم براى خدا ضعیف گردد،
و اندوهش سینهام را پر کند،اى معبود من،از معیشت آن اندازه به من عطا کن،که بىنیازى از بندگان شرّیرت باشد،و رسانندهاى که به وسیله آن به خشنودىات برسم،اى معبود من،از شرّ دنیا و آنچه در آن است به تو پناه مىآورم،دنیا را بر من زندان، و فراقش را بر من اندوه قرار مده،مرا از فتنههاى آن،درحالىکه از من راضى باشى،و عملم در آن پذیرفته باشد،به جانب خانه زندگى ابدى و خانههاى خوبان بیرون آور،
وَ اَبْدِلْنى بِالدُّنْیَا الْفانِیَةِ نَعیمَ الدّارِ الْباقِیَةِ اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِکَ مِنْ اَزْلِها وَ زِلْزالِها وَ مِنْ سَطَواتِ شَیاطینِها وَ سَلاطینِها وَ نَکالِها وَ مِنْ بَغْىِ مَنْ بَغى عَلَىَّ فیها اَللّهُمَّ مَنْ کادَنى فَکِدْهُ وَ مَنْ اَرادَنى فَاَرِدْهُ وَ فُلَّ عَنّى حَدَّ مَنْ نَصَبَ لى حَدَّهُ وَاَطْفِءْ عَنّى نارَ مَنْ شَبَّ لى وَ قُودَهُ وَاکْفِنى مَکْرَ الْمَکَرَةِ وَ افْقَاْعَنّى عُیُونَ الْکَفَرَةِ وَاکْفِنى هَمَّ مَنْ اَدْخَلَ عَلَىَّ هَمَّهُ وَادْفَعْ عَنّى شَرَّ الْحَسَدَةِ وَاعْصِمْنى مِنْ ذلِکَ بِالسَّکینَةِ وَاَلْبِسْنى دِرْعَکَ الْحَصینَةَ وَاَحْیِنى فى سِتْرِکَ الْواقى وَ اَصْلِحْ لى حالى وَ صَدِّقْ قَوْلى بِفِعالى وَ بارِکْ لى فى اَهْلى وَ مالى
و دنیاى فانى را برایم به نعمتخانه باقى تبدیل کن،خدایا از سختى و لرزشهایش و از یورشهاى شیاطین و سلاطین و از عذابش و تجاوز هرکه در آن بر من تجاوز کند به تو پناه مىآورم. خدایا هرکه علیه من نقشه کشید،تو علیه او نقش بکش،و هرکه نسبت به من قصد بد دارد،تو نسبت به و او قصد بد کن،و تیزى اسلحه کسىکه تیزى اسلحهاش را براى من قرار داد کند کن،و آتش کسىکه هیزمش را علیه من افروخته خاموش نما،
و فریب فریبکاران را از من کفایت کن،و دیده کافران را از من کور کن،و اندوه کسىکه اندوهش را بر من دارو نموده کفایت کن،و شرّ حسودان را از من برطرف نما،و مرا از اینها با آرامش حفظ کن،و زره محکمت را به من بپوشان،و در پوشش نگهداریت زندهام بدار،و حالم را اصلاح کن،و گفتارم را به کردارم راست آر،و به من در خاندان و دارایىام برکت ده.
********************************************************************
به طور کلی باید دانست در روایات اسلامی از فال نیک نهی نشده است و علت آن به خاطر این است که فال نیک غالبا". مایه حرکت و امیدواری است . در مقابل فال بد که موجب یأس و نومیدی و سستی و ناتوانی است . البته این دلیل نمی شود که آدم به یک سری خرافات و موهومات اعتقاد داشته باشد. امیدوار بودن و کارها را به فال نیک گرفتن چیزی خوب است و در حدیث معروفی از پیامبر(ص ) نقل شده است : »تفائلوا بالخیر تجدوه ; کارها را به فال نیک بگیرید (و امیدوار باشید) تا به آن برسید«.
اگر دقت کنیم به روشنی می یابیم که جنبه اثباتی موضوع منعکس شده است . پیامبر(ص ) می خواهد انسان ها امیدوار و دارای نشاط و حرکت باشند و این چیزی جدا از اعتقاد داشتن به خرافات است . بنابراین ریشه و اساس خرافات , عدم دسترسی به واقعیات و ناآگاهی از علل واقعی حوادث می باشد. پیروزی و شکست موفقیت و ناکامی انسان به خدا مربوط است که توسط اعمال انسان رقم می خورد و کارها را به فال نیک گرفتن خوب است موجبات دلگرمی و پیشرفت را فراهم می آورد. در هر صورت نباید به خرافات معتقد باشد.
اما درباره نعل اسب باید دانست : بنا بر نظر برخی علما از آن جمله , آیت الله جوادی آملی : تبرک جستن به نعل اسب از موهومات بعد از حادثه کربلا است . به این جهت که این اسب ها »نعوذ بالله « آدم های خارج از دین را لگدکوب کرده اند پس با ارزش می باشند, چنان که برخی از فرقه های اسلامی دهه ی محرم را جشن می گیرند و متائسفانه فرهنگ ناشایست نعل اسب به طور ناآگاهانه در میان برخی شیعیان نیز رواج یافته است . شاید هم برخی کوبیدن نعل اسب به گمان خود برای سالم ماندن وسیله نقلیه و تندروی آن بدانند.
.: Weblog Themes By Pichak :.