آیین محبت در سیره علامه طباطبایی

عشق و محبت از موضوعاتی است که در نگاه اول، هر عارف و عامی را بخود جلب می نماید. در طول قرن های متمادی، محبت یکی از مهم ترین دغدغه ها و گمشده های آدمی بوده است.
محبت غذای روح انسان و آرامش دهنده به اوست. محبت در نهاد آدمی سرشت شده و تمام تار و پود او را در بر گرفت است، تا جایی که حتی برخی وجه تسمیه انسان را برآمده از انس گیری او دانسته اند. (1)
جذبه محبت در مورد انسان تا جایی است که می تواند انسان را به سرحد بندگی برساند، چنانکه که گفته اند « الانسان عبید الاحسان »(2)
حب و دوستى یکى از حقایقى است که ما در وجدان خود مىیابیم که علامه طباطبایی (ره) آن را اینچنین تعریف می نمایند «یکی از معانی وجدانی که با آن سروکار داریم، «حب» است که آن را در خوراک و زن و مال و جاه و علم به کار میبریم و میگوییم: «فلان غذا را دوست دارم، زن را دوست دارم، مال و جاه و علم را دوست دارم».
غذا را دوست دارد؛ چون موجب کمال جسم است. همچنین علاقه انسان به مال و جاه و علم نیز، علاقه به کمال است. بنابراین، حب و دوستی عبارت است از تعلق وجودی و جذب خاص شعوری بین علتی که انسان را به کمال میرساند و بین معلول تکامل یافته.
حال فرق نمیکند که این علت، غذایی باشد که انسان میخورد، یا بهره و لذتی باشد که از زن میبرد یا مالی باشد که در آن تصرف میکند، یا اعتباری که از آن استفاده مینماید، یا معلم و آموزگاری که از آن دانش میآموزد.».(3)
اکسیر عشق و محبت از چنان اهمیت و ارزشی برخوردار است، که رسول اکرم (ص) دردعایش آن را طلب کرده، میفرمود: « اَللّهُمَّ ارْزُقْنی حُبَّکَ وَ حُبَّ مَنْ یُحِبُّکَ وَ حُبَّ ما یُقَرِّبُنی اِلی حُبِّکَ وَاجْعَلْ حُبِّکَ اَحَبَّ اِلَی مِنَ الْماءِ الْبارِدِ (4)
پروردگارا! دوستی خودت و دوستی کسی که تو را دوست دارد، و دوستی عملی که موجبدستیابی به محبت تو میشود، روزی من گردان، و دوستی خود را در نظر و ذائقه من از آبِخنک لذیذتر و عزیزتر قرار ده.»
نقل شده است که شعیب پیامبر(ع) بر اثر عشق و محبت خدا آن قدر گریست که دیدگانش نابینا شد و خدای متعال نور چشمانش را بازگرداند. دوباره آن قدر گریست که چشمانشبیفروغ شد، باز خداوند چشمانش را بینا ساخت. تا چهار بار این عمل تکرار شد.
سپس خداوند خطاب به وی فرمود: ای بندهام شعیب! تا کی به این کار ادامه میدهی؟ اگر از ترس آتش جهنم مینالی، تو را ایمنمیگردانم، و اگر مشتاق بهشتی، آن را به تو ارزانی میدارم.
عرض کرد: ای آقای من! میدانی که از ترس آتشت نمینالم و از اشتیاق بهشت نمیگریم، بلکه اکسیرمحبت و عشقت، دلم را ربوده و صبر و طاقتم را برده و شکیبایی ندارم، مگر به وصال تو نایل آیم.
آنگاه خدای متعال بدو فرمود: اکنون که برای وصال من میگریی، موسیبن عمران، کلیم خود را به خدمت تو میگمارم! (5)
با عنایت به همین تاکیدات است که در اندیشه اسلامی، نقش محبت در پرورش روح غیر قابل انکار بوده و متعلق محبت حقیقی موجود بی نهایت و کمال لایتناهی خداوندی دانسته شده است و دقیقا از همین روست که علامه طباطبایی (ره) معتقد است، مهمترین روش تربیت اخلاقی مبتنی بر توحید، روش حبّ عبودی است.
ایشان در المیزان میفرماید: « مهمترین شیوة تربیتی اخلاقی در نظر قرآن، شیوة حب عبودی است. چون بنای اسلام بر محبت عبودی است.
یعنی ترجیح دادن جانب خدا بر جانب بنده؛ رضای خدا را بر رضای خود ترجیح دادن؛ از حق خود به خاطر حق خدا گذشتن و از خشم خود به خاطر خشم خدا صرف نظر کردن؛ این محبت انسان را به کارهایی وا میدارد که عقل اجتماعی نمیپسندد. چون ملاک اخلاق اجتماعی، همین عقل اجتماعی است. محبت انسان را به کارهایی وا میدارد که فهم عادی که اساس تکالیف عمومی و دینی است، آن را نمیفهمد». (6)
علامه طباطبایی پس از تشریح رابطه عبد و معبود بر مبنای محبت راستین، راههای کسب حبّ خداوند در قرآن را مورد بررسی قرار داده و آنها را بدینگونه برمی شمرند؛ « تفکر و شناخت خداوند، ذکر دائم و یادآوری نعمتها و مسئولیت انسان در برابر خداوند، (7)
اخراج محبّت غیر خدا «القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیر الله»، (8) عمل کردن مطابق رضایت الهی (9) و محبّت اولیای خدا که خداوند به آن سفارش کرده است: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»(شوری/ 23)؛ علامه همچنین بیان میکند که پیامبر(ص) و اهلبیت معصوم ( ع ) ایشان، مصادیق ذکر الهیاند؛ زیرا خداوند به وسیله آنها به یاد میآید. (10)
علامه طباطبایی ( ره ) در کنار تبیین علمی و عرفانی آیین محبت در آثار خویش، آن را در همه زوایای زندگی خویش جریان داده، بگونه ای که ایشان را احیاگر محبت به اهل بیت پیامبر (ص) در دهه های اخیر دانسته اند « سیدناالاستاد علامه این راه عشق و محبّت و علاقه به خاندان عصمت و طهارت را آنچنان احیا کرد که عملاً فرمود: (إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی) حَسنه رسمی ما مسلمانهاست در جلسه درسشان فرمود حسنه رسمی مملکت اگر گفتند حسنه, همین ولایت اهل بیت است چرا, برای اینکه در این آیه که دارد (قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی)
بعد بلافاصله فرمود: (وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً) این قدر متیقّن در مقام تخاطب است این قدر متیقّن مصداق است حسنه یعنی مودّت اهل بیت اگر وِداد هست که بالاتر از محبّت است انسان برای او سر میدهد جان میدهد این بزرگوار آمده هم بحث مودّت و محبّت را احیا کند.» (11)
از سوی دیگر و در زندگی خانوادگی و روابط فیمابین علامه و همسرش نیز ، محبت نقش تعیین کننده ای داشته و هر دو در یکدیگر ذوب شده بودند. (12)
فرزند علامه طباطبایی(ره) می گوید: «رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود. همیشه طوری رفتار می کردند گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. » (13)
وقتی همسر مرحوم علامه در سال 1344 بیمار می شوند، علامه هرگز اجازه نمی دهند تا همسرشان برای انجام کاری از بستر بلند شوند.
فرزند ایشان در این خصوص می گوید: «مادر من حدود 27 روز پیش از فوت در بستر بیماری بود و در این مدت پدرم از کنار بستر ایشان لحظه ای بلند نشدند. تمام کارهایشان را تعطیل کردند و به مراقبت از او پرداختند» (14)
و بدینگونه است که باید سرود:
پی نوشتها:
1. راغب اصفهانی، مفردات،قم؛ دفتر نشر نوید اسلام، ج1،ص70
2. جمال الدین خوانساری، شرح غررالحکم،تهران، دانشگاه تهران، ج7،ص69
3. محمدرضا کاشفی، آیین مهرورزی،قم، بوستان کتاب،1376
4. ملامحسن فیض کاشانی ،اخلاق حسنه، ، ترجمه محمدباقر ساعدی، تهران ؛ انتشارات پیام آزادی، ص 205
5. همان، ص 208 - 207.
6. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، قم؛ انتشارات جامعه مدرسین، ج 1، ص 542.
7. همان، ج 16، ص 136.
8. محمد محمدیریشهری، منتخب میزان الحکمة، قم؛ انتشارات دارالحدیث، ج 1، ص 226.
9. سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج 6، ص 175
10. همان، ص 6 و 7
11. آیه الله جوادی آملی، مراسم افتتاح دارالقرآن علامه طباطبایی، 1/9/1391
12. مصاحبه با عبدالباقی طباطبایی، آرشیو بنیاد شهید قدوسی، نوار دوم www.hawzah.net
13. مجله زن روز، ش 892.
14. همان
15. محمدحسین شهریار، دیوان شهریار، تهران؛ نگارستان کتاب
منابع:
قرآن کریم
تفسیر المیزان
تهیه و تولید: حق دوست، گروه حوزه علمیه تبیان
احترام به والدین در سیره بزرگان

زندگی بزرگان حوزه، که یک عمر با آیات و روایات زندگی نموده و انس داشتهاند و کمال اهتمام را برای عمل به آنها به کار میبستهاند در تمام عرصهها میتواند برای طلاب الگو باشد، یکی از این امور در احترام به والدین است که روحانیت در این امر باید از طریق عملی مردم را به اهمیت این امر فرا بخواند تا علاوه بر اجر اخروی، ثمرات آن را در زندگی دنیوی خویش مشاهده نمایند.
شیخ مرتضی انصاری(ره)
شیخ اعظم، فقیه بزرگ، مادرش را تا نزدیک حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى سپرده، مى ایستاد، تا بعد از پایان کار او را به خانه برگرداند.
هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون مى رفت.
پس از مرگ مادر به شدت مى گریست فرمود گریه ام براى این است که از نعمت بسیار مهمى چون خدمت به مادر محروم شدم، شیخ پس از مرگ مادر با کثرت کار و تدریس و مراجعات تمام نمازهاى واجب عمر مادرش را خواند، با آنکه مادر از متدیّنه هاى روزگار بود.
حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره)
ایشان زمانی که میخواستند از عراق و کربلا به ایران هجرت کنند از دار دنیا فقط یک منزل مسکونی در کربلا داشتند و آن را به سیدی تملیک نمودند و بهای آن را یک سال نمازقضا در حرم مطهر امام حسین(ع) به نیابت از مرحوم پدرشان قرار دادند.
آیت الله خوئی(ره)
ایشان نسبت به والدین خویش کمال احترام را داشتند حتی در راه رفتن، وقتی که ایشان برای دیدن طلاب از نجف به قم به مدرسه فیضیه آمدند با وجود مقامی که داشتند جلوی در ایستادند تا پدرشان که یک روحانی ساده بود اول داخل شود.
آیتالله العظمی بروجردی(ره)
در زندگی ایشان نوشتهاند که در سال 1314هـ .ق که ایشان بیست و دومین بهار عمرش را پشت سر میگذاشت، پدرش نامهای به وی نوشت و او را از اصفهان به بروجرد احضار کرد.
آیتالله بروجردی گمان میکرد پدرش میخواهد او را برای ادامه تحصیل، به نجف اشرف، که بزرگترین حوزه علمیه شیعه بود، بفرستد؛ ولی پس از دیدار پدر و بستگان، مشاهده میکند که برخلاف انتظار وی، آنها مقدمات ازدواجش را فراهم کردهاند.
از این موضوع، اندوهگین میشود و چون پدرش علت اندوه و تأثر او را میپرسد، میگوید من با خاطر آسوده و جدیت بسیار، سرگرم دانشآموزی بودم، ولی اکنون بیم آن دارم که تأهل، میان من و مقصودم فاصله اندازد و مرا از تعقیب مقصود و رسیدن به هدفم بازدارد.
پدر میگوید: فرزندم! این را بدان که اگر به دستور پدرت عمل کنی، امید است که خداوند به تو توفیق دهد تا به پیشرفتهای مهمی که در نظر داری، برسی.
این احتمال را هم بده که اگر به این آرزوی پدر ترتیب اثر ندهی؛ با همه جدیتی که در تحصیل داری، به جایی نرسی! گفته پدر در وی اثر میبخشد و تردید او را برطرف میسازد. سرانجام پس از ازدواج، دوباره به اصفهان برمیگردد سالها به تحصیل و تدریس علوم و فنون مختلف اهتمام میورزد.
آیتالله مرعشی نجفی(ره)
زمانی که در نجف بودیم، یک روز مادرم گفتند: «پدرت را صدا بزن تا تشریف بیاورد برای نهار.» حقیر رفتم طبقه فوقانی؛ پدرم در حال مطالعه خوابش برده بود.
ماندم چه کنم، خدایا امر مادرم را اطاعت کنم؟ از طرفی میترسیدم با بیدار کردن ایشان، باعث رنجش خاطر مبارکشان شوم.
خم شدم و لبهایم را کف پاهای پدر گذاشتم و چندین بوسه زدم تا اینکه[پدرم] به خاطر قلقلک پا بیدار شد و دید من هستم. پدرم، سیدمحمود مرعشی، وقتی این علاقه و ادب و احترام را از من دید، فرمود: شهابالدین تو هستی؟! عرض کردم: بله آقا.
دستش را بهسوی آسمان بلند کرد و فرمود: «پسرم، خدا عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد». آیتالله شهاب الدین مرعشی نجفی میفرمود: هرچه دارم از برکت دعای پدرم است.
علامه طباطبایی(ره)
علامه طباطبائی فرمودند:«آقای ادیب ( نام ایشان آقای شیخ محمد علی ارتقائی ملقب به ادیب العلماء است) که از شاگردان برادر من آقا سید محمد حسن بود، چون روح مرحوم قاضی (ره) را حاضر کرده بود و از رفتار من س?ال کرده بود، فرموده بود:
روش او بسیار پسندیده است؛ فقط عیبی که دارد آن است که پدرش از او ناراضی است و می گوید: در ثواب تفسیری که نوشته است مرا سهیم نکرده است!چون این مطلب را برادرم از تبریز به من نوشت، من با خود گفتم: من برای خودم در این تفسیر ثوابی نمی دیدم، تا آنکه آن را هدیه به پدرم کنم.
خداوندا، اگر تو برای این تفسیر ثوابی مقدر فرموده ای، همه آن را به والدین من عنایت کن. و ما همه را به آنها اهداء می کنیم!پس از یکی دو روز کاغذ دیگری از برادرم آمد، و در آن نوشته بود که: چون روح مرحوم قاضی را احضار کرد، مرحوم قاضی فرموده بودند: اینک پدر از سید محمد حسین راضی شده و به واسطه شرکت در ثواب بسیار مسرور است. و از این اهداء ثواب هم هیچ کس خبر نداشت!
شیخ حسین زاهد(ره)
یکی از آشنایان ایشان میگوید: شیخ حسین مادر پیرى داشتند که شیخ مراقبت ایشان را بر عهده داشت. مادر به حدى پیر بود که نمى توانست براى قضاى حاجت به دستشویى برود؛ لذا آقا هنگام قضاى حاجت براى مادر لگنى قرار مى داد .وقتى مادر چند ضربه به لگن مى زد، یعنى وقت برداشتن لگن است .
روزى به در منزل آقا رفتم ، آقا در را باز نکرد؛ خیلى طول کشید تا آقا بیاید. وقتى آقا در را باز کرد، دیدم لباسشان خیس است . از آقا س? ال کردم چرا لباستان خیس است ؟
فرمود: موقعى که مادرم ضربه به لگن زده بود، من متوجه نشدم و کمى دیر رفتم ، همین که نزد مادر رفتم ، از عصبانیت لگدى به لگن زد و لباس من نجس شد .
گفتم : مادرتان چیزى نگفت .
آقا فرمود: چرا، وقتى مادرم دید که لباس مرا نجس کرده است گفت : ننه ، حسین ، نجست کردم ، جواب دادم ، مادر چیزى نگفتید؛ حالا هم چیزى نشده ؛ این همه من شما را در کودکى نجس کردم ، شما چیزى نگفتید؛ حالا هم چیزى نشده و عیبى ندارد.
استاد شهید مطهری(ره)
استاد شهید مرتضی مطهری میفرمود: گهگاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم میاندیشم، احساس میکنم یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگیام شده و همواره لطف و عنایت الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوانی بوده که به والدین خود کردهام؛ بهویژه در دوران بیماری.
علاوه بر توجه عاطفی، تا آنجا که تواناییام اجازه میداد، از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک کردهام. آیتالله خامنهای درباره احترام استاد مطهری به والدینشان میفرماید: پدرشان یک روحانی محترمی بود در فریمان که مرحوم مطهری احترام زیادی برای ایشان قائل بودند و خضوع ایشان در مقابل پدر، زبانزد بود.
وقتی علت را از استاد س?ال میکردیم؛ ایشان میگفتند: اول کسی که مرا به مسائل معنوی و حال عبادت هدایت کرد، پدرم بود و از دوران کودکی و جوانی مرا به قرآن خواندن وادار میکرد.
منابع:
آداب الطلاب، شاکر برخوردار فرید
شرح زندگی آیت الله موسس و فرزند برومندشان، سید صادق حسینی یزدی
پایگاه اخلاق
سایت حسین انصاریان
سایت غدیر
سایت واضح
تهیه و فرآوری: مسلم زمانیان، گروه حوزه عملیه تبیان

توجیه علمی طلوع خور شید از مغرب
حجتالاسلام والمسلمین علی آل کاظمی از نویسندگان و پژوهشگران حوزه علمیه با ار سال مقاله ای به تحریریه خبرگزاری حوزه، با استناد به آیات و روایات و آخرین پژو هشهای ستاره شناسان در خصوص امکان طلوع خورشید از مغرب ، دلایل وقوع این پدیده در آینده را تشریح کر ده است
به گزارش خبر گزاری حوزه متن مقاله این مترجم و نویسنده حوزه به شرح ذیل است
طبق روایات وارده در منابع اهل بیت علیهم السلام و کتب معتبر عامه یکی از علائم قیامت وظهور حضرت مهدی علیه السلام طلوع خورشید ازمغرب است ، که تاقبل از کشفیات جدید درتوجیه این روایات می گفتند : منظور از آن طلوع اسلام از غرب ومسلمان شدن مسیحیان در کشورهای غربی است ، ویا اینکه اخیرا با هجرت امام خمینی به فرانسه وهدایت نهضت اسلامی خود از آنجا وسقوط شاه می گفتند این همان است که درروایات آمده روزی خورشید از غرب طلوع می کند ، که هم اکنون با نهضت امام خمینی از غرب ، اسلام ازغرب طلوع کرد.
اما دراثر کشفیات جدید دانشمندان وستاره شناسان که سالیان متمادی روی سیاره ی مریخ تحقیق داشته اند ، اخیرا صحت وامکان عملی وعینی طلوع خورشید از مغرب به معنای واقعی خود ثابت شده است که ما دراین نوشتار ابتداء به ذکر روایات مربوطه در زمینه طلوع خورشید از مغرب ، وروایات رد شمس برای امام علی علیه السلام از منابع فریقین می پردازیم ، وسپس این کشف علمی جدید را برای خوانندگان عزیز نقل می کنیم .
تفاسیر شیعه درباره طلوع خورشید ازمغرب :
1-عن زراره وحمران ومحمدبن مسلم عن ابی جعفر وابی عبدالله علیهما السلام فی قوله تعالی : ( ... یوم یاتی بعض آیات ربک لاینفع نفسا ایمانها ... – انعام : 158) قال : طلوع الشمس من مغربها وخروج الدجال والدخان ...) .
(تفسیر عیاشی ج 2ص128، المیزان ج7 ص404 ، البرهان فی تفسیر القرآن ج2ص502ح3741 ، کنز الدقایق ج 4 ص 491)
ترجمه: (زراره وحمران ومحمد بن مسلم ازامام باقر وامام صادق علیهما السلام روایت کرده اند که درتفسیر قول خداوند (یوم یاتی بعض آیات ربک ...) فرمودند: منظور طلوع خورشید از مغرب وخروج دابه ودخان است ) .
2-عن حفص بن غیاث عن جعفربن محمد علیهماالسلام قال سال رجل ابی علیه السلام عن حروب امیر المومنین علیه السلام وکان السائل من محبینا ، قال: فقال : ابوجعفر علیه السلام ان الله بعث محمدا صلی الله علیه وآله بخمسه اسیاف ثلاثه منها شاهره لاتغمد الی ان تضع الحرب اوزارها حتی تطلع الشمس من مغربها ، فاذا طلعت الشمس من مغربها آمن الناس کلهم فی ذالک الیوم ، فیومئذ (لاینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل ، اوکسبت فی ایمانها خیرا – انعام :158) .
( تفسیرعیاشی ج1ص385ح129، البرهان فی تفسیر القرآن ج2ص502ح3742) .
ترجمه : (از حفص بن غیاث روایت شده که امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند : مردی از پدرم درباره جنگهای امیر المومنین علیه السلام پرسید ؟ وسائل از دوستداران ما بود ، امام باقر علیه السلا فرمودند: خداوند محمد صلی الله علیه وآله را با پنج شمشیر فرستاد که سه مورد آن ازغلاف خود بیرون آمده وبهغلاف نخواهد رفت تا آنگاه که جنگ به نتیجه اش برسد ، وجنگ به نتیجه نمی رسد مگر آنگاه که خورشید ازمغرب خود طلوع کند ، پس هرگاه خورشید از مغرب طلوع کرد، مردم همگی دراین روز ایمان می آورند ، اما آنروز ( برای هیچ کس ایمان آوردنش فایده ندارد ، درصورتی که پیش از آن ایمان نیاورده باشد ، یا ازایمانش خیری ندیده باشد) .
3-عن ابن مسکان عن ابی جعفر علیه السلام فی قوله تعالی : ( یوم یاتی بعض آیات ربک ...) قال : اذا طلعت الشمس من مغربها ، فکل من آمن فی ذلک الیوم لا تنفعه ایمانه ).
( المیزان ج7ص203، تفسیر قمی: ج1ص222).
( ابن مسکان از امام باقر علیه السلام درتفسیر قول خداوند : ( یوم یاتی بعض آیات ربک ...) فرمودند : هنگامی که خورشید از مغرب خود طلوع کند، هرکس دراین روز ایمان بیاورد ایمانش برای او سودی ندارد ).
از تفاسیرعامه :
1-( عن ابوسعید الخدری عن النبی صلی الله علیه وآله فی قوله : (یوم یاتی بعض آیات ربک ...) قال طلوع الشمس من مغربها )
ترجمه: ابوسعید خدری از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله روایت کرده است که درتفسیر قول خداوند ( یوم یاتی ...) فرمودند: منظور طلوع خورشید است از مغربش ).
2-(عن ابوهریره قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله : لاتقوم الساعه حتی تطلع الشمس من مغربها ، فاذا طلعت ورآها الناس آمنوا اجمعون ، فذلک حین ( لاینفع نفس ایمانها ...) ثم قرا الایه).
( تفسیرالدرالمنثور للسیوطی ج3ص57)
ترجمه : ( ازابوهریره روایت شده گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: ساعت قیامت برپا نخواهد شد تا آنگاه که خورشید از مغرب خود طلوع کند ، وچون خورشید ازمغرب طلوع کرد ومردم آن را دید ند همگی ایمان می آورند ، امااین هنگام (برای هیچ کس ایمان آورد نش فایده نخواهد داشت ... سپس حضرت آیه را خواندند ) .
3-( واخرج عبدبن حمید بن ابی هریره قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله : العظائم سبع مضت واحده وهی الطوفان ، وبقیت فیکم ست طلوع الشمس من مغربها ، والدخان ، ودابه الارض ، و یاجوج وما جوج والصور) .
(الدرالمنثور للسیوطی ج3ص59)
ترجمه : عبد بن حمید بن ابی هریره روایت کرده گفت : رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: نشانه های بزرگ هفت چیز است : یکی از آنها طوفان نوح بود ، ودرمیان شما شش نشانه ی بزرگ دیگر باقی مانده است : طلوع خورشید ازمغربش ، ودود ، ودابه الارض ، ویاجوج وماجوج ، وصور اسرافیل ).
4- ( واخرج البخاری فی تاریخه ، وابوالشیخ فی العظمه ، وابن عساکر عن کعب قال اذا ارادالله ان تطلع الشمس من مغربها ادارها بالقطب فجعل مشرقها مغربها ومغربها مشرقها ) .
( الدرالمنثور ج3ص61)
ترجمه : ( بخاری درتاریخ خود وابوالشیخ درالعظمه وابن العساکر از کعب روایت کرده است که گفت: هرگاه خداوند اراده فرماید که خورشید ازمغربش طلوع کند ، آن را بر محور قطبش به گردش در آورده ، ومشرق آنرا مغرب ، ومغرب آنرا مشرق کند ) .
5-(واخرج ابن شعبه عن ابی اسامه قال ان صبح یوم القیامه یطول کطول ثلاث لیالی ، فیقوم اللذ ین یخشون ربهم فیصلون حتی اذا فرغوا من صلواتهم اصبحوا ینظرون الی الشمس من مطلعها ، فاذا هی قد طلعت من مغربها والله اعلم ).( الدرالمنثور ج3ص63).
ترجمه : ( ابن شعبه از ابی اسامه روایت کرده است که گفت صبح قیامت طولانی شود به اندازه طول سه شب ، آنان که از خدا می ترسند بپا می خیزند ونماز می خوانند ، چون ازنماز فارغ شدند به سوی محل طلوع خورشید نظاره می کنند ، ناگهان می بینند که خورشید از مغربش طلوع کرد . خدا بهتر می داند ) .
ونیز درصحیح بخاری هم آمده است ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل می کند که فرمودند: قیامت برپا نمی شود تا این که خورشید از مغرب طلوع کند ).
( صحیح بخاری ج5ص 238ح6141)
اظهارات شیخ مفید درمورداین حادثه :
( شیخ مفید درباره چگونگی این اتفاق می نویسد: خورشید هنگام ظهور در آسمان راکد می شود وساعتی چند تا به هنگام عصر پیدا نباشد ، آنگاه از مغرب آشکار گردد).
(ارشاد شیخ مفید ج2ص368)
همانطور که درنقل اظهارات دانشمندان ستاره شناس خواهد آمد می بینیم که اظهارات شیخ مفید درزمینه ی رکود خورشید وطلوع دوباره ی آن ازمغرب با اظهارات آنان مطابقت دارد !
نظررشید رضا صا حب تفسیرالمنار :
( رشید رضا در رد حدیث ابوذر درباره سجود خورشید واین که به خورشید گفته می شود این بار از مغرب طلوع کن می گوید متن این حدیث یکی از متن های پر از اشکال است ...) .
(منبع سایت مدرسه علوم دینی اهل سنت ...)
اما تحقیقات دانشمندان ستاره شناس :
کشفی که جهانیان را ما ت ومبهوت ساخت !
( بیش از یک قرن است که سیاره مریخ مورد توجه دانشمندان وستاره شناسان قرار داشته است ، تا این که نظریاتی مطرح شد که احتمال می داد در مریخ حیات وجود داشته باشد زیرا که این سیاره از لحاظ فاصله از خورشید در رده دوم بعد از زمین قرار می گیرد ، و این بدین معنا ست که گرمائی که از خورشید به آن می رسد به احتمال وجود نوعی حیات دراین سیاره کمک می کند ...
و در سه سال اخیر این توجه چند برابرهم شد، زیرا آنان براساس محاسبات نجومی دریافته بودند که این سیاره در اواخر سال 2003پس از هزاران سال در نزدیک ترین فاصله خود از زمین قرار می گیرد ، رصد خانه های سراسر دنیا تلسکوپهای خود را به سوی مریخ تنظیم کردند تا بتوانند حرکات آنرا دنبال کنند ومنتظر نزدیک شدنش به زمین باشند ودراین فرصت بتوانند عکس های واضح تری از آن بگیرند ...
عجیب ترین چیزی که دانشمندان در هنگام رصد این سیاره با آن برخورد کردند این بود که سرعت مریخ پیرامون محورش درجهت مشرق درماه ژولای سال گذشته به کندی گرائید ، ودرروز چهار شنبه برابر 30ژولای گردش مریخ در جهت مشرق متوقف شد ، ودرماه های اوت وسپتامبرگردش مریخ بطور معکوس یعنی درجهت مغرب تغییر کردوتاروز 29سپتامبرگردش مریخ درجهت معکوس ادامه داشت ، واینک متن انگلیسی مطالب فوق که درسایت (http://www.space.com ) آمده است وسپس ترجمه آن از نظرتان می گذرد:
For the past few weeks, Mars has appeared to slow in its eastward trajectory, almost see For the past few weeks, Mars has appeared to slow in its eastward trajectory, Almost seeming to waver, as if it had become uncertain. On Wednesday, July 30, that steady eastward course will come to a stop. Then, for the next two months, the planet will move backward against the star background-toward the west. On Sept 29 it will pause again before resuming its normal eastward direction. All the planets exhibit retrograde motion at one time or another. Ancient astronomers were unable to come up with a satisfactory explanation for it.,
http://www.space.com منبع :
ترجمه متن فوق :
(درطول چند هفته گذشته چنین بنظر می رسد که گردش سیاره مریخ درجهت مشرق به کندی می گراید ، تقریبا این طور بنظر می رسد که مریخ متردداست آیا در جهت غرب یعنی درخلاف جهت خود گردش خواهد کرد، درروز 29سپتامبر حرکتش یکبار دیگر متوقف خواهد شد تا بار دیگر حرکت عادی خودرا به سمت شرق از سر گیرد ، همه سیارات دیگر روزی گردش قهقرائی را از خود نشان خواهند داد ، ستاره شناسان باستان ازارائه توضیح قابل قبولی برای این پدیده عاجزبودند) .
اما حدیث رد شمس از کرامات پیامبران واوصیاء آنان
این کشفیه مسئله رد شمس وامکان عملی وعلمی آن را هم حل کرد ، وپاسخی دندان شکن به مخالفان اهل بیت علیهم السلام داد ، که ردشمس برای امام علی علیه السلام را از خرافات واختراعات شیعیان می شمردند ، زیرا همان طورکه برای سیاره ی مریخ دیده شد ، به صورت دوره ای برای هریک از سیارات منظومه ی شمسی از جمله زمین این اتفاق ممکن ، بلکه اجتناب ناپذیراست ، وبرای یک دوره ی زمانی هم برای کره محل سکونت ما زمین این اتفاق می افتد ، وروزی زمین هم مانند مریخ از حرکت باز ایستاده ، به صورت معکوس حرکتی را آغاز خواهد کرد و درآ ن زمان است که خورشید از مغرب زمین طلوع خواهد کرد . که درحقیقت با گردش معکوس زمین است که درتصور ما خورشید از مغرب طلوع می کند ، وگرنه خورشید درمدار خود ثابت است .
اعجاز انبیاء واوصیاء الهی
اما طلوع خورشید ازمغرب خارج ازاین اتفاق دوره ای ، وبا اراده خا لق آن وبا اعجاز پیامبر ویا وصی او که خلیفه ونماینده خدا درزمینند اتفاق افتاده است ، همان طور که برای حضرت یوشع وداود وسلیمان اتفاق افتاد ، وبرای امام علی علیه السلام درزمان پیامبر وپس از پیامبر صلی الله علیه وآله اتفاق افتاده است .
که محدثین خاصه وعامه روایت آن را به تواتر نقل کرده ، بلکه درمورد آن کتاب ها به نگارش درآورده اند ، وبرای متدینین ادیان الهی که برای پیامبران واوصیا ئشان اعتقاد به معجزات وکرامات دارند این امرهیچ نوع استبعادی نداشته ، قا بل قبول است ، ومسلمانان که درکتاب آسمانی شان قرآن داستان رد شمس برای حضرت سلیمان ، وشق القمر برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ، وطلوع خورشید درتفاسیر معتبر ذکر شده است این امر هیچ جای تعجب نیست .
رد شمس برای حضرت سلیمان نبی
در تفاسیر وکتب حدیثی شیعه از امام صادق علیه السلام ذیل آیه شریفه 31 تا 33 از سوره ی (ص) روایت شده است :
(روی عن الصادق علیه السلام انه قال : ان سلیمان بن داود عرض علیه ذات یوم با لعشی الخیل فاشتغل بالنظر الیها حتی توارت الشمس بالحجاب ، فقال للملائکة : ردوا الشمس علی حتی اصلی فی وقتها ، فردوها ، فقام فمسح ساقیه وعنقه ، وامراصحابه الذین فاتتهم الصلواة معه بمثل ذالک ، وکان ذلک وضوئهم للصلواة ، ثم قام فصلی ، فلما فرغ غابت الشمس وطلعت النجوم).
(من لایحضره الفقیه ج1ص129ح607)
ترجمه : ( از امام صادق علیه السلام روایت شده که روزی عصرگاهان اسبان جنگی را برایش نمایش دادند وسرگرم نظاره برآنان شد تا هنگامی که خورشید درپس افق درحجاب شد ، به فرشتگان (موکل خورشید) فرمود خورشید را برای من برگردانید تا نمازم را دروقتش بخوانم ، فرشتگان خورشید را برایش باز گرداندند ، بپا خاست دوساق پا وگردنش را شستشوکرد ، وبه یارانش که همراه او نمازشان قضا شده بود دستور داد که مانند اوعمل کنند ، واین عمل وضوی آنان برای نماز بود ، سپس برخاست ونماز گذارد ، چون از نماز فراغت یافت خورشید غروب کرد وستارگان شب طلوع کردند ).
درسوره (ص) آیه 33 خداوند می فرما ید :
(اذعرض علیه بالعشی الصافنات الجیاد . فقال انی احببت حب الخیرعن ذکر ربی حتی توارت بالحجاب . ردوها علی فطفق مسحا بالسوق والاعناق ) .
ترجمه :(هنگامی که عصرگاهان برای سلیمان اسب های جنگی به نمایش گذاشته شد ند . گفت : من به خاطر دوست داشتن این اسبان خوب از یاد پروردگارم غافل شدم تا خورشید غروب کرد . آن را برایم برگردانید ، پس (وضوء گرفت ) وبرساق پاها وگردن خود مسح کشید) .
دراین آیه از قرآن باصراحت به بازگشت خورشید برای حضرت سلیمان تصریح شده است ، ومفسرین خاصه وعامه ذیل این آیه از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وائمه معصومین علیهم السلام روایات بسیاری نقل کرده ، به باز گشت خورشید برای حضرت یوشع بن نون ودیگران اشاره دارند .
ضمنا درتفاسیراهل بیت علیهم السلام همانطور که دربیان امام صادق علیه السلام دیدیم (مسحا با لسوق) وضوء برای نماز تفسیر شده ، اما درتفاسیرعامه ( مانند الدرالمنثورسیوطی ) آن را بمعنی زدن ساق پا وگردن اسبان با شمشیر دانسته اند ، که این عمل از پیامبر خدا درمورد اسبان بی گنا ه ستمی نارواست ، بخصوص که این اسبان ازسپاه پیامبر بوده برای جهاد بادشمن تربیت ونگهداری می شده اند .
رد شمس برای امام علی علیه السلام
حدیث رد شمس برای امام علی علیه السلام از طرق خاصه وعامه بتواتر نقل شده ، که جزء حوادث سال هفتم وبدنبال جنگ خیبر اتفاق افتاده است ، وبجز چند عالم متعصب از عامه مانند ابن حزم وابن جوزی وابن تیمیه وابن کثیر که به تعبیر علامه امینی اینان حاملان روح خبیث اموی هستند ، بقیه دراین باره تردیدی نداشته ، تاجائی که دراین زمینه کتاب نوشته وآن را از اتفاقات مسلم واز کرامات حضرت رسول وعلی علیهما الصلوات والسلام بر شمرده اند ، که به ذکر یک نمونه ازآن پرداخته ، خوانندگان عزیز را بمنظور اطلاعات بیشتر به کتاب شریف الغدیر ج3ص 126 به بعد ارجاع می دهیم .
( عن اسماء بنت عمیس ان رسول الله صلی الله علیه وآله صلی الظهر بالصهباء من ارض خیبر ثم ارسل علیا فی حاجة فجاء وقد صلی رسول الله العصر فوضع راسه فی حجر علی ولم یحرکه حتی غابت الشمس ، فقال رسول الله صلی الله علیه وآله الهم ان عبدک علیا احتبس نفسه علی نبیه فرد علیه شرقها ، قالت اسماء فطلعت الشمس حتی رفعت علی الجبال فقام علی فتوضا وصلی العصر ثم غابت الشمس ) .
( الغدیرج 3 ص 140 ، احقاق الحق ج 5 ص 522 ، واز منابع عامه مشکل الاثار طحاوی ج 2ص8ط حیدر آباد دکن)
ترجمه : ( ازاسماء بنت عمیس روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وآله نماز ظهر را درصهباء از اراضی خیبر خواند ، سپس علی را به دنبال کاری فرستاد ، وقتی علی برگشت که حضرت نماز عصر را خوانده بودند ، حضرت سرش را در دامان علی گذاشت وسر خودرا تکان نداد تا این که خورشید غروب کرد ، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود : خداوندا علی برای پیامرش خویشتن داری کرد خورشید را برایش بطرف مشرقش باز گردان ، اسماء می گوید : خورشید طلوع کرد تا از کوه ها بالا رفت ، علی ع برخاسته وضوء گرفت و نماز عصر را خواند سپس خورشید غروب کرد ) .
که درروایات دیگر آمده است پیامبر درحال تلقی وحی بوده ، وعلی علیه السلام هم با اشاره نمازش را خوانده است ،اما برای این که حضرت علی نمازش را کامل بخواند از خدا خواست که خورشید را برای او برگرداند .
علامه امینی 43 مورد از روات ومولفین حدیث رد شمس برای امام علی علیه السلام را ذکرمیکنند.
<< علی آل کاظمی >>
http://alekazemi.ir/content/view/184/45/ (پایگاه اطلاع رسانی علی آل کاظمی)

گروه فرهنگی جهان نیوز ـ افراط و تفریط همواره قرین هر اندیشه و تفکری بوده است و هیچ دین و مذهبی نمیتواند ادعا نماید که پیروانش از افراط و تفریط به دور بوده و دچار آن نشدهاند. البته شناخت حدود افراط و تفریط تنها برای کسانی حاصل میشود که با مراجعه به منابع اصیل دینی آگاهی کاملی از آموزهها و دستورات دینی به دست آوردهاند، ورنه عنوانِ «تفریط در دین» همواره از عناوینی بوده که افراطگرایان با استفاده آن عدم همراهی دیگران با اندیشههای خویش را توجیه نمودهاند، همچنان که تفریط گران نیز معمولاً با چماق افراطگرایی اعتدالگرایان را مورد نوازش قرار میدهند.
چیزی که بدیهی است مذهب تشیع نیز در آموزههای خویش با افراطها و تفریطهای فراوانی روبرو بوده است که عالمان آگاه و روشنفکر با مراجعه به منابع اصیل دینی باید به تبیین مرزها و حدود آنها بپردازند. اما هدف از این نوشتار بررسی آموزههای دینی، و بیان افراطها و تفریطهای صورت گرفته پیرامون آنها نیست، بلکه معرفی جریانی نوپدید است که با بهرهگیری از افراط گراییهای سابق، و تفسیر و توجیه آنها و همچنین افزودن مطالبی جدید اهداف خاصی را در جهان اسلام دنبال میکنند.
به دیگر سخن در طول تاریخ تشیع همواره افراد گوناگونی در بعضی از اندیشههای مذهبی دچار افراط شدهاند امّا هیچگاه این افراطگرایی در خدمت جریانی خاص نبوده و به هدف تبلیغ و ترویج جریانها و گروهها مورداستفاده قرار نمیگرفته است، این در حالی است که جریانی که از آن سخن میگوییم با بهرهگیری از افراطگراییهای مذهبی میکوشد تا: اولاً، چهرهای متفاوت و زشت از تشیع در منظر مسلمانان و جهانیان ارائه نماید و سدی در مقابل نفوذ تفکر انقلاب اسلامی ایران به وجود آورد. ثانیاً، از درون به مقابله و ایستادگی در برابر تشیع اصیل و انقلابی پرداخته و با مبارزه درون مذهبی، ضمن متزلزل ساختن جاذبههای تشیع آنها را به دافعه تبدیل نماید. در ادامه این نوشتار نگاهی خواهیم داشت به بعضی از گزارههایی که این جریان از آنها به عنوان سرمایهی اصلی در راه تبلیغ و ترویج خویش بهره میبرد.

بازدید آقای سیدصادق شیرازی، مرجع خودخوانده جریان افراطی شیعی در محل قمه زنی در ایام محرم
1. سوق دادن تمام مباحث اعتقادی و دینی در مواجهه با اهلسنت: این جریان با سوءاستفاده از تعصبات مذهبی مردم، تمامی مطالب دینی را به سمت مخاصمه و مواجهه با اهل سنت سوق میدهند و تنها از دریچهی تنگ اختلافات شیعه و سنی به تمام مسائل دینی نگاه میکنند؛ با این رویکرد است که مبلغین این جریان تنها به بیان مسائلی میپردازند که شیعه و سنی در آن اختلاف داشته و آنها میتوانند با دامن زدن به این مباحث به تشدید دشمنیهای دینی و مذهبی بپردازند. از این جهت بسیاری از آموزههای مهم دینی، همچون توحید و نبوت، توسط این جریان مورد غفلت واقع شده و پیروان این جریان، به این اصول عقاید اسلامی نیز تنها از نگاه اختلاف مذهبی شیعه و سنی نگریسته و لذا پاسخی مناسب و منطقی در برابر شبهات دیگران ارائه نمیکنند. افزون بر این، اگرچه این جریان بر بحث ولایت ائمه اطهار-علیهم السلام- تأکید ویژهای دارند، اما معمولاً به طرح مباحث حاشیهای پیرامون ولایت پرداخته و در مواجهه با اهلسنت مطالبی را مطرح میکنند که اعتقاد به آنها نقشی در اثبات موضوع ولایت ندارد، بلکه میتواند عامهی مسلمانان را از خط ولایت دور ساخته و درگیر مجادلهها و مخاصمههای بیحاصل مذهبی نماید.
2. اصل کردن فروع و فرع ساختن اصول: همانگونه که بیان شد هنر این جریان پرداختن به حواشی و مهمل ساختن مطالب اصلی است. آنگونه که این جریان در مباحث دینی، مطالب مهم و اصلی را به حاشیه میراند و مطالبی را برجسته نموده و اصل نشان میدهد که میتوانند به وسیلهی آنها پیروانشان را به مخاصمه با مخالفانشان فرا خوانند. نمونه آنکه پیرامون وقایع حادثه عاشورا بعضی از مسائل فرعی تاریخی را برجسته ساخته و به منزلهی اصول خدشهناپذیر مذهبی از آنها یاد میکنند، آنگونه که اگر درباره این موارد بعضی از دانشمندان فرهیخته شیعه اظهارنظرهای تاریخی و علمی داشته باشند، به لعن و دشنامگویی نسبت به آنها پرداخته و این سخنان را دلیل انحراف از نهضت امام حسین علیهالسلام میدانند. راست اینکه فروع جزئی تاریخی همچون عروسی حضرت قاسم علیهالسلام و یا وجود فرزندی به نام حضرت رقیه برای امام حسین علیهاسلام از مطالبی نیستند که علمای فرهیخته تشیع همچون شهید مطهری به خاطر اظهارنظر علمی پیرامون آنها مورد لعن و دشنام واقع شوند و گفتههای آنها مخالفت با امام حسین علیهالسلام تفسیر شود. البته این رویه منحصر به وقایع حادثه عاشورا نیست و از سوی این جریان در تمام مقولات دینی و مذهبی دنبال میشود.
3. دامن زدن به تعصبات کور مذهبی و ترویج انحصارگرایی در اندیشه دینی: اگرچه این جریان رسالت خویش را در مقابله و دشمنی با جریان وهابیت میبیند و حتی با این عنوان دشمنی و مخاصمهی خویش با اهل سنت را توجیه میکند، اما در رفتار و عمل، همسو و همجهت با وهابیت حرکت نموده و از این جهت، انطباق کلی میان آنها وجود دارد. توضیح بیشتر اینکه جریان وهابیت افزون بر انحراف فکری و برداشتهای ناصواب از شریعت اسلام و آموزههای دینی، در انحراف شدید رفتاری به سر برده و با مطلقگرایی و انحصارگرایی شدید دینی کوچکترین مخالفت با اندیشههای خویش را عامل خروج از مسیر شریعت و کفر دیگران میداند. از همین رو وهابیت نه تنها به تکفیر شیعه و دشمنی با آن میپردازند، بلکه دیگر مسلمانان را نیز منحرف دانسته و ابایی در تکفیر آنها نیز ندارند. جریان افراطگرای شیعه نیز همچون وهابیت کم ترین زاویه با اندیشههای خویش را برنتافته و با معرفی افکار و حتی عادات التقاطی خویش به عنوان یک معیار برای پذیرش شریعت، تکفیر و تفسیق مسلمانان و حتی دیگر شیعیان را در دستور کار قرار داده است.
4. فرقه سازی در درون تشیع و مصادرهی عنوان تشیع: بعد از به وجود آمدن فرقههایی همچون بهاییت از درون تشیع، که خود را دین و مذهبی نو معرفی نموده و عملاً از مذهب تشیع جدا شدند، توطئهای جدید در دستور کار دشمنان اسلام قرار گرفت و آن اینکه افرادی در لباس عالمان دینی به ترویج افراطگرایی مذهبی در شیعه پرداخته و با مصادرهی نام تشیع برای تفکر خویش، دیگر شیعیان را فرقههایی منحرف و جداشده از تشیع معرفی کنند. چنانکه در چند سال اخیر شاهد آن بودهایم که مزدورانی در خارج با استفاده از ابزارهای فراوان رسانهای، ضمن ترویج افراطگرایی در تشیع، شیعیان مخالف خویش را باعناوینی همچون بتریه، دجالیه، بکریه، عمریه و... مورد خطاب قرار داده و از دایره تشیع خارج میدانند.
5. ترویج روحیه اخباری گری: اخباریون گروهی از شیعیان بودند که در به دست آوردن احکام فقهی تنها به روایات و احادیث اکتفا مینمودند و منکر اجتهاد و کاربرد قواعد اصول فقه در استنباط شرعی بودند. از نگاه اخباریها ظواهر قرآن، حجت نبوده و کسی جز ائمه طاهرین- علیهمالسلام- قادر به فهم و تفسیر قرآن نیست. افزون بر این، آنها معتقدند عقل حق دخالت در احکام شرع را ندارد و اساساً شرع آمده است تا باب عقل را مسدود کند. اصطلاح اخباریون معمولاً در مقابل اصولیون به کار میرود که آنها معتقدند که در استنباط احکام شرعى اسلام به استناد ادله تفصیلى از قرآن، سنت، عقل و اجماع میتوان عمل کرد. همچنین اصولیون از علم اصول فقه و قواعد عقلی آن در استنباط احکام از روایات و به دست آوردن احکام شرعی بهره میبرند. با این توضیح مشخص شد که از اصطلاح اخباریگری بیشتر در قلمرو فقه و احکام عملی یاد میشده است و اگر کسانی از مرگ رسمی اخباریگری در میان شیعه در قرون پیشین گزارش میدهند، مقصود اخباریگری در حیطهی فقه است. با این همه، روحیهی اخباریگری همچنان زنده است و کسانی هستند که در وادی فقه خود را مجتهد مینامند ولی عملاً در سایر موضوعات اخباریگری را طریقهی خویش قرار دادهاند. به دیگر سخن این عده جمود، تحجر و بسته ذهنی را در مسائل عقیدتی و کلامی حکمفرما نموده و دخالت عقل را در عرصهی دین ممنوع ساختهاند. همچنین این عده همانند اخباریون بدون بررسی سندی روایات، به روایات استناد نموده و ملاک صحت روایات نزد ایشان، تطابق روایات با اندیشههای آنها است. متأسفانه جریان افراطگرای شیعه به نحوی گسترده در حال ترویج روحیهی اخباریگری در جامعه شیعه هستند، آنگونه که پرداختن به مسائل عقلی همچون فلسفه را کفر و الحاد دانسته و در این مسیر حتی ابایی از تکفیر مراجع و علمای بزرگ شیعه ندارند؛ چنانچه عارف و مرجع وارستهای همچون آیت الله العظمی بهجت به خاطر آنکه بهرهای از علوم عرفان نظری داشت، توسط این جریان منحرف خوانده شده و- نعوذ بالله- با عنوان ملحد و کافر از او یاد میشود. فراموش نکنیم که رهبر کبیر انقلاب امام خمینی(ره) پیش از این هشدارهای کافی و لازم را در پیام منشور روحانیت برای خواص انقلاب بیان نموده بودند و با بیان این هشدار که «طلاب عزیز لحظه اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایى اند و دشمن رسول اللَّه.» این خاطره را بازگو نمودند که: «در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مى گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى یافت، وضع روحانیت و حوزه ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مى شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه ها را حفظ نمود.»

این فرقه انحرافی، صاحب چندین شبکه ماهواره ای با نام گرانقدر خاندان رسول الله(ص) است که از طریق آن به اختلاف افکنی میان مذاهب اسلامی و توهین به چهره های مشهور این مذاهب می پردازند. برخی از این شبکه از لندن اداره می شوند
6. ارائه چهرهای غیبی و دست نیافتی از شریعت اسلام: این جریان در راستای اهداف دشمنان اسلام، چهرهای سکولار از دین اسلام ارائه نموده و آموزه های دینی اسلام را به گونهای تفسیر و بیان مینمایند که دین اسلام در نگاه مخاطبین آن به عنوان «دین آخرت» شناخته شود. در همین راستا این جریان با بیانِ فسلفه دین مخالف بوده و با بیان تفاسیری غیبی از آموزههای اجتماعی دین اسلام آنها را بیارزش میسازند. مثلاً در نگاه ایشان قیام امام حسین علیهالسلام تنها وظیفهای خاص برای آن حضرت بوده که از ناحیه خداوند به ایشان الهام شده بود، وظیفهی شیعیان نیز در قبال این قیام تنها عزاداری و سوگواری است که آن نیز دستوری غیبی و الهی است، با این نگاه نباید دربارهی فلسفه قیام امام حسین علیهالسلام و یا اهداف عزاداری سخنی گفته شود. همچنین این جریان با ارائه تفسیری غیبی و ورا مادی از قیام حضرت صاحبالزمان هرگونه حرکت به سمت جامعه عدل مهدوی را حرکتی باطل معرفی میکند و انتظار فرج آن حضرت را در اعمالی فردی همچون دعا و نیایش خلاصه مینماید.
7. سیاست زدگی در عین ترویج شعار«جدایی دین از سیاست»: جریان افراط گرای تشیع اگرچه همواره حامی شعار «جدایی دین از سیاست» هستند اما این شعار را تا هنگامی دنبال میکنند که عمل به این شعار برای طاغوتهای زمان و دشمنان اسلام فایدهای داشته باشد، اما در مقابل حکومت اسلامی ملت ایران آنها نیز همسو با جریان استکبار مواضعی سیاسی اتخاذ کرده و با برجسته کردن بعضی از مشکلات اقتصادی و فرهنگی به مبارزه عملی با آن نظام جمهوری اسلامی میپردازند. به دیگر سخن، این شعار آنها خود یک شعار سیاسی است و برای توجیه سلطهی طاغوتها بر مسلمانان به وجود آمده است، زیرا این جریان در مواردی که طبق اصول مذهبی و دینی باید موضعگیری در مقابل طاغوتهای زمان داشته باشند با عنوان «جدایی دین از سیاست» از آن سر باز میزنند، ولی در مقابل جریان انقلابی مردم مسلمان ایران با عنوان عمل به وظیفهی دینی شدیدترین موضعگیریها را دارند.
دراینباره نیز امام خمینی- قدس سره- در پیام منشور روحانیت بهترین بیان را داشتهاند: «در شروع مبارزات اسلامى اگر می خواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب می شنیدى که شاه شیعه است! ... خوندلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه اى زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدین تر بود... ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمی توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسى می دهد و از همه شکننده تر، شعار گمراه کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جان فرسایى بودند که نمی شد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله اش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را براى مقابله با هر تیر زهرآگینى که به طرف اسلام شلیک می شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند... در آن زمان روزى نبود که حادثه اى نباشد، ایادى پنهان و آشکار امریکا و شاه به شایعات و تهمتها متوسل شدند حتى نسبت تارک الصلاة و کمونیست و عامل انگلیس به افرادى که هدایت مبارزه را به عهده داشتند می دادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون می گریست که چگونه امریکا و نوکرش پهلوى می خواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عده اى روحانى مقدس نماى ناآگاه یا بازى خورده و عده اى وابسته که چهره شان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار می نمودند. آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیر المؤمنین- علیه السلام- که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه ها را بیش از این تلخ نکنم. ولى طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدسمآبی و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاستبازان امروز شده اند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمی دادند، پشتیبان کسانى شدند که تا براندازى نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز با هماهنگى چپیها و سلطنتطلبان و تجزیهطلبان کردستان تنها یک نمونه است که می توانیم ابراز کنیم که در آن حادثه ناکام شدند ولى دست برنداشتند و از کودتاى نوژه سر در آوردند، باز خدا رسوایشان ساخت. دسته اى دیگر از روحانی نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می دانستند و سر به آستانه دربار می ساییدند، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهاى بیشعور می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می گویند مسؤولین نظام کمونیست شده اند! تا دیروز مشروبفروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا می دانستند، امروز از اینکه در گوشه اى خلاف شرعى که هرگز خواست مسئولین نیست رخ ی دهد، فریاد «وا اسلاما» سر مى دهند! دیروز «حجتیه اى» ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابیون شده اند! «ولایتى»هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند! راستى اتهام امریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر می شود؟ از آدمهاى لا مذهب یا از مقدس نماهاى متحجر و بی شعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه هاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.»( صحیفه امام، ج21، ص: 282)
این سخنان و درد دلهای امام راحل هنگامی برای ما روشن میشود که در فتنه سال 1388 این جریانهای افراطگرا، بیحرمتیهایی را که به اسلام و مقدسات آن صورت گرفت و از جمله شکسته شدن حرمت روز عاشورا را ندیدند، اما در مقابل، با عنوان دلسوزی برای منافقین و گروههای معاندی همچون بهائیت، ملیگراها و... برخورد جمهوری اسلامی را با آنها محکوم نمودند.

برگزاری مراسمی برای توهین به یکی از چهره های مشهور سایر مذاهب اسلامی، که واکنش مسلمانان سایر کشورهای دنیا را برانگیخت و موجب شد تا رهبر معظم انقلاب فتوای حرام بودن توهین به چهره های تاریخ اسلام را اعلام کنند
8. تخریب جریان فقاهت در شیعه و مرجعیت یافتن کسانی که صلاحیت مرجعیت ندارند: این جریان از یکسو با بیان تهمتهای گوناگون اجتماعی، سیاسی و مذهبی به تخریب جریان اصیل فقاهت و مرجعیت در تشیع میپردازند و از دیگر سوی، با ابزارهای رسانهای فراوان کسانی را به عنوان مرجع معرفی مینماید که بهرهی کافی از فقاهت و اجتهاد نداشته و در راستای منافع دشمنان اسلام قدم برمیدارند. در بیانی دقیقتر باید گفت این جریان درصدد است که محوریت سنجش اعلمیت و فقاهت مراجع را از مجامع علمی حوزه خارج نموده و با واگذاری آن به دست مردم، با ابزارهای رسانهای همچون ماهوارهها شخصیتهای مورد نظر خویش را به عنوان مرجعیت شیعه غالب نماید. در همین راستا شاهد آنیم که مرجعیت در میان این جریانها حالت موروثی به خود گرفته و در یک خاندان خاص تبلیغ میشود، آن گونه مراجع این جریان پیش از وفات، مقدمات به مرجعیت رسیدن یکی از اعضای خانواده خویش را فراهم مینماید، اگرچه فرد مورد نظر از دید فضلای حوزههای علمیه، شروط علمی و اجتماعی لازم را برای عنوان مرجعیت را نداشته باشد.
آنچه گذشت بیان مختصری از برخی ابزارها و سرمایههای جریان افراطگرای شیعه بود که این جریان با استفاده از آنها به تبلیغ خویش و مبارزه با جریان اصیل شیعه میپردازند، هرچه هست مبارزه فرهنگی با این جریان نیاز به شناخت بهتر و بیشتر این ابزارها و راهکارهای مقابله با آنها دارد.
مراسم قمه زنی در بیت شیرازی ها + عکس
به گزارش خبرنگار احزاب باشگاه خبرنگاران، "اسدالله بادامچیان" (متولد1320 در تهران) سیاستمدار ایرانی و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی است؛ وی فوق لیسانس علوم سیاسی و دکترای روابط بینالملل دارد و با علوم حوزوی در حد سطح آشناست.
با توجه سابقه فعالیت سیاسی خود، در نگارش و بیان تاریخ وقایع سیاسی پنجاه سال گذشته فعال است، با احزاب سیاسی قبل از تشکیل حزب جمهوری اسلامی همکاری داشته و از پایه گذاران موتلفه اسلامی است؛ بادامچیان تاکنون بیش از 50 جلد کتاب تالیف کرده که اکثر آنها توسط انتشارات اندیشه ناب به چاپ رسیده و حدود 10 جلد نیز در دست چاپ دارد.
در یک روز بهاری با وی به گفتگو نشستیم، دیدار هم همان دفتر قدیمی حزب بود، چهارچوب اتاق با خاطرههای انقلاب تزئین شده بود؛ بادامچیان خیلی سال است که دستی به قلم دارد، سکوت لطیف اتاقش ذهن را وادار به مطالعه میکرد و احتمالا همین بستر مناسب فرصت نوشتن را هم به وی داده است.
پیش از آغاز گفتگو گلویمان را با چای مخصوصی که خودش میگفت "طعمی بس متفاوت دارد" تر کردیم، و وی با لحن گرمی از ما استقبال کرد.
بخش دوم و پایانی این گفتگو در ذیل آمده است:
باشگاه خبرنگاران: چرا روندی که با حزب جمهوری اسلامی آغاز شد و امام(ره) نیز با آن موافق بود، به یکباره متحول شد؟ به نظر شما مشکلات تحزب در ایران به دلیل گم کردن راهی بود که از حزب جمهوری اسلامی آغاز شده بود یا دلایل دیگری دارد؟
بادامچیان: حزب جمهوری اسلامی یک بحث مقطعی بود که به برکت امام، ولایت و فقاهت و روحانیت تشکیل شد، در سال55 مجاهدین خلق به نفاق انجامید و فداییان خلق به بنبست رسید، پس از پیروزی انقلاب اسلامی تشکلهای زیادی بودند که علت سقوط هر یک از آنان را میبایست فاصله گرفتن از ارزشهای الهی، اسلامی و جدا شدن از خط امام و ولایت فقیه دانست.
*اسفند سال 56 امام (ره)نظر به تشکیل حزب واحد دادند
در اسفند سال 56 امام (ره) نظر دادند تا همه شما در یک حزب جمع شوید؛ در این زمینه بین دوستان بحث شد که امام(ره) میگویند حزب واحد؛ در آن مقطع "مرحوم بهشتی و مطهری" بحث کردند که انقلاب ما احتمال دارد به پیروزی برسد و برای پس از پیروزی تشکیلاتی لازم است تا بعد از پیروزی را اداره کند چرا که تشکیلات قبل از پیروزی انقلاب تشکیلات مبارزاتی بود و نمیتوانست کشور را اداره کند بنابراین باید یک حزب جدید شکل میگرفت.
مباحث مربوط به تشکیل حزب صورت گرفت، از خرداد 57 بخش موتلفه آن آماده بود، جلسه ما در منزل مرحوم حاج ابولقاسم جیرسرایی روبه روی بیمارستان بازرگانان تشکیل شد و هفت نفر از سمت ما برای شورای مرکزی حزب از جمله "شهید عراقی، شهید اسلامی، شهید درخشان، مرحوم عسگراولادی، مرحوم حاج سعید امانی و بنده و توکلی بینا" انتخاب شدند؛ از روحانیت هم قرار شد 14 نفر را انتخاب کنند البته از گروههای دیگر هم تصمیم داشتند اما به دلیل اختلاف و پراکندگی آنها انتخاب نشدند، قرار شد "آیتالله طاهری خرمآبادی" جزئیات را برای امام (ره)در نجف بگوید، اما نتوانست، چراکه امام(ره) به نوفل لوشاتو رفت و نتوانست بحث را برای ایشان مطرح کند، سپس عراقی فرستاده شد، امام(ره) فرمودند اینجا باشید من نیاز به محافظت دارم که عراقی نیز نزد امام(ره) ماند، بار دیگر آیتالله بهشتی رفت و با امام(ره) صحبت کرد و مسائل را باز کرد و امام(ره) این گونه نظر دادند که دربارهاش فکر میکنم.
آقای بهشتی مجبور بودند به خاطر محوریتشان در مبارزه به ایران برگردند، سپس "مرحوم عسگر اولادی" رفتند، وقتی که به آنجا رفتند بحث را جدیتر مطرح کردند امام(ره) نیز فرمودند: " الان نمیشود به حزب بپردازید، شما را از کارهای روزمره انقلاب باز میدارد بهتر است شما اینجا بمانید با هم به ایران میرویم و آن جا فکری برای حزب میکنیم."
*امام(ره) پس از پیروزی انقلاب از آقایان بهشتی و هاشمی پرسیدند آن حزبی که میگفتید چه شد؟
انقلاب که پیروز شد امام چندبار از آقایان بهشتی و هاشمی پرسیدند آن حزبی که میگفتید چه شد؟ مجبور شدند مرحوم باهنر را فرستادند در منزل شهید اسلامی و 48 ساعت در خانه او ماندند تا مرامنامه و اساسنامه و آیین نامه بنویسند؛ در 29 بهمن 57 حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد اسم آن از میان دهها اسم در جمعی متشکل از شهید "باهنر، "مقام معظم رهبری" و چند نفر دیگر انتخاب شد، زمانی که حزب تشکیل شد احساس نمیکردیم انطور مورد استقبال قرار گیرد، میلیونها نفراز مردم آمدند و احساس کردیم که واقعا لازم بود برای شورای مرکزی جدید سی نفر در نظر گرفته شد که سعی کردیم افرادی موثر باشند و به امام(ره) اعتقاد داشته باشند و مقابل امام(ره) نایستند.
نظر مرحوم بهشتی این بود که اگر این مجموعه را شکل دهیم با هم هماهنگ میشویم و اختلافات و درگیریها کنار گذاشته میشود پنج نفر هم تحت نظر امام(ره) بودند اگر این کار را نمیکردند هر کس به دنبال حزبی میرفت و دعوا و جنگ احزاب همانند آن چه در لبنان و افغانستان در میگرفت به وجود می آمد، لذا حزب جمهوری اسلامی حزبی متناسب با مقطع انقلاب اسلامی در پیروزی و پس از آن بود.
*امام(ره) پیام دادند و گفتند من از حزب به شما دونفر (آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی) بیم دارم
حزب به کشور خیلی خدمت کرد دستگاهها که مرتب شدند، مجلس، دولت و....نقش حزب کم رنگ شد و در آن اختلاف نظرها و جناح بندیهایی پدید آمد که امام(ره) پیام دادند من از حزب به شما دو نفر (آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی) بیم دارم در آن جا بحثی شد و من با هاشمی و آیتالله خامنهای صحبت کردم و گفتم که امام از چه چیزی و یا چه کسی بیم دارند؟ اگر از اصل تحزب باشد که امام با آن مشکل ندارند، برای شما دو نفر که دبیرکل و مسئول هستید، که امام(ره) میگوید نگران شماست؛ بیم از شورای مرکزی و بدنه است که امام(ره) مردم را بدنه میدانند از چه کسی نگران است؟ از روحانیت همانند "آیتالله موحدی کرمانی"، "آیتالله دری" بیم دارند که این هم نبود چرا که امام(ره) آنها را شاگردان خویش میدانست؛ پرسیدم آیا از موتلفه است؟ آقایان گفتند نه امام(ره) موتلفه را قبول دارند چرا که تابع امام(ره) است معلوم شد از تیم "موسوی" و یکی دو تیم دیگری که آن جا بودند و سلیقههای خودشان را بر نظر امام(ره) ترجیح میدادند، بیم دارند.
باشگاه خبرنگاران: تیم موسوی چه کرده بودند که امام(ره) از آن بیم داشتند؟
بادامچیان: اختلاف داخلی آن روزگار؛ آقا میفرمودند در شورای مرکزی تصمیمی که میگیریم سری است، امانت است و کسی نباید جایی بگوید؛ اما بلافاصله دو ساعت پس از جلسه شورای مرکزی از اصفهان آقای اسفندیاری با من تماس میگرفت و میگفت آقای بادامچیان امشب در شورای مرکزی چنین موضوعی بود؟ و من میگفتم: این امانت است و جایز نیست آن را بگویم و او میگفت من حرفی ندارم اما اینجا از طرف کسی که با باند 3 اصفهان مرتبط بوده نقل شده و این را گفته است اگر این غلط است دنبالش نکنیم؛ "میرحسین موسوی" پس از جلسه شورای مرکزی جلسه دیگری میگذاشتند و برای تیم خودشان تصمیمات دیگری میگرفتند؛ البته تیم دیگری هم بود که رئیس آن فوت کرده و من نمیخواهم اسمی از آن ببرم.
امام(ره) اختلافات درونی را احساس کرد این مجموعه به غیر از روحانیت و موتلفه (آیتالله موسویاردبیلی که رفت، بهشتی و باهنر هم شهید شدند) تابع مجموعه نیستند و حرف اینها را گوش نمیدهند؛ آنها هم که حرف امام(ره) را نمیزدند، حرف امام(ره) را هم گوش نمیکردند بنابراین حزب شد ابزار آنان و بحث انحلال مطرح شد که امام(ره) با آن مخالفت کرد در یک گروه بحث این بود که "آیتالله خامنهای و هاشمی" از حزب بیرون روند امام(ره) گفتند: این به معنای انحلال است و الان به مصلحت نیست؛ سپس بحث تعطیلی و به اصطلاح آقای هاشمی رفتن حزب به شمعک بود که آن هم انجام نشد.
باشگاه خبرنگاران: مشکل ما در عرصه تحزب به همین دلیل است که احزاب از هم تفکیک شدند و مسیر حزب جمهوری اسلامی را گم کردند.
بادامچیان: بله همین است، در نظام جمهوری ولایی اسلامی میتواند صدها حزب باشد اما به شرط آن که خدا محور و ولایت پذیر باشد و با هم اختلاف نکنند، حزب برای تبادل نظر است برای تجمیع و ساختن نیروهاست نه برای این که گروهی جبهه شوند و به جنگ یکدیگر روند و یا بشود ابزار فتنه بیگانه یا این که تفکر آنان دیگر اسلامی نباشد.
*مرعشی میگفت "من لیبرال دمکرات مسلمانم"/ امام(ره) که لیبرال یا سوسیال دموکرات نبود
روزی از مرعشی کارگزاران پرسیدم دیدگاه اقتصادی شما چیست؟ وی گفت من لیبرال دمکرات مسلمانم، گفتم آیا تو در خط امام(ره) هستی؟ گفت بله و من گفتم مگر خط امام(ره) لیبرال دمکرات مسلمان است؟ این آقا مسلمان است امام را هم قبول و به آن ارادت دارد اما وقتی مسئول و یا وزیر اقتصاد میشود فرهنگ امام(ره) را پیاده نمیکند و یا خط لیبرال دمکرات مسلمانی خودش را پی میگیرد؛ از مسئول آموزش حزب اعتماد ملی هم پرسیدم نظر شما چیست؟ گفت ما سوسیال دموکرات مسلمان هستیم اما امام(ره) که سوسیال دمکرات نبود.
تفکرات، دیدگاه و قدرت ملی حزب را نه برای قدرت بلکه برای خدمت میخواهد؛ حزب برای انجام تکلیف الهی در اسلام است در زیارت وداع امام رضا(ع) میخوانیم "الهم الجعلنا من حزبة" امام رضا(ع) هم حزب دارد اما حزب امام رضا(ع) نه از غرب آمده و نه سوسیالیسم، کمونیست، نازیست، فاشیست و.... است، امام رضا(ع) از متن اسلام و برای خدا برخواسته است.
با همه اینها باید بگویم که الان کشور ما به سمت تحزب میرود و علت آن این است که شخصیتهای بزرگی سیاسی ما پیر شدهاند و از صحنه بیرون میروند شخصیت حقیقی که بخواهد کار انجام دهد کم است، بنابراین شخصیت حقوقی جایگزین میشود؛ نیاز امروز کشور ما حزب اسلامی، ولایت پذیر، فقاهتخواه است و این نوع حزب است که به سمت موفقیت میرود و الا هر حزبی جولانی در کشور میدهد.

*اگر با تشکیل احزاب قانونمند مخالفت کنیم باند میشوند که خطری بیش از حزب دارد
بنده در کمیسیون احزاب نزدیک 25 سال بودهام و به اکثر احزاب مجوز دادهام اما این که کسی بخواهد حزبی تشکیل دهد با آن مخالفتی نمیکنیم، منتها باید قانونمند عمل کنند و الا طبق نظر مرحوم بهشتی که میگفت: "اگر احزاب را قانونمند نکنیم به دنبال چهرهها و شخصیتها میروند و شخصیت گرا شده در نهایت باند میشوند و خطر باندها بیشتر است" امروز نزدیک 300 تا مجوز حزب دادهایم که 50 تای آنها نیز فعال نیستند.
باشگاه خبرنگاران: چه عاملی باعث شده که سیاسیون ما از احزاب (رشد قارچ گونه در زمان انتخابات) یاد کند، این در حالیست که فعالان سیاسی خود در حزب بودهاند (با واسطه یا بدون واسطه)
بادامچیان: علت این که آنها از نردبان حزب بالا میروند و قبل از رسیدن به مسئولیتی اعلام میکنند که ما حزبی نیستیم البته کار سیاسی بدون تشکیلات و حزب نمیشود اما نکته مهم اینجاست که وقتی حزب در نظام اسلامی فردی را در انتخابات ریاست جمهوری معرفی میکند، آن فرد نماینده احزاب نیست نماینده تمام مردم است؛ "موتلفه اسلامی" در مجلس نهم 200 نفر را معرفی کرد که 129 نفر آنها رای آوردند نمایندهای که به مجلس میرود نماینده مردم است؛ پس اگر کسی رئیسجمهور شد رئیسجمهور همه مردم است ولو این که دبیر کل حزب باشد در اینجا نباید فقط برای حزب کار کند، رئیسجمهور نظام است بنابراین برخی اشتباه میگیرند و میگویند ما حزبی نیستیم من اگر مسئول شوم به صراحت اعلام میکنم که عضو موسس و از بنیانگذاران موتلفه اسلامی هستم اما در نمایندگی مجلس نماینده همه مردم هستم.
باشگاه خبرنگاران: پس از 8 سال بی مهری به احزاب کشور اکنون تشکل های سیاسی فعالتر شدهاند و البته در آستانه بازگشایی خانه احزاب هستیم، خانه احزابی که کمیته اجرایی وظیفه بازگشایی آن را دارد و از یک اصولگرا تشکیل شده است.آیا خانه احزاب میتواند مطالبات صنفی فعالان حزبی را برآورده کند؟
بادامچیان: خانه احزاب قضیهاش تمام شده است، دوستان اصلاح طلب دوباره جمع شدند تا اینجا را جایگاهی درست کنند برای آمدن و استفاده از اعلام مواضع و کارهای دیگر؛ به آنها تذکر دادم و گفتم من خودم به اکثر شما در کمیسیون احزاب رای دادم، اما به شما میگویم که به دنبال خانه احزاب نگردید چرا که اولا خانه احزاب گذشته نتوانست درست اداره شود، دوم به تکلیف قانونی خود عمل نکرد، سوم به جای این که خانه کل احزاب باشد در اثر تخلفی که در انتخابات دوره سوم برگزار شد که بعضی دوستان انجام دادند و خودشان هم معترض بودند به هم خورد و نتوانستند اداره کنند؛ بار دیگر انتخابات برگزار کردند البته اگر انتخابات قبل درست بود که نیازی به انتخابات دیگر نبود اما برای بار دوم تقلب کردند اما این بار کسی به سراغش نرفت و به بنبست رسید.
*خانه احزاب در آستانه تشکیل نیست/ چند نفری جمع شدند و گفتند ما اعضای کمیته اجرایی خانه احزاب هستیم
کمیسیون احزاب هم کار آنان را تمام کرد و آپارتمان آن را وزارت کشور گرفت بنابراین خانه احزاب به جایی نمیرسد در آستانه تشکیل نیست هیئت اجرایی هم خودشان چند نفری جمع شدند در دفتر یکی از آقایان محترم و اعلام کردند ما هیئت اجرایی هستیم، چند اصلاح طلب و یکی یا دو نفر اصولگرا.
باشگاه خبرنگاران: از یکی از اصلاح طلبان پرسیدم که چرا ترکیب کمیته اجرایی باید اینگونه باشد؟ آنها هم گفتند که آقای غفوریفرد به دنبال ما آمد، واقعیت امر چیست؟
بادامچیان: واقعیت امر این نبود یک شخص دعوت کرد و اینها هم رفتند و نشستند حتی آن شخص به من نامه داد و گفت چرا نیامدی.
باشگاه خبرنگاران: چرا نرفتید؟
*غفوری فرد در جلسات کمیته اجرایی خانه احزاب نرفت، دعوت هم نکرد
بادامچیان: برای این که آنان را چه کسی تعیین کرده اگر هیئت اجرایی لازم است باید خود احزاب تعیین کنند نه این که بنده خودم بگویم هیئت اجراییام. رفتند آن جا و دیدند کارشان لنگ است و گفتند غفوریفرد و موسوی تبریزی که رؤسای قبلی احزاب بودهاند را دعوت کنند. معلوم بود که قضیه روشن است غفوریفرد نرفت و دعوت هم نکرد به هیچ جا هم نرسید قرص و محکم به شما بگویم که به هیچ کجا هم نمیرسد، به آنها هم گفتم اگر میخواهید راه بیندازید باشگاه احزاب راه بیندازید دست از این کارهایتان بردارید.
باشگاه خبرنگاران: آقای غفوریفرد مخالف هستند؟
خانه احزاب به هیچ کجا نمیرسد مگر این که گروه اصلاح طلب اسم خودشان را بگذارند خانه احزاب
بادامچیان: وی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه است وقتی شورای مرکزی مخالف و حزب هم مخالف است او نمیتواند برود ولو این که شخصا موافق باشد (نمیشود عضو شورای مرکزی برود، دعوت بکند اما شورای مرکزی نیاید) خانه احزاب به هیچ کجا نمیرسد مگر این که گروه اصلاح طلب اسم خودشان را بگذارند خانه احزاب کسی هم سراغش نمیرود و یک طرفه خواهد شد.
باشگاه خبرنگاران: موضع شما در فتنه 88 نسبت به موسوی و کروبی با اصولگرایان دیگر متفاوت است، شما آنها را سران فتنه نه، بلکه مجرم سیاسی گفتید، نظر شما در این باره چیست؟
*سران فتنه مجرمند، مجرم سیاسی نیستند/ نظام جمهوری اسلامی با آنها مدارا کرده، همچنان که با بنیصدر مدارا کرد
بادامچیان: تنها نقل کافی نیست من گفتم سران فتنه سر فتنه نیستند فتنه خورده و بازی خورده هستند کسانی که این را نقل کردهاند بخشی از صحبت من را نیاوردهاند حرف مرحوم عسگراولادی درست است. مسئله دیگر این که اینها مجرم سیاسی هستند خیر چرا که مجرم سیاسی تعریف دیگری دارد (جرم سیاسی) جرم سیاسی یک اشتباهی است که در قانون اساسی ما رخ داده در قانون اساسی مشروطه خطای سیاسی تعبیر شده که در آن زمان درست نوشتند اما این که در این جا نوشتند جرم سیاسی جرم اگر جرم است سیاسی یا غیرسیاسی فرقی نمیکند یک سیاستمدار اگر آدم کشت یا خانهای را آتش زد بگوییم جرم سیاسی است خیر. جرم غیرسیاسی است اینها مجرم سیاسی نیستند بلکه از نظر سیاست اینها مجرمند و این دو با هم خیلی فرق میکنند.
*آنها را مراقبت خانگی میکنند تا مبادا کشته شوند و به پای جمهوری اسلامی گذاشته شود
در میدان سیاست سیاستمداری که عامل فتنه اجنبی و بیگانه شده مجرم است، کسی است که ضد قانون عمل کرده و برخلاف قانون مردم را دعوت به اغتشاش کرده است، اغتشاشگری هم جرم سیاسی نیست، جرم کیفری است موجب کشته شدن افراد شدن و از هر طرفی مباشر در قتل و آتش زدنهاست کسانی که میگویند سران فتنه اینها همان بازیخوردیهای کاملا مجرمند؛ منتها نظام جمهوری اسلامی با آنها مدارا کرده، همچنان که با "بنیصدر" مدارا کرد و او توانست فرار کند، درحالی که نظام میتوانست قبل از فرار آن را نگه دارد؛ همانند "کیانوری" که مدارا کرد علت این است که در این مداراها چهره این حضرات برای افراد روشن میشود و الا برخی خیال میکنند اینها را حذف کردند اینها که چیزی نیستند، حصر هم نیست آنها را مراقبت خانگی میکنند تا مبادا کشته شوند و به پای جمهوری اسلامی گذاشته شود هم چنان که فروهر را کشتند و پای جمهوری اسلامی گذاشتند در چه دورانی وی را کشتند در دوران اصلاح طلبان.
باشگاه خبرنگاران: این روزها از سوی برخی دولتمردان و فعالان سیاسی صحبت از عفو و گذشت فتنه گران میشود، اما عدهای نیز باور دارند که نباید حرف از بخشش زد، چه کار باید کرد؟
*آیا کسی را که هر روز با عصبانیت برای بیگانگان خوراک درست میکند را میتوان بخشید؟
بادامچیان: کسی که مجرم است را نمیتوان به همین راحتی رهایش کرد؛ مجرم میتواند ابراز ندامت کند، توبه نامه بنویسد، جبران کند، درخواست عفو کند، بررسی میشود و اگر ولایت فقیه آنها را شایسته عفو بداند عفو میکند؛ اما کسانی که با عصبانیت هر روز برای بیگانگان غذا درست میکنند را میشود بخشید؟

باشگاه خبرنگاران: پس از انتخابات ریاست جمهوری در مورد شکست اصولگرایان صحبت شد، اما تعبیر شما از این شکست رجحان بود، چرا؟ به نظر شما علت عمده آسیب این جریان با سابقه در کشور چیست؟
بادامچیان: در انتخابات غرب چون مسئله حفظ قدرت و گرفتن آن است مبنا این است که کسی پیروز و کسی شکست میخورد؛ اما در جمهوری اسلامی مبنا انجام تکلیف الهی است چه کسی که نامزد میشود بنا به تکلیف باید بیاید اما اگر به هوس بیاید شرک خفی دارد پس شرکت کننده در انتخابات چه در نامزدی و چه در رای دهی از سوی مردم باید براساس تکلیف الهی باشد که البته اصلح و شایستهترین را انتخاب کند و این حق مردم است اما اگر مردم کسی را انتخاب نکردند باید بگوییم آن فرد شکست خورده برای چه؟ آن آمده تا در تکلیف شرعی عمل کند و پیروز است و نزد خدا هم ثواب میبرد؛ پس همه در یک پیروزی سراسری به سر میبرند اگر مردم ترجیح دادند امروز به جای این شخص شخص دیگری باشد این انتخاب رحجانی است نه نفی کننده شخصیت افراد. در غرب دو حزب دمکرات و جمهوری خواه یکی شکست میخورد و آن یکی هم قبول میکند اما آیا پس از شکست از بین میروند؟ خیر.
باشگاه خبرنگاران: آسیب جریان اصولگرایی چه طور؟
بادامچیان: انقلاب ما انقلاب رویشها و ریزشهاست در مقاطعی آسیب میبیند و آسیب شناسی میکنیم در مقاطعی جبران میکند و پیش میرود اما مغرور نمیشود، حتی خود پیروزی هم آسیب دارد غرور اشتباهی که عدم انجام وظیفه آن ایجاد میکند، یک آسیب است.
باشگاه خبرنگاران:آیا شما در جلسات وحدت اصولگرایی مثل جلسات حجتالاسلام تقوی شرکت میکنید؟
بادامچیان: من در همه جلسات شرکت میکنم.
هم اکنون در کشور ما 4 طیف طیف اصلاحطلب با گروههای مختلف، از طرفداران فتنه تا ضد آن وجود دارد که یک دست نیستند؛ اصلاحطلبان نیز زمانی میخواهند وحدت کنند در یک مقطعی وحدت میکنند اما در کلان وحدت ندارند؛ اصوگرایان هم طیف دیگری هستند که متفاوتند و در این جریان اختلاف نظر مواضع و دیدگاه وجود دارد پس مواضع متفاوت است اما چارچوب همان است که ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی گفته طیف سوم کسانی هستند که نه اصولگرا هستند و نه اصلاح طلب طیف چهارمی هم داریم که اصلا وارد طیف بازیها نمیشوند و مسیر صحیح خود را میروند و این همان طیفی است که در انتخابات حضور دارد و نه دی را پرورانده است. این طیف همیشه وحدت دارد و وحدت آنها با ولایت است و اگر نیاز" مقام معظم رهبری" را تشخیص دهند انجام وظیفه میکنند؛ اما در طیف اصولگرایان اختلاف نظر بویژه در انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد دیدیم که در انتخابات یک تیم ولایتی، یک تیم رضایی، یک تیم جلیلی و یک تیم غرضی بود.
*مواضع ایثارگران، رهپویان با یکدیگر متفاوت است حتی مواضع این دو با پایداریها نیز فرق میکند
باشگاه خبرنگاران: اختلافاتی که از اصولگرایان در انتخابات دیدیم به این جریان سیاسی آسیب نمیزند؟
بادامچیان: اینها در کلان میگویند اصولگراییم امروزه حتی مواضع ایثارگران، رهپویان با یکدیگر متفاوت است حتی مواضع این دو با پایداریها نیز فرق میکند پایداریها هم دو تیم هستند یک تیم نشریه پرتو و تیم دیگر نمایندگان مجلس حتی مواضع دبیر کل پایداری با کوچکزاده متفاوت است و آنها اختلاف مواضع دارند اما این طیف زمانی به هم نزدیک میشوند که یک اشتراک در مقصد و هدف و برنامه پیدا میکنند؛ زمانی که احساس خطر کنند، همه با هم یکی در مقابل دیگری میشوند، البته منفعت آنها در این است که با هم باشند.
باشگاه خبرنگاران: موتلفه اسلامی همیشه در ائتلاف میان اصولگرایان پیش قدم بوده آیا تاکنون دیداری با تشکلهای دیگر اصولگرایی داشتهاید؟
بادامچیان: ما همیشه کوشش میکنیم و گذشت داریم و با تشکلهای اصولگرایی در این جهت دیدار و صحبت میکنیم این دیدارها مستمر است.
باشگاه خبرنگاران: چه شد که اصولگرایان حامی احمدینژاد از حمایت وی دست کشیدند؟
*احمدینژاد هم مخالفان جدی و هم موافقان متعصب دارد/وی هرکسی را که مخالفش بود به سرعت عزل کرد
بادامچیان: به علت مواضعش. در دور اول با شعارهایش آمد و از مشورت همه عناصر موثر استفاده کرد اما در دوره دوم خودش تصمیم گرفت، بنابراین هر کسی که آمد و با آن مخالفت کرد را فورا عزل کرد. شیوههایش فرق کرد و طبعا نتوانست طرفداری را از دیگران بگیرد.
باشگاه خبرنگاران: احمدینژاد این روزها در سکوت سیاسی بسر میبرد، اما از گوشه و کنار زمزمههای آمدن دوباره وی به عرصه سیاسی شنیده میشود، فکر میکنید چه میزان موفق خواهد شد؟ آیا هنوز هم مقبولیت را دارد؟
بادامچیان: من کار نظر سنجی نکردهام در میان احزاب هم مخالفان جدی دارد، هم موافقان متعصب اما تعداد آنها را نمیدانم؛ در انتخابات مجلس همه جبههها فعالند و در انتخابات آتی هم فعال خواهند بود.
باشگاه خبرنگاران: با وجود انتقادهای بیشمار، عملکرد دولت تدبیر و امید را پس از حدود 9 ماه چگونه ارزیابی میکنید؟
بادامچیان: هنوز زود است؛ معتقدم اگر دولت یازدهم در امتداد دولت دهم بود، بعید میدانم که میتوانست ادامه دهد، اگر جلیلی آمده بود هم نمیتوانست، خود احمدینژاد هم بود نمیتوانست، حداقل تا یارانهها را نمیتوانست اما این دولت با برنامههای دیگری آمده و برنامهریزی میکنند؛ حزب هم ندارد چرا که اگر یک حزب مسئول شود چهره، برنامه و افراد با هماهنگی کار میکنند چرا که حزب در هماهنگی موثر است؛ اگر دیدگاه معاونین دکتر روحانی را نگاه کنید اختلاف نظر گوناگون دارند، کمی که جلوتر بیایند کسی را که خوب کار کرده تثبیت و کسی را که منفی کار کرده عوض میکند.
دور چهارم مذاکرات هستهای در وین برگزار شد، با توجه به اینکه در مراحل حساسی از مذاکرات هستهای قرار داریم، چندی پیش تعدادی از منتقدان دولت همایشی را تحت عنوان دلواپسیم برگزار کردند، نظر شما چیست، آیا شما هم دلواپس هستید؟
*"مقام معظم رهبری" فرمودند نباید تیم مذاکره کننده را تضعیف کرد
در یک جامعه آزاد هر گروهی حق اظهارنظر دارد و هر کدام با یک عنوانی نقدی دارند ما نه نفی میکنیم و نه اثبات، آنها یک گروه برای خودشان هستند موتلفه راه خودش را میرود مواضع این حزب در بیان مواضع دبیر کل مشخص است و اهل جنگ و جدال و درگیری نیست یک تیم مذاکره کننده داریم که "مقام معظم رهبری" فرمودند نباید تضعیفشان کنیم ضمن این که باید همه را مراقبت کرد هم مراقبت به موقع و هم حمایت به موقع و هم این که با هوشیاری مراقب باشیم که چه میکنند.
*در همایش دلواپسیم شعار سازشگر سرداده شد اما "مقام معظم رهبری" فرمودند هیچ کس نباید فرزندان انقلاب را سازشگر بداند
بادامچیان: هیچ نوع موضع گیری نسبت به این جریانات ندارم.
*غرب با مذاکرات هسته ای به آرامش نمیرسد
.............................................................................................
www.yjc.ir/fa/news/4857723/
قال رسول الله صلى الله علیه و آله :مَن اُعطِیَ لَهُ خَمسا لَم یَکُن لَهُ عُذرٌ فی تَرکِ عَمَلِ الآخِرَةِ : زَوجَةٌ صالِحَةٌ تُعینُهُ عَلى أمرِ دُنیاهُ وآخِرَتِهِ ، وبَنونَ أبرارٌ ، ومَعیشَةٌ فی بَلَدِهِ ، وحُسنُ خُلُقٍ یُداری بِهِ النّاسَ ، وحُبُّ أهلِ بَیتی 1
.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :به هر کس پنج چیز داده شود ، دیگر عذرى در ترک عمل براى آخرت ندارد : همسر شایسته ـ که او را در کار دنیا و آخرتش کمک کند ـ ، فرزندان نیک ، داشتن درآمد در وطنش ، اخلاق خوش ـ که به واسطه آن با مردم بسازد ـ ، و دوست داشتن اهل بیت من
.الإمام زین العابدین علیه السلام :إنَّ مِن سَعادَةِ المَرءِ أن یَکونَ مَتجَرُهُ فی بَلَدِهِ ، ویَکونَ خُلَطاؤُهُ صالِحینَ ، ویَکونَ لَهُ وُلدٌ یَستَعینُ بِهِم .2
.امام زین العابدین علیه السلام :از خوش بختى مرد ، این است که محلّ کسب و کارش در شهر خودش باشد ، و هم نشینانش صالح باشند ، و فرزندانى داشته باشد که کمکْ کار او باشند .
.الإمام الصادق علیه السلام :ثَلاثَةٌ مِنَ السَّعادَةِ : الزَّوجَةُ المُؤاتِیَةُ ، وَالأَولادُ البارّونَ ، وَالرَّجُلُ یُرزَقُ مَعیشَتَهُ بِبَلَدِهِ ؛ یَغدو إلى أهلِهِ ویَروحُ .3
.امام صادق علیه السلام :سه چیز از خوش بختى است : همسر سازگار ، و فرزندان نیک ، و این که [منبعِ ]روزىِ انسان در شهر خودش باشد و بام و شام با خانواده اش به سر برد .
1. الدعوات : ص 40 ح 97 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 408 ح 117 .
2. الکافی : ج 5 ص 257 ح 1 ، الخصال : ص 159 ح 207 ، مشکاة الأنوار : ص 458 ح 1533 ، بحار الأنوار : ج 103 ص 7 ح 27 .
3. الکافی : ج 5 ص 258 ح 2 عن عبد اللّه بن عبد الکریم ، تهذیب الأحکام : ج 7 ص 236 ح 1032 عن حمّاد بن عبد الکریم ، الجعفریّات : ص 194 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام عن رسول اللّه صلى الله علیه و آله نحوه ، وسائل الشیعة : ج 12 ص 180 ح 3 .
شهر پردیسان در استان قم
پردیسان | |
---|---|
کشور | ![]() |
استان | قم |
شهرستان | قم |
بخش | مرکزی |
سال شهرشدن | 1379 |
مردم | |
جمعیت | 44،78 نفر (سرشماری 1390)[1] |
مذهب | شیعه |
اطلاعات شهری | |
شهردار | سید عبدالله سلیمانی |
پیششماره تلفنی | 025 |
|
پردیسان نام منطقه هشتم شهرداری قم است که در جنوب غربی شهر قم قرار دارد. این منطقه در سال 1377 توسط وزارت راه و شهرسازی تاسیس شد و در سال 1390 به عنوان یکی از مناطق شهرداری قم تبدیل شد . این شهر 100 هزار نفر جمعیت دارد و به علت وجود مسکن مهر قم در این ناحیه به سرعت بر جمعیت آن افزوده میشود.[2][3][4]
مؤسسات و مراکز فرهنگی و علمی
- موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
- دانشگاه پیام نور قم
- دانشگاه شهاب دانش
- دانشگاه آزاد اسلامی قم
- پارک علم و فناوری قم
- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
- پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
- موسسه شیعه شناسی
- دانشگاه ادیان و مذاهب
- دانشگاه باقرالعلوم
معماری
پردیسان به خیابانهای کمعرض و کوچک خود معروف است. خیابانهایی که مشکلاتی را هم ایجاد میکنند. پیچ در پیچ بودن معابر و خیابانهایی که حتی شرکت اتوبوسرانی قم حاضر نیست سرویسهای خود را به آنجا بفرستد. خیابانهایی که بس تنگ و باریک ساخته شدهاند، مجتمعهای مسکونی که ورودی کوچکی دارند به طوری که خودروهای آتش نشانی نمی توانند وارد برخی از آنها شوند و در نهایت ساختمانهایی که چنان نزدیک به هم ساخته شدهاند که امکان جاگذاری نردبان میان آن ها نیست.[5][6]
مراسم تشییع دوشهید گمنام از شهر پردیسان قم
تشییع پیکر شهید گمنام، در شهرک پردیسان قم
*اکثریت ساکنان شهر پردیسان قم را طلاب وفضلاء وروحانیت معزز تشکیل می دهد.
باهمه مشکلاتی که از جهات ساختاری در پردیسان وجوددارد،این شهر می تواند
باهمکاری مسؤلان وبزرگان قم به مرکز نشر فرهنگ دینی وعلمی و... در سطح کشور
و جهان تبدیل شود. وجود یک سایت فرهنگی در پردیسان ضرورت دارد. پردیسان
می تواند به عنوان قطب فرهنگی فعالیت نماید......
گروه فرهنگی مشرق - درس خارج رهبری از سال 69 شروع شده است و ایشان بیش از 23 سال است که به صورت منظم به ارائه مباحث فقهی، اصولی و رجال پرداختهاند. بیش از 800 روحانی که دروس سطح را گذراندهاند در درس خارج معظمله شرکت میکنند. از ویژگیهای ممتاز این درس حضور بانوان در آن است؛ بانوانی که جزء زنان فاضل و باسواد حوزه و دانشگاه محسوب میشوند. برخی از افرادی که در این درس شرکت میکنند خود در سطح عالی دروس حوزوی قرار دارند و به تدریس دروس خارج فقه و اصول مشغول هستند. در این مصاحبه حجتالاسلام و المسلمین احمد خزایی، رئیس مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، از سالها حضورشان در این درس پربرکت گفتهاند و نکات مهمی را درباره این درس مطرح کردهاند.
در ابتدا تشکر می کنم از سایت مشرق که در حوزه شناساندن و آگاهی دادن به نسل جوان درباره مقام معظم رهبری اهتمام دارد. در گذشته قسمتهایی از کتاب "شرح اسم" را هم در مشرق دیدم که منتشر کرده بودید؛ آن هم جای تشکر دارد.
بنده سال 69 باخبر شدم که حضرت آقا قصد برگزاری درس خارج دارند. این اطلاع از طریق ارتباطاتی بود که با برخی دوستان در دفتر ایشان داشتم. اولین جلسهای که شکل گرفت فکر میکنم مصادف با شهادت حضرت امام صادق(ع) بود. در اتاقی که معمولاً ایشان نماز جماعت ظهر و عصر میخوانند و گاهی مهمانان خارجی برای دیدار به آنجا میآمدند برگزار شد. دور تا دور اتاق نشسته بودیم و حدود 50 نفر بودیم. خاطرم هست که آیتالله یزدی، رئیس قوه قضاییه هم به احترام در این جلسه شرکت کردند و آقا با ایشان خوش و بش کردند و از ایشان خواستند به جای حضور در درس، در محل مسؤولیتشان که قوه قضائیه است حضور داشته باشند. به هر حال، آقای یزدی خودش مجتهد بود و آقا از ایشان خواستند که دیگر در این کلاسها شرکت نکنند. آن جلسه اولین و آخرین جلسه آقای یزدی بود. رفتهرفته جلسه شلوغ تر شد و روحانیون با خبر شدند. تا این که امروز فکر می کنم حدود 800 طلبه و روحانی در این کلاس شرکت می کنند.
از برکات مهم این جلسات این است که کانونی برای دیدار و ارتباط میان مسئولان و روحانیون است. دوستان در این جلسات همدیگر را پیدا می کنند و با هم ارتباط می گیرند. این خودش به نظر من از برکات این کلاس ها است. بالاخره فضلا و سیاسیون و حزب اللهی ها همگی در کنار هم به جلسه می آیند و ما مجمع اینجوری تا حالا نداشته ایم.
* آیا شما در درس دیگر مراجع و علما هم شرکت کرده اید؟ درس مقام معظم رهبری چه تفاوتی با دیگر دروس دارد؟
کسانی که در بحث شرکت می کنند، بخش قابل توجهی از آنها از مسئولان مهم کشور بوده و هستند. غالبا مسن بوده و قبل از انقلاب در درس خارج شرکت میکردهاند . مثلا بسیاری از روحانیون جزو شاگردان آیت الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی نجفی و بزرگانی که امروز به رحمت خدا رفته اند هستند. در واقع، حدود 50 درصد از شاگردان حضرت آقا کسانی هستند که حداقل یکی دو مرجع بنام کشور را شاگردی کرده اند. بنابراین، از یک پختگی و جا افتادگی برخوردار هستند. ضمن اینکه برخی از حاضران در درس خارج ایشان در حال حاضر سطوح عالیه و درس خارج را خودشان درس می دهند، اما باز هم علاقه دارند که در کلاس حضرت آقا حضور داشته باشند. اتفاقا یکی از اینها که سیاسی هم نیست و خودش درس خارج می دهد یک وقتی می گفت من حضرت آقا را جز از استاد خودم که به رحمت خدا رفته است از باقی علما برتر و اعلم می دانم. شرط حضور در کلاس های رهبری اتمام کفایتین است و نتیجه نمرات امتحانی طلاب ملاک حضور آنان در کلاس است.

یکی از نکات جالب درس ایشان شرکت خانم ها در کلاس است. حدود 30 نفر از بانوانی که خودشان فاضله هم هستند و جزو اساتید حوزه و دانشگاه هستند و از اشکالاتی که به مباحث وارد می کنند معلوم می شود که اهل فضل و دقت علمی هستند، به خصوص یکی از آنها که اشکالات رجالی میکنند. حضرت آقا در بحث رجال در اوج هستند و در پاسخگویی به سؤالات شاگردان به طلاب لطف دارند، البته در مورد خانم ها با عنایت بیشری پاسخگو هستند. مثلا اگر یک خانم و آقا همزمان با هم اشکال کنند، آقا ابتدا پاسخ خانم را می دهند و او را مقدم می دارند. ایشان واقعا برای بانوان احترام بالایی قائل هستند.
* در درس علمای دیگر هم خانم ها شرکت می کنند؟ در قم یا تهران؟
در قم که من ندیدم. بنده خودم درس خارج آیت الله فاضل و آیت الله تبریزی را رفته ام. حدود یک سال هم در کلاس آیت الله وحید بودم و تمام درس های آیت الله منتظری در بحث ولایت فقیه را حاضر بوده ام. تاکنون ندیدم خانم ها هم در کلاس درس آنها باشند. الان هم می دانم که بسیاری از مراجع برای خانم ها کلاس ندارند، البته ممکن است در کلاس بعضی از مراجع خانم ها از پشت پرده در کلاس ها شرکت کنند، اما در کلاس رهبری خانم ها حضور فعال دارند.
* درس ایشان چه ویژگی های مهمی دارد؟
اولین نکته مهم در مورد کلاس های درس ایشان این است که معمولا در مورد برخی طلبه های درس نخوان می فرمایند آنها برای یادگیری کلاس نمی روند، بلکه برای ثواب می روند. هرچند این تعبیر مدح شبیه ذم است، اما اتفاقا من می خواهم بگویم بنده در وهله اول برای ثواب به این درس می روم. به نظرم حضور در کلاس درس حضرت آقا بسیار تاثیرگذار است؛ یعنی مشی، سلوک، و روش ایشان بسیار جالب است.
با هم? شان و مقام رفیع و جایگاه جهانی به عنوان ولی امر مسلمین، خیلی جالب است که در کلاس شرکت می کنند و رفتار ایشان بسیار پر نکته است. هر جلسه با شاگردانی که در ردیف جلوی مجلس هستند سلام و احوال پرسی می کنند. هر روز هم تکرار می شود، البته گاهی صوت مبادله نمی شود، اما این توجه حضرت آقا جالب است. در مورد خانم ها همین طور است و با آنهایی که در ردیف جلو هستند، سلام و علیک می کنند و این ترک نمی شود. بعد از آن ایشان به مدت یک دقیقه سر خود را پایین می اندازند و به صورت زمزمه دعا یا ذکری می خوانند. این هم از استثناها است. مراجع دیگر را ندیده ام که همچین کاری بکنند و در واقع ایشان دارند به ما یاد می دهند که در ابتدای درس باید توجه و توسل و تضرع داشت.
بعد هم ایشان بلااستثنا در هر جلسه یک حدیث اخلاقی می گویند. از خصوصیاتشان این است که هیچ گاه حدیث های ضعیف را نمی خوانند و حدیث را در حد زمان جلسه توضیح میدهند. شنیده ام که حدیث های مطرح شده توسط ایشان را پیش از پخش اخبار تلویزیون پخش می شود که خیلی به نظرم کار خوبی است. استنباط ها و استدرکاتی که حضرت آقا از احادیث می کنند خیلی جالب است. ما که خودمان گاهی منبر می رویم و حدیث ترجمه می کنیم واقعا برای ما این برداشت ها جالب است و ارزش دارد؛ یعنی، اگر درس را هم متوجه نشوم در یک جلسه، خود آن حدیث بار ما را در آن روز می بندد. جالب هم هست که ایشان در دوران بعد از فتنه سال 88 گاهی احادیثی را می خواندند که تقریبا متناسب با نیاز روز بود؛ یعنی، مثلا آن روزها سنگ اندازی جناحها، سیاسیون و مطبوعات به همدیگر خیلی زیاد بود و پرده از اسرار هم کنار زدن و ضایع کردن و آبروی کسی را بردن خیلی باب بود. ایشان در همان شرایط احادیثی را می خواندند که ما حق نداریم آبروی مؤمنی را ببریم. اینکه مثلا اگر جناح های مخالف باهم اختلاف نظری دارند نباید اصول اخلاقی و حدود شرعی را نادیده بگیریم.
حتی ایشان می گفتند خب حالا اگر کسی مخالف شماست می توانید به اظهارات خودش و موارد آشکار استناد کنید و آنها را نقد یا رد کنید نه این که از مسائل خانوادگی و شخصی او مایه بگذارید. اینها برای من خیلی جالب و آموزنده بود. چون حضرت آقا می دانند که بسیاری از طلبه های کلاس درس خودشان منبری هستند. به صورت تلویحی یا تصریحی توصیه می کنند که این مسائل را در منبرهای خودشان طرح بکنند.
نکته دیگر مسئله برخورد ایشان با مستشکلین است. یکی از خاصیت های درس های طلبگی طرح مسائل و اشکالات به صورت بی رودربایستی است. همواره مقام مرجعیت بلند و خطیر بوده است، اما وقتی با رهبری آمیخته شود دیگر حساسیت بیش از پیش می شود. مقام معظم رهبری با همه طلبه ها بسیار متواضعانه برخورد می کنند، حتی متاسفانه گاهی برخی طلبه ها مراعات شأن ایشان را نمی کنند؛ یعنی به قول امروزی ها کل کل می کنند در بحث ها. البته باز هم ایشان سکوت کرده و پاسخ این صحبت ها را با آرامش می دهند و گاهی هم با یک شوخی مختصری فضایی بسیار صمیمی در درس ایجاد می کنند هم به طوری که به مستشکل برنخورد و هم اینکه شیرینی و طنزی در کلاس ایجاد شود.
* در بحث اشکال گرفتن معمولا همه سؤالات و اشکالات جدی نیستند. در این مورد آقا چگونه جواب میدهند؟
بعضی از اشکالات بی موقع هستند. مثلا وقتی ایشان دارند یک بحث را پرداخت و بیان میکنند و هنوز تمامش نکردند، معمولا باید مستشکل آشنا، صبر کند تا این بحث تمام بشود بعد سؤال بپرسد و اشکال وارد کند، اما گاهی بیجا اشکال می کنند و آقا می فرمایند که توجه بفرمایید تا بحث تمام شود. بعد از آن اشکال خود را مطرح کنید، ولی وقتی زمان اشکال کردن فرا می رسد، ایشان خودشان دور درس را کند می کنند و آماده می شوند تا به اشکالات پاسخ بدهند.
هر کسی که اشکال کند معمولا ایشان پاسخ می دهند. غالبا افرادی که برای جلسات آقا می آیند افراد شناخته شده هستند که قبلا دروس را مطالعه کرده اند و اشکالشان روی حساب و کتاب است. قبلا یک آقایی بود که خیلی اشکال می کرد. صف جلو می نشست و دائما سوال های بی حساب و سست میپرسید. حضرت آقا هم به سختی جواب او را می دادند. گاهی وقتها ما احساس می کردیم که دلیل این سختگیری آقا در پاسخ دادن به آن شاگرد این است که شاید از اشکال وارد کردن های سطحی او دلخور شده باشند، اما بعدا دیدیم که آقا جبران کردند و به اغلب سؤالات ایشان جواب می دادند. آقا با حوصله جواب این روحانی را می دادند تا آن او دلخور نشود.
برخی از علماء هستند که الان هم در قید حیات هستند، مطلقا به اشکال پاسخ نمی دهند. حتی شنیده بودم که حضرت امام (ره) هم به هم? اشکالات سطحی پاسخ نمی دادند، اما حضرت آقا خیلی با لطف و حوصله پاسخ همه را می دهند.
غیر از آقا، آیت الله جوادی آملی را هم دیده ام که خیلی با صبر و متواضعانه پاسخ مستشکل را میدهند. به نظرم این دو بزرگوار را در پذیرش اشکال می توان با هم مقایسه کرد. عرض می کردم که گاهی وقت ها برخی طلبه ها اصلا رعایت آداب اشکال را هم نمی کنند، اما حضرت آقا در هر شرایطی، حتی زمانی که خسته هستند و فشار کاری روی ایشان زیاد است باز هم خیلی کف نفس میکنند و با خویشتنداری برخورد میکنند. گاهی شده یک نفر اشکال می کند و صدای "نچ نچ" بقیه طلبه ها در می آید، ولی آقا خودشان با حوصله و صبر برخورد می کنند.
یکی دیگر از نکات مهم در درس ایشان، مسئله رعایت احترام نسبت به بزرگان و علمای گذشته است. این خیلی عجیب است و نظیر آن را بنده در مورد شخص دیگری ندیده ام. مثلا بسیاری از اقوالی که بزرگان نمیخواهند از گذشته مطرح کنند، برای تحقیر کردن طرف می گویند: قیل فلان ... یعنی آنچه فلانی گفته بی اهمیت است، اما حضرت آقا خیلی عجیب است که به وقت یاد کردن از گذشتگان کلمات "رضوان الله تعالی علیه"، "رحمت الله علیه" و امثالهم از زبان ایشان نمی افتد. حتی در مورد کسانی که به لحاظ خط فکری و مشی سیاسی با آقا در دو جبهه متفاوت بودند هم به نیکی یاد می شود.
در کلاس درس، ایشان خیلی نسبت به نظرات آقای خویی اهتمام دارند و کمتر پیش می آید در مورد یک مسئله، آقای خویی نظری داشته باشند و حضرت آقا آن را مطرح، نقد، رد یا تأیید نکنند. یا مثلا آیت الله میلانی هم که از اساتید حضرت آقا بودند و خب بعد از ماجرای 15 خرداد گوشه گیری می کنند و از سیاست کنار می کشد، از چهره هایی بودند که در گذشته همان طور که در کتاب شرح اسم هم اشاره شد، جر و بحث و چالش های زیادی با هم داشتند اما در عین حال احترام زیادی برای ایشان قائل هستند و همان طور که برای امام خمینی از واژه «سیدنا الاستاد» استفاده می کنند برای آیت الله میلانی هم به کار می برند. همه اینها به نظر من خیلی درس آموز است.
به یاد دارم که یک بار طلبه ای یک اشکالی نسبت به نظر یکی از علمای سلف را مطرح کردند که محترمانه نبود. برای اولین بار بود که دیدم حضرت آقا کمی تندی و تغیر کردند و گفتند: در مورد بزرگان و علمای دینی این چنین صحبت نکنید. این خیلی مهم است. به هر حال، معمولا علما و مراجع وقتی به این حد از ارزش و اعتبار می رسند و خودشان را مجتهد می دانند دیگر نظر دیگران برایشان زیاد اهمیتی ندارد و می گویند نظر دیگران هرچه هست، باشد! نظر من این چیزی است که می گویم. اینکه انسان نسبت به حریف علمی خود، تواضع داشته باشد بسیار آموزنده است. من خودم چون شاگرد آقای مجتهدی بودم با توجه به آموزه های ایشان خیلی نسبت به مراجع حساس هستم، اما فضای سیاسی ما را بی باک و بی پروا کرده و از وقتی من درس خارج آقا را می روم خیلی در روحیه ام تأثیر مطلوبی داشته است. مثلا در مورد همین آیت الله خویی من منتقد بودم و نسبت به مواضع سیاسی ایشان نقد داشتم و مدتی است که خیلی ارادت پیدا کردم به ایشان، البته مقام علمی ایشان واقعا مقام بالایی است.
* حضرت آقا بیشتر نظرات کدام یک از علما را مطرح می کنند؟ می دانید که بالاخره نمی شود اقوال هم? علما را نام برد. ایشان بیشتر بر سخنان کدام یک از بزرگان استناد می کنند؟
من سؤال شما را کمی گسترده پاسخ می دهم. یکی از روش های ایشان که تقریبا روش درس خارج هم همین هست، این است که بالاخره آثار گذشتگان و راه و روش و مشرب فقه سنتی را به آن ملتزم هستند همچنان که امام تاکید فرمودند ایشان همان راه را ادامه می دهند. گرچه درآمیخته به مطالب پویا و به روز هست، اما در عین حال به همان سبک و سیاق و مشرب گذشته است. اصلا در مورد درس خارج همین است که مقید به یک کتاب و یک نقل قول نباشد.
یکی از نکاتی که نشان دهنده شرح صدر و تحمل ایشان است این است که ایشان با این حجم از مشغله و جلسات و بازدیدهایی که در طول روز باید از نهادها و سازمان های لشکری و کشوری داشته باشند، الحمدالله نمی دانم چطور می شود اینقدر توفیق داشته باشند که جلسات درس خودشان را تعطیل نکنند و اقوال علما و طلبه ها را بخوانند. حتی برخی طلبه ها اقوالی از علما نقل می کنند و ایشان می فرمایند که نه اینگونه نیست و قول صحیح را می فرمایند. همین یکی دو هفته قبل یکی از طلبه های مسن در خلال سخنان حضرت آقا گفتند آقای میلانی در این مورد اینطوری گفته اند! اما حضرت آقا حرفشان را رد کردند و گفتند: نه خیر ایشان این نکته را نگفته اند بلکه چیز دیگری گفته اند و من خودم سر درس آقای میلانی حاضر بوده ام؛ و واقعا ایشان حافظه بسیار قوی و خوبی هم دارند، البته در مورد اقوال علما یک سری از دوستان طلبه هستند که کمک می کنند. جالب است که سر درس ایشان متواضعانه این را می گویند و البته نمی توان رفت و همه کتاب فقها و علما و سلف را ببیند. حضرت آقا بیشتر نظر متاخرین مثل امام خمینی را نقل می کنند.
همین امروز یک نقل قولی داشتند و فرمودند مرحوم آقا منتظری که برای من خیلی جالب بود. به این دلیل که به هر حال آقای منتظری خیلی در حق ایشان جفا کرد و مخالفت های زیادی با رهبری کردند، اما حضرت آقا به خوبی از او یاد کردند. یا مثلا در بحث مکاسب محرمه درباره حاشیه زنندگان به این کتاب مثل مرحوم ایروانی به شکلی است که نظر آقا را جلب می کند.

* یک جریان خارج نشین درباره مرجعیت ایشان شروع به شبهه افکنی کرده و اشکال می گیرند که ایشان مجتهد نیستند و هیچکدام از علما نیز اجتهاد ایشان را تأیید نکرده است؟ نظر شما با توجه به توجه به حضور بیست و چند ساله در درس خارج ایشان، در این باره چیست؟
در مورد اجتهاد حضرت آقا کسی هیچ شک و شبهه ای ندارد. من یادم هست که وقتی ایشان به رهبری منصوب شدند، مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی یک مصاحبه کردند و گفتند: این چه حرفی است که در مورد آقای خامنه ای می زنند؟ ایشان قبل از انقلاب به اجتهاد رسیدند. مکاسب درس می دادند و اتفاقا طلبه های نخبه مشهد هم در درس ایشان حاضر بوده اند. همین طور آیت الله مشکینی در مورد اجتهاد ایشان حرف زدند. دیگرانی همچون آقای صانعی هم مطالبی را گفتند و در روزنامه جمهوری اسلامی هم ثبت شد. ایشان گفته بودند که قبول رهبری آقای خامنه ای، ورود در ولایت الله و رد رهبری ایشان خروج از ولایت الله است. هم? اینها نشان می دهد که اجتهاد و ولایت ایشان مورد قبول همه مراجع و بزرگان بوده است.
امثال آیت الله مؤمن، آیت الله شاهرودی، آقای سیدجعفر کریمی و مرحوم رضوانی و قدیری جزء اعضای شورای استفتا مقام معظم رهبری بوده اند و همگی بعد از انتخاب حضرت آقا به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و زمانی که با میزان فقاهت و علم ایشان آشنا شدند، بر مقام علمی ایشان تأکید داشتند. خصوصا آیت الله مؤمن بارها تاکید کرده بودند که آقای خامنه ای در هر بحثی وارد می شوند، تسلط خودشان را نشان می دهند. بنابراین، قطعا ایشان اعلم هستند. آقای مؤمن خودشان شاگرد امام بودند و هم درس آقا بوده اند و در بسیاری از علوم صاحب نام بوده و وزن? علمی ایشان چیزی نبوده که بر کسی پوشیده باشد.
کلاس درس خارج رهبر انقلاب بر اساس نوشته های ایشان است. یعنی ایشان از روی مطالبی که قبلا نوشتهاند تدریس میکنند. حالا ممکن است که برخی از این آخوند نماهای فراری در مورد اعلمیت و اجتهاد ایشان شک می کنند، فکر می کنم که بیخودی خودشان را به زحمت می اندازند چون نوارها و فایل های صوتی مباحث ایشان موجود است. شما نمی توانید بگویید کسی اینها را به ایشان گفته چرا که دارند در مورد آن بحث و مجادله می کنند و وقتی که اشکالی به درس وارد می شود، به خوبی آن را تجزیه، تحلیل و در نهایت پاسخ می دهند.
اشکال گرفتن به بحث دقیقا شبیه بازی پینگ پنگ است. سرویس زدن کار زیاد سختی نیست، اما پاسخ دادن ضربه حریف نشان می دهد که چقدر این پینگ پنگ باز مهارت دارد. من خیلی وقتها دقت می کردم که ببینم آیا ایشان از این اشکالات فرار می کنند یا مثلا خدایی نکرده بخواهند آن را جمع و جور کنند، اما چنین نمی شود 800 نفر کاملا آماده مباحث علمی هستد و هیچ رودربایستی هم در مسائل علمی ندارند و حتی آنهایی که خودشان درس خارج می دهند جزو مستشکلین درس هستند.
این ذهن قوی و متمرکز ایشان واقعا برای من جالب است. هیچ چیز از یادشان نمی رود. کسی هم اگر منکر است می تواند فایل ها صوتی را تهیه کند و قضاوت کند.
* ایشان در هنگام درس به چه موضوعاتی می پردازند؟ آیا این موضوعات کاربردی و حکومتی هستند؟
حضرت آقا در کلاس درس از همان ابتدا، بحث را با موضوع جهاد آغاز کردند. موضوعی که علما و مراجع دیگر کمتر به سراغ آن می روند. خب، این بحث جدید تسلط بالای استاد را نشان می دهد. ایشان در درس، نظرات اهل سنت و شیعه را مطرح و بررسی می کردند. در همان سالها، بیش از 20 سال پیش، من یادم است که ایشان این بحث را مطرح می کردند که آیا ما در جهاد می توانیم از هر ابزاری برای مقابله استفاده کنیم یا خیر؟ آن روزها موضوع انرژی هسته ای و بمب هسته ای مطرح نبود، اما درباره سلاح های شیمیایی ایشان صحبت می کردند و اینها را حرام می دانستند، البته بعدا بنا بر اقتضائات سیاسی نظرات ایشان در رسانه ها مطرح شد.
ایشان نظرات خاص و ویژه ای هم در مورد جهاد ابتدایی دارند، برخلاف امام (ره) که معتقد بودند صدور حکم جهاد ابتدایی از ویژگی های معصوم است. حضرت آقا نظرشان این است که در شرایط خاص، رهبر جامعه اسلامی هم می تواند چنین حکمی بدهد، البته ایشان در این نظریه تنها نیستند. آیت الله منتظری هم صریحا اعلام می کنند که فقیه می تواند دستور جهاد ابتدایی بدهد و فقط از اختیارات و اختصاصات امام معصوم نیست.
در مورد مکاسب محرمه که از موضوعات و مسائل روز است هم مفصل وارد شدند. مثلا در مورد ساختن مجسمه برخلاف این که خیلی ها معتقد هستند ایراد دارد، گفته اند مشکلی ندارد و می توان مجسمه ساخت. یا مثلا در بحث غیبت، اکثر فقها و علما معتقد هستند که غیبت شیعه اثناعشری فقط حرمت دارد، اما ایشان معتقد هستند که غیبت مطلق مسلمانان و حتی اهل سنت هم ایراد دارد.
در مورد غنا نیز به کامل ترین شکل ممکن بحث کردهاند. ایشان به علم موسیقی هم مسلط هستند. شنیده ام که ایشان "الاغانی" ابوالفرج اصفهانی را تدریس کرده و به این کتاب کاملا مسلط هستند. نظرشان هم این است که موسیقی تماما حرام نیست، مگر موسیقی لهوی باشد. تمام این احکام در بخش اول رساله ایشان در جلد دوم آمده است.
یا مثلا در بحث قسامه اکثر علما گفته بودند یک نفر می تواند 50 قسم بخورد اما ایشان میگوید که نه باید 50 نفر قسم بخورند که الان هم در دادگاه ها هم به همین ترتیب عمل می شود.
به نظر من، یکی از ویژگی های جدی ایشان موضوع شناسی است. چون می دانید که تطابق و تناسب حکم و موضوع و این که حکم روی موضوع مشخص می آید خیلی مهم است و متأسفانه برخی مراجع ما در این موضوع ضعیف هستند و این امر به خاطر این است که عمدتا اغلب مراجع در بحث فقه و اصول مهارت دارند و همه چیز برایشان به محفل تدریس خلاصه می شود، اما حضرت آقا با توجه به سوابق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و البته معلومات عمومی بسیار بالایی که در دوران ریاست جمهوری، فرماندهی جنگ و ارتباط با مردم بدست آورده اند و همچنین مقلدین فراوانی که دارند به خوبی موضوعات را می شناسند و درباره آنها حکم می کنند.
* شنیده ایم که ایشان در بحث های رجال و تاریخ اسلام تخصص دارند و هنگامی که این بحث ها مطرح می شود به خوبی درباره آن بحث می کنند. این مباحث در ارائه درس چه کمکی به ایشان می کند؟
نکته دیگر درباره دروس خارج مقام معظم رهبری همین تبحر ایشان در علم رجال است. در این زمینه دیگر ایشان سرآمد هستند. البته معروف است که آیت الله شبیری هم به موضوعات رجالی مسلط هستد، اما بنده درس ایشان را شرکت نکرده ام. درباره حضرت آقا میدانید که ایشان یک جزوه ای در مورد رجال از قبل انقلاب نوشته اند و از قدیم حسابی در این علم تبحر داشته اند و وقتی وارد بحث رجال می شوند همه چیز را با جزئیات و خیلی قوی مطرح می کنند، حتی رجال را با نسبت های فامیلی می شناسند به خصوص که ایشان برخلاف برخی مراجع و علما به تاریخ تحلیلی اسلام هم کاملا مسلط هستند. این خیلی مهم است که ما بدانیم که یک حدیث، یک سخن و یا روایت از بزرگان و علما در چه شرایطی مطرح شده است و مسلم است که ایشان در علم رجال مجتهد مطلق هستند و وقتی وارد می شوند آبشار علم از سینه و دهان مبارکشان فوران می کنند.

دیگر نکته جالب توجه در مورد ایشان این است که هم در بحث رجال و هم در بحث درایه و حدیث به راحتی نمی گذرند. یعنی خیلی از مراجع ما راحت یک راوی را کنار میگذارند، اما حضرت آقا سعی می کنند به هر شکلی است یک راوی را بازسازی و تصحیح کنند و مزایای او را ببینند و اشکالاتی را که قوی نیست جواب بدهند و از این طریق از روایاتی که تعدادشان هم کم است به خوبی استفاده می کنند. یادم هست که درس های آقای حسن زاده آملی را شرکت می کردم. ایشان می فرمودند حالا رد کردن قول بزرگان زیاد مهم نیست؛ چیزی که مهم است فهمیدن اقوال آنان است.
عین همین بحث را ایشان در موضوع روایت دارند. اولا که ایشان همه روایات را می آورند، بعد بنای توجیه روایت و سرپا نگه داشتن روایت را دارد. ایشان یکی از اصول درس شان این است که اول روایات را می گوید و در روایت تدبر و تعقل و تعمق بسیار زیادی می کنند، به ادبیات عرب بسیار مسلط هستند. همین امروز مثلا بحث داشتند درباره ظل و فیء و تفاوت این دو که ظل چه نوع سایهای است و فیء چه نوعی.
ایشان خیلی به روایات اهتمام دارند و سعی می کنند از روایات استفاده کنند. نحوه ورود و استدلال و استنتاج ایشان از روایت بسیار جالب است و مقایسه روایات با هم دیگر همینطور. به خصوص در جمع کردن روایات ایشان خیلی قوی وارد می شوند، اینکه زود یک روایت را طرح کنی و از گردونه خارج کنی به نظر من هنر نیست. حمل ظاهر بر اظهر و همچنین جمع دلالی، که یکی از کارهای مهم فقیه و اصولی است از کارهای مهم ایشان است. یادم نرود بگویم که ایشان تاکنون مستقیما بحث اصولی نکرده اند، ولی چندبار که وارد شده اند مثل بحث استصحاب عدم ازلی که ایشان بر خلاف بسیاری از بزرگان قبول ندارند یا بحث شرط فاسد که مفسد هست یا نه و هفت هشت مورد که ایشان وارد بحث اصولی شدند نشان می دهد که ایشان قدرت تعقل و توان عملیات فکری و ذهنی اش بالایی دارند و ابزار یک اصولی چیزی جزء این نیست.
در بحث روایات در بعضی موارد مثلا طلبه ای اشکال می کند و سعی می کند روایتی را بگوید که ایشان ندیده باشد، اما ما تا به حال ندیده ایم که ایشان روایتی را ندیده باشند و وقتی طلبه اشکال می گیرد ایشان می گویند نه ما این روایت را دیدیم و معنای آن این است و مثلا چنان و چنان؛ یعنی تمام روایات آن موضوع را می بینند و در حافظه شان نگه می دارند. خیلی عجیب است که گاهی وقت ها طلبه ها اشکالاتی می کنند دربار? یک بحثی که گذشته، ایشان می گوید فلان روایت را خواندیم داستانش مثلا به این ترتیب بوده است. حافظه قوی ایشان هم که از امتیازات فوق العاده ایشان هست کمک می کند که این روایات در ذهنشان بماند. حتی گاهی اوقات در یک باب بحث می کنند و یک روایتی در مورد یک باب دیگر مطرح می شود، ایشان به راحتی بحث را به خاطر می آورند و تحلیل می کنند و این هم به خاطر تسلط ایشان به هم? ابعاد فقه است و اگرچه ایشان تمام روایات را تدریس نکردند، اما گمان می کنم بی شک، تمام روایات فقهی ما را از اول تا آخر با دقت دیده اند و در مورد هرکدام اجتهاد کرده اند، دلیلش هم این است که گاهی وقت ها اشکال می شود ایشان می گویند این مسئله اینگونه است و آن مسئله به گون? دیگر. پس معلوم می شود که تمامی روایات فقهی را ایشان دیده است و این از امتیازات ایشان است.
* اگر خاطره جالب یا نکته ای بوده که ایشان از اساتیدشان نقل کرده باشند، بفرمایید؟
یکی خاطره بود که فکر کنم در درس آوردند درباره مرحوم آیت الله کاشانی بود که حضرت آقا فرمودند که امام خمینی (ره) درباره آیت الله کاشانی گفته اند که من تا حالا آدمی به شجاعت مرحوم کاشانی ندیده ام. این موضوع برای ما که در بحث تاریخ هم کار می کنیم، جالب بود.
معمولا ایشان خیلی سعی می کنند که وارد بحث های سیاسی نشود، یعنی اگر هم اتفاق افتاده باشد، خیلی کم اتفاق افتاده. اما مثلا در بحث صلاه مسافر بحثی مطرح بود که بالاخره میزان قصر چقدر است و از چه فاصله ای نماز شکسته می شود. بعد، بحث وسایل امروزی، مثل هواپیما مطرح شد که یکی از آقایان که مسن هم هست گفت در عین حال، آقا، همین وسایل هم خستگی و تعب دارد، اگر ملاک تعب باشد. آقا فرمودند بله، اما تعب پیر مردها ملاک نیست. این شوخی است که حضرت آقا با این بنده خدا کردند و برای طلبه ها شیرین بود.
* نظم کلاس چگونه است؟ آیا سر ساعت تشکیل می شود؟
بله. درس را سر موقع تشکیل می دهند، البته گاهی وقت ها کار ضروری پیش می آید که قبلا با پیامک خبر می دهند که درس تعطیل است. درس ایشان هم معمولا 35 دقیقه تا 40 دقیقه طول می کشد.
از زمانی که در اختیار مشرق قرار دادید تشکر می کنیم.
غزل (240)ای صـبا نـکـهـتی از خـاک ره یـا ر بـیـار |
1 ای صـبا نـکـهـتی از خـاک ره یـا ر بـیـار بـبـر انـدوه دل و مـژده دلـدار بیار 2 نـکـتـه یـی روح فـزا از دهـن یـار بـگـو نـامـه یی خوش خبر از عالم اسرار بیار 3 تـا مـعـطر کـنـم از لطف نـسیـم تو مشام شـمـه یـی ار نـفـحـات نـفس بـیار 4 بـه وفـای تـو کـه خـاک ره آن یـار عزیز بـی غـبـاری که پدیدآید از اغیـار بیار 5 گـردی از رهـگذر دوسـت بـه کـوری رقیب بـهـر آسـایش ایـن دیـده خونبار بیار 6 خـامـی وسـاده دلی شیوه جانبازان نیست خـبـری از بـرآن دلـبـر عـیـار بیار 7 شـکـر آنرا که تودر عشرتی ای مرغ چمن بـه اسیـران قـفـس مـژده گـلزار بیار 8 کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست عـشـوه یی زان لـب شیرین شکر بار بیار 9 روز گـاریـست کـه دل چهره مقصود ندید ساقیا آن قــــدح آیـنه کـردار بـیـار 10 دلق حافظ به چه ارزد به می اش رنگین کن وانـگهش مسـت و خراب از سر بازار بیار معانی لغات ( 240) نکهت : بوی خوش. نکته :لطیفه، معنای نغز . نکته روح افزا: لطیفه جان بخش . عالم اسرار: دنیای اسرار عشقو محبت یار ، نقشه های محرمانه دوست شمهیی : اندکی ، مقدارکمی . نفحات: جمع نفحه ، بوی خوش . به وفای تو : سوگند به وفاداری تو. غباری که پدپد آید از اغیار:غبار فتنهیی که از بیگانگان پدید آید. دیده خونبار: چشم گریانی که از شدت و کثرت گریستن اشکی خون آلود دارد . خامی :ساده لوحی ، ناپختگی . ساده لوحی: ساده اندیشی ، بدون شیله پیله ( مقابل کلمه عیّار ) . جانبازان : فدا کننگان جان در راه معشوق . عیّار : زیرک ، چالاک ، طرار ، هوشیارند ، رند ، زرنگ ، مُجَرَّب. عشوه : ناز وادا و غمزه ، کرشمه . قدح آینه کردار: پیاله بزرگ شراب زلال که رویه اش چون آینه بدرخشد. دلق: خرقه. معانی ابیات غزل ( 240) (1) ای نسیم صبا بوی خوشی از خاک راه یار بیاور . اندوه وغم را از دل ببر و مژده رسیدن محبوب را بیاور. (2) مطلب امیدوار کننده یی از دهان دوست بازگو کن و نامه خبر خوشی از ناگفتنی ها ی یار بیاور . (3) برای اینکه مشام را از بوی دل انگیز نسیم تو خوشبو کنم از بوی خوش نفس یار را بیاور . (4) ای صبا، ترا به وفاداریت سوگندمی دهم که بدون اینکه در خاطر دیگران از حسادت، غبار کدورت بنشیند ، خاک را آن یار عزیز رابرای من بیاور. (5) به کوری چشم مدعیان و برای آرامش دیده های گریان و خونبار من ، گردی از رهگذر دوست بیاور . (6) ساده لوحی و ساده اندیشی راه ورسم جانبازان نیست . ای باد صبا خبری از آن محبوب زیرک بیاور. (7) ای مرغ چمن ، ای بلبل ، به شکرانه آنکه آزادو دلشاد ی ، برای مرغانی که اسیر قفسند از گلزار خبر خوشی بیاور . (8) ذائقه روح وجانم از تلخی صبری که در نبودن دوست کردم به تلخی گرایید سخنانی با ناز و عشوه از آن لبهای شیرین برایم بیاور و باز گو کن. (9) دیر زمانی است که چشم دلم چهره آرزومند مورد نظر خود را ندیده است . ای ساقی قدح شراب زلال آینه مانند را بیاور (10) خرقه حافظ ارزشی ندارد . آن را به می بیار و رنگین کن و او را به صورت مستان از خود بی خبر در بازار گردانیده و بیاور . شرح ابیات غزل (240) وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات بحر غزل: رمل مثمن مخبون مقصور * این غزل یکی دیگر از غزلهایی است که در فاصله فترت سلطنت شاه شجاع و دوری او از شیراز سروده شده و ایهامات آن تقویت کننده این نظرّیه است که در غیاب شاه شجاع از شیراز ، میان حافظ و شاه و اطرافیان او مکاتبه برقرار بوده.و این شاعر آزاده از قدامات اجرایی شاه برای حمله به شیراز در جریان قرار می گرفته است. شاعر باد صبا را مخاطب قرار داده و از او تقضا دارد که مژده آمدن ان دلدار را به او برساند و به دنبال آن می گوید نامه خوش خبری از عالم اسرار بیاور و این عالم ( اسرار از یکطرف و عبارت ( بی غباری که پدید آید از اغیار ) در بیت چهارم و مفهوم مصراع اول بیت ششم که شاعر تذکراً و غیر مستقیم به صورت اندرز می گوید ( خامی و ساده لوحی شیوه جانبازان نیست) همه و همه حکایت از این دارد که در پشت پرده اقداماتی در جریان است که اغیار در شیراز نباید از آن بویی ببرند و شاه شجاع نیز نباید خامی و ساده لوحی را پیشه خودکند و بایستی مانند عیاران در پیشبرد کار خویش کوشا باشد. از مضمون بیت پنجم چنین بر می آید که در مدت غیبت شاه شجاع رقیب، یعنی برادرش شاه محمود با حافظ چندان میانه خوشی نداشته است. شاعر در بیت مقطع غزل بازگو کننده خلقیات ویژه خود است که بسیار به طایفه ملامتیه نزدیک است. او صراحتاً می گوید خرقه من که به درد کار دیگری نمی خورد به شراب آلوده کن و مرا از میان بازار پر جمعیت با چنین وضع ظاهری ، بگردان و فرقه ملامتیه با آنهایی که طرفدار نظریه آنها بودند این ویژگی را داشتند که از خود خواهی و غرور به دور بوده و مداری بالاتر از عالم ظاهر بینان حرکت می کرده اند . هر چند حافظ را نمی توان پیرو مسلّم فرقه ملامتیه دانست لیکن شکی نیست که از لحاظ طرز تفکر به آنها بسیار نزدیک بوده واین ویژگی در جای جای اشعار او به چشم می خورد. |
< قبل | بعد > |
---|
واکنش دادستان کل کشور به اظهارات عجیب رئیس جمهور
واکنش ها به اظهارات آقای روحانی در «متوهم» خواندن افرادی که دغدغه دین و آخرت مردم را دارند، همچنان ادامه دارد در همین راستا روز گذشته، دادستان کل کشور به اظهارات رئیس جمهور درباره دغدغه مندی برای دین و آخرت مردم واکنش نشان داد.
به گزارش بی باک به نقل از فارس، حجت الاسلام محسنی اژه ای که به مناسبت سالروز قیام 15 خرداد در جمع مردم قم حاضر شده بود، به نقش امام خمینی در هدایت مردم اشاره کرد و اظهار داشت: حضرت امام خمینی(ره) در تبعیت از پیامبر اعظم(ص) و اهل بیت(ع) برای دینداری مردم و رسیدن آنها به بهشت و دوری از جهنم مشقتها و مرارتهای زیادی را تحمل کردند، عدهای امروز میگویند به بهشت و جهنم مردم کاری نداشته باشید! چنین تفکراتی به سخره گرفتن زحمات علما، مراجع و حوزههای علمیه است.
سخنان دادستان کل کشور واکنشی به اظهارات اخیر آقای روحانی است که در جمع کارمندان سازمان محیط زیست گفته بود:
«بعضی بیکار هستند و دچار توهمات میشوند، عدهای مدام غصه دین و آخرت مردم را میخورند در حالی که نه میدانند دین چیست و نه آخرت. اما همیشه غصه آخرت را میخورند.«
رییسجمهور همچنین در تحلیل تفاوت حضور دولت و مردم در مباحث اجتماعی گفت: دولت دینی خوب است اما دین دولتی جای صحبت دارد؛ حتی تبلیغ دین باید به دست عالمان، مراجع، صاحب نظران و دلسوزان انجام شود و دولت نیز حمایت لازم را انجام دهد.
البته آقای روحانی یک هفته قبل از آنکه دغدغه مندان دین و آخرت مردم را متوهم بماند در همایش «بیمه سلامت همگانی» گفته بود:
نباید مردم را بیهوده و بدون جهت نگران کرد و باید بگذاریم مردم راحت باشند، اینقدر در زندگی مردم مداخله نکنید، ولو به خاطر دلسوزی؛ بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد.
کارشناسان عقیده دارند که اظهارت آقای روحانی واکنشی بود به انتقاداتی که توسط مراجع تقلید، ائمه جماعات و کارشناسان درباره وضعیت فرهنگی جامعه و بی تفاوتی به گسترش «فساد سازماندهی شده» بیان شده است .
البته اظهارات جنجالی رئیس جمهور که با بازتاب گسترده رسانه های حامی دولت مواجه شده بود با واکنش گسترده ائمه جماعات ، علما و حتی مراجع تقلید روبرو شد.
در همین راستا، حضرت آیت الله مکارم شیرازی، 7 خرداد ماه، در سخنانی در جمع طلاب علوم دینی با اشاره به وجوب فرضیه امر به معروف و نهی از منکر به اظهارات آقای روحانی واکنش نشان داد و بیان داشت: این که برخی مسؤولان گفته بودند با زور شلاق نمی توان افراد را به بهشت فرستاد ما هم این گونه می گوییم، اما می گوییم با دست خودمان درهای جهنم را به روی مردم باز نکنیم.
این مرجع تقلید بیان داشت: به عنوان مثال در ایام نوروز و دیگر مناسبت هایی که مسافرت های زیادی انجام می شود، راهنمایی و رانندگی برای تامین امنیت جان مردم و مسافران طرح های ویژه ای دارند و نظارت بسیار شدیدی را اعمال می کنند اما اگر گفته شود کاری به کار مردم و رانندگان نداشته باشید آیا کسی چنین منطقی را می پذیرد؟
آیت الله مصباح یزدی نیز دوازدهم خرداد ماه در جمع زائران حرم امام خمینی در این باره گفت: ... حتی برخی از افراد عمامه به سر که دارای مسئولیت هستند، در واکنش به اجتماع مردم در خصوص بدحجابی و نگرانی علما از وضع دین و فرهنگ و تجمع روحانیت در فیضیه، آنها را کسانی معرفی میکنند که اسلام را نشناختهاند و آنها را متهم به توهم میکنند. باید از وی پرسید مگر خود تو دینت را از کجا یاد گرفتهای؟ از فیضیه یا از انگلستان؟
آیتالله مصباح یزدی با اشاره به هشدار امام(ره) در خصوص نفوذ نامحرمان، اظهار داشت: برخی مسئولین به گونهای رفتار میکنند که زمینه عملی شدن این هشدار امام(ره) را فراهم کنند. جدایی دین از سیاست و بیان این مطلب که دین وظیفه روحانیت است، نه دولت، همان شعار جبهه ملی است که متأسفانه امروز از سوی برخی مسئولین عمامه به سر مطرح میشود.
«ما نمی توانیم» با الفاظ دیگری به جامعه پکپاژ می شود
اما اظهارات انتقادی حجتالاسلام والمسلمین غلامحسین محسنی اژهای در مراسم سالروز قیام 15 خرداد تنها به اظهارات رئیس جمهور درباره متوهم خطاب کردن دغدغه مندان دین مردم ختم نشد.
وی اشاره تلویحی به موضوع پذیرش قطعنامه توسط حضرت امام خمینی در سال 1367 کرد و اظهار داشت: کسانی که در زمان جنگ القاء می کردند که جنگ پرهزینه است و می گفتند ما جوانانمان را در جنگ به شهادت می رسانیم امروز همین حرف ها را ولی با الفاظ دیگری می زنند.
محسنی اژه ای گفت: آنچه باعث پیروزی و حفظ انقلاب شده است تکیه بر قدرت خداوند و مردم، بصیرت، مجاهدت، مقاومت و انسجام بوده است باید مراقب باشیم، امروز زلزله «ما نمی توانیم» در جامعه ما با الفاظ دیگری پمپاژ می شود.
سخنگوی قوه قضاییه افزود: در جامعه تبلیغ می شود که نمی توانیم با دنیا دربیافتیم این افراط و تندروی است، آن زمان ایستادن در برابر شاه را افراط می دانستند امروز نیز مقابله و ایستادن در برابر ظالمین را افراط می دانند.
وی گفت: با وجودی که شخصیت های دینی، بزرگان، امام راحل و شهید مدرس بارها تاکید کردند که سیاست ما عین دیانت و دیانت عین دیانت ماست، یعنی دین ما، دین سیاسی است ولی عده ای دنبال القای شعار «جدایی دین از سیاست» هستند.
دادستان کشور افزود: امروز عده ای با کلمات مشتبه، بحث حکومت دینی و دین دولتی را مطرح و این گونه القاء می کنند که دین آزاد است و ما چه کار به دین مردم داریم.
وی اضافه کرد: متاسفانه همان کلامی که دین را از سیاست جدا می داند امروز با کلمات مشتبه، در جامعه ما از طریق رسانه های عادی و تریبون های عمومی پمپاژ می شود.
این بازی برد – برد که می گویند یعنی چه؟
حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژه در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: روحانیون، بزرگان و متدینین، اگر کشور مستقل می خواهیم باید ثروتمند باشیم، دشمنان می خواهند از راه اقتصاد به ما ضربه بزنند. به همین دلیل رهبر انقلاب اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند، آیاحالا که دشمنان دربحث هسته ای می خواهند ما را از حق خود محروم کنند باید دست روی دست بگذاریم و بگوییم نمی توانیم؟
وی افزود: این بازی برد برد که می گویند یعنی چه؟ چرا توضیح نمی دهید که برد - برد به معنای چیست و چگونه می خواهید ما برد کنیم و آمریکا هم برد کند؟
.: Weblog Themes By Pichak :.