تاریخ : دوشنبه 93/3/12 | 12:55 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

همسرداری ستودنی امام

امام ، همسرداری
امام در طول شبانه روز حتی یک دقیقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعیین شده نداشتند. با توجه به شرایط سنی و میزان فعالیتی که داشتند، باز هم ساعات خاصی را در سه نوبت - هر کدام، نیم تا یک ساعت - به اهل منزل اختصاص داده بودند که هر کدام از ما که مایل بودیم خدمت ایشان می‌رسیدیم.

 

لطافت در سیره حضرت امام ره

  

1. سفارش به رسیدگی به بیمار

«کارگری در منزل مریض شد. وی اهل دهات بود و زبانی هم نداشت. امام خیلی سفارش او را می‌کردند که برایش دکتر بیاورید.

 

 امام باز از مصرف دارو و درمان می‌پرسیدند و مکرر از او دلجویی می‌کردند؛ گاه از پشت پنجره و گاهی پله‌ها را طی می‌کردند و به داخل اتاق او تشریف می‌آوردند و بالای سر او می‌رفتند و او را صدا می‌کردند و از او می‌پرسیدند: آیا برایت دکتر آمد؟ دوا داری؟ داروهایت را مصرف کرده ای؟ غذا چه می‌خواهی؟ حالت چطور است؟ و... چنان نبود که فقط سفارشی بکنند و بگویند: لابد به او رسیدگی می‌شود.» (1)

 

2. سلام کردن به بچه‌ها

«در سلام کردن، مقدم بر دیگران بودند و همواره وقتی وارد می‌شدند بر افراد، پیش از آنان، سلام می‌کردند. با آن عظمت - که سران قدرتهای جهان از نامشان وحشت داشتند - آن قدر مهربان و رئوف بودند که حتی اگر با بچه‌ها مواجه می‌شدند به آنها سلام می‌کردند.‌» (2)

 

3. توجه به خانواده

 

«امام در طول شبانه روز حتی یک دقیقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعیین شده نداشتند. با توجه به شرایط سنی و میزان فعالیتی که داشتند، باز هم ساعات خاصی را در سه نوبت - هر کدام، نیم تا یک ساعت - به اهل منزل اختصاص داده بودند که هر کدام از ما که مایل بودیم خدمت ایشان می‌رسیدیم و مسائل خودمان را مطرح می‌کردیم.

 

امام در این ساعات معمولا از نظر فکری و روحی به خانواده توجه داشتند؛ هیچ س?الی را بی جواب نمی‌گذاشتند؛ حتی خودشان ابتدا مسائل را مطرح نمی‌کردند و می‌خواستند که از این وقت، اعضای خانواده استفاده کرده و بر حسب ضرورت، مسایل شان را عنوان کنند. اگر س?الی را به دلیل کمبود وقت پاسخ نمی‌دادند، حتما به خاطر می‌سپردند تا در فرصت مناسب دیگری پاسخ دهند.‌» (3)

(فرشته اعرابی، نوه امام)

 

4. کار در خانه

«طی این سالهای طولانی زندگی مشترک، هرگز امام از من نخواستند یک فنجان چای به ایشان بدهم! آقا چای را خودشان آماده می‌کنند و به محض نوشیدن، فنجان را می‌شویند!» (4)

(همسر امام)

 

5. بچه داری در منزل

«چون بچه‌ها شبها خیلی گریه می‌کردند و تا صبح بیدار می‌ماندند، امام شب را تقسیم کرده بودند؛ مثلا دو ساعت خودشان بچه را نگه می‌داشتند و خانم می‌خوابیدند و دو ساعت می‌خوابیدند و خانم بچه‌ها را نگهداری می‌کرد.

روزها پس از پایان درس، ساعتی را به بازی با بچه‌ها اختصاص می‌دادند تا کمک خانم باشند در تربیت فرزندان!» (5)

(خانم فاطمه طباطبایی)

 

6. رسیدگی به زن و بچه

«در همان اوایل درس حضرت امام، که ایشان برخی نکات اخلاقی را در درس می‌فرمودند، حاج آقا گفت: امروز حضرت امام در درس فرمودند:

«طلبه‌های متاهل نباید شبها مطالعه کنند؛ بلکه شبها را به رسیدن به امور منزل و رسیدگی به زن و فرزند گذرانده و سحرها را به مطالعه اختصاص دهند.‌» (6)

(همسر شهید آیة الله محلاتی)

 

7. ابراز عواطف

«امام به شدت عاطفی بودند، مثلا در نجف، گاهی خواهرانم به آنجا می‌آمدند و بعد وقتی می‌خواستند برگردند، طوری بود که من هیچ وقت، موقع خداحافظی قدرت ایستادن در حیاط و دیدن خداحافظی آنها رانداشتم. مرحوم برادرم نیز همین گونه بودند و می‌گفتند: من آن لحظه خداحافظی را نمی‌توانم ببینم.

اما این مسایل یک ذره بر تصمیم گیریهایشان اثر نداشت!» (7)

(حاج سید احمد آقا خمینی رحمه الله)

 


پی‌نوشت‌ها:

 1) مهر و قهر، ص 50. نقل از برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج 1، ص 91.

2) همان، ص 45 و همان، ج 2، ص 225.

3) همان، ص 40، به نقل از «برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره‌» ج 1، ص 18.

4) همان، ص 27؛ همان، ص 86.

5) همان، ص 25. نقل از: برداشتهایی از سیره امام خمینی قدس سره، ج 1، ص 78.

6) همان، ص 28. نقل از: صحیفه دل، ص 127.

7) همان، ص 31؛ نقل از: پا به پای آفتاب، ج 1، ص 84.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان  

تهیه و تنظیم: جواددلاوری، گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : دوشنبه 93/3/12 | 12:51 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

سعه صدر در تبلیغ

سعه صدر در تبلیغ
سخت ترین کار در دنیا ، تغییر دادن انسان هاست. این که بتوان کسی را که از راه مستقیم منحرف گردیده و در راه ضلالت گام نهاده ، دستگیری نمود و او را به را خیر و صواب برگرداند.

هیچ کاری در دنیا سخت تر و پر مشقت تر از تغییر دادن انسان ها نمی باشد. از این روست که ارشاد و هدایت مردم در پیش گاه عدل الهی این گونه ارزشمند است.

 

از این روست که خداوند بهترین بندگانش را به مقام نبوت مبعوث نمود . کار تبلیغ و اشاعه دین کاری بس بزرگ است که تنها انسان های بزرگ قادر به انجام آن هستند .

 

تنها انسان هایی که دارای روحی عظیم و دلی وسیع هستند می توانند به هدایت خلق بپردازند .

 آن هنگام که فرعون سر به طغیان نهاد و از بندگی خدا به در آمد و طوق بندگی شیطان را بر گردن آویخت ، آفریدگار مهربان از سر لطف و رحمت کلیم خود حضرت موسی علیه السلام را به سوی فرعون روانه ساخت .

 

آفریدگار مهربان آن چنان بندگانش را دوست دارد که نمی تواند شاهد باشد که حتی فرعون در دام شیطان گرفتار آمده است .

خداوند حضرت موسی علیه السلام را مامور نمود تا به پیش فرعون رود تا شاید او دست از طغیان و گردنکشی و سرکشی بردارد و به جای گفتن : "انا ربکم الاعلی "، بگوید :"انا اعبد الله".

« اذهب الی فرعون انه طغی . برو به سوی فرعون ، او طغیان کرده است . » ( 1 )

حضرت موسی بی چون و چرا و بی آن که دلیل تراشی و بهانه جویی کند اطاعت امر حضرت سبحان نمود .

کلیم خدا تنها یک در خواست از حضرت حق نمود « قال رب اشرح لی صدری » گفت : « پروردگارا سینه ام را گشاده دار » ( 2 )

 

حضرت موسی می توانست خیلی چیزهای دیگری از خداوند طلب نماید مثل این که : خدایا به من پول و امکانات عالی و فراوان عطا فرما . آفریدگارا به من لشگری نیرومند عطا نما . پروردگارا دوستان فرعون را ذلیل کن و یاران مرا عزیز فرما و ... .

اما حضرت موسی علیه السلام تنها از خدا شرح صدر در خواست نمود .

 

از چه رو حضرت موسی از خدا شرح صدر درخواست کرد ؟

این خواسته  حضرت موسی علیه السلام نشان دهنده آن است که هیچ چیز در تبلیغ و اشاعه مذهب و هدایت خلق به سوی رب العالمین ، هم چون سعه صدر کارگشا نیست .

اگر چیزی بهتر و کار آمدتر در کار تبلیغ و ارشاد و دستگیری و هدایت خلق وجود داشت بی شک موسی علیه السلام آن را از خداوند در خواست می نمود .

 

طلاب جوان باید بدانند که در کار تبلیغ همیشه افرادی هستند که به این آسانی ها زیر بار حرف حق نمی روند و چه بسا آزار و اذیت هایی نیز از سوی آنان به ما برسد .

یک مبلغ دینی باید پیش از هر کاری به خود سازی مشغول شود و ظرفیت خود را بالا برد .

اگر پیامبر و فرزندان پاک و مطهرش ، سعه صدر نداشتند هرگز اسلام بر کفر پیروز نمی شد .

بسیاری از شما خوانندگان گرامی داستان آن یهودی که هر روز بر سر مبارک حضرت محمد صلی الله علیه و آله خاکستر می پاشید را شنیده اید .

 

پیامبر ما قلبی وسیع به وسعت آسمان بی کران داشت . هیچ کس همانند حضرتش شرح صدر نداشت . ایشان هرگز از کوره در نمی رفت و رفتار ناپسند و ناشایست آن یهودی را تحمل می نمود .

روزی پیامبر رحمت و محبت دیدند که امروز خبری از آن یهودی نیست . از یارانشان سراغ او را گرفتند . به حضرتش عرض نمودند که آن مرد یهودی بیمار است و اکنون در بستر بیماری خفته است . حضرت به یارانشان گفتند بیایید برویم عیادت آن یهودی !

 

اصحاب حضرت بسیار تعجب کردند . پیامبر وارد خانه یهودی شدند و در کنار بستر او بر زمین نشستند و از وی احوال پرسی نمودند . یهودی رویش را به سوی دیگر برگرداند چرا که نمی توانست در چشمان پیامبر نگاه کنند . پیامبر برخواستند و در آن سو نشستند . یهودی از شرمساری رو انداز خود را بر روی سر کشید و در همان حال شهادتین خواند و مسلمان شد !

اگر رسول الله هم چون بسیاری از ما سعه صدر نداشتند و ظرفیشان کم بود و زود از کوره در می رفتند ، هرگز یهودی و بسیاری دیگر همانند آن یهودی جذب اسلام نمی شدند .

 

 برخی از طلاب بر این باورند که تبلیغ یعنی این که ما به مناطقی برویم که مردمی مذهبی و خدا باور دارند و به آسانی به سخنان ما گوش فرا می دهند و آن ها را قبول می نمایند .

ما زمانی در کار تبلیغ به موفقیت می رسیم که بتوانیم افرادی را که از دین گریزان شده اند و رو به لجاجت آورده دستگیری نماییم و زنگار از آیینه دلشان بزداییم تا نور خدا بار دیگر بر دل آنان بتاید .

 

در روزگار فعلی که شبکه های ماهواره ای بیست و چهار ساعت در حال منحرف کردن مردم بویژه جوانان هستند ، کم نیستند مردمی که از دین گریزان شده و با خدا و دین قهر نموده اند .

طلاب و روحانیون باید فکری به حال این دسته از مردم جامعه بکنند . چرا که اگر نتوان این ها را دستگیری و هدایت نمود آنان روز به روز از خدا دورتر می شوند و عده ای دیگر را نیز با خود به درون باتلاق تباهی می کشانند .

کسانی که با گناه و فساد خو کرده اند را نمی توان یک شبه تغییر داد و آنان را از حکومت شیطان بدر آورد و وارد حکومت الله نمود .

 

کم هستند مردمی که یک شبه بتوانند گناهان خود را به کناری نهند و توبه نصوح کنند و وارد جرگه بندگی رب العالمین شوند .

به طور مثال ، از دختر جوانی که در خانواده ای رشد کرده و تربیت شده که حجاب و محرم و نامحرم و حیا در آن خانه جایگاه و مفهومی نداشته است نمی توان انتظار داشت با یک جلسه سخنرانی و صحبت ما هر چند هم عالی و علمی باشد بی درنگ تغییر کند .

 

باید به این گونه جوانان فرصت و زمان داد . چه بسا برای هدایت و دستگیری چنین جوانانی به چندین سال وقت و زمان نیاز باشد .

این جاست که اگر ما طلاب به عنوان طلایه داران فرهنگ و به عنوان وارثان پیامبر و اهل البیت علیهم السلام و به عنوان حافظان دین و دیانت ، سعه صدر نداشته باشیم و ظرف دلمان کوچک باشد نمی توانیم به رسالت اصلی خود که همان تبلیغ دین است عمل نماییم .

 

تمام ابنیاء الهی پیش از برگزیده شدن به مقام رسالت به چوپانی مشغول بودند .

نقل می کنند روزی گوسفندی از گله ای که حضرت ابراهیم علیه السلام چوپان آن بود گریخت . حضرت به دنبال آن گوسفند روانه شد ، گوسفند بسیار جست و خیز کرد و به این سو و آن سو دوید و حضرت را از پا انداخت . پس از آن که خلیل الرحمان به گوسفند رسید و او را گرفت ، به جای آن که عصبانی شود و گوسفند را بزند او را به آغوش کشید و نوازش کرد !

در این هنگام بود که خداوند خلیل خود را برای پیامبری برگزید چرا که در او سعه صدری که نیاز مقام رسالت و نبوت بود را دید .

امیر المومنین علی علیه السلام : آلة الریاسه سعة الصدر . وسیله رهبری و ریاست سینه گشاده است . ( 3 )

 


پی نوشت ها:

1-طه/آیه 24

2-طه/آیه 25

نهج البلاغه/ص667/حکمت176

منابع:

1-قرآن کریم

2-نهج البلاغه/ترجمه محمد دشتی/الهادی/79

تهیه وتولید:مهدی صدری-گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : دوشنبه 93/3/12 | 12:49 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

دلیل جذابیت آیت الله بهجت!

دلیل جذابیت آیت الله بهجت!
بسیاری از کسانی که در صدر اسلام شیفته اسلام شدند و به اسلام گرویدند تنها تحت تاثیر رفتار نیک و پسندیده و جذاب پیامبر و اهل البیت علیهم السلام قرار گرفتند . رفتار پیامبر و فرزندان پاک و معصومش چنان جذاب بود که مردم را هم چون پروانه جذب شمع وجودشان می ساخت .

در روزگار ما که فرهنگ فاسد و ویران گر غرب به مدد شبکه های ماهواره ای در جامعه ما روز به روز در حال گسترش و پیشرفت است ، وظیفه ما طلاب و روحانیون بیش از گذشته سنگین است .

 

بسیاری از این شبکه های ماهواره ای به طور مستقیم به جنگ با فرهنگ اسلام نمی پردازند .

گردانندگان آنان به صورت غیر مستقیم و گام به گام و با فکر و مکر فراوان و بی سر و صدا هم چون مار سیاهی در شب تاریک به جلو می خزند و مردم ، بویژه جوانان را از فرهنگ اسلام روی گردان می سازند و آنان را شیفته فرهنگ مادی گرا و بنیان برانداز غرب می سازند .

 

 این شبکه های ماهواره ای با ایجاد جذابیت های گوناگون هر روز مخاطب بیشتری را جذب خود می سازند .

بسیاری از مردم ما نیز متوجه خطر این شبکه ها نیستند.

جالب این جاست که سیما و سینمای ما هم برای این که از قافله جذب مخاطب عقب نمانند ، به دنبال بالا بردن جذابیت های خود هستند که در برخی مواقع همانند شبکه های ماهواره ای عمل می کنند و نا خواسته فرهنگ مبتذل غربی را ترویج می کنند .

 

بسیاری از هنر پیشگان سیما و سینمای ما کمترین دلبستگی را به فرهنگ برتر اسلام دارند و شیفته فرهنگ غرب هستند .

این شیفتگی به فرهنگ غرب از چهره ها و تیپ ها و نوع لباس و نحوه زندگی و رفتار بسیاری از آنان هویداست .

در این میان آن چیز که بیش از هر چیز دیگری برای ما طلاب و روحانیون اهمیت دارد این است که ما هم باید جذابیت خود را به عنوان طلایه داران فرهنگ ناب اسلام بالا ببریم .

 

بالا بردن جذابیت به این معنی نیست که خدای ناکرده ما از ارزش ها و اصول خود عقب بشینیم و به نام روشنفکری حرف هایی را بزنیم که بر خلاف اسلام عزیز باشد و اسباب خشنودی غرب زده ها را فراهم بیاورد .

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت پاک و مطهرش هرگز حاضر نشدند در برابر کفار و مشرکین و منافقین و معاندین عقب بنشینند و دست از اصول و ارزش های الهی خود بردارند اما آنان با رفتار نیک و پسندیده خود توانستند بسیاری از مردم را مجذوب و شیفته خود سازند و از این ره گذر عشق خدا و اسلام را در دل آنان جاودانه سازند .

 

آیا عشق مردم به امام خمینی آن بت شکن بزرگ ، عشق بی سابقه و کم نظیری نبود ؟

آیا آیت الله العظمی بهجت آن عبد خدا از زشست ها و حرف های روشنفکری استفاده کرد که توانست خیل عظیمی را مجذوب خود نماید ؟

آیا غیر از این است که علمای بزرگ و وارسته ای چون آیت الله العظمی بهجت به واسطه رفتار نیک و پسندیده خود با مردم آنان را مجذوب خود و اسلام ساختند ؟

 

هیچ چیز همانند رفتار نیک و پسندیده در بالا بردن جذابیت طلاب و تسخیر قلوب مردم ، بویژه جوانان موثر نیست .

 

طلاب بویژه روحانیون که لباس روحانیت را به تن کرده اند باید در رفتار خود با مردم و معاشرت با جوانان بسیار دقت به خرج دهند .

چه بسا جوانی تنها با یک رفتار نیک و ساده هم چون پیش سلام بودن ما مجذوب اسلام می شود و چه بسا خدای ناکرده جوانی به خاطر یک رفتار ناپسندیده ما هم چون اخمو بودن ، از خدا و اسلام روی گردان و گریزان می شود .

 

امیر المومنین علی علیه السلام در این باره این گونه می فرماید :

خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بکوا علیکم ، و ان عشتم ( غبتم ) حنوا الیکم . با مردم چنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر شما بگریند و اگر زنده باشید ( غایب باشد ) مشتاق دیدن شما باشند . (1)

  

امیر المومنین علی علیه السلام که تمام رفتار و کردار او خدا پسندانه و جذاب بود روزی با مردی مسیحی در راهی برخورد کرد و در راه با او هم صحبت شدند . پس از ساعتی به دو راهی ای رسیدند که مسیر حضرت از آن مرد مسیحی جدا می شد . حضرت با مسیحی خداحافظی نمودند . شخص مسیحی به راه خود رفت اما با تعجب دید که حضرت به دنبال وی راه افتادند . مرد مسیحی ایستاد و از روی تعجب به حضرت گفت : مگر مسیر شما از آن سو نیست ؟ !

 

حضرت فرمودند : آری ، اما در دین ما سفارش شده است که هرگاه کسی از شماخداحافظی کرد چند قدم او را بدرقه نمایید .

مرد مسیحی به شدت تحت تاثیر این رفتار نیک و پسندیده حضرت قرار گرفت و در همان جا شهادتین گفت و به دین اسلام گروید .

 

این داستان تنها نمونه ای از رفتار جذاب و خدا پسندانه اهل البیت علیهم السلام با مردم است .

ما طلاب باید از هر رفتاری که مردم را نسبت به اسلام و خدا دلسرد می سازد به شدت پرهیز نماییم .

بی شک فردای قیامت خدا از طلبه ای که مردم را بواسطه رفتار ناپسندش از اسلام دلسرد و رو یگردان ساخته است ، نخواهد گذشت .

 

امام علی علیه السلام درباره حسن رفتار با مردم این گونه می فرماید :

اجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک ، و احب لغیرک ما تحب لنفسک ، و اکره له ما تکره لها ، لاتظلم کما لاتحب ان تظلم ، و احسن کما تحب ان یحسن الیک ، و استقبح لنفسک ما تستقبحه من غیرک ، و ارض من الناس ما ترضی لهم منک .

در رابطه میان خود با دیگری خوشتین را معیار قرار ده و برای او آن بخواه که برای خود می خواهی و آن چه بر خود نمی پسندی بر او نیز نپسند ، هم چنان که دوست نداری به تو ستم شود تو نیز به کسی ستم مکن و هم چنان که دوست داری به تو خوبی شود تو نیز به دیگران خوبی کن و آن چه را که ازدیگران زشت می شماری از خود نیز زشت شمار و آن چه را از خود پسندیده می دانی از آنان نیز پسندیده بدان . (2)

 


پی نوشت ها:

1-میزان الحکمه/ج7/ص392/ح13096

2-میزان الحکمه/ج7/ص397/ح13087

 

منابع:

میزان الحکمه/محمدی ری شهری/دارالحدیث/87

تهید وتولید:مهدی صدری-گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : دوشنبه 93/3/12 | 12:48 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

معممین ، حتما بخوانند!

معممین ، حتما بخوانند!
علمای وارسته و خدا باور و خدا جوی حوزه مقدس علمیه هر آن چه را که می گویند و به مردم گوشزد می نمایند خود باورد دارند و به کار می بندند . مردم از طلاب و روحانیون انتظار دارند که خود عامل به سخنان خود باشند و این انتظار به جاست .

چه زشت و ناشایست  است برای پزشکی که درباره عوارض استعمال دخانیت سخنرانی های علمی دارد و مقاله های متعدد علمی نوشته است ، رو آوردن به استعمال مواد دخانی بی شک مردم از چنین پزشکی رویگردان می شوند .

 این گونه طبیبان آبروی اطبای دیگر را نیز می برند و مردم را نسبت به جامعه پزشکی بدبین می سازند .

 

ورزشکاری که مردم را به ورزش و سلامتی و تندرستی فرا می خواند اگر مردم او را در قهوه خانه ای در حال استعمال قلیان ببینند از وی رویگردان و بیزار می شوند .

پدری که فرزندانش را به صداقت و راستگویی امر می کند و خودش رو به کژی و کژ گویی می آورد هرگز نمی تواند در تربیت فرزندانش موفق باشد  چرا که حرف و عمل او دو تاست !

 

مردم انتظار دارند که ما طلاب که آنان را به سوی خدا و انجام فرامین الهی فرا می خوانیم خود به حرفهایی که می زنیم باور داشته باشیم و عمل کنیم و این انتظاری بر حق و به جاست .

ما باید از کار هایی که مردم را نسبت به طلاب و روحانیون و حوزه مقدس علمیه دلسرد می سازد به شدت پرهیز نماییم .

بیش از هزار سال است که علمای حوزه با خون دل فراوان اسلام و شیعه را به این جا رسانده اند و این کمال بی انصافی است که من طلبه با دقت نکردن بر روی رفتارم ،زحمات آنان را کم رنگ سازم و مردم را نسبت به دین خدا دلسرد سازم .

هیچ چیز همانند عامل بودن به سخنانی که مردم را به عمل کردن به آن ها فرا می خوانیم برای یک روحانی و طلبه جدابیت نمی آورد.

 

مردم پیش از آن که به سخنان و پند و اندرز و موعظه های ما گوش فرا دهند به رفتار و کردار و گفتار ما می نگرند .

پیامبر و اهل البیت علیهم السلام عالم عامل بودند و خود به آن چیز هایی که مردم را به عمل کردن به آن ها امر می کردند عمل می نمودند.

 

اگر حضرت علی علیه السلام دم از زهد و بی رغبتی به دنیا می زند خود بیش از همه از دنیا و زیبایی های خیره کننده و گمراه کننده آن رو گردان است .

حضرت علی علیه السلام با وجود داشتن نخلستانهای سرسبز و حاصلخیز در نهایت زهد زیست .

 

علمای الهی و خداجوی حوزه علمیه نیز هم چون مولای خویش عالم عامل بودند .

 شیخ مرتضی انصاری آن مرجع عظیم الشان جهان شیعه اگر طلاب را به زهد و ساده زیستی فرا می خواند خود بیش از همه به سخنانش عمل می کرد و زندگیش از همه طلاب ساده تر و بی آلایش تر بود .

 

امام خمینی آن بت شکن بزرگ اگر مردم را به تقوا و زهد و خداترسی فرا می خواند خود بیش از همه پرهیزکار بود و با این که می توانست بهترین زندگی را برای خود فراهم کند در نهایت زهد زیست .

اگر خدای ناکرده طلبه و روحانی به سخنانی که خود برای مردم می گوید باور نداشته باشد و به قول معروف عالم بی عمل باشد بسیار به دین ضربه می زند و زمینه روی گردانی مردم از اسلام و روحانیت را فراهم می آورد .

 

طلاب و بویژه روحانیون که ملبس به لباس روحانیت هستند باید بسیار مراقب گفتار ، رفتار و کردار خویش باشند .

کسی که لباس روحانیت را بر تن می کند باید هم چون صاحبان اصلی این لباس یعنی علمای ربانی و وارسته حوزه مقدس علمیه عالم عامل باشد .

 

امیرالمومنین علی علیه السلام در این راستا این گونه می فرماید :

من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ، ولیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه ، و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم .

هر که خود را پیشوای مردم قرار دهد ، باید پیش از آموزش دیگران به آموزش خود بپردازد و پیش از آن که به زبان [ مردم را ] تربیت کند ، با کردار و رفتارش تربیت نماید . آن که آموزگار و مربی خویش است بیشتر سزاوار احترام و تجلیل است تا آن که آموزگار و مربی مردم است . ( 1 )

 

در زمان ما دشمنان اسلام و تشیع به صورت گسترده بر ضد روحانیت شیعه مشغول فرافکی و تهمت زنی هستند تا از این ره گذر از ارادت مردم نسبت به علما و مراجع بکاهند و آنان را از اسلام روی گردان سازند .

حوزه علمیه باید درباره معمم شدن طلاب سخت گیر باشد و این گونه نباشد که هر طلبه پیش از خودسازی به خود جرات دهد این لباس که یادگار علمای بزرگی چون استاد شهید مرتضی مطهری است را بر تن نماید .

  

کسی که این لباس را بر تن می کند و مردم او را حجت اسلام می نامند باید تمام رفتار و گفتار و کردارش اسلامی و الهی باشد و کار های او رنگ و بوی خدایی داشته باشد و حقیقتا حجت الاسلام باشد !

از کوچکترین تا بزرگترین کارهای ما طلاب و روحانیون باید مطابق با موازین اسلام و اخلاق الهی باشد .

 

طلاب و روحانیون باید بدانند که آبرو و عزت آنان از آن خودشان نیست و آبروی آنان از برکت اسلام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است از این رو باید حرمت امام زمان علیه السلام و اسلام را حفظ نمایند .

طلاب و روحانیون باید بدانند که مردم بسیار مراقب رفتار و گفتار و کردار آنان هستند و مردم نسبت به هیچ قشر و گروهی چون طلاب و روحانیون حساس نیستند .

 

مردم تمام رفتار ما هم چون غذا خوردن ، راه رفتن ، لباس پوشیدن ،رفتار با دیگران ،نحوه برخورد با همسایگان ، نوع رفتار با همسر ، تربیت فرزند و ... همه و همه را زیر نظر دارند چرا که ما الگوی آنان می باشیم .

اگر طلبه ای می دانند که نمی تواند آن چنان که شایسته است مراقب رفتار خود باشد باید نه خود و نه حوزه علمیه به وی این اجازه را بدهد که او لباس روحانیت را بر تن کند و آبروی حوزه و اسلام را در خطر بیندازد .

 

پیامبر درباره نوع رفتار علما و طلاب این گونه می فرماید :

زیبنده است که دانشمند کم خنده باشد و پر گریه ، شوخی نکند ، داد و فریاد نکشد ، ستیزه و بحث و مجادله نکند ، اگر سخن گفت سخن حق بگوید و اگر خاموش ماند ، از باطل خاموشی گزیند ، اگر وارد بحث شد با ملایمت وارد شود و اگر از بحث کنارکشید با بردباری کنار کشد . ( 2 )

 


پی نوشت ها:

1-میزان الحکمه/ج8/ص89/ح14091

2-میزان الحکمه/ج8/ص82/ح14096

 

منابع:

میزان الحکمه/محمدی ری شهری/دارالحدیث.87

تهیه وتولید:مهدی صدری-گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : دوشنبه 93/3/12 | 12:47 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

توسل و عشق به اهل بیت(ع)

توسل و عشق به اهل بیت(ع)
حضرت امام خمینی (ره) درباره شفاعت می‌فرماید: «حق تعالی شأنه، چنانچه محمّد(صلی الله علیه وآله) و دودمان او را وسایط هدایت، راهنماهای ما مقرّر فرموده و به برکات آنها امّت را از ضلالت و جهل،نجات مرحمت فرموده به وسیله شفاعت آنها، قصور ما را ترمیم و نقص ما را تتمیم فرماید و اطاعت و عبادت نا قابل ما را قبول فرماید.»

مقدمه

توسل دارای معنای فراوانی است و هر آنچه را که به کمک آن راه رسیدن به خداوند متعال را شامل شود توسل گویند. روایات فراوانی در این زمینه ذکر گردیده است که تنها به خاطر خلاصه گویی به ذکر یک روایت از پیامبر(صلی الله علیه وآله) اکتفاء می‎کنیم. سلمان فارسی می‎گوید: از رسول خدا شنیدم که می فرمود: خداوند می‎فرماید ای بندگان من آیا چنین است که کسی حاجات بزرگی از شما می‎خواهد و شما حوائج او را بر نمی‎آورید مگر اینکه کسی را نزد شما شفیع قرار دهد که محبوبترین مردم به نزد شماست، آنگاه حاجت او را به احترام آن شفیع بر می‎آورید حال آگاه باشید و بدانید که گرامی ترین خلق و افضل آنان نزد من محمّد(صلی الله علیه وآله) ‌است و برادر وی علی وامامان پس از وی همانان که وسیله‎های مردم به سوی من هستند، اینک بدانید که هر کس حاجتی دارد و نفعی را طالب است یا آنکه دچار حادثه‎ای بس صعب و زیانبار گشته و رفعِ آنرا خواهان است، باید مرا به محمّد(صلی الله علیه وآله) و آل طاهرینش بخواند تا به نیکو‎ترین وجه آن را بر‎آورم.»(1)

 

بر همین اساس است که علما و بزرگان و عرفای دین سر توفیق و رسید ن به مدارج علمی و معنوی را توسل به اهل بیت  علیهم السلام دانسته‌اند و در کلامات گهر بار خویش بارها به آنها اذعان کرده‌اند.

 

حضرت امام خمینی (ره) درباره شفاعت می‌فرماید: «حق تعالی شأنه، چنانچه محمّد(صلی الله علیه وآله) و دودمان او را وسایط هدایت، راهنماهای ما مقرّر فرموده و به برکات آنها امّت را از ضلالت و جهل،نجات مرحمت فرموده به وسیله شفاعت آنها، قصور ما را ترمیم و نقص ما را تتمیم فرماید و اطاعت و عبادت نا قابل ما را قبول فرماید.»(2)

 

یا در عبارت رسا و جذاب دیگری می فرمایند:

ذکر خیر اصحاب ولایت و معرفت موجب صحبت و تواصل و تناسب می‎شود و این تناسب باعث تجاذب شود و این تجاذب باعث تشافع شود که ظاهرش اخراج از ظلمتهای جهل به انوار هدایت وعلم است، و باطنش ظهور به شفاعت است در عالم آخرت(3).

عشق و علاقه و توسّل حضرت امام به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام زبانزد افراد، اشخاص و بزرگانی است که با ایشان ارتباط نزدیک و ویژه داشته‎اند. از جمله برنامه‎های حضرت امام در مدّت 15 سالی که در نجف بوده‎اند، رفتن به زیارت امیرم?منان (علیهم السلام) سه ساعت از غروب گذشته در هر شب و خواندن زیارت جامعه و توسّل به ایشان بوده است. ایشان در تمام زیارات مخصوص امام حسین (علیهم السلام) در این مدّت از نجف به کربلا می رفتند و در تهران هم که بودند این زیارات از راه دور انجام می‎شد.

یکی از نزدیکان امام (ره)‌می گوید: «علاقه امام به اهل بیت(علیهم السلام) در حدّ و‎صف ناشدنی است.امام عاشق آنهاست .عاشقی که تا صدای یا حسین بلند می‎شود بی‎اختیار اشک می ریزد. ایشان که در شهادت فرزندشان حاج آقا مصطفی (ره) یک قطره اشک نریختند.

 


پی نوشت ها:

1. بحارالانوار ـ ج 91 ـ ص 22 ـ علامه مجلسی (ره) ـ داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوّم، 403 1 هـ . ق.

2. آداب الصلوه ـ ص 379ـ 380ـ امام خمینی (ره) ـ م?سسه تنظیم و نشر آثار امام (ره)‌ـ چاپ اوّل 1370 هـ . ش.

3. همان / 223.

منبع:

 سیمای فرزانگان

تهیه و فرآوری: فریادرس -گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : دوشنبه 93/3/12 | 12:46 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

طلبه انقلابی در سیره بزرگان(1)

طلبه انقلابی در سیره بزرگان(1)
 آن شب آقا(آیت الله طالقانی«ره») خودشان عمامه نواب را بستند که تا حدی در تغییر قیافه او م?ثر بود، آقا از شهید نواب خواستند که موقتا عمامه سفید بگذارید اما او نپذیرفت و گفت: سیادت خود را فدای ترس از دستگیری نمی‌کنم. آن چه که از اخلاق و رفتار نواب به یادم هست، شجاعت بی نظیر او و نترسیدن از دستگیری و شهادت بود به همین دلیل چندان احتیاط‌های ایمنی را رعایت نمی‌کرد.

بیش از 30 سال از انقلاب اسلامی ایران گذشته است و امروز این انقلاب برای کشورهای منطقه و خصوصا کشورهای اسلامی نقش الگو را ایفا می‌نماید. امروزه استبداد جهانی نمی‌تواند وجود قدرت تئوریک جدیدی در منطقه را تحمل کند خصوصا نظام جدیدی که با آرمان‌ها و وعده‌های انان در تعارض روشن است. به همین خاطر از همان ابتدای انقلاب سعی در سرنگون نمودن آن داشته‌اند و در این راه از همه ابزار‌های ممکن استفاده نموده‌اند.

 

انقلاب اسلامی ایران برای جهانی شدن و مهیا نمودن مقدمات  و زمینه ظهور حضرت صاحب الامر (عج) وظیفه سنگینی بر عهده دارد که شروع آن با انقلاب کلید خورد و پیمودن ادامه مسیر از ایجاد آن آسان‌تر نیست.

 

بدیهی است دشمنان اسلام و انقلاب برای جلوگیری از بیداری اسلامی باید جلوی منشأ آن را بگیرند یعنی انقلاب اسلامی را ناکارآمد جلوه بدهند و سد مقابل آنها روحانیت به عنوان هدایت‌کننده این جریان می‌باشد.

ما در این دوره نیز نیازمند روحانیتی انقلابی هستیم، اگر چه همواره طلاب و روحانیون باید دارای کمالات درونی باشند اما ضرورت داشتن این صفات با شدت دشمنی‌ها شدت پیدا می‌کند.

 

امروزه طلبه انقلابی باید دارای خصوصیات مختلفی باشد تا بتوانیم این اننقلاب را پیش ببریم و ما در این تعداد مقالات سعی داریم به حول و قوه الهی این اوصاف را از سیره بزرگان برداشت نماییم.

  

اولین ویژگی طلبه عصر انقلاب: شجاعت

شجاعت واقعی و معقول زاییده ایمان و اتکاء به خداوند است و طلاب باید با تقویت ایمان ، این خصلت را در خود ایجاد نمایند. انسان هرچقدر هم که عالم و دانشمند باشد، اگر شجاع نباشد مرعوب دشمن شده و علمش بلا استفاده خواهد شد، مقام معظم رهبری در مورد شجاعت می‌فرمایند:

« شجاعت مس?ولان‌ مکمل‌ تقوای‌ آنهاست‌ چرا که‌ اگر مس?ولان‌ و مدیران‌ کشور صرفا آدمهای‌ خوبی‌ باشند اما شجاعت نداشته‌ باشند مرعوب‌ دشمن‌ می‌شوند و هر ملتی‌ که‌ مس?ولانش‌ مرعوب‌ شوند بدبخت‌ خواهد شد» (1)

ایشان این ویژگی را برای همه ضروری می‌دانند:

«(یکی از اوصاف لازم) شجاعت و قدرت تسلّط بر نفس است. امروز من، شما و آحاد ملت ایران، به این شجاعت احتیاج داریم» (2)

این شجاعت در روحیه همه بزرگانی که همواره مرزبان شریعت بوده‌اند موج می‌زده و آنها تا پای جان در راستای دفاع از معارف تشیع ایستادند.

 

شیخ فضل الله نوری(ره)

دولت انگلیس بعد از شکست خود در جریان تحریم تنباکو دنبال انتقام بود از این جهت به فکر افتاد با کشتن شیخ فضل الله نوری(ره) شاگرد میرزای شیرازی(ره) روحانیت را تضعیف و نور اسلام را کم فروغ‌تر نماید. افرادی چون محمد علی شاه و امام جمعه برای حفظ جان خویش به سفارتخانه‌های بیگانه (روس) پناه بردند اما شیخ فضل الله با کمال صراحت و شهامت گفت:

« اسلام فعلا یک قربانی می‌خواهد و چه سعادتی است که آن قربانی من باشم»

 

از طرف دولت عثمانی، پیشنهاد داده شد که پرچم ما را بر بالای بام منزل شما نصب کنید تا در پناه دولت باشید، همچنین نصب پرچم دولت روس یا هلند نیز مطرح شد اما شیخ با کمال شجاعت فرمود:

«من محاسنم را در اسلام سفید کرده‌ام و هرگز زیر پرچم کفر نمی‌روم... من راضی هستم که صد مرتبه کشته و زنده شوم و مسلمین و ایرانیان مرا مُثله کنند ولی به کفار پناهنده نمی‌شوم». (3)

و در نهایت نیز این مقاومت و ایستادگی به دستگیری و اعدام ایشان انجامید. حکومت روز سیزدهم رجب، روز میلاد امیرالمومنین(ع) را به عنوان روز اعدام شیخ(ره) انتخاب نمود تا لطمه ای به روحانیت و مذهب وارد کنند و روز شادی شیعه را به روز عزا تبدیل کنند تا به زعم خویش قدرت خود را به مردم دیکته نمایند.

 

شهید نواب صفوی(ره)

سید مهدی طالقانی فرزند آیت الله طالقانی(ره) از دیدار با شهید نواب می‌گوید:

بعد از ترور نافرجام حسین علاء، حکومت پهلوی تمام توان خود را برای یافتن و مقابله با آنها به کار گرفت و شهید نواب و یارانش ناچار به زندگی مخفی روی آوردند.

 

اما آیت الله طالقانی با روی گشاده از آنان استقبال نموده و آنها را به خانه ما آوردند. شهید نواب بر حسب سنت حسنه خودشان هر کجا که بودند صبح‌ها با صدای بلند اذان می‌گفتند روز اولی که به خانه ما آمده بودند هم هنگام سحر روی بام خانه رفت و اذان گفت. آقا سراسیمه به حیاط آمدند و گفتند در حالی که تمام مملکت به شما می‌گردند اذان گفتن شما به مصلحت نیست احتیاطا مدتی اذان گفتن را تعطیل کنید.

 

مدتی که گذشت مرحوم نواب و دوستانش تصمیم گرفتند که از منزل ما بروند و محل اختفای خود را تغییر بدهند، مرحوم آیت الله طالقانی(ره) از شهید نواب خواستند که کمی تغییر قیافه بدهند، مرحوم نواب به شکل خاصی عمامه می‌بست ، آن شب آقا خودشان عمامه نواب را بستند که تا حدی در تغییر قیافه او م?ثر بود، آقا از شهید نواب خواستند که موقتا عمامه سفید بگذارید اما او نپذیرفت و گفت: سیادت خود را فدای ترس از دستگیری نمی‌کنم و بعد آقا یک عینک دودی هم به او داد تا بزند. آن چه که از اخلاق و رفتار نواب به یادم هست، شجاعت بی نظیر او و نترسیدن از دستگیری و شهادت بود به همین دلیل چندان احتیاط‌های ایمنی را رعایت نمی‌کرد. (4)

 

خاطره علامه محمد تقی جعفری(ره) از شجاعت شهید نواب(ره)

روزی شهید نواب(ره) به من پیشنهاد کرد برای زیارت سومین پیشوای عالم تشیع، پای پیاده از نجف به کربلا برویم و من پذیرفتم و در بعداز ظهر یکی از روزهای پاییزی به راه افتادیم، هوا تقریبا تاریک شده بود که قدم به راه نجف-کربلا گذاشتیم هنوز چند کیلومتری از شهر دور نشده بودیم که مردی تنومند از اعراب بادیه نشین سر راه ما سبز شد و با صدای خشن فریاد ایست داد، در نور مهتاب خنجر مرد عرب را به کمرش دیدم و سخت ترسیدم اما سید آرام بود، مرد عرب تهدید کرد که هر چه دینار داریم به او تحویل بدهیم، من در صدد بودم چنین کنم که ناگهان شهید نواب(ره) با چالاکی هرچه تمام‌تر خنجر مرد عرب را از کمرش بیرون کشید و نوک آن را با قدرت زیر چانه او گذاشت و گفت: با خدا باش و از خدا بترس و دست از زشتی‌ها بشوی.

 

من از سرعت و شجاعت سید متحیر مانده و به آن دو زل زده بودم. مرد عرب ما را به چادرش دعوت کرد و سید بلادرنگ پذیرفت. من با حیرت گفتم: چگونه دعوت کسی را می‌پذیری که تا چند لحظه پیش می‌خواست ما را بکشد؟ سید گفت: اینها عرب هستند و مهمان را ارج می‌نهند و کاری به ما ندارند. آن شب من و نواب(ره) به چادر مرد عرب رفتیم، سید آرام خوابید اما من تا صبح بیدار بودم .

 

حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی(ره)

ایشان در روز 26 آذر سال 59 به دست مأموران بعثی به اسارت در آمدند. آن روزها در ایران شایع شد که ایشان به شهادت رسیده است. مجالس بزرگداشت و سخنرانی‌های شخصیت‌هایی همچون شهید رجایی و تعطیلی و عزای عمومی قزوین و پیام تسلیت امام خمینی(ره) به مجلس شورای اسلامی، ابعادی لز شخصیت آن عالم عامل را تا اندازه ای برای مردم روشن ساخت و دولت عراق نیز از این طریق ایشان را به عنوان یک روحانی سرشناس، شناسایی کرد.

این شناسایی موجب فشار و شکنجه مضاعف ایشان شد، شکنجه‌های توان‌فرسا از قبیل سوراخ شدن سر مبارک ایشان با میخ در زیر شکنجه و دوبار تا پای چوبه دار رفتن؛ سرانجام پس از پانزده ماه زندانی بودن در سلول و تحمل این شکنجه‌ها ، با لطف و رحمت الهی  و امداد غیبی پروردگار عالم، ایشان را به اردوگاه و به جمع دیگر اسیران انتقال دادند.

اما این شکنجه‌ها نتوانست حجت الاسلام ابوترابی را به عنوان یک روحانی انقلابی در مسیرش سست نماید، بلکه ایشان همواره نقش مدیریت انقلابی و رهبری اسرا را بر عهده داشت و شجاعت و صبر وی موجب دلگرمی آنها بوده است.

آری امروز نیز شجاعت برای پیشبرد اهداف عالیه انقلاب ضروری است و طلاب عصر انقلاب باید با اتکاء و اعتماد به خداوند در دفاع از مکتب تشیع هیچ هراسی به خود راه ندهد.

 

خداوند در بیان ویژگی‌های قوم محبوب خویش می‌فرماید:

«أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُ?ْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم‏ ‏» (6)

(قومی که خداوند آنها را دوست دارد) نسبت به م?منان سرافکنده و فروتن و به کافران سرافراز و مقتدرند در راه خدا جهاد کنند و (در راه دین) از نکوهش و ملامت احدى باک ندارند.

 


منابع:

1-در دیدار با مردم قم ، 19 دی‌ماه 1381، پایگاه حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه‌ای.

2-خطبه‌های نماز جمعه، 20 اسفندماه 1374، پایگاه حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه‌ای

3-اسلام مجسم، آیت الله نوری همدانی، 177-179.

4-مجله یاران، دی ماه 1384، شماره2، ص29 و 30.

5-مجله یاران، دی ماه 1384، شماره9، ص14.

6-مائده-54.

تهیه وتولید:مسلم زمانیان-گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : دوشنبه 93/3/12 | 12:45 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

حاجت آیت الله حائری در کربلا

حاجت آیت الله حائری در کربلا
دنیای فانی که در آن به سر می بریم خیلی زودتر از آن چه که ما خیال می کنیم به پایان می رسد.اگر خواستار آرامش و شادی هستیم می بایست به دنبال خالص نمودن نیت خود و انجام کارها بر اساس رضایت رب العالمین باشیم.

دنیا دیر یا زود به پایان می رسد و ما باید بار سفر بندیم و به دیار زندگان نقل منزل کنیم.

هر چیز در دنیا داریم بر جای می ماند و تنها اعمال ماست که رفیق سفرمان خواهد شد.اگر اعمال ما حسنه باشد ، رفیقی خوش صورت و خوش گفتار و خوش کردار در کنار خود خواهیم یافت و گرنه هم نشین ما ملک عذاب ما خواهد شد.

برای داشتن اعمال نیک باید نیتی خاص داشته باشیم چرا که عمل هر چند نیک و حسن باشد در صورتی مقبول درگاه حضرت داور قرار می گیرد که آن عمل برای جلب رضایش باشد.

 

عمل نیک و حسنی که در آن ریا باشد و برای جلب نظر مردم یا رسیدن به مطامع دنیوی باشد هیچ ارزشی در پیشگاه عدل الهی نخواهد داشت و در فردای محشر دردی از ما دوا نمی کند.

 

پیامبر خاتم حضرت محمد صلی الله علیه و آله که هر چه کرد تنها برای خدا و به عشق او بود در این باره این گونه می فرماید:

یا ایها الناس ، انما الاعمال بالنیات ، و انما لکل امرء ما نوی ، فمن کانت هجرته الی الله و رسوله فهجرته الی الله و رسوله ، و من کانت هجرته الی دنیا یصیبها او امراة یتزوجها فهجرته الی ما هاجر الیه.ای مردم ، جز این نیست که اعمال به نیت هاست و در حقیقت برای هر کس آن چیزی است که نیت می کند.پس هر که هجرتش برای خدا و رسول او باشد ، به سوی خدا و رسول او هجرت کرده است و هر که هجرتش برای رسیدن به چیزی از دنیا یا ازدواج کردن با زنی باشد ، هجرتش به سوی همان چیزی است که به نیت آن هجرت کرده است.(1)

  

داشتن نیت خالص و رنگ و بوی خدایی به کارها دادن ، برای طلاب بیش از سایر مردم واجب و لازم است.

طلبگی یعنی پا در جای پای نبی الله و عترت پاک و معصومش نهادن .طلبه باید همانند پیامبر و فرزندان پاک و مطهرش ، هدفش تنها و تنها رضای الهی و قرب الی الله باشد.

 

طلبه یعنی کسی که طالب و جویای خداست و هرگز به مقام طلبگی دست نمی یابیم  مگر آن که خدا را با تمام وجود بخوانیم و تا نیت خالص و یکرنگ نشود نخواهیم توانست خدا را با تمام وجود بخوانیم.

طلاب جوان باید دقت کند از روز اول نیت خود را خالص سازند و اجازه ندهند روی و ریا در دل پاک آنان رخنه کند و مهمان ناخوانده شود.

 

استاد بزرگ اخلاق مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی درباره لزوم خلوص نیت در طلبگی می فرماید:

حالا که آمده ای طلبه شدی نیت را درست کن ، یعنی نیت باید خالص برای خدا باشد ، نه این که حالا پدرت تو را مجبور کرده ، آمده ای و طلبه شدی ، یا این که پدرت می خواهد بعد از خودش محراب از دست نرود ، تو را فرستاده طلبه شوی ، یا برای کارت معافی آمده ای ، یا برای گرفتن شهریه آمده ای ، یا با خودت گفتی : حالا که پشت کنکور گیر کرده ام برویم طلبه شویم ، یا از خانه بیرونت کرده اند آمده ای حوزه ، یا بیکار بوده ای آمده ای سرگرم بشوی ،یا این که بخواهی رییس شوی ، یا مقامی یا شهرتی به دست بیاوری ،  یا مرجع بشوی ، این ها هیچ فایده ندارد باید خالص خالص و برای خدا باشی .

بگو خدایا آمده ام آدم شوم و بعد از این دست عده ای را بگیرم .حاج شیخ عبد الکریم حائری را در حرم امام حسین علیه السلام دیدند گریه می کند و به امام عرض می کند: آقا جان مجتهد شده ام ولی می خواهم آدم بشوم.(2)

  

تنها هدف ما طلاب از وارد شدن به جرگه طلبگی باید رضای حضرت سبحان باشد.

نباید دید من به طلبگی و حوزه علمیه  ، پلی برای رسیدن به خواسته های دنیوی باشد. من آمده ام در عالم طلبگی تا بتوانم راه را از چاه تشخیص دهم و دست مردم را هم بگیرم و هدایت کنم.

 

راه طلبگی راهی پر فراز و نشیب و سرشار از سختی ها و مشکلات گوناگون و فراوان است .بیشتر علمای بزرگ شیعه دچار سختی ها و مشکلات گوناگوی هم چون فقر شدید ، بی کسی و تنهایی ، مظلومیت و... بودند اما با وجود این بلاها و گرفتاری ها دست از راه پر صواب خود بر نداشتند و با تمام توان به جلو حرکت کردند.

 

طلبه ای می تواند سختی های راه عشق را تحمل نماید و قرار از کف ندهد که از نیتی خالص بهره من باشد.

نیت خالص به ما توان و انرژی مضاعف می دهد و به ما صبر و بردباری عطا می کند تا بتوانیم در برابر مشکلات و سختی ها شکیبایی پیشه نماییم به راه پر افتخار طلبگی ادامه دهیم.

 

امیر المومنین علی علیه السلام می فرماید : من حسنت نیته امده التوفیق .هر که نیتش خوب باشد ، توفیق یار او شود.(3)

نیت خالص و کاری که برای خدا باشد به من یقین قلبی می دهد. یقین می یابیم آن خدایی که آفریدگار کل هستی است و من برای

او به عشق و خاطر او ، رو به طلبگی آورده ام حتما مرا یاری می رساند و مشکلات راه را بر من آسان می سازد.

 

امام محمد باقر علیه السلام درباره عنایت خاص و ویزه حضرت محبوب به بندگان خالصش می فرماید:

اذا علم الله تعالی حسن نیة من احد ، اکتفه بالعصمة.

  هر گاه خداوند متعال در کسی حسن نیتی بیند ، او را در پناه خود نگه دارد.(4)

  

چه چیزی جز نیت خالص امام خمینی باعث شد تا خداوند او را یاری رساند و ایشان با وجود کهولت سن و مشکلات و سختی ها ی فراوان و طاقت فرسا ، کشتی انقلاب را به ساحل امید برسانند .

 

امام صادق علیه السلام در این راستا می فرماید:

در حقیقت خداوند یاری خود به بندگان را به اندازه نیت های آنان قرار داده است. پس هر که نیتش درست باشد ، یاری خدا به او کامل رسد و هر که نیتش کاستی داشته باشد ، یاری خدا نیز به همان اندازه کاستی نیت او ، از وی کاسته شود.(5)

________________

پی نوشت :

1-میزان الحکمه/ج13/ ص 6570/ح20961

2-آداب الطلاب/ص124

3- میزان الحکمه/ج13/ ص 6574/ح20983

4- میزان الحکمه/ج13/ ص 6574/ح20984 

5- میزان الحکمه/ج13/ ص 6574/ح20985

منابع:

1-میزان الحکمه/محمدی ری شهری /دارالحدیث /قم /79

2-آداب الطلاب /شاکر برخوردار فرید/لاهوت/تهران/89

تهیه وتولید:مهدی صدری-گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : دوشنبه 93/3/12 | 12:44 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

آزاد ،سخنرانی کنید!

آزاد ،سخنرانی کنید!
انسان به طور فطری و غریزی خواهان و دوستدار تنوع است از این رو در هر کاری دست به نو آوری و ابداع می زند . در زمینه تبلیغ و اشاعه و گسترش فرهنگ اسلامی در میان جامعه و مردم نیز باید به دنبال روش های نو و جذاب باشیم .

آفریدگار دانا جهان را بر اساس تنوع آفریده است . بر روی کره خاکی همان گونه که کوه وجود دارد دشت و صحرا نیز به چشم می خورد . اگر تمام زمین مملو از درختان بود دیگر زیبایی جنگل به چشم نمی آمد برای همین است که کویر هم زیباست .

یک غذا هر چند لذیذ و گوارا باشد اگر قرار شد هر روز و هر شب صرف شود برای انسان قابل تحمل نخواهد بود و از خوردن آن زجر و عذاب می کشیم .

 

در زمان فعلی ما تقریبا یک نوع بیشتر روش تبلیغ وجود ندارد و همان روش سخنرانی سنتی است که از دیرباز تا به حال مرسوم است .

در روش سخنرانی سنتی سخنران و مبلغ با تکیه زدن بر منبر برای مردمی که در پیش او هستند شروع به سخنرانی می کند و مطالب خود را بیان می دارد .

 

درست است که این روش سنتی تبلیغ از نسلی به نسلی رسیده است و یادگار علما و مراجع بزرگ بی شماری است و با همین روش بوده است که علمای خداباور و خداجوی شیعه توانسته اند اسلام عزیز را از گزند دشمنان حفظ نمایند و روز به روز بر عزت و اقتدار آن بیفزایند اما در کار تبلیغ اگر ما طلاب به دنبال موفقیت هر چه بیش تر می باشیم باید به امر فطری تنوع طلبی و نو آوری دوستی انسان ها توجه ویژه نماییم .

 

در یک صد سال اخیر ما شاهد جهش حیرت انگیز علم و تکنولوژی بوده ایم و بسیاری از رسم های مرسوم و متداول زندگی ما دستخوش تغییر شده اند .

همان گونه که بسیاری از رسم ها و مقولات زندگی جامعه ما تغییر یافته و به روز شده اند باید در کنار بهره بردن از روش سنتی تبلیغ از روش های جدید و به روز نیز بهره برد .

دشمنان مکار و قسم خورده اسلام هر روز برای ضربه زدن هر چه بیشتر به اسلام عزیز و به انحراف کشاندن مردم و جوانان ما یک روش تازه و نو پدید می آورند .

 

طلاب هم به عنوان پاسداران اسلام اگر خواهان مقابله به مثل با روش های نو و جدید ضد فرهنگی جهان غرب هستند باید به فکر ابداع و استفاده از روش های جدید تبلیغی باشند .

نکته ای که باید پیش از وارد شدن به بحث اصلی و پیش از هر چیزی به آن اشاره کرد این است که استفاده از روش های نو و جدید تبلیغی در کنار روش سنتی تبلیغ به این معنا نیست که ما بخواهیم خدای ناکرده از اصولی که اسلام برای ما ترسیم کرده است عقب بنشینیم .

 

منظور این است که با رعایت و حفظ اصول و موازین شرعی به دنبال به روز رسانی تبلیغ باشیم .

به طور مثال اگر بخواهیم با تولید فیلمی که در آن روابط شرعی زن و مرد رعایت نمی شود ؛ حجاب زنان حجابی اسلامی نیست ؛ موسیقی متن فیلم ، موسیقی مطرب و حرام است ؛ اسلام را به مردم معرفی نماییم این کار بی تردید نامش نو آوری در تبلیغ نیست و در اصل این گونه کار ها ضد تبلیغی هستند و ضررشان برای اسلام و جامعه به مراتب بیش از سود و منفعتشان می باشد .

یا این که بخواهیم به وسیله موسیقی که در اسلام نظر مناسبی نسبت به آن وجود ندارد جوانان را به سمت اسلام جذب نماییم .

یا این که با شکستن قداست مساجد و انجام کارهایی که قداست مساجد را پایمال می کند بخواهیم جوانان را جذب مسجد و خدا نماییم .

به قول معروف ، هدف وسیله را توجیه نمی کند .

باید با حفظ اصول به فکر ابداع روش های نوی تبلیغی بود .

یکی از این روش ها که بسیار کار آمد است و امکانات و تخصص خاصی هم نمی خواهد روش سخنرانی جدید است که ما نام آن را" سخنرانی آزاد "گذاشته ایم .

 

 مزایای سخنرانی آزاد :

1 – قدرت مانور بالا :

امروزه ثابت شده است که بیش از هفتاد درصد توجه مخاطب و شنونده به حرکات سخنران است .

در سنخنرانی سنتی سخنران کمترین قدرت مانور را دارد و باید تنها با بیان خود و بالا و پایین بردن تن صدا ،مردم را به خویش جلب نماید .

در روش سخنرانی آزاد سخنران نه از منبر بهره می برد و نه از تریبون . او با در دست گرفتن میکروفون بر روی سن و در میان مخاطبین آزادانه حرکت می کند و این سو و آن سو می رود و مطالب خویش را برای مردم بیان می دارد .

در این روش نو ، سخنران با حالات دست خود و راه رفتن و حالت های متفاوت خود توجه مخاطبین را به خود جلب می نماید .

سخنران به مخاطب اجازه نمی دهد که جلسه سخنرانی برای او به حالاتی یک نواخت و کسل کننده بدل شود و پیش از آن که حالتش برای مخاطب به حالتی عادی تبدیل شود با تغییر حالت خود جذابیت جلسه را حفظ می نماید .

2 – ایجاد ارتباط  چهره به چهره :

بهترین و موثرترین و کار آمد ترین روش تبلیغی ارتباط رو در رو و چهره به چهره است .

در روش سخنرانی سنتی سخنران چون بر بالای منبر قرار گرفته است نمی تواند ارتباط چهره به چهره بر قرار نماید .

در روش سخنرانی آزاد سخنران در میان مردم و مخاطبین حرکت می کند و می تواند با یکایک آنان ارتباط برقرار سازد .

البته ارتباط چهره به چهره برای جلسه هایی است که تعداد مخاطبین زیاد نباشد وگرنه برای جمعیت زیاد برقراری این ارتباط ممکن نیست .

3 – ایجاد ارتباط عاطفی و دوستانه :

در روش سخنرانی آزاد سخنران چون می تواند در میان مخاطبین آزادانه حرکت کند امکان برقراری ارتباط عاطفی با مخاطبین بسیار بیشتر از روش تبلیغی سنتی است .

او در میان مخاطبین حرکت می کند و بر شانه های آنان دست می گذارد ، حتی اگر مخاطبین نوجوانان و کودک باشند بر سر آنان دست می کشد .

زمانی کلام ما بیشترین اثر را در مخاطب می گذارد که بتوانیم محبت خود را در دل وی جا دهیم .

در روش سخنرانی آزاد من می توانم محبت خود را در دل مخاطب قرار دهم و مخاطب آسان تر سخنان و کلام مرا باور می کند .

در روش سنتی ناخواسته بین سخنران و مردم یک حد و مرزی قرار گرفته است چرا که سخنران بر بالای منبر است و مردم در پایین منبر .

اما در سخنرانی آزاد هیچ فاصله و حد و مرزی بین ما و مخاطب وجود ندارد و مخاطب با ما احساس نزدیکی و رفاقت بیشتری می کند و این احساس رفاقت اثر کلام ما را دو چندان می سازد .

این احساس رفاقت سبب خواهد شد که مخاطب سوالاتی که برایش نسبت به بحث ما ایجاد می شود را خیلی راحت و آسان بیان کند و جوابش را از ما بگیرد .

اگر مخاطب سوالات و شبهه هایی که نسبت به بحث و سخنرانی ما در ذهنش ایجاد شده است را بیان نکند اثر گذاری کلام ما بسیار کم خواهد شد .

بسیاری که سوالات خود را مطرح نمی کند بیشتر به دلیل خجالت یا ترس و واهمه از عواقب سوالشان است اما زمانی که رفاقت ایجاد شد دیگر نه خجالتی در میان است و نه ترس و واهمه ای از عاقت سوال مطرح شده.

 


تهیه وتولید:مهدی صدری-گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : دوشنبه 93/3/12 | 12:44 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر

خشت اول

خشت اول
هر کاری که اساس و بنیان و ریشه اش درست باشد ، پر ثمر خواهد بود . در اشاعه و گسترش فرهنگ برتر تشیع آن هنگام ما به موفقیت کامل دست می یابیم که کاری ریشه ای و بنیانی انجام دهیم .

هر کاری که اساس و بینانش سست باشد بی شک نتیجه ناخوشایندی در بر خواهد داشت .

یک ساختمان اگر بنیان و اساسی محکم و استوار نداشته باشد ، سست خواهد بود و با خفیف ترین زلزله اجزای آن از هم گسسته و فرو خواهد ریخت .

حتما این ضرب المثل را شنیده اید :                  

خشت اول که نهد معمار کج           تا ثریا می رود دیوار کج
 

در زمان های قدیم را هزنی به کاروان سلطنتی شبیخون زد و شتر  بار طلا را برد و ساربان آن را به قتل رساند .

ماموران پادشاه هر طور که بود او را دستگیر کردند . قاضی القضات حکم به اعدام کرد .

 

روز اعدام جمعیت زیادی در میدان شهر جمع شدند . جلاد از راهزن پرسید : دم آخری وصیت نداری . راهزن گفت : آری . جلاد گفت : بگو . او گفت : می خواهم پیش از اعدام مادرم را برای آخرین بار ببینم و با وی وداع نمایم .

ماموران رفتند و مادر او را آوردند . راهزن رو به مادر پیرش کرد و گفت : مادر دوست دارم زبانت را ببوسم !

 

مادر بیچاره زبان از کام بیرون آورد اما او به جای بوسه زبانش را گاز گرفت . پیره زن نگون بخت از شدت درد مدهوش بر روی زمین افتاد . همه مردم شروع کردند به ناسزا گفتن به او که دم آخری هم آدم نمی شوی !

راهزن رو به مردم کرد و گفت : هر چه بر سرم آمده است از این زبان است . کودکی بیش نبودم که به خانه همسایه رفتم و از روی بازیگوشی ، تخم مرغی بی اذن صاحبخانه برداشتم و به خانه برگشتم . مادرم به جای سرزنش و توبیخ من شروع به تشویق من نمود و این اولین خشت کج زندگی من شد.

 

این معضلات و ناهنجاری های فرهنگی که اکنون در جامعه دیده می شود محصول و نتیجه کم کاری های گذشته است .

چرا باید در کشور اسلامی ما شاهد بی بند و باری و بدپوششی بسیاری از دختران و پسران جوان باشیم .

چرا اعتیاد در بین جوانان ما این گونه افزایش یافته است .

چرا روابط دختر و پسر قبح خود را از دست داده و برای بسیاری به امری عادی و عرفی بدل شده است .

این دختران و پسران جوانی که دچار انحراف شده اند از ابتدا این گونه نبوده اند . آفریدگار مهربان تمام بندگان خود را با خمیری پاک و فطرتی خداجوی می آفریند .

امام صادق علیه السلام در کلامی نورانی می فرماید :

قال موسی بن عمران علیه السلام : یا رب ، ای الاعمال افضل عندک ؟

فقال : حب الا طفال ، فان فطرتهم علی توحیدی ، فان امتهم ادخلم برحمتی جنتی.

موسی بن عمران علیه السلام گفت : پروردگارا ، کدام عمل نزد تو برتر است ؟ فرمود : دوست داشتن کودکان زیرا سرشت آنان بر توحید من است و اگر آن ها را بمیرانم به رحمت خود به بهشتشان می برم .(1)

  

نباید اجازه داد بر اثر گناه بر لوح پاک دل انسان ها گرد و غبار بنشیند و کار به جایی رسد که دیگر سخن حق بر آنان اثر گذار نباشد .

باید از کودکی به فکر آموزش معارف پایان ناپذیر آل الله علیهم السلام و دستورات اسلام بود .

اگر طلاب و حوزه مقدس علمیه گوشه ای از کار های تبلیغی خود را معطوف به کودکان نمایند ، بی تردید در آینده ای نه چندان دور آثار مثبت و با برکت آن را در جامعه مشاهده خواهیم کرد .

 

آن روز که به امام خمینی گفتند با کدام سرباز و لشگر می خواهی با شاه مبارزه کنی ، آن پیر فرزانه در جواب فرمود : یاران من در گهواره اند . بیشتر کسانی که در پیروزی انقلاب و پیروزی بر صدام ملعون نقش داشتند جوانانی بودند که از کودکی تحت تاثیر تبلیغ  قرار گرفته بودند .

 

روحانیون و طلاب در مساجد شروع به آموزش معارف ناب اسلام به کودکان نمودند و پیش از آن که رژیم ستم شاهی با کارهای ضد فرهنگی خود بتواند آنان را به انحراف بکشاند و از اسلام بری نماید عشق خدا و پیامبر و اهل البیت را در دل آنان جای دادند .

 

جوانان امروز کودکان دیروز هستند . اگر خواهان جوانانی پاک و مومن و خداجو هستیم باید برای کودکان امروز به فکر تبلیغ صحیح و علمی باشیم .

کودکان همانند نهالی نورس و نوپا می باشند که به هر سو که اراده کینم ، می توانیم آنان را هدایت نماییم . باید پیش از آن که شخصیت کودکان با ورود به جوانی شکل بگیرد به فکر چاره بود و خوب و بد را به آنان آموزش داد .

 

امام صادق علیه السلام درباره شروع تربیت از سنین خردسالی می فرماید :

انا نامر صبیانا بالصلاة اذا کانوا بنی خمس سنین ، فمروا صبیانکم بالصلاة اذا کانوا بنی سبع سنین ، و نحن نامرنا صبیانا بالصوم اذا کانوا بنی سبع سنین بما اطاقوا من صیام الیوم فان کان الی نصف النهار و اکثر من ذلک او اقل فاذا غلبهم العطش والغرث افطروا حتی یتعودوا الصوم و یطیقوه .

ما کودکان خود را وقتی پنج ساله شدند به خواندن نماز امر می کنیم و شما کودکانتان را وقتی هفت ساله شدند به نماز خواندن وا دارید . ما کودکانمان را وقتی به سن هفت سالگی رسیدند امر می کنیم که تا هر مقدار از روز را که می توانند نصف روز یا کمتر و یا بیشتر روزه بگیرند و هرگاه تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب آمد افطار کنند تا بدین ترتیب به روزه گرفتن عادت کنند و توان آن را بیابند. (2)

هر کاری که از کودکی و خردسالی آغاز شود ثمره و نتیجه اش بسیار بیشتر از سنین جوانی است .

از باب مثال کسی که از خردسالی رو به فرای گیری هنر نقاشی بیاورد پیشرفتش چشمگیرتر است از کسی که در سنین جوانی رو به نقاشی می آورد.

 

البته کار تبلیغی برای کودکان کاری سخت و نیاز به آموزش های تخصصی دارد کسی که می خواهد برای کودکان به کار تبلیغی بپردازد باید بتواند دنیای آنان را درک کند و خود را در فضای آنان قرار دهد و مطابق با زبان و اندیشه و فهم آنان با آنان کار کند  .

امیرالمومنین علی علیه السلام : من کان له ولد صبا . هر که بچه ای دارد بچگی کند .(3)


پی نوشت :

1-میزان الحکمه/ج14/ص7080/ح22621

2- میزان الحکمه/ج14/ص7106/ح22760

3- میزان الحکمه/ج14/ص7083/ح22630

منابع:

میزان الحکمه/محمدی ری شهری /دارالحدیث /قم /79

تهیه و تولید:مهدی صدری-گروه حوزه علمیه تبیان




تاریخ : دوشنبه 93/3/12 | 12:43 عصر | نویسنده : سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی | نظر


  • paper | رپورتاژآگهی | فال تاروت چهار کارتی
  • فروش رپورتاژ | بک لینک دائمی