دشمن که پس از انتخاب بشار اسد در پست ریاست جمهوری سوریه از سوی مردم این کشور به شدت خشمگین شده بود ناامنی در عراق و ایجاد درگیری زمینه ای برای پیشبرد اهداف شومش انتخاب کرد.
در میان تحلیل های متفاوتی که از حضور تروریست های تکفیری در عراق و سوریه و ایجاد آشوب و ناامنی در کشورهای مسلمان خاورمیانه در رسانه ها اشاره به احادیث آخرالزمان و علایم ظهور امام عصر(عج) نیز دیده می شود.
اشاره مستقیم به علایمی چون خروج سفیانی, آشوب در منطقه شامات و عراق, قتل نفس زکیه و امثالهم و تطبیق با تحولات اخیر عراق، اکنون به صورت غیرطبیعی در شبکه های اجتماعی و رسانه ها در حال انتشار است.
روز گذشته نیز بیانیه ای از سوی گروهک تروریستی داعش در شبکه های اجتماعی منتشر شد مبنی بر اینکه ما می دانیم که جبهه مقابل ما یعنی شیعیان این اوضاع را در روایات و احادیث خود دارند و فکر می کنند که ما “سپاه سفیانی” هستیم. ما به همه مسلمانان اعلام می کنیم که راه و روش ما، راه و روش “بنی امیه” است.
داعش در ادامه بیانیه جدید خود اظهار داشت: شیعیان برآن قائلند که یک فردی از بنی هاشم در جنوب عراق کشته می شود، و آن فرد “نفس زکیه” است. آن فرد “علی سیستانی” است و همه بدانند ما او را خواهیم کشت و بدن او را به خاک خواهیم کشاند!
جدای از موثق بودن خبر و این ادعا اشاره به چند نکته مهم در این راستا ضروری به نظر می رسد:
اول اینکه تطبیق علایم حتمی و غیرحتمی ظهور با تحولات اخیر امری کاملا اشتباه است که از سوی علما نیز تقبیح شده است. زیرا بر اساس روایات متعدد امکان جایجایی این علایم وجود دارد و کسی نمی داند و نمی تواند مدعی شود که دقیقا کدام از نشانه های ظهور در حال حاضر محقق شده و کدامیک نیز محقق خواهد شد.
تلاش منتظران با مبارزه با ظلم ومقاومت در مقابل مشکلات و دعا برای فرج حضرت ولی عصر(عج) مهمترین عامل تعجیل در ظهور است. تببین قواعد ظهور و وظایف منتظران به جای ترویج علایم ظهور درشرایط کنونی بر عهده علما و نخبگان و اصحاب رسانه است که این ترفند را خنثی نمایند.
رهبر معظم انقلاب در سخنان سال جاری خود در حرم امام فرمودند: "امروز یک عدهاى در بخشهاى مختلف دنیاى اسلام بهنام گروههاى تکفیرى و وهابى و سَلَفى، علیه ایران، علیه شیعه، علیه تشیع، دارند تلاش میکنند، کارهاى بدى میکنند، کارهاى زشتى میکنند؛ اما اینها دشمنهاى اصلى نیستند؛ این را همه بدانند. دشمنى میکنند، حماقت میکنند اما دشمن اصلى، آن کسى است که اینها را تحریک میکند، آن کسى است که پول در اختیارشان میگذارد، آن کسى است که وقتى انگیزهى آنها اندکى ضعیف شد، با وسایل گوناگون آنها را انگیزهدار میکند؛ دشمن اصلى، آن کسى است که تخم شکاف و اختلاف را بین آن گروه نادان و جاهل، و ملت مظلوم ایران مىافشاند؛ اینها آن دست پنهانِ سرویسهاى امنیتى و اطلاعاتى است."
سرویس های اطلاعاتی غربی و آمریکایی سالهاست که به صورت بسیار گسترده درباره مساله ظهور و بررسی روایات شیعه و آیات قرآن که به این موضوع اشاره دارند تحقیق می کنند. همانطور که رهبری فرمودند نباید فراموش کنیم که دشمنان اصلی ما این وحشی های بی عقل نیستند بلکه عناصر پشت پرده غربی و آمریکایی هستند که اینها را حرکت می دهند.
در صورت صحت خبر، تردیدی نیست که اشاره مستقیم داعش به ماجرای سفیانی و روایات شیعه درباره ظهور می تواند فریبی برای انحراف افکار عمومی خصوصا شیعیان باشد. بعید نیست جریان های پشت پرده تلاش کنند بدلی برای روایات شیعیان درباره آخرالزمان ایجاد نمایند و به واسطه آن اهداف خود را یعنی ناامیدی مردم به ظهور را پیش ببرند. شبیه سازی حوادث آخرالزمان برای لابی های قدرت و ثروت و در ادامه پشتیبانی رسانه ای از آن برای آنها امری بسیار ساده است که با به کار گیری بی عقلانی چون داعش و خرج کردن دلارهای آل سعود امکان پذیر است.
بدیهی است پس از وقوع این اتفاقات و تطبیق حوادث اخیر به علایم حتمی آخرالزمان، اگر ظهور اتفاق نیوفتد مدعی می شوند که روایات شیعه درباره علایم ظهور دروغ است و اصلا امام زمانی وجود ندارد. این امر هم شیعیان را نسبت به روایات ظهور بدبین کرده و هم نسبت به انتظار فرج سست اعتقاد می کند. لذا همه این حرکت ها و ادعاها می تواند نقشه ای برای انحراف و سست کردن عقاید شیعه نسبت به ظهور امام زمان باشد که نتیجه آن سرکوب مقاومت در مقابل استکبار و مبارزه برای رسیدن به عدالت جهانی و ازبین بردن روحیه شهادت طلبی و آرمان خواهی است.
نکته دیگر اینکه باید توجه داشت که تکفیرها دشمن اصلی ما نیستند. رهبر معظم انقلاب در تبیین دشمن اصلی اسلام و پشت پرده اختلاف افکنی در منطقه در دیدار سفرای کشورهای اسلامی در سال جاری فرمودند: "رژیم صهیونیستىِ غاصب - که امروز بزرگترین بلیهى دنیاى اسلام وجود این رژیم است - باید بتواند با آسودگى زندگى کند، بر مشکلات خودش فائق بیاید، بر عوامل نابودکنندهاى که بحمدالله در ارکان آن رژیم غاصب وجود دارد فائق بیاید؛ این نمیشود مگر اینکه سر مسلمانها را بند کنند، بین آنها اختلاف بیندازند، مسائل کوچک را براى آنها بزرگ کنند."
مهمترین نتیجه ای که از این سخنان میتوان دریافت این است که اتفاقات اخیر در سوریه و چند روز گذشته عراق همه ما را از دشمن اصلی یعنی اسرائیل غاصب غافل کرده و این طرح ریزی دقیق دشمن است که با مشغول کردن مسلمانان به خود، رژیم صهیونیستی در منطقه مستقر و دارای ثبات سیاسی و امنیتی شود. غفلت رسانه های خودی از این نکته موجب شده که چند وقتی اسرائیل و جنایت هایش در فلسطین اشغالی از یادها رفته و حتی نمایش جنایت های تکفیری مسلمان موجب شده که جنایات صهیونیست ها در ذهن مردم سبک شمرده شود. اینجاست که می توانیم دلیل مسلح شدن تکفیری ها را با سلاح رژیم صهیونیستی را در این راستا تحلیل کنیم.
مسلما برنده درگیری تکفیری ها در عراق و سوریه به نفع امنیت و ثبات رژیم صهیونیستی خواهد بود که هدف آمریکا و غرب هم تامین همین امر است.
لذاست که ضرورت رصد تحرکات و نقشه های دشمن و افشای خط رسانه ای غرب، مقابله با ترویج هیجان های کاذب و خارج از قاعده برای تحقق ظهور، حرکت در مسیر منطقی و در چارچوب دستورات دینی برای فراهم آوردن مقدمات فرج امام عصر، تبلیغ گفتمان مقاومت در مقابل دشمن و صبر بر مشکلات به همراه آماده سازی روحی و جسمی در جهت کادر سازی برای لشکر امام زمان(عج) و توجه به اشارات ولایت فقیه در پیمودن این مسیر حساس از مهمترین وظایفی است که بر عهده منتظران واقعی قرار دارد.
به نام خدا
خواهرم
درخیابان چهره آرایش مکن ازجوانان سلب آسایش مکن
زلف خودازروسری بیرون نریز درمسیرِ چشمها افسون مریز
یاد کن از آتش روز معاد طُره گیسو مده در دست باد
خواهرم دیگر توکودک نیستی فاش تر گویم عروسک نیستی
خواهرم ای دختر ایران زمین یک نظر عکس شهیدان راببین
خواهرِ من این لباس تنگ چیست؟! پوشش چسبان رنگارنگ چیست؟!
خواهرم اینقدر طنازی مکن با اصول شرع لجبازی مکن
درامورخویش سرگردان مشو نوعروس چشم نامردان مشو
شاعر:زنده یاد مرحوم محمد رضاد آغاسی
به نام خدا
یادی از حکیم گیلانی
قال رسول الله صلی الله علیه وآله: من ورّخ مؤمنا فکانما احیاه
کسی که زندگی مؤمنی را شرح دهد وبنویسد یا بیان کند گویا اورا زنده کرده است.
سفینة البحار ج2 ص641
عالم وزاهد وصوفی همه طفلان رهند
مرداگرهست بجز عالم ربانی نیست
(حافظ)
درحکمت 139 از نهج البلاغه فیض الاسلام آمده است که کمیل بن زیاد نخعی می گوید حضرت امیر المؤمنین علیه السلام دست مرا گرفته وبه صحراءبرد. چون به بیرون شهررسید ، آهی کشید همانند آه کشیدن اندوه رسیده. پس از آن در باره دانش ودانشمندان چنین فرمود:
یاکمیلُ بنُ زیاد ان هذه القلوب اوعیة فخیرها اوعاها.... الناس ثلاثة فعالم ربانیّ ومتعلم علی سبیل نجاة وهمج رعاع اتباع کل ناعق یمیلون مع کل ریح لم یستضیئوا بنورالعلم ولم یلجئووا الی رکن وثیق....یاکمیلُ بنُ زیاد هلک خزان الاموال وهم احیاء والعلماء باقون ما بقی الدهر اعیانهم مفقودة وامثالهم فی القلوب موجودة.
ای کمیل این دل ها ظرف های علوم وحقایق واسرار است وبهترین آن دل ها ، نگهدارنده ترین آنها است.....مردم سه دسته اند: عالم ربانی وطالب علمی که از جهل ونادانی و... به راه نجات ورهایی یافتن است ومگسان وپشه ها ی( وحشرات) کوچک وناتوان که به هر سو روند واز روی جهل ونادانی به انواع زشتی ها آلوده اند. اینها از هر آوازکننده ای پیروی می نمایند با هربادی میل وحرکت می کنند ودرست را از نادرست تمییز نمی دهند.نه از روشنایی دانش نور گرفتند ونه به پناهگاه استواری پناه بردند.... ای کمیل گردآورندگان اموال ودارایی در واقع تباه وهلاک شده اند درحالی که به حسب ظاهر زنده اند ودانشمندان در حقیقت پایدار وماندگارند تامادامی که روزگار باقی است اگرچه به ظاهر دارای مکنت ومال نباشند. وجودشان با رحلت وکوچ از این دنیای فانی به ظاهر گم شده ولی آثار وفضائل وذکر جمیل ویاد وخاطره نیکشان همیشه در دلها برقرار است.
جاهل بروز فتنه ره خانه گم کند
عالم چراغ جامعه وچشم عالم است
یاد وخاطره نیک نیک اندیشان واندیشمندان وبزرگان علمی ودینی از فقهاء عظام وحکمای عالیمقام را که به ظاهر در میان مانیستند برای همیشه ایام گرامی می داریم. یادآوری نام وآثار وآفکارشان ونیز یاد و مرور زندگی پربارعلمی شان پشتوانه ای سودمند وره توشه ای مفید وارزشمند برای همه ما می باشد. ذکر ویاد آنها سبب ترویج فکر وفرهنگ دینی ومعارف الهی وارزش های اسلامی وانسانی وباعث خشنودی خدا ورسول وائمه علیهم السلام ونیز سبب خرسندی وخوشحالی آنان می شود.به راستی که علماء راستین ما در همه اعصار وامصار وبلاد، چراغ ها ی هدایت برای جامعه بشریت بودند وهستند وخواهند بود. این چراغ ها ومشعل های فروزان، در میدان ها وعرصه های مختلف روشنی بخشیدند وبه مشیت الهی برای همیشه نیز چه در حیات دنیوی وچه در حیات برزخی شان ، نور افشانی خواهند کرد.رسولخدا ص فرمودند:ان مثل العلماء فی الارض کمثل النجوم فی السماء(بحارالانوار ج2 ص25). همانگونه که ستارگان آسمان در شب های تار ،موجب هدایت گمگشتگان در صحرا وبیابان ودریاها می شود ، علماء وفقهاء وحکماء نیک اندیش اسلامی وشیعی نیزروشنگران راه زندگی بشریتند.
مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی یکی از شخصیت های بزرگی بود که عمرمبارک وشریف خویش را در علم وحکمت وفلسفه وعرفان وکلام وقرآن وعلوم آل محمد علیهم السلام وتدریس مستمر بیش از 30 سال با صبر ومناعت طبع وعزت نفس وزهد وپارسایی عالمانه ، سپری نمود. او با بهره مندی از اندوخته های پربار وسرشار از محضر بزرگانی چون علامه طباطبایی( به مدت 12 سال) و حضرت امام خمینی ره (به مدت 8 سال) وآیت الله گلپایگانی (15 سال) وآیت الله بروجردی (2سال) ، سال های طولانی برکرسی تدریس نشست ومتواضعانه وصبورانه با همه مرارت ها وسختی ها با روی گشاده در میدان های مختلف علمی( کلامی ، فلسفی ،عرفانی)به تربیت شاگردان پرداخت وسرزمین تشنه طالبان وجویندگان دانش و معرفت وحکمت را سیراب نمود وبه جان های شیفتگان معارف بلند الهی ، حیات معنوی بخشید ودر دوران عمر 76 ساله خود آثار وبرکات وثمرات ارزشمندی از خود بجای گذاشت. از جمله آثار وبرکات این استاد گرانمایه ،شاگردان زبده و ورزیده ای هستند که هرکدام آنها در عرصه های فرهنگی وعلمی و... مشغول خدمت ونور افشانی می باشند.
بخشی از فعالیت های علمی مرحوم حکیم عسکری به قرار زیر است:
1-تدریس کل مجموعه اسفار 9 جلدی که بعضی از مجلدات آن را چندین بار تدریس فرمودند.
2-تدریس فصوص ابن عربی در حدود 4 دور
3- چندین دوره تدریس الهیات شفای بوعلی سینا
4- چندین دور تدریس منظومه حکیم ملا هادی سبزواری
5-چندین دور تدریس تجرید العقائد
6-تدریس بعض کتب دیگر
7-آثار قلمی که یکی ازآنها به نام (انسان مجموعه ای از جهان)در زمان حیاتشان چاب شد وبقیه آثارشان دستخط است که امیدواریم توسط برخی از شاگردان توانمندش با مساعدت وهمکاری فرزندان عزیزش به زیور طبع آراسته گردد.
سر انجام مرحوم حکیم عسکری در صبح روز یکشنبه چهارم اردیبهشت 1384 برابر با پانزدهم ربیع الاول 1426 هق در ایام خجسته میلاد پیامبر اسلام ص در حین اشتغال به تدریس در فیضیه دچار عارضه قلبی شد ودر عصرآن روز در سن 76 سالگی در شهر قم به دیار باقی شتافت.
عارفان راگوش برآواز طبل رحلت است
هر تبیدن قاصدی باشد دل آگاه را
(صائب تبریزی)
پیکرمطهراین عالم ربانی و بزرگوار واستاد بلند اندیش پس از تشییع وطواف در حرم کریمه اهل بیت علیهم السلام واقامه نمازمیت توسط حضرت آیت الله محفوظی ، بر اساس وصیتش جهت تشییع وتدفین به گیلان ولاهیجان منتقل شد وپس از تشییع باشکوه در لاهیجان ، در قریه سیاهگوراب از توابع لاهیجان ( محل ابوالزوجه وپدر عیالش) روبروی امامزاده ....به خاک سپرده شد.
**بعد از وفات مدفن ما در زمین مجوی
در سینه های مردم عارف مزار ماست
روی قبر مولانا جلال الدین بلخی رومی نوشته شده :
بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی
در سینه های مردم عارف مزار ماست
روحش شاد ویادش گرامی ونامش پاینده وافکارش تابنده وراهش پررهرو باد .
نگارش : توسط سید اصغر سعادت میر قدیم در تاریخ 12/ 2 / 1384.
*************************************************************
سخنی از حکیم عسکری لشت نشایی:
... وجود انسان معما وطلسمی است بی کران. رسیدن به عمق این معما کاری است دشوار وبیرون از حد توان. چنانچه حافظ شیرازی در این باره خوب می گوید:
وجود ما معمایی است حافظ
که تحقیقش فسون است وفسانه
هرکسی در باره شناختِ وجود وحقیقت انسان چیزی گفت یا مطلبی نوشت به اندازه اطلاعات ودر خور فهم خودش بوده نه اینکه حقیقت انسان را کما هو حقه شناخته و در باره او قضاوت کرده باشد. مانند کسانی که در تاریکی برای شناخت فیل می روند وهریک ، عضوی از اعضای فیل را لمس کند . مثلا یکی دستش به گوش فیل برخورد کند وبگوید فیل باد بزن است ودیگری با پشت فیل تماس پیداکند وآن را مانند تختی بپندارد ، دیگری با پای فیل تماس پیدا کند وآن را ستون بشمارد . بنابراین هریک در باره فیل به اندازه فهم وتماس خود در تاریکی ، نظر می دهد نه اینکه فیل را کما هو حقه شناخته باشند.
نقل از کتاب (انسان مجموعه ای از جهان) ص 29
اثر حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی ره
به نام خدا
شمه ای از زندگینامه مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی گیلانی (ره)
به قلم حجت الاسلام جعفر مهدی پور لنگرودی ارباستانی
زمان نگارش: 28 / 2 / 1384
*تذکر:جناب حجت الاسلام جعفر مهدی پور یکی از شاگردان مرحوم حکیم عسکری بود وبیشتر اوقات باهم بودند وارتباط خانوادگی داشتند.
*قال الله تبارک وتعالی:ومن یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا وما یذّکّر الا اولوا الالباب سوره بقره آیه 269
*قال امیرالمؤمنین سید العارفین سلام الله وصلوات الله علیه:الزموا انفسکم بدوام جهادها
*قال المعصوم ع:اذا مات عالم الفقیه بکت الارض اربعین صباحا
سرزمین خطه گیلان ،سرزمین عالم خیزی است. مرحوم شهید مطهری ره می فرماید که اکثر فلاسفه از سرزمین گیلان ومازندران بوده. بسیاری از این بزرگانِ علماء وحکماء ،گمنام زیستند وگمنام مردند. یکی از علماء بزرگ گیلانی می فرمودند:درقدیم الایام اکثر ائمه جماعت رشت مجتهد بودند حتی در فن منبر مجتهد بودند. برای اطلاع باید رجوع شود به کتب مربوطه که در باره علماء بُلدان نگاشته اند. بعضی از علماء خطه گیلان که شهره عام وخاص دارند عبارتند از میرزای قمی ره مدفون در قبرستان شیخان قم –میرزای املشی- حجت الاسلام شفتی مدفون در اصفهان- حضرت آیت الله العظمی بهجت ( کثرالله امثالهم)
یکی از حکمای گیلانی مرحوم حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی بوده واین حقیر شمه ای از حالات آن حکیم فرزانه وگمنام را(به درخواست حجت الاسلام سید اصغرسعادت میرقدیم) به رشته تحریر درآوردم تاشاید بتوانم اندکی از زحمات این استاد گرانمایه را جبران کنم اگرچه این بزرگان را باید از نزدیک دید وگرنه بانوشتن یا شنیدن نمی توان آنها رامعرفی کرد. دیدن ودرک محضر آن بزرگان لذت واثردیگری دارد. قوله تعالی: واذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی ولکن لیطئن قلبی (سوره بقره آیه 260)
ذات اقدس حق بندگان خود را با سلائق مختلف آفرید یعنی در هرکس ذوق وشوق مخصوص قرار داده است که کمالش به همان بستگی دارد.در نهاد مرحوم حکیم عسکری گیلانی گویا ذوق عرفان ومعقول تعبیه شده بود. ایشان می فرمودند: از سن نوجوانی علاقه به معقول داشتم. اگر واعظی در محل ما منبر می رفت هرگاه از معقول می گفت من به وجد می آمدم.ایشان می فرمودند: شاخ وبال علم را باید زد وطلبه را معطل نکرد. روش فعلی وقبلی حوزه را نمی پذیرفت ومعتقد بود که باید حوزه در همه زمینه متحول شود وتکامل پیداکند. ایشان از اینکه طلبه سال ها بدون انگیز? خاصی در دروس فقه واصول شرکت نماید انتقاد داشتند. ایشان می فرمودند که طلبه باید خودش را به یک استاد ماهر بسپارد که سال ها در خدمت آن استاد باشد تا ساخته شود.
آن حکیم فرزانه به درس وتدریس بسیار اهمیت می دادند. گاهی اوقات اگر شاگرد را مُجدّ می دیدند روزهای تعطیلی هم تدریس داشتند. روی نظم خیلی پافشاری می کردند.یک وقتی به این حقیر تلفن زدند که بیا منزل کارت دارم، ساعت 8شب باید خودت را برسانی.من کمی دیرتر رفتم ایشان عصبانی شدند که چرا سرساعت نیامدی؟
بنده معتقدم یکی از مهمترین ویژگی های مرحوم حکیم عسکری این بوده که ایشان موحد واقعی بودند.گویا خون وپوست وگوشت شان ندا می داد که:لامؤثّرفی الوجود الاّ اللّه. می فرمود:رزق ما که مقدر شده دیگر تملق وشرک ورزیدن یعنی چه؟!! می فرمود: چرا طلبه خودش را کوچک کند ووقار خود را از دست بدهد؟یک وقتی به من فرموده بودند که اگر حادثه ای برایم رخ بدهد سه هزار تومان پول ندارم. از لحاظ مسکن در مضیقه بودند ولی صبور بودند.
یک روز در درس فصوص به جهت اینکه هوا طوفانی بود مردد بودم که بروم یانه؟ با خود گفتم امروز درس رفتن لازم نیست چون استاد هم بعید است که بیایند ولی طاقت نیاوردم ورفتم. اتفاقا دیدم که استاد زودتر تشریف آوردند. یکی از شاگردان به استاد عرض کرد: جناب استاد اگر باران ادامه پیدا می کرد وخیابان آب می آمد باز هم تشریف می آوردید؟!! مرحوم حکیم عسکری فرمودند: اگر خیابان آب می گرفت قایق کرایه میکردم واز روی آب می آمدم ودرس را تعطیل نمی کردم.
مرحوم حکیم عسکری در صرف غذا به کیفیت آن نظر داشته واز لحوم (گوشت)خیلی کم ودر حد نیاز استفاده می کرده وبیشتر میوه جات مصرف می نمودند.مرحوم بوعلی سینا عبارتی دارد که می فرماید:انسان گوشت خوار نیست چون مثل حیوانات درنده دندان تیز ندارد وعلف خوار نیست چون معده اش مثل معده حیوانات نیست که بعدا نشخوار کند ودانه خوارهم نیست چون مثل پرندگان منقار ندارد پس انسان میوه خوار است. روی این جهت مرحوم حکیم عسکری بیشتر از میوه جات استفاده می کردند. ناهار وشام وصبحانه بطور متعارف میل می فرمودند ودر ضمن از میوه جات استفاده می کردند.
آن بزرگوار روی تحصیلات فرزندان خیلی حساس بودند ذکورا واِناثا ومی فرمودند: روزگارما، روزگاری نیست که دختران بی سواد باشند. ایشان می فرمود: الگوی ما حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها است.اگر آن حضرت بی سواد بودند ماهم دختران خود را مدرسه نمی فرستادیم وبی سواد بار می آوردیم در حالی که حضرت فاطمه س زنی است که مخزن علم خداوند سبحان است.آیا سزاوار است که دختران ما درس نخوانند ومدارج عالیه را احراز نکنند؟
مرحوم حکیم عسکری منابر بعضی از وعاظ را نقد واشکال می کردند ومی فرمودند:منبرهای آنها بدآموزی دارد ومردم را حیران وسرگردان می کنند چون خود گوینده تک بعدی تحصیل داشته است. بالای منبر از توحید سخن می گویند در صورتی که نمی فهمند توحید یعنی چه؟! می فرمود: منبرها کشکولی شده یا اینکه یک حدیث نابی را روی منبر مطرح می کند وبعد بلد نیست که آن را معنی وتفسیر کند. یک آش قلمکاری درست می کند وتمام می کند.
میفرمودند:بسیاری از ارباب عمائم(معممین)سال ها در حوز? مقدسه بودند وهستند ولی معلوم نیست که چه کاره هستند؟!! نه فقیه شدند ونه فیلسوف ونه ادیب بلکه یک زندگی عوامی وتکرار ومکررات دارند. می فرمود بسیاری از وعاظ واهل منبر نوآوری ندارند. منبرها وخطابه ها باید نوآوری داشته باشد ودر شنونده تحول ایجاد کند.
مرحوم حکیم عسکری در خطاب به اهل علم می فرمود: با اهل بازار رابطه داشته باشید ولی بگو وبخند نداشته باشید وکاری نکنید وحرکاتی انجام ندهید که تجار واهل بازار برشما تسلط وجرئت پیداکنند.
ایشان از تقدس خوششان می آمد ولی از مقدس مئابی خوشش نمی آمد.یک وقتی من یک قصه ای برایشان نقل کردم وایشان لبخندی زدند.قصه این بود که یکی از اساتید می فرمودند که فلان عالم زاهد اهل فلان شهر وقتی که از دنیا رفتند اورا در مَغسل گذاشتند که غسل میت بدهند دیدند که گردن آن عالم خیلی کج است وچانه شان به سینه اش چسبیده است. از فرزندانش سؤال شد که پدر شما چرا گردنش اینقدر کج شده است وبه سینه اش چسبیده است؟!!فرزندانش گفتند برای اینکه مرحوم ابوی در زمان حیات شان توی کوچه وخیابان که راه می رفته سرشان را خم می کردند وپایین می آوردند که مبادا چشمش به زن نامحرم بیفتد. مرحوم حکیم عسکری بعد از شنیدن این قصه لبخند ملیحی زدند وفرمودند: چرا یک عالم این تفکر را داشته باشد؟انسان باید سرش را بالا بیاورد وراه برود واعتماد به نفس داشته باشد وبرخودش تسلط داشته باشد ونگاه به نامحرم نکند وازطرفی هم سرش را بالا بیاورد وجامعه را تحت نظر بگیرد که اگر منکری را دید نهی از منکر کند والا سر را پایین آوردن ورفتن که هنر نسیت. مگر قرآن نمی فرماید که انبیاء در بازار راه می رفتند. ما لهذا الرسول یأکل الطعام ویمشی فی الأسواق. خلاصه ایشان می فرمودند که اهل علم باید حریتشان را حفظ کنند واگر منکری را دیدند فورا تذکر بدهند وملاحظه اشخاص را نکنند.
یکی از ویژگی های مرحوم حکیم عسکری این بود که درس را خوب تفهیم می کردند واجازه اشکال بی مورد به شاگردان نمی دادند ومعتقد بودند که اشکال بی مورد باعث اتلاف وقت وتضییع حق دیگر شاگردان است. مرحوم حکیم عسکری راه رفتنشان هم حکیمانه بوده وبا شتاب وعجولانه راه نمی رفتند بلکه زودتر از منزل راه می افتادند وسر وقت در تدریس حاضر می شدند.
آن مرحوم تهجد داشتند ومی فرمودند که محال است که من قبل از اذان صبح بیدار نباشم وبعد از اقام? فریضه صبح دیگر نمی خوابید تابعد از صرف نهار. می فرمود:سعی می کردم که وقتم را تلف نکنم حتی تابستان که به گیلان مسافرت می کردم یکی دوتا کتاب برمی داشتم ومی رفتم در باغ کنار نهر آبی مطالعه می کردم.
ایشان می فرمودند که باهرکس رفاقت نداشته باشیدو اگر دیدید که عمامه بسری مفید نیست ومُجدّ نیست واهمیت به درس نمی دهد با او رفاقت نداشته باشید بلکه فقط به سلام واحوالپرسی بسنده کنید چون این جوراشخاص هم ضررند وهم ضرار.
یکی دیگر از ویژگی های آن حکیم فرزانه این بوده که از جمع کردن کتاب مخالف بودند ومی فرمودند که طلبه نباید زیاد کتاب بخرد بلکه می بایست خود محقق باشد. جمع کتب انسان را از تحقیقفات می اندازد.
پایان
*تذکر:جناب مستطاب حجت الاسلام آقای جعفر مهدی پور لنگرودی از دوستان دیرینه اینجانب وبه نوعی همسایه ما درچهار مردان (چهار راه سجایه قم – درآن سال هایی که ساکن آنجا بودیم) بودند ودردرس فصوص حکیم عسکری ایشان را زیارت می کردم وبعد از رحلت آن بزرگوار از ایشان خواستم که باتوجه به اینکه سال های طولانی با حکیم عسکری محشور ومصاحب بودند ورفت وآمد خانوادگی داشتند ، شمه ای از حالات وخصویات علمی واخلاقی وسلوکی ایشان را بنویسند وبه بنده تحویل دهند که لطف فرمودند ودر تاریخ28/ 2/ 1384 این درخواست را محقق ساختند.خداوند در دنیا وآخرت اورا مشمول رحمت وعنایتش فرماید. سید اصغر سعادت میر قدیم
به نام خدا
مصاحبه با جناب حجت الاسلام عبد الرحیم اباذری در باره ویژگی های علمی واخلاقی مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی.
*جناب حجت الاسلام عبد الرحیم اباذری: از شاگردان حکیم عسکری (ره)
*مصاحبه کننده :سیداصغرسعادت میرقدیم از شاگردان حکیم زین العابدین عسکری (ره)
تاریخ مصاحبه:5/3/ 1384
بسم الله الرحمن الرحیم
*جناب آقای اباذری حضرتعالی سال های زیادی در فلسفه وعرفان از محضر حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی ،بهره بردید لطفا از ویژگی های علمی واخلاقی ومحفل درس آن مرحوم نکاتی را بیان فرمایید تا مورد استفاده طلاب وفضلاء واهل دانش قرار گیرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم حکیم زین العابدین عسکری ، عشق وعلاقه زیادی به حضرت امام خمینی ره داشت. در اکثرموارد عشق وارادت خود را به امام راحل نشان می داد واظهار می کرد وبه عرفان حضرت امام خیلی اهمیت می داد ومی فرمود: امام ازجمله عرفایی بود که یک امت را به سوی خدا حرکت داد. مرحوم حکیم عسکری می فرمود: بعضی از عرفا فقط گلیم خود را از آب در می آورد ولی حضرت امام خمینی یک ملت وامت را به سوی خدا سوق داد. ایشان در مسائل عرفانی بیشتر متاثر از حضرت امام بود.
ایشان ازنظر تدریس به متن کتب درسی از قبیل شفا واشارات که متن های سختی دارد خیلی مسلط بودند. بااستادی واشراف مثل آب خوردن به متنِ کتاب علمی می پرداخت. به تبلیغ اهمیت می داد ومصمم بودند که حتی یکی دوهفته مانده به فصل تبلیغی ، آماده تبلیغ شوند. ایشان در تدریس منظم بودند وجلوتر از همه می آمدند. معمولا مرسوم است که بعضی از اساتید با تاخیر وارد کلاس درس می شوند تا مثلا شاگردان به احترام بلند شوند ومانند آن ولی در طول تدریس همیشه جلوتر از دیگران وارد می شدند.
ایشان نظم وانضباط خاصی داشتند وباپای پیاده به تدریس می آمدند ومعمولا چند دقیقه جلوتر می آمدند ودم ِدر حجره قدم می زدند تا شاگردان بیایند. ایشان حالت درون گرایی داشتند ومی دانید که بعضی ها برون گرا وبعضی درون گرا وعده ای نیز جامع این دو می باشند ولی ایشان اهل درون گرایی بودند. حقیقت امر این است که عرفان نشان دادنی نیست بلکه باید انسان این سرمایه را داشته باشد وخودش درک کند وبا اظهار ، کار درست نمی شود وبا ادعا انسان عارف نمی گردد. ایشان بااینکه مسلط بودند به همه کتب عرفانی وعلمی وفلسفی ولی خود را نشان نمی دادند. بسیاری از طلاب وافراد بعد متوجه می شدند که ایشان مقام علمی بالایی داشتند.
ازنظرشیوه تدریس ، متاثر از علامه طباطبایی بودند. ایشان می فرمود که علامه طباطبایی ملّامتنی بود به این معنی که مرحوم علامه به متن کتاب علمی اهمیت می داد ولذا باتوجه به اینکه مرحوم حکیم عسکری یکی از شاگردان مرحوم علامه طباطبایی بودند همانند استادش به متن اهمیت زیادی می دادند وخودش نیز خیلی مسلط وحریف متن بودند.
مرحوم حکیم عسکری دنبال گنبد وبارگاه نبود به این معنی که حتما بعد از فوت در جای خاصی مثلا در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها ویا بقعه و ویا مقبرة العلماء علی بن جعفر در قم و... دفن شوند. اگرچه این مکان ها در جای خود بسیار مقدس وباارزش می باشند خصوصا حرم حضرت معصومه سلام الله علیها ولی ایشان معتقد بود که هرکجا دفن شویم فرقی نمی کند واین مسئله را با وصیت کردن ثابت کرد. ایشان بااینکه می توانست وصیت کند که در قم دفن شوند ولی می بینیم که از روی حکمت ودور اندیشی وصیت می کند که بعد از مرگ اورا به گیلان ولاهیجان ببرند ودر نهایت در روستای سیاهگوراب کنار امام زاده در لاهیجان دفن شدند. یک عارف نباید همیشه در فکر خود باشد. باید به فکر جامعه واصلاح آنها باشد او با این وصیت نشان داد که به فکر مردم است تا باپیکرش ومدفن ومزار خود هم تحول فرهنگی ومعنوی ایجاد کند.
در رابطه با این مطلب که گفته شد ایشان اهل گنبد وبارگاه نبود جریانی وجود دارد وآن اینکه یکی از آقایان اهل علم در اواخر عمر که مریض بود وکسالت داشت نامه ای برای حضرت امام ره نوشت واز ایشان خواست که سفارش کند تا در حرم حضرت معصومه (س) یک جایی برای محل دفن مشخص شود وامام نیز در پاسخ او نامه ای می نویسد ومی فرماید:... از من وشما که در سنین پیری هستیم بعید است که دنبال گنبد وبارگاه باشیم. هرکجا دفن شویم فرقی ندارد.
نکته ای که لازم است متذکر شوم این است که قبور علماء وبزرگان در بلاد وشهر ها منشا خیرات وبرکات وتاثیرگذاری است. در کشور آذربایجان که قبلا جزو اتحاد جماهیر شوروی بود وهفتاد سال در کمونیستی بود ، همین مقبره وقبور علماء باعث حفظ دین شد. پس قبر ومزار هر عالمی وارسته در هر منطقه ای باعث تحول فکری وفرهنگی است وقطعا مرقد ومزار ایشان (مرحوم حکیم عسکری ره ) هم در گیلان ولاهیجان از نظر فرهنگی وعلمی و... تاثیرگذار است.
پایان مصاحبه
حجت الاسلام عبدالرحیم اباذری از نویسندگان خوشنام و از شاگردان حکیم
زین العابدین عسکری لشت نشایی
به نام خدا
مصاحبه با جناب حجت الاسلام دلیرنقده ای در باره ویژگی های علمی واخلاقی مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی.
*جناب حجت الاسلام دلیرنقده ای: از شاگردان حکیم عسکری (ره)
*مصاحبه کننده :سیداصغرسعادت میرقدیم از شاگردان حکیم زین العابدین عسکری (ره)
تاریخ مصاحبه:5/3/ 1384
بسم الله الرحمن الرحیم
*جناب آقای دلیر حضرتعالی سال های زیادی در فلسفه وعرفان از محضر حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی ،بهره بردید لطفا از ویژگی های علمی واخلاقی ومحفل درس آن مرحوم نکاتی را بیان فرمایید تا مورد استفاده طلاب وفضلاء واهل دانش قرار گیرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
ایشان ازاول دوران زندگی دچار مشکلات بود. قبل ازپرداختن به تحصیل گرفتاری های زیادی را متحمل شد . ازجمله اینکه در سن هشت سالگی پدرش را از دست داد وهنگامی که به تحصیلات پرداخت باز مشکلات وسختی های زیادی دید. ایشان می فرمود: اساتیدی که تدریس می کردند قانعم نمی کردند. مرحوم علامه طباطبایی عنایت وعلاقه خاصی به او داشت وگاهی درمجالس، مرحوم علامه جای خود را به ایشان می داد وهر سؤالی که مرحوم حکیم عسکری از علامه می نمود با گشاده رویی جواب و پاسخ می دادند. استادی همانند علامه طباطبایی که خود اشکال شناس وشبه شناس بود به اشکال های ایشان توجه وعنایت داشت. درمقام تدریس تمام عشق وزندگیش تربیت کیفی طلبه بود نه کمیت. اهتمام ایشان به کیفیت در درس بود. اگر یک طلبه خوش ذوق وبااستعدادی از او تقاضای درس می کرد امتناع نمی ورزید وبرای یک نفر هم تدریس می کرد.
مرحوم حکیم عسکری تعریف می کرد که وقتی که منظومه تدریس می کرد همسرش کسالت پیدا می کند، ظاهرا پایش آسیب می بیند ، یکی از مریدان ایشان خانمش را به بیمارستان می برد ولی با این حال درس را تعطیل نکرد. ایشان بااینکه می توانست به مراکز علمی (دانشگاه و...)برود وتوانایی هم داشت با این حال جذب آن مراکز نشد وبه تدریس وبحث در حوزه پرداخت وحتی مرحوم آیت الله احسانبخش نماینده ولی فقیه در گیلان در آن زمان از ایشان دعوت کرده بود ولی ایشان نرفتند.
در رابطه با نحوه تدریس، روش ایشان اینگونه بود که کمی از خارج مطرح می کرد مثلا پنج شش دقیقه در رابطه با درس از خارج توضیح می داد بعد وارد متن درس می شد. توجه ایشان به متن درس بود ودر این زمینه خیلی تسلط داشت خصوصا در رابطه با متن شفا که متن سختی می باشد ومی گفت متن شفا خیلی سخت وگازگیر است ولی در عین حال ایشان مسلط بر متن کتاب ها بودند.
ایشان ذهن باز ومنبسطی داشت ودیدگاه باز وروشنی نسبت به مسائل داشت. در رابطه با مسائل دینی یک بعدی نبودند. ذهن ودیدگاه بسته ومنجمد نداشتند.
مرحوم حکیم عسکری اهل شب وتهجد بود وبرنامه نیمه شبه او ترک نمی شد وهمیشه قبل از اذان صبح بیدار بود. ایشان از نظر اقتصادی در سطح بالایی نبودند اما آن ثروتی که از هر ثروتی بالاتر بود یعنی ثروت علمی ، از آن بهره مند بودند وجالب اینگه برخلاف بعضی ها ، وابسته به اینجا وآنجا نبودند. از نظر معیشت واقتصاد در زندگی مستقل بودند ودنبال این بیت وآن بیت نبودند. اهل زهد وپارسایی بود. ایشان در تحصیل مادیات کمتر از دیگران نبودند واگر زهد وقناعت ومناعت طبع وپارسایی وغور در علوم ودرس وبحث ها نبود، به راحتی می توانست به جاهایی از امورات مادی برسند.
ایشان اهل شهرت وخودنمایی نبودند ومحافل ومجالس درسی او ساده وبی آلایش برگزار می شد واهل این نبود که اطلاعیه درسی بزند وهنگام شروع سال تحصیلی تعداد معدودی اطلاعیه جهت آگاهی شروع درس ایشان از طرف شاگردان زده می شد،این در حالی است که ایشان شایستگی های علمی وتدریس در سطوح مختلف را دارا بود وما مشاهده می کنیم که افرادی با اینکه عشری از اعشار علمی ایشان را نداشتند وندارند ، اطلاعیه های گسترده وزیادی منتشر می کنند تا نشان دهند که مدرس هستند.
او به شدت با عوامزدگی مخالفت می کرد وبا شانتاژهای یک آخوند که با عوامزدگی همراه بود سخت مخالفت می کرد.
در سال های کِبَر سن با اینکه کسالت هایی هم داشت واز سلامتی جسمی خیلی خوبی برخوردار نبود ولی در فصول مختلف به مناطق گوناگون به تبلیغ می رفت. مرحوم حکیم عسکری باجوانان وفرهیختگان جامعه خیلی انس داشت وبا دانشمندان ودانشجویان ارتباط داشت واز نظر فروتنی نیز واقعا تواضعش مثال زدنی بود. اوکتاب هایی همانند اسفار وشفای بوعلی ومصباح الانس وفصوص ابن عربی وغیره تدریس می کرد وخیلی راحت بود وبرای خود حریم نمی گرفت که کسی جرئت نکند با او صحبت کند وبا اینکه استادِ در علوم مختلف از جمله فلسفه وکلام وعرفان و... بودند ولی هیچ تکبری نداشتند.
ایشان از گعده گیری ها خوشش نمی آمد واز اینکه بعضی ها به راحتی اوقات وعمرشان را تلف می کردند ناراحت ونگران بود. ایشان معمولا ملامت وسرزنش می کرد که چرا ما باید عفب مانده باشیم؟! چرا باید حوزه از جامعه ودنیا عقب باشد؟!!
می فرمود:حوزه باید در همه عرصه های علمی از دنیا جلوتر باشد ویا لااقل عقب نباشد.می فرمود:چرا نجوم وریاضیات وعلوم دیگر که یک زمانی در حوزه ها متداول بود، در حوزه ها پرداخته نمی شود؟
ایشان علاقه خاصی به حضرت امام خمینی داشت وبدون هیچ چشم داشت مادی به امام خمینی ره ارادت داشت ودوستدار نظام بود.
ایشان در حدود سه ویا چهار دور منظومه را تدریس کرد وسه دوره فصوص ابن عربی تدریس نمود. می فرمود: بدون فلسفه وعرفان ،بسیاری ویا حداقل بخشی از روایات قابل تفسیر نیست. اوباتصوف بازی وصوفی گری مخالف بود وبا آنهابرخورد می کرد ومواردی از برخورد ومبارزه او با صوفی گری در گیلان( رشت ولاهیجان) در خاطرات بعضی از افراد وجود دارد.
ایشان عمری را در زهد وپارسایی وساده زیستی گذراند واین در حالی است که زندگی امثال منِ طلبه از نظر امور معیشتی ومسکن وامکانات بسیار بالاتراز ایشان بود در حالی که او استاد بود وما شاگرد. در حال ساده زیستی تدریس کرد ودر جلسه تدریس نیز دچار عارضه سکته قلبی شد وبه دیار حضرت حق شتافت.
مرحوم حکیم عسکری به بهداشت اهمیت خاصی می داد. از ژولیدگی بدش می آمد واز اینکه بعضی ها اخلاط وخلط سینه را توی کوچه وخیابان می انداخت خیلی ناراحت وعصبانی می شد.
ایشان معتقد بودند که شریعت وطریقت وحقیقت یک چیز هستند وجدای از هم نیستند وخودش اهل شریعت وطریقت وحقیقت بود وهمه را با هم داشت ودر رابطه با مسائل دینی اهل تسامح وتساهل نبود.معتقد بود که در مسائل دینی باید مطالعاتی داشته باشیم که قلمرو تکوین رابرتابد.
جالب اینکه ایشان اهل بذله وبذله گویی وخوش مجلس بودند وبا مردم وجوانان باگشاده رویی روبرو می شد. از صدای خوش وآهنگ زیبا در چهار چوب شرع ، خوشش می آمد واینطور نبود که با شنیدن یک صدا وآهنگ بلافاصله حکم به تحریم بدهد بلکه دقت می کرد واگر می دید که ازنظر موازین شرعی مشکلی ندارد چیزی نمی گفت. خداوند روحش راشاد وبا اهل بیت پیغمبر علیهم السلام محشور فرماید.
پایان مصاحبه
برخی از شاگردان حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی گیلانی :
1-حجت الاسلام رضا رمضانی گیلانی
2-حجت الاسلام بهرام دلیر نقده ای
3-حجت الاسلام عبدالرحیم اباذری
4-حجت الاسلام محمد علی رضایی بیرجندی
5-حجت الاسلام محمدی آشنانی
6-حجت الاسلام غلامحسین محرمی
7-حجت الاسلام جعفر مهدی پور لنگرودی ارباستانی
8-حجت الاسلام نقی قنبرزاده گشتی
9-حجت الاسلام حامد رنجبر لاهیجانی
10-حجت الاسلام سیدعبدالله طواف زاده حقی لنگرودی
11- مرحوم حجت الاسلام عباسی
12-سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی
حجت الاسلام رضا رمضانی نماینده مردم گیلان
در خبرگان رهبری
حجت الاسلام حامد رنجبر امام جمعه سابق لاهیجان
حجت الاسلام دلیر نقده ای از اساتید سطوح عالیه قم
حجت الاسلام عبدالرحیم اباذری از نویسندگان خوشنام
حجت الاسلام محمدی آشنانی از نویسندگان موفق
حجت السلام حسین حجامی لنگرودی
پژوهشگر
حجت الاسلام غلامحسین محرمی، استاد حوزه و دانشگاه،
حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی رضایی بیرجندی
نماینده نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و
عضو شورای استانی حوزه علمیه خراسان جنوبی
http://www.emamejome.ir/(سایت حجت الاسلام
محمد علی رضایی بیرجندی)
مرحوم حجت الاسلام رحیم عباسی استاد
ومدیر حوزه علمیه لنگرود گیلان
نویسنده جناب حجت الاسلام سید عبد الله طواف زاده حقی لنگرودی
به نام خدا
حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی رضایی بیرجندی
جناب مستطاب حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای محمد علی رضایی بیرجندی. ضمن عرض سلام وادب واحترام به محضر شریف آن بزرگواراز اینکه شما را در فضای مجازی زیارت کردم خرسندم. یاد آن ایام به خیر که به اتفاق دوستان وعزیزانی همانند شما از محضر مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی در درس فصوص ابن عربی بهره مند می شدیم وحضرتعالی بحمد الله اشعار زیبایی به تناسب از حفظ می خواندید. ضمنا از باب اطلاع جنابعالی دیروز وامروز 21 و22 خرداد 93 دومصاحبه در باره مرحوم حکیم عسکری ره در وب سایت خودم (نسیم معرفت )زدم با تصاویر آن مرحوم وبرخی از دوستانی که در درس ایشان بودند. تصویر مبارک شماهم زینت بخش است.
دوستدار شما سید اصغر سعادت میر قدیم لاهیجانی
لشت نشاء دیار عالمان
لشت نشاء در طی دو قرن اخیر، علاوه بر مواهب طبیعی، از مواهب معنوی و علمی فراوانی هم برخوردار بوده است. دانشمندان و عالمان و انسان های آزاده و فرهنگ دوستی از این ناحیه برخاسته اند که نام اغلب آنان به علت معروفیت شهر رشت و یا از عدم اطلاع تاریخ نویسان از زادگاه اصلی آنان، در مرکز علمی به رشتی و گیلانی شهرت یافته اند.
-آیت الله شیخ حسین لیچائی؛ عالمی جلیل القدر و متّقی و از شاگردان برجسته آخوند خراسانی سید محمدکاظم یزدی بود. وی در اواخر عمر، از زادگاهش لشت نشاء، به رشت رفت و در آنجا رحل اقامت افکند و در مسجد شیخ جواد، واقع در میدان بزرگ رشت، به اقامه نماز جماعت و تدریس پرداخت. از تألیفات به جای مانده از آن مرحوم، می توان الفیه لیچائی، منظوم کفایةالاصول و مواقع النجوم نام برد.ایشان بنیان گذار حوزه علمیه ای در لشت نشاء بودند که با رحلت ایشان تعطیل شد.وی در هفتاد سالگی، در سال 1333 ش. دیده از جهان بست.و در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.
-آیةالله حاج سید مهدی لشت نشائی ،وی ساکن رشت بوده و در این شهر به تدریس علوم اسلامی اشتغال داشته است. جمعی از بزرگان و فرزانگان، از جمله آیةالله حاج شیخ مهدی مهدوی لاهیجانی (1313 - 1413 ق) صاحب کتاب الفراغ و التجاوز و آیةالله حاج شیخ محمد سعیدی لاهیجانی (1317 - 1403 ق) صاحب تألیفات ارزنده و فراوان همانند «تاریخ رجال دو هزار ساله گیلان»، از محضر علمی این فرزانه جلیل القدر بهره برده اند.[2]
-عالم جلیل القدر سیدحسین لشت نشائی ،وی پس از کسب معارف و طی مدارج علمی، به سال 1290 ق، در سن نود سالگی در کاظمین رحلت کرد و در جوار قبر شیخ مفید(قدس سره) مدفون گردید.[3]
-آیةالله حاج سیدعباس لشت نشائی ، فرزند سیدحسین. وی عالم، فاضل، زاهد و از شاگردان شیخ مرتضی انصای بود و در هنگام تشرّف به مکه فوت کرد و در همان شهر مقدس مدفون گردید. وی دارای دو فرزند پسر بود که هردو از برجستگان عصر خود بودند. این دو عبارتند از: سیّد محمد لشت نشائی که مقام «شیخ الاسلامی» رشت را برعهده داشت؛ و سید صادق لشت نسائی که از شاگردان برجسته و نامدار آیةالله میرزا محمدباقر گلپایگانی بود.[4]
-فقیه نامدار آیةالله شیخ علی لشت نشائی ،وی از رجال فضل و علم و از شاگردان میرزای رشتی بود و خود نیز در مقام تدریس برآمد و شاگردان فراوانی را در حوزه علمیه نجف تربیت نمود. او مراتب معنوی فوق العاده ایی داشت، در نجف اشرف رحلت کرد و در جوار حرم حضرت علی(ع) مدفون گردید.[5]
-عالم فاضل سید احمد فاطمی لشت نشائی ، وی که از شاگردان مبرز آخوند خراسانی و شیخ شعبان گیلانی و علامه میرزا محمدعلی مدّرسی چهاردهی است، در سال 1329 ش. در نجف اشرف دار فانی را وداع گفت.[6]
-آیةالله حاج شیخ ابوالقاسم حجتی لشت نشائی ،این عالم ربانی در حدود سال 1310 ق، در خانواده ای مشهور به فضیلت و تقوا در لشت نشاء دیده به جهان گشود. آیةالله حجّتی در اواخر عمر تمایل داشت، که در یکی از حوزه های بزرگ نجف یا قم باشد و چون استادان بزرگوارشان در نجف همگی درگذشته بودند و از طرفی، آوازه و شهرت علمی حوزه علمیه تازه تأسیس قم را شنیده بود، تمایل پیدا کرد که به این حوزه جوان برود. لذا در حدود سال 1330 ش. به قم رفت و در این شهر رحل اقامت افکند و در درس حضرت آیةالله العظمی بروجردی حضور یافت و از محضر علمی این استاد فرزانه استفاده کرد. خود نیز در تکیه آقا سیدحسن قم برای عده ای از فضلا تدریس می کرد و ماهیانه به همان افراد نیز شهریه ای می پرداخت. وی همچنین در سه وعده، در مسجد رضوی (واقع در چهارراه بازار، ابتدای خیابان باجک قم) اقامه جماعت می کرد و بعضی اوقات نیز به وعظ و خطابه و ارشاد مردم می پرداخت.آیةالله حجّتی پس از عمری تلاش در راه اسلام و تحمّل مشقّات و مصائب، سرانجام در صبح روز 25 محرم، مصادف با روز شهادت امام سجاد(ع)، سال 1387 ق. (1344 ش) بعد از ادای فریضه صبح و انجام تعقیبات، هنوز از سجاده برنخاسته بود که دچار سکته قلبی گردید و روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد. پیکر پاکش پس طواف حرم حضرت معصومه(س)در قبرستان شیخان به خک سپردند.(ایشان پدر بزرگ دکتر محمباقر نوبخت میباشند)
***- علامه زین العابدین عسکری لشت نشائی ، وی در سال 1308 هجری شمسی در قریه ای ازبخش قراء بخش لشت نشا به نام نوحدان که درشمال رشت واقع است چشم به دنیا گشود .در سن هشت سالگی پدرش به دار آخرت واصل گردید با اینکه پدر او از روحانیون سرشناس آن منطقه بود بعد از فوتش بلا و گرفتاری های شدید طلاقت فرسا و غیر قابل تحملی متوجه او بــود و روزگار تلخ و سیاهـــی داشت. تا سن 16 سالگی در همان روستا کنار مادرش به عسرت و سختی زندگی می کرد سپس برای تحصیل علوم دینی و معارف الهی به سوی رشت حرکت کرد و درمدرسه مهدویه وصل به مسجد معروف به کاسه فروشان، سکنی گزید، کتاب جامع المقدمات و سیوطی را در آنجا خواند و تا آخر سال 1326 در آن مدرسه بود ،در سال 1335 وارد درس کفایه الاصول و اسفار شد و از سنه 1335 تا سنه 1347 درحدود 12 سال، افتخار شاگردی حضرت علامه طباطبائی (ره) را داشته است ،در حدود دو سال به درس خارج فقه آیت الله بروجردی(ره) و آقای شیخ عباسعلی شاهرودی (ره) و آقای میرزا هاشم آملی(ره) و در حدود هشت سال به درس خارج فقه و اصول آیت الله مجتهد جامع الشرایط و جامع المعقول والمنقول، عارف ربانی حضرت امام خمینی(ره) می رفته و افتخار شاگردی او را داشت در حدود پانزده سال به درس خارج فقه حضرت آیت الله گلپایگانی(ره) شرکت داشت سرانجام آن مرد بزرگوار در روز یکشنبه مورخ 4/2/84 عارضه قلبی و در سن 76 سالگی دارفانی را وداع گفته و به دیار باقی شتافت.
-آیت الله شیخ محمد پورجعفر لشت نشائی ، آیتالله حاج شیخ محمد پورجعفر در سال 1303 در روستای چلیکدان از توابع بخش لشت نشا شهرستان رشت دیده به جهان گشود، وی در سال 1320 به لشت نشا عزیمت و در درس آیتالله شیخ حسین قوچانی شرکت کرد پس از پنج ماه از این مدت وارد شهرستان رشت شد و در دروس آیات عظام شیخ مهدی لاکانی، شیخ صادق کاظمی، شیخ رفیع خورگانی، سید حسن بحرالعلوم، سید مهدی رودباری و آیتالله سید محمد ضیابری مقدمات را فراگرفت. آیتالله پورجعفر در سال 1329 وارد شهر قم شد و در دروس آیات عظام امام خمینی(ره)، مشکینی، موسویاردبیلی، مجاهدی تبریزی، سید محمد رضا گلپایگانی، سید مرتضی لنگرودی، سید شهابالدین مرعشی نجفی، علامه طباطبایی و آیتالله مطهری تلمذکرد.آن مرحوم سالهای زیادی در درس آیتالله بروجردی شرکت داشت و از آیتالله نجفی عراقی اجازه اجتهاد داشت.آیتالله پورجعفر اجازاتی از آیات عظام سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، شاهرودی، سید شهابالدین مرعشی نجفی، آیتالله شیرازی، آیتالله سید محمد رضا گلپایگانی، عراقی و بهجت در امور حسبیه داشتند.از جمله آثار این عالم ربانی کتاب راهنمای بهشت میباشد که هماکنون در دست تنظیم میباشد. گفتنی است آیتالله پورجعفر 25 شعبان سال 1432ه.ق مصادف با 5 مرداد 1390 در سن 86 سالگی به علت کهولت سن دار فانی را وداع گفت.
-ثقةالاسلام سید عبدالله فاطمی (مدفون در قبرستان وادی السلام نجف اشرف)
-شهید حجت الاسلام حسن عسگری .در سال 1322 در یکی از روستاهای لشت نشاء به دنیا آمد.شب 6 شهریور 1360 چند نفر از تیم های ترور منافقین در منزل ایشان رگبار گلوله به سویش روانه کردند و دنیای فانی را بدرود گفتند
-حجتالاسلام پاک پور ؛ نماینده مقام معظم رهبری در کشور چین
خانه قدیمی در لشت نشاء استان گیلان-رشت
شرح حال مرحوم حکیم آیت الله زین العابدین عسکری لشت نشایی گیلانی
{شرح حال حکیم آیت الله زین العابدین عسکری گیلانی به قلم خودشان}
به نام خدا
در سال 1308 هجری شمسی در قریهای از قراء بخش لشت نشاء به نام نوحدان، که در شمال رشت واقع است، چشم به دنیا گشودم.
در سن هشت سالگی پدرم به دار آخرت واصل گردید. با اینکه پدرم از روحانیون سرشناس آن منطقه بود، بعد از فوتش بلا و گرفتاریهای شدید طاقت فرسا و غیر قابل تحملی متوجه بنده شد و روزگار تلخ و سیاهی داشتم، که مجال شرح آن مرارتها نیست و مثنوی هفتاد من کاغذ شود
تا سن 16 سالگی در همان روستا کنار مادرم به عسرت و سختی زندگی میکردم و مادرم متکفل زندگیام بود. روزگار طوری میگذشت که انگار هر آن برایم از بلا و گرفتاریها لباس دوختهاند، ایکاش در بوته عدم بودم و به اقلیم وجود نمیآمدم، چه کنم که اختیار در دستم نبود. به قول شاعر
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم آنکه آورد مرا باز برد در وطنم
در این دوران هشت سال بعد از فوت پدرم، اهالی آن روستا استادانی را، اعم از افرادی که سواد قدیمی داشتند و یا طالقانیهای باسواد، برای تدریس بچهها میآوردند. در آن زمان تمام روستاهای ما از مدرسههای دولتی، اعم از دبستان یا دبیرستان محروم بودند و درس خواندن در شهر برای بچههای روستاییان مقدور نبود. در آن روستا سواد فارسی و حساب و هندسه را فرا گرفتم و کامل شدم و به وسیله بعضی از استادان طالقانی، قرآن و بعضی از آیات را با ترجمه و معنا یاد گرفتم و نصاب الصبیان را نزد آنها خواندم
در 25 آذر سال 1325 هجری شمسی مورد عنایت و لطف خاص ذات اقدس احدیت قرار گرفتم و مستعد شأن و افاضه جدیدش شدم. قوله تعالی: «کل یوم هو فی شأن ـ و ان الافاضه بقدر الظرفیه و الاستعداد
برای تحصیل علوم دینی و معارف الهی به سوی رشت حرکت کردم و در مدرسه مهدویه وصل به مسجد معروف کاسه فروشان، سکنی گزیدم.
کتاب جامع المقدمات و سیوطی را در آنجا خواندم و تا آخر سال 1326 در آن مدرسه بودم. به علت فروپاشی انتظام مدرسه در اثر بیماری رئیس مدرسه، حجت الاسلام و المسلمین حاج سید مهدی رودباری، به ناچار عده کثیری از طلاب آن مدرسه به جاهای مختلف از قبیل قم، تهران/ف قزوین و مشهد پناه بردند
مصادف با آن زمان عارف ربانی جناب آقای شیخ حسین وحید آستانهای که سالها در عرفان عملی ریاضت و زحمت کشیده و به مقاماتی از مراحل عرفانی رسیده بود، در آستانه اشرفیه مدرسه علمیهای به نام مدرسه جلالیه بنا نموده بود.
بنده به اتفاق بعضی از طلاب بعد از سیزده فروردین 1327، عازم آستانه اشرفیه شدیم. در حدود یک سال و اندی برای تدریس استادی نبود، بنده آنچه در رشت خوانده بودم برای طلاب تازه وارد درس میگفتم. بعدا شخصی به نام آقای سید ابوالقاسم عدنانی که از اهل بلخ و تحصیل کرده نجف اشرف بود، به جهت خویشاوندی که با یکی از اهالی آستانه داشت به این شهر سفر کرد و پس از معرفی به آقای وحید، به عنوان استاد آن مدرسه مشغول به تدریس شد. مشارٌالیه در منطق و ادبیت عرب و فقه و اصول مرد فاضلی بود. بنده تا حدود شهریور سال 1333 در آن مدرسه بودم و تمام تحصیلاتم از محضر آن استاد بود، و از آقای وحید، در زمینههای اخلاقی و عرفانی بهره میجستم.
سرانجام در شهریور سال 1333 عازم قم شدم و در روزهای تحصیلی آن سال مشغول خواندن درس مکاسب شیخ انصاری(ره) در فقه، رسائل آن در اصول، و حکمت منظومه حاجی سبزواری(ره) و منطق منظومه شدم، و بعضی از قسمتهای کتب مذکور را نزد استادان خصوصی فرا گرفتم.
پس از گذراندم کتابهای فوق، در سال1335 وارد درس کفایه الاصول و اسفار شدم و از سنه 1335 تا سنه 1347 در حدود 12 سال، افتخار شاگردی حضرت علامه طباطبایی (ره) را داشتم، تمام کتابهای اسفار ملاصدرا و شفای ابوعلی سینا را نزد معظم له خواندم، اشارات بوعلی و حکمت منظومه را نزد دیگری فرا گرفتم. کتب عرفان نظری، از قبیل فصوص محی الدین عربی و تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی و مصباح الانس حمزه فناری را نزد شخصی به نام محیطی به صورت خصوصی خواندم، و در این دوران تحصیلی همیشه اشتغال به تدریس داشتم و هیچ وقت از درس گفتن فارغ نبودم.
در حدود دو سال به درس خارج فقه آیت الله بروجردی(ره) و آقای شیخ عباسعلی شاهرودی (ره) و آقای میرزا هاشم آملی (ره) و در حدود هشت سال به درس خارج فقه و اصول آیت الله، مجتهد جامع الشرایط و جامع المعقول و المنقول، عارف ربانی حضرت امام خمینی(ره) میرفتم و افتخار شاگردی او را داشتم و بعد از تبعید معظم له به ترکیه، در حدود پانزده سال به درس خارج فقه حضرت آیت الله گلپایگانی (ره) شرکت داشتم، و در طول تحصیل توجه داشتم که کتابهایی راجع به معارف الهیه و اخلاق و عرفان با توفیق حضرت ذات اقدس احدیت برای بیداری افکار طالبان حق و روشن ضمیران تالیف نمایم. با توفیق الهی کتابهایی را در این باره نوشتم و اول آنها را درباره انسان و خصوصیات و امتیازات او نسبت به سایر موجودات ممکنه به نام انسان مجموعهای از جهان نوشتم تا که پویندگان طریق معرفت ارتباط انسان را با جهان بدانند و پی به عظمت انسان برده باشند که انسان ملفوف از منشور جهان بیکران هستی است.[1]
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
زین العابدین عسکری گیلانی
{نقل از سایت رنگ ایمان-مؤسسه مطالعاتی مبارزات اسلامی گیلان}
http://www.rangeiman.ir/index.php
.: Weblog Themes By Pichak :.