***نسیم معرفت***
به نام خدا
غرور علمی
وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ مَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً . و از تو در باره روح مىپرسند ، بگو : روح از [عالم بالا و] فرمان خداى من است و شما از علم جز اندکى داده نشده اید . سوره اسراء آیه 85 .
خداوند به پیغمبرش حضرت محمد بن عبد الله (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) در قرآن می فرماید : «وَ قُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا» و بگو پروردگارا بر دانشم بیفزاى(سوره طه آیه 114) یعنی با اینکه عقل کل هستی و دانش و علم تو از همه بالاتر است ولی باز بگو : «وَ قُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا» خدایا دانش مرا زیاد فرما
غرور وتکبر علمی یکی از زشت ترین صفات و آفاتی است که بعضی از افرادی که در مسیر علمی گام برمی دارند دچار آن شده و همینکه چیزی یاد می گیرند خیال می کنند که کسی شده اند و علّامه روزگارهستند . مُنأسفانه کسی که دچار غرور علمی شده خود را تافته جدا بافته می داند و گویا آسمان سوراخ شده و فقط او از آنجا به زمین فرود آمده و همه باید به او احترام کنند و هر نظری که می دهد باید دیگران بپذیرند و فقط نظر او درست است و همه اشتباه می کنند و چنین گمان می کند که اصلا کسی از نظر علمی به پایش نمی رسد . گاهی این تصوّرات واهی را در ذهن و در دل دارد و در اعمال و رفتارش هم بروز میکند و گاهی پا را فراتر نهاده و بطور آشکارا با گفتار و نوشتار به اَشکال مختلف در سطح محدود و یا گسترده و وسیع بیان می دارد که من از نظر علمی از همه بالاترم . البته اگر کسی از نظر علمی واقعا از دیگران بالاتر باشد و در جایی عقلا و شرعا ایجاب کند که فضل علمی خود را بیان دارد ، در این مسئله اشکالی وجود ندارد چون هم عقل و هم شرع اجازه داده که در موارد خاصی افرادی که برتری علمی و معنوی و کمالی و... دارند خود را آشکار نمایند تا جلو مفاسد و آدم های نالایق و فاسد که خود را به عنوان عالم جا می زنند و مفسده ها و فتنه ها بپا می کنند گرفته شود . مرحوم آیت الله مدرس در مجلسِ آن زمان فریاد می زد : زنده باد مدرس . اینکه مرحوم مدرس می گوید :زنده باد مدرس در این جمله اش صدها مطلب است . یک مطلب این است که شخصیت های مثل من که عالِم و متعهد ومؤمن به اسلام و دین و قرآن و عاشق اهل بیت پیغمبرند ، اینها برترند و همیشه زنده اند ولی همانند رضاخان میرپنجِ قُلدُر که خود را سردار سپه می داند جزو مردگان و نابود شوندگان است و هیچ ارزشی ندارند .
درقرآن کریم سوره اِسراء آیه 85 آمده است :وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ مَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً و از تو در باره روح مىپرسند ، بگو : روح از [عالم بالا و] فرمان خداى من است و شما از علم جز اندکى داده نشده اید . انسان در هر رشته علمی اگرت خصص داشته باشد چه فقه باشد چه اصول و چه فلسفه باشد چه علوم دیگر نباید دچار غرور شود . غرور علمی باعث شکست و عقب افتادگی است. به هر مقام علمی رسیدیم باید سپاسگزار الهی باشیم زیرا که خداوند کریم ، چشم و گوش و هوش و مغز و استعداد و قوّت و نیرو و توانایی و ابزارِ تعلُّم و آموختن و استاد و فرصت و عمر و صدها و هزاران نعمت داده تا اینکه آدمی به دانش و سواد و علمی برسد . اگر کسی چشم نداشته باشد به همان اندازه از معلوماتی که از طریق چشم بدست می آید محروم می شود . اگر کسی بویایی نداشته باشد به همان اندازه از خیلی چیزها محروم است . اگر کسی قدرت شنوایی نداشته باشد نیز همینطور است . بوعلی سینا در این رابطه نقل می فرماید : «مَن فَقَدَ حِسّاً فَقدْ فَقَدَ عِلماً هرکس که فاقد یک نوع از حس باشد ، در واقع فاقد یک نوع شناخت و آگاهی و علم است که از راه آن حِسّ ، بدست می آید . بعضی ها گفته اند که عبارت «مَن فَقَدَ حِسّاً فَقدْ فَقَدَ عِلماً از ارسطو می باشد . به هر صورت علم بشر کمتر از قطره ای از اقیانوس بی پایان علم و دانش است . با این حال آیا ارزش دارد که کسی چند مطلبی که یاد گرفت باد به غَبغَب اندازد وخود شگفتی داشته باشد و غرور و تکبر به خرج دهد؟!!!
در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام از استاد شهید مطهری ص31 چنین آمده است : [...یک عالِم نباید تعصب داشته باشد ، یک عالم نباید جمود داشته باشد ، یک عالم نباید تَجَزُّم داشته باشد (یعنی جزم گرا در نظر و رأی باشد ) هر چه که من تشخیص دادم لَیسَ الّا ( همین است فقط). یک عالِم نباید غرور داشته باشد و خیال کند که آنچه او دارد تمام علم همان است . باید به اصل وَ مَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً مخصوصا توجه داشته باشد که آنچه ما می دانیم از حقیقت بسیار کم است ....علمای بزرگ که روح علمی دارند نسبت به افراد کم بضاعتی که روح علمی ندارند و چهار کلمه می دانند و خیال می کنند که تمام علم همین است ، غرورشان خیلی کمتر است و یا غرور ندارند. در حدیث است [برخی گفته اند که این حدیث از امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ) می باشد ولی ظاهرا در منابع حدیثی دیده نشده است] که اَلْعِلْمُ عَلی ثَلاثَةِ اشْبارٍ (یعنی علم سه وجب است یا سه مرحله است) اِذا وَصَلَ الَی الشِّبْرِ الْاوَّلِ تَکبَّرَ (در مرحله اول ، انسان دچار تکبر می شود و خیال می کند که دیگر تمام حقایق عالم را می داند) وَ اِذا وَصَلَ الَی الشِّبْرِ الثّانی تَواضَعَ ( در مرحله دوم می فهمد که نه ، چنین نیست که او همه چیز را بلد باشد لذا از آن حد بالایی که برای خود تصور و خیال می کرد پایین می آید و کوچکی و تواضع می نماید) وَ اذا وَصَلَ الَی الشِّبْرِ الثّالِثِ عَلِمَ انَّهُ لایعْلَمُ شَیئاً (در مرحله سوم می فهمد که اصلا چیزی نمی داند) این است که در تعلیم وت ربیت باید روح علمی به مُتعلِّم داد یعنی نباید توجه به این باشد که او صِرفا دانا بشود بلکه باید کاری کرد که روحِ حقیقت جویی پیدا کند و بیماری هایی را که او را از حالت حقیقت جویی مُنحرف می کند نظیر تعصّب ها ، جمود ها ، غرور ها ، تکبرها و.... از خود دور کند که مُتعلِّم با روح علمی بار بیاید. ]
{ قالُوا : اَلْعِلْمُ ثَلاثَةُ اَشْبارٍ مَن دَخَلَ فِی الشِّبرِ الأَوَّلِ تَکَبَّرَ ، وَ مَن دَخَلَ فِی الشِّبر ِ الثّانِی تَواضَعَ ، وَ مَن دَخَلَ فِی الشِّبرِ الثّالِثِ یَعلَمُ (عَلِمَ) أَنَّهُ لا یَعلَمُ شَیئاً.}
از بُزُرجمِهرِ حکیم نقل کرده اند که فرمود : همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند !
تابدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم
بوعلی سینا نیز چنین می فرماید :
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزارخورشید بتافت
آخر به کمال ذَرّهای راه نیافت
از آلبِرت اَنیشتَین آلمانی سؤال کردند که مرتبه علمی شما چه اندازه است گفت اگر نردبانی به اندازه زمین تا آسمان باشد ، علم من هنوز به پلّه اول این نردبان هم نمی رسد. امید است که همه ما از غرور علمی برکنار باشیم .
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
** پنج گروه ،خواب و آرامش ندارند+حدیث از امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ)
* قالَ الإِمامُ الصّادِقُ (عَلَیهِِ السَّلامُ) : خَمسَةٌ لا یَنامُونَ : اَلهامُّ بِدَمٍ یَسفِکُهُ ، وَ ذُو المالِ الکَثیرِ لا أَمینَ لَهُ ، وَ القائِلُ فِی النّاسِ الزُّورَ وَ البُهتانَ عَن عَرَضٍ مِنَ الدُّنیا یَنالُهُ ، وَ المَأخوذُ بِالمالِ الکَثیرِ وَ لا مالَ لَهُ ، وَ المُحِبُّ حَبیباََ یَتَوَقَّعُ فِراقَهُ . امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ) فرمود : پنج کس خواب و آرامش ندارند : 1- کسى که در فکر ریختن خونى است . 2- و کسى که مال بسیار دارد و امینى ندارد که مالش را نگه دارد . 3- و کسى که براى رسیدن به مال و مَتاعی از دنیا بر مردم دروغ و بُهتان مى بندد . 4- و کسى که قرض و بدهکارى زیاد دارد و دستش از مال ، خالی و تُهى است . 5- و کسى که محبوبى دارد و نگران جدا شدن از اوست .
* منبع : کتاب «مَن لا یَحضُرُهُ الفَقیهُ : ج 1 ص 503 ح 1446 .» - خِصال صَدوق «ره»: ص 296 ح 64 . - بِحارُ الأَنوار : ج 70 ص 15 ح 5 . - دانشنامه قرآن و حدیث ج16 ص133 .
**** پنج گروه ، خواب و آرامش ندارند + پایگاه اندیشوران حوزه +کلیک
***نسیم معرفت***
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
زکاتِ فطره
** اگرکسی زکات فطره اش را ندهدخوف آن است که بمیرد+حدیث
در جلد اول از کتاب تَحریرُ الوَسیله حضرت امام خمینی(رَحمَةُ اللهِ عَلَیهِ) ص 345 در باره «زکات فطره» یا زکات بدن چنین آمده است :
اَلمَقصَدُ الثّانی فِی زَکاةِ الأَبدانِ وَ هِیَ المُسَمّاةُ بِزَکاةِ الفِطرَةِ وَ قَد وَرَدَ فِیها « اِنَّهُ یُتَخَوَّفُ المَوتُ عَلَی مَن لَم تُدفَع عَنهُ » ، وَ اِنَّها مِن تَمامِ الصَّوم ِ کَما أَنَّّ الصَّلاةَ عَلَی النبیّ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) مِن تَمامِ الصَّلاةِ . وَ الکَلامُ فِیمَن تَجِبُ عَلَیهِ وَ فِی جِنسِها وَ فِی قَدرِها وَ فِی وَقتِها وَ فِی مَصرَفِها .
حضرت امام خمینی «ره» در رابطه با مَبحث «زکات» دو مقصد مطرح کردند : مقصد اول در باره «زکاتِ مال یا اموال» بود که در جلد اول کتاب تحریرالوسیله ص 312 ذکر شده بود و مقصد دوم در باره «زکاتِ بدن یا اَبدان» که «زکات فطره» نامیده می شود ، می باشد . و همانا در باره این زکات (زکات فطره) حدیث و روایتی وارد شده است که : به تحقیق هر کس زکات فطریه اش پرداخت نشده باشد و آن را ندهد ، خوف و ترس آن است که به مَوت و مرگ دچار شود و بمیرد و نیز روایت شده که همانا زکات فطره جزئی از روزه و تکمیل کننده صَوم است چنانکه صَلَوات بر پیامبر [ و آلش ] (عَلَیهِمُ السَّلامُ) جزء نماز و تکمیل کننده آن است و در این مقصد دوم کلام و بحث در باره کسی است که «زکات فطره» بر او واجب است و نیز بحث و سخن در باره جنس و مقدار و وقت و مصرف آن (زکات فِطره) است ...
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
*************************************
***نسیم معرفت***
خطر غیر مُهَذّبها از دیدگاه امام خمینی «ره»
من گمان می کنم که آن چیزی که به اسلام بیشتر از همه چیز ضرر زده است عدم تربیت صحیح است، تحقق پیدا نکردن تهذیب و اخلاق اسلامی است. اگر شما در طول تاریخ اسلام بلکه همه انبیا توجه کنید و البته توجه دارید، آن قدری که اسلام از این اشخاص منحرف و غیر مُهَذَّب صدمه خورده است و تمام ادیان صدمه دیده اند، از هیچ چیز دیگر ندیده اند. اصل اساس آن چیزی که به مکتب های توحیدی ضرر رسانده است و مانع شده است از اینکه رشد پیدا کنند، همین غیر مُهَذَّب بودن بود ...
امام خمینی «ره»
*************************************
***نسیم معرفت***
به نام خدا
در پاسخ به سؤال یکی از فُضَلاء در رابطه با بُرهان صِدّیقین
برهان صِدِیقین که در کُتب بزرگان از فلاسفه و حُکماء و عُرفاء ، یکی از استوار ترین براهین توحیدی و شناخت و معرفت به خداوند متعال معرفی شده است و به شکل های مختلف تقریر شده ، آن است که بر مبنای اصالت وجود ، هر آنچه که در واقع و در خارج اصیل است و عینیّت و تحقق دارد ، وجود می باشد و چون حقیقت وجود ذو مراتب است لذا شدیدترین و قوی ترین و کامل ترین مرتبه وجود همان وجود حقّ سُبحانَه و تَعالی است که هیچ نقص و نقیصه ای از عدم و بطلان و فنا و فناپذیری و تغییر و تَغیُّر و تحوّل و کمبود و فقر و نداری و احتیاج و نیاز و نیازمندی و ... در او راه ندارد . پس در این برهان از راه حقیقت وجود (با برهان لِمّی) نه از راه موجودات و برهان اِنّی ، به وجود حقّ تَبارَکَ و تَعالَی معرفت حاصل می شود و به عبارت دیگر ، واقعیّت و تحقّق هر موجودی به وجود است و چون وجود ، ذی مراتب است لذا مرتبه اَشدّ و اَکملِ آن ، عِلَّةُ العِلَل همه موجودات است و همه موجودات نیازمند اویند و او بریّ و مُبرّی و منزَّه از هر نقص و نقیصه و نیاز می باشد . حکیم نظامی گنجوی می گوید : زیرنشین عَلَمت کاینات - ما به تو قائم چو تو قائم به ذات * آنچه تغیُّر نپذیرد تویی - و آنکه نَمُردست و نمیرد تویی ... . در اَدعِیه مَأثُوره از ائمّه معصومین (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) نیز اشاره به این برهان شده است همانند آنچه که در دعای ابو حَمزه ثُمالی که از طولانی ترین دعاهای سحرهای ماه مبارک رمضان است ، آمده است که حضرت سیِّد السّاجدین زین العابدین (عَلَیهِِ السَّلامُ) به پیشگاه الهی عرضه می دارد : بِکَ عَرَفْتُکَ ، وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ ، وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ ، وَ لَوْلا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ . خدایا بواسطه تو به تو شناخت و معرفت پیدا نمودم ، و تو مرا بر خودت دلالت و راهنمایی فرمودی و به سوی خود دعوت کردی و اگر هدایت و راهنمایی تو نبود من نمی دانستم که تو که هستی ؟ معرفت و شناخت اهل بیت (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) نسبت به خداوند مُتعال از راه معرفتِ «اِنّی و برهان اِنّ» نبوده است بلکه از راه برهانِ لِمّی و از راه حقیقت هستی و از خدا به خدا بوده است نه اینکه آنها از موجودات و مخلوقات و مصنوعات به خدا رسیده باشند . از پدیده ها به پدید آوَرنده رسیدن کار عموم مردم است نه صِدیقین و اوتاد و اولیای محض الهی و انبیای عظام و ایمه (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) . و باید دانست که معرفت الهی برای غیر معصومین یا از طریق سیر در اَنفُس است و یا از طریق سیر در آفاق و معرفت از راه سیر در انفس دقیق تر و بالاتر از معرفت آفاقی می باشد و برای حضرات معصومین (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) ، معرفت الهی از نوع ( بِکَ عَرَفْتُکَ) می باشد . سیر آفاقی و از آثار به آفریدگار رسیدن از ابتدائی ترین راه معرفت به پروردگار عالم می باشد و از آنجا که انسانها با محسوسات و ملموسات خو گرفته اند و از بدو تولد تا زمان کهولت با اشیاء و پدیده های اطراف خود در ارتباط هستند روی این جهت خداوند در قرآن کریم به سیر آفاقی بیشتر توجه می دهد تا ضمیر خُفته انسانها از این طریق بیدار گردد و به شناخت و معرفت پروردگار نائل گردند . در بحث برهان صدیقین بنابر اصالَةُ الوجودِ صدرایی ، سخن از حقیقت و واقعیت و عینیّت هستی است نه هستی و واقعیتی که ذهن اعتبار می کند و به عبارت دیگر واقعیت دو قسم است : 1- واقعیت به معنای اخص که همان تحقق و عینیّت و حقیقت وجود خارجی است 2- و واقعیت به معنای اعمّ که شامل هر آنچه که در نفس الأمر تقرُّر و ثبوت دارد را نیز شامل شود . ذهنِ خلاق حتی برای عدم و بسیاری از امور اعتباری و انتزاعی محض هم نوعی تَقرُّر و ثبوتِ نفس الامری درست می کند و بحث ما در برهان صِدّیقین در این نوع از واقعیت نیست که هم وجود و هم عدم را شامل می شود بلکه واقعیت به معنای اخص مراد است که همان عینیت و حقیقت وجود می باشد . برخی در رابطه با برهان صِدّیقین به جهت عدم امتیاز بین واقعیّت به معنای اخصّ و اعمّ و به جهت عدم توجه به این مطلبی که عرض کردم ، به مرحوم علامه طباطبایی اشکال کردند که اشکالشان نامقبول و مردود است . بنابراین در مسئله برهان صِدّیقین بنابر اصالة الوجود فرقی بین حقیقت و واقعّیت نیست و اینکه بعضی ها در رابطه با این مسئله اشکال کردند که هر واقعیتی حقیقت نیست بلکه برخی واقعیت ها حقیقت است و برخی واقعیت ها حقیقت ندارد مثل «عدم» که واقعیت نفس الامری دارد ولی حقیقت خارجی ندارد پس واقعیت و حقیقت دو چیز است و با هم مغایرت دارند ، این اشکالشان ناشی از عدم توجه به آن نکته ای است که ذکر شد و در هر بحثی باید به جوانب آن همان بحث توجه شود و از حیطه و حدود آن نباید خارج شد و گرنه خلط مبحث یا مباحث می شود و با عنایت به اینکه در محور برهان صِدّیقین مخصوصا بنابر اصالتِ وجودِ صدرایی توجه ما به حقیقت و عینیّت و تحقق و حقیقت وجود است لذا تفکیک بین حقیقت و واقعیت نامقبول است و طبعا اشکالی هم که در این خصوص شده مردود است .
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
*************************************
***نسیم معرفت***
به نام خدا
** فرشتگان ، نیّاتِ خوب و بدِ اعمالِ ما را چگونه درک می کنند ؟!
اعمال نیکو وخوب که برای خدا انجام می گیرد ، نورانی و خوشبو و مُعطَّرند و گناهان و عمل های زشت و قبیح ، دارای بوی مُتعفِّن و زننده می باشند و صورت برزخی آن ها ، زشت و تاریک و ظلمانی است . اهل معنی و اهل باطن ، بوی خوش اعمال خوب را استشمام می کنند و شاد می گردند و از بوی بدگناهان و اعمال زشت ، ناراحت و رنجیده می شوند . سفارش شده که به هنگام رفتن به زیارت حرم معصومین (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) آدابی از جمله غُسل و وضو و استغفار و ... انجام گیرد و ورود افراد جُنُب و حائض در این حرم ها حرام و ممنوع است . و در زمان حیات معصومین (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) نیز شایسته نبود شخص جُنُب و حائض برآنها وارد شوند مگر اینکه طهارت داشته و غسل کرده باشند . در حرم امام زادگان نیز اگر چه از نظر فقهی ورود اهل جنابت و حیض اشکالی ندارد ولی باید ادب و احترام رعایت شود . بوی خوش و بوی بد نیّت اعمال انسان ها را فرشتگان الهی درک می کنند . در این رابطه روایت جالبی بدین شرح وارد شده است اگر چه مرحوم علامه مجلسی در کتاب «مِرآةُ العُقُول» این روایت و حدیث را مجهول حساب کرده است : عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلْمَلَکَیْنِ هَلْ یَعْلَمَانِ بِالذَّنْبِ إِذَا أَرَادَ اَلْعَبْدُ أَنْ یَفْعَلَهُ أَوِ اَلْحَسَنَةَ فَقَالَ رِیحُ اَلْکَنِیفِ وَ رِیحُ اَلطِّیبِ سَوَاءٌ قُلْتُ لاَ قَالَ إِنَّ اَلْعَبْدَ إِذَا هَمَّ بِالْحَسَنَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ طَیِّبَ اَلرِّیحِ [طَیبَ اَلرِّیحِ] فَقَالَ صَاحِبُ اَلْیَمِینِ لِصَاحِبِ اَلشِّمَالِ قُمْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالْحَسَنَةِ فَإِذَا فَعَلَهَا کَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِیقُهُ مِدَادَهُ فَأَثْبَتَهَا لَهُ وَ إِذَا هَمَّ بِالسَّیِّئَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ مُنْتِنَ اَلرِّیحِ فَیَقُولُ صَاحِبُ اَلشِّمَالِ لِصَاحِبِ اَلْیَمِینِ قِفْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالسَّیِّئَةِ فَإِذَا هُوَ فَعَلَهَا کَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِیقُهُ مِدَادَهُ وَ أَثْبَتَهَا عَلَیْهِ . عبدالله بن موسی بن جعفر (ع) گفت از پدرم موسی بن جعفر (عَلَیهِِمَا السَّلامُ) درباره دو فرشته مُوکَّل بر انسان سؤال کردم که آیا هرگاه بنده قصد گناه کند یا قصد کار نیک کند می دانند ؟! فرمود : آیا بوی مُستراح و بوی عطر و گل یکسان است؟! گفتم نه ، فرمود : همانا بنده چون آهنگ کار نیک کند نَفَسَش خوشبو می شود و بوی خوش از آن خارج می گردد . پس فرشته دست راست به فرشته دست چپ می گوید : برخیز و دنبال کار خود برو و چیزی از بدی ها ننویس زیرا که این بنده آهنگ و نیّتِ کار خوب کرده است و هنگامی آن کار خوب را انجام داد زبانش قلم او (فرشته) می شود و آب دهانش مُرکّب او و آن را برای او ثبت می نماید ، و هر گاه آهنگ گناه کند نَفَسَش بد بو و مُتعفِّن می گردد و بوی مُتعفِّنی از آن بیرون می آید پس فرشته دست چپ به دست راستی می گوید : توقف کن و دست نگهدار و چیزی از خوبی ها ننویس زیرا که او آهنگ و قصد گناه کرده است و چون آن گناه را بجا آوَرَد زبانش قلم او و آب دهانش مُرکّبش می شود و آن گناه را بر او ثبت می کند . (اصول کافی، ج2، ص 429 حدیث3، بَابُ مَنْ یَهُمُّ بِالْحَسَنَةِ أَوِ السَّیِّئَةِ - مَحَجَّةُ البَیضاء، ج 5، ص 74 . - مِرآةُ العُقُول فِی شَرحِ اَخبارِ آلِ الرَّسُولِ (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) شرح بر کتاب «اَلکافی» از مرحوم عَلّامه مجلسی ، ج 11 , ص 293 .)
در داستان اویس قرنی که گوسفند چران و از اصحاب سِرّ و از خواصّ رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) و علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) بوده که در صِفّین به شهادت رسیده و قبرش در شهر رقّه سوریه است آمده است که وقتی پیغمبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) از مسافرت بازگشت فرمود : اِنّی لَأَجِدُ (أَشَمُّ) رَائِحَةَ الرَّحْمَنِ (نَفَسَ الرَّحْمَنِ) مِنْ قِبَلِ الْیَمَنِ» («مِنْ جَانِبِ الْیَمَنِ») . یعنی من از جانب یَمَن ، بوی خوشِ رحمانی و الهی استشمام می کنم . بوی خوشی به مَشام می رسد و این بوی خوش از قَرَن است . معلوم شد که اُوَیس قَرَن به مدینه آمده بود تا به دیدار محبوب خویش ( که تا آخر عمر هم او را ندیده بود) یعنی حضرت رسول مُکرّم اسلام (ص) ، برسد ولی به سبب وعده ای که به مادر خویش در برگشت به قَرَن در سریع ترین زمان ، داده بود آن حضرت را ندیده به قَرَن باز گشت ، زیرا که پیامبر (ص) به بیرون مدینه مسافرت کرده بود و در منزل خویش تشریف نداشتند . آری این بوی خوش اُوَیس قَرَن است که پیامبر اسلام (ص) آن را در خانه خود که چند لحظه ای اُوَیس قرنی در آن توقف داشت ، بویید و استشمام نمود .
** آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
********************************************
** ... اَلحَدیثُ الثّالِثُ [ اَلحَدیثُ المَذکُورُ مِن « بابِ مَنْ یَهُمُّ بِالْحَسَنَةِ أَوِ السَّیِّئَةِ» مِن کِتابِ«الکافِی»] مَجهُولُُ وَ الطَّیِّبُ بِفَتحِ الطّاءِ وَ تَشدیدِ الیاءِ أَو [ اََلطّیب ] بِکَسرِ الطّاءِ ، وَ کانَ هذانِ رِیحانِ مَعنَوِیّانِ یَجِدُهُمَا المَلائِکَةُ ، [ فَقَالَ صَاحِبُ اَلْیَمِینِ ] لِصَاحِبِ اَلشِّمَالِ قُمْ أی : أَبعِد عَنهُ لَیسَ لَکَ شُغلُُ بِهِ ، أو کِنایَةُُ عَنِ التَّوَقُّفِ وَ عَدَمِ الکِتابَةِ کَما أَنَّ فِی بَعضِ النُّسَخِ «قِف» ، وَ قَولُ صاحِبِ الشِّمالِ «قِف» بِهذَا المَعنَى ، أَو إِشارَةُُ إِلَى أَنَّ صاحِبَ الیَمینِ یَکتُبُ لَهُ فِی کُلِّ نَفَسِِ حَسَنَةََ ما لَم یَفعَلِ السَّیِّئَةَ أو یَهُمُّ بِها وَ عَدَمُ ذِکرِ کِتابَةِ الحَسَنَة ِ مَعَ عَدَمِ الفِعلِ عَلَى الأَوَّلِ [ عَلَی اِرادَةِ الحَسَنَةِ ] لایَدُلُّ عَلَى العَدَمِ [ عَدَمِ الحَسَنَةِ ] وَ لا یَنافِی سائِرَ الأَخبارِ [ اَلَّتی تَدُلُّ عَلَی الحَسَنَةِ إِذَا هَمَّ بِالْحَسَنَةِ ] ، وَ یَدُلُّ [ هذَالحَدیثُ ] عَلَى أَنَّ المَلَکَ جِسمُُ کَمَا اتَّفَقَ عَلَیهِ المُسلِمُونَ . (مِرآةُ العُقُول فِی شَرحِ اَخبارِ آلِ الرَّسُولِ (عَلَیهِِمُ السَّلامُ) شرح بر کتاب «اَلکافی» از مرحوم عَلّامه مجلسی ، ج 11 , ص 293 .) + تذکر : مطالب داخل قلّاب یا کروشه در متن عربی نقل شده از کتاب مِرآةُ العُقُول از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی است
*************************************
***نسیم معرفت***
* مگر عروس به خانه می برید؟!!!
یکی از ویژگی های بارز امام خمینی(س) گریز از توجه و اقبال دیگران بود. او از مرید پروری به شدت بیزار بود. وقتی بر سنت مرسوم حوزه، طلبه ها پس از کلاس درس قصد همراهی ایشان را داشتند؛ می فرمود : مگر عروس به خانه می برید؟!!! «مگر کار دیگری ندارید که به دنبال من راه میافتید»؟! مهمترین نمونه های جامعه گریزی و اجتناب از مرید پروری امام را می توان در برخورد با موضوع مرجعیت پس از فوت آیت الله بروجردی دید که نه حاضرشد مجلس فاتحه برگزار کند؛ (تا مبادا تصور شود که او بدنبال مرجعیت است) و نه حاضر به چاپ رساله شد؛ انسانی که می خواهد رهبری کند و مورد توجه میلیونها نفر واقع شود، باید اهل روابط عمومی و دارای مراودات اجتماعی گسترده باشد. اما رفتار اجتماعی امام کاملا عکس آنرا بروز می دهد. زمانی یکی از علمای بنام تهران به امام پیغام فرستاد که «این بی اعتنایی شما به بعضی از روحانیون موجب شده است که بسیاری از روحانیون تهرانی، مردم را بعد از فوت آقای حکیم به کسانی غیر از شما رجوع دهند در امر مرجعیت و تقلید.... امام پاسخ دادند: سلام مرا با آن آقا برسانید و بگویید که شما هر چه مردم را از ما دور کنید، ما راحت تر هستیم! وظیفه ما سبک تر و مسئولیتمان کمتر است.
(منبع : کتاب زمانه و زندگی امام خمینی «ره»، ص408)
.http://www.imam-khomeini.ir/fa/c13_20646/!
****************************************************
* امام خمینی و توجه به محرومین .
امام خمینی (ره): آن روزی که زرق و برق دنیا پیدا بشود و شیطان در بین ما راه پیدا کند و راهنمای ما شیطان باشد، آن روز است که ابرقدرتها می توانند در ما تأثیر کنند و کشور ما را به تباهی بکشند.
http://www.imam-khomeini.ir/fa/c13_145686/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82_%D9%88_%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7
*************************************
در روایات اسلامی درباره حُبِّ جاه و مقام سخن بسیار است . قرآن در سوره نور به این مطلب اشاره پُر معنایی کرده میفرماید: «(تِلکَ الدَّارُ الأَخِرَةُ نَجعَلُهَا لِلَّذِینَ لَایریدُونَ عُلُوّاً فِی الأَرضِ وَ لَافَسَاداً)؛ این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار میدهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین را ندارند». (1) مضمون آیه این است که جای کسانی که علاقه به گردنکشی دارند در بهشت نیست . آخرت تعلّق به کسانی دارد که مطیعاند و در زمین فساد نمیکنند. «عُلُوّ فِی الأَرض» معنای وسیعی دارد و هرگونه جاه طلبی را شامل میشود . در حدیثی امیرمؤمنان علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) فرمود : «اِنَّ الرَّجُلَ لَیحِبُّ أنَ یَکونَ شِسْعَُ نَعلِهِ أفضَلَ مِن شِسْعِ نَعلِ صاحِبِهِ فَیَدخُلُ فِی هذِهِ الآیةِ (تِلکَ الدَّارُ)؛ اگر انسان دوست بدارد که بند کفشش از بند کفش دوستش بهتر باشد و به همین اندازه بر او برتری جوید ، مشمول این آیه شریفه است». (2) «عُلُوّ» و برتریجویی مراتبی دارد . مثلاً گاه شخص میخواهد حاکِم بر دیگران باشد و دیگران مانند بندهای خوار و ذلیل به او خدمت کنند . گاهی این اندازه که میخواهد مقدّم بر دیگران باشد که بند کفشش از بند کفش دیگران بهتر باشد . این مرحله از مراحل بسیار مشکل خصوصاً برای اهل علم و به ویژه کسانی است که در مصدر کاری قرار میگیرند ، یا در بین مردم دارای جایگاه خاصّی میشوند . جدایی از این مراحل کار آسانی نیست ، زیرا «آخِرُ ما یَخرُجُ مِن قُلُوبِ الصِّدِّیقینَ حُبُّ الجاهِ» آخرین چیزی که از دل راستگویان خارج میشود ، دوستی جاه و مقام است» . (3) اصلاحِ نفس در تمام مراحل دیگر (شهوت جنسی ، هوای نفس ، حُبّ دنیا ، حُبّ ثروت) آسانتر است . یعنی همه اینها را میشود از دل بیرون کرد امّا بیرون کردن حُبِّ جاه کاری دشوار است. نکته جالب حدیث ، عبارت «قُلُوبِ الصِّدِّیقینَ» است . معلوم میشود که در قلب صدّیق هم ممکن است حبّ جاه باشد .
اکنون این سؤال مطرح میشود که راه مبارزه با برتریجویی چیست؟
برخی در جواب این سؤال گفتهاند : برای مبارزه با این صفت مذموم بهتر است انسان در بین مردم ناشناخته بمانَد . یعنی گمنام و در یک جمله ، منزوی زندگی کند . شاید به همین دلیل جمعی از بزرگان اخلاق و آنان که در سیر و سلوک قدم برمیداشتند میکوشیدند مشهور نشوند . ولی به عقیده ما این راه اساسی برای مبارزه با برتری جویی و حُبّ جاه نیست ، زیرا چنین چیزی سلامت است ولی سعادت و تکامل نیست . اگر انسان در میان جمعیتی دارای پست و مقام باشد ولی حبّ جاه در دلش لانه نکند ، این برای او تکامل و افتخار است . اینکه از محیط ناسالم بیرون برویم تا آلوده به گناه نشویم این سلامت است ، امّا چندان مهم نیست . مهم آن است که در بین مردم باشیم ولی آلوده نشویم . به هر حال راه اوّل انزوا و گمنام بودن است و راه دوم تسلّط بر نفس که انسان در عین زیستن در قلب اجتماع بتواند خود را کنترل کند . البتّه این کار دشوار است که انسان علیوار بگوید : «لایَزیدُنی کَثرَةُ النّاسِ حَولی عِزَّةً وَ لاتَفَرُّقُهُم عَنّی وَحشَةً». (4) این مقام بسیار بزرگی است که چه مردم اطراف او جمع شوند و چه پراکنده ، برایش هر دو حالت یکسان باشد . البتّه گفتن آن آسان و رسیدن به آن مشکل است و جز با استمداد از لطف الهی و خودسازی امکانپذیر نیست .
خودستایی
زشتی این کار تا بدان پایه است که به صورت ضرب المثل درآمده که: «تَزکِیةُ المَرءِ نَفسَهُ قَبیحَةٌ؛ خودستایی زشت و ناپسند است». سرچشمه اصلی این عمل ناپسند عدم شناخت خویشتن است ، چرا که اگر انسان خود را به خوبی بشناسد حقارت خود را در برابر عظمت پروردگار و ناچیز بودن اعمالش را در برابر مسؤولیتهای سنگینی که بر عهده دارد و نعمتهای عظیمی را که خدا به او بخشیده بداند ، هرگز در جادّه خودستایی گام نخواهد گذاشت . غرور و غفلت و خودبرتربینی و تفکّرات جاهلی نیز انگیزههای دیگری برای این کار زشت است . از آنجا که خودستایی بیانگر اعتقاد انسان به کمال خویشتن است ، مایه عقب ماندگی اوست ، زیرا رمز تکامل ، اعتراف به تقصیر و قبولی وجود نقصها و ضعفهاست ؛ به همین دلیل ، اولیای خدا همیشه مُعترف به تقصیر خود در برابر وظایف الهی بودند و مردم را از خودستایی و بزرگ شمردن اعمال خود نهی میکردند. در حدیثی از امام باقر (عَلَیهِِ السَّلامُ) در تفسیر آیه 32 سوره نَجم میخوانیم که فرمود: «لایَفتَخِر أحَدُکُم بِکَثرَةِ صَلاتِهِ وَ صِیامِهِ وَ زَکاتِهِ وَ نُسُکِهِ لِأَنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ أعلَمُ بِمَنِ اتَّقَی ؛ هیچ کس از شما نباید به فزونی نماز و روزه و زکات و مَناسِک حجّ و عُمره افتخار کند ، زیرا خداوند پرهیزکاری شما را از همه بهتر میشناسد». (5)
امیرمؤمنان علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) در نامهای که برای معاویه نوشت مسائل بسیار مهمّی را ذکر کرد و فرمود : «وَ لَو لا ما نَهَی اللهُ عَنهُ مِن تَزکِیةِ المَرءِ نَفسَهُ لَذَکَرَ ذاکِرٌ فَضائِلَ جَمَّةً تَعرِفُها قُلوبُ المُؤمِنینَ وَ لاتَمَجُّها آذانُ السّامِعینَ ؛ اگر نه این بود که خداوند از خودستایی نهی کرده ، گوینده (منظور خود حضرت است) فضایل فراوانی را برمیشمرد که دلهای آگاه مؤمنان با آن آشناست و گوشهای شنوندگان از شنیدنش اِبا ندارد». (6) البتّه سرچشمهی خودستایی همان عجب و غرور و خودبینی است که تدریجاً به صورت خودستایی جلوه کرده و در مرحله نهایی سر از تکبّر و برتری جویی درمیآورَد . این عادت غلط که با نهایت تأسّف در میان بسیاری از ملل و طبقات و افراد وجود دارد سرچشمه بخش مهمّی از نابسامانیهای اجتماعی ، جنگها و استعمارها و برتری طلبیهاست . تاریخ گذشته نشان میدهد که برخی ملل دنیا بر اثر همین احساس کاذب ، خود را برتر از ملل دیگر میدانستند و به همین دلیل به خود حق میدادند که آنها را بنده و برده خویش سازند . عرب جاهلی با تمام عقب افتادگی و فقر همه جانبهای که داشت خود را «نژاد برتر» میشمرد و هر قبیلهای از قبایل عرب نیز خود را «قبیله برتر» میدانست . در عصر اخیر برتری نژاد آلمان یا صهیونیستها ، سرچشمه جنگهای جهانی و منطقهای شد . حضرت علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) در خطبه معروف هَمّام در نهج البلاغه درباره صفات ممتاز پرهیزکاران چنین میفرماید : «لایَرضَونَ مِن أَعمالِهِمُ القَلیلَ وَ لایَستَکثِرُونَ الکَثیرَ فَهُم لِأَنفُسِهِم مُتَّهَِمُونَ وَ مِن أَعمالِهِم مُشفِقُونَ إذا زُکِّیَ أحَدٌ مِنهُم خافَ مِمّا یُقالُ لَهُ فَیقُولُ : أَنَا أَعلَمُ بِنَفسی مِن غََیری وَ رَبِّی اَعلَمُ مِن نَفسی اَلَّلهُمَّ لاتُؤاخِذنی بِما یَقُولوُنَ وَ اجعَلنی أفضَلَ مِمّا یَظُنُّونَ وَ اغفِرلِی ما لایَعلَمُونَ ؛ آنان هرگز از اعمال خود راضی نیستند و هیچگاه اعمال زیاد خود را بزرگ نمیشمارند ، در همه حال خود را در برابر اَدای وظایف مُتّهم میشمرند و از اعمال خویش بیمناکند . هرگاه کسی یکی از آنان را بستاید از آنچه در حقّ آنها میگوید وحشت میکند و چنین میگوید : «من به حال خود از دیگران آگاهترم و خداوند بر من از من آگاهتر است . پروردگارا ، به این ستایش که ستایشگران در حقّ من میکنند مرا مُؤاخذه مکن و مرا از آنچه گمان میبرند برتر قرار ده و آنچه را آنها از خطاهای من نمیدانند بر من ببخشای» .
تفاوت معرّفی خویشتن و خودستایی
بی شک مدح خود کردن کار ناپسندی است ، ولی این یک قانون کلّی نیست ، گاهی اوضاع ایجاب میکند که انسان خود را به جامعه معرّفی کند تا مردم او را بشناسد و از سرمایههای وجودش استفاده کنند. در تفسیر عیاشی از امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ) روایت شده که در پاسخ این پرسش که آیا جایز است انسان خودستایی و مدح خویش کند؟ فرمود : «نَعَمْ إِذَا اضْطُرَّ إلَیهِ أَما سَمِعْتَ قَوْلَ یُوسُفَ : «اِجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ اَلْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» (7) وَ قَوْلَ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ «أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمِینٌ» ؛ (8) آری، هرگاه ناچار شود اشکال ندارد ، آیا نشنیدهای گفتار یوسف را که فرمود : مرا بر خزاین زمین قرار ده که من امین و آگاهم و همچنین گفتار بنده صالح خدا (هود) که گفت : من برای شما خیرخواه و امینم». (9) از اینجا روشن میشود اینکه در خطبه شِقشِقیَّه و بعضی دیگر از خطبههای نهج البلاغه، علی (عَلَیهِِ السَّلامُ) به مدح خویشتن میپردازد و خود را محور آسیای خلافت میشمرَد و هُمای بلند پرواز اندیشهها به اوج فکر و مقام او نمیرسد و سیل علوم و دانشها از کوهسار وجودش سرازیر میشود و امثال این سخنان ، برای این است که مردم ناآگاه و بی خبر به مقام او پی ببرند و از گنجینه وجودش برای بهبود وضع جامعه استفاده کنند .
برتریجویی و حبّ جاه در روایات
در حدیثی پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فرمود : «حُبُّکَ لِلشَّئِ یُعمِی وَ یُصِمُّ» . دوست داشتن چیزی تو را کر و کور میکند». (10) و در روایتی دیگر پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فرمود : «اِنَّمَا هَلَکَ النّاسُ بِاتِّباعِ الهَوَی وَ حُبِّ الثَّناءِ . مردم بر اثر پیروی از هوای نفس و دوست داشتنِ مدح و ثنا هلاک میشوند» . (11)
1- سوره قَصَص، آیهی 83 .
2- دُرُّ المَنثُور، ج 5، ص 139 .
3 - مِصباحُ الأُنس بَینَ المَعقُولِ وَ المَشهُودِ ، ص 197 .
4 - نَهجُ البَلاغَه، نامه 36 .
5 -بِحارُالأَنوار، ج 5، ص 232.
6 - نَهجُ البَلاغَه، نامه 28 .
7 - سوره یُوسُف، آیه 55 .
8 - سوره اَعراف، آیه 68.
9 - تفسیر عَیّاشی، ج 2، ص 181، ح 40.
10 - مَن لایَحضُرُهُ الفَقیهُ، ج 4، ص 380 .
11 - اَلمَحَجَّةُ البَیضاء ، ج 6، ص 112.
منبع : کتابِ «اَنوار هدایت» (مجموعه مباحث اخلاقی)، آیتالله العُظمی ناصر مکارم شیرازی، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب (عَلَیهِِ السَّلامُ) ، چاپ اول، 1390.
*************************************
دانشنامه مهدویت
به تجربه ثابت شده که زنان در انقلابها نقش مؤثّر و تعیین کننده دارند، زنان هستند که جوانان رشید و سلحشور را در دامان پاک خود می پرورانند و در پشت جبهه و خانه داری، پشتیبان مُحکم و خوب برای مردان می شوند . روایاتی که به ما رسیده ، نشان دهنده این است که در قیام جهانی حضرت مهدی (عَلَیهِِ السَّلامُ) هم زنان حضور خواهند داشت . امام باقر (عَلَیهِِ السَّلامُ) فرمود: «سوگند به خدا، سیصد و اندی نفر مردمی آیند، در میانشان 50 نفر زن هستند، و در مکّه اجتماع می کنند، بی آنکه قبلاً وعده داده باشند ، آمدنشان همچون ابرهای پاییزی است که با حرکات تند می آیند و در آن مرکز جمع میگردند» . زنان باید شخصیّت و نیروی معنوی خود را بیابند و بدانند که می توانند نقش سازنده داشته باشند و از اصحاب صاحب الامر (عج) گردند، و در جبهه های سیاسی و نظامی ، شرکت و تلاش فعّال نمایند و به پانسمان زخمی ها بپردازند و نوازشگر انقلابیون شوند . «مفضّل بن عُمَر جُعفی» می گوید: «امام صادق (عَلَیهِِ السَّلامُ) فرمود : «همراه مهدی (عج) سیزده زن هست». عرض کردم : این بانوان برای چه در کنار مهدی (عج) هستند؟ فرمود : «اینها مجروحان را مداوا می کنند و از بیماران جنگی پرستاری می نمایند، چنانکه زنان در زمان پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) همراه آن حضرت در جنگها این کارها را بر عهده می گرفتند» .
*************************************
***نسیم معرفت***
1388/12/08 + «فلسطین قطعاً آزادخواهد شد و به مردم بر خواهد گشت.»
مسئلهی غزه مسئلهی یک تکه سرزمین نیست؛ مسئلهی فلسطین فقط مسئلهی جغرافیا نیست؛ مسئلهی بشریت است؛ مسئلهی انسانیت است. امروز مسئلهی فلسطین شاخص میان پایبندی به اصول انسانی و ضدیت با اصول انسانی است. مسئله این قدر اهمیت دارد. آمریکا هم از این معامله زیان خواهد دید بلاشک. این چیزهای تاریخی، ده سال و بیست سال و سی سال در تحولات تاریخی مثل یک لحظه است؛ بهزودی خواهد گذشت. قطعاً تاریخ آمریکا و آیندهی آمریکا مغلوب این حرکتی خواهد شد که در این پنجاه شصت سال اخیر آمریکائیها در رابطهی با مسئلهی فلسطین انجام دادند. مسئلهی فلسطین مایهی بدنامی آمریکا در طول قرنهای متمادی در آینده خواهد بود. فلسطین آزاد خواهد شد؛ در این هیچ شبههای نداشته باشید. فلسطین قطعاً آزاد خواهد شد و به مردم بر خواهد گشت و در آنجا دولت فلسطینی تشکیل خواهد شد؛ در اینها هیچ تردیدی نیست؛ اما بدنامی آمریکا و بدنامی غرب برطرف نخواهد شد. اینها همچنان بدنام خواهند بود. شکی نیست که بر اساس حقایقی که خدای متعال تقدیر کرده است، خاورمیانهی جدید شکل خواهد گرفت. این خاورمیانه، خاورمیانهی اسلام خواهد بود؛ کما اینکه مسئلهی فلسطین یک مسئلهی اسلامی است. همهی ملتها در مقابل فلسطین مسئولند. همهی دولتها در مقابل فلسطین مسئول هستند؛ چه دولتهای مسلمان، چه دولتهای غیر مسلمان. هر دولتی که ادعای طرفداری از انسانیت را دارد، مسئول است؛ منتها وظیفهی مسلمانها وظیفهی سنگینتری است. دولتهای اسلامی موظفند و باید به این وظیفه عمل بکنند و هر دولتی که به وظیفهی خود در قضیهی فلسطین عمل نکند، لطمهی آن را خواهد دید؛ چون ملتها بیدار شدند و از دولتها مطالبه میکنند و دولتها مجبورند نسبت به این قضیه تن بدهند و تسلیم بشوند..... ما در جمهوری اسلامی مسئلهی فلسطین برایمان یک مسئلهی تاکتیکی نیست، یک استراتژی سیاسی هم نیست، مسئلهی عقیده است، مسئلهی دل است، مسئلهی ایمان است. لذاست که بین ما و بین مردممان در این زمینه هیچ گونه فاصلهای وجود ندارد؛ همان قدر که ما برای مسئلهی فلسطین اهتمام قائلیم، مردم ما هم - آنهائی که میدانند مسئلهی فلسطین چیست که اکثریت عظیم ملت ما، بلکه قاطبهی ملت ما هستند - همان انگیزه را دارند. و شما مشاهده میکنید در روز قدس و در جمعهی آخر ماه رمضانِ هر سال، که امام آن را به عنوان روز قدس معین کردند، مردم میآیند در شهرهای بزرگ، در شهرهای کوچک، حتّی در روستاها، مثل راهپیمائی 22 بهمن - 22 بهمن یادآور و سالگرد پیروزی انقلاب ماست که یک مسئلهی مربوط به خود ملت و داخل کشور است - همان احساسات را به خرج میدهند؛ همان حضوری را نشان میدهند که در روز 22 بهمن نشان میدهند. در روز قدس هم مردم در همهی شهرهای کشور، در همهی شهرهای بزرگ و کوچک و روستاها، میآیند در خیابانها؛ هوا گرم باشد، هوا سرد باشد؛ و حضور خودشان و انگیزهی خودشان را نشان میدهند. بدانید اگر ما - ما که مسئولین کشور هستیم - جلو مردم را نمیگرفتیم، بسیاری از جوانهای ما راه میافتادند برای اینکه با جسم خودشان و با تن خودشان هم در عرصهی فلسطین حضور داشته باشند. در قضیهی غزه جوانهای ما به فرودگاه رفتند، هر کار هم میکردند، نمیآمدند؛ با پیغام من برگشتند. اگر من پیغام نمیدادم، از فرودگاه برنمیگشتند. میگفتند ما را ببرید که ما برویم غزه؛ خیال میکردند که میتوانند خودشان را به غزه برسانند. این، انگیزهی جوانهای ماست. مسئلهی غزه و مسئلهی فلسطین، مسئلهی ماست؛ مسئلهی اسلامی ماست؛ مسئلهی همهی مسلمین است و وظیفهی ماست. آنچه که انجام هم میدهیم، وظیفهی ماست؛ بر کسی هم منت نداریم؛ وظائفمان را انجام دادیم. از خدای متعال هم میخواهیم که کمک کند، بتوانیم وظائف را انجام بدهیم ... راه قدس، راه فلسطین، راه نجات مسئلهی فلسطین و حل مسئلهی فلسطین، جز راه مبارزه نیست،... و انشاءاللَّه آن روزی را که قدس شریف، علیرغم این دغدغههائی که در مورد قدس بیان کردند - که یک دغدغههای واقعی است - به دست مسلمانها بیفتد، شاید خیلی از شماها آن را ببینید؛ ما باشیم یا نباشیم؛ به هر حال این را یک روزی مردم فلسطین و مردم دنیا مشاهده خواهند کرد.
** مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=8952
*************************************
.: Weblog Themes By Pichak :.