1-شریعتی و اسلام مبتنی بر ایده آلیسم و ماتریالیسم
2-شریعتی و بینش اسلام
5-جهت دهندگان افکار شریعتی
6-شریعتی مرید خاص گورویچ(انحراف اساتید شریعتی)
7-شریعتی و ادعای رسالت
8-شریعتی و قرآن
9-شریعتی و خطاکار دانستن پیامبر
10-شریعتی منکر دوام خاتمیت
11-شریعتی و فقه اسلام
12-شریعتی و سایقه علی علیه السلام
نام کتاب:بررسی و نقد اندیشه شریعتی
نویسنده:استاد خیرالله مردانی
نشر:سپهر آذین قم
مراکز پخش:قم-پاساژ قدس-پلاک 107-کتابفروشی موسوی-تلفن:09125504313و02517831368 همچنین=تهران-خیابان ناصر خسرو-کوچه حاج نایب-پاساژمجیدی-پلاک1/4-نشر دهقان-تلفن:33933174.
در این کتاب که با استقبال بالای قشر جوان رو به رو شد،اما عده ای از منحرفان معلوم الحال مانع بازتاب بیشترش شدند،طبق فرموده ی مؤلف محترمش حدود صد انحراف مهم دکتر شریعتی را با استناد به آثارش طرح و پاسخ داده است(همان،ص8).
کامنت شما تکرار مکررات است . اگر حوصله به خرج می دادید و بقیه کامنت ها را از نظر مبارک می گذارندید ، اشکالات پاسخ داده شده را تکرار نمی کردید . اجمالا عرض شود که :
1- نظر مرحوم موسی صدر و مقام رهبری و هر غیر معصومی در مباحث اعتقادی اگر بدون برهان و دلیل باشد ، برای ما ارزشی ندارد . چه برسد به آنکه ، نماز میت خواندن کسی را حجت بر درستی عقاید فرد فاسد العقیده ای بگیریم !
2- تظاهر به محبت اهل بیت - علیهم السلام - هم حجت بر درستی عقاید فرد فاسد العقیده نیست . شافعی هم در مدح اهل بیت - علیهم السلام - اشعار زیادی دارد ! ولی این دلیل بر درستی عقایدش نیست .
التماس دعا
واما پاسخ اجمالی ما به جناب آقای حیدر علی دام ظله
به نام خدا. باعرض سلام واحترام وتشکر. عرض می شود که افراط وتفریط در هرکاری مذموم وناپسند است به ویژه در اظهار نظر در باره شخصیت ها. متأسفانه عموم افراد از طبقات مختلف ،دچار این بیماری مُسری می باشند که گاهی منجر به انحرافات وزیان های فاحش فردی واجتماعی می گردد. در رابطه با شهید دکتر علی شریعتی نیز اظهار نظرهای مختلف وگاهی عجیب وغریب شده است. تقریبا ده سال پیش در مسجد جامع شهر سنقر( از شهرهای کرمانشاه) در ایام ماه رمضان ،شب ها جناب استاد مردانی سخنرانی داشتند وبنده که به عنوان یکی از مبلغین به سنقر اعزام شده بودم چندین شب پای سخنان ایشان بودم. درماه رمضان که بخشش ورحمت الهی موج می زند وبرهرچیزی غلبه دارد بنده دیدم که استاد مردانی با دلائل عجیب وغریب در صدد اثبات انحرافات شهید دکتر علی شریعتی هستند و حتی بیان کردند که شریعتی مرتد است!!! (در همان مسجد بنده باایشان صحبت جدی کردم وکار ایشان را با ادله ای رد کردم...)آیا اثبات ارتداد شریعتی مشکلی را از جامعه اسلامی حل می کند. برادر عزیز شما وما وهمه چند چیز مسلم را درباره شهید شریعتی نباید انکار کنیم:1- شریعتی یک مسلمان است ومسلمان بودن او قابل انکار نیست ونماز میتی که امام موسی صدر بر پیکرش خوانده گواه بارز براین مدعا است2- شریعتی عاشق ومرید ومحب اهل بیت علیهم السلام بویژه به مولا امیرالمؤمنین ع وحضرت فاطمه سلام الله علیها بود3- همانگونه که عده ای اورا فاسد ومنحرف می دانند در مقابل عده ای از جمله مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای نظراتی برخلاف آنها دارند که خوب است به کتاب (شریعتی از دیدگاه شخصیت ها) مراجعه گردد.4- من وتو واو وما وشما وایشان هیچکدام مصون از اشتباهات نظری وفکری نیستیم. همین افراط وتفریط های ما وشما یک لغزش وانحراف است که چه بسا انحرافات بزرگی را بوجود آورد. کاش همه ما روش اعتدالی مقام معظم رهبری ومانند اورا الگوی خود قرار می دادیم تادچار مصیبت ها وزیان های فردی واجتماعی افراط وتفریط نمی شدیم. صدها بلا وانحراف از همین اظهار نظرهای غیر عاقلانه وغیر مسؤلانه ناشی می گردد. هیچ می دانید که در خود کشور مابعضی از افراد به ظاهر ویا به واقع بسیارمسلمان ، عرفا وفیلسوفانی همانند این عربی و ملاصدرا و علامه طباطبایی و... را مسلمان نمی دانند وحتی(معاذ الله) آنها را نجس می دانند وجریان آب کشیدن لیوانی که فرزندحضرت امام خمینی ره در فیضیه از آن آب خوردند حتما خبر دارید؟!!!!!!! حرف زیاد است التماس دعا
دوستدار تان سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجانی
13/ 6 / 93
********************************************************************
مرحوم آیت الله طالقانی
مرحوم شریعتی این خصیصه را داشت دائماً گوش می داد، دائما فکر می کرد و آنچه را احسن بود از هر مکتبی می گرفت، از مکتب چپ، از مکتب راست، از مکتب اسلام، حتی خودش گاهی به من می گفت: من از یک جمله ای که در یک کتابی معمولی دینی است که به چشم مردم نمی آید مطلب دریافت می کنم و بعد آن احسن اش را جذب می کنم. همیشه هم معترف بود که من ممکن است اشتباه بکنم. این منتهای خصلت یک انسان واقعی متعالی است.
شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی
خصوصیت دکتر این بود که هویت و اصالت خود را در این مطالعات غربی گم نکرده بود و دچار از خود بیگانگی نگشته بود ، پیدا بود که در طول سالها مطالعه و تحصیل در زمینه جامعه شناسی و معارف غربی شیفته و دلباخته مطلق فرهنگ غربی نشده بود، بلکه اصالت فرهنگ غنی اسلام همواره برای او جاذبه نیرومندی در سیر و سلوک فکری و معرفتی بود و سبب شده بود گامهای بلندی به جلو بردارد و نتایج جالب و زیبا و ارزنده ای را به دست آورد.
دکتر شریعتی در سفری که به حج مشرف می شود و در مراسم حج می بیند که عده ای از حجاج شیعه در عرفات و مواقف دیگر حج، بیاد امام حسین هستند، زیارت وارث می خوانند، زیارت عاشورا را می خوانند در برخورد با این جریان اول بار این مطلب به ذهنش می آید که آیا اینجا در این کنگره عمومی مسلمانان جهان بجاست که شیعه، آن آهنگ و آرمان ویژه خودش یعنی حسینی بودن را مطرح کند، آیا بهتر نیست که آنجا شیعه مثل دیگرمسلمانان همان دعاها و دیگر مناسک عمومی اسلام را به جای آورد، و سال بعد وقتی دوباره مشرف به حج می شود و همین مناظر را می بیند یک مرتبه متوجه می شود که عجب ! حقیقت این است که مراسم پرشکوه حج، یک ظاهر و یک جسم دارد که باطن و روح آن در حسینی اندیشیدن و حسینی زیستن است . بنابراین توجه به امام حسین جوهر صورت در مواقف مختلف حج یعنی توجه به روح این مناسک و عبادات بزرگ و در پیوند همه عبادتها ولایت و امامت ذهنش متوجه این می شود که اگر حج ، این مراسم بزرگ و با شکوه درخدمت خلافت اموی و عباسی و زمامداران طاغوتی قرار گیرد حقی است که باطل از آن بهره برداری می کند، اما اگر همین مناسک حج در راستای امامت حسین و حسینیان قرار گیرد آن وقت حقی است که یک حق پرشکوه تر با آن همراه است. بنابراین بنظرش می آید که بسیار بجاست که در همانجا در همان مواقف دلها متوجه کربلای امام حسین باشد و از زیارتهای مربوط به امام حسین (ع ) خوانده شود که دراین زیارت ها از شهادت وامامت حسینی یاد می شود و دل و جان و ضمیر حج گذاران با روح حج که امامت حسینی باشد تجدید عرصه می کند . یعنی در سال قبل به نظرش می آمد که این کار نابجاست ، حالا سال بعد به نظرش می رسد که این سخنرانی باید به صورت یک کتاب منتشر شود. یعنی چگونه باید همیشه به یاد حسین (ع ) و حسینیان بود.
یک اندیشه پویا و جستجوگر همیشه از این گردشها و چرخشهای 180 درجه ای دارد و دکتر شریعتی نیز چنین اندیشه ای بود.
شهید دکتر مصطفی چمران
... همراه تو به کویر می روم، کویرتنهایی، زیرآتش سوزان عشق، در طوفان سهمناک تاریخ، که امواج ظلم و ستم، در دریای بی انتهای محرومیت وشکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات و وجودمان می تازد. ای علی همراه تو به حج می روم، در میان شور و شوق، و در مقابل ابهت و جلال، محو می شوم، اندامم می لرزد، و خدا را از دریچه چشم تو می بینم، همراه روح بلند تو به پرواز در می آیم ، با خدا به درجه وحدت می رسم.
ای علی، همراه تو به قلب تاریخ فرو می روم و راه و رسم عشقبازی را می آموزم و به علی بزرگ آنقدرعشق می ورزم که از سر تا به پا می سوزم... همراه تو به نخلستانهای کنار فرات می روم و علی دردمند را در دل شب می یابم که سر به چاه کرده، سینه پر دردش را خالی می کند.
ای علی، تو اباذرغفاری را به من شناساندی، مبارزات بی امانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی. شجاعت و صراحت و پاکی و ایمانش را نمودی، و این پیرمرد آهنین اراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوان پاره ای را به دست گرفته و بر فرق" ابن کعب" می کوبد... من فریاد ضجه آسای اباذر را از حلقوم تو می شنوم... و در سوز و گداز تو بیابان سوزان ربذه را می یابم که اباذر قهرمان بر شنهای داغ آن افتاده در تنهائی و فقر جان می دهد.
... تو مرا به دیدار طاق شکسته کسری بردی و عاقبت وخیم پادشاهان را نشان دادی، تو مرا به مصر بردی و اهرام مصر را نمودی، و زیر تخته سنگهای آن، استخوان خرد شده محرومین را ... تو مرا به دیدار طاق شکسته کسری بردی و عاقبت وخیم پادشاهان را نشان دادی، تو مرا به مصر بردی و اهرام مصر را نمودی، وزیر تخته سنگهای آن، استخوان خرد شده محرومین را دیدم که هنوز فریادشان به آسمان بلند است. تو مرا به دیدار فرعون بردی که ادعای خدایی داشت و ستمگری های او را نمودی. تو مرا به دیدار گنجهای قارون بردی و عاقبت خدایان سیم و زر را نشان دادی، تو مرا به خانه بلعم بردی و عاقبت خدعه و تزویر مدعیان دین را روشن کردی که چگونه خدای آسمان را فدای مائده های زمینی می کنند.
ای علی، تو جامعه ایران را به لرزه در آوردی، تو تشیع حقیقی را به مردم نمودی، تو لذت شهادت را به شیعیان حسین چشاندی، تو مجسمه جمود و تعصب و سکوت را شکستی ... تو خداوندان زر و زور و تزویر را رسوا کردی، و مردم را علیه آنها به مبارزه کشاندی. تو زنجیرهای اسارت را که با جهل و خدعه و تزویر بر دست و پای انقلابی حسینی پیچیده شده بود پاره کردی... ای علی با خروش تو به جنگ استعمار و استبداد و استحمار برمی خیزیم و همراه تو تاریخ را می شکافیم و فرعون ها و قارون ها و بلعم ها را لعنت می کنیم. ای علی همراه تو، در راه خدای بزرگ به مجاهدت برمی خیزیم، و با اسلحه شهادت مجهزمی شویم. من آن راهی را و مکتبی را مقدس می شمرم که غم ها و دردهای کثیف آدمی را به زیبایی و پاکی تبدیل کند، و آن شخصی را تقدیس می کنم که روحش و احساسش و افکارش قلب آدمی را صفا و جلا دهد و غمها و دردهایش را زیبا و متعال کند، روح را ازقفس جسد جدا کرده و به آسمانها صعود دهد. بر این حساب دکترعلی شریعتی به درجه بی نهایت قابل تقدیس است آدمی را منقلب می کند، روح را از قید زمان و مکان آزاد کرده به ازلیت و ابدیت متصل می نماید.
ای علی، یکی از مارکسیستهای انقلابی نما در جمع دوستانش در اروپا می گفت که " دکترعلی شریعتی انقلاب کمونیستی ایران را هفتاد سال به تاخیرانداخت" و من می گویم که دکترعلی شریعتی ، سیر تکاملی مبارزه را در راه حق و عدالت 70 سال به جلو برد.
قسم به ناله دردمندان و آه بینوایان و اشک یتیمان که تا استعمار و استبداد و استثمار وجود دارد، تو ای علی در جوش و خروش رنجدیدگان و محرومان حیات داری .
قسم به عدل و عدالت، تا روزگاری که ظلم و ستم بر دوش انسانها سنگینی می کند، تو در فریاد ستمدیدگان علیه ستمگری می غری و می خروشی، قسم به شهادت، تا وقتی که فدائیان از جان گذشته، حیات و هستی خود را در قربانگاه عشق فدا می کنند، تو بر شهادت آنها شهید و شاهدی .
و توای خدای بزرگ، علی را به ما هدیه کردی تا راه و رسم عشقبازی و فداکاری را به ما بیاموزد. چون شمع بسوزد و راه ما را روشن کند. و به عنوان بهترین و ارزنده ترین هدیه خود، او را به تو تقدیم می کنیم، تا در ملکوت اعلای تو بیاساید و زندگی جاوید خود را آغاز کند.
مقام معظم رهبری
مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسک می کنند و این موجب می شود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند بی گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمی کنم که این اشتباهات کوچک بود. اما ادعا می کنم که در کنار آنچه که ما می توانیم اشتباهات شریعتی نام بگذاریم، چهره شریعتی از برجستگی ها و زیبائیها هم برخوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او برجستگی های او را نبینیم. من فراموش نمی کنم که در اوج مبارزات که می توان گفت مراحل پایانی قیل و قال های مربوط به شریعتی محسوب می شد. امام در ضمن صحبتی بدون اینکه نامی از کسی ببرند، اشاره ای کردند به وضع شریعتی و مخالفت هایی که در اطراف او هست، نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرو نشاندن آتش اختلافات موثر بود. در آنجا امام بدون اینکه اسم شریعتی را بیاورند اینجور بیان کرده بودند( چیزی نزدیک به این مضمون) نباید به خاطر چهار تا اشتباه در کتابهایش او را بکوبیم . این صحیح نیست این دقیقاً نشان می داد موضع درست را . در مقابل هر شخصیتی و نه تنها شخصیت دکتر شریعتی، ممکن بود او اشتباهاتی بعضاً در مسائل اصولی و بنیانی تفکراسلامی داشته باشد.
اما ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از ظلم مخالفانش نبود، بلکه حتی کوبنده تر و شدیدتر هم بود. طرفداران او به جای اینکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند، در مقابل مخالفان صف آرائی هائی کردند و در اظهاراتی که نسبت به شریعتی کردند سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه بدهند. سعی کردند حتی کوچکترین اشتباهات را از او بپذیرند.
شریعتی یک چهره پرسوز پیگیر برای حاکمیت اسلام بود، ازجمله منادیانی بود که از طرح اسلام به صورت یک ذهنیت و غفلت از طرح اسلام به صورت یک ایدئولوژی و قاعده نظام اجتماعی رنج می برد و کوشش می کرد تا اسلام را به عنوان یک تفکر زندگی ساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی راهگشای زندگی مطرح کند.
شریعتی یک آغازگر بود. دراین شک نباید کرد. او آغاز گر طرح اسلام با زبان فرهنگ جدید نسل بود. قبل از او بسیاری بودند که اندیشه مترقی اسلام را آنچنان که او فهمیده بود فهمیده بودند و در غالب واژه ها و تغییراتی که برای نسل امروز ما و یا بهتر بگویم نسل آن روز شریعتی، نسلی که مخاطبین شریعتی را تشکیل می داد، گیرایی داشته باشد مطرح کنند. موفق نشده بودند به زبان آنها این حقایق را بیان کنند. جوری که برای آنها قابل فهم باشد این مسائل را بگویند.
شریعتی آغازگر طرح جدیدترین مسائل کشف شده اسلام مترقی بود به صورتی که برای آن نسل پاسخ دهنده به سوال ها و روشن کننده نقاط ابهام و تاریک بود.
شریعتی بر خلاف آنچه گفته می شود درباره او و هنوز هم عده ای خیال می کنند نه فقط ضد روحانین بود، بلکه عمیقاً مومن و معتقد به رسالت روحانیت بود. او می گفت که روحانیت یک ضرورت است، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل خدشه است، و اگر کسی با او مخالفت بکند یقیناً از یک آبشخور استعماری تغذیه می شود. اینها اعتقادات او بود در این هیچ شک نکنید این از چیزهائی بود که جزء معارف قطعی شریعتی بود، اما درمورد روحانیت او تصورش این بود که روحانیون به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد به طور کامل عمل نمی کنند.
http://www.1356t.blogfa.com/cat-13.aspx
پدید آورنده : ، صفحه 42
آیةالله حاج شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی، به سال 1312 ه . ق در یکی از روستاهای سوادکوه، در خانواده ای روحانی چشم به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم حجت الاسلام ملاّ رحمةالله از روحانیون شریف و مورد احترام اهالی سواد کوه بود، که در کنار فعالیت های مذهبی به کشاورزی نیز اشتغال داشت. آیةالله صالحی1، در نوجوانی برای تحصیل علوم حوزوی راهی بابل شد و پس از مدتی به تهران و قم عزیمت نمود. عشق به تحصیل چنان سراسر وجودش را فرا گرفت که فقر و سختی های طاقت فرسا را به راحتی تحمل میکرد. {ایامی بر ما گذشت که امکان به دست آوردن نان، حتی به اندازه بسیار کم، فراهم نمیشد. از لحاظ مالی سخت در مضیقه بودم. یک زمان سخت گرسنه شدم و دو روز چیزی برای خوردن نداشتم. وضعیت طوری شده بود که جرأت نمیکردم از حجره بیرون بیایم چون احتمال داشت از حال بروم و معلوم شود که گرسنه ام.} معظم له سطوح عالی و مقداری از دروس خارج فقه و اصول را در محضر اساتید و بزرگان حوزهی علمیه مشهد فرا گرفت و پس از 6 سال اقامت در جوار بارگاه ملکوتی حضرت ثامن الحجج7 در سال 1339 برای ادامه تحصیل عازم شهر قم شد. ایشان بیش از 40سال در حوزهی علمیه قم به تدریس فقه، اصول، فلسفه و سایر علوم اسلامی مشغول بود. از جمله اساتید ایشان آیةالله العظمی بروجردی، آیةالله العظمی حاج میرزا هاشم آملی، آیةالله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی، علامه سید محمدحسین طباطبایی، آیةالله میرزا جواد تهرانی، آیةالله حاج شیخ حسینعلی مروارید5 و ... میتوان اشاره کرد. فعالیتهای سیاسیآیةالله صالحی مازندرانی در کنار تحصیل و تدریس و تألیف، در فعالیت های سیاسی حضوری فعال داشت. در سالهای 1331 و 1332 با رفت و آمد به منزل مرحوم آیةالله سید ابوالقاسم کاشانی با مسایل سیاسی کشور آشنا شد و در متن مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی پهلوی قرار گرفت. با شروع نهضت امام خمینی (قدس سره) در سال 1342 به کانون گرم مبارزات پیوست و در سال 1353 همزمان با دستگیری و تبعید عده ای از مدرسان عالیقدر حوزه علمیه قم، دستگیر و مدتی در زندان های رژیم از جمله زندان ساواک و شهربانی قم، قزل قلعه، اوین و قصر تهران زندانی شد. معظم له پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای خدمت به نظام در مجلس خبرگان رهبری ایفای نقش نمود. تألیفاتآیةالله صالحی مازندرانی1 یافته های علمی خویش را در زمینه های گوناگون به رشته تحریر درآورد. برخی از آثار وی که به زیور چاپ آراسته شده عبارت است از: ـ مفتاح البصیره فی فقه الشریعة؛ این کتاب در حال حاضر در سه جلد بوده که شامل شرح مبسوط و استدلالی همراه با نقد بر عروه الوثقی است که به واسطه مدارک و مستندات دقیق، در نوع خود بینظیر است. ـ رساله توضیح المسایل، ـ مناسک حج، ـ استفتاءآت )جلد اول و دوم( و شرح کفایةالاصول )جلد اول( غروب خورشیدپس از عمری تلاش و مجاهدت، صبحگاه روز جمعه 9 شهریور 1380 ه . ش روح بلند و ملکوتی آیةالله صالحی مازندرانی به ملکوت اعلی پیوست و در صحن مطهر کریمه اهل بیت سلام الله علیها به خاک سپرده شد. گفت و گویی کوتاه به مناسبت سالگرد ارتحال ایشان نشریه "نامه جامعه" گفت و گویی با دختر گرامی معظم له سرکار خانم ملیکه صالحی مازندرانی که سالها شاگرد پدر بوده و در جامعةالزهرا(علیها السلام) نیز تحصیل، تدریس و خدمت نموده است، انجام داده که از نظر خوانندگان عزیز میگذرد: بهره علمی شما از محضر پدر بزرگوارتان چگونه بود؟به دلیل این که فرزند آن عالم بزرگ بودم، از همان ابتدای کودکی با علوم حوزوی آشنا شدم و نزد ایشان کتاب های فقهی، چون تبصره علامه حلّی، شرح لمعه شهید ثانی، جامع المقاصد محقق، مکاسب و رسائل شیخ انصاری و کفایةالأصول آخوند خراسانی5، و نیز علوم مربوط به فلسفه را فرا گرفتم. پدرم با آن که خود مشغول مطالعه، تألیف و تدریس بودند، امّا به هنگام مراجعه من و طرح اشکال درسی با جدیّت کمک میکردند. در مورد ویژگی های اخلاقی ایشان بفرمایید. این بخش از جالبترین مقاطع زندگانی فقیه مجاهد آیةالله صالحی مازندرانی است که به نکات مهمی از آن بسنده میکنم. بزرگترین ویژگی ایشان قدرت مقابله با هوای نفس و عدم تعلق به دنیا بود. چنان که میفرمود: در طی این همه سال که از منزل به قصد تحصیل و تدریس خارج میشدم، حتی برای یک بار مقاصد دنیوی و مالی ملحوظ نشد. با کمی دقت میتوان عمق معنای این جمله را فهمید که انسان باید به حدی از درجات معنوی رسیده باشد که بتواند این ادعا را بکند و نسبت به آن صادق باشد. او در پی مقام نمیدوید، بلکه مقام در مسابقه با او باز میماند! عشق و محبت ایشان به اهل بیت علیهم السلام به حدی بود که با شنیدن نام معصومین تمام وجودشان به لرزه میافتاد. ایشان به حدی متواضع بود که در مقابل هر سن و مقامی ادب و احترام فراوان میکرد و کینه کسی را بر دل نمیگرفت. پدرم در مورد این حالت قلبی فرمود: در قلب و دل من ذره ای غبار کینه و کدورت نسبت به هیچ بنده ای از بندگان خدا وجود ندارد.(مگر کسانی که مورد لعن ونفرین خدا وپیغمبر ص باشند....) کمک پنهانی به نیازمندانیکی از خصایص ایشان دستگیری پنهانی از مستمندان بود ولی این کار را هرگز تا آخرین لحظه حیات آشکار نکرد. بسیاری از این گونه مسایل را از افرادی شنیدیم که حتی تا آن روز نام و چهره آنان را در زمان حیات ایشان نشنیده و ندیده بودیم. کنترل زبانایشان مهار زبان خویش را آنقدر در دست داشت که هرگز حرمت و حریم هیچ انسانی را از بین نمیبرد، چون معتقد بود آبروی مؤمن از حفظ آبروی خویش مهمتر است. امید به فضل و رحمت خداوندپدرم در مقابل هیچ کمبود و محرومیتی سرخم نمیکرد و هیچگاه مأیوس و ناامید نمیشد و مکرر میفرمود: اگر نشاطی را که در وجودم هست بخواهم به تمام مردم دنیا صادر کنم، کم نمیآورم. در تربیت طلاب به چه نکاتی اهمیت میدادند و نحوه برخوردشان با قشر بانوان حوزو چگونه بود؟راز محبوبیت و موفقیت آیةالله صالحی در ارتباط با شاگردانش، ایجاد رابطه عاطفی و پدرگونه با آنان بود. از منظر این آیت الهی مهم فقط تدریس نبود، بلکه رفتار و منش او ابتدا شاگرد را تزکیه و سپس تعلیم میکرد. او با چشمانی که نهان آدمی را میخواند، از درد شاگردان خود مطلع میشد و در رفع رنج و ناراحتی آنها آنچنان میکوشید که پدر برای نجات فرزندش تلاش میکند. در حد توان سعی میکرد که مرهم زخم دردمندها باشد. ایشان علاوه بر دلجویی از شاگردانشان نسبت به خانواده های آنها نیز حساسیت و لطف خاصی داشت و بارها خطاب به آنها میفرمود: مبادا نسبت به خانواده هایتان رفتار بدی داشته باشید. منزل مسکن است، محراب(محل جنگ ونزاع) نیست. ایشان هرگاه به یاد رژیم پهلوی و ظلم های آنها بر طلاب می افتاد متأثر میشد. از این که بانوان توانستند در عرصه انقلاب به رشد و بالندگی برسند و توانایی های خود را در زمینه های مختلف ثابت کنند شاد و خرسند بود. بنده نیز با تشویق و سفارش ایشان به تحصیل علوم دینی و حوزوی پرداختم. به عنوان یکی از شاگردان آن بزرگوار چگونه خصوصیات رفتاری و اخلاقی معظم له را الگو قرار داده اید؟سعی میکنم ایشان را الگوی زندگی خویش قرار دهم و به توصیه های استادانه و پدرانه ایشان پایبند باشم. از میان خصوصیات اخلاقی ایشان، آنچه تأثیر عمیق در من نهاد؛ اخلاق حسنه و احترام به هم نوعان بود. شما که سالها در محضر آن بزرگوار بوده اید، برای زنده نگه داشتن راه ایشان چه توصیه ای دارید؟عالم همیشه زنده است اگرچه حضور فیزیکی اش در بین نباشد. به کسانی که قصد دارند برای خود الگویی در زندگی انتخاب کنند توصیه میکنم که با زندگی و شخصیت ممتاز عالمان دین از نزدیک آشنا شوند. گلچینی از سخنان ارزشمند آیةالله صالحی مازندرانیدوران جوانی، وقت ساختن و پیشرفت است ولی در سنین بالاتر وقت سوختن و ذوب شدن و تحلیل رفتن است. هرچه عمر بالا میرود رشد پایین میآید. دام های مختلف برای شما )جوانان( نهاده شده که شماها را شکار کنند؛ زیرا افراد مسن و پیر نیازی به شکار ندارند، چون آنها در دست صیاد هستند، به خصوص صیاد مرگ، صیاد پیری و خستگی و یأس و زمینگیر شدن. کودکان هم نیازی به شکار شدن ندارند، چون توان زیادی ندارند که صیادان و شکارچیها احساس خطر کنند. نسلی که دشمن از او احساس خطر میکند و در کمین اوست، نسل جوان و نوجوان است و برای این کار جاذبه های زیادی را در معرض نمایش و تماشا گذاشتند و میگذارند. امروز میخواهم از دفاع مقدس دفاع کنم، زیرا دفاع مقدس هم گاهی احتیاج به دفاع جانانه دارد، چون بعضی از ناآگاهان و دشمنان میخواهند دفاع رزمندگان اسلام را دفع و بلکه دفن کنند تا دیگر از دفاع خبری نباشد. حتی جمعی بر این عقیده اند تا مدافعین این دفاع مقدس را دفع یا دفن کنند تا دیگر از بسیج و سپاه و ارتش خبری نباشد. باید جاذبه در حد اعلی باشد و دافعه در حد ضرورت. سعی کنید متعهد متخصص باشید. در تعهد، سرآمد و در تخصص، کارآمد. ما مبلغان که ایام عاشورا میخواهیم مردم را تبلیغ کنیم، آنها را به سوی بهشت سوق دهیم و از رفتن به جهنم باز داریم، باید از خودمان شروع کنیم. اول اصلاح نفس کنیم؛ با جهاد اکبر جهاد با نفس اگر نتوانستیم بر آن مسلط شویم چگونه میتوانیم تولیت نفوس دیگران را به عهده بگیریم. کسی که نتواند چشم و گوش خود را پاک کند، چه گونه میتواند چشم و گوش کسانی را که پای منبر و صحبت او مینشینند پاک کند؟! . برگرفته از کتاب سیمای زعامت و مرجعیت فقیه صالح )آیةالله العظمی صالحی مازندرانی( نوشته محمدعلی صالحی. http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/0/0/63438 پایگاه اطلاع رسانی حوزه
تذکر: ایشان (حضرت آیت الله صالحی مازندرانی) استاد اینجانب (سید اصغر سعادت ) در درس خارج فقه واصول بودند. خداوند اورا با اهل بیت پیغمبر علیهم السلام محشور فرماید. برای شادی روحش: الفاتحه مع الصلوات |
امروزه انسان در معرض آماج حملات روحی و روانی قرار دارد و نگرانیهای فراوانی او را احاطه کرده، وحشتِ تنهایی در همه حال انسان را تنها نمی گذارد. او به شدّت نیازمند انیس و مونس است که در کنار او آرامش یابد. نگرانی شدید او از تنهایی و بی کسی، در همه حوادث دوران زندگی، روح و روان او را میآزارد. قرآن کریم مونسی است که در شرایط عادی و نیز در بحران ها و سختی های زندگی می تواند بهترین همدم انسان باشد؛ امام سجّاد(ع) میفرماید: «لَوْ مَاتَ مَنْ بَینَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ یکُونَ الْقُرْآنُ مَعِی؛[1] اگر همه مردم ما بین مشرق و مغرب بمیرند و هیچ موجودی بر روی زمین زنده نماند و من تنها باشم، وقتی قرآن با من باشد، هرگز از تنهایی وحشت نمی کنم». رسول خدا(ص) درمان همه مشکلات را در قرآن می داند ومی فرماید:هر گاه کارها چون شب ظلمانی برایتان مشتبه و تاریک گردید به قرآن پناه ببرید؛ چون او شفیعی است که شفاعتش پذیرفته و شاهدی است که تصدیق شده است. هرکس او را رهبر خویش گرداند، وی را به بهشت رهنمون می سازد و هرکس بدان پشت پا زند، به جهنّم سوقش می دهد. قرآن روشن ترین راهنما به سوی بهترین راههاست.[2] آری، قرآن بهترین مونس انسان در تنهایی ها و نگرانیهای زندگی است که جلوهای از علم و حکمت پروردگار و نشانگر عظمت خداوند متعال است. انس با قرآن، همراه شدن با گنجینه بی پایان و در اختیار داشتن برنامه جامع و کامل یک زندگی سعادتمندانه است که همه در پی آنند، ولی نمی دانند که در کنارشان قرار دارد و به قول معروف: یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم. چنانچه ما مسلمانان با قرآن مأنوس نشویم و به آن عمل نکنیم، مورد شکایت و عتاب رسول خدا(ص) قرار خواهیم گرفت که فرمود: «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛[3] پروردگارا! قوم من قرآن را رها کرد» یکی از مهمترین شیوههای انس با قرآن رعایت حقّ تلاوت است که در قرآن فرموده:کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده ایم آن را چنانکه شایسته آن است می خوانند، آنها به پیامبر اسلام ایمان می آورند و کسانی که به او کافر شوند، زیانکارند.[4] پیامبر(ص) فرمود: یا حملة القرآن! تحبّبوا إلی اللَّه بتوقیر کتابه، یزدکم حبّا و یحببکم إلی خلقه[5] ای حاملان قرآن! با نگاهداشتن حرمت قرآن، خود را محبوب خدا سازید، که در این صورت، بیشتر شما را دوست خواهد داشت و محبوب مردمانتان خواهد ساخت. پیامبر(ص) فرمود: «قرآن از همه چیز، جز خدا، برتر است؛ پس هرکه قرآن را پاس دارد خدا را پاس داشته است و هرکه قرآن را پاس ندارد، احترام خدا را سبک شمرده است.[6] نمونهای از تکریم ظاهر قرآن را می خوانیم: امام خمینی بهطور معمول در حسینیّه جماران روی صندلی می نشست، ولی یک روز وقتی وارد حسینیّه شد، با اینکه صندلی در جای خود بود، روی زمین نشست؛ زیرا آن روز نفرات ممتاز مسابقات قرآن آمده بودند و قرار بود در آن جلسه چند آیه از قرآن تلاوت شود.[7] روزی دیگر امام خمینی طبق معمول روی صندلی نشسته بود، که قرآنی آوردند و روی زمین گذاردند، امام وقتی متوجّه شد، بی درنگ آن را برداشت، روی میزی که در کنارش بود، گذاشت و فرمود: «قرآن را روی زمین نگذارید.[8] خداوند در قرآن فرموده است: «وَ رَتِّلِ الْقُرآنَ تَرتیلاً»[9] و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان! ترتیل در قرآن، خارج کردن کلمه از دهان با سهولت و به شیوه درست است، که از آداب قرائت است. پیامبر(ص) فرمود: «لِکُلِّ شَی ءٍ حِلْیةٌ وَ حِلْیةُ الْقُرْآنِ الصَّوْتُ الْحَسَن»[10] هرچیزی زینت و آرایشی دارد و زینت قرآن هم با صوت زیبا خواندن است. اهل بیت (ع)خود نیز چنین بودند و قرآن را با صوت زیبا می خواندند. نوفلی گوید: در نزد حضرت امام هادی (ع) از صدا و آهنگ خوش گفت وگو کردم، فرمود: امام سجّاد(ع) قرآن تلاوت می کرد و گاهی مردم از صدای زیبای او بیهوش می شدند، و اگر امام اندکی از صدای زیبای خود را ظاهر کند مردم طاقت شنیدن آن صوت زیبا را ندارند. گفتم: آیا پیامبربا مردم نماز نمی خواند و صدای خود را به تلاوت قرآن بلند نمی ساخت [پس چرا مردم بیهوش نمی شدند]؟ فرمود: رسول خدا(ص) به اندازة طاقت مردمی که پشت سر او بودند صدای خود را آشکار می ساخت.[11] حضرت صادق(ع) فرمود: «فردی سوره ای از قرآن را فراموش می کند، روز قیامت همان سوره در درجه ای از درجات بر او مشرّف می شود و می گوید: السّلام علیک. او در پاسخ می گوید: و علیک السّلام، تو کیستی؟ می گوید: فلان سوره ای هستم که مرا واگذاشتی و ترکم نمودی، اگر نگاهم می داشتی تو را به این درجه می رساندم». آنگاه امام صادق(ع) فرمود: «بر شما باد به قرآن تا آن را فرا گیرید که بعضی از مردم آن را می آموزند تا گفته شود: فلانی قاری است. و برخی آن را می آموزند و هدفشان تنها صداست که گفته شود: فلانی خوش صوت است، در اینها خیری نیست؛ امّا برخی هم قرآن را می آموزند و شبانه روز بر این کار مداومت دارند و برایشان فرقی نمی کند که کسی این را بداند یا نداند.[12] گاهی ممکن است این سوال پیش بیاید که چگونه برخی انسانها که انس با قرآن دارند، از آن بهره نمی برند و در عمل، انس با قرآن را نشان نمی دهند؟ امام محمّدباقر(ع) در پاسخ این پرسش، انسگیرندگان با قرآن را سه گروه معرّفی می فرماید که دو گروه اوّل هرگز از انس با قرآن بهره مند نمی شوند مگر بهره اندک مادی، ولی گروه سوم بهره واقعی و معنوی را از قرآن خواهند برد. آن حضرت می فرماید:قاریان قرآن سه دسته اند؛ 1.شخصی که تلاوت و انس با قرآن را ابزاری برای کسب سرمایه مادّی و یا کسب موقعیّت در نزد حاکمان و یا مایه فخر و مباهات در میان مردم قرار دهد. 2. شخصی که با تلاوت و انس با قرآن، آداب ظاهری را رعایت کرده، ولی حدود و شرایط و دستورهای واقعی آن را اهمیّت نداده و ضایع میکند (انس صوری با قرآن دارد). 3. کسی که قرآن را بخواند و دوای آن را بر دردهای دل و دین خود قرار دهد. او با قرآن شب زندهداری میکند، عطش معرفت و معنویاش را با قرآن فرو می نشاند. در مساجد با قرآن قیام می کند، برای قرآن از بسترش جدا میشود. پس دفع بلا، نابودی دشمنان، نزول باران رحمت از آسمان و پیروزی بر مخالفان همه را خداوند به خاطر عظمت و جایگاه رفیع این گروه سوم انجام می دهد. امام باقر(ع) در پایان با نهایت تأسّف فرمود: «به خدا سوگند، قاریان از نوع سوم خیلی کمیاب است، کمیابتر از کبریت احم.[13] حافظا می خور و رندی کن و خوش باش***ولی دام تزویر مکن چون دگران «قرآن» را پیامبر اکرم (ص) برخی از تلاوت کنندگان قرآن را به شدّت نکوهش می کند و می فرماید: رُبَّ تَالِ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یلْعَنُهُ؛[14] بسا قاریان قرآن که قرآن آنان را لعن می کند. همان طوری که برخی افراد با پیامبر(ص) بودند، ولی از محضر آن حضرت بهره نبردند، عدّه ای هم ممکن است در ظاهر با قرآن باشند، امّا از معارف بلند آن سودی نبرند و از قرآن به عنوان ابزاری برای رسیدن به مطامع دنیوی خویش استفاده کنند. در این زمینه روایات هشدار دهنده فراوانی از اهل بیت(ع) به ما رسیده است که توجّه قاریان، عالمان و اصحاب قرآن را میطلبد که چگونه از این سرمایه معنوی بهره ببرند و این فرصت طلایی را به ثمن بخس نفروشند. البتّه انس حقیقی با قرآن هرگز پشیمانی ندارد؛ زیرا در آن صورت تمام وجود انسان و حرکات و سکناتش وحیانی و الهی خواهد شد، وگرنه قرائت صوری که قرائت و انس نیست. در اینجا ما از مرحله پایین انس با قرآن آغاز میکنیم و بهسوی کاملترین مرحله انس پیش میرویم که انشاء الله به همه مراحل زیر توفیق یابیم: امام صادق(ع) فرمود: «إنَّهُ لَیعْجِبُنِی أَنْ یکُونَ فِی الْبَیتِ مُصْحَفٌ یطْرُدُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الشَّیاطِین»[15] من خوش دارم قرآنی در خانه باشد و خداوند شیاطین را به واسطه آن از خانه دفع کند. البتّه در مورد کسانی این مرحله مناسب است که بیش از این نمی توانند استفاده کنند؛ وگرنه قرار دادن قرآن در خانه، بدون بهره برداری معنوی از محتوای آن، مورد نکوهش است و روز قیامت شکایت قرآن را در پی خواهد داشت. انس با قرآن مراتبی دارد و کمترین مرحله انس با قرآن، نگاه کردن روزانه به قرآن است که همین نگاه کردن بدون خواندن، جزو عبادات مستحبّی محسوب شده و ثواب دارد. پیامبر(ص) دراین باره فرمود: «النَّظَرَ فِی الْمُصْحَفِ مِنْ غَیرِ قِرَاءَةٍ عِبَادَة؛[16] نگاه کردن به خطوط قرآن بدون خواندن آن عبادت است». خداوند متعال از دیگر مراحل انس با قرآن را رعایتِ سکوت، هنگام قرائت آن بیان میکند و دستور میدهد که: «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْءَانُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَ أَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون»[17]؛هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید شاید مشمول رحمت خدا شوید! از مراحل مهم انس با قرآن گوش دادن به تلاوت قاری است که برکات مادّی و معنوی فراوانی به همراه دارد که ما تنها به نقل یک روایت بسنده میکنیم؛ حضرت علی بن الحسین(ع) فرمود:هرکس تنها یک حرف از قرآن را گوش کند هرچند آن را قرائت نکند، خداوند برای او یک حسنه می نویسد و یک گناه از او محو می کند و یک درجه بالایش میبرد.[18] امام سجّاد(ع) در روایتی می فرماید: «مَنْ قَرَأَ نَظَراً مِنْ غَیرِ صَوْتٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَیئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً»؛[19] هرکس با نگاه و بدون صوت و تلفّظ، قرآن بخواند، خداوند برایش در برابر هر حرفی حسنه ایی می نویسد و گناهی را از او محو می کند و درجه او را بالا برد. قرائت قرآن مرحلهای از مراحل انس با قرآن است، امّا کامل نیست. قرائت ممکن است از روی مصحف باشد و ممکن است از حفظ خوانده شود. رسول خدا (ص) فرمود: لَیسَ شَی ءٌ أَشَدَّ عَلَی الشَّیطَانِ مِنْ قِرَاءَةِ الْمُصْحَفِ نَظَرا؛[20] هیچ چیزی بر شیطان دشوارتر از قرائت قرآن از روی آن نیست. امام صادق(ع) هم فرمود:هرکه قرآن را از روی آن بخواند، از دیدگان خود بهره مند شود و سبب سبک شدن عذاب پدر و مادرش گردد اگر چه آن دو کافر باشند.[21] تلاوت قرآن، متابعت از قرآن در قرائت و دنبال کردن معانی و پیروی در عمل است؛ پس هر تلاوتی، قرائت میباشد، امّا هر قرائتی تلاوت نیست؛ اصولاً تلاوت در مواردی بهکار میرود که مطالب قرائتشده، وجوبِ پیروی را در پی آورد. خداوند می فرماید:الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ؛[22]کسانی که به آنان کتاب دادیم آن را به حق تلاوت مینمایند؛ چرا که به آن ایمان دارند. رسول خدا(ص) هم در معنای تلاوت در این آیه فرمود: «حقّ تلاوت، یعنی پیرویِ راستین در عمل و تبعیّت راستین از فرامین قرآن». تلاوت قرآن از آثار مادّی و معنوی برخوردار است که برخی از آنها را آیه زیر یاد آور شده است: کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم پنهان و آشکار انفاق می کنند، تجارتی (پرسود و) بی زیان و خالی از کساد را امید دارند *آنها این اعمال صالح را انجام می دهند تا خداوند اجر و پاداش کامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها بیفزاید که او آمرزنده و شکرگزار است.[23] از مراحل بالای انس با قرآن تدبّر در آیات قرآن است، که قرآن آن را از جمله وظایف انسان بهشمار آورده است.(نساء/82،ص/19،محمد/24) در تلاوت آیات قرآن هرگز نباید بدون تدبّر و تأمّل رد شد؛ زیرا با تدبّر در آیات قرآن، آنها خودشان را نمایان می کنند. تدبّر در آیات هرگز معطّل شدن و توقّف بی حرکت و تفکّر نیست؛ تدبّر در آیات قرآن در واقع تفسیر آیات به آیات دیگر است، تطبیق آیات با یکدیگر و توأم با حرکت فکری است، در أثر تدبّر در آیات همسویی و هماهنگی معانی و معارف آنها نمایان می شود؛ آنگاه انسان می تواند به معانی اصیل و ناب آیات قرآن دست یابد، البتّه لازم است تدبّر در آیات قرآن با فکر خالص و با ذهن خالی و دلی پاک و همراه با تعقّل، انجام گیرد. از آیات ظاهر میشود که تدبّر در آیات از طریق قلب پاک و عقل ناب به عمل می آید.[24] حفظ قرآن از مراحل انس با قرآن است. امام صادق(ع) فرمود: الْحَافِظُ لِلْقُرْآنِ الْعَامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ الْکِرَامِ الْبَرَرَة؛[25] کسی که قرآن را حفظ و از بر نماید و عامل بهدستورهای آن باشد، (در آخرت) با فرشتگان نیکوکار و ارجمندی که واسطه میان خداوند و پیامبران هستند محشور می گردد. بر اساس این روایت قاریان، تالیان، حافظان و حاملان قرآن توصیه به عمل شدهاند و با حفظ قرآن بدون عمل، انس با قرآن معنا ندارد. این مرتبه، کاملترین مرتبه انس با کلام خداست که در آیات و روایت بیشترین تأکید روی آن شده است. متون دینی ما در این زمینه روایات زیبا و قابل تأمّلی را بهصورت انبوه آورده است. ما این بخش را با کلام امام صادق(ع) مزیّن میکنیم و بحث مفصّل را به مجال دیگری وا میگذاریم؛ امام صادق(ع) در سخن گهرباری به لزوم عمل به آیات قرآن پرداخته، فرمود: عَلَیکُمْ بِالْقُرْآنِ فَمَا وَجَدْتُمْ آیةً نَجَا بِهَا مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ فَاعْمَلُوا بِهِ وَ مَا وَجَدْتُمُوهُ مِمَّا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ فَاجْتَنِبُوهُ؛[26] بر شما باد انس با قرآن، پس هنگام تلاوت هر آیه ای یافتید که کسانی پیش از شما با عمل به آن نجات یافتهاند، شما هم به آن عمل کنید و هر آیه ای را مشاهده کردید که بیانگر عوامل هلاکت و نابودی پیشینیان است، شما هم از آن عوامل پرهیز کنید. انس با کلام الهی آثار و برکات مادّی و معنوی فراوانی به همراه دارد که در اینجا بخشی از آنها را با توجّه به کلام وحی و روایات مرور می کنیم: مؤمنانی که از تلاوت آیات وحی لذّت می برند طبق وعده خداوند نورانیّت می یابند و ایمانشان کامل میشود:مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل هاشان ترسان می گردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می شود، ایمانشان فزونتر می گردد و تنها بر پروردگارشان توکّل دارند.[27] رسول خدا(ص) فرمود:خانه های خود را با تلاوت قرآن، نورانی کنید و خانههایتان را چون قبرستان قرار ندهید؛ همانطور که یهود و نصارا چنان کردند که در معابد و کنیسه ها نماز می گذاردند و خانه های خویش را تعطیل نمودند؛ چون هرگاه در خانه ای قرآن زیاد تلاوت شود، خیرش زیاد می گردد و آن خانواده بهره مند می شود و برای اهل آسمان نور می دهند همچنان که ستارگان آسمان برای اهل زمین، نور افشانی می کنند.[28] شخصی که بصیر نباشد و راه و چاه را در پیچ و خم حوادث تشخیص ندهد، هرگز نمی تواند به سر منزل مقصود برسد. برای همین، زندگی با آیات قرآن برای همه انسان ها آگاهی بخش و بصیرت افزاست و مانند چراغ راه، روشنی بخش است. خداوند میفرماید: قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما یوحی إِلَی مِنْ رَبِّی هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ؛[29] بگو: من تنها از چیزی پیروی می کنم که بر من وحی می شود. این وسیله بینایی از طرف پروردگارتان و مایه هدایت و رحمت است برای جمعیّتی که ایمان می آورند. همچنین درآیه20 سوره جاثیه، قرآن، بهترین وسیله بصیرت معرّفی شده است: هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدی وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یوقِنُون؛این قرآن وسایل بینایی و بصیرت و مایه هدایت و رحمت است برای مردمی که به آن یقین دارند. آشکار شدن طرح، نقشه و روش گنهکاران،[30] تذکّر و یادآوری وظایف اهل ایمان،[31] زمینه ساز تزکیه و تعلیم انسان،[32] تقویت تفکّر و تعقّل و اندیشه،[33] آراستن انسان ها به لباس زیبای تقوا،[34] شفا بخشیدن به امراض روحی و بیماری های نفسانی اهل ایمان،(فصلت/44) موعظه و عبرت برای پروا پیشگان،(نور/34)هدایت مردم از تاریکی ها به سوی نوراز دیگر برکات انس با قرآن کریم در عرصه زندگی است. پی نوشت ها: [1] کافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص 602. [2] حلّی، عدة الداعی، ص 286. [3] فرقان، 30. [4] بقره، 121. [5] طیّب، أطیب البیان، ج 1، ص 39. [6] جامع الأخبار، ص 40 [7] در سایه آفتاب، ص 114. [8] همان، ص 115. [9] مزّمّل، 4. [10] کلینی، کافی، ج 2، بَابُ تَرْتِیلِ الْقُرْآنِ بِالصَّوْتِ الْحَسَن، ص 615. [11] طباطبائی، سنن النبی، ترجمه محمّدهادی فقهی، ج 1، ص 10. [12] حلّی، عدة الداعی، ص 291. [13] جامع الأخبار، ص 48.کبریت احمر اصطلاحی بین کیمیاگرهاست، آن چیزی که به وسیله آن اکسیر می سازند که می تواند طلا را مس کند. به چنین اکسیری کبریت احمر می گویند که بسیار کمیاب است. دهخدا می گوید: «کبریت احمر یا گوگرد سرخ گوهری است و معدن آن بدان سوی بلاد تبّت در وادی النمل است». [14] کلینی، کافی، ج 2، بَابُ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فِی الْمُصْحَف، ص 613. [15] کلینی، کافی، ج 2، بَابُ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فِی الْمُصْحَف، ص 613. [16] کشّی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 616. [17] اعراف، 204. [18] صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 103. [19] صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 103. [20] صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 103. [21] کلینی، کافی، ج 2، بَابُ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فِی الْمُصْحَف، ص 613. [22] بقره/21 [23] فاطر/30 [24] آملی، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ج 1، ص 134. [25] صدوق، امالی، ص 59. [26] عاملی، وسائل الشیعه، ج 4، ص. [27] انفال/2 [28] کلینی، کافی، ج 2، ص 610 و حلّی، عدة الداعی، ص 286. [29] اعراف/203 [30] انعام/55 [31] نور/1 [32] جمعه/2 [33] بقره/219 [34] بقره/187به نام خدا
اهمیّت اُنس با قرآن
آداب انس با قرآن
1.رعایت حقّ تلاوت
2.رعایت حرمت قرآن
3.رعایت ترتیل
4.با صوت زیبا خواندن
5.مداومت بر انس
مهم ترین شرط انس با قرآن
مراحل انس با قرآن
1.نگهداری در خانه
2.نگاه به خطوط قرآن
3.سکوت هنگام قرائت
4.استماع تلاوت قرآن
5.تلاوت با نگاه و بدون تلفّظ
6.قرائت از روی مصحف
7.تلاوت قرآن
8.تدبّر در آیات
9.حفظ قرآن
10.عمل به آیات
برخی ازبرکات انس با قرآن
1.افزایش ایمان
2.نورانیّت فضای زندگی
3.بصیرت و آگاهی
|
http://ghorbanigilani.andishvaran.ir/fa/galleries.html
http://agabdashti.andishvaran.ir/fa/sendmessage.html?UserID=1345
پایگاه اندیشوران
http://amostasharirad.andishvaran.ir/fa/scholarmainpage.html
پایگاه اندیشوران
به نام خدا
مرحوم آیتالله دکتر محمّد محققی لاهیجی
یکی از مشاهیرلاهیجان
پایگاه اندیشوران
http://tagialipoor.andishvaran.ir/fa/scholarmainpage.html?DataID=101ID3652#101ID3652
پایگاه اندیشوران
پایگاه اندیشوران
پایگاه اندیشوران
حسد
|
موضوعات مرتبط: | |
http://www.aviny.com/hadis-mozooee/akhlaghi/hasad.aspx |
|
تمسک به آموزههای دینی مسیر زندگی مشترک را هموار میکند گروه اجتماعی: کارشناس امور حقوقی و فرهنگی در بیرجند با اشاره به اینکه طلاق عاطفی، جدایی تدریجی زوجین را بهدنبال دارد، گفت: تمسک به آموزههای دینی مسیر زندگی مشترک را هموار میکند. حجتالاسلام محمدامین وحدانینیا، کارشناس امور حقوقی و فرهنگی در بیرجند در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان جنوبی، گفت: گاه به سبب شرایط مختلف فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و فامیلی و..ممکن است زن و شوهر احساس مشترک یک روح در دو جسم و یا به تعبیر قرآن را نداشته باشند. وی بیان کرد: در این وضعیت ناهنجاری شخصیتی و عاطفی بین طرفین بروز و هر کدام در عالمی بدون درک مشترک سیر میکنند و در این شرایط زوجین یا حداقل یکی از آنان جاذبه و شور زندگی را از دست داده و گام جدایی دلها یا طلاق عاطفی رقم میخورد. دکتری حقوق خصوصی اظهار کرد: برخی از عوامل بروز طلاق عاطفی به قبل از ازدواج نیز مرتبط است که تعلیم و تربیت غلط امروزی و لوس بارآوردن فرزندان، دوستیهای خیابانی و اردوهای رفاقتی، انتخابهای غلط، تفاوت فرهنگی در ازدواجهای دانشجویی و کاری و گاه دخالتهای اجباری و غیر معقول بزرگترها در امر ازدواج از جمله مصداقهای آن است. اشارهای به علل طلاق عاطفی وحدانینیا افزود: برخی دیگر از علل طلاق عاطفی به اختلافات و نزاعهای دوران نامزدی برمیگردد که نمونههای آن، انتظارات غیر متعارف از یکدیگر، شیوه مراسم ازدواج و همچشمیها، خرید و دخالت خانوادهها است که تا سالها زوجین و حتی چند خانواده را درگیر میکند. کارشناس امور حقوقی ادامه داد: غوطهورشدن در امور شخصی و کاری توسط آقایان، اعتیاد، عدم تعهد اخلاقی به یکدیگر، غرق شدن در کانالهای ماهواره و شبکههای اجتماعی از سوی یکی از زوجین، اعتیاد به اینترنت و پیامک از علل طلاق عاطفی بعد از تشکیل زندگی مشترک است. وحدانینیا عنوان کرد: نبود فرزند در زندگی و مخالفت بیمورد یکی از طرفین با فلسفه اصلی خلقت یعنی توالد و تناسل، خالی بودن زندگی از امید و انگیزه و کارهای سخت و طاقت فرسای برخی زنان در ادارت و شرکتها نیز از دلایلی است که برخی در زمینه علل به وجود آمدن طلاق عاطفی به آن اشاره کردهاند. بیتوجهی به عفاف، هیزم طلاق عاطفی را شعلهورتر میکند وی گفت: بیتوجهی مردان به اصل عفاف و حجاب و حضور برخی زنان در مجامع عمومی و خیابان هیزم شعلههای طلاق عاطفی را در دیگر زندگیها فراهم میکند. وحدانینیا اظهار کرد: اگر چه در زندگیهای سنتی قدیم آسیبهای اینگونه وجود داشته لیکن به عنوان یک بحران تهدید کننده خانواده در دنیای مدرن امروزی پدیدهای نو و هشداری جدی است که حتی ذهن جامعه شناسان غربی را به خود مشغول کرده است. وی افزود: در خصوص میزان طلاق عاطفی آمارهای متفاوتی مانند سی درصد، پنجاه درصد و یا از هر دو ازدواج یک طلاق عاطفی ذکر میشود که حدسی بوده و هیچ کدام دقیق نیست، لیکن آنچه مهم است درصد بیشتر آمار پروندههای محاکم حقوقی به دعاوی خانواده است. کارشناس امور حقوقی اظهار کرد: همه این گفتهها نشان از یک بحران در آینده است و مسئولان فرهنگی باید آژیر خطر را به صدا درآورند که فردا دیر است. وحدانینیا گفت: تجربه ثابت کرده در این موضوع خانوادهها ضمن اینکه نباید آتش بیار معرکه باشند باید زوجین را به حال خود رها کنند تا همدیگر را کمک کنند و گاه به آنان مشاوره و حتی کمک مالی و معنوی نمایند هر چند کلید اصلی ماجرا خود زوجین هستند. وی یادآور شد: زوجین ضمن ضرورت مراجعه به مشاور باید توجه کنند که گاه برخی مشاوران خود نه تنها مشکل را حل نکردهاند که بر شعلههای مشکل موجود افزودهاند. http://mvahdani.andishvaran.ir/fa/shownote.html?UserID=3799&DataID=6018&ReturnPageID=69 پایگاه اندیشوران حوزوی
.: Weblog Themes By Pichak :.