به نام خدا
ویژگی های کار برای خدا
1-بانام خداآغازمیشود.
2-بااخلاص ونیت پاک انجام میگیرد(باخلوص نیت نه نیت فلوس).
3-قربة الی الله انجام می گیرد.
4-رنگ خدایی دارد(صبغة الله ومن احسن من الله صبغة سوره بقره آیه 138).
5-پشیمانی ندارد.
6-سرخوردگی ودلخوردگی ودلسردی وافسردگی ندارد.
7-باعشق وعلاقه وبدون توقع ازغیر خدا انجام میشود.
8-ملامت ملامتگران تاثیری درآن ندارد.
9-ازروی تدبیر ودرایت وعقل ومشورت و..انجام میشود.
10-خشنودی ورضایت الهی در آن مدنظر است.
11-مصلحت وصلاح کار مورد توجه است.
12-ریاوسمعه درآن نیست.
13-تحسین وتقبیح دیگران درآن نقشی ندارداگر چه اگر مورد تمجید وستایش دیگران واقع شود نیکو است.
14-فطرت سالم انسان ها آن رامی پسندد.
15-برکات وثمرات ونتائج زیادی دارد.
16-ماندگار است.
17-بااستواری واستحکام انجام میگیرد.
18-سستی وسهل انگاری درآن نیست.
19-باشادابی ونشاط انجام میشود.
20-خشنودی خدا وفرشتگان واهلبیت(ع)رادرپی دارد.
21-مشمول دعای خیر خوبان ونیکان بویژه حضرت ولیعصر(عج) می باشد.
22-اگربه موانع برخورد کردراه حلی برای آن پیدا میشود(بن بست ندارد).
23-اگر به هر علتی ناتمام ماند خداوند به صور مختلف جبران میکند.
24-موانع آنرا خداوند برطرف میکند.
25-طمع دنیا ومادیگری ومانند آن درآن نیست اگرچه برکات مادی ودنیوی هم دارد.
26-لذت وحلاوت وشیرینی آن در دنیا هم قابل درک است.
27-عاقبت به خیری به همراه دارد.
28-ازدغل بازی ونفاق وحقه بازی و...مبرا وپاک است.
29-منت درآن نیست(در قرآن سوره بقره آیه264 آمده است:لاتبطلوا صدقاتکم بالمن والاذی ودر سوره محمدص آیه33آمده است:یاایهاالذین آمنوا اطیعواالله واطیعواالرسول ولاتبطلوااعمالکم. البته این آیه جنبه سیاسی،اجتماعی دارد وتکیه آیه روی وحدت ومحور رهبری است که سرپیچی از امام ورهبری مشروع، همه اعمال را باطل میکند).
30-بدون سر وصدا وشلوغ کاری انجام میشود.
31-باتوجه واهتمام وهمت عالی انجام میگیرد.
32-امدادها وعنایات الهی رادرپی دارد(مورد توجه الهی است).
33-باعث نورانیت دل است.
34-احساس پوچی وبیهودگی وزیان وضرر درآن نمیشود.
35-به وعده های الهی توجه میگردد.
36-ارزش دنیایی وآخرتی دارد.
37-پوچ وبی ارزش وبی وزن نیست.
38-سبب نورانیت نامه اعمال است.
39-باعث نجات انسان درآخرت است.
40-نورانیت قبروقیامت رادرپی دارد.
41-باحرام ومعصیت وگناه واذیت وآذار وظلم وستم دیگران همراه نیست.
42-از تملق وچاپلوسی دور است.
43-باصبر وحوصله وشکیبایی انجام می گردد.
44-شرک آلود نیست.
45-افراط وتفریط درآن نیست.
46-اسراف درآن نیست.
47-توقع پاداش ومزد آن از خداوند است نه از مردم وغیرخدا(رجوع به آیه77ازسوره کهف).
48-کار نورانیت پیدا میکند.
49-هواهای نفسانی وشیطانی در آن نیست.
50-منیت وادعا ومن من کردن درآن نیست.
51-ازشهرت طلبی وجاه طلبی مبرا وپاک است.
52-از روی ایمان به خدا انجام میشود.
53-از روی اطاعت خدا ورسول ص واهل بیت(ع) وحضرت ولیعصر(عج)انجام میگردد(رجوع به آیه33از سوره محمدص).
54-باعث تخریب ووهن وتضعیف دین نمی شود.پس هرکاری که موجب تخریب ووهن دین گردد برای خدا نیست اگر چه به اسم خدا وبه عنوان کار برای خدا انجام شود...... .
lمرحوم شیخ رجبعلی خیاط فرمودند: اگر کسی برای خدا کار کند، چشم دلش باز می شود.
ونیز فرمود: هرکاری می کنید نگویید: "من کردم"، بگویید: «لطف خداست». همه را از خدا بدانید.
{متن ازسیداصغر سعادت میر قدیم}
شرح حدیث / راههای جلوگیری از تسلط شیطان
«قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (ع )مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ قَرِینٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْکَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه»
[دوم اینکه:] «و زاجر من نفسه»؛ از درونِ خود یک زجرکنندهاى، منعکنندهاى، هشداردهندهاى داشته باشد. اگر این دو تا نبود، «و لم یکن له قرین مرشد»، یک دوستى، همراهى که او را ارشاد کند، به او کمک کند، راهنمائى کند، این را هم نداشته باشد - که این، سومى است - که اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدایت کند و مهار نفسِ خودش را در دست بگیرد، [باید] دوستى داشته باشد، همراهى داشته باشد، همینى که فرمودند: «من یذکّرکم اللَّه رؤیته»، که دیدار او شما را به یاد خدا بیندازد؛ اگر این هم نبود، «استمکن عدوّه من عنقه»؛ خود را در مقابل دشمنِ خود مطیع کرده است؛ دشمنِ خود را مسلط کرده است بر خود و بر گردن خود، که سوار بشود. که [منظور از] دشمن، همان شیطان است. اینها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصیحت کند. بهترین نصحیت کنندهى انسان، خود انسان است؛ چون از خودش انسان گلهمند نمیشود. هر کسى انسان را نصیحت کند، اگر قدرى لحن او تند باشد، انسان از او گلهمند میشود؛ اما خود انسان، خودش را نصیحت کند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت کند، سرزنش کند خودش را؛ اینها خیلى مؤثر است. موعظه کند، زجر کند. در کنار اینها، یا به جاى اینها اگر نبود، آن وقت دوست، رفیق، که دستگیرى کند انسان را.
به گزارش علیرضا احسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل از فارس: مارلون «ابراهیم» کانتیجو امشب در سلسله همایش «سفر از مسیحیت به اسلام» در سالن خاتمالانبیا(ص) این شهر با اشاره به جایگاه زن مسلمان به ویژه در ایران اظهار کرد: دیدگاه غرب از زن مسلمان یک انسان دور افتاده از تمدنی است که تنها قادر است برای همسرش فرزند بیاورد و کتک بخورد.
وی با بیان اینکه اینگونه ذهنیت از طریق رسانهها و پیروان برنامههای تلویزیونی به جامعه القا میشود افزود: در مقابل افرادی که روی جامعه مسلمان ایران آشنایی و مطالعه دارند مایل هستند با فرهنگ تکریم مقام زن در اسلام و ایران آشنا شوند.
موسس خانه فرهنگی اسلام در کلمبیا خاطرنشان کرد: امروز در غرب از زن استفاده ابزاری میشود و زنان غربی به جایگاه زن مسلمان ایرانی غبطه میخورند.
وی با اشاره به اشتغال زنان در مشاغل غیر ضروری در غرب تصریح کرد: غرب با تولید برنامههای گسترده رسانهای میکوشد تا زن غربی را الگوی زن مسلمان کرده و او را از گنجینههای ارزشمند خود جدا سازد.
*پس از آشنایی با اسلام از قرآن جدا نشدم
کانتیجو با اشاره به رشد و پیشرفت تکنولوژی در کلمبیا اظهار کرد: با تمام رشد و توسعه مردم در این منطقه تشنه معنویت هستند.
وی درباره آشنایی با اسلام و قرآن ادامه داد: از روز نخست آشنایی با اسلام از قرآن جدا نشدم و با کمک آیات قرآن اسلام را بیشتر شناختم.
موسس خانه فرهنگی اسلام در کلمبیا با اشاره به سفارش پیامبر اسلام (ص) مبنی بر توجه به حدیث ثقلین تصریح کرد: تمسک به قرآن و عترت راه رسیدن انسان به کمال را موجب میشوند.
وی به زنان ایرانی به دلیل داشتن یک زندگی شایسته در کشور اسلامی ایران تبریک گفت.
این جوان تازه مسلمان شده به مسلمانان توصیه کرد تا در زمان انتظار آنگونه که باید زندگی کنند تا با سهلانگاری فضای معنوی و اعتقادی جامعه مسموم نشود.
*هنگام غذا خوردن با خانوادهام مشکل دارم
جوان دانشجوی تازه مسلمان شده دیگری از کلمبیا نیز در این برنامه ضمن بیان دلایل روی آوردن به اسلام اظهار کرد: در یک خانواده مسیحی زندگی میکند.
«حسین» افزود: من در خانواده خود بسیار مشکل دارم به طوری که نمیتوانیم با آنها سر یک میز غذا بخورم.
وی بابیان اینکه آداب طهارت و حلال خواری در اسلام با آداب غذا خوردن با دیگر ادیان متفاوت است، اضافه کرد: طرز تفکر من و خانوادهام کاملا با هم متفاوت است.
*مادرم برای بازگرداندن من به مسیحیت بسیار تلاش کرد
«جعفر» یکی از جوانان تازه راهیافته به دین اسلام از کلمبیا نیز در این برنامه گفت: در یک خانواده مسیحی کاتولیک زندگی میکنم و برادرم در حال کشیش شدن است.
وی با بیان اینکه مادر و برادرم برخوردهای سختی در مقابل من داشتند خاطرنشان کرد: مادرم برای بازگرداندم به مسیحیت بسیار تلاش کرد.
به گفته این جوان تازه مسلمان شده، نباید به حرف افرادی که در نظر غربیها تروریست تلقی میشوند برای شناخت خدا گوش کرد.
کلمبیا یکی از کشورهای آمریکای جنوبی و با ادیان مختلف از جمله مسیحیت است.
این سه جوان تحصیلکرده کلمبیایی که پاسخ شبهات خود را در اسلام پیدا کردند قادر به صحبت کردن به زبان فارسی نیستند اما قرآن و احادیث را به زبان عربی میخوانند.
در این همایش حجتالاسلام «سید حامد شکفته» فعال فرهنگی در کلمبیا سخنان آنها را برای مخاطبان حاضر در همایش از اسپانیایی به فارسی ترجمه میکرد.
آثار شوم شراب در شعر سعدی
( علیه الرحمه )
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی
1- انوار پراکنده: بررسی تاریخ و زندگی امامزادگان قم
2-بارگاه آزاد گله: شرح حال و زندگانی امامزاده عباس ساری راوی تفسیر علی بن ابراهیم قمی (رحمه الله علیه)
3-تاریخ تشیع
4-حمزه بن موسی الکاظم(ع)
5-ذکر المجرب
6-ستاره کویر
7- سیمای کوچان
8-قیام یحیی بن زید
نقل از پایگاه اندیشوران حوزه
ابراهیم حاتمی کیا گفت: یک فیلمی ساخته میشود و در آن نشان داده میشود که ایرانیها دروغگو هستند و بعد این فیلم در اسکار جایزه میگیرد چرا من نباید اعتراض کنم و حرف حق را بزنم مگر خط مشی من را اسکار تعیین میکند.
به گزارش علیرضا احسانی نیا از پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار به نقل از انتخاب ؛ وی که در برنامه «راز» حضور یافته بود، با انتقاد از مهاجرت هنرمندان به خارج از کشور و مواجهه با پدیده ای به نام «دوپاسپورته های فرهنگی» گفت: این بحثی که امروز مطرح شده و افراد و هنرمندان دوپاسپورته در فرهنگ وجود دارند نگران کننده است. چرا باید یک هنرمند و فیلمساز یک پایش در این ور مرز و یک پایش در آن ور مرز باشد.
وی با انتقاد از مهاجرت هنرمندان به خارج از کشور گفت: این بحثی که امروز مطرح شده و افراد و هنرمندان دوپاسپورته در فرهنگ وجود دارند نگران کننده است. چرا باید یک هنرمند و فیلمساز یک پایش در این ور مرز و یک پایش در آن ور مرز باشد.
حاتمی کیا با اشاره به ساخت فیلم های غیرارزشی توسط فیلمسازان ارزشی گفت: امروزکسی جرات ندارد بگوید برادر من این چه فیلمی است که می سازی؟ تو مثلاً ارزشی هستی. اما شهید آوینی تعارف نداشت و همواره با شهامات تمام، فیلمساران را نقد می کرد.
این کارگردان مشهور سینما در بخش دیگری از سخنانش گفت: در عرصه سینما همیشه مسئولان عقبتر از سینماگران بودند و آنچه سینماگران را اذیت کرده موانعی بوده که بر سر راه آنها قرار گرفته است.
ابراهیم حاتمی کیا با اشاره به آخرین ساخته خود فیلم «چ» گفت: من همیشه به این فکر میکردم که فیلمهایم با انبوه مخاطب همراه باشد اما اینکه این امر تبدیل به دغدغه اصلیام شود مورد توجه نبوده است.
وی ادامه داد: برای من محتوا جدیتر از فرم است و اینکه پیام درست سر جایش بنشیند. هرچند معتقدم که برخی فیلمها در طول زمان جای خود را باز میکنند.
حاتمی کیاکه شب گذشته چهارشنبه 20 فروردین در برنامه راز از شبکه چهارم سیما حاضر شده بود گفت: زمانی که فیلم «چ» را میساختم متوجه بودم که دارم ریسک میکنم زیرا خیلیها شناختهای متفاوتی از شخصیت چمران دارند و من باید به جنگ این سلیقهها بروم و در آنها نفوذ کنم ضمن اینکه اینجا دیگر دلم نمیخواست فکر کنم که آیا تماشاچی با من همراه است یا خیر.
وی در ادامه افزود: من همیشه دوست داشتم به دنبال سوژهها و جاهایی بروم که کمتر درباره آنها صحبت و بحث شده است و احساس کردم دوران اول انقلاب و پیش از آغاز جنگ دوره حلقه مفقودهای است که درباره آن بسیار کم گفته شده است. این دوران دوران بسیار پرتلاطمی بود که تغییرات لحظه به لحظه بوجود میآمد و جنگی بود که هر کسی سهم خودش را میخواست.
کارگردان فیلم «چ»افزود: اینکه چرا اسم فیلم را «چ» گذاشتم و چمران نگذاشتم این بود که نمیشد در فیلم تمام شخصیت چمران را گفت بنابراین به مقطعی از زندگی چمران که خود وی دست نوشتهای درباره آن دارد پرداختم. 48 ساعتی که کاملا بر اساس نوشتههای چمران تحقیقاتی کامل داشت.
وی در ادامه افزود: این مسائل برای خیلیها و به خصوص جوانان تازگی دارد و گروه بسیاری از آنها وقتی که فیلم را دیدند باور نمیکردند که چنین اتفاقاتی در کشور افتاده است و متعجب بودند.
وی با اشاره به اینکه درباره چمران کم گفته شده است و بیشتر تصاویر محدودی از او در لباس یک چریک نشان داده شده افزود: برای ساخت این فیلم یا نشان دادن تصویر چمران نیاز به یک عقلانیتی بود که در طول فیلم باید جاری میشد زیرا قسمت اول فیلم مذاکره برای صلح و قسمت دیگر جنگ برای صلح است.
حاتمی کیا با اشاره به وضعیت فرهنگی کشور گفت: من زمانیکه «دیدهبان» را میساختم به وضع موجود نگاه داشتم و این نگاه به وضع موجود در فیلم «مهاجر» نیز وجود داشت. در فیلم «چ» نیز این احساس مسئولیت را داشتم و معتقدم که باید به داشتههایمان برگردیم.
وی ادامه داد: سکانداران سینما امروز فراموش کردند که ما باید نسبت به برخی موارد حساس باشیم. اینکه امسال از سوی رهبر انقلاب سال اقتصاد و فرهنگ نامگذاری شده است بسیار مهم است و خدا کند دوستان فقط با یک ابلاغیه و بخشنامه مسائل را تمام نکنند.
حاتمی کیا با اشاره به اینکه خودش را از مدافعین انقلاب میداند افزود: دنیای آرمانی و جامعه آرمانی همیشه دشمنهای بزرگی دارد اما باید ببینیم که این واقعیت امروز در کجای سینمای ما جلوه دارد. فیلم «چ» از نظر من بازگشت به انقلاب است و اگر سینماگران سراغ این بحثها نروند و سراغ این حوزهها نروند معتقدم سینمای ما لطمه میبیند.
وی ادامه داد: سینمای ما باید این انرژی را داشته باشد که این موضوعات برایش مساله باشد.
کارگردان «ارتفاع پست» همچنین گفت: ما امروز آنقدر تشکیلات و نهادهای مختلف داریم که هر کسی هر پروژهای که دارد میتواند بسازد. یعنی اگر ما را به فارابی راه ندهند میتوانیم به سازمان تبلیغات یا حوزه هنری برویم. اینکه برخیها میگویند به خاطر مشکلات و یا سخت گیریها عطای کار را به لقایش بخشیدیم درست نیست.
وی در ادمه با اشاره به جشنواره فیلم فجر در سال گذشته و همچنین برنامههای فرهنگی در سال 93 گفت: امروز باید بنشینیم و با برگزاری سمینارها و نشستها و تحلیلها ببینیم چه اتفاقی دارد در عرصه فرهنگ میافتد. اتفاقی که در جشنواره فیلم فجر افتاد من را بسیار ناراحت کرد و من وظیفه داشتم آن حرفها را بزنم.
حاتمی کیا با اشاره به اینکه یک فیلمساز حق دارد که با فیلمهایش حرفهایش را بزند گفت: زمانیکه من فریاد میکشم نشانه یک اتفاق است اما متاسفانه گروهی در پاسخ فریاد و اعتراض من میگویند تو چرا معترض هستی. تو که در طی این چند سال حسابی خوردهای و بردهای.
کارگردان فیلم از «کرخه تا راین» با اشاره به اینکه معتقد به سینمایی است که رابطه تنگاتنگی با مردم دارد گفت: سینمایی که با مردم است ماندگار است و انتظار دارم دوستان این حرف من را تحلیل کنند.
وی ادامه داد: مسئولین فرهنگی همیشه عقبتر از ما و سینماگران بودند و ما همیشه با دغدغه فیلم ساختیم و این نگرانی را داشتیم که مبادا مانع ما شوند اما مسئولان همیشه از این میترسیدند که نکند یک اثر سینمایی برای آنها دردسر ایجاد کند.
حاتمی کیا با اشاره به اینکه خوشحال است که مسئولان سینمایی جدید قرار است کار تازهای کنند و ناگفتهها را بگویند افزود: امروز باید جریان سینمای انقلاب و دفاع مقدس تحلیل شود و از این امر نترسیم.
وی در ادامه افزود: من همراه چند نفر از دوستان دیگر در زمان جنگ لباس رزمندهها را پوشیدیم کسانیکه بسیاری از آنها شهید شدند اما امروز من فیلمساز شدهام و گروهی دیگر از دوستان تهیه کننده و باید مراقب باشیم که چه جوابی در آینده به شهدا باید بدهیم و نباید دچار خودباختگی شویم.
حاتمی کیا با اشاه به عملکرد خوب جواد ظریف وزیر امور خارجه و دستگاه دیپلماسی کشور در سیاست خارجی گفت: مدیریت سیاسی و حوزه دیپلماسی با مدیریت جریان فرهنگی متفاوت است زیرا یک دیپلمات میآموزد که حتی در یک جا لبخندی بزند و یا حرفی بزند که قلبا قبول ندارد اما در فرهنگ همیشه باید صداقت باشد و نمیتوان با زبان دیپلماسی رفتار کرد.
کارگردان فیلم «دیدهبان» ادامه داد: امروز فیلمسازان بسیاری هستند که دلشان میخواهد فیلم بسازند و دغدغه انقلاب دارند اما زمانیکه مجال به آنها داده نمیشود فیلمساز انقلابی حس غربت میکند. حس قربت این نیست که به یک فیلمساز جایزه داده شود یا نه.
وی با اشاره به لزوم تحلیل جشنواره فیلم فجر گفت: امروز وقت آن است که جشنواره فیلم فجر را بررسی کنیم و ببینیم آیا این جشنواره برای فجر انقلاب است یا خیر و آیا تمامی فیلمهای ساخته شده در قالب این جشنواره قرار میگیرند.
حاتمی کیا با اشاره به اینکه تمامی مراسمها و جشنوارههای سینمایی جوایزشان را هدفمند میدهند گفت: زمانیکه در اسکار فیلم ضعیفی مانند «12 سال بردگی» جایزه میگیرد یعنی اینکه باید فیلمسازان این نگاه را داشته باشند و همچنان در راه تبعیض نژادی فیلم بسازند.
وی با اشاره به بیستم فروردین سالروز شهادت شهید آوینی گفت: امروز جای آوینی بسیار خالی است. وی فردی بود که مانند یک فانوس دریایی ما را در میان امواج متلاطم راهنمایی و هدایت میکرد. اوینی منشوری بود که نورهای مختلفی از خود ساطع میکرد. وی از مسیرهای مختلف عبور کرده بود و اهل طریقت بود.
حاتمی کیا با انتقاد از کسانیکه آوینی را قاب کرده میبینند گفت: آوینی از مسیرهای مختلفی گذر کرده بود و برای شناخت وی باید عقبه و مسیری که وی طی کرد را ببینیم و بشناسیم اما متاسفانه فرهنگ رسمی آوینی را در قابهای خودش قرار میدهد و مسیرها را نمیبیند.
وی با اشاره به نگاه آوینی به مساله فرهنگ و هجمه فرهنگی گفت: آوینی معتقد بود که برای مقابله با فرهنگ دیگران باید مانند یک دیدهبان بر قله کوه اییستاد نه اینکه به درون اتاقها آمد و در را بست. آوینی نگران فرهنگ بود و سالها قبل از ماهواره نگران ماهواره بود.
موضوع مطلب : ابراهیم حاتمی کیا
سرویس تاریخ «فردا»: دهسال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی زمانی که ستوان علی صیاد شیرازی افسر گمنامی در لشکر تبریز بود، تیمسار یوسفی فرمانده لشکر در میان جمعی از نظامیان گفته بود: «نام این جوان را به خاطر بسپارید. من در ناصیه او آنقدر لیاقت میبینم که اگر بخت یارش باشد و از شر حاسدان در امان بماند، روزی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران شود!» ... پیشبینی سرلشکر پیر سیزده سال بعد هنگامی تحقق یافت که ایران یکی از حساسترین لحظات تاریخی خود را میگذراند ...
در تاریخ 21 فروردین ماه 1378 صیاد شیرازی، صیاد دلها شد و از شهادت روزی اش شد. این شهادت به تعبیر رهبر انقلاب مرگ تاجرانه است و معیاری است برای نمایش کوردلی بیش از پیش منافقان. متن زیر شرح ماوقعی است از شهادت صیاد شیرازی که به نقل از کتاب «در کمین گل سرخ» در ادامه میآید:
روز هیجده فروردین، مادر از حج برگشت، در فرودگاه مشهد وقتی او علی را در میان فرزندان و استقبال کنندگانش ندید ، دلش به تلاطم افتاد و به جای همه ی پاسخ ها تنها پرسید : پس علی کجاست ؟ علی ؟
با قسم به هر چه که پیش او عزیز بود ، فهماندند که علی صحیح و سالم است اگر که الان در آن جا نیست فقط به خاطر جلسهای است که در تهران با فرماندهان عملیات ثامنالائمه دارد . اما دل مادر آرام و قرار نداشت . نگران علی بود . آیا دل مادر از چیزی خبر داشت ؟
ساعتی بعد کار مادر به بیمارستان کشید. اطرافیان این را به حساب ضعف جسمانی او گذاشتند. مسبوق به سابقه بود . به همین خاطر اگر اصرار علی نبود حتی به حج هم نمی توانست برود .
نیمه های شب بود که چشم های مادر باز شد. علی بالای سرش بود. فقط شنید : «عزیز جان!» باز از هوش رفت . اما صبح که به هوش آمد ، کسی متوجه اش نشد. احساس کرد حالش بهتر شده است. علی کمی آن طرف تر با دکتر ها دور میز نشسته بودند و صبحانه می خوردند. دلش می خواست لحظاتی سیر پسرش را نگاه کند...
آن روز حال مادر خوب شد. آن قدر خوب که تا شب به خانه برگشت. آن شب علی پیراهن عربی ای را که مادر از مکه برایش آورده بود ، تن کرد و نمازش را با همان خواند . مادر وقتی او را در جامه ی سپید دید ، لحظه ای خیال کرد او در زمین نیست. او را در صف سپید پوشانی دید که لبیک گویان به آسمان می رفتند . قلبش ریخت . به خودش دلداری داد و فکر کرد از تأثیرات مراسم حج است. با این حال نتوانست تاب آورد و گفت: « علی جان ، لباست را عوض کن سرما می خوری . »
تا پاسی از شب، رفت و آمد بستگان طول کشید. حدود دوازده شب به مادر گفت : «عزیز ، می خواهم استراحت کنم. یک ساعت دیگر بیدارم کن تا بروم حرم.»
این عادت همیشگی اش بود. مشهد که می آمد ، بیش تر شب ها را تا صبح در حرم می گذراند. دست های مادر هنوز در دستش بود که در کنار بستر او خوابش برد . صدای نفس های آرامش که بلند شد ، باز دلشوره به جان مادر افتاد . در دلش توفانی بود . از بستر بلند شد و بالای سر پسرش نشست . کودکی اش را به یاد می آورد که شب ها از گریه خواب نداشت . در روز عاشورا نفسش بند آمده بوده و مادر چیزی رو به گنبد طلایی گفته بود... به سر و صورت پسر نگاه کرد و آرام اشک ریخت . وقتی به خود آمد که دو ساعت گذشته بود. نمی توانست از پسرش دل بکند . او به دل خودش ایمان داشت . همیشه حوادث را قبل از اتفاق احساس می کرد . هر بار که علی در جبهه زخمی شده بود ، او از قبل فهمیده بود .
به هر زحمتی بود از فرزندش دل کند و به آرامی او را از خواب بیدار کرد . علی وقتی به ساعتش نگاه کرد ، گفت : « عزیز چرا دیر بیدارم کردی ؟ »
عزیز چه می توانست بگوید؟ تنها گفت: «خیلی خسته ای. دلم نیامد.»
علی آن شب همراه خواهر بزرگش که از دره گز آمده بود ، به حرم رفت. این که در آن شب در آن جا چه گذشت و علی چه گفت و چه شنید، تنها خدا می داند و بس . اما همان شب در تهران ، خیابان دیباجی ، همسایگان او ، چند مورد رفت و آمد مشکوک دیده بودند . پیکانی در آن نیمه شب چند بار طول خیابان را پیموده بود . رفتگر شهرداری را دیده بودند که ناشیانه خیابان را جارو می کرده و حرکات و نگاه هایش غیر عادی بوده و...
اما در مشهد ، علی هنگامی از حرم برگشت که آفتاب صبح جمعه تابیده بود . او سر راهش نان سنگک و پنیر و خامه گرفته بود. مانند همیشه خود بساط صبحانه را پهن کرده و بعد پدر و مادرش را دعوت به صبحانه کرده بود. بعد گویی که عجله داشته باشد ، به سراغ بستگانش رفته بود و تا ظهر به خانه ی اغلب آن ها سرکشیده بود . حتی آن ها می گویند انگار از سرنوشت خود خبر داشته که آن ها را نسبت به انجام فرایض دینی و وظایف فردی و اجتماعیشان سفارش می کرده است.
سرانجام حدود ظهر به سوی تهران پرواز کرد .
صبح شنبه21 فروردین، وقتی که او فرازهای آخر دعای عهد را زمزمه می کرد ، مقابل خانه اش منافقی در لباس خدمتگزار در کمین او نشسته بود. در سازمان آن ها سرلشگر علی صیاد شیرازی لابد به خاطر جانبازی هایش در راه دفاع از استقلال ایران به اعدام محکوم شده بود!
اکنون رهبران سازمان مُصر بودند مأموریت نا تمام فروردین 61 را تمام کنند.
سرانجام لحظه ی موعود فرا رسید. ساعت 6:45 در باز شد و ماشین تیمسار بیرون آمد. او منتظر ماند تا فرزندش مهدی در پارکینگ را ببندد و به او برسد . معمولاً سر راهش او را هم به مدرسه می رساند ...
ادامه ی ماجرا را پلیس چنین گزارش داد:
«... مهاجم ناشناس در پوشش کارگر رفتگر به محض خروج امیر صیاد شیرازی از منزل و در حال سوار شدن به اتومبیل خود ، به وی نزدیک شد. تیمسار شیرازی وقتی متوجه آن مرد رفتگرنما شد ، منتظر ماند تا او خواسته اش را بیان کند.
مرد مهاجم پاکت نامه ای را به دست تیمسار صیاد شیرازی داد تا آن را بخواند. تیمسار در حال بازکردن پاکت بود که ناگهان مرد ناشناس با سلاح خودکاری که پنهان کرده بود وی را هدف چند گلوله از ناحیه ی سر ، سینه و شکم قرار داد و از محل حادثه گریخت . براساس اظهارات شاهدان ، مهاجم فراری پس از تیراندازی به طرف خودروی پیکان که در فاصله ی چند متری منزل تیمسار صیاد شیرازی توقف کرده بود ، دوید و به کمک همدست خود از محل گریخت...
پیکر غرق به خون تیمسار صیاد شیرازی ابتدا به بیمارستان فرهنگیان و سپس به بیمارستان 505 ارتش منتقل شد اما سر انجام براثر شدت جراحت به شهادت رسید... »
و اما خبر شهادت سرلشگر علی صیاد شیرازی همه ی ایران را تکان داد. ملت ، به سوگ نشست . پرچم های سیاه بر سر در مساجد آویخته شد. در همه ی شهر ها و روستا ها به نام شهید علی صیاد شیرازی مراسم برپا شد.
صبح روز 22 فروردین ، مردم تهران به نمایندگی از همه ی ایران ، سیاه پوش و مغموم به خیابان ریختند تا قهرمان سال های نبرد را تشییع کنند. ابتدا رهبر انقلاب در ستاد کل نیروهای مسلح بر تابوت فاتحه خواند ، سپس بر سر جنازه یار دیرین خود نشست و بوسه بر تابوت او نهاد...
آنگاه ، نم باران بود. توفان بود و سیل خلایق. در آن دریای مواج انسان های متلاطم تنها عکس او بود که هم چنان آرام بود. گویی به ملت می گفت: من باز خواهم گشت ، باز خواهم گشت سرافراز ، دریغ برای چه ؟ من باز خواهم گشت هم چنان در لباس سربازی ، هنوز کار من تمام نشده است !
...فأخرجنی من قبری مؤتزراً کفنی ، شاهراً سیفی ، مجرداً قناتی ، ملبیاً دعوة الداعی
آن گلی که در کمین خصم افتاد ، آخرین سرخ گل خون آلود نبود!
نقل از سایت فردا(پایگاه خبری تحلیلی فردا)
شخصی دانه های روغنی را از کوه جمع می کرد وبه بقالی می فروخت ومایحتاج خانه را از او می گرفت . روزی بقال با عصبانیت گفت :دانه هایی که برایم آورده ای در هر کیلو صد گرم کم است .دیگر از تو خرید نمی کنم وبه تو جنس نمی دهم .مرد ناراحت شد وگفت راستش آنها را با یک کیلو شکری که از شما خریدم وزن می کنم .
نقل از سایت جستجوگر حقیقت
هاتف(امید وصل)
جهت شادی روح مطهر شهید صیاد شیرازی(سوره یس )تلاوت فرمایید
.: Weblog Themes By Pichak :.