فوایدی که بزاق دهان دارد و نمیدانیم!
- مجموعه: بیماری ها و راه درمان
![اخبار،سرگرمی،آشپزی،مد،روانشناسی،اینترنت اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت](http://www.beytoote.com/images/beytheme/logo.png)
{تذکر:متاسفانه کلمه بزاق را در تصویر بالا غلط نوشتند}
"بزاق" یا آب دهان شاید به نظر بسیاری از ما آنچنان مهم نباشد. اما تحقیقات ثابت کرده است که با آزمایش این ماده می توان به نکات زیادی در مورد وضعیت سلامت افراد پی برد.
یکی از ابزارهای قدرتمند برای انجام تحقیقات و تشخیص های پزشکی بزاق دهان است و ثابت شده که شامل انواع اطلاعات مورد نیاز پزشکان می باشد. طبق تحقیقات اخیر "دانشگاه جان هاپکینز"، بزاق دهان درواقع گنجی از اطلاعات است که بدون هزینه زیادی می توان آن را مورد آزمایش قرار داد. بزاق دهان علاوه بر اینکه رازهای بیولوژیک و ژنتیکی بدن انسان را در اختیار پزشکان قرار می دهد، به فرد در مبارزه با بیماری ها نیز کمک می کند.
آزمایش بزاق دهان جایگزین مناسبی برای آزمایش خون
یک سوم از قربانیان حمله قلبی بدون اینکه بدانند کلسترول و یا فشار خون آنها بالا بوده، جان خود را از دست می دهند. دلیلش هم این است که آزمایش خونی که امروزه برای تشخیص بیماری های قلبی از افراد گرفته می شود، تجربه سخت و دشواری است. چون این آزمایش نه تنها پرهزینه است، بلکه برای انجام آن باید متحمل درد هم شد. در ضمن افرادی که فوبیای خون دارند، از رفتن به کلینیک های پزشکی و بیمارستان ها برای انجام آزمایش خون خودداری می کنند.
"دکتر گرینجر"و همکارانش آزمایش بزاق دهان را جایگزین آزمایش خون کرده اند. طبق گفته های محققان، بزاق شامل همان پروتئینی است که در خون وجود دارد. وجود مقدار خاصی از "پروتئین واکنش دهنده C" در خون افراد نشان دهنده بیماری های قلبی است. در واقع بزاق دهان می تواند سالم بودن قلب انسان را نشان دهد. آزمایش بزاق دهان را حتی می توان در خانه هم انجام داد. در نتیجه نیازی به رفتن به کلینیک های پزشکی و آزمایشگاه نیست.
تاثیر رابطه پدر و دختر بر بزاق دهان و استرس
تحقیقات نشان داده دخترانی که رابطه خوبی با پدران خود دارند، دیرتر به سن بلوغ می رسند و تنها یکبار ازدواج می کنند. اما دلیلش چیست؟ طبق مقاله علمی اخیر "دکتر گرینجر" و همکارانش دلیل این امر را می توان در بزاق دهان پیدا کرد.
دکتر گرینجر در تحقیقات خود متوجه شد که اگر رابطه پدر و دختر با تهدید و اجبار و بی نظمی شکل بگیرد، دهان دختر نسبت به حالت طبیعی سطح پایین تری از هورمون استرس موسوم به کورتیزول را هنگام صبح ترشح می کند. اما هنگام بروز مشکلات، میزان کورتیزول بزاق دهان افزایش می یابد که نشاندهنده حساسیت بالای دختر در موارد استرس زا است. گرینجر می گوید: " برخی افراد از لحاظ بیولوژیکی استرس بیشتری نسبت به سایرین دارند. اما میزان استرس تنها به شرایط بستگی ندارد، بلکه روابط فرد با دیگران هم در آن موثر است."
بزاق دهان میزان استرس فرد را نشان می دهد
استرس باعث می شود بدن در شرایط "گریز یا فرار" قرار بگیرد. اضطراب، افزایش هورمون آدرنالین، افزایش ضربان قلب و همچنین افزایش ترشح بزاق را در پی دارد. غده های بزاقی آنزیمی به نام "آلفا آمیلاز بزاقی" را دهان ترشح می کنند که وجود این آنزیم نشاندهنده استرس فرد است.
استرس و ناراحتی های احساسی و روانی که یک زن باردار تجربه می کند می تواند بر روی جنین او هم تاثیر بگذارد. گروه پزشکی جان هاپکینز با اندازه گیری میزان آنزیم آلفا آمیلاز بزاقی مادر، میزان تاثیر استرس مادر بر روی جنین را اندازه گرفتند. آنها میزان تغییرات طبیعی میزان آنزیم بزاقی آلفاآمیلاز را در طول دوره بارداری اندازه گرفتند و به الگویی دست یافتند که در حال بررسی بر روی آن هستند.
بزاق دهان مادر، سیستم ایمنی بدن نوزاد را در برابر بیماری ها افزایش می دهد
پیش جویدن( عمل جویدن غذا توسط بزرگسالان و دادن آن به نوزاد) روش مناسبی برای اجداد ما بود که به مخلوط کن دسترسی نداشتند. اما شاید در دوره مدرن امروز دوباره این شیوه مد شود. چرا که دانشمندان کشف کرده اند که بزاق دهان مادر باعث افزایش سیستم ایمنی بدن نوزاد می شود.
پیش جویدن غذا بدن نوزاد را با پاتوژن های بیماری زای موجود در بزاق دهان مادر آشنا می کند که باعث تولید آنتی بیوتیک در بدن او شده و در نتیجه سیستم ایمنی بدن نوزاد را در برابر پاتوژن های بیماری زا در آینده آماده می کند.
علاوه بر این، پیش جویدن احتمال ابتلا به بیماری های خودایمنی از جمله آسم،(بیماری که در کشورهای صنعتی شایع است) را کاهش می دهد. بر اساس اپیدمیولوژی(علم بیماری های مسری) یکی از دلایلی که افراد به این بیماری ها مبتلا می شوند این است که بدن آنها تا قبل از دو سالگی پاتوژن های این بیماری ها را شناسایی نکرده است.
خوشبختانه بزاق دهان پر از پادتن است که احتمال ابتلا به عفونت های باکتریایی را کاهش می دهد. در نتیجه بدن نوزاد با خوردن غذای جویده شده مادر پاتوژن های بیماری زا را شناسایی و از ابتلا به بیماری جلوگیری می کند.
نسخه ژنی بزاق دهان
بزاق دهان شامل نسخه کامل ژن های شما است. در نتیجه کار با آن نسبت به روش های دیگر آزمایش آسان تر است. دکتر رینجر در اینباره می گوید: "تنها نصف یک قطره از بزاق دهان برای گرفتن نمونه DNA فرد کافی است. این نمونه ها را چندین بار می توان گرم و فریز کرد و مورد آزمایش قرار داد.
منبع:Persian30.com
ویکیپدیا، دانشنامه? آزاد
بزاق
ترشح بُزاق (Saliva) برای لغزنده کردن غذا و تغییر شیمیایی آن لازم است.بزاق کمک میکند که غذا در دهان انسان نرم شود و این کار غذا را نرم کرده و در نتیجه کار معده رابرای هضم راحت تر میسازد بزاق جویدن را آسان میسازد. که خود بزاق از دیوارههای ته دهان ترشح میشود از دیگر موارد ی که فایده? بزاق را معلوم میکند این است که بزاق برای چشیدن مزهها لازم است و ما بدون بزاق نمیتوانیم مزهها را تشخیص دهیم. در ضمن بزاق زبان را نرم و گلو را مرطوب میسازد و از خشک شدن گلو و دهان و زبان جلو گیری میکند که اگر گلو و دهان خشک شود انسان اذیت شده و به گلو آسیب میرسد و خشک شدن زبان باعث اختلال حس چشایی و ترک زبان میشود. یکی دیگر از وظایف بزاق تنظیم عامل ph حفره دهانی می باشد که این باعث می شود عمر دندانها افزایش یابند و درمقابل خوردگی و پوسیدگی های اسیدی مقاومت کند البته باید متذکر شد که در صورتی که مواد غذایی به دندانها بچسبند و یا مقدار زیادی اسید تولید کنند وظیفه بزاق به خوبی انجام نمیشود.
بزاق
ترشحات غدد بزاقی در مجموع بزاق نامیده میشوند که اعمال زیر را عهدهدار میباشد:
مرطوب نگهداشتن مخاط دهان که تکلم و جویدن غذا را تسهیل میکند.
عمل حفاظتی با داشتن آنتی بادی و عوامل ضد باکتریایی نظیر لاکتوفرین و لیزوزیم.
هضم اولیه مواد قندی با داشتن آمیلاز.
ترشحات بزاق توسط عوامل مکانیکی و اعصاب بطور خود کار کنترل میگردد. اعصاب سمپاتیک و پارا سمپاتیک استثنائاً در این مورد هر دو به عنوان تحریک کننده میباشند، بطوری که تحریک اعصاب پارا سمپاتیک (از طریق بو و مزه غذا) ترشحات آبکی بزاق و تحریک اعصاب سمپاتیک، ترشحات پروتئینی بزاق را افزایش میدهند.
تفسیر *ام ابیها* از زبان ایت الله سید حسن ابطحی(حفظه الله)
نقل از سایت علی (علیه السلام)
{علی ماند ویاسش}
قال رسول الله (ص): فاطمة بضعة منّیفمن اذاها فقد اذانی و من اذانی فقد اذا الله.شما اگر در احادیث سنی و شیعه دقت کنید، به خوبی این مسئله را متوجهخواهـید شد که پیغـمبر اکرم (ص) بسیـار به محبت فـاطـمـه ی زهـرا (س)اهمیت داده و آن را به امتش سفارش کرده. از اعمال خود رسول اکرم (ص)همین بس که دست حضرت زهرا (س) را می بوسید.در عرب وقتی بخواهند کسی را خیلی احترام کنند، او را با کنیه صدامیزنند. بچه اگر پسر باشد، تا متولد می شود او را با عنوان "اب" اسممیگذارند تا او را بزرگ کنند. یا اگر دختر هست کلمه ی "ام" روی او میگذارندبه خاطر اینکه به او عظمت بدهند. حضرت زهرا (س) کنیه های مختلفیدارند، مثل: ام الحسن، ام الحسین، ام الحسنین. ولی یک کنیه را پیغمبرروی ایشان گذاشته که "ام ابیها" است. کلام رسول اکرم (ص) اینطورنیست که بی حساب باشد. معمولا مادر مربی فرزند است، مربی اهداففرزند است. اگر ما گفتیم فاطمه ی زهرا (س) مادر پدرش است، معنایشاین است که پدرش هر چه دارد و هر چه از اهداف عالیه منظور کرده است،فاطمه ی زهرا (س) باید اینها را پرورش بدهد. حالا یا با گفتارش یا بااعمالش یا اگر خودش نتوانست، یعنی زمانش ایجاب نکرد، بوسیله یفرزندانش اینها را پرورش دهد.تمام هدف پیغمبر اکرم (ص) از بعثت، از زحمات 23 ساله این بود که بتوانداسلام واقعی را به مردم برساند، بتواند حقایق را برای مردم بیان کند. اگرفاطمه ی زهرا (س) نبود، این پرورش دهنده ی اهداف پیغمبر نبود، زحماتپیغمبر به ثمر نمی رسید.
تکریم فاطمه(س) در قرآن
در سوره مبارکه دهر برای اهل بهشت و ابرار انواع نعمتها غیر از نعمت حورالعین اسم برده شد. در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا در این سوره از حورالعین نامی نمیبرد؟ این سؤالی است که مفسران - حتی مفسران اهل تسنن - مطرح کردهاند. در تفسیر المیزان نکتهای را از تفسیر ابوالسعود نقل میکند و معلوم نیست که او اولین بار این نکته را ذکر کرده است یا خیر؟ و نیز او متوجه شده که این نکته در روایات هم هست و در میان اهل سنت شاید اول کس او متوجه شد چرا در این آیات نامی از حورالعین برده نشده است؟ میگوید برای این که قبلا سخن ابرار بود و این آیه شأن نزولش فاطمه و حسن و حسین(ع) است، چون در اینجا نام فاطمه بوده است، خداوند اکراما لفاطمه ، اسمی از حورالعین نبرده است.(شهید مطهری، آشنایی با قرآن، ج 11، ص 79، المیزان ج20، ص210)
مقام حضرت زهرا(س)
در تاریخ اسلام، زنان قدیسه و عالی قدر فراوانند. کمتر مردی است به پایه خدیجه برسد، و هیچ مردی جز پیغمبر و علی(ع) به پایه حضرت زهرا(س) نمیرسد. حضرت زهرا(س) بر فرزندان خود که امامند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء برتری دارد. اسلام در سیر من الخلق الی الحق، یعنی در حرکت به سوی خدا هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست. تفاوتی که اسلام قائل است در سیر من الحق الی الخلق است، در بازگشت از حق به سوی مردم و تحمل مسئولیت پیغمبری است که مرد را برای این کار مناسب تر دانسته است. ( نظام حقوق زن در اسلام، ص 119)
عمل فاطمه(س)
در روایت است که پیامبر اکرم(ص) رو میکند به یگانه فرزند عزیزش، وجود مقدس صدیقه طاهره سلامالله علیها ـ آن کسی که دربارهاش میگوید: «بضعه منی»، او پاره جگر من است ـ و میگوید: «یا فاطمه اعملی بنفسک»؛ دخترکم، خودت برای خودت عمل کن. «انی لا أغنی عنک شیئا»؛ من به درد تو نمیخورم، از انتساب با من کاری ساخته نیست، تعلیمات مرا بپذیر و دستورات مرا عمل کن، مگو پدرم پیغمبر است، به دردت نمیخورد، به دستور پدرت عمل کردن به دردت میخورد. آن وقت شما زندگی همین حضرت زهرا(س) را مطالعه کنید، میبینید در فکر این انسان گویا وجود ندارد که من دختر پیغمبر آخرالزمان هستم. حدیث است که وقتی به محراب عبادت میایستاد، بدنش به لرزه درمی آمد. از خوف خدا گریه میکرد، شبهای جمعه را تا صبح نمیخوابید و میگریست. اینها همه به انسان نوعی بیداری و آگاهی مسئولیت آمیز و تعهد خیز میدهد. (حق و باطل ص 110، حکمتها و اندرزها، ج1، ص63)
زهرا، عالی ترین مدل انسانیت
اهل بیت پیغمبر(ص) انسانهای ساخته شده هستند؛ انسانهای ساخته شده مطابق عالی ترین مدل انسانیت. آن مدلی که خدای انسان برای انسان معین کرده است. پیغمبر(ص) فرمود: «انا ادیب الله و علی ادیبی» (بحار، ج 16، ص 231) من تربیت شده خدا هستم و علی(ع) تربیت شده من است. علی(ع) یعنی یک انسان نمونه، یک انسان کامل؛ زهرا(س) یعنی یک انسان نمونه، یک انسان کامل. علی(ع) انسانی است که سخن او، رفتار و کردار او، نمونه و درس است و زهرا(س) همچنین. (آشنایی با قرآن، ج 7، ص 56)
حضرت فاطمه (س) و تربیت فرزندان
مقام مادری، مقام بسیار مهمی است زیرا مقام انسانسازی است و بخش عظیمی از نقش تربیت انسانهای پاک و وارسته و پرورش شخصیتهای بزرگ و فرزانه بر عهده وی است.
سه اصل وراثت، تربیت و محیط، پایه اصلی برای تکوین شخصیت انسان هستند و باید دانست که در مساله تربیت و آموزش، حق بزرگ فرزند بر پدر و مادر است، به ویژه مادر در این راستا نقش بیشتر دارد، زیرا چندین برابر به فرزندان نزدیکتر است. حضرت زهرا (س) در تربیت فرزند، نمونه بوده و براستی که مسئولیت مقام مادری را به خوبی انجام دادند و فرزندانی چون امام حسن (ع)، امام حسین و زینب (ع) و امکلثوم (ع) را به جامعه تحویل دادند که هر یک از آنها نمونهای برجسته از انسانهایی آگاه، شجاع، مومن، مجاهد و دارای عالیترین ارزشهای والای انسانی بودند.
در تربیت صحیح فرزند، اموری از ارکان تربیت است که از جمله آنها میتوان به دوست بودن با فرزند و محبت لازم به او و ترک خشونت و تندی، بهاء دادن به شخصیت فرزند و ترک تحقیر او، توجه به نیازهای جسمی و روحی فرزند و تامین آن نیازها، رعایت عدالت در میان کودکان، برخورد صحیح و واقعی و صادقانه با آنها، توجه به ظرافتهای روانی کودک و حفظ آن ظرافتها از آسیبهای انحرافی، نصیحت و اندرز و آگاهی بخشی، تغذیه سالم از نظر ظاهر و باطن، توجه به حضور و غیاب فرزند و همنشینان او، ایجاد رقابتهای سالم و سازنده برای تحریک احساسات فرزند درجهتگیری به سوی کمال اشاره کرد که حضرت زهرا (ع) تمام این ارکان و امور دیگری را که در شکل گیری شخصیت فرزند لازم است، را با آگاهی و هوشمندی مخصوص به خود رعایت میکردند.
ایشان هرگز خاطر کودکان خود را نرنجانید و همواره با نوازش پرمهر خود با آنها رفتار میکرد و هرگز نگذاشت که آنها نسبت به مهر و توجه مادر احساس محرومیت کنند، خود گرسنه و تشنه میماند، ولی آنها را سیر و سیراب میکرد.
حضرت فاطمه (س) در زمینه تربیت فرزندان به گونهای عمل میکردند که فرزندانشان ضمن کمالیابی و کمالجویی، نسبت به همدیگر بسیار مهربان و دلسوز باشند و در برخورد و رفتار خانوادگی احترام یکدیگر را حفظ کنند. به همین جهت بود که امام حسین (ع) احترام خاصی به امام حسن (ع) می گذاشتند و در حضور ایشان صحبت نمیکردند و به خواهرشان حضرت زینب (س) به شکلی فوقالعاده علاقهمند بوده و به احترام ایشان – با اینکه کوچکتر از امام حسین (ع) بودند – از جایشان بر میخاستند و همچنین محبت و احترام متقابل حضرت زینب (س) به برادرانشان فوق العاده بود.
حضرت زهرا (س) بر این مطلب تاکید داشتند که بچهها را از کودکی به شکلی مناسب به انجام تکالیف فراخوانند و آنان را به ارتباط با خدا پیوند دهند و بذر محبت و ارتباط با معبود را در کام آنان بیفشاند تا انجام تکلیف برای آنان نه تنها رنج و مشقتی نداشته باشد، بلکه با شوق و اشتیاق به استقبال آن بروند.
بر این اساس دخت پیامبر گرامی اسلام (ص) فرزندان خود را حتی به شب زندهداری عادت میدادند. البته ایشان شیوه تربیت را به خوبی میدانستند و به گونهای برخورد میکردند که در حد توان و استعداد فرزندان باشد.
مثلا آن حضرت، در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان کودکان خود را به بیداری و نخفتن وا میداشتند. و برای این کار از قبل و در روز، بچهها را میخواباندند تا کاملا استراحت کنند و غذای کمتری به آنان میدادند تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتر و مطلوبتری از نظر جسمی و روحی برای شب زندهداری داشته باشند و میفرمودند: ” محروم است کسی که از برکات شب قدر محروم بماند.”
از جمله روشهای تربیتی حضرت فاطمه (س) نوع دوستی ایشان بوده است، که در برابر چشمان تیزبین فرزندانشان، به مردم کمک میکردند و خود گرسنه میماندند، ولی دیگران را سیر میکردند.
حضرت فاطمه (س) گرنبندشان را به فقرا ایثار کردند و آنان را مورد نوازش قرار دادند و از پول آن پارچههایی خریداری شد و برای بیلباسها، لباس مناسب تهیه شده … و پردههای خانهاشان در اختیار پیامبر خدا قرار گرفت و از آن برای نیازمندان، لباس خریداری شد.
آن حضرت نه تنها در مسایل اقتصادی و رفع مشکلات روزمرهی مردم پیشگام بودند، حتی از نظر اخلاقی، عواطف انسانی، ارشاد و هدایت مردم نیز به کمک آنان شتافته و مصالح آنان را پیگیری میکردند و در حقشان دعا میکردند و از این طریق فرزندان خویش را با چنین عواطف اسلامی پرورش میدادند.
حضرت امام حسن (ع) میفرمایند: شبی مادرم را دیدم که تا صبح به عبادت پرداخته و مرتب مومنین و دیگران را دعا میکرد، ولی در حق خود ساکت بود.از علت آن پرسیدم، فرمودند “اول همسایه، سپس خودمان.
عطوفت و مهر مادری در حضرت زهرا (س) به قدری بود که در لحظات پایانی عمر خود، سخت نگران حال فرزندانش بود. شاید بیشترین نگرانی آن حضرت برای محرومیت آنها از مادر بود، زیرا او میدانست که پس از شهادتش، هیچکس نمیتواند مهر و محبت مادری را نسبت به آنها داشته باشد. فاطمهی زهرا (س) برای اینکه فرزندانش از این نعمت بزرگ یعنی محبت مادرانه، کاملا محروم نمانند، به حضرت علی (ع) پیشنهاد کرد و از ایشان خواست که پس از او، کسی را به همسری انتخاب کند، که بتواند از عهدهی این مهم برآید.
حضرت علی و فاطمه (ع) در خانه به بازی کردن فرزندان خود توجه کافی داشتند و همین امر، موجب شادابی و نشاط روزافزون آنها میشد.
حضرت فاطمه (س) از همان کودکی با فرزندانش همبازی میشد و به این نکته نیز توجه داشت که در بازی، نوع الفاظ و حرکات مادر، سرمشق کودک، قرار میگیرد؛ بنابراین باید از کلمات و جملات مناسبی استفاده کرد.
علاوه بر این باید در قالب بازی های کودکانه شخصیت کودک را تقویت کرد و او را به داشتن افتخارات و ارزشهای اکتسابی، تحریک و تهییج کرد. اینها همه مرهون در پیش گرفتن شیوههای صحیح در این رابطه است.
شکی نیست که لالاییهای دوره کودکی جاذبهی خاصی همراه با حلاوت فراموشنشدنی در ذهن انسان داشته و در تقویت و تثبیت ارزشهای اخلاقی، اجتماعی و حتی ارایه الگو و اسوه شخصیتی میتواند، نقش خطیر ایفا کند، بنابراین حضرت زهرای مرضیه (س) این عنصر تربیتی را با استفاده از ذوق شعری خویش به بهترین وجه به کار میگرفتند و اشعار سرشار از مضامین بلند را در ساعات بازی بچهها میخواندند که آنها را سرگرم کرده و مفاهیم والای ارزشی را به فرزندانشان تلقین میکردند.
به عنوان نمونه خطاب به امام حسن مجتبی (ع) میفرمود: «اشبه اباک یا حسن واخلع عن الحق الرسن واعبد الها ذالمنن ولا توال ذاالاحسن» یعنی “ای حسن همچون پدرت باش و ریسمان را از اطراف حق بردار خداوند صاحب نعمتها را پرستش کن و با افراد کینهتوز دوستی مکن”
در جای دیگر خطاب به امام حسین (ع) این سروده را میخواندند: «انت شبیه بابی لست شبیها بعلی» “تو به پدرم رسولالله شباهت داری شبیه علی (ع) نیستی”. در حالی که حضرت زهرا (س) این شعر را خطاب به امام حسین (ع) میخواندند و با او بازی میکردند و حضرت علی (ع) میشنیدند و تبسم میکردند.
- منبع : ایسنا
- سایت آسمونی Asemooni.com
- منبع، سایت آسمونی : http://www.asemooni.com/lifestyle/parenting-child/hazrat-fatima-sa-and-the-upbringing-of-children#ixzz2xwalSJeg
سایت پیک بصیرت بسیج
"یابن ابى قحافه! افى کتاب الله ان ترث اباک و لا ارث ابى؟ لقد جئتشیئا فریا.
افعلى عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم؟ اذا یقول:
(وورث سلیمان داود)
و قال فیما اقتصّ من خبر زکریا اذا قال:
(فهب لى من لدنکولیا، یرثنى و یرث من آل یعقوب)
و قال:
(و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فىکتاب الله)
و قال:
(یوصیکم الله فى اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین)
وقال:
(ان ترک خیرا الوصیه للوالدین و الاقربین بالمعروف، حقا على المتقین)
و زعمتم ان لا حظوة لى و لا ارث من ابى؟!! افخصّکم الله بایه اخرج ابى منها؟ امتقولون: انّ اهل ملّتین لا یتوارثان؟! اولست انا و ابى من اهل مله واحده؟ ام انتماعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى؟!
فدونکها مخطومه مرحوله، تلقاک یومحشرک. فنعم الحکم الله و الزعیم محمد و الموعد القیامه، و عند الساعه یخسر المبطلونو لاینفعکم اذ تندمون.
(لکل نبا مستقر و سوف تعلمون)
(من یاتیه عذاب یخزیهو یحل علیه عذاب مقیم)
ثم رمت علیها السلام بطرفها نحو الانصار فقالت:
یامعشر النقیبه، و اعضاد المله، و حضنه الاسلام! ما هذه الغمیزه فى حقى و السنه عنظلامتى؟!
اما کان رسول الله صلى الله علیه و آله ابى یقول: "المرء یحفظ فىولده"
سرعان ما احدثتم، و عجلان ذا اهاله! و لکم طاقه بما احاول، و قوه على مااطلب و ازاول.
اتقولون مات محمد فخطب جلیل، استوسع وهنه و استنهر فتقه، و انفتقرتقه.
و اظلمت الارض لغیبته، و کسفت النجوم لمصیبته، و اکدت الامال و خشعتالجبال و اضیع الحریم و ازیلت الحرمه عند مماته.
فتلک و الله النازله الکبرى والمصیبه العظمى، لا مثلها نازله و لا بائقه عاجله. اعلن بها کتاب الله جل ثناوه فیافنیتکم و فى ممساکم و مصبحکم، هتافا و صراخا و تلاوه و الحانا، و لقبله ما حلبانبیائه و رسله، حکم فصل و قضاء حتم.
(و ما محمّد الا رسول، قد خلت من قبلهالرسل، افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضرّ اللهشیئا و سیجزى الله الشاکرین) "
هان ای پسر ابی قحافه! آیا در قرآن شریف، آمده است که تو از پدرت میراث بری، اما من نبرم؟ راستی که دروغِ رسوایی آوردهای و بدعتی زشت در دین مینهی!!
آیا آگاهانه کتاب پر شکوه خدا را پشت سر افکندهای که میفرماید: «سلیمان از پدرش داوود ارث برد.»
و نیز در سرگذشت زکریا، دعای او را ترسیم میکند که : «پروردگارا! از جانب خویش فرزندی به من ارزانی دار که از من و خاندان یعقوب ارث برد.»
و نیز میفرماید: «خویشاوندان در ارث بردن از یکدیگر، از بیگانگان سزاوارترند.»
و نیز میفرماید: «خداوند در مورد فرزندانتان سفارش میکند که، بهرهی پسران دوبرابر دختران است.»
و نیز میفرماید: «اگر کسی ثروتی از خود به جای گذارد، بر اوست که برای پدر و مادر و بستگان، به گونهای شایسته وصیت نماید. این بر همهی پروا پیشگان حق است.»
با این آیات ارث، آیا شما چنین میپندارید که من از پدرم بهرهای ندارم و از او ارثی نمیبرم؟ و هیچ نسبت و خویشاوندی میان من و او نیست؟!
آیا خدا آیهای ویژهی شما فرو فرستاد که پدرم را از آن خارج ساخت؟ یا میگویید پیروان دو دین از یکدیگر ارث نمیبرند و من و پدرم یک دین و آیین نداریم؟!!
یا بر این پندارید که از پدر و عموزادهام که دروازهی دانش پیامبر است، به عام و خاص قرآن آگاهترید؟
اینک که چنین است، این تو و این هم ارث من که بسان مرکبی آماده برای بهرهبرداری است. بر آن بنشین اما بدان که در روز رستاخیز تو را دیدار خواهد کرد و ما از حقوق خویش باز خواست خواهیم نمود. در آن روز چه نیکوست که خدا داور باشد، و پیامبرش محمّد دادخواه، و چه جالب وعدهگاهی است رستاخیز، و آنگاه است که باطلگرایان زیان خواهند دید، اما ندامت به حال شما سودی نخواهد داشت!
به هوش باشید که:
هر چیزی قرارگاهی دارد و به زودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سویش خواهد آمد، و کیفر ماندگار، دامانش را خواهد گرفت."
آنگاه بزرگ بانوی عصرها و نسلها روی سخن خود را متوجه گروه انصار ساختو با صلابت و شهامتی وصفناپذیر چنین فرمود:
"هان ای جوانمردان! ای بازوان ملت! و ای یاران اسلام! آخر این نادیده گرفتن حق من و نشان دادن ضعف و غفلت در مورد آن چرا؟ این سستی و سهل انگاری در برابر ستمی که بر من رفته است، برای چه؟
آیا پدرم پیامبر نمیفرمود: « باید شکوه و حرمت هر کس را در مورد فرزندانش رعایت کرد؟»
چه زود شرایط را نامطلوب ساختید! و چه با سرعت به بیراهه گام سپردید! با اینکه شما هم نیروی کافی برای بازگردانیدن حقی که من برای آن میکوشم، در اختیار دارید و هم توانایی برای حمایت من.
راستی چه میاندیشید؟
آیا بر این پندارید که محمّد جهان را بدرود گفت، و با رحلت او همه چیز به پایان رسید؟ و باید راه و رسم عادلانهاش وانهاده شود، و خاندانش مورد ستم قرار گیرند؟
راستی که فاجعهی رحلت او سوگی بزرگ و ضربهای دردناک بر پیکر حق بود. ضربهای که شکاف آن هر روز آشکارتر و گسیختگی آن بیشتر و وسعت آن افزونتر میگردد. آری! زمین از غروب خورشید وجود او تیره و تار شد، و ستارگان بیفروغ. امیدها به ناامیدی گرایید، و کوهها متزلزل. حرمتها شکسته شد، و با رحلت او حرمتی برای کسی باقی نماند.
خدای را که این حادثهای سهمگین، سوگی بزرگ، ضایعهای جبرانناپذیر، و بلایی جانگداز بود که چیزی در دنیا به پای آن نمیرسد.
اما از یاد نبرید که اگر او به سوی خدا پر کشیده است، قرآن که یکی از دو یادگارگرانبهای او در خانه های شماست، پیشتر از آن خبر داده بود، و شما بامداد و شامگاه با صدای بلند و آهسته و با لحن های گوناگون آن را می خوانید و از آن می آموزید که پیام آوران گذشته نیز، با این حقیقت روبه رو شدند.
چرا که مرگ فرمان قطعی و تخلف ناپذیر خداست....
قرآن پیش از رحلت او به صراحت هشدار داد که:
« و محمّد جز پیامبری نیست که پیش از او نیز پیام آورانی آمدند و گذشتند؛ آیا اگر او جهان را بدرود گوید یا کشته شود، شما از عقیده ی خود بر می گردید؟ و هر کس از عقیده ی خویش باز گردد، هرگز زیانی به خدا نمی رساند و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.»
ایها بنى قیله! ءاهضم تراث ابیه؟ وانتم بمراى منى و مسمع و منتدى و مجمع؟ تلبسکم الدعوه و تشملکم الخبره، و انتم ذووالعدد و العدّه، و الاداه و القوه، و عندکم السلاح و الجنه، توافیکم الدعوه فلاتجیبون؟! و تاتیکم الصرخه فلا تغیثون؟! و انتم موصوفون بالکفاح، معروفون بالخیر والصلاح، و النخبه التى انتخبت، و الخیره التى اختیرت.
قاتلتم العرب، و تحمّلتمالکد و التعب، و ناطهتم الامم و کافحتم البهم، لانبرح او تبرحون، نامرکمفتاتمرون.
حتى اذا دارت بنا رحى الاسلام و در حلب الایام و خضعت نعرة الشرک، وسکنت فوره الافک، و خبت نیران الکفر، و هدات دعوه الهرج، و استوثق نظامالدین!
فانى حرتم بعد البیان؟ و اسررتم بعد الاعلان؟ و نکصتم بعد الاقدام؟ واشرکتم بعد الایمان؟
(الا تقاتلون قوما نکثوا ایمانهم و همّوا باخراج الرّسول وهم بدووکم اول مره اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان کنتم مومنین)
الا و قد ارىان قد اخلدتم الى الحفض، و ابعدتم من هو احق بالبسط و القبض، و خلوتم الى الدعّه، ونجوتم بالضیق من السعه، فمججتم ما و عیتم و دسعتم الذى سوغتم.
(ان تکفروا انتم ومن فى الارض جمیعا فان الله لغنى حمید)
الا قد قلت ما قلت على معرفه منىبالخذله التى خامرتکم و الغدره التى استشعرتها قلوبکم و لکنها فیضه النفس و نفثهالغیظ و خور القنا و بثه الصّدر و تقدمة الحجه.
فدونکموها فاحتقبوها دبره الظهرنقیبه الخف ، باقیه العار، موسومه بغضب الله و شنار الابد، موصوله بنار اللهالموقده التى تطلع على الافئده.
فبعین الله ما تفعلون (و سیعلم الذین ظلموا اىمنقلب ینقلبون)
و انا ابنه نذیر لکم بین یدى عذاب شدید، فاعملوا (انا عاملون وانتظروا انا منتظرون)
هان ای فرزندان اوس و خزرج!
آیا من در مورد میراث پدرم مورد ستم و بیداد قرار گیرم با اینکه شما شرایط مرا می نگرید و سخنان مرا می شنوید و دارای انجمن و توان و آمادگی فراوانی هستید؟
شما ندای دادخواهی و فراخوان مرا دریافت می دارید اما پاسخ نمی دهید، و ناله ی مظلومیت من به گوش شما می رسد اما مرا یاری نمی کنید، و این در حالی است که به رزم آوری و پیکارگری وصف شده اید و به خوبی و شایستگی شهرت یافته اید و برگزیدگانی هستید که به وسیله ی پیامبر انتخاب شده اید.
شما در راه یاری قرآن و پیامبر، با حق ستیزان عرب کارزار کردید و رنج جهاد را به جان خریدید. با گروه های گوناگونی کارزار کردید و با شجاعان، بی هیچ دلهره پیکار نمودید. شما همواره فرمان ما خاندان وحی و رسالت را، اطاعت می کردید تا بدین وسیله آسیای اسلام بر محور وجود ما به گردش در آمد، و شیر در پستان روزگاران فزونی یافت، و نعره ی تجاوزکارانه ی شرک در گلوها بند آمد، و شعله های کفر به خاموشی گرایید و فراخوان به آشوب و فتنه، در نطفه خفه شد، و دین خدا در جامعه و دلهای مردم استوار گردید. اما اینک که مرز ارزشها و ضد ارزشها به وسیله ی پیامبر ترسیم شده است، چرا بهت زده مانده اید؟ و پس از روشن شدن حقایق، چرا آن را پوشیده می دارید؟ و چرا پس از بستن پیمان، اینک عهد های خویش را می شکنید؟ و چرا پس از ایمان، دگر باره راه شرک را پیش گرفته اید؟
چرا با گروهی که پیمان های خود را شکستند و آهنگ بیرون راندن پیامبر را نمودند، کارزار نمی کنید؟
در حالی که آنان نخستین بار پیکار با شما را آغاز کردند. آیا از آنان می ترسید با اینکه سزاوارتر است که از او (خدا) بترسید، اگر ایمان دارید.
هان به هوش باشید! شما را چنین می نگرم که به تن آسایی خو گرفته، و شخصیت والایی را که برای هدایت جامعه و تدبیر امور و رفع گرفتاری ها از همه شایسته تر و پرتوان تر بود کنار زده، و به تنبلی و خزیدن در خلوت تن سپرده اید. هنگامی که گشایش در کارها یافتید از سختی انجام مسؤلیت به فراخنای زندگی راحت طلبانه خزیدید.
و سر انجام هر آنچه از ایمان و شناخت به آسانی حفظ کرده بودید، ناخواسته بیرون افکندید، و هر آنچه نوشیده بودید به اکراه بالا آوردید.
اما هشدارتان باد که اگر شما و هر که در روی زمین است همگی کفر ورزید، این کارتان به خدا زیانی نمی رساند، چرا که خداوند بی نیاز از همگان و ستوده است.
هان! به هوش باشید که آنچه می بایست، من با شناخت کامل به شما گفتم با این که خوب میدانم که وانهادن حق و یاری نکردن آن، اینک با پوست و گوشت شما در آمیخته، و نیرنگ و دجالگری، قلب شما را ربوده است، اما این سخن به خاطر لبریز شدن جان و بیرون افکندن خشم درونی و اندوهی است که در کران تا کران سینه و گستره ی قلبم موج می زند.
آری گفتنی هایی که گفته شد برای اتمام حجت بود.
اکنون که حق را روشن ساختم ... اینک مرکب خلافت را بگیرید، اما به هوش باشید که پشتش زخم خورده، پایش شکاف برداشته، و داغ ننگ و عار بر پیشانی او باقی است، و نشان از غضب خدا و رسوایی ماندگار را، با خود دارد و سرانجام نیز به آتش خشم خدا که تا اعماق دل ها نفوذ می کند، خواهد پیوست.
آنچه شما انجام میدهید در پیشگاه خداست و به همین زودی بیدادگران خواهند دانست که به چه بازگشتگاه شومی باز خواهند گشت، و چه سرنوشت دردناکی در انتظار آنهاست.
و من دخت همان کسی هستم که شما را از عذابی سخت، که سر راه شماست هشدار داد. پس شما هر آنچه می خواهید انجام دهید، ما نیز کار خویش را انجام می دهیم، و شما در انتظار کیفر عملکرد ظالمانه ی خود باشید که ما نیز در انتظار پاداش شکوهبار عملکرد خویش هستیم."
فاجابها ابوبکر عبد الله بن عثمانو قال:
یا بنت رسول الله! لقدکان ابوک بالمومنین عطوفا کریما رووفا رحیما، و علىالکافرین عذابا الیما و عقابا عظیما، ان عزوناه و جدناه اباک دون النساء، و اخاالفک دون الاخلاء، آثره على کل حمیم و ساعده فى کل امر جسیم، لا یحبکم الا کل سعید،و لا یبغضکم الا کل شقى!! و انتم عتره رسول الله الطیبون، و الخیره المنتجبون، علىالخیر ادلتنا، و الى الجنه مسالکنا، و انت یا خیره انساء! و ابنه خیر الانبیاء،صادقه فى قولک، سابقه فى وفور عقلک، غیر مردوده عن حقک و لا مصدوده عن صدقک. و اللهما عدوت راى رسول الله!! و لا عملت الا باذنه! و انّ الرائد لا یکذب اهله، و انىاشهد الله و کفى به شهیدا، انى سمعت رسول الله یقول: نحن معاشر الانبیاء لا نورثذهبا و لا فضه و لا دارا و لا عقارا، و انما نورث الکتاب و الحکمه و العلم والنبوه، و ما کان لنا من طعمه فلوالى الامر بعدنا ان یحکم فیه بحکمه!
و قد جعلناما حاولته فى الکراع و السلاح، یقاتل بها المسلمون و یجاهدون الکفار و یجالدونالمرده الفجار، و ذلک باجماع من المسلمین! لم انفرد به وحدى، و لم استبد بما کانالراى فیه عندى، و هذه حالى و مالى، هى لک و بین یدیک، لاتزوى عنک و لاتدخر دونک، وانت سیده امه ابیک، و الشجره الطیبه لبنیک، لا یدفع مالک من فضلک، و لایوضع فی فرعکو اصلک، حکمک نافذ فیما ملکت یداى، فهل ترین ان اخالف فى ذلک اباک؟!
آنگاهابوبکر به پاسخگویی پرداخت و گفت:
"هان ای دخت گرانمایه ی پیامبر خدا! به راستی که پدرت بر مردم با ایمان پر عطوفت و پر مهر و بخشایشگر، و بر کفرگرایان و ستمکاران، عذاب و کیفری سهمگین بود. اگر نسبت او را جستجو کنیم، آن حضرت را پدر تو خواهیم یافت، نه دیگر بانوان. و او را برادر شوی گرانمایه ی تو خواهیم دید و نه دیگران. آن حضرت او را بر هر دوست و نزدیکی، برتری داد و از میان همگان، او را برگزید و شوی شهسوار تو نیز آن حضرت را درنزدیکترین و پرخطرترین کارها قهرمانانه و پر اخلاص یاری کرد.
شما خاندان رسالت را دوست نمی دارد مگر نیکبخت واقعی، و با شما دشمنی نمی ورزد مگر شقاوت پیشه ی دنیا و آخرت. چرا که شمایان خاندان پاک و پاکیزه ی پیامبر خدا هستید و برگزیده ی نجیب ترین عصرها و نسل ها. شما مردم را به سوی بهشت پر طراوت خدا و راههای روشن او راهنمایی می کنید.
و تو به ویژه، ای برگزیده ی بانوان عصر ها و نسل ها! و دخت فرزانه ی برترین پیام آوران!
بی هیچ تردیدی در گفتارت راستگویی و در نبوغ و اندیشه و خرد بسیارت، بر همگان پیشگام و پیشتازی. تو هرگز از حقوق خویش بازداشته نخواهی بود و در راستگویی ات، چون و چرا کننده ای نخواهی یافت.
به خدای سوگند! من گامی از دیدگاه پیامبر فراتر نخواهم گذاشت!! و جز به اذن او کاری را آغاز نخواهم نمود!! و سردمدار جامعه به مردم خویش دروغ نمی گوید!!
من اینک خدای را به گواهی می خوانم و او گواهی بسنده است که من از پیامبر خدا شنیدم که فرمود:
« ما گروه پیام آوران، نه دینار و درهمی به ارث می گذاریم و نه خانه و مزرعه ای! ما تنها کتاب و حکمت و دانش و رسالت را به ارث می نهیم، و آنچه از مواد غذایی و امکانات اقتصادی نزد ماست، همه در اختیار زمامدار پس از ما قرار خواهد گرفت تا در مورد آنها به هرگونه ای که صلاح اندیشی کند، حکم نماید!»
و ما آنچه را که اینک شما در مورد آن سخن می گویی وآن را می طلبی برای خرید ساز و برگ دفاعی، اختصاص داده ایم تا مردم مسلمان به وسیله ی آن، کارزار نمایند و با کفرگزایان و سرکشان بد اندیش به پیکار برخیزند.
این سیاست را به همراه همه ی مسلمانان آغاز کردم و خود به تنهایی آن را در پیش نگرفته و بر دیدگاه خویش استبداد نمی ورزم!!
و اینک این حال و روز و این هم ثروت و دارایی من است که همه را در اختیار تو می گذارم! نه چیزی از شما گرفته می شود و نه برای کسی جز شما گنجینه و ذخیره می گردد. چرا که تو سالار امت پدرت هستی و درخت بارور و تناور و پاک و پاکیزه برای فرزندانت.
برتری و امتیازات ویژه ی تو را کسی انکار نخواهد کرد و اصل و فرع تو را کسی نمی تواند فرو نهد و پست انگارد و فرمان تو در دارایی شخصی من نافذ است.
آیا اینک روا می دانی در این مورد بر خلاف دیدگاه و عمل کرد پدرت پیامبر، رفتار کنم!؟"
فقالت سلام الله علیها:
سبحان الله! ما کان ابىرسول الله صلى الله علیه و آله عن کتاب الله صادفا، و لا لاحکامه مخالفا، بل کانیتبع اثره و یقفو سوره، افتجمعون الى الغدر اعتلالا علیه بالزور؟ و هذه بعد وفاتهشبیه بما بغى له من الغوائل فى حیاته، هذا کتاب الله حکما عدلا، و ناطقا فصلا. یقول:
(یرثنى و یرث من آل یعقوب) (و ورث سلیمان داود) فبیّن عزو جل فیما وزّععلیه من الاقساط، و شرع من الفرائض و المیراث و اباح من حظ الذکران و الاناث، ماازاح عله المبطلین و ازال التظنى و الشبهات فى الغابرین. کلا (بل سولت لکم انفسکمامرا، فصبر جمیل و الله المستعان على ما تصفون)
اینک به پاسخ شایسته و بایسته یفاطمه سلام الله علیها به این دروغ ها، گوش جان می سپاریم:
"خدای یکتا، پاک و منزه است و پیامبرش، نه هرگز از کتاب خدا روی گردانید و نه به مقرراتش مخالفت ورزید، بلکه هماره راه قرآن را پیمود و لحظه به لحظه با آیات و سوره های آن گام سپرد.
آیا شما بر آنید که افزون بر نیرنگ و بیدادتان، دروغی هم به او ببندید؟ این کار شما پس از رحلت او، به سان همان دام هایی است که در زندگی، برای از میان بردن وی گستردید؟
اینک این کتاب پرشکوه خداست که میان من و شما حاکم، و سخن گوی قاطعی است که به حق داوری می کند و می فرماید: زکریا رو به بارگاه خدا کرد که :
«پروردگارا! به من فرزندی ارزانی دار تا از من و خاندان یعقوب ارث برد.»
و میفرماید: «سلیمان از داوود ارث برد.»
« و نیز بهره ی هر کسی را در قانون ارث به روشنی بیان و نصیب هرکدام از زن و مرد را به خوبی توضیح می دهد، تا بهانه ی باطل گرایان را برطرف ساخته و پندارها و شبهه انگیزی آنها را بزداید.»
نه! هرگز این گونه که شما می پندارید نیست، بلکه هواهای جاه طلبانه ی شما کاری زشت و ظالمانه را برای شما آراسته است.
اینک صبری نیکو برای من بهتر است و بر آنچه شما وصف می کنید، خدا یاری دهنده است."
فقال ابوبکر:
صدق الله و صدق رسوله، و صدقتابنته، انت معدن الحکمة، و موطن الهدی و الرحمهة. و رکن الدین، و عین الحجه لا ابعدصوابک و لا انکر خطابک، هولاء المسلمون بینى و بینک! قلدونى ما تقلدت، و باتفاقمنهم اخذت ما اخذت، غیر مکابر و لا مستبد و لا مستاثر، و هم بذلک شهود.
ابوبکر در برابر باران دلائل و روشن گری های فاطمه سلام الله علیها گفت:
"خدای درست گفت و پیامبر او و نیز دخت فرزانه اش، راست گفتند!
تو ای دخت پیامبر! به راستی که گنجینه ی حکمت و فرزانگی، مرکز هدایت و رحمت، پایه و اساس دین و آیین، و سرچشمه ی دلیل و برهان هستی.
من نه گفتار درست تو را به دور می افکنم و نه سخنانت را انکار نموده و بر آن عیب می جویم. اینک این مردم مسلمان میان من و تو داور باشند. این قلاده ای که من به گردن دارم اینان به گردنم افکنده اند، و آنچه را گرفته ام، به همراه آنان گرفته ام. نه به آفت خود بزرگ بینی و خود کامگی و استبداد گرفتارم و نه آنچه را مصادره کرده ام به انحصار خویش در آورده ام و این مردم یکسره به آنچه من می گویم، گواهند!"
فالتفتت فاطمه سلام الله علیها الى الناس وقالت:
"معاشر الناس! المسرعه الى قیل الباطل، المغضیه على الفعل القبیحالخاسر.
(افلا یتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها)
کلا، بل ران على قلوبکمما اساتم من اعمالم، فاخذ بسمعکم و ابصارکم، و لبئس ما تاولتم و ساء ما به اشرتم وشر ما اعتضتم. لتجدن و الله محمله ثقیلا و غبه وبیلا.
اذا کشف لکم الغطاء و بانما وراءه الضراء و بدالکم من ربکم ما لم تکونوا تحتسبون و خسر هنالکالمبطلون."
هنگامی که ابوبکر، عملکرد ناروای خویش را توجیه کرد و مسلمانان را بربافته های خویش گواه گرفت، فاطمه سلام الله علیها بر خود لازم دید روی سخن و لبهیتیز ملامت و نکوهش را متوجه حاضران ساخته و به آنان هشدار دهد. از این رو آن بانویگرانمایه رو به انبوه حاضران کرد و بیانات کوبنده و تکاهنده ی خویش را بر آنانباراند....
"هان ای مردم! ای کسانی که به سوی بافته های پوچ و بی اساس شتاب می کنید! و در برابر عملکرد زشت و زیانبار، دیده بر هم می نهید، آیا در قرآن شریف نمی اندیشید؟ یا بر قلب های شمایان قفل زده شده است؟
نه، این گونه که شمایان می پندارید نیست، بلکه دلیل گمراهی و ستم پذیریتان، آن است که عملکرد زشت و ناهنجار شما پرده ی ضخیمی بر قلبهایتان افکنده و گوش و چشم شما را فرو پوشانده است.
شما آیات قرآن و مقررات انسان ساز اسلام را، بد تأویل نمودید و بد راهی به او نشان دادید و آنچه را در برابر حق گرفتید و آن را پایمال ساختید، بد چیزی بود.
به خدای سوگند بار غصب فدک و غاصب آن بسیار گران و فرجام این عملکرد ظالمانه را سخت زیان بار خواهید یافت. آنگاه که پرده ها از برابر دیدگان شما فرو افتد و از پی آن نگون بختی و رو سیاهی شما آشکار گردد، و از سوی پروردگارتان کیفر سهمگینی که گمان آن را نمی بردید، گریبانتان را بگیرد، درست آنجاست که باطل گرایان زیان خواهند دید.
برگرفته از کتاب: فاطمه سلام الله علیها از ولادت تا شهادت/سیدمحمد کاظم قزوینی/
سایت پیک بصیرت بسیج
متن عربی به همراه ترجمه فارسی خطبه فدک
"ابتداء بحمد من هو اولى بالحمد و الطول و المجد. الحمد الله على ما انعم، و لهالشکر على ما الهم، و اثناء بما قدم من عموم نعم ابتَداها، و سبوغ آلاء اسدادها، واحسان منن والاها.
احمده بمحامد جم عن الاحصاء عددها، و ناى عن المجازاهامدها، و تفاوت عن الادراک ابدها، و ندبهم لا ستزادتها بالشکر لاتصالها، و استخذىالخلق بانزالها، و استحمد الى الخلائق باجزالها، و ثنى بالندب الىامثالها.
و اشهد ان لا اله الله وحده لا شریک له، کلمه جعل الاخلاصتاءویلها، و ضمن القلوب موصولها، و ابان فى الفکر معقولها. الممتنع من الابصارروینه، و من الالسن صفته، و من الاوهام الا حاطه به. ابتدع الاشیاء لا من شى ء کانقبلها، و انشاها بلا احتذاء امثله امتثلها.
کونها بقدرته و ذراها بمشیته، من غیرحاجه منه الى تکوینها و لا فائده له فى تصویرها الا تثبیتا لحکمته، و تنبیها علىطاعته، و اظهارا لقدرته، و دلاله على ربوبیته و تعبدا لبریته، و اعزازا لدعوته.
ثم جعل الثواب على طاعته، و وضع العقاب على معصیته، ذیاده لعباده عن نقمنه وحیاشه لهم الى جنته. بعثه الرسول الاعظم صلى الله علیه و آله و مسیر الرساله.
و اشهد ان ابى محمدا عبده و رسوله، اختاره قبل ان یجتبله، و اصطفاه قبل انیبتعثه، و سماه قبل ان یستنجبه، اذ الخلایق بالغیب مکنونه، و بستر الاهاویل مصونه،و بنهایه العدم مقرونه، علما من الله تعالى بمائل الامور، و احاطه بحوادث الدهور، ومعرفه بمواقع المقدور. ابتعثه الله اتماما لامره، و عزمته على امضاء حکمه، و انفاذالمقادیر حتمه. فراى الامم فرقا فى ادیانها، عکفا على نیرانها، عابده لاوثانها،منکره لله مع عرفانها.
فانار الله بابى محمد صلى الله علیه و آله ظلمها، و فرجعن القلوب بهمها، و جلا عن الابصار عمهها، و عن الانفس غمها. و قال فى الناسبالهدایه فانقذهم من الغوایه، و بصرهم من العمایه، و هداهم الى الدین القویم، ودعاهم الى الطریق المستقیم .
ثم قبضه الله عز و جل الیه قبض رافه و رحمه واختیار، رغبه بمحمد عن تعب هذه الدار، موضوعا عنه اعباء الاوزار، محفوفا بالملائکهالابرار، و رضوان الرب الغفار، و مجاوره الملک الجبار.
صلى الله على ابى نبیه وامینه الوحى و صفیه و خیریه من الخلق و رضیه، فعلیه الصلاه و السلام و رحمة الله وبرکاته."
"خدا را بر نعمتهای بیکرانش ستایش نموده و بر آنچه الهام فرمود سپاس میگزارم و بر مواهبی که پیشاپیش ارزانی داشت، میستایم. بر نعمتهای جهانشمولی که آفرینش آنها را آغاز فرمود و بر موهبتهای گستردهای که به ما عنایت کرد و نعمتهای گرانی که پی در پی بر ما باراند.
نعمتهایی که شمارش آنها از شمار فراتر، و مرزهای آن از هر مزد و پاداشی پر شکوهتر و افزونتر، و آغاز و انجام آنها از قلمرو درک و دریافت ما فراتر است.
بر او که بندگان را به سپاس از نعمتها فرا خواند تا با سپاس آنها باز هم بر نعمتهایشان به طور بیدوام بیافزاید و با گستردن خوان نعمت بیکران خویش، ستایش مردم را متوجه خویش ساخته و با فراخوان به سوی این نعمتها، آنها را دو چندان گردانید.
و گواهی میدهم که جز خدای یکتا، خدایی نیست و همتا و همانند و شریکی ندارد.
سخنی است که روح آن را اخلاص قرار داد و دلهای شیفتگان به حق را به آن گره زد و مفهوم و آثار آن را در اندیشهها پرتوافکن ساخت. خدایی که دیدنش با چشمها نشاید و با این زبان، بیان وصف او نه ممکن، و درک ذات پاکش برای خردها، میسر نیست.
پدیدههای هستی را بیآنکه پیش از آنها چیزی باشد، پدید آورد و بیآنکه الگو و مثال و قالبی باشد، آنها را ابداع و ایجاد فرمود.
آنها را در پرتو قدرت وصفناپذیر و اراده خویش آفرید، بیآنکه به آفرینش آنها نیازی داشته باشد، یا سودی از صورتبندی آنها به او بازگردد. جز اینکه میخواست حکمت خویش را از این راه آشکار سازد و مردم را به فرمانبرداری از خود هشیار گرداند. قدرت بیکرانش را از این راه به نمایش نهد و مردم را به بندگی و پرستش خویش رهنمون گردد و دعوت نجاتبخش پیام آورانش را عزت و قدرت بخشد.
آنگاه برای فرمانبرداری از خویش، پاداش شکوهباری مقرر کرد و برای نافرمانی و عصیان در برابر خود، کیفری سهمگین قرار داد، تا بندگان را بدین وسیله از خشم و انتقام خود رهایی بخشد و به سوی بهشت پرطراوت و نعمتهای بی شمارش سوق دهد.
و گواهی میدهم که پدرم محمّد، برگزیده و فرستادهی اوست. پیش از آنکه او را برای نجات و هدایت مردم بفرستد برگزید و پیش از آنکه او را بیافریند برای این مقام والا نامزد ساخت، و پیش از اینکه او را برانگیزد به پیامبریش برگزید.
در آن هنگام که بندگان در جهان غیبت پنهان و در پشت پردههای هراسآور نیستی پوشیده و به آخرین مرحلهی نیستی نزدیک بودند. این بدان خاطر صورت گرفت که خداوند از آینده و فرجام کارها آگاه بود و به حوادث روزگار احاطه داشت و مقدرات را به خوبی میشناخت.
او پیامبر را برانگیخت تا فرمانش را کامل سازد و حکم خویش را اجرا و مقدرات خود را نفوذ بخشد.
پیامبرش پس از برانگیخته شدن، امتها را دید که آیینهای پراکندهای برگزیدهاند. گروهی در برابر آتش کرنش میکنند و دستهای بتهایی را که خود تراشیدهاند، میپرستند و با این که آفریدگار خویش را در پرتوی فطرت خداگرایانهی خویش شناختهاند، به ناروا او را انکار میکنند.
خدای پر مهر در پرتوی نورافشانیهای محمّد، تاریکیها را بر چید و روشن ساخت و ابرهای تیره و تار را از برابر اندیشهها و دیدگان زدود.
او به منظور هدایت بشریت به پا خاست و آنان را از گمراهی رهایی بخشید و دیدگانشان را بینا ساخت و به آیین استوار، رهنمون گشت و به راه راست فرا خواند.
سپس خدای پر مهر روح تابناک پیامبرش را با نهایت مهر و محبت و از سر رغبت و رأفت به سوی خود برد. آری محمّد از رنج این جهان آسود و اینک در میان فرشتگان و خشنودی پروردگار آمرزنده و در جوار قرب فرمانروای پرشکوه این جهان و آن جهان قرار دارد.
درود خدا بر پدرم، همو که پیامآور پروردگار، امانتدار وحی، برگزیدهی وی از میان همه، و مورد خشنودی او بود و سلام و رحمت و بخشایش خدا و برکاتش بر او باد."
ثم التفتت علیها السلام الى اهل المجلس و قالت:
"انتمعباد الله نصب امره و نهیه، و حملة دینه و وحیه، و امناء الله على انفسکم، و بلغاوهالى الامم. و زعیم حق له فیکم، و عهد قدّمه الیکم و بقیه استخلفها علیکم، کتاب اللهالنّاطق، و القرآن الصّادق، و النور السّاطع، و الضیاء اللامع، بیّنة بصائره،منکشفة سرائره، و متجلیّة ظواهره، مغتبطه به اشیاعه، قائد الى الرضوان اتباعه، مودالی النجاة استماعه، به تنال حجج الله المنوره، و عزائمه المفسره و محارمه المحذره،و بیّناته الجالیه، و براهینه الکافیه، و فضائله المندوبه، و رخصه الموهوبه، وشرائعه المکتوبه.
فجعل الله الایمان تطهیرا لکم من الشرک، و الصّلاه تنزیها لکممن الکبر، و الزکاة تزکیه للنفس و نماءً فى الرزق، و الصّیام تثبیتا للاخلاص، والحج تشییدا للدین و العدل تنسیقا للقلوب، و اطاعتنا نظاما للمله، و امامتنا امانامن الفرقه، و الجهاد عزاللاسلام، و الصبر معونه على استیجاب الاجر، و الامربالمعروف مصلحه للعامه، و بر الوالدین وقایه من السخط، و صله الارحام منماه للعدد،و القصاص حقنا للدماء، و الوفاء بالنذر تعریضا للمغفره، و توفیه المکاییل والموازین تغییرا للبخس، و النهى عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس، و اجتناب القذفحجابا عن اللعنه، و ترک السرقه ایجابا للعفه، و حرّم الله الشرک اخلاصا لهبالربوبیه.
(فاتقوا الله حق تقاته و لاتموتن الا و انتم مسلمون)
و اطیعواالله فیما امرکم به و نهاکم عنه، فانه (انما یخشى الله من عباده العلماء) ."
آنگاه دخت فرزانهی پیامبر رو به سوی مجلس کرد و فرمود:
"هان ای بندگان خدا! شما پرچمداران امر و نهی او، حاملان دین و وحی وی، امانتداران خدا نسبت به یکدیگر و پیامرسانانش به سوی جامعهها و تمدنها هستید.
زمامدار حق در میان شما، و نگاهدارنده پیمان خدا در دسترس همهی شماست و آنچه پیامبر پس از خویش در میان امت به امانت نهاده، کتاب گویای خدا و قرآن راستگو و نور آشکار و پرتوی پر فروغ اوست.
کتابی که بینشها و دلایل آن روشن، رموز و اسرار باطنی و ظرافتهای آن آشکار است، ظواهر آن جلوهگر و پیروان آن مورد غبطه جهانیانند.
کتابی که عملکنندگان به مقررات خویش را به بهشت پرطراوت خدا فرا میخواند و شنوندگان پیامش را به ساحل نجات راه مینماید.
به وسیلهی آن، میتوان به دلایل روشن خدا دست یافت و تفسیر و بیان مقررات و واجبات او را آموخت و به ضد ارزشها و محرماتی که از ارتکاب آنها هشدار داده است، دست یافت. دلایل روشن و جلوهگر او و برهانهای کافی وی را بررسی نمود و ارزشهای اخلاقی و انسانی و آنچه مشروع و مجاز است، در آن مکتوب نگریست."
"هان ای مردم! خدای جهانآفرین، ایمان را سبب تطهیر و پاکسازی شما از آلودگیهای شرک و ارتجاع قرار داد، و نماز را وسیلهی پاک ساختن شما از آفت غرور و خودبزرگبینی. زکات را باعث تزکیهی جان و افزون شدن روزیتان قرار داد و روزه را عاملی برای استواری اخلاص. طواف بر گرد خانهی خدا را وسیلهی تقویت دین، و عدالت را مایهی هماهنگی و انسجام دلها. فرمانبرداری از ما خاندان رسالت را باعث نظام دین و دولت مقرر فرمود، و امامت و پیشوایی ما را به منظور در امان ماندن از پراکندگیها. جهاد را باعث شکستناپذیری و عزت اسلام، و شکیبایی را وسیلهای برای جلب پاداش پرشکوه سرای آخرت. امر به معروف و فراخوان به سوی ارزشها را مایهی صلاح و شایستگی تودهها شناخت، و نیکی به پدر و مادر را سنگر پیشگیری از خشم خدا. پیوند با نزدیکان را وسیلهی افزونی شمار و اقتدار جامعه، و قصاص عادلانه و انسانی را عامل حفظ جانها. وفای به نذرها را برای در معرض آمرزش قرارگرفتن، و عادلانه و درست دادن کیلها و وزنها را وسیلهی مبارزه با کمبودها. هشدار از میخوارگی را سبب پاکیزگی از پلیدیها، و دوری گزیدن از تهمت زدن و نسبت ناروا دادن را، مانعی در برابر غلطیدن به وادی لعنتشدگان. وانهادن سرقت را حفظ عفت، و تحریم شرک را برای اخلاص در بندگی پروردگار.
اینک که چنین است پروای خدا را آن گونه که شایسته است پیشه سازید و بکوشید که جز مسلمان، جهان را بدرود نگویید.
خدای یکتا را در آنچه فراخوانده و هشدار داده است، فرمان برداری کنید و راه دانش وران یکتا پرست و پروا پیشه را در پیش گیرید. چرا که از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان واقعی و آگاهان واقعی از او می ترسند و در برابر او احساس مسئولیت می نمایند."
ثم قالتعلیها السلام :
ایها الناس، اعلموا انى فاطمه و ابى محمد، اقول عودا و بدءا، ولا اقول ما اقول غلطا و لا افعل ما افعل شططا.
(لقد جاء کم رسول من انفسکم، عزیزعلیه ما عنتّم، حریص علیکم بالمومنین رووف رحیم)
فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابىدون نسائکم! و اخا ابن عمى دون رجالکم! و لنعم المعزى الیه .
فبلغ الرساله صادعابالنذاره، مائلا عن مدرجه المشرکین، ضاربا ثبجهم، آخذا باکظامهم، داعیا الى سبیلربه بالحکمه و الموعظه الحسنه .
یکسر الاصنام و ینکت الهام، حتى انهزم الجمع وولوا الدّبر، حتى تفرّى اللیل عن صبحه و اسفر الحقّ عن محضه، و نطق زعیم الدین،خرست شقاشق الشیاطین، و طاح و شیظ النفاق، و انحلت عقد الکفر و الشقاق، و فهتمبکلمه الاخلاص و نفر نفر من البیض الخماص .
و کنتم على شفا حفره من النار، مذقهالشارب و نهزه الطامع و قبسه العجلان و موطى الاقدام. تشربون الطرق و تقتاتون القدوالورق، اذله خاسئین، تخافون ان یتخطفکم الناس من حولکم.
فانقذکم الله تبارک وتعالى بمحمد صلى الله علیه و آله، بعد اللتیا و التى، و بعد ان منى ببهم الرجال وذوبان العرب و مرده اهل الکتاب کلما او قدوا نارا للحرب اطفاها الله، او نجم قرنللشیطان، او فغرت فاغره من المشرکین قذف اخاه علیا فى لهواتها، فلاینکفىء حتى یطاصماخها باخمصه، و یخمد لهبها بسیفه مکدودا، فى ذات الله، مجتهدا فى امر الله، قریبامن رسول الله، سیدا فى اولیاء الله، مشمرا ناصحا، مجدا کادحا، و انتم فى رفاهیه منالعیش، وادعون فاکهون، امنون تتربصون بنا الدوائر، و تتوکفون الاخبار، و تنکصون عندالنزال، و تفرون عند القتال .
آنگاه دگرباره روی سخن را به همگان کرد وفرمود:
"هان ای مردم! بدانید که من فاطمه ام! و پدرم محمّد است! آنچه می گویم آغاز و فرجامش یک سخن است و در آن ناهماهنگی و ضد و نقیض نخواهد بود. نه در آنچه بر زبان می آورم چز سخن درست و عادلانه چیز دیگری خواهد بود، و نه در عمل کردنم و راهی که میپویم خطا و اشتباهی.
پیامبری از میان شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او گران است. به ارشاد و هدایت شما سخت عشق می ورزید و بر ایمان آورندگان رؤوف و پرمهر بود. هرگاه نسب این پیامبر گرانمایه را بجویید، خواهید دید که او پدر من است، نه پدر دیگر زنان امت، و برادر عموزادهام، امیرمؤمنان بود، نه برادر دیگر مردان جامعه. راستی که این نسب و تبار، چه افتخارانگیز و غرورآفرین است.
آن برگزیده ی خدا، رسالت خویش را از جانب خدا آغاز نمود و در اوج شایستگی آن را به پایان برد و مردم را به روشنی هشدار داد. از راه و رسم شرک گرایان روی بر تافت و بر فرق و گردن آنان شمشیر عدالت را فرود آورد و گلو های زورمداران حق ستیز را فشرد تا از شرک و ارتجاع دست بردارند و به توحید و عدالت گردن گزارند.
او هماره با زبان حکمت و اندرز نیکو و دلیل و برهان سودمند، مردم را به راه خدا فرا خواند. بت ها را درنوردید و بر مغز سرکردگان ستم و شقاوت کوبید، تا اتحاد شوم آنان را گسست و فراریشان داد و با از هم پاشیدن سیاهی ها و دریدن پرده ظلمت، سپیده دم نجات و امید فرا رسید و سیمای پر جاذبه ی حق، آشکار گردید و پیشوای دین، به سخن آمد و عربده های شیاطین به خاموشی گرایید، خار و خس نفاق، از سر راه کنار زده شد و گره های کفر و دشمنی گشوده شد. و آنگاه شما در حالی که گروهی اندک و فاقد امکانات بیش نبودید، در میان گروهی سپیدچهره و امکانات از دست داده و شکم به پشت چسبیده، زبان به کلمه ی اخلاص گشوده، و ندای یکتا پرستی سر دادید.
شما در آن روزگاران بر لب پرتگاه دوزخ قرار داشتید و به خاطر فقدان امکانات و اقتدار، به جرعه ای آب برای فردی تشنه، یا لقمه ای غذا برای انسانی گرسنه، و یا شعله ای آتش برای کسی بودید که شتابان در پی آب و غذا و آتش می دود و زیر دست و پاها لگد مال می شود.
آن روز ها آب نوشیدنی شما گندیده و آلوده بود، و خوراکتان برگ درختان و پوست حیوانات. خوار و ذلیل بودید و مردود و مطرود، و هماره در هراس بودید که مبادا دشمنان زورمند، شما را بربایند و هستی و امکانات ناچیزتان را ببلعند.
آری در آن شرایط دهشتناک بود که خدای پرمهر، شما را به برکت محمّد و به دست توانمند و اندیشه ی تابناک او از آن همه ذلت و حقارت، نجات بخشید.
او با شجاعان سخت درگیر شد و با گرگ های خونخوار عرب و سرکشان حق ستیز یهود و نصاری پنجه در افکند و همه را به شکست کشانید.
هرگاه آتش جنگ را برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت و هرگاه شاخ شیطان نمایان گشت یا اژدهایی از شرکگرایان دهان گشود، پدرم پیامبر، برادرش امیرمؤمنان را در کام آنها افکند، و آنها را به دست توانمند او سرکوب ساخت.
علی هرگز از این میدانهای شرف و افتخار باز نمیگشت جز اینکه سرهای دشمنان را پایمال شهامت خود میساخت و آتش آتشافروزان را به آبشار شمشیر ستم ستیزش خاموش می ساخت.
او در هر تلاش و جهادی رنج ها را به جان می خرید و برای خدا، خویشتن را فرسوده می ساخت و در راه تحقق اهداف الهی با همه ی توان می کوشید.
او از نظر نسب و عقیده و راه و رسم و هدف، نزدیک ترین کس به پیامبر بود و در میان دوستان راستین خدا، سالار همگان.
هماره دامن همت به کمر زده و برای خیر خواهی و نجات و نیک بختی جامعه در تلاش بود، اما شمایان در آن شرایط در آسایش و راحتی کاذب خویش، غوطه ور بودید و از خطرات در امان و از نعمت های خدا بهره می گرفتید. در انتظار این بودید که چرخ روزگار گردش خویش را بر ضد ما خاندان وحی و رسالت آغاز نماید و گوش به زنگ اخبار ناگوار برای ما بودید. به هنگام کارزار عقب می نشستید و در سختی های پیکار، فرار را بر قرار ترجیح می دادید.
فلمااختار الله لنبیه دار انبیائه و ماوى اصفیائه، ظهرت فیکم حسکه النفاق و سمل جلبابالدین و نطق کاظم الغاوین و نبغ خامل الاقلین و هدر فنیق المبطلین، فخطر فى عرصاتکمو اطلع الشیطان راسه من معرزه هاتفا بکم. فالفاکم لدعوته مستجیبین و للغره فیهملاحظین، ثم استنهضکم فوجدکم خفافا، و احمشکم فالفاکم غضابا، فوسمتم غیر ابلکم واوردتم غیر شربکم، هذا و العهد قریب، و الکلم رحیب، و الجرح لمّایندمل، و الرّسوللمّا یقبر. ابتدارا زعمتم خوف الفتنه!
الا فى الفتنه سقطوا، و ان جهنم لمحیطبالکافرین
فهیهات منکم؟ و کیف بکم؟ و انى توفکون!؟ و کتاب الله بین اظهرکماموره ظاهره و احکامه زاهره و اعلامه باهره، و زواجره لائحه، و اوامره واضحه، قدخلفتموه وراء ظهورکم.
ارغبه عنه تریدون؟ ام بغیره تحکمون؟ بئس الظالمین بدلا.
(و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرین.)
ثملم تلبثوا الا ریث ان تسکن نفرتها و یسلس قیادها، ثم اخذتم تورون و قدتها و تهیجونجمرتها و تستجیبون لهتاف الشیطان الغوى و اطفاء انوار الدین الجلى و اخماد سننالنبى الصفى .
تسرّون حسوا فى ارتغاء، و تمشون لا هله و ولده فى الخمر والضّراء، و نصبر منکم على مثل حز المدى و وخز السّنان فى الحشا و انتم الان أتزعمونان لا ارث لنا!
(افحکم الجاهلیه یبغون؟ و من احسن من الله حکما لقوم یوقنون.)
افلا تعلمون؟ بلى، تجلى لکم کالشمس الضاحیه انى ابنته .
ایها المسلمون! ءاغلب علی ارثیه؟
اما آنگاه که خدای پرمهر، سرای پیامآوران و بهشت پرطراوت و معنویت خویش را برای برترین پیامبر خود برگزید و جایگاه بندگان برگزیدهاش را منزلگاه او ساخت، بناگاه خار و خاشاک و نفاق و کینههای درونی، در میان شما پدیدار شد و پردهی دین کنار رفت، گمراهان به صدا درآمدند و گمنامان فراموش شده قامت برافراشتند و سربلند کردند. نعرههای بیدادگران و باطلگرایان در فضا پیچید و آنان در صحنهی جامعه، به حرکت و جنب و جوش برخاستند. شیطان سرش را از نهانگاه خویش به درآورد و ندایتان داد، و دریغ و درد که شما را آمادهی پذیرش دعوت فریبش یافت.
آنگاه شما را دعوت به قیام بر باطل و بیداد نمود و دید سبکبار به حرکت آمدهاید، شعلهها و شرارههای خشم و انتقام را در سینههای شما بر افروخت و آثار خشم را در شما نمایان دید. از این رو سبب شد که شما بر غیر مرکب خویش علامت نهید و جز به آبشخور خود درآیید و به چیزی دست دراز کنید که از آن شما نیست.
این دستدرازی و غصب خلافت در حالی بود که هنوز چیزی از رحلت بزرگ پیشوای توحید، نگذشته بود و زخمِ کاری مصیبت ما وسیع، و جراحات ما بهبود نیافته، و پیکر پاک پیامبر به خاک سپرده نشده بود.
بهانهی شما این بود که از پدیدار شدن فتنه میترسید اما چه فتنهای سهمگینتر از آن که شما در آن درغلطیدید؟ و راستی را که دوزخ بر کافران احاطه دارد.
چه دور است این پیشافتادگی از شما!
راستی چه میکنید و به کجا برده میشوید؟ با اینکه قرآن در میان شماست که همه چیز آن پرتوافکن، مقررات آن درخشان، نشانههای با ارزش آشکار و هویدا، هشدارهای آن هماره در برابر دیدگان شما و دستوراتش بسان روز روشن است، اما شما آن را پشت سر افکندهاید!
آیا به راستی از آن روی برتافته یا به غیر آن داوری میکنید؟
دریغ و درد که بیدادگران، بد جانشینی را برای قرآن و برنامههای آن برگزیدند و هر کس جز اسلام آیینی را بجوید، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود."
آنگاه دخت گرانمایهی پیامبر با اشاره به بلندترین گام ارتجاعی سلطهجویان، افزود:
"شما مرکب خلافت را گرفتید، اما آنقد درنگ نکردید تا رام گردد و کشیدن مهار آن آسان شود.
شما بناگاه آتش فتنهها را برافروختید و شعلههای آن را دامن زدید و پرشرارهتر ساختید و ندای شیطان اغواگر را پاسخ گفتید و برای خاموش ساختن انوار دین خدا و از میان برداشتن سنتهای انسانساز پیامآورش، همت گماشتید و به بهانه گرفتن کف از روی شیر، آن را تا قطرهی آخر خائنانه و در نهان به سر کشیدید.
به ظاهر، سنگ دلسوزی از دین و جامعه را به سینه زدید، اما در حقیقت برای دمیدن بر کورهی جاهطلبی خود کوشیدید و برای کنار زدن خاندان وحی و رسالت کمین کردید و ما نیز بسان کسی که تیزی شمشیر بر گلو، و نوک نیزه بر دل او نشسته باشد، چارهای جز شکیبایی ندیدیم.
و شگفت این است که چنین وانمود میکنید که خدای برای ما از پدرمان میراث قرار نداده و من از پدرم پیامبر ارث نمیبرم. آیا به راستی نظام و حکومت و داوری جاهلیت را میخواهید؟ و برای گروهی که به مقررات خدا یقین میآورند، حکومت و داوری چه کسی بهتر از داوری خداست؟ آیا شما این حقایق را نمیدانید؟
چرا میدانید! اینها بسان نور خورشید برای شما روشن است که من دختر پیامبرم.
هان ای مردم مسلمان! آیا زیبنده است که میراث پدرم به زور و فریب از من گرفته شود؟
برگرفته از کتاب: فاطمه سلام الله علیها از ولادت تا شهادت/سیدمحمد کاظم قزوینی/
خطبه فدکیه تفسیرى بر آیات قرآن کریم
متن خطبه فدکیه
نقل از سایت تبیان
![حضرت زهرا علیهاالسلام](http://img1.tebyan.net/big/1387/02/251253245179231104133224920017770135661734.jpg)
حضرت زهرا علیهاالسلام پس از معرفى خود در این قسمت به عنوان دختر رسول خدا، درباره شیوه زندگى مردم در زمان ظهور پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله و روش برخورد آن حضرت با این اوضاع، با استشهاد به آیه «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِکُم» (توبه/ 128) مىفرماید: پیامبرى از خود شما برایتان آمد که آنچه شما را به زحمت مىانداخت بر او دشوار بود، نسبت به (خیر و صلاح) شما علاقه شدید داشت، و به ایمانآورندگان مهربان و دلسوز بود. سپس در تبیین آیه مزبور ادامه مىدهد: «... آن حضرت رسالت خویش را ابلاغ و بیم و انذار و اندرز خود را اظهار و از مسلک و روش مشرکان برکنار بود، کمر آنان را شکست و حلقوم ایشان را فشرد و با حکمت و پند نیکو، ایشان را به راه پروردگارش دعوت نمود، بتها را شکست و گردنفرازان را سرکوب کرد تا آنکه جمع ایشان شکست خورده پا به فرار گذاشتند.»
آنگاه با اشاره به مسلمانان و حقخواهى ایشان در آن دوران سخت ایمان آوردن، مىفرماید: «شما به همراه سپیدرویان پاکنهاد، گویاى کلمه اخلاص شدید، و حال آن که «کنتم على شَفا حُفرةٍ مِن النارِ» (آل عمران/ 103) بر لبه پرتگاه جهنم بودید. به خاطر ضعف و ناتوانى شما، هر کس از راه مىرسید مىتوانست شما را نابود کند، جرعهاى براى هر تشنه و طعمهاى براى هر گرسنه و آتشگیره هر شعلهاى بودید، زیر پاى دیگران له شده بودید، آبهاى گندیده مىآشامیدید و برگ درختان مىچیدید، ذلیل و توسرى خور بودید.» سپس به آیه «تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ» (انفال/ 26) اشاره مىنماید که «شما وحشت داشتید دیگران از اطراف به شما هجوم آورند، و خداوند به واسطه فیض وجود رسول خدا، شما را از آن گرفتارىها نجات داد.»
و سپس اشاره مىفرماید: شما را از کلیه گرفتارىهاى دیگر نیز در هر زمان رهانید» و به آیه «کُلَّمَا أَوْ قَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ» (مائده/ 64) استناد مىجوید.
پس از فرمایشهاى دیگرى، به طرح فتنهها و بروز نفاقها پس از رسول خدا و سرگشتگى مردم و حیرت ایشان مىپردازد و با آیه «أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِین» (توبه/ 49) وقایع را شرح مىدهد و به پشت سر انداختن قرآن و بازگشت به جاهلیت نویدشان مىدهد و آن را جایگزین بدى مىخواند: «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلا» (کهف/50) و چنین کارى را خسران تفسیر مىنماید: «وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِین» (آل عمران/ 85) و آنگاه پس از توضیحات دیگرى از این واقعه، به مسئله قطعى ارث خویش از پیامبر اشاره کرده، مىفرماید: شما پنداشتهاید که ما ارثى نمىبریم؟ «أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُون» (مائده/50) آیا از دستورات دوران جاهلیت پیروی مىکنند؟ براى مردمى که باور دارند، چه کسى از خداوند بهتر دستور مىدهد و داورى مىکند؟
![حضرت زهرا علیهاالسلام](http://img1.tebyan.net/big/1387/02/1081984901731552111122131841062725224037.jpg)
سپس مستقیما جانب خطاب را به ابوبکر نموده، مىفرماید: «... اى پسر ابى قحافه! آیا در کتاب خداوند آمده است که تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارث نبرم؟ تو مطلب ناروا و سخن نامناسبى گفتهاى: «لقد جِئتَ شیئا فریّا» آنگاه به وراثت حضرت سلیمان از داود علیهماالسلام اشاره فرموده، مىگوید: «وَ وَرِثَ سُلَیَْمانُ دَاوُود» (نمل/ 16) و سلیمان از داود ارث برد، و به ذکر داستان یحیى بن زکریّا اشاره مىفرماید که گفت: «... فَهَبْ لی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب» (مریم/ 5ـ 6)؛ پروردگارا! از سوى خودت، به جانشینى به من ببخش که از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد.
در ادامه، به آیات ذیل استناد مىجوید:«وَ اُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ الله» (انفال/ 75)؛ و خویشاوندان برخى نسبت به برخى دیگر در کتاب خدا مقدّم مىباشند. «یُوصِیکُمُ اللهُ فِی اَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْن» (نساء/11) و خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مىکند که پسر دو برابر دختر سهم ببرد و «اِن تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِین» (بقره/ 18) اگر مالى از خود جاى گذاشت، براى پدر و مادر و خویشاوندان به گونه خیر و شناخته شده و معروف وصیت کند و این براى پرهیزگاران کارى درست و شایسته است. و ادامه مىدهد: شما پنداشتهاید که من بهرهاى نداشته، از پدرم ارث نمىبرم و هیچ رابطه و پیوندى بین ما نیست؛ در همین زمینه، با اقتباس از آیه 67 سوره انعام و آیه 39 سوره هود مىفرماید: «شما خود را نسبت به عام و خاص قرآن، از پدر و پسرعمویم داناتر مىدانید. پس (این شما و این فدک که) همچون شتر مهار کشیده و بار کرده در اختیار شما باشد و روز واپسین و رستاخیز تو و آن (فدک) با هم روبهرو خواهید شد ... «لِکُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُون»؛ «مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیم»؛ هر رویدادى را جایگاهى است و به زودى خواهید دانست که بر چه کسى عذاب خوارکننده فرود آمده، شکنجهاى پایدار وارد خواهد شد. همچون قصّه گناهکاران نوح، هم غرق مىشوید و هم عذابى جاودانه در انتظارتان است.
![حضرت زهرا علیهاالسلام](http://img1.tebyan.net/big/1387/02/618622117249416210123819074102176881674.jpg)
آن حضرت از بازگشت مردم پس از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله شکوه مىکند که «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَ مَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللهُ الشَّاکِرِین» (آلعمران/144)؛ محمّد صلىاللهعلیهوآله فرستاده کسى است که پیش از او نیز فرستادگانى آمدهاند. آیا گر بمیرد یا کشته شود شما به گذشته خود برمىگردید؟ و هر کس به گذشته خود برگردد هرگز زیانى به خداوند وارد نیاورده است و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. و فریاد برمىآورد: «اى قوم اوس و خزرج! آیا میراث پدرم بلعیده شود، در حالى که شما مرا مىبینید و صداى مرا مىشنوید و آغاز و فرجام کار به شما برمىگردد و زمام امور در دست شماست؟» و با شِکوه از پنهانکارى مردم و چشمپوشى آنان از حق و انحراف از راه راست، با استناد به آیه «اَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَ هَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَ هُم بَدَؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤُمِنِین» (توبه/13) مىفرماید: آیا با مردمى که پیمانهاى خود را شکسته و براى بیرون کردن پیامبر تصمیم گرفتهاند نمىجنگید، با آن که جنگ را آغاز کردهاند؟ آیا از آنان مىترسید با این که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر ایمان آورده و دین را باور کردهاید؟ (1)
در ادامه بیانات تند و گزنده خطبه، حضرت زهرا علیهاالسلام رفاهطلبى و تمایل به زندگى راحت را عامل این چرخش دانسته، مىفرماید:«إِن تَکْفُرُواْ أَنتُمْ وَ مَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ» (ابراهیم/8) اگر شما و همه کسانى که در روى زمین زندگى مىکنند کافر شوید، بدانید که خداوند بىنیاز و ستوده است. و با خشم اظهار مىدارد: «این سخنان خروشى بودند که از جان برآمد و آهى بودند که از خشم من برخاستند و از بىتابى و توانفرسایى من حکایت مىکردند ...
![حضرت زهرا علیهاالسلام](http://img1.tebyan.net/big/1387/02/23175635611123816924716143239739120868159.jpg)
آنچه را شما انجام مىدهید پیشروى پروردگار است و او ناظر و بینا: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» (شعراء/227) و به زودى ستمکاران خواهند دانست به چه جایگاهى بازگشت مىکنند! و ادامه مىدهد: «من دختر پیامبر، هشداردهنده شمایم که شما را از عذاب سرسخت پیش رویتان بیم مىداد. «فاعلَموا إِنَّا عَامِلُونَ وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُون» (اقتباس از آیات 121 و 122 سوره هود)؛ پس هر کارى مىخواهید انجام دهید که ما هم کار خود را انجام خواهیم داد و چشم به راه باشید که ما هم منتظریم.
در این فراز از سخن، ابوبکر با دلجویى و آرامش تلاش مىکند تا حضرت را از خشم فرونشاند و در عین حال، حکم خویش را در مورد «فدک» و اموال باقى مانده از رسول خدا ابراز نماید؛ مىگوید: «ما آنچه را که شما در نظر دارید، در راه خرید اسلحه و ساز و برگ جنگى خرج کردهایم تا به وسیله آنها، مسلمانان با کافران هماورد باشند.» آنگاه در این تصمیمگیرى به اجماع عموم مسلمانان تکیه کرد و از این که نمىتواند خلاف دستور پیامبر کارى کند و باید این اموال به ولىّ پس از وى سپرده شود، از اموال شخصى خویش پیشکش کرده، مىگوید: در آنچه در اختیار شخص من است و از اموال من به شمار مىرود، هر دستورى که بفرمایید اجرا مىشود. آیا شما صلاح مىدانید که من در این مورد، خلاف پدرت حضرت رسول صلىاللهعلیهوآله عمل کنم؟
در این هنگام، حضرت زهرا علیهاالسلام به خروش آمده، مىفرماید: «سبحان الله! ... هیچگاه رسول خدا از کتاب خدا روىگردان و نسبت به احکام او مخالف نبود، بلکه پیرو قرآن و سورههاى آن بود. آیا شما با نیرنگ و فریب، اجماع کرده، بهانهاى دروغین بر او بستهاید؟» و سپس به قرآن اشاره نموده، مىفرماید: «این کتاب خدا، که داورى دادگر است و بیان آن حل و فصل مىکند، مىفرماید: درخواست زکریّا از خداوند آن بود که به او فرزندى بدهد و گفت: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب» (مریم/6) و «وَ وَرِثَ سُلَیَْمانُ دَاوُود»(نمل/16) آن فرزند وارث من و آل یعقوب باشد و سلیمان از داود ارث برد.
![حضرت زهرا علیهاالسلام](http://img1.tebyan.net/big/1387/02/8213255651014715980738213816822812390152.jpg)
بنابراین، خداوند متعال در آنچه توزیع و تقسیم کرده، سهم هر کسى را تعیین و مقدار واجب و حتمى از میراث را مشخص ساخته است. سهم پسران و دختران را به گونهاى واضح و روشن بیان داشته، بهانهجویى یاوهسرایى را باطل ساخته و از بدگمانى و شبهه افراد وامانده در آینده جلوگیرى نموده است. نه، چنین نیست: «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُون» (یوسف/18)؛ بلکه شما خودتان را گول زده و نفوس شما کارى (قبیح) را برایتان با جلوهاى زیبا نمایش دادهاند. و من بردبارى و صبرى نیکو خواهم کرد و بر آنچه شما توصیف مىکنید، از خداوند کمک مىجویم.»
در اینجا نیز ابوبکر به این بهانه که خلافت را مردم به گردن وى انداختهاند و بر آنان مستبدّانه حاکم نشده، مسلمانان را به داورى بین خود و حضرت فرامىخواند.
حضرت در آخرین فراز، با دلى آکنده از غم، مردم را به تدبّر در قرآن فراخوانده، مىفرماید: «اى مردم که شتابان به گفتار باطل روى آورده، کار زشت زیانبار را با دیده اغماض نگریسته، آن را پذیرفتهاید! «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»(محمد/24) آیا در قرآن اندیشه نمىکنند (نمىکنید) یا این که بر دلهایشان (دلهایتان) قفل است؟ نه چنین است، «بَل رَانَ عَلى قلوبِکم» (اشاره به آیه 14 مطفّفین)، بلکه کارهاى زشتتان بر دلهایتان نقش بسته، گوشها و چشمهایتان را فراگرفته است. به چه جاى بدى برگشتید و به چه وضع بدى گرفتار شدهاید! به چیز بدى اشاره کردهاید و به معاوضه نامناسب و بدى رضا دادهاید! به خدا سوگند! هنگامى که پردهها به یک سو زده شوند بارش را سنگین و پیامدش را خطرناک خواهید یافت و زیان و ضرر به دنبال خواهد داشت.
![حضرت زهرا علیهاالسلام](http://img1.tebyan.net/big/1387/02/19417222612421718248114230220132405631142176.jpg)
سپس در آخرین فرمایشهاى خویش، با تکیه بر دو آیه از قرآن کریم، مىفرماید: «وَ بَدَا لَهُم مِنَ اللَهِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ»(زمر/47)؛ «وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُون» (غافر/78)؛ و از پروردگارتان آنچه را که حساب نمىکردید و به ذهنتان نمىآمد، برایتان آشکار خواهد شد و در آن هنگام، آنها که بر باطل هستند، زیان خواهند دید. و در انتها، با سرودن اشعارى خطاب به رسول خدا صلىاللهعلیهوآله، به منزل برگشت. (2)
در این گفتوگو، حقخواهى و ادعاى مالکیت زمینى مطرح است که غصب آن نقطه آغاز حمله به شخصیت معنوى و مادى اهل بیت علیهمالسلام بود و نشان از موضعگیرى مستبدّانه خلیفه چند روزه در برخورد با هر نوع مخالفت در مقابله با خلافت جدید داشت و از اینرو، قدرتمندترین و سرشناسترین مخالفان به عنوان اولین مقابلهگران سقیفه را انتخاب کرد تا همه مسلمانان پس از آن عبرت گرفته، توان هر نوع سرکشى و تمرّدى را از دست بدهند. بدینروى، حضرت زهرا علیهاالسلام به عنوان مدافع امامت حضرت على علیهالسلام و حق ارث خویش، باید به چیزى استناد کند که فصلالخطاب همه رویارویىها بوده و غیر قابل انکار باشد. او به قرآن مجید استناد کرده، مضمون کامل کلام را در اقتباس یا استشهاد از آیات برمىگزیند و این، هم به معناى اعلام یک رویارویى باطنى و درونى با عنصر حکومتى حاضر است و هم به معناى کشف موضوع پشت سر انداختن قرآن توسط حاکمان وقت، و همه مسلمانان را به تأمّلى سخت بر تفسیر مجدّد آیات دعوت مىنماید.
علاّمه سید شرف الدین در تحلیل مفصّلى از این خطبه، به رموز تفسیرى آن پرداخته، چگونگى تفسیر هر یک از آیات مطرح شده را بیان مىنماید. وى در بخشى از این تبیین آورده است: «ببینید چگونه در آغاز، بر اثر گذاردن پیامبران، به دو آیه مربوط به داود و زکریّا علیهماالسلام، به صراحت در ارثگذارى آن دو استدلال مىکند، و به جان خود سوگند که آن حضرت بر خلاف دیگر کسانى که مدتها پس از نزول قرآن پا به عرصه گیتى نهادهاند، ارث را در این آیات شریفه مربوط به ارث حکمت و پیامبرى دانسته، نه ارث در اموال، و معناى مجازى را بدان دلیل بر معناى حقیقى مقدّم داشته که نسبت به فهم آیات قرآن داناتر و اعلم بوده که اگر این تصرف و دخالت در معناى حقیقى لفظ بدون دلیل جایز بود، ابوبکر و یا دیگر کسانى که در آن روزها طرفدار او بودند نیز مىتوانستند بدینگونه پاسخ حضرت زهرا علیهاالسلام را بدهند؛ با این که آنان چنین پاسخى را به آن حضرت ندادند. علاوه بر این، در اینجا قرائت دیگرى نیز موجود است که مىگوید: مقصود از ارث، ارث در اموال است.»(3)
![حضرت زهرا علیهاالسلام](http://img1.tebyan.net/big/1387/02/402451101231831261971682051811253102970241.jpg)
پس از استدلال به آیات مربوط به ارث پیامبران، حضرت به عموم آیات مربوط به ارث و عموم آیه «وصیت» استدلال نموده و تخصیص این آیات را بدون دلیل شرعى از کتاب و سنّت، کارى زشت برشمرده، با لحن و بیان کوبندهاى این تخصیصِ بىجهت را بر آنان ایراد گرفته، چنین فرمود: «آیا خداوند درباره شما آیه مخصوصى نازل کرده که پدرم را با آن آیه از این عموم خارج کرده باشد.» و با این استفهام انکارى، وجود مخصّص را در قرآن مجید نفى کرده، آنگاه مىفرماید: «و یا آن که شما از پدرم و از پسرعمویم، در فهم عموم و خصوص قرآن آگاهتر و داناترید؟»
با این پرسش توبیخى، وجود مخصّص را در سنّت، بلکه مطلق وجود مخصّص را منتفى دانسته است؛ زیرا اگر مخصّصى وجود مىداشت رسول خدا و یا جانشین آن حضرت به او فهمانیده، بیان مىکردند و نمىتوان گفت که آنان نمىدانستند و از وجود مخصّص خبر نداشتند و یا در بیان این مسئله به آن حضرت کوتاهى کردهاند؛ زیرا در آن صورت، تفریط و اهمال در بیان حکم الهى و کتمان حق و وادار کردن به جهل و در معرض بازداشتن او از جدال و درگیرى و کینهتوزى و دشمنى بىجهت و بیهوده لازم مىآید که همگى اینها در مورد پیامبران الهى و جانشینانشان محال و ممتنع مىباشند.»
وى سپس نتیجهگیرى نموده، مىگوید: «براى حضرت زهرا، فقط یک راه و یک سخن باقى مانده است که با گفتن آن کلمه، غیرت آنان را برانگیخت و با بلاغت و رسایى هرچه تمامتر در گفتارش، جوش و خروش در آنان ایجاد کرد و آن جمله این بود که فرمود: "... یا این که مىگویید: اهل دو آیین از یکدیگر ارث نمىبرند!" که مىخواست با این جمله، بفهماند عموم آیه ارث با آنچه شما ادّعا مىکنید، تخصیص نمىخورد، مگر این که بخواهید به جمله آن حضرت که فرمود: "اهل دو ملت و دو آیین مختلف از یکدیگر ارث نمىبرند." استناد کنید و بنابراین، آیا به چنین کلامى لب مىگشایید و چنین جملهاى را خواهید گفت؟ آیا مىتوانید بگویید که من از امّت اسلامى نیستم و در زمره مسلمانان به شمار نمىآیم و از این نظر، حق ارث ندارم و با این حساب، براى کار خود، که مرا از ارث محروم ساختهاید، حجت و دلیلى دارید که در این صورت، باید گفت: «اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیهِ راجعونَ».»(4)
![حضرت زهرا علیهاالسلام](http://img1.tebyan.net/big/1387/02/254471819517830594193191212362188195107.jpg)
علاّمه امینى نیز در تحلیلى از این خطبه، بر آیات وارد شده تفسیرى نمودهاند که «معلوم است که حقیقت میراث عبارت از انتقال مال موروث به وارث پس از مرگ او به حکم خداوند متعال است. حمل آیه بر علم و نبوّت ـ چنان که اهل سنّت انجام دادهاند ـ بر خلاف آیه شریفه است؛ زیرا نبوّت و علم به ارث نمىرسند. نبوّت دایر مدار مصالح عمومى است و از روز نخست آفرینش، در پیشگاه پروردگار مشخص و معیّن گشته و خداوند داناتر است که رسالت و مأموریت خود را در چه کسى و در چه جایى قرار دهد؛ نسبت و وراثت دخالتى در آن ندارد. همانگونه که دعا و درخواست از خداوند اثرى براى گزینش و اختیار الهى ندارد، علم نیز متوقف بر آموزش و فراگیرى است و مربوط به کسى مىشود که خود را در معرض آن قرار دهد.
علاوه بر این، زکریّا علیهالسلام از خداوند درخواست کرد که از فرزندانش کسى را وارث او قرار دهد که وجود وى مانع و حاجب از دیگر افراد خویشاوند و فامیل و پسر عموهایش باشد و این ممنوعیت تنها با میراث اموال مناسبت دارد و معنا ندارد که بخواهد موالى و خویشاوندانش را از علم و نبوّت مانع شود.
وى در ادامه مىگوید: «نکته دیگر این که شرط کرد که این ولى و وارث مورد پسند باشد، در آنجا که گفت: «واجعلهُ ربِّ رضیا»،(مریم/6) و این درخواست پسندیده بودن با نبوّت و رسالت سازگار نیست؛ زیرا عصمت و تقدّس در ویژگىهاى نفسانى و ملکات روحى هیچگاه از پیامبران جدا نیست و بنابراین، درخواست این خصوصیت بىمعنا و بیهوده است.
... و اما این که حکم مخصوص حضرت رسول باشد، این سخن مستلزم آن است که عموم آیات ارث را تخصیص بزنیم؛ مانند آیات «یُوصِیکُمُ اللهُ فِی اَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْن» (نساء/11)؛ «وَ أُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ الله» (انفال/75)؛ «إِن تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوف.» (بقره/180)
قرآن مجید را جز با دلیل ثابت و مسلّم نمىتوان تخصیص زد و خبر واحدى که عمل به ظاهر آن به خاطر مخالفتش با سیره تمام پیامبران گذشته امکان ندارد، نمىتواند مخصّص عموم آیات ارث باشد.(5)
ابن ابى الحدید نیز ضمن ذکر روایاتى مىنویسد: «مردم مىپندارند که نزاع فاطمه با ابوبکر در دو چیز بوده: در میراث و در نحله. من در احادیث یافتم که آن حضرت در مسئله سومى با او نزاع داشته و ابوبکر او را از آنها نیز منع کرده بود که عبارت بود از سهم ذوى القربى.»(6)
علاّمه مظفّر در دلائل الصدق آورده است: «حضرت زهرا حق چهارمى نیز داشت که مربوط به خمس غنایمى بود که پس از پیامبر حادث مىگردیدند؛ چون ابوبکر، همانگونه که خمس اهل بیت علیهمالسلام را ـ که در زمان رسول خدا (مانند خمس خیبر) مالک شده بودند ـ گرفته بود، آنها را از خمس غنایمى که پس از آن حضرت حادث شده بود نیز منع کرد و حضرت زهرا علیهاالسلام درباره آنها نیز با او به نزاع پرداخت و اخبار در این مورد بسیارند.»(7)
پینوشتها:
1- علاّمه مجلسى ذیل این بخش از خطبه مىفرماید: «در بین مفسّران مشهور است که این آیه درباره آن عده یهودیانى نازل شد که پیمان خود را شکستند و با احزاب همکارى کردند و تصمیم گرفتند حضرت رسول را از مدینه بیرون کنند و به پیمانشکنى و جنگ پرداختند.» و ادامه مىدهد: «همچنین گفته شده است که درباره مشرکان قریش و اهالى مکّه نازل شده که پیمان خود را با پیامبر و مؤمنان، که قرار گذاشته بودند با دشمنان آنان همکارى نکنند (صلح حدیبیه)، شکستند و قبیله "بنىبکر" را علیه "خزاعه" یارى کردند و تصمیم گرفتند حضرت را از مکّه بیرون کنند. اینان در "دارالندوه" گرد آمدند و شیطان، که به صورت پیرمرد نجدى بر آنان ظاهر شده بود، آنها را راهنمایى کرد ... .» در واقع، از آن زمان دشمنى و مخالفت با رسول خدا را آغاز نمودند و جنگ بدر و پیمانشکنى را از این زمان شروع کردند.
اما مقصود حضرت زهرا علیهاالسلام از مردمى که عهد و میثاق خود را شکستند، یا همانهایى هستند که در آیه شریفه از آنان نامبرده شده است که در این صورت، بیانکننده وجوب جنگ با غاصبان خلافت و ربایندگان حق آن حضرت است که پیمان و عهدى را که با رسول خدا در مورد وصیت آن حضرت و نسبت به خویشاوندان و اهل بیتش بستند، نقض کردند؛ همانگونه که خداوند قتال با پیمانشکنان قریش را واجب فرموده بود، و یا اینکه مقصود حضرت زهرا علیهاالسلام جنگ با غاصبان حق اهل بیت علیهمالسلام است و مقصود از پیمانشکنى آنان نقض همان عهدى بود که با رسول خدا بسته بودند که از آن حضرت اطاعت کرده، پیرو اوامر و نواهى او باشند و در باطن با او دشمنى نکنند، اما این عهد و پیمان را شکستند و به دستورات آن حضرت عمل نکردند و مقصود از «اخراج رسول» اخراج کسى است که همچون پیامبر و نفس آن حضرت و جانشین او در دستورات و اوامر و نواهى است که او را از مقام خلافت بیرون کرده، دستورات حضرت را در مورد اهل بیتش نادیده گرفتند، که در این صورت، ذکر آیه قرآن در ضمن فرمایش حضرت زهرا علیهاالسلام یک نحوه اقتباس از قرآن مجید است. (محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 8، ص 109.)
2- قد کانَ بَعْدَکَ انباءٌ و هَنبثَةٌ لو کُنتَ شاهدها لم تکبر الخَطْبُ
انّا فقدناک فَقْدَ الارضِ و اِبلها واختَلَّ قومُک فاشْهَدْهم و قد نکبوُا
و کُلُّ اهلٍ له قربى و منزلةٌ عِند الالهِ على الاَدنَینِ مقتربٌ
اَبدَتْ رجالٌ لنا نجوى صُدورِهم لمّا مَضَیتَ و حالَتْ دونکَ التُّربُ
تجَهَّمَتْنا رجالٌ واستُخِفَّ بِنا لما فقدِتَ و کُلُّ الارضِ مَغتَصَبٌ
و کُنتَ بَدرا و نورا یُستَضاءُ به علیک تُنْزَلُ مِن ذِىالعزَّةِ الکُتُبِ
و کان جبریلُ بالآیاتِ یُؤنِسنا فَقَد فُقِدْتَ فَکُلُّ الخیرِ مُحتَجِبٌ
فلیتَ قبلَکَ کانَ الموتُ صادَفَنا لمّا مَضَیْتَ و حالَتْ دونَ الْکُتبُ
انّا رُزِئنا بما لم یُزْرَءْ ذُوشَجَنٍ مِن البَریّةِ لاعجمٌ و لا عَرَبٌ.
16. سیّد شرفالدین عاملى، النص و الاجتهاد، ص 103ـ 109.
17. همان.
18. عبدالحسین احمد الامینى النجفى، الغدیر فى الکتاب و السنّه و الادب، بیروت، دارالکتب العربى، 1397 ق، ج 7، ص 190ـ 197.
19. ابن ابى الحدید، پیشین، ج 16، ص 230ـ 231.
20. محمّدحسن مظفّر، دلائل الصدق؛ دراسة علمیة عن الدلائل، مرتضى الحکمى، قاهره، دارالعلم، 1396، ج 3، ص 75.
منبع:
مجله بانوان شیعه، ش 4، معصومه ریعان
.: Weblog Themes By Pichak :.